You are currently browsing the tag archive for the ‘رژیم پهلوی’ tag.

#انقلاب_دوم را آمریکا کرد!

#محمد_شوری. نویسنده و روزنامه نگارتهران.

۱۱ آبان ۱۴۰۰t.me/shourimohammad

«با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه دو جانبه و نه چند جانبه»! این سخن #علی_خامنه_ای است که ۳۲ سال است #ولی_فقیه است و حرف، حرف اوست!#ایران و #آمریکا پیش از سرنگونی نظام پهلوی رابطه ی حسنه ای داشتند. شاه ایران به ژاندارم بودن در منطقه افتخار می کرد. ارزش افزوده ی ثروت #نفت رویاها و گُنده گویی های شاه ایران را افزون کرد و از طرفی انسداد سیاسی، و عدم آزادی مطبوعات و احزاب، از شاه یک خودشیفته ی متوهّم ساخت و همان به سقوط نظام سلطنت کمک شایانی کرد!هم چنین از سوی دیگر این گُمانه هست که احتمالا انتشار آن یادداشت معروف «ارتجاع سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات، و به قلم فردی ناشناخته بنام «رشیدی مطلق» با لابی و اشاره ی پنهان سیا(CIA ) آمریکا بوده باشد! و دلیل آنرا تلنگر و گوشمالی آمریکا به شاه ایران به خاطر برخی سخنان و بلند پروازی های #محمد_رضا_پهلوی و برای آنتریک کردن مخالفان شاه می دانند! تا به او یادآوری کنند که او با #کودتای_۲۸_مرداد و حمایت ما دوباه به قدرت بازگشته است!در یادداشت روزنامه اطلاعات، خمینی سیدی هندی و شاعر توصیف شد. علی رغم صحت، و به دلیل عدم اطلاع، همین سبب اعتراض برخی از مخالفین شد. در کنار آن، این تحلیل هم هست که مثل زمان #مصدق که بخشی از مردم را با پول واداشتند شعار مرگ بر مصدق و یا درود برمصدق بدهند _همانطور که در نظام #ولایت_فقیه هم ما پیمانکارهای آدم جمع کن را داریم که در مراسم های مختلف در له و علیه افراد و رویدادها شعار می دهند و پول می گیرند_ وقوع واقعه ی ۱۹ دی ۵۶ نیز می تواند در راستای همان گوشمالی دادن شاه باشد! منتها کنترل و تنظیم این نوع اجتماعات همیشه در اختیار برگزار کنندگان نیست؛ در دل هر واقعه و حادثه ای یک «سنتز» هست! و «سنتز» آن اعتراض و کشته شدن عده ای در #۱۹_دی، برگزاری مراسم های سنتی درگذشتگان به صورت هفتم و چهلم بود؛ که #سلطنت_پهلوی را به سراشیبی سقوط برد. و انقلاب شکل گرفت و پیروز شد!از آنجا که آن زمان دوره ی انقلاب چپ و به تاسی از #انقلاب_بلشویکی شوروی سابق و رواج اندیشه ی مارکسیستی بود، و ایضا همین هم دلیل #جنگ_سرد بین دو قدرت اتمی شوروی و آمریکا شد، انقلاب مردم ایران و هدایت کنندگان آنان، به سمت چپ روی، که ستیز با #امپریالیسم_آمریکا در راس آن قرار داشت، جهش پیدا کرد!خمینی با انتخاب « #مهدی_بازرگان» برای گزینه ی اولین نخست وزیر #دولت_موقت، این امید را در حاکمیت آمریکا زنده کرد که با مذهبی های ضد مارکسیسم می توان کنار آمد!انقلابیون _اعم از چپ #مارکسیسم و #سازمان_مجاهدین_خلق و نیروهای مذهبی هوادار خمینی مثل #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی و #حزب_جمهوری_اسلامی نمی توانستند با روحیه و نگاه گام به گام مهندس مهدی بازرگان نزدیکی کنند؛ بخصوص وقتی اولین سخنگوی دولت انقلاب « #عباس_امیر_انتظام» شد، که روی سوابق و شخصیت سیاسی وی «ان قلت» های فراوان می شد!خمینی شخصیت کاریزمایی داشت. او بود که توانست آن اجتماعات اعتراضی مردم را که درمساجد برگزار می شد و به مثابه ی یک شبکه اجتماعی گُسترده عمل می کرد، به پیروزی نهایی برساند. کاری که سال های سال مخالفین سیستماتیک و حرفه ای #شاه از عهده ی آن برنیامدند و لذا همه ی آنان در زیر سقف خمینی سُکنا گزیدند به این امید که با تاثیر گذاشتن روی خمینی، انقلاب را آنطور که می پسندند هدایت کنند. طبیعی بود خمینی نگاه مذهبی داشت و به کسانی اعتماد می کرد که این جنبه در آنان قوی و از سوابق آنان حداقل اطلاعاتی داشته باشد! و بیش از همه به حواریون روحانی خود اعتماد مطلق داشت.#سفارت_آمریکا یکبار در حد تصرف اشغال شد. معلوم نشد عاملین آن چه کسانی بودند؟ برخی آن را منتسب به جریان چپ و #سازمان_چریک_های_فدایی_خلق می دانند و برخی لابی خود آمریکا(سیا) در جریان چپ را برای انجام آن شریک می دانند! خمینی و حاکمیت آن واقعه را برنتافت و مانع این تصرف شد. این اعتقاد هست که از آن زمان آمریکا اسناد مهم و کلیدی خود را از سفارت خارج کرده و در عوض با برجا گذاشتن برخی اسناد دست چندم و ایضا گمراه کننده به آنچه بعدها تحت عنوان « #اسناد_لانه_جاسوسی» توسط « #دانشجویان_مسلمان_پیرو_خط_امام» منتشر شد، به ایجاد اختلاف و آغاز و شروع « #کودتای_خزنده» و «فرزند خوری انقلاب»(خواسته یا ناخواسته) کمک کرد!# ۱۳_آبان _۱۳۵۸عده ای دانشجو در خفا اجتماع کردند. اینکه در این دوره همی نفوذ غیر خودی هم بوده و از آن مطلع بوده؟ این پرسشی است که باید برخی دهان باز کنند!در این دوره همی تصمیم می گیرند با تصرف سفارت آمریکا در تهران، به عنوان یک نیروی مذهبی هوادار خمینی، خود عامل مبارزه با امپریالیسم آمریکا شوند و از نیروهای چپ مارکسیسم سبقت بگیرند. می توان شروع فعالیت #چپ_مذهبی پس از پیروزی انقلاب را همین واقعه دانست. هر چند پیش از انقلاب به دلیل تفاوت تفسیر از قرآن در نیروهای مذهبی ضد شاه، چپ به معنای عدالت اجتماعی و آرمان مستضعفین و دفاع از محرومین متولد شده بود!خمینی که تصور می شد مخالف باشد و در اخبار این چنین آمده است، به دلیل حضور یک روحانی سرشناس و مورد وثوق خود،یعنی « #سید_محمد_موسوی_خوئینی» در جمع این دانشجویان، ناگهان حمایت شدیدی کرد و آن را « #انقلاب_دوم» نامید!با ادامه ی انقلاب، خمینی تنها به اطلاعات روحانیون مورد وثوق خود، مثل علی اکبر #هاشمی_رفسنجانی _که از همه ی روحانیون سیّاس تر بود_ اعتماد می کرد، و با بی اعتمادی به #روشنفکران(که متاثر از ذهن عصبی و بدگمانی تاریخی و درونی وی بود) از همان #بازرگان که ابتدا دولت وی را دولت امام زمان و قرآن می دانست، رویگردان شد و سرانجام دولت موقت سرانجام نگرفته با اشغال سفارت آمریکا سقوط کرد. به همین موازات خمینی روز به روز به سمت «کانالیره» شدن کامل هدایت می شد و بعدها مثلث «سید احمدخمینی، سید علی خامنه ای و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی» تنها کسانی بودند که می توانستند اخبار را به اطلاع وی برسانند و هرفردی که در دایره ی این مثلث قرار نداشت از دیدار با خمینی محروم و یا با بایکوت شدن، با انگ سلسله اتهاماتی مواجه می شد!«انقلاب دوم» نتایجی داشت. راس آن عبارت است:الف- #جنگ_سرد بی سرانجام با آمریکا.ب- تحریم. علت العلل همه ی #تحریم های کنونی اشغال سفارت آمریکا در تهران است.ج- #اسرائیل که زمانی دشمن #اعراب بود،به عنوان یک دوست جای خود را در میان اعراب بازکرد.د_ شروع باصطلاح « #صدور_انقلاب» از آغاز همین واقعه است!#جنگ عراق با ایران به بهانه ی همان عامل پیش از انقلاب(اختلاف مرزی که می رفت جنگ صورت گیرد ولی بخاطر ژاندارم بودن نظام پهلوی در منطقه منجر به عهدنامه سال ۱۹۷۵ [۱۵ اسفند1۳۵۳] الجزایرشد) به اضافه ی نگاه ایدئولوژیک انقلاب به منطقه (مثل همه ی انقلاب های ایدئولوژیک در جهت جهانی بودن) که مسلمانان را به اتحاد و مبارزه علیه نظام سلطه و امپریالیزم فرامی خواند، ۸ سال جنگ بی حاصل را برای #نظام_ولایت_فقیه «نعمت» کرد و توانست به همین بهانه مطبوعات را تعطیل، مخالفین را اعدام و زندان کند و با خودی و غیر خودی کردن نیروهای انقلاب، تسویه و تصفیه هم شدت گرفت! و «ابن الوقت ها» در راس قرار گرفتند و میراث خوار انقلاب شدند. مدیریت های خُرد و کلان بدست نیروهای کوته بین و کم سواد و غیر متخصص و ایضا مذبذب _که بواسطه ی ایدئولوژی حاکم، که ریا کاری و تملق را می پسندید_ افتاد و شارلاتانیزم فرهنگ مسلط شد. دلیل آن هم صرفا #اصل_ولایت_فقیه است که همه ی ثروت و قدرت را در اختیار یک فرد گذاشته است! افشای واقعه ی « #ایران_گیت»، همان رویداد معروف آمدن « #مک_فارلین» به ایران ضربه ی مهلکی به هر دو حکومت ایران و آمریکا وارد ساخت. در آمریکا بدلیل آزادی رسانه تا مرز استیضاح دولت ریگان پیش رفت. #ریگان در یک سخن رادیویی و در بازتاب افشا شدن ماجرا گفته بود:«باید بگویم افرادی که با ما تماس گرفتند، یعنی کسانی که ما با آن ها مراوده داشتیم، هرگاه راز آن ها بر ملا می شد و اگر آیت الله خمینی با خبر می شد، زندگی آنان تا قبل از فرود آمدن شب نیز به طول نمی انجامید… این افراد عناصری بودندکه مایل بودند حکومتی داشته باشندکه ما با نوعی از آن روزی روابط بسیار نزدیک داشتیم و به همین دلیل بود که ما مراوده ی خود را با آن ها آغاز کردیم». برای همین #محسن_رضایی _یکی از مطلعین ورود مک فارلین_ به #علی_هاشمی_رفسنجانی (برادرزاده ی علی اکبر هاشمی رفسنجانی که خارج از ایران ملاقات هایی با نمایندگان دولت آمریکا داشت) پس از افشا شدن ماجرا، به وی توصیه می کند به جبهه ی جنگ برود تا آب ها از آسیاب بیفتد، تا مورد خشم خمینی قرار نگیرد! و زمانی که ماجرا توسط هاشمی رفسنجانی به نفع خود و عاملین آن جمع شد، به وی می گوید: از #جبهه برگرد، وضعیت سفید است! ولی درایران بدلیل عدم آزادی رسانه، عاملین این ملاقات پنهانی توانستند با فریب خمینی آن را به نفع خود تغییر ماهیت داده و با دستگیری و اعدام #امید_نجف_آبادی(با برچسب و اتهام غیر اخلاقی) که اولین بار او بود که این اطلاعات را به آیت الله #منتظری رسانده بود و اعدام #سید_مهدی_هاشمی به عنوان مفسد فی الارض و #زندانی کردن و آزار و اذیت دائمی کسانی که آنرا در سطح افکار عمومی به صورت علنی و انتشار بیانیه افشا کرده بودند، ماجرا را قلب واقعیت کردند!پرونده ی ماجرای « #مک_فارلین» که تا همین حال حاضر باز است و مختومه نشده و دارای ناگفته های فراوانی است، صرفا به این دلیل که ایران در قبال خرید اسلحه کمک می کرد تا گروگان های آمریکایی آزاد شوند، دارای اهمیت نیست! چون پیش از این، به دلیل همان تحریم هایی که علتش تصرف سفارت آمریکا در تهران بود، توسط واسطه هایی اسلحه برای جنگ خریداری می شد. ایضا اینکه این خرید اخیر(ماجرای مک فارلین) از اسرائیل صورت گرفته بود! و این ملاقات بهانه ای شد برای قرار و مدار برای بعد از خمینی(که در فروردین سال ۶۵ یک دفعه مرگ را رفت که به آغوش بگیرد ولی تا سال ۶۸ زنده ماند) همراه با تسویه حساب مخالفین.برنامه ریزی از پیش طراحی شده برای اعدام سید مهدی هاشمی(طبق اعتراف عاملین آن) به عنوان عامل #تروریسم؛ و #اعدام مخالفین نظام در سال ۶۷ که توسط دادگاه های انقلاب محکوم به زندان شده بودند و دوران #زندان خود را سپری می کردند و با مرگ خمینی پس از آزادی از زندان وارد جامعه می شدند و شروع به فعالیت می کردند، از جمله ی این تسویه حساب ها بود.هر دو واقعه، افشای آمدن «مک فارلین» و افشای «اعدام های سال 67»، هر دو از ناحیه ی آیت الله منتظری بود و همان هم دلیل کنار گذاشتن وی از قائم مقام رهبری شد! اکنون ما با قراردادی بنام « #برجام» که به دلیل « #انرژی_هسته_ای حق مسلم ماست!!» مواجه هستیم که نه تنها سودی برای ملت ایران نداشت، بلکه تا الان خسران و ضرر فراوان و هنگفتی علیه منافع ملی به ارمغان آورده است.از یک طرف آنچه به عنوان منافع «انرژی هسته ای» قلمداد می شود در سفره ی مردم اثری نیست و پیمان «برجام» که به خاطر بازدارندگی از تولید بمب هسته ای منعقد شد، به دلیل عدم ورود بازار و سرمایه ی شرکت های آمریکایی به ایران، رئیس جمهوری بعدی( #ترامپ) از آن خارج شد و با اعلان تحریم تمام شرکت ها و دولت هایی که با ایران قرارداد می بندند، تحریمی دو صد چندان و بیش از گذشته به نظام ولایت ففیه تحمیل کرد. که دودش فقط به چشم مردم معمولی و کم درآمد رفته و کشور را به فلاکت و فقر برده است. و همه این ها از آثار همان «انقلاب دوم» است. «برجام» خامنه ای و نظام ولایت فقیه را به باتلاقی فرود برده که نه راه پیش دارد و نه راه پس. مگر با باز شدن باب #مذاکره_مستقیم با آمریکا. که اگر هم ممکن شود به دلیل آنکه حاکمیت ایران در ناحیه ی ضعف قرار دارد و آمریکا و هم پیمانانش و از جمله اسرائیل در ناحیه قدرت، اگر مصالحه ای هم صورت گیرد،همانطور که در ماجرای #گروگانگیری و آن #قرارداد_الجزایر(۱۹۸۱) انجام شد، سودی نخواهد نداشت و همانطور که در قطعنامه ۵۹۸ جنگ، «هیچ» برای #منافع_ملی داشت!در حقیقت آمریکا _همان کشوری که هیچ غلطی نمی تواند بکند_ با فرو بردن حاکمیت نظام ولایت فقیه در تله ی برجام، دارد انتقام همان واقعه ی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در اشغال سفارت خود و قطع رابطه با آمریکا و گرایش نظام ولایت فقیه به روسیه ی پوتین (بازمانده ی ک.گ.ب شوروی سابق) و چین مائوئیست را می گیرد. در واقع انقلاب دوم را آمریکا کرد!گِره کور ۴۳ سال جنگ سرد ایران و آمریکا بدست خامنه ای باز می شود و چه بخواهیم و چه نخواهیم این برجام است که ایران را بی جان کرده و منافع ملی را هدر داده و مردم را به فلاکت و فقر برده و #ابن_الوقت ها را بالا آورده و دانایان را در ذیل و ذلیل کرده است. و باز همین برجام ( #برجام_2؟) است که شاید بتواند روزنه ای برای گشایش باشد!آنچه از تجربه و تفکر خودشیفتگی خامنه ای بدست آمده، به ما می گوید که او می خواهد همیشه پیروز و برنده باشد. و او را بُرنده نشان دهند. و بن بست کنونی نیز برای همین است. لذا اگر منتقدین داخلی بطور مستقیم خامنه ای را نشانه روند، ایران و مردم از بن بست ولایت فقیه بیرون خواهند آمد! که متاسفانه اینطور نیست!آنچه در آدرس تلگرامی زیر می توانید بخوانید مجموعه ای است مستند و خواندنی پیرامون ماجرای قطع رابطه با آمریکا و ۴۳ سال جنگ سرد ناشی از آن. که دانستن گذشته، یافتن راه حال و آینده است. محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار). تهران. ۱۱ آبان ۱۴۰۰https://t.me/shourimohammad/1268https://t.me/shourimohammad/1266https://t.me/shourimohammad/1269

متاسفانه آنچه در پیش نویس قانون اساسی نامی از آن به میان نیامده موضوع ولایت فقیه است!(ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!) شماره 29

جمهوری اسلامی ایران که با فداکاری و جانبازی رزمندگان دلیر و قهرمانان شجاع ملت مسلمان ایران پایه گذاری شد و با شهادت و در خون غلطیدن هزاران جوان #شیعه آگاه پی ریزی شده است، استقرار آن جز در سایه ی #ولایت_فقیه و رهبری قاطع #مرجعیت شیعه امکان پذیرنیست. انقلاب اسلامی ایران با دادن هزاران شهید،تنها بخاطر برچیده شدن رژیم جباروطاغوتی دودمان منفور #پهلوی نبود، بلکه بزرگترین آرمان و هدف انقلابی ملت مسلمان ایران بر قراری #حکومت_عدل_اسلامی بر اساس قوانین قرآن و مبانی شیعه بودکه تحت رهبری ولایت فقیه جامع الشرایط استقرار یابد. متاسفانه آنچه در پیش نویس #قانون_اساسی نامی از آن به میان نیامده موضوع مقام رهبری و ولایت فقیه است. و کاملا پیداست چنین قانون اساسی متناسب با کشوری با سیستم حکومت غربی در پوشش اسلامی است و به درد کشور جمهوری اسلامی ایران نمی خورد. قانون اساسی دوره ی #مشروطیت -منهای اصولی که مربوط به رژیم سلطنتی بود- به مراتب ازاین متقن تر و اسلامی تر بود… فصلی تحت عنوان مقام رهبری ملت مسلمان ایران با اصولی که پیشنهاد می شود در قانون اساسی وضع و تدوین شود تا بتوان بر آن نام قانون اساسی جمهوری اسلامی گذاشت. ملت مسلمان ایران بزرگترین مقام عالی مملکتی را جز در مرجعیت شیعه نمی داند و چنانچه این مساله ی مهم در قانون اساسی پیش بینی نشود جوانان رزمنده ی مبارز ایران از پای نخواهند نشست و برای برقرار کردن حکومت عدل اسلامی تحت رهبری ولایت فقیه تا آخرین قطره ی خون خود خواهند ایستاد و ازدادن هزاران شهید دیگر دریغ نخواهند کرد.[نویسنده ناشناس. قانون اساسی و مردم. #روزنامه_جمهوری_اسلامی 21 تیر 1358 ].* #نه_به_ولی_فقیه سوم!علاج واقعه قبل از وقوع؛ پیشگیری بهترین درمان؛ #ولی_فقیه_سوم، اتفاقی که نباید حادث شود!این مجموعه،داستان حکومت ولایت فقیه در سرزمین #ایران است و همچنان ادامه دارد…11 خرداد 1400#محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار) t.me/shourimohammad

با وجود اصل ولایت فقیه،تغییرو تعمیم قانون اساسی فرو رفتن در چاه ویل است!تغییر و تعمیم #قانون_اساسی طبق #اصل_177اجازه ی رهبری را می خواهد و بدون حذف #اصل_ولایت_فقیه یک فریب جدید و فرو رفتن در چاه ویل است!ایضا برای هر رفراندومی طبق اصل 59 نیاز به دو سوم رای مجلس است.و با توجه به اینکه مجلس با نظارت استصوابی تشکیل می شود و اقلیتی منتخب #شورای_نگهبان منصوب #ولایت_فقیه در مجلس حضور دارد، پس آن مجلس نماینده ی آحاد مردم نیست که حق اظهار نظر و تصمیمم در مورد موضوعات مهم برای همه پرسی را داشته باشد.به نظر می رسد #مجلس کنونی به ریاست سردار #قالیباف،که با حداقل ترین رای مردم و با حذف تعداد بسیاری از کاندیداهای رقیب و لایق تشکیل شده و مقصود رهبری برای اجازه ی ورود به موضوعات مورد نظر وی در اعمال رفراندوم و یا تغییر در قانون اساسی هم هست،خواب هایی دیده شده که احتمالا با انتخاب یک رئیس جمهور سپاهی، و سپس مراحل حذف پست ریاست جمهوری و ابقای پست نخست وزیری، آخرین میخ هم بر تابوت جمهوریت زده شود، و در شمایل سلطنت پادشاهی که در گذشته بود، رسما(و باصطلاح قانونی# سلطنت_فقیه ثبیت شود. و همانطور که وضعیت احزاب و انتخابات ادوار مجلس #رژیم_پهلوی در نحوه ی انتخاب نخست وزیرانش از پیش مشخص می شد، در دوره جدید نظام ولایت فقیه_که طبق اظهار نظر #علی_خامنه_ای، رویای تداوم آن را در 40 سال بعد می بینند_ همان وضعیت اجرایی شود! البته این خواب تعبیر نمی شود مگر آن که مردم از خواب برخیزند که ##قرآن می گوید:[ان الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ].و به قول #اقبال_لاهوری🙁 کاشانهٔ ما رفت بتاراج غمان خیز…از خواب گران خواب گران خواب گران خیز،از خواب گران خیز]. t.me/shourimohammad در 30 صفحه نسخه pdf#حسن_روحانی(رئیس جمهوری #نظام_ولایت_فقیه) اخیرا در دعوای تصاحب بیشتر قدرت و در جهت سرگرم شدن فعالین سیاسی، و در یک جنگ ملانقطی، گفت:«قانون اساسی می‌تواند بازنگری شود».و اینکه:«یکی از ایرادات ما در انتخابات این است که #نظام_حزبی نداریم یعنی در #انتخابات مجلس یا #ریاست_جمهوری به حزب رای نمی دهیم بلکه به نفر رای می دهیم که این کار رای برای انتخاب سخت می کند».و:«این قانون می تواند بازنگری شود چون حدود سی سال است که قانون اساسی ما بازنگری نشده است».(پایان نقل قول).[حسن روحانی پیش از این نیز در سخنرانی۲۲بهمن۹۶گفته بود:«قانون اساسی بن بست ها را بر داشته».او همچنین برای خروج از بن بست،خواستار اجرای #اصل_۵۹ قانون اساسی که اشعارمی دارد:«درمسائل بسیار مهم می توان با تصویب دو سوم نمایندگان مجلس،برای اعمال قوه مقننه،به آرای عمومی مراجعه و آنرا به #رفراندوم گذاشت»،اشاره کرد.ایشان و هم سلفان پیشین _که قانون اساسی از ریاست جمهوری یک #تدارکاتچی محض ساخته_ بارها چنین سخنانی را تکرار کرده اند.درحالی که به خوبی می دانند:طبق اصل۵۷،سه قوه زیرمجموعه ولایت مطلقه فقیه تعریف شده است، و آن ها بدون اذن ایشان حتی نمی توانند آب هم بخورند. و بخوبی می دانند، طبق اصل ۹۸و۹۹ شورای نگهبان هم می تواند قانون اساسی را تفسیر و هم بر انتخابات نظارت کند. (و ازجمله #مجلس_خبرگان که کارش نصب ولی فقیه است)که با همین اختیارات، نظارت را استصوابی تفسیر کرد. و مجلس شورا با اعمال نظارت استصوابی یعنی با نصب شورای نگهبان رسمیت یافته و این مجلس نمی تواند آینه و پرتو و بازتاب افکار عمومی و آحاد مردم باشد. و ایضا همین اعضا (فقهای شورای نگهبان) خود منصوب رهبری هستند که این رهبر از مجلس خبرگان نظارت استصوابی قد کشیده و حسن روحانی و همه ی حاکمیت بخوبی می دانند که طبق این قانون اساسی اختیارات مطلق در عزل و نصب مدیران کلیدی نظام و سیاستگذاری های کلان و حتی تغییر قانون اساسی بدون اذن و اراده ولی فقیه ممکن نیست!!؟لذا اینکه حسن روحانی بدون اشاره به این موارد، از خروج از بن بست با ظرفیت همین قانون اساسی سخن می گوید چیزی جز یک مغلطه و فریب نیست]. (بخشی از یادداشت همین نویسنده با عنوان:«فریب رفراندم». 25/بهمن1396. آن را در این لینک دنبال کنید):http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=84887t.me/shourimohammad [هنگامی ‌كه ‌رئيس ‌مجلس ‌خبرگان ‌اول ‌قانون ‌اساسی ‌‌گفت:«البته ‌بدين ‌معنی ‌نيست ‌كه ‌در قانون ‌اساسی‌ ما كه ‌خبرگان ‌آن ‌هيچ ‌تجربه‌ای ‌از قانون ‌نويسی‌ برای ‌يك ‌انقلاب ‌نوين ‌نداشتند هيچ‌ ‌نقص ‌و ضعفی ‌وجود ندارد. وجود نواقص ‌لازمه ی ‌طبيعی ‌ساخته‌های ‌انسان‌های ‌غير معصوم ‌است‌ ‌و اميدواريم ‌كه ‌شرايطی ‌پيش‌ ‌آيد كه ‌نواقص ‌آن ‌به ‌عنوان ‌متمم ‌بر طرف ‌گردد…» (آيه ‌الله ‌‌العظمی ‌#منتظری، صورت مشروح ‌مذاكرات مجلس بررسی نهائی قانون ‌اساسی‌ج.ا.ا.).خودش‌ نمی‌دانست‌ ‌‌در ‌‌‌آينده‌ای‌ نه‌ چندان دور، قانون ‌اساسی‌ متمم ‌خواهد، خورد، اما نه ‌آنجور كه ‌تصورش‌ می‌رفت!].(قسمتی از یادداشت اینجانب با عنوان: «وقتی‌ يكصد هفتاد و هفت ‌‌اصل‌، ‌1قانون‌شد.(اين‌6نفر+آن‌6نفر) 12اردیبهشت1387 آن را دراین لینک دنبال کنید:https://mahkame2.wordpress.com/…/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8…/ ).[ #آیت_الله_منتظری که خود واضح و شارح ولایت فقیه در جمهوری اسلامی بود وقتی در تجربه و عمل مشاهده کرد که از ولایت فقیه » گوساله سامری»ساخته شده و درحال پرستش است، همچون ابراهیم بت شکن تبر را برداشت و این گوساله سامری را منهدم کرد.

تفاوت اپوزیسیون در گذشته و حال؟
آیا«اپوزیسیون»قصد براندازی نظام ج.ا.ا رادارد؟ومی تواند؟!
برای دادن پاسخ مناسب،باید تفاوت ها وتشابهات اپوزیسیون رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی را شناخت.
هر حکومت و دولتی که اداره کشور دراختیارش هست،بالطبع مخالفینی دارد؛که به«اپوزیسیون»شناخته می شود.
«اپوزیسیون»یک مرحله بالاتر از منتقداست.منتقد سعی دارد با حفظ وضع موجود،تغییراتی درحاکمیت بوجودآید؛اما«اپوزیسیون»به قصد جابجایی قدرت(یا قهرآمیز، یا مسالمت گونه)به مبارزه ومخالفت می پردازد.
در رژیم پهلوی،مخالفین -اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی-از دل حکومت بیرون نیامدند،وبه عبارت دیگر اکثریت مخالفین(بعلاوه وابسته های سببی و نسبی شان) در پست های دولتی و حکومتی واطلاعاتی و امنیتی خدمت نمی کرده اند.
هم چنین دولت های محل پناه اپوزیسیون در گذشته حامی رژیم پهلوی بودند؛اما اکنون آنها مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند!
برخی از مخالفین سابقه داردر گذشته،هم اکنون نیز از مخالفین رژیم جمهوری اسلامی هستندو اغلب در آن دوره مشغول تحصیل بودند!
وقتی به غالب مخالفین رژیم فعلی – که اتفاقا رسانه های آنجا را هم قُرق خود کرده اند-نگاه کنید،معیشت و سوابق شغلی گذشته آنها در حوزه حاکمیت بوده است.
به همین لحاظ برخی پرسش ها پیرامون کم وکیف اپوزیسیون خود بخود مطرح است؛ازجمله:
اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران(غالب آنها)درگذشته مقام های وزارتی،اطلاعاتی و وکالتی راداشته اند و آنهایی که هم فاقد آن هستند،به نوعی غیر مستقیم این وابستگی را دارند،آیا مخالفت این افراد بنیادی ست ویا صرفا بخاطر رانده شدن از دایره قدرت وحکومت است؟
آیا آنها قصد براندازی و تغییر رژیم رادارند ومی خواهند در نظام آینده نقش داشته باشند؟
وبلافاصله با این پرسش،سوال دیگری به ذهن می آید وآن اینکه چگونه می شود به عده ای که در کژو کج رفتن این بنا مقصرند،(یا حداقل قاصرند!)معماری دوباره جامعه را به آنها سپرد؟
می توان پاسخ داد که مهم نیست چه کس و کسانی هستند،مهم این است که درحال حاضر قصد اصلاح امور رادارند!
حواشی پرسشهای متعددی که پیرامون اپوزیسیون ج.ا.ا،هست،سه نکته اهمیت خاص دارد:
اول اینکه افرادی هستند که سوابق خوب و معلوم دارند اما بدلیل بایکوت خبری(اتفاقا توسط بخشی از همین اپوزیسیون)برای جامعه ایرانی شناخته شده نیستند.
دیگر اینکه بخشی از این اپوزیسیون،ساخته وپرداخته حاکمیت است و هدف آنها حفظ نظام به هر شکل ممکن است،حتی با اگر شده با تغییر نظام و حضوردوباره آنها در قدرت!
و نکته سوم اینکه:کشورهای حامی اپوزیسیون بدنبال منافع ملی خود هستند آیا همراهی با آنها،منافاتی با منافع ملی کشورمان ندارد؟
ممکن است گفته شود از امکانات آنها درجهت منافع ملی کشور استفاده می شود بدون آنکه به آنها وابسته شد!که بلافاصله گفته می شود آیا این امر همه جا ممکن است و می شود؟…
محمد شوری/نویسنده و روزنامه نگار/24 اسفند1393

حفظ نظام یا انقلاب؟!
حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران،یا حفظ انقلاب بهمن 57؛این وسط براندازی چکاره است؟!
پرسشی که می خواهیم پاسخ دهیم.
حفظ انقلاب بهمن 57 با حفظ نظام ج.ا.ا،تفاوت فاحش دارد.و براندازی برای برخی جریانها وافراد یعنی اینکه ما نباشیم!
چرا مردم ایران در یک فرایند غیرخشونت آمیز(ونه جنگ مسلحانه وارتش آزادیبخش)رژیم سلطنتی راسرنگون و جمهوری را تاسیس کردند؟
پاسخ آن یک کلمه است:آزادی.
اگر آزادی به معنی ولنگاری اخلاقی تعریف شود،(آنچنانکه حاکمیت ج.ا.ا.چنین تصوری را سالهاست در مخ مردم منتشر می کند) باید بگوئیم،الان-درلوای دولت اسلامی-به مراتب وضعیت فحشاء،موادمخدرومفاسداخلاقی بیشتراست.
آنزمان ادعای تاسیس دولت اسلامی نبود و در پروسه آشکار و بیان،خود را درضدیت با آن معرفی نمی کرد.
آنزمان جای می خواره گی،خانه های فحشا و تن فروشی(شهرنو و قلعه)و کاباره وتفریح هامعلوم بود.امااین زمان(بادرنظرداشتن پیشرفت صنعت وتکنولوژی وسطح آگاهی عمومی)هر چند رسما منع قانونی دارد وجرم است،امابه وفور و سهل الوصول است.
می توان فقط بایک تلفن و یا یک وب سایت و یا یک آگهی(مثل فروش گوسفند زنده!)در فرایندی غیر قانونی،قانونی وفراقانونی! درانواع ترفند و شگرد،هرکس که اهلش باشد،فورا خواست و نیاز خود رابر طرف سازد.
پس دراین زمان وآنزمان وجه مشترک ازاین نوع آزادی هست.فقط شکل و شیوه تفاوت دارد.که البته در این زمان و در دوره ج.ا.ا.،ممانعت و تحریک حکومت و دولت،به تشدید آن کمک هم کرده است!
هم چنین بین آنزمان و این زمان یک فرایند مشترک دیگر (باتوجه به شرایط زمان و درنظر داشتن تغییرسیستم در مدیریت کشور) هم هست،وآن نبودن آزادی است؛آنطور که هرشهروند حق اعتراض،حق آزادی بیان،وانتشار آن،و حق استنکاف و تمرد قانونی داشته باشد.
آنزمان شاه در رأس قدرت بود،مجلس فرمایشی،ومطیع اوامر شاهانه.اکنون نیزمجلس ابتدا توسط 6 نفر نماینده رهبر،انتخاب می شود(نظارت استصوابی) و سپس برخی مردم(نه همه مردم)از میان آنهاتعدادی را برمی گزینند.
آنزمان شاه اختیارات تام داشت وسایه خدا نامیده می شد.امروز نیز ولایت مطلقه فقیه همه اختیارات در داشتن قدرت باصطلاح قانونی را داردو نماینده وجانشین خدا در روی زمین است ومجلس ورئیس جمهوری و قوه قضائیه با یک اشاره او هرفرمانی رامطاع هستند.چنانچه تجربه این سالها نشان داده است.
آنزمان فقط یک حزب بود وآنهم حزب رستاخیز؛اکنون نیزیک حزب وجود دارد، و آن: «حزب ولایت فقیه».هرچند ظاهرا درج.ا.ا.،احزاب مشارکتی،سنتی وسازمانی و پست مدرن داریم.اما همه آنها زنان صیغه ای و دائمی رهبری هستند.آنها طبق این قانون اساسی نمی توانند درعرض ایشان گام بردارند و رقیب باشند،باید در دنباله وی ودر طول ایشان فقط مشاوره بدهند.تا وی مشاوره آنها را به چند ارزن بخرد!
مشاهده می کنید!تفاوتی با دوره سلطنتی ندارد.تفاوتی اگر هست اجباری و الزامی است؛آنهم بخاطر اینکه به هرحال دراین مملکت انقلابی صورت گرفته وبه اصطلاح از سلطنت گذار به جمهوریت شده است!که البته مثل جریان داستان کتاب قلعه حیوانات که به مرور قانون 7ماده ای به یک اصل تغییر جهت داد؛اینک نیز همه انقلاب در اصل ولایت فقیه جمع شده است.
حال اگر منظور از اصلاح طلبی و اصلاحات یعنی اینکه همین فرایند باشد و فقط حزب و دستک ما حق المشاوره بگیرد و خلاف آنرا براندازی تصور کنیم،باید گفت،این صد البته اصلاحات نیست؛خودش روی دیگر براندازی است که بدست خود ترتیبش داده شده است. ومی دهند!
و اما اگربراندازی را هم به معنای تغییرماهیت در حکومت و درفرایندی مردمی، یعنی اعتراض عمومی وسیع و دامنه دار و درسطح کشور بدانیم(مثل دوره انقلاب)شما و ما چکاره باشیم که بخواهیم جلویش را بگیریم؟هیچکس جلودارش نیست و سیلی است که سدی توان آنرا ندارد.
البته این نوع فرایندحداقل برای بار دوم در کشورما اگربعید نباشد،انجامش فقط نوعی شورش کورخواهدبودکه آبشخور و یا افسارش درجایی دیگراست که نتیجه اش قهرمان و سوپرمن نشان دادن افراد وگروه هایی خاص است که فریب تازه است!
واگرهم به شکل«دمکراسی مشترک»یعنی فشارازخارج (صورت بین المللی آن، مثل تحریم هاوتحرکات نظامی)و(صورت داخلی)نابسامانی واضمحلال فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی باشد،مهره ها وافرادش هم معلوم می شود و یا ازپیش معلوم است.و آلترناتیو بعدی متعهد به همکاری و هماهنگی با نیروهای امدادی بیگانه است.
به فرض مثال رضا پهلوی سخنگوی آن می شود(چنانچه خودش را صدای مردم معرفی کرد)و در آرزوی اعاده سلطنت،دراین فرایند جانشین دولت و یا نظام بعدی است.که البته مردم به ضرس قاطع برایش فرش قرمز پهن نخواهندکرد .اما دراین سالها مستاصل و درمانده برای خروج از این وضعیت به هر نوع تغییری تن خواهندداد.
یاچنانچه بخواهند(برفرض امکان)مثل لیبی وسوریه با ارتش آزادیبخش وحرکات نظامی کاری رااز پیش ببرند می توانند از میلیشیای فرقه رجوی که هیچ تناسبی بادیگر گروههای سیاسی ندارد و اتفاقا از لحاظ ایدئوژیک شباهتها ومشترکات فراوانی هم با نظام ولایت فقیه دارد،استفاده ببرند!چنانچه مریم رجوی در فرایند خروج از لیست گروههای تروریستی،آنرا سرآغاز ومنشا تحول وتغییری بزرگ در سرنوشت مردم ایران تعبیر کرذ!!
اکنون با تمامی این فرض ها،یعنی بازگشت اصلاح طلبان حکومتی به قدرت(باهمین قانون اساسی) و یا براندازی سیستم،به شکل تعامل با بیگانگان،فرایند تغییر صورت گیرد،بی شک دراندک زمان،وضعیت فعلی(انحصار قدرت) اعاده خواهدشد.
حفظ نظام از آنجا شروع شد که امام خمینی برای اینکه جمهوری اسلامی ایران سرنگون نشود،گفت حفظ نظام اوجب واجبات است و از خواندن نماز هم واجب تر است.
همین سخن بسط مبسوط پیدا کرد و با تئوری «دفع افسد به فاسد» که در فقه شیعی تدریس می شود،هرمنکری،توجیه وهرخلاف شرعی کلاه شرع برسرش گذاشتند!
در چنین پروسه ای بود که دروغ نهادینه شد و جنایت و آدم کشی و شکنجه قانونی،وآزادی های مندرج در قانون اساسی آنهم با توسل به «مگر به حکم قانون» و«مخل قانون واسلام»، تعطیل شد.
آنهایی که برای انقلاب بهمن 57 رنج زندان،شکنجه،و برایش تا مرز جان،جانفشانی کردند وزحمت کشیده اند(اعم از مارکسیستها،روشنفکران لائیک و دینی و روحانیون و افرادی عادی)-که اتفاقا دراین سالها بیشتر از این دست افراد بوده است که یا خانه نشین شده اند و یا در حبس و یا حصر رفته و یا محرومیت و فقر و گمنامی را خریده اند-دوست ندارند به همین سادگی این انقلاب را از دست بدهند.
آنها اعتقاد دارندباید با همان پیش نویس قانون اساسی ابتدای انقلاب و قانون اساسی بدون اصل ولایت فقیه و بدون دخالت دین در امر حکومت داری و آنهم فقط یک نوع قرائت(حکومت دینی)و با تعهد و الزام به رعایت فرهنگ مذهبی و دینی مردم(حکومت دیندار)دریک فرایند دمکراتیک و آزادو داشتن فرصت زمانی لازم و مکفی برای شناخته شدن،سرنوشت اداره و مدیریت کشور را به آنی که می خواهند بدهند،نه آنی که برایش ترتیب می دهند! انقلاب بهمن 57 را نجات داد.
آنها می گویند:اینگونه است که ایران برای همه ایرانیان می شود.نه آنکه شعارش را بدهند و شهد قدرت و ثروت به کام خواص برود!
والسلام
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی گمان برده به راه یقین
نداآمدای بی خبران
راه نه آن است ونه این
وبقول قرآن:
کل حزب بما لدیهم فرحون
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
19مهرسال91

توزیع عادلانه بی عدالتی

حذف«سوبسید» و پرداخت نقدی «یارانه»، توزیع عادلانه بی عدالتی است.

«عدالت»(به معنای تام و عام) و «عدالت اجتماعی»(به معنای خاص)و«عدالت اقتصادی(به معنای اخص)، دغدغه جمعیت جامعه انسانی است.

مسیر عدالت اقتصادی، از راه عدالت اجتماعی میسور و ممکن است.تا شَهدِ پروسه عدالت اجتماعی چشیده نشود، و در انجام آن موفق و کامیاب نباشیم،چیدمان و برنامه ریزی برای یک عدالت نسبی در معیشت آدمی،اگر آب در هاونگ کوبیدن نباشد،بی شک بیغوله و بی راهه ای است که از ناکجاآباد سر درمی آورد و تثبیت«کژراهه» است.

وقتی با یک تبصره،بخشنامه،حکم حکومتی،و یا یک مصوبه مجلس،قانون اساسی دور زده شود و ثروت ملی مندرج در اصل44،(که متعلق به همه مردم با هر نوع جایگاه طبقاتی، صنفی، مذهبی است)،به اسم «خصوصی سازی»تقسیم غنائم شود و با فروش «ثُمنِ بَخس»،ثروت طبیعی ملت(که به امانت در اختیار حاکمیت و دولت است)،به افراد حقیقی و حقوقی مطلوب و محبوب قدرت و حاکمیت واگذار شود،،معلوم است که در چنین وانفسایی برای آنهایی که جیب شان در این سالها سوراخ شده و خالی است،واریز شدن مبلغی ماهیانه 50 یا 60 هزار تومان پول نقد به حسابشان،راضی شدن به «تَب»است! و در یک نشئه گی کوتاه مدت،شنگول و مسرور و شادند که سرانجام دولت انقلاب پس از30سال پول نفت را نقدا به آنها می دهد!که همین پول را نیز به بعضی ها به صورت«نقدی» و برخی را هم به صورت نسیه پرداخت خواهد کرد!؟!

اما برای آنهایی که به یُمنِ «اقتصاد دلالی» و قانون «رانت»، «کُتِ جادویی» بر تَن کرده و اسکناس 100دلاری از جیب شان آویزان است،چه اهمیتی دارد،که پول آب، برق،گاز، نان،قند و شکر، بنزین، حمل و نقل، قیمت واقعی خودش را داشته باشد؟

تئوری های کلاسیک علم اقتصاد،در جایی کاربُرد دارد که خانه ها در یک سقف قرار گرفته باشند. وقتی فساد فاصله طبقاتی از کاخ تا کوخ است،برای آنکه در این سالها کاخ نشین شده، پرداخت قیمت واقعی کالا چه اهمیتی دارد.

از شهید عدالت علی(ع)نقل شده است که:«کاخی بالا نمی رود،مگر آنکه درکنارش کوخی تثبیت شود.و از معصومین(ع)هست که:«لامعاش له لا معادله»آنکه معیشت خوبی ندارد،بی شک ایمانش متزلزل می شود.

وقتی دغدغه شهروند ایرانی کسب درآمد بیشتر برای حداقل رفاه باشد،فرصت یک ساعت اندیشه و تفکر پیرامون خود،که از70سال عبادت،دعا، نماز و روزه اهمیتش افزون تر است را از دست می دهد و برای همین هم هست که شهروند ایرانی«ثانیه ای»به مطالعه «کتاب» می پردازد و این یعنی همان نابودی یک فرهنگ و تمدن…

متأسفانه طرح پرداخت نقدی «یارانه»ها بجای آنکه منجر به توازن و تعادل شود،شکاف فاحش و مفسده آوری را متولد خواهد کرد.

اکنون، و پس از 30سال تأسیس«جمهوری اسلامی»،هویت و چهره«کلانشهر تهران»، در میادین پر «آمد و شد»،با«دستفروشی» های مردان و زنان کهنسال و دخترکان تازه بلوغ،و کودکان 7ساله و رویش چرخش«چرخ دستی های» شماره دار!!،و شغل درآمد ساز«نون خشکی»،و دلالی و دوره گردی های فروش انواع کالاهای مرغوب، نایاب و غیر شرعی و غیر قانونی… در حال تغییر است! که رقص نوعروسی در میدان شهر مذهبی قم،در مقابل این نابرابری اجتماعی و آنگاه دم فروبستن،گناهی است صغیره!؟

و اما وقتی در کنار این کلانشهر،در زندگی اجتماعی و خصوصی برخی اشخاص جستجو شود،متوجه می شوید که این «ازمابهتران»،و کسانی که به پاس خدمات و سرویس دهی «لُمپَنیزم»ی که هر از سو ما را احاطه کرده،«خواص خصوصی سازی»نیز فقط نصیب آنها شده است،و با مساعدت و همیاری نوعی«رانت قانونی و کلاه شرعی»هم خودشان،هم آقازاده،دختر زاده و هم سرکار علیِّه«حاج خانم شان»،و هم چنین فامیل دور و نزدیک شان،و نیز دوستان مگسی شان(ضرب المثلِ:مگسانند دور شیرینی) یک شبه ره صدساله رفته،تیلیاردر و میلیارد شده اند..، می توان گفت کمترین و بی ارزش ترین دغدغه شان،همان رفت و آمد دورنشهری با وجود طرح ترافیک است!؟!! چون آنها هرکدام علاوه بر داشتن یک خودروی سواری مدل بالای مدل روز،یک تاکسی سبز رنگ و زرد رنگ صفر کیلومتر شخصی، بعلاوه چند دستگاه موتور سیکلت را هم در گاراژ و پارکینگ خانه شان خوابانده اند تا هیچگاه نشیمن گاه بر صندلی مترو و اتوبوس درون شهری جلوس پیدا نکند!

سیاست های یک بام و دو هوای اقتصادی در این 30سال،که با شعار«مانور تجمل»،آغاز شد،بیکاری،اعتیاد و فحشا-سه ضلع مثلث نابودی تمدن،فرهنگ و انسانیت- را کشیده تر کرد، تا آن هنگام که این کشیدگی به پاره گی بیانجامد و هیچ جرّاح و جوالدوزی نیز نتواند پارگی و دریده گی اقتصاد ورشکسته ایران را بَخیه کند!

و در این سوی دنیای سیاست ورزان،برخی همچون کبک سر در برف کرده، به «خلق الله» می گویند: آیا «زَردک» می خواهی؟! او از بی نوایی می نالد، اما آنها برایش نسخه شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» می پیچند!!؟ و دستیابی به انرژی هسته ای بهانه و پوشش مناسب و خوبی برای همه ندانم کاری ها سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی می شود!

سیاستهای یک با و دو هوایی که بجای آنکه پول نفت را صرف خرید و تولید کالایی«ثروت ساز»همچون«نفت»کند،خرج اجناس مصرفی یکبار مصرف کرده است. و اینک به بهانه داشتن «انرژی هسته ای»که معلوم نیست کی و چه زمانی به بار می نشیند،ملتی، فرهنگی و تمدنی دارد تَلَف می شود!

وقتی فرد روزنامه نگاری چون نویسنده این سطور،که سالهاست که فقط با همین یک شغل زندگی معیشتی خود را سپری کرده، و اکنون با بیکاری منقطع و ممتدی که سالهاست بخاطر«سیاستهای پلیسی»کشور مستقیم و غیر مستقیم بر وی تحمیل شده ،و برای آنکه فقط زنده بماند،هفته ای دو روز روزه می گیرد،بیشتر ایام را با یک وعده غذا سپری می کند،و با کمک «وابن السبیل»ی آیت الله العظمی منتظری و برخی دوستانش ارتزاق می کند،وای به حال آن مردمی که دستشان از دارالحکومه «حکومت اسلامی»کوتاه است ..

4IIR (88).jpg


طبیعی است،پرادخت نقدی«پول جیبی»بابت حذف «سوبسید»بصورت ماهیانه برای کسانی که کیسه ای در این 30 سال ندوخته اند،ابتدا به ساکن نشئه آور است؛ اماآنها نمی دانندکه 50 هزار تومان می گیرند،در عوض 200 هزار تومان بابت حذف یارانه به جیب دولت می ریزند تا از این طریق دولت با پول بینوایان و «ژان وان ژان»های متولد شده جمهوری اسلامی کسر بودجه اش تأمین شود!؟

برخی نظریه پردازان اقتصادی معتقدهستند که بالا رفتن قیمت نفت در سالهای پایانی رژیم پهلوی و ذوق زدگی بیش از حد«شاه» ایران، از پول بادآورده و قُلمبه ای که بدست آورده و هم چنین گوش ندادن به نصیحت تکنوکرات های اقتصاددان در چگونگی هزینه آن،و هدر دادن این پول بادآورده،و بدنبال آن پائین آمدن قیمت نفت،سبب و یکی از دلایل عمده و مؤثر سقوط شاه و رژیم سلطنتی بوده است.

درتعمیم این نظریه،و نیز هم چنین با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها،همانطورکه گفته شد:«آقای خاتمی آخرین میخ اصلاحات را کوبید»، احمدی نژاد و طیف همفکرانش نیز دارند آخرین میخ تابوت جمهوری اسلامی را فرو می کنند!

والسلام علی من اتبع الهدی!

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)/تهران/27مهرماه 1388

http:assize.blogfa.com

جنبش راه سبز (جرس)

اصلاحات ایدئولوژیک برای انقلاب ایدئولوژیک

انقلاب هایی که ماهیت ایدئوژیک دارند،به علت ممانعت ازورودوخروج یاگردش اطلاعات،در نهایت به«بن بست»خواهند رسید.

انقلاب مارکسیست لنینیستی شوروی سابق و ظهور استالینیسم می تواند یک مصداق از این سرنوشت مختوم تاریخ باشد.

انقلاب اسلامی ایران که در اندام «جمهوری اسلامی»متولد شد،هرچه از عمرش گذشت بیشتر ایدئولوژیک شد.

یکی ازعلل رویکرد گسترده مردم به«سیدمحمدخاتمی»در22خرداد76،ایجادیک روزنه به دورن گردش آزاد اطلاعات بود که با شعار تحقق«جامعه مدنی»توجه همگان رابه خود جذب کرد. همان زمان نیز ناقوس اصلاحات به صدا درآمد.

اصلاحات مدنی برای انقلاب ایدئولوژیک،یکنوع جدیّت و شهامت می خواست که متأسفانه باحُسن نیّت ومماشات خارج ازاندازه«سید محمدخاتمی»در مقام وقدرت ریاست جمهوری،این اصلاحات کج دار ومریز پیش رفت؛و سبب شدمخالفین،وی را درچنبره ای قراردهندکه وی نتواند درتحقق آن کاملا محق شود.

غیر از انقباضی که در مجرای«قانون»وجود داشت،ناهماهنگی وسهم خواهی در مجموعه نیروهای اصلاح طلب،(که دراین وسط،عده ای نیزدیرآمده،زودمی خواستندبرسند!)دلیل رویکرد مردم(رویکردی توده ای وطبق معمولِ سنوات قبل)به فردناشناخته ای بنام«احمدی نژاد» شد.

وی در4سال اول،فقط به«سفر»گذراند،تاخوب شناخته شود.دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری،تبلیغات یکدست و هجوم بی سابقه وهمه جانبه مخالفین وی،ودرخواست آنان از مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی،تنهادلیل حضور85درصدی مردم درانتخابات این دوره می تواندباشد.یعنی چنانچه مخالفین،چنین نمی کردند،و رغبتی برای رأی دادن مردم از خود نشان نمی دادند،«احمدی نژاد»همان رأی سنتی خود را داشت،و اتفاقا همین حضور بیش از حدِّ تصور مردم در این دوره،خود دلیل مستقلی است برمشکوک بودن نتایج انتخابات.آفتاب آمد دلیل آفتاب.

«جامعه مدنی»خاتمی نیمه کاره ماند!«جامعه مدنی»همان واژه استیجاری از غرب است که بما رسیده؛و از آندست متون علوم انسانی است که در دانشگاههاتدریس می شود؛وبالطبع سبب تشکیک در جهان بینی الهی وترویج مادیگری!؟

آنچه که«سیدمحمدخاتمی»دراین 8سال می خواست،کاملا محقق نشد.وجهی ازآن امکان ظهور و بروز نیافت؛وجهی نیزتبدیل و یا جعل حقیقت شد و«سفسطه گران سوفسطا»با دمیدن در شیپور خود،اذهان مؤمنین وروحانیون سنتی و مراجع تقلید را مشوَّش کردند.

البته آنچه امروز«دمکراسی ایرانی»یا جمهوری«ایران»را موج دار کرده،انعکاسی از همان 8سال ریاست جمهوری«سیدمحمد خاتمی» است.که وحشت فعلی از یک انقلاب مخملین نیز ازهمین آبشخور سرچشمه دارد!

در دوره شاه،بی هیچ تردید مؤمنین ایمانشان با لهو و لعب شاهانه تَرَک برنداشت که اینک بخواهیم باقرائت«نَصَربالرُّعب»از«دین»،سعی درحفظ ایمان مردم کنیم؛ویامانع ازتشکیک وتَرَک برداشتنش شویم!

شکّی نیست که معرفت دینی متفاوت است.ونمی شودیک معرفت رامترادف با«دین» دانست. وآنراعین«دین»پنداشت.تمام حُسن ونقطه قوَّت«دین»خدا(که سب تکامل وکمال می شود) همین اختلاف آراء از«دین»است.

حال،چنانچه یک اندیشه وقرائت از معرفت دینی بتواندقدرت ایجابی وسلبی راهم بدست آورد و بخواهد فقط میخ خودش را محکم بکوباند،چاره ای جز مسدود کردن گردش اطلاعات آزاد را ندارد و اتفاقا همین نیز«آنتی تز» خودش شده و معلوم نیست«سنتز»ش چگونه متولد خواهد شد؟!

بنابراین برای چنین انقلاب هایی«اصلاحات»ناگزیرمی نمایدوچاره ای جز توسل به این رویکرد نیست.هیچ انقلابی نیست که متمم نخورد وهیچ قانون اساسی هم نیست که وحی منزل باشد و تعمیم نیابد .

انقلاب22بهمن57پیش ازآنکه روی اصول موردقبول و مورد وفاق یک جامعه مدنی مستقر گردد، بیشترمتکی بریک ایدئولوژی است.آنهم ایدئولوژی ای که فقط یک قرائت ومعرفت ازدین را برمی تابد و راه را بر ورود دیگر اندیشه ها می بندد وبا همین دیدگاه هم مترصدآن است که به انحای مختلف سستی درایمان مردم رخنه نکند!

«جمهوری» یعنی اینکه همه مردم برای خودشان تصمیم بگیرند و درامر سرنوشت خوددخالت کنند.«جامعه مدنی»یکنوع سیره اخلاقی برای «شهروند» امروزی است.

«اسلام»،دین رسمی وفرهنگ مردم ایران است که باضرس قاطع می گوئیم هیچ قدرت و دولتی در هر دوره ازتاریخ،امکان ندارد بدون آن «وجود»پیداکند و بتواندحُکم براند.

اما مشکل اینجاست که وقتی این انواع قرائت وتفکر از معرفت دینی بخواهد مدیریت و حکومت ودولت را دراختیار داشته باشد،یا باید دین را ازحکومت جدا کند؛یاباید قرائت خود از دین را اعمال کند.یعنی همین چیزی که امروز «جمهوری اسلامی» به سرنوشت آن گرفتار شده است.

آنچه اکنون پس از 30سال اتفاق افتاد،راهی بود که بالاخره«جمهوری اسلامی»می بایست آن را می رفت.یا باید رومی روم می بود یا زنگی زنگ.

الان معرفت وشناختی از جهان بینی اسلامی حاکم است که اعتقاد به«ولایت مطلقه فقیه» دارد و معتقد است با«نظارت استصوابی»نبایدگذاشت هرفرد ناخالصی نماینده مردم شود؛و این یعنی همان حکومت اسلامی.

اما روندی که اینک بشدَّت «تخت گاز»حرکت می کند،خواست واراده مردمی که 30 سال پیش شعار«استقلال آزادی وجهموری اسلامی»را سردادند،نبود.آنهاکه انقلاب کردند(وبالطبع هرانسانی درهردوره اززمان که بیایدوبرود)،منظورشان این بودوخواهدبودکه«آزادی»داشته باشند.ووقتی گفتند«استقلال»منظورشان استقلال در«مرزهای جغرافیایی»نبود،منظورشان استقلال«هویّت وشخصیت»بودکه تبلورش درحاکمیت اراده مردم برسرنوشت خود،نمایان می شود.

وقتی به نحوی ازانحاء(مثل نظارت استصوابی)حق«انتخاب شونده وانتخاب کننده»گرفته شود، مفهوم حقیقی«آزادی»جعل«حقیقت»شده و«استقلال»آدمی دراعمال احقاق حقِّ خود دچار خدشه شده است.

طبیعی است هیچوقت منظور مردم از«آزادی»،آزادی فحشا و یابی بند و باری نیست.مضافا اینکه فرهنگ ایرانی و اسلامی،ریشه در تار و پود و زندگی مردم دارد.

برای حفظ انقلاب اسلامی ایران،یابهتربگوئیم «جمهوری اسلامی ایران»بهترین راهکارراهبردی «اصلاحات ایدئولوژیک»است.این اصلاحات با«اصلاحات مدنی»که همراه شود،به کشورما پویایی،بالندگی و جَهش می دهد. درغیراین صورت هرچه روند فعلی شدَّت یابد و دایما با«یک گام به پیش و دوگام به پس»،بخواهیم تُرمز کنیم،بی درنگ این ترمز بُریده خواهد شد و آنوقت معلوم نیست سرنوشت چگونه رقم خواهد خورد!

لازم است یاددآوری کنیم«امام خمینی» وقتی وارد«بهشت زهرا»شد گفتند:

«به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملت بعد را مُعیَّن می کند؟سرنوشت هر ملتی بدست خودش است».

در مورد چگونگی«اصلاحات ایدئولوژیک»به وقتش خواهیم نوشت.

تهران

17شهریور88

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

این یادداشت ابتدا در شبکه جنبش راه سبز (جرس)منتشر شد.

بایگانی

دسته‌بندی