You are currently browsing the tag archive for the ‘سوفسطائیان’ tag.

اصلاحات ایدئولوژیک برای انقلاب ایدئولوژیک

انقلاب هایی که ماهیت ایدئوژیک دارند،به علت ممانعت ازورودوخروج یاگردش اطلاعات،در نهایت به«بن بست»خواهند رسید.

انقلاب مارکسیست لنینیستی شوروی سابق و ظهور استالینیسم می تواند یک مصداق از این سرنوشت مختوم تاریخ باشد.

انقلاب اسلامی ایران که در اندام «جمهوری اسلامی»متولد شد،هرچه از عمرش گذشت بیشتر ایدئولوژیک شد.

یکی ازعلل رویکرد گسترده مردم به«سیدمحمدخاتمی»در22خرداد76،ایجادیک روزنه به دورن گردش آزاد اطلاعات بود که با شعار تحقق«جامعه مدنی»توجه همگان رابه خود جذب کرد. همان زمان نیز ناقوس اصلاحات به صدا درآمد.

اصلاحات مدنی برای انقلاب ایدئولوژیک،یکنوع جدیّت و شهامت می خواست که متأسفانه باحُسن نیّت ومماشات خارج ازاندازه«سید محمدخاتمی»در مقام وقدرت ریاست جمهوری،این اصلاحات کج دار ومریز پیش رفت؛و سبب شدمخالفین،وی را درچنبره ای قراردهندکه وی نتواند درتحقق آن کاملا محق شود.

غیر از انقباضی که در مجرای«قانون»وجود داشت،ناهماهنگی وسهم خواهی در مجموعه نیروهای اصلاح طلب،(که دراین وسط،عده ای نیزدیرآمده،زودمی خواستندبرسند!)دلیل رویکرد مردم(رویکردی توده ای وطبق معمولِ سنوات قبل)به فردناشناخته ای بنام«احمدی نژاد» شد.

وی در4سال اول،فقط به«سفر»گذراند،تاخوب شناخته شود.دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری،تبلیغات یکدست و هجوم بی سابقه وهمه جانبه مخالفین وی،ودرخواست آنان از مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی،تنهادلیل حضور85درصدی مردم درانتخابات این دوره می تواندباشد.یعنی چنانچه مخالفین،چنین نمی کردند،و رغبتی برای رأی دادن مردم از خود نشان نمی دادند،«احمدی نژاد»همان رأی سنتی خود را داشت،و اتفاقا همین حضور بیش از حدِّ تصور مردم در این دوره،خود دلیل مستقلی است برمشکوک بودن نتایج انتخابات.آفتاب آمد دلیل آفتاب.

«جامعه مدنی»خاتمی نیمه کاره ماند!«جامعه مدنی»همان واژه استیجاری از غرب است که بما رسیده؛و از آندست متون علوم انسانی است که در دانشگاههاتدریس می شود؛وبالطبع سبب تشکیک در جهان بینی الهی وترویج مادیگری!؟

آنچه که«سیدمحمدخاتمی»دراین 8سال می خواست،کاملا محقق نشد.وجهی ازآن امکان ظهور و بروز نیافت؛وجهی نیزتبدیل و یا جعل حقیقت شد و«سفسطه گران سوفسطا»با دمیدن در شیپور خود،اذهان مؤمنین وروحانیون سنتی و مراجع تقلید را مشوَّش کردند.

البته آنچه امروز«دمکراسی ایرانی»یا جمهوری«ایران»را موج دار کرده،انعکاسی از همان 8سال ریاست جمهوری«سیدمحمد خاتمی» است.که وحشت فعلی از یک انقلاب مخملین نیز ازهمین آبشخور سرچشمه دارد!

در دوره شاه،بی هیچ تردید مؤمنین ایمانشان با لهو و لعب شاهانه تَرَک برنداشت که اینک بخواهیم باقرائت«نَصَربالرُّعب»از«دین»،سعی درحفظ ایمان مردم کنیم؛ویامانع ازتشکیک وتَرَک برداشتنش شویم!

شکّی نیست که معرفت دینی متفاوت است.ونمی شودیک معرفت رامترادف با«دین» دانست. وآنراعین«دین»پنداشت.تمام حُسن ونقطه قوَّت«دین»خدا(که سب تکامل وکمال می شود) همین اختلاف آراء از«دین»است.

حال،چنانچه یک اندیشه وقرائت از معرفت دینی بتواندقدرت ایجابی وسلبی راهم بدست آورد و بخواهد فقط میخ خودش را محکم بکوباند،چاره ای جز مسدود کردن گردش اطلاعات آزاد را ندارد و اتفاقا همین نیز«آنتی تز» خودش شده و معلوم نیست«سنتز»ش چگونه متولد خواهد شد؟!

بنابراین برای چنین انقلاب هایی«اصلاحات»ناگزیرمی نمایدوچاره ای جز توسل به این رویکرد نیست.هیچ انقلابی نیست که متمم نخورد وهیچ قانون اساسی هم نیست که وحی منزل باشد و تعمیم نیابد .

انقلاب22بهمن57پیش ازآنکه روی اصول موردقبول و مورد وفاق یک جامعه مدنی مستقر گردد، بیشترمتکی بریک ایدئولوژی است.آنهم ایدئولوژی ای که فقط یک قرائت ومعرفت ازدین را برمی تابد و راه را بر ورود دیگر اندیشه ها می بندد وبا همین دیدگاه هم مترصدآن است که به انحای مختلف سستی درایمان مردم رخنه نکند!

«جمهوری» یعنی اینکه همه مردم برای خودشان تصمیم بگیرند و درامر سرنوشت خوددخالت کنند.«جامعه مدنی»یکنوع سیره اخلاقی برای «شهروند» امروزی است.

«اسلام»،دین رسمی وفرهنگ مردم ایران است که باضرس قاطع می گوئیم هیچ قدرت و دولتی در هر دوره ازتاریخ،امکان ندارد بدون آن «وجود»پیداکند و بتواندحُکم براند.

اما مشکل اینجاست که وقتی این انواع قرائت وتفکر از معرفت دینی بخواهد مدیریت و حکومت ودولت را دراختیار داشته باشد،یا باید دین را ازحکومت جدا کند؛یاباید قرائت خود از دین را اعمال کند.یعنی همین چیزی که امروز «جمهوری اسلامی» به سرنوشت آن گرفتار شده است.

آنچه اکنون پس از 30سال اتفاق افتاد،راهی بود که بالاخره«جمهوری اسلامی»می بایست آن را می رفت.یا باید رومی روم می بود یا زنگی زنگ.

الان معرفت وشناختی از جهان بینی اسلامی حاکم است که اعتقاد به«ولایت مطلقه فقیه» دارد و معتقد است با«نظارت استصوابی»نبایدگذاشت هرفرد ناخالصی نماینده مردم شود؛و این یعنی همان حکومت اسلامی.

اما روندی که اینک بشدَّت «تخت گاز»حرکت می کند،خواست واراده مردمی که 30 سال پیش شعار«استقلال آزادی وجهموری اسلامی»را سردادند،نبود.آنهاکه انقلاب کردند(وبالطبع هرانسانی درهردوره اززمان که بیایدوبرود)،منظورشان این بودوخواهدبودکه«آزادی»داشته باشند.ووقتی گفتند«استقلال»منظورشان استقلال در«مرزهای جغرافیایی»نبود،منظورشان استقلال«هویّت وشخصیت»بودکه تبلورش درحاکمیت اراده مردم برسرنوشت خود،نمایان می شود.

وقتی به نحوی ازانحاء(مثل نظارت استصوابی)حق«انتخاب شونده وانتخاب کننده»گرفته شود، مفهوم حقیقی«آزادی»جعل«حقیقت»شده و«استقلال»آدمی دراعمال احقاق حقِّ خود دچار خدشه شده است.

طبیعی است هیچوقت منظور مردم از«آزادی»،آزادی فحشا و یابی بند و باری نیست.مضافا اینکه فرهنگ ایرانی و اسلامی،ریشه در تار و پود و زندگی مردم دارد.

برای حفظ انقلاب اسلامی ایران،یابهتربگوئیم «جمهوری اسلامی ایران»بهترین راهکارراهبردی «اصلاحات ایدئولوژیک»است.این اصلاحات با«اصلاحات مدنی»که همراه شود،به کشورما پویایی،بالندگی و جَهش می دهد. درغیراین صورت هرچه روند فعلی شدَّت یابد و دایما با«یک گام به پیش و دوگام به پس»،بخواهیم تُرمز کنیم،بی درنگ این ترمز بُریده خواهد شد و آنوقت معلوم نیست سرنوشت چگونه رقم خواهد خورد!

لازم است یاددآوری کنیم«امام خمینی» وقتی وارد«بهشت زهرا»شد گفتند:

«به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملت بعد را مُعیَّن می کند؟سرنوشت هر ملتی بدست خودش است».

در مورد چگونگی«اصلاحات ایدئولوژیک»به وقتش خواهیم نوشت.

تهران

17شهریور88

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

این یادداشت ابتدا در شبکه جنبش راه سبز (جرس)منتشر شد.

بایگانی

دسته‌بندی