You are currently browsing the tag archive for the ‘شمس آبادی’ tag.

نقشه پیش فرض در دست های آلوده
ذرهم یاکلوا ویتمتعوا ویلهم الامل فسوف یعلمون/ حجر3
بگذارشان تا بخورند وبرخوردارشوند وآرزوسرگرمشان سازد،بزودی آگاه می شوند
نقشه پیش فرض روی میزهای جداگانه،توسط دست های آلوده با پیش فرض تسلط کامل بر قدرت برای بعد از خمینی ترسیم شد.
انقلاب بهمن 57، تاریخ وجغرافیای سیاسی منطقه وجهان را دگرگون ساخت،اماگِره ای که باز نکرد هیچ، خود تبدیل به یک گره کور جهانی شد.(به خوانیدحاشیه شماره 1)
گره ای که یک سرش در دست مدیریتی بی خرد و خام وکینه ورز وسردیگرش دراختیار موساد،ام آی 6 و سیا قرارگرفت!(ب.خ.ح.ش.2).
پیش زمینه نقشه پیش فرض معلوم بود:
خمینی کهولت سن دارد،مریض احوال است و زیاد ماندنی نیست؛ قدرت باید تجمیعودراختیار ما باشد.(ب.خ.ح.ش.3)
دستمال خونیینی که با آن آیت الله شمس آبادی خفه شدهبود!(ب.خ.ح.ش.4) پیراهن عثمان شد!چرا؟!چون آیت الله منتظری قائم مقام رهبری بود وباشناختی که از وی بود،امکان هدایت وی به سمت دلخواه نبود.
نقشه پیش فرض ترسیم شد.سیدمهدی هاشمی متهم به قتل آیت الله شمسآبادی واز نزدیکان ومحارم آیت الله منتظری که پیش از این در رژیم پهلوی به همین اتهام به 3بار اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شده بود، بهانهودستاویزی مناسب برای آغاز اجرای پروژه نقشه ترسیم شده بود.
باهدایت اولین وزیراطلاعات جمهوری اسلامی ایران(ج.ا.ا.) محمدمحمدی ریشهری(ب.خ.ح.ش.5)توسط نیروهای خاص وزارت و بیت خمینی (ب.خ.ح.ش.6)به توسط وی جهت وخط لازم به خمینی داده شد؛خمینی سرانجام و باشانتاژوجوسازی(ب.خ.ح.7) اولین وزیر اطلاعات درنامه ای به محمدی ری شهری«سیدمهدی هاشمی»علاوه براینکه او رااز سیدی انداخت!دستور دستگیری ایشان و دوستانشراداد.آنهارا ضد انقلاب ومنحرف اعلان نمود .هرچند درختم نامه نوشت بهعدالت رفتار شود!!(ب.خ.ح.ش 8)
سیدمهدی هاشمی پیشتر(قبل از آبان) دستگیرشده بود.اوبراساس درخواست وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران(واجا) جهت ادای توضحیات خودش رامعرفی کرد،اما هیچگاه به منزل بازنگشت.
پیش از دستگیری سید مهدی هاشمی، کشف یک خانه تیمی!! بهانه بهانه ای شدبرای دستیگری سید مهدی هاشمی شد. بهانه ای واهی.فقط در جهت اجرای نقشه پیش فرض.(ب.خ.ح.ش 9)
سید مهدی هاشمی پس از انحلال واحد نهضتهای سپاه طبق مصوبه جدید مجلس درراستای فعالیتهای سپاه،که خود قبل از تاسیس این واحد مسئول روابط عمومی ستادمرکزی سپاه و از موسیسن بود،با حکم آیت الله منتظری در یک نهاد مستقل تحت نظر ایشان،در راستای صدور انقلاب!فعالیت داشت خانه تیمی مذکور با علم واجا در حالی که رسما فعالیتی هم نمی توانست انجام دهد باصطلاح کشف می شود.(ب.خ.ح. ش10)
آنروزها هم چنین«رابرت مک فارلین» مشاور امنیتی ریگان-رئیس جمهوری وقت آمریکا-با عده ای از همکارانش در دولت ریگان، با نام وپاسپورت جعلی وبهشکل مخفیانه وارد ایران شدند وبا برخی ازاعضای حاکمیت درهتلی دیدار و بهمذاکره پرداخت.اعضایی که یکی ازآنها الان رئیس جمهور ایران است.(حسن روحانی)و اتفاقا در سالگرد ورود مک فارلین به ایران،همانها نیز مذاکره ای علنی وآشکار با وزیرامور خارجه آمریکا وصحبت تلفنی با رئیس جمهورش اوباما داشتند.
که این روزهابرخی با قیاس مع الفارق سعی دارند از آب گل آلود ماهی بگیرند و با ان قلت کردن در ماهیت مذاکره و همخوانی با آن دوره درباصطلاح مبارزه با شیطان بزرگ وآمریکاستیزی!!بگویند: انارجل!
هر مذاکره پنهانی برای معامله پنهانی و اخذ تصمیم برای سلطه فرد یاافراد خاص مذموم و باید افشا شود.کاری که در دوره ورود مک فارلین انجام شد.
اما هر مذاکره پنهانی مضر نیست چنانچه حاکمیت مطلع باشد و پس از اخذ نتیجه گزارش آن به اطلاع مردم برسد.کاری که امروز علی الظاهر به همین شیوه دارد انجام می شود و پیرامون آن بحث وجدل ملانقطی هم در بین.ورود مک فارلین به ایران با هیات همراهش توسط آیت الله منتظری به خمینی گزارش می شود.درمجله الشراع منتشر می شود و توسط سیدمهدی هاشمی ودوستانش افشاگری صورت می گیرد.
واترگیت ایرانی رسوا می شود.مذاکره کنندگان که افشاگران را از قبل به زندان انداخته بودند،با دراختیارداشتن رسانه وقدرت قلب حقیقت می کنند وبا جعل حقیقت گزارش سو به خمینی می دهند.دراین میان برخی از نمایندگان نه از باب حُب علی و بلکه از بغض معاویه (اختلاف میرحسین موسوی وخامنه ای) واکنش نشان می دهند.تمام این مسائل موجب موضع گیری خمینی شد وعلاوه برصدور دستگیری دوستان سیدمهدی هاشمی، روند موضوع به نفع مذاکره کنندگان که الان که هم همانها برخرمراد قدرت سوارند واکنون ازموضع مذاکره -که خواست عمومی هم هست، موجب تشکر از خود شده اند!!؟
بی گمان اصول گرایان (راست سنتی سابق و ومحافظه کاران فعلی)واصلاح طلبان حکومتی(چپ سنتی ورادیکال سابق) همچون دولبه قیچی در حذف فقیه عالیقدر ازصنحه قدرت سیاسی گناهکار وخیانتکارهستند.سوژه «سید مهدی هاشمی» پروژه مناسبی بود برای اجرای پروسه تجمیع قدرت.
قدرتی که سرانجام درجدال تقسیم آن، سبب شد تا خودی ها ی خودی هم مثل مهدی کروبی و میر حسین موسوی در حصر روند ویا افرادی مثل بهزدا نبوی در زندان باشند.
انتخابات 88رئیس جمهوری هر چند بهانه یک شورش کورشد،وجنبش سبز را بوجودآورد،امابعدهاحساب شده توسط رانت قدرت، به شکل درام کمدیک درآمدوبه گمان من به عمد می خواهند رفتارهای خشن و غیر حقوق بشری وجنایت وخیانت واعدام های بشمارو بی حساب و بی کتاب دهه 60 به ورطه فراموشی رود آنهم با آگراندیسمان کردن عمدی حوادثی خاص از جنبش سبز ونیز فقط برخی از زندانیان باصطلاح سیاسی در رسانه های داخل وخارج، با احتمال فوت خامنه ای، شکم های صابون مالیده هر دم بوی کباب می شنوند!اما با این وجود در دل خود (ستنز آن)وضعیت سیاسی را بشدت دگرگون ساخت.امری که سازندگان جنبش سبز هم خود آنرا نمی خواستند.آگاه شدن مردم عوام را جهش داد و پیشرفت به سمت یک دمکراسی را تسریع کرد.اما رانت قدرت سعی در مهارومصادره به مطلوب آن در راستای یک نقشه پیش فرض برای بعد خامنه ای رادارد!
سیاست ماکیاولی حفظ و نگهداری قدرت به هیچکس رحم نکرد.به قول قرآن:این تذهبون؟
محمد شوری / نویسنده و روزنامه نگار
آبان 92
————————————————————————
حاشیه ش 1
انقلاب بهمن 57محصول گروه ها ومبارزات افراد متفاوت بانگرش ها عقایدمختلف وناهمگون باحضور مردم در صحنه خیابان به منصه ظهور رسید.امادر همان آغاز خوره حذف وخود زنی هم شروع شد.دایره خودی ها روز به روز تنگتروانحصار قدرت تکمیل وخشن ترشد.
حاشیه ش2
اولین حرکت نابخردانه وشاید (برای برخی)حساب شده،تصرف عدوانی سفارت آمریکا در تهران بود.موضوعی که هرچند در کشورهای انقلاب زده می تواندامری طبیعی باشد،اما کش دادنش در 444روز می تواند عامدانه وجهل مرکب باشد. متاسفانه انقلاب دوم نام گرفت وتمامی انقلاب اول را هم بر باد داد.وضعیت امروز کشور اگر نگوئیم صد درصد،متاثراز حادثه 13 آبان 58است که هنوز که هنوز است زوایای پنهانش برملا نشده و عاملینش (اعم از راست وچپ و مستقلش)نان آن را به نحوی می خورند.و یا درراس کارهای امنیتی و مدیریتی قرار دارند و یا از طرفی هم پز روشنفکری و دمکرات منشانه، سودای اصلاحات هم دارند.رطب خورده که منع رطب نمی کند.می دانید چرا همه(درموقع هجمه به خودشان) می گویند ما حرفهای ناگفته ای داریم که اگر مثلا دهان باز کنیم چه وچه می شود و یا در موعد مقررش -که هیچ وقت هم فرا نمی رسد-خواهیم گفت؟اما نمی گویند؟!چون در اصطلاح پشت همه شان خاکی است وآلوده. مرد آن است که باقبول مسئولیت وپذیرش خطا ازناگفته ها هم در جهت اصلاح انقلاب وبرای دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی سخن بگوید.نه دهان های دیگر خفه باشد و فقط دهان خودشان باز.
سعید حجاریان از بنیانگذاران «واجا»که هیچگاه هم درهنگام مواجه وگفتگو،درباب رئیسش«محمدی ری شهری» وعملکردش حرفی شفاف و قابل عرض نمی زند،درجایی (درمصاحبه ای) گفته بود: درابتدای انقلاب چندین نهاد امنیتی واطلاعاتی داشتیم و با تعداد بی شماری جاسوس.حجاریان خودش در سن 25 سالگی رئیس امنیت واطلاعات کشور تا قبل از تاسیس واجا بود.لابی جاسوس ها بخصوص لابی صهیون بشدت فعال یود.بی شک بمب گذاری در کاخ نخست وزیری زیر پای رئیس جمهور ونخست وزیرش آنهم توسط دبیر شورای امنیت خودش یک امر ساده ومعمولی نیست.
هم چنین در قضایای جاسوس بگیری بی شمار حاکمیت از همان ابتدای تاسیس ج.ا.ا.،تا الان، باید گفت:
همیشه نوچه جاسوس ها پس از پایان تاریخ مصرف شان توسط جواسیس اصلی که سالها نفوذ و رخنه کرده ولنگرانداخته و درحال کنگر خوردن هستند، لو می روند.امری ساده ومعمول در جهان سیاست است.
حاشیه ش 3
خمینی فروردین 65 طبق آنچه بعدها درمطبوعات درج شد یکبار تامرگ کامل پیش رفت.سیدمهدی هاشمی ودوستانش 6 ماه بعددستگیرشدند.مک فارلین مشاور امنیتی ریگان مخفیانه همان سال به ایران آمد.وخمینی 3سال بعد مُرد.هاشمی رفسنجانی در دوران نقاهت خمینی گفت:مادستگاهی به امام وصل کرده بودیم که چنانچه دستشویی هم می رفت، تحت کنترل باشد.(نقل از مطبوعات به مضمون).
احمد خمینی همه کاره بیت خمینی و از براندازان آیت الله منتظری که توسط جریان چپ تحریک می شد،وبعدخود نیز قر بانی حاکمیت شد،و در سودای رهبری بعد ازپدر،دربیان خاطراتی از خود وامام گفته است:امام با فردی خیلی مانوس بود، گاه گاه بدون آنکه کسی حضور داشته باشدفقط با ایشان بود.روزی من مخفیانه در جایی از اتاق پنهان شدم تا شاهدگفتمان این مراد ومرید باشم.(به همین مضمون نقل درمطبوعات).
طبیعی است ایشان مخفیانه خیلی کارهای دیگر هم کرد وازجمله کانالیره کردن پدرش و محروم ساختن وی از حقایق.و…
حاشیه ش 4
کتاب خاطرات سیاسی.محمدی ری شهری.چاپ سوم. پائیز 1369.موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی.صفحات عکس.عکسی با دستمالی خون آلود در دادگاه رژیم شاه
حاشیه ش 5
محمد محمدی ری شهری (محمد درون پرور اسبق ومحمد محمدی نیک سابق)اولین وزیر اطلاعات ج.ا.ا.کارنامه درخشانی پیش از انقلاب در مبارزه باساواک ودستگاه سلطنت ندارد.تنها افتخارش این است که دختر 9ساله آیت الله مشکینی را به عقد خود درآورده،توسط افرادی خاص وازجمله« سعید حجاریان برای پست وزارت معرفی می شود.درانقلاب ایران روحانیون(اعم از جامعه روحانیت ومجمع روحانیون ومدرسین حوزه علمیه ومراجع ) شِّم کار سیاسی نداشتند، چه رسد به کاراطلاعاتی وامنیتی وجاسوس شناسی وازاین حرفها!!
انگشت شماربودند که به مسائل روابط بین الملل آشنایی داشته باشند.افرادی مثل آیت الله بهشتی بدلیل زندگی در فرنگ ومحمد منتظری که سوابق روشن وخاصی دارد تا حدودی از جهان ومعادلات پیجیده دنیای سیاست و ترفتدهای آن اطلاع داشتند.
حال با سابقه اولین وزیر اطلاعات نظام تازه تاسیس شده ج.ا.ا،بخوانید حدیث مفصل از مجمل.وزارت اطلاعاتی که یک مدیرش سعید امامی بود،ومدیران دیگرش درفیلم بازجویی از همسر سعید امامی برای عموم اظهرمن الشمس شد!
ایضا همانطور که دردادگاه های انقلاب افرادی مثل مصطفی پور محمد ی در سن 19سالگی به عنوان حاکم شرع مشغول کار شده و برمسند قضاوت نشستند واحکام بی شمار اعدام هم صادرکردند وهنور هم درراس قدرهستند.ری شهری اکنون باتولیت آستان عبدالعظیم اموال آن را تجمیع وتقسیط می کند!
حاشیه ش 6
ری شهری جمعیت دفاع از ارزشها را تاسیس کرد.موسسینش از مدیران واجا بودندوالان برخی هم در جرگه اصلاح طلبان. مجید انصاری مسئول اداره زندان بودوقس علیهذا…
حاشیه ش 7
ری شهری در همان کتاب(40)می نویسد:
تقاضای من این بود که ایشان در صورتی که رسیدگی به جرائم مهدی هاشمی را مصلحت می دانند کتبا پاسخ دهند. تنها در این صورت موضوع قابل پیگیری بود.توسط احمد آقا پاسخ امام به این شرح عنوان شد:ایشان به وظیفه شرعی خود عمل کند.ولی من چیزی نمی نویسم.اما بالاخره با جوسازی وگزارشات ساخته شده واجا که توسط ایشان به خمینی داده شد،ایشان سرانجام پیامی کتبی و رسمی داد.
حاشیه ش 8
پنجم آبان سال 1365فرمان خمینی مبنی بر دستگری اعضای(به اصطلاح باند سیدمهدی هاشمی) صادرشدروز ششم آبان با هجوم(وبه عقیده آیت الله منتظری) که یادآور ساواک شاهبود عده ای و از جمله بنده (نویسنده این یادداشت) دستگیرشدند.
خمینی در نامه ای به ری شهری نوشت:
جناب حجت الاسلام ری شهری وزیراطلاعات؛
باتوجه به مسائلی که تاکنون کشف ویامورد سوظن شده است….تمام افرادمتهمی را که از سران این گروه محسوب می شوند ونیزافرادی را که درانتشارمسائل کذب وقضایای دیگر دست داشته را تعقیب نمائید. همان منبع.ص 59
آیت الله منتظری پس از انتشار این نامه در دیدار باحضرت امام عنوان نی نمایند که شما قبل از اینکه قاضی اظهار نظر نمایند،آنها را محکوم کرده اید.همان منبع ص 59
هم چنین آیت الله منتطری در نامه ای به خمینی می نویسد:
آنچه حضرتعالی در صدد آن بودید با حرکتی که توسط مسئولین اطلاعات انجام شده و می شود تفاوت بسیار دارد.رسیدگی به اتهامات آقای سید مهدی هاشمی که نظر حضرتعالی بود چه ربطی دارد با حمله به موسسه انتشاراتی نهضت جهانی اسلام و غارت اثاث و اموال شخصی آن وحمله به خانه های زیادی در تهران وقم و اصفهان و دستگیری افراد معلول و مجروح جنگ تحمیلی و هتک حرمت خانواده هاو بازداشت نماینده مجلس شورا و حمله به کتابخانه سیاسی که زیر نظر این جانباداره می شود…می تواند دادشته باشد.همان منبع ص 60
آیت الله منتطری در درنامه ای به ری شهری می نویسد:
اولا دستور امام مدظله العالی مبنی بر رسیدگی به کارهای آقای سید مهدی هاشمی نیازی به بازداشت وسیع با وضع زننده و تند که خاطره بد ساواک را در اذهان تجدید می کرد نداشت.همان منبع ص 42
حاشیه ش 9
همان منبع ص 24.کشف خانه تیمی .گزارش مدیر کل ضد جاسوسی وقت واجا به وزیر.این درحالی بود که این خانه به استناد مستندات قوی وغیر قابل کتمان باواجا هماهنگ بود.و از فعالیت آن(درحالی که هیچ فعالیتی هم نداشت!) آگاه بود واز آدرس و مکانش نیز باخبر.ایضا هم ایشان(ری شهری)درهمین کتاب به نقل یک خاطره می پردازد:
پس از عزل بنی صدرازفرماندهی کل قوا،فرماندهی سپاه پاسداران تغییرکرد.اولیه جلسه شورای عالی سپاه با ترکیب جدید درحضور امام تشکیل شد.(درسال1361).مهدی هاشمی که باتوصیه وحمایت کسانی چون آقای متتظری وشهید محمد منتظری مسئول واحد نهضت های سپاه رابرعهده گرفته بود،دراین جلسه شرکت داشت…مهدی هاشمی ضمن گزارش خود به شیوه صدور انقلاب و…اشاره کرد.دربخش پایانی جلسه،چندتن ازحاضران به منظور گزارش ازاوضاع کشور نزد حضرت امام ماندند. من نیز به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه(مرتضی رضایی که هم اکنون نیز جزومشاوران امنیتی رهبری است) جزو این جمع بودم.حضرت امام فرموردند:مواظب مهدی هاشمی باشید.(همان منبع.ص 26)
هم چنین ایشان(ری شهری)از قول خمینی در همان کتاب خاطرات می نویسد :در مورد فعالیت اینها(مهدی هاشمی و جریان او)کنترل داشته باشید و آنها را زیر نظر داشته باشید.این باید قلع و قمع شوند.(همان منبع ص.28)
حاشیه ش 10
صدور انقلاب هرچند به خاطره ایدئوژیک بودن انقلاب و شور وهیجان آنزمانودرخطر بودن و انقراض انقلاب امری مقدس ودرستی بود.ایضا باتوجه به آغازجنگ.اما نبودن استراتژی واحد واختلاف وکینه های قدیمی آغاز وفرجام خوبی نداشت.حتی خمینی اعتقادی به آن درعمل نداشت.(نگاه کنید به همان منبع)ویمی گوید:«باصطلاح نهضت های آزادیبخش».که یکی ازآن ها،حجت الاسلام مزاریوگروهش از انقلابیون افغانستان بود، که بعدها توسط طالبان ترورشد. امری که اگر آن زمان طبیعی بود وقابل قبول؛ ولی اینک این زمان، محلی ازاعراب ندارد:(صدور انقلاب).از سویی همان کسانی که آن زمان مخالف بودند(مثل علی اکبر ولایتی)الانچنان با آب وتاب به بررسی آن می پردازند ودر راستای آن انواع سمیناروغیر می گذارند وهزینه های گزاف می کنند، که به قول آیت الله منتظری رهبرشان (خمینی)اصلا به آن اعتقادی نداشت.آیت الله منتظری در نامه ای به خمینی می نویسد:
در دانشگاههای نیجریه شعار امام خمینی رهبرجهان اسلام می دهندوپیام های حضرتعالی را ترجمه وپخش می کنند و نماینده می فرستند در قم که با من به نیابت امام خمینی بیعت کنند غافل از اینکه اصلا امام خمینی نهضت های جهانی اسلامی را جرم می دانند. همان منبع ص 48

احمدی نژاد اصلاح طلب می شود
ج.ا.ا. برای بقاء،به اصلاحات نیاز دارد و باید اصلاح طلب از نوع خودش داشته باشد و یا بسازد؛و گرنه محکوم به فناست؛و براندازی به سراغش خواهد آمد.
حاکمیت یکدستی که در این سالها با افرادِ ثابتِ خود شریان قدرت و ثروت را دارد، نمی خواهدبعداز رهبری آقای«خامنه ای»،بازنشسته شود.رویکردجدید«احمدی نژاد»،نشان از آن دارد.
یکی از ضعف های اساسی و کلیدی مردم ایران این است که«رجُل سیاسی»خود را ریشه یابی نمی کنند؛کمتر نقب به گذشته می زنند و فراموشکارند.برای همین هم هست که از یک سوراخ چندین بار گَزیده می شوند و انقلاب فرزندانش را می خورد و به استحاله می رسد!
وقتی هر رویکرد اجتماعی،یعنی هر تغییر ساختاردر بنیادهای اقتصادی،سیاسی، فرهنگی که نامش«انقلاب»است،شروع شود،باید همزاد با آن،اصلاحات نیزشروع شود وگرنه محکوم به شکست خواهد شد.
حال اگر بخواهید بدانید دراین سالها قولا و عملا چه کس و کسانی،چه گروه و گروه هایی برای حفظ انقلاب بهمن57،رویکرداصلاح طلبانه داشته اند،بهتراست فقط 10سال(سالهای دهه 60آ)را موشکافی کنید.
شور و هیجان آغشته به احساسات و جوان گرایی انقلاب؛بی تجربه بودن،نفوذ جواسیس غرب و شرق و ورود آنها ازهمان سال نخست به حوزه مدیریت و از جمله وزارت اطلاعات ج.ا.ا.(واجا)-که تمام راههابه این وزارتخانه ختم وسرنخ تمام ماجراها به آن می رسد و به نظر می آید باید مانند«ساواک»که آن اواخر منحل شد، نوسازی شود-سبب شد تا اولین دولت انقلاب،به رهبری مهندس مهدی بازرگان،که با پیشینه مُتدیِّن بودن به احکام اسلام،مشهوربودن به روشنفکری و دارای سوابق مدیریتی،مورد اعتمادبود،دولتش نیامده برود.که با پدیدار شدن حوادث کردستان، تصرف سفارت آمریکا درتهران،و بلافاصله 8سال جنگ،آنچه غایت وآرزوی انقلاب بود کُند و یا مَسخ شود و زندگی در این بحرانها معجونی را به خورد مردم داد که باز تولیدش نفاق،ریا،تملق و فساداست.
انقلاب ایران هر چند از نوع آرام و تنها اسلحه اش حضور مداوم ومستمر مردم در کف خیابان بود،اماپیشینه ای داشت که در آن افراد و گروه هایی با سوابقی معلوم، دوست و حق داشتندکه درهدایت و حفظ و اصلاح انقلاب با عقاید خود فعالیت داشته باشند.مثل سازمان مجاهدین خلق،جبهه ملی،نهضت آزادی ایران،حزب توده و چریکهای فدایی خلق.
اما تضادها واختلافات(باپیشینه کینۀ زندان)همه آنها را از این چرخه خارج و همه امور خلاصه درسه جریان شد:«روحانیت»،«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «مؤتلفه»ای ها.گروه هایی که ابتدا در یک آپارتمان باهم زندگی می کردند،اما بعدها سفره شان را از هم در تقسیم بندی هایی مثل روحانیون و روحانیت،مجمع و جامعه،انجمن و انواع حزب ریز و درشت-که در زمان انتخابات همیشه خلق الساعه تولید می شوند-جدا کردند.
بعد از تصفیه وکنار رفتن گروه های غیرخودی،نوبت به خودشان رسید:
مهم ترینش،قائم مقام رهبری(آیت الله منتظری)با پیراهن عثمان شدن قتل«شمس آبادی»توسط«سیدمهدی هاشمی».
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛که از همان سال نخست در ارکان مهم امنیتی و نظامی و اداری کشور،قدرت بیشتری را در اختیار داشت،زیر ذره بین عقیده رفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که با تأسیس حزب پیشمرگان کردستان،شروع و با حزب مشارکت اسلامی از سوی نظام،منحله اعلام شد،به جریان راست و چپ تقسیم و بعد از بارها انحلال و کش و قوس سرانجام جریان چپ آن دوام یافت و در عرصه های سیاسی و اقتصادی و مدیریتی با همین نام به فعالیت خود ادامه داد و افراد راست سازمان و میانه رو آن یا به شکل انفرادی و مستقل و یا با حضور در جریان های دیگر و تأسیس گروه هایی،آنان نیز به موازات حضور طیف چپ به رقابت با آنان پرداختند.
روحانیت هم که با حزب جمهوری اسلامی قصد فعالیت داشت،چون مال این حرفها نبودواصلا اعتقاد ریشه ای به تأثیراحزاب دررونداصلاح انقلاب درحکومت اسلامی نداشت،زود منحل شد،اما نیروهای آن هنوز قدرت را دارندو در جای جای مملکت می توان آنانراجستجوکرد.ودرادامه مسیر،درجریان بدست آوردن قدرت اجرایی-که این اختلاف ریشه قدیمی قبل از انقلاب را دارد-به«مجمع»و«جامعه»تقسیم شدند.
مؤتلفه ای هاهم که خود را ازجمعیت به حزب ارتقاء داده اند،همان جریان بازار است که فعالیت سیاسی قبل از انقلاب هم داشتند.از همان ابتدا با حضور در عرصه های کلان مدیریت،باتأسیس گروه های خُرده بورژوای همنوع خود(اصولگرا)و ساپورت آنها،ازجمله«احمدی نژاد»،که اینک به«جریان فتنه»معروف شده است، همچنان بر انقلاب تسلط دارد!
این نوع تفکیک به پروسه های دیگر-ازجمله دانشجویان-که ازهمان نواحی هم ساپورت مالی و رانتی می شوند،صادر شد!
برخی ازاین تغییرات طبیعی و زائیده تغییر الزامی«زمان»هستند؛که البته روندرشد آن بیشتر به سمت حضور«لُمپَنیسم»در بدست آوردن قدرت بوده است!
و مادرِمعنوی و حتی در جاهایی،هدایت خیلی از این افراد وگروه های مذهبی «انجمن جحتیه»است که برخلاف شعارش مبنی برعدم دخالت در امور سیاسی، نفوذ و حضورش ملموس و به تناسب زمان و بحران های انقلاب،تغییر رویه می دهد و مانند یک جریان فراماسونری اکتیو است!
انقلاب بهمن 57،برای نهادینه شدن«آزادی»در کشوراستبداد زده بوجود آمد؛اما در مسلخ عوام،ذبح و تا توانست لُمپن تولید و آنهارا در همه نهادها و عرصه مدیریت توزیع کرد؛تا از ورود اندیشه و آگاهی و نقد در بازار سیاست بکاهد و بتواند همواره پای ثابت قدرت در اداره کشور باشد و به تبع آن بخش عظیم ثروت را بدست آورد و چون ثروت بادآورده،فساد می آورد،برای همین خوب گفته اند که:
«یا رب روا مدار که گدا معتبر شود،گرمعتبر شود،ز خدا بی خبر شود».
پروسه افشاگری درناحیه خودی هاکه آنرا در برخی بیانیه و اعلانات و گفته ها-که اخیرا می خوانیم و می شنویم-ناشی از همین مسیر است.تاجایی که جسته و گریخته می شنویم و می خوانیم رهبری ریشش در گرو همین پروسه است!
برای آنکه بدانیم چه افراد وگروه هایی واقعا دراین سالها رویکرد اصلاح طلبانه داشته اند،باید رفت و به سخنان و فعالیت های آنان در مورد«آزادی انتشار آگاهی» در برهه های مختلف،مخصوصادهه 60 نگاه کرد و دید آیا اصلا نقل قولها با ادعاهای فعلی و عملکرد همخوانی دارد یا نه؟
به صرف تبلیغات-که آنهم از ناحیه رانت حضور در عرصه مدیریت کسب شده-فرد و گروهی را نمی توان موصوف به اصلاحات کرد.
متأسفانه مردم ما کمتر جستجوگر این نوع موضوعات هستند و صرفا با یک ادعا تحت تأثیر عوامل مختلف،و از جمله«عدم شناخت»،برای هرکسی در این سالها هورا کشیدند و یا«مرگ بر …»فریاد زدند.
مااکنون«مانور تجمل»ی که بعداز ختم جنگ،اولین سخن«هاشمی رفسنجانی»بود را درحال تماشاهستیم.اما این مانور فقط برای عده قلیلی هر روز هست؛که علاوه بر آلودگی هوا،دستهای آلوده لُمپنیسم را هم به رأس مدیریت آورده است!
عده ای که وقتی شجره نامه شان بررسی شود،یا سر در آخور نهاد امنیتی و اطلاعاتی وسپاهی گری دارندویاباپیوندهای خانوادگی ووابستگی به بیوت خواص، و«فرزند»زاده گی،توانسته اند،سالهای سالها برگُرده مردم سوار و ازآنها سواری بگیرند و نامش را هم مردم سالاری دینی بگذارند!
بنابراین جای تعجب نیست«احمدی نژادی» ای که از همین بوته برآمده و با آمدن وی،براحتی اعظم ثروت ومدیریت مملکت و از جمله مخابرات و نفت را در هم حلقوم آنها گذاشت،بخواهد(با فریب)اصلاح طلب هم شود.
هرچند نباید بازی احمدی نژاد با رهبری را زیاد جدی گرفت،که فرض برصحت،نشان از آن است که آنهایی که در رأس هرم قدرت هستند،اینبار قصد دور زدن رهبری را هم دارند؛تا جای پای خود برای بعد از این را محکم کنند.
خروج و یا اخراج عده ای از نهاد دولت و یا ورود و دخول عده دیگر به آن،هر چند،از سوی احمدی نژاد هدایت شده و بی حساب و کتاب و بدون پشتوانه نیست،اما اگر یک دهمش را آقای خاتمی در دوره صدارتش انجام می داد و مثلا با همان پشتوانه رأیش،در مورد افرادی چون غلامحسین کرباسچی،مهاجرانی و عبدالله نوری قاطعانه کوتاه نمی آمد،ویادرمورد وزیر اطلاعات،خود حق انتخاب داشت،الان برای ورود دوباره اش اینقدر کاسه چه کنم چه کنم بدست نمی گرفت؟…
سوابق اجرایی،سوابق علمی،وسوابق قبل از انقلاب رئیس جمهوری و افرادی مانندمشایی وبقایی معلوم است.سوابق افرادی مثل محسنی اژه ای،پورمحمدی، و خانواده لاریجانی ها و هکذا امثالهم هم معلوم است.سوابق حضور و خروج جریان موسوم به اصلاح طلبان هم کاملا آشکاراست.که کدامشان درکجاکار و از کجا به کجا وچه مدت و در چه پروژه ای چه فعالیتی داشته و به چه میران سهم در اصلاح انقلاب و به چه مقدار در اضمحلال و استحاله آن سهیم بوده اند!
راحت می شود فهمید کی در کجا کار می کرده،و سوابق تحصیلی اش در سال نخست انقلاب چه میزان بوده و مقطع تحصیلی فعلی وی چگونه کسب شده و در این سالها ثروت و منابع مالی وی و گروه و یا اعضای خانواده اش ازکجا و چگونه تأمین شده و می شود.هم چنین منابع مالی برخی از این افراد وخانواده هایشان در خارج از کشور که الان نقش اپوزیسیون را هم بازی می کنند.
شناخت فوق و بررسی فعالیت این افراد در مورد نهادینه شدن آزادی در این سالها،آزادی انتشارمطبوعات آزاد ومستقل ونشربدون سانسور کتاب وفعالیت های فرهنگی و علمی در حوزه اندیشه دینی و عقیدتی که تأثیرگذاری کلیدی در هدایت مردم به سمت اندیشه ورزی و تفکر و بالارفتن شعور عقلانی در بازی سیاست دارد،اکنون ارجح بر همه نیازهای مردم است تا بدانند چه کس و کسانی و چه گروه وگروه هایی در این سالها همّ و غمّ و رنج و زندان و دربدری در فرنگ را فقط بخاطر اصلاح انقلاب چشیده اند و عمل آنها،عمل صالح،و به سمت پیشرفت بوده است؛نه آنکه کشف شود استمناء در قرآن آمده و گناه است!موضوعی که به هیچکس مربوط نیست؛چه رسد به آنکه بخواهندبرایش حکم شاذّ هم صادر کنند!؟!
بجای کشف این امور،دنبال آن باشند که علل انحطاط مسلمین و شیعیان را در همان قرآن جستجو کنند و یا در مورد تشییع فاحشه ای که بوسیله شنود حکومتی بر عرض و ناموس مردم انجام می شود،سخن به میان آورند و قس علیهذا…
و گرنه به صرف موصوف بودن به صفتی که خودشان برای خودشان ساخته اند،نباید داستان آش دادن ملانصرالدین را باور کرد!
امابدبختانه چون مردم ما خود رأسادر این حوزه کمتر وارد می شوند و همیشه مثل کالاهای نقدی و روزانه و مورد نیاز و حیاتی خود،چون نان و آب و مانندآن!کتاب و مطبوعات نمی خوانند و وارد فهم و درک قضایای سیاسی و غیره نمی شوند و از سوی دیگر رانت قدرت(تمام جریانهایی که به نوعی دراین سالها برای خود پشتوانه مالی و غیره ساخته اند)نمی گذارد صدای افراد مستقل و بدون وابستگی به گوش مردم برسد،وسعی در بایکوت آنها را دارند،برای همین خیلی راحت و با کبکبه ناشی از قدرت بادآورده،یک فرد عراقی بخواهد شناسنامه ایرانی تبارها را باطلل کند. درحاکمیتی که بیگانه تبارها برخی شان در رأس برخی مشاغل کلیدی هستند؛فردی مثل«احمدی نژاد»اگر اصلاح طلب شود،امری غریب نیست!؟!!
اتفاقاچنین حاکمیتی به افرادی مثل«احمدی نژاد»در پروسه اصلاحات نیاز مُبرم دارد که بتواند بازی اصلاحات را هم بدست گیرد و همچنان هم برخر مرادسوار باشد.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
شانزدهم دی ماه نود ویک
1-ن.ک.به مقاله «اهمیت مسایل جاسوسی»،كتاب«فرزنداسلام وقرآن»جلد2،ص834که ترفندهای ساواک را از زبان مرحوم محمد منتظری نوشته است.
2-هم چنین رجوع شود به لینک های:
یادداشت:«واجا:https://mahkame2.wordpress.com/2011/08/30/.
و «تغییرکاربری در حکومت»https://mahkame2.wordpress.com/2012/07/20/
و«نئواصلاح طلب ها»https://mahkame2.wordpress.com/2011/12/17.
و«مضحکه محکمه»https://mahkame2.wordpress.com/2011/10/02.
و«قحط الرجال»https://mahkame2.wordpress.com/2010/11/07/.

بایگانی

دسته‌بندی