You are currently browsing the tag archive for the ‘تیمسارنصیری’ tag.

اصلاحات فقط با تغییر قانون اساسی میسور است

 درحال حاضر-خصوصادردوره ریاست احمدی‌نژاد-قانون اساسی کامل ومبسوط درحال اجراست؛ اجرای بی تنازل قانون اساسی یعنی چه؟!

عبدالله نوری می‌گوید: ما خواستاراجرای بی‌تنازل قانون اساسی هستیم؛ واصلاحات به‌دنبال براندازی نیست؛ و با سقوط نظام، دمکراسی درایران توسعه نمی‌یابد. آنها که پیش از انقلاب برای سرنگونی سلطنت و نظام مبتنی برفردمحوری مبارزه کردند، اعم از مارکسیست‌ها، ملّیون ومذهبی‌ها، بی شک دوست ندارند این انقلاب این‌گونه کله پا شود!

امادراین اشتراک یک افتراق اساسی وجود داردوآن اینکه باوجود این قانون اساسی نمی‌توان اصلاحات برای انقلاب بهمن ۵۷ به ارمغان آورد! قانونی که مجلس خبرگانش توسط اعضای منصوب شده رهبر در شورای نگهبانی که فقط آنها مفسرقانون اساسی هستند ونظارت برانتخابات را استصوابی تعریف کرده‌اند، انتخاب می‌شوند، تا بخواهند رهبر را درصورت تخلف، استیضاح کنند، نمی‌تواند اصلاحات ایجاد کند!

قانونی که تمام اختیارات کلیدی را به رهبرداده وحتی تغییر قانون اساسی را منوط به اجازه ایشان می‌داند، ممکن نیست درروند توسعه و دموکراسی سرعت ببخشد!

جناب عبدالله نوری! اصلاحات وجریان اصلاح‌طلبی فقط مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب وحزب کارگزاران نیست؛ که هرگاه نظام درتنگنا قرارگرفت، بازدست به دامان آنها شود و بخواهد با جلو انداختن آنان یک فریب تازه را آغاز کند! بعید است که به شما فرصت دوباره بدهند؛ چون قراراست احمدی‌نژاد اصلاح‌طلب شود!؟

تازمانی که درجه فهم آن دسته ازمردم که رای راس‌ها به آن متکی است، و درفاصله ۳۴ سال انقلاب همان‌طور که عکس «امام» را درماه دیدند، اینک نیزعکس پپسی کولا را می‌بینند، تغییرماهوی نیابد، ممکن نیست از اینجا معجزه‌ای رخ دهد؛ همیشه وهمواره قدرت‌خواهان وانحصارگران قدرت، ته دل‌شان مایل نیست که فهم و آگاهی مردم بالا رود؛ آری باچنین وضعیتی سقوط نظام مترادف است با روز از نو، و روزی از نو، و تجمیع قدرت در فرد دیگر. آن‌زمان دراختیارشاه بود، اینک دراختیارولایت مطلقه فقیه و درآینده؟!

————

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

23خرداد91

 این یادداشت ابتدا در سایت خودنویس منتشر شده است

———————————————————–

 نظام اصلاح پذیر است؟نیست؟![1]

آیانظام جمهوری اسلامی ایران اصلاح پذیر است؟!

آیابااقدامات اصلاح طلبانه،می توان به آنچه که در 22بهمن 57خواست ملت بود،رسید؟یابایداین انقلاب سرنگون شود و روز ازنو،و روزیِ دولتهابه ملتها از نو؟!

آیا با این قانون اساسی می شود،انقلاب اسلامی ایران را اصلاح کرد؟

فرق اصلاح باانقلاب درچیست؟!آیا اصلاحات نوعی انقلاب است؟!

آیا اصلاحات با انقلابِ ایدئولوژیک همخوانی وهمراهی دارد؟!

 آیا اصلاحات در چانه زنی با بالا  و فشار  از پائین شدنی است؟

 اینها پرسشهایی است که «جبهه اصلاح طلبان» باید به آن پاسخ دهند.

سؤالاتی که هرکس یا هر گروه سیاسی می تواند به آن واکنش دهد و از ظَنِّ خود،خو یش را مُصلح بداند !

روزی روزگاری رژیم پهلوِی با انقلابِ سفید،دست به نوعی اصلاحات زد؛ «ازقضاسرکنگبین صَفرانمود»!و روزی دیگر همان رژیم برای آنکه باشد و بماند،و برای خاموش کردن آتش خشم ملت،بهترین و طولانی ترین چاکرانِ خانه زادِ خود(نصیری-رئیس ساواک-وهویدا-نخست وزیری با 13 سال دوام) را به زندان افکند و آنها را چون یک گوسفند به کشتارگاه فرستاد،تا بدست نظام جمهوری اسلامی ذبح شوند!

آیا نظام جمهوری اسلامی ایران،بعداز30سال،و با توجه به رویدادها، مختومانه به چنین سرنوشتی گرفتار و به جبر تقدیر تاریخ دچار خواهد شد؟!

تمام سؤالات فوق را بصورت یک مجموعه واحد تجزیه و تحلیل می کنیم.

اگرقانون اساسی رادستورالعمل انقلاب بهمن 57 بدانیم،متوجه میشویم بیش ازآنچه که ملت به هنگام روبروشدن باگلوله ژ3،شعارآنراسرمی داد: (استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی)،انقلاب به سمت ایدئولوژیک شدن در حرکت است…

قانون اساسی هرچنددرخود اصلهای 38،39،34،27،26،25،24،23 22،20،19رادارد،که این اصول همان محتوای استقلال وآزادی است؛اماهر چه زمان گذشت،توسط چنداصل انگشت شمار،نه تنها آنها،بلکه همه اصول قانون اساسی را تحت الشعاع خودقرار داد؛وصورت ایدئولوژیک نظام فَربه ترواصول «آزادی»نحیف ترشد…

مثلاهمان ابتدای انقلاب گفته شد:«حجاب اجباری نیست»؛امااینک با انجام پروسه هایی چون«طرح امنیت اجتماعی»ایمان مردم رابا«نُصرة بِالرُعب»حفظ کرده اند؛چرا؟چون انقلاب مایک انقلاب ایدئولوژیک است،اما همه مردم دنیاوبالطبع مردم ایران،باانقلابِ تکنولوژی وانقلاب در تکنولوژی[2] –که عرضه آن به سهولت وآسانی دردور افتاده ترین نقاط جغرافیایی مَیسور و ممکن شده است-آنان را تنوع طلب کرده است؛و نیازها و   ذائقه هایشان(چه کاذب و چه واقعی) آنلاین تغییر می یابد!…

درحوزه ارتقای سیاسی،یارشدکیفی درآگاهی های سیاسی،داشتن حق انتخاب ویاحیّ وحاضرشدن درمنازعات سیاسی واجتماعی،وواکنش نشان دادن به آنها،جزوِ زیر ساخت عمارت «جامعه مدنی»است.[3]

جامعه مدنی با نهادهای مدنی(گفتمان آزاد،مطبوعات آزاد،احزاب متعدد،و تقسیم عادلانه قدرت دربخش مدیریت وحاکمیت)نهادینه خواهدشد…

آیادراین30سال،نظام به این سمت رفت؟…

ابتدای انقلاب اززبان امام خمینی شنیده ایم:«مجلس در رأس امور است» و«میزان رأی ملت است»؛یعنی همان پایه وچارچوب آزادی واستقلال و زیر ساخت یک جامعه مدنی…

اماهرچه زمان گذشت؛کفِّه ترازویِ«میزان رأی مردم است »سبک وتوخالی شد،وبجایش کفِّه ترازوی«میزان رأی شورای نگهبان است»، سنگین تر گشت…

چرا؟چون انقلاب بیش از آنچه که تصورش می رفت،ایدئولوژیک شده است…

دردوره ای تمامی ملت حق انتخاب داشتند؛اما اکنون تنها«یک کیلو گلابی»وجود دارد. [4]

اگر ابوالحسن بنی صدر هنوز به همان11میلیون رأی خودمی نازد،حق دارد؛چون هرچه زمان سپری شد،کمیَّت وکیفیّتَ رأی نیز سیر نزولی یافت؛دردوره ای هرچندیک کاندیدافقط مثلا50درصدآرای مردم رابدست     می آوردوانتخاب می شد؛امااین رأی ازمجموعه حضور تقریبا100درصدی افرادصاحب حق رأی درپای صندوقهاحاصل شده بود؛امااکنون50درصداز صاحبان حق رأی درانتخابات شرکت نمی کنند،وکاندیدای منتخب هرچند50درصد آرای مردم را بدست می آورد،اما این رأی فقط ازحضور50 درصدصاحبان حق رأی است.این نیز نامش«میزان رأی مردم »است…

جای چانه زنی هم نیست!همه چیز به شیوه دمکراتیک(حق انتخاب وحق کاندیدا شدن)صورت گرفته است وجای هیچ نوع«ان قلتِ»قانونی هم ندارد؛اما آن کجا و این کجا؟!…

یامجلسی که طبق فرمایش امام خمینی،دررأس امور است،وطبق اصل 76،حق تحقیق وتفحص درهمه امور کشور را دارد؛آنچنان مجلسی      می شودکه خودش،خودش راذبح کرده وبدون آنکه قانون اساسی در مجاری طبیعی تغییریابد،تصویب می کند:«همه مراکزی که مستقیما تابع رهبری نظام (اصل ولایت فقیه)هستند،از تحقیق و تحفحص مجلس معاف هستند»…

چرا چنین شد؟چون شورای نگهبان میزان شد؟

نهادشورای نگهبان به حق یا«شبهه حق»به خوداین حق را داد تا بتواند  طبق اصول دیگر قانون اساسی(اصل 99و98)دردقیقه90،برنده بازی سیاست[5] باشد و نبض امور را درست خود بگیرد،و لذا تنهاکسانی توانستندکاندیدای انتخابات(مجلس،ریاست جمهوری وخبرگان رهبری) شوندکه ازفیلتر صوابدیدآنان(که نظارت رابه نظارت استصوابی تفسیر کردند)،گذشته باشند…

ازطرف دیگرطبق اصول دیگر قانون اساسی حق تشکیل احزاب وحق برگزاری میتینگ سیاسی برای مردم به ثبت رسیده است؛امااین رؤیا هیچگاه(یالااقل خیلی کم)به واقعیت تبدیل شد؛واصلاملموس نیست. چونکه اولا تمامی دست اندرکاران احزاب(مخصوصااحزاب مهم و سرشناس)بطورآشکاریاپنهان درمدیریت30ساله انقلاب همیشه حضور داشته ودارند؛بنابراین نمی توانند،برخوردشان بارویدادهای اجتماعی، برخورد واقعی و یاچهره به چهره باشد…

الان شدیدترین واکنشهای سیاسی احزاب درشکل یک بیانیه،یاسخنرانی ومصاحبه ونوشتن یک یادداشت و اکثرا در مقاطع انتخابات تبلور دارد؛اماهمین احزاب(مثلاسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یاحزب مشارکت)نخواسته است ویانمی توانداز مردم بخواهدمثلا فلان روز درفلان جا،مثلابه واقعه قتل«زهرا کاظمی»واکنش سیاسی نشان دهند…

امامامی بینیم دریونان بخاطر کشته شدن یک جوان یونانی چه اعتراضاتی شده است…

احزاب مانخواسته اندچون خودبخشی ازمدیریت نظام هستند…واز طرفی نمی توانند؛چونکه بایددرخیلی ازواکنشهای سیاسی موضع خود رادر قبال قدرت مطلقه ولایت فقیه معلوم کنند…

ازطرفی می ترسند؛چون که ممکن است بادعوت مردم و کشاندن آنها به حضورشان درمراسم ومیتینگها،ضعف شان درجذب مردم ،آشکارشود؛ وکسی درزیر چترشان سینه نزند…

ویاآنکه بخاطرهمان مواردی که خیلی ازاصول قانون اساسی به آن ختم شده است،یعنی:«مگرمواردی که قانون مُعَیَّن کند»[6]اجازه رسمی به آنان داده نشود؛بنابراحزاب ما،احزابِ بیانیه ای،مقطعی،واکنشی وشعاری هستند و شده اند…

این درحالی است که همه اصول یک دمکراسی دمکراتیزه شده درجامعه را دارا هستیم و شکل واقعی داردوکسی هم نمی تواندمنکرآن شود!!…

مشکل ازآنجاآغازشدکه طرح«حکومت اسلامی»فقط یک شعاربود؛رؤیایی که ازحکومت اسلامی علی(ع)درسَرداشتند؛اما مانیفست یا تبیینی جامع ازجزئیات وجودنداشت…

حتی دردوره انقلاب،بخاطرمجهول بودن عنوانِ«حکومت اسلامی»در شعارهای تظاهرات مردم:(استقلال،آزادی،حکومت اسلامی)کلمه «حکومت»به«جمهوری»،(عنوانی که حداقل درنظامهای رایج دنیاآشنا بود)،تغییر یافت…

همواره وهمیشه بین اندیشمندان دینی(خصوصادرکسوت روحانیت) اختلاف دیدگاه آشکار و نیزفاحش بوده است…

وآنگاه که روحانیت مدیریت انقلاب را (باسقوط رژیم پهلوی)بدست آورد، این اختلاف درصحنه اجراء،(چون به چشم عوام نیزعریان شد)،عمیق و بدخیم تر شد…

لذا در واکنش به وقایع اتفاقیه (اعم از اجتماعی،اقتصادی،سیاسی وفرهنگی)،به شیوه تجویز مُسکِّن،نسخه هایی برای حفظ نظام پیچیده شد…

مثلادردوره امام خمینی،معلوم شدسه پادشاه دریک اقلیم نمی گُنجدو مجبور شدندیک پادشاه راکم کنند:(حذف نخست وزیر).یادیدگاههای سنتی وخیلی محدوددرحوزه احکام اقتصادی،سبب اختلاف شد؛ تا آنجاکه داشت نظام رافلج می کرد،مثلابرای تقسیم اراضی،(بندج ودال)،یارِبای بانکهاویا…به شکل احکام ثانوی ودردایره ضرورت وسپس به نام«مصلحت نظام»احکامی تجویزدارو شد؛تاجایی که بعداهمان«مصلحت نظام»، خودش مستقلایک تشکیلات عریض وطویل شد.اما هیچگاه این بیماری رو به بهبودی نرفت؛وچنانچه داروی مصلحت قطع شود؛بیمار کُن فَیکون خواهد شد…

در این سیرتحول،«مصلحت اشخاص»جانشین «مصلحت نظام»شد…

 سیرنزولی و یاحال نزار انقلاب از آنجا آغازشدکه بین «حکومت دینی و حکومت دیندار»[7]،حکومت دینی برگزیده شدو انقلاب و نظام قائم به اشخاص شد. اشخاصی محدود که مُطلقا نیز تَجَسُّم دین هستند.

دینداری وَجه حقوقی وفرهنگ،عُرف و سنت مردم ایران است که با تغییر هررژیمی،تغییر آن اصلاممکن نیست؛اماحکومت دینی،وَجه حقیقی دین آن است،که وقتی قائم به شخص شود،همین است که اینک هست…

دررژیم گذشته،شاه به تنهایی درکنارخدا(مطلق کامل وخالق جهان)ومردم (نیروی اعطاء کننده قدرت به اشخاص)قرارگرفت:«خدا،شاه،میهن»… اصلاح هرچندنوعی انقلاب است،اما انقلابی است هوشمند…

اصلاحات،انقلابِ رادیکال نیست؛انقلاب رادیکال مثلِ همان کارهایی است که در دوره انقلاب 57 علیه رژیم پهلوی،مردم باحضور شان درتظاهرات خیابانی و شکستن و کشتن وکشته شدن می کردند…

دوره این نوع انقلابهادرهمه جای جهان به سر آمده است…؛البته نه اینکه بطور100درصداین قانون علمی باشد،خیر؛این امربستگی به نهادینه شدن دمکراسی دارد؛دمکراتیزه شدن نیزبستگی به نهادینه شدن جامعه مدنی دارد،جامعه مدنی نیز بستگی به افرادمدنی دارد،افرادمدنی به «مردم مدنی» نیاز دارد…

 انقلاب به اصلاحات نیاز دارد؛اما باکدام اصلاح طلب و کدام تفکر؟

فرق است بین اینکه قولاوعملابه تفکر اصلاح گری معتقد باشیم وآنرالازمه حرکت تکاملی انقلاب و افرادبدانیم،وآنکه برای ماندن وبودن،مجبور وملزم شویم دست به عملیات اصلاح طلبانه بزنیم…

اصلاحات یعنی تغییر؛تغییرنه به شکل رفرمالیسم!ویادرلفظ عوام: «ماست مالیزیشن»…[8]

چه چیزی باید تغییرکندکه انقلاب اصلاح شود،وبنایش تاثُریاکج نرود؟!

آنهایی که علناباعملیاتی کردن«پروژه اصلاحات»درنظام ج.ا.ا.،مخالف هستند،موضعشان مشخص است؛دراین محدوده،تنهاکسانی شعار اصلاحات سرمی دهندکه خاستگاه خواسته های خود رادرآنجا می یابند…

حال بااین وصف هرکس دربازاراصلاحات می تواند،خودرااصلاح طلب بداند؛همانطوری که همواره طبق سنت مرسوم دراین 30 سال،همیشه واژه هایی مقدس ویاحرکت آفرین،دراشکال کلامی ونمایشی مسخ و استحاله شده اند؛ازجمله اصلاح طلبی و اصلاح طلب…

اصلاحات نیزباتقسیم شدن به«اصلاح طلبان اصول گرا»و«اصولگرایان اصلاح طلب»ویا«مستقل»،و …لوث وبی معنی شد…[9]

بااین اوصاف پروسه«چانه زنی بابالا وفشاراز پائین»که بابرانگیزاندن و برانگیختن مردم،برای نهادینه کردن دردستیابی ورسیدن به حقوق فردی و اجتماعی خودمَیسور است،فعلا تقریبا تعطیل است؛وچانه زنی با بالاهم  به پروژه«نوبت سیاسی»[10]تغییرهویت داده است…

ازابزاربَرنده وبُُرنده اصلاحات،«مردم»هستند.

ملتها(باتوجه به درجه بلوغ سیاسی)یاسیاهی لشگرند[11]یاخاموش«چون آتشِ زیرخاکستر»؛مردم مانیز درطول این30سال چنین واکنش هایی از خودبُروزداده اند؛آنهاواکنشی عمل میکنند؛هرجریان یافردی که بتواند نقطه تحریک(یارگِ خواب)آنهاراکشف کند،برایش«کَف»می زنند؛ویاروزبعدش، برایش«فرکانس مرگ»ارسال می کنند؛«مصدق»«روز»قهرمان ملی بود، «شب»خائن به کشور؛ الان نیز به نوعی همینطور است…[12]

چنین شیوه برخورد ازسوی مردم(باتوجه به فرایندرشدسیاسی) همیشه بوده وهست؛برای همین هم هست که سلاطین(یاسلطه گران)طبق فرمایش قرآن هرجا باشند،سعی دارندآدمهای«دون پایه»زمام قدرت را بدست داشته باشند،ویاهمچنان در«دون پایه گی»غوطه ورباشندودر عوض انسانهای وارسته،اندیشمندودانا در کُنج عزلت و درگمنامی باقی بمانند[13]

 پروژه اصلاحات درصورتی موفق است که بتواندمردم رابه«بلوغ سیاسی» مطلوب هدایت کند.امااگرنتواندمردم را تغییر ذائقه دهد[14]باچانه زنی دربالا نمی شود پروژه اصلاحات رابه سرانجام رساندودرمسیر درست قرارداد…

والسلام!/تهران/محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)/25 آذر سال 1387

——————————————————————————————————-

نظارت بدون استصواب آری!

وقتی حاکمیت ازیک اظهار نظر وتحلیل برنمی تابد و بخاطردستمالی،قیصریه ای آتش  زده شده و روزنامه ای تعطیل می شود،آقای هاشمی رفسنجانی!پرسش ما این است:نظارت مردم را باید درکجا جستجو کرد؟

نظارت دولت بردولت؟! یانظارت مردم برحاکمیت؟ که دومی فقط با مطبوعات آزاد و احزاب شجاع  ونهاد های مدنی مستقل میسور و ممکن  است.

آقای هاشمی رفسنجانی دردیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه گیلان گفت: «براساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه شناسانه، هر انسان و جامعه‌‏ای در معرض طغيان است و نظارت مردمی مهمترين عامل مهار طغيان‌‏هاست».
و این درحالی است که جنبش دانشجویی دریکی ازتشکلهای خود(دفترتحکیم وحدت)برهمان اساس و استنادات قرآنی و آزادی بیان واحزاب مندرج در قانون اساسی،دیدگاه خود را ازوضعیت غزه اعلام کرده بود؛اما چون باتفکرحاکمیت همخوانی نداشت،بمباران شدو در این بمباران به هیچکس فرصت دفاع  داده نشد و روزنامه ای که صرفا وظیفه اش همان نظارت مردمی برحاکمیت است را شهید و مرحوم کردند.

هم چنین آقای هاشمی رفسنجانی اضافه کرده است:«براساس قانون اساسی نظارت بر حُسن اجرای سياست‌‏های کلی از وظايف رهبری است که رهبری به مجمع تفويض کردند و مجمع نيز براساس آيين نامه‌‏ای نه چندان قوی نظارت می‌‏کند»

آقای هاشمی رفسنجانی!

نظارت وقتی کارآمد وقوی است که نظارت مردم باشد؛مردم ما به نظارتِ بدون استصواب رأی آری دادند؛اما اکنون آن نظارت در دایره تشیخص  مصلحت نظام و  قانون نظارت استصوابی،استحاله شد. یعنی همان مصلحتی که هرکس ازظن خود می تواند به سادگی  یک روزنامه را  تعطیل  وبه همراه آن اندیشه ای رانیز تخطئه کند.

درنظارت استصوابی صلاحدید 6نفربر50 میلیون نفر حائزین حق رأی،ارجحیت دارد.طبیعی است مردم درصورتی نظارتشان نظارت است،که حق انتخاب داشته باشند،اما بر اساس همان تفکر ،که مردم فقط حق خرید یک کیلو گلابی را دارند،این سیره، سنت انقلاب شد!

ایشان هم چنین درسخنان خود تأکید کرده اند:«انقلاب اسلامی  ما در طول 50 سال مبارزه، پيروزي، تثبيت و تداوم، براساس  و خواسته مردم حرکت کرده است؛وهمانطور که اجبار در اصل دين اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نيز کسی نمی تواند  مردم را در تعيين سرنوشت خويش در تنگنا قرار دهد.

این درحالی است که طبق همین قانون اساسی  اختیارات بسیط  پرای شخص ولایت  فقیه تصویب شده  و از آن به عنوان قدرت مطلقه  یاد شده است؛ و با دور باطلی که براساس انتخاب فقهای شورای نگهبان توسط رهبری و سپس تشخیص استصوابی کاندیداهای مجلس خبرگان رهبری (که باید براقدامات رهبری نظارت کند ودرصورت مشاهده خلاف وی را استیضاح نمایند)،توسط شورای نگهبان،بازیگرانِ بازی،خود به داوری نشسته اند.با این وجود،چگونه نظارت مردمی میسور است؟وازطرفی دیگر با تأسیس و تصویب مجمع تشیخص مصلحت مدیریت در این  30سال، تقریبایکدست وثابت بوده است.

امام خمینی در سخنرانی معروف خود به هنگام ورود به ایران  دربهشت زهرا گفتند:

«مافرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد،بسیار خوب،اینها ازباب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند ومختار به سرنوشت خودشان هستند رأی آنها برای آنهاقابل عمل است.لکن اگر چنانچه یک ملتی رأی دادند (ولوتمامشان)به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد ،این به چه حقی ملت پنجاه سال پیش ازاین ،سرنوشت ملت بعد رامُعیَّن می کنند؟ سرنوشت هرملتی به دست خودش است… (صحیفه نور،ج 5،ص3)

آیاحاضرید؟یکباردیگر خود را بیازمائید؟

آیا حاضر ید اصل  ولایت مطلقه فقیه را حذف کنید؟

مسلما حاضر نخواهید شد؛چون انقلاب اسلامی بیش ازآن که به «جمهورمردم» متکی باشد و نظارت  و سرنوشت مردم بوسیله  احزاب و مطبوعات مستقل و مجلسی متشکل ازهمه حق رأی دهندگان باشد، ایدئولوژیک شده است.

انقلاب ایدئولوژیک یک عقیده دارد و چنانچه خلاف آن، نظر و تحلیلی دراختیار افکار عمومی قرارگیرد، فورا متهم شناخته شده و با موج سواری بر کَف، ضد انقلاب،مُرتد، و خائن وطن فروش  و ساده لوح و بازیچه اجانب و نوکر بیگانه  معرفی می شود؛امری که در این سالها در وقایع مختلف به آشکار عیان بوده است.و مردم واراده ونظارت مردم تا آنجا مثبت است که با ایجاد موج سواری(یا مردم سواری)،مشت های گره  کرده  خود را بر فرق این و آنی  بکوبند که حاکمیت می پسندد!

تعطیلی روزنامه کارگزاران صرفا بخاطرموج سواری ایدئولوژیک از قضیه فلسطین و اسرائیل انجام گرفت!

تهران

محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)

15دی 1387


 1-سعید حجاریان درپاسخ به سؤال پرسشگر گفت:

«سوال مهمی است. اصلاحات يک پروژه نسبتاً محافظه کارانه است و اصلاً راديکال نيست. لذا اول بايد ثابت کرد نظام اصلاح پذير است يا خير. اگر نظام اصلاح پذير باشد، اصلاحات معنا دارد. حالا سوال اين است که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذير است يا خير؟ اين را از کجا بايد فهميد؟»

  2- هم چنین می توانید رجوع کنید به یادداشتی از اینجانب در روزنامه«اخبار اقتصاد» مورخ 29فروردین 1379با نام«انقلاب فرهنگی جهانی؛کالای تکنولوژی»

 3-همچنین می توانیدبه گزارشات ومطالب اینجانب در«روزنامه سلام»درمورد«جامعه مدنی»،باعناوین:«قانون،محوراصلی جامعه مدنی/14و 15تیر1376»،«جامعه مدنی، احزاب،مشارکت مردم/17و19و21آبان1376»،«جامعه مدنی وجامعه زدنی/ 22و24دی 1376»،«جامعه مدنی واستیفای حق/2و4اسفند1376»و«امربه معروف درجامعه مدنی/15 و17تیر1377بانام مستعار علی میثمی»مراجعه کنید.

4–آیة الله آذری قمی درمقطعی ودرتبیین مرامنامه ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی وحق انتخاب،گفت:«مایک کیلو گلابی داریم وهمانرا نیزباید بخریم»!

 5-رجوع شود به یاداشت اینجانب بانام«بازارسیاست»درروزنامه مردم سالاری (25مرداد1385)بانام مستعار«محمدزمانی».

 6-هم چنین می توانیدبه گزارش اینجانب درروزنامه«صبح امروز»،مورخ1اردیبهشت78، بانام«قانون علیه قانون»که بانام مستعار«علی میثمی»چاپ شده است،رجوع کنید.

 7-درتاریخ12دی77،یادداشتی ازاینجانب بانام مستعار«علی میثمی»درروزنامه«صبح امروز»باعنوان:«حکومت دینی وحکومت دیندار»چاپ شده است.آن زمان سعی داشتیم درکوتاه ترین کلام،تمام ترین حرف خود را به رُخ بکشیم…

 8- نگاه شودبه برخی یاداشتهای اینجانب درمورد«اصلاحات»ازجمله:«اصلاحات،دیانت، اقتصاد»روزنامه «ملت»17شهریور1380،با نام مستعار«محمد زمانی».و یادداشت: «نیروهای سیاسی ملزم به همراهی باقطاراصلاحات هستند»،روزنامه «ملت» 6شهریور1380،بانام مستعار«محمد زمانی».

 9-هم چنین می توانیدرجوع کنیدبه یاداشت اینجانب بانام«اصول گرایی واصلاح طلبی به کدام معنا؟»،روزنامه«مردم سالاری،30آبان 1385»،که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

10-نگاه کنید به یادداشت نویسنده در همین وبلاگ بانام«نوبت سیاسی».

 11-رجوع شودبه یادداشت اینجانب درهمین وبلاگ بانام«سیاهی لشگری به نام مردم»وهم چنین رجوع شود به یادداشت اینجانب درروزنامه مردم سالاری 19شهریوربانام«فرهنگ سیاست وعوام پروری»که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

12–ماجرای قائم مقامی «آیة الله منتظری»سپس «حصر» در منزل  و…ازجمله آن است…

13-قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها وجعلوا اعزة اهلها اذلة وکذلک یفعلون (نمل/34).

14–همچنین می توانیدرجوع کنیدبه یادداشت نویسنده درروزنامه«مردم سالاری»مورخ 8مرداد1385بانام«ساندویچ سیاست»که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

—————————————————————————————————————————

بایگانی

دسته‌بندی