You are currently browsing the tag archive for the ‘سربازان گمنام’ tag.

زنگ تلفن منزل به صدا درآمد!
الو،بفرمائید.
آقای شوری؟
بله، خودم هستم.امرتون؟
من سرهنگ«معنوی» از اداره آگاهی تهران هستم،شما بدلیل مزاحمت تلفنی باید بیائید این اداره؟!!
خب،اولش موضوع رو به شوخی گرفتم.گفتم شاید یکی داردشوخی می کند! اما بعد با پیله کردن و تکرار تلفن که من فلانی ام و این هم شماره ام،رفتم.
من و مزاحمت تلفنی؟!!
خب مزاحمت تلفنی یعنی اینکه منِ نویسنده و روزنامه نگار از تلفن منزلم مثلا مزاحم خانمی شده ام!!؟
حسب قانون احضار فرد مزاحم شرایطی دارد و باید طی شود،که اینها انجام ندادند.
بهرحال رفتم.
اونجا(توی اداره آگاهی شاپور)یک نفر دیگر هم بود؛خودش را «جواهری»نماینده وزارت اطلاعات یا همون واجا،یا واطا و یابقول برخی«ساواخ»- که به قول آیت الله منتظری روی ساواک شاه رو هم سفید کرده است-معرفی کرد.
جوانکی بود که تازه داشت راه و رسم سرباز گمنام شدن را تعلیم می دید!اما اون سرهنگه،یه آدم میانسال و جافتاده ای بود!
همون سرهنگه یک پرینتی از تلفن هایی که از منزلم رد و بدل شده بود را نشانم داد و بعد با اشاره به یک تلفن که از آلمان می شد،گفت ایشون جزو منافقین است و سپس حُکم صادر کرد که شما مزاحم نظام ج.ا.ا. شده اید!
اینجا بود که معنای جدید مزاحمت تلفنی رو هم فهمیدم!
اون فردی که با هم تماس داشتیم شخصی بود بنام دکتر«کاظمی»؛که قبل از تعطیلی روزنامه سلام توسط مدیر مسئول روزنامه(موسوی خوئینی ها)برای انجام کاری صرفامطبوعاتی(آنهم بادریافت حق الزحمه ای جداگانه)معرفی شده بود!
احتمالا(بعدهافهمیدم)«مجتبی کاظمی»یا«مصطفی کاظمی»(همان موسوی)از اعضای واجا و نیروهای قتل های زنجیره ای؟که در شماره های بعد که از روزنامه سلام خواهم نوشت،در مورد ایشان هم خواهم گفت!
اینجابودکه آقایون که باشنود و داشتن اطلاعات شنودی خیلی خودشون رو زرنگ فرض کرده بودندومارا با همه محرومیتهای مادی و کاری هالو،رسما اعتراف کردن که تلفن هایم شنود می شود.
از همه تاسف بارتر اینکه باهمان اطلاعات شنود،بیایند مثلا به شما(ازهرصنفی و طبقه ای،مثل روشنفکر وآخوند،جاهل و قاصر(قیمت هافرق دارد)بگویند وقتی در مقابل فلانی قرار گرفتی و روبرو و هم کلام شدی اینگونه حرف بزن و از این کلمات استفاده کن و یا این اداها رو از خودت نشون بده!؟!
وچقدر ضعیف و بدبخت(اونهم دانای عاقل و باسوادش)که ندانسته،عمله یا ستون پنجم ویا مزدور(آنهم بی جیره و مواجبش)بشود!؟!
منزل راکه عوض کردم،بازقضیه شنودبه نحوی علنی شد،درقسمت شماره 4 شرح کوتاهی از آنرا داده ام.
حتی بعدازاین منزل هم(یک جای استیجاری دیگر)باز این شنود را علنی کردند. تلفن منزل را قطع کردند.علت را که پرسیدم،گفتند حکم قاضی ست وبرای رفع آن بایدبروی اداره اماکن در خ. مطهری!
خودم که نرفتم،آشنایی رفت.لیستی از پرینتهای تلفن منزل را نشانش دادند و گفتند شما با ماهواره و با آقای«علیرضا نوری زاده» تماس گرفته اید.
یادم آمد که از طریق فاکس منزل، یک برگ فاکس برای ایشان ارسال کرده بودم!
من طبق اصل قانون اساسی از آنهاشکایت کردم.برخلاف شکایت قبلی ام از اداره راهنمایی و رانندگی که اصلا بررسی نشد،(که در این مورد هم خواهم نوشت)آنرازود بررسی کرده،ولی مختومه وبی جهت دانستند!
با این حال بعدا به کمیسیون اصل90مجلس هم رفتم.-که اون موقع رئیسش آقای انصاری بود-کتباوشفاها وحضورا.
اما آقای انصاری درجلوی من به همه چیزرسیدگی کرد،جز شکایت من؟
همونجا بود که خواهر«عزت ابراهیم نژاد»ازکشته شدگان واقعه18تیر رو هم دیدم که آمده بود به خونخواهی برادرش.ایشان راهم معطل وباصطلاح با وقت کشی سرکارگذاشتند!
شنود و استراق سمع طبق قانون اساسی،ممنوع است مگر به حکم قانون.
قانون نویس کیست؟نمایندگان رهبری درقوه قضائیه و مجربه ومقننه طبق اصل نظارت استصوابی.
از توش چه کسانی بیرون میاد؟همونهایی که شما آنرادرفیلم بازجویی از همسر سعید امامی و همکاران خودشان دیده اید!
«ابراهیم حاتمی کیا» فیلم«به رنگ ارغوان» – که براساس یک اتفاق واقعی ست- می سازد.درآن فیلم یک سرباز گمنام صبح تاشام خانه یک دختر دانشجو را سمعی و بصری دید می زند و شنود می کند.
حالا در فیلم های ایرانی مجبورند با حجاب توی رختخواب هم بروند! ولی درواقع اون سرباز گمنام کارش این بوده که صبح تاشام بدن بدون حجاب و یا عریان آن دختر دانشجو -بدلیل اینکه پدر وی یکی از معاندین ج.ا.ا.ست وقراراست مخفیانه به ایران بیاید-رادید بزند! و بعد عاشقش هم شود! و چقدر هم در فیلم خودش را آدم متعبِّد و مقیَّد و مومن نشان می دهد!!
کاراترین و کاربردترین وسیله کار دولت سایه شنود سمعی وبصری ست که بواسطه اطلاعات بدست آمده اهداف و نقشه ها و برنامه های خودشان را اجرایی می کنند.
سربازان گمنامی هستند که صبح تاشام کارشان شنود و استراق سمع است و روزی و نانشان از این راه است.
همیشه پیچیده ترین وسایل ارتباطاتی و سمعی وبصری اولش دراختیار نهادهای امنیتی ست.زودتر از هرکس ونهادی که می تواندسالها بعدآنرابدست آوردوعادی می شود،بدست می آورند.
الان اینوع تکنولوژی هاضریب بالایی رادارند.به نحوی که می شودومی توانند حتی حیوانات گمنامی راهم به استخدام خوددرآورند!
در واقع ما حیوانات گمنام هم داریم!
دامپزشکان امنیتی که با عمل جرایی روی بدن حیواناتی اهلی و آزاد در سطح شهر هستند-مثل گربه ها،کلاغ ها واین قمری ها که هی کوکو می کنند!-پیچیده ترین وسایل استراق سمع رادر بدنشان جاسازی می کنند وآنها را در سطح شهر رها می کنند وتوسط آنتن های سطح شهر ومراکز متعدد شنودی که در سطح شهر دارند صداهای شنیده شده را شنود می کنند!
آیت الله منتظری در کتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»،ج4فصل هشتم، احکام استخبارات وکسب خبردرص 385درموردانحراف مامورین اطلاعاتی و امنیتی(مثل سعید امامی وهمکیشان وهمکارانش)می نویسد:
«اگر روزی فرض شود که کجروی و انحرافی از برنامه ها و اهداف اصلی و مشروع آن صورت گرفته،این بسیار خطرناک خواهد بود،هرچندکه این انحراف باندازه یک ذره باشد.چون همین انحراف کوچک بتدریج وبه مرور زمان برای نظام و مردم هردو تبدیل به یک خطر و فاجعه بزرگ می گردد.چنانچه نمونه های آن را درمورد بسیاری ازدولتهاورژیمهادیده ایم.
مثال گسترش فزاینده ی غیر قابل کنترل این قبیل انحرافات احتمالی که اگر مورد توجه قرارنگیرد،مثال زاویه است.وقوع یک جدایی.انفراج کوچک درراس زاویه موجب این می شودکه دو خط مربوط به زاویه فاصله شان هر چه بیشتر گردد.آن دوخط به مقیاسی که ازراس زاویه یعنی نقطه انفراج و انحراف فاصله می گیریند از همدیگر دورتر می شوندواین مساله بسیار شایان دقت است».

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
25آبان،سال 1393

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندر احوالات من

آیت الله منتظری درکتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»ج(4)ص(383) می نویسد:
«آنچه که به مامورین اطلاعات جایزوبلکه واجب است که درآن زمینه تحقیق و تجسس کنند،عبارتست از شناسایی و کشف دشمنان نظام اسلامی که بر ضد اسلام و مصالح عمومی فعالیت مخفی می کنند…».
«محمدی ری شهری»وزیراسبق«واجا»درکتاب خاطرات سیاسی خود(چاپ سوم)انتشارات«موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی»درص(26) می نویسد:
«بعدازتاسیس وزارت اطلاعات درسال 1363واحدهای مختلفی که به عناوین گوناگون مشغول فعالیت های اطلاعاتی وتلاش برای حفظ امنیت کشوربودندموظف به انتقال تجارب ومدارک خودبه وزارت اطلاعات شدند.یکی از این مراکزواحداطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودکه اطلاعات مهم وباارزشی از جمله درباره«مهدی هاشمی»داشت.واحداطلاعات سپاه مستقیما ازسوی حضرت امام مامور مراقبت از مهدی هاشمی شده بود».
آنطور که ایشان در این کتاب از رئیس وقت واحد اطلاعات سپاه وبه نقل از خمینی می نویسد،بدون هیچ محکمه وبراساس پیش فرض هایی که مخالفان آیت الله منتظری به خمینی می دادندوذهن ایشان را به سمت دلخواه خود هدایت می کردند(وازجمله آنها،سید احمد خمینی)،باید قلع و قمع می شدیم!
ایشان در همان کتاب،ص(28)از خمینی نقل می کند که خطاب به رئیس وقت واحد اطلاعات سپاه می گوید:
«در مورد فعالیت اینها(مهدی هاشمی و جریان او)کنترل داشته باشید.وآنهارا زیر نظرداشته باشید.این ها باید قلع وقمع شوند».
واین بود که من قبل ازدستگیری وبازداشت وزندانی شدن در سال 1365،مواجه می شدم با سرقت از وسیله نقلیه ام،وجابجایی آن در مکانی که پارک می کردم و نصب شنود وکنترل،حتی درمنزل.
گویی دشمن قهار وپیچیده وسرسختی گیرآورده بودند که همین شگردها (سرقت،شنودوکنترل)را همین تاالان ادامه داده ومی دهند!
وقتی نخواهی «عمله»،«پیاده نظام»و«سربازگمنام»آنهاشوی،–بدون آنکه مجبورشوند مسئولیت اعمال شنیع خود رامثل عریان شدن جنایت قتل های زنجیره ای بپذیرند-بایدلِه شوی وبه هر نحو ممکن از همه حقوق ابتدایی یک شهروند معمولی هم محروم،تاهمراه با سیاست وقت کشی طرف مضمحل و از حیّز انتفاع بیفتد!
من وقتی دراسفندسال1366برای مداوی پزشکی اززندان واز آقای محسنی اژه ای(بازپرس وقت آنزمان،ومعاون اول رئیس قوه قضائیه این زمان)مرخصی گرفتم که بعداز مداوا باصطلاح مورد عفو قرارگرفته وآزاد شدم،برای امرار معاش دو مرحله به شغل «مسافرکشی»روی آوردم.
یک مرحله قبل از تاسیس روزنام سلام ومرحله دیگر بعداز تعطیلی روزنامه سلام.
مرحله اول طولانی تر ومفصل بود که شرح آنرابه وقت دیگر موکول وجای دیگر وکتابی مستقل(بنام دوران مسافرکشی)وعده می دهم.امادر مرحله دوم که من پس از تعطیلی روزنامه سلام باز دوباره به زندان رفتم و بیکاری سراغم آمد،مسافرکشی کردم.ودر این مرحله همچنان هجمه های مکرر سربازان گمنام دولت سایه بر زندگی ام (تا همین الان)ادامه پیداکرد…
ازجمله دستکاری در سیستم ترمز؛که بارهااتفاق افتاد وبا هوشیاری به موقع خودم مانع بروز تصادف ویاحادثه می شد.
یاسرقت های متناوب از وسیله نقلیه،که آشکارامعلوم بود از ناحیه ای ویژه، سارق پشتیبانی می شده است.
مثلا در کوچه ای ماشین رو (که منزل آنجا بود)ورفت وآمد تانیمه های شب هم ادامه داشت و درصدمتری کوچه هم (روبرو و بَرخیابان)دکِّه کلانتری قرارداشت، جناب دزدبتواندبیایدازکاپوتی که آنرا با زنجیرقفل کرده ای،دلکوی وسیله نقلیه ات را بدزدد،شاهکاراست والله!!
این امر میسور نبود مگرآنکه شاه دزدوشاه کلیدازجناب دزد حمایت می کرد!
یا جریمه های متعددو حمل با جرثقیل به پارکنیگ با حضور خلق الساعه سرباز گمنام اداره راهنمایی ورانندگی؛گویی که انتظارآمدنم رامی کشید…
وازجمله برخوردی که دوتن از همین سربازان این اداره(والبته هدایت شده و استخدام شده دولت سایه)درهنگام عبور از طرح ترافیک بامن داشتند ومنجر به ضرب وجرح وشکایت من از آن دو شد.
من طبق اعلان رسمی «انجمن صنفی روزنامه نگاران»در بولتن داخلی شماره(36،آذرودی1381)خود مبنی بر اجازه ورود با کارت انجمن به محدوده طرح ترافیک،همیشه درحال تردد بودم وهیچ ایراد و اشکالی هم نمی گرفتند و حتی جریمه همه نمی شدم.اما این بار وباحتمال زیاد(وقتی قرائن بعدی راکنار هم بگذارید)با یک نقشه از پیش فرض شده مواجه شدم. وآن پیوست کردن کارت انجمن صنفی روزنامه نگاران به برگ جریمه بجای گواهینامه وضرب و جرح اینجانب توسط این دوسرباز.که وقتی برای رسیدگی به کلانتری محل رفتیم بجای آنکه به شکایت من رسیدگی کنند،آنهاشاکی شدن که کلاه ما به خیابان پرت شده وشما به کلاه نظام توهین کرده ای!!(دقیقا عین این جمله را بکار بردند وکلا بجای رسیدگی به شکایت من موضوع رسیدگی به شکایت آنهاشد)!
همان موقع قبل از ورود به کلانتری برای رسیدگی به شکایت،وسیله نقلیه ازهمان کلانتری آمد ویک فردی که لباس شخصی هم داشت از آن بیرون آمد و بعداز چند کلمه صحبت کوتاه با من،به من گفت:«گردن کلفتی می کنی»؟که گفتم:«گردن ما کلفت نیست تازه ازموهم باریکتراست»!
همانجا متوجه شدم سناریویی ترتیب دا ه اند…
تاآخرین وقت اداری با وضعی شنیع همراه بادست بند زدن دست اینجانب به دست اراذل واوباشی که درکلانتری بودند وآوردن ما در منظر عمومی وحمل باوسیله نقلیه عمومی برای رفتن به دادگاه از جمله این سناریو بود.
سناریویی که مشابه وقیح تر وشنیع تر آن بازهم در سالهای بعد در موضوعی دیگر تکرار شد و حتی منجر به یک شب بازادشت در کلانتری بازار…
آخر الامر در دادگاه کذایی،با اخذ یک دستخط کتبی همراه با گرفتن آدرس محل کارمبنی بر آمدن به دادگاه!(آنزمان در روزنامه الکترونیکی مرکزپژوهش های مجلس -که کارم مصاحبه تلفنی بانمایندگان وغیر نمایندگان در مورد مصوبات مجلس بود-کار می کردم)،آزاد شدم.
اما این ماجرا با فرستادن بارها وبارها احکام جلب(نمونه ای از آن پیوست است) به محل کاری که دیگر محل کارم نبود ومن بی خبر بودم،اینگونه مرا در ناامنی رفت وآمد قرارداده بودند.
نکته باریک تر ازموی این اتفاق برخورد خنثی وبی اثر وبی خاصیت «انجن صنفی رورنامه نگاران» با این حادثه بود.اینجاکه می بایست دقیقااز حقوق صنفی من حمایت می کرد وسیاسی هم نبود،باارسال نامه ای که حتی منجربه بدتر شدن شد،کارراسختر کرد.
انجمن صنفی روزنامه نگاران دراین سالهابه اشاره دولت سایه(درباره انجمن خواهم نوشت)برای اینجانب هیچ اقدامی نکرد؛حتی وقتی که پس از تعطیلی روزنامه سلام دستگیر وزندانی شدم.
اینجاهم دبیر وقت انجمن(حسین باستانی)کارشناس فعلی بی.بی.سی و از نظرمن کارشناس «دولت سایه با ارسال نامه ای به اداره راهنمایی موضوع را پیچیده تر کرد.وبگمانم صددرصدبا غرض وعمدهدف دار انجام شد؛که بازهم دولت سایه ازاین بازی نتیجه دلخواهش را نگرفت…
همچنین از همه این بازی های دولت سایه-که ملموس تر و محسوس تر بود-فرستادن برگ جریمه توسط عکس گرفتن از دوربین های چهارراه به منزل توسط پست بود!
این تکنولوژی که آن موقع اصلا راه نیفتاده بود(حدودا14سال پیش)چگونه بود که برای من اجرایی اش کرده بودند!؟!
الان رانمی دانم(چون وسیله ندارم)اجرایی هست یانه؟!!
من رسما ازاداره راهنمایی (باپیوست کردن مستندات)شکایت کردم وادعای خسارت؛و لی هرگز این شکایت رسیدگی نشد..
درحقیقت مسافرکشی ما این شده بود که یک ریال که درمی آوردیم 10 تومان به ما ضرر وخسران وارد می کردند!(به کمک دزدهای گمنام !!)والخ…
مبرهن و معلوم است همه این اتفاقات-که فقط بخشی از آنرااینجا بازگوکرده ام-سرخود وهمینطوری وطبیعی رخ نمی داده است.قلع وقمع باید همچنان ادامه داشته باشد…
آیت الله منتظری در همان کتاب،نکات مستدل متعدد در باره کیفیت و چگونگی واحد اطلاعاتی نظام مکتوب کرده اند،از جمله نوشته اند:
«هدف موسسات امنیتی وموجوددرکشورهای جهان برمحور حفظ و حراست حکام بویژه شخص اول ورئیس کشور خلاصه می شود،وفقط برای تحکیم سلطه و قدرت آنان کوشش می کند و به چیزی جز این،مانند موازین اخلاقی وشرعی اعتنایی ندارند.دستگاه امنیت و استخبارات حکومت اسلامی باید در همه مسائل مقیّد و متعهد به ملاکها ومعیارهای اخلاقی و شرعی باشد.چون همانگونه که پیشتر گفته شدهدف ازتاسیس آن جز حفظ اسلام،کیان مسلمین و نگهداری نظام عدل و انصاف چیز دیگرب نیست»(ص400،ج4).
اماوقتی«واجا»این کتاب رادردانشکده اش تدریس می کرد،فقط «لااله»آنرا خواند ودیدو«الاالله»آنرانخواست ببیندوبخواند.اینطورشد که از این وزاتخانه امثال«سعید امامی»هاوبازجویی هایی بیرون آمدکه شماشخصیت«متعبّد»،«مؤمن»و «مقدَّس»و«مقیَّد»به قیودوآداب شرعی واخلاقی شان را در فیلم بازجویی از همسر«سعید امامی»می بینید…فاعتبروایااولیالابصار.
تاشماره بعد…
محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)
20آذر1393

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندر احوالات من

سربازان گمنام سیاهی لشگر دولت سایه هستند.
این سربازان همچون ارتش سلسله مراتب و درجاتی دارند!
از چاقوکشِ لات ونوچه و سمپات بگیر تا کارشناس وعضو فوق ارشد.
دولت سایه هم دولتی ست فرای دولت رسمی.که برای دولت رسمی(که گاه برخی شان هم عضو دولت سایه هستند)خط مشی تعیین می کند.
این خط و مشی به شکل وشیوه و شمایل در شرایط زمان متفاوت است.
گاهی امری ودستوری ست؛که بواسطه رهبری آنرا اعمال می کنند. و گاهی هم غیر مستقیم؛که به سمت دلخواه آنرا به قصد مقصود خود نزدیک می سازند.
در دولت سایه ایتطور نیست که همه افراد با یک عقیده و از یک نوع فکر و اخلاق یکسان برخوردار باشند.در آن افراد شرور و جانی و آدم کش هم هست.و یا کسانی که به هیچ امور وقیود دینی، اخلاقی و شرعی پایبند نیستند. واتفاقا از این آدم ها زیاد استفاده می کنند. چون دراختیار گرفتن آنها برای هدف خودشان، آسانتر است!
هم چنین در بین آنها افرادی باعقاید اصلاح طلبانه و خیلی دمکرات هم هست…
بنابراین جای تعجب نیست که مثلا فردی از سمپاتی سازمان مجاهدین خلق در دوره نوجوانی که در زندان تواب شد بعد بشود جزو انصارحزب الله وآنگاه در جرگه روزنامه نگاران هم درآید و سپس فیلم ساز!؟
دربین آنها می شود«سالومه»«من وتو»هم باشدوالخ…
حسن روحانی در مصاحبه ای گفت: هیچ روزنامه نگاری بدلیل نوشتن مطلب در زندانها نیست.
وبعد یکهوموجی از مخالفت ها بلند شد.وازآنجا که رسانه ها کانالیزه عده ای خاص است (و اتفاقا دولت سایه در آن تسلط و حاکمیت دارد وبعداخواهیم نوشت)همیشه عده ای خاص هم سخنگوی منتقدین و مخالفین می شوند در حالیکه همانها خودشان در برخورد با برخی دیگر (وازجمله من)علاوه برکتمان حقایق،حاضر نیستند هیچ حرفی بزنند.
اگر از این منظر نگاه کنیم که روزنامه نگارانی که در زندان هستند بدلیل مخالفت سیاسی ویا وارد شدن در بازی های سیاسی و دسته بندی های ساسی،وارد زندان شده اند می شود سخن حسن روحانی (رئیس جمهوری) را(برای برخی شان)تائید کرد.(البته اگر)؛که آنهم باز خودآن هم محل اشکال وانتقاد است.
اما در مورد خودم که پس از تعطیلی روزنامه سلام بلافاصله در منزل (17تیر78) بازداشت شدم:دراکثر این دوماه بازداشت و 50 روز انفرادی در مورد تمامی مطالبی که در مطبوعات نوشتم تو سط بازجو مورد سین جین قرار گرفتم.یک تفتیش عقاید کاملا آشکار.
وقتی به قید ضمانت از بازداشت در زندان توحید آزاد شدم.از رجبعلی مزروعی (رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران)پرسیدم چرا در مورد من عکس العمل نشان ندادید؟
ایشان گفت:جرم شما که مطبوعاتی نبود!(هیچ فرقی باسخن اخیرحسن روحانی نداشت).
حال ایشان از کجا می دانست که جرم من مطبوعاتی نبود،بماند!؟
حال ایشان به عنوان سخنگویی که همواره قرار است بی بی سی و رادیو فردا فقط از ایشان و مانندآن مصاحبه بگیرد(بدلیل حضور همکاران سابق خودش درآنجا)می آید در رد سخنان حسن روحانی حرف می زند!!
ویا از آقای شمس الواعظین خواندم که ما درمورد هیچ شخصی به اسم(انجمن صنفی روزنامه نگاران)عکس العمل نشان نداده.درحالیکه اینطورنیست…(من بعدا در جای خود مستند خواهم نوشت).
وقتی پس از 4سال که با قید وثیقه آزاد بودم،محاکمه شدم در حکم محکومیت یکساله من آمده بود:
«نوشتن مطالب متعدد در مطبوعات علیه امنیت ملی کشور».
پس از آزادی تا سال 86 و کار در چند روزنامه – که قرار بود تعطیل شود(من در مورد سلام ودیگر روزنامه ها در جای خود خواهم نوشت) از آن سال تا الان خیلی محترمانه با زدن خودشان به کوچه علی چپ مرا بیکار کرده اند(به اشاره دولت سایه) ومطبوعات و نشریات را هر دو جناح انحصار خودو افرادخاص خودشان کرده اند تا جایی که یک فرد سردبیر چند نشریه است!
و از آن زمان تا الان از همه حقوق اجتماعی محرومم؛مثل قطع شدن بیمه و…
ادامه دارد…
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)
21مهر93

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندار احوالات من

آگاهی ایزوله شده

وقتی«آگاهی»ایزوله و درقرنطینه تمامت خواهان باشد،امکان حضور دمکراتیک برای همه فعالان سیاسی واجتماعی در عرصه اثر گذاری برای برون رفت از بن بست،نیست.

درسالهای انقلاب ایزوله آگاهی توسط هردوجناح دائمی قدرت اطلاع رسانی شده است.

برای خروج«از این تعلیق تا آن تعلیق»(آنچنانکه سعید حجاریان نوشت) وتحقق یک «انتخابات آزاد»(چنانچه هاشمی رفسنجانی گفت)اگر طمع قدرت نیست،بگذارند مردم کامل (ونه ناقص ومسخ و استحاله شده ودر لفافه و مغلطه)بفهمند.

دربهترین وضعیت آن است که(مخصوصا در دوره انتخابات)فرصت برای شناختن وشناساندن باشد.امری که در سالهای انقلاب خیلی مخدوش و کم افق بوده و همین امر به تثبیت انسداد قدرت کمک و زمینه دیکتاتوری فردی در دپارتمان های اجرایی را تقویت کرده است.

ابتدایی والبته مهم ترین اسکلت بندی مقاوم در مدیریت اداره کشور،شناختن و شناسایی مدیران است.

در وضعیت فعلی کشورمناسب است حداقل6ماه،همه مخالفان وموافقان(هم توسط خودشان وهم بامعرفی آنها توسط مخالفانشان)به دیگران شناخته شوند.و کمک به شناخت به مثابه دیگری استمرار یابد.

فرصتی که ابتدای انقلاب ازمردم گرفته شد.وتاآمدندبفهمندکه چی به چی است، تحت تاثیررهبری کاریزمای امام خمینی،ازسرشیفتگی وشیدایی چشم و گوش بسته اطاعت امر شد.ووقتی آغاز انقلاب باجنگ سردآمریکا(درتصرف سفارت آمریکادرتهران)و8سال جنگ لجستیک عجین شد،دریک دور باطل انتخاباتی،کسانی دائم ومکرر ازاین صندوقها بیرون آمدندکه بقول علی شریعتی در«امت وامامت»رأس بودند،و رأی مردم همان رأسها بود،نه رأی!

ازآنزمان ازاین صندوقها فقط خودی های تعریف شده توسط رأسها بیرون آمدند.وآخرالامر ازاین صندوق احمدی نژادی که حتی برای برخی از رأس ها هم گمنام بود،بیرون آمد!مثل سربازان گمنامی که الان تمام وکمال در پستهای نمایندگی،قضاوت ووزارت وتجارت درحال اداره و مدیریت جهان هستند!!

همین آگاهی ایزوله شده،سبب شدتا همانهایی که زمانی خودی بودندو سالها در رأس قدرت،واین زمان درتسویه حسابهای سیاسی جزو منتقدین حاکمیت شده اند،فرصت را غنیمت شمرده و بتوانند کاسه کوزه همه کاستی وناراستی های این سالها را برسراحمدی نژادبشکنند.کم خوانده وشنیده ایم که کسی از خود شروع کند.هیچکس نمی گوید ماست من ترش است!

شاید اصلا احمدی نژاد(یکی از سربازان گمنام!!)در راستای حفظ نظام؟!برای این آمد که آنها بتوانند در این قحط الرجالی و آگاهی واطلاع رسانی ایزوله شده،محبوب ومحبوبه شوند!

در همان سال نخست انقلاب،مردم نمی دانستند،حکومت اسلامی،جمهوری اسلامی (آنهم با طعم ولایت فقیه)،جمهوری اسلامی(با طعم دمکراتیک) و قس علیهذایعنی چه؟و با هیچ شناختی(وکم شناختی)به تأسّی از رأس های کاریزمای خود،،به استقبال انتخابات و تدوین قانون اساسی،مجلس وریاست جمهوری رفتند!

آنهارأس هایی را که رهبری کاریزماتائیدمی کرد،رأی شان شد.

دولت بازرگان همان ابتدا دولت امام زمان وقرآن عنوان شدوبعددر اندک زمان یکهو،باتصرف سفارت آمریکا وملاقات وی بابرژینسکی،شددولت آمریکایی ووابسته ولیبرال وغرب زده…

مردم ما سالهاست درقرنطینه آگاهی ایزوله شده زندگی و سیاستگزارانش در جهل الرجالی،قحط الرجالی را اطلاع رسانی می کنند.

مردم الان دردامی هستندکه اگربخواهنددرخت انقلاب را ازبیخ وبن بَرکنند،می بینند این یک شورش کور وبی فایده است که دراین قحط الرجالی،فقط علف های هرز،ابن الوقت ها،مذبذبین ونوکیسه هایی که مثل قارچ گوشه وکنارروئیده وصاحب یال وکوپالی شده اند دوباره پر وبال می گیرند.

واگربخواهنددوباره فریب فردوگروه هایی رابخورند،که چون فعلادر مملکت جهل الرجال است و آگاهی ایزوله،آنگاه بیایندخداخداکنندو بگویند:«صدرحمت به کفن دزد اولی»[1]این هم نمی شود.

واگربخواهندمثل زنان ومردان مطلقه رجعت کنندبه همین کسانی که اینک ازدایره قدرت پرتاب شده اند،کسانی که تاچندی پیش دودستی آنرا دراختیارداشتند واینک حرف ازانتخابات آزاد می زنند و باریدن رانت ازآسمان را آنهم فقط برای رقیب می دانند و نه برای خودشان وحرف ها سخنان و مقالات وسخنرانی های قشنگ و فرمانهای دلنشین و مردم پسند،حتی ازداخل زندان ارسال می کنند،اگر بخواهند با آغوش بازهمچون یک قهرمان وسوپرمن دوباره به پذیرایی آنها مشغول شوند،یاداین ضرب المثل می افتندکه «آدم عاقل ازیک سوراخ دوبارگزیده نمی شود»و«آزموده را آزمودن خطاست»!

مردم می شنوندومی خوانند که آنهامی گویندقانون اساسی بایدبلامنازع اجراشود!

اما نمی شنوند ونمی گویندکه قانونی که تفسیرش با اعضای منصوب شده رهبری ورهبریش باانتخاب نمایندگان استصواب شده اعضای خودش در شورای نگهبان است،چگونه می شود که بشود اصلاحات را در انقلاب به گِل نشسته را سرعت داد و کشور را از بن بست فعلی در عرصه سیاسی و اقتصادی نجات؟!

اکنون جریان راست(اعم ازراست افراطی،مدرن وسنتی)تمام قدرت راداردودائم به توسط رسانه های خودافکار ومغرهای مردم راازخزعبلات،دروغ های راستگونه و راستهای دروغین بمباران می کندوبه شستشوی مغزی مشغول است.

صداوسیمایش برای نشان دادن مردم،فقط از افرادی مصاحبه می کند،که با خود دنبال دارد،وحتی نوشته ومتن دیالوگ مصاحبه شونده راهم دراختیارش می گذارد و مردم رادرسیمای خودش به شکل خودش به مردم نشان می دهد!آنها الان قدرت تام الاختیار را دارند وتخت گازمی روند.

در عوض،جریان چپ(اعم از اصلاح طلبان حکومتی،رادیکال وبرانداز)-که برخی شان،تادیروزمثل رقیب قدرت مکفی برای اصلاح راداشتندولی بیشتر به رانت اندوزی برای روز مبادا(که اینک باشد)وقت صرف کردند-رسانه های خارج از مرزهارابانیروهای ارسالی خود در نوردیده و بواسطه انواع وب سایت های مشابه و ماهواره و کارشناسان سیاسی،اقتصادی و نظامی خود در بی.بی.سی. وصدای آمریکا ورادیو فردا آگاهی واطلاع رسانی ایزوله شده باب تبع و طبع خود را به خورد مردم می دهند.آنها(به کمک همان رانت)تاآنجا پیش رفته اند که اگر زیدو عمروشان در زندان بادی هم در کند آنچنان در بوق وکُرنامی کنندکه انگار آسمان سوراخ شده و فقط این فرد بوده که بادی در کرده است…؟!!

آنها به کمک همین رسانه با ایزوله کردن آگاهی افرادی خاص را و ناشناخته های دست چندم خود را سعی دارند با بمباران مکرر(والبته به قیمت بایکوت و حذف دیگران ولوبه هرقیمت ووسیله ای) در معرض شنیداری و دیداری مردم قرار دهند! در این اطلاع رسانی ایزوله شده،فقط آنها می توانند با این رسانه ها حرف بزنند،مصاحبه کنند،خاطرات زندان بگویند و قس علیهذا…

و آنها با همین شیوه البته برای بخشی از مردم که حداقل با این رسانه ها مانوس هستند،هم اولا شناخته می شوندوهم قهرمان هایی جلوه گر می شوندکه گویی اگر همین الان قدرت رادراختیاربگیرند،ممکلت را گل وبلبل می کنند!

در ایزوله کردن آگاهی همه آن کسانی که در این 34 سال رأس قدرت اجرایی و اطلاعاتی بوده اند،سهیم وشریک هستند،بنابراین زیاد دوست ندارند که کس وکسانی پرده هارا کنار بزند و افراد رابی نقاب نشان دهد.بنابراین با تمام قوا در یک ساخت وپاخت نانوشته شده به بایکوت آنها پرداخته و با توسل به همان رسانه هایی که دراختیاردارند،باشیوه های مشابه و قطار کلمات و جملات کلیشه ای مثل توهم و تئوری توطئه و مانندآن سعی می کنند اذهان رامنحرف ومشوش و مخالف را از دور رقابت(حداقل)محترمانه و درکمال آزادی و وضعیت دمکراتیک خارج سازند!

والسلام

25شهریور91

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

1-در روستایی فردی نبش قبرمی کرد وکفن می دزدید،اورایافتندومجازاتش کردند.پس ازمدتی فرد دیگری علاوه برنبش قبر ودزدیدن کفن،چوبی هم درماتحت مرده می کرد.ازآنزمان این ضرب المثل درست شد که:صدرحمت به کفن دزد اولی.

بایگانی

دسته‌بندی