You are currently browsing the tag archive for the ‘مفتح’ tag.

هاشمی رفسنجانی؛انحصارطلبی اصلاح طلب!
شخصیت هاشمی رفسنجانی رامی توان دریک جمله اینگونه تعریف کرد:
سیاستمداری زیرک،کیّاس وحیله گرکه انحصارطلب اصلاح طلب است!
سیاست اینجا به معنی بی پدرومادر.نه به معنی شیوه ی راه.
هاشمی رفسنجانی ازجمله معدودروحانیونی ست که بدلیل خروج ازدایره ی تنگ حوزه وحجره ومضافاتمکن مالی قابل قبول،باورودبه دنیای سیاست ومبارزه،اندیشه های تنگ ودُگم بافت حوزه های علمیه وروحانیت قشری وسنت گرای محض رابرنتافت وراه خروج رابرگرفت وخارجی شد!
تنهاقشرانگشت شماری ازروحانیونی که واردعرصه سیاست شده اندبه فراخوردایره ی فعالیت شان،ازحصاربسته ومتهجرانه وارتجاعی حوزه علمیه خروج کرده وبه دایره ی وسیع تربیرون،قدم نهادند.
افرادی مثل:بهشتی،گُلزاده غفوری؛مرتضی مطهری،مفتح ومحمدجوادباهنرکه کم وبیش ازآن دایره تنگ قشری نگری بیرون آمدندودراندیشه مذهبی رویکردی اصلاح طلبانه داشتند وایضاآیت الله منتظری که ازنسل اول مراجع تقلید،به دلیل فعالیت سیاسی مستمرونشست وبرخاست بااندیشه های مختلف وزندگی درزندان وشهرهای تبعیدی،اندیشه هایش زمانه رادرک وتلاش نمودآنرابافقه حوزوی آشناوآشتی دهدوتصحیح کند.
اوالبته دربازی سیاست،اخلاق رااولی دانست وهدف وسیله اش راتوجیه نکرد.
امادربازی سیاسی هاشمی رفسنجانی،اخلاق به مرورکم رنگ شد؛ودردوره ی انقلاب تکنولوژی وحضوررسانه های اینترنتی وماهواره وموبایل،واطلاع رسانی آنی آن به افکارعمومی،رویکردوی همسوبابرخی اصلاح طلبان(حکومتی)بالاجباربه سمت پررنگ شدن اخلاق درسیاست رفت که دربرخی البته ویژگی نفاق پررنگ تراست!؟
هاشمی رفسنجانی به همراهی بخشی ازروحانیون همفکر(بخصوص سران حزب جمهوری اسلامی)ومثلثی که ازخودواحمدخمینی وخامنه ای ساخت تابا کانالیزه کردن خمینی واشراف به وی،خمینی را به سمت دیدگاه خودهدایت کنند،ازهمان ابتداباانحصارطلبی،پایه ی استبداد رامحکم کرد.
منتهادربین روحانیون،شخص ایشان بدلیل نفوذکلامش روی خمینی تاثیرگذارتربود.
درپرانتزبایدبگویم:
(روحانیت حاکم،انقلاب۵۷رامصادره به مطلوب کردند؛واگرشمابه گذشته ی آقایان نگاه کنید،آنهاجزوقاعدین بودند.
حتی امثال مرتضی مطهری آزادانه مقالاتی رادرروزنامه زن روزمی نوشت وامثال محمدجوادباهنرمطالب وکتب درسی مدارس رامی نوشت.امامی بینیم مثلن درسریال معمای شاه،سعی دارندباانواع ربط ویابس رنگ حضورآنهارادرمبارزه ی سیاسی بسیارپررنگ کنند).
هاشمی رفسنجانی درراندیشه ی سیاسی وایدئولوژیک،رویکردی اصلاح طلبانه داشت،اماخصیصه ی وخلق وخوی انحصارطلبانه وی منجربه وضعیتی شدکه اکنون درحال حاضرباآن روبروهستیم.
ومتاسفانه وشوربختانه طیف بزرگی ازاصلاح طلبان به همراه سمپات هاونوچه های داخلی وصادراتی آنها(اپوزیسیون صادراتی)دارای چنین خصیصه ی انحصارطلبانه ای هستند.
آنهاهنوزقدرت رادردست نگرفته بشدت افرادمستقل وخارج از دایره ی خودشان راباانواع ترفندوحقه بازی وناجوانمردانه وغیرعادلانه،سعی دارندبایکوت کنند.
برزگترین اتهام هاشمی رفسنجانی مسلط کردن خامنه ای براین مردم وکشوربود.
واین بزرگترین حق الناسی ست که مدیون است وحتی نتوانست با شجاعت تمام،با اقرارلسانی وصوتی وبه صراحت،عذرتقصیرش رابه پیشگاه مردم وتاریخ ببرد.
به آیت الله منتظری گفتند:
توالان قائم مقام رهبری وشخص دوم هستی،چراصبرنمی کنی خمینی بمیردو بعدرویکرداصلاح طلبانه خودرااجرایی کنی؟!
متتظری درپاسخ می گوید:
ازکجامعلوم که من زودترازخمینی نمیرم؟
برای همین بودکه درمقام قائم مقام رهبری به خمینی نوشت:
«من شماراشاه فرض نمی کنم ولی باضرس قاطع می گویم:وزارت اطلاعات شماروی ساواک شاه راسفیدکرده است!»
ودرقدرت قائم مقامی رهبری ست که درآن فایل صوتی منتشرشده،وی درمورداعدام های مربوط به سال ۶۷،به صراحت به هیات مرگ می گوید:
«بااین رویکرد،تاریخ شما وخمینی را به عنوان جنایتکارخواهدشناخت».
امادرکارنامه ی هاشمی رفسنجانی چنین رویکردی نیست.
درحالی که اوهمواره درقدرت اجرایی،رئیس بودورئیس هم مُرد.
۸سال رئیس مجلس،۸سال ریاست جمهوری وتاآخرعمرریاست مجمع تشخیص مصلحت؛پس بی خودی هواداران حرفه ای، اوراباآیت الله منتظری قیاس نکنند که قیاسی ست مع الفارق!
به رفسنجانی گفتند:
شمارئیس مجلس خبرگان نشدی؟
جواب داد:
درهرموقعیتی که باشم اثرگذارخواهم بود!
وی بدرستی می گفت.
اوبالاخره شخص مهمی بودومی توانست درانتخاب رهبری بعدی اثرگذارباشدوبه طبعی برای جبران آن جرم بزرگ(انتخاب خامنه ای برای رهبری)کاری کند!؟
اماحاضرنشدتازنده بودبه صراحت دراین موردسخن بگوید.
وبرای همین به اوفرصت اثرگذاری را ندادندویک مزاحم جدی برای انتخاب رهبری بعدی راازسرراه خودبرداشتند!؟!
ومرگ اودر۱۹دی وشب قتل امیرکبیر-که خودش خیلی دوست داشت به عنوان امبیرکبیرثانی معرفی شود-موضوع راپیچیده کرد؛وشائبه ی مرگ غیرعادی وقتل اورادامن زد.
وی بدلیل روحیه انحصارطلبی(که خودآنرااعتدال می نامید)همواره دربازی سیاسی یکی به نعل می زدویکی به میخ؛تاآن به اصطلاح اعتدال کذایی راحفظ کند.
درسیاست ورزی هاشمی رفسنجانی ازاین نوع شیوه های باصطلاح اعتدال گرایانه(شمابخوانید انحصارطلبانه) بسیاراست.
اوحتی تاجایی پیش رفت که علنادرمورد زندانی شدن وزندانی کردن عزت الله سحابی گفت:
«خواستیم رویش کم شود».
درمهم ترین ماجرای پیچیده واسرارمگوی تاریخ ۳۷ ساله ی جمهوری اسلامی ایران،یعنی ماجرای»ایران گیت» وورود»رابرت مک فارلین» به ایران،پای اووخانواده اش دروسط است.
اوبدلیل افشاشدن آن،توانست باهمان سیاست ورزی ازنوع بی پدرومادریش،ورق رابه نفع خودتغییردهدوخمینی راوادارددرموردافشاکنندگان(آنهم به کمک حقه بازی وجهت دهی های ری شهری واحمدخمینی، حکم اعدام آنهاراصادرویا ازحیّزانتفاع بیاندازد!
وایضا،مخالفین نخست وزیرمیرحسین موسوی راکه می خواستندازاین نمدبرای خودکلاهی بسازند،توسط خمینی سرکوب ومنکوب کند.
وگرنه خریدنیازهای پیچیده ی جنگ،بدلیل تحریم های ناشی ازاشغال سفارت آمریکادرتهران در۱۳آبان۵۸،همواره ازراه های نامتعارف ودلالی انجام می شد،منتهااینباردروسط این خرید،خواستندملاقات هایی مخفی صورت گیردوقول وقرارهایی برای بعدازفوت خمینی بگذارند؛که امثال هاشمی رفسنجانی بخوبی به آن واقف بودندو۳سال بعدازدستگیری افشاءکنندگان ورودمخفیانه مک فارلین به ایران،خمینی هم مُرد!
موضوعات زیادی رامی توان درموردسیاست ورزی های انحصارطلبانه اما باگرایش اصلاح طلبانه ی هاشمی رفسنجانی رابرشمردکه بدلیل عدم اطاله کلام کوتاه می کنیم.
اما می گوئیم هیچ رویکرداصلاح طلبانه ای به شیوه انحصارطلبانه منجربه اصلاحات نمی شودوسرانجامش استبداداست.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
۲۲دی ماه۱۳۹۵

تفاوت منتظری و خمینی

وقتی زندگی فردی و سلوک اجتماعی منتظری و خمینی آنالیز شود،به علل آنچه اختلاف وتفاوت از آن سرباز کرد،آگاه خواهید شد!

آنچه سرانجام بین امام خمینی(رهبرانقلاب بهمن 57)وآیت الله العظمی منتظری(قائم مقام وی) جدایی افکندوآنرادرمیان جامعه عریان کرد،تأثیر محیط زیست و ارتباطات آنهاست.

تأثیر محیط و ارتباطات برساختارشکل گیری شخصیت افرادبنیادی است و روزی آنرا نشان خواهد داد.

هرچند میان آیت الله منتظری و خمینی رابطه مرید و مرادی وجودداشت و گاه استنکاف و سکوت آیت الله منتظری هم از همین ناحیه است،اما بین آن دو تفاوت های فاحش وجوددارد که همانها نیز سبب شد تا شیدایی ایشان به امام خمینی اثرگذارنشود.

این اختلاف(محیط زیست و نوع ارتباطات وتعامل با افراد) در میان دیگر روحانیون شیعه هم تا حدودی مشهود است.

بین روحانیتی که پیش از انقلاب تمام زندگی اش خلاصه می شد در حوزه وحجره و حتی گوش دادن به رادیو را هم حرام می دانست،و فقط از جیب مردم ارتزاق می کرد،تا روحانیتی که از آن بافت کَبکی دل برکند و با استقلال مالی خود،در عرصه های اجتماعی متجددانه شهریحضور پیدا کرد،تفاوت محسوس و فاحش است.

شما وقتی نوع زندگی مثلا آیت الله طالقانی،آیت الله بهشتی و محمد جواد باهنر و آیت الله گلزاده غفوری و مفتح و آیت الله مطهری را بررسی کنید،مصادیق این تفاوت را هم می بینید.

گفتنی است هرچند پس ازانقلاب فضا عوض شد و روحانیت همه جا حضور دارد، ولی ارتزاق از جیب دولت و کارمند دولت شدن وی،استقلالش را گرفت و به این روز افتاد که مصادیقش را هر فرد کوچه بازاری هم می تواند بشمارد!

یکی از ایرادات حاکمیت و نهادقدرت -که از موضع قدرت و توانایی ودستیابی به رسانه وتبلیغات دایم اذهان را به بازی گرفت-مسأله ساده لوحی (که آنرا با مترادف با ساده بودن تعریف می کردند) و نفوذ ضدانقلاب و افراد مسأله دار در بیت و دفاتر آیت الله منتظری بود.

این درحالی است که یک مدیر و یک رئیس و یک مسئول و رهبر جامعه هرچند خوب، مقدس، با تقوی و ساده زیست و پاک هم باشد،ولی نداند اطرافش چه خبر است،نه تنها هیچ ارزشی ندارد،بلکه در مقامی که هست بخاطر ضعف مدیریت و ضعف اطلاعات و ضعف خبرگیری باید هم در آن دنیا و هم این دنیا مورد مواخذه و بازخواست قرار گیرد.

«تذکر و مذکر همیشه لازم است و برای هرکس ضرورت دارد.امیرالمومنین علی (ع)گاهی به بعضی اصحابش می فرمود پاشو موعظه کن.بدیهی است که شاگرد چیزی ندارد که به استاد به گوید.معتذر می شوندبه اینکه ما درحضور شما چه بگوئیم؟علی فرمود:درشنیدن اثری است که در دانستن نیست»[1]

درهمان مصاحبه معروف باعمادالدین باقی ایشان می گوید:«من به امام گفتم که آیا نامه هایی که برای شما می آیدرامی خوانید؟امام گفت:خلاصه مطالب مهم اش رامی نویسند و می دهند. به من».اما آیت الله منتظری همانجا به امام خمینی می گوید:«من حتی فحش هایش را هم می خوانم»

اتفاقا اولین کسی که اولین بار در تاریخ نظام ج.ا.ا.، لفظ کانالیزه شدن امام خمینی را عنوان کرد،فرزند وی (احمدخمینی)است.

کسی که خودش توسط افرادی خاص در سالهای حیاتش ابتدا آنالیزو بعدکانالیز و سپس به توسط وی،توانستند خیلی از امور مملکتی را بر امام خمینی تحمیل کنند و از این طریق نیز کار خود را پیش بردند و به اصطلاح سوار بر کار شدند!که اثراتش مشهود است و سپس در موقع ضرور که ضرر بر سود داشت می چربید، وی را هم سر به نیست کردند.

کاری که الان دارند با کارت احمدی نژاد(با توجه به سوابق این فرد)برای بعد از رهبر فعلی ج.ا.ا. (سیدعلی خامنه ای)بازی می کنند!

اختلاف آیت الله منتظری با امام خمینی مسبوق به سابقه است و پیشینه در قبل از انقلاب داردکه همان نیز بعدها دستاویز عقده گشایان و اختلاف افکنان هم شد.

مثلا شمادر کارنامه امام خمینی هیچ موردی (مگر نقل قول دیگران از جانب وی؟)که وی در مورد دکترعلی شریعتی(شخصیتی که آنزمان درنوع بیانش ازدین و مذهب مورد انتقاد شدید روحانیت سنتی بود)حرفی زده باشد را نمی بینید.به جز آن مورد تسلیت که ناچارا،امام ملزم به پاسخگویی شد!

اما در کارنامه آیت الله منتظری دستخط وامضایی از ایشان در پشت جلد کتاب«اسلام شناسی»شریعتی رامی بینید که وی آنرا(قبل از انقلاب)به فلان کتابخانه مسجد اهداء کرده است!

در دوره 15 سال تبعید امام خمینی،آنهم در حوزه نجف که خود تفاوت های اساسی (بلحاظ گرایش و نوع دیدگاه وتفکر)با حوزه علمیه قم داشت،هیج چیز تازه(جز در موردانگشت شمار وبر حسب یک اتفاق و ازجمله مرگ فرزندش-که منجربه بروز نا آرامی های خفته شده مردم شد-نمی بینید. فقط تدریس آنهم دربافت حوزه علمیه نجف!

اما در کارنامه آیت الله منتظری:بازداشت به همراه فرزندش(1346)،تبعید به مسجدسلیمان (1346) بازداشت دوباره(1347)،تبعید به نجف آباد(1349)تبعید به شهر طبس (1352)تبعید به شهر سقز(1353)بازداشت تاپیروزی انقلاب(1354).وجود دارد.

آیت الله منتظری دراین سالها در جامعه ایران زندگی کرد.با مردم و اقوام مختلف حشر و نشر نمود. و در زندان های مختلف با افراد متفاوت و متضاد در فکر و عقیده، ازجمله مارکسیستها و اعضای مجاهدین خلق و دیگران زندگی کرد .

اما امام خمینی دور از ایران بود. و مهم ترین دوره زندگی اش در جایی مثل نجف سپری شده است.

وقتی نوشته ها،گفته ها ،عکس العمل و واکنش های وی رادر دوره های مختلف جستجو کنید متوجه می شوید فقط وی در دوره اندکی که در پاریس بود، بهترین سخنان را گفته است. سخنانی که همه موافقان وهمه مخالفان به آن استناد می کنند و آنرا می پذیرند.

جامعیت این دوره از زندگی وی مشهود است.و این بهترین دوره شخصیتی امام خمینی است.

اما هرچه زمان در نوردیده شد،و به اصطلاح وی آنالیز و کانالیزه شد شما تفاوت را به وضوح حس می کنید،تفاوتی که همان نیز سبب اختلاف ،تنش و بالاخره رودر رویی مستقیم مخالفان و موافقان وی شد و آنرا هر زمان علنی تر کرد!

آیت الله منتظری شخصیتی بود که شهامت اقرار به اشتباه راداشت.(مثلا مورد ولایت فقیه و مذاکره با آمریکا و تصرف سفارت آمریکا در تهران).

شهامتی که خیلی کم (آنهم با اشاره به مصادیق)این روزها می بینید و فقط توجیه کردن و حواله دادن به این و آن مشهود است.گویی که آنان هیچگاه در رأس مدیریت و سوار برکار نبوده اند….،کی بود کی بود می شنویم و آنها را درنقش اپوزیسیونمی بینیم!؟!!

آیت الله منتظری تمام دوران عمرش(به غیر از چند سال اندک اول انقلاب)،را در تبعید،زندان و حصر)به سربرد.شایددر روزی که گفته می شود«یوم تبلی السرائر»است،شرم ساران سرافکنده در پیشگاهش وارد شوند و عذر تقصیر بخوانند…یادش در سالگر عروجش زنده باد:

گزین شدند و سوار گزیده را کشتند

سیه بپوش بردار،سپیده را کشتند

حرامیان همه شب را به حیله کوشیدند

چراغ قافله را با سحر خموشیدند

شکوه جلوه عمر دوباره را بردند

چوابر تیره فروغ ستاره را بردند

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

27آذر1391

1-این نقل قول،ازآیت الله مرتضی مطهری است.

هم چنین ن.ک. به یادداشت اینجانب باعنوان (شنیدنی تمدنها»با اسم مستعار«علی پارسازاده» در روزنامه آفتاب یزد به تاریخ16مهرماه1379وهم چنین به یادداشت«مرجع تقلیدی که روشنفکر زیست: http://assize.blogspot.nl/2009/12/blog-post_22.html».ویادداشت :«دیدارتازه با آیت الله منتظری: http://assize.blogspot.nl/2009/12/blog-post_09.html».

بایگانی

دسته‌بندی