You are currently browsing the tag archive for the ‘آیت الله منتظری.امام خمینی’ tag.

#آیت_الله_منتظری، و #ولایت_فقیه( #ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است!) شماره 43

این قسمت آخرین شماره از فصل اول مجموعه ی حکایت #حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایران است و فصل دوم هم بزودی منتشر خواهد شد!42 سال از #انقلاب_57 گذشته و همه ما می دانیم که علت وضعیت اسف بار کنونی ولایت فقیه است. با این وجود فقط تعداد اندکی(در داخل کشور) شهامت و شجاعت آن را دارند که به صراحت از این علت سخن بگویند و یا بنویسند.و برخی هم بنا بر توجیه، #تقیه می کنند!و عده ای بر نفس #نفاق، هم از توبره ی ولایت فقیه می خورند و هم از آخور باصطلاح شیوه ی شبه #روشنفکری، مدعی #اصلاح_ورزی و #اصلاح_طلبی هم هستند!!آنچه در این 42 شماره (با توجه به منابع در اختیار) نوشتیم مربوط به اظهار نظرها در پیش از تصویب #اصل_ولایت_فقیه در #قانون_اساسی اول بود.فصل اول در این شماره به پایان می رسد. و فصل دوم با آغاز بکار #مجلس_خبرگان_قانون_اساسی و تصویب اصل ولایت فقیه و تا زمان تغییرات قانون اساسی و آوردن کلمه « #مطلقه» به اصل ولایت فقیه(در زمان مرگ #خمینی و در سال 1368)ادامه خواهد یافت.و درنهایت، فصل پایانی هم از آغاز تعمیم و تغییر قانون اساسی و تصویب قدرت بیشتر برای ولایت فقیه و حکومت یکسویه #علی_خامنه_ای(با اختیاراتی بیشتر از خمینی)، که بیش از 32 سال است همچنان ادامه دارد، این مجموعه هم به پایان می رسد.نویسنده آنچه از #مطبوعات در اختیار داشت، از جمله « #روزنامه_جمهوری_اسلامی» و « #روزنامه_انقلاب_اسلامی» را به طور کامل مرور کرد و آنچه فقط مربوط به ولایت فقیه بود را عینا آورد. تمامی آن مطالب (یکجا) از یک هارمونی برخوردار است و تا حدودی قصه ی پر غصه ی انقلاب57، که این سرنوشت را بر مردم ایران تحمیل کرد را عیان و آشکار می کند!پیش نویس قانون اساسی فاقد اصل ولایت فقیه بود و قدرت #ریاست_جمهوری آنطور تنظیم شده بود که برخی از انقلابیون و #روحانیون و مردم احساس خطر کردند و احتمال دادندبجای #شاه، یک شخص (ناآشنا) بتواند به نام« #رئیس_جمهوری»،سال ها قدرت را در قبضه ی خود نگاه دارد. این هراس و نگرانی را در مجموعه ی آنچه بیان و نوشته می شد، می توان در پیش از آغاز بکار مجلس خبرگان قانون اساسی به وضوح درک کرد!و از سوی دیگر، انقلاب مردمی و فراجناحی #بهمن_57 (چه می خواستیم و چه نمی خواستیم) کاریزماتیک توسط خمینی هدایت می شد! لذا بدیهی بود با توجه به سرنوشت قانون اساسی در دوره ی #مشروطیت (که وجود 5 مجتهد را برای انطباق قوانین با اسلام ملزم می دانست)، برای محکم کاری (با توجه به #کتاب_حکومت_اسلامی و ولایت فقیه خمینی که در سال 1348 در درس های حوزوی خود در #نجف بیان کرده بود و ما درشماره های نخست بخشی از آنرا نقل کرده ایم) همزمان با شروع بررسی تصویب قانون اساسی، اصل ولایت فقیه (و با توجه به اختیاراتی که قانون اساسی به #مجلس_خبرگان_رهبری می داد تا حق #استیضاح و برکناری رهبری (اگر خودکامه شد) را داشته باشد و نمایندگانش هم توسط مردم انتخاب شوند، و نه توسط #شورای_نگهبان منصوب رهبر!!) اصل ولایت فقیه تصویب شد.وقتی پای تحلیل تاریخ معاصر و این 4 دهه دراز شود، عده ای در مورد تصویب اصل ولایت فقیه، صرفا آیت الله متتظری را مقصر می دانند؛ و این کمال بی انصافی است. برخی هم عامل آن را #حسن_آیت (از مُریدان #مظفر_بقایی، رهبر #حزب_زحمتکشان_ایران) و (از اعضای کادر مرکزی #حزب_جمهوری_اسلامی) می دانند.آنچه مسلم و مبرهن است #کتاب_ولایت_فقیه_خمینی( #حکومت_اسلامی) قبل و ابتدای انقلاب چاپ شده بود و لااقل آن هایی که باید بدانند می دانستند که خمینی چه در سودا دارد؛ و البته مردم قاصر،که بخاطر جهل استضعافی، دفاع بی بدون شناخت و بعضا کورکورانه می کردند و از روی تعصب و قطب بندی های کاذب _که پشت پرده هدایت و مهندسی می شد_ وارد صحنه ی موضع گیری و شعار له و علیه این و آن می شدند. که در این معرکه و انقلاب زدگی، دفاع از اسلام و #روحانیت و ولایت فقیه بر همه ی امور غلبه پیدا کرد و لذا همزاد با انقلاب، « #باند_ولایت_فقیه» هم متولد شد؛ که تا الان نَحسی آن، که جهل و نفاق و ریا و شارلاتانی باشد، مانند یک #ویروس خطرناک در همه جا ریشه دوانیده است!از آن زمان با محدویت هایی که بوجود آوردند، مردم در #قرنطینه ی «باند ولایت فقیه» قرار گرفتند. و حتی با وجود سرعت بیش از حد تصور تکنولوژی، و آمدن #ماهواره، #اینترنت، خط تلفنی #موبایل و #شبکه_های_اجتماعی و تاسیس بنگاه های ریز و درشت اطلاع رسانی،و رسانه های فارسی زبان، مثل « #بی.بی.سی» و « #ایران_اینتر_نشنال»، بازهم می بینیم این قرنطینه، مهندسی شده شکل و شمایلی مردم پسند پیدا کرد! ما وقتی به آنچه از آن ور مرز و از سوی مخالفین و #اپوزیسیون، که برای مردم ما بازتاب داده می شود نگاهی کنیم، مشاهده می شود کارشناسان مصاحبه شونده (که در هر مورد، مثل جامعه شناسی،روانشناسی و پزشکی و سیاست و اقتصاد و غیره جامعیت و تخصص دارند!!) _و برخی مصاحبه کننده ها هم که صادراتی و بسته بندی شده و آنالیز و مهندسی شده ی #نظام_ولایت_فقیه هستند_ تمامی این افراد تعدادشان از انگشتان دست و پا بیشتر نیست و فقط به نوبت در دایره ی آنان می چرخد!! و دائما توسط آنان، افکار عمومی #شستشوی_مغزی داده شده و روی مخ مردم رفته و با کمک مطبوعات داخلی (که نویسندگان و ناشرین آن ها هم تعداد محدود و معدودی از باصطلاح #اصلاح_طلبان و راست افراطی و محافظه کارهستند)همراه باصدا و سیمای ولایت فقیه، مستقیم و غیر مستقیم به هم نان قرض داده و به #حفظ_نظام (که اوجب واجبات است) مشغولند!!درمورد «حسن آیت»، آنچه که از منابع در اختیار داشتیم (برخی نشریات و مطبوعات آن دوره)، تاقبل از شروع کار مجلس خبرگان قانون اساسی، (لااقل من) اظهار نظری تا قبل از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی از ایشان ندیدم که نشان دهد وی عامل و آغازگر تصویب این اصل بوده باشد!؟ و یا اینکه حسن آیت به آیت الله منتظری خط داده و از کانال وی توانسته اصل ولایت فقیه را وارد بازی سیاست کند!!؟ پوچی این ادعا همان خود این ادعاست. و نیاز به اثبات ندارد!چنین به نظر می رسد که حسن آیت (با توجه به سوابق وی) و نه بر اساس اعتقاد و ایمان به ولایت فقیه، بلکه بر تمثیل «کلمه الحق»[اگر ولایت فقیه حق باشد!!] «یراد بهاالباطل» داشته و به آن پرداخته است. و نه تنها ایشان، بلکه برخی،و از جمله بخشی از روحانیون، همان هایی که الان زیادی ذوب در ولایت فقیه هستند!! (بخشی از همان باند ولایت فقیه)که هم مخالف خمینی و هم منتظری بودند و اصلا به حکومت اسلامی و… اعتقادی نداشتند، جزو همین قماش هستند. #مصباح_یزدی را می توان مصداق آن دانست.به گمان من حسن آیت به دلیل فهیم بودن او به اهمیت ولایت فقیه _که عامل اختلاف و شکاف بین نیروهای انقلاب و انحصار در قدرت خواهد شد_ همان رویه ی حزب زحمتکشان بقایی در مورد دکتر #مصدق و آیت الله #کاشانی را پیشه ی خود کرد!و در مورد آیت الله منتظری، آنطور که همه ی تقصیر متوجه وی باشد، قابل قبول نیست و بعضا این نوع تحلیل و قضاوت بر اساس عُقده ی حقارت و کینه و بعضا هدایت شده از سوی نظام ولایت فقیه است که چنین تحلیل های ناروایی را صرفا متوحه وی می کنند! [1]آیت الله منتظری شارح ولایت فقیه بود، اما نه #سلطنت_فقیه؛ آن انتظار و توهّمی که او از خمینی و ولایت فقیه داشت درست از آب درنیامد! و ایضا ترس از شکست انقلاب و گرفتار شدن دوباره ی مردم به یک شاه دیگر که نامش «رئیس جمهوری» است!همه خوب می دانیم او بیشترین ضربه را از «باند ولایت فقیه» خورده است. او برخلاف خمینی،که اکثر عمرش را در دایره ی بسته و تنگ حوزه علمیه نجف #عراق سپری کرد و تقریبا هم در عراق و هم در بازگشت به ابران دریافت اطلاعاتش از جامعه، از دایره ی چند نفر روحانی مورد وثوق (و از جمله فرزندش #سید_احمد_خمینی)فراتر نرفت،آیت الله منتظری سال ها هم در #زندان و هم در #تبعید و هم پس از انقلاب با دیدگاه های متنوع نشست و برخاست کرد و از او یک #مرجع_تقلید سنتی اصلاح ورز روشنفکر ساخت؛که عملکرد و رفتار بعدی وی، آن را ثابت می کند!به اعتراف تاریخ و مستندات موجود، آیت الله منتظری چه در حد یک شخصیت باسابقه ی انقلابی و چه درمنصب #قائم_مقام_رهبری، از همان سال نخست، همواره روحیه ی انتقادی داشت و بر علیه ظلم و نابرابری و تبعیض و بی عدالتی بود و با رویه ی ساختارشکنانه ی #دادگاه_های_انقلاب در زندان ها و #اعدام های ناصواب، بخصوص اعدام های فله ای سال67 به مقابله برخاست و حتی حاضر نشد بخاطر حفظ قدرت (قائم مقام رهبری) سکوت کند!وی آن « #گوساله_سامری» که از «ولایت فقیه» ساخته شد و مردم را به پرستش آن وادار کردند، همچون ابراهیم بت شکن، آن بت را شکست! و اتفاقا برخلاف دیگر مدعیان (از جمله در جامعه روحانیت) شجاعت و شهامت آن را داشت که هم به انتقاد ازخود بپردازد و هم از ولایت فقیه_که به سلطنت فقیه منجر شد_ تبری جسته و با آن مخالفت کرده و آن را نقد کند!و نکته آخر و پایانی پاورقی فصل اول اینکه:قصد نداشتم و ندارم همچون مجموعه [ #چنین_روزی_در_چند_سال+پیش] در ذیل مطالب گرد آوری شده، پاورقی تحلیلی بنویسم؛ وگرنه گفتنی نوشتنی بسیار است!انشاالله وقتی این مجموعه پایان یافت و در زمان تنظیم و تدوین به صورت کتاب(جهت چاپ)،بر آن حاشیه آن خواهم نوشت!با توجه به آزارهای « #شنود»ی و محدودیت های ایجابی و سلبی که مدام تکرار می شود و وقتی هم به سوابق نوشته ها و تاریخ انتشار و … _که غالبا محتوای آن مطالب تولیدی و تحلیلی است و نه باز نشر اخبار_ نگاهی کنید، با یک حساب سرانگشتی هر مبتدی تاره واردی هم که بازخورد و عدم حمایت ها را ببیند! (جز عده ای انگشت شمار، که خود آن دلیل مدعای ماست،آفتاب آمد دلیل آفتاب)مهندسی شدن آن را درک می کند که چگونه است و ازکجا سرچشمه می گیرد؟!؟و یک دلیل عدم نوشتن پاورقی ذیل هرشماره ی این مجموعه این است که نخواستم خودم را هزینه ی یک عده ی محدود و خاص کنم که به هر دلیل و یا با هر توجیه، حداقل ترین حمایت را هم نکردند؛ و ما روزی کارنامه ی آنان در مورد خودم را بررسی خواهیم کرد.به استناد اسناد موجود، «شنود» کنندگان و آزار دهنده های «شنود»ی، نمی توانند مسئولیت جنایت و کارهای کثیف و ضد اخلاقی خود را برعهده بگیرند. آنان همچون یک فرد«مازوخیسم» حاضرند حتی به خودشان آسیب برسانند و با صرف هزینه های گزاف، یا با رانت و یا ارعاب و یا فشار و یا هر نوع فریب دیگر، خیلی ها را(هم در داخل ایران و هم خارج از کشور) وادار به سکوت کنند.یک دلیل ساده و آشکار و غیرقابل انکارش، (که در آستانه سالگرد آن هستیم) «تبانی سکوت» در مورد #زندانی شدنم همزمان با تعطیلی « #روزنامه_سلام» است، که این جانب علاوه بر اینکه یکی از نویسندگان آن روزنامه بودم، مسئولیت اداره حروفچینی روزنامه را هم بر عهده داشتم. و ایضا استمرار این «تبانی سکوت» پس از #تعطیلی_«روزنامه_سلام» تا الان و حال حاضر! که جز تحمیل #بیکاری و ایجاد وضع بد معیشتی حاصلی نداشته است؛ و البته این #حق_الناس همواره بر سکوت کنندگان سنگینی خواهد کرد!قصد آنان هم این است تا بدون پذیرفتن رسمی مسئولیت، مرا از نوشتن(که حرفه و عشق است) بازدارند…! تا مثل یک فرد عادی و عوام، با وضعیت بد معیشتی، زندگی را سپری کنم!مجوز ندادن به #کتاب هایم، به تاخیر انداختن چاپ کتاب هایی که مجوز می گیرند و ندادن مجوزتاسیس یک #انتشارات،آنهم به دلیل واهی وموهومی که اصلاوجودخارجی نداشت و… از جمله روندی است که با تعطیلی روزنامه سلام در پیش گرفته اند و هر روز و هر سال هم بر شدّت آن افزوده اند.(در همه ی این موارد نوشته ام. به آنجا رجوع شود).لذا در این وضعیت، اگر بخاطر مصلحت خاصی نبود (و حداقل برای رو کم کنی)،همین مقدار حضور در شبکه های اجتماعی و اینترنت هم زیاد است… در این فضای آلوده و رانتی و شارلاتان بازی و کلاشی و حُقه بازی، از دیگ شبکه های اجتماعی و اینترنت، آشی پخته نشده و نمی شود. دائم دیگی را بهم می زنند که در آن سر سگ می جوشد!فلک به مردم نادان دهد زمام مراد…تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس!و اینکه:چون غرض آمد هنر پوشیده ماند!#محمد_شوری(نویسنده و رونامه نگار)10تیر 1400t.me/shourimohammadپاورقی[1]: آیت الله منتظری:[پس از اینکه بعضی از روزنامه های مزدورو متملق همچون سابق هرچه خواستند از تهمت و اهانت دریغ نکردند،در روز چهارشنبه 18رجب مطابق با 28/8/1376 به بهانه حمایت از ولایت فقیه جمعی از افراد بی منطق را به نام حزب الله به راه انداختند و به زور و تهدید و اغفال، بعضی ازمحصلین بی گناه دبیرستان ها را هم با آنان همراه کردند و ضمن راهپیمایی در خیابان های قم آنان را به طرف حسینیه شهدا و دفتر اینجانب حرکت دادند؛ و با شکستن درب ها و قفل ها آن ها را اشغال کردند و هرچه توانستندشکستند و پاره کردند و هرچه خواستند گفتند و اهانت کردند، و دراین میان همکاری بعضی از افراد اطلاعاتی باحمله کنندگان بسیارمحسوس بود. در این میان اصرار داشتند -به بهانه محافظت از من- مرا از اطاق وکتابخانه ومنزل شخصی خارج نمایند و ببرند و همه هستی مرا در اختیار رجاله ها و غارتگران قرار دهند،و معلوم نبود مرا به کجامی‎خواستندببرند،وهمین بی سیم به دست ها حتی می‎خواستند برای این منظور درب خانه اندرونی را با دیلم از جا بکنند تا به من دسترسی پیدا کنند و به زور ببرند. جمعی از فضلا و طلاب و برادران را بازداشت و تلفن ها را قطع کردند و بلندگوهای حسینیه را دراختیار گرفتند، و مانند لشگر مهاجم پیروزشده با شعارهای انحرافی و توهین آمیز و به نام حمایت از ولایت فقیه و ولی فقیه، خودشان هرچه خواستند گفتند و پخش کردند و موجبات ناراحتی همه همسایگان محترم را فراهم نمودند. معلوم شد در منطق آقایان ولایت فقیه یعنی غارت اموال و شکستن و پاره کردن کتاب ها و حتی قرآن کریم، ولایت فقیه یعنی تصرف غاصبانه در خانه و ملک دیگران، ولایت فقیه یعنی اهانت به حوزه های علمیه و علما وفقه و علم و بی احترامی به همه مقدسات. خوب شد نمردیم و ثمره ولایت فقیه آقایان را برای چندمین بار لمس کردیم.فرستادن رجاله ها برای غارت هستی من سابقه دارد؛ در بهمن 1371 نیز همین عمل را انجام دادند و هستی مرا و حتی آرشیو چهارده ساله مرا بردند و پس ندادند؛ و بالاخره در زمان عملیات وحشیانه آقایان، من مشغول مطالعه نهج البلاغه بودم،ولی زنان وهمسایگان همه گریه و زاری می‎کردند، این ولایت فقیه چماقی وآمیخته باغارت و فحاشی برای آقایان مبارک باد.و برحسب اخبار واصله موثقه،آتش بیار معرکه رئیس قوه قضائیه -که باید مظهر قانون و عدالت باشد- بوده است، ایشان در شب چهارشنبه به قم آمدند و فرمان آتش را صادر کردند و به تهران بازگشتند…در خاتمه متذکر می‎گردد که آقایان با شعار«مرگ بر ضد ولایت فقیه» دست به همه خرابکاری ها می‎زنند].

تفاوت منتظری و خمینی

وقتی زندگی فردی و سلوک اجتماعی منتظری و خمینی آنالیز شود،به علل آنچه اختلاف وتفاوت از آن سرباز کرد،آگاه خواهید شد!

آنچه سرانجام بین امام خمینی(رهبرانقلاب بهمن 57)وآیت الله العظمی منتظری(قائم مقام وی) جدایی افکندوآنرادرمیان جامعه عریان کرد،تأثیر محیط زیست و ارتباطات آنهاست.

تأثیر محیط و ارتباطات برساختارشکل گیری شخصیت افرادبنیادی است و روزی آنرا نشان خواهد داد.

هرچند میان آیت الله منتظری و خمینی رابطه مرید و مرادی وجودداشت و گاه استنکاف و سکوت آیت الله منتظری هم از همین ناحیه است،اما بین آن دو تفاوت های فاحش وجوددارد که همانها نیز سبب شد تا شیدایی ایشان به امام خمینی اثرگذارنشود.

این اختلاف(محیط زیست و نوع ارتباطات وتعامل با افراد) در میان دیگر روحانیون شیعه هم تا حدودی مشهود است.

بین روحانیتی که پیش از انقلاب تمام زندگی اش خلاصه می شد در حوزه وحجره و حتی گوش دادن به رادیو را هم حرام می دانست،و فقط از جیب مردم ارتزاق می کرد،تا روحانیتی که از آن بافت کَبکی دل برکند و با استقلال مالی خود،در عرصه های اجتماعی متجددانه شهریحضور پیدا کرد،تفاوت محسوس و فاحش است.

شما وقتی نوع زندگی مثلا آیت الله طالقانی،آیت الله بهشتی و محمد جواد باهنر و آیت الله گلزاده غفوری و مفتح و آیت الله مطهری را بررسی کنید،مصادیق این تفاوت را هم می بینید.

گفتنی است هرچند پس ازانقلاب فضا عوض شد و روحانیت همه جا حضور دارد، ولی ارتزاق از جیب دولت و کارمند دولت شدن وی،استقلالش را گرفت و به این روز افتاد که مصادیقش را هر فرد کوچه بازاری هم می تواند بشمارد!

یکی از ایرادات حاکمیت و نهادقدرت -که از موضع قدرت و توانایی ودستیابی به رسانه وتبلیغات دایم اذهان را به بازی گرفت-مسأله ساده لوحی (که آنرا با مترادف با ساده بودن تعریف می کردند) و نفوذ ضدانقلاب و افراد مسأله دار در بیت و دفاتر آیت الله منتظری بود.

این درحالی است که یک مدیر و یک رئیس و یک مسئول و رهبر جامعه هرچند خوب، مقدس، با تقوی و ساده زیست و پاک هم باشد،ولی نداند اطرافش چه خبر است،نه تنها هیچ ارزشی ندارد،بلکه در مقامی که هست بخاطر ضعف مدیریت و ضعف اطلاعات و ضعف خبرگیری باید هم در آن دنیا و هم این دنیا مورد مواخذه و بازخواست قرار گیرد.

«تذکر و مذکر همیشه لازم است و برای هرکس ضرورت دارد.امیرالمومنین علی (ع)گاهی به بعضی اصحابش می فرمود پاشو موعظه کن.بدیهی است که شاگرد چیزی ندارد که به استاد به گوید.معتذر می شوندبه اینکه ما درحضور شما چه بگوئیم؟علی فرمود:درشنیدن اثری است که در دانستن نیست»[1]

درهمان مصاحبه معروف باعمادالدین باقی ایشان می گوید:«من به امام گفتم که آیا نامه هایی که برای شما می آیدرامی خوانید؟امام گفت:خلاصه مطالب مهم اش رامی نویسند و می دهند. به من».اما آیت الله منتظری همانجا به امام خمینی می گوید:«من حتی فحش هایش را هم می خوانم»

اتفاقا اولین کسی که اولین بار در تاریخ نظام ج.ا.ا.، لفظ کانالیزه شدن امام خمینی را عنوان کرد،فرزند وی (احمدخمینی)است.

کسی که خودش توسط افرادی خاص در سالهای حیاتش ابتدا آنالیزو بعدکانالیز و سپس به توسط وی،توانستند خیلی از امور مملکتی را بر امام خمینی تحمیل کنند و از این طریق نیز کار خود را پیش بردند و به اصطلاح سوار بر کار شدند!که اثراتش مشهود است و سپس در موقع ضرور که ضرر بر سود داشت می چربید، وی را هم سر به نیست کردند.

کاری که الان دارند با کارت احمدی نژاد(با توجه به سوابق این فرد)برای بعد از رهبر فعلی ج.ا.ا. (سیدعلی خامنه ای)بازی می کنند!

اختلاف آیت الله منتظری با امام خمینی مسبوق به سابقه است و پیشینه در قبل از انقلاب داردکه همان نیز بعدها دستاویز عقده گشایان و اختلاف افکنان هم شد.

مثلا شمادر کارنامه امام خمینی هیچ موردی (مگر نقل قول دیگران از جانب وی؟)که وی در مورد دکترعلی شریعتی(شخصیتی که آنزمان درنوع بیانش ازدین و مذهب مورد انتقاد شدید روحانیت سنتی بود)حرفی زده باشد را نمی بینید.به جز آن مورد تسلیت که ناچارا،امام ملزم به پاسخگویی شد!

اما در کارنامه آیت الله منتظری دستخط وامضایی از ایشان در پشت جلد کتاب«اسلام شناسی»شریعتی رامی بینید که وی آنرا(قبل از انقلاب)به فلان کتابخانه مسجد اهداء کرده است!

در دوره 15 سال تبعید امام خمینی،آنهم در حوزه نجف که خود تفاوت های اساسی (بلحاظ گرایش و نوع دیدگاه وتفکر)با حوزه علمیه قم داشت،هیج چیز تازه(جز در موردانگشت شمار وبر حسب یک اتفاق و ازجمله مرگ فرزندش-که منجربه بروز نا آرامی های خفته شده مردم شد-نمی بینید. فقط تدریس آنهم دربافت حوزه علمیه نجف!

اما در کارنامه آیت الله منتظری:بازداشت به همراه فرزندش(1346)،تبعید به مسجدسلیمان (1346) بازداشت دوباره(1347)،تبعید به نجف آباد(1349)تبعید به شهر طبس (1352)تبعید به شهر سقز(1353)بازداشت تاپیروزی انقلاب(1354).وجود دارد.

آیت الله منتظری دراین سالها در جامعه ایران زندگی کرد.با مردم و اقوام مختلف حشر و نشر نمود. و در زندان های مختلف با افراد متفاوت و متضاد در فکر و عقیده، ازجمله مارکسیستها و اعضای مجاهدین خلق و دیگران زندگی کرد .

اما امام خمینی دور از ایران بود. و مهم ترین دوره زندگی اش در جایی مثل نجف سپری شده است.

وقتی نوشته ها،گفته ها ،عکس العمل و واکنش های وی رادر دوره های مختلف جستجو کنید متوجه می شوید فقط وی در دوره اندکی که در پاریس بود، بهترین سخنان را گفته است. سخنانی که همه موافقان وهمه مخالفان به آن استناد می کنند و آنرا می پذیرند.

جامعیت این دوره از زندگی وی مشهود است.و این بهترین دوره شخصیتی امام خمینی است.

اما هرچه زمان در نوردیده شد،و به اصطلاح وی آنالیز و کانالیزه شد شما تفاوت را به وضوح حس می کنید،تفاوتی که همان نیز سبب اختلاف ،تنش و بالاخره رودر رویی مستقیم مخالفان و موافقان وی شد و آنرا هر زمان علنی تر کرد!

آیت الله منتظری شخصیتی بود که شهامت اقرار به اشتباه راداشت.(مثلا مورد ولایت فقیه و مذاکره با آمریکا و تصرف سفارت آمریکا در تهران).

شهامتی که خیلی کم (آنهم با اشاره به مصادیق)این روزها می بینید و فقط توجیه کردن و حواله دادن به این و آن مشهود است.گویی که آنان هیچگاه در رأس مدیریت و سوار برکار نبوده اند….،کی بود کی بود می شنویم و آنها را درنقش اپوزیسیونمی بینیم!؟!!

آیت الله منتظری تمام دوران عمرش(به غیر از چند سال اندک اول انقلاب)،را در تبعید،زندان و حصر)به سربرد.شایددر روزی که گفته می شود«یوم تبلی السرائر»است،شرم ساران سرافکنده در پیشگاهش وارد شوند و عذر تقصیر بخوانند…یادش در سالگر عروجش زنده باد:

گزین شدند و سوار گزیده را کشتند

سیه بپوش بردار،سپیده را کشتند

حرامیان همه شب را به حیله کوشیدند

چراغ قافله را با سحر خموشیدند

شکوه جلوه عمر دوباره را بردند

چوابر تیره فروغ ستاره را بردند

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

27آذر1391

1-این نقل قول،ازآیت الله مرتضی مطهری است.

هم چنین ن.ک. به یادداشت اینجانب باعنوان (شنیدنی تمدنها»با اسم مستعار«علی پارسازاده» در روزنامه آفتاب یزد به تاریخ16مهرماه1379وهم چنین به یادداشت«مرجع تقلیدی که روشنفکر زیست: http://assize.blogspot.nl/2009/12/blog-post_22.html».ویادداشت :«دیدارتازه با آیت الله منتظری: http://assize.blogspot.nl/2009/12/blog-post_09.html».

بایگانی

دسته‌بندی