You are currently browsing the tag archive for the ‘اصلاحات’ tag.


#نامه_سر_گشاده
به…!@shourimohammad#یوسف_صانعی، #سید_محمد_موسوی_خوئینی ، #سید_محمد_خاتمی، #مهدی_کروبی، #بیات_ زنجانی، #علی_اکبر_محتشمی پور، #احمد_منتظری، #سید_هادی_هاشمی، #سعید_منتظری، #مجتبی_لطفی، #علی اصغر_کیمیایی، #محمود_صلواتی، #محمد_علی_کوشا، #انصاری_ راد، #مجتهد_شبستری، #محقق_داماد، #امجد، #موسوی_لاری، #رسول_منتجب نیا، #ابوالفضل_شکوری. #محمد_مطهری، #عبدالمجید_معادیخواه، و #محمد_رضا_حکیمی.هم چنین:#میر_حسین_موسوی، #علی_مطهری، #محمود_صادقی، #اکبر_اعلمی. #عمادالدین_باقی، #احسان_شریعتی، #لطف_الله میثمی، #محمد_ملکی، #مصطفی_معین، #محسن_رنانی، #صادق_زیبا_کلام، #محمود_سریع_القلم، #کیوان_صمیمی، #احمد_زیدآبادی، #علیرضا_رجایی، #محمد_توسلی، #هاشم_صباغیان، #مهدی_معتمدی فر، #کوروش_زعیم، #محمد_هاشمی، #محسن_هاشمی، #حسین_مرعشی، #غلامحسین_کرباسچی، #سعید_حجاریان، #بهزاد_نبوی، #محسن_آرمین، #محمد_سلامتی، #مصطفی_تاجزاده، #محسن_میر_دامادی، #ابراهیم_اصغرزاده، #علی_رضا_علوی_تبار، #محمد_رضا_تاچیک، #عباس_عبدی، #محمد_نعیمی_ پور، #حمید_رضا_جلالی_پور، #علی_شکوری_راد، #محمد_کیانوش_راد، #عبدالله_ناصری، #هاشم_آغاجری، #احمد_مسجد_جامعی، #مرتضی_مبلغ، #مرتضی_الویری، #علی_تاجرنیا، #حسین_سخنور، #مهدی_محمودیان، #عیسی_سحر_خیر، #محمود_شمس_الواعظین، #محمد_نظری، #حسین_نورانی_نژاد، #محمد_جواد_حق_شناس، #کاظم_اکرمی، #محمد_صادق▪جوادی_حصار #مصطفی_کواکبیان، #یدالله_اسلامی، #پرویز_پرستویی، #علی_نصریان، #جعفر_پناهیان، #لیلا_حاتمی، #نیکی_کریمی، #فاطمه_معتمد_آریا، #رخشان_بنی_اعتماد، #زهرا_رهنورد، #فائزه_هاشمی، #زهرا_ربانی_املشی، #سارا_شریعتی، #صدیقه_وسمقی، #نرگس_محمدی و #نسرین_ستوده.و آن هایی که در این سو هستند و از قلم افتاد…اما بعد:علی مطهری در نامه ای به #علی_خامنه_ای نوشت:[پیشنهاد می کنم حضرت عالی هیاتی را مامور نمایند تا عملکرد #شورای_نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای #مجلس_یازدهم را بررسی کنندو الخ…].بجهت یاد آوری عرض می شود:طبق اصل پنجم #قانون_اساسی #نظام_ولایت_فقیه:[در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج)در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا،آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل 107 عهده دار آن می گردد].و طبق اصل57:[قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران،یعنی قوه مقننه، قضائیه و مجریه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت است].و در اصل 107آمده است:[تعیین رهبر به عهده #خبرگان منتخب مردم است].و طبق اصل99:[شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد].و همین نهاد(شورای نگهبان) طبق اصل 98 تفسیر قانون اساسی بر عهده اش هست. و شورای نگهبان نظارت بر انتخابات را،« #نظارت_استصوابی» تعریف کرد!و طبق این استراتژی، از ورود خیلی ها به مجلس جلو گیری نمود.و طبق اصل110:فقهای شورای نگهبان خود از سوی همان رهبری منصوب می شوند که آن رهبر خود منصوب همان مجلس خبرگانی است که اعضایش توسط نظارت استصوابی شورای نگهبان منصوب رهبری تائید صلاحیت شده است!!و ایضا،همان رهبری منصوب آن #مجلس_خبرگان،می تواند افراد زیر را نصب و یا عزل کند:فرماندهی کل نیروهای مسلح.ریاست قوه قضائیه. و ریاست دادگاه غیر قانونی ویژه روحانیت،ریاست ستاد مشترک.فرماندهی سپاه. فرماندهان عالی رتبه نیروی انتظامی، مدیر عامل صدا وسیما،و اکثریت اعضای مجمع تشخیض مصلحت نظام. و طبق اصل 177،بازنگری در قانون اساسی هم منوط به اجازه همان رهبری که خود منصوب همان مجلس خبرگان مورد تائید اعضای شورای نگهبان منصوب رهبری هستند، می باشد!! در ضمن، اکثریت اعضای شورای بازنگری در قانون اساسی را همان رهبر منصوب همان مجلس خبرگان، منصوب می کند!!و طبق سال ها تجربه،« #حکم_حکومتی» و دخالت رهبری در عزل و نصب هایی که مربوط به رهبری نیست را هم داشته ایم. و ایضا نمانیدگان ایشان در این و آنجا، و مطبوعات و انتصاب #ائمه_جمعه.طبق اصل110،از جمله وظایف رهبر،[نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام] است.یعنی طبق اصل 57 که سه قوه قضائیه، مجریه و مقننه زیر نظارت وی هستند، مسئولیت هر مساله کلان و مهم و مانند آن بر عهده ایشان است که باید پاسخگو باشند. و طبق اصل111که:[هرگاه رهبر از انجام وطایف قانونی خود ناتوان شود و یا فاقد یکی از شراط مذکور در اصول پنجم و 109 گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است،از مقام خود برکنار خواهد شد].باتوجه به ماهیت و ساختار تشکیل مجلس خبرگان، و آنچه در این41سال به هردلیل و با هر توجیه تجربه کرده ایم،هم در زمان #خمینی،در دوره #دولت_موقت و هم تا لحظه مرگ وی درسال68و هم در دوره 31سال حکومت یک سویه و یک جانبه و متکلم الوحده علی خامنه ای،همین قانون اساسی با همین شکل هم به کلی تعطیل و اجرا نشده است!یعنی آن اصول باصطلاح روشنفکرانه و دمکراتیکش بطور کل منسوخ و استحاله شد و اداره کشور با همان خاستگاه و غایت اصلی #روحانیت،یعنی حکومت اسلامی پیش رفت.وبا توجه به سخنان اخیرخامنه ای دردیدار تصویری با نمایندگان #تشکل_های_دانشجویی که گفت:[دولت #جوان #حزب_اللهی علاج مشکلات کشور است]، بنابر سابقه،همه می دانیم که منظور وی از«حزب اللهی»چه کسانی هستند:همان« #آتش_به_اختیارها» و. فرقه باصطلاح « #دلواپسان»!اصولا و بنا بر تجربه، رهبری که باید برای همه باشد، برای همه نیست!سال هاست که خود را وقف و مطیع عده ای و جریانی خاص که خود وی از آن ها به نام«حزب اللهی»یاد می کند و«حزب اللهی» ها هم خود را ذوب شده در ولایت!!کرده است.علی خامنه ای #انقلاب را مساوی ارا و عقاید خود می داند،هر که با او بود، خودی و هر که غیر او بود،غیر خودی؛ و احتمالا ضد انقلاب و گمراه و فاقد #بصیرت.هم چنین،منابع مالی فراوانی به شکل پنهان صرف همان حواریون خامنه ای و خواص می شود. و در یک سیکل معیوب الان آن ها هستند که مستقیم و غیر مستقیم خواسته و خاستگاه های خود را به خامنه ای تحمیل و ایشان را به آن سمت هدایت می کنند.حتی در واقعه #اعتراضات_آبان_98، برخی گمان بر این دارند، و معتقدند و می گویند:درست است که این اعتراضات، بازتابی از افکار عمومی بود، ولی منشا و جرقه آن را هیستریک شدن و آنتریک کردن و نقشه قبلی و مهندسی همان خواص و آتش به اختیارها می دانند.آن ها در کشتن افرادبی گناه و حتی رهگذر، و حیف و میل اموال مردم و دولت در آتش سوزی ها،دخیل بوده و آن را استارت زده اند!ولی اینک در مقام پاسخگویی به افکار عمومی حکومت و دولت،جنگ ملانقطی راه انداخته و مسئولیت آن را به هم پاس و حواله می دهند!این سناریو از برای این بود که از یک طرف به خامنه ای ثابت کنند که ما می توانیم چنین وضعی برای شما و کشور ایجاد کنیم و یک هشدار به ایشان، تا وی را بترسانند،تا در جهت خواسته آن ها باشد، و هم اینکه قادریم خودمان آن را این گونه جمع کنیم!خامنه ای حتما برای پس از مرگ خود، خواب هایی برای ایران دیده است. و ایضا برای جانشین خود.این احتمال هست که دستور بازنگری قانون اساسی را دهد. و پست ریاست جمهوری( که علی الظاهر با رای مستقیم مردم انتخاب می شود) حذف و پست #نخست_وزیری احیا و نخست وزیر هم طبق مجلس(بر آمده از نظارت استصوابی یعنی منصوبین وی در شورای نگهبان) بر یک شخص خاص اتفاق کند و این شخص مثل«هویدا» سال ها بماند؛و #ولایت_فقیه در صورت لزوم، حق عزل او را هم داشته باشد!!خمینی وقتی به ایران آمد در #سخنان_بهشت_زهرای خود گفت:«گذشتگان ما چه حقی دارند برای آیندگان ما تعیین تکلیف کنند(نقل به مضمون).خطاب این نوشته به اسامی فوق-که همگی آنان در داخل ایران هستند-(وکسانی مانند آن که از قلم افتاده) است؛ کسانی که [علی الظاهر] به خوشنامی،خوشفکری و آرای مردم اعتقاد دارند و خود را به آن شُهره کرده اند!! و سودای #اصلاح_انقلاب از دست رفته سال57 را دارند، و بنا بر سخن خمینی که گفت:«نگذارید انقلاب به دست نامحرمان بیفتد» بر این سبیل و صراط می خواهند باشند،می گوئیم:حداقل مانند علی مطهری(و به اتفاق و به صورت جمعی) به طور مستقیم نامه هایی به علی خامنه ای بنویسند و طبق آیه ای از #قرآن(فذکر ان الذکری تنفع المومنین) وظیفه امر به معروف-که در درجه نخست باید متوجه رهبران و اداره کنندگان مملکت باشد-«نصیحت الائمه المسلمین» کرده و مکرر و دائم و بی وقفه و پی در پی (چون خامنه ای حاضر نیست خود را در معرض پرسش #خبرنگاران داخلی و خارجی قرار دهد) وی را در نامه های سرگشاده به پاسخگویی وادار سازند.اطمینان دارم چنانچه این توصیه انجام شود، بسیاری از منتقدین و #اپوزسیون مستقل و خوشنام و سالم نیز با آن ها همراهی خواهند کرد!و در نامه ای سرگشاده بخواهند:الف: خامنه ای بیایدعاقبت به خیر شود و #اصل_ولایت_فقیه و تبعات آن را حذف و #انقلاب_57 را به اصل خود بازگرداند و رسما « #جمهوری_دوم» را اعلان کند.اگر توجیه این باشد که طبق قانون اساسی اصل ولایت فقیه غیر قابل حذف است،ایشان را حواله کنند به سخنان خمینی در بهشت زهرا که گفت ملت و رهبران 50سال پیش از ما چه حق دارند که برای ما تعیین تکلیف کرده و برای ما و نسل های بعد قانون بنویسند.(نقل به مضمون). و از ایشان(خامنه ای) بخواهند حداقل دراین مورد به آرای عمومی مراجعه شود.ب: از آنجا که اکثریت افراد فوق به اصل و لایت فقیه اعتقاد دارند و حیات و دوام و وجود آن ها و ارتزاق معیشتی آنان در بودن این اصل است!! بعید می دانم چنین درخواستی از خامنه ای بکنند!پس لااقل و حداقل کمی حُریّت و آزادگی به خرج دهید( و البته نه مانند سید محمد خاتمی،که با یک پیام صوتی و تصویری تلگرامی حرف های کلیشه ای مکرر خود را زد،بدون آن که اشاره ای مستقیم به خامنه ای کند)،از خامنه ای به اتفاق در نامه هایی سرگشاده مسئولیت های وی را به وی گوشزد کرده و همانطور که خمینی به خامنه ای نوشت:«انتقاد،بلکه تخطئه یک هدیه الهی است»رسما و شفاف و با نام بردن از وی، بدون ابهام و ایهام!! به وی انتقاد کنند و ایرادات وی را بگویند.ج: درنامه ای از وی بخواهید:نظارت استصوابی را برچیند.و وقتی می گوئیم نظارت استصوابی برچیده شود،یعنی نه اینکه فقط امثال اسامی فوق حق حیات و فعالیت سیاسی و انتخاب شدن را داشته باشند،بلکه-همانطور که علی مطهری درنامه خود به خامنه ای نوشت-همه احزاب و حتی #کمونیست ها هم بتوانند حق دخالت و انتخاب شدن و ارائه آرا و نظر را داشته باشند؛ یعنی همان بازگشت به اصل انقلاب57.تائید صلاحیت اعضای مجلس خبرگان توسط شورای نگهبان نباشد و در این مجلس غیر از روحانیون، از صنوف و طبقات دیگر هم باشد؛ و بتوانند رهبر را مُدام به پرسش بگیرند و استیضاح کنند و ایضا،عزل.مسئولین قوه قضائی با مکانیسم دمکراتیک و غیر قابل نفوذ منصوب و انتخاب شوند. و #دادگاه_ویژه_روحانیت (که کارش لاپوشانی خلاف های اخلاقی و غیره جامعه روحانیت و حذف و حبس و اعدام روحانیون مخالف و منتقد است)منحل گردد. و دیگر تغییرات درقانون اساسی؛ که هدف آن بازگشت به استقلال و آزادی و جمهوریت مردم باشد.و یا مثلا در مورد انتصاب ائمه جمعه، از افراد خوشنام، و ایضا نه فقط روحانیون،در هر شهر و استان باشد و بطور چرخشی و به نوبت بیایندبه ایراد خطبه بپردازندو همه دیدگاه ها و نقطه نظرات در اختیار افکار عمومی قرار داده شود. بهترین شبکه اجتماعی مردمی و بدون هزینه می شود؛ مگر ماهیت نمازجمعه همین نیست؟!د:اگرخواهان #اصلاحات هستیدخوب می دانیدکه شیوه فعلی که درپیش گرفته اید ره به ترکستان است. و اگر می خواهید دوباره سرنوشت کشور با یک انقلاب دیگر رقم نخورد، و معتقدید بهترین انقلاب اصلاح است، اگر به آن سرعت ندهید، نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.از آنجا که- بنا بر تجربه و شناخت- از امامزاده های فوق(غیر از افرادی معدود و سالم که در فوق اقلیت محض هستند) معجزه ای رخ نمی دهد. زیرا کسی که خود آلوده باشد، باید معالجه شود. و برای معالجه باید تطهیر شد و غسل کرد!باید نسخه تجویزی در مورد خود را اعمال کنند،و تنها راه این طهارت،اولا:بسیج شدن برای حذف اصل ولایت فقیه است؛ #ویروس_ولایت فقیه آنان را نیز آلوده کرده است.و ثانیا:چنانچه فکر می کننددرتوانشان نیست ویا میسور نیست،به بمباران نامه ای علی خامنه ای به طور جمعی و به صورت سرگشاده، به پرسش گرفتن وی اقدام کنند. و از خواب هایی که خامنه ای برای بعد از خود دیده، پیشگیری شود!مگر نه آنکه او خود گفته کسی را بخاطر انتقاد از من #زندانی نمی کنند؟!! والسلامسی اردیببهشت نود و نُهایران. تهران#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار) t.me/shourimohammad

انقلاب یا اصلاح؟چه باید کرد؟ازکجاآغازکنیم؟
چرا#رهبر_نظام ولایت فقیه(سیدعلی خامنه ای)از40سال بعدحرف می زندو40سال دوم نظام #ولایت_فقیه رابهترازچهل سال اول می داند؟!!
چراباوجودوضعیت فلاکت باری که دامن ایران ومردم راگرفته وبااین همه مخالف_که درفضای مجازی ورسانه هادر حال بمباران تبلیغاتی ومخالف خوانی خودهستند_ عیلرغم نارضایتی ازاستبداد دینی وحکومت فردی ولایت فقیه،مردم ساکت وخاموش هستند!؟
تابعضی وبرخی مسائل جمع وجورنشود،این دورباطل سرگردانی هم هست!
قبل ازآنکه پاسخی به پرسش فوق بدهم،یک سوال دیگرراطرح می کنم:
چگونه #انقلاب می شودوانقلاب بهمن57 چگونه وچطوردرمدت یک سال،سلطنت مقتدرپهلوی راساقط کرد؟
#پهلوی ها(هم پدروهم پسر)آمدن ورفتن شان بادخالت بیگانگان انجام شد.فکرنکنم دراین موضوع شبهه وشک وجودداشته باشد.اماعلیرغم تمام کارهای مثبت و عمرانی رضاشاه وپسرش(محمدرضا)، نظام شاهی درایران سقوط کرد.
محمدرضاپهلوی،اصلاحات فرهنگی و اجتماعی،اقتصادی گسترده ای رادر کشورانجام دادولی راه ورودبه قدرت سیاسی رابرای همگان بست.
گفت:هرکه نمی تواندونمی خواهدعضو #حزب_رستاخیزشودازایران برود…آن اصلاحات انجام شده توسط شاه،اصلاحات سیاسی هم می خواست.اصلاسنتزآن است!اما #شاه همه قدرت رابرای خودمی خواست واین همان دلیل آنتریک شدن بوجودآمدن انقلاب بود.
همین سرنوشت راهم #بن_سلمان ولیعهد وجانشین آل سعود(باتوجه به سرعت و خیزش وی برای انجام اصلاحات مدرن در #عربستان-سعودی)نصیبش خواهدشد.وآن همه خریدهای نظامی پس ازسقوط آل سعودمعلوم نیست بدست شبهه ##داعش و #القاعده خواهدافتادویااسلامیست های دیگر..؟!وزمانی اتفاق می افتد که تاریخ مصرف نظام ولایت ففیه بسرآمده باشد وقرارباشدباصطلاح یک حکومت سکولارو مدرن جایگزبن آن شود.
درحال حاضر آمریکاومتحدانش دوست ندارندنظام ولایت فقیه سرنگون شود. چون بیشترین فروش تسلیحات نظامی رادراین 40سال داشته اند.وعلاوه براین اتحادکشورهای عرب واسلامی علیه ایران.که می بایست علیه اسرائیل باشد.
یک پارامتروعامل مهم سقوط شاه خود شاه بود
شاه بابالارفتن قیمت #نفت،احساس قدرت افزوده کردودراواخرسلطنت خودبه آمریکاومتحدانش «انارجل» گفت!
به صرف انتشاریک یادداشت درروزنامه اطلاعات سال56 که نوشته بود:خمینی هندی زاده است وشاعر(ودرست هم بودو آنزمان مردم نمی دانستند)نمی توانست عامل انقلاب باشد.امابهانه انقلاب می توانست باشد،که شد.
همانطورکه دردوره مصدق ازیک منبع واحدبه عده ای پول داده شدکه همزمان راه بیفتندوبگویند مرگ ودرودبرمصدق،جرقه شروع انقلاب هم که باگردآمدن عده ای درقم وشعاردادن به نفع خمینی شروع شدوچندکشته داشت وسپس چهلم درچهلم برای کشته شدگان، این حادثه ورویدادهم می تواندمشابه همان دوره #مصدق باشد.
پس ازاین مقدمه،به آن چراپاسخ می دهیم:
1-اتفاق واتحاددرحذف اصل ولایت فقیه اولی ترین اصل مبارزه درداخل ایران بایدباشد.که باحذف آن،حذف #نظارت_استصوابی وانتصابی بودن مسئولین و مجلس(بی خاصیت وهزینه زای)خبرگان هم هست!
2-عبورازاصل ولایت فقیه بایدمحور مشترک اصلاح طلبان حکومتی وغیر حکومتی واپوزیسیون اعم ازبراندازو تحول خواه باشد.که این خودهم اصلاحات است وهم انقلاب!
3-درتمام گفت وگوها،مصاحبه ها،مناظره هاونظرات کارشناسی که در داخل وخارج ازایران انجام می شود باید همان ابتدای سخن،مساله عبوراز ولایت فقیه وگره خوردن همه اموربه اصل ولایت فقیه گفته شود!یعنی همه فریاد های مخالف خوان ومنتقدوتحول خواه و براندازبایدبرمحورعبورازاصل ولایت باشد.این راه اصلی ومشترک همه آنها بایدباشدکه متاسفانه آنطورکه شایدوباید نیست وازهمه چیزسخن می گویندامادر مورداینکه گره کورایران ومردمش که اصل ولایت فقیه است،سخنی به میان نمی آیدویااگرهست کم صداست ویا صدایش به جایی نمی رسد!
4-تحول،اصلاح یاانقلاب وحتی #براندازی، ابتدادرداخل بایدصورت می گیردوبایداز داخل شروع شود،ونقطه آغازی برای فراگیرشدن آن،دربیرون مرزها.ایرانیان خارج ازوطن،دنباله روی ازداخل می کنند.بیرون گودایران_باتمام هارت و پورت وگسترش رسانه_(جداازآن که بخشی ازآنهاآلوده به رانت نظام ولایت فقیه هستندومخالف خوانی وحتی براندازی آنهانیزمهندسی شده است) نقطه آعازنیست!
5-برخی معتقدندتااین #اپوزیسیون هست،نظام ولایت فقیه خیالش آسوده است.وبرخی هم اعتقاددارندبخش بزرگی ازاپوزیسیون علیرغم بیان وسخن شان مبنی بربراندازی،ته دلشان نمی خواهند نظام ولایت فقبه سقوط کندچون باخود می گویندمااینجاهستیم وخوشیم وعلاوه برآن داریم نان شهرت سیاسی که بوسیله پمپاژرسانه ای انجام می شودرا می خوریم،پس چه مرگ مان هست که برویم داخل؟که چه بشود؟!!
لذاتاشروع ازداخل نباشد،همچنان دراین دایره بسته سرگردان هستیم.
6-اگردربین اصلاح طلبان(اعم ازحکومتی وغیرحکومتی واعم ازسیاستمداران و روشنفکران وروحانیون ودانشگاهیان و هنرمندان واحزاب)افرادصالحی باشد_که هست_تاآنهامتفق ومتحدبرحذف اصل ولایت فقیه نشوندوازآن عبورازآن نکنند، هررویکردی یافریب است ویادور باطلی ازهمان آش وهمان کاسه!
7-درپرانتز:(علیرغم آنکه #اصلاح_طلبان می دانندتااصل ولایت فقیه برچیده نشود، اصلاحات کوراست،ولی بااین وجودحرفی نمی زنند؟این برمی گرددبه اینکه خیلی ازاین اصلاح طلب هاپای ثابت فدرت بوده اند،وازرانت اقتصادی وسیاسی آن به هر حال بهره برده ومی برند!!ودرصورت حذف ولایت فقیه احتمال زیادی هست که ازدایره بازی سیاست دربازارسیاست حذف شوندومردم دیگرازساندویچ سیاسی* آنهامصرف نکنند.
8-نظام ولایت فقیه مسروروخرسنداست که اپوزیسیون وبراندازندارد!دردوره سلطنت پهلوی مخالفین رژیم، ازدرون نهادهای حکومتی وامنیتی بیرون نیامده بودندواکثرآنهابه لحاظ اقتصادی، وابسته به نهادهای قدرت درداخل وخارج ازایران نبودندوباصطلاح نمک گیرنشده بودند!
نیروهای تازه وارد(اعم ازپرتاب شده های نهادهای امنیتی وحکومتی وآنهاکه واقعا مستقل هستند)وقتی به خارج ازایران می آیند،دوهدف عمده دارند:
برخی ازآن ها قراراست بدیل نظام ولایت فقیه(در اصل)«دولت سایه»(یاهمان دولت پنهان) باشند.یعنی نظام ولایت فقیه برای پس ازسقوط خودهم برنامه ریزی کرده است.تادرصورتی که این بدیل(یابخشی ازآن) جایگربن شود،برخی ازمجازات معاف ویابرخی جنایت هاومسائل مهم نظام همچنان مخفی ویاماست مالی ویا استحاله وبه فراموشی سپرده شود!
هدف دیگرابن نیروهای پرتاب شده وصادراتی نظام،نفوذ دراپوزیسیون اصیل واستخواندارو با سابقه است:بابه صورت کارشناس(بادراختیارگرفتن ودراختیار داشتن رانت داده هاواطلاعات خاص)و یابافعالیت های شغلی درهمین جهت.ومهندسی کردن تحلیل ها و…حتی نظام باپرستوهای ارسالی خود_که درهمه جاوهمه چیزهمیشه پای یک زن درمیان است_کارخودرابه پیش می برد!
بااین وجود،چه بایدکردوازکجا آغازکنیم؟
9-درداخل:اتحادبرمحورجربانی که به صراحت بخواهدواعلان کندکه راه اصلاحات فقط باعبوراراصل ولایت فقیه بازمی شود.تااین سدشکسته نشودواین گفتمان شروع نشودمردم به هیچ جریانی اعتمادنمی کنندوهرعکس العمل مردمی یاکوراست باازسرسختی معیشت ویک امرشخصی!؟
10-اتحادبریک فردبرای آلترناتیو،همان بازگشت وارتجاع به ولایت شاه وفقیه است.
تمام نیروهایی که قصددارنددرحکومت ویادولت گذارنقش داشته باشندبایدحزب (اگر ندارند)تشکیل دهند.هرحزبی بایداعضایش رابرای افکارعمومی معرفی کندومنابع مالی خودرابطورشفاف وباصراحت بیلان دهند.اتحاداین احزاب واتفاق آنهاباجریان داخل ایران که محورش حذف اصل ولایت فقیه است، برای نوشتن یک قانون اساسی جدید ونوع رژیم وفرصت کافی،برای مردم هدف مشترک باشد.
*بازی سیاست(19مرداد85)،بازاسیاست(25مرداد85)وساندویچ سیاست (8مرداد85)ازجمله یادداشت های اینجانب درمورد سیاست است که بانام مستعار« #محمد+زمانی»در #روزنامه_مردم_سالاری منتشر شده است.
#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
هشتم شهریورنودوهشت

 

 

با انقلاب ۱۳۵۷ چه چیزهایی را باخته ایم؟(شرکت در یک برنامه ی تلویزیونی)
ويدئو: گوناز تی وی ۲۰ بهمن ۱۳۹۷ : برنامه هفته نود وچهار دیالوگ

موضوع : با انقلاب ۱۳۵۷ چه چیزهایی را باخته ایم؟
به دعوت همکار سابقم در #روزنامه_سلام ومجری برنامه ی #دیالوگ« #گوناز_تی.وی» _#انصافعلی_هدایت_با موضوع:
«با #اتقلاب_57 چه چیزهایی را باخته ایم»شرکت کردم.
دراین برنامه گفتم با انقلاب57یک مصلحت کثیف مثل #پول_کثیف بنام #مصلحت_نظام ومصلحت انقلاب که همان مصلحت #ولی_فقیه باشد دررگ وپی جامعه ریشه دوانده وهمچون ضحاک ماردوش قربانی می گیرد.
وگفتم دراین چهل سال ضداخلاق بجای اخلاق فرهنگ مسلط شده است.ونفاق،ریاکاری وپاچه خواری عمومی شده و ابن الوفت هاحاکم شده اند.
وگفتم در طول تاریخ ایران هیچ حکومتی به اندازه ی حاکمیت فعلی ضربه به #دین نزده است.وپول کثیف درحوزه های علمیه رایج شده وطلاب باآن ارتزاق می شوندومراجع تقلید و #روحانیت کارمندان حاکمیت شده اند.
وگفتم حریت از #روشنفکران که موتورمحرکه جامعه می توانند باشندگرفته شده است.
راه برون رفت ازاین انسدادسیاسی را برچیدن اصل #ولایت_فقیه و تدوین قانون اساس جدیدکه درآن جای هیچگونه نفوذ و تفسیربرایی نباشد دانستم.
واضافه کردم بازگشت به #سلطنت #ارتجاع است و باید #جمهوری راارتفاداد.
هم چتین پیشنهاددادم مخالفین خارح ازکشورهمه ویکجا باهم بابک هواپیماواردایران شوند!
حاکمیت یابایدآنهارابرگرداند،یاهمه رایکجا #زندان کند،یا براساس ادعامانع آنها نشود.
این برنامه رادرآدرس زیرببینید:
#محمد_شوری (نویسنده وروزنامه نگار)
بیست ویک بهمن نودوهفت

https://www.youtube.com/watch?v=U_MZUAj99-s

 

 

#دولت_سایه
قسمت چهارم
از: #محمد_شوری
نویسنده و روزنامه نگار آزاد،مستقل و بیکار
https://www.youtube.com/watch?v=jtggGmZPMLc&feature=youtu.be

 

 

دولت سایه….قسمت سوم..ویدئو…محمد شوری

 

#براندازی_مصلحانه؟!
از: #محمد_شوری
(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
تجربه ی ۴۰ساله ی «ج.ا» نشان می دهد که ‹اصلاحات» بصورت قطره چکانی و صرفا از روی جبر زمانه (سرعت عصر ارتباطات) و فقط در جهت حفظ نظام است.
از طرف دیگر،
بدلیل آنکه بخشی از #براندازان خود پروژه ی ساخت «ج.ا» هستند، و برای حفظ نظام بصورت مهندسی هدایت می شوند، پروسه ی «براندازی» نیز در وضعیتی نیست که بتواند افکار عمومی را یکپارچه جهت داده ومتحد سازد!
هر چند افکار عمومی در ایران بدلایل متعدد، واز جمله وضعیت بسیار بد معیشت،به وضع موجود شدیدا معترض است و با واکنش های سلبی خود عکس العمل نشان می دهد، لیکن درصورت بالفعل شدن «براندازی» بدلیل شدت هیجانات کاذب،شورش بخاطر نان، و عمیق نبودن شعور در پشت شعار،احتمال عقیم شدن و بازگشت به عقب و سرنوشت انقلاب۵۷هست!
در هر اصلاحاتی براندازی و در هر براندازی #اصلاحات هم مستتراست:
۱-هر جا که #افکار_عمومی نسبت به رویدادهای پیرامون خود واکنش نشان دهد، نوعی از اصلاحات و ورود به آن است.
۲-هرگاه این واکنش ها بازتاب مستمر داشته و ایضا دنباله دار و فراگیر و عمومی شود،انقلاب به خودی خود شکل می گیرد و سبب براندازی نظام پیشین و جهشی به سمت اصلاحات است.
۳_گاهی اصلاحات به براندازی می انجامد؛ یعنی نوعی براندازی مصلحانه؟!
این نوع براندازی با اصلاح در ارکان نظام،مثل تغییر #قانون_اساسی بالفعل می شود!
۴-گاهی در فرایند و استمرار انعکاس افکار عمومی،مردم پیرو یک فرد «کاریزما» می شوند وآن فرد افکار عمومی را در جهت اهداف خود هدایت می کند(مثل #خمینی در انقلاب۵۷).
این پروسه ای ست که هم اکنون(با توجه به حجیم شدن اعتراضات مردم و ناهمگونی آن) برخی بدلیل عدم وجود یک آلترناتیو، در جستجوی #قهرمان، می خواهند قهرمان سازی کنند و با تسلط بر رسانه و پشتیبانی قدرت های بیگانه،فرد مورد نظر را به این شکل و با فریب بر گرده ی مردم سوار و زمام قدرت و یا دولت انتقالی را بدست آن بسپرند وخود نیز جزو حواریون ثابت باشند!!
البته تعدادی از این حواریون ثابت می تواند همان بخشی از اپوزیسیون ساخت #جمهوری_اسلامی هم باشد!
نتیجه ی چنین روندی،همان خمینی انقلاب۵۷ است؛یا بطور مثال قدرت گرفتن دوباره ی حسنی مبارک دوم (اما جوان) یعنی ژنرال «سی سی» در مصر!
در این پروسه،احزاب واشخاص اثرگذار لاجرم از آن فرد کاریزما دنباله روی می کنند؛چنانچه در#انقلاب_۵۷ما آنرا تجربه کردیم وهمه یکپارچه از خمینی اطاعت محض کردند.
این احزاب وافراد هم چنین به قصد بدست آوردن قدرت،با توجه به فرصت بدست آمده،با توزیع وتبلیغ وتنویر برنامه های خود ممکن است در جهتی جدای از آن فرد کاریزما و برای بدست آوردن دل افکار عمومی و سهم بیشتر از قدرت سیاسی تلاش هایی کنند.چنانچه در سال نخست انقلاب آنرا تجربه کردیم وهمان سبب اختلاف وشکاف عمیق تا الآن شد.
۵_گاهی پروسه اصلاحات یا براندازی توسط احزاب هدایت می شود.
در این پروسه احزاب و اشخاص مقتدر مورد توجه هستند نه یک فرد خاص.و افکار عمومی در انتخابات به آنها تمایل نشان می دهد.
در دمکراسی های پیشرفته تقریبا این احزاب هستند که نبض امور را در دست دارند و یا بدست می آورند و تجربه ثابت کرده انعکاس هر نوع تحول خواهی واصلاحات در آنجا منجر به براندازی نمی شود.
بدلیل سوابق تاریخی،حزب ستیزی بشدت درکشور ما جریان دارد؛چنانچه بعد از انقلاب هم تجربه شد، و ما فقط با #حزب بازی،درحد بچه بازی مواجهیم!!
احزاب در «ج.ا.» بخشی از حاکمیت هستند ودر یک محدوده ی معین حق ورود دارند و اگر حسنی برای شان باشد(که تجربه ثابت کرده آنهم نیست)فقط مشاوره دادن به ولی فقیه است؛ تا شاید بتوانند بدین شکل هم عقیده ی وی را عوض کنند و هم سهم بیشتری از قدرت داشته باشند و یا بدست آورند!
همین احزاب،دو دسته هستند؛یا به پروژه ی اصلاحات اعتقاد دارند و یا به براندازی؛که نمونه هایی از آن را هم در داخل و هم درخارج داریم.
برخی از این احزاب برانداز،خشونت را هم چاشنی فعل خود می کنند و هزینه های آنها را قدرت های بیگانه و گاه همان قدرت حاکم در داخل تقبل می کند!
این نوع براندازی در این برهه از زمان منسوخ شده و هوادار و پیرو ندارد،ولی در پنهان و بدون اعلان وقبول مسئولیت،همواره در واکنش های اجتماعی مشاهده شده است.
برخی از همین گروه ها وافراد برانداز توسط همان قدرت حاکم تاسیس و هدایت می شوند تا بدلیل همان نفرت عمومی، بتوانند بهره برداری کاذب را بکنند.
چنانچه» #جمهوری_آخوندی_ولایت_فقیه«در تمامی این سالها با همین حربه توانسته بخشی از افکار عمومی را در مقابل افکار عمومی قرار دهد.
گاهی هم بر اندازی با کودتای نظامی ست؛که شاید بتوان گفت به تاریخ پیوسته است و در صورت موفقیت،نباید به آن دل بست.زیرا آنها آمده اند که بمانند و کم اتفاق می افتد که بخواهند قدرت را در پروسه ی انتخابات آزاد واگذارند و بروند؛حداقل در صورت احتمال چنین ممکنی یا با مهندسی انتخاب بر دولت خود مهر دمکراسی و مردمی می زنند،مثل روی کار آمدن ژنرال سی سی در مصر و یا در بخش مهمی از قدرت سهیم هستند.
هم چنین همیشه این احتمال هست که حمایت لجستیک و مالی قدرت بیگانه در عقبه ی خود داشته باشند!
علاوه بر انها، براندازی با شبهه کودتا نیز میسور و ممکن است.
دلایل متععد دارد،از جمله:انسداد سیاسی،بحران های اجتماعی، ناامنی مرزی و غلبه و خواست وپاسخ افکار عمومی به یک نیاز عمومی؛یعنی » #امنیت«.
احتمالی که ممکن است همزمان با فوت خامنه ای(بدلیل بحران در عدم وجود یک رهبر کاریزما که مورد وثوق واتفاق هم باشد)،توسط سپاه پاسداران صورت حقیقی بخود گیرد؟!
۶-گاهی براندازی با پروسه ی اصلاحات(یا بطور طبیعی ویا بصورت برنامه ریزی و مهندسی شده)حادث می شود؛آنچنانکه در شوروی سابق شد.
این پروسه چنانچه طبیعی باشد، سرنوشت شوروی سابق پیش روست؛اما نه آن بخش از تجزیه کشور. که این احتمال ضعیف است.
اینجا اصلاحات بقصد براندازی به آن مفهوم است که بخش اعظم قدرت همچنان در اختیار نیروهای داخلی حاکم باقی بماند و آن بخش اپوزیسیون واقعی برانداز،اگر هم جایی داشته باشد،محدود به حدودی خواهد شد که چارچوبش در فعل بعدی حاکمان مشخص خواهد شد.
اما چنانچه این پروسه طبیعی نباشد،و در فرایندی برنامه ریزی شده صورت پذیرد،معلوم نیست آنچه می شود مطلوب است یا نامطلوب.
به نظر می رسد برخی از افراد و باندهای سیاسی برای انجام این پروسه در حال بازی سیاسی هستند تا شاید بتوانند به عنوان نیروی سوم خود را جا بیاندازند.
۷-همواره «شعار»ها از جایی و یا افرادی تبیین و به میان افکار عمومی آورده می شود.
به عنوان مثال شعار» #اصلاح_طلب، #اصولگرا دیگه تمومه ماجرا».
هرچند شعاری ست اصیل و برآمده از دل،تجربه و اتفاق، لیکن در پروسه ی»اصلاحات به قصد براندازی مصلحانه» این احتمال هم هست که برخی با زدن این نقاب به صورت خود،به قصد فریب افکار عمومی برای حضور پر رنگ خود در آینده برنامه ریزی می کنند!
یا شعار»رضا شاه روحت شاد» و آگراندیسمان شدن #رضا_پهلوی(در راستای پروژه قهرمان سازی و آلترناتیو)و صرفا بدلیل فرزند شاه بودن(همان تفوق و ژن برتر!!)و همزمان با آن کشف جسدی که گفته شد جنازه رضاشاه است؛اینها همه گواه برمدیریت شدن می دهد.که بخشی از مردمی که در اعتراضات(که بدلیل سرخوردگی و فشار معیشتی ملتهب هستند)آنرا تکرار،رسانه وشبکه های اجتماعی و پر قدرت هم به آن حجم و سپس مساله روز شدن آن.
این همان سناریوی آلترناتیو سازی در گرد آمدن دور یک شخص(که در اینجا منظور رضا پهلوی ست)و همین نیز خودمی تواند وممکن است بخشی از فعالیت براندازان تحت قیمومیت حکومت هم باشد.که در اینجابه نظر می رسد کمی از دم خروس هم پیداست!!
۸-جمهوری اسلامی اساس و بنیانش بر ولایت فقیه ست؛ و پایه ی ولایت فقیه بر یک ایدئولوژی استوار است که این ایدئولوژی چارچویش با جهان بینی قانون آسمانی که توسط ولی فقیه تبیین وتحریر می شود وغیر قابل تغییر هم هست،رقم می خورد؛پس اصلاحات در این نظام قطره چکانی ست،و فقط بخاطر اجبار وسرعت اختراع تکنولوژی ست.
اصلاحات در نظام مبتنی بر ولایت فقیه هدفمند نیست؛الزامی ست.
#اصلاح_طلبان_حکومتی مجری آن هستند؛چون بقای خودشان در آن است؛ولی در کنار آن اصلاح طلبان حقیقی در صدد اصلاح اساسی،یعنی جمهوری بدون ولایت فقیه با رویکرد #سکولار از راه مدنی و غیرخشونت آمیزهستند.
آنها که بدنبال اصلاحات وتغییر بدون خشونت هستند باید کاری کننند که افکار عمومی پذیرای آنهاباشد؛ودر بسیج مردم برای تغییر قانون اساسی بدون ولایت ففیه ورفراندوم نتیجه بگیرند!
برای اصلاحات بنیادی،عمیق و ریشه ای، ابتدا باید پروژه ی حذف ولایت فقیه در قانون اساسی عملی شود واین همان بخشی از پروسه ی اصلاحات بقصد براندازی یا براندازی مصلحانه است.
با وضعیتی که پیش رو داریم به نظر می آید براندازی مصلحانه، برای حفظ منافع ملی و دفاع ازاستفلال و مرزهای کشور بهترین گزینه باشد.
در هر صورت همه چیز با مرگ خامنه ای صورت علنی بخود خواهد گرفت؛مگر آنکه خامنه ای نیز همچون خمینی(در اواخر عمرش)بخواهد در جهت خاصی کار غیر منتظره ای انجام دهد.
پانزدهم خرداد۱۳۹۷

چهارراه اصلاحات در بن بست ولایت فقیه!
از: #محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
ساخت و ساز در بن بست #ولایت_فقیه علت مسلوب ومصلوب شدن اصلاحات در ایران پس از انقلاب۵۷است!
آنچه که #اصلاحات،را پس از تاسیس #جمهوری_اسلامی به انسداد و ناتوانی رسانده ماهیت ایدئولوژیک آن است!
موضوعی که #اصلاح_طلبان_حکومتی در مورد آن خود رابه کوچه ی علی چپ می زنند و نمی خواهند وارد آن شوند!؟
این نظام (همانطور که #خامنه_ای اخیرا گفت) «براساس سنت الهی وظایفی بر عهده اش هست»که مجری آن هم #ولی_فقیه ست وقانون اساسی آن نیز بر پایه ی آن بنا شده و توسط شورای نگهبان از قانون خداوند حفاظت می شود ونمی گذارد چیزی جز قرائت آنان از اسلام در اداره ی شهر دخالت کند.
اینجا (در جمهوری اسلامی) دولت (State)آن مفهوم واقعی خود را ندارد.
نظام مبتنی بر ولایت فقیه، نه نظام توتالیتر است و نه ازانواع دولت های خودکامه،دیکتاتوری،اقتدارگرا،الیگارشیک؛و هم هست.معجونی ازاین هاست.
آن نظام ها چنانچه اصلاح شوند،اصلاح پذیری آنها بدلیل غیر دینی بودنشان است.ولی درنظام های مبتنی بر سنت الهی که قوانین در آن لایتغیر و ثابت هستند و ایضا تنها قرائت یک شخص (ولی فقیه)معتبراست،اصلاحات جز با برداشتن این دیوار و زمینی کردن اداره شهر ممکن نیست.
اصلاحات واقعی در اندیشه است.
جامعه ای که»فواید دمکراسی»را نداند و برای فهم آن تعلیم نبیند و تلاش نکند، در یک دور باطلی از اصلاحات از نوع تجدد خواهی چرخ خواهد خورد.
اینکه زمانه و تکنولوژی (مثل ماهواره، اینترنت)به اصلاحات کمک می کند دلیل اصلاح طلب شدن حکومت ها و افراد و احزاب نیست!!
همین نشتی اطلاعات و اخبار ناشی از این تکنولوژی، وقتی هم قرنطیه شود و انحصار بر آن حاکم باشد(همانطورکه در این۴۰سال رسانه ها در ایران در اختیار و انحصار دو جناح قدرت بوده است)به پروسه اصلاحات هیچ کمک ریشه ای نخواهد کرد.صرفا قطره چکانی و از نوع فست فودی ست!!
این نشتی اطلاعات_که بواسطه قدرت تکنولوژی توزیع می شود_یک جبر زمانه است که اگرحاکمیت و(دولت) ها ازآن پند گیرند به ادامه حضور خود کمک کرده اند وگرنه سرنگونی وتغییر سراغشان خواهد آمد!همانطورکه علیرغم سرعت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دروه سلطنت محمد رضا پهلوی،بدلیل انسداد سیاسی و عدم چرخش قدرت،انقلاب بوقوع پیوست؛سرنوشتی که برای محمدبن سلمان ( #ولیعهد_عربستان_سعودی)هم می توان پیش بینی کرد!
سرعت اصلاحات او در #عربستان_سعودی، شباهت زیادی به سرعت اصلاحات در دوره محمد رضا پهلوی و آن تمدن بزرگ دارد!!
هم چنین،اجبار زمانه آدم ها را صد در صد اندیشه ورز نمی کند.بیشترشبیه یک نوع غذای فست فودی ست که فقط وقت منگی ونئشه گی را زیاد می کند تا زندگی سخت نگذرد!!
اصلاحات دوره ی #رضا_شاه و فرزندش در ایران قبل از انقلاب،اصلاحات در دایره ی تجدد خواهی بود،ولی در همان حال،انسداد سیاسی هم سرعتش بیشتر می شد و همین دلیل انقلاب شد.
تا جامعه بوجود پلیس نیاز دارد و پلیس مجبور شود و یا خود را مختار بداندکه در هر امری دخالت کند و مجری و قاضی شود،جامعه مدنی نیز بوجود نمی آید.
نظام جمهوری اسلامی که پس از بهمن۵۷ تاسیس شد یک نظام «شترگاوپلنگ»است؛یعنی تمام لوازم یک#جامعه_مدنی را دارد و آنرا در این ۴۰سال، اجرایی هم کرده؛ (انتخابات،احزاب متعدد و تنوع مطبوعات!!) ولی اساس و بنیانش بر»غش در معامله»است؛فریبی بنام » #نظارت_استصوابی«؛ و انطباق قوانین مصوب» با قانون شرع که احکام وفتاویش بر عهده ی ۶فقیه است که آنها(شورای نگهبان)به خود حق می دهند با «نظارت حراستی» به حال و احوال درون(مثل دریافتی های شنود) و حال و احوال بیرون (مثل نطق ها وحرف هایی که اینجا و آنجا می زنند) برای آینده ی یک فردتصمیم بگیرند که آیا حق»کاندید»شدن را دارد یا نه؟!
اصلاح طلبان حکومتی چگونه می خواهند با همین #قانون_اساسی و همین شورای نگهبان با چانه زنی از بالا و فشار از پائین پروسه اصلاحات را سرعت دهند؟!! وچه چیزی را می خواهند اصلاح کنند؟و با کدام پائین؟
پائینی که نتوانسته اند آموزش دهند، تربیت کنندواحزابش که فقط زمان انتخابات(آنهم بدون اجازه ی عبور از صدها #خط_قرمزی که هست)،فعال هستند و صرفا در محدوده ی بدست آوردن قدرت سیاسی.آنهم باچانه زنی از بالا، _که در اصل لابی گری ست_ برای بدست آوردن جایگاه و کرسی بیشتر قدرت؛که چی؟که بتوانند بواسطه ی آن قدرت افزوده ای که گیرشان آمده مثلا شورای نگهبان راهم وادار به آن کنند که به خواسته های اصلاح طلبان تن در دهند؟!!وبه این شکل مثلا پروسه اصلاحات رابه پیش برند!!
آیا مگر در دوره ی ۸ساله ی ریاست جمهوری #سید_محمد_خاتمی بخشی از جامعه مدنی واصلاحات عملی شد؟خیر.
حاکمیت در شوک انتخاب،مدت کوتاهی عقب نشینی کرد و سپس با پاتک های متعدد خاتمی و دولت و مطبوعات وابسته را وادار به عقب نشینی و سکوت کرد تا جایی که همان درجازدن ها وعدم شجاعت سیاسی خود دلیل رای آوردن فرد گمنامی چون» #احمدی_نژاد«بدلیل سخنان پوپولیستی شد!
اصلا #جناح_چپ(چون هنوز آنزمان مساله ای بنام اصلاح طلبان نبود)هیچ قصد و برنامه ای نداشت و انتخاب خاتمی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری صرفا تیری در تاریکی بود که اتفاقا به هدف خورد و آقایان را نشُه کرد و پروسه اصلاحات هم از این نشئه گی متولد شد!!
صرفاسخنان روشنفکرانه خاتمی _که از جنس آخوندی نبود_مثل #جامعه_مدنی_(که همان رای دهندگان از دانش آن هم مطلع نبودند وصرفا بخاطر اعتراض به وضع موجود به وی رای دادند)سبب برد در انتخابات شد.
و ازآنزمان به بعد بود که همه ی این آقایان به فکر اصلاحات افتادند!!
ولی جزآنچه که بخاطر نشتی اطلاعات بود_وکارآنها هم نبود و الزام زمانه بود_ در امر اصلاحات نه تنها کار شاقی انجام ندادند،بلکه دائم عقب نشینی هم کردند و کار اصلاح طلبان حکومتی صرفا شد لابی گری،برای حفظ یک آب باربکه ای از قدرت،چنانچه به حداقل هایی در دولت اعتدال #حسن_روحانی هم رسیدند.
در این سال ها اصلاح طلبان حکومتی برای تبرئه خود و ایضا ماندگاری؛با همین فریب وغش در معامله،(پروسه ی اصلاحات)خود را کش داده اند تا کشت شوند!!
ودر این میان یک عده ی خاص که_سلبریتی اصلاح طلبان هستند_دائم در نقش»محلل»سعی دارند این انشقاق بین حاکمیت و مردم را کم و یا از عمیق شدن شکاف وفاصله جلوگیری نمایند؛چون در درجه ی اول حفظ وضع موجود، به حفظ و ماندگاری خودشان هم یاری می رساند.
مطالب وسخنانی از این دست(یادداشت اخیر #سعید_حجاربان با عنوان:»چهارراه اصلاحات»)چیزی جز یک افیون نیست که آنهم صرفا به زبان روشنفکری ست و عوام را بکارنمی آید!
یعنی اگر #سفسطه بواسطه ی فلسفه درخشش پیدا نمی کرد،معلوم نبود این دست سخنان ونوشته های مطبوعات اصلاح طلب(که صرفاپز روشنفکری ست و فقط بکارخودشان می آید)به چه درد خواهدخورد؟
اصلاحات(آنهم چهارراه زدن!!) در کوچه ی بن بست ولایت فقیه آب در هاونگ کوفتن است؛وگامی به عقب؛آقایان ابتدا باید فکری برای این کوچه ی بن بست کنند تا بتوانند ازآن خارج شوند؛واین اولین گام اساسی در پیشبرد اصلاحات است.
والسلام

چهارم خرداد۱۳۹۷

فیس بوک
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
تلگرام
@shoorijezehmohammad

 

 

احمدی نژاد،کوتوله ای که غول شد!

درسابقه ی احمدی نژادویژگی مطلوب ومنحصربفرد-چه قبل وچه بعدازانقلاب-که بتوان گفت وی یک عدددرعالم سیاست ودربازی سیاست است دیده نمی شود؛چه رسدبه امثال بقایی وبذرپاش.

چنانچه به سوابق کاندیداهای ریاست جمهوری وروسای جمهورازابتدای انقلاب تا دوره ی خاتمی   نگاه کنیداکثریت غالب آنهادارای اندیشه،تالیف وسوابق درمبارزه علیه سلطنت واستبدادهستند،امااحمدی نژادنه تنهاچنین ویژگی هایی  راندارد،حتی سوابق ملموسی هم دردوران جنگ ندارد؟!

درهمه ی انقلاب ها،وقتی حاکمیت ودولت بایک ایدئولوژی پیوندناگسستنی دارد،چرخه توزیع قدرت سیستماتیک به معدودافرادمحدودشده،فورافربه می شودواین چاقی مفرط-که ناشی ازرانت قدرت و بدلیل برخورداری ازامکانات مادی است-متورم می شود؛لذابرای  درمان این تورم وبقا،احتیاج به«بقایی»هایی  هست که درپناه وحمایت دولت پنهان،قدبکشندودرموقع لزوم به صحنه بیایندوبازی سیاست رابه نفع جریان حاکم تغییرویاثابت نگاه دارند.

احمدی نژادخوددست آموزوتربیت شده ی آن بخش ازنیروهای امنیتی واطلاعاتی است که اختیاررهبری راهم دارد،به اومشاوره می دهدوبانک اطلاعاتی ودانش سیاسی وامورجاری درداخل وعرصه بین المللی رابرایش ترسیم وتلقین وتنظیم می کند.

این بخش ازقدرت که به نهادرهبری وابسته است قدرت برتردرحاکمیت است.آنهادرصدداین هستندکه بافوت خامنه ای_حتی باتغییرماهوی درلسان سیاسی خود،یعنی باغش درمعامله،با فریب افکارعمومی حفظ قدرت کنندوآنراازدست ندهند.

قدرت رهبری درقانون پیدایعنی قانون اساسی که اختیاراکثرعزل ونصب هاراداردودرقانون ناپیداهیچ فردیاجریانی توان مقابله مستقیم وبه صراحت  باوی راندارد.دلایل آن متعدداست ازجمله آلوده شدن به آلودگی هایی است که چنانچه افشاء شودفردیاجریان رابه سکوت وتمکین وامی دارد.

همانطورکه درخاطرات آیت الله منتظری آمده است،یک عالم روحانی ازوی بدلیل تائیدبهتانی که  به وی زده است حلالیت می طلبد.این فردبه آیت الله منتظری گفته بودکه نیروهای امنیتی ازاوخواسته بودندکه شهادت دهدبیت ایشان دراختیارمنافقین است.واوشاهدت کذب داده بود.

حال اگراین فردمشکلی نداشت وحتی  پاک هم بود،اگر ترسووبزدل باشد،بازاین شهادت رامی داد.

مجلس خبرگانی که می خواهدرهبری آینده رابه ملت ایران تحمیل کندبایدازکانال ونفوذ آن قدرت اداره کننده ی رهبری بگذرد.وهمه می دانیم آنهاباشنودسمعی وبصری ازاین اعضا،اطلاعات ذی قیمتی هم دارند.

این رونداست که ازخامنه ای اولوهیت درحدمقام خدایی ساخت وهمینطور ترویج وتبلیغ؛من جمله اینکه اوباامام زمان دائم  معاشقه می کندووقتی ازرحم مادربیرون آمدگفت یاعلی!!

سکوت خامنه ای دراین موارد،نشانه ی طاغوتی ست که به اومسلط است.برای همین دراین سالهاکسی جرات نکردونداردمستقیم وبه صراحت وآشکاررودرروی اوبایستد.علماومراجع وسیاسیون سرنوشت آیت الله منتظری که زمانی قائم مقام رهبری بودوحکم مادرانقلاب راداشت دیده اند،لذابدلیل آلوده بودن خودشان ،یابدلیل بزدلی وهمینطورحفظ وضع موجودوترس ازآینده ی نامعلوم ساکتند.

اینجاست که برای آینده، کوتوله هابه عرصه می آیند.آنهادرفرایندتغییروتحولات فربه شده وبدلیل حمایت پنهان لابی های قدرت ازآنها وهمینطورترس موجودبین نیروهای حاکمیت،قدکشیده وبه غول تبدیل  شده ومی شوند.

برای نمونه شمابه سوابق مثلابذرپاش نگاه کنید.

احمدی نژادکوتوله ای است که توسط نیروهای  مسلط  دراداره ی  بیت رهبری وهدایت خامنه ای به اتخاذ تصمیم های بزرگ،غول شد.اوحتی توانست اعترافی بزرگ ازخامنه ای ییرون بکشدواوراواداردکه بگویدنظرمن به احمدی نژادنزدیک تراست تابه هاشمی رفسنجانی یارغارپنجاه ساله اش!!

همیشه کسانی که خودویژگی خاصی ندارندودریک سیکل معیوب قدرت رادراختیارگرفته اندبه افرادهم سطح وبالاترازخودبهایی نمی دهندوحتی به نحوی ازانحاء اوراحذف می کنند.کاری که خامنه ای بعدازدستیابی به قدرت سرشارولی فقیه درقانون  اساسی ازآن سودجست.

نوچه هاوسپمات هادراین فرایندرشدمی کنندوکوتوله هاقدمی کشندواگرکنترل آنهاازاختیارخارج شودهمان هاوبال شده وخودآنتی تزیک ستنزدرآینده خواهندبود.

احمدی نژادکوتوله ای بودکه این چنین غول شد…

اوبه خودجرات می دهددربازی سیاست درمقابل سخنان وتوصیه هاوحکم حکومتی خامنه ای«ان قلت»بیاورد

نیروی مسلط دراداره ی بیت رهبری می داندکه خامنه ای آفتاب لب بوم است،لزومی نداردکه نخواهدشیوه ای بکارگیردکه هم افکارعمومی می پسنددوهم سبب تثبیت وحفظ نظام است.

اکنون هرکه درمقابل رهبری(آنهم درداخل ایران)بگوید:«انارجل»خُب می توانددرساختارسیاسی،فضایی برای خوددست وپاکند.پس چه بهترکوتوله هایی بیایندودراین آنارشیسم سیاسی اطلاع رسانی،قدبکشندودرتثبیت نهادقدرت برای بعدازرهبری تمرین وبازی سیاسی کنند.

#محمد_شوری(نویسنده وروزنامه نگاربیکار)

۲۳فروردین۱۳۹۶

https://t.me/shoorijezehmohammad

 

https://www.facebook.com/assize.mahkame/posts/1359853504082740

 

 

هاشمی رفسنجانی؛انحصارطلبی اصلاح طلب!
شخصیت هاشمی رفسنجانی رامی توان دریک جمله اینگونه تعریف کرد:
سیاستمداری زیرک،کیّاس وحیله گرکه انحصارطلب اصلاح طلب است!
سیاست اینجا به معنی بی پدرومادر.نه به معنی شیوه ی راه.
هاشمی رفسنجانی ازجمله معدودروحانیونی ست که بدلیل خروج ازدایره ی تنگ حوزه وحجره ومضافاتمکن مالی قابل قبول،باورودبه دنیای سیاست ومبارزه،اندیشه های تنگ ودُگم بافت حوزه های علمیه وروحانیت قشری وسنت گرای محض رابرنتافت وراه خروج رابرگرفت وخارجی شد!
تنهاقشرانگشت شماری ازروحانیونی که واردعرصه سیاست شده اندبه فراخوردایره ی فعالیت شان،ازحصاربسته ومتهجرانه وارتجاعی حوزه علمیه خروج کرده وبه دایره ی وسیع تربیرون،قدم نهادند.
افرادی مثل:بهشتی،گُلزاده غفوری؛مرتضی مطهری،مفتح ومحمدجوادباهنرکه کم وبیش ازآن دایره تنگ قشری نگری بیرون آمدندودراندیشه مذهبی رویکردی اصلاح طلبانه داشتند وایضاآیت الله منتظری که ازنسل اول مراجع تقلید،به دلیل فعالیت سیاسی مستمرونشست وبرخاست بااندیشه های مختلف وزندگی درزندان وشهرهای تبعیدی،اندیشه هایش زمانه رادرک وتلاش نمودآنرابافقه حوزوی آشناوآشتی دهدوتصحیح کند.
اوالبته دربازی سیاست،اخلاق رااولی دانست وهدف وسیله اش راتوجیه نکرد.
امادربازی سیاسی هاشمی رفسنجانی،اخلاق به مرورکم رنگ شد؛ودردوره ی انقلاب تکنولوژی وحضوررسانه های اینترنتی وماهواره وموبایل،واطلاع رسانی آنی آن به افکارعمومی،رویکردوی همسوبابرخی اصلاح طلبان(حکومتی)بالاجباربه سمت پررنگ شدن اخلاق درسیاست رفت که دربرخی البته ویژگی نفاق پررنگ تراست!؟
هاشمی رفسنجانی به همراهی بخشی ازروحانیون همفکر(بخصوص سران حزب جمهوری اسلامی)ومثلثی که ازخودواحمدخمینی وخامنه ای ساخت تابا کانالیزه کردن خمینی واشراف به وی،خمینی را به سمت دیدگاه خودهدایت کنند،ازهمان ابتداباانحصارطلبی،پایه ی استبداد رامحکم کرد.
منتهادربین روحانیون،شخص ایشان بدلیل نفوذکلامش روی خمینی تاثیرگذارتربود.
درپرانتزبایدبگویم:
(روحانیت حاکم،انقلاب۵۷رامصادره به مطلوب کردند؛واگرشمابه گذشته ی آقایان نگاه کنید،آنهاجزوقاعدین بودند.
حتی امثال مرتضی مطهری آزادانه مقالاتی رادرروزنامه زن روزمی نوشت وامثال محمدجوادباهنرمطالب وکتب درسی مدارس رامی نوشت.امامی بینیم مثلن درسریال معمای شاه،سعی دارندباانواع ربط ویابس رنگ حضورآنهارادرمبارزه ی سیاسی بسیارپررنگ کنند).
هاشمی رفسنجانی درراندیشه ی سیاسی وایدئولوژیک،رویکردی اصلاح طلبانه داشت،اماخصیصه ی وخلق وخوی انحصارطلبانه وی منجربه وضعیتی شدکه اکنون درحال حاضرباآن روبروهستیم.
ومتاسفانه وشوربختانه طیف بزرگی ازاصلاح طلبان به همراه سمپات هاونوچه های داخلی وصادراتی آنها(اپوزیسیون صادراتی)دارای چنین خصیصه ی انحصارطلبانه ای هستند.
آنهاهنوزقدرت رادردست نگرفته بشدت افرادمستقل وخارج از دایره ی خودشان راباانواع ترفندوحقه بازی وناجوانمردانه وغیرعادلانه،سعی دارندبایکوت کنند.
برزگترین اتهام هاشمی رفسنجانی مسلط کردن خامنه ای براین مردم وکشوربود.
واین بزرگترین حق الناسی ست که مدیون است وحتی نتوانست با شجاعت تمام،با اقرارلسانی وصوتی وبه صراحت،عذرتقصیرش رابه پیشگاه مردم وتاریخ ببرد.
به آیت الله منتظری گفتند:
توالان قائم مقام رهبری وشخص دوم هستی،چراصبرنمی کنی خمینی بمیردو بعدرویکرداصلاح طلبانه خودرااجرایی کنی؟!
متتظری درپاسخ می گوید:
ازکجامعلوم که من زودترازخمینی نمیرم؟
برای همین بودکه درمقام قائم مقام رهبری به خمینی نوشت:
«من شماراشاه فرض نمی کنم ولی باضرس قاطع می گویم:وزارت اطلاعات شماروی ساواک شاه راسفیدکرده است!»
ودرقدرت قائم مقامی رهبری ست که درآن فایل صوتی منتشرشده،وی درمورداعدام های مربوط به سال ۶۷،به صراحت به هیات مرگ می گوید:
«بااین رویکرد،تاریخ شما وخمینی را به عنوان جنایتکارخواهدشناخت».
امادرکارنامه ی هاشمی رفسنجانی چنین رویکردی نیست.
درحالی که اوهمواره درقدرت اجرایی،رئیس بودورئیس هم مُرد.
۸سال رئیس مجلس،۸سال ریاست جمهوری وتاآخرعمرریاست مجمع تشخیص مصلحت؛پس بی خودی هواداران حرفه ای، اوراباآیت الله منتظری قیاس نکنند که قیاسی ست مع الفارق!
به رفسنجانی گفتند:
شمارئیس مجلس خبرگان نشدی؟
جواب داد:
درهرموقعیتی که باشم اثرگذارخواهم بود!
وی بدرستی می گفت.
اوبالاخره شخص مهمی بودومی توانست درانتخاب رهبری بعدی اثرگذارباشدوبه طبعی برای جبران آن جرم بزرگ(انتخاب خامنه ای برای رهبری)کاری کند!؟
اماحاضرنشدتازنده بودبه صراحت دراین موردسخن بگوید.
وبرای همین به اوفرصت اثرگذاری را ندادندویک مزاحم جدی برای انتخاب رهبری بعدی راازسرراه خودبرداشتند!؟!
ومرگ اودر۱۹دی وشب قتل امیرکبیر-که خودش خیلی دوست داشت به عنوان امبیرکبیرثانی معرفی شود-موضوع راپیچیده کرد؛وشائبه ی مرگ غیرعادی وقتل اورادامن زد.
وی بدلیل روحیه انحصارطلبی(که خودآنرااعتدال می نامید)همواره دربازی سیاسی یکی به نعل می زدویکی به میخ؛تاآن به اصطلاح اعتدال کذایی راحفظ کند.
درسیاست ورزی هاشمی رفسنجانی ازاین نوع شیوه های باصطلاح اعتدال گرایانه(شمابخوانید انحصارطلبانه) بسیاراست.
اوحتی تاجایی پیش رفت که علنادرمورد زندانی شدن وزندانی کردن عزت الله سحابی گفت:
«خواستیم رویش کم شود».
درمهم ترین ماجرای پیچیده واسرارمگوی تاریخ ۳۷ ساله ی جمهوری اسلامی ایران،یعنی ماجرای»ایران گیت» وورود»رابرت مک فارلین» به ایران،پای اووخانواده اش دروسط است.
اوبدلیل افشاشدن آن،توانست باهمان سیاست ورزی ازنوع بی پدرومادریش،ورق رابه نفع خودتغییردهدوخمینی راوادارددرموردافشاکنندگان(آنهم به کمک حقه بازی وجهت دهی های ری شهری واحمدخمینی، حکم اعدام آنهاراصادرویا ازحیّزانتفاع بیاندازد!
وایضا،مخالفین نخست وزیرمیرحسین موسوی راکه می خواستندازاین نمدبرای خودکلاهی بسازند،توسط خمینی سرکوب ومنکوب کند.
وگرنه خریدنیازهای پیچیده ی جنگ،بدلیل تحریم های ناشی ازاشغال سفارت آمریکادرتهران در۱۳آبان۵۸،همواره ازراه های نامتعارف ودلالی انجام می شد،منتهااینباردروسط این خرید،خواستندملاقات هایی مخفی صورت گیردوقول وقرارهایی برای بعدازفوت خمینی بگذارند؛که امثال هاشمی رفسنجانی بخوبی به آن واقف بودندو۳سال بعدازدستگیری افشاءکنندگان ورودمخفیانه مک فارلین به ایران،خمینی هم مُرد!
موضوعات زیادی رامی توان درموردسیاست ورزی های انحصارطلبانه اما باگرایش اصلاح طلبانه ی هاشمی رفسنجانی رابرشمردکه بدلیل عدم اطاله کلام کوتاه می کنیم.
اما می گوئیم هیچ رویکرداصلاح طلبانه ای به شیوه انحصارطلبانه منجربه اصلاحات نمی شودوسرانجامش استبداداست.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
۲۲دی ماه۱۳۹۵

توبه نصوح،حق الناس و ج.ا.ا4اردیبشهت1395
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)
آنهایی که دراین 37سال تاسیس نظام جمهوری ولایت فقیه به نوعی درخدمت مدیریتی آن بوده وسپس بنابرعللی الان ویادرآینده،درنقدواصلاح واحیانابرچیدن نظام ولایت فقیه سخنرانی،مصاحبه ونوشته های خود رادررسانه های داخلی وخارجی انتشار می دهند،و ازخودیک چهره ی آزادیخواه ِروشنفکر ِخوشفکرِ طرفدارعدالت اجتماعی و مساوات زن ومردوتقویت جامعه مدنی نشان داده و برای آن تلاش می کنندواحتمالا باوجودآلوده بودن خودشان به خیانت وجنایت وحبس آزادی وتحکیم سانسور،آیابدون نقد گذشته ی خود،انتظار افکارعمومی برای برگزاری مراسم توبه نصوح ازجانب آنان، انتظاربیهوده ای ست؟!
شرح:
«یاایهاالذین آمنواتوبوالی الله توبه نصوحا،عسی ربکم ان یکفرعنکم سیاتکم… (التحریم،8).ای مومنان به درگاه خداتوبه ای راستین کنید،امیداست که خدابدی هایتان راببخشدو….».
1-این یادداشت صرفاخطابش به کسانی ست که به خداوند(الله)وروزبازخواست و«قیامت»باورقلبی وایمانی دارندودراظهارات خویش،خودرامقیَّدومتعبدبه دستورات اسلام وقرآن می دانند.
البته انسان های آزاده وحُّر،کسانی که به اصول اخلاقی ثابت ومشترک(که در سرشت و فطرت ونهادآدمی ست)مثل دروغ نگفتن،راست گفتن،خیانت نکردن،وفای به عهدوپیمان باوردارند،این یادداشت نیزمی تواند خطاب به همه ی آنها باشد!
2-توبه به زبان ساده(طبق آنچه که مبلغین ومروجین دین گفته اندوهمینطور فحوا و ماهیت واژه ی توبه که مشهوداست)عبارت است پاکسازی خودوبازگشت به اصل فطرت وقطع ارتباط باگناه.
3-گناهان دو دسته هستند؛به عبارت دیگر،گناهانی که فقط به خالق هستی(همان خدا والله)مرتبط است،مثل نمازنخواندن وترک واجبات.
ودسته دوم،گناهانی ست که مربوط به خداوند نیست،وحقوق فردی دیگران(حقوق شهروندی،حقوق بشر)زایل وضایع شده است.
دردسته اول لزومی ندارد،رضایت خداوند رابدست آورند،همینکه بازگشت کنند (توبه)ودیگر آن گناه راانجام ندهند وحقوق الهی رارعایت واجرانمایند،مطئمن هستندکه خداوندآنها رامی بخشد!
امادردسته دوم حتماباید حقوق ضایع شده،جبران ورضایت فردیاافرادموردنظرجلب شود.
دسته اول راحق الله ودسته دوم راحق الناس تعریف کرده اند.
البته برخی گناهان مثل دروغ گفتن وغیبت کردن ممکن است علاوه برگناه شخصی و مربوط به حق الله جزو حق الناس هم باشد،یعنی شما ممکن است بایک دروغ و غیبت هستی دیگران رابه بادداده وباعث ضرروخسران شده باشید!
4- توبه نصوحی که قرآن آن رامطرح می کند،بیش ازآنکه مربوط به حق الله باشد،به حق الناس مرتبط است.یعنی برای آنکه شما پاک و مبری ازگناه شوید وخودراتصفیه کنید،باید باکسانی که حقوشان ازطرف شما ضایع شده،تسویه حساب کنید،وبرای تصفیه کردن،لازمه اش جلب رضایت وجبران خسران است.
حال اگر جامعه آسیب ببیند،برای جبران آن چه باید کرد؟
نقل شده است:«الملک یبقی مع الکفرولایبقی مع الظلم»؛یعنی یک حکومت باکفرباقی می ماند،ولی باستم وظلم وآسیب زدن به مردم وجامعه هرگز. دلیلش هم همان حق الناس است.
5-دهه ی 60درجمهوری اسلامی ایران،مهم ترین، وپرحادثه ترین تاریخ نظام جمهوری ولایت فقیه است.حقوق بسیاری دراین دهه ضایع شده وآسیب دیده است.
دراین دهه خیلی ها درعرصه های مختلف وبادیدگاه های متفاوت چه در حوزه ی مدیریتی وچه غیرآن،وچه در دایره ی مخالفت بانظام به انحای متفاوت،مثلن دربستراحزاب ورسانه،درگیر بوده اند.
دراین سال ها اعدام های بی شماری شده است،سانسوربررسانه تحمیل شده است.شکنجه واتفاقات وجنایات دیگری دردیگرنهادهاوارگان های رسمی وغیررسمی بوقوع پیوسته است.
ودرفاصله این سال ها،رفتاروفعالیت سیاسی خیلی ها نیزتغییروبه نوعی ازگذشته خود فاصله گرفته ومنتقدآن شده واعلام برائت کرده اند!واکنون باتوجه به عصراینترنت وفراگیر شدن عصرارتباطات وباامکاناتی که برایشان هست ویابوجودآورده اندوحمایتی که می شوند(مثل رانت وغیره)می تواننددائم صدای خودرا به گوش افکارعمومی آشنا سازند وبواقع بتوانند خود رایک انسان آزادیخواه،روشنفکر،وخوشفکرواندیشمند ومتقیدومتعبدبه آداب انسانی ورعایت حقوق بشر وشهروندی معرفی می کنند.اما وقتی به سوابق وگذشته ی آنها رجوع شود،متوجه می شوید که وی مثلا زمانی رئیس ومدیریک نهادحساس بوده است!مثلن مدیریکی ازواحدهای وزارت اطلاعات،دادستانی،فرهنگ وارشاداسلامی،یا وزیر فلان وزارتخانه،نماینده ی مجلس ومدیرکل فلان نهادورئیس ومدیرکل فلان بنیادومدیر مسئول وسردبیر ونویسنده ی فلان روزنامه وفرمانده ی فلان نیرو و قس علیهذا…
الان این فرد یا افراد بخاطر سرعت عصرارتباطات واطلاع رسانی،موردپرسش ودر معرض افکارعمومی قرارگرفته اندوهمینطور می توانندبوسیله این ارتباطات فوری که مدرنیته و تکنولوژی امروزی دراختیارش گذاشته،چهره ای متفاوت ازخود نشان دهد،حتی برخی بااعلان برائت از گذشته ی خود(بدون ریزکردن ووارد شدن به حاشیه ها)به نوعی(حتی) اظهار ندامت می کنند وسعی دارند بااقداماتی دیگرودرجایگاهی دیگر،مثل مصاحبه های متعددونوشته های زیادو همینطورسخنرانی های مختلف،آن را جبران کنند!
6-این جمله ی معروف «حرفی بدل می نشیند که ازدل برآید»را همه شنیده ایم.حال فرض بگیریم درکارنامه این فرد یافراد،حقوقی ضایع شده باشد،باید ایشان جلب رضایت کند وگرنه توبه اش مقبول نمی افتد وبالطبع حرفش هم به دل نخواهدنشست!
7-حُسن جنبش سبزوباصطلاح اتفاقات فتنه ی 88،(اگر هیچ حسنی برایش در نظر نگیریم)این بودکه سبب شد برخی بااستفاده ازاین موقعیت،وبه کمک همان ویژگی های عصرارتباطات وصدالبته توانایی های فردی!،دائم دربورس خبری رسانه ها،مشهودباشندوبرای افکارعمومی حرف بزنند!
آنهاخوب می دانند بدست آوردن رگ خواب افکارعمومی وحتی دل آنها،می تواند آینده،و(قدرت)برای آنهاباشد.
اماهمین افرادوقتی بلندگوی مخالفت خوانی ونقدرابرداشته وبوسیله رسانه سخن خودرابه افکارعمومی تزریق می کنند،هیچگاه نمی گویندکه منی که درفلان جامثلن مدیر واجا بوده ام،منی که فلان وفلان جا،فلان کارراداشته ام وفلان جا رئیس ومثلن چندین سال مشاور فلان شخص بوده ام و یا ماموربه خدمت ازسپاه به ارشادآمده ام ویادر دادستانی فلان شغل راداشته ام ویا مدتی بازجو بوده ام و…ولی اکنون این هستم..،وعوض شده ام و…چه کارهای خطا(وگناهان)ی که باعث ضایع شدن حقوق دیگران شده است راانجام داده ام!؟
خوبترین شان به کلیات بسنده کرده وحتی بابرخی افشاگری ها وپرده برداشتن از جنایات گذشته،آن را به تصویرمی کشند ولی ازاقداماتی که شاید خودشان هم انجام داده ودر آن دخیل بوده اند،سخنی به میان نمی آورند.همین دلیل آن است که ایشان توبه نصوح نکرده وسعی داردیکجوری گذشته رالاپوشانی کند.
گذشته رابه شرطی می شود بخشید،که توبه نصوح انجام گیرد.وحداقل ترین آن اظهار علنی(آن فعل) وندامت و درخواست بخشش است.تادیگران که مورد ظلم و ستم قرارگرفته اند،آنرا ببخشند؛هرچند آنرافراموش نخواهندکرد!
والسلام
تهران.4اردیبهشت1395

جمهوری اسلامی علیه جمهوری اسلامی؛انقلاب مُرد،زنده بادجمهوری اسلامی!
‫#‏محمد‬ ‫#‏شوری‬(نویسنده و روزنامه نگار)
چیزی که اکنون باآن روبروهستیم هیبتی ست:«‫#‏شتر‬،گاو،پلنگ».
‫#‏جمهوری‬ اسلامی در ‫#‏12فروردین1358تاسیس‬ شدولی درهردوره وفصلی وسرآمدهر آغازی نو،رنگ عوض کردوبامبارزه علیه خودش،«سنتز»ی ساخت که آن«سنتز»دوباره «تز»و«آنتی تز»ی دیگر.
آیادرپسا ‫#‏خامنه‬ ای«‫#‏ولایت‬ فقیه»دچارسنتزی جدید خواهد شد؟
اهمیت«ولایت فقیه»درنظام جمهوری اسلامی،همچون اهمیت سراست برتن؛اگرنباشد،بایددرقبرستان دفن شود.
گرچه باپیش درآمدفوت آنی خامنه ای،جنگ قدرت بوضوح داردتشدیدوعلنی ترمی شود،ولی اگرگوشت هم رابخورنداستخوان هم رادورنمی ریزند.لذاهرکه درآینده ولی فقیه شد،ساختار تشکیل دهنده ی قدرت ازآن تمکین خواهدکرد.
بایدمنتظرشدودیددر«پساخامنه ای»،محصول این تزوآنتی تز،چه سنتزی ست؟!
اگردردوره رهبری خمینی،(یابدلیل ترس ویاازاطاعت ودلباختگی وکاریزمایی)برای ایشان تره خُرد می شد،ودرپساخمینی،برای خامنه ای ازسرتطمیع وتهدیدوتقیه،در «پساخامنه ای»وضع بدین گونه نخواهد بود.
در16مرداد1356،جمشیدآموزگار(نخست وزیرتکنوکرات رژیم سلطنتی پهلوی)گفت:
«دیگردوران ‫#‏انقلاب‬ ایدئولوژیک بسرآمده،امروزدوران انقلاب الکترونیکی ست».
ودرعصرحاضر،این مدرنیته وپیشرفت تکنولوژی ست که افکارعمومی(پوشش،تغذیه وعقیده)را پالایش کرده ومی سازد.هرکه وهرجریان وهرگروهی که بتواندافکارعمومی رابه سمت خودببرد،طبیعی ست اززبان این افکارعمومی می تواند حرف خودرابه کرسی عمل بنشاندویاقدرت رادراختیارگیردویاحفظش کند.کاری که جمهوری اسلامی ازهمان سال نخست تاسیس،با حربه شرع ودین،احکام اسلام وقرآن ذهن افکارعمومی را به سمتی که می خواست بردوباهمان توانست احکام اعدام بی شماری راصادرواحزاب ومطبوعات راتعطیل وبه تسویه حساب نیروی مخالف ورقیب اقدام کند.وازطرفی با«غَشّ درمعامله»بدلی قلابی ازاحزاب،مطبوعات آزادوانتخابات راه بیاندازد.وانحصارراکاملادمکراتیک وقانونی جلوه دهد.
اگرجمهوری اسلامی به سمت اصلاحات رفته و می رود،نه ازروی خاستگاه قلبی ودرونی ست،بلکه این تفوق وسلطه ی تکنولوژی ست که آنهاراوادارمی کند.وگرنه شماباافرادی که حاضرنیستنددرمواجه باسوال پرسش کننده ی بی طرف،گذشته خود رابه وضوح نقد کنند،روبروخواهید شد.
آنان باتوجیه کردن ویاگفتن اینکه دروقت مناسب ناگفته هاراخواهیم گفت،ازآن طفره رفته!!وباخرید زمان وخوراندن داروی فراموشی به افکارعمومی،همچنان سعی دارنددایره ی قدرت درهمین خانواده باقی بماند.
آنهاشایدهیچ وفت ناگفته ای که زیراب خودش رابزند نخواهندگفت واگر بخواهندزیرآب رقیب رابزننداونیز برایش ناگفته ای دارد،لذاتاآنجاپیش می روندکه نه سیخ بسوزد ونه کباب.ازهمین روتلاش دارندکج دارومریزباحفظ سمت(یعنی قدرت)اصلاحات راکه ناخواسته لحظه به لحظه برآنان توسط مدرنیته تحمیل می شود،یدک کشیده وباارث گذاشتن آن برای مافیای خانوادگی(البته باپول بی حساب وکتاب بادآورده ی نفت و هزینه وصرف بخشی ازآن برای کارچاق کن هادرانواع،لُمپن،خودسر،نوچه، سمپات، عضو،دلواپس،اپوزیسیون صادراتی وماله کش های راهروی لابی سیاست)جمهوری اسلامی راباهمین هیبت شترگاوپلنگی حفظ نمایند.
روحانیت شیعی درایران که تا پیش ازاین دررفت آمدبه حجره وحوزه باوعظ وخطابه وتدریس وتعلیم طلاب،درمحدوده ای معلوم مشهودبود،وازثروت اغنیای مسلمان خمس دهنده امرارمعیشت می کرد،درپس از12فروردین58،یکباره(بدون هیچ تجربه ای دراداره کشور)قدرت سیاسی بعلاوه ی پول بی شمارنفت را قلمبه ویکجابدست آورد.
برای از دست ندادن آن به هروسیله ی ماکیاولیستی(وبه شیوه حوزوی اش):«دفع افسد به فاسد»یتشبث بکل حشییش کرده ودراین دفع وجذب برای حفظ نظام(که بقول خمینی ازاوجب واجبات است ولوباترک وکنارگذاردن نماز،روزه وحج ودیگر واجبات)حتی اگر مجبور شوندبرای آن فتوای شرعی صادر کنند وبگویند:«درفقه بابی داریم تحت عنوان«مباهته».مطابق با این بابِ فقهی،اگرمردم به دور کسی جمع شوندکه محبوبیت و نفوذ زیادی داردودرعین حال خلاف اسلام سخن می گویدونمی توان مردم راازاطراف اوپراکنده کرد،می توان به او«بهتان»و«تهمت»زدو شخصیت او را تخریب کرد وازاین طریق بااودرپیچیدوازنفوذوتأثیرش کاست». این کاررامی کنندوکرده اند…
لذاترکیبی که ماباآن روبروهستیم،امتزاجی ست از مدرنیته،فریب وتقدس.
تابشود گفت:هم جمهوری راداریم وهم اسلام را.درحالیکه نه ازجمهوری چیزی نصیب این مردم شد ونه از اسلام،«رحماء بینهم»آن!
از«جمهوری»که اصل واساس آن انتخابات ومیزان رای مردم است،سالهاست که ازصندوق، رای مردم بیرون می آید!! وازاسلام هم-که مبنای آن برآرای شش فقیه منصوب رهبری در شورای نگهبان است-اختلاس،اعتیاد،قاچاق وفحشا،رانتخواری، تملق،ریاونفاق بانقاب ولایت مطلقه فقیه.
شاه ورژیم گذشته،بدلیل ترس از ‫#‏مارکسیسم‬،از ‫#‏مذهب‬ به عنوان یک اهرم مبارزه غفلت کرد وبه همین دلیل گورخودش راکَند؛درعوض جمهوری اسلامی توانست با همان بهانه وحربه،یعنی کمونیسم والتقاط،وفتنه،هرفعل خودرادردلوای ‫#‏دفع‬ افسدبه فاسد ودرجهت ‫#‏مصلحت‬ نظام، ‫#‏بصیرت‬ بنامدوبانام خداوشرع،دین واحکام دین دایره چرخش قدرت رامحدودومحدودترکندودرمواجه بابحرانها،فریب راباکمک شارلاتانتارسیم رسانه ای،‫#‏نرمش‬ قهرمانانه جلوه دهد که هم بشودباپنبه سربُرید و هم باتیغ استصواب وگیوتین ‫#‏دادگاه‬ انقلاب؛فراز وفرودوفرارکرد…
10فروردین1395،تهران.
بعد ازتحریر:
این دو 3عکس راچندروزپیش گرفتم.بی مناسبت بافریب وتقدسی که درهمزمان باتاسیس جمهوری اسلامی در12 فروردین ماسالهادیده ایم،نیست
برای شرح عکس به این آدرس بروید:

من ماله می کشم پس هستم!

این یک داستان واقعی ست.

مرحوم«دکارت»گفته است:

«من فکر می کنم،پس هستم».

این جمله آنچنان جاودانه وجاافتادکه همچنین مشابه ومترادفش!

مثلن،دردوره زمامداری مرحوم«امیرعباس هویدا»نخست وزیر13ساله مرحوم«شاه»، ایشون اومدوگفت:«هرایرونی بایدیک پیکان داشته باشد»که بدنبالش این طنزباب شد که:«من پیکان دارم،پس هستم».

حالافکرنکنید که ماله کشی چیزبدی ست،نه؛هرکدوم ازماباید«ماله کشی»رو یاد بگیریم،چون بکارمون میاد،چون زندگی مون  رو نجات می ده!

دراین داستان به «ماله کشی»شخصی کاری نداریم؛اون حریم خصوصیه که باید حفظ بشه!مثل ماله ای که مابا«واجبی»به اونجامون می کشیم.

حالااینکه یکی از مدیران ارشد امنیتی کشور(سعیدامامی)بیاد وبخوره،که حریم ماله کشان سیاسی حفظ بشه،این یعنی شکستن حریم خصوصی ما مردم قهرمان پرست؛که این خلاف حقوق بشر است وبایستی ماله کش های حقوق بشری یکجوری رفع ورجوعش کنند!

انواع«ماله کشی»داریم که بکارمون نمیاد،ولی همه شون برای حق حیات لازمه.

مثل ماله ای که خانوم ها به دَک وپُزشون میکشن،تادل بربایند!!

می دونید چراکشورمامصرف سرخاب ماتیکش ازاکثرکشورهابیشتره وکلی ارز واسه واردات اون ازمملکت خارج میشه؟

بخاطراینه که کلن کشورماازهمه لحاظ،(لحاظ اقتصادی،لحاظ فرهنگی،لحاظ اخلاقی وسیاسی)باماله کشی سرپاوزنده ست!

شهرداران هم ماله کشن؛شهرراآرایش می دن تااحساس امنیت خاطر کنید،که وقتی چرخ می زنیددرشهر،علاوه براون که چرختون بایدخوب بچرخه،خوش خوشانتون هم بشه،تاوقتی میریدمنزل،نزدعیال وهمسروفرزند،کیف تون کوک،و اخلاقتون سگی نباشه!

منتهاهرشهری بستگی به شهردارش داره،وهرشهری هم بستگی به حاکمش!

اینجاست که معلوم میشه بیشترین تاثیر ماله کشی بر زندگی روزمره ما،ازناحیه سیاستمداران است.

اما برای همین سیاستمداران یک ابرماله کش لازم است که آنهارانجات بدهد.

این ابرماله کش ها کیایند؟

فیلسوفان وروشنفکران.

فیلسوف کارش چیست؟حرف چیست؟

فیلسوف به شمادرک درست وشناخت صحیح از ماهیت آن چیزی که می بینیدومی شنوید ولمس می کنید،می دهد!

روشنفکرکارش چیست؟

روشنفکرکارش نقادی ست.(نه قنادی)!!

یعنی به زبان عوام(یعنی جوری که مردم عادی هم ازحرفاشون سردربیارن ونه فقط خوداشون)نق بزنن،ایرادبگیرن،ان قلت کنن تا همون عوام،عالم بشود وباتکونشون قدرت راتکون داده واونا روجابجا.چون قدرت که یکجاموندبه مرض نقرس مبتلامیشه ومرض هم که فراگیرشد،کاروکسب ماله کش ها هم سکه میشه،مثل سکه شدن کاردلالان درزمان تحریم.که به برخی شون برچسب ماله کش اقتصادی خوب  می چسبه.مثل همین«بابک زنجانی»خودمون که خودش راسربازآقاوولایت ومیهن می دونه!!

همچنین این سکه با اون سکه هایی که مهدی هاشمی رفسنجانی بهرمانی فرزند علی اکبر به زندون بردکه بشود دراونجاماله ای بکشد،فرق دارد!

وایضا،ماماله کش های زیادی تو عرصه های مختلف داریم؛که خُب خُرده پاهستن، حکم نوچه وسمپات وسیاهی لشگر رادارند.هم صادراتیش هست هم وارداتیش.هم مخالف خوانی اش وهم موافق بازی اش.

اینهاسیاهی لشگرماله کش های اصلی که سیاستمداران وفیلسوفان وروشنفکران باشن،هستند.

مثلن کافی ست رئیس جهمور حرفایی(که تازه هم نیست وحرف تازه ای هم نداره)رابالحن واشاره ودرزمانی خاص جوری بیان کندکه  بشود ازتوحرفاش،کلی حرف و حدیث  بیرون بکشن!مثل همین سخنان اخیر آقای روحانی.

من خودم باگوش های خودم شنیدم که گفت:شورای نگهبان ناظرانتخابات است ودولت مجری.بعددیدیم چطور ماله کش های مختلف،ماله خودشان رابه بازارسیاست آوردندوفروختند.که باسخنان اخیرآقای خامنه ای این تقابل صورت حقیقی ومضاعف پیداکرد و ملتی رفتند سرکار!

حالایکی نیست بگه خب مگه قانون اساسی نمی گوید:کارشورای نگهبان نظارت برانتخابات است؟

مگه قانون اساسی نگفته تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبانه؟

مگر توقانون اساسی نیومده که اعضای شورای نگهبان منصوب ولایت فقیه؟

مگرقانون اساسی دولت رامجری انتخابات معرفی نکرده؟

خب پس این همه هیاهو برای چه بود؟!

کلمه ماله کشی مترادف هایی هم دارد.مثل:

«ماست مالیزاسیون»(همون ماست مالی کردن خودمون)ونرمالیزاسیون»!!

که این یکی راجناب سعیدخان حجاریان(فیلسوف ونظریه پردازاصلاح طلبان)بخوبی در یادداشت اخیرخودبیان کرد؛واحسنت وتبارک الله  که الحق والانصاف،بسیاربسیار عالی والبته ساده(وعوام فهم)شفاف و منطقی بود!!

همانطورکه پیش ازاین ازواژه«سودازدگی» وقبل ازاون از واژه«تلبیس»حرف های زدنی ونوشتنی ازایشان خوانده بودیم!انصافن اینبارهم هیچ نوع ماله شکی در جهت سوادی حفظ اصلاح طلبان درآن دیده نمی شودوهیچ تبلیس وکلک وملکی هم برای بدست آوردن قدرت درکارنیست!

همین جابگویم که:پشتوانه سیاستمداران فیلسوفان وروشنفکران هستند.اگرآنها نباشندزود فرومی ریزیند وازاریکه قدرت به پائین کشیده می شوند.

شمابه نظریه ماکیاول درکتاب«شهریار»نگاه کنید.که هیچ بی ربط هم نگفته.از همون موقع بودکه گفته شد:«هدف وسیله را توجیه می کند»!

آقای«سعید حجاریان»نوشته است:

«نرمال به معنای روتين وروالمنداست،به معنای امرعادی،که همگان به آن عادت کرده اند؛مثل راه رفتن که عملی طبيعی است.اماتصورکنيدکه يک باره درمسيرراه رفتن عاديتان چاهی درزمين ايجادشودو به آن فروبغلتيد.پديدارشدن چاهی درزمين به يک باره يک پديده ابنرمال است ويک حالت خلاف عادت.پديده ابنرمال،دربرابر پديده نرمال،همان خرق عادت است وشکستن  تخريب کردن امری عادی؛عملی ضدروتين است ياامری استثنايی.روتين٬قاعده است وشکستن روتين،استثنايی.روتين قاعده است.وشکستن روتين استثنايی است برقاعده.استثنا٬يک تبصره قسری ونادر الوجودبرقاعده است که به ندرت اتفاق می افتد.مثل اينکه درخيابان چمدانی پرازپول پیداکنیدکه امری نادراست وبه معجزه میماند.اماوقوع امرنادرمی تواندنشان ازآشوب باشد….

دردنياهمه چيزعلت دارد؛«شیءسببا»خورشيدازمشرق طلوع می کندواين نيست که روزی ازغرب طلوع کندواگرچنين،خرق عادتی است نشانه آخرالزمان…

اگراستثناتبديل به قاعده شودمنطقيون می گويندکه استثنای مستهجن غالب شده است.به اين دليل می گويندمستجهن،که باتکرارمعجزه٬خاصيت يگانگی معجزه را از بين می برد.شق القمر تنهایکبارانجام می شود…درواقع هستند کسانی که ازوجود معجزه وخلاف آمدعادت٬کامياب می شوند.عده ای هميشه خواهان تداوم وضعيت استثنايی و تداوم بحران هستند.بحران زاوبحران زی هستند.می گويند نظم مادربی نظمی است…

مطابق تقسيم بندی نيکوس پولانتزاس(۱۹۳۶،1979)نويسنده وجامعه شناس سياسی يونانی فرانسوی،دونوع دولت وجوددارد:دولت نرمال و دولت استثنايی…

اوباتوضيح مراحل نرمال کردن دولت استثنايی شرح می دهدکه چگونه می شود دولت راپيش بينی کردوحاکميت قانون ايجادکردتامانع ارنوسانهای پريوديک استثنايی شد.

چنان که پولانتزاس تقرير می کنددولت نرمال٬دولت سرمايه داری صنعتی پيش رفته است.درواقع دولت نرمال يک دولت بورژوا دموکراتيک است.ودرنقطه مقابل دولت نرمال٬دولت استثنايی قراردارد…

درايران بعدازانقلاب انواع دسته بندی وجبهه بندیهاوجودداشته است.اولين جبهه بندی ميان ليبرالهاومکتبی هابود.بعددوجبهه چپ وراست ايجادشدوجلوترهم که آمديم دوجبهه اصلاح طلب واصولگراشکل گرفت.در24خرداد92،دوجبهه درمقابل يکديگرقرارگرفته بودند.طرفداران دولت استثنايی(دولت معجزه هزاره سوم)دربرابر طرفداران دولت نرمال…

گفتمان اعتدال به دنبال نرماليزاسيون وعادی سازی است.هدف دولت روحانی ازعادی سازی بازگرداندن عرصه عمومی کشور به شرايط غيراستثنايی ونرمال کردن فضاست.تاقبل از24خرداد92،وانتخاب دولت اعتدال مادرحادترين وضعيت استثنايی قرار داشتيم،روحانی انتخاب شدوحالااوباگفتمان اعتدال  به دنبال نرمال کردن قدرت است…اماگفتمان اعتدال تاکجاجلومی رود؟تاجايی که فضای عمومی کشورراتا حدی نرمال وعادی کند.نرماليزاسيون وعادی سازی اسم مستعاردموکراتيزاسيون نيست. می توان گفت دولت نرمال پيش زمينه و شرط لازم دولت دموکرات است اما شرط کافی برای آن نيست…

پروژه روحانی نرماليزه کردن است.امااصلاح طلبی نيست.نرماليزاسيون وگذراز استثنا به نرمال٬درجه بندی داردومرحله به مرحله صورت می گيرد…

به هر حال نرماليزه کردن درنهایت خود،همان دموکراتيزه شدن نهادقدرت ودولت است،مگراينکه شمابگوييدنرماليزه کردن يعنی دست زدن به کارهایی باتنش کمترو

دموکراتيزه کردن يعنی دست زدن به کارهايی باتنش بيشتر…

نرماليزه کردن درپيشرفته ترين حالتش به دموکراتيزه شدن می انجامدامددرحداقلی ترين شکل آن،صرفامقدمه ای است بردموکراتيزاسيون…

پس تنهاپروژه مطلوب وممکن برای عبورازعصر استثنايی«احمدی نژاد»پروژه نرماليزاسيون آقای«روحانی»است؟

بنابراين چراازاولويت نرماليزاسيون بردموکراتيزاسيون صحبت نکنيم؟

چرابرخی ازاصلاح طلبان خط خودراازروحانی جدامی کنند؟کم کم اصلاح طلبی نيست که خط خودش راازروحانی جدا نگه دارد.

اماچنانکه گفتم نرماليزاسيون به عنوان مقدمه لازم است اماکافی نيست.اگرروحانی نتواند.ونگذارندشرايط رابه نحومطلوبی نرماليزه کند،شرايط سخت می شود. دلواپسان همان کاميابان خلاف آمدعادت هستند.آنهادلواپس ازنرمال شدن شرايط  هستند.نگرانندکه درشرايط غيراستثنايی همه چيزازدستشان برود.پس برخلاف آنچه که برخی می گويند شکست روحانی شکست اصلاح طلبان نيست،اگرآقای روحانی شکست بخوردپروژه نرماليزه وبه تبع اش پروژه دموکراتيزه کردن شرايط به تعويق می افتد…

بنابراين من هم معتقدم که مابديلی جزروحانی نداريم.تنهابديل ماروحانی است.و ما بايدتلاش کنيم اودوباره رای بياورد.اگرچه پروژه اصلاح طلبی يک پروژه است وپروژه نرماليزاسيون يک پروژه ديگر.

پروژه اصلاح طلبی قابل اجرانيست وماناچاربه پروژه نرماليزاسيون رضايت داده ايم.

پروژه نرماليزاسيون مقدمه کتاب دموکراسی است.اماپروژه مامتفاوت است.ممکن است يکی مقدمه شرط لازم ديگری باشدامادوپروژه جداازهم است.ازاين تئوری عدم همکاری بادولت روحانی درنمی آيد؟

اگرچه روحانی ازماهمکاری نمی خواهداماماسعی می کنيم که مسيراعتدال و نرماليزه کردن راهموار کنيم وبه حرف های آقای روحانی پژواک دهيم.اين کاری است که تاکنون انجام داده ايم.انجام خواهيم داد.البته ماباروحانی مرزبندی داريم ويک نيروی اجتماعی داريم که نزدش آبروداريم.اگرکاری کنيم که نيروی اجتماعی حاميمان ازدست برود،سرمايه مان راازدست داده ايم.امابنای مامرزبندی کاذب ايجادکردن با دولت روحانی نيست.برای همين هم درانتخابات مجلس نيروی اجتماعيمان را پشت اعتدال باهدف نرماليزه کردن می آوريم.همچنان که ازسرمايه مان درانتخابات ۹۲ استفاده شد.البته آقای روحانی بايدتمايل وتوجه بيشتری به نرماليزه شدن شرايط سياسی نشان دهدتامابتوانيم مشارکت کنيم».(پایان نقل قول).

شمااصلن توی اینحرفهاماله کشی راحس نمی کنید،بلکه این مسیر نرمالیزاسیون است که مارادوباره به اتوبان اصلاح طلبی می برد.برای همین است که بایدبیائیم و بگوئیم:«اصلاحات مُرد،زنده باداصلاحات»!!

ماله کشی وجه بی ادبانه ای ازماست مالی کردن وماست مالی کردن وجه چاله میدونی ازنرمالیزاسیون است که مارا به سمت اصلاحات پیش خواهد برد.

منتهاهمه جاکه مانمی گوئیم بتمرگ،گاهی می گوئیم بنشین وگاهی هم می گوئیم بفرما!!

این نرمالیزاسیون همون بفرمای«اصلاح طلبان»ست!!

عزیرنیسن روشنفکرطنز نویس ترک که معروف عام وخاص است وترجمه داستان هایش روزی درایران به وفور یافت می شد ووقتی می خواندی باتمام وجود حس می کردی که برای کشورخودت نوشته است،درکتابی که ازوی به عنوان«خرمُرده» ترجمه شده،درداستان«سرزمین نفرین زده»بخوبی ماله کشی روشنفکران را شرح می دهد.

ایشان نوشته است:

«درست معلوم نیست این قصه درچه دورانی اتفاق افتاده است،دردوران اولیه بوده؟یادردوران وسطی یا اینکه در دوران جدید؟!

خلاصه دریک زمان،دریکی ازسرزمین های کره زمین که وسعت جغرافی اش به اندازه کف دست بوده!مردمی زندگی می کردندکه هیچکس لبخند آنهارا نمی دیدید.دیگران اسم آنجارا سرزمین نفرین زده گذاشته بودند.

دراین کشور گرسنه ها شب وروز کارمی کردندومزدبسیارمی گرفتند،زنهاشب وروز درسکوت زندگی می گذرانیدندواز وراجی بدشان می آمد!

بااینکه این سررزمین غرق درنعمت بود،مردم آن همیشه سرهایشان راتوی یقه لباس فروبرده ومثل آدمهای عزاداربدون سروصداوافسرده رفت وآمدمی کردند. کوچکترها هرگزبر خلاف دستوربزرگان عملی انجام نمی دادند.ادب و فرمانبرداری عادت و اخلاق آنها بودکه ازقرنها پیش ازاجدادخودبه ارث برده بودند!…

این وضع سالها ادامه داشت.پیشوای آنهاکه یکی بعدازدیگری روی تخت فرمانروایی تکیه می زدند،هرروزملت راتحت فشاربیشتری قرارمی دادند.بخاطرتامین منافع خود واستحکام پایه های تحت فرمانروایی،هرروز مالیات های بیشتری ازمردم مطالبه می کردندومقررات جدیدی وضع می نمودند!

ازآنجاکه هر موجودی تاحدمعیّنی طاقت تحمل فشاردارد،ملت فرمانبردارومطیع هم یک روزتاب تحملش تمام شد.چون قدرت سرپیچی ازاوامرپیشوارانداشتندبفکر افتادند راه چاره ای پیداکنند.

یکی از روشنفکران آنهامردم را جمع کردوگفت:

«رفقابرای رهایی ازاین ظلم و فشارهابایدتاریخ رامطالعه کنیم.ببینیم اجدادما در مقابل ظلم وستم پیشواهایشان چه عکس العملی نشان داده اند،ماهم همانطور عمل کنیم».

مردم پیشنهاداوراپذیرفتند.

وقتی تمام کتب تاریخ رامرورکردندبه این نتیجه رسیدندکه اجدادآنهادرمقابل ظلم و ستم پیشواهاباسکوت ومبارزه منفی کارشان را پیش برده اند.

هرچقدرظلم و ستم پیشواهابیشترمی شده و هرقدرتوی سرملت می زده اند،مردم سرشان را بیشترخم کرده وصورت های خود را اخموترکرده اند.

ملت هم تصمیم گرفت همین راه را انتخاب کند.

درمقابل ظلم وتجاوزپیشواصورت هاوقیافه هانفرین زده شد.

این اخم کردن روز به روز زیادتر می شد.تاجائیکه مردم خنده وشادمانی را فراموش کردند.

اماپیشواویارانش عین خیالشان نبود.آنهامی خواستندبهرقیمتی شده خون ملت را بمکندوشیره جان آنهارابگیرند.ظلم وستم روز بروز شدیدتر می شد.

بازهم یکرروزیکی از روشنفکران مردم رادورخودجمع کرده وگفت:

«رفقامانشسته ایم ودست روی دست گذاشته ایم.زندگی خودمانراحرام کرده ایم وبه این دل خوش هستیم که مبارزه منفی می کنیم.ولی پیشواودوستانش گوششان بدهکارنیست.بایدفکردیگری بکنیم،بغیرازما،مردمان دیگری هم در سرزمین های دیگرهستند.برویم ببینیم آنهاباپیشواهایشان چکارکرده اند،ماهم همان کار را بکنیم».

مردم بازهم این پیشنهاد را پذیرفتند.سه نفرازروشنفکران خودشان را انتخاب کردند وبه سه کشورهمسایه فرستادندتابروندببینندمردم آن دیارهادرمقابل زور و ظلم پیشواها چکار کرده اند،به آنهاهم یادبدهند.

این سه نفرسه سال درکشورهای خارجی ماندند.درکارآنهاورفتارآنهاخوب مطالعه کردند.وقتی همه چیزرافهمیدندبه کشورخودشان برگشتند.تاراه مبارزه رابه ملت یادبدهند.

یک روز مردم برای شنیدن گزارش های آنها جمع شدند.نفراول گفت:

«کشوری که من رفتم مردم همه خوشحال و خندان بودند.یک نفرآدم اخموبرای نمونه دیده نمیشد.مردم صبح تاعصرباآهنگ«هوپ تیرانام»آوازمی خواندندو می رقصیدند».

اگرماهم بخواهیم زندگی خوب وراحتی داشته باشیم این آهنگ رایادبگیریم و بجای اخم کردن،دائم برقصیم و آواز بخوانیم!».

نفر دوم گفت:

«درکشوری که من رفته بودم اثری از غم وغصه وناراحتی نبود.مردم آنجا هم آهنگ«تیراناهوپ»رامی خواندندومی رقصیدند!درمقابل ظلم وستم پیشواماهم بایدبارقص وآوازمقابله کنیم!».

نفرسومی گفت:

«درکشوری هم که من رفتم،وضع درست همینطوربود.مردم بجای اخم کردن و غصه خوردن صبح تا عصر آهنگ«هوپ تیری»ورد زبانشان بود…اگرماهم بخواهیم دستورات ومقررات پیشوا را زیرپابگذاریم بایداین آهنگ را یادبگیریم وازصبح تا عصر با این آهنگ برقصیم!».

مردم که ازنتیجه مطالعات نمایندگان روشنفکرخودشان حیرت کرده بودندگفتند:

«بارقص وآوازکه نمی شود درمقابل ظلم وستم مبارزه کرد؟مااصلامعنی حرفهای شما را نمی فهمیم؟ آیا شماخودتان معنی این کلمات رامی فهمید؟!».

نماینده هاجواب دادند:

«البته که می فهمیم.مگرمی شودخودمان مطلبی رانفهمیده باشیم وبه دیگران توصیه کنیم؟».

:«پس بگوئیدماهم بفهمیم…».

اولی موضوع را شرح داد:

«دیده ایدسگ هاموقعی که یک غریبه رامیبینندچطورپارس می کنند؟!«هوپ ایرانام» همین حالت رانشان می دهد!».

نفردومی هم گفت:

«معنی«تیراناهوپ»این است که وقتی داخل یک کفه ترازو شن بریزیدوداخل کفه دیگرش طلابگذاریدوباهم وزن کنیدشاهین ترازو بطرف کفه ای که سنگین تر است کج می شود و برای او طلابا شن فرقی ندارد.با این حالت«تیراناهوپ» می گویند.»

نفرسومی هم گفت:

«یعنی«هوپ تیری»هم این است.وقتی یک نوکروآقادرحمام لخت می شوندبین آنهافرق نیست وهیچکس نمی تواند تشخیص بدهدکدامیک آقاوکدام نوکر هستند. با این وضع «هوپ تیری»می گویند.»

حضارازتوضیحاتی که سهنفرازروشنفکران دادندخیلی خوشحال وراضی شدند و قرار شدروشنفکران سفرکرده این چیزهایی راکه یادگرفته اندبه مردم بیاموزند تا ملت آنهاهم مثل سایردیاربتواننددرمقابل ظلم وجورپیشوا مبارزه کنند!

ازآن روز به بعد درتمام میتینگ هاوجلسات سخنرانی وحتی توی کوچه وبازار صدای «هوپ تیرانام»،«تیراناهوپ»،و«هوپ تیری»به آسمان می رسید!

اخم های مردم رفته رفته برطرف شده خطوط صورت ها کم کم صاف شد.مردم بجای اینکه سرهای خودراپائین بیندازنددرهرکوچه وبرزن بااین آهنگ ها می خواندند و می رقصیدندووقتی این صداهابه گوش پیشواویارانش رسیدابتدایکِّه خوردندوبفکر فرورفتند!شادی وسروری که داشتندازبین رفت وبرای پیداکردن دلیل خوشحالی وسرور مردم به تفکر واندیشه پرداختند.

بهمین جهت ابروهای آنهاپائین افتادواخمهایشان تو هم رفت!

روز به روز سرور مردم و اخم پیشوا زیادترمی شد.اینبارطاقت پیشواویارانش بپایان رسید.دیگرهیچکس به دستورات پیشوا اهمیت نمی داد.

مردم دیگرازتهدیدهاوظلم وستم پیشواترس ووحشت نمی کردند.مردم درمقابل فشار ظلم وستم پیشوا«هوپ تیرانام»می گفتند.آواز«تیراناهوپ»می خواندند و با آهنگ «هوپ تیری» می رقصیدند!

پیشواویارانش تصمیم گرفتندجلو سرور وشادی ملت را بگیرند.دستورهای شدیدی صادر شد.هرکس آواز را بخواندو برقصد، بگیرند.

دستورهای شدیدتری صادرشد،هرکس آوزار بخواند وبرقصد،بدون محاکمه اعدام می شود!ولی ازاین دستورهانتیجه ای نیامد.

پیشواکه نمی خواست تمام مردم را اعدام کند،می بایست راه وچاره دیگری پیدا کند.ابتدایکی از یاران پیشوا، فکر شیطانی تازه ای بنظرش رسید.

پیشواهم این فکررا پسندید ویکی ازروشنفکرهارا که به سفررفته واین کلمات را برای مردم آورده بود را به قصرپیشوادعوت کردند.

پیشواخیلی به او احترام کردوگفت:«ماهم از این آهنگ ها خیلی خوشمان آمدوکلی لذت بردیم.دلمان می خواهد ملت همیشه غرق در سرور وخوشحالی باشد.تمام افراد بجای غم خوردن واخم کردن،شب و روز بخوانند وبرقصند.بهمین جهت ازشما یک تقاضایی داریم:گفتن این کلمات مشکل وسخت است وهمه نمی توانند این کلمات رابگویندولذت ببرند.اگربتوانیدکلمات آسانتری پیداکنی بدون اینکه کسی بفهمد ماحاضریم دویست کیسه طلا بشما بدهیم».

روشنفکراولی که می بینداین پیشنهادظاهرا منطقی است ومبلغ ملت می باشد، قبول می کند و می گوید:«باکمال میل قبول می کنم!».

ازآن روز به بعدمردم متوجه می شونددوحرف ازجمله اصلی حذف شده وفقط «هوپ تیرا»باقی مانده ومعنی او این است که یک سگ غیرازصاحبش برای هرکس پارس می کند!

پیشوا این بارروشنفکر دومی را به قصر دعوت می کند وبه او هم احترام می گذارد. ازاوهم همین تقاضا را می کندبه او هم  دویست کیسه طلا می دهد.

روشنفکر دومی پیشنهادپیشواراقبول می کندوجمله اش را به «تیراهوپ»اصلاح می کندومعنی آن می شودوقتی شن وطلا راباهم وزن کنند،شاهین ترازو به هرطرف حرکت می کند!

پیشواروشنفکرسومی راهم ماننددونفردوستانش گول می زند.اوهم جمله خودرا به«هوپ تیر»تغییرمی دهد.یعنی لخت شدن ارباب ونوکر درحمام!

این تغییرهااگرچه جزئی است ولی دررفتار مردم اثرزیادی می گذارد.اگرچه ملت باز هم می خندیدندوبااین آهنگ ها می رقصیدند،اما همه حس می کردند مقداری از سرور وشادی شان  کمتر شده است.

هرمقدار از شادی ملت کم می شود،اخم های پیشوا هم کمترمی شود.

پیشوادعوت ازمتفکرین راتجدیدمی کند.

متفکر اولی که به قصر می آید بیش ازدفعه اول به او احترام می گذارد و می گوید:

«آیاممکن است دو حرف دیگر از جمله خود کسر کنیدتامردم راحت وبهتراین آهنگ رابخوانند؟ما حاضریم سیصدکیسه طلا به شما بدهیم».

بازهم متفکر اولی جواب می دهد:«چشم قربان».

همینطورمتفکردومی وسومی پیشنهادراقبول می کنند.

جملات قبلی به «هوپ تی»،«تی هوپ»،و«هوپ تا»تغییر می یابدکه معنی آنهامی شود:«پارس کردن سگ،وزن شدن طلا وشن،ودر حمام لخت شدن». مردم بازهم به رقص و خواندن وشادی مشغولند ولی مثل سابق نشاط و لذت احساس نمی کنند وهرروز هیجان و علاقه آنهاکمترمی شود.

ازآنطرف  صورت پیشواهرروز بیشتر می خنددواز موفقیت خود غرق در سرور می شود.

پیشوابرای سوم از متفکرین دعوت می کند وتعدادکیسه های طلا را بیشتر می کند وازآنها می خواهدمردم فقط بگویند«هوپ»!

متفکرین بازهم پیشنهادرامی پذیرند و جمله ها کوتاه میشود.

ولی مردم معنی این کلمه رانمی فهمیدند؛اخم می کنند!

اخم ملت روز به روز بیشتر می شود وپیشواویارانش روز به روز شادابتر و خوشحالتر می شوند.

علتش این است که حالا ملت معنی گفته های خودش را نمی فهمند.ولی پیشوا و یارانش معنی آنرا خوب می دانند!»(پایان نقل قول)

اینجوری بود که کله شق های انقلابی رادیکال از چپ به اصلاح طلبی واز اصلاح طلبی به نرمالیزم رسیدند…بعدش هم خداعالم است…

حالا هی نگید که ماله کشی خوب نیست وبی ادبانه است؛لذاباید همه باهم بگوئیم: ماله کشی حق مسلم ماست!

محمد شوری/نویسنده وروزنامه نگار/20شهریور1394

اصلاحات ایدئولوژیک برای انقلاب ایدئولوژیک

انقلاب هایی که ماهیت ایدئوژیک دارند،به علت ممانعت ازورودوخروج یاگردش اطلاعات،در نهایت به«بن بست»خواهند رسید.

انقلاب مارکسیست لنینیستی شوروی سابق و ظهور استالینیسم می تواند یک مصداق از این سرنوشت مختوم تاریخ باشد.

انقلاب اسلامی ایران که در اندام «جمهوری اسلامی»متولد شد،هرچه از عمرش گذشت بیشتر ایدئولوژیک شد.

یکی ازعلل رویکرد گسترده مردم به«سیدمحمدخاتمی»در22خرداد76،ایجادیک روزنه به دورن گردش آزاد اطلاعات بود که با شعار تحقق«جامعه مدنی»توجه همگان رابه خود جذب کرد. همان زمان نیز ناقوس اصلاحات به صدا درآمد.

اصلاحات مدنی برای انقلاب ایدئولوژیک،یکنوع جدیّت و شهامت می خواست که متأسفانه باحُسن نیّت ومماشات خارج ازاندازه«سید محمدخاتمی»در مقام وقدرت ریاست جمهوری،این اصلاحات کج دار ومریز پیش رفت؛و سبب شدمخالفین،وی را درچنبره ای قراردهندکه وی نتواند درتحقق آن کاملا محق شود.

غیر از انقباضی که در مجرای«قانون»وجود داشت،ناهماهنگی وسهم خواهی در مجموعه نیروهای اصلاح طلب،(که دراین وسط،عده ای نیزدیرآمده،زودمی خواستندبرسند!)دلیل رویکرد مردم(رویکردی توده ای وطبق معمولِ سنوات قبل)به فردناشناخته ای بنام«احمدی نژاد» شد.

وی در4سال اول،فقط به«سفر»گذراند،تاخوب شناخته شود.دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری،تبلیغات یکدست و هجوم بی سابقه وهمه جانبه مخالفین وی،ودرخواست آنان از مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی،تنهادلیل حضور85درصدی مردم درانتخابات این دوره می تواندباشد.یعنی چنانچه مخالفین،چنین نمی کردند،و رغبتی برای رأی دادن مردم از خود نشان نمی دادند،«احمدی نژاد»همان رأی سنتی خود را داشت،و اتفاقا همین حضور بیش از حدِّ تصور مردم در این دوره،خود دلیل مستقلی است برمشکوک بودن نتایج انتخابات.آفتاب آمد دلیل آفتاب.

«جامعه مدنی»خاتمی نیمه کاره ماند!«جامعه مدنی»همان واژه استیجاری از غرب است که بما رسیده؛و از آندست متون علوم انسانی است که در دانشگاههاتدریس می شود؛وبالطبع سبب تشکیک در جهان بینی الهی وترویج مادیگری!؟

آنچه که«سیدمحمدخاتمی»دراین 8سال می خواست،کاملا محقق نشد.وجهی ازآن امکان ظهور و بروز نیافت؛وجهی نیزتبدیل و یا جعل حقیقت شد و«سفسطه گران سوفسطا»با دمیدن در شیپور خود،اذهان مؤمنین وروحانیون سنتی و مراجع تقلید را مشوَّش کردند.

البته آنچه امروز«دمکراسی ایرانی»یا جمهوری«ایران»را موج دار کرده،انعکاسی از همان 8سال ریاست جمهوری«سیدمحمد خاتمی» است.که وحشت فعلی از یک انقلاب مخملین نیز ازهمین آبشخور سرچشمه دارد!

در دوره شاه،بی هیچ تردید مؤمنین ایمانشان با لهو و لعب شاهانه تَرَک برنداشت که اینک بخواهیم باقرائت«نَصَربالرُّعب»از«دین»،سعی درحفظ ایمان مردم کنیم؛ویامانع ازتشکیک وتَرَک برداشتنش شویم!

شکّی نیست که معرفت دینی متفاوت است.ونمی شودیک معرفت رامترادف با«دین» دانست. وآنراعین«دین»پنداشت.تمام حُسن ونقطه قوَّت«دین»خدا(که سب تکامل وکمال می شود) همین اختلاف آراء از«دین»است.

حال،چنانچه یک اندیشه وقرائت از معرفت دینی بتواندقدرت ایجابی وسلبی راهم بدست آورد و بخواهد فقط میخ خودش را محکم بکوباند،چاره ای جز مسدود کردن گردش اطلاعات آزاد را ندارد و اتفاقا همین نیز«آنتی تز» خودش شده و معلوم نیست«سنتز»ش چگونه متولد خواهد شد؟!

بنابراین برای چنین انقلاب هایی«اصلاحات»ناگزیرمی نمایدوچاره ای جز توسل به این رویکرد نیست.هیچ انقلابی نیست که متمم نخورد وهیچ قانون اساسی هم نیست که وحی منزل باشد و تعمیم نیابد .

انقلاب22بهمن57پیش ازآنکه روی اصول موردقبول و مورد وفاق یک جامعه مدنی مستقر گردد، بیشترمتکی بریک ایدئولوژی است.آنهم ایدئولوژی ای که فقط یک قرائت ومعرفت ازدین را برمی تابد و راه را بر ورود دیگر اندیشه ها می بندد وبا همین دیدگاه هم مترصدآن است که به انحای مختلف سستی درایمان مردم رخنه نکند!

«جمهوری» یعنی اینکه همه مردم برای خودشان تصمیم بگیرند و درامر سرنوشت خوددخالت کنند.«جامعه مدنی»یکنوع سیره اخلاقی برای «شهروند» امروزی است.

«اسلام»،دین رسمی وفرهنگ مردم ایران است که باضرس قاطع می گوئیم هیچ قدرت و دولتی در هر دوره ازتاریخ،امکان ندارد بدون آن «وجود»پیداکند و بتواندحُکم براند.

اما مشکل اینجاست که وقتی این انواع قرائت وتفکر از معرفت دینی بخواهد مدیریت و حکومت ودولت را دراختیار داشته باشد،یا باید دین را ازحکومت جدا کند؛یاباید قرائت خود از دین را اعمال کند.یعنی همین چیزی که امروز «جمهوری اسلامی» به سرنوشت آن گرفتار شده است.

آنچه اکنون پس از 30سال اتفاق افتاد،راهی بود که بالاخره«جمهوری اسلامی»می بایست آن را می رفت.یا باید رومی روم می بود یا زنگی زنگ.

الان معرفت وشناختی از جهان بینی اسلامی حاکم است که اعتقاد به«ولایت مطلقه فقیه» دارد و معتقد است با«نظارت استصوابی»نبایدگذاشت هرفرد ناخالصی نماینده مردم شود؛و این یعنی همان حکومت اسلامی.

اما روندی که اینک بشدَّت «تخت گاز»حرکت می کند،خواست واراده مردمی که 30 سال پیش شعار«استقلال آزادی وجهموری اسلامی»را سردادند،نبود.آنهاکه انقلاب کردند(وبالطبع هرانسانی درهردوره اززمان که بیایدوبرود)،منظورشان این بودوخواهدبودکه«آزادی»داشته باشند.ووقتی گفتند«استقلال»منظورشان استقلال در«مرزهای جغرافیایی»نبود،منظورشان استقلال«هویّت وشخصیت»بودکه تبلورش درحاکمیت اراده مردم برسرنوشت خود،نمایان می شود.

وقتی به نحوی ازانحاء(مثل نظارت استصوابی)حق«انتخاب شونده وانتخاب کننده»گرفته شود، مفهوم حقیقی«آزادی»جعل«حقیقت»شده و«استقلال»آدمی دراعمال احقاق حقِّ خود دچار خدشه شده است.

طبیعی است هیچوقت منظور مردم از«آزادی»،آزادی فحشا و یابی بند و باری نیست.مضافا اینکه فرهنگ ایرانی و اسلامی،ریشه در تار و پود و زندگی مردم دارد.

برای حفظ انقلاب اسلامی ایران،یابهتربگوئیم «جمهوری اسلامی ایران»بهترین راهکارراهبردی «اصلاحات ایدئولوژیک»است.این اصلاحات با«اصلاحات مدنی»که همراه شود،به کشورما پویایی،بالندگی و جَهش می دهد. درغیراین صورت هرچه روند فعلی شدَّت یابد و دایما با«یک گام به پیش و دوگام به پس»،بخواهیم تُرمز کنیم،بی درنگ این ترمز بُریده خواهد شد و آنوقت معلوم نیست سرنوشت چگونه رقم خواهد خورد!

لازم است یاددآوری کنیم«امام خمینی» وقتی وارد«بهشت زهرا»شد گفتند:

«به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملت بعد را مُعیَّن می کند؟سرنوشت هر ملتی بدست خودش است».

در مورد چگونگی«اصلاحات ایدئولوژیک»به وقتش خواهیم نوشت.

تهران

17شهریور88

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

این یادداشت ابتدا در شبکه جنبش راه سبز (جرس)منتشر شد.

بایگانی

دسته‌بندی