You are currently browsing the tag archive for the ‘استراق سمع’ tag.

#آیت_الله_منتظری، و #ولایت_فقیه( #ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است!) شماره 43

این قسمت آخرین شماره از فصل اول مجموعه ی حکایت #حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایران است و فصل دوم هم بزودی منتشر خواهد شد!42 سال از #انقلاب_57 گذشته و همه ما می دانیم که علت وضعیت اسف بار کنونی ولایت فقیه است. با این وجود فقط تعداد اندکی(در داخل کشور) شهامت و شجاعت آن را دارند که به صراحت از این علت سخن بگویند و یا بنویسند.و برخی هم بنا بر توجیه، #تقیه می کنند!و عده ای بر نفس #نفاق، هم از توبره ی ولایت فقیه می خورند و هم از آخور باصطلاح شیوه ی شبه #روشنفکری، مدعی #اصلاح_ورزی و #اصلاح_طلبی هم هستند!!آنچه در این 42 شماره (با توجه به منابع در اختیار) نوشتیم مربوط به اظهار نظرها در پیش از تصویب #اصل_ولایت_فقیه در #قانون_اساسی اول بود.فصل اول در این شماره به پایان می رسد. و فصل دوم با آغاز بکار #مجلس_خبرگان_قانون_اساسی و تصویب اصل ولایت فقیه و تا زمان تغییرات قانون اساسی و آوردن کلمه « #مطلقه» به اصل ولایت فقیه(در زمان مرگ #خمینی و در سال 1368)ادامه خواهد یافت.و درنهایت، فصل پایانی هم از آغاز تعمیم و تغییر قانون اساسی و تصویب قدرت بیشتر برای ولایت فقیه و حکومت یکسویه #علی_خامنه_ای(با اختیاراتی بیشتر از خمینی)، که بیش از 32 سال است همچنان ادامه دارد، این مجموعه هم به پایان می رسد.نویسنده آنچه از #مطبوعات در اختیار داشت، از جمله « #روزنامه_جمهوری_اسلامی» و « #روزنامه_انقلاب_اسلامی» را به طور کامل مرور کرد و آنچه فقط مربوط به ولایت فقیه بود را عینا آورد. تمامی آن مطالب (یکجا) از یک هارمونی برخوردار است و تا حدودی قصه ی پر غصه ی انقلاب57، که این سرنوشت را بر مردم ایران تحمیل کرد را عیان و آشکار می کند!پیش نویس قانون اساسی فاقد اصل ولایت فقیه بود و قدرت #ریاست_جمهوری آنطور تنظیم شده بود که برخی از انقلابیون و #روحانیون و مردم احساس خطر کردند و احتمال دادندبجای #شاه، یک شخص (ناآشنا) بتواند به نام« #رئیس_جمهوری»،سال ها قدرت را در قبضه ی خود نگاه دارد. این هراس و نگرانی را در مجموعه ی آنچه بیان و نوشته می شد، می توان در پیش از آغاز بکار مجلس خبرگان قانون اساسی به وضوح درک کرد!و از سوی دیگر، انقلاب مردمی و فراجناحی #بهمن_57 (چه می خواستیم و چه نمی خواستیم) کاریزماتیک توسط خمینی هدایت می شد! لذا بدیهی بود با توجه به سرنوشت قانون اساسی در دوره ی #مشروطیت (که وجود 5 مجتهد را برای انطباق قوانین با اسلام ملزم می دانست)، برای محکم کاری (با توجه به #کتاب_حکومت_اسلامی و ولایت فقیه خمینی که در سال 1348 در درس های حوزوی خود در #نجف بیان کرده بود و ما درشماره های نخست بخشی از آنرا نقل کرده ایم) همزمان با شروع بررسی تصویب قانون اساسی، اصل ولایت فقیه (و با توجه به اختیاراتی که قانون اساسی به #مجلس_خبرگان_رهبری می داد تا حق #استیضاح و برکناری رهبری (اگر خودکامه شد) را داشته باشد و نمایندگانش هم توسط مردم انتخاب شوند، و نه توسط #شورای_نگهبان منصوب رهبر!!) اصل ولایت فقیه تصویب شد.وقتی پای تحلیل تاریخ معاصر و این 4 دهه دراز شود، عده ای در مورد تصویب اصل ولایت فقیه، صرفا آیت الله متتظری را مقصر می دانند؛ و این کمال بی انصافی است. برخی هم عامل آن را #حسن_آیت (از مُریدان #مظفر_بقایی، رهبر #حزب_زحمتکشان_ایران) و (از اعضای کادر مرکزی #حزب_جمهوری_اسلامی) می دانند.آنچه مسلم و مبرهن است #کتاب_ولایت_فقیه_خمینی( #حکومت_اسلامی) قبل و ابتدای انقلاب چاپ شده بود و لااقل آن هایی که باید بدانند می دانستند که خمینی چه در سودا دارد؛ و البته مردم قاصر،که بخاطر جهل استضعافی، دفاع بی بدون شناخت و بعضا کورکورانه می کردند و از روی تعصب و قطب بندی های کاذب _که پشت پرده هدایت و مهندسی می شد_ وارد صحنه ی موضع گیری و شعار له و علیه این و آن می شدند. که در این معرکه و انقلاب زدگی، دفاع از اسلام و #روحانیت و ولایت فقیه بر همه ی امور غلبه پیدا کرد و لذا همزاد با انقلاب، « #باند_ولایت_فقیه» هم متولد شد؛ که تا الان نَحسی آن، که جهل و نفاق و ریا و شارلاتانی باشد، مانند یک #ویروس خطرناک در همه جا ریشه دوانیده است!از آن زمان با محدویت هایی که بوجود آوردند، مردم در #قرنطینه ی «باند ولایت فقیه» قرار گرفتند. و حتی با وجود سرعت بیش از حد تصور تکنولوژی، و آمدن #ماهواره، #اینترنت، خط تلفنی #موبایل و #شبکه_های_اجتماعی و تاسیس بنگاه های ریز و درشت اطلاع رسانی،و رسانه های فارسی زبان، مثل « #بی.بی.سی» و « #ایران_اینتر_نشنال»، بازهم می بینیم این قرنطینه، مهندسی شده شکل و شمایلی مردم پسند پیدا کرد! ما وقتی به آنچه از آن ور مرز و از سوی مخالفین و #اپوزیسیون، که برای مردم ما بازتاب داده می شود نگاهی کنیم، مشاهده می شود کارشناسان مصاحبه شونده (که در هر مورد، مثل جامعه شناسی،روانشناسی و پزشکی و سیاست و اقتصاد و غیره جامعیت و تخصص دارند!!) _و برخی مصاحبه کننده ها هم که صادراتی و بسته بندی شده و آنالیز و مهندسی شده ی #نظام_ولایت_فقیه هستند_ تمامی این افراد تعدادشان از انگشتان دست و پا بیشتر نیست و فقط به نوبت در دایره ی آنان می چرخد!! و دائما توسط آنان، افکار عمومی #شستشوی_مغزی داده شده و روی مخ مردم رفته و با کمک مطبوعات داخلی (که نویسندگان و ناشرین آن ها هم تعداد محدود و معدودی از باصطلاح #اصلاح_طلبان و راست افراطی و محافظه کارهستند)همراه باصدا و سیمای ولایت فقیه، مستقیم و غیر مستقیم به هم نان قرض داده و به #حفظ_نظام (که اوجب واجبات است) مشغولند!!درمورد «حسن آیت»، آنچه که از منابع در اختیار داشتیم (برخی نشریات و مطبوعات آن دوره)، تاقبل از شروع کار مجلس خبرگان قانون اساسی، (لااقل من) اظهار نظری تا قبل از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی از ایشان ندیدم که نشان دهد وی عامل و آغازگر تصویب این اصل بوده باشد!؟ و یا اینکه حسن آیت به آیت الله منتظری خط داده و از کانال وی توانسته اصل ولایت فقیه را وارد بازی سیاست کند!!؟ پوچی این ادعا همان خود این ادعاست. و نیاز به اثبات ندارد!چنین به نظر می رسد که حسن آیت (با توجه به سوابق وی) و نه بر اساس اعتقاد و ایمان به ولایت فقیه، بلکه بر تمثیل «کلمه الحق»[اگر ولایت فقیه حق باشد!!] «یراد بهاالباطل» داشته و به آن پرداخته است. و نه تنها ایشان، بلکه برخی،و از جمله بخشی از روحانیون، همان هایی که الان زیادی ذوب در ولایت فقیه هستند!! (بخشی از همان باند ولایت فقیه)که هم مخالف خمینی و هم منتظری بودند و اصلا به حکومت اسلامی و… اعتقادی نداشتند، جزو همین قماش هستند. #مصباح_یزدی را می توان مصداق آن دانست.به گمان من حسن آیت به دلیل فهیم بودن او به اهمیت ولایت فقیه _که عامل اختلاف و شکاف بین نیروهای انقلاب و انحصار در قدرت خواهد شد_ همان رویه ی حزب زحمتکشان بقایی در مورد دکتر #مصدق و آیت الله #کاشانی را پیشه ی خود کرد!و در مورد آیت الله منتظری، آنطور که همه ی تقصیر متوجه وی باشد، قابل قبول نیست و بعضا این نوع تحلیل و قضاوت بر اساس عُقده ی حقارت و کینه و بعضا هدایت شده از سوی نظام ولایت فقیه است که چنین تحلیل های ناروایی را صرفا متوحه وی می کنند! [1]آیت الله منتظری شارح ولایت فقیه بود، اما نه #سلطنت_فقیه؛ آن انتظار و توهّمی که او از خمینی و ولایت فقیه داشت درست از آب درنیامد! و ایضا ترس از شکست انقلاب و گرفتار شدن دوباره ی مردم به یک شاه دیگر که نامش «رئیس جمهوری» است!همه خوب می دانیم او بیشترین ضربه را از «باند ولایت فقیه» خورده است. او برخلاف خمینی،که اکثر عمرش را در دایره ی بسته و تنگ حوزه علمیه نجف #عراق سپری کرد و تقریبا هم در عراق و هم در بازگشت به ابران دریافت اطلاعاتش از جامعه، از دایره ی چند نفر روحانی مورد وثوق (و از جمله فرزندش #سید_احمد_خمینی)فراتر نرفت،آیت الله منتظری سال ها هم در #زندان و هم در #تبعید و هم پس از انقلاب با دیدگاه های متنوع نشست و برخاست کرد و از او یک #مرجع_تقلید سنتی اصلاح ورز روشنفکر ساخت؛که عملکرد و رفتار بعدی وی، آن را ثابت می کند!به اعتراف تاریخ و مستندات موجود، آیت الله منتظری چه در حد یک شخصیت باسابقه ی انقلابی و چه درمنصب #قائم_مقام_رهبری، از همان سال نخست، همواره روحیه ی انتقادی داشت و بر علیه ظلم و نابرابری و تبعیض و بی عدالتی بود و با رویه ی ساختارشکنانه ی #دادگاه_های_انقلاب در زندان ها و #اعدام های ناصواب، بخصوص اعدام های فله ای سال67 به مقابله برخاست و حتی حاضر نشد بخاطر حفظ قدرت (قائم مقام رهبری) سکوت کند!وی آن « #گوساله_سامری» که از «ولایت فقیه» ساخته شد و مردم را به پرستش آن وادار کردند، همچون ابراهیم بت شکن، آن بت را شکست! و اتفاقا برخلاف دیگر مدعیان (از جمله در جامعه روحانیت) شجاعت و شهامت آن را داشت که هم به انتقاد ازخود بپردازد و هم از ولایت فقیه_که به سلطنت فقیه منجر شد_ تبری جسته و با آن مخالفت کرده و آن را نقد کند!و نکته آخر و پایانی پاورقی فصل اول اینکه:قصد نداشتم و ندارم همچون مجموعه [ #چنین_روزی_در_چند_سال+پیش] در ذیل مطالب گرد آوری شده، پاورقی تحلیلی بنویسم؛ وگرنه گفتنی نوشتنی بسیار است!انشاالله وقتی این مجموعه پایان یافت و در زمان تنظیم و تدوین به صورت کتاب(جهت چاپ)،بر آن حاشیه آن خواهم نوشت!با توجه به آزارهای « #شنود»ی و محدودیت های ایجابی و سلبی که مدام تکرار می شود و وقتی هم به سوابق نوشته ها و تاریخ انتشار و … _که غالبا محتوای آن مطالب تولیدی و تحلیلی است و نه باز نشر اخبار_ نگاهی کنید، با یک حساب سرانگشتی هر مبتدی تاره واردی هم که بازخورد و عدم حمایت ها را ببیند! (جز عده ای انگشت شمار، که خود آن دلیل مدعای ماست،آفتاب آمد دلیل آفتاب)مهندسی شدن آن را درک می کند که چگونه است و ازکجا سرچشمه می گیرد؟!؟و یک دلیل عدم نوشتن پاورقی ذیل هرشماره ی این مجموعه این است که نخواستم خودم را هزینه ی یک عده ی محدود و خاص کنم که به هر دلیل و یا با هر توجیه، حداقل ترین حمایت را هم نکردند؛ و ما روزی کارنامه ی آنان در مورد خودم را بررسی خواهیم کرد.به استناد اسناد موجود، «شنود» کنندگان و آزار دهنده های «شنود»ی، نمی توانند مسئولیت جنایت و کارهای کثیف و ضد اخلاقی خود را برعهده بگیرند. آنان همچون یک فرد«مازوخیسم» حاضرند حتی به خودشان آسیب برسانند و با صرف هزینه های گزاف، یا با رانت و یا ارعاب و یا فشار و یا هر نوع فریب دیگر، خیلی ها را(هم در داخل ایران و هم خارج از کشور) وادار به سکوت کنند.یک دلیل ساده و آشکار و غیرقابل انکارش، (که در آستانه سالگرد آن هستیم) «تبانی سکوت» در مورد #زندانی شدنم همزمان با تعطیلی « #روزنامه_سلام» است، که این جانب علاوه بر اینکه یکی از نویسندگان آن روزنامه بودم، مسئولیت اداره حروفچینی روزنامه را هم بر عهده داشتم. و ایضا استمرار این «تبانی سکوت» پس از #تعطیلی_«روزنامه_سلام» تا الان و حال حاضر! که جز تحمیل #بیکاری و ایجاد وضع بد معیشتی حاصلی نداشته است؛ و البته این #حق_الناس همواره بر سکوت کنندگان سنگینی خواهد کرد!قصد آنان هم این است تا بدون پذیرفتن رسمی مسئولیت، مرا از نوشتن(که حرفه و عشق است) بازدارند…! تا مثل یک فرد عادی و عوام، با وضعیت بد معیشتی، زندگی را سپری کنم!مجوز ندادن به #کتاب هایم، به تاخیر انداختن چاپ کتاب هایی که مجوز می گیرند و ندادن مجوزتاسیس یک #انتشارات،آنهم به دلیل واهی وموهومی که اصلاوجودخارجی نداشت و… از جمله روندی است که با تعطیلی روزنامه سلام در پیش گرفته اند و هر روز و هر سال هم بر شدّت آن افزوده اند.(در همه ی این موارد نوشته ام. به آنجا رجوع شود).لذا در این وضعیت، اگر بخاطر مصلحت خاصی نبود (و حداقل برای رو کم کنی)،همین مقدار حضور در شبکه های اجتماعی و اینترنت هم زیاد است… در این فضای آلوده و رانتی و شارلاتان بازی و کلاشی و حُقه بازی، از دیگ شبکه های اجتماعی و اینترنت، آشی پخته نشده و نمی شود. دائم دیگی را بهم می زنند که در آن سر سگ می جوشد!فلک به مردم نادان دهد زمام مراد…تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس!و اینکه:چون غرض آمد هنر پوشیده ماند!#محمد_شوری(نویسنده و رونامه نگار)10تیر 1400t.me/shourimohammadپاورقی[1]: آیت الله منتظری:[پس از اینکه بعضی از روزنامه های مزدورو متملق همچون سابق هرچه خواستند از تهمت و اهانت دریغ نکردند،در روز چهارشنبه 18رجب مطابق با 28/8/1376 به بهانه حمایت از ولایت فقیه جمعی از افراد بی منطق را به نام حزب الله به راه انداختند و به زور و تهدید و اغفال، بعضی ازمحصلین بی گناه دبیرستان ها را هم با آنان همراه کردند و ضمن راهپیمایی در خیابان های قم آنان را به طرف حسینیه شهدا و دفتر اینجانب حرکت دادند؛ و با شکستن درب ها و قفل ها آن ها را اشغال کردند و هرچه توانستندشکستند و پاره کردند و هرچه خواستند گفتند و اهانت کردند، و دراین میان همکاری بعضی از افراد اطلاعاتی باحمله کنندگان بسیارمحسوس بود. در این میان اصرار داشتند -به بهانه محافظت از من- مرا از اطاق وکتابخانه ومنزل شخصی خارج نمایند و ببرند و همه هستی مرا در اختیار رجاله ها و غارتگران قرار دهند،و معلوم نبود مرا به کجامی‎خواستندببرند،وهمین بی سیم به دست ها حتی می‎خواستند برای این منظور درب خانه اندرونی را با دیلم از جا بکنند تا به من دسترسی پیدا کنند و به زور ببرند. جمعی از فضلا و طلاب و برادران را بازداشت و تلفن ها را قطع کردند و بلندگوهای حسینیه را دراختیار گرفتند، و مانند لشگر مهاجم پیروزشده با شعارهای انحرافی و توهین آمیز و به نام حمایت از ولایت فقیه و ولی فقیه، خودشان هرچه خواستند گفتند و پخش کردند و موجبات ناراحتی همه همسایگان محترم را فراهم نمودند. معلوم شد در منطق آقایان ولایت فقیه یعنی غارت اموال و شکستن و پاره کردن کتاب ها و حتی قرآن کریم، ولایت فقیه یعنی تصرف غاصبانه در خانه و ملک دیگران، ولایت فقیه یعنی اهانت به حوزه های علمیه و علما وفقه و علم و بی احترامی به همه مقدسات. خوب شد نمردیم و ثمره ولایت فقیه آقایان را برای چندمین بار لمس کردیم.فرستادن رجاله ها برای غارت هستی من سابقه دارد؛ در بهمن 1371 نیز همین عمل را انجام دادند و هستی مرا و حتی آرشیو چهارده ساله مرا بردند و پس ندادند؛ و بالاخره در زمان عملیات وحشیانه آقایان، من مشغول مطالعه نهج البلاغه بودم،ولی زنان وهمسایگان همه گریه و زاری می‎کردند، این ولایت فقیه چماقی وآمیخته باغارت و فحاشی برای آقایان مبارک باد.و برحسب اخبار واصله موثقه،آتش بیار معرکه رئیس قوه قضائیه -که باید مظهر قانون و عدالت باشد- بوده است، ایشان در شب چهارشنبه به قم آمدند و فرمان آتش را صادر کردند و به تهران بازگشتند…در خاتمه متذکر می‎گردد که آقایان با شعار«مرگ بر ضد ولایت فقیه» دست به همه خرابکاری ها می‎زنند].

بیدی نیستم که با باد #شنود برقصم!

#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

(+18)

 

https://www.facebook.com/assize.mahkame/posts/2036662263068524?__tn__=K-R

 

https://www.tribunezamaneh.com/archives/180134

 

پیشاپیش اگر از ادبیات غیر متعارف استفاده می کنم پسیاربسیارپوزش می طلبم.

که گفتند:بی ادبی را ازکه آموختی؟

گفتم:ازحرام لقمه های شنود کننده!

هرکه در دوران سیاه«جمهوری آخوندی ولایت فقیه»-(دهه60)-تنش به صابون زندان و بازجویی خورده باشد،می داند که این قماش افراد(که برخی شان آشکاراشکار شده اند،وبرخی شان هم دمکرات لیبرال  اصلاح طلب استمرارطلب!!وبرخی شان هم همچنان پوستین تعبُّدمقدس مآب جانمازآبکش را برتن دارند)ازاین ادبیات در زمان بازجویی به خورد زنداتی می دادند.

حرام لقمه بودن درجه،مدرک،پسوند اصولگراواصلاح طلب واعتدال و کوفت و زهرمارنمی خواهد. به این حرام لقمه ها(و ایضایحتمل حرام زاده هایی)که صبح تا شام،شیفت به شفیت وبااضافه

کاری وگرفتن پاداش ازارباب های خود(حاجی آقاها)که دستی هم گاهی یواشکی به سر و سیمای اهل بیت خانه شان می کشند!! می گویم:

عرض خود می برید زحمت ماهم نمی دارید!!

قصد جسارت به خواننده ی محترم را ندارم!

ضمیرمافی ضمیرخودش رامی شناسد.

درست است که نویسنده و روزنامه نگارهستم،اما ازاین سوسول بازی ها هم بلد نیستم!

گاهی جواب کلوخ،سنگ است!و جواب های هوی!

و گاهی هم بایدازاین ادبیات چاله میدانی حواله شان کرد تابفهمندچه مزه ای دارد؟و سکوت و هیچی نگفتن،نه دلیل ضعف است و نه ترس و…

آنها که می دانند می فهمند که چه می گویم؛العاقل یکفیه الاشاره!

که این دانایان!!برخی شان  علاوه بر رفاقت،شریک دزد هم هستند!!(اینها که هیچ).

امابرای آنها که نمی دانند،پنهان نمی کنم؛بگذاربدانند؛چیزی را هم برای پنهان کردن ندارم.

نه اهل تقیُه و بَخیّه هستم و نه«ماله کش»!که بخواهم با سکوت و کوتاه آمدن کاسه ی گدایی پیش مدعیان(که راه مفت خوری و ملاخوری و شارلاتانی را در«جمهوری آخوندی ولایت فقیه» خوب تعلیم دیده و برای رسیدن به یک نان اضافه مثل یک دلقک ادای فرهیختگی رابازی می کنند!!)ببرم.

اگرباشنود24ساعته،وهمراه با آزارها واذیت های این چندساله،عدم امنیت بهداشتی وتغذیه ای،محرومیت شغلی،(چون نخواستم و نگذاشتم غیرشغل خودم رابه من تحمیل کنند)و کمک و استفاده ازسگ های موتور سوار اجیر شده و مزاحمت های تلفنی،(تمام این تلفن ها هست و می شود سابقه وخط و ربط شان را بیرون کشید که به اشاره ی کدام حرام زاده ی حرام لقمه ای مزاحم می شوند)وبا فریب و ارعاب برخی،و با مساعدت وهمیاری شرکای  دزد که یا کونشان دراین ماجرا گُهی ست، و یا علاوه برآن،رفیق قافله هم هستند، و هم چنین یک مُشت آدم های ازدماغ فیل افتاده که فقط نوک بینی خودشان را می بینندو توهُّم زده اند که آسمان خدا سوراخ شده و ایشان را به عنوان عقل کل آفریده و عده ای هم در داخل و هم در خارج ازکشور،که فقط بنده و برده ی رانت و دلارند،بایدبگویم:

با«شنود»،طوفان و سیلاب و زلزله کاشته اند!

و آن سیلاب و زلزله  من هستم؛به سراغ تان خواهم آمد!

قبلا در نوشته های دیگر، درزمان های مختلف نوشته ام که:

«شنود و رد یاب برای کسانی (شاید)کاربردداشته باشد که نداند.برای من که می دانم،حنایتان رنگی ندارد؛وخوب می دانید که چگونه آنراعلیه خودتان بکاربرده ام و می برم؛ تا آن حرام لقمه  های شنود کننده،روانی شوند و راهی تیمارستان!(می دانم کجای تان می سوزد!!).

خوب می دانید (چه در روزه ی سکوت باشم و  چه نباشم) چه چیزی را دائم حواله تان کرده و می شنوبد!وهیچ وقت ازاین زبان(حتی در دوران سیاه زندان و ماه ها سلول انفرادی)قصه ی حسین کرُد شبستری نشنیده اید.و ایضا هیچوقت نخواهید شنید!

بقول دکتر شریعتی:»حسرت یک آخ» را به دلتان می گذارم!

حسرت  یک التماس،یک گدایی کردن پیش شرکای دزدتان (ورفقای قافله)،مدعیان!!،نوچه ها،و سمپات ها و گُنده بَک ها و سران و«حاجی آفا»هایتان را به دلتان گذاشته و می گذارم…

شما حتی وجودش را ندارید تامسئولیت جُفتک زدن های بی شمارتان را برعهده بگیرید.چون خفاش شب و منافق اندر منافق اندر منافق بوسیله ی شنود می خواهید باصطلاح (با کمک آنهایی که به هرنحو،بخاطر ترس و یا فریب وغیره)مرا از حیّزانتفاع بیاندازید ویابایکوت رسانه ای کنید تا بوی گَند گنداب سرتاپالجن خودو شرکایی که آنهاراباخود در باتلاق گُه فروبرده اید، لاپوشانی شود!دوره ی آن درعصرحاضر خیلی وقت است پابان یافته،باهمه ی محدودیت هایی که ایجادمی کنید راه خودش را بازمی کندو کرده است؛ و شمابازمثل خر در گِل درجامی زنید! (فولادآبدیده ترمی شود).

اینقدر گاف داده ایدکه هیچ بهانه ای برای توجیه و حاشای آن،ودلایل صد من یه غازی که می آورید(وبخورد دیگران هم می دهید تاهمه یک نوع دیکته درپاسخ من بدهند!!)ندارید و ندارند!که همان خود دلیل و صحت ادعای های دیگر من است!

و هیچکدام از مستندات شنود تان سند قضایی نمی تواندباشد.فقط برای ارعاب و ترساندن و وادارکردن بکار می آید که می گویم:کور خوانده اید!

بزدلانه به کمک رفقای استمرارطلب منافق صفت(وبعضامفت خور،ملاخورو ماله کش)توانسته اید با تحمیل بیکاری ومحرومیت های شغلی باصطلاح مراازنظرمالی ضعیف نگهدارید.

دلتان به این خوش است که با محرومیت های شدیدمالی شاید محتاج شما و شرکای دزدتان شوم.(زهی خیال باطل).

سال هاست که دارم باهمین پول اندک(ماهی500هزارتومان،که مال خودم هست و نان خودم را می خورم،و زیرتیول کسی هم نیستم)زندگی می کنم.جیره خواراین وآن هم نشده ام که مدیون شوم.

اگرفکر کرده اید بادستکاری پروفایل ها وآدرس های  اینترنتی ام (واخیرا کتابخانه ملی برای ثبت کتاب)و پائین آوردن سرعت اینترنت،و دزدی های اینترنتی توسط سگ های رصد کننده،ره به جایی خواهید برد،بسم الله!همچنان ادامه دهبد.

بیدی نیستم که با باد شنود شما برقصم!

برای آنها که نخوانده اند،نشنیده اندو ندیده اند،توصیه می کنم به آدرس  و لینک های زیر هم اگر می توانند و می گذارند،مراجعه کنند تا فهم موضوع کامل ترشود.

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل فضلی ودانش، همین گناهت بس!

#محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

تهران،آذر1397

@shoorijezehmohammad

واینجا:

https://www.facebook.com/assize.mahkame/posts/2036662263068524?__tn__=K-R

 

خواندنی ها:آدرس و لینک های زیر:

درختان شنود؛میگن شنود نیست،اما شما باور نکنید!

https://www.tribunezamaneh.com/archives/169278

شنود(سایت جرس)

http://www.rahesabz.net/storyHYPERLINK «http://www.rahesabz.net/story/41108/»/HYPERLINK «http://www.rahesabz.net/story/41108/»41108HYPERLINK «http://www.rahesabz.net/story/41108/»/

شنود/21مرداد90

http://assize.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post.html

شنودچی های واجا شیپورچی مای مطبوعات چی/25شهریور/92

http://assize.blogspot.co.uk/2013/09/blog-post_7388.html

حاج اقا /22مرداد1388

http://assize.blogspot.co.uk/2009/08/blog-post_13.html

شنود/سایت ندای آزادی

http://nedayeazadi.org/articles_cur.php?id=548

 

عاقبت زین نردبان افتادنیست/23مرداد1388

http://www.rahesabz.net/story/507/

واجا/جرس

http://www.rahesabz.net/story/41890/

لینک نظر زیر مطلب خزعلی مربوط به شنود

http://www.rahsanews.com/archives/3209

دیدنی وشنیدنی  ها:در یوتیوب

شنود شیطان:

شنود شیطان قسمت اول(محمد شوری)

https://www.youtube.com/watch?v=BE8fl04c7NY&list=PL0UqUPT8EgupmBeoqnD8_Llcr7oxnqKAA&index=2&t=5s

شنود شیطان قسمت دوم(محمد شوری)

https://www.youtube.com/watch?v=NQ3LwJ9Sj9U

شنود شیطان قسمت سوم(محمد شوری)

https://www.youtube.com/watch?v=k8YA3tjOS_8

 

 

#شنود_شیطان(قسمت دوم)

از:

#محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار بیکار)

این چهارمین فایل صوتی وتصویری ودومین قسمت فایل مربوط به شنود است.

دراین فایل به موضوع #شنود، شنود در #زندان،شنودقبل وبعدازانقلاب،#کیف_های_شنود،ونقش #دولت_سایه پرداخته ام.

۴شهریور۱۳۹۶

 

#شنودشیطان

این سومین فایل صوتی وتصویری اینجانب است.که درموردشنودو #استراق_سمع واتفاقات حواشی آن به همراه نشان دادن اسنادومدا ک لازم،حرف هایی شنیدنی رادراختیارافکار عمومی  قرارداده ام. ودرآدرس زیرمی توانیدآنرامشاهده نمائید.

درفایل اول به موضوع کتاب ودرفایل دوم به زندانی شدنم درروزبعدازتعطیلی  #روزنامه_سلام پرداخته ام.که آدرس یوتوب آن درذیل می آید.هم چنین می توانیددر تگرام وفیس بوک اینجانب آنرابه همراه دیگرمطالب بخوانید و ببینید

 

این آدرس فایل صوتی وتصویری مربوط به شنود

 

 

این آدرس فایل صوتی تصویری مربوط به #کتاب

 

این آدرس فایل صوتی تصویری مربوط به روزنامه سلام

 

محمد شوری

نویسنده و روزنامه نگاربیکار

۱۶مرداد۱۳۹۶

شنودشیطان
این سومین فایل صوتی وتصویری اینجانب است.که درموردشنودواستراق سمع واتفاقات حواشی آن به همراه نشان دادن اسنادومدا ک لازم،حرف هایی شنیدنی رادراختیارافکار عمومی  قرارداده ام. ودرآدرس زیرمی توانیدآنرامشاهده نمائید.
درفایل اول به موضوع کتاب ودرفایل دوم به زندانی شدنم درروزبعدازتعطیلی   روزنامه_سلام پرداخته ام.که آدرس یوتوب آن درذیل می آید.هم چنین می توانیددر تگرام وفیس بوک اینجانب آنرابه همراه دیگرمطالب بخوانید و ببینید.
این آدرس فایل صوتی تصویری مربوط به کتاب
این آدرس فایل صوتی تصویری مربوط به روزنامه سلام
این آدرس فیس بوک
www facebook.com/assize.mahkame
این آدرس تلگرام
واین  هم آدرس فایل صوتی وتصویری مربوط به شنود واستراق سمع
محمد شوری
نویسنده و   روزنامه نگار_بیکار
۱۶مرداد۱۳۹۶

آیت الله منتظری در کتاب«دراسات فی ولایه الفقیه وفقه الدوله الاسلامیه»(مبانی فقهی حکومت اسلامی)ج4ترجمه ابوالفضل شکوری در فصل هشتم در احکام استخبارات و کسب اخبار در بحث چهارم ص383می نویسد:
«نکته مهم دیگر اینکه در گزینش و انتخاب و انتصاب افراد برای مشاغل تجسس و کسب اخبار،نباید معیار گزینش بیکار بودن آن افراد و شاغل بالفعل شان باشد،بلکه باید معیارملاک انتخاب آگاهی واهلیت وصلاحیت داشتن و واجد شرایط بودن آن اشخاص برای تصدی واشتغال در حین منصب هایی باشد.روی این اصل ممکن است اعضای دستگاه کسب اخبار حتی از میان کسانی که شغل هایی نیز دارند برگزیده شوند.مانند نمایندگان مجلس که نسبت به وضع موکلین خود آگاهی دارند،ائمه جمعه و جماعات وجماعت گویندگان و وعاظ اساتید،محصلین ،رانندگان،برخی ازکسبه،روسای قبایل و عشایر وامثال اینها…»
یعنی:استراتژی آنتن همدیگر شدن؛ که نظام ج.ا.ا اسلامی به نحو احسن از آن استفاده می کند.
متنهاایشان هنوز به ماهیت وزارت اطلاعاتی که معبر جواسیس شد، مطلع نبود و این کتاب برای مدینه فاضله آرمانی (غیر رئال )نوشته شد.
بعدها با جا افتادن حاکمیت در موضوع استخبارات(با تاسیس واجا)به نحوی عمل کرد که سبب شد ایشان (آیت الله منتظری)در نامه ای خطاب به خمینی بنویسد:«وزارت اطلاعات شما روی ساواک شاه را هم سفید کرده است».
منبع و جایگاه اصلی دولت سایه، وزارت اطلاعات (واجا)است.
آنها بخوبی از محتوای اینچنینی کتاب سو استفاده کردند.
منتها افرادی که به استخدام درآمدند و سالها لنگر انداختند و درحال کنگر خوردن هستند (که ماهیت آنها باآنچه در بازجویی از همسر سعید امامی وهمکاران خودشان دیدیم کاملا آشکار و علنی شد)نه متشرع و اهل حرام و حلال و آداب دین هستند و نه به پایبند به اخلاقیات انسانی.واتفاقا شاکله اصلی دولت سایه که امور را هدایت می کنند همینهاهستند(بعدا خواهیم نوشت)
من در محلی که برای خودم اجاره کرده بودم در یکی از روزهای ماه رمضان درحالی که داشتم با امواج رادیو ور می رفتم یکهو صدای مکالمه دوشخص که داشتند تلفنی با هم صحبت می کردند را شنیدم و طبعا گوش دادم(بدون آنکه بدانم چه کسانی هستند)که در همان لحظه همسایه طبقه پائین آمد بالا و در زد،و بدون مقدمه با مشت و لگد بجانم افتاد و گفت: چرا داری به تلفن های من گوش می دهی و بگوید:من مال وزارت اطلاعات هستم و تو را توی گونی می کنم و..و..و بعدبرود.
خب ایشان از کجا می دانست که من در حال گوش دادن به تلفن ایشان هستم. تازه من از کجا می دانستم که ایشان است. پس معلوم شد که دولت سایه (با استفاده شنود)به هر جا که نقل ومکان می کنم آدمهای خودشان را هم به همان جا می آورند(دراین مورد مفصل بعدا خواهم نوشت).
ایشان مستاجری بود که همزمان با من آمد.با یک خانم میانسال که از سن خودش کمی بالاتر بودزندگی می کرد.به گمانم چیزی شبیه فریده خانوم هاوخاله خانوم وپری بلنده هایی که این ور و آنور توسط دولت سایه برای عیش ونوشهای خصوصی راه اندازی می شود(که بعدا در موردش خواهم نوشت).
من همان زمان با توجه به شکایت رسمی که از مخابرات و وزارت اطلاعات در مورد شنود کرده بودم و نتیجه نگرفتم فقط به نوشتن چند نامه به جاهای مختلف بسنده کردم که در مورد آن و نیز در مورد شنود و آنتن های انسانی بعدا مفصل،همراه بامصادیق خواهم نوشت
تابعد..
محمد شوری
نویسنده و روزنامه نگار
24شهریور93

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندار احوالات من

یکی از کارکردهای دولت سایه این است که مسئولیت فعل خود را نمی پذیرد.
یعنی جوری نشان می دهد که از وی هیچ عملی صورت نگرفته.او طبیعی رفتار می کند و بوسیله عوامل که زنجیر وار (بدون آنکه همدیگر را بشناسند)در خدمت شان هستند،با دراختیار داشتن رانت ثروت و قدرت هر کجا خواستند وارد فاز عملیاتی شده ودر صورت شکست و یا افشا همان عوامل را قربانی را می کنند.عوامل بطور طبیعی وارد می شوند و بدون آنکه هدایتگر اصلی خود را به عنوان مسئول و رئیس عملیات بشناسند.
یکی از فعالیت های مهم و اصلی دولت سایه شنود(در انواع مختلف!)است.آنها به این وسیله علاوه بربدست آوردن اطلاعات و آنالیز کردن، نسبت به دریافت ها کارکرد و برنامه های مختلف ترتیب می دهند و آن پروسه ای که در صدد آن هستند را به جریان می اندازند.
مثلا در مورد قتل های زنجیره ای علت شکست وافشا شدن(هرچند سریع در راستای پنهان ماندن مهره های اصلی سر و ته قضیه را جمع وجور کردند)شنودی بود که در منزل فروهر گذاشته بودند و تیم عملیاتی نمی دانست و هنگام قصابی کردن و کشتن داریوش و همسرش تمامی مکالمات و سخنانشان در جای دیگر شنیده می شد. واین چنین خیاط در کوزه افتاد…
بعد از خلاصی از زندان در اواخر سال 66 و بالاخص پس از آزادی از زندان دوم در سال 78،کارکردهای شنود بشدت اکتیو و یکی یکی اجرایی می شد.
آنها به زعم خود (با تمامی امکانات مادی و انسانی و رانتی ) ما را هالو فرض می کردند.
سلسله اتفاقات و حوادث دارای یک هارمونی است که خواننده با یک اشاره آن را کرد بدست خواهد کرد. برخی ازآنها مستند و دارای ادله است و برخی هر چند مدرک و مستندی در اختیار نیست، اما بنابر عقل سلیم و منطق که اشعار می دارد: هر جا دود غلیظی دیدید حتما بر آتش در محل صحه می گذارید بدون آنکه دقیقا در آن محل باشید،گفتارهای بعدی برهمین سیاق دراختیار قرار می گیرد:
هرچه می گویم بقدر فهم توست
مردم اندر حسرت فهم درست!
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
12شهریور93

برای مشاهده عکس و اسناد مرتبط و مستندات به فیس بوک اینجانب رجوع شود:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندراحوالات من…

سال بدون شنود داشته باشید!

تبریک سال نو
وقل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق

حاج آقا!

بدون شرح…

روزنامه تعطیل شده«خرداد» به نقل از روزنامه «الشرق الاوسط»نوشت:

دستگاه شنودی که در خانه داریوش فروهر کار گذاشته شده بود،منجر به کشف شبکه ترورهای اخیر شده است.این روزنامه مدعی شد در درگیری کلامی میان داریوش فروهر و همسرش با نیروهای امنیتی که پیش از قتل این دو روی داد،دستگاههای استراق سمع یکی از مراکز اطلاعات نزدیک خانه فروهر گفت وشنودی را ضبط می کند.

به نوشته الشرق الاوسط یکی از کارکنان این مرکز از محتوای نوار ضبط شده شگفت زده شده و آن را به یکی از مسئولان می رساند.

این روزنامه هم چنین نوشت:

در نوار مزبور،یکی از قاتلان پس از قتل فروهر تلفنی با …. صحبت می کند و خطاب به وی می گوید:«حاج آقا»کار با موفقیت تمام شد. اما ما مجبور شدیم از دست زنش نیز راحت شویم».

دکتر علی شریعتی در کتاب استخراج و تصفیه منابع فرهنگی نوشته است:

«…بک نفر می گفت که به دادگستری رفته بودم.یک قاضی را می شناختم که دوستم بود.این قاضی بسیار متین و مؤقَّر واخلاقی و معنوی بود. رفتم پیش او نشستم.می خواستم حالش را بپرسم،دیدم متهمی را آوردند توی اطاق.

این متهم آقای محترمی بود،قیافه ای خیلی وزین داشت و خیلی با وقار حرکت می کرد و می نشست و کلاهش را برمی داشت و معلوم بود که آدم حسابی است. بعد تا اجازه گرفت که بنشیند به قدری قیافه این مرد محترمانه بود که خودبخود با اینکه متهم بود ما نیم خیز شدیم،یعنی خودبخود به این عکس العمل وادار شدیم. ولی یک مرتبه این قاضی که آدم مؤدب و اخلاقی ای بود شروع کرد به اهانت کردن های عجیب و غریب به آن مرد، پاشو، گُم شو، برو بیرون، کثافت آمده می خواهد جلوی من بنشیند،تو چه حقی داری بنشینی؟بیا اینجا بایست. این مرد محترم تا می خواست بنشیند اینجوری خشکش زده و بعد مجبورش کرد که بیاید و جلوی میزش همینجوری بایستد. بعد هم آن قاضی شروع کرد تمام اصطلاحات اهانت آمیز و کلمات موهن را که اصلا درتصور من نمی گنجیدنثار این مرد کرد. آن مردتا می خواست بگوید آقا،قاضی می گفت مرگ آقا،تا می گفت آقا به حرف من گوش بده می گفت تو اصلا آدم نیستی که حرف داشته باشی،تو یک هیکل پر از پلیدی هستی،اصلا خانوداه ات هم همینجوری است،من تحقیق کردم تو و پدرانت و اجدادت هم پلید بوده اند و خلاصه شروع کردبه توهین به آن مرد و شخصیت واجدادش و گفت بر بیرون.بعد هم با یک وضع اهانت آمیزی او را از اطاقش بیرون انداخت.

وقتی آمد و نشست،من تعجب کردم وگفتم شما آدم مؤدب ومحترم و ملایمی بودی،یک آدم بیچاره هرگناهی هم کرده باشد باید از او بازجویی بکنی،این چطور طرز رفتار با متهم است؟

قاضی گفت:آقا من پرونده ای دارم که تمام این پرونده روی کاکل همین مرد می چرخد و این مرد اگر یک اقرار بکند همه مسائل برای من روشن می شود، اما اقرار نمی کند. چون یک مرد مهمی است،توی محله خودش همه به او می گویند«حاج آقا»!

تهران/22مرداد88

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

بایگانی

دسته‌بندی