You are currently browsing the tag archive for the ‘انجمن صنفی روزنامه نگاران’ tag.
22 سال پس از تعطیلی #روزنامه_سلام و 3 سوال؟
#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
عصر روز چهارشنبه 16تیر روزنامه سلام تعطیل و عصر روز پنجشنبه 17تیر 1378 اینجانب (تنها عضو روزنامه سلام) دستگیر و به مدت دو ماه #بازجویی( #تفتیش_عقاید) در #زندان_توحید و سپس به قید وثیقه ی 10میلیون تومانی آزاد و پس از حدود 4سال محاکمه در #دادگاه_ویژه_روحانیت (توسط #علی_رازینی) که دادستان کل آن #محسنی_اژه_ای بود به یک سال حبس قطعی و تبدیل آن به 5 سال حبس تعزیری (به مقدار حکم 5 سال تعطیلی روزنامه سلام) محکوم شدم. که از آن زمان تا کنون (به یُمن استمرار تبانی سکوت مدعیان!)از شغل روزنامه نگاری خود محروم شده ام.سوال:به غیر از درج خبر دستگیری اینجانب در #روزنامه_خرداد 19تیر 1378 چرا تا الان افراد خاص، مطبوعات، و از جمله #انجمن_صنفی_روزنامه_نگاران (که بنده از اعضای آن بودم) سکوت کرده و در مورد آن نه سخنی گفته و نه مطلبی نوشته و نه بیانیه ای صادرکرده اند!؟؟سوال:چرا از آن زمان تا حال حاضر اینجانب از شغل خود و فعالیت مطبوعاتی محروم شده ام؟این در حالی است که باصطلاح مشابه این وضعیت، افراد ظاهرا روزنامه نگار زندانی شده، هیچگاه از شغل خود محروم نشده و حقوق فردی و شهروندی آنان مثل #بیمه قطع نشده است؟!؟سوال:عامل دستگیری و #زندانی شدن اینجانب (دادگاه ویژه روحانیت) در سال1378 همان کسانی هستندکه بنده را درسال 1365دستگیر و زندانی و بازجویی کرده اند، و الان هم در راس #قوه_قضائیه ی آن،محسنی اژه ای قرار دارد! آیا این روند صرفا اتفاقی بوده و هیچ ظرح و نقشه ی قیلی در عقبه ی خود نداشته است؟!؟و آیا سکوت دیگران (مدعیان #حقوق_بشر، آزادیخواهی، نهادهای #جامعه_مدنی و رسانه ها) تبانی و هماهنگی با این عوامل تلقی نمی شود؟!؟#محمدی_ری_شهری، #علی_فلاحیان، علی رازینی، #اکبریان( #سرباز_جو و #حاکم_شرع)، #روح_الله_حسینیان(احتمالا #بازجوی اصلی من در سال1365)، محسنی اژه ای،این ها همه ی آن عوامل اصلی هستند که در جریان دستگیری و زندانی کردن، بازجویی و محاکمه ام در آبان سال1365 و در 17تیر سال 1378 (فردای روز تعطیلی روزنامه سلام) در نقش #بازجو، #دادستان، حاکم شرع و وزیر، چه در «#واجا» و چه در «دادگاه ویژه روحانیت» هر کدام نقش و سهم بسزایی داشته اند. این افراد مسئول مستقیم وضعیتی هستند که 35 سال است آن را بر من تحمیل کرده و حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند!حمایت و پشتیبانی و سکوت مدعیان، آنرا مضاعف و به آن جنبه مشروعیت داده است!17 تیر 1400t.me/shourimohammad
22 سال پس از تعطیلی #روزنامه_سلام و 3 سوال؟
#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)@shourimohammad
عصر روز چهارشنبه 16تیر روزنامه سلام تعطیل و عصر روز پنجشنبه 17تیر 1378 اینجانب (تنها عضو روزنامه سلام) دستگیر و به مدت دو ماه #بازجویی( #تفتیش_عقاید) در #زندان_توحید و سپس به قید وثیقه ی 10میلیون تومانی آزاد و پس از حدود 4سال محاکمه در #دادگاه_ویژه_روحانیت (توسط #علی_رازینی) که دادستان کل آن #محسنی_اژه_ای بود به یک سال حبس قطعی و تبدیل آن به 5 سال حبس تعزیری (به مقدار حکم 5 سال تعطیلی روزنامه سلام) محکوم شدم. که از آن زمان تا کنون (به یُمن استمرار تبانی سکوت مدعیان!)از شغل روزنامه نگاری خود محروم شده ام.سوال:به غیر از درج خبر دستگیری اینجانب در #روزنامه_خرداد 19تیر 1378 چرا تا الان افراد خاص، مطبوعات، و از جمله #انجمن_صنفی_روزنامه_نگاران (که بنده از اعضای آن بودم) سکوت کرده و در مورد آن نه سخنی گفته و نه مطلبی نوشته و نه بیانیه ای صادرکرده اند!؟؟سوال:چرا از آن زمان تا حال حاضر اینجانب از شغل خود و فعالیت مطبوعاتی محروم شده ام؟این در حالی است که باصطلاح مشابه این وضعیت، افراد ظاهرا روزنامه نگار زندانی شده، هیچگاه از شغل خود محروم نشده و حقوق فردی و شهروندی آنان مثل #بیمه قطع نشده است؟!؟سوال:عامل دستگیری و #زندانی شدن اینجانب (دادگاه ویژه روحانیت) در سال1378 همان کسانی هستندکه بنده را درسال 1365دستگیر و زندانی و بازجویی کرده اند، و الان هم در راس #قوه_قضائیه ی آن،محسنی اژه ای قرار دارد! آیا این روند صرفا اتفاقی بوده و هیچ طرح و نقشه ی قبلی در عقبه ی خود نداشته است؟!؟و آیا سکوت دیگران (مدعیان #حقوق_بشر، آزادیخواهی، نهادهای #جامعه_مدنی و رسانه ها) تبانی و هماهنگی با این عوامل تلقی نمی شود؟!؟#محمدی_ری_شهری، #علی_فلاحیان، علی رازینی، #اکبریان( #سرباز_جو و #حاکم_شرع)، #روح_الله_حسینیان(احتمالا #بازجوی اصلی من در سال1365)، محسنی اژه ای،این ها همه ی آن عوامل اصلی هستند که در جریان دستگیری و زندانی کردن، بازجویی و محاکمه ام در آبان سال1365 و در 17تیر سال 1378 (فردای روز تعطیلی روزنامه سلام) در نقش #بازجو، #دادستان، حاکم شرع و وزیر، چه در «#واجا» و چه در «دادگاه ویژه روحانیت» هر کدام نقش و سهم بسزایی داشته اند. این افراد مسئول مستقیم وضعیتی هستند که 35 سال است آن را بر من تحمیل کرده و حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند!حمایت و پشتیبانی و سکوت مدعیان، آنرا مضاعف و به آن جنبه مشروعیت داده است!17 تیر 1400t.me/shourimohamnad
استمرارتبانی سکوت!(بازخوانی تعطیلی روزنامه سلام و زندانی شدنم در عصر پنج شنبه 17تیر1378) اینجا وآنجا بلندگو دست گرفته اند و از حقوق «#روح_الله_زم»به عنوان یک روزنامه نگار و مدیر شبکه خبری #آمد_نیوز دفاع می کنند!! و خواستار عدم مجازات #اعدام برای وی شده اند!!و یا تعدادی از همین فعالان سیاسی و #فعال_حقوق_بشر و نهادهای باصطلاح حقوق بشری و خبرنگاران بدون مرز و چه و چه… از همان سال 1378 در واقعه #18_تیر،ازفردی به نام «احمد باطبی» که صرفا بخاطر چاپ عکس وی با لباس خونین!در مجله ای در خارج از کشور و داستانی که برای وی ساختند و محکوم به اعدام شد، و سرانجام هم سر از آمریکا درآورد!! و…و… حمایت شد. در حالی که این دو نفر و برخی دیگر سوغات نهادهای امنیتی به خارج از کشور هستند که در آنجا نقش #اپوزیسیون را بازی می کنند،اما همین افراد فعال سیاسی و مدافع حقوق بشر و به اصطلاح نهادهای حقوق بشر از خانم #شیرین_عبادی گرفته تا #رها_بحرینی و #قائمی و غیره!!و ایضا #روزنامه_های_اصلاح طلب #زندانی شدن مرا(با وجود انتشار یک خبر در ذیل صفحه اول #روزنامه_خرداد19تیر 1378)ندیدند و بابایکوت خبری و سکوت-که تا الان هم آنرا ادامه داده اند- نشان دادند:که «سگ زرد برادر شغال است»!استمرار و تبانی در سکوت تا همین الان که 21سال از آن واقعه می گذرد و مرا از شغل خود (مطبوعات) محروم ساخته اند،ادامه دارد. این سکوت باعث شده که دیکتاتوری #ولایت_فقیه در این سال ها بدون آن که رسما مسئولیت بپذیرد،هر نوع آزار و اذیت و محرومیت از حقوق شهروندی و فشار معیشتی و اقتصادی را که می توانست(به کمک سکوت و یاری دیگران) برمن تحمیل کرد. بخشی از این وضعیت متوجه همین سکوت مدعیان بوده و هست. آن ها که به خدا و قیامت اعتقاد دارند می دانند که این از حقوق #حق_الناس است. و من هم نخواهم بخشید. و آن هایی هم که اعتقاد ندارند،و ادعای آزادیخواهی و حقوق بشری شان چاک آسمان را پاره کرده،روزی چهره ی بی نقاب آنان برهمگان رویت خواهد شد و خود تا حد توان و امکانات این کار را خواهم کرد!هرسال که تاریخ سالگرد #تعطیلی_روزنامه_سلام فرامی رسد، زندانی شدن خودم را و تبانی سکوت مدعیان را یادآوری می کنم!(تاسیه روی شود هرکه در او غش باشد).به غیراز چاپ خبر دستگیری ام در روزنامه خرداد19تیر1378در صفحه اول،و یک یادداشتی که بعدها #انصافعلی_هدایت (همکارم در #روزنامه_سلام)در سایت « #ایران_امروز»منتشر کرد، هرچه تاکنون منتشر شده از جانب خودم بوده است.هرسال که واقعه 18 تیر و روزنامه سلام می شود،از سیر و پیاز و گوشت و گربه بنگاه های خبری و افراد متنوع در بیان رویدادها و در مصاحبه ها، حرف و حدیث های ناگفته ای !! را گفته اند و می گویند، جز آن که از فردی بنام « #محمد_شوری» که در روزنامه سلام کار می کرده و ده ها مطلب نوشته است! و اینکه روز بعد از تعطیلی سلام توسط #دادگاه_ویژه_روحانیت بازداشت و زندانی شده است!حتی بعدها درحالیکه #صدای_آمریکا داشت با جناب #شمس_الواعظین(که اینک دوران بازنشستگی اش را می گذراندو مشغول رسیدگی به املاک شمال و غیره است و البته هر از گاهی برای اینکه از یاد نرود و تاریخ مصرف داشته باشد، یک خبری برایش درست می شود!!)مصاحبه زنده می کرد، همانجا زنگ زدم به صدای آمریکا،وعلت اینکه چرا #انجمن_صنفی_روزنامه_نگاران هیچ عکس العملی نشان نداد؟ سوال کردم،شمس الواعظین که انتظار این تلفن را نداشت، شروع کرد به توجیه و بیان این سخن که بله…پرونده ایشان در حال پیگیری و رسیدگی است!! خب جناب شمس پیگیری تان تا الان که سال ها از آن گذشته به کجا انجامید؟!!(شاهدم دراین تلفن خانم #الهه_ایکس است که در آن مصاحبه حضور داشت).یا در اتفاقی دیگر، و در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران که به مناسبت #روز_خبرنگار مراسمی گرفته شده بود،من در مقابل این انجمن با چسباندن پلاکاردی به وضعیت خودم اعتراض کردم. و از عجایب اینکه بنگاه خبر پراکنی #بی._بی._سی در حالیکه داشت باانصافعلی هدایت(هنوز آن زمان ایشان نتوانسته بود از ایران خارج شود!)مصاحبه می کرد و وی از من سخن گفت، باوجود آن که خودم درآنجا حی و حاضر بودم،حاضر نشد باخودم حتی مصاحبه کوتاهی انجام دهد!انجمن باصطلاح صنفی روزنامه نگاران نه تنها رسما به خاطر سکوت خود از من عذرخواهی نکرد، بلکه خوب می داند اگر بخواهد پاسخ مرا بدهد آنوقت آن یک ذره وجاهت که به کمک رسانه ها و بلندگوها کسب کرده را هم از دست می دهد.دراین میان فقط خانم #بدر_السادات_مفیدی که موقعی دبیرانجمن صنفی روزنامه نگاران و جزو هیات مدیره بود،در یک پیام تلگرامی عذرخواهی کرد.وقتی پس از دوماه آزاد شدم به محل انجمن صنفی روزنامه نگاران رفتم و علت عدم واکنش آن هابه دستگیری خودم را جویا شدم.انجمن صنفی رونامه نگاران به ریاست #رجبعلی_مزروعی حتی از اطلاعیه ای که برای باصطلاح خبرنگاران #روزنامه_جبهه(از #انصار_حزب_الله و نیروهای خودسر) صادر کرد، در مورد من دریغ کرد!روزنامه12نشاط مرداد1378دوره جدید،ش122نوشت:«انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران از بازداشت چند تن از #خبرنگاران از جمله خبرنگاران روزنامه جبهه و روزنامه توقیف شده زن ابراز نگرانی کرد. این انجمن در جلسه هفتگی خود از مراکز مسئول خواست چنانچه موضوع بازداشت این افراد به فعالیت و شغل آن ها مربوط نیست هر چه زودتر افکار عمومی را نسبت به این امر مطلع سازند».این اطلاعیه زمانی چاپ شدکه من هنوز در #زندان بودم.وقتی علت را از #علی_مزروعی (که الان خود و خانواده اش خارج نشین شده و نقش #اپوزیسیون_صادراتی را بازی می کنند)، پرسیدم،گفت:«شما را به خاطر فعالیت روزنامه نگاری زندانی نکرده اند».نمی دانم ایشان چگونه قبل از محاکمه من، و در حالی که خودم هنوز متن کیفرخواست خودم را ندیده ام و دوماه را به خاطر نوشته هایم در روزنامه سلام و دیگر مطبوعات در #توحید یا « #موزه_عبرت»!! تجت #بازجویی شبانه روزی بودم،و در زمانی که به قید وثیقه آزاد شدم،با ضرس قاطع می آید و می گوید: که شما را به دلیل کار مطبوعاتی نگرفته اند! (بی شرم ها).اما همین مطبوعات به اصطلاح اصلاح طلب در حالی که من در همان ایام در #انفرادی_توحید بودم، بارها از زندانی شدن #محمد_علی_نژاد_الحسینی(که دادگاه ویژه روحانیت وی را به عنوان متهم اول به پرونده من الصاق کرده بود!ٍ)نوشتند.برای نمونه:[ #هفته_نامه_آبان،سال دوم،شماره78،15خرداد1378«شنیده شده که سید محمد علی نژاد الحسینی را که بیش از دو ماه از بازداشت وی می گذرد از بندی که محسن کدیور هم در آن جا بوده خارج کرده و به جای دیگر انتقال داده اند و از سرنوشت او اطلاعاتی در دست نیست». گفتنی است چندی پیش سید محمد علی نژاد الحسینی در نامه ای به سازمان حقوق بشر اسلامی به بازداشت خود اعتراض کرد. نژاد الحسینی یکی از طرفداران #آیت_الله_منتظری است.#روزنامه_نشاط 7 مرداد1378،دوره جدید. شماره 418از نژاد الحسینی خبری نیست.از وضعیت سید محمد علی نژاد الحسینی که در روزهای پابانی سال گذشته با حکم دادگاه ویژه روحانیت در اصفهان بازداشت و به تهران منتقل شده است اطلاعاتی در دست نیست تماس های مکرر همسر وی با این دادگاه برای گرفتن ملاقاتی موفق آمیز نبوده است. و وی تنها پس از اصرار زیاد برای ملاقاتی با دادستان توانسته است هفته گذشته با محسنی اژه ای دادستان دادگاه ویژه روحانیت ملاقات کند.روزنامه نشاط 13مرداد1378دوره جدید. شماره 123خانواده سید محمد علی نژاد الحسینی دیروز موفق شدند با وی در زندان اوین ملاقات کنند. دو فرزند وی نیز در نامه ای دیگر به رئیس جمهوری از این که پدرشان را به مدت چهارماه است ندیده اند و بی اطلاع هستند ابراز نارضایتی کرده بودند].من خود #جعبه_سیاه هستم و پر از حرف های ناگفته،که بایستی گفته شود.حرف هایی که چنانچه بیان شود،چهره هایی را بی نقاب، نفاق آنان را آشکار و به تاریخ معرفی خواهد کرد!(ایضا در مورد خاطراتم در روزنامه سلام).با محدودیت هایی که در این سال ها برایم اعمال کرده اند،که بامحرومیت های شدید اقتصادی و معیشتی و شغلی مواجه بوده ام ، سعی کرده اندمانع آن شوند تا صدا و نوشته هایم در دسترس همگان قرار گیرد.ولی علیرغم همه ی فشارها و ناامنی و آزارهای بی وقفه دراین سال ها،مرحله به مرحله تلاش کرده ام نکاتی را در اختیار دیگران قرار بدهم.برای دیگر انی که راه توجیه و سکوت شان را ببندد و نگویند ما مطلع نبوده و نمی دانستیم!زمانی که متن حکم محکومیت اینجانب توسط دادگاه ویژه روحانیت صادر شد به یک دلیل واهی نگذاشتند حتی از آن کپی بگیرم و صرفا حق رونوشت آن راداشتم،متن آن حکم چنین است:« رای دادگاه:[متهم در جلسات دادگاه در مورد توزیع دستخط مجهول منتسب به مقام معظم رهبری اظهار داشت نامه را از طریق فاکس به روزنامه سلام ارسال شده و من نسخه ای از آن را به آقای نژادالحسینی دادم. ولی تکثیر آن را نکار نموده و از ارائه نسخه فاکس شده نیز اظهار ناتوانی کرد.هم چنین درمورد نوشتن مقالاتی علیه مسئولین نظام با نام های مستعار اغتراف نمود در نوشته های خود مظالبی علیه جمهوری اسلامی را درج کرده است.طبق ماده 57 قانون مجازات به یک سال حبس قظعی که به 5 سال حبس تعلیقی تبدیل شد].که اولا تنها یک جلسه رسمی دادگاه تشکیل شد. همانطور که نوشته ام کیفر خواست مرا به کیفر خواست آن سه نفر چسبانده بودند که ربطی به من نداشت و با هزار من سریش هم نمی توانستند آنرا بچسبانند. ولی در کیفر خواست خودخواسته بالاخره آن را آوردند،و صرفا یک دادگاه سرپایی در چند دقیقه(طبق معمول) به ریاست علی رازینی تشکیل و این حکم صادرشد.و ثانیا این فاکس در همان ایامی به روزنامه سلام صادر شد که نژادالحسینی به هم روزنامه آمده بود! و طبق جو آن زمان که زمان افشا شدن راز قتل های زنجیره ای یود،احتمالا نسخه هایی به سردبیران و یا برخی افراد حاضر در سلام هم داده ام . و احتمالا ایشان هم رویت کرده است!اینکه ایشان در اصفهان به کمک دیگرانی که من نمی شناختم و یا سال ها آن ها را ندیده ام و آن هم در شهر اصفهان تکثیر و توزیع کرده و آن هم به همراه دیگر اعلامیه ها،از جمله اتهامی بود که می خواستند مرا به این پرونده بچسبانند. آنچه دراین دوماه انفرادی در زندان توحید گذشت فقط #تفتیش_عقاید بود که برای هر کدام از مطالبی که انگشت گذاشته بودندباید توضیح می دادم!و ثالثا نام مستعار هم اجباری بود. مسئولین روزنامه سلام و دیگر روزنامه های اصلاح طلب در مقاطعی دوست نداشتند با نام اصلی بنویسم.البته با نام اصلی و یا بی نام هم بسیاری نوشته ام.بعدازحدود4سال که به قیدوثیقه ی 10میلیون تومانی آزادبودم، درتاریخ های 2اردیبهشت 1382و 18مرداد1382به دادگاه ویژه روحانیت احضار شدم.بار اول یک آخوندی به نام «مهدوی»شروع کرد از نوع بازجویی کردن و بیان توهّمات خود؛ و می خواست آنرا از زبان من بشنود!! و باصطلاح بچه می ترساند!! که فلان می کنیم و چه و چه!! حتی همانجا حکم اعدام برایم صادر کرد!! ولی پس از چندی یک دادگاه فرمایشی به ریاست « #علی_رازینی» و دادیاری به نام «ذاکری»؟ تشکیل شد.همان موقع هم در محل دادگاه بازجوی خود را بدون چشم بند دیدم. از صدایش فهمیدم . وقتی نامش را پرسیدم؟ گفت: رضا!محاکمه من به صرف آنکه #موسوی_خوئینی( #مدیر_مسئول_روزنامه_سلام)روحانی است،در دادگاه ویژه روحانیت برگزار شد در حالی که من هیچ وقت در سلک و لباس روحانیت نبوده ام، و علاوه بر این همان کسی که سال65 مرامحاکمه کرده بود،یعنی علی رازینی دوباره رئیس این محکمه شد،روزنامه سلام صرفا به بهانه چاپ یک سند محرمانه به امضای #سعید_امامی توقیف شد.در همین مورد روزنامه خرداد31تیر1378،ش176به نقل از موسوی خوئینی نوشت:« سند چاپ شده محرمانه نبوده و سلام همواره در پایبندی به قانون متعهد بوده است.سند محرمانه را باید در بالا و پائین آن مهر مربوطه را داشته باشد. و وجود حرف(خ) در شماره نامه به معنای محرمانه بودن نیست.بر اساس اطلاعاتی که در روزهای بعد به دست من رسید معلوم می شود که اصد سند نیز مهر محرمانه ندارد. و تاکنون هم (از روزسه شنبه) علی رغم اصرار بنده هنوز اصل سنر ارائه نشده است.حتی اگر سند همومحرمانه هم باشد،بازهم طبق قانون حق تعطیلی سلام وجود ندارد. آنان می بایست دادگاه را تشکیل می دادند و دفاعیات ما را می شنیدند».موسوی خوئینی ها باوبیان این مطلب که چند تن از نمایندگان مجلس شکایت کرده اند که سلام با این کار خود خواسته تلویحا اعلام کند که ما همسو با سعید اسلامی هستبم، گفت:«ما نمی خواستیم این امر را تلویحا بگوییم،بلکه قصدمان فریاد این امر بود. حال اگرآنان نمی خواستند آن را بشنوند خود دانند»!هم چنین روزنامه آریا 24مرداد1378نوشت:یک عضو #وزارت_اطلاعات که نامه منتشره سعید اسلامی در روزنامه سلام را به خارج از وزارتخانه منتقل کرده است دستگیرشد.«روزنامه انگلیسی زبان تهران تایمز از فول منبعی که نامش را فاش نکرد با اعلام این مطلب نوشت:این فرد نامه سعید اسلامی را مستقیما به روزنامه سلام ارایه نکرد. بلکه از طریق شخص ثالثی آن را به این روزنامه انتقال داده است».این در حالی است که بخشی از نیروهای اطلاعات در روزنامه سلام فعالیت مطبوعاتی می کردند. یعنی در اصل در آنجا تعلیم می دیدند. آینده هم آن را ثابت کرد. اینکه خود آقای موسوی خوئینی ها این موضوع را می دانست یا نه؟ من خبر ندارم. اما برای من معلوم بود که خیلی از نیروهای سلام حساب شده وارد این کار و این شغل شده اند. لذا برخی شان مستقیم و یا غیر مستقیم به « #واجا» وصل بودند. بخصوص آنکه #قتل_های_زنجیره ای در زمان #اصلاحات و دوره #خاتمی، توسط بخش دیگری از نیروهای «واجا» آشکار شد.پس بدست آوردن چنین اسنادی ساده بود. اصلا می توانستند آنرا #فاکس کنند. همانطور که مرا به بهانه یک نامه و فاکس ارسالی به امضای #خامنه_ای در مورد مهدوالدم بودن اعضای یک نشریه بازداشت و زندانی کردند!#دادگاه یک دفعه به خاطر کیفرخواست مشترکی که برای من و سه نفر دیگر نوشته بود نیمه تمام ماند. آن جا من ایراد گرفتم. که با اعتراض من و قبول آن توسط رازینی،دادگاه متن کیفر خواست جداگانه ای (که در همان زمان دادگاه قرائت شد)صادرکرد!می خواستند مرا به پرونده و اتهامات آن سه نفر که از اصفهان که به تهران آورده بودند،بچسبانند!اصولا کار من در روزنامه سلام پرمشغله بود،از اولین کسانی بودم که صبح اول وقت وارد روزنامه می شدم و از آخرین افرادی بودم که روزنامه را ترک می کردم. برای آنچه که در کیفر خواست آمده بوده نه وقت داشتم و نه دوران، زمان چنین فعالیت هایی بود!بهانه ی آنان سندی(نامه ای) بود که به امضای خامنه ای در مورد مهدور الدم بودن افراد یک نشریه برای روزنامه سلام فاکس شده بود، آن هم در ایام قتل های زنجیره ای، و به دلیل آنکه من مسئول ورود و خروج فاکس های ارسالی به روزنامه سلام بودم، ومن این فاکس را رویت کرده بودم ، اگر جعلی هم بود، آن را همان به اصطلاح نیروهای خودسر وزارت اطلاعات(واجا) جعل کرده بودند،و هیچ توزیع و تکثیری از طرف من هیچگاه صورت نگرفت. دوماه انفرادی من در #زندان_توحید صرف تفتیش عقاید و توضحیخ دادن در مورد نوشته هایم در روزنامه سلام و دیگر مطبوعات شد! ودر متن حکم هم به آن اشاره کرده اند. آن سه نفری که هم پرونده من شدند در اصفهان زندگی می کردند و جزدردهه60 که تنها دو نفراز آن ها را می شناختم و تا زمان دادگاه هیچ نشان و هیچ خبری از آن ها نداشتنم و اصلا یکی از آن سه نفر را هرگز نه دیده بودم و نه می شناختم.از میان آن ها،تنها فقط یک نفر بنام «سید محمدعلی نژادالحسینی» را در اواخر عمر روزنامه سلام که به روزنامه آمده بود دیدم . نمی دانم چرا سر وکله وی آنجا پیداشد؟! ولی وقتی فهمیدم با رجبعلی مزروعی خوش و بش می کند با خودم گفتم خب لابد رفاقت دارند و همشهری (اصفهانی) هم که هستند! وی بیشتر از آنکه با من حرف بزند و یا کاری داشته باشد به سراغ علی مزروعی می رفت و با او کار داشت.جناب مزروعی الان باید پاسخ دهد که در آن ایام چه حرف هایی با ایشان رد و بدل کرده و وی با مزروعی چه کار داشته است؟!حتی من در #دهه_60 فقط دورا دور محمد علی نژادالحسینی را می شناختم. و گاهی وی رادیده بودم. رابطه مان هم رابطه کاری نبود.جناب مزروعی به دلیل همشهری بودن و اصفهانی بودن باید پاسخ دهد محمدعلی نژاد الحسینی اصولا در روزنامه سلام چکار داشته است؟!الان هم بخشی از هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران، و اعضایش درخارج از کشور باصطلاح منتقد نظام هستند!! در حالی که هم از توبره نظام و نهادهای امنیتی و گروه هایی که به آن وابسته هستند می خورند. و هم از آخور رسانه های خارج از کشور مثل بی.بی.سی. رجبعلی مزروعی و #حسین_باستاتی از جمله آن ها هستند! این روزنامه های باصطلاح اصلاح طلب و مانند آن تعطیلی روزنامه سلام رادیدندو مرا که یکی از افراد شاغل آن بودم و مسولیت حروفچینی، تصحیح و تلکس های خبرگزاری ها را بر عهده داشته و ده ها یادداشت و مقاله و گزارش در روزنامه سلام و دیگر مطبوعات،مثل هفته نامه توانا و روزنامه صبح امروز نوشته بودم را ندیدند!! و در مورد زندانی کردن و زندانی شدنم حتی یک خبر کوتاه هم ننوشتند!(بی شرم ها). از تاریخ 18تیر78تا الان در تمامی این سال ها به جز آنچه خودم در باره خودم در سایت های مختلف منتشر کردم، صدایی از مدعیان آزادیخواهی و عدالت طلبی و اصلاح طلبی در داخل وخارج ازایران برنیامدوهمه بالاتفاق تا الان سکوت کرده اند، و به استمرار آزارهای استبداد ولایت فقیه تا الآن یاری رسانده اند.و منشا تمامی این آزارها «شنود» است. چون نمی خواهند و نمی توانند مسئولیت رفتارهای موهن و جنایت بار خود را بر عهده بگیرند!من در مورد شنود وآزارهای آن ها اینجا:در یوتیوب:https://www.youtube.com/watch?v=k8YA3tjOS_8&feature=youtu.beو ویدئویی در تاریخ شانزدهم تیرماه1397در سالگرد تعطیلی روزنامه سلام، زندانی شدن من، و سکوت آن ها،اینجا:https://youtu.be/zKqbR1nwG6I روزشمار من و روزنامه سلام http://news.gooya.com/politics/archives/2016/07/214528.phphttp://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-79713.htmlپژواک ایران/روزشمارمن وروزنامه سلام،منتشر کرده ام. برای اطلاع بیشتر به آنجا رجوع شود.روزنامه سلام به حکم دادگاه ویژه روحانیت به5سال عدم انتشار محکوم شد.روزنامه نشاط(4مرداد1378)دوره جدید ش115،نوشت:هیان منصفه دادگاه ویژه روحانیت چند ساعت پس از پایان جلسه ای که سید محمد موسوی خوئینی ها مدیر مسئول روزنامه سلام وی را مجرم شناخت.به گزارش ایرنا در اعلامیه روابط عمومی دادگاه ویژه روحانیت، نظر هیات منصفه را به شرح زیر اعلام کرد:1_در خصوص شکایت استاندار سابق اردبیل مبنی بر نشر اکاذیب اکثریت آرا به مجرمیت آقای خوئینی ها نظر داد.2_ در رابطه با شکایت هفت نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مبنی برتوهین و هتک حرمت و تشویش اذهان عمومی با اکثریت آرا متهم را مجرم شناخت.3_ در خصوص انتشار نامه طبقه بندی شده وزارت اطلاعات به اتفاق آرا نظر به مجرمیت آقای خوئینی ها داد.4_ اکثریت هیان منصفه متهم را مستحق تخفیف ندانست.احمدی نژاد استاندار سابق اردبیل در سال76 از وی شکایت کرده بود.وآفتاب امرو(ز4شهریور1378)نوشت:مدیر مسئول روزنامه سلام به حکم دادگاه ویژه روحانیت تقاضای تجدید نظر نکرد.و بر این اساس این روزنامه به مدت پنج سال تعطیل شد.به گزارش خبرنگار ما قرار است موسوی خوئینی ها،مدیر مسئول روزنامه سلام به زودی دلایل خود را برای عدم تجدید نظر خواهی اعلام کند.وی پیش از این اعلام کرده بود که رای دادگاه هرچه باشد نسبت به آن اعتراضی نخواهد کرد.حجت الاسلام موسوی خوئینی ها معتقد بود تصمیم تعطیلی سلام قبل از دادگاه در جای دیگری گرفته شده بود.آری تصمیم تعطیلی روزنامه سلام در جای دیگری گرفته شده بود!(که باید در باره آن هم نوشت!).من نیز به اندازه ی محرومیت سلام به 5سال حبس تعلیقی محکوم شدم. ابتدا به یک سال قطعی و سپس تبدیل آن به 5سال حبس تعلیقی. ولی محرومیت شغلی ام به کمک همین نیروهای اصلاح طلب که هرکدام شان بعداز تعطیلی سلام یا روزنامه ای تاسیس کرده و یا مدیر مسئول آن شدندو یاسردبیر، به اضافه شغل های دیگری که از این جا وآنجا بدست آوردند و تا الان هم فعال هستند و یک روزهم بیکار نشده و مزه بی پولی را هم نچشیده اند،محرومیت ومحدودیت و آزارها همچنان ادامه دارد و آقایان همچنان در استمرار سکوت با نظام ولایت فقیه در تثبیت چنین وضعیتی تبانی کرده اند!هفده تیر نود و نهمحمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار) t.me/shourimohammad
روزشمارمن و #روزنامه #سلام
وقتی سالگرد تعطیلی روزنامه سلام می شود،درمصاحبه ها وغیرمصاحبه ها ازهمه چیزسخن گفته می شود،الادستگیری وزندانی شدن من.
انگارنه انگارکه فردی بنام«#محمد #شوری»که ازهمان پیش شماره ی تاسیس روزنامه،تاروزتعطیلی،مسئول اداره ی قسمت حروفچینی وتصحیح وهم چنین«گزارش نویس»این روزنامه بوده است؛وتنهافرداین روزنامه می باشدکه بخاطرحضوروکارش دراین روزنامه دستگیرومدت 2ماه رادرانفرادی زندان «توحید»تفتیش عقایدشده وبه جرم«نوشتن»مطالب متعددعلیه امنیت ملی (آنچه که درحکم محکومیت آمده است)زندانی کشیده است؟و ازآنزمان تاالان هم ازهمه چیز محروم است!؟
اگر این خودرابه کوچه علی چپ زدن نیست،پس چیست؟
مگر می توانید وجودخورشید وآفتاب رامنکرشد؟حالا تمام عالم وآدم ورسانه هامال شما؟
مگراینکه بپذیریم پس این پرده،موضوع مهم تری هست که آقایان بدلیل آلوده بودن دست هاشان درصددمسکوت گذاشتن ومحروم کردن من هستند!
این همه هجمه که سالهامرابخاطرآن حتی ازحقوق اولیه وعادی یک شهروندی معمولی هم محروم وباصطلاح بایکوت کرده اند،بخاطر جنایتی ست که درحق من شده است وچون دست هایی آلوده است ودست هایی دیگرهم ازپس آن خودراآلوده کرده است،سکوت کرده اند…
اگرکسی صدایش درنمی آید،خودم(با همه ی محرومیت هایی که کرده اید و همه ی آزار واذیت هایی که دراین سالهاکه خواستیدبواسطه آن عَمَله ظلمه باشم ونشدم)می توانم برای خودم آستین بالابزنم وَپته خیلی ها را که نقاب فریب زده اندرابرملا کنم؛واین کاررابه مرور کرده وخواهم کرد!
برای دوستان وهمکاران سابقم شایعه کرده اندکه من بیماری قلبی دارم. برای توجیه جنایت وسرپوش گذاشتن به سالهابیکاری اجباری واذیت و آزارهایی که درسالهای پس ازتعطیلی روزنامه سلام انجام داده اند،شیوه ی فریب ونیرنگ ودروغ وحقه بازی های متنوعی رابکارگرفته اند:
باید گویم:
سگهاتان رارهاکرده ایدوسنگهاتان رابسته.
لذا،همینجااعلام می دارم:
درکمال صحت وسلامت هستم وهراتفاقی درآتی وازاین به بعدخلق شود، ناشی ازعمل خبیثانه ی
یک:
کسانی ست که این وضیعت را دراین سالها برایم ترتیب داده اند.
دو:
الان سالهاست بیکارم.واین بیکاری رامدیون نهادهای امنیتی وازجمله همکاران سابقم هستم که باسکوت وتمکین،سبب تعمیم وادامه آن شده اند.
سه:
بیش از۶سال است که فقط بادرآمد۵۰۰الی۶۰۰هزارتومان زندگی می کنم. این درآمداندک هم ازبابت ارثیه ی اندکی ست که ازابوی مرحوم به فرزندانش رسیده،وازجمله من.
که نصف آنرابابت رهن منزل داده ام.ونصف آنراهم دراختیارفرزندرشیدم قرارداده ام که(باکارش)ازبایت آن،وحتی مقداری بیشترازآنچه که باید باشد و توان اوست،این پول(ودرآمد)رادریافت می کنم.دراین سالهانان خودم راخورده ام وزیرعَلَم کس وکسان وگروه و گروه هایی نرفته وسینه هم نزده ام.
ناراحتی مسببین این وضعیت،ازهمین است وبرای همین هم هست که بشدت به هرنحوی درصددبایکوت کردن من هستند.
چهار:
روزنامه سلام عصرچهارشنبه۱۶تیر۷۸باحُکمی که ازسوی«#دادگاه #ویژه #روحانیت»برای مدیرمسئول آورده شد،نیمه کاره تعطیل وهمه ی همکاران رهسپارمنزل شدند.
بعدازظهرروزپنج شنبه۱۷تیر۷۸چندنفرازماموران امنیتی واجا،آمدندبه منزل ومرا بازداشت وباخودبرده وبه مدت۲ماه مرادرزندان توحید،(همان کمیته مشترک زمان شاه وموزه ی عبرت فعلی)بصورت انفرادی زندانی وحبس کردند؛ودر طول این۶۰روزباتفتیش عقایدبه بررسی مطالب منتشرشده ی من در مطبوعات پرداختند.
بعدازاین دوماه،باوثیقه ی۱۰میلیون تومانی آزادوپس از۴سال وخورده ای در «دادگاه ویژه روحانیت»با یک محاکمه کوتاه وفوری وبدون وکیل،توسط«علی رازینی»محکوم به یکسال حبس قطعی وتبدیل به ۵سال حبس تعزیری به اندازه ۵سال تعطیلی روزنامه سلام شدم.
پنجم:
پیروآنچه درحکم محکومیت آمده،جرم من نوشتن مطالب متعددعلیه امنیت ملی درمطبوعات بود.
ششم:
#انجمن #صنفی #روزنامه نگاران به ریاست«رجبعلی مزروعی»ودوستان اصلاح طلبشان درموردمن بشدت سکوت وهیچگونه عکس العمل رسمی ازخود نشان ندادندودراین سالهاکه انجمن هنوزتعطیل نشده بود،هیچ کمکی هم به من نشد.
«علی مزروعی»هم اکنون خودوخانواده اش درخارج ازکشورزندگی کرده ودارندنقش«اپوزیسیون»را بازی می کنند.
هفتم:
بعدازتعطیلی روزنامه سلام درچندروزنامه حق التالیفی کارکردم؛ازجمله روزنامه های«همبستگی»،«بیان»،«ملت»و«مردم سالاری».درآنجاهم مجبور بودم بااسم مستعاربنویسم.
اسامی مستعازمن درمطبوعات:
«علی میثمی»،«میثم علیمحمدی»،«مسعودطوبی»،«محمدزمانی»، «محمد شیدا»،«شیدایی» و«امین عباسی»ست.
هشتم:
آخرین مطلب منتشرشده ی من درروزنامه مردم سالاری درسال۸۶ است،که اتفاقااین آخری بااسم اصلی چاپ شد!!
عنوان این یادداشت عبارت بوداز:
«فقدان امنیت»!
نهم:
حدودیکسالی را هم دراین سالها،به توصیه یک همکاردرروزنامه سلام و نماینده ی مجلس دوره ی ششم،درروزنامه الکترونیکی مرکزپژوهش های مجلس به مصاحبه تلفنی بانمایندگان وکارشناسان غیرنماینده،پیرامون مصوبات مشغول وباحداقل ترین حقوق کارکردم.
دهم:
حدودیکسالی هم دوباره به مسافرکشی روی آوردم.این دوره دوم مسافر کشی من بود.
دوره اول پس ازآزادی ازندان اول،وبعدازپایان نقاهت وبیماری،بدلیل عمل جراحی درناحیه گردن بود.
این بیماری رادرزمانی که درسال۶۵به زندان رفتم مبتلایم کردند.وقتی درآخر سال۶۶برای مداوابه من مرخصی دادند،بعدازاتمام،آمدندگفتندعفوخورده ای؛ وآزادی.آنهم چه آزادی ای…؟؟
یازدهم:
بدلیل«#شنود»،علیه وزارت اطلاعات،واداره آگاهی ومخابرات رسماشکایت کردم که رسیدگی نشد.
دوازدهم:
بدلیل جریمه های کذایی وازجمله جریمه ای که توسط دروبین(عکاسی)درنیمه شب درجایی که هرگزنبودم وسیستمی که آنزمان اصلن هنوز رسمانبودواجرایی نشده بود!!(که آنرا توسط پست به منزل من آوردند!!)شکایت رسمی علیه اداره راهنمایی ورانندگی کردم که اصلن رسیدگی نشد.
سیزدهم:
بدلیل دزدی های مکرروجریمه های کذایی عطای مسافرکشی راهم به لقایش بخشیدم.
چهاردهم:
دراین سالهامدام به انحا ونقشه های گوناگون وازجمله«#شنود»،مورد آزار و اذیت اراذل ونوچه های حکومت قرارگرفته ام.
برخی ازاین آزارهاوآزاری ناشی از«شنود»رادرمطالب خودم وازجمله سلسله مطالبم درمور«دولت سایه »نوشته ام،به آنهامراجعه شود.
پانزدهم:
سالهاست که برای خودم می نویسم.برخی دروب سایتهاوفیس بوکم چاپ می شود.وعلاوه براین کتابهایی که توانسته ام دراین وضعیت شدیدابی پولی وبیکاری و«آزارشنودی«وعدم همکاری انتشاراتی ها،دراین سالهابچاپ برسانم وکتابهایی که دراداره ی سانسوروزارت ارشادزندانی ست و انتشاراتی که شهامت ازشان گرفته شده ومراسرمی دوانند.
شانزدهم:
این مطلب را برای سالگردتعطیلی روزنامه سلام نوشتم.شایدوجدان های خفته مدافع حقوق بشرو مدافع حق الناس وغیره!!!بیدارشود.
امافکرنمی کنم؛زیرابه قول قرآن:
«صُم بُکم عّمی» شده اند.
لذا به حسب نصیحت حافظ که فرمود:
«توخودحجاب خودی حافظ ازمیان برخیز»
دراین سالها،به جزتعداداندکی ازدوستان بسیارشفیقم(وازجمله بیت معززآیت الله #منتظری)که دررنج هایی که دراین سالها برده ام کمک احوالم شدند،کسی خیری بمانرساند،خودم باهمین وضعیت بسیارناهنجاروناامنی،و شدیدا«بی پولی»وضعیت خودم راثابت وتثبیت کرده،مستقل زیسته وآزادگی ام را به ثُمن بَخس نفروخته ام.وازاین به بعدهم به امیدخداادامه خواهم داد.
روسیاهی اش برای آنهایی ست که به کمگ حاکمیت مستبدآمدندوبا سکوت و….یاری رسان استبدادوعَمله ظلمه دراین وضعیت شدند.
تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد.
#محمدشوری
نویسنده و #روزنامه نگار
تهران
پانزدهم تیرماه یکهزاروسیصدونودوپنج
زنگ تلفن منزل به صدا درآمد!
الو،بفرمائید.
آقای شوری؟
بله، خودم هستم.امرتون؟
من سرهنگ«معنوی» از اداره آگاهی تهران هستم،شما بدلیل مزاحمت تلفنی باید بیائید این اداره؟!!
خب،اولش موضوع رو به شوخی گرفتم.گفتم شاید یکی داردشوخی می کند! اما بعد با پیله کردن و تکرار تلفن که من فلانی ام و این هم شماره ام،رفتم.
من و مزاحمت تلفنی؟!!
خب مزاحمت تلفنی یعنی اینکه منِ نویسنده و روزنامه نگار از تلفن منزلم مثلا مزاحم خانمی شده ام!!؟
حسب قانون احضار فرد مزاحم شرایطی دارد و باید طی شود،که اینها انجام ندادند.
بهرحال رفتم.
اونجا(توی اداره آگاهی شاپور)یک نفر دیگر هم بود؛خودش را «جواهری»نماینده وزارت اطلاعات یا همون واجا،یا واطا و یابقول برخی«ساواخ»- که به قول آیت الله منتظری روی ساواک شاه رو هم سفید کرده است-معرفی کرد.
جوانکی بود که تازه داشت راه و رسم سرباز گمنام شدن را تعلیم می دید!اما اون سرهنگه،یه آدم میانسال و جافتاده ای بود!
همون سرهنگه یک پرینتی از تلفن هایی که از منزلم رد و بدل شده بود را نشانم داد و بعد با اشاره به یک تلفن که از آلمان می شد،گفت ایشون جزو منافقین است و سپس حُکم صادر کرد که شما مزاحم نظام ج.ا.ا. شده اید!
اینجا بود که معنای جدید مزاحمت تلفنی رو هم فهمیدم!
اون فردی که با هم تماس داشتیم شخصی بود بنام دکتر«کاظمی»؛که قبل از تعطیلی روزنامه سلام توسط مدیر مسئول روزنامه(موسوی خوئینی ها)برای انجام کاری صرفامطبوعاتی(آنهم بادریافت حق الزحمه ای جداگانه)معرفی شده بود!
احتمالا(بعدهافهمیدم)«مجتبی کاظمی»یا«مصطفی کاظمی»(همان موسوی)از اعضای واجا و نیروهای قتل های زنجیره ای؟که در شماره های بعد که از روزنامه سلام خواهم نوشت،در مورد ایشان هم خواهم گفت!
اینجابودکه آقایون که باشنود و داشتن اطلاعات شنودی خیلی خودشون رو زرنگ فرض کرده بودندومارا با همه محرومیتهای مادی و کاری هالو،رسما اعتراف کردن که تلفن هایم شنود می شود.
از همه تاسف بارتر اینکه باهمان اطلاعات شنود،بیایند مثلا به شما(ازهرصنفی و طبقه ای،مثل روشنفکر وآخوند،جاهل و قاصر(قیمت هافرق دارد)بگویند وقتی در مقابل فلانی قرار گرفتی و روبرو و هم کلام شدی اینگونه حرف بزن و از این کلمات استفاده کن و یا این اداها رو از خودت نشون بده!؟!
وچقدر ضعیف و بدبخت(اونهم دانای عاقل و باسوادش)که ندانسته،عمله یا ستون پنجم ویا مزدور(آنهم بی جیره و مواجبش)بشود!؟!
منزل راکه عوض کردم،بازقضیه شنودبه نحوی علنی شد،درقسمت شماره 4 شرح کوتاهی از آنرا داده ام.
حتی بعدازاین منزل هم(یک جای استیجاری دیگر)باز این شنود را علنی کردند. تلفن منزل را قطع کردند.علت را که پرسیدم،گفتند حکم قاضی ست وبرای رفع آن بایدبروی اداره اماکن در خ. مطهری!
خودم که نرفتم،آشنایی رفت.لیستی از پرینتهای تلفن منزل را نشانش دادند و گفتند شما با ماهواره و با آقای«علیرضا نوری زاده» تماس گرفته اید.
یادم آمد که از طریق فاکس منزل، یک برگ فاکس برای ایشان ارسال کرده بودم!
من طبق اصل قانون اساسی از آنهاشکایت کردم.برخلاف شکایت قبلی ام از اداره راهنمایی و رانندگی که اصلا بررسی نشد،(که در این مورد هم خواهم نوشت)آنرازود بررسی کرده،ولی مختومه وبی جهت دانستند!
با این حال بعدا به کمیسیون اصل90مجلس هم رفتم.-که اون موقع رئیسش آقای انصاری بود-کتباوشفاها وحضورا.
اما آقای انصاری درجلوی من به همه چیزرسیدگی کرد،جز شکایت من؟
همونجا بود که خواهر«عزت ابراهیم نژاد»ازکشته شدگان واقعه18تیر رو هم دیدم که آمده بود به خونخواهی برادرش.ایشان راهم معطل وباصطلاح با وقت کشی سرکارگذاشتند!
شنود و استراق سمع طبق قانون اساسی،ممنوع است مگر به حکم قانون.
قانون نویس کیست؟نمایندگان رهبری درقوه قضائیه و مجربه ومقننه طبق اصل نظارت استصوابی.
از توش چه کسانی بیرون میاد؟همونهایی که شما آنرادرفیلم بازجویی از همسر سعید امامی و همکاران خودشان دیده اید!
«ابراهیم حاتمی کیا» فیلم«به رنگ ارغوان» – که براساس یک اتفاق واقعی ست- می سازد.درآن فیلم یک سرباز گمنام صبح تاشام خانه یک دختر دانشجو را سمعی و بصری دید می زند و شنود می کند.
حالا در فیلم های ایرانی مجبورند با حجاب توی رختخواب هم بروند! ولی درواقع اون سرباز گمنام کارش این بوده که صبح تاشام بدن بدون حجاب و یا عریان آن دختر دانشجو -بدلیل اینکه پدر وی یکی از معاندین ج.ا.ا.ست وقراراست مخفیانه به ایران بیاید-رادید بزند! و بعد عاشقش هم شود! و چقدر هم در فیلم خودش را آدم متعبِّد و مقیَّد و مومن نشان می دهد!!
کاراترین و کاربردترین وسیله کار دولت سایه شنود سمعی وبصری ست که بواسطه اطلاعات بدست آمده اهداف و نقشه ها و برنامه های خودشان را اجرایی می کنند.
سربازان گمنامی هستند که صبح تاشام کارشان شنود و استراق سمع است و روزی و نانشان از این راه است.
همیشه پیچیده ترین وسایل ارتباطاتی و سمعی وبصری اولش دراختیار نهادهای امنیتی ست.زودتر از هرکس ونهادی که می تواندسالها بعدآنرابدست آوردوعادی می شود،بدست می آورند.
الان اینوع تکنولوژی هاضریب بالایی رادارند.به نحوی که می شودومی توانند حتی حیوانات گمنامی راهم به استخدام خوددرآورند!
در واقع ما حیوانات گمنام هم داریم!
دامپزشکان امنیتی که با عمل جرایی روی بدن حیواناتی اهلی و آزاد در سطح شهر هستند-مثل گربه ها،کلاغ ها واین قمری ها که هی کوکو می کنند!-پیچیده ترین وسایل استراق سمع رادر بدنشان جاسازی می کنند وآنها را در سطح شهر رها می کنند وتوسط آنتن های سطح شهر ومراکز متعدد شنودی که در سطح شهر دارند صداهای شنیده شده را شنود می کنند!
آیت الله منتظری در کتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»،ج4فصل هشتم، احکام استخبارات وکسب خبردرص 385درموردانحراف مامورین اطلاعاتی و امنیتی(مثل سعید امامی وهمکیشان وهمکارانش)می نویسد:
«اگر روزی فرض شود که کجروی و انحرافی از برنامه ها و اهداف اصلی و مشروع آن صورت گرفته،این بسیار خطرناک خواهد بود،هرچندکه این انحراف باندازه یک ذره باشد.چون همین انحراف کوچک بتدریج وبه مرور زمان برای نظام و مردم هردو تبدیل به یک خطر و فاجعه بزرگ می گردد.چنانچه نمونه های آن را درمورد بسیاری ازدولتهاورژیمهادیده ایم.
مثال گسترش فزاینده ی غیر قابل کنترل این قبیل انحرافات احتمالی که اگر مورد توجه قرارنگیرد،مثال زاویه است.وقوع یک جدایی.انفراج کوچک درراس زاویه موجب این می شودکه دو خط مربوط به زاویه فاصله شان هر چه بیشتر گردد.آن دوخط به مقیاسی که ازراس زاویه یعنی نقطه انفراج و انحراف فاصله می گیریند از همدیگر دورتر می شوندواین مساله بسیار شایان دقت است».
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
25آبان،سال 1393
برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندر احوالات من
سربازان گمنام سیاهی لشگر دولت سایه هستند.
این سربازان همچون ارتش سلسله مراتب و درجاتی دارند!
از چاقوکشِ لات ونوچه و سمپات بگیر تا کارشناس وعضو فوق ارشد.
دولت سایه هم دولتی ست فرای دولت رسمی.که برای دولت رسمی(که گاه برخی شان هم عضو دولت سایه هستند)خط مشی تعیین می کند.
این خط و مشی به شکل وشیوه و شمایل در شرایط زمان متفاوت است.
گاهی امری ودستوری ست؛که بواسطه رهبری آنرا اعمال می کنند. و گاهی هم غیر مستقیم؛که به سمت دلخواه آنرا به قصد مقصود خود نزدیک می سازند.
در دولت سایه ایتطور نیست که همه افراد با یک عقیده و از یک نوع فکر و اخلاق یکسان برخوردار باشند.در آن افراد شرور و جانی و آدم کش هم هست.و یا کسانی که به هیچ امور وقیود دینی، اخلاقی و شرعی پایبند نیستند. واتفاقا از این آدم ها زیاد استفاده می کنند. چون دراختیار گرفتن آنها برای هدف خودشان، آسانتر است!
هم چنین در بین آنها افرادی باعقاید اصلاح طلبانه و خیلی دمکرات هم هست…
بنابراین جای تعجب نیست که مثلا فردی از سمپاتی سازمان مجاهدین خلق در دوره نوجوانی که در زندان تواب شد بعد بشود جزو انصارحزب الله وآنگاه در جرگه روزنامه نگاران هم درآید و سپس فیلم ساز!؟
دربین آنها می شود«سالومه»«من وتو»هم باشدوالخ…
حسن روحانی در مصاحبه ای گفت: هیچ روزنامه نگاری بدلیل نوشتن مطلب در زندانها نیست.
وبعد یکهوموجی از مخالفت ها بلند شد.وازآنجا که رسانه ها کانالیزه عده ای خاص است (و اتفاقا دولت سایه در آن تسلط و حاکمیت دارد وبعداخواهیم نوشت)همیشه عده ای خاص هم سخنگوی منتقدین و مخالفین می شوند در حالیکه همانها خودشان در برخورد با برخی دیگر (وازجمله من)علاوه برکتمان حقایق،حاضر نیستند هیچ حرفی بزنند.
اگر از این منظر نگاه کنیم که روزنامه نگارانی که در زندان هستند بدلیل مخالفت سیاسی ویا وارد شدن در بازی های سیاسی و دسته بندی های ساسی،وارد زندان شده اند می شود سخن حسن روحانی (رئیس جمهوری) را(برای برخی شان)تائید کرد.(البته اگر)؛که آنهم باز خودآن هم محل اشکال وانتقاد است.
اما در مورد خودم که پس از تعطیلی روزنامه سلام بلافاصله در منزل (17تیر78) بازداشت شدم:دراکثر این دوماه بازداشت و 50 روز انفرادی در مورد تمامی مطالبی که در مطبوعات نوشتم تو سط بازجو مورد سین جین قرار گرفتم.یک تفتیش عقاید کاملا آشکار.
وقتی به قید ضمانت از بازداشت در زندان توحید آزاد شدم.از رجبعلی مزروعی (رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران)پرسیدم چرا در مورد من عکس العمل نشان ندادید؟
ایشان گفت:جرم شما که مطبوعاتی نبود!(هیچ فرقی باسخن اخیرحسن روحانی نداشت).
حال ایشان از کجا می دانست که جرم من مطبوعاتی نبود،بماند!؟
حال ایشان به عنوان سخنگویی که همواره قرار است بی بی سی و رادیو فردا فقط از ایشان و مانندآن مصاحبه بگیرد(بدلیل حضور همکاران سابق خودش درآنجا)می آید در رد سخنان حسن روحانی حرف می زند!!
ویا از آقای شمس الواعظین خواندم که ما درمورد هیچ شخصی به اسم(انجمن صنفی روزنامه نگاران)عکس العمل نشان نداده.درحالیکه اینطورنیست…(من بعدا در جای خود مستند خواهم نوشت).
وقتی پس از 4سال که با قید وثیقه آزاد بودم،محاکمه شدم در حکم محکومیت یکساله من آمده بود:
«نوشتن مطالب متعدد در مطبوعات علیه امنیت ملی کشور».
پس از آزادی تا سال 86 و کار در چند روزنامه – که قرار بود تعطیل شود(من در مورد سلام ودیگر روزنامه ها در جای خود خواهم نوشت) از آن سال تا الان خیلی محترمانه با زدن خودشان به کوچه علی چپ مرا بیکار کرده اند(به اشاره دولت سایه) ومطبوعات و نشریات را هر دو جناح انحصار خودو افرادخاص خودشان کرده اند تا جایی که یک فرد سردبیر چند نشریه است!
و از آن زمان تا الان از همه حقوق اجتماعی محرومم؛مثل قطع شدن بیمه و…
ادامه دارد…
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)
21مهر93
برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندار احوالات من
نون والقلم و مایسطرون
در ج.ا.ا مطبوعات مافیایی و رانتی اداره می شود. وقتی در سوابق و مشاغل اداره کنندگان و افراد دست چین شده جستجو شود صدق این مدعا ثابت می شود.
مطیبوعات مستقل و افراد مستقل خارج از دایره رانت ومافیای امنیتی در ج.ا.ا محلی ازاعراب ندارد. بعدها مستدل دراین باره خواهم نوشت.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)14اردیبهشت 91 روز جهانی مطبوعات
—————————————————————————————————————————————————
حياتومماتانجمنصنفیروزنامهنگاران
محمدشوری/عضووكانديدایهيأتمديره
وقتیسخنازسنديكا،ياانجمنصنفیمیشود،يعنیاين كهمنظورمجموعهافرادیاستكهدريكفنوياحرفه(باهمهمشتقاتآن)مشغولفعاليتهستند.ووقتیگفتهمیشود«انجمنصنفیروزنامهنگاران»(نهمطبوعات)يعنیاينكه فقطقشریازتمامیخانوادهمطبوعاتمنظوراست!
پسايناوليننقضغرضیاستكهبهساختارحقوقیانجمنصنفی روزنامهنگارانواردمیباشد.
اماموضوعواشكالتنهابهاينامرخلاصهنمیشود.ومشكل اصلیبهساختار سياسینهادقدرتدرنظامجمهوری اسلامیبرمیگردد:
الف-ساختارنهادقدرتسياسیدرايرانوجودنهادی بهنامسنديكارابهرسميتنمیشناسدوچنانچهبرحسب ظاهر،ايناتفاقمحققشود،يكنهادصوریخواهدبود.
يعنیدرنظامسياسیجمهوریاسلامی(باتوجهبهمحتوایقانوناساسیوتقسيمقواونهادهایتصميمگيرونيزنظارتاستصوابی)هرنوعاقدامیدر راستایايفایحقوقصنفیناكامخواهدماند.اينجامثل لهستاننيستكه«لخوالاسا»يیپيداشودوبراساس يكمبارزهصنفیقدرتسياسیراهمبدستآورد.مثلانمونهاشسنديكایكارگریدرايراناست.كهبهحبسفردیبهنام«اصانلو»،منجرشدهوياناكاممیماند.وآنچهكهبهنام «خانهكارگر»موجوداست،تنهايكتشكيلاتدرچارچوبنهادقدرتودر تبعيتازآناست.
ب-همانطوركهاحزابدرنظامجمهوریاسلامیايرانيك حزبعلمیوواقعینيست.چونقدرتوتقسيمآندرقانون اساسی،مبتنیبرولايتمطلقهفقيه،همراهبانظارت استصوابیاست؛طبيعیاستجنگاحزابدراين سيستميكسفسطفهومغلطهایبيشنخواهدبود.احزاب درايرانفقطدرحديك«مشاور»تلقیمیشوندوخانهاحزاببهوجودآمدهنيز،منبعثازهمينساختارسياسیاست. جايیكهحزبآنبرایحياتومماتخودنيازمنديارانهو دريافتكمكهاینقدینهادقدرتيانهادحاكميتباشد، نمیتواندحزبواقعیمحسوبشود.
ج-انجمنصنفیروزنامهنگاراننيزازاينقاعدهمستثنی نيست؛يعنیتابعجريانهایسياسیرايجومرسوماست؛چهبخواهدوچهنخواهد!
اولااينانجمنازمجموعهكاملهمهكسانیكهدرمطبوعاتفعاليتدارند،تشكيلنشدهاست.
ثانياآنچهبهعنواناعضایعضوانجمننيزمبضوطاست، بخشیازآن(شايدبخشقابلملاحظهاش!)شغلثانوی آنهاروزنامهنگاریاست.وفقطصرفاباچاپچندمطلبدر مطبوعات(آنهمبهخاطرداشتنامكانات،ازجملهرانت،و مالكيتنشريهومانندآن)روزنامهنگارمحسوبشدهواتفاقا بيشترينسهمازخبرپراكنیوآگرانديسمانشدنتوسط بنگاههایخبریداخلوخارجازايراننيزنصيبهمينافراد میشود.
انجمنصنفیروزنامهنگاراندردورهایازتاريخسياسی ايرانتأسيسشدكهجريانیموسومبهاصلاحطلبیوتحققشعار«جامعهمدنی»شكلگرفت. جامعهایكهبرایيكدمكراسیبافرايندیهمهجانبهمدنظراست،ولیايندرحالیاستكهبافتوساختار قدرتدرايرانيكبافتتودهای ودربرخیمقاطعبدویاست!
بنابراينطبيعیاستكهاينانجمندردورهعمرهيازدهسالهخودكه8سالآنرادردورهجرياناصلاحطلبیسپریكرد،باساختارقدرتوياهيأتحاكمه(مثلوزارتارشادووزارتكار)مشكلینداشتهباشد.وازامكاناتمعنویومادیآننيزسودمكفیهمبرده است!
آنچهكهاينكپيشآمده،مربوطبهدورهبعداز8سالرياست جمهوریآقایخاتمیاست؛دراينسهسالاستكه ساختارسياسیحاكميتباآنچهكهبهنامانجمنصنفی روزنامهنگارانمطرحاست،درتباينقرارگرفت!
بخشیازاينتضاد،بههمانجناحبندیهایسياسیرايجدرايرانبازگشتدارد.وطبيعیاستچنينسرنوشتیپيدا میكند.
بخشديگرآنايناستكههرچهازعمراينانجمنگذشت علاوهبرثابتماندنتعداداعضا،دراكثرانتخاباتبعدی هميشهبهجلسهسومختمشدهاستوبههمانمجموعهيكسوماعضاءبسندهشد!انتخاباتكاملادمكراتيك بود!چون:ازكوزههمانبرونتراودكهدراوست!
مثلانتخاباتمجلسيارياستجمهوریكهباطرحنظارت استصوابیومحدودكردنكانديداها،(يعنیهمانجمله معروفمرحومآيتاللهآذریقمیدرحقخريدوانتخاب،آنهمفقطبايككيلوگلابی!)ونيزكمشدنآرایمردمدرعرصه انتخابات،بالاخرهيكشخصینمايندهويارئيسجمهورشده استوتماماينفرايند،كاملادمكراتيكاست!اماانتخابات رياستجمهوریدورهاولكجاوانتخابدورهنهمكجا؟تفاوت اززمينتاآسماناست.
همينسيروروندبرانجمنصنفیروزنامهنگاراننيزحاكم شدهاست.تاجائیكهدرطولاين8سال،فقطافرادیيك دستوبامشخصاتیويژه!درمديريتاينانجمننقش داشتند.بهنحویكهبرخیمعتقدنداينانجمنواحدی،يا بخشیاز«حزبمشاركت»استوحزبمشاركتنيزپوششعلنیسازمانمجاهدينانقلاباسلامیمیباشد!
د-بنابراينآنگاهكهبهكارنامهانجمنصنفیروزنامهنگاران نگاهمیكنيد،ملاحظهخواهيدكردكهمثلاجوايزجشنواره مطبوعاتوياانتخابروزنامهنگاربرتر،هموارهبينخودشان چرخخوردهوتقسيمشدهاست.وبهاحتمالقريببهيقين ديگرامكاناتمادیآن.ازجملهآنيكميليوندلاراهدائی رئيسجمهوری!(كهخوباستگيرندگانآنبااسمو مشخصات شغلیوسوابق،علناآشكارشود).
انجمنفعلیهمچنينبهكسانیكهازنظرسياسیبهآنها نزديكاستوياهمعقيدهاست،ولیحاضرنيستنددرزيرچترانجمن«صُمُّبّكمُّ»سينهبزنندومطيعمطلقورامباشند، سعیكردهاستاينافرادرابايكوتكند.
مثلانمونهاشخودبندهمی باشم…
منيكروزنامهنگارازنوعاصلاحطلبهستم.امااصلاحطلبی كهمیخواهد مستقلفكركند.وتيولجريانینباشد.
ازابتدایتأسيسروزنامهسلامتاتعطيلی،بهطورحرفهای فعاليتمطبوعاتیراآغازكردم.كردهام.روز16تير78روزنامهتعطيلو17تيرمندستگيرو بازداشتوزندانیشدم.
انجمنصنفیروزنامهنگارانهيچاقدامیصورتنداد.حتی پرسوجووپيگریهمنكردكهمرابهچهعلتبازداشت كردهاند؟
رئيسفعلیانجمن،درپاسخبهمطلبمندرزيرعنوان يادداشتخودش،بهنام«وقاحتحدومرزنمیشناسد» نوشت:نظرمنودوستاناينبودكهجرمشمامطبوعاتی نبودهاستوشمارابهجرمسياسیو… گرفتهاند.
ايندرحالیبودكهدرايندوماهبازداشت،توسطدوبازجو، تفتيشعقايدشدموكلمهبهكلمه،نوشتههايمدرمطبوعاتسينجينشد!
اصولامگركارروزنامهنگاریدرفضایسياسیفعلیدرايران میتواندجدایازجرمسياسیباشد؟
وقتیايشانمینويسندشمارابهجرمسياسیو… گرفتهاند،اين(و…)يعنیچه؟يعنی:مفاسداخلاقی؟زنا؟ لواط؟جاسوسی؟…كههميشهدنبالهجرمهایسياسی درتاريخسياسیعصرجمهوریمطرحبودهاست؟!آيا خوانندهمیتواندتلقّیديگریازپاسخشمابكند؟!
درثانیالان10سالازتعطيلیروزنامهسلاممیگذردومن كهتنهامحلوممرامرارمعاشمازهمينشغلروزنامهنگاری است،همچنانبيكارودربدترينشرايطمعيشتی،وتنهابا كمكدوستانغيرمطبوعاتیواستعانتودلجويیمعنویو مادیفقيهعاليقدرآيتاللهالعظمیمنتظریاستكهاينده سالراسپریكردهام؛وخودممیدانموخدايمكهچه كشيدهام….
ازهمهامكاناتطبيعیونازلبرایيكفردعادیهمبرخوردار نيستم!اماهيچگاهاينانجمنصنفیموجود(كهصنفی بودنشبايدپررنگترباشد)بااينكهكاملاوضعيتمرابه خوبیمیدانست،نيامدبگويدغازتبهچندمن؟!واين انجمننهتنهاهيچكمكمادیبهمننكرد،بلكهبهخاطرعدمپرداختبهموقعقسطوامیكهازطريقانجمندريافتكردهبودم،مراتحتفشارقرارمیدادودرپاسخبهدرخواستهایمكررمنمبنیبربيكاریام،میگفتمگرمابنگاهكاريابی هستيم؟!وبرایآنكهمراازسرخودواكند،مرابهبهيك فصلنامهبهنامفصلنامه(آسانسور)معرفیمیكند!!كه فردیباداشتنيكتشكيلاتكاریدراموربيمهگری،اينفصلنامهراهمراهاندازیكردهاستوالبتهلابدعضویازاعضای انجمنهمهست؟!وقسعليهذا….
يامثلاطبقمطلبمندرجدرنشريهروزنامهنگار،اعضای انجمنصنفیباكارتانجمن،حقورودبهطرحراداشتندومنباهميناطمينانواردمحدودهترافيكمیشدم.كهيكباربا مخالفتروبروشدهوموردضربوشتمقرارگرفتم؛ انجمننهتنهااقدامیدرحمايتازمنصورتنداد،بلكهبانامهنگاریغلط،مسألهرابغرنجتركرد!ومنووسيلهنقليهمن،تاسالهافاقدامنيتاجتماعیبود!
درحقيقتكانديداشدمكهبتوانمدرجمعاعضاءسخنمرا بگويم؛نهآنكهرأیبياورم؛امابهمنگفتهشدسخن نمیتوانيدبگوئيد.
ايننوشتهبخشیازمطالبیاستكهمیخواستمدرجمع اعضاءبيانكنم.
پايانسخناينكهاگرقرارباشدهمان2000عضوموجود،فقطيكسومشحضورپيداكندوانتخاباتاينگونهشكلبگيرد، بهتراستانجمنبرایهميشهمنحلشود!
ياآنكهچوندرساختارسياسیموجوددركشور،خاستگاه واقعیانجمنصنفیدرعرصهعملبهمنصهظهورنمیرسدوباآنمتنافیاست؛،بهتراستهمانطوركهانجمنروزنامه نگارانمسلمانوانجمنروزنامهنگارانزنتأسيسشدهواز وزارتكشوراجازهفعاليتگرفت،اينمجموعهنيزهمينكار رابكند.چونهمانطوكهگفتمانجمنصنفیموجودمتعلقبههمهكاركنانمطبوعاتنيست!
وباتوجهبهاينكهساختارمطبوعاتمانيزحزبیوجناحی است!ومطبوعاتمتعلقبهحاكميتونهادقدرتهيچگاه مشكلتعطيلیوياصنفیآنچنانیپيدانمیكنند،كهبه انجمنصنفینيازپيداكنند!پستنهامیماندمطبوعاتمنتقد حاكميت.كههمينامرنيزبهانجمنصنفیروزنامهنگاران وجههسياسیدادهاست.لذابايدببينيمكفّةكداميكاز روزنامهنگارانسنگينتراست.وهمينموضوعبهانجمن قدرتواقعیرامیدهد.
ازاعضایمطبوعاتدرسراسرايران،تنها2000عضو،وازاين دوهزارعضو،فقطيكسومآن….ايننمیتواندشناسنامه حقيقیانجمنصنفیروزنامهنگارانباشد!
بههرحالچونمادرهرحالاكنونهستيمودرشرايطحال حاضرزندگیمیكنيموفاصلهآرمانحقيقیباواقعيت موجود،بسياراست،پسازهمينوضعيتموجودنيزبايد استفادهبهينهرابردوازهمينآبباريكهومَعبرتنگ،وصلبه درياشد:«منماهیام،نهنگم،عمانمآرزوست»!
بنابراينبهتراستانجمنصنفیروزنامهنگارانباتمامی اعضایشدوبارهمتشكلشود؛چونبهقولشاعرفقيد، شاملو:«بودنبِهازنبودناست».
«وسلامعلیهيومولدويوميموتويوميبعثحيا».
نهممردادماهسال1387
نگاهیبهکارنامهانجمنصنفیروزنامهنگاران
روز17مرداد-کهمصادفباروزخبرنگاراست-برایانتخاببازرسینواصلاحاساسنامه بهمحلتجمعروزنامهنگارانوخبرنگاراندرمقرکتابخانهحسینیهارشادرفتموطبقمعمولوروالهمهسالهچونبهحدنصابنرسید،ادامهجلسهبهبحثهایملانقطیگذشت!
میخواستمبرایهمینروزخاصمطلبیمُفصلدرموردانجمنصنفیروزنامهنگاران بنویسمکهبهتردیدیماینجلسهبرقرارشودوبعدانشایم(رابرایخواندنونمرهدادنبه مخاطبینخاصوعام)بدهم.
بایدبگویماینجانبازهمانابتدایتأسیسانجمنصنفیروزنامهنگارانعضوآنبودهامو چنانچهبرایمصادیقانتقاداتیکهبراینانجمنواردمیکنمازخودممثالمیزنم،بهخاطرآناستکهسابقهطولانیوحضورمستمردرهمهجلساتانتخاباتیآنداشتهام.ثانیابااکثر اعضایهیأتمدیرهوبارزسانوکارمندانآنرفاقتوخوشوبشدارموثالثاآفتابآمد دلیلآفتاب،کهدرادامه،دلیلآفتابراعرضخواهمکرد!
1-سالهایمتمادیاستکهتقریباانجمنصنفیروزنامهنگارانیکدستاست،یعنی اعضایهیأتمدیرهوخصوصاریاستش،مادامالعمرشدهاست.حتمامیگوئیددریک فرایندانتخاباتیانتخابشدهاند؛درستاست!اماتعدادرأیریاستجمهوریآقایخاتمی کجاوتعدادرأیریاستجمهوریآقایاحمدینژادکجا؟مضافبرآنکهتعدادرأی دهندگاننیزافزایشیافته؛بااینوجودهموارهیکعدهخاصدرپایصندوقهایرأی حضوردارندوفراگیرنیست!
همانتحلیلهاییکهبرایانتخاباتریاستجمهوریویامجلسگفتهمیشوداینجانیز میتواندمصداقداشتهباشد،چونازتعدادهزارواندیعضوانجمن،فقطنهایتایکسوم حضورمییابند.بایدبهدنبالچرائیآنباشیم!
پیشنهادمیکنمباتوجهبهدعوایاخیروزارتکارووزارتروزنامهکیهان![2]باانجمنصنفی روزنامهنگاران،آنراهمچونیکساختمانکهکوبیدهمیشودوازنویکبنایتازهازآن ساختهمیشود،انجمنرامنحلکنیدوازنوبارأیگیریتازهاینکارآغازشود. میتوانیدانحلالراهمبهرأیبگذارید!وتوصیهبهصوابمیشودافرادثابتومتغیر(اما همیشگی)انجمنمصلحتصنفیروزنامهنگاران(همچونمجمعتشخیصمصلحتکه اعضایثابتومتغیرشهمیشهثابتوهمیشگیاستوسیاستهایکلاننظامهمبدست اوست!؟)قبایمطلقهریاستمادامالعمرانجمنراسهطلاقهکنندوآنرابهافراددیگری بسپارندواینبارمحضرضایخداوبخاطردمکراسیوآزادیوحرفهایقشنگقشنگکهاززبانخودشانمادام«دِکلَمه»میشود،کاندیدنشوند!
2-دراینسالهااگربهکارنامهسیاسیانجمننگاهیسادهوپیشپاافتادهبکنید متوجهمیشویدبیشترینرفتاراینانجمن،سیاسیبودهاستتاصنفی!
البتهدرصدیازاینعملگراییرفتاریبهخاطرحوادثسیاسیداخلیوآنچهبرای مطبوعاتپیشآمده،طبیعیاست؛وبایدباشد؛امابههرحالانجمنصنفیگفتهاند،نه سیاسی؟یعنیبهمشکلاتصنفیوکاریروزنامهنگاراناهمیتبیشتریبدهدواینموضوع اهمیتاولیداشتهباشد.البتهصرفدادنیکبلیطسینما(کهآنهمهماناولچندتاچندتا همآنهاییکهآنجاهستندونیزرؤسا،بینخودتقسیممیکنندوتابقیهبیایندباخبرشوندو بجُنبندتمامشدهاست!)ویامهمترینش،دادنیکوامبااعمالشاقهاست،جزووظایف صنفیمحسوبنمیشود.وگاهیهمکارتتلفنودادنچایخارجی!!مهمترینوظیفه انجمنپیداکردنکاربرایروزنامهنگارانبیکاراست.
درذیلاینسخنتبصرهایلازماستگفتهشود:
بنابرشناختوتجربهوسابقهطولانیوآشنائیباافراد،بایدبگویمآنچهبنامروزنامهنگاران بیکارازآنهیاهوئیساختهمیشود،سخنگزافیبیشنیست.بهچنددلیل: دلیلاولاینکه؛روزنامههایراستکمتردرمَظانانحلالواتهامتعطیلیقراردارند؛بنابر اینتعطیلنمیشوند؛زیراحاکمیتهمیشهتیغشبرایجناحیازروزنامهنگارانو خبرنگارانومطبوعاتتیزوبُرندهبودهاستکهمنتقدقدرتهستندوسعیدارنددرحداقل فضایموجودیکهبهنامآزادیهست،سخنیبگویندومطلبیبنویسند؛کهدراینسالهابههمراهسیاهبازیهائیکههمدراینوسطمیشود[3]تعطیلشدهاند.امابههزارویکدلیلافرادبیکارشدهاینمطبوعات(بنابرتجربهوشناخت)بعدازیکمرخصیکوتاهونهایتایکی دوماهه(کهبهاستراحتهممیپردازندوازحقوقشانهمکسرنمیشود!)سرازیکروزنامه جدیدالتأسیسدیگریدرمیآورند.
دلیلدوماینکهازآنجاکهدراینمملکتقحطالرجالاست(همچون5شغلهبودنجناب وزیردادگستری)دراینمملکتقحطالروزنامهنگارهمهستوخیلیازایـنافراددرچند روزنامهکارمیکنند.
شمااگرازنویسندگانمطبوعات(راستوچپ)ونیزسایتهایوابستهداخلیوخارجی آنها،یکآمارسرانگشتیبگیریدمشاهدهخواهیدکردکه:«اینچندنفرروزنامهنگار»!؟
اینجدایازایناستکهبرخینانراسترامیخورند(یعنیدریکمطبوعهراستفعالیت رسمیواستخدامیدارند)وبرایچپهممینویسندوهویتواقعیشانهممعلومنیست!؟
دلیلسوماینکه؛یکیازمصادیقآنخودمهستماززمانتعطیلیروزنامهسلامکههمزمانباآنبهزندانرفتمتابهحالبیکارهستموتماماعضایهیأتمدیرهدراینچندسالوضع ناهنجاراقتصادیوبیکاریبندهراهممطلعندوقدمیبرنمیدارند.البتهآنهاچونخیلی دمکراتوآزادمنشهستندوآزادیخواهیدررگوخونآنهاجاریاست،خجالت میکشندبهمنبگویندباقدرتوهیأتحاکمهووزارتاطلاعاتدرموردمنساختو پاختکردهاندوقراراستبهبندهکاریدادهنشود!
3-ازآنجاکهشائبهسیاسیبودنانجمنبرصنفیبودنشمیچَربد،بینروزنامهنگاران خیلیمحترمانهتبعیضقائلمیشوندوکسیهمباخبرنمیشود؛نمونهزندهوحّیوحاضرش خودمهستم!
شمااگربهکارنامهوبیانیههاواطلاعیههایانجمندرموردروزنامهنگاراننگاهیسر انگشتیهمبکنیدخواهیدفهمیدکهاینتبعیضهست.زیرابرایهراتفاقیکهبرایروزنامه نگارانبیفتد(البتهچونهمیشهتبلیغاتوقدرتدردستخودشاناست)برایآنفردیکه ازفیلترنظارتاستصوابی(وزارتکیهانوانجمنصنفیروزنامهنگاران)بگذردسریعاو فورابیانیهصادرمیشودودریکروزهمهبنگاههایخبریداخلوخارج(مخالفوموافق)آنرادربوقوکُرناقرارمیدهند.امابرایمنکهبعدازتعطیلیروزنامهسلامبهخاطرنوشتن بهزندانرفتمومحکومشدم،دریغازیکبیانیهخشکوخالی[4]چرا؟ چرایشمعلوماست؛منویاافرادیمثلمننبایددراینسیاهبازیمطبوعاتیمطرحشویم! چونخاردرگلوهستیم!وازجملهکتکخوردنمندرخیابانتوسطمأموریناداره راهنمائیورانندگیبهخاطرورودوسیلهنقلیهامبهمحدودهطرحترافیک؛کهباکمال ناباوریوبهتربگویمبیشرمیوبیحیاییانجمنصنفیروزنامهنگارانهیچکارمثبتی کهنکردهیچ،بلکهبایکترفندظریفانهومکّارانهودادنیکنامهمسألهرابغرنجترکرد.
ایندرحالیبودکهمنطبقدرجخبرآزادبودنوروداعضایانجمنبهمحدودهطرح(در بولتناینانجمن)واردمحدودهطرحشدموبههمینخاطرانجمناینجابایدوظیفهصنفیاشراعملمیکردکهنکردوبندهبهخاطراینموضوعمدتهااذیتشدمتابالاخرهتوانستم خودرویخودرارفعتوقیفکنم.ایندرحالیبودکهکتکخوردهبودموبهعنوانشاکیبهکلانتریرفتهبودمولیآنجامنمتهمشدموآنانشاکی!
سخنبسیاراست؛نتیجهآنکهبهنظرمیآیدانجمنبهدبنالوظایفدیگریغیرازاساسنامه است،یکدلیلشایناستکههمینتعدادعضو،آنراتحویلنمیگیرد!
درهرحالکلیشهایویکدستبودنوزیادیسیاسیبودنش،آفتششدهاست.
19مرداد1386
يكسالبعد!
دراينارتباطدرذيلمطلبمنتشردروبسايت«نمایآينده»نوشتم:
اقداموزارتكاردرموردانجمنيكعملسياسیاستكهدرسياهبازیهایبعدازآنبرای
برخیهمكسبوجهه!
منخودنيزعضوانجمنازابتدایتأسيستاكنونهستم.
باتعطيلیروزنامهسلام(كهدرآنجااستخدامبودم)همانفردایتعطيلی،بهزندانرفتم.پس ازدوماهبازداشت،باقيدوثيقهآزادشدم.
آمدمبهانجمنوبهآقایمزورعیگفتمچرابادستگيریمنهيچعكسالعملینشاننداديد؟ ویگفتشمارابهجرممطبوعاتینگرفتهاند.اولابعداز4سالكهتوسطآقایرازينی محاكمهشدمجرممنوشتنبود.وثانياايشانآنموقعازكجافهميدند؟جزآنكهدرارتباطبا منساختوپاختشدهبود.
يادرموردوروداعضایانجمنباكارتانجمنبهمحددۀطرحترافيك،كهمندربرخوردباپليسراهنماييكهواردطرحشدهبودموموردضربوجرحقرارگرفتم،نهتنهاهيچاقدامیدرحمايتازمنانجامنداد،بلكهبانوشتنيكنامهمسألهرابغرنجتركرد.
موضوعبعداينكهتمامبيانيههایانجمنسياسیاست،پسوجههصنفی نداردوجههصنفی
آنچيست.خودممثالزندههستم؛كهپسازتعطيلیسلامبايكاقدامهماهنگمانعورود منبهعرصهمطبوعاتشدهاندوسالهاستكهخانهنشينمی باشم.
همينطوريادمهستسالهاپيشآقایمزروعیمانعكانديداشدنمنشد.
منازايشانمیخواهمبرایرضایخداهمكهشدهيكباركانديدانشوند.ظاهرارياست مادامالعمررابرایايشانرقمزدهاند.مخصوصابااينانحلالوسياهبازیهایبعدیكهراه افتادهاست.
درخاتمهوزارتكارحقانحلالندارد.وبااينكاربيشتروجههبرایكسانیدرستشدكه دراينسالهاانجمنرامِلكطِلقخودكردهاند.گاهیاوقاتنمايشهایسياسیاين چنينیبرایرقيبسياسی،هماننتيجهدلخواهرابرایمغضوبيندارد.
درهرحالروزنامهنگارانبايديكانجمنصنفیداشتهباشند.بهتراستازنوع،انتخابات تازهایشود.البتهباحضورهمهروزنامهنگاران!وبعضیهاهمبرایرضایخداكهشده كانديدانشوند!؟چونظاهرافقطازصندوقآراءهمانهابيرونمیآيند!
سپسدرپاسخبهمطلبرئيسوقتانجمن،نوشتم:
آقای مزروعی!
اينبخشیازپاسخشمابهنوشتهآقای فرهادجعفریاست:
«اينآقاینويسندهاگرذرهایصداقتوبهمدعاهایخوددربارهدموکراسیوجامعهمدنی و…باورداردحداقلمیتواندباآقایرجايیتماسگيردتادريابدانجمنصنفیروزنامه نگاراندراينسالهاچهکردهاست؟وچهمواضعیگرفتهاست؟ودرآنسالیکهدرظرف سهروزنزديکبهسیمطبوعهتوقيفموقت!شدفقطايننهادبودکهبهدادبيکارشدهها رسيد،ودرموردروزنامهنگارانزندانیچهخدماتیکرد و…»
میتوانمازشمابپرسمبرایمنچهاقدامیانجامداديد؟وچهكمكیكرديد؟مگر منروزنامهنگارنبودم؟مگرمنازابتدایتأسيسانجمنونيزروزنامهسلامآنجاكار نمیكردم؟
منرادرروزبعدازتعطيلیسلامبازدداشتوپسازدوماهبهقيدوثيقهآزادوپسازبيش از4سال،توسطآقایرازينیبهاتهامنوشتنمطالبمتعدددرمطبوعاتمحكومشدم.وشما درپاسخبهاينپرسشمنكهچراهيچاقدامیبرایمننكرديد،فرموديدشمارابهجرم مطبوعاتیدستگيرنكردند!
آقایمزروعی!الان10سالازتعطيلیمیگذردومندربدترينشرايطمعيشتی بهعلتيكساختوپاختپنهانیوالبتهمحترمانه،مانعورودمنبهمطبوعاتشديدهايدو شدهاند!خودتانمیدانيدشماودوستانتانغيرازشغلسيارروزنامهنگاری،كهباتعطيلیهركداموارديكرروزنامهديگرشدهايد،يكشغلثابتغيرمطبوعاتیهمداريد!امامن هميشههمينشغلرادشتم،چرادرموردمنسكوتكردهايد؟آيافكرمیكنيدهميشهماه پشتابرمیماند؟فكرنمیكنيديكروزیاينآقاینويسندهوروزنامهنگاركهاسمش محمدشوریباشدمیتواندپَتِّههمهكسانیراكهدراينسالهاباویمنافقانهبرخوردكردند رارویآبريزد،ياچونفكركردهايدكهازرانتقدرتوحاكميتبرخورداريد،اين اتفاقنمیافتد؟وآندُگماتيسمنقابداریكهازجرياناصلاحطلبیبرایخودتانآنرا اختصاصیكردهايدافشاءنمیشودونمیكنم؟ظاهراهمان500يا400نفریاز4000عضو انجمنهمينهافقطروزنامهنگارندوهمينهاهميشهدرانتخاباتشركتكردندوهميشه رأیشانفقطبهاينچندنفراصلاحطلببودهاست!آریباشماهمصدامی شومومیگويم:وقاحتكهحدومرزنمی شناسد!
آقایمزروعیدرپاسخنوشت:باسلام،آقایشوریعزیز!شماخودبخوبیمیدانیدکه مشکلیکهبرایشمابهوجودآمدهاستهیچربطیبهکارروزنامهنگاریشمانداشتهو مرتبطبافعالیتهایدیگرشمابودهاستواینقاعدهدرانجمنبودهاستکهروزنامه نگاریرابهدلايلیغیرازکارروزنامهنگاریبازداشتو…کردندانجمندرمورداوموضعی نگیرد.برایاینکهشمادریابیدانجمندراینموضعبهیکگونهرفتارکردهاستمثالآقایان عبدی،رجاییوگرانپایهرامیزنمکههرچندبهدلايلیغیرازکارروزنامهنگاریبازداشت وزندانیشدندوبااینکهدرهنگامبازداشتعضوهیأتمدیرهانجمنبودندانجمنهیچ موضعیدرموردآنهانگرفتوبهتعبیرشماهیچکاریبرایآنهانکردوآنهاهم هیچگاهانجمنراازاینجهتموردسؤالقرارندادند!اشکالیکهدرکشورماوجوددارداین استکهغالبافرادفکرمیکنندوانتظاردارندکهیکنهادصنفیباردیگرمسائلو مشکلاتاعضاءرابهدوشکشد،درحالیکهیکنهادصنفیبایددرحدوحدودمسائل صنفیحرکتکندونهبیشتر!انجمنبهافرادیکهبهواسطهفعالیتروزنامهنگاریگرفتار شوندیابیکارشوندبایدکمککندامااگرکسیرابهجرمفعالیتسیاسیو…بازداشتیا بیکارکردندانجمنوظیفهایدرقبالاوندارد.
آقایشوریعزیز!ماباکسیساختوپاختنداریمکهسکوتبکنیمیانکنیمودرموردشما هممثلتمامدیگرروزنامهنگارانعضوعملکردهایم.منمتأسفمکهشمابهدلیلمسائلو مشکلاتیکهداریددچارنوعیسوءتفاهموخیالپردازینسبتبهبندهودیگراعضایهیأت مدیرهانجمنشدهایدآنچنانکهتصورداریدماازرانتقدرتوحاکمیتبرخورداریمو…
آخربرادرعزیز!اینچهرانتیاستکههمهنیرویشانراجمعکردهاندتادرهمینانجمنراکهبهقولشماهیچکارینکردهاستببندند؟وآخراینکهشماآزادیدتادرموردمنهرچه میخواهیدافشاگریکنیدچراکهآنراکهحسابپاکاستازافشاگریچهباکاست؟اما خداوپیامبرومعادرادرنظربگیرچوناگرافشاگریهایتازگونههاییباشدکهدراینجا آمدهاستجزتَوهُّماتوخیالپردازینیست.دعامیکنمکهخداوندبههردویماصبرو حوصلهوانصافوحلمشکلاتمانراعنایتفرماید.
درپاسخنوشتم:
منقصدافشاگریعليهكسیراندارم.امامیدانمآقایرازينیكهمحاكمهامكرد.مرابه جرمنوشتنمطالبمتعددمحكومكرد.درثانیشماازكجامیدانستيدمنبهجرمنوشتن درروزبعدتعطيلیسلامبازداشتنشدم؟
ثالثا،اينتوهموخيالپردازیخودشيكراهحلاساسیبرایهمهبنبستهاست!هر جايیگيركنيم،طرفرامتهمبهتوهموخيالپردازیمیكنيمتاآنكهطرفمانبهخاطراين اتهامانگتَوهُّمنخوردومتهمبهتئوریتوطئهنشود.
مننمیخواهمدربارهاشخاصحرفبزنميابهقولشماافشاگری.اينكهسالهایبعداز تعطيلیسلامراچهكشيدهاموبرمنچهگذشتهاست؟مصاديقشگفتهخواهدشدوضمير مافیضميرخودشرامیشناسد.
منمهمتوصيهامايناستكهخداوروزقيامترادرنظربگيريمكه:«بلالانسانعلینفسه بصيره»!
درهرحالمندرپیآنهستمكهحقضايعشدهخودمرااعادهكنم.حالاگرمتهمبهخيال پردازیشوم،چهباكوباشماهمهيچخصومتشخصیندارم.وفقطبهعنوانيك شخصيتحقوقی(رئيسانجمنبرایشمانظرمراگفتم.)انشاءاللهآسمانسياستدرايران روزیصافخواهدشدوفرقتَوهُّموحقيقتنيزمعلوم.
درپاياناگرجسارتیشد،پوزشمیخواهم.
آنگاهدريكيادداشتجداگانهبهنام«حياتومماتانجمنصنفیروزنامهنگاران»نوشتم:
وقتیسخنازسنديكا،ياانجمنصنفیمیشود،يعنیاينكهمنظورمجموعهافرادیاست كهدريكفنوياحرفه(باهمهمشتقاتآن)مشغولفعاليتهستند.ووقتیگفتهمیشود «انجمنصنفیروزنامهنگاران»(نهمطبوعات)يعنیاينكهفقطقشریازتمامیخانواده مطبوعاتمنظوراست!
پسايناوليننقضغرضیاستكهبهساختارحقوقیانجمنصنفیروزنامهنگارانوارد میباشد.
اماموضوعواشكالتنهابهاينامرخلاصهنمیشود.ومشكلاصلیبهساختارسياسینهاد قدرتدرنظامجمهوریاسلامیبرمیگردد:
الف-ساختارنهادقدرتسياسیدرايرانوجودنهادیبهنامسنديكارابهرسميت نمیشناسدوچنانچهبرحسبظاهر،ايناتفاقمحققشود،يكنهادصوریخواهدبود.
يعنیدرنظامسياسیجمهوریاسلامی(باتوجهبهمحتوایقانوناساسیوتقسيمقواو نهادهایتصميمگيرونيزنظارتاستصوابی)هرنوعاقدامیدرراستایايفایحقوقصنفی ناكامخواهدماند.اينجامثللهستاننيستكه«لخوالاسا»يیپيداشودوبراساسيك مبارزهصنفیقدرتسياسیراهمبدستآورد.مثلانمونهاشسنديكایكارگریدرايران است.كهبهحبسفردیبهنام«اصانلو»،منجرشدهوياناكاممیماند.وآنچهكهبهنام«خانه كارگر»موجوداست،تنهايكتشكيلاتدرچارچوبنهادقدرتودرتبعيتازآناست.
ب-همانطوركهاحزابدرنظامجمهوریاسلامیايرانيكحزبعلمیوواقعینيست، چونقدرتوتقسيمآندرقانوناساسی،مبتنیبرولايتمطلقهفقيه،همراهبانظارت استصوابیاست؛طبيعیاستجنگاحزابدراينسيستميكسفسطفهومغلطهایبيش نخواهدبود.احزابدرايرانفقطدرحديك«مشاور»تلقیمیشوندوخانهاحزاببهوجودآمدهنيز،منبعثازهمينساختارسياسیاست.جايیكهحزبآنبرایحياتومماتخود نيازمنديارانهودريافتكمكهاینقدینهادقدرتيانهادحاكميتباشد،نمیتواند حزبواقعیمحسوبشود.
ج-انجمنصنفیروزنامهنگاراننيزازاينقاعدهمستثنینيست؛يعنیتابعجريانهای سياسیرايجومرسوماست؛چهبخواهدوچهنخواهد!
اولااينانجمنازمجموعهكاملهمهكسانیكهدرمطبوعاتفعاليتدارند،تشكيلنشده است.
ثانياآنچهبهعنواناعضایعضوانجمننيزمبضوطاست،بخشیازآن(شايدبخشقابل ملاحظهاش!)شغلثانویآنهاروزنامهنگارینيست.وفقطصرفاباچاپچندمطلبدر مطبوعات(آنهمبهخاطرداشتنامكانات،ازجملهرانت،ومالكيتنشريهومانندآن) روزنامهنگارمحسوبشدهواتفاقابيشترينسهمازخبرپراكنیوآگرانديسمانشدنتوسطبنگاههایخبریداخلوخارجازايراننيزنصيبهمينافرادمیشود.
انجمنصنفیروزنامهنگاراندردورهایازتاريخسياسیايرانتأسيسشدكهجريانی موسومبهاصلاحطلبیوتحققشعار«جامعهمدنی»شكلگرفت.جامعهایكهبرایيك دمكراسیبافرايندیهمهجانبهمدنظراست،ولیايندرحالیاستكهبافتوساختار قدرتدرايرانيكبافتتودهایودربرخیمقاطعبدویاست!
بنابراينطبيعیاستكهاينانجمندردورهعمرهيازدهسالهخودكه8سالآنرادردوره جرياناصلاحطلبیسپریكرد،باساختارقدرتوياهيأتحاكمه(مثلوزارتارشاد ووزارتكار)مشكلینداشتهباشد.وازامكاناتمعنویومادیآننيزسودمكفیهمبرده است!
آنچهكهاينكپيشآمده،مربوطبهدورهبعداز8سالرياستجمهوریآقایخاتمیاست؛دراينسهسالاستكهساختارسياسیحاكميتباآنچهكهبهنامانجمنصنفیروزنامه نگارانمطرحاست،درتباينقرارگرفت!
بخشیازاينتضاد،بههمانجناحبندیهایسياسیرايجدرايرانبازگشتدارد.وطبيعی استچنينسرنوشتیپيدامیكند.
بخشديگرآنايناستكههرچهازعمراينانجمنگذشتعلاوهبرثابتماندنتعداد اعضا،دراكثرانتخاباتبعدیهميشهبهجلسهسومختمشدهاستوبههمانمجموعهيك سوماعضاءبسندهشد!انتخاباتكاملادمكراتيكبود!چون:ازكوزههمانبرونتراودكه دراوست!
مثلانتخاباتمجلسيارياستجمهوریكهباطرحنظارتاستصوابیومحدودكردن كانديداها،(يعنیهمانجملهمعروفمرحومآيتاللهآذریقمیدرحقخريدوانتخاب، آنهمفقطبايككيلوگلابی!)ونيزكمشدنآرایمردمدرعرصهانتخابات،بالاخرهيك شخصینمايندهويارئيسجمهورشدهاستوتماماينفرايند،كاملادمكراتيكاست!اما انتخاباترياستجمهوریدورهاولكجاوانتخابدورهنهمكجا؟تفاوتاززمينتاآسماناست.
همينسيروروندبرانجمنصنفیروزنامهنگاراننيزحاكمشدهاست.تاجائیكهدرطول اين8سال،فقطافرادیيكدستوبامشخصاتیويژه!درمديريتاينانجمننقش داشتند.بهنحویكهبرخیمعتقدنداينانجمنواحدی،يابخشیاز«حزبمشاركت»استوحزبمشاركتنيزپوششعلنیسازمانمجاهدينانقلاباسلامیمیباشد!
د-بنابراينآنگاهكهبهكارنامهانجمنصنفیروزنامهنگاراننگاهمیكنيد،ملاحظه خواهيدكردكهمثلاجوايزجشنوارهمطبوعاتوياانتخابروزنامهنگاربرتر،هموارهبين خودشانچرخخوردهوتقسيمشدهاست.وبهاحتمالقريببهيقينديگرامكاناتمادی آن.ازجملهآنيكميليوندلاراهدائیرئيسجمهوری!(كهخوباستگيرندگانآنبا اسمومشخصات شغلیوسوابق،علناآشكارشود).
انجمنفعلیهمچنينبهكسانیكهازنظرسياسیبهآنهانزديكاستوياهمعقيدهاست، ولیحاضرنيستنددرزيرچترانجمن«صُمُّبّكمُّ»سينهبزنندومطيعمطلقورامباشند،سعی كردهاستاينافرادرابايكوتكند.
مثلانمونهاشخودبندهمیباشم…
منيكروزنامهنگارازنوعاصلاحطلبهستم.امااصلاحطلبیكهمیخواهدمستقلفكر كند.وتيولجريانینباشد.
ازابتدایتأسيسروزنامهسلامتاتعطيلی،بهطورحرفهایفعاليتمطبوعاتیراآغازكردم روز16تير78روزنامهتعطيلو17تيرمندستگيروبازداشتوزندانیشدم.
انجمنصنفیروزنامهنگارانهيچاقدامیصورتنداد.حتیپرسوجووپيگریهم نكردكهمرابهچهعلتبازداشتكردهاند؟
رئيسفعلیانجمن،درپاسخبهمطلبمندرزيرعنوانيادداشتخودش،بهنام«وقاحت حدومرزنمیشناسد»نوشت:نظرمنودوستاناينبودكهجرمشمامطبوعاتینبودهاستوشمارابهجرمسياسیو…گرفتهاند.
ايندرحالیبودكهدرايندوماهبازداشت،توسطدوبازجو،تفتيشعقايدشدموكلمهبه كلمه،نوشتههايمدرمطبوعاتسينجينشد!
اصولامگركارروزنامهنگاریدرفضایسياسیفعلیدرايرانمیتواندجدایازجرم سياسیباشد؟
وقتیايشانمینويسندشمارابهجرمسياسیو…گرفتهاند،اين(و…)يعنیچه؟يعنی:مفاسد اخلاقی؟زنا؟لواط؟جاسوسی؟…كههميشهدنبالهةجرمهایسياسیدرتاريخسياسی عصرجمهوریمطرحبودهاست؟!آياخوانندهمیتواندتلقّیديگریازپاسخشمابكند؟!
درثانیالان10سالازتعطيلیروزنامهسلاممیگذردومنكهتنهامحلوممرامرارمعاشم ازهمينشغلروزنامهنگاریاست،همچنانبيكارودربدترينشرايطمعيشتی،وتنهابا كمكدوستانغيرمطبوعاتیواستعانتودلجويیمعنویومادیفقيهعاليقدرآيتالله العظمیمنتظریاستكهايندهسالراسپریكردهام؛وخودممیدانموخدايمكهچه كشيدهام….
ازهمهامكاناتطبيعیونازلبرایيكفردعادیهمبرخوردارنيستم!اماهيچگاهاين انجمنصنفیموجود(كهصنفیبودنشبايدپررنگترباشد)بااينكهكاملاوضعيتمرابه خوبیمیدانست،نيامدبگويدغازتبهچندمن؟!واينانجمننهتنهاهيچكمكمادیبهمن نكرد،بلكهبهخاطرعدمپرداختبهموقعقسطوامیكهازطريقانجمندريافتكرده بودم،مراتحتفشارقرارمیدادودرپاسخبهدرخواستهایمكررمنمبنیبربيكاریام، میگفتمگرمابنگاهكاريابیهستيم؟!وبرایآنكهمراازسرخودواكند،مرابهبهيك فصلنامهبهنامفصلنامه(آسانسور)معرفیمیكند!!كهفردیباداشتنيكتشكيلاتكاری دراموربيمهگری،اينفصلنامهراهمراهاندازیكردهاستوالبتهلابدعضویازاعضایانجمنهمهست؟!وقسعليهذا….
يامثلاطبقمطلبمندرجدرنشريهروزنامهنگار،اعضایانجمنصنفیباكارتانجمن،حقورودبهطرحراداشتندومنباهميناطمينانواردمحدودهترافيكمیشدم.كهيكباربا مخالفتروبروشدهوموردضربوشتمقرارگرفتم؛انجمننهتنهااقدامیدرحمايتازمن صورتنداد،بلكهبانامهنگاریغلط،مسألهرابغرنجتركرد!ومنووسيلهنقليهمن،تاسالها فاقدامنيتاجتماعیبود!
درحقيقتكانديداشدمكهبتوانمدرجمعاعضاءسخنمرابگويم؛نهآنكهرأیبياورم؛اما بهمنگفتهشدسخننمیتوانيدبگوئيد.
ايننوشتهبخشیازمطالبیاستكهمیخواستمدرجمعاعضاءبيانكنم.
پايانسخناينكهاگرقرارباشدهمان2000عضوموجود،فقطيكسومشحضورپيداكند وانتخاباتاينگونهشكلبگيرد،بهتراستانجمنبرایهميشهمنحلشود!
ياآنكهچوندرساختارسياسیموجوددركشور،خاستگاهواقعیانجمنصنفیدرعرصه عملبهمنصهظهورنمیرسدوباآنمتنافیاست؛،بهتراستهمانطوركهانجمنروزنامه نگارانمسلمانوانجمنروزنامهنگارانزنتأسيسشدهوازوزارتكشوراجازهفعاليت گرفت،اينمجموعهنيزهمينكاررابكند.چونهمانطوكهگفتمانجمنصنفیموجود متعلقبههمهكاركنانمطبوعاتنيست!
وباتوجهبهاينكهساختارمطبوعاتمانيزحزبیوجناحیاست!ومطبوعاتمتعلقبه حاكميتونهادقدرتهيچگاهمشكلتعطيلیوياصنفیآنچنانیپيدانمیكنند،كهبه انجمنصنفینيازپيداكنند!پستنهامیماندمطبوعاتمنتقدحاكميت.كههمينامرنيزبه انجمنصنفیروزنامهنگارانوجههسياسیدادهاست.لذابايدببينيمكفّةكداميكاز روزنامهنگارانسنگينتراست.وهمينموضوعبهانجمن قدرتواقعیرامیدهد.
ازاعضایمطبوعاتدرسراسرايران،تنها2000عضو،وازايندوهزارعضو،فقطيكسوم آن….ايننمیتواندشناسنامهحقيقیانجمنصنفیروزنامهنگارانباشد!
بههرحالچونمادرهرحالاكنونهستيمودرشرايطحالحاضرزندگیمیكنيموفاصله آرمانحقيقیباواقعيتموجود،بسياراست،پسازهمينوضعيتموجودنيزبايداستفاده بهينهرابردوازهمينآبباريكهومَعبرتنگ،وصلبهدرياشد:«منماهیام،نهنگم،عمانم آرزوست»!
بنابراينبهتراستانجمنصنفیروزنامهنگارانباتمامیاعضایشدوبارهمتشكلشود؛ چونبهقولشاعرفقيد،شاملو:«بودنبِهازنبودناست».
«وسلامعلیهيومولدويوميموتويوميبعثحيا».
نهممردادماهسال1387
1-روزنامهکیهان(یابهتربگوئیموزارتفخیمهکیهان-کهخودبهتنهائییکدولتاست- )منتقدهمیشگی اینانجمناستوبهاصطلاحدوطرفبههمنانقرضمیدهند!
مثلادرقضیهکمکبلاعوضیکمیلیوندلاریآقایخاتمی(درصدارتریاستجمهوری)بهانجمنومسأله خریدlabtopتوسطانجمن،روزنامهکیهانوانجمنمدتهاجنگملانقطیزیادیباهمداشتند،تاآخرنوبت بهریاستجمهوریآقایاحمدینژادرسیدوانجمنپولرابهوزارتارشاددولتایشانبازگرداندوازخودسلب مسئولیتکرد.اینبارلفظوجنگقلمیازسویانجمنحوالهکیهانومنتقدینششد.درهرحالمانفهمیدیماین پولنصیبکدامروزنامهنگارمستحقوباسابقهشد؟(گیرماکهنیامد)؛امافکرمیکنمنصیبهمانهاییشدکههر دوبرسراینموضوعجنگقلمیولفظیداشتندوبهاصطلاحسیاهبازی؛وقسعلیهذا
2-گاهیروزنامهایدخلشباخرجشنمیخواند،سوراخدعاراپیداکردهاند؛وبایکتیردونشانمیزنند؛شاید
همسهنشان!وآناینکهنقطهضعفیارَگخوابتعطیلکنندگان(دستگاهقضائی)رامیدانندولذابادرجیک مطلب،طرفراواداربهتعطیلیمیکنندوبااینکارنشاندوم-کهقهرمانانهکنارفتناست-رانیز هدفمیگیرند
وشایدهمباساختوپاختپنهانسیاسی،برایبزرگنمائیوسرگرمسازیسیاسیجهتهابهمسألهفرعی،بهیک سیاهبازیکاملاواقعیبرایجلبنظردستمیزنندتاافکارعمومیجهانوایران،ازتفکربهمسائلمهمترواصلی غافلشود!شایدمثلاتعطیلیدوروزنامههممیهنوشرق(خصوصاهممیهنکهدستگاهقضائیبااینکارشخودش رازیرسوالبرد!)ازایندستباشند؛یکیاینکه بهخاطرنزدیکشدنانتخاباتوگرمکردنتنوربهنفعرقیب!؟
(شایداینبارنوبتآنهاباشدکهقدرتسیاسیرابدستگیرند)ودیگراینکهدردنیائیزندگیمیکنیمکه میشودبایکلَبتابمطالبچندروزنامهرادریکتحریریهویاحتیدرمنزلشخصیادارهکرد(همانطورکه روزنامهچندروزهروزگارمحلتحریریهاشمعلومنبود!وقتیبهمحلآدرسرفتممنشیچندروزنامه،منشیتلفنی اینروزنامههمبودوگفتتحریریهاشاینجانیستونمیدانمکجاست؟)وازآنجاکهبینروزنامهکارگزارانو شرقوهممیهننسبتنسبیوسببیوجودداردودَخلوخرجنمیخواند،چهبهترازاینکهباهماهنگی،ایندوفعلا حذفشوند! ( اللهاعلم!)والبتهگاهیهمطرفخودشمحترمانهآنراتعطیلمیکند.
3-فقطروزنامهتعطیلشدهخرداددرروز 19تیر78درپائینصفحهاولخودخبربازداشتمرادرجکرد؛همینو
بس!هیچکسنیامدبگوید«غازتبهچندمن»؟حتیآنکمکمالیمدیرمسئولروزنامهسلامبهخانوادهامدر زمانبازداشت،بعدازآآزادیوبههنگامتصفیهحسابحقوقیومالیبااینروزنامه،کسرشد!؟
گفتنی است بزرودی مطالب وبلاگ assize.blofa.cim&assize.blospot.co&mahkame1.blogfa.com دراین وبلاگ بازسازی می شود .آنهامسدود شده اند.
16تیر78؛آخرین روز کاری در روزنامه سلام
بعد ازظهر روز 16تیر 78،زمزمه هایی شنیده شد.بعد این زمزمه از تصوربه تصدیق رسید؛آری چند نفرآمدند ودستور توقیف روزنامه سلام را به مدیرمسئول ابلاغ کردند.
روزنامه تعطیل شد؛من به خانه آمدم؛باخودم گفتم:تاریخ مصرف روزنامه به پایان رسید؛بعدازظهر روزبعد،آمدند ومراباخود بردند؛دوماه در زندان توحید(موزه عبرت فعلی!)بودم،باقید سند ده میلیونی آزاد شدم؛وپس از 4سال در«دادگاه ویژه روحانیت» به ریاست «علی رازینی» به دلیل نوشتن مطالب علیه نظام،به یک سال حبس قطعی محکوم شدم،اما چون دراین 4سال فعالیتی ازمن مشاهده نشده بود،آنرابه اندازه محرومیت روزنامه سلام،به 5سال حبس تعلیقی تغییر دادند।
گفتنی است انجمن صنفی روزنامه نگاران درمورد من سکوت کرد؛بوی عَفن ساخت وپاخت باحاکمیت(چون دردوره اصلاحات انجام شد) استشمام شد!
آنزمان علاوه براینکه برای سرویس گزارش روزنامه سلام،گزارشهایی می نوشتم،مدیرقسمت حروفجینی نیزبودم.کارم اولویت های روزنامه برای چاپ فرداوتنظیم ورتق وفتق امورمطالبی بود که می بایست در صفحات جداگانه منتشرمی شد.
این اواخر کارهابدلیل پیشرفته شدن وسایل،کمی سهل ترشده بود،اما درزمان تأسیس روزنامه علاوه براینکه وسایل فنی تکامل ده سال بعد رانداشت واکثر افراد شاغل نیز هیچ نوع تجربه کاری درحرفه روزنامه نگاری را نداشتند،کارسخت و شکننده بود؛گاه ازصبح تا2نصف شب باید کار می کردیم!
«روزنامه سلام» کارگاه آموزش روزنامه نگاری،باضافه «سیاست»بود!
پس از انقلاب وتأسیس جمهوری اسلامی،غیرازهمان ابتدا،که روزنامه ونشریات متعددی منتشرشد وهمانطورکه آمده بودند،همانطورنیزرفتند،تادوره انتشارروزنامه سلام به غیرازدو روزنامه دولتی کیهان و اطلاعات،تنها «روزنامه رسالت» بودکه باوابستگی به جناح راست منتشرمی شد.
پس ازانشعاب «مجمع روحانیون مبارز» از«جامعه روحانیت مبارزتهران»، انتشار روزنامه سلاممی توانست سخنگوی این تفکر باشد.هرچندمدیرمسئول آن آقای «موسوی خوئیینی» روزنامه رابه عنوان یک مطبوعه مستقل منتشرساخت.
نیروهای روزنامه سلام هرکدام دارای ویژگیهایی بودندکه برخی ازآنهاخود نیزدر دستگاه های دولتی و نیز امنیتی واطلاعاتیپیشترکارمی کردند؛چاپ انتشار نامه« سعید امامی»مدیرارشد وزارت اطلاعات به مجلسشورای اسلامی در مورد نحوه برخورد با مطبوعات از سوی روزنامه سلام،یک مصداق از این حضوراست!
هم چنین مجموعه نیروهای شاغل(اعم ازکادرفنی وتحریه)ازیک مسیر خاصی گزینش شده بودندوالتبه دراین میان نفوذی جناح رقیب و نیزافرادی که بعدها مطلوب مدیریت روزنامه نشدند، هم وجود داشت!
من خودم به دلیل سوابق سیاسی(وابستگی به جریان منسوب به آیت الله العظمی منتظری)که یکبار هم درسال 1365به زندان رفته بودم،واردشدم؛همین موضوع باعث شدکه ازهمان ابتدا بگویند:«کارسیاسی نکن وفقط به اموراجرایی بپرداز»؛اماچندماه مانده به انتخابات 2خرداد76، فضای آزادی ودمکراسی درروزنامه سلام به من نیزرسید،وازآنزمان علاوه برمسئولیت درامورحروفچینی،تلکس خبرگزاری و ورودوخروج اخباربه روزنامه،گزارشهای متعددی هم در روزنامه سلام وهم بعدها درروزنامه صبح امروز وهفته نامه توانا نوشتم.
با نوشتن گزارش«انقلاب درانقلاب» به مناسبت سالگرددوم خرداد،ازانتشاربانام اصلی در روزنامهمحروم شدم.ازآن پس بانام مستعارعلی میثمی(برگفته ازنام فرزندانم علی و میثم)روی مطالبم گذاشتم.اما بااین وجود،چندی بعد نیزبانوشتن گزارش«خط قرمز» به دستورمدیرمسئول وباانتشاریک الوسلام وپاسخ آن ازسوی ایشان، ازنوشتن در روزنامه سلام محروم شدم!
آخرین گزارش چاپ شده ام درآن دوران،باعنوان«یکصدنامه سرگشاده به رئیس جمهوری»در در صفحه اول روزنامه«ایران ویچ»که بعدابه روزنامه«بامدادنو»تعییرنام دادوبعدهم تعطیل شد؛ در 29خرداد1378 به چاپ رسید.
بعدازآزادی،در چند روزنامه مثل:«روزنامه بیان»،»روزنامه ملت»،«روزنامه اخباراقتصادی وعصرآزادگان»کارکردم که همگی نیامده رفتندوتعطیل شدند!
یکسال هم در«روزنامه الکترونیکی خانه ملت»در دوره مجلس ششم کارکردمکه باپایانایندورهکارم من نیزبه پایان رسید!
در چندروزنامه مثل «مردم سالاری» و«همبستگی» بانام مستعار«محمدزمانی» ومحمد شیدا»نوشتم، اماظاهرا منویّات حاکمیت براین بوده وهست که مرا ازنوشتن درمطبوعات واز همه چیز محروم سازد…
بانتیجه آراءدر22خرداد88،که پروژه بیکاری وتعطیلی مطبوعات هم تکمیل شد،برای آنهاکه از منابع مختلف کسب درآمد می کنند وشغل روزنامه نگاری برایشان یک تفنن وسرگرمی سیاسی ونیزپرستیژاست،خیالی نیست،امابرای من وامثال من،این است که در«حکومت عدل جمهوری اسلامی باید با«فقر» دست وپنجه نرم کنیم.
الملک یبقی مع الفکر ولایبقی مع الظلم
تهران/16تیرماه 88
محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)
منتشر شده در آدرس زیر