You are currently browsing the tag archive for the ‘ابوالحسن بنی صدر’ tag.

خدایی ولایت فقیه مطرح است!

#ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است!(51)
[#حکایت_حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایران

فصل دوم ( (😎

تصویب #اصل_ولایت_فقیه در #مجلس_خبرگان_قانون_اساسی(اول) تا دوره ی «مطلقه».]

تدوین و تحقیق از: #محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار) @shourimohammad

«خبرنگار ما روز گذشته طی مصاحبه اختصاصی با آقای #بنی_صدر نقطه نظرهای ایشان را پیرامون اصول #قانون_اساسی، مجلس خبرگان جویا شد که در زیر می خوانید:سوال:اکنون چهارمین روز تشکیل #مجلس_موسسان است و شما اکثر اوقات در مجلس بوده اید و سخنرانی هایی که ایراد می شود را شنیده اید و ریاست مجلس هم تعیین شده است، هیات رئیسه هم تشکیل شده اند و نحوه ی برخورد رئیس و نمایندگان را می بینید، اصولا می خواهم نظر کلی شما را راجع به مجلس و افرادی که انتخاب شده اند بپرسم؟ و سخنرانی هایی که می شود اصولا مجلس چه جوی دارد و مجلس را به کجا هدایت می کند؟مختصرا توضیحی بدهید؟جواب:اظهاراتی که روز دوم شد برای من نگران آور بود. بسیاری هم که به من مراجعه کرده اند، یاس آور بود. اما تمایل شدیدی که از جانب عده ای اظهار می شود در دو زمینه یکی غیر خودشان #روشنفکر اصلا معنی ندارد و حقی هم ندارد یکی هم برداشتی که از ولایت فقیه می کردند،که مطلقا با برداشتی که امام دارد، وجه تشابهی هم نداشت و بیشتر می شود گفت #ولایت_فقیه مرادشان نبود، خدایی فقیه از بیان ها و گفته هایشان استنباط می شد. در وضعیتی که کشور ما دارد و با نقشی که #روحانیت ما دارد نقش تعیین کننده ای در مظهر وحدت کشور در برابر خارجی به این ترتیب که مثلا در یکی از همین طرح ها بود که ابدا مساله ولایت فقیه نیست، مساله خدایی ولایت فقیه است… وقتی به این ترتیب شد می شود مظهر اختلاف و همین مانع از یوجود آمدن حکومتی می شود که بتواند ایران را از بحران مرگ بیرون ببرد….سوال:ولایت فقیه از نظر شما چه مشخصاتی دارد؟جواب:من عقبده ام این است که اولا فقیه به قول #شیخ_بهایی که می گوید: 16 رشته را باید بلد باشد تا بشود #مجتهد_جامع_الشرایط، خود او می گوید من متجزی هستم چون تمام این رشته ها را بلد نیسنتم، اینچور آسان نیست که بشود فقیه جامع الشرایط گیر آورد؟ دانستن #فقه و استنباط احکام خود بخود ولایت نمی آورد. فقیه باید که مشخصات دیگر رهبری را هم داشته باشد و مورد رجوع مردم هم قرار بگیرد تا بتواند هم ولایت پیدا کند و هم ولایتش طرفدار داشته باشد و قابلیت اجرا هم داشته باسد رجوع مردم برای این است که اگر رجوع نباشد اطاعت از او نمی کنند. در نتیجه ولایتش زمین می ماند و تازه این یک مساله است و برای آن است که اسلام به اجرا درآید. همین ولایت فقیه برای اجرای اسلام است. نه اینکه فقه و اسلام وسیله #حکومت_فقیه است. این دو تا یک معنا ندارد. در پیش نویس قانون اساسی که به نظر امام هم رسیده به غیر از دو مورد کوچک، بقیه موارد ولایت فقیه در حد اینکه نظارت داشته باشد برای قوای مملکت تامین شده است. اما اگر معنای ولایت فقیه این باشد گه خودش شخصا تصدی هم بکند، یعنی وزیر باشد، نخست وزیر یاشد، رئیس جمهور باشد، و وکیل مجلس نیز باشد، همه چیز باشد و هر جور هم که دلش خواست عمل بکند، اگر مردم به او رای دادند، خوب دادند، ولی اگر ندادند بیائیم ما در قانون اساسی بگوئیم که مردم حتما رایشان این باشد من گمان نمی کنم این مطلوب باشد. این به یک استبدادی می انجامد که ادامه هم نمی تواند داشته باشد و مطلوب روجانیون آراد اندیش ما هم نیست.سوال: #شورای_نگهبان می تواند وظیفه ولایت فقیه را برآورده سازد؟جواب: شورای نگهبان مال همین بود که آن نظارت را انجام دهد.سوال: می گویند فقیهی که ولایت دارد می تواند در خصوص مسائلی که خود در آن متخصص نیست با دیگران مشورت کند، نظر شما در این مورد چیست؟جواب: خوب مساله اینجاست؛ پس بنابراین اولا آن متخصص چرا بپذیرد که در موقع مادون یاشد؟ دلیل ندارد. این است که قدم به قدم مشکل درست می کنند. تاره خود فقیه که باید این نظام را به اجرا بگذارد، از کجا تشخیص بدهیم که او حق دارد حکومت کند؟ اگر #آرای_عمومی است، پس اصل، آرای عمومی است. اگر در تشخیص خود او هم آرای عمومی دخالت می کند، پس اصل آرای عمومی است!این مساله باید بصورت ولایت اسلام در آید، یعنی ما تضمین بکنیم که اسلام در قانون اساسی طوری باشد که تضمین اجرای آن در ایران باشد. برای اجرای اسلام در ایران با توجه به حرفی که از قول شیخ بهایی زدم و الان هم در دنیای ما برای رهبری جامعه 200 الی300 رشته تخصصی لارم است و این ها همه باید باشد، تا بشود یک مملکتی را اداره کرد، و اگر همه این ها باید باشد، باید قانون اساسی امکان حضور همه این ها را بدهد. و الا گمان نکنم یک کسی فرضا رفته 30 سال بحث و تحقیق و زحمت کشیده و بعد این از ریاست جمهوری محروم است، چون فقه را بلد نیست. یک کسی دیگر این زحمت را نکشیده ، ولی فقه را خوب می داند، او برای ریاست جمهوری حق دارد[!!]یک کسی دیگر ممکن است خوب فقه بلد باشد اما استعداد اداره کردن مملکت را نداشته باشد، در چنین مواقعی اگر ما اصل را بر این بگذاریم هر کسی فقیه تر است حکومت و ولایت داشته باشد و حالا همین را هم چگونه تشخیص بدهیم که کدام فقیه تر است؟ مشکل زیاد می شود. و آن وقت #مراجع_تقلید را هم که اعتبار دارد به رای بگذاریم و بگوئیم چه کسی بهتر یا بدتر است؟ معنای #رای این است که رای بدهند کدام خوب است و کدام بد؟ وقتی اینطور شد، مرجع آن حالت قدس را از دست می دهد و بسیار حالت خطرناکی بوجود می آید. بخش مهمی از توانایی امام در رهبری، نتیجه هاله ی قدس است که مقام #مرجعیت را در بر گرفته است. اگر به رای بگذاریم آن حالت از بین می رود. و آن رکن وحدت و معنویت صدمه جدی می بیند. آقایان باید به این نکات توجه می کردند. ظاهرا توجه نکردند».[بنی صدر.ابوالحسن. #روزنامه_انقلاب_اسلامی.پنج شنبه 1 شهریور1358]ادامه دارد…. 13 مرداد 1400#نه_به_ولی_فقیه_سوم!پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.t.me/shourimohammad

چند سال پیش (سری دوم)

در 10 شماره نقبی زدیم به تاریخ گذشته،ازحوادثی که منجر به انقلاب شد و رویدادهایی که در تاریخ انقلاب بهمن 57 بوقوع پیوست.

در 10 شماره دوم 5قسمت به هاشمی رفسنجانی و 5قسمت بعد به دهه60 که همچنان ادامه خواهد داشت،پرداختیم.

دیدگاه واطلاع و حضور نویسنده در قبل و بعدازانقلاب در انتخاب موضوع و ترتیب  وگزینش ها دخالت داده شده است.سعی ما در استقلال، بی طرفی و امانت داری است.واین تمام نقل وقول ها واتفاقات نیست.

مجموعه  دوم ده شماره بعدی چند سال پیش در اینجا تقدیم خوانندگان می شود.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

چند سال پیش(11)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(1)سیاست خارجی، جنگ و«مک فارلین»

 روزنامه اطلاعات،12آبان1361(نطق پیش ازدستور):

تاصدام هست کلمه صلح را بکارنبرید.اگرحقوق ما را بپردازند،آنچه مطرح است متارکه جنگ است و آن هم درصورتی است که در شرایطی باشیم که تمام حقوق مستضعفین منطقه و مخصوصاملت عراق تامین شده باشد.(نقل از نشریه شماره 47رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

11دی1363(سمینارفرماندهان نیروی زمینی):

من پیش بینی می کنم که مادرگیریهای طولانی و همه جانبه با استکبارخواهیم داشت؛و اگر ما به عنوان حکومت سایه امیرالمومنین(ع)بخواهیم در دنیا باشیم هیچگاه این قدرت های ظالم  با ماسازگارنخواهند بود.اگر روزی آمریکابه ماتمایل نشان بدهد،دو دلیل دارد:یا از ترس است و یا اینکه احساس می کندمادست ازمبارزه برداشته ایم؛درغیراین صورت هیچگاه سازش بین دیو و فرشته و آب وآتش امکان پذیرنیست.

(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

14اردیبهشت1364(دردیدارباگروهی از رزمندگان):

عراق امروزبه مراتب ضعیف ترشده است.این منظقی نیست که حالاحرفمان راپس بگیریم شمادرنظربگیریدحالاکه عراق ازداخل هرروزازطرف ماتهدیدمی شود،آیادرست است که ازحرف خودمان تنزل کنیم؟آنها اگر ما و شما را می شناختند اصلا این توهمّات و توقعات را نداشتند.حالاکه ما کنارجاده بصره و بغدادهستیم و موشک های ما می تواند بغداد را بزند چرا باید اظهارضعف کنیم؟مابرسرحرف خودمان این همه شهیددادیم و این همه مرارت کشیدیم و این غیرمنطقی است که تغییرموضع از روی ضعف بدهیم. حالا که ما ازهرلحاظ قدرتمندهستیم.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30اردیبهشت1364(دردیدارباوزیرامورخارجه عربستان):

همانطورکه گفتم بدون آنکه حرب بعث که مسئول این جنگ است کیفرببیند وحقوق حقه مردم ایران داده شود،راه دیگری وجود ندارد و هر راه دیگری موردقبول ما نمی باشد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی3تیر1364(درپایان سفربه لیبی):

وقتی که چندنفرتعدادی ازآمریکائیهارابه خاطرآزادکردن دوستان خوداززندان صهیونیستهاگروگان می گیرندآنهاراتروریست می خوانند،ولی دیگرآن زمان گذشته است که اسرائیلی ها به جنوب لبنان بیایندوهزاران مسلمان راگرفته و زندانی کنند،درحال حاضرمسلمانان جهان به این نقطه رسیده اندکه اگرآمریکا،انگلیس، فرانسه و ایتالیابخواهنددخالت کرده و نیرو پیاده کنند آنها درکامیون های پر از موادمنفجره می نشینند و لبنان را به جهنمی از آتش آنان تبدیل خواهندکرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 10رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،5مرداد1364(دردیداربامشاوررئیس جمهوری غنا):

اگر جنگ بما تحمیل نشده بود،بخشی از مخارج جنگ را در دنیا صرف مبارزه با سلطه گری می کردیم با وجود این مشکلات ما از یاری کشورهای جهان سوم دریغ نکرده ایم و درحدتوان خود درجهت اهداف خود این مسئله را دنبال خواهیم کرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره  11رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

13مهر1364(نمازجمعه)

اسرئیل را اگر بخودش واگذار کنیم،یک وجب از زمین فلسطین را به فلسطینی ها نخواهد داد، تا حقیقتا زور بالای سرش نباشد،تا بمب بالای سرش نباشد،تا بمب در مقابل خانه شان منفجر نشود، یکوجب رمین را به فلسطینی ها نخواهند داد و از این روند صلح هم ناراضی نیستند،برای اینکه روندصلح داردتفرقه در دنیا می اندازد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 13رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آبان1364(درمراسم آئین تحلیف دوره سیزدهم آموزشگاه افسری):

آنان که می گویندبایدجنگ رادراین مرحله متوقف کنیم،نادان هستندزیرا پایان جنگ در این مرحله باعث احساس قوت دشمن می شود و فشار را بیشتر می کند.تقاضای صلح ازسوی دشمن درشرایط قوت ما است.

(نقل از نشریه داخلی شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه کیهان،23آذر1365:

پس ازافشای تلاش آمریکابرای نزدیکی به ایران دولت ریگان می خواهدقضیه را به سلاح منحرف کند.ما آنقدر نیازمند اسلحه نیستیم که مجبور باشیم به خاطر اسلحه با آمریکا آن جورحرف بزنیم.

روزنامه کیهان،2دی1365:

در زمان مناسب در باره سفر مک فارلین منتشرمی شود.در زمان منتاسب فتوکپی پاسپورت های افرادی که همراه مک فارلین به ایران سفرکرده بودندمنتشر می شود. و احتمالا اسناد دیگری نیزبه موقع و درصورت نیاز در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد.

روزنامه کیهان،8بهمن1365:

مک فارلین پیام هایی برای رئیس جمهوری و نخست وزیر و من آورده بود که ما قبول نکردیم.درمورداسلحه چندکلت کمری به عنوان هدیه فرستاده بودکه آنهاراقبول نکردیم.قضیه کتاب مقدس هم بعدازسفرمک فارلین بوده است.چیزهای دیگری هم فرستاده بودندکه در موقعی که لازم باشد آنها را ارائه خواهم داد.

روزنامه سلام،18خرداد1370:

انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی را در منطقه بخشکانیم.انتقام خون های مقدس شهدا آن است که حرمین شریفین را از وجود خبیث حکام سعودی پاک شود.

روزنامه همشهری،13آبان1381:

درهمان قضیه مک فارلین ازهمان لحظه اول امام درجریان بود.یعنی قبول داشتندکه ما از آنها تسلیحات بگیریم.

یکبار دولت شهیدرجایی گفته بود ما با ملت کار داریم،نه دولت ها.وقتی امام این را شنیده بود فرموده بود این چه حرفی است که می زنید؟درجلسات خصوصی ما در آن دوران تصمیم گرفتیم که در سیاست خارجی برای خودمان مشکل درست نکنیم.بعدازحادثه حج حتی بعد از اینکه امام گفتند ازصدام بگذریم، از عربستان نمی گذریم،ما را جمع کردند و گفتند بروید و مساله حج راحل کنید.

چند سال پیش(12)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(2)اقتصاد

روزنامه جمهوری اسلامی،20آبان1360:

یک توقیف بی جا،یک شعارمی دهندتوی دادگاه انقلاب،اطراف دادگاه انقلاب،رئیس دادگاه، انقلاب را،یا قاضی راتحت تاثیرقرارمی دهندکه این سرمایه داررابگیر،حالااین سرمایه دار را گرفتن آسان است،اینکه هست وداردکارمی کندشما این رامی گیرید،درسراسرکشورکبریت می کشید به اقتصادکشور.

(نقل از نشریه شماره  28رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی(نظق مجلس)23اسفند1360:

فروش کارخانه هاتزی است که دولت روی آن کارمی کندوبنانداریم که آنهارابه پولدارها بدهیم.مامی خواهیم کارخانه هارابه مستضعفین بدهیم تا آنهابا کمک گرفتن ازدولت، کارخانجات رابگردانند.

(نقل از نشریه شماره 36و37رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص243،1ا(نمازجمعه)ردیبهشت1362:

خطرمهمی که اینگونه اصلاحات(اصلاحات اقتصادی)راتهدیدمی کنداین است که طبقه ثروتمند به خاطرامکانات مالی شان پست هاومقامات را بدست بگیرند و بانفوذ درمراکز قانونگذاری و اجرایی دوباره رشته هارا پنبه کنند.

کتاب در مکتب جمعه،ج5ص238(نمازجمعه)،2دی1361:

درموردبانک های خصوصی و وابسته به بیگانگان که منجربه ایجادبانک خصوصی درزمان پهلوی شد:

در زمان پهلوی خُرده خُرده بانک های خصوصی شروع می شود…امروزبانک لازم است.عمده بحث برسرشیوه عملکرد بانک است…این پول هایی که یک جاجمع می شودخیلی قدرت عظیمی است.بانک هامی توانندخط بدهند.مثلا بگویندخیلی خوب مابه کسانی که مثلا یخچال وارد کنند،وام می دهیم.یکدفعه صنعت یخچال مملکت را می شکنند.متاسفانه دردوران حکومت پهلوی برای ما بدترین وضع  از این جهت پیش آمده بود.سرمایه داران وابسته بانک تاسیس کرده بودند و به میل خودشان و به سیاست خودشان و با تعلیم اربابانشان سیاست کشور را می گردانندند.

6بهمن1363(دردیداربا اعضای حزب جمهوری اسلامی):

مابنانداریم که واحدهای صنعتی که حاکمیت سرمایه رادنبال می کنندودرخط سلطه اقتصادی هستند،امور را اداره کنند.ازطرفی هم نمی خواهیم که کارها همگی دولتی بشودوباصطلاح دولت سالاری پیش بیایددراینجا است که وظیفه بنیاد مستضعفان روشن می گردد.

شمامی توانیدحرکت های بزرگ اقتصادی را انجام بدهیدوطرح های عظیمی را پی ریزی  کنید.بسیاری از کارها است که باید دولت انجام بدهد و از طرف دیگر نباید سرمایه های هنگفت در اختیار بخش خصوصی قرار گیردکه اهرمی علیه دولت داشته باشند.

پیشرفت های مادر زمینه صنایع کشور در دست مردم است. جریان تجارت خارجی دیگر آنچنان نیست که هرسودطلبی بتواند فورا میلیونر بشود.در جریان کشاورزی دیگر یک وابسته به رژیم نمی تواند امتیازات کلانی برای تصاحب زمین و حفر چاه و غیره بگیرد.تجارت داخلی نیز بنحوی تغییرکرده که دیگر سود سرمایه بخش های خصوصی که دربانک سپرده شده بود مثل آب روان، از هستی مردم استفاده  نمی کندتا سرمایه های آنها بدون زحمت  به سرمایه های مضاعف تبدیل گردد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،6شهریور1364(دردیداربامدیران صنایع کشور):

آقایانی که حمایت ازاین سرمایه داران می کنندمی گوینداین به نفع مستضعفین است که این کارخانه دردست این ثروتمندی که مدیرخوبی است باشدکه تولیدافزایش یابد،کارگران هم بالاخره دراین بین چیزی بدست می آورند،این می شوداضافه تولیدبه قیمت غصب و استثمار. ولی این رفاه، هیچ وقت رفاه واقعی وحمایت ازمستضعفان نمی شود.حمایت ازمستضعفان این است که خودشان حاکم باشندبرمقدرات خودشان.

(نقل از نشریه داخلی شماره 12رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه سلام،29خرداد1372:

من خودراوقف انقلاب کرده ام.من چشم اندازآینده را بسیارروشن می بینم ودرآینده مشکلات ارزی نداریم.مادرآینده نه مشکل ارزی داریم،نه مشکل مواداولیه  ونه موادغذایی ونه مواد دارویی.

محمد شوری (نویسندنه و روزنامه نگار)

23فروردین93

چند سال پیش(13)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(3)سپاه،روحاتیت و ولایت فقیه

19دی1363(در دیدار با نماینده حضرت امام فرماندهان پایگاهها،تیپ ها،لشگرها و مسئولین واحدهای منطقه مرکزی):

ماکسانی را در سپاه می شناسیم که ازهمان روزهای اول تشکیل سپاه تاکنون درسطح یک سپاهی ساده ماده اند.اینها از عناصربرجسته بوده اندخوب فهمیده بودندکه کجاباید کار کنند. آمادگی فداکاری و میل بکارکردن برای رضای خدا در آنان آشکاراست.خیلی از هم درسی ها و همکارهایشان تاکنون نماینده مجلس اند و صاحب منصب دیگر شده اند ولی اینها موقعیت خود را درهمین حد ساده زندگی کردن حفظ کرده اند.

امروز زندگی یک سپاهی درسطح یک کارگرساده می باشد. و از مسکن و ترفیع شغلی و درجات کاری خبر ی نیست و هیچ مشوق مادی برای آنان وجودندارد.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

18اردیبهشت1365(دردیداربامسئولین حفاظت واطلاعات سپاه):

درشرایطی مثل کشور ما،دشمنان جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ درنهادی همچون سپاه خیلی سرمایه گذاری کرده و برای اینکار ازجاهای دور شروع می کنند.ممکن است مثلا یک بچه ای را بپرورانند و وی را بصورت آدم مقبولی وم طلوبی واردجریان کنند.(نقل از نشریه داخلی شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه آیندگان،6خرداد1360:

اویل انقلاب اختلافاتی به این شکل وجودنداشت.(اختلاف نظری گروهها واشخاص با روحانیت)حتی در مجلس خبرگان نیز آنچنانی وجودنداشت.اما به محض اینکه اصل ولایت فقیه در مجلیس خبرگان به تصویب رسید ناسازگاری با روحانیت آغازشد.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره17،رویدادها وتحلیل).

روزنامه سلام،12خرداد1370:

بدترین غیبت،غیبت هایی است که بعضی آقایان مقدسین می کنند. اول آدم را کافر می کنند و بعدبدی هایش را می گویندتابگویند ماغیبت مسلمانان رانمی کنیم.

کتاب در مکتب جمعه،ج6ص106؛6اسفند1361ک

باهمین رساله های موجود،باهمین ها احکام اولیه اسلام،بدون نیازبه توسل به احکام ثانویه،بدون نیازبه حق حکومتی،اگر اسلام را اجازه بدهند،ما درست اجراکنیم،ما در این مملکت دیگر محتاج نخواهیم داشت،ما در این مملکت فقیر به آن معنا نخواهیم داشت، نیازمند نخواهیم داشت.

روزنامه جمهوری اسلامی،7مرداد1364:

ازکارهای پر زحمت ما این است که باید با فقه مان که در مدرسه ها نوشته شده و دور از واقعیت زندگی است کارکنیم و چنین فقهی بی نقص نیست؛فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود.این فقه می تواند فقه بسیارمحکمی باشد.

روزنامه جمهوری اسلامی،(نمازجمعه)9مرداد1361:

بعضی ازدوستان مافرموده بودندکه ایشان(هاشمی رفسنجانی)فتواهای شاذ(کمیاب)رانقل می کند(دراقتصاد)اگرفتواهای محقق حلی و علامه حلی و ابن ادریس و شهیدثانی و شیخ طوسی دربعضی ازکتبش شاذ است و انسان کمونیست می شود،اگر این فتواها را نقل کند، من دیگر چیزی برای گفتن ندارم.(نقل از نشریه شماره 27رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

چند سال پیش(14)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(4)آزادی و مطبوعات

 روزنامه جمهوری اسلامی،25فروردین 1360:

دررابطه با توقیف روزنامه میزان،من چون به مشروعیت و صداقت قوه قضائیه اطمینان دارم. فکر می کنم وظیفه خودشان را انجام داه اند و اگر ثبات حکومت قانون باشد،شانتاژنکنیم،قوه قضائیه مفسرقانون وتشخیص دهنده است و ما نباید باشلوغ کاری نگذاریم که قانون اجرا شود.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره19رویدادها وتحلیل).

روزنامه جمهوری اسلامی،28مرداد1376:

به اعتقادمن،هم به نفع جامعه وهم به نفع مطبوعات است که فضای «تمیزحق وباطل»توسط مردم درکشوروجودداشته باشد.دراین فضامقداری قربانی خواهیم داد.اماقربانیانی که درمحیط خفقان وسانسورورمزگویی به وجود می آیدخطرناک ترخواهد بود.گاهی این جریان تبدیل به موج می شودوهمه چیز را باخود می برد.

روزنامه کیهان،11/خرداد1370:

اگرکسی انتقادداردقطعابایدبیان کندواگرماراه انتقادراببنیدیم،خیلی ضررمیکنیم.قطعاجلوگیری ازانتقادمنجربه دیکتاتوری می شود.قطعابایدراه انتقادبازباشدوانتقادباید آزادباشد.

 روزنامه کیهان،13اردیبهشت1365:

ماالان افرادی رامی بینیم وهرقدرنصیحت می کنیم وازطریق تقوا می خواهیم به این محیط سالم  برسانیم،هنوزیک مقاومت هایی منفی هست وخانم هایی متاسفانه پس ازهفت سال ازانقلاب هنوز به این راضی اند که مقداری از موهایشان بیرون باشد.تابحال با این طورافرادخیلی با نصیحت وموعظه برخورد کرده ایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیه را دارد ودربعضی مغازه ها این گونه مسائل ترویج می شود ودربعضی ازادارات هنوز خوب مراعات نمی شود واینهاخطرناک است وفکرمی کنم که پس ازهفت سال،تمحل  ماهم تمام بشود. مردم حزب الله چندبارطغیان کردندودیدیدکه درخیابانها ریختند وازهمین تریبون نمازجمعه وزیرکشور ودیگران خواهش کردند وبه آنها وعده دادیم …

روزنامه رسالت،13اردیبهشت،1365:

اردوگاههای خاصی برای عوامل فساد وبی حجابی ساخته می شود.مردم حزب الله تابه حال چندبار طغیان کرده وبه خیابان هاریختندوماجلوی آنهارا گرفتیم.ولی حالا مثل اینکه مقداری خشونت لازم است.

7اردیبهشت1364(دردیداربامدیران ومسئولین برنامه ریزی صداوسیما):

جامعه مابخاطررشدی که پیداکرده معمولاموافق صحنه های بی اثرفلان تیم اروپایی که ممکن است دربین عده ای جوان که آدم های بدی هم نیستندطرفدارداشته  باشد امااکثریت جامعه که انقلاب کرده اند وباانقلابی هستند اگر آنرانبینندحرفی ندارندوچیزی کم نمی آورند.

(نقل از نشریه داخلی شماره  8رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آذر1364(درسمیناربررسی ابعادگسترش وتعمیق انقلاب فرهنگی):

ازلحاط اخلاقی آنهامی خواستندآدمهای ضداخلاقی وفاسدرادرآموزشگاههابپذیرند،اماانقلاب فرهنگی می گویدکسانی باید درس بخوانندکه انسانند،دردطبقات محروم رامی فهمند و در جهت رفع مشکلات جامعه گام برمی دارند.مثلاکسانی که الان درکاروان های راهیان کربلابه طرف جبهه ها حرکت می کنندودرجبهه می جنگند،اینهاکسانی هستندکه چنانچه درس یخوانند باجان ودل درخدمت مردم جامه خودقرارمی گیرندومسلما اینهاارججیت دارند.

(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص نمازجمعه؛6،24دی 1361:

خطاب به ایرانیان خارج ازکشور:این توفیق جبری است برای شماکه دراین کشورزندگی کنید،گناه نکنید،جنایت نکنید،فسادنکنید،خودتان خانواده هایتان درمعیارهای اسلامی زندگی کنید…شماازشهوترانی وعیاشی وبی بندباری چه طرفی بسته اید؟ولی البته آنهایی که مخالف باجمهوری اسلامی اند،مخالف نظامند،ضدانقلابند،این که هیچ برایشان چاره ای نیست جزهمان بدبختی که الان رفتندبایک مشت بدبخت درخارج ازکشور…

کتاب درمکتب جمعه،ج5ص190(نمازجمعه)،12شهریور1361:

یک وقت صحبت این بودفلان کس مثلا عامل شاه بود،شکنجه گربود،وفاسدبوده،ودرگذشته چه کرده بودآنهایک مسائلی بودکه گذشته وحتی ممکن است آنهایی که به نحوی تنبیه شده اندیک روزی اینهارابرگردانیم وکاربه آنهابدهیم. 

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

5اردیبهشت 93 

چند سال پیش(15)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(5) گروهها، افراد،خامنه ای ومنتظری

 روزنامه جمهوری اسلامی،1تیر1360:

درروزهای قبل ازانتخابات ریاست جمهوری،آقای بنی صدرگفت: به نظرمن تنها کسی که غیراز من درمیان مردم رای دارد آقای مسعود رجوی است.این جمله،جمله ساده ای نبود و دلالت بر یک قرارداد استراتژیک بین اینها می کردکه امروز ما نتیجه آن را درخیابان های تهران و شهرستانها می بینیم.(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

اختلاف ما با  آقای بنی صدر در سه مورد خلاصه می شد:اول ولایت فقیه که آقای بنی صدر این را قبول نداردودربحث هایی که در مجلس خبرگان داشتیم ایشان با صراحت می گفت این اصل را قبول ندارم ودیکتاتوری است.براین اساس ما با ریاست جمهوری ایشان مخالفت کردیم…مساله دوم ..مصوبات مجلس را باید شورای نگهبان تاییدکندواین مورد را آقای بنی صدر وهمفکرانشان این اصل را قبول ندارندوهمانطورکه شنیده ایدایشان درسخنرانی هایش گفته است که من بزرگترین اندیشه قرن هستم ومساله سوم افرادناشناخته وکسانی که پای بندبه اسلام وانقلاب نیستنددورایشان راگرفتندودفترهماهنگی تشکیل دادندوروزنامه انقلاب اسلامی انتشاردادندواین مساله مورداختلاف ما بود.ایشان مرتبامارابه قدرت طلبی وانحصارطلبی متهم می کردوسعی داشت نمام مسایل رادرپشت پرده نگهداردبااین که مرتبا شعارمیدادمن حقایق را بامردم درمیان می گذارم.

آقای بنی صدرصریحادرمحضرامام گفت:من شورای نگهبان را قبول ندارم یکطرفه قضاوت می کنند. امام فرمودند تو(بنی صدر)خیال می کنی که این 11 میلیون آرای توست؟ مردم مسلمانند اگر بفهمندمرجعشان این آرا را نمی خواهد،تو500هزار رای هم نداری.چون آنها که برخلاف ما رای می دهند همین بی دینهاهستندوآنهادرانتخابات ریاست جمهوری به شمارای ندادند. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

 دریکی ازجلسات امام خیلی ناراحت شدند.امام خطاب به بنی صدر گفتنداگر بخواهی اینطورباشی دستورمی دهم توی همین خانه حبست کنند وتایکسال نمی گذارم بروی بیرون.خیال نکنی می گذارم بروی اروپا مقاله بنویسی.همینجا نگهت می دارم تاکشور آرام شود. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،13تیر1360(نمازجمعه):

(درجلسه ای با حضور آقای رجایی و مهندس بازرگان و آقای بنی صدر)،امام به (بنی صدر) گفتند تواین گروهکهای منافق رامسلح کردی،(بنی صد)گفت:خوب من اسلحه دادم خودشان را حفاظت کنند،جانشان حفظ بشود،امام فرمودندمگرتومسئول جان آنهاهستی،به درک که جانشان درخطرباشد،اسلحه مسلمانها رامی دهی به کی؟به محارب؟(نقل از نشریه شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،نطق مجلس،17مرداد1360:

ولایت فقیه،فرماندهی کل قوا،حکومت خط خالص اسلامی وگنجاندن سپاه پاسداران درقانون اساسی،رسواکردن ملی گرایان درمقابل شکستن بت بنی صدرازجمله اقدامات شهید آیت است. (.(نقل از نشریه شماره 22رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

8دی163درجمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی:

من و آقای خامنه ای ازسالهاپیش باهم بودیم.اززمان دزس آقای دامادویک سفرکربلاکه باهم رفتیم ودرمبارزات هم درکنارهم بودیم.آنموقع هروقت من دسترسی به آقای خامنه ای نداشتم احساس ضعف می کردم.الان هم همینطوراست.هرچه زمان می گذردایمان من به ایشان بیشترمی شود.ایشان یک عنصربرجسته باسواد،مجتهدمخلص وبسیارارزنده هستند. (نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

26دی1363(دردیداربااعضای فدائیان اسلام):

فدائیان اسلام مردم را به صحنه می کشاندندوزمانیکه مردم تجمع میکردندآیت الله کاشانی سمبل بسیارمناسبی بودچراکه ایشان یک شخصیت باسوادمتدین ودارای سوابق خوب بودند و لیبرالهاکه آمدند فکر کردندحالاکه کارها درست شده اول شر اینها را را از سرخودکم کنند و بعدسراغ کارهای دیگر بروند و هیچ امتیازی هم برای این آقایان قائل نشدندوحتی آنان را هم سرکوب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

10بهمن1363(دردیداربامعاونین سیاسی وزارت کشور):

ملی گراها ولیبرالهاکه طیف وسعی بودندسردرآخورغرب داشتند.اینها اصولا بدیگران ونیروهای انقلابی سهمی  در اداره کشورنمی دادند.در اولین کابینه  آنها ما تنها توانستیم دو پست غیر حساس را به آنهاتحمیل کنیم.(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

19بهمن1364(نمازجمعه):

لیبرالهاوآنهائی که وابستگی روحی به تمدن غربی دارندوالبته هم ریشه دریکی ازاین جریانات دیگر دارند و لیبرال بی خودنگفته نمی شود،یاریشه اش سرمایه داری است یا الحادیست یا همان اخلاق و بی بندوباریست یا انواع دیگریست منتهی شعار روشنفکری می شود و وقتی که تحلیلش کنیم،دریکی از اینهاهستند.اینهاباهرچه که زحمت برایشان درست کند،مخالف هستند.نمی توانندجنگ را تحمل کنند،خاموشی رامشکل تلقی می کنند،نمی توانند کمبود سوخت را قبول کنند،نمی توانندجیره بندی را قبول کنند،آنهابرایشان دردسرست.(نقل از نشریه داخلی شماره 17رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران) 

6آذر1364(درمصاحبه بارادیو وتلویزیون):

آیت الله العظمی منتطری برجستگی خاصی دارندوآن هم شرایطی است که مردم تشخیص دادنداین برجستگی را ازلحاظ آگاهی های وسیع سیاسی،اجتماعی علاوه براجتهادوشرایط عمومی مرجعیت است که ایشان خصوصیاتی دارندکه دردوران مبارزه شان کسب کرده اندکه این برجستگی را فقهای دیگری که وجود دارد وصلاحیت مرجعیت دارند،دارا نیستند.این جهت هم مورد قبول بودکه البته به آن صورت بحث نشد.فقط ما این جمله را اضافه کنیم مجلس خبرگان این انتخاب را صائب می داند. یعنی مردم درست انتخاب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30دی1364(دردیدارباجمعی ازنمایندگان برگزاری اجلاس ستادبزرگداشت مقام معلم):

من به آینده جمهوری اسلامی درسایه مرجعیت آیت الله العظمی منتظری خیلی امیدوارم. ایشان باطرزتفکرمبانی فکری ای که دارند در این مرحله شکل گرفتن حکومت اسلامی که قرار است مبانی اسلامی درجامعه پیاده شود،امیدماهستند.یک طرزتفکرفقهامثل ایشان در این مرحله می تواندبسیارکارسازباشد.درمساله زمین،درنفس ولایت، حکومت،وجوه شرعیه، خمس، زکات،مسائل مالیاتی و بسیاری ازمسائلی که امروزه دردنیا مطرح است نظرات بسیار نیرومندی دارند.تفاوت ایشان بابعضی ازفقهای عظیم الشان دیگر دراین است که ایشان یک قدم بیشتر از دیگران درجامعه بوده اند و با واقعیتها و نیازهای جامعه و اجتماع ما مانوس تر بوده اند. لذا این انس و درک به فهم مبانی منتهی می شود.(نقل از نشریه داخلی شماره16 رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

25تیر1365(درضیافت شام به افتخاراعضای مجلس خبرگان):

ما امیدواریم که درحیات خود از رهبری موجود جدا نشویم.اما باوجود قائم مقام رهبری انشاء

الله استحکام رهبری همچنان حفظ خواهد شد.زیرا بحمدالله تمامی شرایط رهبری در وجود آیت الله العظمی منتظری جمع است و ایشان از اعتبار بسیاربالایی برخوردارند.(نقل از نشریه داخلی شماره 22رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران). 

 روزنامه کیهان،20فروردین1368:

اینکه چیزی بنام تنازع قدرت درکشور درانقلاب ما وجود داشته باشد این ادعامال کسانی است که این انقلاب را نمی شناسند.قطعا ایشان(امام خمینی)علاقه شان به آیت الله منتظری از لحاظ عاطفی درکل این کره زمین شماره یک ونمره یک است.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

9اردیبهشت93

چند سال پیش(16)دهه 60…(1)

طاهر احمد زاده:

اسفند1359

«شماکه اینقدرامام امام درآورده اید،فردابه جای امام چه می خواهید بگذارید؟ چرارشدشخصیت راازمردم می گیرید؟چرانمی گذاریدمردم روی پای خودشان حرکت کنند؟

ارتباط امام بامردم،نه احساسی آن قطع نشده که مردم می روند ومی آیند،این ارتباطات تحلیلی وسیاسی،این هادرانحصارکانال خاصی ذرآمده.به امام گفتم که بدانید بااعلامیه وراه پیمایی،مسائل بعدازانقلاب رانمی شود حل کرد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

آیت الله یوسف صانعی:

8فروردین 1360

«شورای نگهبان مفسرقانون اساسی است.شورای نگهبان درمقابل دویست رای مجلس،رایش قاطع است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

احمدصدرحاج سیدجوادی:

روزنامه انقلاب اسلامی19فروردین1360

درباره توقیف روزنامه میزان:«به نظرم طلیعه ایجاداختناق برمطبوعات بخوبی ملاحظه می شود»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

شمس آل احمد:(درباره توقیف روزنامه میزان):

روزنامه انقلاب اسلامی22فروردین1360

«به این میزان داران،به آنهاتبریک می گویم؛موضع گیریشان راکه به اینجاانجامیده بهتون تیریک می گویم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

علی اصغرحاج سیدسیدجوادی:

پیام جبهه ملی19اردیبهشت1360

آیاهرگزشنیده ایدکه جانشین پیامبربزرگ اسلام درجواب کسی که به او گفت: اگر کج بروی بااین خنجرراستت خواهم کرد،اورادشمن اسلام ودشمن اقتدار و حاکمیت شرعی خودقلمدادنماید؟»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی20اردیبهشت 1360

«مبادآنکه مردم دراین میهن ملجاء وپناهی برای فریادرسی نیابندوبناچاربرای تظالم ودادخواهی به مراجع بین المللی متوسل شوند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حبیب الله پیمان:

روزنامه اطلاعات21اردیبهشت1360

افرادوگروههای غیرمسئول هم اکنون دربرخی شهرهاوبرخی نقاط تهران و هر جا که بتوانندبی اعتنابه ضوابط قانونی واعلامیه دادستانی به حملات خودبه افراد، احزاب و گروه های قانونی ادامه داده و آنها را موردضرب وشتم وایذاء وقتل قرارمی دهند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی23اردیبهشت1360

«به عنوان رئیس جمهورمنتخب شما،هشدارمی دهم که اگردربرابرتمایل به استقرار استبداد نایستادید،استبداد برسشمامسلط خواهد شد و دمار از روزگار شما درخواهدآورد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی:

روزنامه جمهوری اسلامی23اردیبهشت1360

نودوسومین اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درپیرامون دادگاه امیر انتظام انتشار یافت.

درقسمتی ازاین اطلاعیه آمده است:

«می دانیم نخستی کسی که اسنادراریرسوال کشید،تیمسارمدنی بودکه اینک همراه اویسی،بختیار،نریه،اشرف وذیگران به توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مشغول است…

اگردادگاه های انقلاب خدای ناکرده تحت تاثیرتبلیغات وجوسازی هایی که …اگر مردم شهید پور تحت تاثیر مظلوم نمایی ها،دروغ پردازی های اینان قرار گیرند و آنچنان که قانون وشرع حکم می کنداینان به مجازات نرسند،آنوقت از همین نقطه انحراف درجامعه انقلابی مان آغاز می شود».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حجت الاسلام معادیخواه:

روزنامه میزان،23اردیبهشت1360

«بنده معتقدم آقای بازرگان دچاریک اشکال اساسی است که نمی توانددرست مسائل رابفهمد،نمی توانددرست قضاوت بکند،نمی توانددرست شهادت بدهد در مسائل».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدمنتظری:

روزنامه جمهوری اسلامی،27اردیبهشت1360

من اعلام می کنم اگرگفتن این حرفهادیوانگی واختلاس حواس است، بگذار تا همه بگویند.به حضرت رسول(ص)همه می گفتنددیوانه».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدجوادحجتی کرمانی:

روزنامه آیندگان27اردیبهشت1360

«درمجلس نبایدرساله عملیه راتصویب کرد.لایحه قصای خودتصویب شده خدایی است، ولی بایداجرای حدوددریک جامعه اسلامی صورت گیردوباتوجه به این که رهبر انقلاب وآیت الله منتظری فرموده اندهنوزجامعه مااسمااسلامی است و عملا اسلامی نشده بنابراین اجرای این حدودبایدبه تعویق افتد.

ما هنوز آن رافت و عطوفتی که پیامبر وائمه داشتندبه مردم نشان نداده ایم و می خواهیم قصاص اسلامی رااجراکنیم.به نظرمن این ازنظرسیاسی وجامعه شناسی بدترین روش است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

17/ اردیبهشت1393

 چند سال پیش(17)دهه 60…(2) 

علی اصغرحاج سیدجوادی:اعلامیه بتاریخ 12اسفند1359:

«آیاوقتی پزشک معالج آقای خمینی بدون احرازسوابق و صلاحیت شغلی هم به ریاست دانشگاه تهران می رسد وهم به مقام وزارت علوم ارتقا می یابد ما حق نداریم به یاددکتراقبال پزشک مخصوص قوام السلطنه ودکترایادی پزشک مخصوص آریامهر مخلوع بیفتیم وبه مقایسه بنشینیم».

«…تاآنجایی که سراغ دارم آریامهرتامدتی توانست این قلم راممنوع کند اما هرگز قادربه شکستن آن نشد؛اما اگر قدر قدرتها این توانایی را دارند این گوی واین میدان»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش،15دفترسیاسی سپاه پاسداران)

مهدی کروبی(روزنامه میزان،12اردیبهشت 1360):

درمواردی مامردمرادرجریان حقایق قرارنمی دهیم.وکتمان حقایق می کنیم. مصلحت اندیشی می کنیم.ازچاله به چاه می افتیم.

روابط مشکوکی این روزهاهست.رفت وآمدهایی که هست،آیا حسن شریعتمداری چه می کند؟محمود قمی چه می کند؟اینها کجا می روند و می آیند؟ اگراین مسائل بامردم مطرح شود،طبیعی است که مردم درجریان قرارمی گیرند وخوب هم می توانند توطئه هاراخنثی کنند.حقیقت این است که مردم درجریان قرارنمی گیرند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

سیدحسین خمینی:(پیام جبهه ملی،19اردیبهشت1360):

«فاشیستی که الآن درکشورماحاکم است،فاشیستی است خطرناکتراز فاشیسم گذشته.اگراین استبداددرایران حاکم بشود،استبدادجدیدی که رنگ دینی بخودگرفته است،استبدادی است بسیارخطرناکترازاستبدادشاهی»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

احمد خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،24اردیبهشت1360):

«من صریحامی گویم،موضعگیری اخیربرادرزداه ام«حسین آقا»راقبول نداریم. و با حرفهای ایشان مخالفم.صحبت های ایشان به خودشان مربوط می شودونه تنهابه امام مربوط نیست که به من هم مربوط نمی شود،ولی این نبایدموجب شودتامابدون هیچ دلیلی بگوئبم ایشان به فلان گروه ودسته وابسته است.نه ایشان به هیچ گروهی وابسته نیست.ایشان یاعصبانی شده است واین مسایل تندرابیان داشته است ویافکرکرده وبه این نتیجه رسیده است…من باموضعگیری های عموی عزیزم حضرت آیت الله پسندهید مخالفم ودرعین حالیکه شدیدابه ایشان احترام می گذارم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

 خبرگزاری پارس:24اردیبهشت،1360:

مشهد:«گروهی بنام حزب الله برای چندمین بارمراسم نمازمغرب وعشادرصحن مسجدگوهرشادراکه به امامت آیت الله قمی برگزار می شودبه تشنج کشیدند.این تشنج پس ازانتشارمتن مصاحبه آیت الله قمی آغازشده است.آن عده که شعارمی دادندمرگ برضدولایت فقیه،درمقابلشان،عده ای از طرفداران قمی صلوات می فرستادند.که آیت الله قمی از مسجدخارج شده وبا اتومبیل که پلیس آنرااسکورت می کرد از محل دورشدند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

25اردیبهشت1393

چند سال پیش(18)دهه 60…(3)

ابوالحسن بنی صدر(روزنامه انقلاب اسلامی،2خرداد1360):

«من نامه شان را خواندم(نامه مجاهدین خلق)نوشته اندکه آماده انداسلحه شان راتحویل بدهند،منتهاگفته اندتضمینش چیست که باماقانون اجرابشود.خوب من چه جوابی بدهم»(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران).

خبرگزاری پارس،9خرداد1360،جهرم:

«به هنگام رسیدگی به پرونده 5نفر از دختران هوادارمجاهدین خلق به اتهام فروش نشریه مجاهد در دادگستری جهرم،گروهی با شعار حزب الله به دادگستری هجوم برده و مانع کاردادگاه شدند.گفته می شود این عده خواستار محاکمه دختران هواداربوسیله دادگاه انقلاب بودند.ضمنااین اقدام آنان موجب فرار یکی از دختران شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خبرگزاری پارس،9خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب اسلامی آبادان و خرمشهر یک متهم به عمل لواط  که به اعدام محکوم شده بود،پس از اعتراف و توبه محکومیتش از اعدام به 5 سال زندان تقلیل یافت».

روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب شیرازانگشتان دست سارقین 37کیلوطلاقطع شد».   

احمد سلامتیان(روزنامه انقلاب اسلامی،12خرداد1360):

«یک عده چماق بدست با فریادمرگ بر بنی صدر و درود بر بهشتی به من گفتند که بگو درود بر بهشتی.بخدا قسم ذره ذره وجود من خواهدگفت:مرگ بر استبداد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه انقلاب اسلامی،14خرداد1360)بهشر:

«در مراسم نماز جمعه به 7 پاسدار عضو سپاه پاسداران به جرم کتک زدن متهمین حین و پس از دستگیری بین 10 الی 34 ضربه شلاق زده شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش18نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360):

«اینقدرتعقیب نکنید که بخواهید روحانیت را کنار بگذارید،آخر شما در ظرف چندین سال چه کردید برای این کشور،که روحانیون را می گوئید نباشد،چه کردید؟چه کار مثبتی شما کردید؟جز حرف هیچی ندارید».

ناطق نوری(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«همه بدبختی هایی که ما داریم این است که یک عده متخصص بی حیا را در راس کارها گذاشتیم.آقا تحصص را به رخ ما نکشید…».

سیدعلی خامنه ای(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«ضرر استبداد ودیکتاتوری دریک جامعه این است که نهال انسانیت خشک می شود،مردم قالب بی روح می شوند،از صحنه اداره جامعه وتصمیم گیری خارج می شوند».

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

6خرداد1393

  چند سال پیش( 19)دهه 60…(4)

اطلاعیه کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی:

کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی طی اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن تلاش های ضد انقلابی حاکمیت در برقراری کامل سانسورواختناق در جامعه متذکرشده است که:

«اگر تادیروزشرایط حاکم بر میهن و انقلاب و اسلام برای بسیاری در پرده بود،شاید امروز با چرخش های شما به اینکه در روند انقلاب توسط نیروهای حاکم پدید آمده بسیاری از نقاط مبهم روشن گشته و حجاب هاکنار رفته است».

در اطلاعیه مذکور بااشاره به اقدامات فاشیستی حاکمیت عوارض خطرناک این اقدامات را مانند تمحیل ارعاب و دیکتاتوری،تثبیت و تحکیم تک حزبی از طریق قوای سه گانه به اوج گیری بحران اقتصادی-اجتماعی تداوم سرکوب خلق کُرد و بالاخره تسریع خط سازش و وابستگی به قدرت های امپریالیستی ذکر کرده است.

در اطلاعیه مذکور از شکل گیری در جبهه ای که دریک سوی آن حاکمیت و کلیه نیروهای ارتجاعی و در سوی دیگر آن خلق قرار گرفته است سخن به میان آمده است.

اطلاعیه در پایان خطاب به مردم می گوید:

«شما با مقاومت منفی و طرد قوانین تحمیلی در یک شکل آن تحریم روزنامه های حکومتی نخستین قدمها را برای ایفای سیاست تاریخی خود بردارید. و صفوف خود را از نیروهای ضد انقلاب و فرصت طلب که احیانا میان شما نفوذ خواهند کرد جدا سازید».

(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش19)

13خرداد1360،روزنامه میزان،ابراهیم یزدی:

«کسانی که بخواهند این انقلاب را به قشر خاص اختصاصدهند دشمن اسلام و انقلاب مردمند».

«امروز همه طرفداران استبداد سیاه خود را زیر شعار مقدس حزب الله مخفی کرده اند».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش17)

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

دادسرای انقلاب اسلامی طی اطلاعیه ای روزنامه های:آرمان ملت،انقلاب اسلامی،جبهه ملی ومیزان و چند نشریه دیگر را توقیف کرد».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

بعد از توقیف شدن روزنامه انقلاب اسلامی اولین شماره آن با نام انقلاب  اسلامی(در بند)به قطع اندازه و شکل وتقریبا محتوای روزنامه مجاهد منتشر سد.

این شماره از روزنامه انقلاب اسلامی حاوی مطالب با عناوین ذیل است:

«1-پیام ریاست جمهوری به ملت ایران2-اشغال دفتر ریاست جمهوری3-حمایت گسترده مردم و نیروهای متعهد مردمی و پرسنل آگاه ارتش و شهربانی از رئیس جمهور و اعلام خطر نسبت به حاکمیت استبداد و اختناق…»در تعقیب موضوع به دکر اسامی میروها و گروه ها و شخصیت های حمایت کننده از رئیس جمهوری پرداخته که ما در اینجا نام چنذ تن از این انجمن ها و گروهها و…را برای شناختن این ظبقه حمایت کننده می آوریم:

مجاهدین خلق،انجمن حقوقدانان مسلمان(وابسته به مجاهدین خلق)،کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی(احسان)،علی تهرانی،طاهر احمد زاده ،آیت الل محمد تقی عالمی(همدان)،همسر آیت الله طالقانی،حجت الاسلام مجد(سرپرست برکنار شده بسیج مستضعفین)،حاج محمد شانه چی(کاندیدای مجاهدین خلق)،دکتر محمد ملکی(کاندیدای مجاهدین خلق)احمد علی بابایی،پوران شریعت رضوی(همسر دکتر شریعتی)،یزدان حاج حمزه،جلال گنجه ای،ابوذر ورداسپی(کاندیدای مجاهدین خلق). (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 14).

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«بدنبال توقیف روزنامه میزان و انقلاب اسلامی و چند روزنامه دیگر اعضای دفتر هماهنگی مردم را دعوت به راهپیمایی کردند و بدنبال آن نیز وزارت کشور این راهپیمایی را غیر قانونی اعلام نمود».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

21خرداد1360،روزنامه صبح آزادگان:

«عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا».

21خرداد1360،روزنامه کیهان:

«همسربنی صدر در بنز ضد گلوله در حال رهبری مجاهدین و مهاجمین مسلح دستگیر شد».

21خرداد1360،روزنامه کیهان،موسوی خوئینی ها:

«درجلسه امروز مجلس گفت:رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری شکست خط سیاسی آمریکا در ایران است».

بنی صدر بعد از عزل فرماندهی کل قوا:

«اینکه یک انقلابی بشود بعد از یک خفقانی و تفکر در آن نباشد یک مصیبت بزرگی است. این را مجبور بشود در مقام دفاع از این دولت بگوید این ها عقل دارند سواد ندارند،نگوید این ها بی سوادند،عقل دارند واز این توجه غافل بمانند که خوب این چه عقلی است که این طرف دارد و بدنبال دانایی نرفته؟اگر عقل داشت که علم هم بدست می آورد.همین دیشب در تلویزیون بود که کار من زیاد بود در تهران نتوانستم که بیایم در آنجا باشم بگویم که تا ظهور مهدی خدایا امام را نگهدار این تملق،تملق گویی و مداحی به معنای عاقل بودن است.اگر کسی این را گفت عاقل است و اگر کسی نگفت معلوم می شود اگر هم علم دارد،عقل ندرد.اگر می خواستم دنبال خط قدرت بروم ساده ترین راه آسانترین راه همین بود که با این آقایان کنار بیایم اتفاقا آخریم پیام امام هم به من در کرمانشاه قبل از برکناری از فرماندهی کل قوا همین بوده است و ساده اش این است که یا با اینها کنار بیا یاکنار برو…» (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش20).

21 خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«در خیابان فردوسی افرادی از مجاهدین خلق و دیگر گروهها بطرف یک پاسدار که آنان را از ادامه تظاهرات بر حذر داشته بود،هجوم برده و در حالیکه پاسدار را زیر ضربات مشت خود گرفته بودند،اسلحه او را ربوده و وی را خلع سلاح کردند.در حین این عمل گلوله ای از اسلحه شلیک و یک عابر به قتل می رسد». (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«یکی از برادران بسیج با دیدن عده ای از گروهکها که به همراه دسته ای از طاغوتیان به طرفداری از بنی صدر شعار داده و راهپیمایی می کردند،بی محابا بسوی آنها حمله ور شده و فریاد می زند که به امام فحش ندهید که در اینحال هواداران گروهها با ضرب و شتم قرار دادن وی او را بزیر تریلی انداخته و شهید می نماید.ضمنا در همین روز یک پاسدار نیز به شهادت رسید».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی،هادی غفاری در مجلس:

«آقای رئیس جمهور چشمتان روشن!

مجاهدین خلق ایران ضمن محکوم کردن مجدد و تعطیلی روزنامه انقلاب اسلامی حمایت خود را از رئیس جمهوری اعلام کردند.

مجاهدین خلق قبلا هم از تعطیلی روزنامه بامدادو آیندگان آمریکایی اظهار تاسف کرده اند.

تذکری به خواهران و برادران حزب اللهی در سراسر ایران:جامعه ملت ما آنچه اسمش را حزب الله می گذارد در پاریس بستنی و شیرینی دانمارکی گاز نمی زده،توی سلول های ایرانی بر خلاف آنها که با اشپیگل می خوابیدند وبا لوموند بیدار می شوند با شلاق می خوابیدند و با باتون بیدار می شدند.امروز بر سراسر کشور حاکمند و هیچ وحدت بهم نخورده وحدت حفظ شده است».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

22خرداد1360،خبرگزاری پارس،هادی غفاری:

«از برادران که در فرودگاه یا در مرزها و جبهه ها هستند می خواهم نگذارند بنی صدر فرار کند.طرفداران بنی صدر همه آدمهای مجاهدین خلق هستند ایران را گورستان طرفداران بنی صدر می کنیم..عامل فجایع هویزه و خونین شهر بنی صدر است.نصیری به من می گفت سردسته اشرار مسلح و مقدم مراغه ای می گفت چماقدار،بنی صدر به من می گوید سر دسته اشرار چماقدار… نصیری+مراغه ای= بنی صدر.

بنی صدر می توانذ محرمانه استعفا بدهد ولی دادگاه باید او را محاکمه کند. شاه رفت و گفت کوروش آسوده بخواب ما بیداریم. بنی صدر گفت: مصدق آسوده بخواب ما بیداریم».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش21).

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

16 خرداد 1393

 چند سال پیش(20)دهه 60…(5)

احمدبنی احمد:

بنی احمد ضمن پیامی به اعدام 15 تن از اعضای مجاهدین خلق اعتراض کرده و این عمل را آدمکشی نامیده است؛وی گفته که:این مبارزان بدون محاکمه تیرباران شده اند و این جبهه میهنی به کوشش های خودتاسرنگونی رژیم فعلی ادامه خواهد داد.

وی افزوده:آخوندیسم لیستی از 100 شخص مشهور تهیه کرده تا توسط حزب الهی ها نابود شوند»

خبرگزاری پارس2تیر1360(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

خمینی:(صحیفه نورج8)4تیر1360:

بنی صدر بارها به من گفت این دولت را کنار بگذاریم.می خواست مرا دیکتاتور کند ومن می خندیدم و می گفتم اگر قدرت داری خود شما این کار رابکنید.

محمد علی بشارتی(قائم مقام وزارت امورخارجه )روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

طبق اسناد و مدارک موجود بنی صدر ماموریت داشته که بیاید و رئیس جمهور بشود ومطابق تحقیقات از27  کتابی که متعلق به اوست هیچکدامش را خودش ننوشته است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

شیخ علی تهرانی:8تیر1360:

بهشتی شکنجه و اخنتقاق را حتی در دبستانها و دبیرستانها برقرار کرده و رندانهای ویژه برای خود و حزبیش ساخته است. جنگ داخلی در ایران غیرقابل اجتناب است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

آیت الله بهشتی:

ما(روحانیت)همان خادمان بی توقع از شما ملت،همان محافظان نوامیس اسلام و امت و همان پاسداران استقلال جامعه در برابر نفوذ های مرئی و نامرئی  ابرقدرتها و قدرتهای درجه دوم جهانی،می خواهیم بمانیم نه این که بگویم دیگران چنین نقشی ندارند دروغ است روحانیت انحصار طلب نیست. این هم از دروغ های شاخدار است.

روزنامه جمهوری اسلامی 10 تیر1360.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14).

بهزاد نبوی:روزنامه آیندگان،11تیر1360

ایشان(بنی صدر)میل داشتند این انقلاب مثل انقلاب مشروطه شود. در واقع خارج رفته بیایند و به طرفداران این خط(بنی صدر)بگویند شما چیزی نمی دانید و میدان ر اخالی کنید. اگر جریان بنی صدر به این هدف نمی رسید می رفت تا به هدف دوم برسد. یعنی ایجاد یک مصدق در مقابل امام و نیروهای انقلابی. کسانیکه فکر می کنند کارتمام است(کاراین جریان)دچار اشتباهی شده اند که مسلمانان در جنگ احد مرتکب شدند خدمتگزاران شمارامی خواهند از شما دور کنند مارادرقفس های شیشه ای قرار دهند و می خواهند ما را وادار به دیکتاتوری کنند تا بگویند تحلیل آقای بنی صدر و بختیار درست بوده است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 20).

20تیر1360:حزب توده و فدائیان خلق(اکثریت)بامشورت همدیگر نامزدهای مشترکی راتعیین نمودند و ازاعضاهواداران خود و همه مردم انقلابی دعوت کردند که به آنها رای دهند. شورای نگهبان پس از یکی دو روز از اعلام اسامی کاندیداهای ذی صلاح از طریق رسانه ها ی گروهی، اعلام کرد که نامزدهای این دو گروه اقدامات قانونی مقتضی رادراین باره انجام خواهیم داد.بااین حال ازاعضا وهواداران خودخواسته اندکه فعالانه پای صندوق های رای بروند وبرای ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی ودرشهرستانهاعلاوه بر آن به نامزدهای مشترک حزب و سازمان وسایرنیروهایی که مورد پشتیبانی است رای دهند.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21)

خبرگزاری پارس،آذربایجان غربی،24تیر1360

دادیاردادگستری خوی به اتهام ارتباط با سازمان طوفان بازدداشت شد.

آیت الله موسوی اردبیلی(رئیس دیوان عالی کشور):روزنامه جمهوری اسلامی،27تیر1360:

دررابطه با گروهها (که مساله روز می باشد)دستگاه و نظام تاچندی پیش فکرمی کرد که اینها ممکن است یک سازمان سیاسی باشند که نظراتی دارند…بعدامعلوم شدکه چیزی شبیه مافیادرحال انعقاد است که نمی دانم اگردیگران بااین مسائل روبرومی شدند چه می کردند؟آیاجزاینکه بااین بیماری بایدباقاطعیت رفتارشود آیاغیرازاین راه عقلانی، راه دیگری وجوددارد؟ودیگران که غیر از این راه رفتند آیا نتیجه مثبتی گرفتند؟

پیام بنی صدر در 27تیر1360:

ایشان(امام)گفته بودندکه اگربه نابود کردن آزادی ها اعتراض نکنم و باباندحاکم ازدرسازش درآیم وبرتصرف نهادهای قانونی چون شورای قضائی و شورای نگهبان ومجلس وهیات وزیران وروزنامه ها ورادیوو تلویزیون و… صحه بگذارم، رئیس جمهور وفرماندهی کل قوا راهنوز هم حفظ می کنم و اگر چنین نکنم تاهمه جاایستاده اند….

آمریکابانفوذ همه جانبه که دارد،بدست حاکمان کنونی مخالفان واقعی رژیم دلخواهش را ازمیان نمی برد..

این رژیم درزمینه اسلام وآزادی ها دچار چنان دگرگونی شده است که رژیم شاه سابق آرزو کردنی گشته است…

یک سخن همیشگی این جانب به آقای خمینی این بود که مردم شمارا مرجع دینی می شناسند ونه یک سیاستمدار متخصص قطع و وصل های داخلی وخارجی. جای تاسف بسیاراست که وی این سخن را نشنید وبا اسلام وکشور وشخصیت کرد آنچه که کرد و می کند…

باکمال میل حاضرم ازدهها گناه کرده ونکرده توبه کنم به شرط آنکه آقای خمینی،  آقای خمینی پاریسی بشوند.(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

29تیر1360:سازمان فدائیان خلق(اکثریت)درتاریخ 29تیر1360طی اطلاعیه ای به حذف کاندیداهای سازمان و حزب توده (فتاپور،دانشگری،ش فعال تمامی اقشار مردم درانتخابات دانسته است. .(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

2تیر1393

اصلاحات فقط با تغییر قانون اساسی میسور است

 درحال حاضر-خصوصادردوره ریاست احمدی‌نژاد-قانون اساسی کامل ومبسوط درحال اجراست؛ اجرای بی تنازل قانون اساسی یعنی چه؟!

عبدالله نوری می‌گوید: ما خواستاراجرای بی‌تنازل قانون اساسی هستیم؛ واصلاحات به‌دنبال براندازی نیست؛ و با سقوط نظام، دمکراسی درایران توسعه نمی‌یابد. آنها که پیش از انقلاب برای سرنگونی سلطنت و نظام مبتنی برفردمحوری مبارزه کردند، اعم از مارکسیست‌ها، ملّیون ومذهبی‌ها، بی شک دوست ندارند این انقلاب این‌گونه کله پا شود!

امادراین اشتراک یک افتراق اساسی وجود داردوآن اینکه باوجود این قانون اساسی نمی‌توان اصلاحات برای انقلاب بهمن ۵۷ به ارمغان آورد! قانونی که مجلس خبرگانش توسط اعضای منصوب شده رهبر در شورای نگهبانی که فقط آنها مفسرقانون اساسی هستند ونظارت برانتخابات را استصوابی تعریف کرده‌اند، انتخاب می‌شوند، تا بخواهند رهبر را درصورت تخلف، استیضاح کنند، نمی‌تواند اصلاحات ایجاد کند!

قانونی که تمام اختیارات کلیدی را به رهبرداده وحتی تغییر قانون اساسی را منوط به اجازه ایشان می‌داند، ممکن نیست درروند توسعه و دموکراسی سرعت ببخشد!

جناب عبدالله نوری! اصلاحات وجریان اصلاح‌طلبی فقط مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب وحزب کارگزاران نیست؛ که هرگاه نظام درتنگنا قرارگرفت، بازدست به دامان آنها شود و بخواهد با جلو انداختن آنان یک فریب تازه را آغاز کند! بعید است که به شما فرصت دوباره بدهند؛ چون قراراست احمدی‌نژاد اصلاح‌طلب شود!؟

تازمانی که درجه فهم آن دسته ازمردم که رای راس‌ها به آن متکی است، و درفاصله ۳۴ سال انقلاب همان‌طور که عکس «امام» را درماه دیدند، اینک نیزعکس پپسی کولا را می‌بینند، تغییرماهوی نیابد، ممکن نیست از اینجا معجزه‌ای رخ دهد؛ همیشه وهمواره قدرت‌خواهان وانحصارگران قدرت، ته دل‌شان مایل نیست که فهم و آگاهی مردم بالا رود؛ آری باچنین وضعیتی سقوط نظام مترادف است با روز از نو، و روزی از نو، و تجمیع قدرت در فرد دیگر. آن‌زمان دراختیارشاه بود، اینک دراختیارولایت مطلقه فقیه و درآینده؟!

————

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

23خرداد91

 این یادداشت ابتدا در سایت خودنویس منتشر شده است

———————————————————–

 نظام اصلاح پذیر است؟نیست؟![1]

آیانظام جمهوری اسلامی ایران اصلاح پذیر است؟!

آیابااقدامات اصلاح طلبانه،می توان به آنچه که در 22بهمن 57خواست ملت بود،رسید؟یابایداین انقلاب سرنگون شود و روز ازنو،و روزیِ دولتهابه ملتها از نو؟!

آیا با این قانون اساسی می شود،انقلاب اسلامی ایران را اصلاح کرد؟

فرق اصلاح باانقلاب درچیست؟!آیا اصلاحات نوعی انقلاب است؟!

آیا اصلاحات با انقلابِ ایدئولوژیک همخوانی وهمراهی دارد؟!

 آیا اصلاحات در چانه زنی با بالا  و فشار  از پائین شدنی است؟

 اینها پرسشهایی است که «جبهه اصلاح طلبان» باید به آن پاسخ دهند.

سؤالاتی که هرکس یا هر گروه سیاسی می تواند به آن واکنش دهد و از ظَنِّ خود،خو یش را مُصلح بداند !

روزی روزگاری رژیم پهلوِی با انقلابِ سفید،دست به نوعی اصلاحات زد؛ «ازقضاسرکنگبین صَفرانمود»!و روزی دیگر همان رژیم برای آنکه باشد و بماند،و برای خاموش کردن آتش خشم ملت،بهترین و طولانی ترین چاکرانِ خانه زادِ خود(نصیری-رئیس ساواک-وهویدا-نخست وزیری با 13 سال دوام) را به زندان افکند و آنها را چون یک گوسفند به کشتارگاه فرستاد،تا بدست نظام جمهوری اسلامی ذبح شوند!

آیا نظام جمهوری اسلامی ایران،بعداز30سال،و با توجه به رویدادها، مختومانه به چنین سرنوشتی گرفتار و به جبر تقدیر تاریخ دچار خواهد شد؟!

تمام سؤالات فوق را بصورت یک مجموعه واحد تجزیه و تحلیل می کنیم.

اگرقانون اساسی رادستورالعمل انقلاب بهمن 57 بدانیم،متوجه میشویم بیش ازآنچه که ملت به هنگام روبروشدن باگلوله ژ3،شعارآنراسرمی داد: (استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی)،انقلاب به سمت ایدئولوژیک شدن در حرکت است…

قانون اساسی هرچنددرخود اصلهای 38،39،34،27،26،25،24،23 22،20،19رادارد،که این اصول همان محتوای استقلال وآزادی است؛اماهر چه زمان گذشت،توسط چنداصل انگشت شمار،نه تنها آنها،بلکه همه اصول قانون اساسی را تحت الشعاع خودقرار داد؛وصورت ایدئولوژیک نظام فَربه ترواصول «آزادی»نحیف ترشد…

مثلاهمان ابتدای انقلاب گفته شد:«حجاب اجباری نیست»؛امااینک با انجام پروسه هایی چون«طرح امنیت اجتماعی»ایمان مردم رابا«نُصرة بِالرُعب»حفظ کرده اند؛چرا؟چون انقلاب مایک انقلاب ایدئولوژیک است،اما همه مردم دنیاوبالطبع مردم ایران،باانقلابِ تکنولوژی وانقلاب در تکنولوژی[2] –که عرضه آن به سهولت وآسانی دردور افتاده ترین نقاط جغرافیایی مَیسور و ممکن شده است-آنان را تنوع طلب کرده است؛و نیازها و   ذائقه هایشان(چه کاذب و چه واقعی) آنلاین تغییر می یابد!…

درحوزه ارتقای سیاسی،یارشدکیفی درآگاهی های سیاسی،داشتن حق انتخاب ویاحیّ وحاضرشدن درمنازعات سیاسی واجتماعی،وواکنش نشان دادن به آنها،جزوِ زیر ساخت عمارت «جامعه مدنی»است.[3]

جامعه مدنی با نهادهای مدنی(گفتمان آزاد،مطبوعات آزاد،احزاب متعدد،و تقسیم عادلانه قدرت دربخش مدیریت وحاکمیت)نهادینه خواهدشد…

آیادراین30سال،نظام به این سمت رفت؟…

ابتدای انقلاب اززبان امام خمینی شنیده ایم:«مجلس در رأس امور است» و«میزان رأی ملت است»؛یعنی همان پایه وچارچوب آزادی واستقلال و زیر ساخت یک جامعه مدنی…

اماهرچه زمان گذشت؛کفِّه ترازویِ«میزان رأی مردم است »سبک وتوخالی شد،وبجایش کفِّه ترازوی«میزان رأی شورای نگهبان است»، سنگین تر گشت…

چرا؟چون انقلاب بیش از آنچه که تصورش می رفت،ایدئولوژیک شده است…

دردوره ای تمامی ملت حق انتخاب داشتند؛اما اکنون تنها«یک کیلو گلابی»وجود دارد. [4]

اگر ابوالحسن بنی صدر هنوز به همان11میلیون رأی خودمی نازد،حق دارد؛چون هرچه زمان سپری شد،کمیَّت وکیفیّتَ رأی نیز سیر نزولی یافت؛دردوره ای هرچندیک کاندیدافقط مثلا50درصدآرای مردم رابدست     می آوردوانتخاب می شد؛امااین رأی ازمجموعه حضور تقریبا100درصدی افرادصاحب حق رأی درپای صندوقهاحاصل شده بود؛امااکنون50درصداز صاحبان حق رأی درانتخابات شرکت نمی کنند،وکاندیدای منتخب هرچند50درصد آرای مردم را بدست می آورد،اما این رأی فقط ازحضور50 درصدصاحبان حق رأی است.این نیز نامش«میزان رأی مردم »است…

جای چانه زنی هم نیست!همه چیز به شیوه دمکراتیک(حق انتخاب وحق کاندیدا شدن)صورت گرفته است وجای هیچ نوع«ان قلتِ»قانونی هم ندارد؛اما آن کجا و این کجا؟!…

یامجلسی که طبق فرمایش امام خمینی،دررأس امور است،وطبق اصل 76،حق تحقیق وتفحص درهمه امور کشور را دارد؛آنچنان مجلسی      می شودکه خودش،خودش راذبح کرده وبدون آنکه قانون اساسی در مجاری طبیعی تغییریابد،تصویب می کند:«همه مراکزی که مستقیما تابع رهبری نظام (اصل ولایت فقیه)هستند،از تحقیق و تحفحص مجلس معاف هستند»…

چرا چنین شد؟چون شورای نگهبان میزان شد؟

نهادشورای نگهبان به حق یا«شبهه حق»به خوداین حق را داد تا بتواند  طبق اصول دیگر قانون اساسی(اصل 99و98)دردقیقه90،برنده بازی سیاست[5] باشد و نبض امور را درست خود بگیرد،و لذا تنهاکسانی توانستندکاندیدای انتخابات(مجلس،ریاست جمهوری وخبرگان رهبری) شوندکه ازفیلتر صوابدیدآنان(که نظارت رابه نظارت استصوابی تفسیر کردند)،گذشته باشند…

ازطرف دیگرطبق اصول دیگر قانون اساسی حق تشکیل احزاب وحق برگزاری میتینگ سیاسی برای مردم به ثبت رسیده است؛امااین رؤیا هیچگاه(یالااقل خیلی کم)به واقعیت تبدیل شد؛واصلاملموس نیست. چونکه اولا تمامی دست اندرکاران احزاب(مخصوصااحزاب مهم و سرشناس)بطورآشکاریاپنهان درمدیریت30ساله انقلاب همیشه حضور داشته ودارند؛بنابراین نمی توانند،برخوردشان بارویدادهای اجتماعی، برخورد واقعی و یاچهره به چهره باشد…

الان شدیدترین واکنشهای سیاسی احزاب درشکل یک بیانیه،یاسخنرانی ومصاحبه ونوشتن یک یادداشت و اکثرا در مقاطع انتخابات تبلور دارد؛اماهمین احزاب(مثلاسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یاحزب مشارکت)نخواسته است ویانمی توانداز مردم بخواهدمثلا فلان روز درفلان جا،مثلابه واقعه قتل«زهرا کاظمی»واکنش سیاسی نشان دهند…

امامامی بینیم دریونان بخاطر کشته شدن یک جوان یونانی چه اعتراضاتی شده است…

احزاب مانخواسته اندچون خودبخشی ازمدیریت نظام هستند…واز طرفی نمی توانند؛چونکه بایددرخیلی ازواکنشهای سیاسی موضع خود رادر قبال قدرت مطلقه ولایت فقیه معلوم کنند…

ازطرفی می ترسند؛چون که ممکن است بادعوت مردم و کشاندن آنها به حضورشان درمراسم ومیتینگها،ضعف شان درجذب مردم ،آشکارشود؛ وکسی درزیر چترشان سینه نزند…

ویاآنکه بخاطرهمان مواردی که خیلی ازاصول قانون اساسی به آن ختم شده است،یعنی:«مگرمواردی که قانون مُعَیَّن کند»[6]اجازه رسمی به آنان داده نشود؛بنابراحزاب ما،احزابِ بیانیه ای،مقطعی،واکنشی وشعاری هستند و شده اند…

این درحالی است که همه اصول یک دمکراسی دمکراتیزه شده درجامعه را دارا هستیم و شکل واقعی داردوکسی هم نمی تواندمنکرآن شود!!…

مشکل ازآنجاآغازشدکه طرح«حکومت اسلامی»فقط یک شعاربود؛رؤیایی که ازحکومت اسلامی علی(ع)درسَرداشتند؛اما مانیفست یا تبیینی جامع ازجزئیات وجودنداشت…

حتی دردوره انقلاب،بخاطرمجهول بودن عنوانِ«حکومت اسلامی»در شعارهای تظاهرات مردم:(استقلال،آزادی،حکومت اسلامی)کلمه «حکومت»به«جمهوری»،(عنوانی که حداقل درنظامهای رایج دنیاآشنا بود)،تغییر یافت…

همواره وهمیشه بین اندیشمندان دینی(خصوصادرکسوت روحانیت) اختلاف دیدگاه آشکار و نیزفاحش بوده است…

وآنگاه که روحانیت مدیریت انقلاب را (باسقوط رژیم پهلوی)بدست آورد، این اختلاف درصحنه اجراء،(چون به چشم عوام نیزعریان شد)،عمیق و بدخیم تر شد…

لذا در واکنش به وقایع اتفاقیه (اعم از اجتماعی،اقتصادی،سیاسی وفرهنگی)،به شیوه تجویز مُسکِّن،نسخه هایی برای حفظ نظام پیچیده شد…

مثلادردوره امام خمینی،معلوم شدسه پادشاه دریک اقلیم نمی گُنجدو مجبور شدندیک پادشاه راکم کنند:(حذف نخست وزیر).یادیدگاههای سنتی وخیلی محدوددرحوزه احکام اقتصادی،سبب اختلاف شد؛ تا آنجاکه داشت نظام رافلج می کرد،مثلابرای تقسیم اراضی،(بندج ودال)،یارِبای بانکهاویا…به شکل احکام ثانوی ودردایره ضرورت وسپس به نام«مصلحت نظام»احکامی تجویزدارو شد؛تاجایی که بعداهمان«مصلحت نظام»، خودش مستقلایک تشکیلات عریض وطویل شد.اما هیچگاه این بیماری رو به بهبودی نرفت؛وچنانچه داروی مصلحت قطع شود؛بیمار کُن فَیکون خواهد شد…

در این سیرتحول،«مصلحت اشخاص»جانشین «مصلحت نظام»شد…

 سیرنزولی و یاحال نزار انقلاب از آنجا آغازشدکه بین «حکومت دینی و حکومت دیندار»[7]،حکومت دینی برگزیده شدو انقلاب و نظام قائم به اشخاص شد. اشخاصی محدود که مُطلقا نیز تَجَسُّم دین هستند.

دینداری وَجه حقوقی وفرهنگ،عُرف و سنت مردم ایران است که با تغییر هررژیمی،تغییر آن اصلاممکن نیست؛اماحکومت دینی،وَجه حقیقی دین آن است،که وقتی قائم به شخص شود،همین است که اینک هست…

دررژیم گذشته،شاه به تنهایی درکنارخدا(مطلق کامل وخالق جهان)ومردم (نیروی اعطاء کننده قدرت به اشخاص)قرارگرفت:«خدا،شاه،میهن»… اصلاح هرچندنوعی انقلاب است،اما انقلابی است هوشمند…

اصلاحات،انقلابِ رادیکال نیست؛انقلاب رادیکال مثلِ همان کارهایی است که در دوره انقلاب 57 علیه رژیم پهلوی،مردم باحضور شان درتظاهرات خیابانی و شکستن و کشتن وکشته شدن می کردند…

دوره این نوع انقلابهادرهمه جای جهان به سر آمده است…؛البته نه اینکه بطور100درصداین قانون علمی باشد،خیر؛این امربستگی به نهادینه شدن دمکراسی دارد؛دمکراتیزه شدن نیزبستگی به نهادینه شدن جامعه مدنی دارد،جامعه مدنی نیز بستگی به افرادمدنی دارد،افرادمدنی به «مردم مدنی» نیاز دارد…

 انقلاب به اصلاحات نیاز دارد؛اما باکدام اصلاح طلب و کدام تفکر؟

فرق است بین اینکه قولاوعملابه تفکر اصلاح گری معتقد باشیم وآنرالازمه حرکت تکاملی انقلاب و افرادبدانیم،وآنکه برای ماندن وبودن،مجبور وملزم شویم دست به عملیات اصلاح طلبانه بزنیم…

اصلاحات یعنی تغییر؛تغییرنه به شکل رفرمالیسم!ویادرلفظ عوام: «ماست مالیزیشن»…[8]

چه چیزی باید تغییرکندکه انقلاب اصلاح شود،وبنایش تاثُریاکج نرود؟!

آنهایی که علناباعملیاتی کردن«پروژه اصلاحات»درنظام ج.ا.ا.،مخالف هستند،موضعشان مشخص است؛دراین محدوده،تنهاکسانی شعار اصلاحات سرمی دهندکه خاستگاه خواسته های خود رادرآنجا می یابند…

حال بااین وصف هرکس دربازاراصلاحات می تواند،خودرااصلاح طلب بداند؛همانطوری که همواره طبق سنت مرسوم دراین 30 سال،همیشه واژه هایی مقدس ویاحرکت آفرین،دراشکال کلامی ونمایشی مسخ و استحاله شده اند؛ازجمله اصلاح طلبی و اصلاح طلب…

اصلاحات نیزباتقسیم شدن به«اصلاح طلبان اصول گرا»و«اصولگرایان اصلاح طلب»ویا«مستقل»،و …لوث وبی معنی شد…[9]

بااین اوصاف پروسه«چانه زنی بابالا وفشاراز پائین»که بابرانگیزاندن و برانگیختن مردم،برای نهادینه کردن دردستیابی ورسیدن به حقوق فردی و اجتماعی خودمَیسور است،فعلا تقریبا تعطیل است؛وچانه زنی با بالاهم  به پروژه«نوبت سیاسی»[10]تغییرهویت داده است…

ازابزاربَرنده وبُُرنده اصلاحات،«مردم»هستند.

ملتها(باتوجه به درجه بلوغ سیاسی)یاسیاهی لشگرند[11]یاخاموش«چون آتشِ زیرخاکستر»؛مردم مانیز درطول این30سال چنین واکنش هایی از خودبُروزداده اند؛آنهاواکنشی عمل میکنند؛هرجریان یافردی که بتواند نقطه تحریک(یارگِ خواب)آنهاراکشف کند،برایش«کَف»می زنند؛ویاروزبعدش، برایش«فرکانس مرگ»ارسال می کنند؛«مصدق»«روز»قهرمان ملی بود، «شب»خائن به کشور؛ الان نیز به نوعی همینطور است…[12]

چنین شیوه برخورد ازسوی مردم(باتوجه به فرایندرشدسیاسی) همیشه بوده وهست؛برای همین هم هست که سلاطین(یاسلطه گران)طبق فرمایش قرآن هرجا باشند،سعی دارندآدمهای«دون پایه»زمام قدرت را بدست داشته باشند،ویاهمچنان در«دون پایه گی»غوطه ورباشندودر عوض انسانهای وارسته،اندیشمندودانا در کُنج عزلت و درگمنامی باقی بمانند[13]

 پروژه اصلاحات درصورتی موفق است که بتواندمردم رابه«بلوغ سیاسی» مطلوب هدایت کند.امااگرنتواندمردم را تغییر ذائقه دهد[14]باچانه زنی دربالا نمی شود پروژه اصلاحات رابه سرانجام رساندودرمسیر درست قرارداد…

والسلام!/تهران/محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)/25 آذر سال 1387

——————————————————————————————————-

نظارت بدون استصواب آری!

وقتی حاکمیت ازیک اظهار نظر وتحلیل برنمی تابد و بخاطردستمالی،قیصریه ای آتش  زده شده و روزنامه ای تعطیل می شود،آقای هاشمی رفسنجانی!پرسش ما این است:نظارت مردم را باید درکجا جستجو کرد؟

نظارت دولت بردولت؟! یانظارت مردم برحاکمیت؟ که دومی فقط با مطبوعات آزاد و احزاب شجاع  ونهاد های مدنی مستقل میسور و ممکن  است.

آقای هاشمی رفسنجانی دردیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه گیلان گفت: «براساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه شناسانه، هر انسان و جامعه‌‏ای در معرض طغيان است و نظارت مردمی مهمترين عامل مهار طغيان‌‏هاست».
و این درحالی است که جنبش دانشجویی دریکی ازتشکلهای خود(دفترتحکیم وحدت)برهمان اساس و استنادات قرآنی و آزادی بیان واحزاب مندرج در قانون اساسی،دیدگاه خود را ازوضعیت غزه اعلام کرده بود؛اما چون باتفکرحاکمیت همخوانی نداشت،بمباران شدو در این بمباران به هیچکس فرصت دفاع  داده نشد و روزنامه ای که صرفا وظیفه اش همان نظارت مردمی برحاکمیت است را شهید و مرحوم کردند.

هم چنین آقای هاشمی رفسنجانی اضافه کرده است:«براساس قانون اساسی نظارت بر حُسن اجرای سياست‌‏های کلی از وظايف رهبری است که رهبری به مجمع تفويض کردند و مجمع نيز براساس آيين نامه‌‏ای نه چندان قوی نظارت می‌‏کند»

آقای هاشمی رفسنجانی!

نظارت وقتی کارآمد وقوی است که نظارت مردم باشد؛مردم ما به نظارتِ بدون استصواب رأی آری دادند؛اما اکنون آن نظارت در دایره تشیخص  مصلحت نظام و  قانون نظارت استصوابی،استحاله شد. یعنی همان مصلحتی که هرکس ازظن خود می تواند به سادگی  یک روزنامه را  تعطیل  وبه همراه آن اندیشه ای رانیز تخطئه کند.

درنظارت استصوابی صلاحدید 6نفربر50 میلیون نفر حائزین حق رأی،ارجحیت دارد.طبیعی است مردم درصورتی نظارتشان نظارت است،که حق انتخاب داشته باشند،اما بر اساس همان تفکر ،که مردم فقط حق خرید یک کیلو گلابی را دارند،این سیره، سنت انقلاب شد!

ایشان هم چنین درسخنان خود تأکید کرده اند:«انقلاب اسلامی  ما در طول 50 سال مبارزه، پيروزي، تثبيت و تداوم، براساس  و خواسته مردم حرکت کرده است؛وهمانطور که اجبار در اصل دين اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نيز کسی نمی تواند  مردم را در تعيين سرنوشت خويش در تنگنا قرار دهد.

این درحالی است که طبق همین قانون اساسی  اختیارات بسیط  پرای شخص ولایت  فقیه تصویب شده  و از آن به عنوان قدرت مطلقه  یاد شده است؛ و با دور باطلی که براساس انتخاب فقهای شورای نگهبان توسط رهبری و سپس تشخیص استصوابی کاندیداهای مجلس خبرگان رهبری (که باید براقدامات رهبری نظارت کند ودرصورت مشاهده خلاف وی را استیضاح نمایند)،توسط شورای نگهبان،بازیگرانِ بازی،خود به داوری نشسته اند.با این وجود،چگونه نظارت مردمی میسور است؟وازطرفی دیگر با تأسیس و تصویب مجمع تشیخص مصلحت مدیریت در این  30سال، تقریبایکدست وثابت بوده است.

امام خمینی در سخنرانی معروف خود به هنگام ورود به ایران  دربهشت زهرا گفتند:

«مافرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد،بسیار خوب،اینها ازباب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند ومختار به سرنوشت خودشان هستند رأی آنها برای آنهاقابل عمل است.لکن اگر چنانچه یک ملتی رأی دادند (ولوتمامشان)به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد ،این به چه حقی ملت پنجاه سال پیش ازاین ،سرنوشت ملت بعد رامُعیَّن می کنند؟ سرنوشت هرملتی به دست خودش است… (صحیفه نور،ج 5،ص3)

آیاحاضرید؟یکباردیگر خود را بیازمائید؟

آیا حاضر ید اصل  ولایت مطلقه فقیه را حذف کنید؟

مسلما حاضر نخواهید شد؛چون انقلاب اسلامی بیش ازآن که به «جمهورمردم» متکی باشد و نظارت  و سرنوشت مردم بوسیله  احزاب و مطبوعات مستقل و مجلسی متشکل ازهمه حق رأی دهندگان باشد، ایدئولوژیک شده است.

انقلاب ایدئولوژیک یک عقیده دارد و چنانچه خلاف آن، نظر و تحلیلی دراختیار افکار عمومی قرارگیرد، فورا متهم شناخته شده و با موج سواری بر کَف، ضد انقلاب،مُرتد، و خائن وطن فروش  و ساده لوح و بازیچه اجانب و نوکر بیگانه  معرفی می شود؛امری که در این سالها در وقایع مختلف به آشکار عیان بوده است.و مردم واراده ونظارت مردم تا آنجا مثبت است که با ایجاد موج سواری(یا مردم سواری)،مشت های گره  کرده  خود را بر فرق این و آنی  بکوبند که حاکمیت می پسندد!

تعطیلی روزنامه کارگزاران صرفا بخاطرموج سواری ایدئولوژیک از قضیه فلسطین و اسرائیل انجام گرفت!

تهران

محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)

15دی 1387


 1-سعید حجاریان درپاسخ به سؤال پرسشگر گفت:

«سوال مهمی است. اصلاحات يک پروژه نسبتاً محافظه کارانه است و اصلاً راديکال نيست. لذا اول بايد ثابت کرد نظام اصلاح پذير است يا خير. اگر نظام اصلاح پذير باشد، اصلاحات معنا دارد. حالا سوال اين است که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذير است يا خير؟ اين را از کجا بايد فهميد؟»

  2- هم چنین می توانید رجوع کنید به یادداشتی از اینجانب در روزنامه«اخبار اقتصاد» مورخ 29فروردین 1379با نام«انقلاب فرهنگی جهانی؛کالای تکنولوژی»

 3-همچنین می توانیدبه گزارشات ومطالب اینجانب در«روزنامه سلام»درمورد«جامعه مدنی»،باعناوین:«قانون،محوراصلی جامعه مدنی/14و 15تیر1376»،«جامعه مدنی، احزاب،مشارکت مردم/17و19و21آبان1376»،«جامعه مدنی وجامعه زدنی/ 22و24دی 1376»،«جامعه مدنی واستیفای حق/2و4اسفند1376»و«امربه معروف درجامعه مدنی/15 و17تیر1377بانام مستعار علی میثمی»مراجعه کنید.

4–آیة الله آذری قمی درمقطعی ودرتبیین مرامنامه ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی وحق انتخاب،گفت:«مایک کیلو گلابی داریم وهمانرا نیزباید بخریم»!

 5-رجوع شود به یاداشت اینجانب بانام«بازارسیاست»درروزنامه مردم سالاری (25مرداد1385)بانام مستعار«محمدزمانی».

 6-هم چنین می توانیدبه گزارش اینجانب درروزنامه«صبح امروز»،مورخ1اردیبهشت78، بانام«قانون علیه قانون»که بانام مستعار«علی میثمی»چاپ شده است،رجوع کنید.

 7-درتاریخ12دی77،یادداشتی ازاینجانب بانام مستعار«علی میثمی»درروزنامه«صبح امروز»باعنوان:«حکومت دینی وحکومت دیندار»چاپ شده است.آن زمان سعی داشتیم درکوتاه ترین کلام،تمام ترین حرف خود را به رُخ بکشیم…

 8- نگاه شودبه برخی یاداشتهای اینجانب درمورد«اصلاحات»ازجمله:«اصلاحات،دیانت، اقتصاد»روزنامه «ملت»17شهریور1380،با نام مستعار«محمد زمانی».و یادداشت: «نیروهای سیاسی ملزم به همراهی باقطاراصلاحات هستند»،روزنامه «ملت» 6شهریور1380،بانام مستعار«محمد زمانی».

 9-هم چنین می توانیدرجوع کنیدبه یاداشت اینجانب بانام«اصول گرایی واصلاح طلبی به کدام معنا؟»،روزنامه«مردم سالاری،30آبان 1385»،که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

10-نگاه کنید به یادداشت نویسنده در همین وبلاگ بانام«نوبت سیاسی».

 11-رجوع شودبه یادداشت اینجانب درهمین وبلاگ بانام«سیاهی لشگری به نام مردم»وهم چنین رجوع شود به یادداشت اینجانب درروزنامه مردم سالاری 19شهریوربانام«فرهنگ سیاست وعوام پروری»که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

12–ماجرای قائم مقامی «آیة الله منتظری»سپس «حصر» در منزل  و…ازجمله آن است…

13-قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها وجعلوا اعزة اهلها اذلة وکذلک یفعلون (نمل/34).

14–همچنین می توانیدرجوع کنیدبه یادداشت نویسنده درروزنامه«مردم سالاری»مورخ 8مرداد1385بانام«ساندویچ سیاست»که بانام مستعار«محمد زمانی»چاپ شده است.

—————————————————————————————————————————

خواب ولایت فقیه

سید محمد خاتمی رئیس جمهوری سایق ایران خواب ولایت فقیه شدن را می بیند.

اگر همگان یادشان باشد وقتی سید مهدی هاشمی(از منسوبین آیت الله العظمی منتظری) وباندش! در سال 1365 دستگیرشد،سه سال بعد امام خمینی هم مرحوم شد؟!

به ضرس قاطع می توان گفت درپشت پرده سیاست«جمع قدرت» می دانست که امام بزودی رفتنی است؛لذا برای حذف قائم مقامی آیت الله العظمی منتظری،چه چیزی بهتر از پیراهن عثمان شدن«سیدمهدی هاشمی» که سوژه ای کهنه، ولی فراموش نشده بود!

لذا همین اصلاح طلبان حکومتی و محافظه کاران اصولگرا! به اتفاق نظر و هماهنگ،در خلع ید از«آیت الله العظمی منتظری»همت کردند و به جانشینی«آیت الله سید علی خامنه ای»که تجربه 8 سال ریاست جمهوری را هم داشت و مضافا اینکه جزو سادات هم بود،رأی داد…

ولایتی که همزمان در واپسین لحظات عمر امام خمینی و به دستور ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی دوم در حال تغییر بود؛ ولایتی که مطلقه شد و قدرتی مافوق قانون به او داده شد(نگاه کنید:به یادداشت اینجانب با عنوان:وقتی 177 اصل یک قانون شد).

آیا خاتمی با سخنانی از این دست در همسویی با سخنان اخیرش،خواب ولایت فقیه شدن همچون آیت الله خامنه ای را می بیند؟او نیز تجربه 8 سال ریاست جمهوری و باضافه سادات بودن را هم دارد؟!(بخوانید یادداشت اینجانب باعنوان:خاتمی ولایت فقیه مطیع اصلاح طلبان).اما بقول مرحوم مهندس مهدی بازرگان که سخنی تاریخی و جاودانه زد: «ولایت فقیه عبایی است که فقط به تن امام خمینی اندازه است».

برای اینکه این تئوری قرین به صحت باشد،باید یک نگاه کوتاه وفوری به گذشته هم کرد:

از یک سو دوره انقلاب و انقلابیگری را درعصر اینترنت و ماهواره معدوم و یا یایان یافته می توان تلقی کرد.و از سوی دیگر، اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی،آنهم با همین قانون اساسی،بیشتر به یک «شو» و نمایش کُمدی می ماند؟! و تازه آنهم بدست اصلاح طلبان حکومتی(بخوانید یادداشتی باهمین عنوان ازاینجانب)که در وضع موجوددراین سالها شریک قدرت بوده اند.(بخوانیدیادادشتی ازاینجانب باعنوان:«شرکت سهامی خاص ج.ا.ا.» و«کفن دزد اولی»).

همچنین اگرخوب به سخنان منتقدین قانونی و اصلاح طلبان،از جمله لیدرهای کنونی جریان موسوم به جنبش سبز (میرحسین موسوی وکروبی)دقت کنید،متوجه می شوید همه آنها می گویند:اجرای بلامنازع قانون اساسی؟!(نگاه کنیدبه یادداشت اینجانب با عنوان:ظرفیت های قانون اساسی توَهُّم یا واقعیت؟!)ولذا اگر آنها تا الان برای بیانیه دادن و سخنرانی کردن فعال وآزادبودند،ناچارا بایدعلنادراین موردموضع رسمی می گرفتندو در باره ولایت فقیه حرف می زدند…و البته حصر خانگی به کمک شان آمد..!؟!…

به نظر نویسنده این یادداشت،هم اکنون قانون اساسی عینا دارد اجرا می شود.و همه چیز قانونی ست!

واین قانون-که بیشترین قدرت وآنهم مجاری اصلی وکلیدی رادراختیاریک شخص قرار داده- و طبق نظریاتی که اخیراعنوان شد،می تواند:زن رئیس جمهوری را هم به رئیس جمهور، حرام کند!

واقعیت این است که جمهوری اسلامی مساوی است باولایت فقیه؛واگرولایت فقیه راازآن بگیرندچیزی بنام جمهوری اسلامی نخواهیم داشت!ومی شودچیزی مثل جمهوری ترکیه که دراین راستابودکه برخی هم شعار«جمهوری ایرانی»سر دادند!(بخوانید یادداشتی از اینجانب با عنوان:جمهوری آخوندی).

و همچنین بعد از این واقعه بودکه جریان«مشایی»چون بوی کُباب شنید،سعی کردبا شعار«مکتب ایرانی»بواسطه رانتی که بدست آورده برای بعداز آیت الله خامنه ای،برای خوددرعرصه قدرت جایی همیشگی دست و پا کند؛آنجا که وی می گوید:«من اهل سکته پکته نیستم ولی برخی را هم سکته می دهم!؟»لذاجنگ قدرت کنونی راهم می توان در این راستا توصیف کرد:(نگاه کنید به یادداشت اینجانب با عنوان:وزیر اطلاعاتی نقش وزیر بازی می کند).

و اگر که فرض بگیریم که انقلاب شود،ماحتی بدل و آلترناتیوهایی که در دهه بهمن 57 داشتیم را هم نداریم. یعنی باصطلاح کسانی که درعرصه سیاست عدد باشند!

یا کم داریم و یا آنهایی هم که هستندبرخی شان یا عددی نیستند و هنوز پشت لبشان در سیاست سبز نشده و یا آنکه در این سالهادرقدرت شریک ویابا جنایت و خیانت رفیق و همپالکی شده اند…!

وقتی انقلاب بهمن 57 پیروز شد افرادی مثل امام خمینی، آیت الله طالقانی،مهندس مهدی بازرگان،آیت الله منتظری،دکتر سنجابی،آیت الله شریعتمداری،دکتر سحابی و مهندس عزت الله سحابی و دکترابراهیم یزدی و دکتر بنی صدر و دکتر بهشتی و محمد منتظری و آیت لله لاهوتی و دکتر پیمان و دکتر سامی و دکتر فروهر و دکتر کیانوری،و گروههایی مثل سازمان مجاهدین خلق که محبوب بود،و اکنون ملعون،نهضت آزادی ایران، جبهه ملی وحزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق و هکذا امثالهم داشتیم…امااکنون یا نیستندو یا اگرهستند بواسطه 30سال تجربه ج.ا.ا،یا شریک خیانت شدند و یا بواسطه هدایت مردم توسط جریان قدرت،«اَهه» و بد…!

ماحتی برای بعدازآقای خامنه ای نیزبدل ولایت فقیه هم نداریم که مجلس خبرگان بخواهد آنراباصطلاح کشف کند!!

برای همین هم هست که برخی با شنیدن بوی کباب شایدمی خواهند نظام سلطنتی را بادمکراسی وجمهوری خواهی در ایران آشتی دهندودوباره روز ازنو و روزی از نو؟!… (جمهوری برباد رفته اینجانب را بخوانید).

بااین توصیف وبا این قاراشمیشی که فعلادربازی سیاست راه افتاده وباخروج اصلاح طلبان حکومتی ازقدرت و رحل اقامت درفرنگ! که کمافی السابق اجرای بلامنازع قانون اساسی را هم خواهانند، بعیدبه نظرنمی آید که آنها خواب حکومت ولایت فقیه اما این دفعه ازنوع قرائت رحمانی از اسلام را ببینند…!

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

دوم خرداد سال 90

—————————————————-

آقای‌‌خاتمی!باآمدنتان‌،می‌خواهيد‌خاكريز‌

كدام‌جريان‌شويد؟!

تاانتخاب‌رئيس‌جمهوری‌بعدی،11ماه‌‌وقت‌باقی‌‌است،اما‌دراين‌ ميان‌جناح‌‌موسوم‌به‌اصلاح‌طلب‌علاوه‌برمعرفی‌كانديداهای‌ اصلی‌خود،به‌شكل‌فزاينده‌ای‌‌سعی‌‌‌دراقناع‌‌آقای‌خاتمی‌‌برای‌ ‌تكرار‌درحضور‌رادارد!

ازحضرت‌علی‌(ع)‌درنهج‌البلاغه‌نقل‌شده‌است:

«خردمندى‌كه‌به‌ديده‌دل‌مى‏نگرد‌و‌از‌روى‌بصيرت‌كارمى‏كند،در‌ آغاز،بايدبداندكه‌آنچه‌مى‏كندبه‌زيان‌اوست‌يا‌به‌سود‌او.اگر‌به‌ سود‌او‌بود‌،‌همچنانش‌پى‌گيرد‌و‌اگر‌به‌زيان‌او‌بود‌از‌انجام‌،‌آن‌باز ايستد.زيراهركس‌بدون‌علم‌دست‌به‌عملى‌زند،چونان‌كسى‌ است‌كه‌بيرون‌ازراه‌گام‌مى‏زند،كه‌هرچه‌پيشتررودبيشتراز‌ مقصوددورگردد.كسى‌كه‌بر‌مقتضاى‌علم‌عمل‌مى‏كند،همانند كسى‌است‌كه‌درراهى‌روشن‌و‌آشكارراه‌مى‏سپرد.پس‌بر‌ بيننده‌است‌كه‌بنگردكه‌آياپيش‌مى‏روديابازپس‌مى‏گردد.بدان،‌ كه‌هرظاهرى‌راباطنى‌است‌همانند‌آن.».

آقای‌خاتمی!

به‌اعتراف‌خود‌وحاميان‌اصلاح‌طلب،مردم‌دردوم‌خرداد‌نه‌به‌شما‌ رأی‌دادندونه‌به‌جريان‌موسوم‌به‌‌اصلاح‌طلب‌؛[1]همانطوركه بارأی‌به‌احمدی‌نژاد‌‌نه‌به‌ايشان‌رأی‌دادند‌ونه‌به‌جريان‌اصلاح طلب!

آقای‌خاتمی‌!

مردمی‌كه‌به‌شمارأی‌دادند،نمی‌دانستند‌جامعه‌مدنی‌ چيست؛فكر‌می‌كردند‌باآن‌ديگر‌برای‌‌گرفتن‌هرنفرسه‌‌عدد‌مرغ ‌درماه‌‌مبارك‌رمضان،‌‌سگدونخواهند‌زد[2]،هرچندكه‌توسعه‌ سياسی‌‌وفهم‌‌ودرك‌‌درست‌از‌وضعيت‌جامعه‌،نان‌شب‌راهم‌ ارزان‌خواهد‌كرد[3]البته‌انتخاب‌شما‌‌ناخواسته‌‌كارخودش راكرد!وتأثيرخودراگذاشت.[4]

آقای‌خاتمی!

اولاآزموده‌راآزمودن‌خطاست؟شماآزموده‌شده‌ايد[5]واينكه‌مؤمن‌ازيك‌سوراخ‌دوبارگزيده‌نمی‌شود.

آقای‌خاتمی!

شمايك‌شخصيت‌روحانی‌روشنفكری‌هستيد‌كه‌حرف‌هايتان‌شيرين‌‌است؛اماديگربرای‌مردم‌وَصف‌العيش،نصف‌العيش‌ نمی‌شود؛يعنی‌باحلوا‌،حلوا‌دهان‌شيرين‌نمی‌گردد.

شماتنها‌‌كانديدايی‌هستيد‌كه‌دردورۀ‌دوم‌نيز‌رأی‌بيشتری آورديد!‌[6]اما‌اين‌شمارافريب‌ندهد.چون‌آن‌سبوبشكست‌وآن‌ پيمانه‌ريخت![7]

فرض‌می‌گيريم‌كه‌بازباهمان‌رأی‌بالا‌،بالاآمديد!بامجلس‌‌برآمده‌ ازنظارت‌استصوابی‌چه‌خواهيد‌كرد؟[8]

آيابازمی‌خواهيد‌‌همچون‌دكترمحمد‌مصدق‌،لايحۀ‌قانون‌‌افزايش‌ اختيارات‌‌رابه‌مجلس‌ببريد؟!!(همچنان‌كه‌كرديد‌؛ولی‌بعد‌پس ‌گرفتيد!)

 آقای‌خاتمی‌!

همين‌دوستانی‌كه‌اكنون‌با‌ايجاد‌يك‌فضای‌تبليغاتی‌،باكمك‌از انواع‌شخصيتهای‌‌سياسی‌ونيزبرخی‌مراجع،وراه‌اندازی‌‌انواع‌‌ ‌وب‌سايت‌‌هاووفورمصاحبه‌وگفت‌وگو‌ها،اينكه‌برای آمدن‌دوباره‌تان‌‌تلاش‌دارند،همانهاهمزمان‌با‌‌پايان‌دورۀ ‌رياست‌جمهوری‌شما،گفتند‌باظرفيتی‌كه‌اين‌‌قانون‌اساسی‌ دارد،‌رئيس‌جمهوری‌‌فقط‌يك‌تداركاتچی‌است‌و‌البته‌درست‌‌هم‌ گفته‌اند[9]اما‌اينك‌معلوم‌شدكه‌كلمه‌الحقی‌گفته‌اند‌كه‌‌يراد‌بها‌ الباطلی‌را‌درسرداشته‌اند!

آيا‌فكرنمی‌كنيد‌اين‌نوع‌«هَل‌مِن‌مبارز‌»طلبيدن‌وجنگ‌احزاب‌راه‌ انداختند،فقط‌يك‌سياسی‌كاری‌ونمايش‌سياه‌بازی‌‌‌ست؟![10]

آقای‌خاتمی!

اكنون‌‌آنچه‌حاكميت‌دارد،هماهنگ‌‌باهم‌هستند!دولت‌‌‌ومجلس‌ و‌قوای‌نظامی‌وانتظامی‌همه‌ذوب‌درولايت‌‌‌مطلقه‌فقيه‌هستند. همان‌چيزی‌كه‌درگذشته‌بارهاشعارش‌داده‌شده‌بود.واينك عملی‌شده‌است!

همه‌اصولگرا‌هستند.[11]يعنی‌می‌خواهند‌آنچه‌بخاطرآن‌انقلاب‌‌كرديم‌همان‌باشدولاغير!!؟‌

چرانمی‌گذاريد‌‌خود‌را‌‌بيازمايند؟و‌گردش‌قدرت‌مدتی‌برای‌آنها بچرخد‌!

انقلاب‌بعد‌از30سال‌فرازونشيب‌‌يابه‌اصل‌برمی‌گرددو‌يا‌‌ آنكه‌:«خانه‌ازپای‌بست‌ويرانه‌است»![12]

آقای‌خاتمی‌چنانچه‌شمارئيس‌جمهوری‌‌دوره‌بعدی‌شديد؟آيا‌با ظرفيت‌های‌قانونی‌كه‌قانون‌اساسی‌ومجلس‌‌‌استصوابی‌دارد، چه‌اقدامی‌می‌خواهيد‌انجام‌دهيد‌كه‌درآن‌8سال‌نكرديد؟!

آقای‌خاتمی!

باآمدن‌دوباره‌خاكريزكدام‌جريان‌‌می‌شويد؟اصولگرايان‌يا جريان‌نامتوازن‌وناهمگون‌باصطلاح‌اصلاح‌طلبان‌!؟!

تهران/22‌شهريور‌1387

محمد‌شوری‌/نويسنده‌وروزنامه‌نگار


 1-رجوع‌كنيد به‌روزنامه‌سلام‌،2خرداد1377،گزارش‌«دوم‌خراد؛ انقلاب‌درانقلاب»ازاينجانب.كه‌همين‌مطلب‌باعث‌شد‌ازانتشارمطالب ‌ديگرم‌بانام‌اصلی‌جلوگيری‌شودوسپس‌باانتشارگزارش‌«خط‌قرمز»با نام‌‌مستعارعلی‌ميثمی‌درروزنامه‌سلام‌به‌تاريخ‌20آبان‌1377،و‌‌‌پاسخ‌ ‌مديرمسئول‌به‌يك‌سؤال‌در‌«الوسلام»برای‌هميشه‌ازنوشتن‌در‌روزنامه‌ سلام‌محروم‌شدم.برای‌خواندن‌‌می‌توانيد‌به‌كتاب‌‌اينجانب‌‌به‌نام «حرف‌های‌زدنی‌ونوشته‌های‌نوشتنی‌ازيك‌نويسنده‌وروزنامه‌نگار اصلاح‌طلب‌‌مسافركش)‌صفحه‌72رجوع‌كنيد.

2-رجوع‌كنيد‌به‌يادداشت‌‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام‌«نُشادر‌‌و‌فرق‌ جامعه‌مدنی‌وتوده‌ای‌»!

 3-دردمكراسی‌های‌پيشرفته‌‌دولت‌هانوكرمردم‌هستند،باهر‌كج‌روی ‌فور‌ا،بااعتراض‌مردم‌واقتدار‌احزاب‌‌راست‌شده‌وياكنارمی‌روند، اما‌در كشورمابه‌دليل‌فقدان‌توسعه‌سياسی‌وحاكميت‌استبداد‌درطول‌‌ سالهای‌‌گذشته‌،‌تحكّم‌پذيری‌وتن‌دادن‌به‌آن‌‌يك‌فرهنگ‌‌تبديل‌شده‌ است!

رجوع‌شود‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام‌«سياهی‌لشگری به‌نام‌مردم».

 4-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت:«مُسهل،يبوست‌سياسی»درهمين وبلاگ.

 5-ظاهرادرمملكت‌ماقحط‌الرجال‌است!نگاه‌به‌يادداشت‌های‌اينجانب ‌درهمين‌وبلاگ،به‌نام‌های:«نوبت‌سياسی»،«قحط‌الرجال»،‌و «انسدادسياسی؛آقای‌خاتمی‌معجزه‌نكرد!».

 6-دردوره‌اول‌انتخابات‌رياست‌جمهوری‌كه‌آزادترين‌انتخابات‌وبيشترين‌ كانديداهاراداشت‌،‌وباتوجه‌به‌سن‌رأی‌دهند‌گان‌كه‌18سال‌‌بود،‌ ابوالحسن‌بنی‌صدر،بيش‌از11ميليون‌رأی‌آوردو‌شهيد‌رجايی‌‌درشرايط ‌روزسياسی-كه‌كفّه‌‌سياست‌به‌نفع‌آنان‌بود-وهم‌چنين‌باتوجه ‌به‌‌مابه‌التفاوت‌سن‌رأی‌دهندگان‌درتقليل‌آن‌به‌‌16سال‌ورشد ‌جمعيت‌سن‌رأی‌دهندگان‌دراين‌5/1سال‌بعد،ايشان‌فقط‌1ميليون‌رأی ‌بيشترآوردند!وهمينطوربانگاهی‌به‌انتخابات‌بعدی‌وبا‌‌توجه‌به‌اوضاع‌ روانی‌وسياسی‌روز،رشد‌سن‌رأی‌دهندگان‌‌وكانديداهای‌محدود(كه‌از دوياسه‌نفرتجاوز‌نمی‌كرد،)‌رشد‌كمّی‌رأی‌(به‌غيراز‌آقای‌خاتمی)رشد ‌كيفی‌نداشت‌!

مردم‌هرچند‌درشرايطی‌‌ويژه‌وخاص‌،گاهی‌‌سياهی‌لشگر‌‌قدرت‌ها‌ می‌شوند،اما‌يك‌‌جاهايی‌درعين‌مشاركت‌،‌يك‌نوع‌مبارزه‌منفی‌هم‌از خودنشان‌داده‌اند!انتخاب‌آقای‌خاتمی‌دردودوره‌بارأی‌بالاونيزپس‌ازآن ‌‌انتخاب‌احمدی‌نژاد،يك‌مبارزه‌منفی‌درعين‌‌مشاركت‌‌رامی‌توان‌تلقّی‌ كرد!

مردم‌هرچنددرمحضورات‌‌روزمّرۀزندگی‌گرفتاروسَرخورده‌شوند،اما نمی‌توانند‌به‌نَفْس‌خوددروغ‌بگويند،‌لذاگاهی«‌شاخ‌ملت»‌برتن‌‌بالا دستان‌فرودست‌فرومی‌رود؛چون‌اين‌سنت‌تاريخ‌وسنت‌‌خداونداست!

هم‌چنين‌می‌توانيد‌نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اين‌جانب‌به‌نام‌«حاكميت‌و فقدان‌‌امنيت»درهمين‌وبلاگ.‌

 7-مواظب‌باشيد‌‌‌به‌سرنوشت‌آقای‌هاشمی‌رفسنجانی‌دچارنشويد! ضمن‌آنكه‌باديجتيالی‌شدن‌‌انتخابات،هرگونه‌دستكاری‌‌سهل‌و‌ساده‌ است!‌وهر‌كه‌ازپيش‌قرعه‌به‌نامش‌‌درآمده‌باشد،‌همان‌نيزرئيس‌جمهور ‌خواهدشد؟!

8-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ،به‌نام‌:وقتی‌177اصل ‌يك‌اصل‌شد».هم‌چنين‌يادداشت‌:«حزب‌ولايت‌فقيه».

 9-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌بنام‌(مديرتداركاتچی).

 10-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌های‌اينجانب‌بنام‌سياستمداران‌وسفسطه‌ ونيز يادداشت‌دنكيشوتهای‌ج.ا.ا.‌درهمين‌وبلاگ.

11-اين‌كلمات‌درجای‌‌خود‌نيستند؛اصلاح‌طلبی‌‌واصولگرايی‌‌محل‌ كسب‌‌سياسی‌شده‌است.

نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اين‌جانب‌‌درروزنامه‌«مردم‌سالاری»‌بانام‌«اصول ‌گرايی‌واصلاح‌طلبی‌به‌كدام‌معنا؟!»مورخ‌30آبان‌1385انتشاربانام‌ مستعار«محمدزمانی».

12-نگاه‌كنيد‌به‌ياداشت‌اين‌جانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام:«انقلاب‌‌عريان»

———————————————————————————————-

  خاتمی؛ ولایت فقیه مطیع اصلاح طلبان

جریان راست(یا اصول گرا)علیرغم وحشت کاذب از «گلاسنوست»و «پروستریکا»ی ایرانی، چاره ای جز تمکین ندارد؛و درپنهان از آن حمایت خواهد کرد.

سید محمد خاتمی لیدر  گلاسنوست و پروستریکای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

 هر انقلابی چنانچه در دایرۀ بستۀ خود چرخ بخورد،محکوم به شکست است. انقلابها برای آن که استمرار داشته باشند، باید متمم پذیر باشند.

اصلاحات یعنی تبصره و متمم زدن به انقلاب.

انقلاب فرانسه تمثیل خوبی است .این انقلاب پس از عبور از چند جمهوری،اینک به یک دمکراسی نسبتا مطلوب رسیده است.

انقلابها یا ایدئولوژیک هستند و توده ها صرفا اطاعت پذیری دارند،یا محصول تحول فکر افراد جامعه .

انقلابهای ایدئولوژیک یا محکوم به شکست هستند، یا سعی دارند با تغییر در پوشش و پویش،پوستینی تازه بر تن کنند .

انقلاب مارکسیست لنینیستی شوروی سابق تامدتی گُل سرسبد مبارزات توده ای بود؛ولی با روی کارآمدن ژوزف استالین،ماهیت اقعی اش  آشکار شد.

حضور خروشچف در شوروی کمونیستی، رویکرد به اصلاحات بود.

 آخرین رهبر و امپراطور اتحاد جماهیر شوروی،یعنی «میخائیل گورباچف» با طرح «گلاسنوست»(فضای باز سیاسی)و «پروستریکا»(آزاد سازی اقتصاد)،شتاب اصلاحات تحمیلی را شدّت داد. این سرعت سرانجام اتحاد جماهیر شوروی را شکست و آن را به چندین جمهوری تبدیل کرد؛اما«تزاریسم»و«کمونیسم»جدید در روسیه فعلی همچنان باقی ماند! انقلاب مخملین یا«رنگین» واکنش آن است.

پوتین(رئیس جمهوری سابق و نخست وزیر فعلی)،عضو ارشد«کا.گ.ب» (سازمان اطلاعات امنیت)شوروی سابق بود.

اصلاح گرایی با اصلاح طلبی فرق دارد.هر مُصلحی بدنبال اصلاحات نیست! و هررویکرد اصلاح طلبانه هرچند متضمن رفرم و تغییرات است، اما نمی تواند متمم بر انقلاب باشد.

انقلابها وقتی متکامل می شوند که متمم بخورند و از یک دایرۀ بسته محدود و یکنواخت تکراری خارج شوند!

انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب ایدئولوژیک است؛که در آن توده ها صرفا اطاعت پذیرهستند؛ و بدون وجود اصل «ولایت فقیه»،جمهوری اسلامی ایران نمی تواند استمرار داشته باشد.

ایران همچون اکثرکشورها، نیروهای سیاسی اش به دو جریان چپ و راست تقسیم شد. و در این سالها اختلاف ها نیز آشکار و فاحش شد؛اینک این دو جریان به «اصول گرایان» و «اصلاح طلبان» تغییر نام   داده اند؛ و اکثر آنان  بطور واقعی دراین جایگاه نیستند .در حقیقت آنها «دن کیشوت»های اصلاح طلب یا اصول گرا هستند.

هر دو جریان به حُکم ایدئولوژیکی بودن انقلاب «ولایت فقیه» مطلوب  خود را  جستجو می کنند؛و بدون آن نمی توانند برای همیشه باشند.

آیت الله منتظری هرچند با همه جریانها واشخاص گفتمان،دیدار و مصافحه داشت،اما «حرف شنو» نبود!

آقای خامنه ای تنها گُزینۀ مورد توافق هر دو جریان راست و چپ بود.

در حال حاضر  اصولگرایان (یا همان جریان راست)همۀ لوازم قدرت، بعلاوۀ  ولایت مطلقۀ فقیه را دارد و به هیچ وجه حاضر نیست قدرت را به جریان چپ (اصلاح طلبان ) تحویل دهد!

جریان اصلاحات در ایران یک هیبت «شتر،گاو،پلنگی» دارد و اکثر کسانی که اکنون جریان اصلاح طلبی را مِلک طِلق خود می دانند یا سالها بطور آشکار و پنهان درمدیریت کشور حضور داشته اند و یا برخی شان از مدیران ارشد وزارت اطلاعات ودستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بوده اند.

از آنجا که عصر ما،عصر تکنولوژی است و دورۀ انقلاب انسانی به سر آمده،انقلاب اسلامی ایران با ماهیتی ایدئولوژیک برای استمرار و ماندن،باید با آن مماشات کند؛ و از آنجا که ماهیتا با هم متفاوت هستند،در آینده (که هم اکنون نیز در حال آن هستیم!)دچار چالش جدی و خطر آفرین خواهد شد!

سید محمد خاتمی (رئیس جمهوری دو دوره ریاست جمهوری که بیشترین آراء را داشته است) از آنجا که «جهان پسند» است و می تواند رضایت بین المللی را کسب کند،و با توجه به ماهیت ایدئولوژیکی انقلاب، وی علاوه بر بدست گرفتن رهبری گلاسنوست و پروستریکای ایرانی، ولایت فقیهی مطلوب و مطیع نیز برای جریان باصطلاح اصلاح طلب است!

جریانی که سعی دارد با هدایت گلاسنوست و پروستریکای ایرانی، توسط سید محمد خاتمی، هم حضور ایدئولوژیک و هم قدرت سیاسی خود را کماکان حفظ کند؛و جریان راست (یا اصولگرا) هر چند درظاهر مخالف است،اماچاره ای جز قرار گرفتن دراین مسیر  ندارد!

محمد شوری (نویسنده و وروزنامه نگار)/تهران؛8/8/1387

 

—————————————————-

 شاید این جمعه بیاید!

بی گمان اکثرشما درمورد ظهور امام زمان(ع)این شعار را شنیده یا خوانده اید:

«شاید این جمعه بیاید!»

الان مدتی است برخی  سیاسیون ،که البته حتمالا از گرسنگی احساسی ندارند؛  وفکر می کنند الان تمامی مردم این سخنان و شعارها را با ولع می خوانند و همه چیز در چند تیتر و وبلاگ وسایت خلاصه می شود! موضوع آمدن یا نیامدن خاتمی به عرصه انتخابات ریاست  جمهوری را دستمایه عرض وجود و «اَنَا رَجُل» خود کرده اند.

نگاه کنید:

*خاتمی: یا من می آیم یا میرحسین موسوی.

*محمدعلی ابطحی:خاتمی امروز اعلام کرد که یا خود کاندید می شود و یا مهندس موسوی.

* ابطحی: خاتمی دیگر نمی تواند نیاید.

*سلامتی: خاتمی و میرحسین موسوی در امور اجرایی در کنار یکدیگر قرار گیرند.

*سحرخیز: خاتمی رئیس‌جمهور شود، میرحسین معاون اول.

*حمایت میرحسین از خاتمی.

*خاتمی یا میرحسین، مسئله این نیست.

*ظريفيان: دليل اصلي سکوت موسوی اين است که ذره ای نسبت به ضرورت حضور خاتمي القای خدشه نشود.

*سیدمحمد خاتمی و ميرحسين موسوی با يکديگر ديدار کردند.

*درباره دیدار آقای خاتمی با رهبر انقلاب / محمدعلی ابطحی.

*تردیدهای خاتمی با دیدار رهبری نیز پایان نمی گیرد.

*  خاتمی فردا به دیدار خامنه ای می رود.

* دلیلی برای منع رهبری از حضور خاتمی نیست.

 *موسوی تبریزی: گزينه اول مجمع محققين حمايت ازخاتمی است.

*آرمين: در ميان مخالفان سرسخت اصلاحات نيز کسی خاتمی را متهم به عدم صداقت و يا سياست بازی نمی کند.

*ناصری: اصولگرايان از حضور خاتمی هراس دارند.

*مزروعی: گرايش مردم به خاتمی و اصلاح‌‏طلبان رو به گسترش است.

*قائم‌‏ مقام مدير‌‏عامل بنياد باران: حضور خاتمی براي عده‌‏ای حرمت شرعی پيدا کرده است.

*منصوری: موج استقبال جوانان از خاتمی بي‌‏پاسخ نخواهد ماند.

*عارف: حضور خاتمی به نفع نظام است.

*درایتی در گفتگو با یاری:تخریب خاتمی نتیجه عکس می دهد .

* راه حل آمدن خاتمی از نظر خانیکی.

*دعوت «موج سوم» از همه ایرانیان حامی نامزدی خاتمی برای گردآوری امضا برای طومار.

* یاری:درخواست ایرانیان برای کاندیداتوری سید محمد خاتمی.

* موج سوم؛ پایگاه اطلاع رسانی «پویش (کمپین) دعوت از خاتمی».

* یک هموطن تبریزی خطاب به خاتمی:اگر حضورتان برای عده ای حساسیت ایجاد می کند غیبتتان دل ملتی را می شکند.

*آقای خاتمی برای اعلام نظرشان درباره کاندیداتوری منتظر دو اتفاق هستند که احتمالا به زودی با مشخص شدن آن نظر نهایی خود را اعلام خواهندکرد.

* روزنامه سرمايه – حضور سرزده خاتمی در جمع عزاداران حسینی.

* ترکیب احتمالی ستاد خاتمی اعلام شد – Khouznews : سایت خبری تحلیلی …

* عدم حضور خاتمی می تواند منجر به حضور همزمان دیگر کاندیداها شود.

* عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران: نه خاتمی جرأت مقابله با دوستان نابابش را دارد، نه کروبی.

* اطلاعيه ديدار با خاتمي در راهروي مجلس پاره شد.

* Noandish::تلاش شبکه های ماهواره ای برای تخریب خاتمی.

* شعار ضد خاتمی در تظاهرات غزه!

* شمال نیوز :حمله روزنامه اعتماد به خاتمی.

peykeiran.com * البرز نيوز(اصولگرا) : در درستی مدرک تحصيلی خاتمی شک است.

* سیدمحمد خاتمی: اگر قرار بر مأیوس شدن دوباره مردم باشد، نباید آمد.

* سياوشون :خاتمی: آمدن ما شاید هزینه مملکت را زیادتر کند.

* ادوار نيوز:محمد خاتمی: اگر نمی گذارند کار کرد، نباید آمد.

* همه دغدغه های خاتمی.

*آفتاب:  آیا تردیدهای خاتمی پایان می یابد؟

* رادیو زمانه | گوي سياست | ایران | چرا خاتمی تعلل می کند؟

* شمال نیوز : احتمال کاندیداتوری خاتمی به زیر 50 درصد رسید.

* همکلاســــی – آقای خاتمی! یا بیا یا برای همیشه برو! – دانشگاه …

* الف – اعتماد چرخید؛ خاتمی نیاید

* سید محمد خاتمی : نمی آیم – ايران – اخبار : ايران ديپلماسي :: IRAN …

* سید محمد خاتمی نمی آیم .

دوره قهرمان پروری و سوپرمن بودن گذشته است. و این را شخص آقای خاتمی خود  نیز خوب می داند. اما از آنجاکه مردم ما سالها گرفتار استبداد بوده اند و همواره در انتظار یک قهرمان «منتظر» بوده اند، لذا برخی از سیاسیون سعی می کنند از این احساسات  و این انتظار ، به نفع خود بهره برداری کنند!

برخی با توسل به امام زمان ، وهاله نور دیدن؛ و برخی نیز شخصیت سازی از یک فرد؛ تا جایی که فردی تا حد خدا بودن نیز بالا می بردند و اگر بگوید ماست سیاه است قبول می کنند!

آقای خاتمی شما 8 سال با بهترین شعارها و در موقعیت بسیار عالی و با پشتوانه ای   از بیشترین  رأی در تاریخ سیاسی انقلاب ، خود را آزموده اید!

آقایخاتمی! جنابعالی عروس تازه انتخابات نیستید!

آقای خاتمی! چه شما کاندیدا شوید و بیائید؛ و چه دوستانتان بیایند؛بدانید که با این قانون اساسی کاری از پیش نمی برید.

این قانون اساسی یک رَجُل سیاسی مثل احمدی نژاد می خواهد.

والسلام علی من اتبع الهدی!

تهران/25دی 1387

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

———————————————

 از خواب گران خيز(8سال جنگ و دیگر هیچ)

تقریباچندماه قبل ازآغازرسمی جنگ در31شهریور59،شب ونیمه شبهاصدای آژیرخطر و پدافندضدهوایی در زادگاهم شهرآبادان،خواب را ازچشم مردم شهرمی گرفت.برای من که در آن شهر متولد شده ام،صدای آژیر و وضعیت قرمز صدایی آشنا بود.

شبهایی که دردوره رژیم پهلوی دوم،وقتی خاموشی های شبانه به همراه صدای آژیرخطر شنیده می شد،من و هم سن و سالهای خودم جمع می شدیم و شعارمی دادیم:

نون و پنیر و سبزی،عراق چرا می ترسی / ایران کاریت نداره،سر به سرت می ذاره.

وروزهایی که طیّاره های ارتش شاه برفرازشهراعلامیه پخش می کردو هشدارمی داد: بحرنبردی بی امان آماده باش،آماده باش؟!و با ورودتانکهای چیفتن خود درخیابانهای اصلی شهر، می گفت:جنگ در راه است و خواهد آمد!…

و جنگ بلافاصله باسقوط شاه و دربُحبوحه ضعف مدیریت سیاسی نظام ج.ا.ا.، در شهریور 59 آمد و در خانه ایران بیتوته کرد و هیچگاه هم نرفت!

صدام حسین رئیس رژیم بعث عراق در مقابل دوربین تلویزیون قرار گرفت وگفت:«ما از این پس موافقتنامه های مورخ 6مارس1975الجزیره را باطل و بلااثرمی کنیم».

قراردادی که شاه توانسته بود پس از کش و قوسهای جنگ سرد خود با رژیم بعث در مورد اختلافات مرزی به تصویب بین المللی برساند.

همزمان با شروع جنگ روزنامه کیهان درتاریخ 1مهر59،ازقول امام خمینی نوشت:امیدوارم کاربه آنجا نرسد و اگر برسد دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند».

در8مهرماه 59کیهان نوشت:«صدام آتش بس شورای امنیت را پذیرفت؛ودرفردای همانروز، همین روزنامه ازقول امام خمینی نقل کرد:«ماپیروزهستیم و به صدام و دولتهای همراه او اعتنا نمی کنیم»:

«ماتا آخر با آنها جنگ خواهیم کردو انشاءالله پیروز خواهیم شد و هر یک از دول هم که با او همراهی کندما هیچ ابدا اعتنایی به این نمی کنیم. برای اینکه ماهدفمان این است که تکلیفمان راعمل کنیم.تکلیف مااین است که ازاسلام صیانت کنیم وحفظ کنیم اسلام را. کشته بشویم تکلیف را عمل کرده ایم،بکشیم هم تکلیف راعمل کرده ایم»./صحیفه نور، ج18ص109

ودرتاریخ 18مهر همان سال کیهان ازقول امام جمعه تهران نوشت:«این جنگ تمام شدنی نیست».و البته تمام هم نشد!

جنگی که گفته شدتارفع فتنه درجهان ادامه خواهد یافت،خودفتنه شد تا دمکراسی نوپای کشور دفن و شهید شود!

جنگی که می خواست با عبور از خاک کربلا،بیت المقدس را آزاد کند،با عبور از ارزشهایی که برای آن انقلاب شد و نظام ج.ا.ا. با آن تأسیس، واردجنگی شدکه قدرت پرستان برای ادامه بقاء خود،حاضرشدندآدم بکشند،تجاوز و شکنجه کنندودر زندگی عمومی و خصوصی مردم بااستراق سمع وتجسس سَرک بکشندوبعداعلان کنند:حفظ نظام ازنماز،روزه وهمه واجبات وارزشهای اخلاقی ودینی وآنچه که برایش انقلاب شد،واجب تر و از اوجب واجبات است!!؟!

جنگ که هدفش حفظ و صیانت از اسلام و کشور بود و آنرا تکلیف می دانست،سرانجام با نوشیدن جام زهر پایان یافت:

«وامادرموردقطعنامه که حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود این است که ما تا چند روزقبل معتقدبه همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودیم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدیم ولی بواسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خود داری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد با قبول قطعنامعه و آتش بس موافقت نمودم»./امام خمینی،صحیفه نورج20ص238.

گفتنی است سرتیپ پاسدارعلیرضاافشاردرتاریخ5/3/1373گفت:«یکی ازاهداف استکباری عراق این بود که ایران را به پای میز مذاکره بکشاند امافتح خرمشهر باعث شد تا ایران خواستار تشکیل دادگاهی برای تنبیه متجاوز شود»!(روزنامه اطلاعات).

درساعت30/6بامدادروز20مهرماه سال1367دبیرکل سازمان آغازآتش بس جنگ ایران و عراق را اعلام کرد.

قطعنامه598 درسال 1366تصویب شد؛اماحدودیک سال بعدودر27تیرماه 67ازسوی ج.ا.ا. پذیرفته شد.

در ماده 6قعطنامه 598 از دبیرکل سازمان درخواست شده بودکه با مشورت ایران و عراق هیأتی بی طرف را برای رسیدگی وتحقیق درموردآغازگرجنگ مأمورنمایدودراسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد».

امامتجاوزر-که رژیم صدام اعلام شده بود-تازمان سقوط،هیچگاه تنبیه نشد؛وهیچ غرامتی هم تاکنون به ایران پرداخت نگردید!

ولی ازطنزهای تاریخ جهان وپس از22سال خاتمه جنگ،این است که«احمدی نژاد» رئیس دولت ایران،هیأتی را مأمور کرد تا با طرح شکایت،بتواندغرامت خود را ازجنگ جهانی دوم بگیرد !!؟!

وازعبرتهای آموزنده تاریخ اینکه:صدام حسین در دادگاهی عراقی والبته پس ازسقوط رژیم بعث،توسط نیروهای ارتش آمریکا و انگلیس، محاکمه و سپس اعدام شد.

و هم چنین پس از سالهای متمادی، زیارت کربلا آزاد و گروه گروه مردم ایران برای زیارت ارز را خارج و مُهر و تسبیح را واردکنند!

تا جنگ تمام شد، اعلان شد:«از این به بعد باید مانور تجمل داشته باشیم»!جیب خالی و پز عالی!

و22سال پس از جنگ،وبا شروع مانور تجمل،این بالا رفتن آمار فحشا،اعتیاد،دختران فراری و افزایش خانه های فساد بود که تشییع فاحشه می شد!

و نیزبالارفتن کشته های جنگ؛که پس از22سال،هنوزاجسادقربانیان جنگ از لابلای خاکها کشف وبیرون کشیده می شودو سپس درحاشیه همان مانور تجمل، تشییع می شود!

روزنامه کیهان در17مهر59 ازقول امام خمینی نوشت:حکومت عراق رفتنی است».آری حکومت صدام بدست حامیان خودسقوط کردو رفت،ولی حکومت ایران تجربه صدام را آغاز کرد.وبا«غشِّ درمعامله»توسط حکام6نفره شورای نگهبان،ازتفسیرنظارت درقانون اساسی به«نظارت استصوابی»،دمکراسی و آزادی هم در ایران شهید و مفقودالاثر شد.

خوبان وفرزندان انقلاب وایران دردادگاهها وخارج ازدادگاهها،محاکمه،زندانی،شکنجه،ومورد آزارو اذیَّتهای جسمی و روحی قرارگرفتند.مطبوعات تعطیل،قلم هاشکسته و برای نفس کشیدن در هوای تازه،مالیات بستند!

عنوان همه این اتفاقات حفظ اسلام و نظام است،که از روی تکلیف شرعی و به نیَّت قربه الی الله انجام گرفته و می گیرد. 8سال جنگ و دیگر هیچ!:

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانه مارفت به تاراج عمان خیز

ازناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز

ازگرمی هنگامه آتش نفسان خیز

ازخواب گران،خواب گران خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

خورشیدکه پیرایه بسیماب سحر بست

آویزه بگوش سحر ازخون جگر بست

ازدشت و جبل قافله ها رخت سفربست

ای چشم جهان بین به تماشای جهان خیز

ازخواب گران،خواب گران،خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

خاور همه مانند غبار سر راهی ست

یک ناله خاموش و اثر باخته آهی ست

هرذره این خاک گره خورده نگاهی ست

از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز

ازخواب گران،خواب گران،خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست

دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست

بیگانه آشوب ونهنگ است چه دریاست

از سینه چاکش صفت موج روان خیز

ازخواب گران،خواب گران، خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

این نکته گشاینده اسرار نهان است

ملک است تن خاکی و دین روح روان است

تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است

با خرقه و سجاده و شمشیر و سنان خیز

ازخواب گران،خواب گران، خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

ناموس ازل را تو امینی تو یمینی

دارای جهان را تو یساری تو زمینی

صهبای یقین در کِش و از دیر گمان خیز

ازخواب گران، خواب گران، خواب گران خیز

ازخواب گران خیز

فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ

فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ

عالم همه ویران ز چنگیزی افرنگ

معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

ازخواب گران،خواب گران،خواب گران خیز

ازخواب گران خیز (علامه اقبال لاهوری)

والسلام

محمد شوری / 25شهریور1389

جرس

—————————————————————————————

بمناسبت آزادی خرمشهر؛پایان جنگ به کام کی!؟

محمد شوری

امروز سالروز آزادسازی خرمشهر است!

درجائی، وصیت نامه شهید باکری را می خواندم؛ او نوشته بود پس از پایان جنگ، سه دسته وارث جنگ هستند؛ عده ای که کشته شده و شهید؛ عده ای که به بدترین وضع روزگار را می گذرانند و محکومین ومجروحین همیشگی جنگ هستند و کسی به آنها محل نمی گذارد وکارشان به خودکشی هم می رسد! عده ای دیگر هم  سورچرانی می کنند و غنیمت جنگ را تامادام العمر جمع کرده و می خورند ( به همین مضمون و معنا)

 والبته ما هرچه تحقیق کرده و می دانیم ، دسته سوم بیشتر است.

دیروز( دوم خرداد ) آقای رشید پور مجری  برنامه شب شیشه ای از جناب فرمانده کل سپاه –آقای صفوی – سوال کرد جوان های امروزی این چنین می پوشند و آنچنانی می گردند و کذا و کذا … آیا  اگر خدای نکرده جنگ شود فکر می کنید این افراد داخل جنگ شوند و مثل اول انقلاب و جنگ ایران وعراق به جبهه ها هجوم برند؟ یا اینکه مجبورید فقط از نیروهای سپاه وارتش استفاده کنید؟

سلمان صفوی پاسخ داد . مثل گذشته به جبهه ها هجوم می آورند!؟

و مثال زد:  ماها که انقلاب کردیم مگر آنموقع چگونه لباس می پوشیدیم و … و … که توانستیم انقلاب کنیم.

باید در پاسخ ایشان عرض شود که:

 اولا آن اول انقلاب بود وتب جنگ وآن شور وحال و باقی قضایا.

ثانیا ماها که انقلاب کردیم ورژیم شاه را سرنگون ساختیم تولید شده زمان شاه بودیم. یعنی دریک رژیم شاهنشاهی بدنیا آمدیم و زندگی کردیم. مثل موسی که دردامان فرعون بزرگ شد!

اما شما اگر به صفحه حوادث  مطبوعات نگاهی بکنید  ماکزیمم سن کسانی که به جرم قتل ، دزدی ، فحشا، اعتیاد و… و…  دستگیر می شوند معادل سن نظام جمهوری اسلامی ایران  است. و ماشاء الله هر روز هم آمارش سیر صعودی پیدا می کند.  یعنی از کوزه همان برون تراود که دراوست! الناس علی دین ملوکهم!

ثالثا وقتی جنگ تمام شد، چه کسی بود که گفت که باید مانور تجمل بدهیم؟ مگرآقای هاشمی رفسنجانی در اولین خطبه بعداز پایان جنگ نگفت که اینک باید مانور تجمل داد؟!

مگر خو شما ( سلمان صفوی – فرمانده کل سپاه) نبودید که در مقابله با مخالفانتان گفتید زبان می بریم و گردن می زنیم؟!

مگر همین جناب فرمانده پیشین سپاه و دبیرکل مجمع تشخیص مصلحت- لابد از باب مصلحت بود که گفت!!-  که در مورد اقدامات شنیع آقای الله اکرم ( به عنوان حزب الله) گفت:  وی دیگردرسپاه نیست و پرونده اش را به جریان انداخته ایم . در حالی که اینک  از خوان  غنیمت جنگی، او(آقای حسین الله کرم) دکترای علوم سیاسی اش  راگرفت و اینک دراین دولت ( دولت نظامیان واطلاعاتی ها) وابسته نظامی  در خارج از کشور شده است؟!  و مگر همین آقای محسن رضائی نبودند که گفتند ماخودمان به مطبوعات آزادی دادیم آنهم هروقت بخواهیم پس می گیریم؟

مگرهمین آقای تیمسار نقدی ( فرمانده پیشین حفاظت اطلاعات  نیروی انتظامی؟) و مسئول مبارزه با قاچاق کالا در حال حاضر نبودند که به جرم شکنجه شهرداران مدتی آفتابی نشدند؟! مگر قرار نبود ایشان که گفت اگر بگذارند (در جریان  دستگیری آقای  کرباسچی)  1000 میلیون  تومان از اموال ملت را از جیبب آقای کرباسچی بیرون می کشیم وبه حساب خزانه دولت واریزمی کنیم!!؟ پس چی شد؟!! بازکه نگشت هیچ، محکومیت نقدی آقای کرباسچی بعلاوه آزادی  ایشان از زندان هم توسط رهبری بخشیده شد!!؟ مگر می شود اموال ملت را بخشید؟! البته اگر سناریوی دستگیری  آقای کرباسچی راساختگی ندانیم!؟ این درحالی است که  در هنگامی که  ایشان( آقای کرباسچی ) باصطلاح زندان بود! برای پرداخت جریمه نقدی ایشان( توسط قاضی محسنی اژه ای ؟!و  از همکلاسی های دوران مدرسه حقانی آقای کرباسچی!) حسابی باز شد تا کمک های نقدی مردم را جمع کرده و از کیسه ملت جریمه نقدی ایشان پرداخت شود! و در آن هیاهوی سیاسی وتبلیغاتی که بپا شده بود، هر روز، روزنامه ها می نوشتند که موجودی این حساب چقدراست. تاجائی که از مبلغ جریمه هم بیشترشد؟ و جالب است بدانید تنها چیری که بخشبده نشد انفصال از خدمات دولتی بود! یعنی باقی زندانی اش  بعلاوه جریمه نقدی اش بخشبده شد! و وی فقط به محروم شدن از مشاغل دولتی محکوم  شد تا کمی استراحت کنند !! و  بخودشان  برسند و البته قهرمان باشند و  برای سالهای بعد و آینده نظام جمهوری اسلامی ایران و  آینده سیاسی کشور دوباره به صحنه بیایند که  اینک  با روزنامه رفع توقیف شده هم میهن آمده اند. این درحالی  است که آن جریان سیاسی  که وی منتسب به آن است روزنامه دیگری  هم بنام کارگزاران دارد؟!

یکی می نالد از درد بی نوائی یکی می گوید زردک می خواهی؟! لابد با همان پولی که مردم به حساب وی ریخته اند درست شده است که برا یشان شعاردرد گرسنگی و کذا و کذا سر دهند؟!!

و هکذا امثالهم…. مثل  اعلام برائت از فرمانده حمله کنندگان به کوی دانشگاه  ( سردار نظری ) و قص علیهذا…

و خیلی حرفهای دیگر. . .  که زمان وتاریخ گذشته  را نمی شود نفی کرد!

بنابراین:

آن  دسته سومی که شهید باکری از آن سخن گفته است اینک همه جارا قبضه کرده اند و خیلی هم از ایشان  باکری) دائما سخن می گویند و تعریف و تمجید می کنند!!؟ )

 آقای حاتمی کیا فیلم آژانس شیشه ای می سازد! درحالی  که  بسیاری از این آژانس های مسافرتی و تورهای خارجی متعلق به آنان بوده  و ناندانی همین باصطلاح جبهه رفته ها و خانواده یشان است! آنجوری درفیلم نشان می دهند واینجوری زندگی می کنند؟!  اما همیشه  درفیلم ها فقط نان وپنیر و سبزی می خورند و همه بدبختی ها مال این افراد است؟! و بهترین آدمها و مقدس ترین آدمها در سریالها وفیلمهایشان فقط همین افراد هستند؟

و تمام  نیروی انتظامی و شهربانی سابق کشورهم  ازسرداران سپاه  بوده و درقبضه آنها است؟!  وهینطوردر   ارتش  و اینک در دولت نهم ( دولت نظامیان واطلاعاتی ها ) که اکثر مصادر کلیدی ورسمی دراختیاراینان قرار گرفته است؟!

والسلام- تهران – محمد شوری – سوم خرداد 86

 ——————————————————————————————————————

به‌مناسبت‌31شهريور‌سالروزآغاز‌جنگ‌عراق‌وايران‌؛


چون‌نديدند‌حقيقت،‌ره‌افسانه‌زدند!
امروز‌(31‌شهريور)‌آغاز‌رسمی‌شروع‌جنگ‌است. البته‌تاشش‌ماه‌قبل‌ازآن،‌جنگ‌روانی‌آغاز‌شده‌بود. مخصوصادرشهرآبادان!
آنچه‌می‌خوانيد‌:
1-‌گزارشی‌است‌كه‌اينجانب‌در‌پانزدهم‌مهرماه ‌سال1359برای‌فرماندهی‌‌ستادمركزی‌سپاه ‌نوشتم.بدون‌هيچ‌كم‌وكاست‌‌وتغييرانشاء‌آن‌رادر اختيار‌خوانندگان‌قرار‌می‌دهم.
2-‌اين‌گزارش‌‌قسمتی‌از‌كتاب‌اين‌جانب‌به‌نام:‌«نامۀ ‌جنگ»‌‌است.
كتابی‌كه‌درآذر1386به‌ارشاد‌سپرده‌شدودرتاريخ‌ 26/12/1386‌وبه‌شرط‌‌‌حذف‌‌‌بخشهای‌اصلی‌كتاب،‌به‌آن‌اجازه‌‌چاپ‌داده‌می‌شد؛‌‌يعنی‌كتاب‌راهم‌شهيد‌كردند!
البته‌تابه‌امروز‌هيچ‌پاسخی‌به‌اعتراضم‌داده‌نشده ‌است!
برخلاف‌آنچه‌تبليغ‌می‌شود(جناح‌اصولگرا) اصولگرايی‌،جنگ‌،شهادت‌،شهدای‌انقلاب‌و…‌ ‌چنانچه‌بامِطماروشاقو‌‌ل‌آنهاهمخوانی‌‌داشته‌ باشد،مجوزعبور‌‌می‌گيرند،حتی‌مجوز‌عبوربه‌ بهشت‌را!
3-‌عنوان‌:«جنگ‌؛راه‌حل‌صلح‌!»مقدمه‌ای‌است‌‌كه‌ بر اين‌كتاب‌‌نوشتم؛بخشی‌ازآن‌را‌بخوانيد:
اوریانافلانچی‌کتابی‌داردبنام«زندگی‌جنگ‌است ودیگرهیچ!»بانگاهی‌به‌تاریخ‌بشریت،جنگ‌راه‌حل‌صلح‌بوده‌است!
جنگ‌جهانی‌اول‌ودوم،جنگ‌کُره،جنگ‌ویتنام، تابلوهای‌ويترينی‌‌از‌جنگ‌هستند؛ونیزتابلوی‌‌8سال جنگ‌بی‌حاصل‌و‌بی‌نتیجه‌وزیانباردوملت‌مسلمان‌و همسایه‌ایران‌وعراق.
بمباران‌اتمی‌هیروشیما‌وناكازاکی‌توسط‌آمریکائیها‌ برسرملت‌ژاپن،چهره‌فاحش‌وجنایت‌بارترش‌رابعدا دربمباران‌شیمیایی‌شهرحلبچه‌اوج‌چهرۀ‌زشت‌و کریه‌جنگ‌درتاریخ‌بشریت‌رابه‌نمايش‌گذاشت!‌ ازجنگ‌ایران‌وعراق‌بیشترفقط‌حماسه‌سرائی‌شده‌ است،فیلم‌هائی‌ساخته‌شدکه‌غلوآمیزبودن‌درآن‌ عینیت‌دارد،وهیچگاه‌پدیده‌زشت‌آن؛خیانتها‌و حماقتهاتحریروفیلم‌نشد!
مدت‌کمی‌است‌که‌برخی‌آنهم‌بخاطرمصارف‌ سیاسی‌وبهره‌برداری‌برای‌رانت‌خواری‌ازقدرت، پرستیژ‌انتقاد‌از8سال‌جنگ‌رادستاویزگذشته‌پراز غلط‌وگناه‌آلودوخون‌آلودخودکرده‌اند؛وازطرفی‌دیگر آنكه‌جرأت‌وشهامت‌خودرادرعُریان‌كردن‌چهره‌زشت 8سال‌جنگ‌عراق‌وایران‌وافشای‌خیانتکاران‌وتمیزو جداكردن‌مقصرازقاصر بدلایلی،ازجمله‌مطرود ‌شدن،موردهجمه‌قرارگرفتن‌وانگ‌واتهام‌خوردن‌و‌ گِره‌زدن‌جنگ‌به‌مذهب،دین‌وخدا‌وماورای‌الطبیعه‌ازدست‌داده‌ومی‌شد‌خيلی‌زودتر‌ازپايان‌جنگ،جنگ‌ تمام‌می‌شد!….
4-متن‌‌پايانی‌‌اين‌يادداشت،مطلبی‌است‌كه‌‌برای‌ ‌نشريه‌هفتگی‌«توانا»باعنوان‌:‌«قطع‌نامه‌598 (زمان‌وانديشه)درتاريخ‌28تير1377‌نوشته‌شد‌وبا نام‌مستعار‌«علی‌ميثمی»‌‌به‌چاپ‌رسيد،كه‌در‌آن‌به‌‌برخی‌ازسخنان‌شخصيتهای‌مختلف‌درمورد‌جنگ‌ اشاره‌شده‌است!
تهران/محمد‌شوری‌/نويسنده‌وروزنامه‌نگار
31شهريور1387
مأموريتی‌برای‌جنگ!
مأموریت‌به‌خوزستان
صبح‌روز‌دوشنبه،تاریخ 15/7/1359
موضوع‌مأموریت:وضعیت‌و(آرایش)جنگی‌بین‌ایران وعراق.
مناطق‌مورد‌بررسی:
1-آبادان.2-خرمشهر.3-اهواز.4-اندیمشک. 5-دزفول
گزارش‌درمورد‌مسائل‌زیر:1-وضعیت‌نظامی‌ 2-وضعیت‌امنیتی‌3-وضعیت‌مایحتاج‌عمومی‌ 4-وضعیت‌بهداشتی‌و‌پزشکی‌‌5-وضعیت رادیووتلویزیون‌ووسائل‌خبری6-تعداد شهیدان‌ومجروحین‌وخرابی‌ها7-تحلیل وبررسی
1-آبادان:
1-1-وضعیت‌نظامی:
ساعت‌ورودمابه‌شهرآبادان‌ساعت40/2دقیقه‌ بعدازظهرروزدوشنبه‌15/7/1359می‌باشد.
وضعیت‌نظامی‌شهربدین‌قراراست:
ازوسائل‌نظامی‌ونیروهای‌ارتش‌درشهرخبری‌ نیست.وبیشترافراد‌مسلح‌ازافرادجوان‌شهرو پاسداران‌می‌باشند.ونیروهای‌ارتش‌وپاسداران‌ باوسائل‌نظامی‌شان‌بیشتردرمناطق‌حساس‌و سوق‌الجیشی‌می‌باشند.
هرروزصبح‌تافردای‌آن‌روزیابطوریکنواخت‌ويادر فواصل‌نیم‌ساعته،‌صدای‌خمپاره‌وتوپ‌وضدهوائی‌ بگوش‌می‌رسد.ونیروهای‌بعثی‌عراق‌هرروز‌یک‌ منطقه‌ازقبیل‌خانه‌های‌مسکونی‌ومساجدو بیمارستانهارابوسیله‌خمپاره‌خراب‌می‌نمایند.در این‌حمله‌هااکثرازخمی‌داشته‌ولی‌کمترکشته‌ داشته‌است.
نظردر‌این‌باره:
نظراین‌است‌که‌ازنظرنظامی‌ووسائل‌آن‌بایدیک‌ مقداردرداخل‌هرباشند.چراکه‌ممکن‌است‌نیروهای‌ بعثی‌بتوانندچتربازپیاده‌نمایندوامکان‌داردجنگ،به‌جنگ‌خیابانی‌وتن‌به‌تن‌بکشد.
2-1-وضعیت‌امنیتی‌:اکثرمردم‌شهر،آبادان‌راترک‌ گفته‌اند.وبیشترافراد،خانواده‌خویش‌رابجائی‌دیگرمنتقل‌نموده‌وبیشترافراد‌جوان‌وکسانی‌که‌ازنظر‌ مکانی‌جائی‌رانداشته‌وازنظرمادی‌نیزدرمضیقه‌ بوده‌اندشهررانتوانسته‌اندترک‌کنند.
3-1-وضعیت‌مایحتاج‌عمومی:‌ازنظرمایحتاج‌ عمومی‌ازقبیل‌مواد‌خوراکی،نانواها‌بازهستند‌وتک‌وتوکی‌مغازه‌ورستورانهای‌غذاخوری‌باز‌می‌باشد.‌ برق‌ازساعت2بعدازظهرتا6صبح‌می‌رودوروزنامه‌در این‌شهرنمی‌آید.وکامیونهای‌موادغذایی‌دراین‌شهر می‌آیند.درحدودسه‌جایگاه‌پمپ‌بنزین‌درآبادان‌کار می‌کندکه‌یکی‌ازآنها‌مربوط‌به‌نیروهای‌نظامی‌است وبقیه‌آنهادارای‌صفهای‌طولانی‌می‌باشد.
4-1-وضعیت‌بهداشتی‌وپزشکی:‌ازنظرپزشکی دراین‌شهرهلال‌احمروبیمارستانهای‌شرکت‌نفت‌و تعدادی‌نیزسرپائی‌کارمی‌کنندوازنظر دارودرمضیقه نیستندوازنظرخدمات‌بهداشتی‌درشهرامکان‌ بیماری‌می‌رودوماشاهدسم‌پاشی‌درمناطقی‌از شهربودیم.وحیوانات‌ازقبیلسگها‌درشهربطوردسته جمعی‌درحرکتندودنبال‌غذامی‌گردندوامکان‌بیماری دراین‌باره‌می‌رود.
5-1-وضعیت‌رادیووتلویزیون‌ووسائل‌خبری:‌الف- رادیووتلویزیون‌آبادان‌.ب-رادیووتلویزیون‌عراق
الف-رادیووتلویزیون‌ایران(آبادان):رادیووتلویزیون آبادان‌خودوسیله‌ای‌شده‌است‌برای‌منبع‌خبری‌ عراق؛به‌این‌دلیل‌که‌رادیوتلویزیون‌آبادان‌خبر می‌دهدکه‌مثلافلان‌مسجد‌شده‌است‌ستاد هماهنگیویا‌دادن‌مواد‌غذائی‌ویا‌تجمع‌افرادبرای‌ کاری؛که‌مزدوران‌بعثی‌عراق‌می‌شنوندوبعدبا‌ خمپاره‌آن‌قسمت‌مورد‌نظرراخراب‌می‌نمایند.مانند‌مسجدصاحب‌الزمان‌آبادان‌وخرمشهروبیمارستان‌ مصدق‌خرمشهرومسجد‌بهبهانی‌های‌آبادان‌که‌ ستادی‌بوده‌است‌برای‌کارهای‌مختلف‌که‌بدین‌ وسیله‌مقداری‌ازآن‌خراب‌شده‌است.
ویامثلامی‌گویدکه‌فلان‌راکت‌عراقی‌در200متری‌ هدف‌موردنظرخورده‌است‌که‌این‌باعث‌می‌شود عراق‌بعدا200مترجلوترهدف‌رابزند.
ب-رادیووتلویزیون‌عراق:رادیووتلویزیون‌عراق‌موقع تسخیرقصرشیرین‌درتلویزیون‌این‌شهررانشان‌داده‌و نظامی‌های‌عراق‌که‌عکس‌های‌امام‌ومنتظری‌رااز درودیوارمی‌کنندوپاره‌می‌نمودند.آنهابانشان‌دادن‌25کیلومتری‌اهوازونشان‌دادن‌پاسگاه‌حمیدیه‌که‌ پرازمهمات‌بوده‌وعادی‌کردن‌نیروهای‌بعثی‌و‌نشان‌ دادن‌قسمتی‌ازشهرسوسنگردکه‌دردست‌آنها‌بوده است.ازنظرتبلیغات‌نیزبانشان‌دادن‌خوانندگان‌زن‌و مردودرست‌نمودن‌جوناسیونالیستی‌ونوشتن‌ شعارهائی‌برصفحه‌تلویزیون،علیه‌ایران‌و شخصیتهای‌ایران‌ونشان‌دادن‌نیروهای‌نظامی‌و همان‌موشکهائی‌که‌بطرف‌خانه‌های‌مسکونی‌ دزفول‌پرتاب‌نموده‌اند.ووسائلی‌دیگرازقبیل‌ستون پنجم‌عراق‌که‌درخرمشهروجوددارند‌وبی‌سیمهائی‌ که‌نقطه‌هائی‌راپیداکرده‌اند‌بزبانهای‌روسی‌و انگلیسی‌وعربی‌که‌حتی‌درشهرآبادان‌به‌یک‌نفر مترجم‌که‌زبان‌روسی‌بداند‌احتیاج‌داشتند‌که‌چنین‌ افرادی‌امکان‌پیدا‌شدنش‌کم‌بوده‌است.
نظردراین‌باره:
نظراین‌است‌که‌به‌رادیووتلویزیون‌آبادان‌وکل‌ خوزستان‌گزارش‌دهندکه‌چنین‌کارهائی‌راکه‌باعث‌ میشودکارهالورودانجام‌ندهندومی‌توانندبرای‌ کارهائی‌ازقبیل‌آدرس‌دادن‌برای‌جمع‌شدنویاگفتن ستادیاین‌رامی‌توانندبابلندگودرشهربگویند.
نکته‌دیگراینکه‌خبرنگاران‌به‌‌هنگام‌مصاحبه‌ازگفتن‌ سؤالهایی‌که‌باعث‌شود‌کارهالورودویامنطقه‌ای‌ شناسائی‌شودخودداری‌وکسانی‌که‌طرف‌صحبت‌ هستندنیزبایدباهوشیاری،جوابی‌دهندکه‌موجب‌ لورفتن‌کارها‌نشود.
6-1-تعدادشهیدان‌ومجروحین‌وخرابی‌ها:درحدود 200نفردرشهرستان‌آبادان‌درجنگ‌جان‌داده‌اند‌واز لیست‌مجروحین‌نمی‌توان‌گزارش‌دادچرا‌که‌ مشخص‌نیست‌ومی‌شودگفت‌درحدود1000نفر یابطورسطحی‌وياعمقی‌جراحتداشته‌باشند.
خرابیها‌به‌بدین‌شرح‌است:الف-آموزش‌وپرورش‌ آبادان‌که‌بکلی‌نابود‌شده‌است‌و25‌کشته‌داشته‌ است.ب-موزه‌آبادان‌که‌مقداری‌ازآن‌خراب‌شده‌ است.پ‌-لوله‌های‌نفت-‌خط‌لوله‌که‌درحال‌آتش‌ گرفتن‌است.‌درطرف‌ایستگاه7این‌شهر.ث-قسمتی ازبیمارستان‌واطراف‌ومحوطه‌آن‌وپارکینک‌آنهم‌خراب شده‌است.د-تانک‌فارم-که‌محل‌مخزنهای‌بنزین‌ سوپروسوخت‌جت‌می‌باشد.‌درحدود20مخزن‌ می‌باشدکه‌درحدود10مخزن‌راباراکت‌زده‌اندوما بقی‌سالمندولی‌کم‌کم‌آنهانیزمنفجرمی‌شوندوبا آتش‌اینمخزنها‌شهردرشب‌بکلی‌روشن‌می‌باشد.
ح-درمنطقه‌فلکه‌کارون‌درحدود40الی50خانه‌ویران شده‌است‌ولی‌کشته‌زیادنداشته‌چون‌ازقبل‌تخلیه شده‌بود.ج-درمحل‌کلانتری7درحدود20خانه‌راویران نموده‌اند.خ-قسمتی‌ازخانه‌های‌احمدآباددرشهر راخراب‌نمودهاند.چ-مساجدصاحب‌الزمان، بهبهانی‌های‌آقای‌جمی،مقداری‌ازآن‌باخمپاره خراب‌شده‌است.‌ه-شرکت‌نفت‌نیزبیشترمخازن‌آن را‌بمبماران‌کرده‌اندوقسمتهایی‌چون‌کَت‌کراکرو بویلروچندقسمت‌فنی‌سالم‌هستندکه‌درضمن‌مهم می‌باشند.وشرکت‌نفت‌بکلی‌تعطیل‌وکسی‌درآن‌ کارنمی‌کند.بدلایل‌امنیتی‌که‌دارد.
پ-قسمتی‌ازخانه‌های‌مسکونی‌بوارده‌که‌در حوالی‌تانک‌فارم‌می‌باشد‌آنها‌نیزویران‌شده‌اند.
2-خرمشهر:
1-2-ساعت‌ورود‌ما‌به‌خرمشهرساعت8صبح‌روز چهارشنبه‌می‌باشد.
الف-‌وضعیت‌نظامی:وضعیت‌نظامی‌درداخل‌شهر بدین‌صورت‌است‌که‌درداخل‌جزافرادپاسدارو جوانهای‌شهروتعدادی‌کمی‌ارتشی‌که‌بیشترشان‌ فقط‌مسلح‌به‌سلاح‌ژ3می‌باشند‌دیده‌می‌شودو وضع‌جنگی‌بدین‌صورت‌است:قبلاکه‌گمرک‌وراه‌آهن‌که‌دردست‌نیروهای‌بعثی‌بود‌با‌دلاوریهای‌بزرگ وحماسه‌آفرینی‌جوانهاومردم‌بازپس‌گرفته‌شده‌و نیروهای‌بعثی‌عقب‌نشینی‌کرده‌اند.لکن‌وقتی‌ داخل‌گمرک‌می‌شويدوپیشروی‌می‌کنیم‌حملات‌ خمپاره‌ازهرسوبه‌سوی‌انسان‌می‌آید‌زیرانقطه‌ جنگی‌یک‌طرفش‌آنجا‌است‌ویعثی‌ها‌درداخل‌ نخلهای‌خرما‌با‌توپ‌وخمپاره‌حمله‌مداوم‌می‌کنندو نیروهای‌مامقداری‌درآنجامستقرهستندولی‌کافی‌نیست‌واگروسائل‌نظامی‌مخصوصا‌آرپی‌جی7 باشدمی‌توانند‌شکست‌بزرگی‌به‌آنها‌بدهندو نیروهای‌تکاوردراینجافعال‌می‌باشد.‌وطرف‌راه‌آهن‌که‌آن‌نیزدردست‌عراقی‌ها‌بودوباز‌پس‌گرفته‌شده‌ است،‌محدوده‌درگیری‌می‌باشد.وماخودشاهدآن بودیم.درخیابانهای‌این‌شهرکه‌راه‌می‌رویدوبه‌ صدای‌خمپاره‌آشناباشید‌فوراروی‌زمین‌درازکش‌ می‌شویدوخدای‌ناکرده‌هرآن‌ممکن‌است‌تیکه‌ای‌ازخمپاره‌به‌بدن‌شمااصابت‌بکند.وطرف‌دیگرازمنطقه جنگی،قسمت‌دژبان‌خرمشهرمی‌باشدکه‌اصلاغیرممکن‌است‌کسی‌بتواندازاین‌جاده‌حرکت‌کند‌زیراکه هرآن‌امکان‌فرود‌آمدن‌توپ‌می‌باشد.
2-2-وضعیت‌امنیتی:ازلحاظ‌امنیتی‌غیرمطلوب‌ است‌وهرآن‌امکان‌حمله‌می‌باشدودرهرقسمت‌ازشهرخمپاره‌فرودمی‌آیدوبجای‌باران،خمپاره‌دیده‌ می‌شود.دیگراینکه‌چون‌نیروهای‌ارتش‌باوسائل‌ مجهزدرداخل‌شهرنیستندامکان‌داردکه‌جنگ‌دوباره‌ به‌جنگ‌خیابانی‌وتن‌به‌تن‌بکشد.وبایدازاین‌لحاظ‌ آماده‌بود.اکثرقریب‌به‌اتفاق‌مردم،شهرراترک‌کرده‌ وبیشترجوانهای‌مسلح‌درشهرمی‌باشند.وتخمین‌جمعیت‌درحدود1000الی2000می‌باشد.یک‌عده‌ قلیلی‌که‌آه‌دربساط‌ندارندوتنهادارایی‌هایشان‌گاو وگوسفندان‌هستند.اکثرشهرآثارخرابی‌درآن‌دیده‌ می‌شودوتمام‌خانه‌های‌مسکونی‌شیشه‌هایش‌ شکسته‌ویا‌بکلی‌ویران‌ویا‌اینکه‌آسیب‌جزئی‌دیده است.
3-2-وضعیت‌مایحتاج‌عمومی:ازنظرمایحتاج‌ عمومی‌مسجدجامع‌این‌شهرکه‌ستادهمه‌اموراین‌شهرمی‌باشدوموادخوراکی‌نیزدرآنجامی‌باشدوهرکس‌غذایش‌راازآنجامی‌گیردوبیشترغذاها،غذاهای سردمی‌باشد.مانندپنیروماست‌وازاین‌قبیل‌واگر موادغذائی‌بیشتربدانهابرسدبهترمی‌باشد.پمپ‌ بنزین‌اصلادرآنجاکارنمی‌کند.
4-2-وضعیت‌پزشکی‌وبهداشتی:بیمارستان‌دکتر محمدمصدق‌که‌قبلابرای‌درمان‌بیماران‌جنگ‌بودکه بوسیله‌نیروهای‌بعثی‌به‌توپ‌بسته‌شده‌است‌وکارچندانی‌انجام‌نمی‌دهدویک‌بیمارستان‌سرپائی‌نیزمی‌باشدکه‌روبروی‌مسجدجامع‌محل‌ستاد هماهنگی‌است‌وبیشترپانسمان‌می‌کند.وبرای‌ کارهای‌بزرگ‌به‌شهرآبادان‌می‌برند.ازنظربهداشتی امکان‌وقوع‌بیماری‌می‌رود.
5-2-وضعیت‌رادیووتلویزیون‌ووسانل‌خبری:وضعیت رادیووتلویزیون‌این‌شهرمانندشهرآبادان‌می‌باشد. چون‌خودستادمستقلی‌ندارد.
6-2-‌تعدادشهداومجروحین‌وخرابی‌ها:الف-تعداد شهیدان‌بطورتخمینی‌درحدود400الی500نفر می‌باشد.ب-تعدادمجروحین‌مشخص‌نمی‌باشد‌و پس‌ازجنگ‌تعداد‌واقعی‌کشته‌ومجروحین‌مشخص‌ خواهدشد.‌پ-بیمارستان‌مستقل‌این‌شهرکه‌آن‌را باتوپ‌وخمپاره‌زده‌اندوتعدادی‌آمبولانس‌که‌درحدود4 الی5عددمی‌باشدخراب‌شده‌اندوقسمتی‌از بیمارستان‌نیزخراب‌شده‌است.ث-اکثرخانه‌های‌مسکونی‌ومغازه‌هاوخیابانهاوفلکه‌ها يابه‌کلی‌ویران‌ویااینکه‌آسیب‌های‌مختصر‌دیده‌اند.
ح-انبارگمرک‌خرمشهرکه‌باوسائل‌اش‌بکلی‌ویران‌ ودرحال‌سوختن‌می‌باشد.د-راه‌آهن‌این‌شهرکه‌ بکلی‌ویران‌ودرآن‌منطقه‌تعدادی‌تانک‌ونفربرعراقی‌که‌آسیب‌دیده‌اند،ديده‌می‌شود.ل-دوکشتی‌که‌ درحال‌سوختن‌می‌باشد‌دراطراف‌آبهای‌کمرگ‌که‌در آنجا‌درگیری‌می‌باشد.ع-شهربکلی‌جنگ‌زده‌ می‌باشدوامکان‌وقوع‌هرخرابی‌نیزمی‌باشد. 3-اهواز:
ساعت‌ورودمابه‌شهراهوازساعت11و40دقیقه‌روز دوشنبه15مهرماه‌می‌باشد.درسپاه‌اهوااز(شهید) اسماعیل‌دقایقی‌ورقه‌ای‌برای‌‌ورود‌به‌جبهه‌گرفتیم.

1-3-وضعیت‌نظامی:‌درداخل‌شهرنیروهای‌مسلح‌ هستندوبقیه‌افراد‌باوسائل‌وتجهیزات‌نظامی‌در مناطق‌حساس‌ومهم‌به‌حملات‌دشمن‌جواب‌ می‌دهند.
2-3-وضعیت‌امنیتی:‌ازلحاظ‌امنیتی‌نسبتاخوب‌ می‌باشدوتقریبا‌اکثرمغازه‌هاومردم‌هستندودرشهر مردم‌رفت‌وآمدخوبی‌دارندوازلحاظ‌جنگی‌زیاد‌آسیب ندیده‌است.‌وفقط‌امکان‌حمله‌هوایی‌دشمن‌زیاد است‌وبایدهوشیارومواظب‌بود.
3-3-وضعیت‌مایحتاج‌عمومی:ازنظرموادغذایی‌واز اینقبیلشهراهوازخوبمی‌باشد.وکمبودی‌احساس‌ نمی‌شود.
4-3-وضعیت‌بهداشتی‌وپزشکی:ازاین‌نظرهم‌شهر اهوازخوب‌می‌باشد‌وکمبودی‌احساس‌نمی‌گردد.
5-3-تعدادشهیدان‌ومجروحین‌وخرابی:الف-تعداد شهیدان‌مشخص‌نیست‌امازیاد‌نمی‌باشد.ب-مجروحین‌هم‌نسبتازیادمی‌باشد.پ-‌انبارقیردر اهوازکه‌بوسیله‌موشک‌آتش‌گرفته‌است.ث-قسمتی‌ازاستادیوم‌ورزشی‌که‌آنهم‌بوسیله‌ موشک‌زده‌شده‌است.ح-تعدادخانه‌های‌ویران‌شده مسکونی‌کم‌می‌باشد.
4-اندیمشک:
ساعت‌ورود5/8‌صبح‌روزسه‌شنبه‌می‌باشد.‌شهر اندیمشک‌ازنظرعمومی‌خوب‌می‌باشد.ودرحدوديک ‌دوم‌مغازه‌ها‌تعطیل‌می‌باشدوازنظرموادخوراکی‌و غذائی‌کمبودی‌احساس‌نمی‌شودوازنظرنظامی‌نیز وابسته‌به‌شهردزفول‌است.‌خرابی‌هایی‌که‌ما مشاهده‌کردیم:الف-اول‌کیلومترکه‌وارد‌اندیمشک‌ می‌شویم‌پادگانی‌وجوددارد‌که‌قسمتی‌ازآن‌پادگان‌رابا‌راکت‌بمباران‌ودهکده‌ای‌که‌در‌اطراف‌آن‌بوده‌‌ است‌نیزبکلی‌ویران‌شده‌است‌ودرحدود5غیر نظامی‌و2نظامی‌کشته‌شده‌اند.این‌منطقه‌رادوباربمباران‌کرده‌اند‌یکبار4روزقبل‌ازورودماوباردیگرروز چهارشنبه‌ساعت‌40/11میگ‌عراقی‌قسمتی‌از مهمات‌رابمباران‌نموده‌که‌خودنیزدریکی‌ازانبار مهمات‌سرنگون‌می‌شود.ومیگ‌عراقی‌درروزسه‌ شنبه‌ساعت8صبح‌مرکزاصلی‌اداره‌برق‌اندیمشک‌و دزفول‌راباراکت‌بمباران‌ومغازه‌های‌اطراف‌آن‌رابه‌ رگبار‌بست.
5-دزفول:
ساعت‌ورودمابه‌شهردزفول‌حدود20/9دقیقه‌صبح‌ می‌باشد.روزسه‌شنبه‌15/7/1359شهردزفول‌از نظرروحیه‌مردمی‌‌بسیارعالی‌می‌باشد.‌وبااینکه‌ تعدادزیادی‌ازخانه‌های‌مسکونی‌رادریک‌آن‌بمباران‌ کرده‌اند‌ولی‌کمتردیده‌شده‌که‌شهرراترک‌کنند.‌از نظرنظامی‌هم‌ظاهرابدنیست‌وسپاه‌پاسداران‌آنها‌فعال‌می‌باشد.و‌شب‌روزچهارشنبه‌موشک‌انداز عراقی5عددموشک‌به‌خانه‌مسکونی‌وپادگان‌این‌شهرزدکه‌برای‌پادگان‌عمل‌نشده‌ولی‌خانه‌های‌ مسکونی‌زیادی‌خراب‌شد.درحدود‌150خانه‌ومغازه‌دراین‌حمله‌هوائی‌بکلی‌ویران‌ودرحدود140الی150کشته‌داشته‌است.ومجروحین‌بسیاربوده‌اند. ‌گزارش‌ما‌روزپنج‌شنبه‌ساعت‌30/5‌دقیقه‌بعدازظهر می‌باشد.نوع‌موشک،موشک‌سکوئی‌است‌که‌در حدود9مترطول‌وروی‌تریلرحمل‌می‌شودودرحدود2 تن‌وزن‌داردوتلویزيون‌عراق‌این‌نوع‌موشک‌رانشان‌ داده‌است.شهردزفول‌ازنظرموادغذائی‌و‌پزشکی‌و غیره‌درحدخوب‌ومردم‌درشهربکارمشغول‌هستند.
وضعيت‌راههای‌خوزستان:
1-راه‌اندیمشک،اهوازخوب‌وخطری‌آن‌راتهدید نمی‌کند.2-‌راه‌اهواز،‌آبادان‌که‌به‌دوقسمت‌تقسیم‌ می‌شود:الف-راه‌اهوا،خرمشهرکه‌از‌خرمشهررد می‌شود.ب-راه‌اهوازآبادان‌که‌ازخرمشهررد ‌نمی‌شود.‌راه‌اهواز-آبادان‌که‌ازشهرخرمشهررد نمی‌شودوماشین‌هارفت‌وآمدمی‌کنند.اماراه‌اهوازخرمشهربسته‌وهیچ‌ماشینی‌نمی‌تواندعبورکندو موقعی‌که‌می‌خواهی‌ازاین‌راه‌بروی‌ارتش‌ایستاده‌ است‌ونمی‌گذارد.دلیل‌آن‌راپرسیدیم‌گفتندکه‌چند کیلومتربالاترخط‌مقدم‌جنگ‌است‌ویک‌قسمت‌از پاسگاه‌حمیدیه‌در‌دردست‌نیروهای‌بعثی‌می‌باشد.وازقراراطلاع‌روی‌نیروهای‌بعثی‌آب‌بازکرده‌اندو پشت‌آن‌سدی‌ازآب‌است‌.
(قطع‌نامه‌598/زمان‌وانديشه)
*سال‌آغاز‌جنگ؛صدام‌حسین:‌من‌در‌مقابل‌شما‌ اعلام‌می‌کنم‌که‌ما‌موافقت‌نامه‌های‌‌مورخ‌6مارس/1957الجزیره‌راباطل‌و‌بلااثرمی‌کنیم.‌«روزنامه‌ اطلاعات21/6/1359»
*امام‌خمینی:امیداورم‌کاربه‌آن‌جانرسدواگربرسد دیگربغدادی‌باقی‌نخواهدماند.‌«روزنامه‌کیهان 1/7/1359»
*سفیرعراق‌درپاکستان:عراق‌ازهرنوع‌پیشنهاد میانجیگری‌استقبال‌خواهدکرد.‌«روزنامه‌‌کیهان 14/7/1359»
*بنی‌صدر:ظرف‌امروزوفردادرس‌خوبی‌به‌عراق ‌می‌دهیم.‌«‌روزنامه‌کیهان 14/7/1359»
*امام‌خمینی:مابرای‌خدامی‌جنگیم.«روزنامه ‌کیهان14/7/1359»
*دولت‌عراق‌با‌آغاز‌شکست‌نظامی‌به‌میانجیگری‌ متوسل‌شد.‌«‌کیهان7/7/1359»
*بنی‌صدر:میانجیگری‌بین‌حق‌و‌باطل‌بی‌معناست‌.‌روزنامه‌کیهان7/7/1359»‌
*سیداحمدخمینی:مامصمم‌هستیم‌جنگ‌راادامه‌ دهیم.«روزنامه‌کیهان‌7/7/1359»
*صدام‌حسین:‌برای‌مذاکره‌مستقیم‌با‌ایران‌ آماده‌ایم.«روزنامه‌کیهان7/7/1359»
*صدام‌حسین:آتش‌بس‌شورای‌امنیت‌راپذیرفت. «روزنامه‌کیهان8/7/1359»
*امام‌خمینی:ماپیروزهستیم‌وبه‌صدام‌و‌دولتهای‌ همراه‌اواعتنانمی‌کنیم«روزنامه‌کیهان‌‌9/7/1359»
*شرایط‌ایران‌برای‌آتش‌بس‌.«روزنامه‌کیهان ‌9/7/1359»
*عراق‌اعلام‌کردبطور‌یکجانبه‌آتش‌بس‌رامی‌پذیرد‌.«روزنامه‌کیهان‌10/7/1359»
*امام‌جمعه‌تهران:‌این‌جنگ‌تمام‌شدنی‌نیست‌. «روزنامه‌کیهان‌12/7/1359»
*امام‌خمینی:‌ای‌ملت‌عراق‌بپاخیزید‌و‌انقلاب‌کنید.«روزنامه‌کیهان‌13/7/1359»
*امام‌خمینی:حکومت‌عراق‌رفتنی‌است‌.«روزنامه‌کیهان‌17/7/1359»‌
*دکتر‌بهشتی:ماخواستار‌آنیم‌که‌متجاوزان‌هرچه‌ زودترازایران‌بیرون‌بروندوجنگ‌پایان‌‌یابد.«روزنامه‌ کیهان‌17/7/1359»
*امام‌خمینی:‌مامواضع‌نظامی‌آن‌ها‌راخواهیم‌زد‌و ‌آتیه‌جنگ‌با‌ماست.«روزنامه‌کیهان ‌19/7/1357»‌
*آیت‌الله‌خامنه‌ای:شورای‌عالی‌دفاع‌درباره‌ادامه ‌جنگ‌یا‌آتش‌بس‌تصمیم‌می‌گیرد.‌«روزنامه‌کیهان ‌21/7/1359»
*هاشمی‌رفسنجانی:ماجنگ‌راشروع‌نکردیم‌و خواهان‌جنگ‌نبودیم‌وخواهان‌جنگ‌هم‌‌نیستیم. «روزنامه‌کیهان22/7/1359»
*نخست‌وزیر:پایان‌عادلانه‌جنگ‌جز‌باسرکوب‌و مجازات‌تجاوزگران‌امکان‌پذیرنیست‌.‌«روزنامه‌کیهان‌26/7/1359»
*امام‌خمینی:‌ماتا‌آخربا‌آن‌ها‌جنگ‌خواهیم‌کردو‌ انشا‌ء‌الله‌پیروزخواهیم‌شد‌و‌هریک‌از‌دول‌هم‌که‌بااو همراهی‌کندماهیچ‌ابداًاعنتایی‌به‌این‌نمی‌کنیم‌ برای‌اینکه‌ما‌هدفمان‌این‌‌است‌که‌تکلیف‌مان‌راعمل‌کنیم.تکلیف‌مااین‌است‌که‌از‌اسلام‌صیانت‌کنیم‌و ‌حفظ‌کنیم‌‌اسلام‌راکشته‌بشویم‌تکلیف‌راعمل‌ کردیم.بکُشیم‌هم‌تکلیف‌را‌عمل‌کردیم.‌ «صحیفه‌نورج18ص109»
*دبیرکل‌سازمان‌ملل‌ساعت‌30/6بامدادروزبیست‌و نهم‌مردادجاری‌راروز‌آغازآتش‌بس‌‌رسمی‌درجنگ‌‌ ایران‌وعراق‌اعلام‌کرد‌ایران‌از‌امروزهرگونه‌اقدام ‌نظامی‌در‌زمین،‌هواو‌دریارامتوقف‌می‌کند.‌«روزنامه‌رسالت18/5/1367»
*هاشمی‌رفسنجانی:‌من‌این‌حرکت‌راباصلح‌ حُدیبیه‌تشبیه‌مي‌کنم«روزنامه‌رسالت‌8/7/1367»
*خاویرپرزدکوئیار،دبیرکل‌سابق‌سازمان‌ملل:حتی‌ اگر‌قبل‌ازشروع‌مخاصمه‌برخی‌تعرضات‌ازجانب‌ایران‌ به‌خاک‌عراق‌صورت‌گرفته‌باشدچنین‌تعرضاتی‌ نمی‌تواند‌توجیه‌‌کنندۀ‌تجاوزعراق‌به‌ایران‌باشد. تجاوزی‌که‌اشغال‌مستمرخاک‌ایران‌رادر‌طول‌ مخاصمه‌‌درپی‌داشت.«روزنامه‌کیهان28/4/1373»
*سرتیپ‌علیرضا‌افشار:یکی‌ازاهداف‌استکباری ‌عراق‌این‌بودکه‌ایران‌را‌به‌پای‌میزمذاکره‌‌بکشاند،‌اما فتح‌خرمشهرباعث‌شدتاایران‌خواستارتشکیل ‌دادگاهی‌برای‌تنبیه‌‌متجاوز‌‌شود.«روزنامه‌اطلاعات5/3/1373»
*ماده‌شش‌قطعنامه‌598:‌ازدبیرکل‌درخواست‌ می‌نمایدکه‌بامشورت‌ایران‌و‌عراق‌‌موضوع‌‌یک‌هیأت ‌بی‌طرف‌به‌منظورتحقیق‌پیرامون‌مسئولیت‌درگیری‌ رابررسی‌نموده‌و‌دراسرع‌‌وقت‌به‌شورای‌امنیت‌ گزارش‌دهد.«روزنامه‌کیهان‌28/4/1373»
*محمدجوادظریف:به‌دلیل‌سیاست‌های‌حاکم‌بر سازمان‌ملل‌و‌تسلطی‌که‌کشورهای‌‌غربی‌‌به ‌خصوص‌آمریکابرسازمان‌ملل‌دارند،‌متأسفانه‌هنوز درزمینه‌بازسازی‌خسارات‌غیر‌‌مستقیم‌وغرامات‌ مستقیم‌جنگی‌که‌درقطعنامه‌598‌تصریح‌شده ‌هیچگونه‌‌اقدامی‌صورت‌‌نگرفته‌است.«روزنامه ‌کیهان‌28/ 4/ 1373»
*شورای‌امنیت‌ضمن‌ابراز‌ناراحتی‌ازآغازجنگ‌و ‌ادامه‌جنگ‌میان‌ایران‌و‌عراق‌وکشتاربی‌شمار انسانهاوخسارات‌مالی‌این‌جنگ‌هفت‌ساله،‌ ضرورت‌رسیدن‌به‌یک‌راه‌حل‌جامع‌و‌عادلانه ‌شرافتمندانه‌وپایدارمیان‌دوکشورمتخاصم‌تأکیدکرد وحکم‌خودرابه‌صورت‌یک‌متن‌ده‌ماده‌ای‌ارائه‌داد.در این‌قطعنامه‌آمده‌بود‌که‌هرکشوری‌که‌این‌قطعنامه‌ رانپذیرد‌‌نسبت‌به‌آن‌کشور‌اقدامات‌بیشتری‌صورت ‌خواهد‌گرفت.‌عراق‌بلافاصله‌این‌قطعنامه‌را‌پذیرفت؛مشروط‌به‌متابعت‌ایران.‌ولی‌جمهوری‌اسلامی‌ ایران‌از‌پذیرفتن‌صریح‌قطعنامه‌‌سرباززد.‌ایران‌گفت‌ این‌قطعنامه‌دارای‌نکات‌مثبتی‌است.‌به‌هرحال‌ایران‌ قبول‌کردن‌‌قطعنامه‌رامشروح‌به‌جابه‌جایی‌برخی ‌بندها‌اعلام‌کرد.‌بعدازاعلام‌قطعنامه،‌عراق‌که‌در کناراین‌تحولات‌توان‌نظامی‌خودراافزایش‌داده‌بود ‌حملات‌خودرابه‌اهداف‌اقتصادی‌و‌نیزپایانه‌های ‌نفتی‌واهداف‌دریایی‌بطورکم‌سابقه‌شدت‌دادو اعلام‌نمودتازمانی‌که‌‌ایران‌‌آتش‌بش‌راقبول‌نکندبه ‌حملات‌خودادامه‌خواهددادوازسویی‌درگیری‌میان‌‌ نیروهای‌‌آمریکاوایران،کشتارزائرین‌خدادرمکه، تحریم‌تجاری‌توسط‌امریکا،تشدید‌حملات‌تهاجمی‌ عراق‌وتشدیدحملات‌شیمیایی‌این‌حلقه‌راتنگ‌و تنگ‌ترکرد.قطعنامه598در‌سال1366به‌تصویب ‌رسیدوحدودیکسال‌بعددر27تیرماه1367ازسوی ‌جمهوری‌اسلامی‌‌ایران‌پذیرفته‌شد.«روزنامه‌سلام‌29/4/1370»
*امام‌خمینی:وامادرموردقطعنامه‌که‌حقیقتاً مسأله‌بسیارتلخ‌وناگواری‌برای‌همه‌وخصوصاً‌برای ‌من‌بوداین‌است‌که‌من‌تاچندروزقبل‌معتقد‌به‌همان‌شیوۀ‌دفاع‌و‌مواضع‌‌اعلام‌شده‌در‌جنگ‌بودم‌و ‌مصلحت‌نظام‌وکشوروانقلاب‌رادر‌اجرای‌آن‌می‌دیدمولی‌به‌‌واسطۀ‌حوادث‌و‌عواملی‌که‌از‌ذکر‌آن‌فعلاً خودداری‌می‌کنم‌وبه‌امیدخداونددرآینده‌‌روشن‌ خواهدشد،‌باقبول‌قطعنامه‌و‌آتش‌بس‌موافقت ‌نمودم.«صحیفه‌نورج‌20ص 238»

جمهوری بر باد رفته(1)

روز22خرداد88می توانست به فراینددمکراسی درایران جهش دهد،اما بایک مهندسی سیاسی تضمینی برصورت جمهوری سیلی نواخته شد!

دراین روایت،بانقب به تاریخ و نقل تاریخی از«اندیشه سیاسی اسلام» داستان«جمهوری بربادرفته درایران»را با هم مرور می کنیم:

«تشیع صفوی درسیاست دخالت نمی کند.این قسمت را به سلطنت صفوی واگذارکرده اند.دوره غیبت است.سیاست یعنی چه؟ حکومت یعنی چه؟راجع به حیض، نفاص، جنابت، آداب الخلاء، احکام بَرده وحقوق خواجه بر بَرده اش هر چه بخواهی بپرس، فقط در آداب مستراح رفتن شش ماه تحقیقات ونظریات مفصَّل هست.اما راجع به موضوعاتی که به سبیل شاه عباس بربخورد، مجتهد صفوی ناپرهیزی نمی کند.زیرا مجتهد باید پرهیزکار باشد!»[1]

«استبدادواضح ترین نشانه حاکم طاغوتی است.معنای استبداد این است که آن کسی که اداره جامعه بدست اوست فقط به رأی خود ومیل خود متکی باشد،رأی دیگران، میل دیگران،مخصوصا میل مردمی که زمام امور آنها بدست اوست درتصمیم گیریهای او تأثیری نداشته باشد.مهم نیست برای اوکه مردم چه می گویند وچه می خواهند،مهم این است که رأی ونظرخوداوچیست،اوچه می گویدوچه میخواهد»[2].

«به تعبیرمخالفین ولایت فقیه یک حکومت دیکتاتوری است.مخالفین می گویند:زشت ترین حکومتها،حکومت یک فرد است برجامعه؛و در عین حالآنها می گویند:درمسأله ولایت فقیه هم همین حرف است؛که مثلا اگریک فردحکم وفرمانی راصادرکردهیچکس نمی تواندبااو مخالفت کندوبرهمه واجب است که ازاواطاعت کنند،مخالفینمی گویند این همان دیکتاتوری است…».[3]

«رژیم اسلامی بااستبدادجمع نمی شود.آن رژیم های جمهوری هم که استبدادی هستنددراسم جمهوری هستند،درمحتواسلطنتی هستند».[4]

یکی بود یکی نبود،در یکی از روزهای سرد زمستانی سال 56…

27خرداد1388

جمهوری بر باد رفته (2)

19دی ماه سال 56 بخشی از مردم در شهرستان قم ودیگر شهرستان ها در فقد فرزند امام خمینی،در مساجد جهت تسلیت و سوگواری گردهم می آیند. این تجمع و گردهمایی تبدیل به اعتراض علیه رژیم سلطنتی می شود. چند ماه قبل ازآن نیز در فقد دکتر علی شریعتی (29خرداد56) قشر دانشجویی و روشنفکری به بهانه فقد ودرگذشت نابهنگام وی، اعتراضاتی برپا کرده بود. اما 19دی ماه به علت کشتار مردم توسط رژیم شاه، تبدیل به یک موج عمومی و فراگیر شد.

برای کشته ها وشهدای آن واقعه در سراسر ایران مراسم هفت و چهلم برگزار شد. شاه برای حضور دائمی خود به تاکتیک های گوناگونی متوسل می شد.ازجمله برقراری حکومت نظامی،که مردم درپشت بامها شعار می دادند:«ازهاری گوساله بازم می گی نواره»!

هم چنین شاه برای بقای خود حاضر شد «نصیری»(رئیس ساواک) و«هویدا»(نخست وزیر مطیع وگوش بفرمانش که 13 سال حکومت کرد)را دستگیر وبه زندان بیافکند،که همزمان با پیروزی انقلاب،آنان نیزبه جوخه عدالت سپرده شدند.

افکار عمومی علیه سلطنت شاه او را در حالی که نالان و گریان بود و می گفت:«صدای انقلابتان راشنیدم»،مجبور به خروج از ایران کرد؛ به این امیدکه همچون کودتای 28 مرداد به کشور بازد گردد، اما این چنین نشد!

مراسم های هفته وچهلم شهدا، تبدیل به یک انقلاب مردمی شد.انقلابی که سرانجام توانست در 22 بهمن 57 سُلطه رژیم سلطنتی را از ایران بَرکند و نظام «جمهوری»رابرپاکند.

همان زمان در شعارها گفته می شد:«استقلال آزادی،حکومت اسلامی»امابرای همگان ازجمله رهبران نهضت،مفهوم«حکومت اسلامی»مشخص نبود.

بعدا بدلیل همین نامفهومی«حکومت اسلامی» وذهنیت منفی نسبت به آن،این شعار تغییرکرد؛وبه«استقلال آزادی،جمهوری اسلامی»تبدیل شد؛اما هیچکس نمی دانست«جمهوری اسلامی»یعنی چه؟

درسالهاپیش از انقلاب 22بهمن57،امام خمینی دردرسهای خود میان طلاب دینی،«طرح حکومت اسلامی در قالب ولایت فقیه»رامطرح کرده بود.اما از محتوای آن، برنامه ای تدوین وتبیین شده وبه اصطلاح«مانیفست حکومت اسلامی»معلوم نمی شد.

امام خمینی بارها دردهه 50 در پاسخ به نامه هایی (که غالبا قشر دانشجو بودند)عنوان حکومت اسلامی را مطرح می کرد.

ازجمله در پاسخ به نامه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان در اروپا به تاریخ 10/3/1349می نویسد:

«امروزمشکل است ما بتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسی و سیاسی واقتصادی و اجتماعی آن را برجوامع بشری حتی مسلمین بفهمانیم».

وی همچنین در پاسخ به نامهدانشجویان مسلمان مقیم اروپا در تاریخ 21/6/50می نویسد:

«اگرحکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دارالحکومه اش مسجد روی خاکهای گرم و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت می کند وملت در پناه آن با آرامش و درسایه عدل زندگانی می کند، روی کار آید،اساس انحرافات چپ در اصل برباد می رود». [5]

بنا و اساس تشکیل سازمان مجاهدین خلق با یک ایدئولوژی اسلامی و نیز با فاز چریکی و مسلحانه برهمین مبنا استوار بود.

التبه بحث«حکومت اسلامی» و یا تغییر«سلطنت» به«جمهوری» از دوره انقلاب مشروطیت آغاز شده بود.

حال واکنون می توان گفت مشابه همان موضوع«مشروطه مشروعه» که به رهبری«شیخ فضل الله نوری»در دوران انقلاب مشروطیت عنوان شد و سرانجام آنرا به نوعی استحاله کرد و سلطنت استبدای همچنان دوام آورد،اینک با«اصل نظارت استصوابی»وجود دارد؛ که با نتیجه انتخابات 22 خرداد 88 در صدد حاکمیت مطلق و متکامل شده همان نظریه«مشروطه مشروعه» شیخ فضل الله نوری هستند.

این درحالی بود که درمورد مشروطيت مجتهدین بزرگ دیگری چون سيدعبدالله بهبهانی و سيد محمد طباطبائی، آخوند محمدكاظم خراسانی وعلامه نائينی،مشروطه را قانونی دانسته وآن راتائیدمیکردند؛ اماشیخ فضل الله نوری می گفت مشروطه ای درست است که قوانین آن برآمده ازشرع و احكام اسلامی باشد.قوانینی که مجتهدین آنراتائید کرده باشند وهکذا الخ…

چنین مناقشه ای سالهاست که درجمهوری اسلامی ایران شروع شده است،اما در انتخابات 22 خرداد88رسما عملیاتی شد.و به استناد گفته «عطاء الله مهاجرانی»،عصر جمهوریت پایان وعصر حکومت اسلامی آغازشد.

موضوع تغییر«سلطنت»به«جمهوری»به 86 سل قبل بازمی گردد:

درتاریخ27 اسفند1302درجلسه علنی دوره پنجم مجلس،بین طرفداران رضا خان وسیدحسن مدرس مناقشات شدیدی درارتباط باتغییرسلطنت وتبدیل آن به نظام جمهوری روی دادودرپایان جلسه مجلس،دکتر حسین خان احیاء السلطنه سیلی محکمی برگوش سیدحسن مدرس نواخت؛كه این اقدام به«سیلی برگوش جمهوری»معروف شد.

درتاریخ28/12/1302سیل تلگراف هاازشهرها،برای تغییرنظام از سلطنت به جمهوری ارسال شد.

درتاریخ 30/12/1302،درجلسه علنی مجلس مدافعان ومخالفان جمهوری سخنرانی کردندوطرحی در انقراض سلطنت وتشکیل جمهوری به شرح زیر تقدیم مجلس شد:

«نظربه این که تمام طبقات مملکت درمخالفت باسلسله سلاطین قاجاریه،رأی به انقراض سلطنت مذکور رسیده ونظربه اینکه تقریباتمام تلگرافات واصله اظهارتمایل به جمهوریت شده وباصراحت اختیارتغییر رژیم رابه مجلس شورای ملی داده اند،ما امضاءکنندگان موادذیل را به قیدفوریت پیشنهاد می کنیم:

ماده1- تغییررژیم مشروطه به جمهوریت.

ماده2-اختیاردادن به وکلای دوره پنجم تادرقانون اساسی موافق مصالح مملکت در رژیم تجدید نظرکنند.

ماده3-پس ازمعلوم شدن نتیجه آرای عمومی رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.

درتاریخ2/1/1303،جلسه علنی مجلس شورای ملی برای اعلام جمهوری تشکیل شد.عده زیادی ازروحانیون واصناف در میدان بهارستان اجتماع کردندوعلیه جمهوری و نیزرضا خان شعار دادند؛در نتیجه آن زدوخورد شدیدی بین نظامیان ومردم روی داد.بدین خاطرجلسه علنی مجلس بدون اخذ نتیجه تعطیل شد.

در تاریخ 15/1/1303 عده زیادی از علما و تجاردردیداربارضاخان مخالفت خود را با جمهوری اعلام کردند.(ظاهرا ازعنوان جمهوری کفرو الحاد و زندقه بیرون می آمد!!).

درتاریخ11/1/1303 رضاخان که خودرا طرفدار جمهوری اعلام کرده بود،برای مذاکره باعلماوروحانیون واردشهرستان قم شد،سپس درپایان جلسه رسمامخالفت خودراباتغییررژیم سلطنت وتبدیل آن به جمهوری اعلام!ودر اطلاعیه ای آورد:

«برای احترام به مقام روحانیت پس ازتبادلنظرباآنان جمهوری موقوف می شود».؟!

سرانجام درتاریخ22 آذر1304مجلس مؤسسان با تشکیل پنج جلسه،اصول36،37،و40متمم قانون اساسی راتغییر دادوبه موجب آن نظام سلطنتی ازخانواده قاجاربه پهلوی رسید ودوره پنجم مجلس شورای ملی بدین شکل در22 بهمن سال 1304 پایان گرفت ومجلس ششم با آغازسلطنت پهلوی درایران مترادف شد.واین چینین نیزرضاشاه که خود را طرفدار جمهوری جازده بود،همانرا نیزبه نفع خودتغییرداد؛تا خود وفرزندش سالهای سال سلطنت کنند!

ازنكات گفتنی دررويدادفوق،(تغييررژيم سلطنتي ازقاجاربه پهلوی) تاريخ 22بهمن سال1304 است!که سرانجام در22بهمن سال1357، نظام «سلطنتی»بكلی درايران مختومه و«جمهوری»ازنوع اسلامی وآنهم نه«یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد»،تأسیس شد.

28خرداد1388

جمهوری بر باد رفته (3)

«جمهوری اسلامی» نه یک «کلمه»کم، نه یک «کلمه»زیاد.

این سخن،ختم الکلام امام خمینی بود در پاسخ به منازعات انجام شده پیرامون ماهیت «جمهوری اسلامی».

مهندس مهدی بازرگان(اولین نخست وزیر دولت انقلابی،که امام خمینی آنرا به دولت امام زمانملقَّب کرد)گفت:قید«دمکراتیک»به «اسلامی»اضافه شود؛اما امام خمینی گفت:«اسلام» درذات خود «دمکراتیک» هم هست.

اما«اسلام »امام خمینی،«اسلام ناب محمدی(ص) وبدون خُدعه،نیرنگ وریا»بود:

«بایدتلاش کنیم زهدوقدس اسلام ناب محمدی رااز زنگارهای تقدس مآبی وتحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم و مستضعفان نشان دهیم. ما اگر توانستیم نظامی بر پایه های نه شرقینه غربی واقعی اسلام پاک ومنزَّه ازریا وخُدعه و فریب را معرفی نمائیم،انقلاب پیروز شده است».[6]

«جمهوری»ماهیتش روشن وآشکار است؛امام ماهیت«اسلام»(چه اسلامی وباکدام بینش؟) معلوم نبود؛وتابه امروزهمین موضوع،مسأله روز ودردسرسازشده است.

در همان ابتدا،برای انجام رفرنداوم «جمهوری اسلامی،آری یانه؟»بحث وجدلهابالا گرفت که: »کدام اسلام؟!»

آیت الله مرتضی مطهری درگفت وگو های خودپیرامون ماهیت «جمهوری اسلامی»که درصداوسیماانجام می شد،وازجمله درمصاحبه بادکتر عبدالکریم سروش(نظریه پردازوفیلسوفِ سیاستمدار)گفت:

«بایدتوجه داشت که فرق است میان منزل و میان راه،منزل تغییرمیکند، اماآیا راه هم لزوما تغییر می کند؟».

وی هم چنین اضافه کرد:

«برای اکثریت قاطع ملت ایران،ایمان واعتقاد راسخ به اصول اسلام داشتن وبی چون وچرا دانستن آن اصول،نه گناه است ونه عیب.آنچه که می تواند گناه وعیب باشداین است که این اکثریت مسلمان،به اقلیت بی اعتقاد،اجازه چون وچرا ندهد».[7]

اما«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»شورای نگهبان نه تنها این«چون وچرا»راازاقلیت بی اعتقاد درهمان سالهای نخست پیروزی گرفت،بلکه بادرگذشت امام خمینی واعمال حاکمیت به شیوه«نظارت استصوابی»به نیروهایی باسابقه ای درخشان در قبل ازانقلاب که همگی جزو حاکمیت بودندودردایره خودی های نظام محسوب می شدند،نیز رحم نکردوهمه را با تیغ«نظارت استصوابی»،«ذبح قانونی»کرد.آنان به استناد این سخن امام خمینی که گفته بود:«حال،حال فعلی افراد است»هرکس راکه«تشخیص استصوابی»داد،از«دایره خودی بودن»«حذف» کردند!

و اکنون آنچه که مادرمورد بازتابهای«انتخابات 22خرداد88 » مشاهده می کنیم،متأثراز«حاکمیت استصوابی مشروطه مشروعه شورای نگهبان» است:

«ابوالعلاء معری موقعی که می گوید:«مردم بردونوعند،یادین دارندو عقل ندارند؛ویاعقل دارندودین ندارند»اسلام دراوج قدرت خودقرار دارد.واین شعرابوالعلاءبه عقیده من از بزرگترین افتخارات است واز تمام این کاخهاومساجدوساختمانهاوقدرتهاکه درتاریخ بنام«تمدن اسلام»بوجودآمده،ارزشش بیشتر است.یعنی یک آدم کور، ضعیف، منحصربفردِ منفور،که هیچکس نمی شناسندش وهیچ قدرتی ندارد، می توانددر موقعی که حکومت اسلامی دراوج قدرت خودقرارداردو بر جهان سیطره وغلبه پیدا کرده است،فحش بدهدوهیچکس هم کارش نداشته باشدودرهمان موقع ابوالعلاء ودیوانهای شعرش را پخش می کنندودرهمان موقع اشعارش درجامعه های اسلامی وحتی در مدارس مذهبی واگو وخوانده می شود.چنین جامعه ای بوده است که بعدمابه این شکل افتاده ایم».[8]

طبق نص صریح اصول قانون اساسی شورای نگهبان موظف است احکامی که خلاف اسلام و قانون اساسی باشدراتصویب نکند.

همانطورکه انقلاب مشروطیت نیزبرهمین بنااستوارشد:

«ملت ایران درانقلاب مشروطیت حق حاکمیت ملی راکسب کرد، هرگزآنرا منافی با قبول اسلام به عنوان یک مکتب ویک قانون اصلی و اساسی که قوانین مملکت بایدبارعایت موازین آن تدوین وتنظیم گردد،ندانست ولهذادرمتن قانون اساسی ضرورت انطبقاق با قانوناسلام آمده است و درآنجا صریحا گفته می شود که هیچ قانونی که بر ضد قوانین اسلام باشد،قانونیت نداردویا ضرورت حضور پنج فقیه طراز اول برای نظارت برقوانین ،که در متمم قانون اساسی مندرج است برای تأمین همین نکته است».[9]

هرچنددرقانون اساسی ترمیم شده دوم ،قدرت واختیارات«ولایت فقیه» بیشترشد،امارسمانوع نظارت رابه«استصوابی»تغییرندادند.یعنی همه نظریه پردازان«جمهوری اسلامی ایران»ازهمان ابتداونخست تشکیلمجلس خبرگان قانون اساسی اول ودوم،چنین ذهنیتی ازنظارت را نداشتند! اما شورای نگهبان ازدوره چهارم مجلس،نوع نظارت استصوابی را آرام آرام اعمال کرد وسرانجام آنرابه صورت یک قانون به تصویب رساند.

امام خمینی دردیدارخودبا فقهاوحقوقدانهای شورای نگهبان،درتاریخ 11/6/63می گوید:

«امامسأله شما.من بانهاد شورای نگهبان صددرصدموافقم وعقیده ام هست که بایدقوی وهمیشگی باشد،ولی حفظ شورای نگهبان مقداری به دست خودشماست.برخوردشما بایدبه صورتی باشدکه درآینده هم به این شورا صدمه نخورد».[10]

اما شورای نگهبان با استنادبه نص صریح قانون اساسی که تفسیر قانون اساسی را به عهده ایشان گذاشته است،نوع نظارت را استصوابی اعلام کرد.یعنی اینکه همه کاندیداها ابتدا باید به تأئید آنان برسد وبعد مردم آنها را انتخاب کنند.یعنی همان اعمال نظریه وتئوری معروف«یک کیلوگلابی»!

آیت الله آذری قمی(که بعدها عقایدش تغییرومغضوب همفکران و یاران خودشد)درارائه نظریه خوددربحث مبانی فقهی حکومت اسلامی گفته بود:«که ما فقط یک کیلو گلابی داریم ومردم هم بایدهمان را بخرندوانتخاب کنند»!؟!

رد صلاحیت بیش از100تن از نمایندگان دوره شش مجلس ونیز تشکیل مجلس هفتم وهشتم باهمین نوع نظارت ونیزتائیدصلاحیت فقط چهارکاندید،برای ریاست جمهوری دوره دهم،وهمچنین تشکیک درتعداد انتخابات 22خرداد88،که به اعتراض گسترده نامزدهاوبخشی ازمردم انجامید،بازتاب«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی شورای نگهبان»است!

آری«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»حق استیضاح حاکمیت را از ملت گرفت.

امام خمینی درمیان اعضای هیأت دولت،شورای نگهبان،شورای عالی قضائی جامعه روحانیت مبارز،جامعه مدرسین فرماندهان نیروهای سه گانه و …درتاریخ 21/4/62،هشدارداد:

«لکن ما بایدازخودمان شروع کنیم.اگرماخودمان را اصلاح کنیم قهرا آن مقصدی که ما داریم،دردنیا هم صدورپیدا می کند…اگرخدای نخواسته هواهای نفسانی مان اسباب این بشود که گله ها وشکایتها،به مخالفت هابرسدآن روزی است که عزای همه کشوررابایدبگیریم و گناهش گردن ماست که نفسانیت خودمان رازیرپا نگذاشتیم».[11]

چنین شدکه پس از انتخابات 22 خرداد 88،برای«جمهوریت»نظام عزاداری شدوهرنوع مخالفت واعتراضی به استنادآنکه بانیروهای بیگانه درارتباط است سرکوب گردیدوبه استناداینکه چون آیت الله خامنه ای درنمازجمعه گفته است:«جمهوری اسلامی به آرای مردم خیانت نمی کند،پس بایدبدون قیدوشرط و«چون وچرا»آنرا پذیرفت؛درغیراین صورت هرنوع عکس العمل،مخالفت واعتراض، محکوم بوده وعواقبی نیزدرپی خواهدداشت»!؟…

امارهبرنخست انقلاب ایران وبنیانگذار ج.ا.ا.،یعنی امام خمینی چنین عقیده ای نداشت.

ایشان درپاسخ به سخنان آیت الله خامنه ای درنمازجمعه ودرمنصب ریاست جمهوری گفت: «نبایدماهاگمان کنیم که هرچه می گوئیم و می کنیم کسی راحق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی است».[12] 30خرداد1388

جمهوری بر باد رفته(4)

اسلام آمریکایی،اسلام ناب محمدی!

دو اصطلاح که از سوی امام خمینی رهبر وبنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب 22 بهمن 57 مطرح شد.

اصطلاح «اسلام آمریکایی» پیش از این،سالهاپیش،از سوی«سید قطب» از رهبران «جنبش اخوان المسلمین» مطرح شده بود.او به همین جرم اعدام شد.

امااصطلاح«اسلام ناب محمدی(ص)»که از سوی رهبر انقلاب ایران (امام خمینی) مطرح شد، مفهومی گنگ داشت؛و دراجرا به موانع برخورد کرد!

وقتی انقلاب 22 بهمن 57 پیروز شد،برای تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی رفراندوم شد،مباحثی پیرامون ماهیت «اسلامی» بودن «جمهوری» مطرح شد:

«استاد!این روزها بانزدیک شدن زمان برگزاری رفراندوم مسائل عقیدتی وایدئولوژیکی بسیاری،بخصوص در میان روشنفکران مطرح شده است…به عنوان اولین سؤال،من از مفهوم جمهوری اسلامی شروع می کنم که بزعم بسیاری مفهومی گنگ و مبهم است.زیرا جمهوری به معنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم وبه معنای حکومت عامه مردم است. حالا آنکه قید اسلامی این اطلاق رامحدود و مُقیّد می کند وبه این ترتیب به نظر می رسد که مفهوم جمهوری اسلامی در تعارض باموازین دمکراسی ودر تعارض با مفهوم جمهوری به معنای عام آن باشد.این است که می پرسیم شما چه تعریفی از جمهوری اسلامی ارائه می دهید؟

استاد مطهری: احتیاج زیادی به تعریف ندارد.جمهوری اسلامی از دو کلمه مرکب شده است،کلمه جمهوری وکلمه اسلامی.

کلمه جمهوری، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می کند و کلمه اسلامی محتوای آنرا.می دانیم که حکومتهای دنیا درگذشته وچه درحال حاضر شکلهای مختلفی داشته اند از قبیل حکومت فردی موروثی که نام آن سلطنت وپادشاهی است یاحکومت حکیمان، متخصصان،فیلسوفان و نخبگان که اریستوکراسی نامیده می شودویا حکومت منتفذان،سرمایه داران و قس علیهذا.

یکی از این حکومتها، حکومت عامه مردم است یعنی حکومتی که در آن حق انتخاب باهمه مردم است، قطع نظرازاینکه مردیازن، سفید یا سیاه،دارای این عقیده یا آن عقیده باشند.در اینجافقط شرط بلوغ سنی ورشدعقلی معتبر است.ونه چیز دیگر.بعلاوه این حکومت حکومتی موقت است.یعنی هرچندسال یکبار بایدتجدیدشود…

واماکلمه اسلامی همانطورکه گفتم محتوای این حکومت رابیان می کند. یعنی پشنهاد می کندکه حکومت بااصول ومقررات اسلامی اداره شود ودر مداراصول اسلامی حرکت کند…به این ترتیب جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن،انتخاب رئیس حکومت ازسوی عامه مردم است برای مدت موقت ومحتوای آنهم اسلامی است».[13]

پس ازپیروزی انقلاب،اسلام در«جمهوری اسلامی»به«اسلام آمریکایی واسلام ناب محمدی»مرزبندی وتقسیم شد.وهمان نیزموردمناقشه و منازعه شدید قرارگرفت.

وجمهوری اسلامی برهرموضوع مدنی نیزرنگ دین زد!مثلا:درهر حکومت باهرنوع محتوای ایدئولوژیکی بعضی مسائل یک حُکم دارد؛ امادرجمهوری اسلامی ایران آنرا به رنگ حکم دینی درآورند!مثل عنوان عبورازچراغ قرمزحرام است؛یا حضوردر انتخابات یک تکلیف شرعی است وقس علیهذا…این شیوه نگاه به حکومت ومردم تاآنجا پیش رفت که در همه زوایای شخصی وخصوصی مردم دخالت کرده و به استناد آن که مردم نباید ایمانشان متزلزل شود،وارد عرصه زندگی خصوصی مردم شدند.

آیت الله ابوالقاسم خزعلی یکی از فقهای پیشین شورای نگهبان گفته بود:«مادرشورای نگهبان مواظب آن هستیم تاجوانان ماطعمه جهنمنشوند»یعنی اینکه شوراینگهبان خود مسئول ایمان مردم می داند!

عنوان حکومت دینی یاحکومت اسلامی امری نوظهوردرجمهوری اسلامی نیست.درانقلاب مشروطیت نیزوقتی جدال مشروطه طلبانِ مشروعه خواه(طیف آیت الله شیخ فضل نوری)بامشروطه طلبانِ مشروطه طلب صورت گرفت،دعوابرسرنوع محتواوچگونگی اجرای محتوا بود.

همان زمان«آیت الله نائینی»دردفاع از«مشروطه»کتاب«تنبیه الامه وتنزیه المله»رانوشت.

«حکومت دینی چگونه است وحکومت دیندار چیست؟

انقلاب اسلامی در ایران برای اعاده کدامیک آمده است؟آیا هدف از تشکیل جمهوری اسلامی تحکیم حکومت دینی است یا پایه گذاری یک حکومت دیندار؟

برای تبیین و شناخت از این دو عنوان باید تعریفی دقیق از دین ارائه دهیم:

دیندار ودینی بودن در انسان یک امر فطری است.آدمی فطرتا یک موجودی دیندار می باشد. اما برداشتهای انسانی از دین باعث گونَه گونی تلقّی های دینی شده است.

اما دین چه می خواهد وچه می گوید.سؤالی است که پاسخی طولانی دارد.

آیادین همان آداب وعقاید مذهبی است که از جانب خداوند از طریق انبیاء ائمه،علمای دینی واندیشه های متبلور ازآنان بما رسیده است و یادین-که آنرا فطری می دانیم-فراتر از این بوده وگُستره اش همه چیز است؟

استاد شهید مرتضی مطهری می گوید:«هر چه عدالت است همان دین می باشد«ایشان در کتاب«مبانی اقتصاداسلامی»می نویسد:«نه این است که آنچه دین گفت عدل است؛بلکه آنچه عدل است دین است».ودر ادامه مطلب آورده است:مقدس مآبی اقتضاء می کند که بگوئیم دین مقیاس عدالت است. اما اینطورنیست».بنابراین هر چه به عدالت منجر شود، سخن دین است.

دین درکشورماخودمان-اسلام وتشیع-دارای فرهنگی عمیق وریشه ای است.البته این تعلقات درطول سالیان دستخوش تغییرات ثانوی و ماهوی هم شده است! از اسلام در ایران قرائت های مختلفی وجود داشته ووجودخواهد داشت والبته این امر به کل جهان اسلام هم تعمیم می یابد.اگربحث تاریخی آنراورق بزنیم تفکراخباریون در کنارعقلیون ونیزتاریخچه حوزه های علمیه دینی نمایانگر آن است که ازشیعه و اسلام قرائت های متفاوت وبعضا متضادی هم متبادر شده است.

ملت ما توانست با رهبری کم نظیر حضرت امام (ره)نظام چند صدساله استبداد را از روند اجرایی کشور بزداید ویک حکومت اسلامی را پس از 14 قرن از تولد اسلام دوباره بنیان نهد.سؤال این است:آیا با توجه به اینهمه قرائتی که از اسلام هست، می توان حکومت اسلامی را برپاساخت؟وآنرااجراءو پیاده کرد؟کدام قرائت ازاسلام راباید حاکمیت بخشید؟

مشکلات فعلی ما درارائه اسلام وحکومت دینی ناشی ازهمین امر است!»[14]

«درجامعه ما،آزادی ودمکراسی ازجاده دین عبور می کند.استبدادو دیکتاتوری نیز ازهمین جا می گذرد. درک مستبدانه ازدین،نظام مستبدانه ودرک غیر مستبدانه ازدین، نظام غیر مستبدانه پدیدمی آید»[15]

31خرداد 1388

جمهوری برباد رفته(5)

درک مستبدانه ازدین نظام مستبدانه به همراه داردوراه دیکتاتوری و استبدادرا هموار می سازد.

استنباط مستبدانه ازدین به شرایط متعددی بستگی داردو مهم ترین آن، چگونگی شکل گیری تربیتی است.وشاخصه مهم آن،عدم تزکیه و نفاق است:«تاتزکیه نشده اید قدرت برای شما خطرناک است»[16]

وقتی چنین اندیشه ای بتواند اعمال قدرت کند،حق انتخاب راازفرد می گیرد:

«دیکتاتوری وآزادی ازاینجاناشی نمی شود که یک مکتب خود را حق می شمارد یاناحق؛بلکه ازاینجاناشی می شود که آیا حق انتخاب رابرای دیگران قائل است یا قائل نیست؟»[17]

حق انتخاب که سلب شود،آزادی سلب می شود؛آزادی که سلب شد،نان قطع می شود:

«آنکه آزادی ات رامی دزد،نانت را دزدیده است»[18]

نان انسان که قطع شود،معیشت اقتصادی،انسان را محتاج می کند.به استضعاف اقتصادی منجر می شود.استضعاف اقتصادی منجر به استضعاف فکری می شود؛وچنین انسانهایی به لحاظ اندیشه وقوه تفکر و اراده درانتخاب،مسلول ومعلول هستند:

«لا معاش له لا معادله»:«آنکهمعیشت اقتصادی اش معیوب است،ایمانش را هم به سختی حفظ می کند وازدست می دهد».آدم بی ایمان هرکاری می کند. کاری ازآدم علیل ساخته نیست؛چون نیازمند است.

ازهمین مسیردیکتاتوری واردخواهد شد،رشدکرده وتقویت می شود. دیکتاتورها فقط باوجودانسانهای علیل ونیازمند، قوی وقدرتمند هستند؛وجودشان باوجودآنهاگره می خورد.

قرآن می گوید:«قالت اناالملوک اذا دخلوا قریه افسدواها وجعلوا اعزه اهلهااذله وکذالک یفعلون:ستمگران ودیکتاتورهاوقتی به جایی وارد شوندوزعامت وقدرت رادراختیاربگیرند،فساد راباخودخواهندآورد،در آنزمان انسانهای وارسته ذلیل شده وآدمهای دون وپست شأن ومقام پیدا می کنند»

قاعدین برمجاهدین ترجیح داده می شود؛وکسانی که برای پیروزی انقلاب وتشکیل وتأسیس«جمهوری»یک روزراهم سختی شکنجه و زندان ورنج و دردبدری و …راتحمل نکرده ویادائم درعافیت دائم بسر برده اند،اینک برافرادی که بامجاهدت ورنج تحمل ناپذیر خود «سلطنت استبدادی»راشکستند،ترجیح داده می شود؛چون با افکار آنها همخوانی داشته ونزدیک است!

آنهامردم رارعیت خودکرده وبااستراتژی«صدقه پروری»سعی درجذب آراء استضعاف شدگان دارند؛به خودحق می دهندکه درمقام قدرت، مخالفین خویش را«خش وخاشاک»معرفی کنند، وآنهایی راکه باآنان نیستند،درهرشأن و مقام و منزلت اجتماعی که باشند،به زندان بیافکنند.

حقیقت جعل شده ونعل وارونه زده می شود؛حق چون وچراگرفتهمی شود:

«شاه گناهش همین بودکه می گفت آنچه من می گویم،نه آنچه ملت می خواهد.امروزهرکس این منش راتکرارکند،کاری مطرودومحکوم راانجام داده است».[19]

«من به جوانان وطرفداران اسلام هشدارمی دهم که خیال نکنندراه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری ازابراز عقیده دیگران است.ازاسلامفقط بایک نیرومی شودپاسداری کردوآن علم است وآزادی دادن به افکارمخالف ومواجهه صریح وروشن باآنها».[20]

جمهوری اسلامی درپیچ وخَم «اسلام آمریکایی واسلام ناب محمدی» تاب برمی دارد!تاجایی که علاوه برسخنان متناقض ازسوی نظریه پردازان آن،امام خمینی را نیز درچَنبره آن گرفتار می سازد؛ومصلحت اندیشی بدست مصلحت اندیشان می افتد:

«جمهوری«مصلحت اندیشان»…

اول تیر1388

جمهوری بر باد رفته(6)

پس ازسقوط سلطنت درایران،محتوای«جمهوری»،«اسلامی»عنوان شد. این اسلام،«اسلام ناب محمدی»توصیف شد.مشخصه وویژگی خاص و مهم این اسلام،نظریه«ولایت فقیه»است!

برای اولین باردرتاریخ30ساله انقلاب،ودرمخالفت بااظهارات آیت الله خامنه ای(ولایت مطلقه فقیه)که درسخنان نمازجمعه خودازرهبران سیاسی ودرواقع‏،ازنامزدهای اصلاح‏طلب،یعنی مهندس میرحسین موسوی ومهدی کروبی خواسته بودکه جلوی ادامه‏ تظاهرات خیابانی را بگیرند،وگرنه،مسئول عواقب آن خواهندبود،به صورتی علنی و فراگیر،وبرخلاف انتظار،وبه شکل رسمی ومدنی،دریک اجتماع میلیونی وعمومی،تظاهراتی همراه باسخنرانی میرحسین موسوی،پس از بیانات ایشان انجام شدکه چندکشته وزخمی نیزداشت!

رهبرجمهوری اسلامی ایران هم چنین درخطبه های نمازجمعه خود،«احمدی نژاد»(که سوابق ویژه ای چه درقبل وچه دربعدازانقلاب ندارد)رابه آقایان«هاشمی رفسنجانی»،«مهدی کروبی»،«میرحسین موسوی»،«مجمع روحانیون مبارز»،وبرخی نُخبه گان مذهبی،سیاسی، علمی،فرهنگی وهنری کشورونیزبخشی ازافکارعمومی مردم ایران وجهان ترجیح داد.زیرا «احمدی نژاد»همان رئیس جمهوری این قانون اساسی است وکاملا«ذوب در ولایت فقیه»؛ و اینکه «دوپادشاه در یک اقلیم نمی گنجد»!

«نداآقاسلطان»دانشجوی فلسفه،یکی ازصدهامعترض وازجمله افکارعمومی بودکه به ضرب گلوله ای کشته شد.

«عطاءالله مهاجرانی»دروبلاگ خودنوشت:«آیت الله خامنه ای شیوه «نَصَربالرُّعب»را درپیش گرفته است».

ده سال پیش امام خمینی درجمع علمای غرب تهران درتاریخ 30/7/1358درتوصیف ولایت فقیه گفت:«شماازولایت فقیه نترسید، فقیه نمی خواهدبه مردم زورگویی کند،اگریک فقیهی بخواهدزور گویی کنداین فقیه دیگرولایت ندارد،اسلام است،دراسلام قانون حکومت می کند،پیغمبراکرم(ص) هم تابع قانون بود،قانون الهی،نمی توانست تخلف بکند.ولایت فقیه ولایت براموراست که نگذارداین امورازمجاری خودش بیرون برود؛ نظارت کندبرمجلس،بررئیس جمهورکه مبادایک پای خطائی بر دارد، نظارت کندبرنخست وزیرکه مبادایک کارخطائی بکند.نظارت کند بر همه دستگاهها،برارتش که مبادایک کارخلافی بکند،جلوی دیکتاتوری را مامی خواهیم بگیریم، نمی خواهیم دیکتاتوری باشد، می خواهیم ضددیکتاتوری باشد،ولایت فقیه ضددیکتاتوری است نه دیکتاتوری».[21]

«ولایت فقیه»چگونه واردزندگی مردم ایران شد؟وچگونه شعار «استقلال آزادی،جمهوری اسلامی»،با«ولایت فقیه»(آنهم مطلقه)گِره خورد،گِره ای که پس از30سال«گره کور»تمامی مشکلات فعلی ایران عنوان می شود؟!

مسأله«ولایت فقیه»درپیش نویس قانون اساسی سال 1358،یعنی«اصل سوم»،درج نشده بود؛امادربحث های خصوصی وتخصصی که در «مجلس خبرگان قانون اساسی اول»،حادث می شود«اصل سوم»به«اصل پنجم»تغییریافته و«اصل«ولایت فقیه»درآن درج وسپس تصویب و در بازنگری دوباره درسال1368توسط مجلس خبرگان دوم قانون اساسی ترمیم وبااضافه کردن قید«مطلقه»واختیارات حداکثری برای ایشان، قدرتمندترومحتوای«جمهوریتِ»،نظام«فَربه تر» می شود!

توافق بر«اصل پنجم»به دلیل بحثهای درونی مجلس خبرگان بوده است، لذادرجلسه علنی آن،فقط بایک مخالف ویک موافق،وعلیرغم مخالفت برخی مبنی براجماع وبحث بیشتر(که متن گفت وگوها را هم مردم بدانند)،وعدم موافقت باآن،این اصل به تصویب می رسد.

«رحمت الله مقدم مراغه ای» به عنوان تنها مخالف گفت:«ما آذربایجانیهایک ضرب المثلی داریم که وقتی به تُرکی می گوئیم خیلی دلنشین است،ولی نمی دانم ترجمه می شودچه اندازه اثردارد.می گوئیم دوست آن است که وقتی پیش آمدی می شودبگوید«گفته بودم»امادشمن می گوید«می خواستم بگویم»…مطالبی که می گویم برای امروزنیست برای فرداهاست…جمهوری اسلامی ازدوکلمه اسلام وجمهوری تشکیل می شود که اسلام محتوااست.مااگراصول دین رادر قانون اساسی بیاوریم خدمتی نکرده ایم. چون اصول اسلام پشتوانه محکمتری ازقانون اساسی داردونبایدکاری کنیم که نیروی اسلام راکه اکنون دراوج است وامیددردلهابوجودآورده است به صورت قوانینی که ممکن است هر روزتغییرکنددرآوریم…بایداین مطلب راصریحا به ملت اعلان کنیم وتشکیل جلسات خصوصی هم ضرورت ندارد. در جلسات عمومی بحث کنیم وببینیم آیاولایت فقیه که ازنظراصل مورد قبول است،چطوربایدتنظیم شود؟ وقتی می گوئیم دراصل منظوراین است که اسلام بایدحاکم باشدولی نبایداسلام رایک طبقه خاصی در انحصار خود بگیرد،آن وقت ممکن است اسلام ابزاری شود دردست قدرطلبان واین تصورحاصل شودکه مبارزه ای راهمه ملت شروع کرده است اما پس از پیروزی عده ای می خواهندهمرزمان خودراکناربگذارند…امام(خمینی)باهمه قدرتی که دارندساده زندگی می کند،ساده صحبت می کند،ساده مردم رامی پذیرد.ازکجامی توانیم امیدوار باشیم که درآینده نیز،رهبری این چنین داشته باشیم؟…».

آیت الله دکتر بهشتی تنهاموافق گفت:«آقای مراغه ای صحیح می گوئیدکه اسلام هیچگونه نیازی به قانون اساسی ندارد،بله نظر شما قابل قبول است.ولی آنچه ماکردیم این نبودو آنچه مامی کنیم این نیست…آیااصل پنجم می خواهدبیایدآزادیهاراازبین ببرد؟می خواهد حکومت رادراختیارقشرمعیّنی وطبقه معیّنی قرار بدهد؟ مثلامی خواهد بگویدازاین پس نخست وزیرورئیس جمهور و وزراءهمه بایدروحانی ومعمم باشند؟هرگز.(مکارم شیرازی:ولایت فقیه را کاملا تفسیر کنیدتاابهامشان رفع شود)بنادارم واینکاررامی کنم. مرکزثقل حکومت، حکومت ورهبری برعهده فقیه.فقیه یعنی چه؟یعنی اسلام شناس. مطلع، ورزیده،متخصص،…یعنی دانای اسلام، اسلام دان…یعنی فقیهی که اعمالش،اخلاقش،رفتارش درهمه شئون با عدل اسلامی که عبارت است ازعمل به تمام فرائض وواجبات و پرهیز و اجتناب ودوری ازهمه محرمات،هماهنگ باشدونشانی اعتدال دررفتار او باشد…ما گفتیم مرکزثقل حکومت یک چنین فردی است و گفتیم این فردچگونه این مرکز ثقل رابدست می آوردوگفتیم که اکثریت مردم اورابه رهبری شناخته باشندوپذیرفته باشند… برای اینکه مامی خواهیم نظامی اجتماعی اسلامی درآینده داشته باشیم. برادر، خواهر،توکه انقلاب کردی،توکه فداکاری کردی،توکه فرزند و شوهر وبرادر و خواهر و همسرت راقربانی کردی،توکه زندان رفتی و زجرکشیدی،توکه تبعید شدی،توکه درتنگنابسربردی،توکه ازشرپلیس مزدوراستبدادو استعمارحتی یک شب درخانه ات امنیت نداشتی وهر شب آماده بودی که فردایاهمان شب درخانه نباشی ازتو می پرسم مجلس خبرگان ازتو می پرسد،همه این رنجها،وشکنجه هاراتحمل کردی که چه بدست بیاوری؟ توخودت گفتی، با فریاد گفتی، استقلال،آزادی،حکومت اسلامی…».[22]

2تیر 1388

جمهوری بر باد رفته(7)

«…بسا در اجرای سیاستهای کلی نظام گِره کورهایی پدید آید که نیاز به یک دستور قاطع مشکل گشا باشد ویا در مورد خاصی تحت شرایط خاص زمانی ومکانی نیازبه یک حُکم موقت موسمی مهم باشد که عقل وعقلاء به ضرورت آن حکم می کنند-مانند بسیج عمومی ملت- که قهرااین امور به تصدی ولی امرنافذ الکلمه انجام می شود،زیرا بصیرت او نسبت به ملاکهای احکام شرع بیشتر است که البته آنهمبا توجه به سیاستهای پیچیده دنیای امروز باید پس از مشورت با متخصصین رشته های مربوطه انجام شود وتکروی جایز نیست».[23]

وقتی مشاوران و چشم وگوشهای رهبری نظام طبق این اظهارنظراز آقای موسوی خوئینی (مدیر مسئول روزنامه سلام)که نقل کرده است:

«یک وقت خدمت مقام معظم رهبری بودم ایشان فرمودندیک کسی به من گفته این آقای کروبی برای دخترش عروسی گرفته وچه عروسی ای! ومهریه اش هم چنین وچنان بوده است؛گفتم آقای کروبی را می شناسم ومی دانم که ایشان اصلا دختر ندارد!؟»[24]

یااین سخن:

«اداره اموروسطورکلی جامعه در اختیاررهبر جامعه اسلامی قرار دارد. در صورتیکه مرجع تقلیددرمدیریت واداره کشورنقشی نداردوتنها ضوابط الهی درزندگی شخصی افرادرا مشخص می کند…مرجع فقط قانون را بیان می کندوتصمیم گیری درمورد جامعه اسلامی ارتباطی به مرجع ندارد».[25]

برهمین اساس،پس از30 سال مشاهده می کنیم با چنین چشم وگوشی وچنین مدیریتی که قراربودگِره کورنظام راحل و فصل کند،خودِگره کورمی شود.

همه این مسیرازآنجا آغاز شد که «اسلامیت» نظام «جمهوری» در محدوده «شخص ولایت مطلقه فقیه»تنظیم شدوقانون اساسی چه در دوره اول وچه دربازنگری دوم،اساس وبُنیانش برهمین چارچوب استواروسپس تدوین وتصویب گردید.

سرانجامی که مهم ترین شخصیت سیاسی و مذهبی انقلاب اسلامی و اصلی ترین نظریه پردازوتدوینگر موضوع«ولایت فقیه»رابهموضعگیری واعتراض علیه وضع موجود وادار می کند:

«اگرما-فرضا-ازنظرتئوری وبحث مدرسه ای،ولایت مطلقه فقیه رامطابق تفسیرآقایان بپذیریم ولی درمحیط وجوّ امروزکه مردم نوعا دارای رشدفکری وشعورسیاسی می باشندوباجهان خارج ارتباط دارند و آزادی های سیاسی کشورهای جهان رامشاهده می کنند،نادیده گرفتن آراء ونظریات مردم وسَلب آزادی های سیاسی ازآنان و اصرار بر ولایت مطلقه فقیه ولزوم تسلیم همه اقشاردربرابرنظریک فرد غیر معصوم جائزالخطا،موجب زدگی وعصیان آنان می شودوازآن به استبداد تعبیرمی شود؛وبرحسب منقول ازمرحوم آیت الله نائینی(ره) «استبداد دینی بدتر از استبدادسیاسی است»…چنین نیست که ولی فقیه ولایت بی حدوحصرداشته باشدبرجان و مال وناموس مردم.چنانچه در تعبیرات گفته می شود،بلکه اومجری احکام ودستورات خدا ویا ناظر بر اجرای آنهامی باشد،ودرشرایط استثنائی تصمیم نهایی بااوست،پس از مشورت با متخصصین مربوطه.ولفظ«ولایت مطلقه»چون مُوَهِّم ولایت بی حدوحصراست لفظ خوبی نیست وبوی استبدادمی دهد. خواه ولایت ازباب انتصاب باشد،یاازراه انتخاب ویاازراه حسبیه و قدر متقیّن بودن او،وهرگزخداوندبرای فردغیرمعصوم جائزالخطاچنین ولایتی را قرارنمی دهد.و مورد رضایت اوهم نیست».[26]

شعار«مرگ برضد ولایت فقیه»ازپیامدهای تئوریزه وکانالیزه شدن اسلامیت «جمهوری»است.

«درک مستبدانه»ازدین چنانچه تنهایک اندیشه باشد،درکنارش اندیشه متفاوترازآنراهم دارد.همانطور که درباب«ولایت فقیه»این تبادل اندیشه همیشه بوده وهمیشه هم هست.اما وقتی درک واستنباط مستبدانه ازدین با قدرت عجین شودوامکان عملیاتی کردن رابدست آورد،همان تعبیر «استبداد دینی»از «استبدادسیاسی»بدتر است رابه ذهن هر انسانی مُتبادر خواهد کرد:

«هرگزبین اسلام ودمکراسی درمقام قانونگذاری آشتی برقرار نخواهد شد».[27]

اماهمه مردم درابتدای انقلاب وبه هنگام آغازمراحل رفراندوم برای تغییرسلطنت به«جمهوری اسلامی» شنیدند وخواندندکه:

«ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خوددررأس دولت قرار بگیرد، وعملاحکومت کند.نقش فقیه دریک کشوراسلامی،یعنی کشوری که در آن مردم،اسلام رابه عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته وبه آن ملتزم و متعهد هستند،نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم.وظیفه ایدئولوگ این است که براجرای درست وصحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد،اوصلاحیت مجری قانون وکسی راکه می خواهدرئیس دولت بشود،موردنظارت وبررسی قرارمی دهد.تصور مردم آنروز-دوره مشروطیت-ونیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود ونیست که فقها حکومت کنندواداره مملکت رابدست گیرند بلکه درطول قرون و اعصارتصور مردم از ولایت فقیه این بوده که ازآنجاکه جامعه،یک جامعه اسلامی است ومردم وابسته به مکتباسلامند،صلاحیت هر حاکمی ازاین نظرکه قابلیت اجرای قوانین ملی اسلامی را دارد یا نه، باید موردتصویب وتائید فقیه قرارگیرد…اساسافقیه راخودمردم انتخاب می کنندواین امرعین دمکراسی است.اگرانتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقهیی فقیه بعدازخودراتعیین می کرد جا داشت که بگوئیم این امر، خلاف دمکراسی است.اما مرجع رابه عنوان کسی که دراین مکتب صاحب نظراست خودمردم انتخاب می کنند».[28]

موضوع«ولایت فقیه»ازهمان ابتدای تدوین وتصویب اصول قانون اساسی مسأله سازشد.ودراجرا باآنچه که ازآن تصور می شد،به تصدیق نرسید!

اولین شروع تنازع،بانخست وزیری محمد علی رجایی،ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدرورهبری امام خمینی آغازشد.کمیته و شورای حل اختلاف سابقه در ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی داشت.چون:«سه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجید»!

3تیر1388

جمهوری بر باد رفته(8)

درک مستنبدانه وغیرمستبدانه ازدین وتجمیع قدرت در«ولایت مطلقه فقیه» درقانون اساسی اول ودوم،برای حفظ اسلامیت «جمهوری» در «بازی سیاست»،درعرصه حاکمیت وعملیاتی شدن آن،سرانجامی جز «حذف سیاسی» رقیب در پی نداشت!

«سیدحسن مدرس»گفته است:«دین ماعین سیاست ما،وسیاست ما عین دیانت مااست».آنانی که از دین و ازاسلام و ولایت فقیه وحکومت اسلامی استنباطی جَزمی و مستنبدانه داشتندبه این نتیجه رسیدندکه دخالت درسیاست فقط حق مجتهدین وروحانیون است.چون سیاست امری است تخصصی وکاملا دینی:

«سیاست،حکومت ووولایت درشأن روحانیت جامع الشرایط است و در زمانی که فقیه جامع الشرایط ورهبرنظام اسلاسی وجوددارد،بقیه حق دخالت درمسائل حکومکتی را ندارند».[29]

یا گفته شد:

«اگر بخواهیم سیاستهایی که به مصلحت مردم،محرومین،ونظام اسلامی است همچنان با قدرت دنبال شود،حداقل تا50سال آینده بایدمدیریت سیاسی،اجرایی،تقیینی ودستگاه قضائی حتماباعالمان اسلامی باشد».[30]

چنین اعتقادی ازدین سعی می نمودبه وسیله ابزارهای قانونی که بدست می آورد،پایه های آنچه که ازیک حکومت اسلامی را تصور می کرد، به منصه ظهور برساند:

«مواظب باشیدگولتان نزنند،پذیرفتن اسلام باپذیرفتن دمکراسی در قانونگذاری به هیچ وجه سازگاز نیست».[31]

اماحداقل تازمان زنده بودن امام خمینی چنین تصوری به تصدیق نرسید وسرعت کودتای خزنده کُند بود:

«همانطورکه درصدهاسال توطئه شان این بودکه بایدروحانیون ومذهب از سیاست جداباشدواستفاده های زیادکردندوماضررهای زیادازاین بردیم، الان هم گرفتارضررهای اوهستیم،حالا دیدنداین شکست خورد، یک نقشه دیگرکشیدندوآن این است که انتخابات حق مجتهدین است،انتخابات یاددخالت درسیاست حق مجتهدین است.مردم بیدارباشیدتوجه کنیداینهابا توطئه هایایشان می خواهنداین کارراانجام دهند…آنوقت شیطنت این بودکه سیاست از مذهب خارج است وبسیارضرربه مازدند…این مطلب شکست خورده حالامی گویند که سیاست حق مجتهدین است.یعنی درامورسیاسی درایران پانصد نفر دخالت کنند،باقی شان بروندسرتاغ کارشان.یعنی مردم بروندسراغ کارشان. هیچ کاربه مسائل اجتماعی نداشته باشندو چند نفر پیرمردمرد ملا بیاینددخالت کننند…».[32]

باعملیاتی شدن«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»توسط شورای نگهبان تئوری«سیاست وحکومت شأن روحانیت است وکسی راحق دخالت درآن نیست»به اجراءگذاشته شد.

«مردمی بودن حکومت بادخالتهای شورای نگهبان درانتخاباتبسیار کم رنگ می شودومردم را ازشرکت درانتخابات دلسردمی کند … اگردرانتخاب خُبرگان مردم به طبع خودافراد مورد شناخت و اعتماد خود را انتخاب می کردند انتخاب مردمی بود.ولی باوضع دخالت شورای نگهبان که ممکن است جناحی عمل کنندوخودشان نیز از طرف ولی فقیه موجودمنصوب می باشند،اطمینان به آزادی ومردمی بودن آن بسیارکم می شود.وازآن مهمتر ومشکلتر اینکه انتخاب خُبرگان گرفتاریک دورباطلی است،زیراشورای نگهبان منتخب رهبر است پس بادخالت این شورادرامرخُبرگان رهبری درحقیقت رهبرازناحیه خودرهبر مُعیَّن می شود،پس برای رفع این محذورلازم است نظارت استصوابی شورای نگهبان به طورکلی لغوشود،وصلاحیت علمی وعدالت کاندیداهادرخُبرگان نیزازناحیه حوزه های علمیه و مراجع تقلیداحرازوتأئیدشودوشورای نگهبان درآن نقشی نداشته باشد».[33]

بامرورایام«ولایت فقیه»مترادف با خدا، دین، پیامبر(ص) و ائمه(ع) توصیف؛ وبرای مخالفین آن شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه»داده شد:

«اگرکسی درایمان خودنسبت به ولایت فقیه شک کندبایدبه ایمانش نسبت به پیامبرهم شک داشته باشد».[34]

فاصله ومرز بین دیکتاتوری وپیامبری کردن دردرک مستبدانه ازدین ودرک مترقیانه ازدین به اندازه باریکی یک «مو» است:

«رهبری باسیادت وآقایی وسرپرستی ونگهبانی فرق دارد.این،دوبینش سیاسی مختلف است که درطول تاریخ وجودداشته است ودارد.بینشی طرفدارنگهبانی وحفظ واداره جامعه و افراد است وحاکم را مدیرمی داند و بیشنی که معتقدبه تکامل بخشیدن وپپشرفت وترقی جامعه و فرد است وبه دلیل همین دو بینش است که دواصطلاح سیاست و پُلتیک بوجود آمده است. پُلتیک به معنای شهروشهر را اداره می کندو حکومت مملکت را.سیاست ازحکومت مفهومی دیگردارد؛عمل حکومت دراینجا اداره نیست.نگهداری مردم نیست که احساس خویشی و راحتی وآزادی مطلق فردی داشته باشند.هم چنین سیاست هدفش تحقق تمام حقوق فردی در جامعه نیست.بلکه تکامل وتربیت آنهاست.بلکه تکامل و تربیت آنهاست.این است که سیاست بازگوی طرزفکرماست…کلمه سیاست درلغت به معنای تربیت است.مسأله رهبری هم باسیاست انسان مطرح است نه سیادت بر انسان!مفهوم سیاست که براساس رهبری وتربیت جامعه وتغییردادن طرزتفکروروح و اخلاق افرادانسان است به همان اندازه که ازمفهوم پُلتیک مترقی تر است بیشتراز آن قابل سوء استفاده است.چون ظاهرا شبیه استبداد است.و به تعبیردرست تر،استبدادشبیه به آن.یعنی دیکتاتوری راحت تر می تواندعمل خودرابه معنی رهبری«یاتربیت»جامعه توجیه کندواین است که دریونان، رم و غرب امروز که بر اساس بینش پُلتیک به فلسفه حکومت می نگرند،دمکراسی پدیده آمده باآن سازگار است. ودرشرق دو جلوه متناقض ولی به ظاهرمتشابه یکی دیکتاتوری ودیگری پیامبری!».[35]

4تیر1388

جمهوری بر باد رفته(9)

«ولایت مطلقه فقیه» این سه کلمه محتوای«جمهوریت» شد.«جمهوری اسلامی»، همان «جمهوری ولایت فقیه» تعریف شد.

ولایت فقیه«رُحماء بینهم» است یا آنکه «اشداء بَینهم» شد؟!

ببینیم پس ازانحلال حاکمیت سلطنتی درایران، یعنی حکومت فرد بر ملت (خدا،شاه، میهن) و تأسیس «جمهوری» با محتوای «اسلامی»یعنی: «جمهوری اسلامی»،که اسلامِ آن نیزازراه ومسیری است که ولایت فقیه تعیین می کندوهمان نیزمحتوای«جمهوری»است،چگونه آمد وچگونه شد؟:

«بنده این مطالبی راکه عرض می کنم برای تاریخ است ومی دانم که حالامؤثرنخواهد بود.ولی ان شاءالله روزی نوه آقای بهشتی می آید مجلس وسراغ کتابخانه رامی گیردوبعد می رودآنجاوصورت جلسات را می خواندوبعدقضاوت می کند.(ربانی املشی:بفرمائیدنوه همه، اختصاص به شخص خاصی ندارد)بنده هم میمیرَم وآقایان هم همه خواهند مُرد؛ ولی ان شاءالله ایران زنده می ماند واسلام باقی می ماند. ولی همه ماخواهیم مُرد.لیکن آن روحی که انتظاربود ازاین مجلس چون این ساختمانی که اینجا ملاحظه می فرمائیدصحنه های عجیب و غریبی دیده است؛ولی همه گذشته،مطلبی که راجع به این اصل بنده خواستم عرض کنم اینست که ماآمده ایم یک ابداع جدیدی کهمی خواهد بشودبنده این راصریحا عرض می کنم که تاحالادرتشیّع سابقه نداشته مامی خواهیم به دست یک هیأتی یعنی شورای نگهبان بدهیم.عرض کردم مسأله امروزحل است تا امام باقیست این مسأله حل است واینکه عرض می کنم برای تاریخ صحبت می کنم…(کرمی: بگذارآن موقع بیاصحبت کن).نائب رئیس(آیت الله بهشتی):آقای کرمی اجازه بدهیدایشان آزادانه صحبت کنند. بفرمائیدآقای مراغه ای.

مقدمه مراغه ای:…این امانتی است که به ماسپرده شده است دادن این اختیارات به شورای نگهبان به عقیده بنده صحیح نیست…بنده میگویم چنین شورایی که می خواهدمقررات مربوط به مجلس خُبرگان(رهبری)وانتخاباتش وهمه چیزش راتعیین کندآیا چنین چیزی راصحیح می دانید؟خداشاهداست صحیح نیست…(کرمی:آقای بهشتی یاجواب بدهیدیامامی آئیم جواب می دهیم)…مقدم مراغه ای:.. دومطلب است که هراصلی بعدازاین دوبعدا بیاید بنده این راپیش بینی کردم و حضورابه آقایان گفتم که ازاین به بعداین دو درحال تصادم هستند وآن مسأله حاکمیت ملت و مسأله ولایت فقیه است که این را تا پیش خودمان حل نکنیم وخداشاهداست که هنوزحل نشده است …نه برای آقایان حل شده ونه برای مردم ایران حل شده وماداریم یک چیزی را اینجامی گذرانیم که ابهام درآن هست ولی من می خواهم یک چیزروشنی باشد…من واگذاری چنین اختیارات رابه اولین شورای نگهبان مصلحت نمی دانم شایدبهترباشدبه اولین مجلس منتخب واگذار شود…».[36]

«موسوی تبریزی»:این اصل 85(همان اصل 108)از اول تاآخرش که در واقع تتمه اصل 84(اصل 107)است،غیرازیک جمله ویک تمته بقیه همان است که آقایان دررساله های خودشان نوشته اندحالامن تعجب می کنم چطور آدم این مسائل به اصطلاح پیش پاافتاده دررساله های عملیه رانتواندتصوربکند.ولایت فقیه ورهبری یک فردیا رهبر به عنوان شورایی یکی ازضروریات مذهب است.روزجمعه گذشته در محضر امام بودم،پاسداران منطقه شش آمده بودندمحضر شان،آنجاصحبت برایشان فرمودند؛جمله ای که فرمودندمن یادداشت کردم که عین جمله شان را بگویم.ایشان فرمودند:«کسی اگر بگوید اسلام منهای ولایت فقیه معنایش این است که تابه حال اسلام راتجزیه وتحلیل نکرده است ومعنای اسلام رانفهیمده است»بعد فرمودند اینقدر تقلید از غرب نکنیدواسم کلمه خبرگان راهم آوردن وگفتندحتی اینهاکه در مجلس خبرگان هستندآنهانبایداینقدرتقلیدازغرب وشرق بکنند چرا اصالت خودشان رابایدازدست بدهند. این مطلب را صراحتا فرمودند و نوارش هم موجوداست که«کسی که مخالف ولایت فقیه است، مخالف اسلام هست»وبه نظر من ازربقه اسلام خارج است.این یک مطلب راجع به اصل ولایت فقیه.حالابنده اول راجع به این اصل صحبت می کنم وبعدجواب فرمایشات برادرم آقای مقدم مراغه ای را عرض می کنم….اگر این ولایت فقیه که درقسمت اول اصل 85(اصل 108)مثل به اصطلاح رهبری امام خمینیباشدعین معنایش حاکمیت ملت است.حاکمیت ملت مگرمعنایش این نیست که مستقلا باید نظر و رأی بدهد؟مگرحاکمیت ملت معنایش این نیست که من باید در سرنوشت خودم استقلال رأی داشته باشم؟ببینیداین ملت درپیش چشم شما است این مردم درپیش چشم شماهستند.اینهاهمه می گویندحزب فقط حزب الله،رهبر فقط روح الله؛این راخودشان قبول دارند بعد از پذیرش مردم که ولایت فقیه ازنظراثبات دراصل پنجم هم بعد از پذیرش مردم اثباتاپذیرش مردم راپشتوانه برای آن قراردادیم ونه ما قرار دادیم بلکه خدا قرارداده است لهذاحاکمیت ملت عین ولایت فقیه است واگرقسمت دومش را بفرمائید،قسمت دوم که خبرگانی بیایند ویکنفر که اوصاف ویژه وخاصی دارد از بین مراجع یا به عنوان شورای رهبری انتخاب کننداین کارباحاکمیت ملی کجایش مخالف است؟…نمی خواهم بگویم جناب آقای مقدم مراغه ای عمدا مخالفت می کنند برای اینکه این خلاف شرع است که درباره ایشان بگویم ولی ازایشان خواهش می کنم این مسائل راکه جنبه تخصصی دارد مثل مسأله ولایت فقیه که بعد از غیبت کبرای امام زمان(ع)به اصطلاح اسلام شاهنشاهی به من و شما معرفی کردند و حالا ما از اسلام فقط اسلام شاهنشاهی را می دانیم،در این مسائل که مسأله تخصصی است اگر برادران محترم یک مقدار مطالعه بیشتر داشته باشند می فهمندکه جریان امرچیست ودیگر بیجا مخالفت نمی کنند.پس بنابراین نه این اصل باحاکمیت ملت مخالفت داردو نه خلاف شرع است ونه مخالف حقوق حقه مردم است واینکه به عهده قانون گذاشته است که شورای نگهبان وآن شش نفر، علتش این است که مادیدیم بهتربن مرجع برای تعیین خُبره وبرای تعیین تعدادخُبره وکیفیت انتخاب همان شش نفر نواب امام زمان هستندکه دررأس مجلس شورای ملی هستند و باید از نظر تطبیق قانون باشرع آنهاآنهانظارت داشته باشند،به این جهت به عهده آنها گذاشته شده است که قانون نحوه تشکیل مجلس خبرگان (رهبری) را معین می کند بعد ملت آنها را انتخاب می کندواین عین حاکمیت ملت است نه اینکه مخالف حاکمیت ملت این عرض من بود».[37]

«اینک ما به یُمن انقلاب اسلامی ایران،مشتاقانه درانتظارتولدجامعه نوینی براساس ارزشهای اسلامی بسرمی بریم؛سؤالات خاصی مناسب بااین مرحله مطرح شده اند.طراحان این سؤالات گوناگونند؛هم دوستان؛ وهم دشمنان این سؤالات راازدو موضع ودیدگاه متفاوت به میدان آورده اند.سؤالات چنین اند:رابطه علمای دین که رهبری اعظم این انقلاب رادردست دارندباآینده این انقلاب چگونه خواهد بود؟ آیا پدیده ای بنام«دیکتاتوری روحانیت»درپیش است؟ چراشورای انقلاب صفت اسلامی رابدنبال خودمی کشد؟وقتی مردم هنوزنمی دانند جمهوری اسلامی چیست،چرارهبری انقلاب آن رااعلام می کند؟ وقتی جزئیات جمهوری اسلامی حتی بربسیاری ازمتفکران مسلمان روشن نیست،آیادعوت به جمهوری اسلامی دعوت مردم به مجهول مطلق نیست؟».[38]

«رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهدنشست رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم،دردمکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دمکراسی مطلوب ما با دمکراسی هایی که درغرب هست مشابه باشد.اما آن دمکراسی ای که ما می خواهیم بوجود آوریم، در غرب وجود ندارد.دمکراسی اسلام کاملتر ازدمکراسی غرب است».[39]

7تیر1388

جمهوری بربادرفته(10)

«جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.آری نسخه جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.اسلام اجتهاد دارد و اجتهاد یعنی آفریدن. یعنی با الهام از اصول وارزشهای پایه ای،حال را دگرگون کردن وآینده را ساختن.دو گروه حتمابایددرتفکرشان تجدیدنظرکنند.یکی ازآن گروه مسلمانان که تصورمی کنند جمهوری اسلامی یک نسخه از پیش نوشته شده دارد و دیگری آن گروه که معتقدندتاجزئیات یک سیستم حکومتی روشن نباشد نباید مردم را بدان دعوت کرد. به هردوگروه می گوئیم که توقع معلوم بودن جزئیات یک سیستم حکومتی یک طرزتفکرتقلیدی است. اسلام مردم رابه آفرینندگی،یعنی اجتهاددعوت می کند».[40]

جزئیات حکومت جمهوری اسلامی حتی برای تئوریسن های آن نیز معلوم نبود؛چه رسد به مردم کوچه و بازار:

«ازکارهای پر زحمت ما این است که با فقه مان که درمدرسه ها نوشته شده ودورازواقعیت زندگی است کارکنیم وچنین فقهی بی نقص نیست؛ فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود این فقه می تواند فقه بسیار محکمی باشد».[41]

«حکومت شرعی وعرفی»همه سخن وهدف نمایندگان مجلس خبرگانقانون اساسی بود.

این«حکومت شرعی و عرفی» درشخص«فقیه»که با«ولایت» اوبر«امت» ممکن بود،ابتداتصوروسپس بااصل«ولایت مطلقه فقیه»در قانون اساسی متبلوروتصدیق شد!

و«ولایت فقیه»راهمان «امام خمینی»و«امام خمینی»راهم همان«ولایت فقیه»دانستند.آنان ایشان را مترادف باسلف وجانشین وی درآیندهتصورکردند:

«پیشوائی عبارت است ازاعتقاد افراد انسانی به فردی که شایسته رهبری است ومی تواندآنان را از وضع بدی که دارندبه هدفی که آرزو می کنند،ببرد.وازاین جاست که افرادانسانی دریکدوره-یایک سرزمین- متوجه شخصیتی می شوند ودر آن شخصیت،هیأت قهرمان، یارهبر سیاسیشان رامی یابندومعتقد می شوندکه با توسل به او و پیروی از او می توانند به هدفشان برسند.در اینجا این رهبر،چه واقعاوحقیقتا حکومت وسرنوشت جامعه رابدست داشته باشدوچه نداشته باشد، قهرمان مورد اطاعت و اعتقاد گروهی از افراد انسانی است؛در اینجا قهرمان وپیشوا،اصولا نفس پیشوائی است. نفس ارتباطی است که دیگران بااودارندوکیفیت نگاهشان به این شخص متضمن این معناست. این فرد عملا متعهد است که این گروه را به آرزو و پیروزی مورد امیدشان برساند.عملا قهرمان است که پیشواست- پیشوای زندگی سیاسی، پیشوای استقلال و پیشوای جامعه است- و مردم درهروضع و گرفتاری ای متوسل به اومی شوندکه شایسته ترین افراداست.این قهرمان سیاسی،قهرمان ملی،قهرمان نژادی،قهرمان مذهبی،قهرمان اجتماعی گروهی از جامعه است،که چه حکومت یافته باشدوچه نباشد، چه سرنوشت مردم رابدست داشته باشد وچه نداشته باشد. هدفش بدست آوردن زمام سرنوشت مردم است وگذردادنشان از وضع بدی که دارندبه وضع بهتری که آرزومی کنند…».[42]

و«امام خمینی»دقیقا برای مردمی که انقلاب کردند(اعم ازروشنفکر و بی سوادو…)،چنین شخصیتی تصورشد؛وآنگاه چنین ویژگی رادر «فقیه»به عنوان جانشین خدا در روی زمین؛یعنی همان اصل«ولایت مطلقه فقیه»که در قانون اساسی دوم،همه قدرت واختیار رابه ایشان دادند،معنی ومفهوم شد!

سیدحسن آیت،(که زنده نماندتا ببیند بعدهاگفته اوکاملا عملیمی شود)به هنگام بحث وبررسی اصل 109 قانون اساسی،مربوط به اختیارات «ولایت فقیه» گفت:

«توجه بفرمائیدزبان فارسی گاهی اوقات لطیفه های جالبی دارد.داستان معروف راشنیده ایدکه می گوید ازسطح زمین تالب بام ازآن من،از لب بام تابه ثریا ازآن تو، ماآمدیم درمورد ولی امردرحدود شش روزیا بیشتر بحث کردیم و سروصدا ایجاد شد،مقالات نوشته شد تا اصلش به تصویب رسید اما حالا به اختیارات که رسیده ایم درحقیقت هیچ…»[43]

از نکات جالب و پیشینه تاریخی چگونگی تصویب «اصل ولایت فقیهواختیاراتش»درقانون اساسی،و نیزتجارب بعدازتصویب،سوابق و پیشینه سیاسی،مذهبی وشخصیتی افراددربحث وجدلهای کلامی پیرامون اصل ولایت فقیه است.

دکتر شریعتی می گوید:

«یکی دیگرازاختلافات میان مسائلی که درزمینه های فلسفی وعلمی مطرح می شود،باآنچه که درزمینه مسائل اجتماعی عنوان می گردد، این است که:درعلم بایدبه گفته نگریست نه گوینده؛درصورتیکه در سیاست بایدبه گوینده نگریست سپس به گفته!»[44]

بنابراین با روانشناسی و روانشناختی ازاین افراد،به اضافه «قدرت اضافی داشتن»دراعمال عقیده،(که همواره تجربه نشان داده است تجمیع قدرت دریک فرد فسادآور است)،درنوع بیان و فحوای کلام این افراد مشهوراست.ووقتی به سیر تحول«اصل ولایت فقیه درقانون اساسی»و نیزدرمرحله اجراء د این30 سال نگاه کنیم تفاوت (بعضافاحش)رادر مواضع قبلی و مواضع کنونی کلام و فعل آنهارامی توانیدبه سهولت تشخیص دهید؛که آیااین مصلحت(تفاوت)مربوط به«آفرینندگی در اجتهاداست»یامربوط به «ویژگی شخصیتی» مشارالیه…؟!

آیت الله مکارم شیرازی،درتاریخ 18مهرماه 1358؛در زمان تصویب اصل 109،اختیارات ولایت فقیه گفت:

«من این اصل رایک اصل سرنوشت ساز می دانم.من فکرمی کنم اگر این اصل به همین صورت تصویب شودآینده قانون اساسی درخطر است.آینده انقلاب وآینده خون شهیدان درخطراست.وچیزینمی گذردکه فاتحه بقیه اصول مفیدوسازنده این قانون نیزخوانده خواهدشد.به همین دلیل سکوت راجایزنمی بینم.عزیزان وسروران من،دلایل خودرامی گویم و ازشما تقاتضا دارم این اصل را اصلاح کنیدو موردتجدید نظر قراردهید.امادلایل مخالفت من بااین بندپنچ چیزاست:

1-من به ولایت فقیه روز اول رأی موافق دادم.الان هم می دهم وتا ابدرأی خواهم داد.ولی راه پیاده کردن ولایت فقیه این نیست. هیچکس نمی تواند بگویدبنده ولایت فقیه را نمی فهم.حدودسی سال است درحوزه های علمیه هستم وحدود دوازده سال است که درحوزه علمیه قم درس خارج یعنی دروس عالی می گویم. چندبارولایت فقیه رادرس گفته ام،بنابراین ازولایت فقیه حتماچیزی می فهم برهمین اساس صریحامی گو.یم ماازنظر اسلامی،دو وظیفه در این قانون اساسی داریم: اول اینکه قانونی برضد قوانین اسلام تصویب نشود.این هدف بحمدالله در اصل شورای نگهبان به خوبی تأمین شد…دوم اینکه:رئیس جمهورکه دررأس تمام قدرتهای اجرایی قراردارداگر فقیه ومجتهددر مسائل اسلامی نیست باید مأذون ازطرف فقیه باشد.یعنی به عبارت کاملاروشن وقتی رئیس جمهور رامردم انتخاب کردندورهبرپای آن صحه گذارد،بایدکارهای مملکت به دست اوسپرده شود.امااینکه رئیس جمهورهم منتخب مردم وهم مورد قبول فقیه ورهبرباشد… (جواد) فاتحی:آقا،ذات نایافته ازهستی بخش- کی تواندکه شود هستی بخش؟نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شمااجازه صحبت داد؟فاتحی:مامی گوئیم شما فقیه فرماندهی کل قوارا به رئیس جمهورداده و اذن و امضاء نمود…نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شما اجازه صحبت می دهد؟چرا نظم جلسه را رعایت نمی کنید؟من به شما اخطار نظامنامه ای می دهم.فاتحی:اگر او فرماندهی کل قوا نبود،چگونه این قدرت رابه رئیس جمهور می دهد که قدرت وحکومت را خدابه فقیه داده،نه مردم ونه ما؛ ماازخودمان چیزی نمی گوئیم.این خداست که این قدرت رابه فقیه داده…آیت الله مکارم شیرازی:امااینکه رئیس جمهورهم منتخب مردم وهم مورد قبول فقیه ورهبر باشد بازهم کاردست اونباشد معنی ندارد…

2-تنظیم کنندگان این اصل درچهاردیواری جوکنونی قرارگرفته اند و خیال می کنندهمیشه مرد بزرگی مانندآیت الله العظمی امام خمینی بر سرکاراست درحالی که شایدچندین قرن بگذردکه مردی با ویژگیهاو صفات عالی اووشرایط زمانی ومکانی او پیدا شودکه بتوان همه کارها رابدست اوسپرد. این یک استثناءتاریخ است.قانون اساسی را باید برای هر زمان و ر مکانی بنویسیم…

3-این اصل که نوشته شده باهمین شکل وصورت،دردنیای امروز اصلا قابل اجراء نیست؛و بزرگترین دلیل عدم صحت یک قانون، قابل اجراءنبودن آن است.درست فکرکنیددشمن درداخل وخارج مارا متهم به استبدادمی کند.ومارامخالف حاکمیت ملت معرفی می کند… اما این ماده ازقانون می گویدهمه سرنخها بدست ماست.[45] امروزممکن است مردم چیزی نگویند،اما فردا این قانون راکنارخواهندگذارد.بخدا این به صلاح اسلام نیست. به صلاح انقلاب نیست. ماحاکمیت ملت را دراصول گذشته تصویب کرده ایم،کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیربی دُم و اشکم شود…».[46]

امام خمینی در پاسخ به اظهارات آیت الله خامنه ای(دردوران ریاست جمهوری)به ایشان می گویند:

«ازبیانات جنابعالی اینطور ظاهرمی شودکه شما حکومت راکه به معنای ولایت مطلقه ای که ازجانب خدا به نبی اکرم(ص) واگذار شده و اهمِّ احکام الهی است وبرجمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد،صحیح نمی دانید …بایدعرض کنم که حکومت که شعبه ای ازولایت مطلقه رسول الله(ص) است،یکی از احکام اولیه اسلام است ومقدم برتمام احکام فرعیه،حتی نماز و روزه وحج است».[47]

هم چنین امام خمینی درتاریخ 13اسفندماه 1367درپیام خود به مراجع اسلام،روحانیون سراسر کشور ،درمورد استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی چنینن می گوید:

«ولایتی های دیروز که درسکوت وتحجُّر خودآبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند،درعمل پشت پیامبرواهل بیت عصمت وطهارت راشکسته اندوعنوان ولایت برایشان جزتکسّب وتعیّش نبوده است،امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده وحسرت ولایت دوران شاه رامی خورند».[48]

9 تیر 1388

جمهوری بر باد رفته (11)

«ما داریم خطرناکترین تصمیم یا بهترین و مهم ترین تصمیم مملکت را می گیریم.این می تواندخطرناک ترین وبدترین تصمیم یابهترین و مهم ترین تصمیم باشد.ولی هرچه باشدهمانطوری که عرض کردم در عمل بدترین نوع دفاع راازاین تصمیم،جلسه ماکرده است.وهمین کاری که ما تابه حال کرده ایم اثرخیلی بدی داشته است.ما این قدر حوصله نداشته ایم که مسأله را خارج از هرگونه احساسات و عواطف وحُب وبُغض مطالعه کنیم. غبطه امت در چیست؟سؤال ما این است مصلحت امت در چیست؟این یک مسأله جامعه شناسی است.من فقیه نیستم ولی این مسأله بایددرجامعه بررسی بشود،وطرز تحقیق درجامعه شناسی غیراز اینجا نشستن و بحث کردن است. این بحثهای ماهمه اش بحثهای ذهنی است.ماباید درجامعه برویم و ببینیم مصلحت جامعه مان بینی وبین الله چیست وولایت فقیه راما ازنظر اجرایی به چه شکل بهتری می توانیم اجراءکنیم که کل مزاج جامعه ما پذیرای آن باشد و هضمش کند.یک بچه ای که مقداری ضعیف باشدوتازه ازشیرگرفته شده باشداگر مادرش تحمل مزاج او را نشناسد، فکر می کند باید فورا اورا تقویت کند و مدام به او غذاهای نیرومندکننده وسنگین ومقوّی می خوراندکه بیش ازحدِّ تمحل بچه است و اورابه خیال خیرخواهی اصلا تَلف می کند.ولایت فقیه را اگر ما به یک شکلی اجراکنیم که مزاج جامعه بپذیرد وعکس العمل نشان ندهدورحمت خداوفیض الهی و ارمغان بداندوپاداش خون شهدای خود بداند مادر این مسأله موفق هستیم.ولی طلایه هاوطلیبعه های یک عکس العمل منفی درجامعه ما پایدارگشته است.که بازهم مربوط به جامعه شناسی می شود…همانطور که برادرمان بنی صدر در مقاله ای نوشته بودمااگر یک پیش بینی جامعه شناسانه براثرشناخت جامعه داشته باشیم درمقابل«دیکتاتوری آخوندی»و «استبدادروحانیت»که درهمه جای مملکت شایع کرده اند حقیقت رابه صورت دیگری به مردم نشان خواهیم داد…».[49]

اما تاریخ نشان دادکه «مُجرِّدات ذهنی» از«نظریه ولایت فقیه»در تشکیل «حکومت اسلامی»حجاب واقعیتها شد؛ودرطول این30سال،به همراه حُب و بغض های شخصی،جریان«حذف»به سرعت پیشروی کرد:

«چون غرض آمد،هنرپوشیده ماند/صدحجاب از دل به سوی دیده شد»

عالم مُجَرَّدات ذهنی ازنظریه ولایت فقیه درشخص امام خمینی تصور شد.درحالیکه وی یک رهبر«کاریزماتیک» و«استثنای»تاریخ بود:

«درموردرهبری امام بحثی نیست. اگر درقانون هم چیزی نیاوریم به رهبری ایشان خدشه ای وارد نمی شود،همینطورکه گاندی رهبری هند را به عهده داشت.درقانون هند هیچ ماده ای برای رهبری وضع نکرده بود،ولی تمام اقداماتی که به نفع مملکتش بودرا نجام دادوبه نحو خوبی انقلابش را به ثمر رساند…».[50]

پس ازپیروزی انقلاب در22 بهمن57،رهبران انقلاب باسرعت وشتاب بیش ازحد،اسکلتجمهوری اسلامی ایران را،یعنی بنای عظیم «جمهوریت واسلامیت»را فقط بایک ستون،یعنی همان«اصل ولایت فقیه» (که بعدا مطلقه هم شد)،پی ریزی کردند؛وهمه راههادرقانون اساسی به شخص «ولایت مطلقه فقیه» ختم گردید:

«بنظرمی رسددَمل چرکين تضاددر قانون اساسی کشور مابالاخره پاره شد،پس ازسی سال. پيشنويس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در سال ۵۷ تصويب شده بود توسط جمعی از قويترين حقوقدانان ايرانی زيرنظردکترحسن حبيبی که بعد ازآن به تصويت رهبر فقيد انقلاب اسلامی مرحوم آيت الله خمينی وسه نفر ازمراجع وقت عظام تقليد حضرات آيات گلپايگانی،مرعشی نجفی وشريعتمداری درآنزمان کتبا رسيد وهيچ نکته غير اسلامی درآن نيافتنديکی ازمترقی ترين قوانين جهان بود.در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ مردم يا نخبگان مردم باتوجه به اين پيشنويس بيش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی آری گفتنددرآن پيشنويس که نه رهبر فقید انقلاب و نه مراجع وقت تقليددرآن خللی اسلامی نديده بودنددرآن اثری از ولايت فقيه نبود. اين اصل هفت ماه بعددر مهرماه ۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی به آن پيشنويس افزوده شدوجغرافيای آن کاملاتغيير کرد.بخش باقيمانده از آن پيشنويس تماما مدافع آزاديها وحقوق پايه مردم بود. بخش اضافه شده که به قول بعضی بزرگان جامه ای بودکه تنهابه قامت رهبرفقيد انقلاب سازگاربود،سازديگری می زد.واقعيت آن اين بودکه ولايت فقيه فارغ ازعزيزی که آنراآغازکرديک حکومت يکّه سالاررا نويدمی دادو ترکيب جمهوريت و ولايت فقيه چندان سازگار نمی نمود».[51]

ماهیت اسلامیّتِ جمهوریت نزد فقها بود.آنهاآنچه راکه دربحث های حوزی خوانده بودندوصورتی کاملا علمی،فنی وکلاسیک داشت، فارغ از واقعیت ها،و نیز آنچه که از برخی واژه ها تصور می شد، اصل ولایت فقیه و اختیارتش را در عالم مجرَّدات، به عنوان یک قانونتصویب کردند که همان قانون نیزبعدهاخود مخالفت صریح و آشکار مدافعان اصلی اش را بدنبال داشت:

«نوعا آقایان اصرار دارندکه ولایت فقیه انتصابی است، نه انتخابی.بدین گونه که ولی فقیه از طرف ائمه(ع)منصوب می باشد.چنانچه خودائمه(ع)،از طرف پیامبراکرم(ص) منصوب می باشند و او هم ازطرف خدا».[52]

«…در پاسخ عرض مي کنم فقها نظرهای متفاوتی دارند. اقليت محضی ازفقهابه ولايت فقيه واقليت کوچکتری قائل به نظريه ولايت مطلقه فقيه هستند.اکثر فقهای شيعه به اين نظر باور ندارند. چه در ميان فقهای معاصر چه در ميان فقهای گذشته. يکی از بزرگترين فقيهانی که درباره ولايت فقيه صريحا اظهارنظرکرده است وبی شک سوادا ازتمام فقهای معاصر اعم از رهبر و بنيانگذار و ادامه دهنده و مراجع بالاتر است و کتاب او هنوز پس از يکصد سال کتاب درسی نهايی حوزه های علميه شيعه است مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب«کفایة الاصول»استمشهور است که اگر کسی کتاب کفايه را بفهمد مجتهد است وهنوزهم امتحان حوزه های علميه بر اساس کتاب کفايه آخوند انجام می گيرد. ايشان رهبر دين نهضت مشروطه بوده است و مطلقا به ولايت فقيه قائل نبوده است.درست برخلاف مرحوم آيت الله خمينی که به ولايت مطلقه فقيه قائل بودند. ايشان حتی درحوزه عمومی،در امورحسبيه هم به ولايت فقيه قائل نبودند.معتقدندوصريحا نوشته اند در زمان غيبت حکومت ازآن جمهور مسلمين است. ازاين صريح تر؟وبعد فرموده اندکه در امور حسبيه که بنظر ايشان امور عمومی ازامورحسبيه است وکلای مسلمين وعدول مؤمنين که مصداق آن نمايندگان دارالشورای کبراست وظيفه دارندکه به مدت موقت کليه امور جامعه را متکفل شوند.بعبارت ديگرنمايندگان مردم در مجلس شورا. بنابراين ماهيچ مشکل شرعی نداريم اگر بگوييم به ولايت فقيه قائل نيستيم».[53]

اما روند حاکم برتصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، فقط مجرَّدات ذهنی و تئوریک بود؛که همان را نیز درشخص امام خمینی می دیدند:

«رهبر ما یک مقامی است که جایش را نمی شوددر رژیم های غربی یا شرق کمونیستی پیداکرد،کسی است که قبل ازآنکه مقام رهبری و فرمانده کل قوا را به او بسپارند، مقام امامت را داشته…».[54]

«کاریزماتیک» بودن امام خمینی نمی گذاشت آن دَملِ چرکین خودرا بصورتی عریان(آنچنانکه پس از انتخابات 22خرداد بروز کرد) نمایش دهد.

«کاریزماتیک»بودن امام خمینی،سبب می شدتاآن دَملِ چرکین(که همان سال نخست سربازکرد،وباشروع اختلاف بین ابوالحسن بنی صدر «اولین رئیس جمهوری»و محمدعلی رجایی«اولین نخست وزیر»پایه و اسکلت بنای«جمهوری اسلامی»را کج بالا برد)،فور اباباندپیچی «مصلحت» وباندپیچی«شورای حل اختلاف»ویا«کمیته صیانت ازآراء»، مَرهم شود.اما این مرهم نیز درمان را دوا نبود.وبه همراه خود انواع باندهاوجریانات سیاسی راساخت.و امام خمینی را نیزدرچَنبره واقعیات جامعه(نوشیدن جام زهردرختم جنگ یکی ازآنهاست)ملزم به مصلحت هایی کرد،مصلحت هایی که تا آنزمان در فقه تدریس شده درحوزه های علمیه پیدا نمی شد و این خود نیز عامل بزرگ دیگری در محل اختلاف شد. اختلافی که بجایالتیام بخشیدن به آن دمل چرکین، آنرا چرکین تر کرد:

آیت الله العظمی منتظری،(باآن سابقه درخشان)شخصیتی که چندین جلدکتاب درموردمبانی فقهی حکومت اسلامی نوشته بود،و برای اصل ولایت فقیه بیش ازهمه پافشاری می کرد،مغضوب واقع گردید وخود اولین قربانی اصل ولایت فقیه شد.

ایشانمی گوید:

«اینکه در گفتار بعضی آقایان دیده می شود که ولی فقیه ولایت مطلقه دارد نسبت به جان و مال و ناموس مردم و بر این تعبیرات اصرار دارند، به نظرمی رسد علاوه بر اینکه این قبیل تعبیرات بدآموزی و بد تعریف کردن است و موجب اشمئزاز و وحشت مردم می شود، قابل مناقشه نیز می باشد،زیرا ولایت مطلقه را فقط خدایی که مالک الملوک والرقاب است دارد.هرچند او نیز بر حسب نظر «عدلیه» بر طبق عدالت و مصالح عامّه عمل می کند و آنچه به نظر قاصر ما برخلاف مصلحت می باشد در نظام کلّی جهان همه بجا و عادلانه است…ولایت مطلقه ذاتا ازآن خداست و در این امر شریکی ندارد،و حتیپیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز ولایت مطلقه ندارند تا چه رسد به ولی فقیه.آنان نیز بایددرچهارچوب احکام و دستورات خدا جامعه را اداره کنند…».[55]

اماراه حل همه مشکلات به«فصل الخطاب»بودنولایت فقیه و«حکم حکومتی»انجامید:

«اگرمغزدربدن کارخودش را ازطریق اعضاء انجام می دهدآیابه معنای این است که قوایش محدود شده است؟آیا این امر درهیچ جای دنیا معقول هست؟ آیا پیغمبر اسلام خارج ازمجاری دین عملمی کرد ویا تصمیمات و اختیاراتی داشت که هرجور دلش می خواست تصمیم می گرفت؟چنین چیزی داریم ما؟ اگر در مجاری عمل می کرد پس بهترین قانون،قانونی است که تمام مجاریش معیّن شده باشد، معلوم شودکه این درچه سازمانی عمل می کند و عالیترین قانون قانونی است که محل بسیار اندک یا محلی اصلا برای ابتکارات شخصی نداشته باشد…».[56]

11تیر1388

جمهوری بر باد رفته(12)

«قانون اساسی منحصر دراصل ولایت فقیه نیست،بلکه متضمن اصولی است که حکومت را مردمی نشان می دهد،ویک فصل آن نیزمبیّن حقوق ملت است.آقایان در تبلیغات خود دائما روی اصل ولایت فقیه تکیه می کنندولی این همه اصول متضمن حاکمیت مردم وحقوق ملت را نادیده می گیرند…به این قانون اساسی بااین اصول،ملت ایران وحتی مراجع عظام و مرحوم امام(ره)رأی دادند،وایشان درسخنانشان نوعا روی مردم وجمهوریت ومردمی بودن نظام تکیه داشتند،ودرپیش نویس قانون اساسی که به دستور ایشان نوشته شده بودوایشان آن را پسندیده بودند،اصلا اسمی ازولایت فقیه نبود.مادرمجلس خُبرگان قانون اساسی به منظورتضمین شرعیت واسلامیت نظام آن رااضافه کردیم.بعدآقایان دربازنگری بعدازاختلافات زیادی که اول داشتند، آخرالامریک کلمه«مطلقه«دراصل 57 اضافه کردند.نمی دانم توجه به تضادی که با اصول نامبرده می شود،داشتندیانه؟!».[57]

«روزی یک شیرگرسنه باسه گاوِسیاه،سفیدوقهوه ای رنگ همخانه شد.اونقشه می کشیدتاگاوهارابخورد. ابتدا باگاوقهوه ای رنگ،(که همرنگ خودش بود)،طرح دوستی ریخت.به اوگفت: ای گاو قهوه ای رنگ!من وتوهمرنگ هستیم،اماآن دوگاو مثل من وتو نیست،بگذار آن گاو سیاه رنگ بدترکیبرابخورم،تااین وصله ناجوربین ما نباشد. گاو قهوه ای رنگ ایناجازه رابه شیرداد تا گاوسیاه را بخورد.مدتی شیرازسیری آن کیفور بود.تاآنکه بازدوباره گرسنگی بروی غلبه کرد. ایندفعه باز دوباره به پیش گاوقهوه ای رنگ آمد وگفت:بیا فقط من وتوکه یکرنگ هستیم،باشیم؛گاوسفیدرنگ بین من وتوزائدومزاحم است!اجازه بده آن رانیز بخورم. گاو قهوه ای رنگبازدوباره اجازه خوردن راصادر وتوقیع کرد.مدتی بعد بازگرسنگیبه جناب شیر غلبه کرد؛آمدسراغ گاو قهوه ای رنگ وگفت:آمده ام تا ترا هم بخورم!گاو قهوه ای رنگ گفت:آنزمان که اجازه دادم آن دوگاو رابخوری،خودم نیزخورده شده بودم!(قصه ای به همین مضمون درکتاب کلیه ودمنه).

آیت الله العظمی منتظری درجلسه 42مجلس خبرگان قانون اساسی اول، روز19مهرماه1358پیرامون وظایف ولایت فقیه(رهبری)،اصل 87(109)می گوید:

«…شماخواستیدبه رهبریک عنوان بدهید،ولی پوچ وخالی.اماآنچه دراین اصل مهم بوده است آن جهت است که تأئید کاندیداها باید از طرف رهبرباشد.برای اینکه حکومت،حکومت اسلامی باشد.بنابراین من پیشنهاد می کنم این عبارت قطعا باید اضافه بشود:«تأئید کاندیداهابرای ریاست جمهوری به منظوراسلامی بودن حکومت وضمانت اجرایی آن».چون اگر رئیس جمهورازطرف رهبرتأئیدنشود احکامش برای ملت لازم الاجراءنیست.یعنی شمایک چیزراحذف کرده ایدویک چیز لغورا اضافه نموده اید»….«مردم به جمهوری اسلامی رأی دادندوماحالا می خواهیم قانون اساسی خودراطبق حکومت اسلامی تنظیم کنیم. معنای حکومت اسلامی این است که باید دستورات اسلام اجراء شود دستورات اسلام هم بایدزیر نظر کارشناس اسلامی باشد. وماهم نگفته ایم که هرآخوندی کارشناس اسلام است.ملاک عباوعمامه نیست وملاک هرآخوندی نیست،بلکه متخصص اسلام است…آقای مکارم فرمودندکه مارئیس جمهوررا یک فقیه معیَّن کنیم ولی ما وقتی خواستیم شرایط رئیس جمهوررامُعیَّن کنیم عده ای گفتندشرایط اوغیرازایرانی الاصل بودن ومسلمان بودن چیزدیگری نباشد.وماجرأت نکردیم بگوئیم رئیس جمهورباید فقیه باشد.مادراینجا اصرارکردیم که لااقل رئیس جمهورازطرف یک فقیه کاندید شود،یعنی ما گفته ایم کسانی که می خواهند کاندید رئیس جمهوری بشوند ازطرف فقیه تائید شوند. مثلا بگوید که من این ده نفر یابیست نفررا به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تأئیدمی کنم.و البته بعدمردم می روندورأی می دهندوهرکس رأی بیشتر آورد اوانتخاب می شود.یعنی درحقیقت مردم اورا انتخاب کرده اند ولی به هرحال عده ای حاضر نشدندکه ازوظایف فقیه این مطلب هم باشد…».[58]

درحقیقت پس از30سال،دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری،در تاریخ 22خرداد88 ،با توجه به اصول 4و72و93و96و99و108و بالاخص اصل97که تفسیر قانون اساسی رابرعهده شورای نگهبان گذاشته است،بادرنظرداشتن بازنگری انجام شده دراصول قانون اساسی اول، وهم چنین اختلافات دیرینه وسوابق فقاهتی وسیاسی افراد، و با جستجودرسخنان ومحتواوفحوای آنهایی که درمجلس خبرگان قانون اساسی اول به حمایت ازولایت فقیه پرداختندتا«اسلامیت» نظام تضمین شود،این شورا،همه را بااستراتژی«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی »دور زد!

درواقع همان تئوری معروفِ «یک کیلو گلابی»از:«آیت الله آذری قمی»برکُرسی حکومت جلوس کرد!وکاندیداهای ریاست جمهوری راهمان رهبری(ولایت فقیه)ابتدامنصوب کرده وسپس مردم فقط ازمیان آنها «اصلح»راانتخاب کردند!

در22 خرداد 88،دیدگاه«مافقط یک کیلوگلابی»داریم(با ضِرس اما و اگرهایی) رسماعملی شد.هرچنددر گذشته نیزناقص اجراء می شد،اما چون کاندیداهای دودوره گذشته،افرادی چون هاشمی رفسنجانی و خاتمی بودند(وهردو نیز فقاهت لازم راداشتند)،رهبری(یاهمان ولایت فقیه،هرچنداختیاراتش بیش ازهمه بود)امانمی توانست درمقابل«ان قلت»های این دو منتخب،درباب موضوعات مَدنی،همچون آزادی احزاب ومطبوعات وهکذا امثالهم… مقاومت کند!دوره اصلاحات در زمان آقای خاتمی مؤیِّدِ این ادعاست.

به هرحال چهارعددگلابی،یک کیلوگلابی می شودوگاها«پنج و یاشش»تا!هرکدام ازاین چندعدد گلابی(یعنی همان یک کیلوگلابی) ویژگی خاصِ خودش رادارد:یکی لَک دارد،یکی کال است؛یکی ترشیده است ویکی رسیده…؟!

نظریه امام خمینی،که گفته بود:«معیارسنجش وانتخاب،بایدحال فعلی افراد»باشد،تحقق یافت؛البته با«نظارت استصوابی«؟!؟

«مادرپی ایجادیک نظام وجامعه ای هستیم که درآن مسلمانان آگاه و متعهدونیرومندمسئولیت رابه عهده بگیرند.بنابراین نظامی که مادرپی آن هستیم نظامی است که درآن حکومت کنندگان اززبده ترین چهره های آگاه و متعهد اسلامی باشند.و هرگز نباید شائبه ای به میان بیایدکه هدف،حکومتِ روحانیت است».[59]

13تیر1388

جمهوری بر باد رفته(13)

اولین رئیس جمهور نظام سیاسی ایران،یعنی ابوالحسن بنی صدر، ظرف یکسال سرنگون شد.

«جمهوریت»نظام سیاسی ایران،ازهمان ابتدا، یُمن میمون ومبارکی نداشت؛ وباعث شدتابه امروزدیوار «جمهوریت»کج بالارود.

«اسلامیت» نظام سیاسی ایران نیز دردایره بسته«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»6تن ازفقهای شورای نگهبان(که همگی خود منصوب ولایت مطلقه فقیه هستند)،حبس وزندانی تنگ نظری شد؛ و نوعی«جمهوری سلطنتی»،یعنی ترکیبی ازرژیم گذشته ورژیم جمهوری اعاده شد».[60]

آنزمان سَردَرِشعارهاوپلاکاردهااین بود: «خدا،شاه،میهن» یعنی: بعداز خدا،شاه قرارداشت؛وپس از22بهمن57، نیزگفته شد:ولایت مطلقه فقیه جانشین ومنصوب خداست،ومردم هیچ نقشی درانتخاب وی ندارند:

«خدای متعال فقیه جامع الشرایط رانصب کرده است وبیعت مردم هیچ نقشی درمشروعیت ولایت فقیه نداردو فقط زمینه اعمال ولایت را فراهم می کند».[61]

بنابرهمین شیوه واستراتژی،رَجُل سیاسی این قانون اساسی،تنها فردی «چون احمدی نژاد»می توانست باشد؛و«میرحسین موسوی»نمیتوانست رئیس جمهور این رهبری شود:

«جناب آقای موسوی نخست وزیرمحترم!نامه استعفای شماباعث تعجب شد؛حق این بوداگرتصمیم بدین کارداشتیدلااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام رادرجریان می گذاشتید.درزمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام،فرزندان خودرابه قربانگاه می برندچه وقت گله واستعفا است!».[62]

اما«میرحسین موسوی»پس از20سال،سکوت راشکست.اوگفت:چون احساس خطر کرده،واردبازی سیاست شده است:

«مهندس میرحسین موسوی رسما خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرد.اما وی باید به سؤالات بسیاری پاسخ دهدوازجمله اختلافش بارهبرفعلی جمهوری اسلامی ایران؟آیا درپُشت پرده سیاست،توافق پنهانی صورت گرفته است؟وی20سال پیش نخست وزیر قانون اساسی اول بودوبه دلیل اینکه«سه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجد»،با اجباررهبرکاریزمای انقلاب،(امام خمینی)تاآخردراین پُست ماند».[63]

سرانجام اورئیس جمهوری این رهبری نشد.چون فقط احمدی نژاد رئیس جمهوری این قانون اساسی می توانست باشد!

دردودوره گذشته ریاست جمهوری،یعنی 16سال از20سال حضورآیت الله خامنه ای درمقام«ولایت مطلقه فقیه»،8 سال ِآن دراختیارآیت الله هاشمی رفسنجانی بود.وی خودیکی ازمحورهای اصلی نظام جمهوری اسلامی بشمار می رود.اونمی توانست درطول و ذیل رهبری آیت الله خامنه ای قراربگیرد.هرچندوی دراعلان مواضع رسمی سعی داشت آنرا پنهان کند،لیکن برهمگان معلوم بودکه وی در قدرت سیاسی خودراشریک می داندوهمانطور که درگذشته شاهد بودیم.دوپادشاه دریک اقلیم نمی گنجد!

هم چنین 8 سال حضورسید محمد خاتمی،ورأی بالای مردم به ایشان توازن قوا را برهم زد.توازنی که با22میلیون حامی،خواستاراصلاحات بود.ایشان علاوه برآنکه درکسوت روحانیت بودند،بدلیل فضای کاری درسالهای گذشته،خصوصادرعرصه وزارت ارشاد،دیدگاههای متفاوت ومتناقضی ارائه می دادکه با برخی جریانات سیاسی وقدرت سیاسی همخوانی نداشت.اومی توانست بااستفاده ازهمان ظرفیتهایی که ازقانون اساسی تصورمی شد، انقلاب وجمهوریت نظام سیاسی ایران به اصل خود بازگرداند؛اومی توانست با رأی بالای خود اعمال قدرت کند.اما آقای خاتمی بدلیل ضعف ونداشتن شجاعت لازم درتحکیم وتقویت پروسه اصلاحات،درمقابل اتفاقات عقب نشینی می کرد وهمین نیز سبب رویکرد مردم به فرد ناشناخته ای چون احمدی نژاد شد:

«قصد نداشتم در رابطه با عملكرد آقاي خاتمي و اصلاحات وعده داده شده ايشان فعلا اظهار نظر كنم، ولي با توجه به ارسال نامه ايشان براي من، وانتظاروتمايل دفتر ايشان به اظهار نظر،به چندكلمه اي اشاره ميكنم. و آقايان توجه دارند كه اينجانب همواره درگفتارونوشتارخود صريح اللهجه بوده ام .مراتب ديانت و فضل وآگاهي به مسائل روزو تعهدنسبت به وظايف ديني و ملي وسوابق درخشان وفضيلت خانوادگي جناب آقاي خاتمي و مخصوصا شخصيت معنوي و اخلاقي پدربزرگوار ايشان مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد روح الله خاتمي- طاب ثراه – براي همگان روشن است.همچنين ترديدي ندارم كه ايشان باحُسن نيت وبا علاقه به تحقق اهداف انقلاب اسلامي،خود را كانديداي رياست جمهوري نمودند واصلاحاتي رابه مردم وعده دادند.مردمي كه سالهاي تلخ جنگ تحميلي راتحمل نموده ولي قشر عظيمي ازآنان دراثرعملكردمسئولين ومتصديان امورنسبت به وعده هاي داده شده درانقلاب به يأس و نااميدي ويابه ترديدو آشفتگي واحيانا به بدبيني نسبت به آينده رسيده بودند. درچنين فضايي آقاي خاتمي با شعارهاي بسيارزيبا و دلنشين ومطابق خواسته هاي مردم،وعده«اصلاحات»را- كه جزوفا به وعده هاوشعارهاي اوليه انقلاب نبود- به مردم اعلام نمود، ومردم نيزبرهمين اساس چنان اقبالي نمودندكه براي همگان غيرمنتظره بود.اكنون بعد ازگذشت بيش از هفت سال ازرياست جمهوري ايشان متأسفانه ديده ميشوديأس و نااميدي ويا بدبيني مردم مجددابه همان وضعيت زمان قبل ويابدتر ازآن رسيده است، ونيز ديده ميشود قشرعظيمي ازنسل جوان احساس بي هويتي ميكندوبه آينده خودكاملا بدبين ميباشد.اينجانب نمي خواهم بابي انصافي بگويم جريان اصلاحات هيچ توفيقي به دست نياورد،اما ميخواهم بگويم آنچه به دست آمد درمقابل آنچه وعده داده شده بود امكان دسترسي به آن نيز فراهم شدونيزدرمقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسيارناچيز ميباشد.آقاي خاتمي در«نامه اي براي فردا» و نيز در بسياري ازسخنراني ها و مصاحبه هاي خودسعي كرده اندعلت يا علل اين ناكامي را تشريح نمايند، ولي به نظر اينجانب بيانات ايشان تاكنون قانع كننده نمي باشد.ايشان در اين رابطه چند محور را مطرح و مورد تأكيد قرار داده اند:1- ايشان فرهنگ استبداد زدگي ملت ما را مطرح ميكنند و اين كه سالها وقت بايد صرف شود تا اين فرهنگ غلط ازبين برود. دروجودفرهنگ استبدادزدگي بحثي و اختلافي نيست، اما سخن اين است كه چراما درعمل به اين فرهنگ مشروعيت ميدهيم ؟چرامادرعمل تسليم خواسته هاي متوليان اين فرهنگ شديم؟ و چرابه جاي اين كه با توكل به خداي متعال واعتمادبه نفس تسليم رضاي خداوخواسته مردم شويم،درهرفرصتي كه پيش آمدسرانجام راضي نمودن متوليان فرهنگ استبدادزدگي را ترجيح داديم؟بديهي است درچنين فضايي استبدادبه خودمشروعيت قانوني ميدهدوبه دنبال آن خواسته هاي ناشي ازفرهنگ استبدادزدگي شكل قانوني به خود ميگيرد و قهرا زور وخشونت نيزعملا قانوني ميگردد.انسان اگر- فرضا- دربرابرقدرتها توان مقاومت نداشته باشد، انتظارميرودحداقل توجيه گرومجري مظالم وكارهاي خلاف آنان نباشدوياباسكوت خودروي آنهاصحه نگذارد.2- ايشان درنامه اخيرخودودرجاهای ديگرگفته اند:«بايداين پندارغلط راازذهن خود بزداييم كه برای رهايی بايد منتظرقهرمان بود».كسي نگفته است كه مردم ما منتظرآمدن قهرمانی ازغيب ورهانمودن آنان ازوضعيت كنوني ميباشن؛بلكه بحث اين است كه مردم ما درجريان اصلاحات كارخودرابه بهترين وجه انجام دادند،وبا آنهمه تلاش وتبليغات مسموم وانحرافي جناح مخالف اصلاحات، دومرتبه به صحنه آمدند ورأی چشم گيری دادند، و در هر فرصتی كه پيش میآمد ازشعارهای اصلاحات وشخص ايشان پشتيبانینمودند.آياانتظارمردم ازآقای خاتمي برای عمل به وعده های خود كه مورد تأكيد تأييد آنان بودبه معنای انتظارقهرمان شدن ايشان بود؟مگرمردم چه كاری بايد مي كردند ونكردند؟آقاي خاتمي موانع سرراه اصلاحات-چه موانع به اصطلاح قانوني و يا غير آنها- راچه هنگامی برای مردم تشريح نمودوازآنان كمك خواست و مردم به ايشان پاسخ مثبت ندادند؟ درشرايطي كه جناح مخالف اصلاحات به كارشكنی وسنگ اندازی خودادامه ميداد،حداقل چيزی كه مردم ازآقای خاتمی انتظارداشتند اين بودكه صريحابا مردم صحبت كندوعذرخودرابه مردم بگويدوازمردم بخواهدعذراورا پذيرفته وآبرومندانه كناررود.كناررفتن آبرومندانه مستلزم و يابه معنای معارضه باحاكميت نمي باشد،بلكه قطعي ترين پيامدواثرآن حفظ حيثيت وجاذبه جريان اصلاحات وشخص ايشان بود،وقهراايشان میتوانست درآينده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد.اما درپيش گرفتن سياست دوپهلو حرف زدن ودرعمل جناح اقتدارگراراراضي نمودن وحقيقت راقرباني مصلحت كردن وعدالت رادرموارد گوناگون ونسبت به افرادزيادی قرباني مظالم تحميلی وناخواسته نمودن،عاقبتي جزهمين وضعيت كه پيش آمده است ندارد.3- ايشان ميگويد: «زور و خشونت رانبايدونمي توان بازوروخشونت پاسخ داد».منتقدين سياست های آقای خاتمي هيچگاه نگفته اندزوروخشونت طرف مخالف اصلاحات رابايدبازوروخشونت پاسخ داد،بلكه ميگويند: چرا عملا باسياست محافظه كاری ودوپهلو عمل كردن وحقايق راازمردم پنهان نمودن، به زوروخشونت اقتدارگرايان مشروعيت بخشيده شده وتحكيم گرديد؟كساني به زوروخشونت متوسل ميشوند كه دربين مردم جايگاه وخواستگاهي ندارند،اماجريان اصلاحات كه درآغاز دارای پشتوانه قوی مردمي بود چه نيازی به توسل به زوروخشونت داشت؟مردم سالاری وقتي از شعار به عمل ميرسد كه مردم كاملا در جريان كارشكنی هاي مخالفين اصلاحات قرار گيرند. طبيعي است هنگامي كه آقاي خاتمي سياست محافظه كاري و ملاحظه بيش از اندازه رقباي اصلاحات را پيش ميگيرد، مردم بتدريج از شخص و جريان وابسته به ايشان و نيز از اصلاحات مأيوس و نااميد ميشوند، كه نمونه آن را در انتخابات شوراها و در جريان رد صلاحيت ها و تحصن تعدادي از نمايندگان مجلس ديديم.اشتباه بزرگ ايشان اين بود كه از همان روزهاي اول رياست جمهوري وتعيين اعضاي كابينه – كه جناح اقتدارگرا درضعف كامل و حتي شوك غير منتظره بود- به جاي اتخاذ سياست متكي به خود و انتخاب افرادي كه خود تشخيص ميداد،با داشتن سرمايه عظيم رأي مردم، افراد وسياست هاي تحميل شده را قبول نمودوكساني را كه به كمتر از نابودي اوراضي نبودندحيات سياسي دوباره بخشيد و به آنان مشروعيت داد، و در اين رابطه بسياري از علاقه مندان و همفكران خود را از دست داد.همين اشتباه كليدي ايشان سرآغاز انحراف در مسير اصلاحات بود، وهمه ديديم كه متعاقب آن،آقاي خاتمي مجبور شد در هر مورد رضايت آنان را جلب كند؛و بدون گرفتن امتيازي پيوسته به آنان امتياز داد،تارسيدبه وضعيت كنوني كه متأسفانه دولت او تقريبا درمسائل اساسي كشور درحاشيه قرارگرفته و تصميم گيريهاي اصولي كشور درجاي ديگر توسط همان جناحي انجام ميشود كه ايشان مرتبا به آنان امتياز ميداد، وبا اين حال نمي دانم چراايشان همين حقيقت راصريحا به مردم نمي گويد؟».[64]

درهرحال بایدگفت: این قانون اساسی باچنین ویژگیهایی که دارد، چنین اشخاصی و باچنین ویژگی و سوابق سیاسی وعلمی رابرنمی تابید وآنهانمی توانستند درطول رهبری آیت الله خامنه ای باشند.آنهاسعی می کردنددرعرض ایشان وآنچه این قانون اساسی به آنها اجازه میداد، اعمال قدرت کنند.

تمام حوادث بعد از انتخابات 22خرداد88 ناشی از همین ساختاراست.

وجودکثرت شرکت کنندگان در انتخابات 22خرداد88،خود دلیل آن بود که احمدی نژاد بازنده انتخابات است!واین بار نیز همچون رویکرد مردم به آقای خاتمی درمقابل ناطق نوری،میرحسین موسوی بَرنده خواهدبود.امااعلان نتیجه آراءنشان دادکه یک بازی پنهان سیاسی پسِپرده سیاست اتفاق افتاده است!وهمین نیزسبب نافرمانی مدنی بخشی از مردم شد؛وباقی قضایا…

وقایعی که پس از انتخابات 22 خرداد88، رخ داد،آشکار ساخت که آیت الله خامنه ای احمدی نژاد را ترجیح می دهد.ایشان حتی قبل از تأئید انتخابات توسط شورای نگهبان، ریاست جمهوری وی را تبریک گفت.

هم چنین ایشان رسمادرنماز جمعه گفت:»در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم و مردم نباید دچار تَوهُّم شوندو چیز دیگری فکرکنند».

وی در رابطه با اختلافات محمود احمدی‌نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی گفت:«بین ایشان و رئیس جمهور از همان انتخابات سال ۸۴ اختلاف نظربودودرزمینه مسائل خارجی،نحوه اجرای عدالت اجتماعی و مسائل فرهنگی با هم اختلاف نظر دارند».

هم چنین رهبرجمهوری اسلامی ایران گفت:«نظر وی به نظرمحمود احمدی نژادنزدیک‌تر است»!

وقتی ابوالحسن بنی صدر،برصندلی ریاست جمهوری نشست،برای انتخاب نخست وزیرمشکل پیداکرد.

اوازیک طرف طبق وظایفش در قانون اساسی،بایدنخست وزیری را انتخاب می کردکه با اوتوافق داشته باشد.وازطرفی این نخست وزیر واعضای کابینه اش بایدبه تأئید مجلس شورای اسلامی می رسید.او ابتدا،«مصطفی میرسلیم»رامعرفی کرد.امابدليل اختلاف سياسي که مجلس با بنی صدر داشت،مسکوت ماند.

امام خميني درارتباط بااختلاف پیش آمده،انتخاب نماینده ای ازخود برای عضویت درهیات بررسی صلاحیت نخست وزیری را نپذیرفت وآن رابه رئیس جمهوری ومجلس موکول کرد.بنی صدرناچارا محمدعلی رجایی را برگزید.

بدلیل بالا گرفتن شدت اختلافات(اختلاف دیدگاهها از اسلام، حکومت اسلامی،وحاکمیت مردم)،یک شورای حل اختلاف تشکیل شد. اما در نهایت روند فوق به عزل بنی صدراز مقام ریاست جمهوری انجامید.

دولت رجایی و باهنردولت مستعجل شدند ونیامده رفتند!

اماسومین رئیس جمهوری(یعنی آیت الله خامنه ای)دوباره وازنو با همین اختلاف و روند فوق مواجه شد:

آیت الله علی خامنه ای، ابتداعلي اكبرولايتي(فردی که هم اینک نیز از مشاوران اصلی وصمیمی وی است)رامعرفی کرد؛انتخاب او،ميرحسين موسوي نبودا!

اما مجلس به نخست وزيري ميرحسين موسوي رأي اعتماد داد؛وهمان اختلافي كه بين رجائي وبني صدربود،بازبه نوعي بين ايشان وميرحسين موسوي نيزتكرارشد.

اماچون درآنزمان هم ایشان، وهم میرحسین موسوی جزو«خودی»های نظام محسوب می شدند،وعلاوه برآن باوجودرهبر«کاریزما»ی امام خمینی،ونیزوجودجنگ ومحاصره جنگی واقتصادی،این اختلاف، مانع ترکیدن آن دَمل چرکین می شد.لذا همیشه وهمواره باتزریق آمپولِ مُسَکِّنِ مصلحت وحفظ نظام جمهوری اسلامی(که امام آنراازنماز و روزه هم واجب ترمی دانست) امور و اداره مملکت درحوزه اندیشهحاکمان وقت رتق وفتق شد!

تمامی این گرایشها واختلاف هابه دو موضوع مهم بازگشت داشت: یعنی چنانچه بخواهیم به ماهیت وروانشناسی آن بپردازیم، اولا:بایدبه زمانهای گذشتهونیز قبل از انقلاب بازگردیم؛وثانیابا شناخت ازسوابق سیاسی و فقاهتی وعلمی افراددراختلافشان ازتئوری ونحوه برقراری و اداره حکومت اسلامی،به کُنه؛ماهیت وواقعیتهاپی ببریم وکشف حقیقت کنیم!

همان زمان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(متشکل از 7گروه چریکی مبارزدردوران رژیم پهلوی)بدلیل وحدت نظروانتخاب نام «سازمان مجاهدین»براتئلاف خود،باشماتت وسرزنش«سازمان مجاهدین خلق»(که خود را پیشتاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهمی دانست)روبروشد.حتی درزمان ائتلاف این 7 گروه چریکی تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،این ابوالحسن بنی صدربودکه درتجمع آنهابه ایرادسخنرانی پرداخت!

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باسه گرایش فکری متشکل شد.گرایشی که اینک وجودرسمی دارد،گرایش چپ یابه اصطللاح امروزی(اصلاح طلب)است.

گرایش راست سنتییابه اصطلاح امروزی(اصولگراویامحافظه کار)نیروهایی هستندکه آنزمان ازآیت الله راستی کاشانی تعذیه فکری می شدند.برای شناخت از آیت الله راستی کاشانی وازجمله منیرالدین حسینی به افکارجامعه مدرسین حوزه علمیه قم،وجامعه روحانیت مبارز وحزب (جمعیت)مؤتلفه اسلامی رجوع کنید!

برخی دیگرازاعضای سازمان به هیچکدام ازاین دوجریان گِره نخوردند، مستقل ماندند.والبته می توان ردپای آنهارادرحزب کارگزران وحزب مشارکت دید.

جامعه روحانیت مبارز تهران(وبه تأسی ازآن تمام شهرستانها)،بعلاوه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که مرکز توجه وهدایت کننده مبارزه مردم علیه رژیم شاه شده بود،طیف متفاوتی ازدیدگاهها رادرخودداشت.

آنزمان برای آنکه شائبه حکومت روحانیون نباشد،حزب جمهوری اسلامی ایران متشکل ازبرخی چهره های روحانی وغیرروحانی، مثل: »آیت الله بهشتی»،«آیت الله هاشمی رفسنجانی»،«آیت الله خامنه ای»، »میر حسین موسوی»، «جلال الدین فارسی»،و«سیدحسن آیت»که جزو عضو مرکزیت حزب بودند،تأسیس شد.

همان اختلافات دیرینه،منجربه تشکیل«حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان» هم نام وشبیه حزب جمهوری اسلامی ایران شد.رهبری «کاریزما» و فکری آن برعهده آیت الله شریعتمداری بود.

همین اختلاف به بروزاولین مرجع کُشی(مرجع تقلید)توسط نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید.وی ترورشخصیت شد.همه خودی های آنزمان در این مورد اتفاق نظر داشتند.

درهمان ابتدا وآغازِبهره وری ازپروژه «جمهوری اسلامی ایران» و تدوین قانون اساسی ودادن اختیاراتی به ولایت فقیه،رئیس جمهوری ونخست وزیری وشورای نگهبان(برای حفظ اسلامیت نظام)ومجلس شورای اسلام(برای حفظ جمهوریت نظام)،اختلاف دیدگاهها نیز با کاندیداتوری ابوالحسن بنی صدر شروع شد.

جلال الدین فارسی،کاندیدای مورد نظرومطلوب«حزب جمهوری اسلامی» بود؛امابه دلیل ایرانی اصل نبودن، از دور رقابت حذف شد.در حالیکه برخی درمورد حکومت اسلامی ونحوه تشکیل آن،روی موطن شخص مورد نظرتأکید ندارند.همانطورکه درموردولایت فقیه چنین مسأله ای (ایرانی الاصل بودن) شرط نیست!

«سید حسن آیت» عضو مرکزیت حزب جمهوری اسلامی ایران در یک سخنرانی درون گروهی(که به نوار آیت معروف شد)،علیه بنی صدرسخنرانی کرد.سخنان او پیش درآمد برکناری ابوالحسن بنی صدر شد.

آیت الله بهشتی آنزمان گفت:ایشان مسئول سخنان خودش هست و حرفهای او مورد تأئیدحزب نیست.[65]

اختلاف اندیشه در اسکلت وستون ساختمان«جمهوری اسلامی ایران»، توسط کارگزاران حکومتی خودش،علاوه برنحوه مدیریت وکیفیت آن، به چند پاره گی تشکلها،گروهها واحزاب وسازمان های مورد قبول نظام جمهوری اسلامی هم منجرشد.

مهمترین انشعاب بین اعضای جامعه روحانیت وجامعه مدرسیناتفاق افتاد ونزاع دیرینه درتفاوت دیدگاه از اسلام ونیز اختلافات شخصی وریشه ای درقدیم؛ که کینه اش امروز آشکارشده است،به صحنه آمد:

«بعضی رسانه های داخلی مالِ دشمن هستند.البته اینهاراهم می شناسم. یک آدمی که خودی هم هست.بیچاره براثرحادثه ای،کینه ای پیدامی کند.در مقابل نظام وسخن حق واره اماممی ایستد.بعضی هاعُقده دارند،کینه ای دارند.ویامحرومیت از فلان مسئولیت که مایل بود به او بدهندومثلا نشده،حرفی می زنند،اقدامی می کنند، موضعی می گیرند، به ضررتمام می شودودرخدمت دشمن قرارمی گیرند».[66]

دراسفندماه 1366جمعي ازاعضاي جامعه روحانيت مبارز تهران درپي بروزبرخي اختلاف نظرهابرسراداره كشور،بااين استدلال كه ديدگاهها ونظرات آنهادرجامعه روحانيت مبارز،كمترموردتوجه قرار ميگيرد با انشعاب وجمع نسبتاً قابلتوجهي،تشكلي تازه،تحت عنوان«مجمع روحانيون مبارز»راتأسيس كردند.امام خميني تشكل جديدرانه تنهامايه اختلاف ندانست،بلكه ظهوراين تشكل راباعث شفاف ترشدن ديدگاههاتلقي كرد.

دراين دوره حزب جمهوري اسلامي(اوخرداد66)وباموافقت امام خميني وسازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در مهرماه 1365با تقاضاي آيت الله راستي كاشاني وموافقت امام خميني،منحل شد.

بعداهمین انشعاب درجامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز اتفاق افتاد و «مجمع مدرسین حوزه علمیه قم»مولود آن شد.

یکی ازدلایل ناموفق بودن«حزب جمهوری اسلامی»وتمامی احزاب پس ازتأسیس جمهوری اسلامی ایران، موضوعِ درطول وعرض قرار داشتن حزب در مقابل ولایت فقیه است!

«سفسطه نعل وارونه زدن است.وسوفسطائی یا مغلطه گرکارش بالا آوردن جعلیات و وهمیات وشبهاتوزیربردن وپنهان ساختن حقیقتاست.«گاهی بین یک واقعیت موجود و حقیقت آن، فاصله وتفاوت بسیارفاحشی وجودداردومکتب سفسطه و مغلطه گر( خصوصادرحوزه اجتماعیات)سعی داردآن واقعیت موجود راحقیقت ناب جلوه دهد.این شیوه( سفسطه گری)درصدد قالب و (غالب)کردن جعل حقیقت بجای اصل حقیقت وتحمیل آن به عوام است.وگاهی این موضوع آنچنان پیچیده می شودکه ممکن است دانای عالم راهم گمراه کندوشبیه حق رابجای حق بگیردوبرهمین اساس حکم صادر کندویادیگراصول و فرامین وسخنان خود رانیزبرمبنای همین غلط رایج ترسیم،تبیین و تحلیل کرده و بنایش را با همان وهمیّات وشِبه حق بالا برده وبسازد. مصداق ما دراین قسمت،وجوداحزاب درساختار نظام سیاسی مبتنی بر «ولایت مطلقه فقیه» است…ما دراین سالها، متناوبا موضوع احزاب و جایگاه آن را اززبان برخی شخصیتهای سیاسی ونیز آکادمیک در سخنسرایی ها ویا مطالب متعددقلمی آنان خطاب به عوام و دانا شنیده وخوانده ایم؛ اما هیچگاه این پرسش پاسخ داده نشدکه: احزاب درنظام مبتنی برولایت فقیه درطول ایشان( ولایت مطلقه فقیه)هستندیا در عرض ایشان؟ یعنی اینکه وقتی یک حزب بایک ایده خاص بَرنده انتخابات می شود،چگونه می تواند با وجود اختیارات مندرج در قانون اساسی برای شخص ولایت فقیه، ایده های خودرابه کرسی عمل بنشاند؟! برای پاسخ به این سوال،ودرک این موضوع که آیابااین سیستم و این ساختار سیاسی، چنین امری، یعنی «جامعه ای مردم سالار و مدنی- که مستلزم وجود احزاب آزاد است- » ممکن و میسوراست؟»[67]

واقعیت این است که با این قانون اساسی(خصوصا پس ازبازنگری) احزاب همیشه در طول ولایت فقیه بوده اند.یعنی همه احزاب،«حزب ولایت فقیه»بودند.یکنوع «حزب رستاخیز» پُست مدرنیزه شده امروزی!

ازسوی دیگراگراحزاب بخواهنددر«عرض ولایت فقیه» قرار گیرند. یعنی همچون یک حزب واقعی وازروی قواعدعلمی ومبتنی برحق انتخاب (انتخاب شونده وانتخاب کننده) بوجود بیایند،باید گفت:با این قانون اساسی هرگزاین اتفاق نخواهد افتاد. این تصورغلط یاصحیح که برخی معتقدند دراین قانون ظرفیتهایی برای حاکمیت مردم(جمهوریت نظام) است،همانطورکه تجربه نشان داده،عملی نیست.[68]

آنچه اکنون برای مجمع روحانیون مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،حزب مشارکت وحزب کارگزاران(احزاب پرقدرت و نیروهای خودی)اتفاق افتادواحتمال غیرقانونی شدن برخی نیزمی رود،مدعاودلیل مامی باشد:

آقتاب آمد،دلیل آفتاب!

«درجامعه مابه جای ولایت احزاب،ولایت فقیه است. اگراحزاب بخواهنددرکشورما بیایند،بایددرچارچوب تفکرماباشند.یعنی حزب یک خط وفقیه هم یک خط دیگرنباشد.چون در آن صورت دو قطب بوجود می آید وحالت دایره به بیضی تبدیل می شودوثبات رااز بین می برد».[69]

14تیر1388

جمهوری بر باد رفته(14)

«آیامن دل را به همین خوش داشته باشم که مردم مرا امیرالمؤمنین بگویند؛ولی هیچگاه درناسازگاریهای روزگار باآنان همداستان نشوم وپاهایم راه بدسگلان را بپویند؟»[70]

فرایند دمکراسی،همچون ضربان قلب باید منظم کارکند.ضربان منظم قلب به هماهنگ بودن دیگر اعضاء وابسته است.

دمکراسی وفرایند آن به هماهنگی اندیشه مربوط است؛این هماهنگی به واسطه آگاهی بدست می آید:

«درهرجاآزادی نباشد،آنجا تاریکی حکم فرمایی می‌کند.هرجاتاریکی وفاقد فروغ دانش باشدآنجاسراسر فقروبیماری خواهدبود.از روزگاران دیرین و ازآن موقع که قدرت مطلقه بدست حکومتها افتاد پیوسته بین دونیروی مخالف یعنی یک اقلیت مقتدرویک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده ومجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب وگاهی آن غالب واین مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده ودرهر موقع که نوبه فتح وظفراقلیت رسیده توده های کثیراجتماع درزیرفشار استبدادوبیدادگری نالیده ورنج برده اند. اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشارومظالم متجاوزان درهربارطغیان کرده وازاین طغیان نهضتها وانقلابهابوجودآمده است.اقلیت مقتدردراین کشمکش به چه وسایلی مجهزبوده است؟پول وثروت،قدرت نظامی ونیروی تأمینه همه وهمه دردسترس آنهاووسیله اجرای نیات ومقاصدآنها است.اکثریت درمقابل آنهاچه حربه ای دارد؟برگزیده ترین افراد این اکثریت مقهوروناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده وقدرت نظامی می روند.گاه تأثیراین قلم به حدی است که ازدیوارهای آهنین ودِژهای استوار خداوندان قدرت گذشته واساس نیروی آنهاراواژگون می سازد…در هروقت وهرزمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتاز قبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح راازدست بدهدبه پایان می رسد.واگر چنین نباشد یک ملت وجامعه چنان درغرقاب فساد غوطه ورمی گردد که نجات وصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است.دراین دوره های تحول بازمسئو.لیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنها وبه استعانت قلم آنها برافروخته شود.این طبقه مخصوصاآنهاکه در دوره انحطاط توانسته اند روح آزادگی وعفت قلم راازدست نداده وعلی رغم تمام سختی هاو فلاکت هاوگرسنگی قلم راوسیله زیرپاگذاشتن حقوق اجتماع قرار نداده وبا نابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسهنزده اند،بایدبایک نقشه اساسی ومتین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشندوبه ارشادعقول وافکارکمرببندند».[71]

انقلاب فرانسه وجمهوری فرانسه چندین دوره راگذراند:

«ورینو،خطیب زبردست فرانسوی بامشاهده کشتاروتندرویهای گروههای انقلاب کبیرفرانسه گفت:«انقلاب فرزندان خودرامی بلعد».[72]

«درهمه انقلابهابرخی ازعناصررادیکال وانقلابی که نظامی راساقط می کنند،بعدازمدتی احساس می کنند که به اهداف خودشان رسیده اند.مثلابورژوازی بزرگ درانقلاب فرانسه پس ازاینکه رژیم پادشاهی فرانسه راسرنگون کردوبه آزادی سرمایه داری رسید،دیگر انقلاب راتمام یافته تلقی وعلیه عناصررادیکال که هنوزمعتقد به تداوم انقلاب بودند،فعالیت کرد؛تاآنجا که حتی رهبر انقلاب یعنی روبسپیر راکه بیشتر ازهمه مدافع پابرهنگان وگرسنگان بود وبه اصطلاح از دهقانان خرده بورژوازی حمایت می کرد،درمیدان انقلاب به گیوتین سپردندوسراوراجدا کردند.چون دیگر این عناصرکه تاکنون همراه انقلاب بودند وظیفه یاخواسته های خودشان راتمام شده احساس می کردند ودیگرضرورتی نمی دیدندکه به انقلاب یا انقلابی بودن ادامه بدهند».[73]

پس از پیروزی انقلاب،سرنوشت کشور بوسیله 6نفرازفقهای شورای نگهبان که خودمنصوب ولایت مطلقه فقیه هستندوولایت مطلقه فقیه نیزخود منصوب مجلس خُبرگانی است که اعضایش توسط همان 6نفر تائید می شود،رقم خورد.

‌دكترعلی‌شريعتی‌می‌گويد:

«بايدشماره‌رأی‌هابه‌شماره‌رأس‌هابرسدودرآنجاهمه ‌مردم ‌حق‌ رأی ‌و تشخيص ‌رهبری‌ سياسی ‌واجتماعی ‌خودشان‌راداشته‌باشند.نبايد سرنوشت‌جامعه‌رابه‌حكومت‌‌دمكراسی‌رأس‌هاسپرد».

وقتی امام خمینی ازپاریس به بهشت زهراآمد،درسخنرانی معروف خود جمله اي به این شرح ایرادکرد:

«مابه واسطه آراء مردم،مجلس سنا درست مي كنيم و…»البته بلاواسطه وباتذكري كه داده شد،امام خميني سخنان خودراتصحيح كرده و گفتند:«مقصودمن ازمجلس سنا،مجلس مؤسسان بود،نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفي است،هميشه بوده».[74]

امادراین30 سال،همه چیزدرمصلحت «مجمع تشخیص مصلحت»توسط مشروطه مشروعه نظارت استصوابی شورای نگهبان،بوسیله ولایت مطلقه فقیه نظارت استصوابی شد!

نهاد شورای‌نگهبان،طبق ‌‌مصوبۀ اوليۀ ‌مجلس ‌تدوين ‌خبرگان‌ قانون‌اساسی‌كه ‌خواسته وهدفش‌‌حفاظت‌از اسلامیّتِ جمهوریَّت بود،درست‌شد.اما ازآنجا كه ‌از قديم‌الايام ‌بين‌روحانيت‌،دوديدگاه ‌متضادحاكم ‌بوده ‌است، ‌‌تناقض آن دو دیدگاه،بعلاوۀ‌ اختلافات ‌قديمی‌،‌به اضافۀ‌ كينه‌های ‌‌گذشته، درحيطه ‌عمل،یعنی باتأسيس ‌ج.ا.ا)، آشكارشد،واولين واکنش ‌اجرايیش دراختلافات‌ بوجود‌آمده ‌بين ‌مجلس‌ وشورای‌نگهبان بروزکرد!

لذا امام‌خمينی‌ ‌راه ‌مجبورساخت تا«مجمع‌تشخيص‌مصلحت»‌تأسیس شود. مجمعی‌كه‌تازمان‌ زنده‌ بودن ‌ايشان ‌مَحمِل ‌قانونی‌ نداشت‌ و پس‌ از مرگ‌ وی،بابازنگری ‌وتعميم‌‌ قانون‌اساسی،‌‌صورت ‌رسمی ‌‌به ‌خود گرفت ‌وعلاوه ‌برآن ‌بر قدرت ‌ولايت‌فقيه ‌«مطلقه» هم ‌افزوده ‌شد!

اعضای مجمع تشخیص مصلحت مستقیم وغیرمستقیم منصوب ولایت مطلقه فقیه هستند.واکثریت اعضای آن همیشه ثابت بوده است؛این اعضاءهمیشه چه درصحنه آشکار وچه درصحنه مشاوره وپنهان، در این30سال قدرت سیاسی را دراختیارداشته است.[75]

می توان گفت:مجمع تشخیص مصلحت همان«دولت سایه»ای استکه به صورت آشکاروجود دارد؛و«دولت سایه»پنهان همان جریانی است که«قتلهای زنجیره ای» را هدایت کرد و…

هنگامی‌كه ‌رئيس ‌مجلس ‌خُبرگان‌ ‌قانون ‌اساسی ‌اول (آیت الله العظمی منتظری) ‌گفت:

«البته ‌بدين ‌معنی ‌نيست ‌كه ‌درقانون ‌اساسی ‌ماكه‌ خُبرگان ‌آن ‌هيچ‌ تجربه‌ای ‌ازقانون ‌نويسی ‌برای ‌يك ‌انقلاب ‌نوين ‌نداشتند،هيچ‌ ‌نقص ‌و ضعفی ‌وجود نداردووجود نواقص‌لازمۀ‌ طبيعی ‌ساخته‌های ‌انسان‌های ‌غيرمعصوم ‌است ‌‌واميدواريم‌كه ‌شرايطی ‌پيش ‌‌آيدكه ‌نواقص‌ آن ‌به ‌عنوان ‌متمم ‌برطرف‌گردد».[76]

قانون اساسی در سال 1368همزمان با فوت امام خمینی متمم خورد و سرنوشت انقلاب رابکلی تغییر دادوتمام قدرت واختیارات دراین20 سال را به«ولایتمطلقه فقیه»سپرد!

رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی اول،(آیت الله العظمی منتظری)در همان زمان گفت:

«اگرنسل ‌معاصرانقلاب ‌‌نتواند درعصرخودسنداصلی ‌انقلابش‌رابرشئون ‌مختلف‌‌كشورحاكم‌گرداند،چه‌ انتظاری ‌ازنسلهای ‌آينده‌كه ‌بايد انقلاب ‌و ابعادشعارهای ‌آنرا ازلابلای ‌صفحات ‌تاريخ ‌بيابند،‌می‌توان ‌داشت. اصلابطوركلی ‌آنچه ‌رابط‌‌بين ‌همه ‌قواو ارگانهای ‌مختلف‌كشوراست ‌و حقوق‌ همه ‌اقشاروثبات كشورراتضمين ‌‌می‌كند قانون ‌است ‌وبس. اگر بناباشدهر فردی‌ وياارگانی‌بخواهداراده ‌و فكرخودرادرمحيط‌‌كار‌ش ‌حاكم‌ گرداند جزهرج ‌و مرج ‌و اختلال ‌نظام ‌چيزی‌ عايد كشور نخواهد شد.وقتی‌كه‌ خداوند متعال ‌به‌ خاتم ‌پيامبران ‌با همه ‌عظمتش ‌دستور ‌می‌دهد:«وان ‌احكم ‌بينهم ‌بما انزل ‌الله ‌و لاتتبع ‌اهواهم ‌و احذرهم ‌ان‌يفتنوك ‌عن ‌بعض‌ ما انزل‌الله ‌اليك (مائده49) يعنی:براساس ‌‌قانون‌ خدا بين ‌‌مردم ‌حكم‌ كن ‌وازخواسته‌های‌آنان ‌پيروی‌نكن ‌ومواظب ‌باشد ترا از قانون ‌خدامنحرف‌ نكننند»پس ‌قهرا ‌من ‌وشمادرهرمقام ‌وپستی ‌باشيم ‌حق‌ نداريم‌خودسرانه ‌ويابراساس ‌روابط وتوصيه‌های ‌بيجا تصميم ‌بگيريم ‌و اقدام ‌نمائيم».[77]

اسلام قبل ازآنکه ‌»در پيچ ‌وخم‌ اداری‌ ‌حكومت ‌قرارگيرد،همواره ‌‌دو ديدگاه‌ متضادرادرحوزه‌انديشه داشت:؛‌يكی ‌معتقداست:

«عالمان‌(فقیهان دین)درحُكم ‌قيّم ‌وواليان ‌امرهستند،كاررسيدگی ‌به ‌ایتا‌م رادارا هستندوامت‌ اسلام، حالت ‌يتمی ‌را داردكه ‌سايه ‌پدرازسرش‌ كوتاه ‌‌شده ‌وسفارش ‌كرده‌اندازآنهاكفايت‌ شودوهدايت ‌این امت ‌رابرعهده گيرند، مانندقيّمی‌كه ‌بعدازپدر متكلفل ‌اداره ‌امور ايتام‌است».[78]

ودسته دیگرازاین فقیهان اعتقاد دارند:

«خداوندبه ‌عقل ‌كل،‌يعنی ‌پيامبر(ص) نيز می‌فرمايد:«وشاور هم ‌فی‌الامر»، فاذا عزمت‌،فتوكل ‌علی ‌الله» فاذا عزمت ‌‌براكثريت‌،نه ‌اينكه ‌مشاوره‌كن‌و بعد اقليت‌ رامتابعت‌ كن؛چراكه ‌اين ‌تبعيت ‌خلاف ‌عقل ‌همه ‌‌عقلای ‌عالم ‌است،چنانچه ‌اگر مشورت ‌كندودنبال ‌رأی ‌خودش ‌برود اينهم ‌خلاف‌ عقل ‌همه ‌عقلای ‌عالم‌ است.چون‌ ‌پيامبر(ص) ‌به عنوان ‌حاكم ‌است ‌وبا علم ‌غيبش‌ كه ‌نمی‌خواهدحكومت ‌كند.‌پس ‌حُكّام ‌نبايدكاری ‌كنندكه ‌مردم ‌به ‌آنها واسلام ‌بدبين ‌بشوند».[79]

همين‌ايشان‌يك جای‌ديگر‌گفته‌‌ است:

«درامورجامعه كه «‌مالانص ‌فيه» ‌است،خداوند يك‌ قانون ‌بيشترندارد و ‌مصلحت‌ ‌جامعه ‌باتشخيص‌خودجامعه ‌است‌ولذا نسبت‌ به ‌مصالح ‌جامعه‌كه‌‌عاری‌ازحرام ‌مثل‌رباورشوه‌ باشد،مااصلاخلاف ‌‌شرع ‌نداريم. مثلا اگر نمايندگان ‌جامعه ‌نشستند تصويب ‌بودجه ‌كردند،خلاف‌ شرع ‌در اينجا معناندارد،چون ‌مالانص‌فيه ‌است.چون ‌مصالح ‌را ديده‌اند و حرامی ‌هم ‌درآنها ‌نبوده ‌وچنين ‌تصميمی ‌گرفته‌اند.درمالانص ‌فيه‌نظر، نظرمردم ‌است. مشورت ‌بامردم‌است.اگرمثلا شيخ‌ انصاری ‌نظری ‌راجع ‌به ‌بودجه‌ داردولی ‌مردم ‌نظرديگری ‌دارند،بدون ‌آنكه ‌حرامی ‌درآنها باشد،اوحق ‌ندارد نظرخود‌را اعمال‌كند،زيرادرصورت‌ چنين‌كاری ‌اثباتا سر از اكراه ‌در می‌آورد. آری ‌می‌تواندبا قدرت‌ تبليغی ‌صحيح نظر خود رابرای ‌مردم ‌بيان‌ كندو استدلال ‌نمايد اگر ‌مردم ‌پذيرفتند فبها و الا شرعا حق ‌اجراء ندارد،خلاصه ‌يارأی ‌مردم،‌يارضايت آنها».[80]

امارونداجرایی پس از انقلاب،نشان دادکه سرنوشت مملکت ومردم در مصلحت اندیشی چند نفر رقم می خورد:

«ازحکومت دینی» قرائت‌های متفاوت ومتباینی تفهیم می‌شود؛ و این به نوع و اندیشه اندیشمندان دین بازگشت دارد؛ وآن عبارت است چگونگی فهم ما ازدین ودرک ما از احکام دینی.دریک قرائت ازحکومت دینی، عده‌‌‌ای بر این باورند،یا بلحاظ تعلقات خاص بر این باور رسیده‌اند که حکومت دریک نظام مبتنی بردین و عقاید مذهبی ازآن خداست که به امام عادل تفویض می‌شود،دراین انتقال مردم هیچ نقشی ندارند. این تفکر برای مردم فقط این برجستگی را قبول می‌کند که تا آنان نخواهند،البته امام عادل هم نخواهد توانست حکومت کند.اما وقتی امام عادل توانست به قدرت حکومتی برسد،دیگر نظرورضایت عامه مردم برایش اصل نیست؛ بلکه اعاده و جاری ساختن احکام الهی ومصلحت توده مردم- که به تشخیص اوست- برای شخص امام عادل مطمح نظربوده وتنها بایدبه این هدف و غایت بیندیشد، هرچند با مخالفت عامّۀ مردم هم روبرو شود.دراین دیدگاه مردم حق انتخاب نداردودرصورتیکه نهادهای مدنی مثل پارلمان هم-بخاطر شرایط زمانی- ضرورتش ایجاب شود،کنترل ومصلحت ازطرق دیگرکانالیزه شده وتصفیه می‌گردد.درهرصورت دراین اندیشه،مردم نقش اول را در عرصه‌های حکومتی برعهده ندارند،بلکه به مثابۀ وسیله و ابزار درجهت تحقق اهداف الهی حکومت دینی از آنان بهره‌برداری می‌شود.این اندیشه معتقد است: افراد دینی دراین حکومت تعبداًومتشرعاًبه این روند گردن می نهند. آنان- یعنی معتقدین به این اندیشه- خودرا مسئول ایمان مردم می‌دانندولوبا نصر بالرعب !درچنین دیدگاهی تمامی تفاسیردینی وبرداشت‌های اندیشه‌ای ازدین وحکومت به شکل بالاوپائین تحلیل وتبیین ودرصورت لزوم به صورت قانون تحریر می‌شود.این اندیشه از قاعده کلی اهم فی الاهم ودفع افسد به فاسد سود جسته وبه شکل ظریفانه‌ای آن را به همه چیز تعمیم می‌دهد.

اماازسوی دیگر اندیشه دیگری هم هست که اعتقاد دارد درحکومت دینی مردم نقش اول را بازی می‌کنند.آنان اعتقاددارندمردم-اکثریت مرد- اگردرامری اتفاق کنند،آن امرحق محسوب خواهد شد.وغالباً این اتفاق مورد وفاق ملت،حسنه است نه سیئه! اگر استثنائی هم حادث شود، لازمه خود باروری وخودسازی است و تکمیل نظام سیاسی اسلام وتلطیف حکومت اززنگارهای عوام گونه وقرائت های فاشیستی خواهد شد.دراین اندیشه و قرائت ازحکومت دینی،احکام الهی ازطریق خواست عمومی به طریق تشکیل نهادهای مدنی چون پارلمان وحق انتخابات آزاد،به صورت قوانین مدون شده وپیاده می‌گردد.درچنین روندی دیگر کارگزاران حکومت دینی به توجیه مصلحت عامه، مصلحت خودرا اعمال نخواهندکرد.درچنین اندیشه‌ای قرائت‌های مختلف ازدینفقط درصحنه برخورد اندیشه‌ها متبلور است که خودنیز زائیده ترقی وتکامل است.ولی درجاری ساختن حکومت دینی،آنچه اتفاق مردم-که درانتخابات آزاد متبلور می‌شود-هست جاری خواهد شد.یعنی احکام الهی هم بصورت ریز قانون درخواهد آمد.«اهم فی الاهم »و« دفع افسدبه فاسد» هم دریک نظام دمکراسی وپارلمانی که آحاد مردم خودشان آزادانه انتخاب کرده‌اندتوجیه وتفسیرخواهد شد نه درنزد افکار جدای ازحکومت.درچنین اندیشه‌ای حکومت دینی رضایت عامه رامی‌خواهدرضایت عامه هم ازطریق نهادهای مدنی چون پارلمان، احزاب آزاد، مطبوعات ورسانه‌های فراگیرتجسّم پیداخواهد کردوازطریق انتخابات آزاد نمایندگان مردم رضایت ومصلحت عامه را به تقریر و تحریر قانون درعرصه‌های حکومت محقق خواهندساخت».[81]

آیت الله هاشمی رفسنجانی درمجلس خبرگان قانون اساسی گفت:‌ «…قانون ‌اساسی‌وساير قوانين ‌در اين جمهوری ‌بايدصددرصد ‌براساس ‌اسلام ‌باشد.واگريك‌ ماده‌هم‌برخلاف‌احكام ‌اسلام ‌‌باشد،تخلف ‌ازجمهوری ‌وآراء ‌‌اكثريت ‌قريب ‌به ‌اتفاق ‌ملت ‌است.براين ‌اساس ‌هر رأی‌ ياطرحی‌كه ازطرف ‌يك‌ يا چندنماينده ‌به ‌‌مجلس ‌داده ‌شودكه ‌مخالف ‌‌اسلام ‌باشد،مردود و مخالف ‌مسير ملت ‌وجمهوری ‌اسلامی ‌است.واصولا نمايندگانی ‌كه ‌براين ‌اساس ‌انتخاب ‌شده ‌باشندوكالت ‌آنان ‌محدود به ‌حدود جمهوری ‌‌اسلامی ‌است ‌و اظهار نظر و رسيدگی ‌به ‌پيشنهادهای ‌مخالف ‌اسلام ‌‌يامخالف ‌نظام ‌جمهوری‌‌خروج‌ازحدود و وكالت‌آنها ‌است.تشخيص‌مخالفت ‌وموافقت ‌بااحكام ‌اسلام ‌‌منحصرادر صلاحيت ‌‌فقهای ‌‌عظام ‌است‌كه ‌الحمدلله ‌گروهی‌ازآنان ‌درمجلس‌وجود دارند.وچون ‌اين ‌يك ‌امرتخصصی ‌‌است،دخالت ‌وكلای ‌محترم‌ديگر در اين ‌اجتهاد وتشخيص ‌احكام ‌شرعی ‌ازكتاب ‌وسنت ‌دخالت ‌در تخصص ‌ديگران ‌بدون ‌داشتن ‌‌صلاحيت ‌وتخصص ‌لازم‌‌است…از گفته‌هاو نوشته‌های ‌بعضی ‌از جناح‌ها بدست ‌می‌آيد، افرادی‌‌كه ‌صلاحيت ‌تشخيص ‌‌‌‌احكام ‌‌و معارف ‌اسلامی ‌را ندارند،تحت ‌‌تاثّر مكتب‌های‌ انحرافی‌، آيات ‌قرآن ‌كريم ‌ومتون ‌احاديث ‌رابه‌ ميل ‌خودتفسيركرده ‌‌وباآن‌ مكتب‌ها ‌تطبيق ‌می‌نمايندوتوجه ‌ندارد كه ‌مدارك‌ فقه‌اسلامی‌براساس‌متنی‌است‌كه‌محتاج‌به ‌درس ‌و ‌بحث ‌و‌تحقيق ‌طولانی ‌است ‌وبا آن‌ استدلال‌های‌ مضحك‌ وسطحی ‌و بدون ‌توجه ‌به ‌ادّله ‌معارض ‌وبررسی ‌همه ‌جانبه،معارف‌ بلندپايه ‌و‌عميق ‌‌اسلامی ‌را نمی‌توان ‌بدست‌ آورد ومن ‌انتظارم ‌دارم ‌‌محيط ‌مجلس‌ خبرگان از چنين ‌رويه‌ای ‌بدور باشد».[82]

يكی‌‌گفت:

«قائمه‌جامعه‌دينی،ايمان‌رضامندانه‌است‌وايمان‌‌نه‌تنهااكراه‌بردارنيست كه ‌يكدست ‌شدنی ‌هم ‌نيست ‌و به ‌تنوع ‌شخصيت ‌آدميان‌،ايمان‌هاهم ‌‌تنوع ‌ونوسان ‌می‌پذيرد…آن ‌شاهدبازاری‌(فقه) اگردرپناه ‌دين ‌پروری ‌پرده‌نشين ‌(ايمان) ‌نخزد، متاعی‌ بی‌بهاءبيش نخواهدبودوهردستی ‌كه ‌حُرّيت ‌را از ايمان ‌ورزی ‌و سياست ‌را از فهم‌‌دينی،به‌ غصب‌ وغارت ‌سلب‌كنددرمعناومبنای ‌جامعه ‌دينی ‌خلل ‌افكنده ‌است‌…باچنان ‌‌شيوه‌هايی‌،حكومتی ‌توتاليتر و ايدئولوژيك ‌وپر وحشت ‌رامی‌توان ‌بناكرد، اماجامعه ‌امن ‌دينی‌‌چطور؟».[83]

وديگری گفت:

«اينكه ‌اين6نفر فقهای ‌شورای ‌نگهبان ‌چه ‌كاره ‌هستند،يعنی ‌امام ‌و پيغمبرچه ‌كاره ‌است؟من ‌مثل ‌شماهستم،اماوظيفه سنگين ‌پاسداری ‌از حُكم ‌خدارا برعهده ‌دارم. اگر حق‌ مردم ‌ازبين ‌برود،فردا مرا مؤاخذه ‌می‌كنند».[84]

وپاسخی‌می‌شنود:

«حكومت ‌نبايدخود را دارای ‌مأموريت‌ ويژه ‌ازسوی ‌خداوندبداند.يعنی ‌اگر پذيرفتيم ‌الگوی ‌خاصی ‌برای‌زمان‌غيبت ‌وجود ندارد،‌ديگر به ‌اين ‌صورت ‌نيست‌كه ‌احدی ‌دارای ‌مأموريت‌ واختيارات‌ ويژه ‌وخاص ‌برای‌هدايت‌جامعه‌‌باشدو ديگران ‌از چنين ‌اختياری ‌برخوردار نباشند… اگر درجامعه‌ای ‌حاكميت ‌ادواری ‌نباشد،به ‌بيان ‌ديگراگررأس‌ هرم ‌قدرت ‌سياسی ‌مادام العمر باشد،آفت‌ فساد بروز می‌كند…وقتی ‌حاكميت ‌‌امتدادزمانی ‌داشته ‌باشد،درادامه‌كارچاره‌ای ‌نخواهدداشت ‌جزاينكه ‌به ‌روشهای ‌خشونت ‌بارمتوسل‌شود».[85]

امامنازعات درجمهوری اسلامی فرا‌گير شد.ودرعمل گاهی ‌صحنه ‌‌زد و خورد،ترور،حبس،قتل ونیز قتلهای زنجیره ای که توسط نیروهای وزارت اطلاعات انجام شد…

وسرانجام پس ازانتخابات 22خرداد88، منجربه ضرب وجرح و قتل و زندانی کردن بخشی از مردم منجر شدکه در مخالفت مَدنی خواستاررسیدگی به نحوه شمارش آرای خودشده بودند!

درزمانی که اصل مربوط به شورای نگهبان درمجلس خبرگان قانون اساسی درحال تصویب بود،همان ‌ابتدا شيخ ‌عبدالرحمان ‌حيدری ‌يكی ‌از نمايندگان ‌‌گفت:

«پيشنهادشورای ‌نگهبان ‌قانون ‌اساسی‌به‌اين‌ترتيبی‌كه‌تدوين‌شده‌»ضرره‌‌ اكثر من ‌نفعه»است.ضررش‌بيشتر ازنفعش‌ است…».[86]

یکی بود یکی نبود:دردوران مبارزه علیه رژیم شاه شعار دادیم «استقلال،آزادی،حکومت اسلامی» اما هیچکس نمی دانست«حکومت اسلامی»یعنی چه؟!خیلی هاتصورمی کردند«حکومتاسلامی» همان «خلافت عثمانی»و«خلافت عباسیان وامویان»است… لذاآن شعار،آن روز،به«استقلال» آزادی» جمهوری اسلامی»تغییر داده شد.

مردم در22 بهمن57 پیروزی کامل را بدست آوردند.در12 فروردین 1357،با یک همه پرسی، برای تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی 98 درصد رأی گفتند.

چیزی نگذشت که در تاریخ28مرداد1358اولین جلسه تدوین قانون اساسی تشکیل شد.ده سال طول کشیدکه بدانندسه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجد.درسال 1368قانون اساسی تغییرداده شده.اینبارهمه اختیارات رابه شخص ولایت مطلقه فقیه دادند.ویک رئیس جمهور هم گذاشتندکه منویات ولایت را اطاعت واجراءکند…

انتخابات 22خرداد88 پایان مجادله ومنازعه تفکر«جمهوری اسلامی» ودیدگاه«حکومت اسلامی»بود.

روز23خرداد 88،آغاز«حکومت اسلامی»عنوان شد.

دیگرسخن ازجامعه مدنی ،آزادی مطبوعات،وآزادی احزاب وبرگزای اعتراضات مدنی برای بدست گرفتن قدرت در«حکومت اسلامی» یک امرزائده و مزاحم است.

روز22خرداد88 مزاحمان«حکومت اسلامی»که مانع اجرای احکام خدا می شدندبرای همیشه قَلع وقَمع شدندو«جمهوری اسلامی»، به «جمهوری ولایت فقیه» نام گذاری شد.

درماجرای‌داستان «مزرعه‌‌حيوانات‌» اثربی بدیل وتاریخی و ماندگار همیشگیِ «جورج اورال»می خوانیم:

«روزی ‌صاحب ‌مزرعه ‌و ‌افرادش ‌فراموش‌ می‌کنندکه ‌به ‌حیوانات ‌غذا بدهند.حیوانات ‌نیزکه ‌ازگرسنگی ‌بی ‌طاقت ‌شده‌اند به‌ انبار‌علوفه ‌هجوم ‌می‌برندوهنگامی ‌که ‌صاحب ‌مزرعه ‌و افرادش برای ‌تنبیه ‌به ‌سراغ ‌آنها‌ می‌روند،باهجوم ‌حیوانات ‌مواجه‌ می‌شوندو‌آنها کنترل ‌مزرعه ‌رادر دست ‌می‌گیرند.‌خوکی ‌بنام ‌«ناپلئون» ریاست‌ قلعه ‌را قبول ‌می‌کند. شعارها و قوانینی ‌وضع ‌می‌کنند.اما ازهمان ‌ابتدا به ‌بی‌راهه ‌رفته ‌ووضع‌ حیوانا‌ت ‌نه ‌تنهابهترنمی‌شود،‌بلکه ‌وخیم‌تر ‌شده ‌و مزرعه ‌رو به ‌نابودی ‌می‌رود. ‌ناپلئون ‌ازهیچ ‌ظلمی ‌روی ‌گردان ‌نیست؛‌حیوانات ‌رابی‌دلیل ‌می‌کُشدوحکومتی ‌پلیسی ‌ومبتنی ‌بروحشت‌ راپایه ‌گذاری ‌می‌کند و در حالی‌که‌ شعارحمایت‌ ازتوده‌هاوبرابری‌همگانی ‌می‌‌دهد،خود و اطرافیانش ‌ازامتیازات ‌ویژه‌ای ‌برخوردارند.ناپلئون ‌به ‌علت ‌قدرت‌طلبی، ‌اسنوبال- خوکی ‌که ‌نقش‌ رهبرروشنفکررا بازی ‌‌می‌کند- رانیز ‌از ‌صحنه خارج ‌می‌کند.‌بزرگترین ‌پروژۀ توسعه ‌مزرعه ‌(ساخت‌ آسیاب ‌بادی)‌شکست ‌می‌خوردوهرچه زمان ‌می‌گذرد ‌فاصله ‌میان ‌حیوانات و ‌کسانی ‌که‌ قدرت ‌را دردست ‌دارندبیشترشده، ‌قحطی وگرسنگی ‌فراگیرتر می‌شود.شعارهاوقانونهای ‌انقلابی،‌تحریف‌وبدست‌ ‌فراموشی ‌سپرده ‌می‌شوندودرنهایت ‌ناپلئون ‌که ‌روزی‌ انسان ‌دوپا را بزرگترین ‌‌دشمن ‌حیوانات ‌می‌دانست،دست‌ دوستی ‌به ‌سوی ‌آنان ‌درازمی‌کند. ‌اصلی‌ترین ‌‌شعار انقلاب ‌مزرعه (چهارپا ‌خوب، دوپا بد)یعنی ‌دشمنی ‌با انسانهارازیرپامی‌گذاردودر پایان ‌داستان،‌درکمال ‌ناباوری ‌حیوانات، ناپلئون ‌حتی ‌نام ‌مزرعه ‌رانیزبه ‌همان‌ نام ‌قبلی‌ یعنی‌«مزرعهمانر» تغییر می‌دهد.

حیوانات مزرعه پس ازانقلاب خودعلیه آدمها،‌قانونی در7 اصل ‌به‌تصويب‌می‌رسانند:

1-هر موجودی ‌كه ‌روی‌ دوپا راه ‌می‌رود دشمن ‌است.

2- هرموجودی‌كه ‌روی ‌‌چهار پاراه ‌می‌‌رود ‌يا دوبال ‌دارد دوست ‌است.

3- هيچ‌ حيوانی ‌حق ‌پوشيدن ‌لباس ‌را ندارد.

4- هيچ ‌حيوانی ‌حق ‌خوابيدن ‌در بستر را ندارد.

5- هيچ‌ حيوانی ‌حق ‌نوشيدن‌ مشروب‌ را ندارد.

6- هيچ ‌حيوانی ‌حق ‌كشتن ‌حيوانی ‌ديگر را ندارد.

7-تمام ‌حيوانات ‌با هم ‌مساويند.

بعدها به ‌مرور زمان ‌همه آن ‌7‌اصل ‌در‌‌ يك‌ اصل ‌‌خلاصه ‌شد:

«چهار ‌پا خوب، ‌دو ‌پا بهتر!»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران 177 اصل دارد که با«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»6 ازتن از فقهای شورای نگهبانِ منصوب رهبری،تمامی آن، کن فیکون ،مسخ واستحاله شد.

«درروایتی ازخواجه نظام الملک آمده است که می گوید هنگامی که امیرابو لیث صفاری درمنطقه قهستان از امیراسماعیل سامانی شکست خورد، درپاسخ به پرسش رهگذری علت شکسست خودراگُماردن مردمان خُرد بر کارهای بزرگ دانست.»«فاعتبروا»…!

به پایان آمد این داستان؛قصه همه چنان ناتمام است…

والسلام علی من اتبع الهدی!

13رجب 1430مصادف با تولد امام عدالت، علی(ع)؛15تیر 1388


1-مجموعه آثارش9،ص234)اثر:«علی شریعتی»،کسی که تأثیرادبیات مذهبی او، همراه با فوت ناگهانی اش در29خرداد56،برپیروزی«جمهوری»در ایران،کم اثر نیست.

2-کتاب در مکتب جمعه،ج7،ص336، نقلی از خطبه های نماز جمعه «آیت الله سیدعلی خامنه ای»،رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، فردی که 20 سال است حکومت وزعامت «جمهوری» بدست اوست.اوطبق اصول متعدد قانون اساسی،قدرت واختیارات فوق العاده ای دارد.او می توانستبا«حکم حکومتی»خود انتخابات 22خردا88 راباطل ودستوربه انجام دوباره آن بدهد.

3-روزنامه رسالت3/2/1365؛ نقل قولی از:«آیت الله محمد یزدی»؛فردی که عضو فقهای شورای نگهبان است.اعضای شورای نگهبانمنتخب ومنصوب ولایت فقیه یاهمان رهبرنظام هستند.هم چنین شورای نگهبان وظیفه دارد طبق قانون«نظارت استصوابی»اعضای«مجلس خبرگان رهبری»راتأئیدکند.این مجلس قانونا می تواند درصورت تخلفِ رهبری، وی را ازقدرت خود«خلع » نماید. هم چنین وی به مدت ده سال ریاست قوه قضائیه را(که دربازنگری قانون اساسی ساختارش تغییرکرده بودوریاستش نیزمنصوب رهبری است)،برعهده داشت.آیت الله هاشمی شاهرودی پس از ایشان به قدرت رسید.وی همزمان با بدست گرفتن ریاست قوه قضائیه،گفت:«من ویرانه ای تحویل گرفته ام.ده سال وقت نیاز دارم که قوه قضائیه رامتحول کنم».

4-صحیفه نورج2،ص205؛سخنی از«امام خمینی»رهبر «انقلاب ایران» وبنیانگذار «جمهوری اسلامی».وی اندکی پس از فروپاشی نظام سلطنتی، با 8 سال جنگ ویرانگر روبروشد. که برای ختم وپایان جنگ به تعبیرخودش جام زهرنوشید.

5-صحیفه نور ج1 ص 152و162.

6-صحیفه نورج21،ص21، سخنی از:امام خمینی.

7-ازکتاب:پیرامون انقلاب اسلامی ؛ انتشارات صدرا.

8-از:علی شریعتی،مجموعه آثارش31،ص109.

9-آیت الله مرتضی مطهری,کتاب پیرامونانقلاب اسلامی.

10-صحیفه نور ج19،ص51.

11-صحیفه نور18، ص 361.

12-صحیفه نورج20ص70.

13-نقل قول از:آیت الله مرتضی مطهری.کتاب پیرامون انقلاب اسلامی.انتشارات صدرا،ص80.

14-بخشی از یادداشت اینجانب باعنوان«حکومت دینی،حکومت دیندار»که بانام مستعار«علی میثمی»در روزنامه صبح امروز در مورخه 11دی 1377به چاپ رسید.هم چنین نشریه «یالثارات»به صاحب امتیازی «انصار حزب الله»و مدیر مسئولی«عبدالحمید محتشم» در یک مقاله ای که پرونده روزنامه صبح امروزرا به نقدکشیده بود،درمورد یادداشت اینجانب نوشت:«گرادنندگان روزنامه صبح امروز تحلیل مضحکی ازحکومت دینی دارندکه جهت مزاح آنرامطرح می سازیم.این مزاح آنچنان به دل مسئولان صبح امروز نشست که نویسنده این هزلیات را خبرنگار سرویس گزارش خود قرار دادند…برای قرائت کامل این مقاله به روزنامه صبح امروز29اردیبهشت 1378 وبرای قرائت متن کامل این یادداشت،به پایان این کتاب مراجعه کنید.

15-از:دکتر عبدالکریم سروش،فیلسوف ونظریه پرداز.

16-از: امام خمینی

17-از:دکتر علی شریعتی؛کتاب شخصیت واندیشه دکترعلی شریعتی ص24.

18-از:آلبرکامو.

19-ازسخنان آیت الله علی خامنه ای،رهبر جمهوری اسلامی ایران؛ روزنامه کیهان 30/12/1357.

20-از:آیت الله مرتضی مطهری، کتاب پیرامون انقلاب اسلامی.

21-صحیفه نورج10،ص29.

22-نقل ازکتاب «صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی،ج1،ص373.

23-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی، ص14.

24-روزنامه سلام5/2/1371.

25-از:آیت مؤمن،عضوسابق شورای نگهبان،29آبان1370،روزنامه سلام.

26-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

27-از:آیت الله محمد تقی مصباح یزدی،روزنامه همشهری3/5/1377 .

28-از:آیت الله مرتضی مطهری،کتاب پیرامون انقلاب اسلامی،انتشارات صدرا ص85.

29-از:آیت الله محمدیزدی،عضو فقهای شورای نگهبان،روزنامه سلام،21/4/1376.

30-از:آیت الله واعظ طبسی،تولیّت آستان قدس رضوی،روزنامه رسالت 4/7/1375.

31-از:آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، روزنامه جامعه20/4/77.

32-از:امام خمینی؛صحیفه نوز ج18ص246.

33-از:آیت الله العظمی منتظری؛جزوه ولایت وقانون اساسی.

34-از:علی اکبرناطق نوری،هفته نامه آبان،سال اول،ش26.

35-از:دکترعلی شریعتی؛مجموععه آثار26،ص521.

136از:سخنان«مقدم مراغه ای»نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی اول،به هنگام تصویب اصل 108.از:کتاب:«صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی ج.ا.ا.ج2،ص1098».

37-همان منبع فوق الذکر.

38-از:م.مجتهد شبستری،روزنامه کیهان،14بهمن 1357.

39-از:امام خمینی،صحیفه نورج2،ص216،14آبان 1357.

40-از:م. مجتهد شبستری؛ روزنامه کیهان 21/11/1357.

41-از:آیت الله هاشمی رفسنجانی،رئیس مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی ایران؛7/5/1364؛ روزنامه جمهوری اسلامی.

42-از:دکترعلی شریعتی؛کتاب امت وامامت،ص77؛انتشارات قبل از انقلاب.

43-ازکتاب:صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،ج2، ص1112.

اختیارات ولایت فقیه درقانون اساسی اول کمتر از اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی دوم بود.در آنجا«ولایت مطلقه» قید نشده بود. امام خمینی فقط ده سال حکومت کرد.وقتی این مطلب را می خواندم یاد این سروده که در زمان شاه خوانده شده بود (فکر می کنم داریوش خوانده باشد) و من خیلی آنرا گوش می کردم، افتادم.شاید منظورش شاه بود:«یک وجب خاکمالِ من،هرچی که دارم مالِ تو / بوی گندم مالِ من،هرچی می کارم مالِ تو»!

44-مجموعه آثارش4،ص288.

45-توجه داشته باشید که هنوز آن زمان از اختیارات اضافه تر و بیشتر را که در بازنگری قانون اساسی به سال 1368، به شخص ولایت فقیه داده شدوبه ایشان عنوان «ولایت مطلقه فقیه »اطلاق گردید،خبری نبود!؟

46-همان مأخذ:ج2،ص1116.

47-صحیفه نور،ج20،ص170؛16دی ماه 1366.

48-صحیفه نور،ج21،ص93.

49-از:محمدجوادحجتی کرمانی،جلسه41،18مهر ماه 1358،تصویب اصل109قانون اساسی اول؛رجوع شودبه کتاب:صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،ج2،ص122.

50-از:دکترعباس شیبانی؛همان مأخذ،ج2،ص1132.

51-از:حجه الاسلام دکتر محسن کدیور؛سخنرانی در خارج ازکشور؛پس از واقعه 22خرددا88

52-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

53-از:سخنان حجه الاسلام دکترمحسن کدیور؛روحانی نواندیش که بخاطر عقایدش در دادگاه ویژه روحانیت محکوم شد.

54-از:جلال الدین فارسی،کاندیدای دوره اول انتخابات ریاست جمهوری ورقیب بنی صدر(تقابل دو دیدگاه)که به دلیل ایرانی الاصل نبودن از رقابت بازماند.همان مأخذ:ج2ص1135.

55-مأخذ:جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

56-از:ابوالحسن بنی صدر؛ همان مأخذ:.ج2ص1150

57-از: فقیه عالیقدر،آیت الله العظمی منتظری؛جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

58-همان مأخذ:ج2،ص1118و1142.

59-از:آیت الله دکتر بهشتی؛روزنامه بامداد،6دی ماه سال 1358.

60-به یادداشت«جمهوری سلطنتی» مراجعه شود.

61-از:آیت الله محمد تقی مصباح یزدی؛مجله حکومت اسلامی ش.اول.

62-از:امام خمینی؛صحیفه نورج21،ص11.

63-از:یادداشت«میرحسین موسوی رئیس جمهورکدام رهبری؟!»؛ مراجعه شود.

64-از:نامه آیت الله العظمی منتظری به سید محمد خاتمی؛20مرداد 1383.

65-دکترسیدحسن آیت،اهل شهرستان مراغه،باسابقه معلمي دردبيرستانهاي دخترانه دردوران سلطنت محمدرضاپهلوي،عضو سابق حزب زحمتکشان به رهبری دکتر مظفربقائی،نماينده مجلس خبرگان قانون اساسی ونماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی .

66-از:آیت الله سید علی خامنه ای؛ روزنامه فتح،27آذر1378.

67-به یادداشت همین نویسنده باعنوان«حزب ولایت فقیه»؛ مراجعه شود.

68-رجوع شوددبه یادداشت«ظرفیتهای قانون اساسی تَوَهُّم یاواقعیت؟!»رجوع شود.

69-از:آیت حائری شیرازی؛نشریه اروند8/11/1375.

70-از:نامه امام علی(ع)به عثمان بن حنیف انصاری.ماخذ:نهج البلاغه.

71-از:یادداشت روزنامه اطلاعات؛5 مهرماه سال1320.

72-ورینوازرهبران گروه ژیروندنها(GIRONDIN)وعضو مجلس کنوانسیون بودکه باسخنان آتشین خود راه رابرای اعدام لویی شانزدهم هموار کرد.وی درسال 1793 بوسیله روبسپیربه میانه روی متهم شدوهمراه با21نفردیگرازژیروندنها،باگیوتین اعدام شد.روبسپیرنیزخود درسال 1794اعدام گردید!

73-از:روح الله حسینیان،نماینده دوره هشتم مجلس شورای اسلامی،رئیس پیشین مرکزاسنادانقلاب اسلامی،وازمدیران اسبق وزارت اطلاعات؛نشریه ارزشها،ش86؛ 23شهریور1377.

74-صحيفه نورج5ص8.

75-به یادداشت«دمکراسی رأسها»، مراجعه شود.

76-ماخذ:«کتاب صورت مشروح‌مذاكرات مجلس بررسی نهائی قانون ‌اساسی ‌ج.ا.ا..آنزمان ایشان نمی‌دانست‌ ‌‌در‌‌‌آينده‌ای ‌نه ‌چندان دور،قانون ‌اساسی ‌متمم‌ خواهد،خورد، اما نه ‌آنجوركه ‌تصورش‌ را می‌کرد.

77-همان مأخذ.

78-از:آيه الله‌احمد‌جنتی،روزنامه ‌صبح‌ امروز؛20/11/1377.

79-از:آیه الله ‌العظمی‌‌صانعی‌،روزنامه ‌آريا 13/3/78.

80-روزنامه‌خرداد13/3/78.

81-متن داخل گیومه،یادداشتی بودازهمین نویسنده باعنوان:«مصلحت یارضایت عامه درحکومت دینی»،که در اردیبهشت 1379نوشته شدوبرای مطبوعات ارسال گردید؛ولی هرگزچاپ نشد!.

82-صورت ‌مشروح‌ مذاكرات ‌مجلس بررسی ‌نهائی ‌قانون ‌اساسی ‌ج.ا.ا. ج 1ص 6و5.

83-از:سخنان دکتر عبدالکریم سروش.

84-از:آيه الله‌ابوالقاسم ‌خزعلی؛روزنامه سلام‌17/3/78

85-از:حجت الاسلام دکتر محسن کدیور،روزنامه صبح امروز،19 فروردین8 137

86-همان منبع:ج1،ص52.

بایگانی

دسته‌بندی