You are currently browsing the tag archive for the ‘منافقین’ tag.

اینجا #زندان است؛ #دانشگاه_ولایت_فقیه![ #این_یک_داستان_واقعی_ست]

#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)t.me/shourimohammad

«قال ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدواها و جعلوا اعزة اهلها اذله و كذلك يفعلون». (قرآن. نمل.34)[آنگاه که مستبدان، ظالمان و دیکتاتور ها بر سرزمینی مسلط شوند، عزتمندان ذلیل و فاسدان آقا و سروز آن سرزمین خواهند شد و فساد همه جا را در بر خواهد گرفت]!زمانی #خمینی خطاب به مردم و مسئولین گفت:«عالم محضر خداست؛ در محضر خدا گناه نکنید» و وقتی دوربین های مدار بسته و مخفی در عصر تکنولوژی اینجا و آنجا نصب و سبز شد، جمله ی وی دستمایه ی طنز شد:«اینجا به #دوربین_مخفی و مداربسته مجهز است، گناه نکنید!!».عبرت خانهپشت در سلول انفرادی یک کاعذ چسبانده بودند که عنوانش این بود:«زندان دانشگاه است. امام خمینی». و بعد در دنباله ی آن، یک جمله ی عربی:«النجات فی الصدق»!!در آبان سال 1365 برای اولین بار طعم #زندان_ولایت_فقیه را چشیدم، و در تیر 1378(همزمان با تعطیلی #روزنامه_سلام) برای دومین بار وارد سلول های انفرادی #اوین و #زندان_توحید شدم. همان زندان مخوف دوره ی پهلوی که کمیته مشترک ضد خرابکاری نام داشت و در #نظام_ولایت_فقیه#موزه_عبرت شد!! تا مردم برای دیدنش، آنجا رفته و از گذشتگان و تاریخ عبرت گرفته و از تاریخ درس بیاموزند… اینجا زندان است؛ دانشگاه ولایت فقیه!!تیر غیب!عوام، همان توده ها، همان ها که وقتی چرخه ی زندگی شان نمی چرخد و از سوی هر کس و ناکسی، از هر مکانی و هر مقامی عرصه برای شان تنگ می شود، وقتی در استیصال و عسر و حرج قرار می گیرند، نفرین می کنند: « الهی به #تیر_غیب گرفتار بشی»، و در این ایام با هک شدن دوربین های زندان اوین، مردم چهره ی کریه و شنیع نظام ولایت فقیه (عدل #علی_خامنه_ای) را عریان شده دیدند. این همان تیر غیب است!انفراج کوچک در راس زاویه#آیت_الله_منتظری در کتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»، ج4 فصل هشتم، احکام استخبارات و کسب خبر در ص 385 در مورد انحراف مامورین اطلاعاتی و امنیتی می نویسد:«اگر روزی فرض شود که کجروی و انحرافی از برنامه ها و اهداف اصلی و مشروع آن صورت گرفته،این بسیار خطرناک خواهد بود، هر چندکه این انحراف باندازه یک ذره باشد. چون همین انحراف کوچک بتدریج و به مرور زمان برای نظام و مردم هر دو تبدیل به یک خطر و فاجعه بزرگ می گردد.چنانچه نمونه های آن را درمورد بسیاری از دولت ها و رژیم ها دیده ایم. مثال گسترش فزاینده ی غیر قابل کنترل این قبیل انحرافات احتمالی که اگر مورد توجه قرار نگیرد، مثال زاویه است. وقوع یک جدایی. انفراج کوچک در راس زاویه موجب این می شودکه دو خط مربوط به زاویه فاصله شان هر چه بیشتر گردد. آن دو خط به مقیاسی که از راس زاویه یعنی نقطه انفراج و انحراف فاصله می گیریند از همدیگر دورتر می شوند و این مساله بسیار شایان دقت است».سفیداب نظام!زندان هایی که روی زندان های #رژیم_پهلوی را هم سفید کردند، این تعبیری است که آیت الله منتظری در نامه ای خطاب به خمینی می نویسد! این نقطه ی انفراج و انحراف تا آنجا پیش رفت که برخی بگویند:«نور به قبرت ببارد پهلوی ، صد رحمت به کفن دزد اولی!!«شنیده شده فرموده اید فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا #ساواک شاه فرض می کند، البته حضرتعالی را شاه فرض نمی کنم، ولی جنایات اطلاعات شما روی ساواک را سفید کرده است. من این جمله را با اطلاع دقیق می گویم.(از نامه منتظری به خمینی.نقل از #کتاب_خاطرات_سیاسی_ری_شهری ص 285).«آیا می دانید در زندان های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟!آیا می دانید عده ی زیادی در زیر #شکنجه#بازجوها مُردند؟آیا می دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی های دختر جوان بعدا ناچار شدند حدود 25 نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟آیا می دانید در زندان شیراز دختری روزه دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افظار اعدام کردند؟آیا می دانید در بعضی از زندان های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟آیا می دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟آیا می دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه های بی رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده اند و کسی به دادشان نمی رسد؟آیا می دانید در بعضی از زندان های حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟».از نامه ی آیت الله منتظری به خمینی در تاریخ 17 مهر ماه 1365. نقل از #کتاب_واقعیت_ها_و_قضاوت ها. ص 640).هم چنین آیت الله منتظری در تاریخ 5 مهر ماه سال 1360 نامه ای به خمینی نوشته است که بخشی از آن چنین است:«ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاه‌های انقلاب به حدی است كه افراد صادق و متعهدی كه خود در متن آن‌ها هستند می گویند اوضاع جاری #زندان_اوین و بسیاری از زندان‌های شهرستان‌ها از قبیل اعدام‌های بی رویه و احیاناً بدون حكم قضات شرع یا بدون اطلاع آن‌ها و گاهی به رغم مخالفت با آن‌ها و ناهمآهنگی بین دادگاه‌ها و احكام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیت‌ها در احكام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینكه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شركت كرده باشند كاملا ناراحت كننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شكنجه‌های طاقت فرسا رو به افزایش است. آمار زندانیان به حدی است كه بسا در یک سلول انفرادی پنج نفر باید با وضع غیر انسانی بمانند حتی به آن‌ها نوعاً امكانات نماز خواندن هم داده نمی شود، و به تعبیر یكی از قضات شرع هرج و مرج و خود مختاری مسئولین بازجویی وبازپرسی سخت نگران كننده است. اعدام ‌های اخیر معمولا از مهره‌های رده سوم و چهارم و سمپات‌ها می باشد و مهره‌های اصلی كاملا به كار مشغولند و از اعدام شدگان قهرمان سازی كرده و افراد دیگری را به دام انداخته و به میدان می فرستند…». [ #کتاب_خاطرات_آیت_الله_منتظری جلد دوم، صفحه ۱۰۶۵، پیوست ۱۲۸].در بخشی دیگر از کتاب خاطرات آیت الله منتظری جلد اول ص522 نوشته شده:«مشکلات زندان ها هم بکی از مشکلات ما در اوایل انقلاب بود و سر و صداهایی ایجاد کرده بود. مرحوم امام چند نفر را فرستاده بودند که بروند راجع به امور زندانیان تحقیقاتی را انجام بدهند. از جمله آن ها سید جعفر کربمی بود. یک روز ایشان آمد به من گفت: ما رفته ایم در زندان حصارک ( یا #قزل_حصار) نزدیک مردآباد، در آنجا دیدیم جلوی در یک اتاق یک گلیم و پتوی سیاه زده اند و داخل آن بقدری تاریک است که روز و شب تشخیص داده نمی شد. و حدود 10 نفر را آنجا زندانی کرده اند. بعد گفت رفتیم به یک دختر برخورد کردیم که نجاست خودش را می خورد از بس اذیتش کرده بودند دیوانه شده بود…»#مجید_انصاری عضو #مجمع_تشخیص_مصلحت_نظام و #رئیس_سارمان_زندانها در #دهه_60و عضو #مجمع_روحانیون مبارز و #اصلاح_طلب، که از امثال #حسین_شریعتمداری برای هدایت و ارشاد زندانیان سیاسی کمک می گرفت،در اعتراض به آنچه در فیلم های زندان اوین دیده،گفته است:«خشونت علیه زندانیان با هیچ توجیه و منقطی قابل پذیرش نیست. این نگرانی هست که در زندان های دیگر و مراکزی که این کنترل وجود ندارد چه بسا برخوردهای بدتری هم باشد». (نقل از کانال امتداد).اما آن زمان که خودش ماست فروش بود گفت ماست من ترش نیست! و به آیت الله منتظری ایراد گرفت و گفت نفوذی های منافقین با دفتر وی سر و سیر دارند! #روزنامه_کیهان در 28 اردیبهشت 1368 از قولش نوشته است:«ما چند بار از #خبرنگاران خواستیم تا بیایند از زندان ها دیدن کنند و حتی برای مردم بازدید عمومی گذاشتیم… این همه خدمات انجام شد، ولی هیچکدام به آیت الله منتظری گزارش نمی شد. درحالیکه ما زندانیانی داشتیم که پس از آزاد شدن از زندان به جبهه رفتند و شهید شدند. و این ها هم در اثر تبلیغات خوب و سازنده در داخل زندان بوده است»[!!] وی هم چنین گفته است:«درسال65به آقای ری شهری عرض کردم بعضی از زندانیان منافق در دفتر آیت الله منتظری رفت و آمد دارند و من از مساله سلامت ایشان بیم دارم»!شلاق می زنیم تا حیثیت امام و نظام و وزارت اطلاعات لکه دار نشود!#محمدی_ری_شهری(یا همان محمد دون پرور و یا محمدی نیک و اولین وزیر واجا که در دوران مبارزه علیه شاه دختر 9 ساله علی مشکینی، از روحانیان برجسته ی حوزه علمیه را به عقد ونکاح خود درآورد) در کتاب خاطرات سیاسی(ص71] و در مورد #سید_مهدی_هاشمی می نویسد: «حدود یک ماه از دستگیری #مهدی_هاشمی می گذشت اما او هنوزحاضر به پاسخگویی و روشن کردن نقاط ابهام نبود. خاموشی اسرار آمیز او بازجویی و بازجویان را به تدریج به بن بست می کشید و به نظرمی رسید که با گذشت هر روز بر تسخیر ناپذیری این قلعه مخوف افزوده می شود. غائله ای که ورود در آن اینگونه مشکل آفرین بود. اگر به کشف حقیقت منجر نمی شد، برای حیثیت وزارت اطلاعات بلکه برای حیثیت امام و نظام زیانباربود…. من خود به راه های مختلف برای غلبه بر این بن بست فکر می کردم… به خاطره هایم رجوع کردم؛ تا آن زمان بازجویی سه متهم سرشناس را خود انجام داده بودم. این سه تن عبارت بودند از تیمسار محققی، #قطب_زاده و #شریعتمداری. از دلم گذشت که این بار نیز خودم متهم را بازجویی کنم. می دانستم که با فرد با تجربه و پیچیده ای چون مهدی هاشمی نیازمند پشتیبانی روانی بسیارقوی است…. از خدا خواستم تا کلامم را نافذ و کارآ سازد. روحی بیمار درگیر اعوجاج خود بود. اگر خدایاری نمی کرد قادر به کمک و راهنمایی او نبودم. فضایی روحانی برآن اتاق حکومت یافت.گفتم: تو از خدا نمی ترسی؟گفت: چرا.گفتم: می ترسی؟گفت: بله.گفتم: خدا می داند که تو چه کاره ای و چه کرده ای. خودت هم می دانی. چرا مسائل را نمی گوئی؟گفت: گفته ام. بعضی از جزئیات هست که شاید نگفته باشم.گفتم: همه مسائل را گفته ای؟گفت:نه.گفتم:خب بگو!گفت: خیلی خب خواهم گفت.در آن فضا کلماتی ساده میان ما رد و بدل شد. اما این کلمات هر کدام معنایی به ژرفای یک قاموس و مفهومی فراتر از حد متعارف یافت. آری خداوند اثری در همین واژه های ساده نهاد که متهم به اصطلاح برید[!!].همین آقای ری در همین کتاب و در صفحه 95 در توصیف و شرح آن کلمات ساده،که هر کدام معنایی به ژرفای یک قاموس داشت تا زندانی را وادار کند ببُرد!! چنین توضیح می دهد:«او به جرم اخیر از سوی #قوه_قضائیه به تحمل 70 ضربه #شلاق محکوم شد. متهم پیش از اجرای کامل حکم برای افشای حقیقت اعلام آمادگی کرد، لذا از اجرای بقیه حکم خودداری شد[!!].روی دیگر این #تعزیر (سفیداب نظام)، #سلول_انفرادی است؛ ماه ها (حتی بدون بازجویی، هواخوری) در یک محل، به اندازه ی یک توالت، که مستراح شاشیدنش هم در آن تعبیه شده است قرارت می دهند تا باصطلاح ببُری!و بدون #کتاب و حتی کتاب دعا و #قرآن، روزها و ماه ها بلا تکلیف انتظار می کشی… و در کنار آن، با آزارهای دیگر، مثل بی خوابی دادن با سر و صداها، در وقت و بی وقت. روشن بودن دائمی لامپ آویزان شده از سقف. گرسنگی کشیدن و ندادن غذا به اندازه ی کافی. حبس طولانی در #تابوت و قبل از انجام ملاقات. هم سلول شدن با #زندانیان_خطرناک. خوراندن #قرص_های_توهّم_زا در درون ظرف غذا و از راه های مختلف. #بازجویی های نصفه شبانه. زدن حرف های رکیک از استاد دانشگاه ( #بازجو) به متعلم و شاگرد (زندانی). گذاشتن اسلحه بر شقیقه ی زندانی که چشم بند بر چشم دارد… بستن دست و پا و خواباندن دمرو به تخت و فرود آوردن شلاق سیمی… (که همه ی آن ها را خودم در زندان تجربه کرده ام) تا در مقابل، بازجو که به قول وزیرش (ری شهری) مترادف با «خدا و اسلام» است، زندانی ببُرد!!شنودی که تیر غیب شد! و شنیع تر (که آدمی حتی در خلوت خود شرم و حیا می کند که ببیند) آنرا ما در فیلم بازجویی از #همسر_سعید_امامی و #نیروهای_خودسر #واجا بدست همکاران خودشان، دیدیم . تیر غیبی که آمد و واجا را از سر تا پا لکه دار کرد!وقتی سربازان و #پاسداران_گمنام امام زمان یکی یکی در خفا مخالفین و به قول رهبرشان کبریت های بی خطر را در منزل قصابی کرده و یا ربودند و در بیابان رها کردند، عوامل جمعی و رسانه ای آنان(چون حسین شریعتمداری) با ضرس قاطع گفتند: کار، کار دشمن است؛ کار اسرائیل است،کار باند سید مهدی هاشمی ست!!اما« #الشرق_الاوسط» چاپ بیروت و لندن پرده از رازی برداشت و ادعا کرد: «دستگاه شنودی که در خانه داریوش فروهر کار گذاشته شده بود منجر به کشف شبکه ترورهای اخیر شده است. این روزنامه مدعی شد درگیری کلامی میان #داریوش_فروهر و همسرش با نیروهای امنیتی که پیش از قتل این دو روی داد،در دستگاه های #استراق_سمع یکی از مراکز اطلاعات نزدیک خانه فروهر ضبط شده است. به نوشته الشرق الاوسط یکی از کارکنان این مرکز از محتوای نوار شگفت انگیز شده و آن را به یکی از مسئولان می رساند. این مطلب می افزاید در نوار مزبور یکی از قاتلان پس از قتل فروهر تلفنی با[… ]صحبت می کند و خطاب به وی می گوید: «حاج آقا! کار با موفقیت تمام شد.اما ما مجبور شدیم تا از دست زنش راحت شویم».(نقل از #روزنامه_خرداد24 آذر 1377(.سرداری که فرزندش تیر غیب حضرت آقا شد!کشته شدن« #محسن_روح_الامینی» فرزند سردار مطیع حضرت آقا، در #زندان_کهریزک،سبب شد تا ماجرای مخوف این زندان هم آشکار شود. و بعد هم باصطلاح کمیته ای برای بررسی زندان ها و نقض« #حقوق_بشر» ترتیب و نمایش داده شود. و بر اساس دستور خامنه ای،زندان کهریزک بدلیل فاقد داشتن لوازم«حقوق انسانی» تعطیل شود!!ستاری که بهشتی شد!#ستار_بهشتی کارگر وبلاگ نویس طبقه ی محروم جامعه بوسیله ضرب و جرح در زندان کشته می شود.#زهرا_كاظمی (خبرنگار و عكاس كانادايي ايراني تبار) در زندان اوين كشته می شود؛و هيچ وقت قاتل معرفی نشد!خبری آمد که يك دختر خانم دكتر در بازداشتگاه امر به معروف شهرستان همدان خودكشي كرده است!؟‌‌‌‌زهرا بنی یعقوب، دانشجوی ‌دكترای پزشکی ‌به‌ جرم عمل‌ منكراتی، ‌آن هم در پارك ‌و بصورت ‌علنی!؟! بازداشت ‌و سپس‌ گفته ‌شد ‌‌وی ‌در زندان ‌#خودكشی‌ كرده ‌‌است!دو جوان كه بجرم اراذل و اوباش دستگير شده بودند، در دستشويی #اداره_آگاهی خودكشي كردند. آن ها نيز خودشان را دار زده بودند! و…و…#تجارت_سکس با امر به معروف!سال ها پیش یکی از عوامل جمعی و خودی نظام ولایت فقیه، رئیس دایره ی امر به معروف و نهی از منکر یکی از شهرستان ها(اهواز)که نام خودش را هم از نامسلمانی (مهرداد) به مسلمانی (سلمان) تغییر داده بود برای دختران و زنان این مرز و بوم – که به دلیل ضعف #حجاب!! دستگیر و زندانی شده بودند- تور پهن کرد و به تجارت سکس روی آورد!هم چنین سال ها پیش محلی برای دختران آسیب دیده در جایی به نام #خانه_یاس (که موسس و رئیسش #محسن_رفیقدوست از فرماندهان اسبق سپاه، همان راننده ی خمینی در هنگام ورود به بهشت زهرا و میوه فروش میدان دوره ی شاه بود) تاسیس شد تا در آنجا در امنیت باشند. با فرار یکی از آن دختران، معلوم شد از این دختران سو استفاده ی جنسی می شود. این خانه ‌منحل ‌و تعدادی ‌‌‌هم ‌بازداشت‌ ‌‌می شدند، جز رفیقدوست.‌گاهی هم برخی هم ‌توانسته‌اند دختران‌ و كودكانی‌ ‌را از ايران ‌برای ‌فروش ‌و يا‌ تجارت ‌سكس ‌به ‌دوبی‌ بفرستند. در تعميم ‌این نوع اخبار ، ‌برخی‌ محافل ‌‌تائید کردند‌‌ که ‌رد پای برخی ‌از #فرماندهان_‌سپاه ‌‌در اين ‌تجارت ‌‌برده‌، ‌پيدا شده ‌‌است!در این رابطه عده‌ای ‌‌غير ايرانی‌ (به ‌كمك ‌برخی ‌ايرانيان!) به ‌جرم ‌در اختيار قرار دادن ‌‌دخترانی ‌برای ‌سكس‌ بازداشت ‌شدند. و ایضا، در اخبار آمد که: تعدادی ‌از ‌نگهبانان ‌و افراد زير مجموعه ‌‌مديريت ‌زندان ها، به‌ جرم ايجاد باند فساد و فحشاء‌ دستگير، محاكمه ‌و برخی ‌هم ‌اعدام‌ شدند. و #سردار_زارعی (فرمانده ی وقت نیروی انتطامی) از اتهامات وارده تبرئه شد!باند 25 نفره!‌باند ‌25 ‌نفره ‌در زندان ‌اوين ‌‌‌به ‌توزيع ‌#مواد_مخدر (آنهم‌ از نوع‌ كراك ) در بين ‌زندانيان (آنهم‌ دختران ‌و زنان) می‌پرداخت؛ ‌كه ‌لو‌ می‌رود ‌‌و همه‌ آن ها به ‌همراه ‌‌دو كارمند ‌زندان،‌‌ در اين ‌‌ارتباط ‌‌بازداشت ‌و دستگير می‌شوند.در شرح ‌اين ‌خبر ‌آمده ‌بود: «پدری ‌دخترش‌ ‌به ‌‌جرم ‌سرقت ‌به ‌زندان ‌رفته ‌‌است‌، ‌بعد از مدتی ‌متوجه ‌می‌شود او در ‌زندان ‌به ‌مواد مخدر از نوع ‌كراك ‌‌معتاد شده ‌است!‌رانت قضائی!#هاشمی_‌شاهرودی ‌(رئيس‌ مرحوم شده ی قوه ‌قضائيه) وقتی ‌به‌ ‌سركار آمد،‌ ‌گفت‌: «من ‌يك ويرانه ‌تحويل ‌گرفته‌ام‌؛ و برای ‌بازسازی آن‌، ده ‌سال ‌‌وقت ‌لازم ‌دارم ‌و يا وقت ‌لازم ‌است».( رجوع شود به گزارش اینجانب با عنوان 10 سال انتظار، شاید وقتی دیگر! که با نام مستعار شیدایی قسمت اول آن در روزنامه همبستگی و در تاریخ 26/3/1381 منتشر شده و از چاپ قسمت دومش هم خودداری شد).‌وی‌ در سخنانی دیگر، به ‌وجود ‌« #رانت_قضائی» در دايره ‌مديريت ‌قضائی‌ ‌اشاره کرده است و اعلام‌ داشت: «‌رانت‌قضائی» ‌‌بسيار مفسده‌انگيز ‌‌‌است، تا جائی‌ كه‌‌ دختر 13 ساله‌ای را بخاطر زندانی ‌‌بودن ‌پدر و مادرش به ‌#فحشا ‌كشانده ‌است!».داستان هایی از این نوع، مثال های فراوانی دارد که به همین بسنده می شود. ولی با این وجود، برخی، بخصوص #ماله_کشان (که برخی هم به اسم خاص #اصلاح_طلب شهره ی شهر شده اند) تصور می کنند که از کوزه ی سردار #قالیباف و #رئیسی و #محسنی_اژه_ای به رهبری علی خامنه ای عسل بیرون می آید و نظام اصلاح و گشایش در روند زندگی مردم مستاصل!! به آنان عرض می شود:فاین تذهبون؟ فاعتبروا!پنجم شهریور سال 1400 t.me/shourimohammad

پارادوکس نفاق

«ازنماینده‌ی ولی فقیه و مدیرمسوول روزنامه کیهان نقل شده که «درفقه بابی داریم تحت عنوان«مباهته».مطابق با این بابِ فقهی،اگرمردم به دور کسی جمع شوندکه محبوبیت و نفوذ زیادی داردودرعین حال خلاف اسلام سخن می گویدونمی توان مردم راازاطراف اوپراکنده کرد،می توان به او«بهتان»و«تهمت»زدو شخصیت او را تخریب کرد وازاین طریق بااودرپیچیدوازنفوذوتأثیرش کاست».

این،چکیده ای از«مانیفست»نظام جمهوری اسلامی ست!

8شهریور1360؛جلسه شورای امنیت؛همه هستند؛رئیس جمهوری(محمدعلی رجایی)نخست وزیر(محمدجوادباهنر)ومسعودکشمیری(دبیرشورا).موردوثوق ومورد اعتماد…چندلحظه بعد،انفجاری مهیب،همه چیز رابه آتش می کشد؛ازدفتر نخست وزیر،جزتل خاکستر،چیزی باقی نمی ماند.

همه کشته می شوندجزیک نفر،او«مسعودکشمیری»ست که چندلحظه قبل از انفجار،ازجلسه خارج و بعدهم ازکشور!

لفظ منافق ومنافقین ازهمان زمان برچسب دائم برای اعضا وسازمان مجاهدین خلق شد.اماآیاآنهامنافق هستند؟یاهمانی که می گویند هستیم،خودرانشان داده اند!؟

مرحوم«محمدمنتظری»درسوم مهر1358،درنامه ای به«خمینی»نوشت:

«پیشنهاد می کنم که شما در کلیه پیشنهاد دهندگان و یا مشاورینتان تجدید نظر بفرمائید…همیشه میکرب ها به سراغ خیار وچغندر نمی روند،بلکه گوشت چربی دار را محاصرگرند…»

گوشت چربی دار کجاست؟

مرجع تقلید شعیه،روحانیت و حوزه های علمیه.

بیت رهبری.

وزارت اطلاعات.

نهاد ریاست جمهوری.

وزارت ارشاد

سپاه پاسداران.نیروی انتظامی.حفاظت اطلاعات ها.

دستگاه قضایی کشور.

روزنامه«سلام»در12خرداد1370،به نقل از«هاشمی رفسنجانی»نوشت:

«بدترین نوع غیبت،غیبت هایی است که بعضی آقایان مقدسین می کنند،اول آدم را کافرمی کنندوبعدبدی هایش رامی گویند؛تابگویند ما غیبت مسلمانان رانمی کنیم»!

دبیرکل جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب(محمدی ری شهری اولین وزیر اطلاعات) طبق آنچه که  مطبوعات نوشتند،گفته است:

«حضرت امام خمینی،درحضورحضرات آیات:خامنه ای،مشکینی،امینی،وهاشمی رفسنجانی ومرحوم احمدآقاخمینی،آقای منتظری را تفسیق کردند».

تفسیق کردند یعنی اینکه ایشان فاسق هستند!

درنشریه«راه مجاهد»،ش72سال1372نقل قولی از«آیت الله منتظری»کرده است،که احتیاج به هیچ تفسیری ندارد.

«آیت الله منتظری:یکی ازبرزگانی که حالا اسمش رانمی برم،ایشان در تهران از علما است.چهارپنج ماه پیش گفته بودکه من خیلی دلم می خواهد فلانی راببینم.بعدگفته بودکه چند نفرازافرادرده بالای اطللاعات به من گفتند،مارادرآن شرایط وادارکردند که گواهی بدهیم که بیت فلانی دراختیارمنافقین قرارگرفته ومنافقین به فلانی خط می دهندوماهم متاسفانه این گواهی رادادیم!آیاخدااز سرتقصیرات ما می گذرد؟».(پایان نقل قول).

روحانیت ومرجع تقلید شیعه درحوزه علمیه،قبل از انقلاب نفوذش تنهادرمیان مردم عوام و متدینین ووجوهات دهندگان بود.

برخی ازآنها(وشایداغلب)،رادیو گوش نمی کردند وحتی فلسفه نمی خواندند که یک وقت به تقوایش آسیب نزد!!

شخصی که به لباس«روحانیت»ملبس شد،اگرناقلا وجنسش شیشه خورده هم داشته باشد،بازدرآشکارودرمیان مردم بایدخلاف آنرا وانمود کند.واین یعنی  اولین مرحله نفاق.که بی نتیجه بودن وعظ وموعظه آنان بر روی عوام،اولین اثرش می باشد.

وچنانچه واقعامومن ومقیّدباشد،ونخواهدخودش هرچیزی راتجربه کند،ببیند وبشنود، چون فکر می کندآسیب می بیند،وبه گناه می افتد!!(که دراین تقوا هم باید شک و تردید کرد)،دراینجابه افرادی اعتمادمی کند،که ممکن است این افرادآن نباشد که فکر می کند!

هویت ونشانه بیتوته کردن این افراد در بیوت علما،همان واکنش هایی ست که مراجع تقلیدبه موضوعات وحوادث واقعه جامعه دارند.چنانچه منطبق برواقعیت وحقیقت باشد،سلامت وصداقت رامی شود باهمه وجود حس کرد؛وچنانچه غیرآن باشد،این یعنی وجودپارادوکس نفاق دربیت مرجع تقلید.

روحانیت بعدازانقلاب(جهشی)قدرت وثروت دراختیارش قرارگرفت.وبه غیرازتعداد معدودی،آئین راه و رسم مملکت داری را نمی دانستند.وبه یکباره مدیریت اداره کشوردرتمامی نهادهای نظامی،اطلاعاتی،فرهنگی وارگان هاوبنیادهای خاص  به آنها واگذار شد.

الان،یک طلبه مبتدی که«سطح»راهم سطحی خوانده،درفلان نهاد،یادایره سیاسی، عقیدتی،ویاحوزه نمایندگی ولی فقیه وهکذامثالهم،می شود ولی فقیه آنجا!

آن آیت الله ومرجع ونماینده مجلس،خودش فیلم نمی بیند،موسیقی گوش نمی دهد و قس علیهذا…

معتمد و مورد وثوق وی به ایشان گزارش می دهد.

ایشان(این آقا،این مرجع که حالابعدازسالهاکهولت سن مقدس هم شده است)بر اساس این گزاش موضع گیری می کند.

بعدواکنش ها.وسپس جریان سازی پیرامون آن سوژه بمباران می شود تا بالاخره به سمت دلخواه صحنه گردان هدایت شود.

این صحنه گردان-که ازنظرماهمان«دولت سایه»است-مثل بختک چترش برحاکمیت ودولت وروحانیت سایه انداخته،همه چیزرا دراختیار داردوبرای حفظ آن،حتی تامرز بی آبرو وبی حیثیت کردن خودش هم پیش می رود.

کافی ست رگِ خواب روحانیت را بدست آورند؛(که آورده اند)ازهمین جا شروع پارادوکس نفاق است.

زمانی«فخرالدین حجازی»درحضور«خمینی»وی راتاحد«امام زمان»بالابرد؛همانجا «خمینی»برخود لرزید؛وایشان رامورد شماتت قرارداد.

ویادرحضور روزنامه نگاران که خدمت وی رفته بودند،گفت:«هی از من ننویسیدوعکس مرانزنید.من حرف های تکراری زیاد می زنم»(به این مضمون).

اما تاثیرپارادوکس نفاق بیشتر بود.وتنها شیوه ای است که می شود باآن ثروت وقدرت رادراختیاروحفظ کرد.لذاادامه پیداکرد.تاجایی که آمدند وگفتند:

«وقتی آقای خامنه ای از رحم مادر خارج شد-همچون حضرت مسیح به ربان گشود-وگفت:«یاعلی»…»!!

الان کسی جرات نمی کندعلنابه سخنان ایشان که تکراری ست(مخضوصا«دشمن» که کلمه مورد علاقه وی می باشد)و هفته ای حداقل یک نوبت هم وعظ می فرماید، «ان قلت»کند؛مخصوصا ازناحیه اصلاح طلبان؛که این خودیک پروسه مهم درپیشبرد اصلاحات است.متنهانقل می کنندکه ماخصوصی(!!)عرض می کنیم!!

درحالیکه همین علمای دین وروحانیت خود معترفند که مهم ترین کاربردوجایگاه«امربه معروف ونهی ازمنکر»تذکر وانتقاد،(که به قول خمینی:انتقاد،بلکه تخطئه یک موهبت الهی ست)همان«نصیحه الائمه المسلمین»است.گیردادن به قدرت،دولت وحاکمیت. وبرای آن دلیل قرآنی هم دارند:«فذکر،ان الذکری تنفع المومنین»!

امااین روند(پارادوکس نفاق)آنقدر پیش رفت که حتی فردی مثل«احمدی نژاد»بتواند این گستاخی را پیداکندتادرحضور مراجع عظام(!)از«هاله نوری»که گرداگردش بود سخن بگوید.وبه سبب شخصیت حقوقی ایشان،یعنی ریاست جمهوری موردتائید رهبری(که نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است)،اوراتائید کنند،تمجید کنند،تملق کنند ومدیحه سرایی..!

یامثلن برنامه های صدا وسیما که کلن ترویج نفاق وریا است:

یاشده  است موعظه ونشان دادن وجه افیونی تبلیغ دین،که مدام هم توسط بنگاه های خبری بیرونی،مضحکه شده و به نمایش گذاشته می شود؛ویادر تمام سریال ها،شخصیت های حکومتی نمایش ها،(مثل اطلاعات،نیروی انتظامی وروحانیت)امام زاده هستند.آدم های خیلی  پاک ومقدس،خیلی متقی،خیلی متعبد،حیاچشم و الخ…

سریال های می سازند که احتمالش نادراست(کارگردان ها هم رگ خواب مدیریت صدا وسیما رادیگرفوت آب شده اند!!).

پارادوکس نفاق وریاو تملق در نمایش ها،مصاحبه ها و سخنرانی های تلویزیونی موج می زند!

اما آیا واقعیت جامعه این است؟این نیست.

هرآدم مبتدی وکودنی هم درشهریک چرخ بزندبوضوح خلاف آنرامی بیند. متنها حاکمیت سرش رامثل کبک در برف فرو کرده و نمی خواهد این پارادوکس نفاقی که خودش عامل وبنیانگذارش هست را ببیند!

یامثلن،شمانمی توانیددرهمه کوچه ها وخیابانهای تهران  وشهرستان ها یک پاسبان وبسیجی بگذاریدتا ببیند مثلن حجاب رعایت می شودیا نه!!

ولی بوضوح وآشکارپیداست که  برخی آزادی را(یعنی دهن کجی به شیوه نصربالرعب حکومت را)دراین می بینندکه به بدترین وجه پوشش بدن خود رابزک کنندوبه نمایش بگذارند.حتی بوفورمی بینیدآن خانم مجبه چادری راکه دست دردست دخترش-دختری که  بدترین وضع حجاب رادارد-دربازاروخیابان چرخ می خورد.

واین آزادی«آزادی یواشکی» هم نیست؛تاآن«خانم»-سوراخ دعایش راپیداکندواز سوژه آن،«نان سیاسی»بخورد!!خیلی هم علنی ست!(البته بیچاره آزادی که بن ست آن سکس است!)

همینطوردراحکام قضائی،آنجا که میل قدرت و حاکمیت به تنبیه ومجازات فردی خاص باشد،می گردد و ازقوطی عطاری خود«شاذ»و«نادر»ترین احکام راپیدامی کنندو توسط قضات تربیت کرده آنرا درمورد متهم به اجرا می گذارند!

یاآیا مثلن،این دعوای لفظی وملانقطی بین حسن روحانی(رئیس جمهوری)ورئیس قوه قضائیه(صادق لاریجانی)بانزدیک شدن انتخابات،درموردنظارت شورای نگهبان(با وجودآنکه تمامی اختیارات دراختیاررهبری ست،وتفسیرقانون اساسی نیزبرعهده شورای نگهبان وایشان هم آنرا استصوابی تفسیر وبه اجراگذاشته)یک پارادوکس نفاق نیست؟

مصادیق بسیاراست وسبب اطاله کلام.

چرخ پارادوکس نفاق از همان سال نخست انقلاب شروع و چون یک غده سرطانی بدخیم شد.

اولین جامراکز استخدامی بود؛که باتاسیس نهادهای گزینش وتحقیقات،بذرِریا،نفاق ودروغ -که ام الفسادتمامی فسادهای موجود است-راپاشید.

دورغ نمی گفتی،ریا نمی کردی،تملق گویی مرام ومنش نمی شد،سری درسرها نداشتی،این یعنی همان بدست آوردن رگ خواب حاکمیت(وروحانیت).

موج ریا،تملق،نفاق و دو رویی به شکل فجیع هوید است.خُب،همیشه امثال «کلاهی»،«کشمیری»و«سعیدامامی»نفوذونفاق خودرادرکشتن وانفجارو ترور نشان نمی دهند.اینجاها بیتوته می کنند:«مشاور،معتمد،کارشناس»!

اینهابرچسپ هایی ست که درپارادوکس نفاق خیلی کارایی دارد.کافی ست،در حاشیه باشیدولی بااین مشاغل جهت هارا هدایت کنیدبه سمتی که می خواهید. تصور کنید،بانصب یک دستگاه شنود(واحیانادوربین مخفی)در بیت  وتخت خواب مراجع عظام وشخصیتهای سرشناس روحانی وغیرروحانی،وبدست آوردن خلق وخوی و رفتار وکردار حاج آقا (یعنی بدست آوردن رگ خواب)چه تاثیراتی دارد؟

پس از تاسیس جمهوری اسلامی بدلیل وجه غالب وحاکم آن یعنی دینی (واسلامی) شدن همه چیز،«تابو»و«خط قرمز»هابه شکل وسیع مثل قارچ رشدکردوزیادشد. لذابرای زندگی کردن و حق حیات داشتن ونفس کشیدن چاره ای نداری جز اینکه از پارادوکس نفاق استفاده کنی.

الان درخانواده(اندرونی)افرادفعل وکردارشان یک جور است(ودزاین یکجوری بازهم چندجورمتضادومتناقض)ودر«بیرون»،درمحیط کار،محلِ تحصیل،وفضای بازوتنهایی، شکل دیگر.متنها دراین«پارادوکس»همه خودمان را به«کوچه علی چپ»می زنیم!

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)/ ششم شهریور1394

بایگانی

دسته‌بندی