You are currently browsing the tag archive for the ‘سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی’ tag.

#انقلاب_دوم را آمریکا کرد!

#محمد_شوری. نویسنده و روزنامه نگارتهران.

۱۱ آبان ۱۴۰۰t.me/shourimohammad

«با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه دو جانبه و نه چند جانبه»! این سخن #علی_خامنه_ای است که ۳۲ سال است #ولی_فقیه است و حرف، حرف اوست!#ایران و #آمریکا پیش از سرنگونی نظام پهلوی رابطه ی حسنه ای داشتند. شاه ایران به ژاندارم بودن در منطقه افتخار می کرد. ارزش افزوده ی ثروت #نفت رویاها و گُنده گویی های شاه ایران را افزون کرد و از طرفی انسداد سیاسی، و عدم آزادی مطبوعات و احزاب، از شاه یک خودشیفته ی متوهّم ساخت و همان به سقوط نظام سلطنت کمک شایانی کرد!هم چنین از سوی دیگر این گُمانه هست که احتمالا انتشار آن یادداشت معروف «ارتجاع سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات، و به قلم فردی ناشناخته بنام «رشیدی مطلق» با لابی و اشاره ی پنهان سیا(CIA ) آمریکا بوده باشد! و دلیل آنرا تلنگر و گوشمالی آمریکا به شاه ایران به خاطر برخی سخنان و بلند پروازی های #محمد_رضا_پهلوی و برای آنتریک کردن مخالفان شاه می دانند! تا به او یادآوری کنند که او با #کودتای_۲۸_مرداد و حمایت ما دوباه به قدرت بازگشته است!در یادداشت روزنامه اطلاعات، خمینی سیدی هندی و شاعر توصیف شد. علی رغم صحت، و به دلیل عدم اطلاع، همین سبب اعتراض برخی از مخالفین شد. در کنار آن، این تحلیل هم هست که مثل زمان #مصدق که بخشی از مردم را با پول واداشتند شعار مرگ بر مصدق و یا درود برمصدق بدهند _همانطور که در نظام #ولایت_فقیه هم ما پیمانکارهای آدم جمع کن را داریم که در مراسم های مختلف در له و علیه افراد و رویدادها شعار می دهند و پول می گیرند_ وقوع واقعه ی ۱۹ دی ۵۶ نیز می تواند در راستای همان گوشمالی دادن شاه باشد! منتها کنترل و تنظیم این نوع اجتماعات همیشه در اختیار برگزار کنندگان نیست؛ در دل هر واقعه و حادثه ای یک «سنتز» هست! و «سنتز» آن اعتراض و کشته شدن عده ای در #۱۹_دی، برگزاری مراسم های سنتی درگذشتگان به صورت هفتم و چهلم بود؛ که #سلطنت_پهلوی را به سراشیبی سقوط برد. و انقلاب شکل گرفت و پیروز شد!از آنجا که آن زمان دوره ی انقلاب چپ و به تاسی از #انقلاب_بلشویکی شوروی سابق و رواج اندیشه ی مارکسیستی بود، و ایضا همین هم دلیل #جنگ_سرد بین دو قدرت اتمی شوروی و آمریکا شد، انقلاب مردم ایران و هدایت کنندگان آنان، به سمت چپ روی، که ستیز با #امپریالیسم_آمریکا در راس آن قرار داشت، جهش پیدا کرد!خمینی با انتخاب « #مهدی_بازرگان» برای گزینه ی اولین نخست وزیر #دولت_موقت، این امید را در حاکمیت آمریکا زنده کرد که با مذهبی های ضد مارکسیسم می توان کنار آمد!انقلابیون _اعم از چپ #مارکسیسم و #سازمان_مجاهدین_خلق و نیروهای مذهبی هوادار خمینی مثل #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی و #حزب_جمهوری_اسلامی نمی توانستند با روحیه و نگاه گام به گام مهندس مهدی بازرگان نزدیکی کنند؛ بخصوص وقتی اولین سخنگوی دولت انقلاب « #عباس_امیر_انتظام» شد، که روی سوابق و شخصیت سیاسی وی «ان قلت» های فراوان می شد!خمینی شخصیت کاریزمایی داشت. او بود که توانست آن اجتماعات اعتراضی مردم را که درمساجد برگزار می شد و به مثابه ی یک شبکه اجتماعی گُسترده عمل می کرد، به پیروزی نهایی برساند. کاری که سال های سال مخالفین سیستماتیک و حرفه ای #شاه از عهده ی آن برنیامدند و لذا همه ی آنان در زیر سقف خمینی سُکنا گزیدند به این امید که با تاثیر گذاشتن روی خمینی، انقلاب را آنطور که می پسندند هدایت کنند. طبیعی بود خمینی نگاه مذهبی داشت و به کسانی اعتماد می کرد که این جنبه در آنان قوی و از سوابق آنان حداقل اطلاعاتی داشته باشد! و بیش از همه به حواریون روحانی خود اعتماد مطلق داشت.#سفارت_آمریکا یکبار در حد تصرف اشغال شد. معلوم نشد عاملین آن چه کسانی بودند؟ برخی آن را منتسب به جریان چپ و #سازمان_چریک_های_فدایی_خلق می دانند و برخی لابی خود آمریکا(سیا) در جریان چپ را برای انجام آن شریک می دانند! خمینی و حاکمیت آن واقعه را برنتافت و مانع این تصرف شد. این اعتقاد هست که از آن زمان آمریکا اسناد مهم و کلیدی خود را از سفارت خارج کرده و در عوض با برجا گذاشتن برخی اسناد دست چندم و ایضا گمراه کننده به آنچه بعدها تحت عنوان « #اسناد_لانه_جاسوسی» توسط « #دانشجویان_مسلمان_پیرو_خط_امام» منتشر شد، به ایجاد اختلاف و آغاز و شروع « #کودتای_خزنده» و «فرزند خوری انقلاب»(خواسته یا ناخواسته) کمک کرد!# ۱۳_آبان _۱۳۵۸عده ای دانشجو در خفا اجتماع کردند. اینکه در این دوره همی نفوذ غیر خودی هم بوده و از آن مطلع بوده؟ این پرسشی است که باید برخی دهان باز کنند!در این دوره همی تصمیم می گیرند با تصرف سفارت آمریکا در تهران، به عنوان یک نیروی مذهبی هوادار خمینی، خود عامل مبارزه با امپریالیسم آمریکا شوند و از نیروهای چپ مارکسیسم سبقت بگیرند. می توان شروع فعالیت #چپ_مذهبی پس از پیروزی انقلاب را همین واقعه دانست. هر چند پیش از انقلاب به دلیل تفاوت تفسیر از قرآن در نیروهای مذهبی ضد شاه، چپ به معنای عدالت اجتماعی و آرمان مستضعفین و دفاع از محرومین متولد شده بود!خمینی که تصور می شد مخالف باشد و در اخبار این چنین آمده است، به دلیل حضور یک روحانی سرشناس و مورد وثوق خود،یعنی « #سید_محمد_موسوی_خوئینی» در جمع این دانشجویان، ناگهان حمایت شدیدی کرد و آن را « #انقلاب_دوم» نامید!با ادامه ی انقلاب، خمینی تنها به اطلاعات روحانیون مورد وثوق خود، مثل علی اکبر #هاشمی_رفسنجانی _که از همه ی روحانیون سیّاس تر بود_ اعتماد می کرد، و با بی اعتمادی به #روشنفکران(که متاثر از ذهن عصبی و بدگمانی تاریخی و درونی وی بود) از همان #بازرگان که ابتدا دولت وی را دولت امام زمان و قرآن می دانست، رویگردان شد و سرانجام دولت موقت سرانجام نگرفته با اشغال سفارت آمریکا سقوط کرد. به همین موازات خمینی روز به روز به سمت «کانالیره» شدن کامل هدایت می شد و بعدها مثلث «سید احمدخمینی، سید علی خامنه ای و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی» تنها کسانی بودند که می توانستند اخبار را به اطلاع وی برسانند و هرفردی که در دایره ی این مثلث قرار نداشت از دیدار با خمینی محروم و یا با بایکوت شدن، با انگ سلسله اتهاماتی مواجه می شد!«انقلاب دوم» نتایجی داشت. راس آن عبارت است:الف- #جنگ_سرد بی سرانجام با آمریکا.ب- تحریم. علت العلل همه ی #تحریم های کنونی اشغال سفارت آمریکا در تهران است.ج- #اسرائیل که زمانی دشمن #اعراب بود،به عنوان یک دوست جای خود را در میان اعراب بازکرد.د_ شروع باصطلاح « #صدور_انقلاب» از آغاز همین واقعه است!#جنگ عراق با ایران به بهانه ی همان عامل پیش از انقلاب(اختلاف مرزی که می رفت جنگ صورت گیرد ولی بخاطر ژاندارم بودن نظام پهلوی در منطقه منجر به عهدنامه سال ۱۹۷۵ [۱۵ اسفند1۳۵۳] الجزایرشد) به اضافه ی نگاه ایدئولوژیک انقلاب به منطقه (مثل همه ی انقلاب های ایدئولوژیک در جهت جهانی بودن) که مسلمانان را به اتحاد و مبارزه علیه نظام سلطه و امپریالیزم فرامی خواند، ۸ سال جنگ بی حاصل را برای #نظام_ولایت_فقیه «نعمت» کرد و توانست به همین بهانه مطبوعات را تعطیل، مخالفین را اعدام و زندان کند و با خودی و غیر خودی کردن نیروهای انقلاب، تسویه و تصفیه هم شدت گرفت! و «ابن الوقت ها» در راس قرار گرفتند و میراث خوار انقلاب شدند. مدیریت های خُرد و کلان بدست نیروهای کوته بین و کم سواد و غیر متخصص و ایضا مذبذب _که بواسطه ی ایدئولوژی حاکم، که ریا کاری و تملق را می پسندید_ افتاد و شارلاتانیزم فرهنگ مسلط شد. دلیل آن هم صرفا #اصل_ولایت_فقیه است که همه ی ثروت و قدرت را در اختیار یک فرد گذاشته است! افشای واقعه ی « #ایران_گیت»، همان رویداد معروف آمدن « #مک_فارلین» به ایران ضربه ی مهلکی به هر دو حکومت ایران و آمریکا وارد ساخت. در آمریکا بدلیل آزادی رسانه تا مرز استیضاح دولت ریگان پیش رفت. #ریگان در یک سخن رادیویی و در بازتاب افشا شدن ماجرا گفته بود:«باید بگویم افرادی که با ما تماس گرفتند، یعنی کسانی که ما با آن ها مراوده داشتیم، هرگاه راز آن ها بر ملا می شد و اگر آیت الله خمینی با خبر می شد، زندگی آنان تا قبل از فرود آمدن شب نیز به طول نمی انجامید… این افراد عناصری بودندکه مایل بودند حکومتی داشته باشندکه ما با نوعی از آن روزی روابط بسیار نزدیک داشتیم و به همین دلیل بود که ما مراوده ی خود را با آن ها آغاز کردیم». برای همین #محسن_رضایی _یکی از مطلعین ورود مک فارلین_ به #علی_هاشمی_رفسنجانی (برادرزاده ی علی اکبر هاشمی رفسنجانی که خارج از ایران ملاقات هایی با نمایندگان دولت آمریکا داشت) پس از افشا شدن ماجرا، به وی توصیه می کند به جبهه ی جنگ برود تا آب ها از آسیاب بیفتد، تا مورد خشم خمینی قرار نگیرد! و زمانی که ماجرا توسط هاشمی رفسنجانی به نفع خود و عاملین آن جمع شد، به وی می گوید: از #جبهه برگرد، وضعیت سفید است! ولی درایران بدلیل عدم آزادی رسانه، عاملین این ملاقات پنهانی توانستند با فریب خمینی آن را به نفع خود تغییر ماهیت داده و با دستگیری و اعدام #امید_نجف_آبادی(با برچسب و اتهام غیر اخلاقی) که اولین بار او بود که این اطلاعات را به آیت الله #منتظری رسانده بود و اعدام #سید_مهدی_هاشمی به عنوان مفسد فی الارض و #زندانی کردن و آزار و اذیت دائمی کسانی که آنرا در سطح افکار عمومی به صورت علنی و انتشار بیانیه افشا کرده بودند، ماجرا را قلب واقعیت کردند!پرونده ی ماجرای « #مک_فارلین» که تا همین حال حاضر باز است و مختومه نشده و دارای ناگفته های فراوانی است، صرفا به این دلیل که ایران در قبال خرید اسلحه کمک می کرد تا گروگان های آمریکایی آزاد شوند، دارای اهمیت نیست! چون پیش از این، به دلیل همان تحریم هایی که علتش تصرف سفارت آمریکا در تهران بود، توسط واسطه هایی اسلحه برای جنگ خریداری می شد. ایضا اینکه این خرید اخیر(ماجرای مک فارلین) از اسرائیل صورت گرفته بود! و این ملاقات بهانه ای شد برای قرار و مدار برای بعد از خمینی(که در فروردین سال ۶۵ یک دفعه مرگ را رفت که به آغوش بگیرد ولی تا سال ۶۸ زنده ماند) همراه با تسویه حساب مخالفین.برنامه ریزی از پیش طراحی شده برای اعدام سید مهدی هاشمی(طبق اعتراف عاملین آن) به عنوان عامل #تروریسم؛ و #اعدام مخالفین نظام در سال ۶۷ که توسط دادگاه های انقلاب محکوم به زندان شده بودند و دوران #زندان خود را سپری می کردند و با مرگ خمینی پس از آزادی از زندان وارد جامعه می شدند و شروع به فعالیت می کردند، از جمله ی این تسویه حساب ها بود.هر دو واقعه، افشای آمدن «مک فارلین» و افشای «اعدام های سال 67»، هر دو از ناحیه ی آیت الله منتظری بود و همان هم دلیل کنار گذاشتن وی از قائم مقام رهبری شد! اکنون ما با قراردادی بنام « #برجام» که به دلیل « #انرژی_هسته_ای حق مسلم ماست!!» مواجه هستیم که نه تنها سودی برای ملت ایران نداشت، بلکه تا الان خسران و ضرر فراوان و هنگفتی علیه منافع ملی به ارمغان آورده است.از یک طرف آنچه به عنوان منافع «انرژی هسته ای» قلمداد می شود در سفره ی مردم اثری نیست و پیمان «برجام» که به خاطر بازدارندگی از تولید بمب هسته ای منعقد شد، به دلیل عدم ورود بازار و سرمایه ی شرکت های آمریکایی به ایران، رئیس جمهوری بعدی( #ترامپ) از آن خارج شد و با اعلان تحریم تمام شرکت ها و دولت هایی که با ایران قرارداد می بندند، تحریمی دو صد چندان و بیش از گذشته به نظام ولایت ففیه تحمیل کرد. که دودش فقط به چشم مردم معمولی و کم درآمد رفته و کشور را به فلاکت و فقر برده است. و همه این ها از آثار همان «انقلاب دوم» است. «برجام» خامنه ای و نظام ولایت فقیه را به باتلاقی فرود برده که نه راه پیش دارد و نه راه پس. مگر با باز شدن باب #مذاکره_مستقیم با آمریکا. که اگر هم ممکن شود به دلیل آنکه حاکمیت ایران در ناحیه ی ضعف قرار دارد و آمریکا و هم پیمانانش و از جمله اسرائیل در ناحیه قدرت، اگر مصالحه ای هم صورت گیرد،همانطور که در ماجرای #گروگانگیری و آن #قرارداد_الجزایر(۱۹۸۱) انجام شد، سودی نخواهد نداشت و همانطور که در قطعنامه ۵۹۸ جنگ، «هیچ» برای #منافع_ملی داشت!در حقیقت آمریکا _همان کشوری که هیچ غلطی نمی تواند بکند_ با فرو بردن حاکمیت نظام ولایت فقیه در تله ی برجام، دارد انتقام همان واقعه ی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در اشغال سفارت خود و قطع رابطه با آمریکا و گرایش نظام ولایت فقیه به روسیه ی پوتین (بازمانده ی ک.گ.ب شوروی سابق) و چین مائوئیست را می گیرد. در واقع انقلاب دوم را آمریکا کرد!گِره کور ۴۳ سال جنگ سرد ایران و آمریکا بدست خامنه ای باز می شود و چه بخواهیم و چه نخواهیم این برجام است که ایران را بی جان کرده و منافع ملی را هدر داده و مردم را به فلاکت و فقر برده و #ابن_الوقت ها را بالا آورده و دانایان را در ذیل و ذلیل کرده است. و باز همین برجام ( #برجام_2؟) است که شاید بتواند روزنه ای برای گشایش باشد!آنچه از تجربه و تفکر خودشیفتگی خامنه ای بدست آمده، به ما می گوید که او می خواهد همیشه پیروز و برنده باشد. و او را بُرنده نشان دهند. و بن بست کنونی نیز برای همین است. لذا اگر منتقدین داخلی بطور مستقیم خامنه ای را نشانه روند، ایران و مردم از بن بست ولایت فقیه بیرون خواهند آمد! که متاسفانه اینطور نیست!آنچه در آدرس تلگرامی زیر می توانید بخوانید مجموعه ای است مستند و خواندنی پیرامون ماجرای قطع رابطه با آمریکا و ۴۳ سال جنگ سرد ناشی از آن. که دانستن گذشته، یافتن راه حال و آینده است. محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار). تهران. ۱۱ آبان ۱۴۰۰https://t.me/shourimohammad/1268https://t.me/shourimohammad/1266https://t.me/shourimohammad/1269

ورود #روحانیت در قدرت اجرایی با مفهوم #ولایت_فقیه یک فاجعه است!

#ولی_فقیه_سوم؛خطری که درکمین است! شماره(62)[ #حکایت_حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایرانفصل دوم (19)تصویب #اصل_ولایت_فقیه در #مجلس_خبرگان_قانون_اساسی(اول) تا دوره ی «مطلقه»

]تدوین و تحقیق از: #محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار) @shourimohammad

آیا بین حاکمیت ملی و آرای عمومی و #ولایت_فقیه ازنظر شما تناقضی وجود دارد؟ و اصولا آیا اعمال اصل حاکمیت ملی و رعایت #آرای_عمومی که در پیش نویس دولت پیش بینی شده و تا بحال نیز در جمهوری اسلامی رعایت شده مغایر با اصول اسلام است؟مهندس عزت الله #سحابی:نه. به نظر من تناقضی وجود ندارد. آن پیش نویس از دیدگاه ما منطبق با شرایط #حکومت_اسلامی در عصر حاضر است. ولایت فقیه به معنای نظارت شرع بر قوانین کاملا در این پیش نویس ملحوظ شده، و بیشتر از این را برای مفهوم ولایت فقیه ما در این شرایط مفید نمی دانیم. نه مفید برای اسلام و نه مفید برای جامعه و نه مفید برای خود مراجع و #روحانیت. و اما اگر #نظارت_شرع و مراجع در حکومت از حد نظارت بر قوانین یا قوه قانونگذاری و مراقبت در اینکه قوانین مغایر شرع، یا مغایر با اصول احکام مسلم اسلامی از مجاری قانونگذاری ایران نگذرد، اگر ما بخواهیم این مراقبت و نظارت را فراتر از این حد ببریم و فی الجمله مسائل اجرایی و اجرائیات و دخالت در کار قوه ی مجریه توسعه بدهیم، فاسدهای ریادی دارد که یکی از آن ها چند قطبی بودن مراکز تصمیم گیری و اجرائیست و نتیجه ی آن هرج و مرج و عدم اقتدار قوه مجریه و بالنتیجه ضعف و عدم ثبات رژیم موجود خواهد بود. از طرف دیگر ورود روحانیت و مراجع در قدرت اجرائی با مفهوم ولایت فقیه یعنی مفهوم حاکمیت و مراقبت منجر به نوعی تسلط بر قدرت سیاسی جامعه خواهد شد و در نتیجه روحانیت و #مرجعیت را که تاکنون از یک قدرت معنوی برخوردار بود و از آن طریق مردم و جامعه را هدایت و یا در مقابله با جباران و مستکبرین بسیج می کرد، با شرکت و تسلط مستقیم بر قدرت اجرائی، خود به صورت عنصری از قدرت سیاسی و مادی جامعه در می آید و از نظر مردم عنصری از طبقه حاکم محسوب خواهد شد و آن وقت است که به تدریج نفود معنوی و رابطه معنوی و روحانی خود را با جامعه از دست خواهد داد و این هم برای روحانیت و هم اسلام یک فاجعه است. بنابراین در شرایطی که امروز هیچ مرجعی و هیچ روحانی نمی تواند ادعای عصمت کند این شکل از حکومت که نظارت فقیه یا ولایت فقیه در حد نظارت و مراقبت بر قانونگداری محدود بشود منطبق است بر اهداف اسلامی که در شرایط روز پیاده بشود.ابوالحسن #بنی_صدر:نه. هیچ مغایرتی ندارد. بسته به این است که ولایت فقیه را چه بفهمیم. در حدی که ما می فهمیم که نظارت باشد بر امور، تعارضی ندارد. اگر مردم هم رای دادند و انتخاب کردند که کرده اند، منتخب مردم است. البته اگر بگوئیم نه رای مردم اهمیتی ندارد و اصالت با رای فقیه است تعارض بهم می زند و اگر نه بگوئیم اصل با رای مردم است و #نظارت_فقیه هر دو، تعارضی ندارد.سید علی اکبر#پرورش:حاکمیت ملی که ظاهرا از اصل 15 به بعد است تا چهار، پنج اصل در قانون اساسی یعنی در پیش نویس قانون اساسی قبل مطرح شده بود، یک چیز گنگ و مبهمی بود و با توجه به اینکه حاکمیت در اسلام ویژه ی خداوند است، بنابراین اینجا در کمیسیون مربوط به اصل حاکمیت که اصول حاکمیت را بررسی می کردند، قرار شد که کلیه جریانی را که از ناحیه خداوند، یعنی قدرت و حاکمیتی که از جانب خداوند به مردم و احیانا گروه دیگری مثل فقیه که جانشین امام هستند واگذار می شود، آن روند بررسی بشود. معلوم گردید که حاکمیت در اسلام فقط ویژه ی خداوند است زیرا قرآن می فرماید که: «ان الحکم الا لله» یا «الیس الله احکم الحاکمین» و وقتی که حاکمیت را ویژه ی خداوند بدانیم بنابراین حاکمیتی است که بدو بخش جریان پیدا می کند، یکی به مردم واگذار می شود و یکی هم به نمایندگان واقعی امام و معصوم در اسلام واگذار می شود. بنابراین اگر حاکمیت باشد در راس مخروط از آن خداوند از ناجیه مقدس ذات خداوندی دو بخش و دو جریان دارد: یکی به سمت مردم است و یکی به سمت فقیه. که این ها هیچگونه مخالفتی باهم ندارند. همه اش در جهت اهداف توحیدی صرف می شود.محمد جواد #حجتی_کرمانی:من فکر می کنم تناقضی وجود نداشته باشد. به این معنا که ما آرای عمومی و حاکمیت ملی را اساس اداره مملکت می دانیم. برای اینکه اگر نباشد، امکان اداره مملکت جز از راه دیکتاتوری و زور وجود ندارد. پس لازمه ی حکومت این است که آرای عمومی با حکومت موافق باشد. یعنی اصل در تاسیس آرای عمومی است. ائمه ما با اینکه حق داشتند حکومت کنند هیچ وقت از راه زور مردم را وادار به اطاعت نکردند. همانطور که در هر مملکتی شرایطی وجود دارد، برای اینکه شخصی رئیس جمهور شود باید شرایطی داشته باشد، مثلا اینکه اهل آن کشور باشد. هیچ چا نیست که بدون قید و شرطی به حکومت برسد. ما می گوئیم آن کسی که مردم باید از او تبعیت کنند اسلام شناس باشد و مستقلا بتواند احکام اسلامی را استخراج بکند، منتها اینکه مردم ازاو تبعیت بکنند یا نه، به اختیار خود مردم است. یعنی اگر بخواهد حاکمیت خود را اعمال کنند احتیاج به اطاعت و قبول مردم دارند. نه از راه زور. من طرحی از #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی دیدم که به نظر من با ولایت فقیه جور درمی آید. و اینکه اگر چنانچه رئیس جمهور ما غیر فقیه بود باید اجازه از فقیه داشته باشد، و بعضی از اختیاراتی که مخصوص فقیه است به فقیه[او] داده شود. بنابراین ولایت فقیه ضامن حفظ احکام اسلامی است و باصطلاح نگبهان اسلام است از اینکه به آن دستبرد زده شود. دکتر محمود #روحانی:باید توجه داشته باشید مساله ولایت فقیه که ما می خواهیم بگوئیم علی الاصول یک مطلب کلی و ضابطه اصیلی است که مغایرت با آرای مردم ندارد. ریرا شما می دانید فقیه موقعی باصطلاح کارش از قوه به فعل درمی آید که مورد قبول مردم باشد. بنابراین هیچ تناقضی باهم ندارد. و آن ولایت فقیه که ما می خواهیم بگوئیم مردم را هم در بر می گیرد. نه به آن شکلی که فکر می کنیم یک فردی می آید فقیه می شود و یک ولایتی را بالقوه دارد، خوب، ولی موقعی که می خواهد این مساله به فعل درآید نیاز به مردم جامعه و جمعیت دارد. بنابراین می بینیم که این دو تا در رابطه باهم هستند و دو چیز مجزا و مقابل هم و متضاد نیست.ححت الاسلام[محمدجواد] #باهنر:به نظر ما هیچ نوع مغابرتی بین اصل حاکمیت ملی و مساله ولایت فقیه وجود ندارد. البته حوزه ی ولایت فقیه و معنا و مفهوم آن را باید در بندهای بعد پاسخ بدهیم. اما آنچه که بطور اجمال در پاسخ این سوال می توان عنوان کرد اینکه وجود شرایط و خصوصیاتی در مورد کسانی که صلاحیت رهبری و زمامداری دارند منافات با آن ندارد که اینگونه افراد بایستی با آرای مردم و انتخاب آرادانه ی آنان روی کار آیند. همانگونه که در هر نظام اجتماعی برای انتخاب شوندگان و مسئولان حکومت نوین، شرایط و مشخصات معنیی منظور شده، و با وجود این توده ی عظیم مردم هستند که بایستی اینگونه افراد را شناخته و انتحاب کنندو اصولا رهبری در اسلام بدون مقبولیت و گرایش عمومی عملی نیست.آیت الله ناصر #مکارم_شیرازی:به عقیده من مهم ترین بحثی که در پیش خواهیم داشت همین است و بدون شک در نظر ابتدایی یک تضادی بین دو این دو تا، یعنی حاکمیت ملی و آرای عمومی از یک سو و مساله ولایت فقیه از سوی دیگر وجود دارد. ولی اگر دقت بکنیم یک فرمول های خاصی برای حل این مشکل هست. در عین حال که حاکمیت ملی و آرای عمومی را می پذیریم ولایت فقیه را نیز بپذیریم. و این فرمول دقیقی است که در جلسات خصوصی مکرر بر روی آن ها بحث کرده ایم.[ #روزنامه_انقلاب_اسلامی،8 شهریور 1358،حاکمیت آرای عمومی و ولایت فقیه. مجلس خبرگان]ادامه دارد…4 شهریور 1400#نه_به_ولی_فقیه_سوم!پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.t.me/shourimohammad

قوه ی نگهبان!(ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!) شماره 40

پیش نویس ارائه شده #قانون_اساسی بیش از آن که بیانگر خواست واقعی و اراده حقیقی ملت مسلمان ایران باشد، نمایانگرنوعی روابط حقوقی برپایه سیستم قوانین غربی است. و لذا قبل از اینکه اثبات کننده اصول #حکومت_اسلامی باشد، بیان کننده شکلی از یک جمهوری غربی با گرایشات اسلامی است. همچون قانون اساسی قبلی که در اصل یک قانون کپیه شده از غرب با چاشنی اسلامی بود که عوارض مصیبت بار آنرا ملت ما با تمامی وجود تجربه نمود. #حکومت_اکثریت، مربوط به دوران تشتت بر افکار و عقاید است! و لذا داروی درد مللی است که از نوعی مکتب و ایدئولوژی منسجم و مسئولیت آفرین که اراده ملت به آن استناد گردد برخوردار نیستند. حال آنکه ملت ما به یُمن پیروزی او در انقلاب عظیمش بود که از قوانین وحدودو حقوقی برخوردار است که پس از پاسخگویی، به تمامی مشکلات و نیازهایش برخواهد آمد.حکومت اسلامی در غیبت امام(ع) بر ولایت و زعامت #فقیه_جامع_الشرایط است و در غیر این صورت حکومت، حکومت اسلامی نخواهد بود… مگر آنکه #رئیس_جمهور همان فقیه جامع الشرایط باشد که در پیش نویس ذکری از این مساله بیان نیامده است…اصول پیشنهادی:فصل اول، اصول کلی:اصل2-نظام جمهوری اسلامی حکومت الله،و حدود آن حدودی است که خداوند بوسیله قوانین اسلام مشخص نموده است. این قوانین متخذ از متون اصیل اسلامی به تشخیص اعلم #مجتهدین_جامع_الشرایط و یا به تشخیص #قوه_نگهبان می باشد.فصل سوم، قوای ممکلت:اصل12-قوای مملکت ناشی از مکتب اسلام بوده و به 4 قوه به ترتیب زیر تقسیم میگردد: #قوه_ممیزه. #قوه_قضائیه#قوه_مجریه. #قوه_نگهبانفصل هفتم، قوه مجریه:اصل75- قوه نگهبانی وظفیه دارد فرد یا افراد باصلاحیت را ظرف مدت معینی انتخاب نموده وآنهارابه عنوان #نامزدهای_ریاست_جمهوری به ملت شریف ایران معرفی نماید وملت با رای اکثریت خود یکی از افراد معرفی شده را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب نماید.فصل نهم،قوه نگهبانی [ #شورای_نگهبان]:#قوه_نگهبانی حافظ آزادی و نگهبان اصول مکتب اسلام و مذهب رسمی کشور و قانون اساسی و ناظر برتداوم اجرای قوانین و احکام اسلام در کلیه سطوح اجرایی مملکت و انطباق آن ها با اوضاع روز جهانی و مصالح مملکتی و مسئول استقلال فرهنگ و انسجام اعتقاد ملت ایران شناخته می شود.[ #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی(بیانیه شماره 14).نظرخواهی درباره قانون اساسی.#روزنامه_انقلاب_اسلامی17مرداد 1358] * #نه_به_ولی_فقیه_سوم!علاج واقعه قبل از وقوع؛ پیشگیری بهترین درمان؛ #ولی_فقیه_سوم، اتفاقی که نباید حادث شود!این مجموعه،داستان #حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایران است و همچنان ادامه دارد…2 تیر1400#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار) t.me/shourimohammad

فرقانیسم ترور!جعبه سیاه(2)
در 3 اردیبهشت1358گروهی به نام « #فرقان» مسئولیت #ترور سرلشگر #قره_نی را بر عهده می گیرد.
#مجله _جوانان۱۰اردیبهشت۱۳۵۸،ش۶۳۹چنین روایت می کند:
[امروزدوشنبه سوم اردیبهشت است.ساعت حدود۱۱/۱۵رانشان می دهد.تیمسارسرلشگرقره نی نخستین رئیس ستادارتش جمهوری اسلامی ایران درحیاط خانه اش واقع درخیابان مصدق (پهلوی سابق)مقابل سینماامپایر،کوچه کاریابی،روبروی هتل جم قدم می زند.اودراین لحظات حساس وتاریخ سازبه چه می اندیشد؟خدامی داند.کارگری که درخانه قره نی سرگرم نصب پرده های اتاق هاهست کارش تمام شده نردبان رابدست گرفته درحال خارج شدن ازخانه است.قره نی به اونزدیک می شودکه اجرتش رابپردازد.تروریست هاکه فعلادونفر هستند(نفر سوم درخارج ازمنزل انتظارمی کشد)واردخانه می شوندوبادیدن دکترکه درحال خروج ازخانه یکی ازآنان مشت محکمی به سینه اش می زندکه روی چمن ولومی شود.کارگرکه متوجه حالت غیرعادی واسلحه تروریست هاشده وخطررااحساس کرده به سرعت بلندمی شودکه جلوی آنان رابگیردولی تروریست هابدون توجه به وی ّسوی سرلشگرقره نی می روند.سرلشگر بادیدن این صحنه بطرف مخفی گاهی می دود.اماتروریست هاامانش نمی دهندوباشلیک گلوله ای که به پای سرلشگرمی خورداورانقش زمین می کنند.سرلشگرتلاش می کندکشان کشان خودراازمهلکه دورکندودرعین حال رویش رابرمی گرداندبطرف تروریست که آنانراشناسایی کند.اماتروریست هاچندتیرپیاپی به شکمش شلیک می کنندکه یکی به شکمش می خورد و همان گلوله باعث مرگش می شود.اماهنوزسرلشگرزنده است.همسایه هاباشنیدن صدای شلیک به کوچه می ریزندولی خیلی دیرشده وتروریست هاازخانه خارج شده به اتفاق نفرسوم که باموتورسیکلت منتظرشان هست متواری می شوند].
چند روز بعد همین گروه « #مرتضی_مطهری» را مورد هدف قرار می دهد و جان او را می گیرد.
مجله جوانان۱۷اردیبهشت۱۳۵۸،ش۶۴۰چنین روایت کرده است:
[سه شنبه۱۱اردیبهشت،درخیابان فخرآباد،درخانه دکتر یدالله سحابی مشاور نخست وزیریک جلسه مهم تشکیل شده است.
برجسته ترین چهره های حکومتی دراین جلسه حضوردارند.هیچکس نمی داند درپشت درهای بسته این خانه چه می گذرد.دربیرون خانه هیچ پاسدارونگهبانی دیده نمی شود.امادرداخل چندنگهبان وپاسدارحضوردارد.بحث داغ است.مشکلات بررسی می شود.
ساعت۱۰وچهل دقیقه است.حضاربرمی خیزند.بایدبه خانه رفت.اولین دسته ای که قصدخروج داردآیت الله مطهری،آقایان کتیرائی وتلخانی بودند.
درخانه گشوده شد.آن هاخارج شدند.درپشت سرشان بسته می شودوبعدناگهان صدای تک تیری سکوت شب راشکافت.استادمطهری برروی زمین غلطید.
نه صدایی،نه استمدادی ازاوبرخاست.امانفردیگرفریادزد:کمک!کمک!وبدین ترتیب ماجرای دومین ترورسیاسی بزرگ بعدازانقلاب گرفت].
در تعریف #فرقانیسم ترور:
فرقان نام سوره ای در #قرآن است:
[تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا]
فرقان یعنی تشخیص حق از باطل. و این امر اکتسابی است. یعنی افراد با پاکدامنی و صداقت و عمل صالح و دانش و آگاهی به موضوع، به درجه ای از«بصیرت» می رسند که می توانند بد و خوب را از هم تمیز دهند و ایضا در صورت نیاز حکم و رای صادر کنند.
گروه فرقان با پیشنه مذهبی و به رهبری طلبه جوانی به نام « #اکبر_گودرزی» قبل از انقلاب و گفته می شود: در سال های 55-54 و تحت اشراف #ساواک تاسیس شده است.
#روزنامه_بامداد۱۷اردیبهشت۱۳۵۸در اولین شماره خود می نویسد:
[درپی ترورآیت الله مطهری وارتباط آن باگروه فرقان بدستورهادوی دادستان کل انقلاب،بازجویی از۸متهم به قتل استادمطهری،آغازشده وتاکنون دلائلی مبنی برشرکت این افراددرگروه فرقان وتروراستادمطهری بدست آمده است…ازسوی دیگربدنبال انتشارخبرمربوط به دستگیری یک ساواکی بنام عظیمی به اتهام شرکت درترورآیت الله مطهری گفته شدکه پس ازانجام تحقیقات مشخص شده است که وی دراین قتل دست نداشته است.وبه همین سبب باتشکیل پرونده ای برای رسیدگی به تخلفات نامبرده درساواک تبریزبه این شهرمنتقل شده است.
دیشب هم چنین گفته شدکه ترورآیت الله مطهری بدنبال اختلافات عقیدتی ومسلکی بوده است وگروه فرقان که خودراپیروان مرحوم دکتر #علی_شریعتی می دانندبه این علت دست به تروراستادمطهری زده اند].
وزیر کشور دولت بازرگان( احمد #صدر-حاج_سید_جوادی) روایت خود را چنین نقل می کند:
[یک گروه سیاسی ومذهبی همراه ماموران مشغول شناساسی این گروه هستند.گروه فرقان یک نام ساختگی نیست…درابتدافکرمی شدکه نام این گروه ساختگی است.واعضای یک گروه تروریستی برای پنهان ماندن فعالیت های خود این نام راانتخاب کرده اند. ولی نتایج پاره ای ازتحقیقات گویای این است که گروه فرقان دارای سابقه چندین ساله می باشد.واعتقادبعضی ازصاحب نظران این است که این گروه درفعالیت جدیدافرادوعناصرجدیدی رانیزبه عضویت گرفته است… #گروه_فرقان که دیروزشانزدهمین نشریه خودراباانتقادازروحانیت منتشرکرد پس ازپیروزی انقلاب تاچندی سکوت اختیارکرده بود.امادرسال جاری وپس ازوقایع سنندج که منجربه استعفای قره نی ازریاست کل ستادارتش شدبایک نقشه ازقبل تدوین شده اقدام به ترورقره نی کرد….درهمین حال یک هفته پس از نخستین تروردرنیمه شب سه شنبه گذشته آیت الله مطهری بوسیله ۲نفر ناشناس ترورشدکه ماموران پلیس ازمحل حادثه به تعدادی اعلامیه ازگروه فرقان برخوردندومتعاقب آن ۵نفرکه مشغول توزیع اعلامیه های گروه مذکوربودندبه اتفاق ۳نفر دیگربه اتهام شرکت درقتل آیت الله مطهری دستگیرشدند.
احمدصدرحاج سیدجوادی وزیرکشور دیشب دریک تماس تلفنی باخبرنگاربامداداز پاره ای ازفعالیت های گروه فرقان پرده برداشت.
وزیرکشورگفت:این گروه درسال های۵۵و۵۴بامادرتماس بودندولی ظاهراازبیان نام گروه شان خودداری می کردند.به نظرمن عوامل ساواک دراین گروه نفوذکرده اند وهیچ تناسبی میان ترورتیمسارقره نی واستادمطهری ازنظرعقیدتی وجود ندارد]. (نقل از روزنامه بامداد۱۹ارویبهشت۱۳۵۸،ش۳).
این گروه در حالی که اکثر اعضایش از طلاب حوزه های علمیه و روحانی بودند، با استناد به ایده دفاع از اندیشه های علی شریعتی(اسلام منهای روحانیت)،قصد داشت شخصیت های مذهبی و روحانی را در قبل از انقلاب ترور کند. ولی به علت پیروزی زودرس،بعد از انقلاب انجام داد!
هم چنین گفته شد که این ترورها کار #کمونیست هاست؛ و همان زمان #روزنامه_آیندگان از قول خمینی و به نقل از نشریه «لوموند»تیتر اول خود را چنین نوشت:
«چپ گرایان در این جنایت هیچ دخالتی نداشتند» که با اعتراض خمینی روبرو شد و بدنبال جوسازی های بعد از آن،این روزنامه تعطیل گردید!
همانطور که #کیانوری در کتاب خاطراتش خود گفته است:
[ #حرب_توده ایران در ترور« #محمد_مسعود» رونامه نگار معروف، نقش داشت و تاقبل از انقلاب به دلیل مخالفت های وی با دربار و اشرف خواهر شاه، همگان بر این باور بودند که این ترور کار ساواک است]، لذا این ایده و ظن که ساواک با هدایت گروه فرقان قصد داشت شکاف مذهبی ایجاد کند و یا حداقل از گسترش ایده های علی شریعتی بکاهد، قابل بررسی است.پیروزی فوری انقلاب57مانع اجرایی شدن چنین پروژه ای شد.
در همین ارتباط دکتر کیانوری دبیرکل حزب توده یک گفت و گوی مطبوعاتی اعلام کرد:
[اسنادارتباط فرقان باگروه های تازه دراختیارحزب توده است.
وی گفت:خط حرکت سازمان تروریستی فرقان درترورقره نی و استادمطهری پیداشده است.که این خط درارتباط باساواک است.وحزب توده ایران اسنادو مدارکی داردکه درحال حاضرنمی تواندآنرافاش سازد.
کیانوری می گوید:فرقان پیش ازانقلاب درنظرداشت دست به تروررهبران سیاسی مخالف شاه بزندولی آن برنامه شکست خورد.
حزب توده ایران درزمینه گروه فرقان درآینده دست به افشاگری های تازه خواهدزد].
(نقل ازروزنامه بامداد۲۴اردیبهشت۱۳۵۸)
نفوذ در گروه ها و تشکیلات سیاسی (و به خصوص گروه های مخفی) سکسس از اصلی ترین اهداف نهادهای امنیتی است،همانطور که ساواک با رخنه در #سازمان_مجاهدین_خلق آنرا فشل کرد و هدایت آن را(حتی در بعد از انقلاب و توسط #رجوی)برعهده داشت!
هم چنین #هادی_غفاری در تریبون #نماز_جمعه تهران در یک سخنرانی کوتاه به ارتباط فرفان با گروه های دیگر اشاره می کند و می گوید:
[ #بازجویی های مقدماتی دستگیرشدگان گروه فرقان به اتمام رسیده وروابط این گروه باسایرگروه هاکشف شده است،و اکنون ضرورت داردکه دادستان انقلاب و سایرمقامات مسئول کشوربامحاکمه علنی دستگیرشدگان این روابط رابرای همه مردم روشن کند].(نقل از:روزنامه بامداد۳۰دی۱۳۵۸،ش۲۰۹).
برخی از تشکیلات های غالب و صاحب قدرت برای پیشبرد مقاصد خود باندها و سازمان هایی را تاسیس می کنند تا بدون آن که مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند، بتوانندبخشی از اقدامات خود را با این شیوه اجرایی می کنند.
بطور مثال: #محمد_سلامتی از اعضای اولیه #سازمان_مجاهدین_انقلاب_ اسلامی می گوید:
[این سازمان هم فعالیت نظامی داشت و هم فعالیت های غیر نظامی.سازمان جنبه نیمه مخفی، مخفی داشت.قسمت غیر علنی فعالیت های نظامی و امنیتی بود.سازمان در کردستان حضوری فعال داشت…سازمان در #کردستان با استفاده از نیروهای فعلی،سازمانی را به نام #پیشمرگان_کردستان_مسلمان تشکیل داد…سازمان در رابطه با گروه فرقان هم نیز عمل کرد.این سازمان بود که گروه فرقان را شناسایی کرد و عناصر آن را دستگیر کرد. در این کار که اعضای سازمان در سپاه حضور داشتند نیز کمک کردند…به هر حال سازمان فعالیت های گسترده ای داشت]. (نقل از روزنامه خرداد،1دی1377).
در وجه دیگر آن همانطور که به تاسیس گروه فرقان توسط ساواک اشاره کردیم، #وزارت_اطلاعات(که بعدا مجبور شد رسما به پذیرد) با نام عنوان گروهی معجول و ساختگی بنام «فدائیان اسلام ناب محمدی مصطفی نواب» #قتل_های_زنجیره_ای را به آن ها نسبت داد.
یا این مورد:
[در جلسه علنی روز گذشته شورای اسلامی شهر تهران بخشی از نوار تهدید آمیزی که #سعید_حجاریان در آن به مرگ تهدید شده بود، پخش شد. در این نوار تهدید آمیز چنین آمده است:اینجانب رضا احمدی عضو گروه فدائیان اسلام و هم چنین عضو هیات موسس حزب سازمان فدایی ولایت فقیه هستم(نقل ازروزنامه صبح امروز21فروردین1379)
که بدبهی است در این ترور نیز می توان رد پای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را جستجو کرد!
ترور و ریشه #تروریسم(که در مورد آن بعدا خواهیم نوشت) هر چند ممکن است ریشه ایدئولوژیک(اعم از مذهبی و غیرمذهبی) داشته باشد،و براساس برداشت ها و تفاسیر شخصی انجام آن را محق بدانند ولی اعم آن توسط نفوذ نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و جاسوسی هدایت و یا انجام می گیرد.
نیروهای ساواک(که بعدا در موردش می نویسیم) از زبده ترین نیروهای عملیاتی تربیت و تشکیل شد. از برخی از این نیروها در کمک به « #واجا» نیز استفاده شده است!
سوم اردیبهشت نود و نه
#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

سلطنت فقیه درجمهوری ولایت فقیه
(مجموعه سوم دم خروس)
آیت الله #منتظری که خودواضح وشارح ولایت فقیه درجمهوری اسلامی بودوقتی درتجربه وعمل مشاهده کردکه ازولایت فقیه “گوساله سامری”ساخته شده ودرحال پرستش است،همچون ابراهیم بت شکن تبررابرداشت واین گوساله سامری رامنهدم کرد.
او به آیت الله #سیستانی توصیه می کندکه روحانیون درعراق پس ازصدام از بدست گرفتن قدرت اجرایی درحاکمیت خودداری کنند.
ساختارقانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی چیزی جزسطلنت فقیه نیست،
وجمهوری اسلامی هم بدون اصل ولایت فقیه یعنی هیچ؛یعنی تمام…!
ازاین روست که اصلاح طلبان حکومتی بخشی از نیروهای خودرادرنقش اپوزیسیون به خارج ازکشورگسیل داشته اندتا باقرق کردن رسانه های آنسووهدایتشان ازاین سو، باپمپاژاطلاعاتی ازتحلیل واطلاعات ومنابع خود این دیگ رابهم بزنند.
اگردر #آمریکاسرمایه داری کثیف توانسته باتوان خود،همچون #پول #شویی #دمکراسی را تمیزکرده ودراداره ومدیریت کشورآنرااجرایی کندوبااین دمکراسی شویی قدرت سیاسی واجرایی رافقط بین دوحزب جمهوریخواه ودمکرات بچرخاند،امابااین وجود،همه ی احزاب وآحادملت آزادهستندتااعتراض خودرادرکف خیابان به نمایش بگذارندوعقایدوآرای خودرابی پروابیان کنند؛ ودیگراحزاب درطول قدرت وحزب حاکم قرارنمی نگیرند،بلکه درعرض قدرت می توانندانقلت کنند…
امادرایران قدرت اعم ازدولت،رسانه ویابااصطلاح احزاب که دائم بین دوجناج راست وچپ اسبق #اصلاح طلب و #اصولگرای فعلی می چرخد،ازحضورآزادانه دیگران به انواع حیل وربط ویابس ومغالطه ی قانونی جلوگیری شده وصدای هرآزادیخواه مستقل وخارج ازحاکمیت، بشدت سرکوب می شود.
مسخره است وقتی باپمپاژرسانه ای وبمباران آن،تحلیل های آنالیزشده؛مثل حذف مثلث جیم(جنتی،یزدی،مصباح)از #مجلس #خبرگان رهبری،که یک حرکت
ژورنالیستی پوپولیستی عوام گول زن بود،می خواستندچه شق القمری بکنند؟
این درحالی است که این حرکت به اصطلاح مدنی ومعترضانه،به تقویت مجلس خبرگان رهبری انجامیدوفردی مثل ری شهری(وزیراسبق #واجا)که شاید ۱۰۰هزاررای نمی آوردبارای بیش ازیک میلیون وارداین مجلس شود!؟!!
مجلسی که به ظن قوی،انتخاب رهبربعدی برعهده ی اوست،که بااین حرکت پوپولیستی_مدنی وازجمله”تکرارمی کنم”خاتمی درپیام ویدئویی خودمبنی بررای کامل دادن به لیست موردنظر،رای مجلس خبرگان رهبری رابالابردند.
امااگراین اتفاقات نمی افتاد،مجلسی بارایی ضعیف انتخاب می شدومجلسی بارایی پائین می بایست یک باصطلاح فقیه رابرای سلطنت انتخاب کند.واین خوشایندنیست که رهبری بعدی ازسوی مجلسی بارایی ضعیف انتخاب شود!
“#تکرامی کنم خاتمی”،وپمپاژوبمباران رسانه ای “جیم اکبر #گنجی” کمک کردتامجلسی بارایی بالاکه رهبربعدی رامنصوب می کند،بوجودآید!!؟
رهبری که خودش اعضای فقهای #شورای #نگهبان رامنصوب می کندتااین اعضابا”نظارت استصوابی”خودگلچین شده ی خود ازکاندیداهارابه خوردملت بدهد وبگوید:
ای مردم!
شمافقط حق داریداینهارا انتخاب کنید!
وآنگاه این مجلس خبرگان رهبری منصوب رهبری،رهبرآینده ی ما رامنصوب کند!!!
وچه شیره ای مودبانه وقانونی وباصطلاح دمکراتیک برسراین ملت می مالندتایک نفردیگرمادام العمر وبا قدرتی فراقانونی_ که اکثرمسئولین کلیدی کشور هم منصوب وی هستند_به سلطنت برسد!!
والبته وصدالبته،درزیرچتروعبای سطلنت فقیه باندهای اطلاعاتی وجیره خواران قدرت به همراه همپالکی هاوسمپات ونوچه و #دلواپس هاوانصاراین حزب وآن حزب،همچون ۳۷سال گذشته به سورچرانی خودادامه دهندودراین وسط هم عده ای برای ماندن وعرض اندام وخودی نشان دادن،فرهنگ تملق،ریاوپاچه خواری ونفاق تعمیق وازتک تک آدمهایک منافق بسازندکه درمنزل گونه ای حرف می زنددرجمع ودرجلوی دوربین گونه ای دیگرودرمحل کارشکل وشمایلی متفاوت دارد…
مجموعه زیربطورمستقل وجداگانه درفیس بوک وتلگرام اینجانب چاپ شده است که دارای یک هارمونی ودریک موضوع مرتبط باهم می باشدومادراین مقدمه ازتکرارآن خودداری کرده ایم.
درپایان به اطلاع می رساندکه مجموعه های بعدی ودرتعمیم این سلسله مطالب،باآرم وشکل وشمایل دیگر،مطالب متنوعی منتشرخواهیم کرد.
آگاهی پاشنه آشیل استبداداست.آگاهی سبب می شودملت هاازیک سوراخ چندین بارگزیده نشوند.
درحدوسع وتوان خودبا”سیروفی الارض” درآرشیونشریات،دم خروس ودیوار حاشاوگاف هاوسوابق رابیرون می کشیم وعاقبت مکذبین رابرملا.
#محمد #شوری(نویسنده و#روزنامه نگار#بیکار)
بهمن ماه۱۳۹۵
@shoorijezehmohammad
دم خروس۱۶
(26دی ماه56)شاه نرفت،آمد!
روزنامه کیهان۳۰خرداد۱۳۶۰
علی #خامنه ای(درنمازجمعه):
مساله آقای #بنی صدربرای ملت مایک مساله ساده وروشن است.جریان انقلاب اسلامی برمبنای اسلام شروع شدوهمه شهادت هاواحترام هابه اشخاص بخاطراسلام بودواین جریان نمی توانست تحمل کندکه برای قرآن واسلام خون داده شودتاکسانی روی کارباشندکه نمی خواهنداسلام وقرآن درجامعه پیاده شود. عیب نظام طاغوتی گذشته ازلحاظ داخلی تمرکزهمه قدرت درشاه بود.
شاه هم قوه مقننه هم قوه قضائیه وهم قوه مجریه وهم نیروهای نظامی رادراختیارداشت واین به آن فسادبزرگ منجرشدکه دیدید. بعدازپیروزی انقلاب وتدوین قانون طبق اسلام ودستگاه قانونگذاری وقضایی واجرایی بااختیارات قانونی تشکیل شدوآقای بنی صدربعدازانتخاب به ریاست جمهوری رئیس قوه مجریه ورئیس شورای انقلاب یعنی رئیس قوه مقننه موقت کشورهم شد.فرمانده نیروهای مسلح جمهوری اسلامی هم شد.یعنی سه جریان عظیم که اداره کنندگان امورکشورنددرقبضه اقتداربی قیدوشرط ایشان آمدوپس ازاستقرار نهاد های قانونی ایشان حاضربه سپردن هرنیروبدست صاحبش نمی شد.
آقای بنی صدرمی خواست مجلس ودولت دردست اوباشد.چون این کارخلاف قانون اساسی بودودولت ومجلس حاضربه چنین کاری نشدند،شروع به حمله به آنهاوکوبیدنشان کردودرمورددستگاه قضایی هم چون آقای بنی صدرنمی توانست ادعاکندکه بایددراختیاروی باشدحملات واتهامات خودرابراین دستگاه ازهمه بیشترکرد.فرستادن تلگراف به یک محکوم قضایی ویاشایع کردن شکنجه برای ضربه زدن به دستگاه قضایی بود.
آقای بنی صدرمایل بودکشور ایران باانقلابی که کرده است وباشهدایی که داده است به دوران سلطنت برگردد.آن روزشاه درراس همه قوه هابود،امروزایشان باشد.
ایشان بااستفاده ازقدرت های قانونی خوددر شورای انقلاب اختیارات بی شمارهم برای خودش درست کرده بود.اینهامطالبی است که باسندومدرک دراختیارمردم قرارخواهدگرفت.تامردم بدانندکه ایشان جامعه را بطرف دیکتاتوری مطلق می برده است…
اگروضع اقتصادخراب است مسئولش آقای بنی صدرهستندکه وزیراقتصادبودند.
اگروضع مملکت نابسامان است مقصرآقای بنی صدراست که رئیس شورای انقلاب ورئیس هیات وزیران بود.
واگروضع بانکی وپولی خراب است تقصیرآقای بنی صدراست که وابستگان ایشان درراس بودند.
اگرارتش خراب است تقصیرآقای بنی صدراست بااینکه همه چیزدراختیارایشان بودواگرعقب گردی درمیان است تقصیرآفای بنی صدراست.
آیااین ناجوانمردانه نیست که ایشان مصیبت برای کشوربباربیاوردومسئول فلج اقتصادی ونظامی کشورباشدوبجای آنکه درصددجبران وعلاج بربیایدچندنفرمعین رازیرسوال قراردهدوآنهارامتهم کند…
توجه:
علی خامنه ای به مدت ۸سال رئیس جمهوری ایران بود،وبیش ازربع قرن رهبر جمهوری اسلامی هستند.
طبق قانون اساسی که در زمان وی تعمیم شد،قدرت اجرایی وسیاسی ولایت فقیه،به ولایت مطلقه فقیه ارتقاءیافت.وطبق اصل۵۷تمام سه قوه ی مقننه،مجریه و قضائیه زیرنظر ولایت مطقه امروامامت قراردارند.وطبق اصل ۱۱۰نصب فقهای شورای نگهبان باایشان است، وطبق اصل۹۸شورای نگهبان حق تفسیرقانون اساسی راداردوطبق اصل ۹۹همین شورامسئول نظارت بر انتخابات است؛واین شوراطبق اصل۹۸نظارت رانظارت استصوابی تفسیرکرد؛یعنی انتخابات دردومرحله برگزارمی شود!لذاتمامی کاندیداهای مجلس شوراومجلس خبرگان که وظیفه شان انتخاب رهبرونظارت بروی هست، ابتداتوسط اعضای شورای نگهبان انتخاب وسپس مردم بایدازمیان منصوبان این شورا،عده ای راانتخاب وبه آنهارای دهند.
هم چنین طبق همان اصل ۱۱۰اکثراعضای مجمع تشخیص مصلحت توسط رهبرجمهوری اسلامی ایران منصوب می شودوآنهایی هم که منصوب وی نیستتدبه شکل غیرمستقیم طبق قانون نظارت استصوابی منصوبان ایشان هستند!!
ازجمله منصوبان رهبرطبق اصل۱۱۰فرماندهان کل نیروهای مسلح وعالی ترین مقامات قوه ی قضائیه ورئیس صداوسیامی باشد.حتی طبق اصل۱۷۷برای تغییرقانون اساسی بایدایشان اجازه دهد،حال شما بگوئید مسئول این همه فساد،فحشاء،اعتیادواختلاس های میلیاردی که رهبری درسخنانی گفت آن راکِش ندهید،کیست؟
مسئول شکنجه وتجاوز وآن فاجعه ی کهریزک کیست؟
مسئول قتل های زنجیره ای که توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی (واجا) انجام گرفت،کیست؟!
وقس علیهذا…
آیا شاه ایران که خودرا«سایه خدا»می دانست ازچنین قدرتی درقانون برخوردار بودکه اینک ولایت مطلقه فقیه دارد؟!
#شاه رفت،اما #سلطنت همچنان باقی ست.
(۲۶ دی ماه۱۳۵۷خروج شاه ازکشور)
۲۷دی ماه1395
دم خروس(۱۷)
حکومت شرعی
روزنامه بامداد۳خرداد1358
آیت الله #خلخالی دیشب دریک تماس تلفنی گفت:
من حاکم شرع بوده وهستم.ولی ازسمت خوددردادگاه های انقلاب کناره گیری کردم.
این سمتی نیست که کسی بتواندازانسان سلب کند،مگرطبق موازین شرع نباشد.
واین حکومت شرعی یکی ازموهبات الهی است که خداوندتبارک وتعالی بماعنایت فرموده اند.من نمی توانم حکومت شرعیه راکه ازطرف خداوندعالم به علمای اسلام تفویض شده کناربگذارم.
ماتمام دستوراتمان ازطرف قرآن وپیغمبراسلام وائمه طاهرین ایجادشده است.ودرحکومت شرعی به هیچیک ازالگوهای غربی معتقدنیستیم.
دادگاه میزوصندلی نمی خواهدواحتیاج به دکورهای غربی هم نیست.کسانی که مجرم هستنداحتیاج به دادگاه ندارند.
شاه ودارودسته اش محکوم به مرگ شده اندباحکم من بوده وچون ازنظرملت مجرم هستند،بنابراین هیچ گونه احتیاج به محاکمه ندارند.
توجه:
درجمهوری مبتنی برولایت مطلقه فقیه،که ایضادر بازنگری قانون اساسی درسال۱۳۶۸۸،قدرت ولی فقیه با نظارت استصوابی فراقانونی شد، روحانیت شیعی _که حکومت راکه موهبتی الهی ازجانب خداوندبرای خودمی داند_۳۷سال درهمه ی مراکز قدرت،ریاست برامورجاریه ی کشورباوی می باشدولذامسئول همه ی ناهنجاری های موجودوفسادهای ناشی ازآن هم هست!
۴بهمن ماه۱۳۹۵
دم خروس(۱۸)
تفاوت وتشابه؟
روزنامه #سلام۱اردیبهشت۱۳۷۶
موسوی #خوئینی درپرسش وپاسخ باطلاب وروحانیون قم ویژه نامه هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری:
نظام اسلامی یک ساختارسیاسی ومدیریتی است.تحت زعامت یک فقیه عادل برای اهدافی است که درمعارف ومبانی اسلامی تعیین شده است.پس برپایی چنین نظامی وظیفه فردفردمکلفین است.وهمین معنای مشارکت سیاسی است.ازدیداسلامی وفقهی نه به عنوان یک مساله درمباحث فلسفه سیاسی این قدم اولی راکه همان تاسیس وتشکیل یک نظام اسلامی برپایه هدایت فقیه عادل است.
روزنامه کیهان۲۷و۲۸دی۱۳۶۶
موسوی خوئینی:
دولت ومجلس شورای اسلامی ومجموعه ی کارگزاران حکومتی مشاوران وکارشناسانی هستندکه دراختیارولی مسلمین وحاکم اسلامی می باشندواین امتیازرادارندکه ازطرفی مشروعیتشان ازولی مسلمین گرفته اندوازطرفی هم منتخب مردم هستند.
روزنامه آریا۱اردیبهشت۱۳۷۸
محمدتقی #مصباح یزدی:
اگرربوبیت الهی راقبول کرده ایم،بایددرچارچوب قانون خداکه توسط ولی فقیه اجرامی شودواطاعت ازولی امرحرکت کنیم.
روزنامه ایران۳۰تیر۱۳۷۷
مصباح یزدی:
دمکراسی در قانون اساسی یعنی همین.یعنی اگرمردم چیزی رابرخلاف خواست خداخواستند،خدابی خدا.دین بی دین.مواظب باشیم گول مان نزنند.پذیرفتن اسلام به عنوان یک قانون حاکم درجامعه باپذیرفتن دمکراسی درقانونگذاری درجامعه به هیچ وجه سازگارنیست.
توجه:
موسوی خوئینی طیف جناح اصلاح طلب رانمایندگی می کندومصباح یزدی طیف اصولگرارا.
درهردودیدگاه فقیه عادل بایددرراس نظام اسلامی قرارگیرد.
درهردوجناح فکری حاکم(که ۳۷سال قدرت اجرایی وسیاسی بین آنهاچرخ خورده)معارف واحکام اسلامی برای اجرایی شدن درجامعه می بایست ازکانال ولی فقیه عادلی که درراس نظام است تبیین وبه صورت قوانین در آید.
درنمایندگی طیف اصلاح طلب مردم به بارای خودبه نظام وقدرت ولی فقیه عادل مشروعیت واعتبارمی دهندوتمامی کارشناسان(واحزاب)مشاوران فقیه عادل می باشند.
درنمایندکی طیف اصولگرامردم نقشی ندارند.وچون حرف فقیه عادل حرف خداست،برهمه واجب الاتباع می باشد.
دربستر #قانون #اساسی موجود،قدرت مطلقه واکثرمدیران کلیدی منصوبین #فقیه عادل هستندوحتی اعضای شورای نگهبان که خوداعضای مجلس خبرگان راکه باکاندیداشدن وسپس انتخاب رهبر،بایدازفیلترنظارت استصوابی آنهابگذرد،خودازجمله منصوبین همان فقیه عادل درراس نظامی اسلامی هستند.
حال شماپیداکنید:
اولاتفاوت ماهوی این دودیدگاه وثانیافقیهی که عادل واعلم هم باشد!!؟
تاشماره بعد…
۸بهمن ماه۱۳۹۵
دم خروس(۱۹)
جمهوریت ولی فقیه!
روزنامه جمهوری اسلامی۱۷خرداد۱۳۷۶
محمد #یزدی:
آنهایی که اختیارات #ولی فقیه رامحدودبه۱۱بندقانون اساسی می دانند،اشتباه می کنند.این۱۱بندخاص ولی فقیه است.وکسی نمی توانددرآن دخالت کند،نه آنکه اختیارات ولی فقیه منحصربه این نکات باشد.
ماهنامه صبح،تیر۱۳۷۶
ازمقاله این ماهنامه:
به نظرمی رسدیک اشکال کوچکی وجودداردوآن درواقع عدم دقت درانتخاب الفاظ وعناوینی است که بیانگرمحتوای درونی می باشند.اگرازروزاول تعبیرحکومت اسلامی رابه جای جمهوری اسلامی بکارمی بردیم،شایدبسیاری ازمشکلات امروزپیش نمی آمد…به نظرمی رسدبا دوشرط می توانیم این دوواژه رادرکنارهم قراردهیم.اول آنکه شمابرای جمهوریت مفهوم متفق علیه غیراین قایل نباشیدومعتقدباشیدیک لفظ موردنزاع است ومی تواندبارهاارزش های دیگری راهم حمل بکندودرواقع اعتقادداشته باشید که لفظ جمهوریت رامی توانیم ازمحتوای اومانیستی ولیبرالیستی آن خالی کنیم.
دوم اینکه ازاین طرف اعتقادداشته باشیدکه دین درشکل وقالب های سیاسی قالب خاصی راارائه نمی دهد.وشمامتناسب باشرایط متغیرجامعه مختاریدکه گزینش بکنید.اگربه این دوباهم اعتقادداشته باشیم درآن صورت ظرف جمهوری اسلامی باهم قابل جمع می شوند.شهیدمطهری چنین اعتقادی داشت.
روزنامه کیهان۱۴اسفند۱۳۶۵
سیدحسن طاهری خرم آبادی:
درحکومت اسِلامی حاکمیت منحصربه خداست و قانون فرمان وحکم خداست.
روزنامه رسالت۵اسفند۱۳۶۸
آذری قمی:
حضرت امام #خمینی می فرمودندولایت فقیه شعبه ای ازحکومت وولایت مطلقه رسول الله است واین بدین معناست که پیامبرولایت مطلقه داشت وفقیه نیزولایت مطلقه دارد.اواختیارمراجع راهم دارد.
توجه:
محدودکردن وظایف ولی فقیه _که اختیارمراجع تقلید راهم دارد_به ۱۱بنداز قانون اساسی باماهیت وهویت حکومت اسلامی قابل جمع نیست!
قبل ازپیروزی انقلاب ودربحبوبه ی تظاهرات،مردم شاهدتغییر شعار “استقلال،آزادی،حکومت اسلامی” به”استفلال،آزادی،جمهوری اسلامی”، بودند؛حکومت اسلامی درباورافکارعمومی ازهمان زمان غیرقابل قبول بود.وهمواره یک نوع حس منفی ورایج استبداد دینی ازآن متبادرمی شد.وصله جمهوریت به اسلامی، این شائبه راتاحدودی برطرف ساخت.امامحدودکردن قانون خدااززبان ۶تن ازفقهای شورای نگهبان که خودمنصوب ولی فقیه هستندوازطرفی هم درنصب کاندیداهای انتخابات(که هویت حمهوریت است) با نظارت استصوابی خوددخیل می باشند،یعنی به یک معنامردم منصوبین فقهای شورای نگهبان راانتخاب می کنند،نشان دادجمهوریت_ که نقش واثرمردم درانشای قانون است_بارمل واسطرلاب سفسطه سوفسیط های متشرع!!به سخره گرفته شده و درواقع عده ای انگشت شماربه ریش ملت می خندند.
لذابه قول شاعر:
برهم زدن سلسله ریش محال است
عمریست که هم صحبت خرس وبزومیشیم!
تاشماره بعد….والسلام.
۱۱بهمن۱۳۹۵
دم خروس(۲۰)
ولایت فقیه؛لقمه چرب وشیرین برای دوجناح!
آذری قمی:
روزنامه رسالت،۸آذر۱۳۶۷
یادداشت:
خوانندگان عزیزبه خاطردارندکه سخن مادرپاسخ این آقایان که ولایت فقیه رایک امرمستحدث می پنداشتند،به اینجارسیدکه عمراین بحث به درازای عمرهمه انبیاءوهمه جانشینان آنان بوده است.ودرزمان غیبت امام زمان(عج)موردقبول غالب بلکه تمامی فقهای شیعه بوده است تاجایی که به عقیده فقهای بزرگوارچون آیت العظمی بروجردی،ولایت فقیه نه تنهاازمسلمات شیعه بلکه ازمسلمات اسلام است.
احمد جنتی:
روزنامه صبح امروز۲۰و۱۲بهمن۱۳۷۷
ملت که به عنوان ایتام محسوب می شوندوعالمان درحکم قیّم وولیان امرهستند، کاررسیدگی به تمام امورراداراهستند…
امت،حالت یتیمی رادارندکه سایه پدرازسرش کوتاه شده وسفارش کرده اند علمابه جای امامان ازآنهاکفایت کنندوهدایت امت رابه عهده گیرند،مانندقیّمی که بعدازپدرمتکفل اداره امورایتام است.
یادداشت:
روزنامه رسالت،۲۸فروردین۱۳۷۵
ولی فقیه به واسطه ملکه راسخه عدالت وعلم وتقوی (آنهم نه درمعمول بلکه درسطح بالا)دارای نوعی معصومیت ازگناه واشتباه است ولذااسلام اوراحاکم وناظربردیگری قرارداده است لذاچه کسی وکدام نهادی می تواندبرفرازولی فقیه قرارگیردوبراوحکومت کند؟
ابوالقاسم خزعلی:
روزنامه خرداد ۵خرداد۱۳۷۸
قانون اساسی می گویدقوای ثلاثه زیرنظرولایت فقیه است.شماوقتی ولایت فقیه راقبول نداشته باشید۲۰میلیون که هیچ،۳۰میلیون هم رای بیاورید،تااین رای به تائیدمقام ولایت نرسد،معتبرنیست.
محمدموسوی خوئینی ها(مدیرمسئول روزنامه سلام و ازاعضای مجمع روحانیون مبارز،واصلاح طلب):
روزنامه سلام۲۶مرداد۱۳۷۰
همانطور که ما درزمان حضرت امام معتقد بودیم مجلس خبرگان لازم نبود که براعمال حضرت امام نظارت داشته باشد،بلکه همه معتقد بودندکه این حضرت امام است که باید اشراف ونظارت بر خبرگان داشته باشدوآنهاراارشادوهدایت کند.حالاهم که خبرگان فردی رابرای رهبری تعیین کرده دقیقایاضریب بسیار بالایی ازاطمینان این عمل راانجام داده اند.ونگرانی اینکه لحظه ای درانجام وظایف،رهبری ناتوان شود وبعضی ازآن شرایط راازدست بدهدراندارند.چنین نگرانی وجودنداردکه حالاخبرگان می بایست تشکیلاتی درست کند ودائم برکارهای رهبر وتک تک اعمال ایشان نظارت کندکه آیا رهبر درست انجام وظیفه می دهد یانه؟چنین چیزی نیازنیست.این انتخاب با یک محاسبه ودقتی درخورتوجه بوده وهیچ وقت نگرانی به دنبال ندارد!
محمد موسوی خوئینی:
روزنامه سلام۳شهریور۱۳۷۰
درنظام درمورد رهبری نباید کسی بگوید به عقیده من رهبری حرفش درست نبود،هم زمان حضرت امام همین عقیده راداشتم وهم حالا.
سیداحمد خمینی:
روزنامه سلام۷خرداد۱۳۷۷
من بارهاگفته ام که رهبری معظم انقلاب رابایدازانتقاددورداشت.رهبری مقام بزرگی است ومابه رهبردرموقع حساس شدیدانیازمندیم.ولی ازرهبری که گذشت بایدهرکس درهرمقامی واگربخواهدموثرباشدمقام هرچه بالاتراست انتقاد شدیدترباشدتاطرف احساس قدرت نکندوقدمی برخلاف مصالح انقلاب واسلام بر ندارد.
محمدموسوی خوئینی:
روزنامه کیهان۳۱روردین۱۳۷۸
امروزبعدازگذشت ۴تجربه درشورای عالی قضایی هیچ تردیدی نداریم که رهبری جامعه به صورت شورایی یک فاجعه است.
مصاحبه اختصاصی روزنامه انقلاب اسلامی با #سازمان #مجاهدین #انقلاب #اسلامی:
روزنامه انقلاب اسلامی۲۵شهریور۱۳۵۸
سوال۲:برچه اساس وحدت کردید؟
پاسخ سوال قبل مبین اصول اساسی وحدت ماست.نقاط اشتراک آنچنان فراوان بودکه جستجوی اساس وحدت ضروری نمی نمود مع الوصف پیش ازوحدت اصول کلی به توافق جمعی رسید.اهم مسائل مذبور:پیروی ازسلام اصیل وخالص وپذیرش رهبری امام براساس اصل ولایت فقیه باهدف پاسداری تداوم وگسترش انقلاب اسلامی درابعادایدئوژیک سیاسی ونظامی می باشد.
سوال۴:رابطه کادررهبری بااعضاچگونه است؟
کادررهبری مفهوم متداول آن وجودندارد تنهایک رهبروجود داردوآنهم امام خمینی است که رابطه باوی رابطه ماموم باامام است.اداره سازمان به عهده شوراهااست. وماباتمام قوابابُت سازی شخصیت پرستی دردرون سازمان مبارزه کرده ومی کنیم اگرهم درسازمان رهبری بوجودآیدچنانچه درپاسخ قبلی بیان شد بایدطبیعی باشد و رابطه متفابل وی بااعضانیزبراساس اصل امربه معروف ونهی ازمنکرتنظیم خواهدشد.
سوال۱۹:دررابطه باسوال سوم پس شماازچه نوع تشکیلات پیروی می کنیدودراینجارابطه شماباامامت چیست؟
قسمت اول سوال نامربوط به نظرمی رسدوپاسخ قبل داده شده است. درموردقسمت دوم رابطه ما باامام رابطه ماموم باامام است درعین حال کلیه اطلاعات ونقطه نظرهای اساسی خویش راباامام مطرح می کنیم.
محمد سلامتی(دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی):
روزنامه سلام۷سفند۱۳۷۵
جناب آقای مهدوی کنی می دانندکه طیف خط امام پرچمدارولایت فقیه بوده وطیفی که ایشان ازآن حمایت می کننددرمقابل ولایت فقیه قرارمی گرفت وبارهاامام باآنهابرخوردکردندوحتی وقتی امام دردوره سوم مجلس علیه اسلام آمریکایی مطالبی فرمودندوپرخاش کردندآن جناح به خودش گرفت وآقای مهدوی کنی هم گلایه ای خدمت امام بردند.
سید محمد کاظم موسوی #بجنوردی:
(نقل از ‫مجله ‫چشم انداز،در گفت و گو باایشان)‬‬
هر حزبی بنا بر ذات خود نهادی را به وجود می آوردکه این نهاد فی نفسه دارای قدرت می شودودرپرتوخودشروع به برنامه ریزی سیاست های اقتصادی،سیاسی، نظامی و…می کندواین باتعریف‫‏ ولی فقیه واختیارات ایشان درقانون اساسی ناسازگار است.به همین دلیل است که ما می بینیم هیچ حزبی با این قانون اساسی ای که ما داریم نمی تواند فی الواقع شکل بگیرد.‫
احزاب وگروه های سیاسی در ‫ ‏ایران در یک محدوده ی خاصی می توانند فعالیت داشته باشندو دریک فضای محدوی می توانندکار کنند.درکشور ما یک‫ ‏حزب نمی تواند به طور نامحدودفعالیت کرده و یا سیاستگذاری های خلاف مشی و شیوه رهبری یا حتا متفاوت از آنرا تعیین کند. این مساله با قانون اساسی ناهماهنگ است.
توجه!
در دوره ی خمینی بخشی ازحاکمیت که به جناح چپ موصوف بود،والان به اصلاح طلب شهرت پیداکرده،تصورمی کردند،پس از ایشان رهبری دراختیارجناح آنهاقرارخواهدگرفت!
باکناره گیری آیت الله منتظری ازقائم مقام رهبری-که هردوجناح اصلن موافق رهبری وی نبودند-جناج چپ باتصوروشناختی که از آقای خامنه ای(علائق شخصی وی)داشتند،می پنداشتند،برایشان مستولی خواهندشد،و ایضاباجلوانداختن سیداحمد خمینی – که توهّم رهبری بعدی ایشان رابه وی القاء کردندوهمان باعث مرگ زود هنگام وی شد-(وهمینطور #هاشمی #رفسنجانی که می توانست دررهبری بعد ازخامنه ای اثربگذاردوبافوت نابهنگام وباشائبه ی قتل وی)سعی می کنندقدرت بی حساب وکتاب ولایت فقیه را درحوزه ی خودبیاورند، همانطورکه بامحاسبات فعلی وشرایط بدخیم موجودبهترین گزینه برای نجات کشوردر جمهوری ولایت فقیه، سیدمحمد #خاتمی ست!لذاتلاش کرده،ودر این پروژه سرمایه گذاری می کنند.‬‬‬‬
ازآن طرف جناح موصوف به راست سنتی ومعرف به بازارو موتلفه که هیچگاه به اصل ولایت فقیه اعتقادقلبی نداشت وهمواره بدلیل عتاب های خمینی دچار زخم عمیق شده بود،باحمایت خداگونه وریاکارانه ی خود از خامنه ای،درحصاروی جمع شدندتابتوانندباکمک وی درقدرت سهم بالایی داشته باشند.که این اتفاق هم افتاده است.
الآن همه چیز به بعدازفوت خامنه ای منوط است.
ولایت فقیه برای هردوجناح یک لقمه ی چرب وشیرین است که دوست دارند در اختیارآنهاباشد.جمهوری اسلامی بدون اصل ولایت فقیه یعنی تمام…
۱۵بهمن ماه۱۳۹۵
پایان مجموعه سوم
کانال اطلاع رسانی محمد شوری جزه (نویسنده و روزنامه نگار)
shoorijezehmohammad@

حزب اصلاحات حق مسلم ماست!
این یک داستان واقعی ست.
فقط «حزب اتحاد ملت ایران»را کم داشتیم،که الحمدلله والمنه درست شد!
بعداز«انرژی هسته ای»-که حق مسلممون بود-وحالا«توافق هسته ای»حق مسلم ماست،وبعد ازفقدان ومرحومه شدن«حزب مشارکت»ومرحوم شدن«سازمان مجاهدین انقلاب»،این حق مسلم ماست که یک حزب اصلاح طلب داشته باشیم،که خدا را سپاس این هم به شکرانه توافق هسته ای به سرانجام رسید تااز نعمت آن محروم نشویم!
باحالت حرص و عصبانیت(همون رفیق فابریکه،که امروزبعداز مدتی باهم گفتمان داشتیم)میگه:
«حزب انحصارطلبان»!!
میگم:
اصلاح طلببن دیگه!
نمی شه منکرش شد،اما اصلاح طلب انحصارطلب!!
بالاخره با اصول گرایان یه فرق هایی دارن؛دُگم نیستن.
میگه:
دُگم نیستن،دُگماتیسم نقابدارن!!
فقط خودشون رو اصلاح طلب می دونن.
نه اینکه بیان صاف ورُک وراس بگن ما فقط اصلاح طلبیم و اصلاحات تنهااز مسیر ما تو کشور راهشو باز می کنه؟
نه؛نمیان اینجوری حرف بزن؛
اماچون فقط همیشه اینها حق فعالیت و حق حیات داشتن،امر به خودشون که مشتبه شده هیچ،سعی دارن با تکرار مکررش به ملت وهمه دنیاومخالفین ومنتقدین،اون روتلقین کنن!
میگم:
تمام کشورهایی که فضای بازسیاسی دارن،قدرت دو قطبی ست؛
مثلن همین انگلستان و آمریکا،یا دردست حزب کارگر ودمکرات ها بوده یا حزب محافظه کاروجمهوری خواه!؟
میگه:
ولی یه فرق اساسی با اینجا دارن.
یعنی خیلی فرق اساسی دارن که برای ما همین یکی مهم است،واون اینه که تواین کشورها همه افراد واحزاب حق انتشار،حق برگزاری میتینگ و حق انتخاب شدن دارن (هرچند نتونن بالا بیان).اما اینجاهمیشه قدرت سیاسی یا در اختیار جناح راسته(بانوه ونتیجه هایی که پس انداخته ان) ویاددراختیارجناح چپ(بازادوولدهایی که زایمان کرده ان)،ودیگران اصلن نمی تونن.حتی یک حزب و یک نشریه ویک مراسم داشته باشن،به غیر از اول انقلاب-که آزادی بود،ولی آنارشیسم سیاسی،اون رو به حزب چماق،وحزب چلو وحزب چاخان تبدیل کرد،دیگرهیچ مخالفی حق حضورنداشت،تازه درصورت گفتن«انارجل» و«ان قلت»کردن در امور جاریه مملکت،گوشش را می پیچوندن ومی بردن به پیچ توبه اوین تادیگه نتونه ازین غلط های زیادی بکنه،وبرخی از همین اصلاح طلبان فعلی هم اون زمان یا سکوت وتقیه می کردن،یا شریک دزد بودن و الان هم که رفیق قافله ان!
برای همینه که امر به خودشون هم مشتبه شده که اصولگرا(به معنای واقعیش)واصلاح طلب(به مفهوم راستینش)ماها هستیم وچون افراد وگروه های دیگر اصلن فرصت امکان حضورندارن،کم کم این راجا انداختن که اصلاحات درنظام ج.ا.فقط ازکانال ماعبور می کنه واصلاح طلب فقط ماهستیم؛ وگفتمان وماهیت انقلاب 57 هم فقط از راه ما اصولگرایان!!؟
میگم:
الان که سرشون به سنگ خورده،سعی دارن باتوجه به«ظرفیت های قانون اساسی»گفتمان نظام ج.ا رو به گفتمان و ماهیت واقعی انقلاب 57 ببرن!
میگه:
کدام ظرفیت؟!
میگم:
همین اصول مربوط به آزادی!
مثلن:اصول مربوط به آزادی احزاب،برگزاری میتینگ وفعالیت مطبوعاتی وانتشاراتی،اینهاکه باشد خودبخود تغییر واصلاحات هم بوجود میاد و فهم ودرک مردم بالا می ره وسقف خواسته هاشون کیفی تر میشه!
میگه:
اونجاکه میگه«مگر به حکم قانون»و باگرفتن«مجوز»چی؟همین مساله رو خراب کرده و البته همه چیز هم قانونی ست وچون همین بخش از اصلاح طلبان هم فقط حق حیات دارن،برای همین هم امر به خودشون هم مشتبه شده که راه آزادی از مسیر آنهاست!!
البته وقتی مثل دوره خاتمی قدرت را بدست آورن برای نشان دادن فرقشون با اصولگرایان،یه امتیازاتی به دیگر منتقدین و مخالفبن می دن که کمی ان قلت کنن وگرنه مایه آبروریزی میشه!!
البته مسئولیت بگیر وببند وزرندان بعد از اون رو به گردن نمی گیرن،اینجا که برسه،میگنن قانون دست ما روبسته وقس علهیذا…
یه زمانی بهزاد نبوی گفته بود:
«به نظر من جریانات فکری و سیاسی که مسلمان نبوده یا معتقد به ولایت فقیه و یا اسلام فقاهت و یا معتقد به امام به عنوان ولایت فقیه وصاحب ولایت نباشد،این ها در مواضع کلیدی نمی توانند دحالت داشته باشند»
حالا هم برخی اون ها همین اعتقاد رو دارن وبرخی هم البته تقیه میکنن!!
میگم:
اما می بینی که همین جنگ قدرت بالاخره خیاط ها را هم در کوزه انداختن؟
میگه:
گفتی جنگ قدرت!پس برای ملت نیست!تازه من به برخی از این دستگیری ها و زندان رفتن ها واپوزسیون بازی ها زیاد خوشبین نیستم!
میگم:
چرا؟
میگه:
اولن همانطور که گفتی جنگ قدرت بوده،ولذا باید این آزاد طبعی در ذات باشد وخود رانشان بدهد که سوابق زیاد درخشان نیست،ثانیاکمی از اینهانمایشی ست برای اینکه زیر چتر اینها ففط سینه زده شود وقهرمان و سوپرمن همیشگی اینها باشن!
همون که اول گفتم:این امربه همه مشتبه بشه که مسیر اصلاحات و گفتمان اصلی انقلاب 57 فقط از راه اینهاست ودیگران برای زنده ماندن و حق فعالیت،بایدکاسه گدایی به سمت اونها ببرن و این همان مسیری ست که انقلاب 57 با خودی وغیر خودی کردن، 37 سال است که به سمت انحصارپیش رفت!
اصلن چرا اصلاح طلبان صریح و روشن به این پرسش پاسخ نمی دهن که:
احزاب در نظام مبتنی بر ولایت فقیه – که همه عزل و نصب های کلیدی و حتی تغییر قانون اساسی در اختیارش هست- در طول ولی فقیه هستن یا در عرض؟!
میگم:
خب،باید درطول ولی فقیه ودر دنباله اون باشن و الا در عرض که می شود رقیب!
میگه:
درسته!برای همین هم هی دائم از ظرفیت های قانون اساسی حرف می زنن!!چون فقط به اون ها اجازه داده می شود!!
میگم:
چون که فکر می کنن باهمین یک ذره روزنه ای که هست شاید بشود با مشاوره هاشون افکار ولایت فقیه رو به سمت خودشون تغییر بدهن و اصلاحات را جاری وساری کنن!!
به هر حال از کمترین روزنه ای باید استفاده کرد و حالا که اینهامی تونن این جوری نشاط سیاسی واستراتژی گفتمان را به جامعه برگردونن چرا با چانه زنی با لا نکنن؟بقول معروف چراکه نه؟!!
میگه:
چانه زنی بابالا!!اما فشار از پائین چی؟
آیا فقط موقع انتخابات ایران برای ایرانیان است؟!
و درایام دیگر،از احزاب-که خانه شان فعال تر از خودشان هم هست!!-(چون باید ازدولت وحاکمیت،حق اجاره وپول آب وبرق و طعام بگیرن وبدون یارانه خانه شان ویرانه می شود)اصلن حرفی نیست،و فقط در خفا وگاهی خصوصی!!درحالا چانه زنی بالا که همچنان هم بتوانن رفیق جیب آیت الله باشن!
الان چرخش قدرت در یک دایره محدود و دراختیار معدود است و قدرت اضافه فساد آورست.وفساد توالی فساد است.
بقول مولانا:
ما درین انبار گندم می‌کنیم
گندم جمع آمده گم می‌کنیم
می‌نیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
میگم:
ولش کن،گرسنه مان شد…
میکه:آره بریم نهار!!
محمد شوری/ نویسنده و روزنامه نگار
اول شهریور 1394

محمد شوری,چند سال پیش,انقلاب57,نمازجمعه,هاشمی رفسنجانی,آیت الله منتظری,حزب الله,انصارحزب الله,حسین الله کرم,محسن رضایی,بنی صدر,سازمان مجاهدین خلق,سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی,مهدی کروبی,محمد یزدی,علی مشکینی,دادگاه انقلاب,اعدام,روحانیت

چند سال پیش (سری سوم)
در 20 شماره نقبی زدیم به تاریخ گذشته،ازحوادثی که منجر به انقلاب شد و رویدادهایی که در تاریخ انقلاب بهمن 57 بوقوع پیوست.
و در 10 شماره به دهه60 پرداختیم.
دیدگاه واطلاع و حضور نویسنده در قبل و بعدازانقلاب در انتخاب موضوع و ترتیب وگزینش ها دخالت داده شده است.سعی ما در استقلال، بی طرفی و امانت داری است.واین تمام نقل وقول ها واتفاقات نیست…
مجموعه سوم ده شماره بعدی چند سال پیش را در اینجا تقدیم خوانندگان می شود.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)اسفند1393
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
چند سال پیش(21)دهه 60…(6)
روزنامه کیهان،2مرداد1360:قسمتی از اطلاعیه انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا:
نوزدهم ماه مبارک رمضان تظاهرات باشکوهی رادردانشگاه ایالتی آکلاهمابرپاکردیم.حضوردرصحنه نیروهای خط امام در این کفرستان باعث گردیدتاکوشش گروههای متشکل ازفراریان منافق، پیکار آمریکایی و تفاله های رژیم منحوس پهلوی،تحت رهبری شیطان بزرگ که سعی دارند وحدت ما را بر حول محورحزب الله و ولایت فقیه مخدوش گردانند،به شکست منجر شود و در آخرتظاهرات قطعنامه ای به پشتیبانی از روحانیت اصیل اسلام و ولایت فقیه و رهبریت امام کبیرمان خمینی و هم چنین حمایت ازارگانهای انقلابی از جمله سپاه پاسداران،جهادسازندگی و بنیادشهد اعلام گردید.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش 21)
طرفداران بنی صدر ساختمان کنسولگری ایران درآنکارا را بمدت 45 دقیقه تصرف کردند
رادیو لندن:گروهی از طرفداران بنی صدر به عنوان اینکه می خواهند آرای خود را در انتخابات ریاست جمهوری به صندوق بریزند وارد کنسولگری ایران شدند.اکثراین گروه را دانشحویان ایرانی تشکیل می دادند.
ساختمان کنسولگری را بری مدت 45 دقیقه تصرف کردند. سپس صندوق خالی آرا را بدوش گرفته از ساختمان خارج شدند و خود را تسلیم پلیس ترکیه کردند.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش 21)
طی 20 روز از تاریخ 5مرداد1360الی 25مرداد1360تعداد320نفر از گروهکهای محارب در تهران و شهرستانه ها بجرائم مختلف از جمله اقدام به مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی، حمله به مردم و مراکز نظامی و انتظامی، ترور شخصیت ها و برادران پاسدار بسیج و…انفجار وتخریب پرتاپ کوکتل مولوتف نارنجک و سه راهی به مغازه های مردم مسلمان و به آتش کشیدن آنها به اعدام محکوم گردیدند.
در میان اعدام شدگان 20جاسوس صهیونیزم،40 سلطنت طلب،6کودتاچی،2نفر وابسته به گروههای وحدت کمونیستی،20نفر وابسته به حزب منحله کومله و 3نفر وابسته به گروهک راه کارگر دیده می شود.
بقیه معدومین وابسته به گروههای منافقین خلق،پیکار و چریک های فدایی(اقلیت) بوده اند.که بیشترین رقم ها آنها رامنافقین خلق تشکیل می دهد.
از تعداد فوق الذکر 122 نفر مربوط به دادگاه انقلاب تهران می باشد.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش 22)
خبرگزاری پارس،به نقل از خبرگزاری فرانسه:بنی صدر محل مسکونی خود را تغییرداد،10/مرداد1360:
ابوالحسن بنی صدر،رئیس جمهور اسبق ایران،امروز بخاطر مسائل امنیتی آپارتمان خود در گشان (واله وار)را ترک و ازاین به بعد در آپارتمان دیگری در واله وار حومه پاریس زندگی خواهد کرد.
بنی صدر در خیابان پون روبال گشان همراه دو دخترش در آپارتماننی واقع در یک ساختمان ده طبقه که پانزده سال است در اختیار دارذ زندگی می کرد.
خبرگزاری فرانسه می افزاید:از بدو ورود رئیس جمهوری اسبق دولت ایران که بوسیله آیت الله خمینی عزل شده است مقامات فرانسوی اقدام شدیدی بری محافظت وی بعمل آورده اند.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش 21)
بهزاد نبوی،روزنامه آزادگان،12مرداد1360:
بنی صدر زمانی که فرمانده کل قوا شد یک استراتژی خاصی را درجهت حاکمیت دادن ضد انقلاب در ارتش و کنار گذاشتن عناصر مومن به انقلاب را پیاده کرد.
در زمان شروع جنگ که بنی صدر به هیچ عنوان آمادگی آنرا نداشت شروع به مهره چینی در ارتش کرد.چنانچه اطلاع داریم اطلاعیه ای منتشر ساخت که تمام امرای بازنشسته ارتش باید به سرکار خود بازگردند و اجازه بخش مجدد آن داده نشد.
بنی صدر از این ماجرا بلافاصله تحلیلی از کودتای نوژه را مطرح کرد تا اذهان عمومی را منحرف سازد و آنهارا زیر سوال قرار دهد و دراین رابطه گفت:کودتای نوژه توطئه آمریکا بود تا متخصصین را از ارتش کنار بگذارند. درحالی که مامی دانیم کودتا واقعی بود و در این رابطه هم عده ای دستگیر شدند.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش 22)
امام خمینی:روزنامه جمهوری اسلامی 20مرداد1360:
یک دسته ورشکسته ای که در اینجا با لباس مبدل یا لباس زنانه فرار کردند،حالا آنجا نشسته اند و می خواهند مملکت ایران را زمامداری کنند و می گویند همه ایران با ما هستند.خوب اگر همه ایران با شما هستند پس کجا رفتید؟
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش22)
جعفر شجونی،نماینده کرج،20مرداد1360:
این منافقین از آخوندهای وازده و بی شخصیت …مثل عالمی همدانی از این ها فتوا می خواستند. البته از این دزدی هایی که کردند دو میلیون تومان هم برای آقای پیمان چاپخانه خریدند که البته حاضرند این پول را آنها بدهند(نطق مجلس).
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش22)
سید محمد خاتمی،روزنامه کیهان20مرداد1360:
شعار مرگ بر آمریکا امروز محصول موضع گیری قاطع امام از آغاز مبارزه تاکنون است.
که بر سر آن رنجها و دربدری ها و تبعیدها وسخت گیریهای فراوانی را از سوی آمریکا و ایادی آن تحمیل کرده است.
انتخابات و عزل بنی صدر نمونه والای بیداری مردم و در اوج بودن شعور اسلامی و شور انقلابی آنان است.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش22)
آیت الله مشکینی،نمازجمعه قم،روزنامه جمهوری اسلامی21مرداد1360:
بر مرد و زن وفرزند واجب است مواظب و مراقب باشند که اگر سوء ظنی پیدا کردند،دنبال کنند.
اصلا اسلام جاسوسی را امضا می نماید و باید دولت اسلامی جاسوس داشته باشد.و دستگاه اطلاعاتی قوی داشته باشد و این پیشنهاد که شده است خیلی لازم و ضروری است.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش23)
آیت الله مشکینی در نماز جمعه،22مرداد1360:
ما در این کشور پنج نهاد مومن مسئول و معتقد به انقلاب لازم داشتیم که تحت نظر فرد ششم انجام وظیفه نمایند که بحمد الله انتخاب شده اند و عبارتند از:مجلس،شورای نگهبان،دستگاه قضایی،دولت، ملت که زیر نطر امام امت خمینی کبیر می باشند.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش22)
بنی صدر،خبرگزاری پارس،27مرداد1360:
من در مورد نطقه ضعف های خمینی در اشتباه بوده ام. و متوجه آنها نشده بودم.او(امام)مدعی آزادی و استقلال ملتی بود و می گفت هیچگاه در اداره امور مملکتی مداخله نخواهم کرد.بدبختانه او به تمایلات خود که دیکتاتور شدن بود تسلیم شد. من هزگز فکر نمی کردم که او (امام)اینقدر ضعیف باشد.
(نقل از:دفترسیاسی سپاه پاسداران،نشریه رویدادها و تحلیل،ش22)
محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
اول مرداد 1393
چند سال پیش( 22)دهه 60…(7)
خبرگزاری پارس:8شهریور1360:
یاسوج:گروهی از جوانان حزب اللهی یاسوج در یکی از گردشگاه های این شهر علیه زنان بی حجاب تظاهرات کردند وآن ها را از محل بیرون نمودند.
(نقل از: نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادها وتحلیل ش23)
ربانی املشی(دادستان کل انقلاب):
روزنامه جمهوری اسلامی10شهریور1360:
«من از همین جا(جلوی مجلس)به تمام قضات دادستان های انقلاب پیامم را از همین مکان مقدس به آنها ابلاغ می کنم،ملت از شما تقاضا دارد دادگاه های شما دادگاه های اسلامی باشد.
علی وار انجام وظیفه کنید.علی(ع)در یک روز چهار هزارنفر را از دم شمشیر گذراند».
(نقل از: نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادها وتحلیل ش23)
آیت الله طاهری(امام جمعه اصفهان):
خبرگزاری پارس14شهریور1360:
«ما یک انتظار از مجلس داریم و آنهم این است که تکلیف این 8 یا 9 آمریکایی را که درمجلس هستند هر چه سریع تر مشخص نمایند».
(نقل از: نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادها وتحلیل ش23)
ابوالحسن بنی صدر(درمصاحبه باشبکه تلویزیونی سی.بی.اس آمریکا):
20شهریور 1360:
«سوال:چه کسی در سفارت کنترل دانشجویان را در دست داشت؟
جواب:قبل از هر چیز من می گویم خود آمریکایی ها.شما حقیقتا نمی توانید بگوئید که آنها وابسته به سرویس مخفی آمریکا بوده اند،ولی آنها آلت دست شده بودند.
سوال:آیا درخواست پناهندگی از آمریکا را مورد بررسی قرار داده اید؟
جواب:آمریکا ابرقدرت است و من از دولت شما خوشم نمی آید.بویژه دولت ریگان».
(نقل از: نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادها وتحلیل ش23)
آیت الله طاهری(امام جمعه اصفهان):
خبرگزاری پارس،29شهریور1360:
ما در آغاز جنگ مسائلی داشتیم از جمله اینکه بنی صدر از حمله عراق اطلاع داشت ولی جلوی آنرا نگرفت.و دراین رابطه سه ماه قبل از جنگ نقل وانتقالات مرزی انجام می شد وسپاه و ارتش آنرا به او اطلاع داده بودند ولی او جلوگیری نکرده بود.وما درملاقاتی که به فرمان امام با بنی صدر داشتیم که امام فرموده بودند بروید ایشان را ببینید و محکم هم صحبت کنید در معیت حضرت آیت الله منتظری رفتیم و سوال کردیم مگر به شما اطلاع نداده بودند که این نقل و انتقالات می شود گفت فرض کنید داده بودند و درپاسخ به این سوال که به عنوان فرمانده کل قوا چرا حمله را پیشگیری نکردید که بقول خوذتان هشتاد تا نود کیلومتر در خاک ما وارد نشوند؟گفت:من نقشه جنگ را ازیک سازمان جاسوسی به مبلغ دویست هزار دلار خریدم و پیش امام بردم امام فرمود هیچ غلطی نمی توانند بکنند و چون این مساله را با امام در میان گذاشتیم فرمودند این دروغ محض است و چنین چیزی نبوده است.و همین نشاندهنده این است که خیانتی از طرف بنی صدر در مساله جنگ بوده است».
(نقل از: نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادها وتحلیل ش24)
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
شهریور1393
چند سال پیش(23)انصار حزب الله
زمان واندیشه(5)حزب الله و انصار حزب الله
زمان و اندیشه سلسله مطالبی است که در نشریه توانا(بعدا تعطیل شد) در موضوعات مختلف توسط اینجانب با نام مستعار علی میثمی به چاب می رسید.این قسمت در شماره های23و24و 25و26و27 در5 قسمت جداگانه در هفته نامه توانا درج شده است.
این روزها دوباره انصار حزب به بهانه بد حجابی مطرح شده است.انصار حزب الله مجموعه ای از نوچه های دولت سایه است که هرگاه لازم باشد به اشاره آنها عملیاتی می شوند.
***
حزب الله – انصار حزب الله
امام خمینی: حزب‌های الهی آثارش این است که روح خداست. یعنی کوشش آن این است که دعوت به خود نکند و دعوت به خدا بکند. این علامتی است که انسان می‌تواند تشخیص بدهد که چکاره است… البته گاهی حجاب‌ها مانع می‌شود که انسان بفهمد چکاره است… میزان ایده حزب است و اگر ایده چیز دیگری (غیر از خدا) باشد، این حزب شیطان است هراسمی هم داشته باشد ( صحیفه نور ج 17 ص 132).
انصار حزب‌الله : مؤسسه فرهنگی انصارحزب‌الله یک مؤسسه ثبت شده قانونی است که درحد وسع و مقدورات خود درراستای استمرارانقلاب و‌حفظ و گسترش دستاوردهای ارزشی آن فعالیت می‌کنند (روزنامه رسالت 12/12/1376).
حسین الله اکرم: بنده ودوستانم با تمام کسانی که اهل منطق و گفت و گوهستند آماده مباحثه و تضارب آرا هستیم و دراین مسیرهرگونه خشونت را محکوم می‌کنیم چرا که معتقدیم روشنفکرحقیقی و واقعی حزب‌الله است و دیگران هم یا مقلدند (غرب زده و شرق زده) و یا متحجر و مرتجعند (روزنامه رسالت 12/2/1377).
نشریه عصرما : گروهک انصارچون مهارش در دست بازار و بعضی عناصر مشکوک و نفوذی درصفوف انقلاب است نمی‌تواند تا نهایت منطقی مدعیانش پیش برود و تنها دربخشهایی انقلابی نمایی می‌کند که به اواجازه این کار داده شده باشد. آنان اگر سرانگشتی ازمرزهای مقررشده عبورکنند تمام بال و پرشان خواهد سوخت ( دوهفته نامه عصرما– شماره 69– 28/2/1376).
دفتر تحکیم وحدت: دفترتحکیم وحدت انصارحزب‌الله را متهم به برخورد در تظاهرات روز دوشنبه کرد ( رسالت 13/12/1376).
دکترعطاء الله مهاجرانی : کسانی که دوشنبه گذشته تشنج و درگیری ایجاد کردند آشوب طلب بودند ( روزنامه رسالت 13/12/ 1376).
حسین‌الله اکرم : اعمال خشونت از طرف حزب‌الله را نفی کرد و گفت تمام این موارد تبلیغاتی بیش نیست و مادر تمام جاها و مکانها عمل و برخوردی خشونت آمیز و فراتر از کسانی را محکوم می‌کنیم ( روزنامه رسالت 21/12/1376).
روزنامه سلام: درخبرها آمده بود که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سرگرم جمع آوری امضاء از سایر نمایندگان هستند تا طرحی را برای بررسی ماهیت گروههای فشار از جمله گروه انصار حزب‌الله تهیه شود. طبق این طرح وزارتخانه‌های اطلاعات، کشور و نیروی انتظامی موظف خواهند بود تا ظرف دوماه نتایج بررسیهای خود را درباره این گروهها تهیه نمایند. متعاقباً نتیجه کاراعلام خواهد شد. سؤالی که دراین باره به ذهن خطورمی‌کند این است این گروهها چند سالی است که درصحنه مسائل سیاسی و اجتماعی کشورفعال شده‌اند و حتی طی اقدامات تخریبی فراوانی به شکل غیر قانونی انجام داده‌اند که خساراتی را متوجۀ حقوق عمومی وخصوصی شهروندان کرده است. حال اینکه چطور شده است پس ازچند سال عده‌ای از نمایندگان به فکر ضرورت شناسائی ماهیت این گروهها افتاده‌اند اگر چه جای سؤال جدی دارد، اما اقدامی در خورتوجه است. تاکنون تصورقطعی عموم براین برداشت استوار بوده که این گروهها متصل به برخی مراکز قدرت بوده‌اند و اقدامات آنها نه تنها تحت پیگیرد قانونی نگرفته که حمایت نیز شده‌اند ( روزنامه سلام 6/2/1377).
سؤال ممکن است معنی ومفهوم حزب‌الله را برای ما تشریح کنید (خبرنگار روزنامه ایتالیایی لوتاکونتینوا).
امام خمینی : هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعی برخوردار است یک عضو از اعضای حزب‌الله می‌باشد و تمامی دستورات این حزب و خط مشی آن را قرآن واسلام بیان کرده است (صحیفه نورج4– ص 189– 19/10/1357).
انصار حزب الله: اگر اعتراض به انصار و اهانت به بچه هایی که بار امانت بردوش دارند، نمک مصاحبه ها می‌شود، همه برای آن است که « بسیجی خوب» دفن شده است. بسیجی زیر خاک که باشد می‌تواند مرثیه‌اش را بخوانند اما اگر قرار باشد روی آسفالت راه برود و پرچم یالثارات بردوش کشد و با فحشا و منکر و فسق و اختلاس درافتد این دیگر خشونت دینی است!!! اگرمزاحم عبدالرحمن عوف‌ها و دزدان بیت المال و مخالفان ولایت فقیه شود، هرج ومرج طلب است. اگر به مجریان بی‌لیاقت درباب تخلفات قانونی ایشان هشداردهد، قانون شکن است… چرا غم دوچرخه سواری دختران اشراف و ماهواره خانواده‌های فاسد و آزادی بیان معروفی و سروش و یزدی را می‌خورید اما برایتان مهم نیست که در دهات سیستان یا سرخس خانواده‌ای دختر جوانش راکه دوچرخ سواری در خیابانهای زعفرانیه هم بلد نیست به 10 هزار تومان فروخته است ….چرا…؟ (روزنامه اخبار 12/2/ 1375).
روزنامه اخبار : شما خود از اختلاس‌ها ورقم‌های 13 رقمی می‌گوئید، ولی حتی یک بار نرفته‌اید تحقیق کنید که چرا و چگونه این رقم‌ها اختلاس می‌شود و چرا و چگونه از میان دهها مورد، یک مورد کشف می‌شود. شما نرفته‌اید عوامل اصلی را پیدا کنید، آنها را به میدان ولی عصربیاورید به همانهایی که بد حجاب می‌نامید، نشان دهید و بگوئید عامل فساد را پیدا کرده‌ایم و تحویل دادگاه می‌دهیم. شما هم روسری‌هایتان را کمی پائین بیاورید. اما تهمت زدن حمله کردن به یک دختر جوان و به یک پسرجوان بی‌خبرو نا آگاه کارساده‌تری است و ویترین خوبی هم دارد (روزنامه اخبار 12/4/1375).
نشریه عصرما: آری ما هم همراه با ویژه نامه گروهک انصارمی‌گوئیم که « حزب‌الله نه اهل طمع است و نه اهل ترس» و « حزب‌الله سودای نام و نان » ندارد و چیفه دنیا پست تر از آن است که او بخاطر آن به مصلحت‌های جناحی بیندیشد » و« احمق کسی است که به جز شیفتگی خدمت در پستها درآویزد و شیوه عمل شیفتگان هیچ گاه همانند تشنگان قدرت نخواهد بود وهرکه چنین کرد سوادی خیانت درسردارد» و « ابله کسی است که دین خود را به دنیا می‌فروشد و ابله تراز او کسی است که دین خود را به دنیای دیگری می‌فروشد». لیکن همین جریان غیررسمی که ما آن را پادوهای بازار در عرصه سیاست می‌دانیم ،علیرغم مستضعف نمایی، متناسب با میزان فعالیتشان در تخریب جدی‌ترین رقیب بازار، سهمی از نوالۀ اقتصاد زیرزمینی هم نصیب می‌برد. مثلاً دستمزد این مرحله آنان واگذاری چند آژانس مسافرتی دیگر و یا چند حق کمیسیون دیگردرمورد برخی فعالیتها درجزیره کیش است. پس باید گفت گردانندگان گروهک انصارهیچ ربطی به حزب‌الله ندارند. آری حزب‌الله واقعی بیدار است و پادوئی مزوّرانه گروهک انصارنیز او را خواب نمی‌کند ( دوهفته نامه عصرما– ش– 69/- 28/2/1376).
محسن رضائی، دبیرمجمع تشخیص مصلحت: آقای الله اکرم ارتباطی با سپاه ندارند و کارهایی که انجام داده‌اند اصلاً یک کار شخصی بوده و پرونده این اقدامات در سپاه دردست بررسی است. البته نیت ایشان خیر بوده ولی متأسفانه شیوه‌های نادرست وی به انقلاب ضربه زد (روزنامه سلام24/ 1/ 1377).
فائزه هاشمی رفسنجانی : انصارحزب‌الله دلسوختگان انقلابند ولی باید مثل هرگروه دیگری در چارچوب قانون عمل کنند. توسل به خشونت برخورد فیزیکی چاره رفع معضلات فرهنگی نیست (روزنامه سلام 6/4/1375).
حجة الاسلام ناطق نوری : نیروهای حزب‌الله خطوط انحرافی رادرهم می شکنند ( روزنامه رسالت 29/2/1375).
سید مرتضی نبوی، نماینده تهران: انصار حزب‌الله از ارزشهای اسلامی و انقلابی دفاع می‌کنند وازنیروهای مخلص و جبهه رفته می‌باشند ازآنان حمایت می‌کنیم (روزنامه رسالت 4/12/1376).
امام خمینی : اگر جائی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است. اگرقانون در یک کشوری عمل نشود کسانی که می‌خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌اند … بعد از آن که قانون وظیفه را مُعیّن کرد هرکس بخواهد که برخلاف اوعمل بکند این یک دیكتاتوری است ( صحیفه نورج 14 ص 269).
اخبار انصار حزب‌الله : سال 74 : راهپیمائی و اجتماع انصار حزب‌الله در شهرک غرب تهران: راهپیمائی در آرامش و باهماهنگی با نیروهای انتظامی انجام شد (روزنامه سلام29/7/1374).
سال 74: انصار حزب‌الله در تجمع یکشنبه دانشگاه تهران شرکت می‌کنیم. (روزنامه اخبار 29/7/1374).
انصارحزب‌الله در آخر وقت دیشب اعلام کرد که از حضور و تجمع در مراسم امروز دانشگاه تهران خود داری می‌کند ( روزنامه رسالت 30/7/1374).
سال 74: راهپیمائی انصار حزب‌الله در مخالفت با سرمایه داران غرب زده (روزنامه سلام 6/8/1374).
سال 74 : راهپیمائی گروهی ازمردم حزب‌الله تهران علیه ابتذال فرهنگی (روزنامه کیهان 12/8/1374).
سال 74: طی یک راهپیمائی با شکوه انصار حزب‌الله خواستار مبارزه مسئولین با پدیده شوم رپ شد (روزنامه رسالت 4/9/1374).
سال 74 : انصار حزب‌الله به فروشندگان البسه غربی هشدار داد (روزنامه رسالت 16/10/1374).
سال 74 : حسین‌الله اکرم در راهپیمائی انصار حزب‌الله تکنوکراتها و دگراندیشان هیچ شانسی برای ورود به مجلس ندارند ( روزنامه رسالت 7/11/1374).
سال 74 انصار حزب‌الله : لیبرالها، تکنوکراتها و دگراندیشان نباید به مجلس راه یابند ( روزنامه کار وکارگر 22/11/1374).
سال 75: بهزاد نبوی از حسین‌الله کرم شکایت کرد ( روزنامه سلام 12/2/1375).
سال 75 : انصار حزب‌الله با انتشار بیانیه‌ای در مورد تعرض روز یکشنبه گذشته به سینمای قدس از مسئولین سینمای کشور پوزش خواست (روزنامه اخبار 20/2/1375).
سال 75: سخنرانی دکتر سروش به علت اعتراض گروه انصار حزب‌الله برگزار نشد (روزنامه اخبار 24/2/1375).
سال 75 : اعتراض انصار حزب‌الله به مجلس ، وزارت دارایی، شهرداری، بانکها، پارک چیتگر، انجمن اسلامی و مناطق آزاد ( روزنامه اخبار 26/2/1375).
سال 75: حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی: نیروهای حزب‌الله خطوط انحرافی را درهم می‌شکنند (روزنامه رسالت 29/2/1375).
سال 75: تجمع انصارحزب‌الله در مقابل خبرگزاری جمهوری اسلامی روزنامه اخبار 20/3/1375).
سال 75: روزگذشته با انجام راهپیمائی عنوان شد: تاکید انصارحزب‌الله بر اسلامی شدن دانشگاهها و به کار گیری استادان متعهد ( روزنامه کیهان 24/4/1375).
سال 75 : تجمع انصارحزب‌الله در مقابل خبرگزاری جمهوری اسلامی کرج . (روزنامه ایران 8/6/1375).
سال 75: در تجمع اعتراض آمیزعنوان شد: انصارحزب‌الله شهادت یک نفر، مارا از راهمان باز نخواهد داشت ( روزنامه کارو کارگر (22/7/1375).
سال 75 : راهپیمائی دفاع از حریم ولایت انصارحزب‌الله در تهران برگزار می‌شود ( روزنامه رسالت 3/9/1375).
سال 75: طی یک راهپیمائی، انصارحزب‌الله مشهد خواستارمقابله با مظاهر فساد شدند ( روزنامه کیهان 23/10/1375).
سال 75: انصارحزب‌الله خواستار توبیخ نمایندگان لیبرال مجلس شدند روزنامه رسالت 6/9/1375).
سال 75 : بنابرفرمایش مقام عظمای ولایت فقیه حضرت آیة‌الله خامنه‌ای مبنی برنوسازی معنوی و استقرارعدالت اجتماعی درهمه زمینه‌ها حزب‌الله اقدام به برگزاری سخنرانی و دعای پر فیض و روح بخش کمیل نموده است ( روزنامه رسالت 23/12/1375).
سال76 : حسین‌الله کرم احضار شد ( 1/3/1376).
سال 76: حزب‌الله : پیروزی اصلی در این انتخابات از آن کسانی است که برای ادای تکلیف به صحنه آمدند (روزنامه رسالت 11/3/1376).
سال 76: در اعتراض به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی امیرکبیر از برخی عناصر لیبرال و روشنفکر نما برای سخنرانی تجمعی از سوی اتحادیه دانشجویان حزب‌الله برگزار گردید (روزنامه رسالت 25/8/1376).
سال 76: اتحادیه دانشجویان حزب‌الله دانشگاهها: دوران مضحکه کردن ارزشهای دینی و انقلابی به سر آمده است. دانشگاه محل بحث یک طرفه نیست (روزنامه رسالت 25/8/1376).
سال 76: دفتر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویی مورد حمله قرار گرفت (روزنامه سلام25/8/1376).
سال 76 : رد اتهامات حسین‌الله کرم علیه بهزاد نبوی ( روزنامه کار و کارگر27/6/1376).
سال 76: تجمع دانشجویان حزب‌الله در دفاع از قانون اساسی، جمهوریت و اسلامیت نظام ( روزنامه رسالت 7/12/1376).
سال 77: محسن رضائی پرونده اقدامات الله کرم درسپاه دردست بررسی است (روزنامه سلام 26/1/1377).
سال 77 : انتقاد حجة‌الاسلام ری شهری ازاخلال در نماز جمعه (روزنامه سلام 7/2/1377).
سال 77: تجمع گروه طبرزدی در پارک لاله به خشونت انجامید (روزنامه سلام 5/3/1377).
سال 77: پارک لاله توطئه شبه روشنفکری و نئو چماقداری علیه حزب‌الله (نشریه شلمچه 15/3/1377 ش 32 ).
سال 77: راهپیمائی غیر قانونی علیه کرباسچی تظاهر کنندگان که پیشاپیش آنهاحسین‌الله کرم سرگروه انصارحزب‌الله حرکت می‌کرد شعارهای مرگ بر کرباسچی خائن سردادند ( روزنامه سلام 3/5/1377).
امام خمینی: ازآنچه در نظرشرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشوراسلامی و مخالفت با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگرجلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند و مردم و جوانان حزب‌اللهی اگربرخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگرآنان کوتاهی نمودند خودشان مکلف به جلوگیری هستند (صحیفه نورج 21 – ص 195).
سید مرتضی نبوی، مدیر مسئول روزنامه رسالت: امام راحل نیزدر وصیت نامه‌شان تأکید کرده‌اند اگر درجایی ارزشها تعطیل می‌شود و مسئولان توجه نمی‌کنند مردم خودت اقدام کنند ( روزنامه رسالت 4/12/1376).
نشریه یالثارات، ارگان انصار حزب الله: آری حزب‌الله هشیار است! با ولایت گریزی و امام (ره) ستیزی شعار شرک آلود جامعه مدنی سرمی‌دهند. درشعارهایشان هیچ خبری از اهداف و نگرانی‌های شهدا و امام (ره) و سرنوشت اسلام و انقلاب نیست و به جای آن ترجیح بند عاریتی « آزادی بیان »، « آزادی قلم »، « آزادی های اجتماعی » و « مشارکت مدنی » را تکرارمی‌کنند. چون جغدان شوم به لانه خزیده و صحنه‌های انقلاب و انتخابات را تحریم کرده بودند حالا با طمعی خام و تصورتاریکی از لانه‌های خود بدر آمده‌اند. به جای آرمانها و شعارهای جاوید امام ره و اسلام ناب محمدی (ص) دم از جامعه مدنی، توسعه فرهنگ سیاسی، تسامح و تساهل، آزادی‌های بی حد وحصر، تشکیل احزاب و یونسکو وحقو ق بشرو بی بند وباری و مطبوعات رها می‌زنند. ابله کسی است که دین خود را به دنیا می‌فروشد و ابله ترازاو کسی که دین را به دنیای دیگری می‌فروشد. این حزب‌الله است که عوامل تهاجم فرهنگی را با عطر شهادت تار ومارمی‌کند (نشریه یالثارات الحسین (ع) ویژه نامه انتخابات ریاست جمهوری).
سید مرتضی نبوی، نماینده تهران : روزنامه سلام آنها را (انصارحزب‌الله) راست افراطی می‌داند و یا نشریه عصرما به دلیل اینکه بنده گفته‌ام حرکت انصارحزب‌الله یک حرکت اصیل دانشجویی است درسرمقالۀ خود نوشته است که جناح راست سنتی در صدد جذب انصار حزب الله است. درحالی که انصارحزب‌الله با مواضع اصولی خود امثال بنده و روزنامه را جذب کرده‌اند… از اینکه دیدیم دانشجویان انصارحزب‌الله که بچه‌های ترکش خورده جبهه هستند در دانشگاه حضور پیدا کرده‌اند واز حقایق و معرفت اسلامی دفاع می‌کنند درحقیقت ما شیفته و جذب آنها شده‌ایم. جوانان حزب‌الله حاضر نیستند با شعار قانون‌گرایی امربه معروف و نهی ازمنکر را تعطیل کنند (روزنامه رسالت 18/8/1374).
نشریه عصرما: فعالیت ها و اقدام های غیر قابل دفاع گروهی کوچک و درعین حال پرسرو صدا به نام انصارحزب‌الله سؤالات و ابهامات زیادی را دراذهان عمومی ایجاد و موجبات نگرانی دلسوزان انقلاب را نسبت به بد نامی حزب‌الله فراهم آورده است. گروه مذبور ازهمان بدو تأسیس اعمال غیرقابل توجیه خود را تحت نامهای مقدس و در قالب دفاع از ارزشها و باورهای مورد وفاق مردم مسلمان انجام داد و البته با بد دفاع کردن از همین ارزشها زمینه را برای ضعف آنها فراهم ساخت. در راستای همین فرایند گروه انصاربا تشبّث به وصیت نامه امام (ره) قوانین موضوعه را نادیده می‌گیرد…(دوهفته نامه عصرما ش 69 28/2/13765).
سید مرتضی نبوی، نماینده مجلس: نباید اینگونه باشد که سر انصارحزب‌الله چماق بخورد ولی گروههایی مانند نهضت آزادی و کسانی که اعتقادی به اسلام و انقلاب ندارند آزاد باشند به ارزشها بتازند (روزنامه رسالت 4/2/1376).
روزنامه اخبار: برادران انصارحزب‌الله! دین ما، اسلام ما، و مذهب ما آنقدرقوی، مستدل و منطقی است که نباید ازسخنان چند نفرکه به قول شما مخالف خوانی می‌کنند یا اباحه‌گری را تبلیغ می‌کنند ترسید…اگر تحمل انتقاد نداشته باشید می‌دانید ضربه خواهیم خورد. اگرشما به چند سخنران به چند نشریه یا سینما هجوم نبرید رادیوهای بیگانه خوراک پیدا نمی‌کنند…(روزنامه اخبار 12/4/1375).

چند سال پیش(24)دهه 60…(8)
اسدالله لاجوردی،8مهر1360،روزنامه صبح آزادگان:
اسدالله لاجوردی،دادستان انقلاب اسلامی تهران در مصاحبه با یونایتدپرس گفت:«چندساعت بعدازنبردخیابانی مجاهدین خلق و پاسداران انقلاب، 12 تظاهرکننده که درخیابان بااسلحه دستگیرشدند،اعدام شدند.این شایعات که کودکان 12ساله اعدام شده اند،دروغ است.جوان ترین فردی که دراوین اعدام شده 17سال دارد».
هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،10مهر1360،ازکتاب:«درمکتب جمعه» ج4 ص17:
«کسانی که امروزمصداق روشن محارب هستند،این گروههایی هستندکه برای ترورسازمان داده شده اند.اصلاکلمه ترورمن فکر می کنم بهترین ترجمه غیر فارسی محارب است.تروریعنی ایجاد خوف و وحشت و ایجادجوّ وحشت در جامعه،آنهم بااسلحه.بانوع اسلحه اگرباشداین محارب می شود.قدرمسلم محارب که هیچ فقیهی درآن اختلاف ندارداین است که اگرگروهی تشکیل بشود که برنامه اش مبارزه مسلحانه باحکومت ونظام قانونی باشد،این محارب است واین هم کیفرش».
«حالابرخورداسلام بااینهاچیست؟گفتم که مایک اصل کلی داریم که می خواهیم مجرم راپیش ازاینکه مجرم بشود،اصلاح بکنیم،دوسال ونیم است ماآن اصل را اجراکردیم وشاید بیش ازاندازه.یعنی اگرمامی خواستیم به اسلام عمل کنیم و قاطع تربرخوردکنیم،روزبعدازپیروزی بایست به اینهامی گفتیم اسلحه هایتان را یاتحویل بدهیدویاآنهایی که می گوینداسلحه دست بگیرید اینهااین مجازات را دارندوشاید هم صحیح این بودوشاید باید توبه بکنیم.البته هنوزبرای من قطعی نیست که صحیح این بود،چون چیزهای دیگری هم بایداینجارسیدگی بشود. یعنی اگرآن روزمامی خواستیم اسلحه ازدست اینهابگیریم،اسلحه دویست نفر را ازدست شان می گرفتیم،دویست نفرازسرانشان رامی گرفتیم، امروزبه این روزگارنمی افتادیم.آن روزاگردویست نفراینهارامی گرفتیم واگرمقاومت می کردند اعدام شان می کردیم،امروزاین قدرنیازنبود:ولکم فی القصاص حیات یااولاالباب این جاقصاص نیست که اما روح حکم خداست.روح حدود الله است واین جاخودش رانشان می دهدوحالاهم این است.یعنی امروزاگراین کار را بکنیم، 3سال دیگربه جای هزاراعدام، بایدصدهزاراعدام کنیم».
هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،10مهر1360،ازکتاب:«درمکتب جمعه»، ج4ص19:
«من تبریزرفته بودم دردانشگاه سخنرانی بکنم.بچه های مسلمان دعوت کرده بودندوارددانشگاه شدم دیدم ازاول دانشگاه تاآخر،سرچهارراه هاتابلوهای بزرگی زده اند:«سخنرانی هاشمی رفسنجانی با 300هزارهکتارزمین و3هزارحلقه چاه عمیق»حالادریک دانشگاهی که بنده هم عضوشورای انقلاب آن کشورهستم که درحقیقت اگربخواهم زوربگویم من بایدزوربگویم،نه آنهازوربگویند.بچه ها با افکارساده خام بی اطلاع اینطورتابلویی زده اند.بنده ای که همه هستی ام به اندازه یک خانواده دو سه نفری که بخواهند امروز زندگی کنند نیست،می بینم یک چنین شعاری نوشته شده و دانشجوها نگاه می کنند و می بینند و مردم می بینند.بایدچه جوری برخوردبکنند؟!این دروغ چه تاثیری دارد؟».
هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،10مهر1360،ازکتاب:«درمکتب جمعه»، ج4ص20:
«همین بنی صدررامی بینیدواقعابنی صدرآنقدردراین کارنامه ریاست جمهوری دروغ می گفت که ماهاکه اطلاع داشتیم ازهرمطلبش به اندازه کافی می شد دروغ دربیاوریم که نشان بدهدکه اینها همه دروغ است.اماچه کسی می توانست حرف بزند؟».
هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،10مهر1360،ازکتاب:«درمکتب جمعه»، ج4ص22:
«…دراین جریان خیلی چیزهافهمیدیم که من انتظاردارم فرماندهان ومسئولان جنگ درمصاحبه هایشان به مردم بگویندولی آن چیزهایی که ماازگوشه و کنار فهیمدیم این بودکه مابی خود معطلیم وخداکسانی امثال بنی صدر را لعنت کند که درگذشته مارا اینقدردرجنگ معطل کردند».
محمدیزدی،نمازجمعه،17مهر1360،ازکتاب:«درمکتب جمعه»،ج4ص33:
«همان علی(ع)که وقتی به زحمت کنارمحرابش می رسندوازیک فرماندار شکایت می کنندوحضرت اشک درچشمش حلقه می زندو آنجاسرش رابه آسمان بلندمی کند ومی گوید:خدایاتوشاهدباش که من راضی نیستم کسانی بنام من به مردم ظلم کنند.همان علی می بینیم به مرحله ای می رسد که درفاصله بسیارکوتاهی 4هزارنفررابه قتل می رساند.یعنی وقتی پیاده کردن احکام الهی مطرح است.اعمال سلیقه،اظهارنظر،فلسفه بافی،مخلوط کردن مطالب بامکتب های شرقی وغربی،درست کفراست واین همان است که:یومن ببعض و یکفرببعض اولئک هم الکافرون حقاوان ابلاغ الموعظه قال الله تعالی یاایهاالانسان انک کادح الی ربک مدحافملاقیه».
مهدی بازرگان،نطق پیش ازدستورمجلس،15مهر1360،روزنامه کیهان 26مهر1360:
«باآتشی که درکشورمان شعله کشیده…حوزه های علمیه ازگل های سرسبدخودخالی می شود.برادران رزمنده ای از مسئولان دولتی و لشگری و سپاه بشهادت می رسد.وافرادبی گناهی در معابر و منازل کشته می شوند و هم چنین نونهالان دختروپسروکسان وابسته یاهوادارکه دردرگیری های خیابانی و دادگاه های انقلابی قربانی التقاط واعتراف و یاانتقام می گردند.هرچه باشد جگرگوشگان و پرورش یافته گان و امید این مملکت بوده و عاشق وار یا دیوانه وار فدارکار،یا گنهکار،در طاس لغزنده ای افتاده اند».
(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران؛رویدادهاوتحلیل ش24و25).
موسوی تبریزی،داستان کل انقلاب،روزنامه جمهوری اسلامی 29مهر1360:
«آماراعدامی هادقیقاکمترازترورهاوتخریب هایعنی ازهمان مقدارتخریب و ترور شده. اعدام کمتراست و بخاطر این کمتراست که عده ای از تروریست های دستگیر شده بااینکه فریب انجام داده وتوبه کرده است مااعدام نکردیم».
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)مهرماه1393

چند سال پیش( 25)دهه 60…( 9)
1آبان 1360،هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،کتاب درمکتب جمعه،ج(4):
«من شخصاشکست خوردم،یعنی من جزو کسانی بودم که طرفداربودم دکتر ولایتی نخست وزیر بشود.چون فکرمی کردم دکترولایتی می تواندبسیاری ازمشکلات راحل بکند.خیال می کردم(حالاآدم گاهی روی فکرش شکست می خورد)وجمعی از دوستان ما،این قضیه جدی بود،کسی نمی تواندبگویدکه به صورت نمایشی نخست وزیر معرفی کردند.
1آبان1360، هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،کتاب درمکتب جمعه،ج(4):
«وضع بنی صدرکه به توالت هواپیماپناه برد مثل وضع میرزاعلی محمدباب است که وقتی از دار افتاد،درتبریز به توالت پناه برد.بعدیک نامه ازجامعه بهائیان به مجلس شورا به من نوشتندواعتراض کردندکه چراماراتشبیه به بنی صدرکردید».
1آبان1360، هاشمی رفسنجانی،نمازجمعه،کتاب درمکتب جمعه،ج(4):
«یکی ازاین هایی که اخیرااعدام شد،اسلحه اش رابرداشته آمده دم مجلس شورای اسلامی،یک اسلحه کوچولو،یک کلت گرفته،کشیده به دیوارمجلس، بنا کرده تیرزدن،یک تیرهم مثلابه شیشه خورده،بعداوراگرفتندوبردند.خوب اویک جوان است،تحصیلکرده بوده،قبلاهم مادرخیلی جاها به اوامکانات داده بودیم که خدمت بکندوپدرش هم جزکسانی است که پست حساسی دارد،می توانست در این مملکت کاربکند،این چیست؟این غیرازدیوانگی،چیزی هست؟خوب،این اسلحه رابرمی داشتی می آمدی دم زندان اوین،می گفتی آقای دادستان! اسلحه مرابگیربه من اجازه بدهیدبروم خدمت بکنم،یک چندروزی آزمایش می کردند،اگرراست می گفتی معلوم بود دروغ نمی گویی،اطلاعاتت رامی دادی.این چه انتحاری بودکه کردی؟».
9آبان1360،روزنامه جمهوری اسلامی،ازنامه آیت الله صدوقی به
مهندس مهدی بازرگان:
«تصورنمی کردم یک پیرمردپرمطالعه دراسلام وسیاست این سان برنامه های رسول الله گرامی و…رادرغزوات وجنگ ها ونظام حکومت اسلام به ورطه فراموشی بسپارند.نمی دانم اسلام شمادرست است یااسلام خاتم الانبیا. جناب آقای بازرگان اگرانسان عاشق لقاالله باشدنمی توانددلش برای کشته شدن انسان های فاسدضدخدابسوزد.
بدانیداگرمسامحه کاری های جنابعالی دراوائل انقلاب دربکارگماردن افرادناصالح به مصادردرامورمهم نبود،امروزشاهداین حوادث ناگواردرکشورنبودیم.
آقای بازرگان آیا میدانیداعطای آزادی سیاسی شما(بی بندوباری)تعدادکثیری از جوانان مسلمان رابسوی بی دینی وارتدادسوق دادولی بااجرای حدودالهی فوج فوج آنهابازبه دین اسلام پناه آوردند».
(نقل از نشریه تحلیل و رویدادها،ش26دفترسیاسی سپاه پاسداران).
9آبان1360،روزنامه جمهوری اسلامی،مهندس میرحسین موسوی:
«اگردقت روی بافت این گروههای مخالف انقلاب شود،دریافت لیبرال هایی شودکه 2سال3سال تلاش کردندباگرایش های گوناگون وبارترفندهای گوناگون کشورمارابطرف آمریکاهُل بدهند،خواهیم دیدکه درآنهاقشرهایی حضوردارندکه بیشتردرمعرض تشعشع فرهنگ آمریکایی بودند».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش26دفترسیاسی سپاه پاسداران).
11آبان1360،خبرگزاری پارس:
«دو پاسبان موقت شهربانی که در حال مستی با یک پسر بچه فراری از کانون کارآموزی عمل منافی عفت انجام داده بودند،دستگیر شدند».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
11آبان 1360:خبرگزاری پارس:
«علی رضا مشکینی فرزند آیت الله مشکینی که گفته می شود از اعضای پیکاراست در تنکابن دستگیرشد.ازنامبرده مدارکی درارتباط با این گروه بدست آمده است».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
12آبان1360،خبرپزاری پارس:
«سخنرانی حجت الاسلام رضوانی نماینده امام درپایگاه هوایی نوژه ونماینده مجلس شورای اسلامی ازسوی هواداران یک روحانی بنام«علوی»که ازاعضای انجمن حجتیه است درسبزواربه تشنج کشیده شد.دراین مجلس که حجت الاسلام صالحی مازندرانی حاکم شرع دادگاه انقلاب مشهدنیزحضورداشت،آقای رضوانی به افشاگری درموردمهندس بازرگان وحجت الاسلام لاهوتی پرداخت وطی آن روحانیونی راکه نسبت به شهادت درمکتب اسلام معتقد نیستند مورد حمله قراردادکه این امرظاهرابه طرفداران حامی«علوی»که عده ای ازآنهانیز در مراسم حضورداشتندبرخوردکردواین افرادسخنرانی رابه تشنج کشیدند.بطوری که احتمال برخوردبین آنان ومردم می رفت ولی بادخالت ماموران انتظامی ماجرا فیصله یافت».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
12آبان1360،کرمانشاه:
«درجریان گشایش سمینارانجمن های اسلامی دانش آموزان،عده ای ازحاضرین درسمینارهنگاهی که وزیرآموزش وپرورش سخنرانی می کرد،باشعارهای الله اکبر ومرگ برسیدموسی موسوی ودکترپیمان سمیناررابهم زده که باحضور و سخنرانی آیت الله اشرفی اصفهانی امام جمعه دوباره آرامش برقرارمی گردد».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
12آبان1360،خبرگزاری پارس،گچساران:
«بهرام تاجگردون،نماینده گچساران،هنگام سخنرانی دریکی ازمساجداین شهر با اعتراض حاضرین روبروشده ومجبوربه ترک مسجدمی گردد.لازم به تذکراست شب دوم محرم درسخنرانی ایشان عده ای به طرفداری از وی وبرعلیه سپاه پاسداران این شهرشعار می داندکه جورابه تشنج ودرگیری کشاندند».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
13آبان1360،خبرگزاری پارس،اصفهان:
«حدود2کیلوگرم سَمّ موش توسط منافقین درداخل خمیرنانوایی پایگاه هشتم هوایی ریخته شده بودکه بیاری خداوندقبل از مصرف این موضوع آشکارشدوسه نفربه اتهام این عمل بازداشت شدند».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
20آبان1360،خبرگزاری پارس،مشهد:
«در پی تشنجات شهر سبزوارکه روز18آبان60بدنبال سخنرانی تندیک روحانی بنام«علوی»درمسجدجامع این شهررخ دادمردم شهربانصب اطلاعیه ای درپشت درب منزل فردمزبورمبنی برهجرت این فردازشهرروبروشدند.روزبعدعده ای از مردم این شهر واهالی روستاهای اطراف درمحل فرمانداری جمع شده وخواستار عزل فرماندار،تصفیه شورای فرماندهی سپاه پاسداران وبازگرداندن بخشدار سابق بخش های این شهر شدند».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 27دفترسیاسی سپاه پاسداران).
22آبان1360،کتاب درمکتب جمعه،ج(4)آیت الله موسوی اردبیلی(رئیس قوه قضائیه)درنمازجمعه:
«امروز مادری تلفن می کند از من می پرسد من بچه ام منافق است زورم هم نمی رسد،نمی توانم بروم جایی بگویم،می ترسم تا او را بگیرند،او مرا بکشد،من زهر به غذایش بریزم شرعا درست است؟».(تکبیرنمازگزاران)
29آبان 1360،گلپایگان:
«مدارس بخش گوله ومغازه های شهر گلپایگان از چند روز پیش تاهنگام مخابره خبربخاطراختلاف بین رئیس آموزش وپرورش تعطیل هستند.درمسجدحاجی این شهرتحصن نمودندوازطرف دیگرطرفداران رئیس آموزش وپرورش طی یک راهپیمایی خواستاربرکناری حجت لاسلام مدرس حاکم شرع این شهر شدند. لازم بتذکر است حجت الاسلام مدرس منصوب از جانب آیت الله گلپایگانی است».
(نقل از نشریه تحلیل ورویدادها،ش 28دفترسیاسی سپاه پاسداران).
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)اول آبان 1393

چند سال پیش(26)دهه 60…(10)
هاشمی رفسنجانی:نمازجمعه،6آذر1360،کتاب در مکتب جمعه،ج4، ص116:
«امروز عبور کردن از چراغ قرمز در خیابان یک گناه است،بیش از آنچه که شما حساب کنید که یک نظم بهم خورده،یک گناه هم کرده اید.یعنی وقتی که از چراغ قرمز عبور کردید باید توبه کنید،اگر توبه نکنیداین یک گناه برایتان مانده. چون قانون جمهوری اسلامی است الان.قانونی است که ولایت فقیه روی آن صحه گذاشته».
رویدادها وتحلیل،ش28،دفتر سیاسی سپاه پاسداران(به نقل از مطبوعات):
«تعداداعدام شدگان از گروهکها درشهرهای مختلف در فاصله 12روز، (6الی25آذر60)گذشته بقرار زیر است:
بهبهان11،سمیرم 1،بجنورد9،دره گز4،تهران27نفر».
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،روزنامه کیهان،11آذر1360:
«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با انتشار اعلامیه ای نوشت: ما متاسفیم که هم اکنون زمزمه هایی همراه با سازمان عفو بین الملل به عنوان جلوگیری از قاطعیت دادگاه ها و مسئولین بلند شده است… ما پیگیری و اجرای طرح ایجاد سازمان اطلاعاتی و نیز پیگیری هر چه بیشتر برای دستگیری وریشه کنی تروریسم را از نیازهای اساسی انقلاب اسلامی در این مرحله می دانیم».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش29،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
حجت الاسلام سالک،نشریه امید انقلاب،ش21،14آذر1360:
«در طی آمار گرفته شده از جبهه ها 70 الی 75 درصد از نیروها از افراد بسیجی تشکیل می دهند که اکثراین 75درصد رادانش آموزان چه در خط اول جبهه و چه در پشت جبهه تشکیل می دهند».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
علی اکبر ولایتی،روزنامه کیهان،20آذر1360،وزیرامورخارجه:
«سیاست و اعتقاد جمهوری اسلامی نیز همواره بر این بوده است که درسایه اتحاد کلیه کشورهای اسلامی باید با این ام الفساد منطقه به مقابله مسلحانه پرداخت و زور را با زور پاسخ داد».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
آیت الله سید حسین موسوی تبریزی،روزنامه جمهوری اسلامی،24آذر 1360:
سوال:فرق بین مجرم سیاسی و مجرم عادی چیست؟
جواب:«ما در دادگاه هایمان مجرم سیاسی نداریم واین ها که با حیثیت مملکت بازی می کنند و 27 نفر از بهترین افراد مملکت را شهید می کنند و یا…آیا اینهارا می شود گفت مجرم سیاسی؟ما مجرم سیاسی نداریم.اینها تروریست هستند».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
میرحسین موسوی،روزنامه جمهوری اسلامی،25آذر1360:
«راه حل مبارزه با اسرائیل نابودی کامل آن است و این مستلزم مبارزه مستقیم با آمریکادر سراسر جهان است».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
هاشمی رفسنجانی،27آذر1360نمازجمعه،کتاب در مکتب جمعه،ج 4 ص152:
«بنی صدر آنروز که حاکم بود و دار و دست بنی صدر آن روزی که اقتصاد این کشور دست شان بود برای اینکه ما را اسیر بکنند همان روز سر وصدا بلند کردند که نفت زیاد صادر نشود،یادتان است؟پارسال که بودجه در مجلس مطرح بود چه جریان هایی هیاهو راه انداختند که دولت اقای رجایی نوشته است فلان مقدار ما فروش،این مقدار نفت را ما اجازه نمی دهیم.آنها اقتصاد دست شان بود می فهیمیدند چه می کنند می مخواستند شرایطی درست کنند که ایران مجبور بشود و به بشکه بشکه نفتش وابستگی پیدا کنند تا هر روزی که صادر نکند آنروز گرفتار تر باشد».
روزنامه جمهوری اسلامی،28آذر1360:
چرا حزب جمهوری اسلامی دکتر پیمان را به عنوان کاندیدای مجلس معرفی کرد؟
در جواب حزب جمهوری با اشاره به اهداف حزب می نویسد:
«حزب جمهوری اسلامی بارها تلاش کرده که ایشان(دکتر پیمان)در متن جریانات مملکتی قرار گیرد و درعمل با مشکلات جمهوری اسلامی برخورد داشته باشد تا شایدبدین وسیله از مواضع اعتراضی خود بازآید ولی ایشان هیچگاه رغبتی بدست به کارداشتن نشان نداد و همیشه ترجیح داده که از دور دستی بر آتش داشته و همین انحرافات بیشتری را بدنبال آورده است.به هر حال ما امیدواریم که ایشان و گروهی که منتسب به ایشان است درفرصتی که پس ار اعلام تعطیلی روزنامه شان بوجود آمده،بتوانندبا یک نظرکلی وواقع بینانه به مواضع و اصول افکار خویش،نقاط ضعف و قوت کار خویش را دریابند و از انحراف بیشتر عده ای که اغلب ندانسته جلب افکارشان شده اند،جلوگیری کنند. انشاالله…».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
آیت الله حسین نوری،روزنامه اطلاعات،29آذر1360:
«برخلاف نظام های اقتصادی سوسیالیستی و سرمایه داری مساله اصلی در اقتصاد اسلامی روشن کردن مساله توزیع قبل از تولید و توزیع بعد ازتولید است.هم چنین برخلاف نظام سرمایه داری اقتصاد اسلامی آزادی را نامحدود نمی داند بلکه مسلمین در تولید افزایش ثروت و مصرف محدودند».
(به نقل از: رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران).
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)اول آذر 1393

چند سال پیش(27)/آیت الله منتظری/برای29آذر1388(وفات)
هاشمی رفسنجانی(نمازجمعه)7آذر1376:
واقعایک موی بدن ماراضی نبود که چنین اتفاقی(عزل منتظری).بیفتدچون تحلیل مااین بودکه نبایداین موقع این خلاء درکشوربوجودبیاید.اصلاتدبیرکرده بودیم که دشمنان مابداننداین خلاءنیست.مساله دوم مااین بودکه کسی رانداشتیم.یکی ازبحث هایمان همین بودکه درآن جلسه وقتی که گفتیم امام نهی کردند.همین شد که ما گفتیم که خوب چه کسی؟شما که می فرمائید ما که آقایان را می شناسیم.ماکه علماءرامی شناسیم.ماکه همکارانمان رامی شناسیم.چنین چیزی نمی شود.درآن جلسه بودکه ایشان فرمودند:همین آقای خامنه ای….
سیدمحمدخاتمی(روزنامه کیهان)27آبان1376:
اگرپیروامامندوولایت فقیه راقبول دارندکه خوب اکثریت دارند،این قانون ماولایت فقیه رابه عنوان یکی از اصول نظام درآورده دیگرنظریه فقهی نیست دفاع ازقانون یعنی دفاع ازولایت فقیه.
سیداحمدخمینی(کتاب رنجنامه):
اکنون تمامی دوستان مخلص شماازجنابعالی می خواهندتا ازمواضعتان که نتیجه القائات شیطانی بوده است،عدول کنید.مسلم است که اینکارشهامت می خواهد.وخیرشماهم دراین است که به اشتباهات خوداعتراف کنید.که اعتراف به اشتباه خیلی بهترازاصرار به گناه است…
آنهاکه مقلدامام هستند و باشمادشمنندمی دانیدکه تعدادشان کم نیست. مساله فدک،مساله مهدی هاشمی وازاین قبیل مسایل که درموردآنها حساسیت است کم نیست.ودرست روی همین زمینه بودکه مااصرارداشتیم که آقای شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی(مؤلف کتاب شهیدجاوید)درحسینیه جنابعالی مباحثه نکندومتاسفانه شما زیر بار نمی رفتید.
مهدی کروبی،(روزنامه کیهان)29آبان1376
برخوردوموضع گیری حضرتعالی درماجرای مهدی هاشمی برای دوستان مخلص و ارادتمندان روحانی شما که ازنزدیک و دور شاهدموضع گیری های شمابودند شگفت انگیزوحیرت آور بود و هنوزاین شگفتی و حیرت ادامه دارد.آنگاه که(سید مهدی هاشمی)ازسوی حضرتعالی علیرغم هشدارها وتذکرات خیرخواهانه حضرت امام وبرخی مسئولان و دوستان به مسئولیت نهضتها گماشته شد. می دانیدکه چگونه درافغانستان میان برادران مسلمان کشت وکشتار و برادر کشی راه انداخت وفتنه هابرپاکرد…وسرانجام خونهای ناحق ریخته گریبان اوراو باند اوراگرفت…دراین میان انتظارمی رفت که حضرتعالی درپی آگاهی ازخیانتها و آدم ربایی هاوخونریزی هاودههاجنایت وخیانت دیگراوکه درپرونده های اومنعکس است وخودبه خوبی ازآن آگاهید،نه تنهاازاووبانداواظهارتبری وانزجار کنید و از مسئولان امرکیفرهرچه سریعترآنان را بخواهید،بلکه ازوجود چنین جنایتکارانی خونخوارخدانشناس درمیان بیت خودبه شدت نگران شویدوبه خودآئید.ودرراه پاکسازی بیت خودازعناصرمنحرف ووابسته به باندمهدی بکوشیدوازمقامات و مسئولانی که درراه ریشه کن کردن این ماده فسادتلاش کرده اندسپاسگذاری کنیدوخودرامرهون آنان بدانید.لیکن متاسفانه حضرتعالی نه تنها چنین نکردیدبلکه تاواپسین روز زندگی اومی کوشیدیدکه اوراازکیفرقانونی برهانید؟!آیااین موضع حضرتعالی رامی توان باموازین قانونی مطابق دانست؟
…شماازاصلاحات فراوان سخن گفته ایدورهنمودداده اید،لیکن هیچگاه به سبب جوسازی های برخی ازاطرافیان ونزدیکان نتوانستیدبه اصلاح بیت خوددست بزنید.یعنی اساسابه شمافرصت اندیشیدن دراین باره رانداده اند.
(از نامه مهدی کروبی،امام جمارانی وسیدحمیدروحانی به آیت الله منتظری).
آیت الله امینی(نمازجمعه)7آذر1376:
اخیراتوسط یکی ازآقایان(منتظری)شبهه ای القاشدودراذهان مردم قرارگرفت وآن این بودکه اشکال می شودکه این انتخاب مقام رهبری انتخاب درستی نبوده است.
آیت الله مشکینی(روزنامه جمهوری اسلامی)29آبان1376:
این آقا(آیت الله منتظری)بااین فضلی که داشت،یک عیب داشت که این یک عیب اورادرتمام جهت ساقط کردوهمه کمالاتش تحت الشعاع این یک عیب قرار گرفت.من این را می گویم که اگربااودوست هستیدبفهیمد که این آقااین جور است.اطلاعات قطعی خودم رامی گویم.مشکوکاتم راهم نمی گویم.معلومات قطعی خودرامی گویم وآن این بودکه فکرش ازروز اول افتاددست یک عده معدود ناصالح.اصلاقبضه کردنداین آقارا.قبضه کردندونتوانست ازاین قضیه بیرون بیاید.
آیت الله مشکینی در تاریخ 29شهریور1362:
فضل ومراتب علمی تقواوفضائل اخلاقی وسوابق ولواحق مجاهداتی ایشان بر کسی پوشیده نیست.من ایشان را(آیت الله منتظری)فقیهی عادل ومجاهدی نستوه می دانم و غالبا برای طول عمر ایشان دعا می کنم.
(نقل از کتاب بیعت یا حماسه قرن ص116).
مجمع روحانیون مبارز،روزنامه سلام،5آذر1376:
…امام خمینی بادرایت کامل،طرح ولایت فقیه راکه یک نظریه فقهی بودباتدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی به دست خبرگان ملت به صورت یک سیستم ونظام حکومتی درآورد…
امام درنامه ای که به رئیس شورای بازنگری قانون اساسی درتاریخ9اردیبهشت 1368مرقوم فرمودند،چنین نوشته اند:
«من ازابتدامعتقدم بودم واصرارداشتم که شرط مرجعیت لازم نیست،مجتهدعادل موردتائیدخبرگان محترم سراسرکشورکفایت می کند،اگرمردم به خبرگان رأی می دادندتامجتهد عادلی رابرای رهبری حکومتشان تعیین کنند،وقتی آنهاهم فردی راتعیین کردندتارهبری رابرعهده بگیردقهری اومورد قبول مردم است». براساس این رهنمون خبرگان تعیین رهبری پس ازارتحال جانگذارحضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه»،بارعایت سایرشرایط واصول مربوط به رهبری در قانون اساسی،حضرت آیت الله خامنه ای«مدظله العالی»رابه رهبری و ولایت امری ملت رشیدایران انتخاب کردند..
…درپایان به حکم وظیفه لازم است ازمراجع تقلیدوعالمان برجسته حوزه های علمیه که این روزها با سخنان حکیمانه خود طلاب علوم دینیه و دانشجویان و دانشگاهیان و سایر اقشار جامعه را ارشاد و هدایت کرده و می کنندصمیمانه سپاسگزاری نمائیم.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(روزنامه همشهری)3آذر 1376:
ولایت مطلقه فقیه اصلی مترقی ومیراث گرانبهای امام خمینی(ره)است.که پاسداری ازآن به عنوان یکی ازارکان نظام وقانون اساسی برهمه نیروهای طرفدار نظام وانقلاب وبه ویژه نیروهای خط امام واجب است…
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درپایان ازمردم مسلمان آگاه وانقلابی انتظارداردکه ضمن اعتراض ومحکوم کردن اقدامات وسخنانی که قانون اساسی،اصل انقلابی ولایت فقیه ودریک کلام خط امام را زیر سوال می برند، ضمن حمایت گسترده وقانونی از ارکان نظام با هوشیاری بیش از پیش اعمال انحصار طلبان و غوغاسالاران رازیر نظرقراردهندوباعکس العمل های هوشمندانه آنان رابه ناکامی وبی اثر بودن شیوه های خویش قانع سازند.
جمعی از کارگزاران سازندگی(روزنامه کیهان)6آذر1376:
کارگزاران سازندگی باتقیّدودلبستگی به اصل ولایت فقیه وحمایت وپاسداری از هویّت انقلاب ونظام هرگونه سخن وحرکت وطرح شبهه درتضعیف ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی رامحکوم می نماید.وحمایت وپشتیبانی قاطع خودرا از اصل ولایت فقیه مبانی قانون اساسی و نهاد رهبری اعلام می دارد.
دفترتحکیم وحدت(دوهفته نامه عصرما):
…اما درباره سخنانی که اخیرادرسالروز امام علی(ع)درشهرقم القاشده باید گفت:
«درسخنان سخنران مساله تفکیک مرجعیت از رهبری که از اصول قانون اساسی می باشدو انکارش نقش تعریف شده رهبری وقائل شدن جایگاه صرفانظارتی برای رهبری نظام،تعرضی آشکار به قانون اساسی بود.به اعتقاد ما برخوردبااین قبیل حوادث همانطور که مقام معظم رهبری نیز در5آذر فرمودند همواره بایدازمسیر قانونی وعاقلانه انجام شود».
ازمصاحبه من(محمدشوری)بایکی ازروحانیون حوزه علمیه قم،روزنامه کیهان16 بهمن1364
…به هرحال یکوقت است که یک رهبری مدیون عامه مردم وفداکاری های عمومی مردم است.اینهادست رهبر رانمی بندد،اصلارهبرهمین است که خواست شرعی مسلمانان رابرآوردن ودرمقابل فداکاری های آنهاازخودانعطاف نشان دادن وحرکت کردن درراه آنها.امااگر رهبر مدیون افرادیابخش های مشخصی باشد،نعوذبالله دست وبالش بسته خواهد بود،باتوجه به اینکه هوای نفس هاواینها هم بلی دیگر،درجماعت ماطلبه ها بعضی وقت ها غلبه پیدا می کندنسبت به بقیه اقشارمردم،اینهم یک انگیزه بود.وشما می دانیدپیغمبر اکرم(ص)باآیه قرآن وازطرف جبرئیل مامورابلاغ نیابت وامامت حضرت علی شدو بارهاهم ازحضرت علی بالصراحت باعبارات رسائی تعریف کرد.ومساله بیعت که درهمان روزغدیرشدومسلمانها چندروزی توقف کردندوآمدندبیعت نمودند.بااین همه این حرفهاشایدسه ماه طول نکشیدکه بنابربربعضی ازتواریخ دوماه ونیم از قضیه گذشته بودکه پیامبرفوت کرد.شمابرویدجزئیات آنراپیداکنیدکه مسائل آموزنده ای است.پیامبرباآنهمه تعریف هایی که ازحضرت علی کردوازطرفی هم هیچ نوع وسائل تبلیغاتی که الآن مانند کتاب وروزنامه وغیره است اینهادرآنزمان هیچکدام نبود.یک طابقه وجماعتی پیداشدندوخیلی راحت اذهان مردم را تغییر دادندوتمام حرفهای پیامبر اکرم فراموش شدوآنهمه تعریف هایی که ازحضرت علی از پیامبر شنیده شده بودندوآنهمه فداکاریهایی که از خودحضرت علی دیده بودند همه اینها بایک جوسازی تمام شد وحضرت علی خانه نشین شد.
بنابراین برادران احساس کردند که چنین مسائلی ممکن است پیش بیاید ویک علائمی را هم دیده بودند که به این نتیجه رسبدند که باید این کار صورت بگیرد.
(ازکتاب بیعت یاحماسه قرن،ص80،درارتباط با انتخاب آیت الله منتظری توسط خبرگان رهبری به قائم مقام رهبری)
آیت الله منتظری،28/8/1376(کتاب دیدگاهها،ص29):
پس از اینکه بعضی از روزنامه های مزدورومتملق همچون سابق هرچه خواستند ازتهمت و اهانت دریغ نکردند،درروزچهارشنبه 18رجب مطابق با28/8/76به بهانه حمایت ازولایت فقیه،جمعی ازافرادبی منطق رابنام حزب الله براه انداختندوبه زور وتهدیدواغفال،بعضی ازمحصلین بی گناه دبیرستانهاراهم باآنان همراه کردندو ضمن راهپیمایی درخیابانهای قم آنانرابه طرف حسینیه شهداودفتراینجانب حرکت دادند؛وباشکستن دربهاوقفل هاآنهارااشغال کردندوهرچه توانستند شکستندوپاره کردندوهرچه خواستندگفتندواهانت کردندودراین میان همکاری بعضی ازافراداطلاعاتی باحمله کنندگان بسیارمحسوس بود.دراین میان اصرار داشتند-به بهانه محافظت ازمن-مرادراختیاررجّاله هاوغارتگران قراردهند… فرستادن رجّاله هابرای غارت هستی من سابقه دارد.دربهمن1371نیزهمین عمل راانجام دادند.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
27آذر 1393

چند سال پیش(28)دهه 60…(11)
1دی1360/روزنامه کیهان/حُکم دادگاه انقلاب/تهران
به حُکم دادگاه انقلاب ارتش،17نفر از توطئه گران و کودتاچیان که از اعضای سازمان های پارس و دیگر باصطلاح رهایی بخش وآزادی بخش بوده اندو درمیان آنها رضا حاج مرزبان معاون بختیار دیده می شد،به اعدام محکوم شدند.
2دی1360/روزنامه جمهوری اسلامی/محسن رضایی:
ما درحقیقت با دفع تجاوز عراق دقیقا 70الی 80 درصد مقدمات آزادی قدس را فراهم ساختیم.ما الآن آمادگی کامل داریم تمام کشورهای اسلامی و عربی که قصد دارند با اسرائیل بجنگند،تجارب خود را به آنان منتقل کنیم.سپاه زیز نظر ولایت فقیه انجام وظیفه می کند و لذا حضور نمایده از سوی ولایت فقیه در این نهاد بسیار ضروری است.
(نقل از:رویدادها وتحلیل،ش30،دفتر سیاسی سپاه پاسداران)
6دی1360/روزنامه اطلاعات/سید علی خامنه ای:
در میان افراد شورای مرکزی و عناصر اصلی حزب جمهوری اسلامی،هیچگونه اختلاف اصولی وجود ندارد.اما حزب ما همانطور که مطلع هستیداز آغاز از مجموعه ای از افراد که به نظر موسسین این حزب جامع الشرایط بودند،تشکیل شد،ولو اینکه بعضی از آن افراد حتی تا شب اول معارفه یکدیگر را نمی شناختند…ما از شب اولی که در اویل اسفند 57نخستین شورای مرکزی 20 نفری را درکانون توحید تشکیل دادیم تا آخرین روزهای زندگی مرحوم شهید بهشتی میان آن کسانی که در شورای مرکزی بودند و ماندند دائما به التیام و نزدیکی هر چه بیشتر توام شدیم.ازجمله مرحوم شهید آقای ایت و برادرمان آقای موسوی است که دائما به یکدیگر نزدیک می شدند و همدیگر را بیشتر می فهمیدند و نقاط مثبت خود را درک می کردند.
(نقل از:رویدادها وتحلیل،ش31،دفتر سیاسی سپاه پاسداران)
6دی1360/روزنامه اطلاعات/سید علی خامنه ای:
انجمن حجتیه به آن عده ای گفته می شود که در طول بیست وچندسال همت را مصروف می کردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائیان در ایران.البته می دانیم که بهائیان بیشتر یک باند سیاسی بودند تا یک گروه مذهبی وفکری.اما این سوال که اینها چگونه هستند و اشاره به فرمایشات آقای جنتی در نماز جمعه قم در مورد انجمن حجتیه،به نظرم این سوال یک سوال طبیعی و درستی نیست.
(نقل از:رویدادها وتحلیل،ش31،دفتر سیاسی سپاه پاسداران)
17دی1360/سید عطاء الله مهاجرانی(نماینده شیراز ورئیس کمیسیون بازرگانی):
نهضت آزادی وبازرگان توجیه گر ترور و تخریب و قتل عام عزیزان مردمند و نیز اهرمی هستند که آمریکا به آنان دل بسته. مردم خوب می دانند که آزموده را دوباره آزمودن خطاست.راهی که مختصات آن علم زدگی،نفی فلسفه و دمکراسی به شیوه غربی است.استوانه تفکر بازرگان و مجاهدین خلق است.همان روزهایی که ماهیت مجاهدین خلق آشکار شده بود،بازرگان نوشت:مجاهدین خلق شما فرزندان نهضت آزادی هستند.
(نقل از:رویدادها وتحلیل،ش31،دفتر سیاسی سپاه پاسداران)
18دی1360/نمازجمعه،«کتاب درمکتب جمعه،ج4»هاشمی رفسنجانی:
ما معتقدیم در آینده زبان بین المللی اسلامی زبان عربی است،نه زبان فارسی.ما معتقدیم آن روزی که حکومت واحد اسلامی تشکیل بشود،مطمئنا ربانش غیر از زبان عربی چیزی نمی تواند باشد که با متن اسلام حرف می زند.

25دی1360/نمازجمعه،«کتاب در مکتب جمعه،ج4»موسوی اردبیلی:
ما در این انقلاب نه اینکه ضرر ندیده ایم،نه اینکه خسارت ندیده ایم،بلکه هر یک موفقیتش آنچنان ارزشی دارد که به تنهایی برای پیشرفت انقلاب با ارزش است.تا چه رشد به اینکه ما دهها و صدها از این منافع و ثمرات داریم. حالا بگذار دشمن هر چه می گوید.او چشمش کور است . او صف گوشت را می بیند،اما صف نماز جماعت را نمی بیند.نماز جمعه را نمی بیند.پنجاه نفر برای یک هفته و دو هفته به عللی اگر کمبود گوشتی بوده و آنرا می بیند و نق اش را می زنداما جمعیت های نیم میلیونی و یک میلیونی را نمی بیند…
25دی1360/نمازجمعه،«کتاب در مکتب جمعه،ج4»موسوی اردبیلی:
نامه دیگری جمعی نوشته اند:«ما دوشیزه گان جامعه اسلامی حاضر هستیم با این معلولین فلج شده،نقض عضو پیدا کرده، دستش، پایش،بدنش،با اینها ازدواج کنیم.پدرانمان،مادرانمان مانع این فکر ما هستند.شما تذکری بدهید که اینها مانع کار ما نباشند!این در نتیجه جنگ بود.جنگ برکاتی برای ماداشت. این برکات را از اول برای ما داشت.
28دی 1360/روزنامه جمهوری اسلامی،موسوی خوئینی ها:
در جواب معین فر که به دفاع از غضنفر پور بر خاسته بود گفت:
ما درباره کسی صحبت می کنیم که هم پیمان و همکار بوده.با کسی که در جهت براندازی مجلس شرکت می کرده،و فردی بوده که می خواست انقلاب و این جمهوری از بین برده شود.از جهتی این مجلس را ترک کرده که در جهت بر اندازی حرکت کند و می رود مخفی می شود و حرکات زیر زمینی می کند و به این دلیل دستگیر می شود…این شخص اگر در زندان نبود آیا شما قسم می خوردید (خطاب به معین فر) که به مجلس می آمد؟ او نه تنها به مجلس نمی آمد بلکه در جهت نابودی آن اقدام می کرده. او شخصی بود که اگر این امکان در اختیارش بود با یک بمب مجلس را منفجر می کرد.اصلا چنین شخصی حیاتش غیر موجه است.(سخنان در مجلس).
(نقل از:رویدادها وتحلیل،ش32،دفتر سیاسی سپاه پاسداران)
1دی1393/محمد شوری/نویسنده و روزنامه نگار/تهران

چند سال پیش(29)دهه 60…(12)
9بهمن1360هاشمی رفسنجانی،مازجمعه،کتاب درمکتب جمعه،ج4:
«…مساله دیگری که داریم،مساله حادثه ای است که درآمل اتفاق افتاد.این ازآن حوادث بسیارگویابود.ضدانقلاب ازاطراف ایران، از کردستان،ازآذربایجان،ازتهران،ازهمه جایک مدت آنجا نیرو جمع کردو برای همین روزهای#سالگرد انقلاب،خواست یک مانوربدهدواین مانور گرچه به قیمت خون 30نفرازبهترین مردم آمل تمام شد،برای ما خیلی غم انگیزاست،اماخیلی چیزهارانشان داد.همه نیروهاباهمه وقت هایی که مصرف کردنداین شد که یک شلوغ کاری گانگستریسم درآمل راه بیندازندویک آزمایشی فقط بکنندماچه جورمی توانستیم 60نفرازاین افرادزُبده این هارا دریکجا پیداکنیم وبازداشت بشوندیاکشته بشوند.60 نفر یکجاآنجورنابودبشود».
15بهمن1360روزنامه اطلاعات مهدی کروبی:
«مهدی کروبی درپاسخ بهآیت الله یزدی:دررشته معقول ومنقول کمترامام جمعه وجماعت وکمترروحانی داریم که شاگرد ایشان(آیت الله منتظری)نبوده وازایشان فیض نبرده باشد.بهترین اساتیدی که در قم خودشان درسطح خارج هستند می خواهم نام ببرم وسنگین ترین مسئولیت های الآن دارندوازنظرفقهی مقام والایی دارند. شهیدمطهری فرمودکه:آیت الله منتظری ازبسیاری ازآنها که آیت الله هستندودرسطح مرجعیت هستندازخیلی ازآنهاازنظرعلمی ایشان قوی هستند.مدتی مساله ولایت وامامت مطرح شده بودوموافق و مخالف وافرادی که حالا ازدنیارفته اندمثل شیخ قاسم اسلامی و مرحوم کافی ودامن زدن به این مسائل وافرادودیگرچهره هایی غیراز اینهاکه آبرومندهم نبودندووابسته به اوقاف ورژیم بودندبه شهرستان ها می رفتندومن ناگزیرم اینجااسم ببرم مثلا مناقبی، که این مسائل را ندیده انددامن می زدندوهیاهوبپامی کردندوبدنبال آن بهترین چهره های روحانی درقم یعنی آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی را به نداشتن ولایت متهم می کردند.درهمین دوره ای که آیت الله منتظری زیرضربات ساواک است دست های مرموزی تلاش می کنندبوسیله افرادصالح (اماناآگاه)ایشان رابکوبندومرعوب کنند.یکی از ازافرادی که شدیدادراین جریان قرارگرفته بودآیت الله منتظری رامی کوبیدخودآقای یزدی بود.حتی یک مقدار پولی که آیت الله منتظری به طلاب اصفهان به عنوان شهریه می دادندایشان تحریم وحرام کرده بود…»
(نقل ازنشریه دفترسیاسی#سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش34)
18بهمن1360،#روزنامه جمهوری اسلامی،اسدالله#لاجوردی:
«تاآخرین نفراینها(#سازمان مجاهدین خلق)راجمع نکنیم،به هیچ وجه کوچکترین سازشی درذات دادستانی شماملت پیدا نخواهید کردو تا زمانی که اینهارمقی درجان دارندباآنهامبارزه می کنیم وتازمانی که اینها را بکلی ازپای درنیاوریم،ازپای نخواهیم نشست».(نقل ازنشریه (نقل ازدفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش33)
بهمن60،آیت الله منتظری:
«بدون شک ایادی مرموزدشمن که بصورت جریانی خطرناک واحیانابه ظاهرانقلابی ممکن است درفضای کشورخودنمایی کنندباشیوه های پیچیده ای سعی می کنندانقلاب راازدرون وبحالت پوچی وانفجار بکشانند.زیراتاکنون برای دشمن روشن شدکه این انقلاب باتوطئه های نظامی وتروریستی ازپای درنمی آیدوبدنبال آن است که کاری کنندکه ملت به حالت یاس وزدگی وناباوری نسبت به آینده انقلاب برسد. در این رابطه نبایدازنقش عوامل نفوذی دشمن که منافقانه وفرصت طلبانه خودرامکتبی ودرخط امام جازده اند غافل ماند».
(نقل ازنشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش33)
19بهمن1360،روزنامه اطلاعات آیت الله محمدیزدی:
«این که ولایت فقیه ازامام به آقای منتظری یا آقای مشکینی منتقل شودیامنتقل نشود،خودازمسائل مورد بحث درمیان فقهای ما است.که بسیاری قبول ندارندوقابل انتقال نمی دانند.اکثرفقهاازجمله خودبنده معتقدم که قابل انتقال نیست وبسیاری هم جایزمی دانندو بعضی آقایان هم هیچ یک را.
درجلسه ای بخود آقای مشکینی گفتم:که آقاشماچرااینکاررامی کنید؟ خوب رسمابگوئیدامام گفته است.آنوقت ماحلش می کنیم.ماهنوزهم نمی دانیم که این چه فلسفه ای است؟
که آقای منتظری خوشبختانه به خودمن گفتندکه حالاچه پیشنهاد می کنید؟گفتم:ازامام یادبگیرید.
گفتند:چطور؟
گفتم:امام هرچه می شودبعهده مجلس می گذارند.می گویندمجلس درست می کنند.هرگناهی هم که پیش بیایدبعهده مسئولین می گذارند.می گویندبرویدپیش مسئولین وباآنهاصحبت کنیدواینجاهم امام گفته اندبرویدپیش آقای مشکینی وآقای منتظری مساله راحل کنید. و حالاامام این را برعهده شما گذارد،خوب شماهم به عهده مجلس بگذارید.آنوقت قضیه حل می شود.
به ایشان گفتم:گه شماسرمایه اسلام هستیدوبایددرآینده بدرداسلام بخورید.آیابایداینطوربشودکه بخاطریک مساله فرعی بگویندکه آقای رضااصفهانی چنین گفته است؟آیااین روش کارصحیح است؟من معتقدم که شمامقامتان بالاتراین هست.اگر«بندج»فتوای شماست مردم مقلد شمانیستند.مردم مقلدامام و سایرمراجع هستندواگرحکم شمانیست،حُکم ازطرف کیست؟ازطرف شخص شماست یاازطرف امام؟اگرازطرف امام است چرایک کلمه به مردم نمی گویند؟مردمی که جان ومال وزندگی شان رامی دهند.یک کلمه بگوئیدکه امام گفته اندو اگر امام نگفته اند،گفته شمابرای اینکه می گوید همردیف های شما مثل شما مجتهدهستندوهمانطورکه شمافرمودیدآنهاهم نظردارند. شمامی گویئدجایزاست آنها می گویندجایزنیست.بهرحال ازایشان پرسیدم بدون اعمال ولایت فقیه می توان زمین مشروع کسی را گرفت؟ گفتند:نه.پرسیدم بااعمال ولایت فقیه می شود گرفت.ایشان گفتند: بله.مجلس یا جوانها و انقلابیون یک جوری درستش می کنند. هرچه بشودشمادراین جریان فدانمی شوید.چون شمابرای اسلام مفیدهستید.خوشبختانه ایشان قبول کردندوازهمان جلسه به بعدهروقت نمازجمعه تشریف می آوردند اهسته آهسته مطاللب را اداکردندتامساله توقف «بندج» رسمااعلام شد».
(نقل ازنشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش33)
19و20بهمن1360،روزنامه اطلاعات،آیت الله محمدیزدی:
«راجع به صحبت های آقای مشکینی درنمازجمعه قم که درپی آن 132 نفر ازنمایندگان به پشتیبانی این اظهارات طورماری راامضاکردند،آیاآیت الله مشکینی تازه مهم شده است یاقبلا مهم بودندیابخاطراین جمله مهم شده اندیامطالب خیلی مهمی راتازه ازآسمان آورده اند؟این همان مطالبی است که قبلا هم داشته اند ومطالبی جدید نیست و هیچ وحی منزل رانیزجبرئیل برای او نیاورده است.همان حرف هایی هم که ایشان،دوستان وهمقطاران ایشان سال گذشته گفته اند حالا هم می گویند».
(نقل ازنشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش34)
19بهمن1360،اسدالله لاجوردی،نمازجمعه:
«دقت کنیدمباداخدای ناخواسته چیزی بجای آن(لیبرالیزم غربی) بنشیندوبنام لیبرالیزم مذهبی همان حرکت راانجام بدهد.چراکه خدای ناخواسته چیزی بنام لیبرالیزمذهی برماحاکم شودمبارزه بااو دشوارتر از لیبرالیزم غربی غربزده ازفرنگ برگشته است.
اگربخواهیدباحرکت های لیبرالیزم مذهبی مبارزه بکنیدازهمان ابتدا در برابرحرکت های سازش کارانه پاره ای از مذهبیون باقدرت تمام بایستیدوالامسیرانقلاب ممکن است به بیراهه کشانده شودومبارزه کردن باآن هم تاحدودی دشوارتر».
(نقل ازنشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش34).
19و20بهمن1360،هلاکت موسی خیابانی
«طی دو روز 19بهمن و20بهمن سپاه پاسداران باهمکاری برادرانی ازکمیته مرکز اقدام به دستگیری افرادداخل 6خانه تیمی که ازقبل توسط مردم شناسایی واقع واطلاعات مربوط به آنرا به سپاه داده بودند می نمایند دراولین ساعات روز 19بهمن بعدازبه محاصره درآمدن خانه ای درزعفرانیه (شمال تهران)که مخفیگاه موسی خیابانی بود، نامبرده باتفاق همسرش و هم چنین اشرف ربیعی همسررجوی به هلاکت می رسند.دراین درگیری که با قدرت عملیاتی چشمگیر برادران کمیته همراه بودیکی ازبرادران بنام دهنوی به شهادت رسید.ضمنا در این خانه و5خانه تیمی دیگرمنافقین جمعا20تن ازاعضای این گروه کشته وتعدادی دستگیرشدند».
(نقل ازنشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران،رویدادهاوتحلیل،ش33)
محمدشوری/نویسنده وروزنامه نگار/بهمن1393

چند سال پیش(30)خمینی درسال 1360
1فروردین1360(مقایسه فعالیت عمرانی دردورژیم)
« مع ذلک در همین مدت کوتاه از تمام زمانی که مدرسه ساخته شده است و این پنجاه سالی که آنها راجع به کارهایی که کرده‌اند، اسفالتهایی که کرده‌اند، ساختمانهایی که کرده‌اند، این دو سال چندین برابر آن بوده است. لکن کوردلان اینها را به حساب نمی‌آورند، و می‌گویند دولت نمی‌تواند کار بکند و اسلام نمی‌تواند اداره بکند».
11فروردین1360(تربیت شده های قبل انقلاب):
«در سابق، قضیه اسلام پیش آنها مطرح نبود اکثراً، چون مطرح نبود، آنهایی که در تربیت بچه‌ها وارد بودند اصلًا کاری [نداشتند] به اینکه این بچه تربیت اسلامی بشود تا یک روح بزرگ پیدا بکند که تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود. وقتی آنها خودشان تعهد اسلامی نداشتند، بچه‌های ما هم همان طور تربیت می‌شوند. گروه گروه در دانشگاهها می‌رفتند و گروه گروه از دانشگاهها بیرون می‌آمدند و از اسلام خبری نبود و از تعهد اسلامی و اخلاق اسلامی خبری نبود.
12فروردین1360(اخطاربه احزاب و گروهها):
به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ایران اعلام می‌شود که اگرسلاح خود را تحویل دهند و اظهار ندامت کنند،به آنان تأمین داده می‌شود و می‌توانند برادروار درکشورشان زندگی نمایند و آنچه گذشته است،مورد عفو است؛واگربه جنایات خود ادامه دهند،روزی که پشیمان شوند،به حکم اسلام،از آنان پذیرفته نخواهد شد،ومن مطمئن هستم که بزودی روز پشیمانی برای آنان خواهد آمد.
(اخطاربه نویسندگان):«برجمیع سخنرانان،چه درمحیطهای بازوچه بسته و تمام نویسندگان،تکلیف حتمی شرعی است که حتی به طوراشاره وکنایه،از گفتارونوشته‌های اختلاف‌انگیزاجتناب نمایند که امروز اختلاف برای امت اسلامی، سم کشنده است.وبایدبدانندکه ایجاداختلاف درمحیط حاضر،جزتبعیت ازنفس اماره و شیطان درونی و خدمت به ابرقدرتها خصوصاً امریکای جهانخوار، نیست. و ازمنکرات بزرگی است که شیطان به اسم اسلام،بر زبانها و قلمها جاری می‌کند و باید بدانند که انقلاب اسلامی تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد کرد. دادستان کل کشور موظف است تا به این طریقه خطرناک خاتمه دهد».
12فروردین1360(فرمان به مهدوکنی برای حل اختلاف در سران سه قوه):
«جنابعالی رابه نمایندگی خویش تعیین نمودمتابانماینده ای که جناب اقای بنی صدرونماینده دیگری که جناب حجت الاسلام آقای بهشی وجنای حجت الاسلام آقای هاشمب رفسنجانی وجناب اقایر جایی تعیین می نمایندموارئتخلفات ازحقوق قانونی هریک رسیدگی بنمایند».
16فروردین1360(یک تارموی گودنشینان):
«من شماطبقه گودنشینان رااز آن کاخ‌نشینان بالاتر می‌دانم؛اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند.من وقتی که در انقلاب می‌دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون می‌آمدومی‌گفت که مابابچه‌هایمان صبح که می‌شودمی‌رویم برای تظاهرات،مباهات می‌کردم.یک موی شمابرهمه آن کاخ‌نشینهاو آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند،بلکه کارشکنی هم تاآن اندازه که می‌توانستند می‌کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می‌کنند، یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد».
18فروردین1360(حضورروحانیون در پادگان ها):
«اگرچنانچه روحانیون همراه شما باشند-البته آنهادرحدود آن چیزی که مأموریت دارندبایدعمل کنندوبه قوّت خودش هم بایدباقی باشد-آنهاپشتیبان شماهستند. وقتی که نماینده روحانیین درپادگانها باشند، این برای شما نفع دارد و اگر کسی این معنا را بگوید که اینها برای شما-مثلًا-ضرردارد، این صحیح نیست. ملت به واسطه همین معنا پشتیبان شما باقی می‌ماند».
«واین یک سفارشی است که من به شما آقایان که هستیدو همه قوای مسلح این معنارامی‌گویم که این درآن پادگانهایی که مال لشکرهست،درقوای زمینی، درآنجاازقراری که شنیدم،یک مقداربدرفتاری شده است باروحانیون، درصورتی که روحانیون آنجاکه باشندپشتیبانی شمارابیمه می‌کنند».
19فروردین1360(شکنجه ساختگی):
«همین دیشب یادیروز بود که یک آقایی به من گفت که من رفتم منزل فلان شخصیت، وقتی از پیش آن شخص بیرون آمدم،بعضی ازاشخاصی که دردفتراین آقابودندگفتندکه شکنجه شده،اگربخواهیدببینیداینجایکی هست.ایشان گفتندبله من می‌خواهم ببینم.ایشان گفتندکه من رفتم دیدم که یک شخصی روی بدنش رابازکردآنجا،گفت که اینها باسیگار هست و من را داغ کردند، من را چه کردند و اسم فلان آدم هم با همین سیگاررویش ثبت بود. اسم یکی از مقامات محترم قضایی، اسم او را می‌گفت. آن شخص مدعی بودکه اینهاراباسیگار این جوری کردندومن راشکنجه کردندو داغ کردندو آن اسم هم رویش بود؛یعنی، آن اسم رابه قول اوباسیگار آنجا نوشته بودند.ایشان گفتند که من ابتداءً به نظرم آمدکه خالکوبی کردند.بعدبا اوصحبت کردم گفتم که کی شماراگرفت.گفت که یک دسته‌ای توبیابان آمدندویک اتومبیل بودومن راگرفتندوشکنجه کردندوچه گفتند. خوب شناختی آنهارا؟گفت نه،سروکله‌شانرابسته بودندآنها.گفتم که کجا شمارا شکنجه دادند.گفت که توی همان اتومبیل این شکنجه رادادند و آنهاپاسدار بودند.گفتم خوب،توکه می‌گویی سروکله‌ شان بسته بودند،ازکجامی‌گویی پاسداربودند،شایدرفقای خودت بودند.گفت،ماند ونتوانست جواب بدهد.بعدمن گفتم که توازاین منافقین هستی واینجاآمده‌ای شکایت می‌کنی.پاشوبرو،والّامن پدرت رادر می‌آورم؛پا شدرفت.اینها یک همچو وضعی دارند.بلکه من شنیده‌ام ازیک نفرآدم که در[محکمه قضایی بودکه درفلان جا-حالایادم نیست،مثل اینکه شیرازایشان گفت-که بعضی ازاینهاآن رفیق خودشان را بیهوش می‌کنند و شکنجه می‌کنند، برای اینکه بگویند شکنجه ما داریم.
7اردیبهشت1360(تمجیدازبنی صدر):
«لکن امروزشماهریک ازاینهایی که متصدی کارهاهستندوقتی ملاحظه کنید می‌بینیدکه ازهمین خودمردم هستند. رئیس جمهور یک شخصی است پسربنی صدرهمدانی،یک ملای همدان،حالا هم که هستش ازآن یال وکوپال دارهانیست وازخود مردم است.نخست وزیر هم که می‌بینیدکه کسی است که در آن دوره آن قدر زجر کشیده است،ازخود این مردم است».
21اردیبهشت1360(قلم هابشکند):
«اگریک روزمردم،آزادی امروزراداشتند،آن وقت می‌فهمیدیدکه شکایات درآنزمان چه بوده؛روحانیون چه شکایتهایی داشتند،بازاریها چه شکایتهایی داشتند. امروز و آن روز فرقش این است که امروز مردم شکایت می‌کننداگر یک چیزی واقع بشودوشما شکایات راچندبرابرجلوه می‌دهید؛آنروزمردم خفقان داشتند،اختناق درکاربود،جرأت نفس کشیدن نداشتند.حکومت سابق نفسهارا قطع کرده بودو[حالا]شمابه آنجارسیدیدکه صاف درمقابل حکومت می‌ایستیدومی‌گوییدکه اینکارخطاست.شماجرأت می‌کردیدکه درحکومت سابق یک همچوکلمه‌ای یا یک همچو مقاله‌ای بنویسید؟فرق مابین حالاوآنجااین است که شمایی که قلمهایتان -خداوندآن قلمهارابشکند- آن طور آزاداست که علیه همه چیزهاومقدسات اسلام می‌نویسید و پخش می‌کنید و جلوی شما گرفته نمی‌شود- با اینکه باید گرفته بشود- فرق حالا وسابق این است که درسابق شماتسلیم بودید، اگر هم دردلتان چیزی بوددرزبانتان نمی‌شد اظهارکنیدو امروز در زبان و قلم و قدم، کارهایی می‌کنید و جلوه می‌دهید این جمهوری اسلامی را به اینکه این از زمان سابق بدتر است!به این نعمت خدا تشکر کنید،خوبهای اینراببینید.آن مقداری که در این دو سال خدمت شده است».
(خطاب به سازمان مجاهدین خلق):«شما الآن می‌بینیدکه بعض احزابی که انحرافی هستندوماآنهاراجزء مسلمین هم حساب نمی‌کنیم، مع ذلک،چون بنای قیام مسلحانه ندارندوفقط صحبتهای سیاسی دارند،هم آزادندو هم نشریه دارند به طور آزاد.پس بدانیدکه این طور نیست که مابا احزاب دیگری،باگروههای دیگری،دشمنی داشته باشیم. ما البته میل داریم که همه گروهها و همه احزاب به اسلام برگردندوراه مستقیم اسلام راپیش بگیرندوهمه مسلم بشوند.بر فرض اینکه نشدند،مادامی که آنهاباماجنگی ندارندوباکشوراسلامی جنگی ندارندودر مقابل اسلام قیام مسلحانه نکرده‌اند،به طور آزاددارندعمل می‌کنندوبطورآزاد حرفهای خودشان رادارندمی‌زنند،لکن شمابنای براین مطلب ندارید.ومن اگردر هزاراحتمال یک احتمال می‌دادم که شمادست برداریدازآن کارهایی که می‌خواهیدانجام بدهید،حاضربودم که باشماتفاهم کنم ومن پیش شمابیایم؛لازم هم نبودشما پیش من بیایید».
6خرداد1360(روحانی ساواکی):
«اگر-خدای نخواسته-روحانی هم برخلاف اسلام بکند،آنهم یک ساواکی است.فرقی نمی‌کند.بدترازساواکی هم هست! این رابدانیددرهرجایی ازاین مملکت یک روحانی بارز،متعهدبه اسلام،هر وقت صدایش دربیاید،همه دنبال او هستند.این قدرتعقیب نکنیدکه بخواهیدهی روحانیت راکنار بگذارید. آخر شما در ظرف چندین سال چه کارکرده‌ایدبرای این کشور که حالاروحانیون رامی‌گوییدکه نبایدباشند؟خوب،چه کرده‌اید؟چه کار مثبتی شما کرده‌اید؟جزحرف هیچی ندارید.هی می‌گوییدماگفتیم. خوب،گفتید، چه کرده‌اید؟ الآن این ملتی که دنبال این جمعیت بودندودنبال اسلام بودندوروحانیت رانشانه اسلام می‌دانستند…من نمی‌خواهم بگویم هر روحانی کذا…
(روحانی بدتر ازشمر):من بعضی روحانیهاراازشمرهم بدتر می‌دانم-من عرض می‌کنم که این روحانیتی که اسلام راتاحالابه مارسانده است،اگراین روحانیت واین اشخاص نبودند،ماحالاازاسلام اطلاعی داشتیم؟کی همه این مسائل اسلام راضبط کرده و دسته‌بندی کرده وبه ماداده؟همین روحانیین بودند.از زمان حضرت صادق- لام اللَّه علیه- که فقه اسلام وشیعه تدوین شد،همین روحانیین بودند».
12خرداد1360(انتقاد):
«انتقادبایدبشود.تاانتقادنشود،اصلاح نمی‌شودیک جامعه.عیب هم درهمه جا هست؛هرتاپای انسان عیب است وبایداین عیبهارا گفت وانتقادات راکرد؛برای اینکه اصلاح بشود جامعه».
18خردا1360(نامه سرگشاده مزخرف است):
«اگریک جایی عمل به قانون شدویک گروهی درخیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته‌ام که قدم بقدم پیش می‌رود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلرمبدل می‌شودانسان، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان رامبدل می‌کند.اگرقانون در یک کشوری عمل نشود، کسانی که می‌خواهندقانون رابشکننداینهادیکتاتورانی هستندکه به صورت اسلامی پیش آمده‌اندیابه صورت آزادی وامثال این حرفها. از هیاهو و جنجال دست بردارید،روزنامه‌هاازهیاهو و جنجال دست بردارند، قلم دارها ازهیاهوو جنجال دست بردارند،نویسنده‌هادست بردارند،گوینده‌ها دست بردارند،اگراین طوربشود،یک کشور قانونی ماپیدا می‌کنیم که همان کشور اسلامی است ودیکتاتوری ازاین کشوربیرون می‌رود.بستن بازارامروزوراهپیمایی امروز، بستن بازارو راهپیمایی در مقابل رسول اکرم است،در مقابل اسلام است و شما هوشیار باشید که مبادا این گروهکهای فرصت طلب به بهانه اینکه چه شده وچه شده بخواهند راهپیمایی کنند و بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را،هرکس می‌خواهدباشد،با قلم، با زبان،با هرچه بخواهد باشد، معرفی کنند، من او را خواهم منزوی کرد. بنا بر این، من تا سر حد امکان، تا آنجایی که اسلام را در خطر نبینم و بازیهای سیاسی نخواهد اسلام را و مسلمین رادرخطر بیندازد، به آنها نصیحت می‌کنم و خاضعانه از آنها می‌خواهم که دست بردارند از این شیطنتها واگراحساس خطر بکنم،همان طوری که بامحمدرضا عمل شدبا همه آن طور عمل خواهدشد.امروزبازاربستن،راهپیمایی کردن،سخنرانیهای انحرافی کردن،تمام اینهابرخلاف مصالح اسلام وبرخلاف مصالح خدای تبارک و تعالی که اسلام رابرای ما الگو قرار داده است می‌باشدوحرام است.بستن بازار درهرجاو راه افتادن درکوچه ومحله‌ها بدون اینکه ازطرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد،این انحراف است ومحرّم است وقوای انتظامی ونظامی و پاسداران و بسیج وتمام ملت موظف‌اند،شرعاًمکلف‌اندبه تکلیف الهی که جلوگیری از این مفسده‌ها بکنند.من باز به همه این آقایانی که می‌خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهندو نمی‌دانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام می‌کنم که برگردیدبه اسلام، برگردیدبه قانون،برگردیدبه قرآن کریم، بهانه درست نکنیدکه اسباب این بشودکه شما همه به انزوا کشیده بشوید.من به بسیاری از شماعلاقه دارم ومیل دارم که همه به قانون عمل کنندوهمه درجای خود باشندو چنانچه این طور نباشد،مسأله طور دیگر خواهد شد».
20خرداد1360(عزل بنی صدرازفرماندهی کل قوا):
«ستادمشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران!آقای ابو الحسن ایران آقای ابوالحسن بنی صدراز فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده‌اند».
24خردا1360(امیرانتظام،بازرگان ورفقایش):
«مااگراحتمال این معنارا بدهیم که این جریانی که در روزنامه‌ها دیده می‌شود و دیده شد،جریان برای این جهت باشدکه این کشور را نگذارند ثبات پیدا بکند،باید دنبال کنیم آن قضیه رفراندم و قبل ازاو،قضیه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام بوده و آن مسائل. آن وقت آمدندآقایان پیش ما؛همه این آقایانی که،آقای بازرگان و رفقایش گفتند:ماخیال داریم این مجلس رامنحلش کنیم.من گفتم:شماچه کاره هستید اصلش که می‌خواهیداینکاررابکنید!شماچه سمتی داریدکه بتوانید مجلس منحل کنید؟پاشویدبروید سراغ کارتان.وقتی دیدند محکم است مسأله،کنار رفتند.و الآن یک جریانی در کار است- من الآن نمی‌خواهم اشخاص هیچ صحبتش بشود- اما جریانی هست در کار که اگر کسی توجه بکند به مسائلی که در این اواخر هی پیش آوردند،در روزنامه‌های مختلف پیش آوردند، یک جریانی در کار است که آن جریان انسان را از این معنا می‌ترساند که بخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد طرف امریکا؛ بخواهند از این راه پیش بروند. و این یک مسئله‌ای است که به قدری اهمیت دارد در نظر اسلام و باید آن قدر اهمیت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و دیگران که اگر احتمال این را بدهید، باید مقابلش بایستید، نه اینکه اول یقین کنید به اینکه مسأله این طوری است. بعضی چیزهاست که اگر انسان احتمالش را بدهد، یک احتمال صحیحی بدهد، باید دنبال کند او را و به آن اعتراض کند.شما اگر احتمال بدهید- یک احتمال درستی- که یک ماری الآن توی این اتاق هست پامی‌شویدمی‌روید بیرون؛احترازازآن می‌کنید.ما اگر احتمال این معنا رابدهیم که این جریانی که در روزنامه‌ها دیده می‌شود و دیده شد، جریان برای این جهت باشد که این کشور رانگذارند ثبات پیدا بکندباید دنبال کنیم آن قضیه رفراندم و قبل از او، قضیه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشودکه در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام بوده و آن مسائل.آن وقت آمدندآقایان پیش ما؛همه این آقایانی که، آقای بازرگان و رفقایش گفتند:ما خیال داریم این مجلس رامنحلش کنیم.من گفتم:شما چه کاره هستیداصلش که می‌خواهید اینکاررابکنید!شماچه سمتی داریدکه بتوانیدمجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان.وقتی دیدندمحکم است مسأله،کناررفتند.مسئله انحلال مجلس خبرگان روی این زمینه بودکه آنهایی که توجه به مسائل دارند،این آقایان راکه توجه به مسائل و ریشه‌های مسائل کم دارندوادار کردند؛ روی این زمینه که دیدندمجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد،یک مجلسی شدکه اکثرش ازعلماهستند.اینهاازاینهامی‌ترسند-خوب،ازاین علمامی‌ترسند-ضربه خوردند، دیدندیک مجلسی است که مجلس علماست؛اینهااگرقانون بنویسند،یک قانونی می‌نویسندکه بامزاج غرب وشرق سازش نداردو آن غیر آنی است که شرقی می‌خواهدیاغربی می‌خواهد.ازاین جهت،این آقایان راوسوسه کردند،وادار کردند.این آقایان هم توجه به مسائل خیلی ندارند-مع الأسف-با اینکه بودنددر مسائل سیاسی.و از این جهت، آن طرح را درست کردن».
(رفراندوم):آنهامی‌خواستندکه یک مجلسی باشدبه صورت مجلس؛مثل بعضی مجالس سابق،که بود و افرادی باشندازهمین افرادی که درست شده است و می‌شود و سینه برای غرب می‌زنند.و دیدندنشداین.ازاین جهت،دنبال این افتادند که ماهمه بساط را به هم بزنیم!باز دو سه سال بنشینیم دوباره رفراندم کنیم: رفراندم برای اصل جمهوری!حالااگربرای اصل جمهوریش هم نگویند،رفراندم برای قانون اساسی؛رفراندم برای رئیس جمهور،رفراندم برای مجلس؛رفراندم کنیم برای اینها.این معنایش چیست؟معنایش این است که ثبات این مملکت رااز دست بگیرند.اینکه الآن ثبات داردو از افتخارات این انقلاب است که در ظرف یک سال همه این چیزهادرست شد،این را از دست بگیرند، بگویند حالا نشد، دوباره از سر! دوباره از سر!؛ آراء مردم است. خوب،اگر میزان آراء مردم است،آراء مردم است اینها که هستند.اینها که از اروپا نیامده‌اند! اینها آراء همین مردم‌اند؛ همین مردم‌اندکه به مجلس رأی دادند،وکیل تعیین کردند؛همین مردم‌اندکه به جمهوری اسلامی رأی دادندوهمین مردم‌اندکه به قانون اساسی رأی دادندوهمین مردم‌اندکه همه چیزراخودشان ایجادکردند. حالامادوباره از سر برویم سراغ چه مردمی؟باز برگردیم به این مردم! این مردم همان مردم‌اند که اگر پنجاه دفعه هم نظام به هم بخورد، همین است.اینها این اشتباه را دارند که خیال می‌کنند که اگر این دفعه به هم بخورد- مثلًا- فلان جمعیت تو کار می‌آید. اینها نمی‌دانند که اگر این دفعه به هم بخورد، یکی از اینها هم نمی‌آید! این دفعه مردم فهمیدند که چه اشخاصی به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصی به اسلام اعتقاد ندارند یا خیلی پایبند نیستند.اگر این دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اینهاراکنار می‌گذارد.یک اشخاص دیگری را می‌آورد در کار که آن اشخاص مطلوب مردم باشد،نه اینکه اشخاصی بیایند که غیر مطلوب باشند.لکن مسأله این است که آنها احتیاط کردند؛ما این احتیاط را بکنیم، بلکه ان شاء اللَّه، به هم بخورد این اوضاع،باز یک دو سالی تزلزل بشود، یک راه مفری برای امریکا پیدا بشود که ما را درست بتوانند تربیت کنند،ما که نمی‌توانیم خودمان را اداره کنیم،بیایندمارا اداره بکنند!این مسائل راپیش آوردند.و من می‌خواهم به شما آقایان بگویم که بیدار باشید و هوشیار! دشمنهای شما پشت همین دروازه‌های تهران ودروازه‌های ایران هستند.در داخل این کشور هم دشمنهای ایران هستند. یک دسته دشمن نیستند؛عده‌ای ازروی نادانی کار دشمن رامی‌کنند.
یک دسته هم دشمنهای سرسخت هستند که می‌خواهند که این جمهوری اسلامی نباشد،هرچه می‌خواهدباشد.جمهوری باشد،جمهوری دمکراتیک باشد،جمهوری هرچه می‌خواهدباشد؛جمهوری خلق باشد،اسلام تویش نباشد؛ برای اینکه اگرجمهوری اسلامی شد و قانون،قانون اسلامی شد، دیگر برای آن اربابها راهی پیدا نمی‌شود».
(عدم دخالت در سیاست توسط نظامیان):و وظیفه هر نظامی و هر پادگان این است که درامور سیاسی حکومت [دخالت نکند؛برای اینکه سرباز اگر وارد شد در امور سیاسی، سربازیش را از دست می‌دهد. یک سربازی که افکارش را متوجه بکندبه اینکه کی جلو باشد،کی عقب باشد،چه جور بشود،فلان گروه چه بشود،فلان گروه چه بشوند،این دیگر«سرباز»اسمش نیست؛این یک آدم سیاسی است که کلاه سربازی را غصب کرده!باید شما همه توجه کنید،سران این ارتش و همه قوای مسلح بایدموظف باشند به اینکه حفظ کنند تمام ارتش را از اینکه وارددر امور سیاسی بشود. ورود درامور سیاسی همان و حیثیت ارتش از بین رفتن همان.امور سیاسی در ارتش از هروئین بدتر است. چطور هروئین انسان راچه می‌کندو ازبین می‌برد،امور سیاسی هم باطن ارتش راازبین می‌برد؛ دید ارتش را از بین می‌برد. از این جهت، یکی از چیزهایی که لازم است برای شماو بایداین مطلب رابا جدیت،با قدرت، در همه جا بسط بدهید، این است که نگذاریددر امور سیاسی واردبشوند. نگذارید سیاسیونی که بخواهند بیایند در آنجا مسائل سیاسی بگوینددرآنجا صحبت بکنند. البته بیایند موعظه بکنند؛ بیایند دعوت به اصلاح بکنند،به صلاح بکنند، شجاعت رابه آنهایاد بدهند؛ اینها همه‌اش خوب است،اما بخواهندیک امور سیاسی راوارد بکننددرارتش،این نقشه‌ای است که اگراین قائل هم خودش نقاش این امرنباشد،نقشه‌ای است که کشیده شده است و این قائل را مِن حیثی که خودش هم حتی نداند، وارد معرکه کرده‌اند.
آن چیزی که ازهمه چیزها برای ابرقدرتها الآن [بیشتر]مطرح هست این است که ما این ارتشی که الآن دیدیم که انسجامش بحمد اللَّه، هست و قدرت نظامیش هست و نه ماه بیشتر هم دارد جنگ می‌کند و پیشبرد هم می‌کند، هر روز هم پیش می‌بردو خوب،این یک خوفی در قلب آنها ایجادکرده،اینهادارندکم کم مأیوس می‌شوند. از این جهت، می‌خواهند ارتش را از باطن یک اشکالاتی در آن ایجاد کنند. یکی از اشکالات بزرگ همین است که امور سیاسی را وارد کنند در ارتش و بیایند صحبتهای سیاسی بکنندوبیایندحرفهای سیاسی بزنند.بیایندیک گروهی گروه دیگرراچه بکنند؛شما هم وارد بشویددراین میدان، یک دسته‌تان اهل گروه کذا بشویدویک دسته هم اهل حزب کذابشوید؛ودایماً افکارتان بیاید سراغ حزب بازی،سراغ گروه بازی وسراغ این مسائل.و این همان است که ارتش را ازدست می‌برد؛همه چیزارتش راازبین می‌برد.ولهذا،من به سران ارتش امرمی‌کنم به اینکه بایددر ارتش مسائل سیاسی طرح نشود. اشخاص اگر بخواهند بیایند آنجا صحبت بکنند،اگرازسیاسیون هستند،اینهارا نگذارند بیایند در ارتش صحبت بکنند. اینها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لکن متحرک به حرکت دیگران و به تحریک دیگران هستند.این ازمسائل لازم برای ارتش است. همان طوری که راجع به موادمخدره هم من گفتم به آقایان وشماها هم همه باید توجه داشته باشید، آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند،ارتش را از بین می‌برند.این اموری است که باید حتماً در ارتش با کمال قدرت اجرا بشود».
(بنی صدر گوینده خوبی است):«با اینکه من می‌دانستم که امثال آقای بنی صدرگوینده خوبی هستند،امادرپیشرفت مطالب،شماهاهستیدکه پیش می‌روید، سرباز است که کار را انجام می‌دهد، لکن ممکن است صدامیان یک وقت تبلیغ کنند به اینکه چه و روحیه ارتش خودشان رابا این حقه بخواهند بالا ببرند و روحیه ارتش مارابخواهندپایین بیاورند.شمااگربعدازاین واقعه،یکی دوتاپیروزی پیدا بکنید، این مطلب هم شکسته می‌شود و نمی‌تواند صدام دیگر تبلیغ بکند به اینکه نه، دیگرروحیه‌هاضعیف شده است؛نه،روحیه‌هاسر جای خودش هست،مسئله‌ای هم واقع نشده است وارتش هم همه چیزش سرجای خودش است،فرماندهان سر جای خودشان هستند،هیچ قضیه تازه‌ای واقع نشده.رئیس جمهور ریاست جمهوریش رابکند؛لازم نیست که رئیس [قوا] هم باشد».
25خرداد1360(جبهه ملی و لایحه قصاص):
«من مى خواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروزاعـلام شـده است،اساس اين راهپيمائى چى هست.من دو تااعلاميه ازجبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى كرده است،ديدم.دريكى ازاين دواعـلامـيه،جزء انگيزه اى كه براى راهپيمائى قراردادند،لايحه قصاص است،يعنى مردم ايـران رادعـوت كـردنـدكه مقابل لايحه قصاص ‍ بايستند.درچيزديگرى كه منتشركرده بودند،اعلاميه ديگر،تعبيراين بودكه لايحه غيرانسانى.ملت مسلمان رادعوت مىكنندكـه درمـقـابـل لايـحـه قـصـاص راهـپـيـمـائى كـنـنـد،يـعـنـى چـه؟يـعـنـى درمقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند،من آن چيزى راكـه بـسـيـارمـوردتعجبم است،اين نيست كه دراعلاميه جبهه ملى براى لايحه غيرانسانى(بـه اصـطلاح او)قصاص يعنى حكم غيرانسانى قرآن!!يعنى حكم غيرانسانى اسلام! اعـلامـيـه بـدهـنـدومـردم رادعـوت كـنـنـد كـه ايـهـاالنـاس بـيـائيـددرمـقـابل اسلام قيام كنيدواستقامت كنيد.من ازآنها همچوتوقعى داشتم ودارم،امابعضى كه اعـلامـيـه دادنـدوتاييدكردنداين راهپيمائى هارا،آياخوانده انداين اعلاميه هاى جبهه ملى را؟ديـده انـدكـه ايـن راهـپـيـمـائى رادعـوت كـردنـدويكى ازانگيزه هاى آنهااين است كه بيائيدمقابل قرآن قيام كنيد؟منتها لفظش رانگفتندوواقع صريحش همين است.اگراينها خـوانـدنـدايـنرا،غـفلت كردندازاينكه اين راهپيمائى براى مقابله بااسلام است، براى مقابله با جمهورى اسلامى است وبراى مقابله با حكومت اسلام است.من عجالتا كارى ندارم كـه آيـا دولت آقـاى رجائى يك دولت فعال است يانه و آيا كارهايى كرده است كه بايددر مـقـابل اوايستاديانه وكار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيايك مجلسى استكـه ازمـلت اسـت يـا نـه وكـار نـدارم بـه ايـنـكـه قـوه قـضـائيـه آيـابـه تـكـاليـف شعمل مى كنديا نه،به اينهامن كارى ندارم واگرراهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بـود،آنهـم صـحـبـتـى نـبـود ومـمـكـن بـودكـه عـمـل بـشـود،امـاراهـپـيـمـائى درمقابل اسلام درمقابل صريح قرآن!!درمقابل حكم ضرورى اسلام!اينراچه جورتعبيركنيم؟من بايد متاسف باشم، من بايدبسيارمتاسف باشم ازاينكه غيب نمى دانم،نمى دانستم درچنته اينهاچه هست.من بعضى ازاينهارامى پذيرفتم،به ايشان هم محبت مى كردم،ليكن نمـى دانـسـتم كه اينهابرضدقرآن هم قيام مى كنندمن نمى دانستم كه اينها ائتلاف پيدامـى كـنـنـد،مـركـز ائتلافشان يكجااست وائتلاف پيدامىكنندبا منافقين-که شناخت شـان رااشـخـاصى كه مطالعه كردندمىدانندچيست-ائتلاف كرده اند با اين جبهه هاكه مـاسـك راازروى صورتشان برداشتندوبه طورصريح مردمرادعوت كردندبه اينكه اى مـسـلمـان هـابـيـائيـدوحـكـم قـرآن را،حـكـم غـيـر انـسـانـى قـرآن را!! ولاحـول ولاقـوه الابـالله دريـك كـشـوراسلامى اينطورسب بر قرآن وسب براسلام به مـرئى ومـنـظـرمـسـلمـيـن بـشـودوفـلان مـقـام هـم تـايـيـدكـنـدو دعـوت بـه شـورش درمقابل چه؟درمقابل نص صريح قرآن؟امروزدعوت به راهپيمائى،2بعدازظهردعوت به راهپيمائى است،به حسب چيزىكه در اعلاميه شان ثبت شده است،دعوت به راهپيمائى است درمقابل اين حكم غير انسانى اسلام!مابااينهائى كه اظهاردوستى مى كنندو تيشه بـرداشـتـه انـدو بـه ريـشـه اسـلام مـى زنـنـد،بـايـدچـه بـكـنـيـم؟در تـمـام طول سلطنت رضاخان ومحمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد».
(هیات حل اختلاف بین سه قوه):وبناى براين شدكه ديگرروزنامه هاتانو صـحبت هاتان براى تشنج نباشد،آيا شماوفاكرديدبه عهدخودتان؟دراينجا آمديدو قرارداديدبه اينكه،يعنى بعدازاينكه مى خواستيدبه جنگ هم برويد،به اين منتهى شـدكـه يـك هـيـات سـه نـفـره اى باشد،يك نفرازطرف آقاى رئيس جمهور،يك نفر هم ازطـرف آن آقـايـان و يكى هم من تعيين كنم،اينهاحَكَم باشندبعدازاينكه حَكَم رفته است وديـده اسـت ومواردخلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است درروزنامه هايشان بودكه اين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است، يعنى اين سه نفرى كه يكى اش راخودايشان تعيين كرده ويكى اش راهم مجلس تعيين كرده است و آن دونفرديگريعنى رئيس مجلس وآن دوتاى ديگر و يكى اش راهم من تعيين كردم واينهاحكميت كردند،نظيرآن حكميتى است كه ابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده».
(نهضت آزای بگوید اعلامیه جبهه ملی کفرآمیزاست)«بـيـائيـدحـسـاب خـودتـان راجـداكـنـيـد.آيـانـهـضـت آزادى هـم قـبـول داردكـه،آن حـرفـى راكـه جـبـهـه مـلى مـى گـويـد؟آنـهـاهـم قـبول دارندكه اين حكم،حكم قصاص كه در قرآن كريم وضرورى بين همه مسلمين است،غـيـرانـسـانـى اسـت؟آيـاايـن نـمـاز شـب خـوان هـاايـن راقـبـول دارنـديانه؟شك ندارم كه قبول ندارند.خوب،اعلام كنيد.چراساكت نشسته ايد،مگرنهى ازمنكرفقط بايدمن رانهى كنيد؟نهى ازمنكر فقط براى اين است كه دولت راخردكنيدومجلس راخردكنيدوچه؟!بامنكرمى خواهيدنهى ازمنكركنيد؟!كدام منكر؟شمامى فرمائيدكه آن كسى كه دعوت مى كندبه اينكه بيائيدباحكم غيرانسانى اسلامراهـپـيـمـائى كـنـيـد،مـسـلمـانهـا بـنـشـيـنـنـدتـمـاشـا كـنـنـدسـب بـه رسول الله بشود،سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است.راديوى بعدازظهررامابازكنيم، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است،قرآن راسب كرده است».
(عقل رجایی)«هى نرويددنبال اينكه رجائى علم ندارد،اين عقلش بيشتراز علمش است وبعضى ازشما علمتان بيشترازعقلتان است».
(مارابازی ندهید!)«خـوب شـمـاتـاآن آخـرهـم اعليحضرت رامى خواستيدش، به من گفتيدديگر،اينكه نمى تـوانـيـدحـاشـاكـنيد،تا آن آخرهم مى گفتيدخوب، ايشان باشند،اعليحضرت همايونى باشندحكومت نكنند.شمائى كه تاآخرهم اينطوربوديد،بختيارهم تاآخرمى خواستيد،آخـرشـما نبايدديگرمارابازى بدهيد».
1تیر1360(عزل بنی صدر):
«پـس ازراى اكـثـريـت قـاطـع نـمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى مبنى بر اينكه آقاى ابوالحسن بنى صدربراى رياست جمهورى اسلامى ايران كفايت سياسى ندارد،ايشان راازرياست جمهورى اسلامى ايران عزل نمودم».
1تیر1360(هرچه داده ام پس می گیرم!):
«قبلا هم گفته بودمكـه اگـر مـن احـسـاس خـطـر بـكـنم آن چيزى راكه به شماداده ام پس مى گيرم».
4تیر1360(عقدازدواج دو پسرباهم در در دوره پهلوی):
«درشيراز درملاء عام كار جنسى انجام دادندو عقدبين دوپسرواينهامسائلى بـود،مـقـدمـه بـودكـه اين مسائل رادرجامعه گسترش دهندواين ملت همه چيزش راازدست بـدهـد. خـداونـد خـواسـت كـه نـجـات بدهداين ملت راوالبته آنهادست بردار نيستند».
13تیر1360(خدامجلس خبرگان راحفظ کرد):
«ازهـمان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مى خواستندراى بدهند،مورد تحريم واقع شد.يـك دسـتـه اى،يـك گـروهـى تـحـريـم كـردندووقتى كه مجلس خبرگان تاسيس شددرتـاسـيـس اش مـخـالفـت هـاشدوبعدازآنكه ديدندتاسيس شدواشخاصى كه درمجلس ‍خـبرگان هستندفقهاهستنديادانشمندانى كه درخط اسلام هستند،شروع به مخالفت شد وطرح انحلالش پيش يك عده اى ريخته شدو خداوند حفظ كرد».
18تیر1360(تعزیر یعنی بیمه!):
«تـعـزيـر اسـلامـى بـيـمـه كـنـنـده حـيـات ونـظـام كـشـور اسـت وسـسـتـى وسهل انگارى دراين امر ترحم بر پلنگ تيز دندان است».
11مرداد1360(آقای رجایی شما منصوب ولی فقیه هستید!):
«جناب آقاى محمد على رجائى ايده الله تـعـالى رابـه ريـاست جمهورى كشوراسلامى ايران برگزيده واين مسووليت بزرگ وبـار سـنگين رابرعهده او گذاشته است.و چون مشروعيت آن بايدبانصب فقيه ولى امربـاشـد،ايـنـجـانـب راى مـلت را تـنـفـيـذو ايشان رابه سمت رياست جمهورى اسلامى ايران مـنـصـوب نـمـودو مادام كه ايشان درخط اسلام عزيز و پيرو احكام مقدس آن مى باشند و ازقـانـون اسـاسـى ايـران تـبـعـيـت ودرمـصـالح كشوروملت عظيم الشان درحدود اختيارات قانونى خويش كوشاباشندواز فرامين الهى وقانون اساسى تخطى ننمايند،اين نصب وتـنـفـيـذبـه قـوت خـود بـاقـى اسـت.واگـرخـداى نـاخـواسـتـه بـر خـلاف آن عـمـل نـمـايـنـد،مـشـروعـيـت آن راخـواهـم گـرفـت»
19مردا1360(جاسوسی وخبرچینی برای هم):
«ومن به حسب تكليف شرعى به همه ملت عرض مى كنم كه هر منزلى اين دو سه ت منزلى كه در اطراف خانه خودش است نظربكندببيندچه جورمى گذرد درسرتاسرملت.وقتى مـمـكـلت مـال خـودشـمـاهـسـت ودارنـدبـرضـدمـمـلكـت شـمـاعـمـل مـیكـنـنـد خـودتان بايداين مسائل راحل بكنيدوننشينيد كه دولت بكند. دولت همچوقـدرتـى الان نـداردكه همه درسرتاسركشورعرض مى كنم اطلاعات داشته باشد.خود شـمـابـايـدجـمـعـيـت اطلاعاتى وگروه اطلاعاتى باشيد.خوب هر انسانى مى تواندكه بـفـهـمـد ايـن مـنـزل هـمـسـايـه كـى هـاهـسـتـنـدوچـه مـى كـنـنـد،آن منزل آن طرفيش هم چه مى كند.اين دوسه تا منزلى كه اطراف است،آن شما راتحت نظربـگيردشما هم اوراتحت نظر بگيريد. اگرده روز،بيست روز،يك ماه اين كار بشودكه هـمـه مـردم تـوجه به اين داشته باشندكه اين همسايه من چه مى كند،توخانه همسايه منكى رفت وآمدمى كند،پيداكردن يك ردپائى ازاين منافقين ومنحرفين فورا اطلاع بدهندبـه آن كـمـيـتـه نـزديـك،بـه آن كـلانـتـرى نـزديـك اطـلاع بـدهـنـدكـه يـك هـمـچـودرآن منزل هاست،گراينطور بشود زودحل مى شود».
17شهریور1360(حزب جمهوری اسلامی):
«حزب شما هم معرفى اش آنطورى كه درآنوقت مى كردندهمين طورها بودكـه ايـن حـزبـى اسـت كـه حـزب حاكم وانحصار طلب وكذاوكذاو چنان.خوب،من افرادالبـته تمام حزب راكه من نمى شناختم ونمى شناسم لكن افرادى كه اين حزب راايجادكـردنـد،خوب،من شناختم،من آقاى خامنه اى رابزرگش كردم،من آقاى هاشمى رابزرگ كـردم، مـن آقـاى بـهـشـتـى را بـزرگـش كـردم.ديـدم ايـنـهـا ازاول تـا آخـر،بـسـيـارى از ايـنـهـا،خوب،من مى شناختم كه اينها اشخاصى نيستندكه نه انـحـصـار طـلب بـه آن مـعـنـائى كه آنها مى گويند،البته انحصار به اين معناكه بايداسـلام بـاشـد وغـيـر اسـلام نـبـاشد،همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است».
18شهریور1360(جنگ مسلحانه کارانبیاست):
«مساله دخالت درسياست درراس تعليمات انبياست،مساله جنگ مسلحانه بااشـخـاصـى كـه آدم نـمى شوندوخواهند ملت را تباه كنند،در راس برنامه هاى انبيا بوده اسـت».
(ملاهارازیادکنید!):«جديت بكنيددراينكه تحصيل بكنيدومحصل زيادبكنيد،ملا زياد كنيد.خيال نكنيدكه حالاااحتياجىنداريم،ماتا آخراحتياج به علماداريـم، اسـلام تـا آخراحتياج داردبه اين علما.اين علما اگرنباشنداسلام ازبين مى رود.ايـنـهـا كـارشـناس هاى اسلام هستندوحفظ كردند اسلام راتاكنون وبايداينهاباشندتا اسـلام مـحـفـوظ بـمـانـد».
(اسلام باروشنفکرحفظ نمی شود!):«اسـلام بـاروشـنفكرمحفوظ نمى ماند، روشنفكرش آن هست كه آيه صريح قرآن را مسخره مى كند».
11مهر1360(سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی):
«مـسـاءله مـهـم ديـگـر قـضـيـه عـضـوگـيـرى اسـت.شـمـابـايـدسـوابـق افـراد را قبل وبعداز انقلاب بررسى كنيد.اينكه خانواده اش كيست،بعدازانقلاب چه جورى بوده اسـت،ايـن رابـايـد حـتـى الامـكـان دقـت كـنـيـدتـاافـرادى نـيـايـنـد مـثـل حـزب و نـخست وزيرى آنچه شدبشود.اين امرى است كه بايددقت كنيدو نبايد در آن مـسـامـحـه شـود.البـتـه رعـايـت چـنـيـن امـرى درسـراسـرمـمـلكـت مـشـكـل اسـت،امـااگـرمـسامحه شودكارمشكل ترمى شود.بايدازافرادى صحيح كه مى دانـيـدريـشـه فـاسـدى نـدارنـد عـضـوگـيـرى كـنـيـد».
17مهر1360(حکم تنفیذریاست جمهوری علی خامنه ای بااین آیه!):
«ماننسخ من آيه اوننسها نات بخير منها او مثلها».
22مهر1360(صدور انقلاب باطبقه 3):
«اگربخواهيم انقلاب راصادركنيم بايدكار ىكـنـيم كه مردم خودشان حكومت رابه دست گيرندتا مردم به اصطلاح طبقه سه روى كاربيايند».
29مهر1360(وصیت به سپاه):
«سعى كنيداسلامتان ازروحانيت جدا نشودو باآنـان كـه اسـلامـشان باروحانيت مخالف است،مخالفت كنيد».
26آبان1360(روحانیت):
«اگرروحانيون نبودند،ماالان ازاسلام اطلاعى نداشتيم. اين مجاهدت روحانيون هست كه ازخودشماهستند،آنهاهم مجاهدت آنهاست كه براى مااسلام راتاكنون نگه داشته است ودرهـرمـساله وگرفتارى كه براى اسلام پيش مى آمده بازپيشقدم همين هابودندوهمين هـابـودندكه قيام مى كردند،حالايا موفق مى شدنديا سركوب مى شدند».
19اسفند1360(عدم دخالت سپاه در سیاست):
«اين قوا و به فرماندهان اين قواكه اين افراددرهيچ يك از احزاب سياسى،درهـيـچ يـك ازگـروه هـاوارد نـشـوند.اگرارتش ياسپاه پاسدار يا ساير قواى مسلحه در حزب وارد بشود،آن روز بايد فاتحه آن ارتش راخواند.درحزب وارد نشويد،درگروههـا واردنشويد.اصلا تكليف الهى شرعى همه شمااين است كه يابرويدحزب يابيائيد ارتـش بـاشـيـد.مـخـتـاريـد،ازارتـش كـنـاره گـيـرى كـنـيـدبـرويـددرحـزب،مـيـل خـودتان است اما هم ارتش ‍ وهم حزب،معنايش اين است كه ارتشى بايداز ارتشى اش دسـت بردارد،بازى هاى سياسى بايدتوى ارتش هم واردبشود.درهر گروهى كه واردهستيدبايداز آن گروه جدا بشويد،ولو يك گروهى است كه بسيار مردم خوبى هم هستند،ولويـك حـزب اسـت كـه بـسـيـار حـزب خـوبـى هـسـت، لكـن اصل حزب واردشدن براى ارتش،براى سپاه پاسداران،براى قواى نظامى و انتظامىوارد شـدنش ‍ جايزنيست،به فسادمى كشداينها را. و من عرض مى كنم كه كسانى كه درراس ارتش هستندوكسانى كه درراس سپاه پاسداران هستند موظف هستندكه ارتش راوسپاه راوـايـر قـواى مسلح را از احزاب كناربزنندو اگر كسى درحزب هست،بايداورا ازارتش بگوينديادرآنجايادراينجا،وهمين طور سپاه پاسداران وهمين طورسايرقواى مـسـلح بـايـدوارددرجـهـات سـيـاسـى نـشـونـدتا انسجام پيدابشود.اگر بشويد،بـالاخـره بـه هـم خـواهـيـدزدخـودتـان را و بـالاخـره درمقابل هم خواهيد ايستا و نظام را به هم خواهيد زد».
(ماخذ:صحیفه نور،ج14و15و16)
محمد شوری/نویسنده و روزنامه نگار/1اسفند1393

چند سال پیش (سری دوم)

در 10 شماره نقبی زدیم به تاریخ گذشته،ازحوادثی که منجر به انقلاب شد و رویدادهایی که در تاریخ انقلاب بهمن 57 بوقوع پیوست.

در 10 شماره دوم 5قسمت به هاشمی رفسنجانی و 5قسمت بعد به دهه60 که همچنان ادامه خواهد داشت،پرداختیم.

دیدگاه واطلاع و حضور نویسنده در قبل و بعدازانقلاب در انتخاب موضوع و ترتیب  وگزینش ها دخالت داده شده است.سعی ما در استقلال، بی طرفی و امانت داری است.واین تمام نقل وقول ها واتفاقات نیست.

مجموعه  دوم ده شماره بعدی چند سال پیش در اینجا تقدیم خوانندگان می شود.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

چند سال پیش(11)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(1)سیاست خارجی، جنگ و«مک فارلین»

 روزنامه اطلاعات،12آبان1361(نطق پیش ازدستور):

تاصدام هست کلمه صلح را بکارنبرید.اگرحقوق ما را بپردازند،آنچه مطرح است متارکه جنگ است و آن هم درصورتی است که در شرایطی باشیم که تمام حقوق مستضعفین منطقه و مخصوصاملت عراق تامین شده باشد.(نقل از نشریه شماره 47رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

11دی1363(سمینارفرماندهان نیروی زمینی):

من پیش بینی می کنم که مادرگیریهای طولانی و همه جانبه با استکبارخواهیم داشت؛و اگر ما به عنوان حکومت سایه امیرالمومنین(ع)بخواهیم در دنیا باشیم هیچگاه این قدرت های ظالم  با ماسازگارنخواهند بود.اگر روزی آمریکابه ماتمایل نشان بدهد،دو دلیل دارد:یا از ترس است و یا اینکه احساس می کندمادست ازمبارزه برداشته ایم؛درغیراین صورت هیچگاه سازش بین دیو و فرشته و آب وآتش امکان پذیرنیست.

(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

14اردیبهشت1364(دردیدارباگروهی از رزمندگان):

عراق امروزبه مراتب ضعیف ترشده است.این منظقی نیست که حالاحرفمان راپس بگیریم شمادرنظربگیریدحالاکه عراق ازداخل هرروزازطرف ماتهدیدمی شود،آیادرست است که ازحرف خودمان تنزل کنیم؟آنها اگر ما و شما را می شناختند اصلا این توهمّات و توقعات را نداشتند.حالاکه ما کنارجاده بصره و بغدادهستیم و موشک های ما می تواند بغداد را بزند چرا باید اظهارضعف کنیم؟مابرسرحرف خودمان این همه شهیددادیم و این همه مرارت کشیدیم و این غیرمنطقی است که تغییرموضع از روی ضعف بدهیم. حالا که ما ازهرلحاظ قدرتمندهستیم.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30اردیبهشت1364(دردیدارباوزیرامورخارجه عربستان):

همانطورکه گفتم بدون آنکه حرب بعث که مسئول این جنگ است کیفرببیند وحقوق حقه مردم ایران داده شود،راه دیگری وجود ندارد و هر راه دیگری موردقبول ما نمی باشد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی3تیر1364(درپایان سفربه لیبی):

وقتی که چندنفرتعدادی ازآمریکائیهارابه خاطرآزادکردن دوستان خوداززندان صهیونیستهاگروگان می گیرندآنهاراتروریست می خوانند،ولی دیگرآن زمان گذشته است که اسرائیلی ها به جنوب لبنان بیایندوهزاران مسلمان راگرفته و زندانی کنند،درحال حاضرمسلمانان جهان به این نقطه رسیده اندکه اگرآمریکا،انگلیس، فرانسه و ایتالیابخواهنددخالت کرده و نیرو پیاده کنند آنها درکامیون های پر از موادمنفجره می نشینند و لبنان را به جهنمی از آتش آنان تبدیل خواهندکرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 10رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،5مرداد1364(دردیداربامشاوررئیس جمهوری غنا):

اگر جنگ بما تحمیل نشده بود،بخشی از مخارج جنگ را در دنیا صرف مبارزه با سلطه گری می کردیم با وجود این مشکلات ما از یاری کشورهای جهان سوم دریغ نکرده ایم و درحدتوان خود درجهت اهداف خود این مسئله را دنبال خواهیم کرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره  11رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

13مهر1364(نمازجمعه)

اسرئیل را اگر بخودش واگذار کنیم،یک وجب از زمین فلسطین را به فلسطینی ها نخواهد داد، تا حقیقتا زور بالای سرش نباشد،تا بمب بالای سرش نباشد،تا بمب در مقابل خانه شان منفجر نشود، یکوجب رمین را به فلسطینی ها نخواهند داد و از این روند صلح هم ناراضی نیستند،برای اینکه روندصلح داردتفرقه در دنیا می اندازد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 13رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آبان1364(درمراسم آئین تحلیف دوره سیزدهم آموزشگاه افسری):

آنان که می گویندبایدجنگ رادراین مرحله متوقف کنیم،نادان هستندزیرا پایان جنگ در این مرحله باعث احساس قوت دشمن می شود و فشار را بیشتر می کند.تقاضای صلح ازسوی دشمن درشرایط قوت ما است.

(نقل از نشریه داخلی شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه کیهان،23آذر1365:

پس ازافشای تلاش آمریکابرای نزدیکی به ایران دولت ریگان می خواهدقضیه را به سلاح منحرف کند.ما آنقدر نیازمند اسلحه نیستیم که مجبور باشیم به خاطر اسلحه با آمریکا آن جورحرف بزنیم.

روزنامه کیهان،2دی1365:

در زمان مناسب در باره سفر مک فارلین منتشرمی شود.در زمان منتاسب فتوکپی پاسپورت های افرادی که همراه مک فارلین به ایران سفرکرده بودندمنتشر می شود. و احتمالا اسناد دیگری نیزبه موقع و درصورت نیاز در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد.

روزنامه کیهان،8بهمن1365:

مک فارلین پیام هایی برای رئیس جمهوری و نخست وزیر و من آورده بود که ما قبول نکردیم.درمورداسلحه چندکلت کمری به عنوان هدیه فرستاده بودکه آنهاراقبول نکردیم.قضیه کتاب مقدس هم بعدازسفرمک فارلین بوده است.چیزهای دیگری هم فرستاده بودندکه در موقعی که لازم باشد آنها را ارائه خواهم داد.

روزنامه سلام،18خرداد1370:

انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی را در منطقه بخشکانیم.انتقام خون های مقدس شهدا آن است که حرمین شریفین را از وجود خبیث حکام سعودی پاک شود.

روزنامه همشهری،13آبان1381:

درهمان قضیه مک فارلین ازهمان لحظه اول امام درجریان بود.یعنی قبول داشتندکه ما از آنها تسلیحات بگیریم.

یکبار دولت شهیدرجایی گفته بود ما با ملت کار داریم،نه دولت ها.وقتی امام این را شنیده بود فرموده بود این چه حرفی است که می زنید؟درجلسات خصوصی ما در آن دوران تصمیم گرفتیم که در سیاست خارجی برای خودمان مشکل درست نکنیم.بعدازحادثه حج حتی بعد از اینکه امام گفتند ازصدام بگذریم، از عربستان نمی گذریم،ما را جمع کردند و گفتند بروید و مساله حج راحل کنید.

چند سال پیش(12)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(2)اقتصاد

روزنامه جمهوری اسلامی،20آبان1360:

یک توقیف بی جا،یک شعارمی دهندتوی دادگاه انقلاب،اطراف دادگاه انقلاب،رئیس دادگاه، انقلاب را،یا قاضی راتحت تاثیرقرارمی دهندکه این سرمایه داررابگیر،حالااین سرمایه دار را گرفتن آسان است،اینکه هست وداردکارمی کندشما این رامی گیرید،درسراسرکشورکبریت می کشید به اقتصادکشور.

(نقل از نشریه شماره  28رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی(نظق مجلس)23اسفند1360:

فروش کارخانه هاتزی است که دولت روی آن کارمی کندوبنانداریم که آنهارابه پولدارها بدهیم.مامی خواهیم کارخانه هارابه مستضعفین بدهیم تا آنهابا کمک گرفتن ازدولت، کارخانجات رابگردانند.

(نقل از نشریه شماره 36و37رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص243،1ا(نمازجمعه)ردیبهشت1362:

خطرمهمی که اینگونه اصلاحات(اصلاحات اقتصادی)راتهدیدمی کنداین است که طبقه ثروتمند به خاطرامکانات مالی شان پست هاومقامات را بدست بگیرند و بانفوذ درمراکز قانونگذاری و اجرایی دوباره رشته هارا پنبه کنند.

کتاب در مکتب جمعه،ج5ص238(نمازجمعه)،2دی1361:

درموردبانک های خصوصی و وابسته به بیگانگان که منجربه ایجادبانک خصوصی درزمان پهلوی شد:

در زمان پهلوی خُرده خُرده بانک های خصوصی شروع می شود…امروزبانک لازم است.عمده بحث برسرشیوه عملکرد بانک است…این پول هایی که یک جاجمع می شودخیلی قدرت عظیمی است.بانک هامی توانندخط بدهند.مثلا بگویندخیلی خوب مابه کسانی که مثلا یخچال وارد کنند،وام می دهیم.یکدفعه صنعت یخچال مملکت را می شکنند.متاسفانه دردوران حکومت پهلوی برای ما بدترین وضع  از این جهت پیش آمده بود.سرمایه داران وابسته بانک تاسیس کرده بودند و به میل خودشان و به سیاست خودشان و با تعلیم اربابانشان سیاست کشور را می گردانندند.

6بهمن1363(دردیداربا اعضای حزب جمهوری اسلامی):

مابنانداریم که واحدهای صنعتی که حاکمیت سرمایه رادنبال می کنندودرخط سلطه اقتصادی هستند،امور را اداره کنند.ازطرفی هم نمی خواهیم که کارها همگی دولتی بشودوباصطلاح دولت سالاری پیش بیایددراینجا است که وظیفه بنیاد مستضعفان روشن می گردد.

شمامی توانیدحرکت های بزرگ اقتصادی را انجام بدهیدوطرح های عظیمی را پی ریزی  کنید.بسیاری از کارها است که باید دولت انجام بدهد و از طرف دیگر نباید سرمایه های هنگفت در اختیار بخش خصوصی قرار گیردکه اهرمی علیه دولت داشته باشند.

پیشرفت های مادر زمینه صنایع کشور در دست مردم است. جریان تجارت خارجی دیگر آنچنان نیست که هرسودطلبی بتواند فورا میلیونر بشود.در جریان کشاورزی دیگر یک وابسته به رژیم نمی تواند امتیازات کلانی برای تصاحب زمین و حفر چاه و غیره بگیرد.تجارت داخلی نیز بنحوی تغییرکرده که دیگر سود سرمایه بخش های خصوصی که دربانک سپرده شده بود مثل آب روان، از هستی مردم استفاده  نمی کندتا سرمایه های آنها بدون زحمت  به سرمایه های مضاعف تبدیل گردد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،6شهریور1364(دردیداربامدیران صنایع کشور):

آقایانی که حمایت ازاین سرمایه داران می کنندمی گوینداین به نفع مستضعفین است که این کارخانه دردست این ثروتمندی که مدیرخوبی است باشدکه تولیدافزایش یابد،کارگران هم بالاخره دراین بین چیزی بدست می آورند،این می شوداضافه تولیدبه قیمت غصب و استثمار. ولی این رفاه، هیچ وقت رفاه واقعی وحمایت ازمستضعفان نمی شود.حمایت ازمستضعفان این است که خودشان حاکم باشندبرمقدرات خودشان.

(نقل از نشریه داخلی شماره 12رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه سلام،29خرداد1372:

من خودراوقف انقلاب کرده ام.من چشم اندازآینده را بسیارروشن می بینم ودرآینده مشکلات ارزی نداریم.مادرآینده نه مشکل ارزی داریم،نه مشکل مواداولیه  ونه موادغذایی ونه مواد دارویی.

محمد شوری (نویسندنه و روزنامه نگار)

23فروردین93

چند سال پیش(13)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(3)سپاه،روحاتیت و ولایت فقیه

19دی1363(در دیدار با نماینده حضرت امام فرماندهان پایگاهها،تیپ ها،لشگرها و مسئولین واحدهای منطقه مرکزی):

ماکسانی را در سپاه می شناسیم که ازهمان روزهای اول تشکیل سپاه تاکنون درسطح یک سپاهی ساده ماده اند.اینها از عناصربرجسته بوده اندخوب فهمیده بودندکه کجاباید کار کنند. آمادگی فداکاری و میل بکارکردن برای رضای خدا در آنان آشکاراست.خیلی از هم درسی ها و همکارهایشان تاکنون نماینده مجلس اند و صاحب منصب دیگر شده اند ولی اینها موقعیت خود را درهمین حد ساده زندگی کردن حفظ کرده اند.

امروز زندگی یک سپاهی درسطح یک کارگرساده می باشد. و از مسکن و ترفیع شغلی و درجات کاری خبر ی نیست و هیچ مشوق مادی برای آنان وجودندارد.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

18اردیبهشت1365(دردیداربامسئولین حفاظت واطلاعات سپاه):

درشرایطی مثل کشور ما،دشمنان جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ درنهادی همچون سپاه خیلی سرمایه گذاری کرده و برای اینکار ازجاهای دور شروع می کنند.ممکن است مثلا یک بچه ای را بپرورانند و وی را بصورت آدم مقبولی وم طلوبی واردجریان کنند.(نقل از نشریه داخلی شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه آیندگان،6خرداد1360:

اویل انقلاب اختلافاتی به این شکل وجودنداشت.(اختلاف نظری گروهها واشخاص با روحانیت)حتی در مجلس خبرگان نیز آنچنانی وجودنداشت.اما به محض اینکه اصل ولایت فقیه در مجلیس خبرگان به تصویب رسید ناسازگاری با روحانیت آغازشد.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره17،رویدادها وتحلیل).

روزنامه سلام،12خرداد1370:

بدترین غیبت،غیبت هایی است که بعضی آقایان مقدسین می کنند. اول آدم را کافر می کنند و بعدبدی هایش را می گویندتابگویند ماغیبت مسلمانان رانمی کنیم.

کتاب در مکتب جمعه،ج6ص106؛6اسفند1361ک

باهمین رساله های موجود،باهمین ها احکام اولیه اسلام،بدون نیازبه توسل به احکام ثانویه،بدون نیازبه حق حکومتی،اگر اسلام را اجازه بدهند،ما درست اجراکنیم،ما در این مملکت دیگر محتاج نخواهیم داشت،ما در این مملکت فقیر به آن معنا نخواهیم داشت، نیازمند نخواهیم داشت.

روزنامه جمهوری اسلامی،7مرداد1364:

ازکارهای پر زحمت ما این است که باید با فقه مان که در مدرسه ها نوشته شده و دور از واقعیت زندگی است کارکنیم و چنین فقهی بی نقص نیست؛فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود.این فقه می تواند فقه بسیارمحکمی باشد.

روزنامه جمهوری اسلامی،(نمازجمعه)9مرداد1361:

بعضی ازدوستان مافرموده بودندکه ایشان(هاشمی رفسنجانی)فتواهای شاذ(کمیاب)رانقل می کند(دراقتصاد)اگرفتواهای محقق حلی و علامه حلی و ابن ادریس و شهیدثانی و شیخ طوسی دربعضی ازکتبش شاذ است و انسان کمونیست می شود،اگر این فتواها را نقل کند، من دیگر چیزی برای گفتن ندارم.(نقل از نشریه شماره 27رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

چند سال پیش(14)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(4)آزادی و مطبوعات

 روزنامه جمهوری اسلامی،25فروردین 1360:

دررابطه با توقیف روزنامه میزان،من چون به مشروعیت و صداقت قوه قضائیه اطمینان دارم. فکر می کنم وظیفه خودشان را انجام داه اند و اگر ثبات حکومت قانون باشد،شانتاژنکنیم،قوه قضائیه مفسرقانون وتشخیص دهنده است و ما نباید باشلوغ کاری نگذاریم که قانون اجرا شود.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره19رویدادها وتحلیل).

روزنامه جمهوری اسلامی،28مرداد1376:

به اعتقادمن،هم به نفع جامعه وهم به نفع مطبوعات است که فضای «تمیزحق وباطل»توسط مردم درکشوروجودداشته باشد.دراین فضامقداری قربانی خواهیم داد.اماقربانیانی که درمحیط خفقان وسانسورورمزگویی به وجود می آیدخطرناک ترخواهد بود.گاهی این جریان تبدیل به موج می شودوهمه چیز را باخود می برد.

روزنامه کیهان،11/خرداد1370:

اگرکسی انتقادداردقطعابایدبیان کندواگرماراه انتقادراببنیدیم،خیلی ضررمیکنیم.قطعاجلوگیری ازانتقادمنجربه دیکتاتوری می شود.قطعابایدراه انتقادبازباشدوانتقادباید آزادباشد.

 روزنامه کیهان،13اردیبهشت1365:

ماالان افرادی رامی بینیم وهرقدرنصیحت می کنیم وازطریق تقوا می خواهیم به این محیط سالم  برسانیم،هنوزیک مقاومت هایی منفی هست وخانم هایی متاسفانه پس ازهفت سال ازانقلاب هنوز به این راضی اند که مقداری از موهایشان بیرون باشد.تابحال با این طورافرادخیلی با نصیحت وموعظه برخورد کرده ایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیه را دارد ودربعضی مغازه ها این گونه مسائل ترویج می شود ودربعضی ازادارات هنوز خوب مراعات نمی شود واینهاخطرناک است وفکرمی کنم که پس ازهفت سال،تمحل  ماهم تمام بشود. مردم حزب الله چندبارطغیان کردندودیدیدکه درخیابانها ریختند وازهمین تریبون نمازجمعه وزیرکشور ودیگران خواهش کردند وبه آنها وعده دادیم …

روزنامه رسالت،13اردیبهشت،1365:

اردوگاههای خاصی برای عوامل فساد وبی حجابی ساخته می شود.مردم حزب الله تابه حال چندبار طغیان کرده وبه خیابان هاریختندوماجلوی آنهارا گرفتیم.ولی حالا مثل اینکه مقداری خشونت لازم است.

7اردیبهشت1364(دردیداربامدیران ومسئولین برنامه ریزی صداوسیما):

جامعه مابخاطررشدی که پیداکرده معمولاموافق صحنه های بی اثرفلان تیم اروپایی که ممکن است دربین عده ای جوان که آدم های بدی هم نیستندطرفدارداشته  باشد امااکثریت جامعه که انقلاب کرده اند وباانقلابی هستند اگر آنرانبینندحرفی ندارندوچیزی کم نمی آورند.

(نقل از نشریه داخلی شماره  8رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آذر1364(درسمیناربررسی ابعادگسترش وتعمیق انقلاب فرهنگی):

ازلحاط اخلاقی آنهامی خواستندآدمهای ضداخلاقی وفاسدرادرآموزشگاههابپذیرند،اماانقلاب فرهنگی می گویدکسانی باید درس بخوانندکه انسانند،دردطبقات محروم رامی فهمند و در جهت رفع مشکلات جامعه گام برمی دارند.مثلاکسانی که الان درکاروان های راهیان کربلابه طرف جبهه ها حرکت می کنندودرجبهه می جنگند،اینهاکسانی هستندکه چنانچه درس یخوانند باجان ودل درخدمت مردم جامه خودقرارمی گیرندومسلما اینهاارججیت دارند.

(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص نمازجمعه؛6،24دی 1361:

خطاب به ایرانیان خارج ازکشور:این توفیق جبری است برای شماکه دراین کشورزندگی کنید،گناه نکنید،جنایت نکنید،فسادنکنید،خودتان خانواده هایتان درمعیارهای اسلامی زندگی کنید…شماازشهوترانی وعیاشی وبی بندباری چه طرفی بسته اید؟ولی البته آنهایی که مخالف باجمهوری اسلامی اند،مخالف نظامند،ضدانقلابند،این که هیچ برایشان چاره ای نیست جزهمان بدبختی که الان رفتندبایک مشت بدبخت درخارج ازکشور…

کتاب درمکتب جمعه،ج5ص190(نمازجمعه)،12شهریور1361:

یک وقت صحبت این بودفلان کس مثلا عامل شاه بود،شکنجه گربود،وفاسدبوده،ودرگذشته چه کرده بودآنهایک مسائلی بودکه گذشته وحتی ممکن است آنهایی که به نحوی تنبیه شده اندیک روزی اینهارابرگردانیم وکاربه آنهابدهیم. 

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

5اردیبهشت 93 

چند سال پیش(15)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(5) گروهها، افراد،خامنه ای ومنتظری

 روزنامه جمهوری اسلامی،1تیر1360:

درروزهای قبل ازانتخابات ریاست جمهوری،آقای بنی صدرگفت: به نظرمن تنها کسی که غیراز من درمیان مردم رای دارد آقای مسعود رجوی است.این جمله،جمله ساده ای نبود و دلالت بر یک قرارداد استراتژیک بین اینها می کردکه امروز ما نتیجه آن را درخیابان های تهران و شهرستانها می بینیم.(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

اختلاف ما با  آقای بنی صدر در سه مورد خلاصه می شد:اول ولایت فقیه که آقای بنی صدر این را قبول نداردودربحث هایی که در مجلس خبرگان داشتیم ایشان با صراحت می گفت این اصل را قبول ندارم ودیکتاتوری است.براین اساس ما با ریاست جمهوری ایشان مخالفت کردیم…مساله دوم ..مصوبات مجلس را باید شورای نگهبان تاییدکندواین مورد را آقای بنی صدر وهمفکرانشان این اصل را قبول ندارندوهمانطورکه شنیده ایدایشان درسخنرانی هایش گفته است که من بزرگترین اندیشه قرن هستم ومساله سوم افرادناشناخته وکسانی که پای بندبه اسلام وانقلاب نیستنددورایشان راگرفتندودفترهماهنگی تشکیل دادندوروزنامه انقلاب اسلامی انتشاردادندواین مساله مورداختلاف ما بود.ایشان مرتبامارابه قدرت طلبی وانحصارطلبی متهم می کردوسعی داشت نمام مسایل رادرپشت پرده نگهداردبااین که مرتبا شعارمیدادمن حقایق را بامردم درمیان می گذارم.

آقای بنی صدرصریحادرمحضرامام گفت:من شورای نگهبان را قبول ندارم یکطرفه قضاوت می کنند. امام فرمودند تو(بنی صدر)خیال می کنی که این 11 میلیون آرای توست؟ مردم مسلمانند اگر بفهمندمرجعشان این آرا را نمی خواهد،تو500هزار رای هم نداری.چون آنها که برخلاف ما رای می دهند همین بی دینهاهستندوآنهادرانتخابات ریاست جمهوری به شمارای ندادند. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

 دریکی ازجلسات امام خیلی ناراحت شدند.امام خطاب به بنی صدر گفتنداگر بخواهی اینطورباشی دستورمی دهم توی همین خانه حبست کنند وتایکسال نمی گذارم بروی بیرون.خیال نکنی می گذارم بروی اروپا مقاله بنویسی.همینجا نگهت می دارم تاکشور آرام شود. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،13تیر1360(نمازجمعه):

(درجلسه ای با حضور آقای رجایی و مهندس بازرگان و آقای بنی صدر)،امام به (بنی صدر) گفتند تواین گروهکهای منافق رامسلح کردی،(بنی صد)گفت:خوب من اسلحه دادم خودشان را حفاظت کنند،جانشان حفظ بشود،امام فرمودندمگرتومسئول جان آنهاهستی،به درک که جانشان درخطرباشد،اسلحه مسلمانها رامی دهی به کی؟به محارب؟(نقل از نشریه شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،نطق مجلس،17مرداد1360:

ولایت فقیه،فرماندهی کل قوا،حکومت خط خالص اسلامی وگنجاندن سپاه پاسداران درقانون اساسی،رسواکردن ملی گرایان درمقابل شکستن بت بنی صدرازجمله اقدامات شهید آیت است. (.(نقل از نشریه شماره 22رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

8دی163درجمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی:

من و آقای خامنه ای ازسالهاپیش باهم بودیم.اززمان دزس آقای دامادویک سفرکربلاکه باهم رفتیم ودرمبارزات هم درکنارهم بودیم.آنموقع هروقت من دسترسی به آقای خامنه ای نداشتم احساس ضعف می کردم.الان هم همینطوراست.هرچه زمان می گذردایمان من به ایشان بیشترمی شود.ایشان یک عنصربرجسته باسواد،مجتهدمخلص وبسیارارزنده هستند. (نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

26دی1363(دردیداربااعضای فدائیان اسلام):

فدائیان اسلام مردم را به صحنه می کشاندندوزمانیکه مردم تجمع میکردندآیت الله کاشانی سمبل بسیارمناسبی بودچراکه ایشان یک شخصیت باسوادمتدین ودارای سوابق خوب بودند و لیبرالهاکه آمدند فکر کردندحالاکه کارها درست شده اول شر اینها را را از سرخودکم کنند و بعدسراغ کارهای دیگر بروند و هیچ امتیازی هم برای این آقایان قائل نشدندوحتی آنان را هم سرکوب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

10بهمن1363(دردیداربامعاونین سیاسی وزارت کشور):

ملی گراها ولیبرالهاکه طیف وسعی بودندسردرآخورغرب داشتند.اینها اصولا بدیگران ونیروهای انقلابی سهمی  در اداره کشورنمی دادند.در اولین کابینه  آنها ما تنها توانستیم دو پست غیر حساس را به آنهاتحمیل کنیم.(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

19بهمن1364(نمازجمعه):

لیبرالهاوآنهائی که وابستگی روحی به تمدن غربی دارندوالبته هم ریشه دریکی ازاین جریانات دیگر دارند و لیبرال بی خودنگفته نمی شود،یاریشه اش سرمایه داری است یا الحادیست یا همان اخلاق و بی بندوباریست یا انواع دیگریست منتهی شعار روشنفکری می شود و وقتی که تحلیلش کنیم،دریکی از اینهاهستند.اینهاباهرچه که زحمت برایشان درست کند،مخالف هستند.نمی توانندجنگ را تحمل کنند،خاموشی رامشکل تلقی می کنند،نمی توانند کمبود سوخت را قبول کنند،نمی توانندجیره بندی را قبول کنند،آنهابرایشان دردسرست.(نقل از نشریه داخلی شماره 17رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران) 

6آذر1364(درمصاحبه بارادیو وتلویزیون):

آیت الله العظمی منتطری برجستگی خاصی دارندوآن هم شرایطی است که مردم تشخیص دادنداین برجستگی را ازلحاظ آگاهی های وسیع سیاسی،اجتماعی علاوه براجتهادوشرایط عمومی مرجعیت است که ایشان خصوصیاتی دارندکه دردوران مبارزه شان کسب کرده اندکه این برجستگی را فقهای دیگری که وجود دارد وصلاحیت مرجعیت دارند،دارا نیستند.این جهت هم مورد قبول بودکه البته به آن صورت بحث نشد.فقط ما این جمله را اضافه کنیم مجلس خبرگان این انتخاب را صائب می داند. یعنی مردم درست انتخاب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30دی1364(دردیدارباجمعی ازنمایندگان برگزاری اجلاس ستادبزرگداشت مقام معلم):

من به آینده جمهوری اسلامی درسایه مرجعیت آیت الله العظمی منتظری خیلی امیدوارم. ایشان باطرزتفکرمبانی فکری ای که دارند در این مرحله شکل گرفتن حکومت اسلامی که قرار است مبانی اسلامی درجامعه پیاده شود،امیدماهستند.یک طرزتفکرفقهامثل ایشان در این مرحله می تواندبسیارکارسازباشد.درمساله زمین،درنفس ولایت، حکومت،وجوه شرعیه، خمس، زکات،مسائل مالیاتی و بسیاری ازمسائلی که امروزه دردنیا مطرح است نظرات بسیار نیرومندی دارند.تفاوت ایشان بابعضی ازفقهای عظیم الشان دیگر دراین است که ایشان یک قدم بیشتر از دیگران درجامعه بوده اند و با واقعیتها و نیازهای جامعه و اجتماع ما مانوس تر بوده اند. لذا این انس و درک به فهم مبانی منتهی می شود.(نقل از نشریه داخلی شماره16 رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

25تیر1365(درضیافت شام به افتخاراعضای مجلس خبرگان):

ما امیدواریم که درحیات خود از رهبری موجود جدا نشویم.اما باوجود قائم مقام رهبری انشاء

الله استحکام رهبری همچنان حفظ خواهد شد.زیرا بحمدالله تمامی شرایط رهبری در وجود آیت الله العظمی منتظری جمع است و ایشان از اعتبار بسیاربالایی برخوردارند.(نقل از نشریه داخلی شماره 22رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران). 

 روزنامه کیهان،20فروردین1368:

اینکه چیزی بنام تنازع قدرت درکشور درانقلاب ما وجود داشته باشد این ادعامال کسانی است که این انقلاب را نمی شناسند.قطعا ایشان(امام خمینی)علاقه شان به آیت الله منتظری از لحاظ عاطفی درکل این کره زمین شماره یک ونمره یک است.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

9اردیبهشت93

چند سال پیش(16)دهه 60…(1)

طاهر احمد زاده:

اسفند1359

«شماکه اینقدرامام امام درآورده اید،فردابه جای امام چه می خواهید بگذارید؟ چرارشدشخصیت راازمردم می گیرید؟چرانمی گذاریدمردم روی پای خودشان حرکت کنند؟

ارتباط امام بامردم،نه احساسی آن قطع نشده که مردم می روند ومی آیند،این ارتباطات تحلیلی وسیاسی،این هادرانحصارکانال خاصی ذرآمده.به امام گفتم که بدانید بااعلامیه وراه پیمایی،مسائل بعدازانقلاب رانمی شود حل کرد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

آیت الله یوسف صانعی:

8فروردین 1360

«شورای نگهبان مفسرقانون اساسی است.شورای نگهبان درمقابل دویست رای مجلس،رایش قاطع است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

احمدصدرحاج سیدجوادی:

روزنامه انقلاب اسلامی19فروردین1360

درباره توقیف روزنامه میزان:«به نظرم طلیعه ایجاداختناق برمطبوعات بخوبی ملاحظه می شود»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

شمس آل احمد:(درباره توقیف روزنامه میزان):

روزنامه انقلاب اسلامی22فروردین1360

«به این میزان داران،به آنهاتبریک می گویم؛موضع گیریشان راکه به اینجاانجامیده بهتون تیریک می گویم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

علی اصغرحاج سیدسیدجوادی:

پیام جبهه ملی19اردیبهشت1360

آیاهرگزشنیده ایدکه جانشین پیامبربزرگ اسلام درجواب کسی که به او گفت: اگر کج بروی بااین خنجرراستت خواهم کرد،اورادشمن اسلام ودشمن اقتدار و حاکمیت شرعی خودقلمدادنماید؟»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی20اردیبهشت 1360

«مبادآنکه مردم دراین میهن ملجاء وپناهی برای فریادرسی نیابندوبناچاربرای تظالم ودادخواهی به مراجع بین المللی متوسل شوند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حبیب الله پیمان:

روزنامه اطلاعات21اردیبهشت1360

افرادوگروههای غیرمسئول هم اکنون دربرخی شهرهاوبرخی نقاط تهران و هر جا که بتوانندبی اعتنابه ضوابط قانونی واعلامیه دادستانی به حملات خودبه افراد، احزاب و گروه های قانونی ادامه داده و آنها را موردضرب وشتم وایذاء وقتل قرارمی دهند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی23اردیبهشت1360

«به عنوان رئیس جمهورمنتخب شما،هشدارمی دهم که اگردربرابرتمایل به استقرار استبداد نایستادید،استبداد برسشمامسلط خواهد شد و دمار از روزگار شما درخواهدآورد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی:

روزنامه جمهوری اسلامی23اردیبهشت1360

نودوسومین اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درپیرامون دادگاه امیر انتظام انتشار یافت.

درقسمتی ازاین اطلاعیه آمده است:

«می دانیم نخستی کسی که اسنادراریرسوال کشید،تیمسارمدنی بودکه اینک همراه اویسی،بختیار،نریه،اشرف وذیگران به توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مشغول است…

اگردادگاه های انقلاب خدای ناکرده تحت تاثیرتبلیغات وجوسازی هایی که …اگر مردم شهید پور تحت تاثیر مظلوم نمایی ها،دروغ پردازی های اینان قرار گیرند و آنچنان که قانون وشرع حکم می کنداینان به مجازات نرسند،آنوقت از همین نقطه انحراف درجامعه انقلابی مان آغاز می شود».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حجت الاسلام معادیخواه:

روزنامه میزان،23اردیبهشت1360

«بنده معتقدم آقای بازرگان دچاریک اشکال اساسی است که نمی توانددرست مسائل رابفهمد،نمی توانددرست قضاوت بکند،نمی توانددرست شهادت بدهد در مسائل».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدمنتظری:

روزنامه جمهوری اسلامی،27اردیبهشت1360

من اعلام می کنم اگرگفتن این حرفهادیوانگی واختلاس حواس است، بگذار تا همه بگویند.به حضرت رسول(ص)همه می گفتنددیوانه».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدجوادحجتی کرمانی:

روزنامه آیندگان27اردیبهشت1360

«درمجلس نبایدرساله عملیه راتصویب کرد.لایحه قصای خودتصویب شده خدایی است، ولی بایداجرای حدوددریک جامعه اسلامی صورت گیردوباتوجه به این که رهبر انقلاب وآیت الله منتظری فرموده اندهنوزجامعه مااسمااسلامی است و عملا اسلامی نشده بنابراین اجرای این حدودبایدبه تعویق افتد.

ما هنوز آن رافت و عطوفتی که پیامبر وائمه داشتندبه مردم نشان نداده ایم و می خواهیم قصاص اسلامی رااجراکنیم.به نظرمن این ازنظرسیاسی وجامعه شناسی بدترین روش است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

17/ اردیبهشت1393

 چند سال پیش(17)دهه 60…(2) 

علی اصغرحاج سیدجوادی:اعلامیه بتاریخ 12اسفند1359:

«آیاوقتی پزشک معالج آقای خمینی بدون احرازسوابق و صلاحیت شغلی هم به ریاست دانشگاه تهران می رسد وهم به مقام وزارت علوم ارتقا می یابد ما حق نداریم به یاددکتراقبال پزشک مخصوص قوام السلطنه ودکترایادی پزشک مخصوص آریامهر مخلوع بیفتیم وبه مقایسه بنشینیم».

«…تاآنجایی که سراغ دارم آریامهرتامدتی توانست این قلم راممنوع کند اما هرگز قادربه شکستن آن نشد؛اما اگر قدر قدرتها این توانایی را دارند این گوی واین میدان»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش،15دفترسیاسی سپاه پاسداران)

مهدی کروبی(روزنامه میزان،12اردیبهشت 1360):

درمواردی مامردمرادرجریان حقایق قرارنمی دهیم.وکتمان حقایق می کنیم. مصلحت اندیشی می کنیم.ازچاله به چاه می افتیم.

روابط مشکوکی این روزهاهست.رفت وآمدهایی که هست،آیا حسن شریعتمداری چه می کند؟محمود قمی چه می کند؟اینها کجا می روند و می آیند؟ اگراین مسائل بامردم مطرح شود،طبیعی است که مردم درجریان قرارمی گیرند وخوب هم می توانند توطئه هاراخنثی کنند.حقیقت این است که مردم درجریان قرارنمی گیرند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

سیدحسین خمینی:(پیام جبهه ملی،19اردیبهشت1360):

«فاشیستی که الآن درکشورماحاکم است،فاشیستی است خطرناکتراز فاشیسم گذشته.اگراین استبداددرایران حاکم بشود،استبدادجدیدی که رنگ دینی بخودگرفته است،استبدادی است بسیارخطرناکترازاستبدادشاهی»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

احمد خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،24اردیبهشت1360):

«من صریحامی گویم،موضعگیری اخیربرادرزداه ام«حسین آقا»راقبول نداریم. و با حرفهای ایشان مخالفم.صحبت های ایشان به خودشان مربوط می شودونه تنهابه امام مربوط نیست که به من هم مربوط نمی شود،ولی این نبایدموجب شودتامابدون هیچ دلیلی بگوئبم ایشان به فلان گروه ودسته وابسته است.نه ایشان به هیچ گروهی وابسته نیست.ایشان یاعصبانی شده است واین مسایل تندرابیان داشته است ویافکرکرده وبه این نتیجه رسیده است…من باموضعگیری های عموی عزیزم حضرت آیت الله پسندهید مخالفم ودرعین حالیکه شدیدابه ایشان احترام می گذارم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

 خبرگزاری پارس:24اردیبهشت،1360:

مشهد:«گروهی بنام حزب الله برای چندمین بارمراسم نمازمغرب وعشادرصحن مسجدگوهرشادراکه به امامت آیت الله قمی برگزار می شودبه تشنج کشیدند.این تشنج پس ازانتشارمتن مصاحبه آیت الله قمی آغازشده است.آن عده که شعارمی دادندمرگ برضدولایت فقیه،درمقابلشان،عده ای از طرفداران قمی صلوات می فرستادند.که آیت الله قمی از مسجدخارج شده وبا اتومبیل که پلیس آنرااسکورت می کرد از محل دورشدند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

25اردیبهشت1393

چند سال پیش(18)دهه 60…(3)

ابوالحسن بنی صدر(روزنامه انقلاب اسلامی،2خرداد1360):

«من نامه شان را خواندم(نامه مجاهدین خلق)نوشته اندکه آماده انداسلحه شان راتحویل بدهند،منتهاگفته اندتضمینش چیست که باماقانون اجرابشود.خوب من چه جوابی بدهم»(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران).

خبرگزاری پارس،9خرداد1360،جهرم:

«به هنگام رسیدگی به پرونده 5نفر از دختران هوادارمجاهدین خلق به اتهام فروش نشریه مجاهد در دادگستری جهرم،گروهی با شعار حزب الله به دادگستری هجوم برده و مانع کاردادگاه شدند.گفته می شود این عده خواستار محاکمه دختران هواداربوسیله دادگاه انقلاب بودند.ضمنااین اقدام آنان موجب فرار یکی از دختران شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خبرگزاری پارس،9خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب اسلامی آبادان و خرمشهر یک متهم به عمل لواط  که به اعدام محکوم شده بود،پس از اعتراف و توبه محکومیتش از اعدام به 5 سال زندان تقلیل یافت».

روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب شیرازانگشتان دست سارقین 37کیلوطلاقطع شد».   

احمد سلامتیان(روزنامه انقلاب اسلامی،12خرداد1360):

«یک عده چماق بدست با فریادمرگ بر بنی صدر و درود بر بهشتی به من گفتند که بگو درود بر بهشتی.بخدا قسم ذره ذره وجود من خواهدگفت:مرگ بر استبداد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه انقلاب اسلامی،14خرداد1360)بهشر:

«در مراسم نماز جمعه به 7 پاسدار عضو سپاه پاسداران به جرم کتک زدن متهمین حین و پس از دستگیری بین 10 الی 34 ضربه شلاق زده شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش18نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360):

«اینقدرتعقیب نکنید که بخواهید روحانیت را کنار بگذارید،آخر شما در ظرف چندین سال چه کردید برای این کشور،که روحانیون را می گوئید نباشد،چه کردید؟چه کار مثبتی شما کردید؟جز حرف هیچی ندارید».

ناطق نوری(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«همه بدبختی هایی که ما داریم این است که یک عده متخصص بی حیا را در راس کارها گذاشتیم.آقا تحصص را به رخ ما نکشید…».

سیدعلی خامنه ای(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«ضرر استبداد ودیکتاتوری دریک جامعه این است که نهال انسانیت خشک می شود،مردم قالب بی روح می شوند،از صحنه اداره جامعه وتصمیم گیری خارج می شوند».

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

6خرداد1393

  چند سال پیش( 19)دهه 60…(4)

اطلاعیه کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی:

کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی طی اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن تلاش های ضد انقلابی حاکمیت در برقراری کامل سانسورواختناق در جامعه متذکرشده است که:

«اگر تادیروزشرایط حاکم بر میهن و انقلاب و اسلام برای بسیاری در پرده بود،شاید امروز با چرخش های شما به اینکه در روند انقلاب توسط نیروهای حاکم پدید آمده بسیاری از نقاط مبهم روشن گشته و حجاب هاکنار رفته است».

در اطلاعیه مذکور بااشاره به اقدامات فاشیستی حاکمیت عوارض خطرناک این اقدامات را مانند تمحیل ارعاب و دیکتاتوری،تثبیت و تحکیم تک حزبی از طریق قوای سه گانه به اوج گیری بحران اقتصادی-اجتماعی تداوم سرکوب خلق کُرد و بالاخره تسریع خط سازش و وابستگی به قدرت های امپریالیستی ذکر کرده است.

در اطلاعیه مذکور از شکل گیری در جبهه ای که دریک سوی آن حاکمیت و کلیه نیروهای ارتجاعی و در سوی دیگر آن خلق قرار گرفته است سخن به میان آمده است.

اطلاعیه در پایان خطاب به مردم می گوید:

«شما با مقاومت منفی و طرد قوانین تحمیلی در یک شکل آن تحریم روزنامه های حکومتی نخستین قدمها را برای ایفای سیاست تاریخی خود بردارید. و صفوف خود را از نیروهای ضد انقلاب و فرصت طلب که احیانا میان شما نفوذ خواهند کرد جدا سازید».

(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش19)

13خرداد1360،روزنامه میزان،ابراهیم یزدی:

«کسانی که بخواهند این انقلاب را به قشر خاص اختصاصدهند دشمن اسلام و انقلاب مردمند».

«امروز همه طرفداران استبداد سیاه خود را زیر شعار مقدس حزب الله مخفی کرده اند».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش17)

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

دادسرای انقلاب اسلامی طی اطلاعیه ای روزنامه های:آرمان ملت،انقلاب اسلامی،جبهه ملی ومیزان و چند نشریه دیگر را توقیف کرد».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

بعد از توقیف شدن روزنامه انقلاب اسلامی اولین شماره آن با نام انقلاب  اسلامی(در بند)به قطع اندازه و شکل وتقریبا محتوای روزنامه مجاهد منتشر سد.

این شماره از روزنامه انقلاب اسلامی حاوی مطالب با عناوین ذیل است:

«1-پیام ریاست جمهوری به ملت ایران2-اشغال دفتر ریاست جمهوری3-حمایت گسترده مردم و نیروهای متعهد مردمی و پرسنل آگاه ارتش و شهربانی از رئیس جمهور و اعلام خطر نسبت به حاکمیت استبداد و اختناق…»در تعقیب موضوع به دکر اسامی میروها و گروه ها و شخصیت های حمایت کننده از رئیس جمهوری پرداخته که ما در اینجا نام چنذ تن از این انجمن ها و گروهها و…را برای شناختن این ظبقه حمایت کننده می آوریم:

مجاهدین خلق،انجمن حقوقدانان مسلمان(وابسته به مجاهدین خلق)،کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی(احسان)،علی تهرانی،طاهر احمد زاده ،آیت الل محمد تقی عالمی(همدان)،همسر آیت الله طالقانی،حجت الاسلام مجد(سرپرست برکنار شده بسیج مستضعفین)،حاج محمد شانه چی(کاندیدای مجاهدین خلق)،دکتر محمد ملکی(کاندیدای مجاهدین خلق)احمد علی بابایی،پوران شریعت رضوی(همسر دکتر شریعتی)،یزدان حاج حمزه،جلال گنجه ای،ابوذر ورداسپی(کاندیدای مجاهدین خلق). (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 14).

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«بدنبال توقیف روزنامه میزان و انقلاب اسلامی و چند روزنامه دیگر اعضای دفتر هماهنگی مردم را دعوت به راهپیمایی کردند و بدنبال آن نیز وزارت کشور این راهپیمایی را غیر قانونی اعلام نمود».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

21خرداد1360،روزنامه صبح آزادگان:

«عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا».

21خرداد1360،روزنامه کیهان:

«همسربنی صدر در بنز ضد گلوله در حال رهبری مجاهدین و مهاجمین مسلح دستگیر شد».

21خرداد1360،روزنامه کیهان،موسوی خوئینی ها:

«درجلسه امروز مجلس گفت:رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری شکست خط سیاسی آمریکا در ایران است».

بنی صدر بعد از عزل فرماندهی کل قوا:

«اینکه یک انقلابی بشود بعد از یک خفقانی و تفکر در آن نباشد یک مصیبت بزرگی است. این را مجبور بشود در مقام دفاع از این دولت بگوید این ها عقل دارند سواد ندارند،نگوید این ها بی سوادند،عقل دارند واز این توجه غافل بمانند که خوب این چه عقلی است که این طرف دارد و بدنبال دانایی نرفته؟اگر عقل داشت که علم هم بدست می آورد.همین دیشب در تلویزیون بود که کار من زیاد بود در تهران نتوانستم که بیایم در آنجا باشم بگویم که تا ظهور مهدی خدایا امام را نگهدار این تملق،تملق گویی و مداحی به معنای عاقل بودن است.اگر کسی این را گفت عاقل است و اگر کسی نگفت معلوم می شود اگر هم علم دارد،عقل ندرد.اگر می خواستم دنبال خط قدرت بروم ساده ترین راه آسانترین راه همین بود که با این آقایان کنار بیایم اتفاقا آخریم پیام امام هم به من در کرمانشاه قبل از برکناری از فرماندهی کل قوا همین بوده است و ساده اش این است که یا با اینها کنار بیا یاکنار برو…» (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش20).

21 خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«در خیابان فردوسی افرادی از مجاهدین خلق و دیگر گروهها بطرف یک پاسدار که آنان را از ادامه تظاهرات بر حذر داشته بود،هجوم برده و در حالیکه پاسدار را زیر ضربات مشت خود گرفته بودند،اسلحه او را ربوده و وی را خلع سلاح کردند.در حین این عمل گلوله ای از اسلحه شلیک و یک عابر به قتل می رسد». (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«یکی از برادران بسیج با دیدن عده ای از گروهکها که به همراه دسته ای از طاغوتیان به طرفداری از بنی صدر شعار داده و راهپیمایی می کردند،بی محابا بسوی آنها حمله ور شده و فریاد می زند که به امام فحش ندهید که در اینحال هواداران گروهها با ضرب و شتم قرار دادن وی او را بزیر تریلی انداخته و شهید می نماید.ضمنا در همین روز یک پاسدار نیز به شهادت رسید».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی،هادی غفاری در مجلس:

«آقای رئیس جمهور چشمتان روشن!

مجاهدین خلق ایران ضمن محکوم کردن مجدد و تعطیلی روزنامه انقلاب اسلامی حمایت خود را از رئیس جمهوری اعلام کردند.

مجاهدین خلق قبلا هم از تعطیلی روزنامه بامدادو آیندگان آمریکایی اظهار تاسف کرده اند.

تذکری به خواهران و برادران حزب اللهی در سراسر ایران:جامعه ملت ما آنچه اسمش را حزب الله می گذارد در پاریس بستنی و شیرینی دانمارکی گاز نمی زده،توی سلول های ایرانی بر خلاف آنها که با اشپیگل می خوابیدند وبا لوموند بیدار می شوند با شلاق می خوابیدند و با باتون بیدار می شدند.امروز بر سراسر کشور حاکمند و هیچ وحدت بهم نخورده وحدت حفظ شده است».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

22خرداد1360،خبرگزاری پارس،هادی غفاری:

«از برادران که در فرودگاه یا در مرزها و جبهه ها هستند می خواهم نگذارند بنی صدر فرار کند.طرفداران بنی صدر همه آدمهای مجاهدین خلق هستند ایران را گورستان طرفداران بنی صدر می کنیم..عامل فجایع هویزه و خونین شهر بنی صدر است.نصیری به من می گفت سردسته اشرار مسلح و مقدم مراغه ای می گفت چماقدار،بنی صدر به من می گوید سر دسته اشرار چماقدار… نصیری+مراغه ای= بنی صدر.

بنی صدر می توانذ محرمانه استعفا بدهد ولی دادگاه باید او را محاکمه کند. شاه رفت و گفت کوروش آسوده بخواب ما بیداریم. بنی صدر گفت: مصدق آسوده بخواب ما بیداریم».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش21).

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

16 خرداد 1393

 چند سال پیش(20)دهه 60…(5)

احمدبنی احمد:

بنی احمد ضمن پیامی به اعدام 15 تن از اعضای مجاهدین خلق اعتراض کرده و این عمل را آدمکشی نامیده است؛وی گفته که:این مبارزان بدون محاکمه تیرباران شده اند و این جبهه میهنی به کوشش های خودتاسرنگونی رژیم فعلی ادامه خواهد داد.

وی افزوده:آخوندیسم لیستی از 100 شخص مشهور تهیه کرده تا توسط حزب الهی ها نابود شوند»

خبرگزاری پارس2تیر1360(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

خمینی:(صحیفه نورج8)4تیر1360:

بنی صدر بارها به من گفت این دولت را کنار بگذاریم.می خواست مرا دیکتاتور کند ومن می خندیدم و می گفتم اگر قدرت داری خود شما این کار رابکنید.

محمد علی بشارتی(قائم مقام وزارت امورخارجه )روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

طبق اسناد و مدارک موجود بنی صدر ماموریت داشته که بیاید و رئیس جمهور بشود ومطابق تحقیقات از27  کتابی که متعلق به اوست هیچکدامش را خودش ننوشته است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

شیخ علی تهرانی:8تیر1360:

بهشتی شکنجه و اخنتقاق را حتی در دبستانها و دبیرستانها برقرار کرده و رندانهای ویژه برای خود و حزبیش ساخته است. جنگ داخلی در ایران غیرقابل اجتناب است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

آیت الله بهشتی:

ما(روحانیت)همان خادمان بی توقع از شما ملت،همان محافظان نوامیس اسلام و امت و همان پاسداران استقلال جامعه در برابر نفوذ های مرئی و نامرئی  ابرقدرتها و قدرتهای درجه دوم جهانی،می خواهیم بمانیم نه این که بگویم دیگران چنین نقشی ندارند دروغ است روحانیت انحصار طلب نیست. این هم از دروغ های شاخدار است.

روزنامه جمهوری اسلامی 10 تیر1360.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14).

بهزاد نبوی:روزنامه آیندگان،11تیر1360

ایشان(بنی صدر)میل داشتند این انقلاب مثل انقلاب مشروطه شود. در واقع خارج رفته بیایند و به طرفداران این خط(بنی صدر)بگویند شما چیزی نمی دانید و میدان ر اخالی کنید. اگر جریان بنی صدر به این هدف نمی رسید می رفت تا به هدف دوم برسد. یعنی ایجاد یک مصدق در مقابل امام و نیروهای انقلابی. کسانیکه فکر می کنند کارتمام است(کاراین جریان)دچار اشتباهی شده اند که مسلمانان در جنگ احد مرتکب شدند خدمتگزاران شمارامی خواهند از شما دور کنند مارادرقفس های شیشه ای قرار دهند و می خواهند ما را وادار به دیکتاتوری کنند تا بگویند تحلیل آقای بنی صدر و بختیار درست بوده است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 20).

20تیر1360:حزب توده و فدائیان خلق(اکثریت)بامشورت همدیگر نامزدهای مشترکی راتعیین نمودند و ازاعضاهواداران خود و همه مردم انقلابی دعوت کردند که به آنها رای دهند. شورای نگهبان پس از یکی دو روز از اعلام اسامی کاندیداهای ذی صلاح از طریق رسانه ها ی گروهی، اعلام کرد که نامزدهای این دو گروه اقدامات قانونی مقتضی رادراین باره انجام خواهیم داد.بااین حال ازاعضا وهواداران خودخواسته اندکه فعالانه پای صندوق های رای بروند وبرای ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی ودرشهرستانهاعلاوه بر آن به نامزدهای مشترک حزب و سازمان وسایرنیروهایی که مورد پشتیبانی است رای دهند.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21)

خبرگزاری پارس،آذربایجان غربی،24تیر1360

دادیاردادگستری خوی به اتهام ارتباط با سازمان طوفان بازدداشت شد.

آیت الله موسوی اردبیلی(رئیس دیوان عالی کشور):روزنامه جمهوری اسلامی،27تیر1360:

دررابطه با گروهها (که مساله روز می باشد)دستگاه و نظام تاچندی پیش فکرمی کرد که اینها ممکن است یک سازمان سیاسی باشند که نظراتی دارند…بعدامعلوم شدکه چیزی شبیه مافیادرحال انعقاد است که نمی دانم اگردیگران بااین مسائل روبرومی شدند چه می کردند؟آیاجزاینکه بااین بیماری بایدباقاطعیت رفتارشود آیاغیرازاین راه عقلانی، راه دیگری وجوددارد؟ودیگران که غیر از این راه رفتند آیا نتیجه مثبتی گرفتند؟

پیام بنی صدر در 27تیر1360:

ایشان(امام)گفته بودندکه اگربه نابود کردن آزادی ها اعتراض نکنم و باباندحاکم ازدرسازش درآیم وبرتصرف نهادهای قانونی چون شورای قضائی و شورای نگهبان ومجلس وهیات وزیران وروزنامه ها ورادیوو تلویزیون و… صحه بگذارم، رئیس جمهور وفرماندهی کل قوا راهنوز هم حفظ می کنم و اگر چنین نکنم تاهمه جاایستاده اند….

آمریکابانفوذ همه جانبه که دارد،بدست حاکمان کنونی مخالفان واقعی رژیم دلخواهش را ازمیان نمی برد..

این رژیم درزمینه اسلام وآزادی ها دچار چنان دگرگونی شده است که رژیم شاه سابق آرزو کردنی گشته است…

یک سخن همیشگی این جانب به آقای خمینی این بود که مردم شمارا مرجع دینی می شناسند ونه یک سیاستمدار متخصص قطع و وصل های داخلی وخارجی. جای تاسف بسیاراست که وی این سخن را نشنید وبا اسلام وکشور وشخصیت کرد آنچه که کرد و می کند…

باکمال میل حاضرم ازدهها گناه کرده ونکرده توبه کنم به شرط آنکه آقای خمینی،  آقای خمینی پاریسی بشوند.(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

29تیر1360:سازمان فدائیان خلق(اکثریت)درتاریخ 29تیر1360طی اطلاعیه ای به حذف کاندیداهای سازمان و حزب توده (فتاپور،دانشگری،ش فعال تمامی اقشار مردم درانتخابات دانسته است. .(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

2تیر1393

خط قرمز ماست!

این یک داستان واقعی ست.
شاه که رفت تازه انقلاب نوشته شد؛نوشته های آتشین که می خواست مدیریت کنه،مانیفست هایی با خط قرمز.
هرکه ازراه رسید،یه تابلوی نئون بزرگ به رنگ بنفش وسبزوارغوانی ساخت و روش نوشت:
این خط قرمز ماست!
احدی هم حق نداره وارد حریمش بشه!
همه چیزخط قرمز داشت الاهمین حریم خصوصی؛که عینهولُنگ حموم مدام دور یه کمر بسته می شد وبعد بادی هم به غبغب می انداخت و رسا می گفت:
این خط قرمزماست،واردش نشید!
برگردیم به عقب.
حزب جمهوری اسلامی-که همون جمهوری اسلامی ایران وجمهوری اسلامی ایران هم که همون حزب جمهوری اسلامی باشه،تاسیس شد.
جمهوریش رو همون اول دادن اجاره؛بعدش فروختنش تا باش ارانیوم غنی شده 20درصدرتولیدکنن تابگن غنی سازی خط قرمزماست!
اسلامش موند تا منهای روحانیت نشه.
روحانیت( یونیت)کارش این شد که عوام رو به چپ و راس خودشون آشناکنه،و دین رو ببره به خونه ها.
بواسطه خونه سازی دین توسط مجموعه«یونیت»،تعداد زیادی خانه های یونونیتی ساخته شد و رفت بالا:
خانه احزاب،خانه تیمی،خانه فساد،خانه یاس،خانه سبز،خانه امید،خانه های سکس، خانه امن و زندان خانه.
خانه احزاب از اول این اسمش نبود؛اسمش عام بود،بعدخاص شد!
اول یه قلعه بود پرازخانه های زیاد؛مثل هشتی زندان کمیته ضدخرابکاری شاه پهلوی،و بعدکه ولایت فقیه خمینی اومد،اسمش شد توحید.
این قلعه خط قرمز زیاد داشت.هر اتاقی که خونه یک حزب بود برای خودش کلی خظ قرمز داشت.
اونیکه خط قرمزش به خون رنگی شد،موند!
اونایی موندن که گفتن دو خط موازی همدیگر رو قطع نمی کنن مگه اینکه آقا بگه!و روزقیامت هم برپا نمیشه مگر به اذن آقا!وحاضرن برای جلب اعتماد آقا نسبت به خود، هرنوع لابی گری هم انجام بدن…
اینطور شد که اهالی این قلعه یکی یکی رفتن تو توحید و یه خونه اونجا برای خودشون رهن واجاره کردن،برخی هم به خونه قبلی خودشون برگشته بودن،خانه زاد بودن!
اونجاکه پر و کامل وقدیمی و فرسوده شد،موزه اش کردن تا همه ازش «عبرت» بگیرن.نامش رو هم گذاشتن«موزه عبرت»تا برن ببینن و دیگه کسی هوس انقلاب کردن به سرش نزنه وگرنه انقلاب اون هارو می کنه.
برای تخلیه خانه زادهاهم از موزه،اونها رو از یه پیچ تاریخی عبورشون دادن ومهمون اوینشون کردن.برای رسیدن به اوین باید از یه پیچ تاریخی می گذشتی؛معروف است به «پیچ توبه»!
تو این سالها برخی عمودی رفتن،افقی ازدرش بیرون اومدن!
با اینکه خط سه هم را افتاد،باز خط قرمز کسی رو سوار نکرد.بخاطر پلاکشون. فقط آقازاده وخانوم زاده سوارش میشد،خط قرمزشون بود،ناموس انقلاب که بامترو واتوبوس نمیره!
تنها خط خوب، خط 11 بود.همه سوارش می شدن؛با این خط 35 ساله که داریم دور انقلاب رو رایگان می چرخیم اما به بخاطر چراغ قرمزهای مسیر به آزادی هرگز نرسیدیم!
آزادی حریم خصوصیه خط قرمز بود.
حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان در رقابت با همنام خود ناکام ماند ورفت جایی که عرب نی انداخت.
حزب خلق مسلمان عرب هم همینطور راهی که رفت به ترکستان ختم می شد.
سازمان چریک های فدایی خلق دردعوای خانگی،اقلیتش قهر کرد واکثریت ذوب در رهبر معنوی ش،حزب توده شد.
حزب توده خودش توسط نماینده رهبری «ولادیمیرکوزیچکین»(افسرک.گ.ب)که نمایندگی MI6 را هم داشت، هدایت می شد،تا دررقابت باآمریکایی ها ودر راستای خط امام کودتای نوژه رو نوره بکشه،ترتیب سفارتش درتهرون رو بده وبا خط انجمن حجتیه هم درافته.می خواست از خط امام به خط متروی مسکو یه نقب بزنه که سر از لندن دراورد!
سازمان مجاهدین خلق خط قرمزش بردار مسعودبود.او بین همه خطوط موجود،خط ولایت فقیه اونهم مُطلَّقه اش رو برگزید،تا همه درش ذوب شن. وی همچون حسن خان صباغ قلعه ای در اشرف ساخت و همه نسوان رو مطلقه کرد و به عقد دائم وموقت خود درآورد تا از آن موسایی بیرون نرود که بخواهد خیابان زندگی اش رو خط خطی کند. برای همین هرکه نق نقو شد فرستاد تا با عملیات های انتحاری ذوب شدن خودشو در ولایت ثابت کنه. دم آخری هم یکجا پیاده نظام صدامشون کرد تا بنام خدا وخلق برن کرمانشاه واز اونجا بلیط یکسره خط تهران رو خریداری کنن و خلق مسلمان رو مدیریت.ولی در راه اتوبوس به دره سقوط کردو نرسید و یک جا خیال برادر مسعود رو هم راحت.اخیرا هم به کمک 7 تا از نسوان کلی رقیب عشقی رو ازدم، تیغ کشید،7سامورایی که که معلوم نشد تو خط بردار مسعودن یا توخط بردارسردار!
سازمان مجاهدین انقلاب که تاسیس شد،مورد اعتراض سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت که چرا اومدی توخط ما؟اسم ما رو تقلب کردی؟!
اوناکه 7 تا وصله نا جور بودن و افتتاحشون باسخنان بردار ابوالحسن خان هویت پیداکرد و افتضاحشون بابرادرسیدعلی تموم،در پاسخ به همنام عرض کردن:
ما میخایم انقلاب رو نذاریم به دست نااهلش برسه برای همین عهد کردیم و بین خودمون یک شرکت سهامی خاص تاسیس.تاگاهی دست راست ما و زمانی دست چپ مون رو برای خلق الله تکون بدیم وبگیم ماشاالله ماشالله چه مردم همیشه درصحنه ای،همیشه وسط میدونن!
از همون زمان تاسیس دائم زیرآبی میرفتن؛با شناسنامه های جعلی کلی گروه وسازمان تاسیس کردن تا تونستن خانه احزاب رو بسازن؛ازسازمان پیشمرگان کرد مسلمان بگیر تا این آخری که حزب مشارکت باشه!
بااین حال سالهای ساله که کسی نمی تونه وارد خط قرمز شون بشه و بخواد سهام انقلاب رو ازشون بخره فقط بین خوداشون خریدوفروش میشه،هیچ غیر خودی رو را نمی دن.حتی حالا که منحل شده باز میتونن مثل آب خوردن راحت از توزندون مخصوص خودشون-که غیر رو هم را نمی دن وکسی هم نمی بینه شون-فرمان و بیانیه وسخنرانی و کنفرانس مطبوعاتی هم داشته باشن،تا باز نذارن انقلاب بدست نااهلش بیفته!
اخیرا به این فکر افتاده ان که یه حزب جدید دیگه بسازن، یه حزب مقاربتی،نامش هم بذارن«حزب مقاربت ملی»اینطوری اون ملی ها و اون مذهبی هایی هم که بااونایند و نه براونا،میوتنن جذب خودشون کنن! بر اوناش میرن اونجا…
حاضرن بخاطرش از راهی هم که شده چانه زنی کنن:ازبالابه پائین،یاازپائبن به بالا؛زیر بغل و دمرو،لب تولب هم انجام می دن! بالاخره شوخی که نیست،حفظ نظامه اوجب واجباته،نکنه یه وقت این نیم سکه پهلوی بخواد دوباره آفتابی شه، یا این جوجه فکلی های روشنفکر انتلکتوئل منورالفکرتکنوکرات خارج نشین که تازه اخبار تحلیلا شون هم از آدمای ما(تو همون رسانه ها)می گیرن،و بخوردمخاطبان رادیو بی بی سی و فردا وصدای آمریکا و این صدا و اون صدا میدن…
35 سال گذشت…همه غیرخودی ها رفتن تو خونه تیمی خودشون؛بعدش هم که کارشون کسادشد وبی مشتری،دیدن صرف تو ساختن خونه های دیگس.اما اونجاهم راشون ندادن،اون خونه ها هم مثل خانه احزاب فقط مال خودی ها بود،نخودی توش رانداشت.
فقط اونایی می تونستن از این خونه های مهر بسازن و به آدما خونه امید بدن و بطور موقت ودائم و اجتماعی خانه داشته باشن! که پیرو ولایت مطلقه فقیه باشن.
ولایت مطلقه فقیه ناموس و تنها خط قرمزی بود که کسی نبایستی واردش بشه؛ هرکاری که خواستی بکن ،آدم بکش،از دیوار مردم بالا برو،از تو حرم خدا(کعبه)با اس مخ بزن،شنود واستراق سمع بکن،صدها میلیارد بالا بکش برو کانادا عشق وحال کن، هرکار هر کار که در طول و نه درعرض ولایت آقا باشه انجام بده، بی خیال،ظوری نیست.خط قرمز ما فقط آقاست!
جستجو کردم از واژه »خط قرمز ماست»اینها آمد:
ظریف: غنی‌سازی خط قرمز ماست
عباس عراقچی: ادامه غنی سازی در ایران خط قرمز ماست
روحانی: غنی‌سازی در خاک ایران خط قرمز ماست
روحانی: حقوق ملت و منافع ملی خط قرمز ماست
جمهور – ناموس خط قرمز ماست
امام، شهدا و رهبری تنها خط قرمز مداحان
امام جمعه صوفیان: انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای خط قرمز ماست
آیت‌الله مکارم: اعتقادات خط قرمز ماست
رئيس جديد سازمان هواپيمايي کشوري : ايمني ، خط قرمز ماست
بروجردی:رابطه با آمریکا خط قرمز ماست
خروج اورانیوم غنی شده از کشور خط قرمز ماست
کیفیت آب خوردن خط قرمز ماست
احمدی نژاد : کابینه خط قرمز ماست
بهترین دات کام- “شرع و قانون”در تبلیغات، خط قرمز ماست
محدوده مصوب سال 45 خط قرمز ماست
رئیس پلیس دبی: خلیج فارس خط قرمز ماست!
ولایتی: بشار اسد خط قرمز ماست
قوم لر – انتقال آب از سرشاخه های کارون خط قرمز ماست
تعرض به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) خط قرمز ماست –
نردبام: کلاه‌قرمزی خط قرمز ماست
هر برنامه‌ای مخل کاندریاچه ارومیه خط قرمز ماست
ون خانواده باشد خط قرمز ماست!
«شرع و قانون»در تبلیغات،خط قرمز ماست.
تاسیسات فردو خط قرمز ماست.
00000000000000000000
– – – – – – — – – – – – – – – –
خسته شدم.ولش کردم زیاد بود… لذا در اصطلاح منطقیون و اهل منطق و فلسفه،یک خط بطلان(اونهم قرمز)کشیدم روش!
این خط قرمز ماست.
محمدشوری(نویسنده و روزنامه نگار)
آذر92
وب:assize.blogspot.com
فیس: https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
صفحه فیس: https://www.facebook.com/assize.mahkame
درحاشیه:
در روزنامه سلام یک گزارش نوشتم با تیتر«خط قرمز»
فردای آن روز در پاسخ به سوال یک خواننده الوسلام روزنامه مدیرمسئول(موسوی خوئینی)مرا ممنوع القلم کرد ونوشت ایشان(یعنی بنده)از نوشتن در سلام بخاطر نوشتن این گزارش محروم شد!
چون تنها خط قرمز روزنامه من بودم!
روزنامه سلام:20آبان77

احمدی نژاد اصلاح طلب می شود
ج.ا.ا. برای بقاء،به اصلاحات نیاز دارد و باید اصلاح طلب از نوع خودش داشته باشد و یا بسازد؛و گرنه محکوم به فناست؛و براندازی به سراغش خواهد آمد.
حاکمیت یکدستی که در این سالها با افرادِ ثابتِ خود شریان قدرت و ثروت را دارد، نمی خواهدبعداز رهبری آقای«خامنه ای»،بازنشسته شود.رویکردجدید«احمدی نژاد»،نشان از آن دارد.
یکی از ضعف های اساسی و کلیدی مردم ایران این است که«رجُل سیاسی»خود را ریشه یابی نمی کنند؛کمتر نقب به گذشته می زنند و فراموشکارند.برای همین هم هست که از یک سوراخ چندین بار گَزیده می شوند و انقلاب فرزندانش را می خورد و به استحاله می رسد!
وقتی هر رویکرد اجتماعی،یعنی هر تغییر ساختاردر بنیادهای اقتصادی،سیاسی، فرهنگی که نامش«انقلاب»است،شروع شود،باید همزاد با آن،اصلاحات نیزشروع شود وگرنه محکوم به شکست خواهد شد.
حال اگر بخواهید بدانید دراین سالها قولا و عملا چه کس و کسانی،چه گروه و گروه هایی برای حفظ انقلاب بهمن57،رویکرداصلاح طلبانه داشته اند،بهتراست فقط 10سال(سالهای دهه 60آ)را موشکافی کنید.
شور و هیجان آغشته به احساسات و جوان گرایی انقلاب؛بی تجربه بودن،نفوذ جواسیس غرب و شرق و ورود آنها ازهمان سال نخست به حوزه مدیریت و از جمله وزارت اطلاعات ج.ا.ا.(واجا)-که تمام راههابه این وزارتخانه ختم وسرنخ تمام ماجراها به آن می رسد و به نظر می آید باید مانند«ساواک»که آن اواخر منحل شد، نوسازی شود-سبب شد تا اولین دولت انقلاب،به رهبری مهندس مهدی بازرگان،که با پیشینه مُتدیِّن بودن به احکام اسلام،مشهوربودن به روشنفکری و دارای سوابق مدیریتی،مورد اعتمادبود،دولتش نیامده برود.که با پدیدار شدن حوادث کردستان، تصرف سفارت آمریکا درتهران،و بلافاصله 8سال جنگ،آنچه غایت وآرزوی انقلاب بود کُند و یا مَسخ شود و زندگی در این بحرانها معجونی را به خورد مردم داد که باز تولیدش نفاق،ریا،تملق و فساداست.
انقلاب ایران هر چند از نوع آرام و تنها اسلحه اش حضور مداوم ومستمر مردم در کف خیابان بود،اماپیشینه ای داشت که در آن افراد و گروه هایی با سوابقی معلوم، دوست و حق داشتندکه درهدایت و حفظ و اصلاح انقلاب با عقاید خود فعالیت داشته باشند.مثل سازمان مجاهدین خلق،جبهه ملی،نهضت آزادی ایران،حزب توده و چریکهای فدایی خلق.
اما تضادها واختلافات(باپیشینه کینۀ زندان)همه آنها را از این چرخه خارج و همه امور خلاصه درسه جریان شد:«روحانیت»،«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «مؤتلفه»ای ها.گروه هایی که ابتدا در یک آپارتمان باهم زندگی می کردند،اما بعدها سفره شان را از هم در تقسیم بندی هایی مثل روحانیون و روحانیت،مجمع و جامعه،انجمن و انواع حزب ریز و درشت-که در زمان انتخابات همیشه خلق الساعه تولید می شوند-جدا کردند.
بعد از تصفیه وکنار رفتن گروه های غیرخودی،نوبت به خودشان رسید:
مهم ترینش،قائم مقام رهبری(آیت الله منتظری)با پیراهن عثمان شدن قتل«شمس آبادی»توسط«سیدمهدی هاشمی».
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛که از همان سال نخست در ارکان مهم امنیتی و نظامی و اداری کشور،قدرت بیشتری را در اختیار داشت،زیر ذره بین عقیده رفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که با تأسیس حزب پیشمرگان کردستان،شروع و با حزب مشارکت اسلامی از سوی نظام،منحله اعلام شد،به جریان راست و چپ تقسیم و بعد از بارها انحلال و کش و قوس سرانجام جریان چپ آن دوام یافت و در عرصه های سیاسی و اقتصادی و مدیریتی با همین نام به فعالیت خود ادامه داد و افراد راست سازمان و میانه رو آن یا به شکل انفرادی و مستقل و یا با حضور در جریان های دیگر و تأسیس گروه هایی،آنان نیز به موازات حضور طیف چپ به رقابت با آنان پرداختند.
روحانیت هم که با حزب جمهوری اسلامی قصد فعالیت داشت،چون مال این حرفها نبودواصلا اعتقاد ریشه ای به تأثیراحزاب دررونداصلاح انقلاب درحکومت اسلامی نداشت،زود منحل شد،اما نیروهای آن هنوز قدرت را دارندو در جای جای مملکت می توان آنانراجستجوکرد.ودرادامه مسیر،درجریان بدست آوردن قدرت اجرایی-که این اختلاف ریشه قدیمی قبل از انقلاب را دارد-به«مجمع»و«جامعه»تقسیم شدند.
مؤتلفه ای هاهم که خود را ازجمعیت به حزب ارتقاء داده اند،همان جریان بازار است که فعالیت سیاسی قبل از انقلاب هم داشتند.از همان ابتدا با حضور در عرصه های کلان مدیریت،باتأسیس گروه های خُرده بورژوای همنوع خود(اصولگرا)و ساپورت آنها،ازجمله«احمدی نژاد»،که اینک به«جریان فتنه»معروف شده است، همچنان بر انقلاب تسلط دارد!
این نوع تفکیک به پروسه های دیگر-ازجمله دانشجویان-که ازهمان نواحی هم ساپورت مالی و رانتی می شوند،صادر شد!
برخی ازاین تغییرات طبیعی و زائیده تغییر الزامی«زمان»هستند؛که البته روندرشد آن بیشتر به سمت حضور«لُمپَنیسم»در بدست آوردن قدرت بوده است!
و مادرِمعنوی و حتی در جاهایی،هدایت خیلی از این افراد وگروه های مذهبی «انجمن جحتیه»است که برخلاف شعارش مبنی برعدم دخالت در امور سیاسی، نفوذ و حضورش ملموس و به تناسب زمان و بحران های انقلاب،تغییر رویه می دهد و مانند یک جریان فراماسونری اکتیو است!
انقلاب بهمن 57،برای نهادینه شدن«آزادی»در کشوراستبداد زده بوجود آمد؛اما در مسلخ عوام،ذبح و تا توانست لُمپن تولید و آنهارا در همه نهادها و عرصه مدیریت توزیع کرد؛تا از ورود اندیشه و آگاهی و نقد در بازار سیاست بکاهد و بتواند همواره پای ثابت قدرت در اداره کشور باشد و به تبع آن بخش عظیم ثروت را بدست آورد و چون ثروت بادآورده،فساد می آورد،برای همین خوب گفته اند که:
«یا رب روا مدار که گدا معتبر شود،گرمعتبر شود،ز خدا بی خبر شود».
پروسه افشاگری درناحیه خودی هاکه آنرا در برخی بیانیه و اعلانات و گفته ها-که اخیرا می خوانیم و می شنویم-ناشی از همین مسیر است.تاجایی که جسته و گریخته می شنویم و می خوانیم رهبری ریشش در گرو همین پروسه است!
برای آنکه بدانیم چه افراد وگروه هایی واقعا دراین سالها رویکرد اصلاح طلبانه داشته اند،باید رفت و به سخنان و فعالیت های آنان در مورد«آزادی انتشار آگاهی» در برهه های مختلف،مخصوصادهه 60 نگاه کرد و دید آیا اصلا نقل قولها با ادعاهای فعلی و عملکرد همخوانی دارد یا نه؟
به صرف تبلیغات-که آنهم از ناحیه رانت حضور در عرصه مدیریت کسب شده-فرد و گروهی را نمی توان موصوف به اصلاحات کرد.
متأسفانه مردم ما کمتر جستجوگر این نوع موضوعات هستند و صرفا با یک ادعا تحت تأثیر عوامل مختلف،و از جمله«عدم شناخت»،برای هرکسی در این سالها هورا کشیدند و یا«مرگ بر …»فریاد زدند.
مااکنون«مانور تجمل»ی که بعداز ختم جنگ،اولین سخن«هاشمی رفسنجانی»بود را درحال تماشاهستیم.اما این مانور فقط برای عده قلیلی هر روز هست؛که علاوه بر آلودگی هوا،دستهای آلوده لُمپنیسم را هم به رأس مدیریت آورده است!
عده ای که وقتی شجره نامه شان بررسی شود،یا سر در آخور نهاد امنیتی و اطلاعاتی وسپاهی گری دارندویاباپیوندهای خانوادگی ووابستگی به بیوت خواص، و«فرزند»زاده گی،توانسته اند،سالهای سالها برگُرده مردم سوار و ازآنها سواری بگیرند و نامش را هم مردم سالاری دینی بگذارند!
بنابراین جای تعجب نیست«احمدی نژادی» ای که از همین بوته برآمده و با آمدن وی،براحتی اعظم ثروت ومدیریت مملکت و از جمله مخابرات و نفت را در هم حلقوم آنها گذاشت،بخواهد(با فریب)اصلاح طلب هم شود.
هرچند نباید بازی احمدی نژاد با رهبری را زیاد جدی گرفت،که فرض برصحت،نشان از آن است که آنهایی که در رأس هرم قدرت هستند،اینبار قصد دور زدن رهبری را هم دارند؛تا جای پای خود برای بعد از این را محکم کنند.
خروج و یا اخراج عده ای از نهاد دولت و یا ورود و دخول عده دیگر به آن،هر چند،از سوی احمدی نژاد هدایت شده و بی حساب و کتاب و بدون پشتوانه نیست،اما اگر یک دهمش را آقای خاتمی در دوره صدارتش انجام می داد و مثلا با همان پشتوانه رأیش،در مورد افرادی چون غلامحسین کرباسچی،مهاجرانی و عبدالله نوری قاطعانه کوتاه نمی آمد،ویادرمورد وزیر اطلاعات،خود حق انتخاب داشت،الان برای ورود دوباره اش اینقدر کاسه چه کنم چه کنم بدست نمی گرفت؟…
سوابق اجرایی،سوابق علمی،وسوابق قبل از انقلاب رئیس جمهوری و افرادی مانندمشایی وبقایی معلوم است.سوابق افرادی مثل محسنی اژه ای،پورمحمدی، و خانواده لاریجانی ها و هکذا امثالهم هم معلوم است.سوابق حضور و خروج جریان موسوم به اصلاح طلبان هم کاملا آشکاراست.که کدامشان درکجاکار و از کجا به کجا وچه مدت و در چه پروژه ای چه فعالیتی داشته و به چه میران سهم در اصلاح انقلاب و به چه مقدار در اضمحلال و استحاله آن سهیم بوده اند!
راحت می شود فهمید کی در کجا کار می کرده،و سوابق تحصیلی اش در سال نخست انقلاب چه میزان بوده و مقطع تحصیلی فعلی وی چگونه کسب شده و در این سالها ثروت و منابع مالی وی و گروه و یا اعضای خانواده اش ازکجا و چگونه تأمین شده و می شود.هم چنین منابع مالی برخی از این افراد وخانواده هایشان در خارج از کشور که الان نقش اپوزیسیون را هم بازی می کنند.
شناخت فوق و بررسی فعالیت این افراد در مورد نهادینه شدن آزادی در این سالها،آزادی انتشارمطبوعات آزاد ومستقل ونشربدون سانسور کتاب وفعالیت های فرهنگی و علمی در حوزه اندیشه دینی و عقیدتی که تأثیرگذاری کلیدی در هدایت مردم به سمت اندیشه ورزی و تفکر و بالارفتن شعور عقلانی در بازی سیاست دارد،اکنون ارجح بر همه نیازهای مردم است تا بدانند چه کس و کسانی و چه گروه وگروه هایی در این سالها همّ و غمّ و رنج و زندان و دربدری در فرنگ را فقط بخاطر اصلاح انقلاب چشیده اند و عمل آنها،عمل صالح،و به سمت پیشرفت بوده است؛نه آنکه کشف شود استمناء در قرآن آمده و گناه است!موضوعی که به هیچکس مربوط نیست؛چه رسد به آنکه بخواهندبرایش حکم شاذّ هم صادر کنند!؟!
بجای کشف این امور،دنبال آن باشند که علل انحطاط مسلمین و شیعیان را در همان قرآن جستجو کنند و یا در مورد تشییع فاحشه ای که بوسیله شنود حکومتی بر عرض و ناموس مردم انجام می شود،سخن به میان آورند و قس علیهذا…
و گرنه به صرف موصوف بودن به صفتی که خودشان برای خودشان ساخته اند،نباید داستان آش دادن ملانصرالدین را باور کرد!
امابدبختانه چون مردم ما خود رأسادر این حوزه کمتر وارد می شوند و همیشه مثل کالاهای نقدی و روزانه و مورد نیاز و حیاتی خود،چون نان و آب و مانندآن!کتاب و مطبوعات نمی خوانند و وارد فهم و درک قضایای سیاسی و غیره نمی شوند و از سوی دیگر رانت قدرت(تمام جریانهایی که به نوعی دراین سالها برای خود پشتوانه مالی و غیره ساخته اند)نمی گذارد صدای افراد مستقل و بدون وابستگی به گوش مردم برسد،وسعی در بایکوت آنها را دارند،برای همین خیلی راحت و با کبکبه ناشی از قدرت بادآورده،یک فرد عراقی بخواهد شناسنامه ایرانی تبارها را باطلل کند. درحاکمیتی که بیگانه تبارها برخی شان در رأس برخی مشاغل کلیدی هستند؛فردی مثل«احمدی نژاد»اگر اصلاح طلب شود،امری غریب نیست!؟!!
اتفاقاچنین حاکمیتی به افرادی مثل«احمدی نژاد»در پروسه اصلاحات نیاز مُبرم دارد که بتواند بازی اصلاحات را هم بدست گیرد و همچنان هم برخر مرادسوار باشد.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
شانزدهم دی ماه نود ویک
1-ن.ک.به مقاله «اهمیت مسایل جاسوسی»،كتاب«فرزنداسلام وقرآن»جلد2،ص834که ترفندهای ساواک را از زبان مرحوم محمد منتظری نوشته است.
2-هم چنین رجوع شود به لینک های:
یادداشت:«واجا:https://mahkame2.wordpress.com/2011/08/30/.
و «تغییرکاربری در حکومت»https://mahkame2.wordpress.com/2012/07/20/
و«نئواصلاح طلب ها»https://mahkame2.wordpress.com/2011/12/17.
و«مضحکه محکمه»https://mahkame2.wordpress.com/2011/10/02.
و«قحط الرجال»https://mahkame2.wordpress.com/2010/11/07/.

رضاخجسته رحیمی،سعید حجاریان؛
پرسش هایی که نشد،حرفهایی که نزد!
به گواهی موافق و مخالف،مهم ترین دوره تاریخی انقلاب بهمن 57-که تمامی حوادث بعدی را رقم زد-سالهای1365تا1368است.
درابتدای سال 1365،امام خمینی یکدفعه تا ایست کامل قلب،مرگ را حس و سه سال بعد،درخرداد1368،برای همیشه رفت.و همه رویدادهاو وقایع اتفاقیه مهم در این فاصله انجام شد.
دراین فاصله،جنگ تمام شد،آیت الله منتظری از قائم مقام رهبری استعفاء داد،جامعه روحانیت،به روحانیون مبارز با گرایش چپ و روحانیتی با گرایش راست،تقسیم شد،اعدام های فله ای درسال 67 بوقوع پیوست،سیدمهدی هاشمی وافرادش دستگیر،و ورود مک فارلین به ایران فاش شد.
درمصاحبه خیلی خوب و حرفه ای رضاخجسته(سر دبیر دوماهنامه اندیشه پویا) با سعید حجاریان،پرسش هایی نشد،حرفهایی نزد؛شاید هم بقول «عزیز نسین» نویسنده معروف تُرک درکتاب«نابغه باهوش»در داستان سعید(شروع به صحبت) «بله»!
می خواستم درسالگرد انفجار کاخ نخست وزیری(8شهریور60)،یادداشتی با عنوان «کلاهی که کشمیری بر سرانقلاب گذاشت»بنویسم،دیدم برخی حرفهادر حد یک فرضیه است و فقط یک تحلیل؛ماهم که دستمان ازماه بهتران واسناد و ناگفته های رانتی!کوتاه است،تاآنکه این مصاحبه رادیدم که درآن«سعیدحجاریان»به این مورد اشاره ای کرده است:«سازمان(منظورارنوع مجاهدخلقش)درمقطع زدن سران نظام بود،و هرچه نفوذی داشت عمل کردند.مثل کلاهی،درحزب،یاقدیری،عباس زریباف در سپاه،فکرکردند کارنظام تمام است و همه نفودی هایشان را رو کردند».
بنابراین بهتر دیدم به بهانه این مصاحبه علاوه بر نقد،پرسش هایی که نشد و حرفهایی که نزد را برای پویایی تاریخ،مروری کنیم.چون این روزهای انقلاب،روزهایی است که بخاطر سر در لاک بودن و فراموشی مردم-که سابقه تاریخی هم دارد-کهنه ها «نو» شده اند و قس علیهذا…
آقاسعید(که خداوندشفای کاملش دهد)،به اقرارخودش علاوه برآنکه جزو بنیانگذاران تأسیس وزارت اطلاعات بوده و جزوات آموزشی هم نوشته،تاسال 1368،یعنی بعد از رفتن«ری شهری،وزیراسبق»دراین وزارت مأمور به خدمت توانایی آنرا داشته که بتواند از عمق رویدادها و علت ها با خبر باشد.تاآنجاکه خود گفته است بامشاوره وزارت با او،جان یک اعدامی حتمی وقطعی(سعیدشاهسوندی)رانجات داده است!
لذادیدم بهتر است از وزارت اطلاعات که از همان سال نخست پیروزی انقلاب،با انفجاربمب در مرکز شورای امنیتش آنهم توسط دبیرش،وارد فازاختلافات وتسویه حسابهای سیاسی شد،شروع شود.
به نظرنگارنده(وشاید خیلی ها)از ابتدای آغاز پیروزی انقلاب و تأسیس ج.ا.ا.،رد پای وزارت اطلاعات را می توان در همه مسائل دید.منتهااین وزارت از همان سالی که تأسیس شد،همزاد خودش را هم -که اطلاعات موازی باشد-ساخت.یعنی دو قلو بود!
به استنادسخنان آقاسعیددراین مصاحبه و گواه تاریخ وفعالین عامل،ریشه اختلافات زندان سرمنشاء تقابل و مبارزه و بدنبالش حذف و تسویه حساب های بعدی پس از پیروزی شد.
همان سالی(1365)که خودم زندان بودم بازجوبا اشاره به دستگیری احمد کاشانی (فرزندآیت الله کاشانی)به من گفت:فکرنکنی که مااین طرفی هستیم؛دلیلش این است که احمدکاشانی راهم دستگیرکرده ایم!؟!…در حالیکه او سر و ته پیاز هم نبود(سمپاتی حزب زحمتکشان بقایی)ودر دایره راست وچپ قرارنداشت!
سازمان مجاهدین خلق(به گواه تاریخ)مهم ترین سازمان چریکی ومذهبی بود که بیشترین زندانی و اعدامی را هم داشت،اماتفکرات و تمایلات و تغییر ایدئولوژی، روحانیون سنتی و مبارز را به مقابله و ترس از آنها واداشت.
در همان سال های آخر پایانی رژیم پهلوی،چند گروه چریکی مسلمان که تفکراتی غیراز اندیشه سازمان مجاهدین خلق داشتند،مثل:فجر اسلام،منصورون وموحدین تاسیس شده بود.
مذهبی هایی که تمایل به روحانیت سنتی و البته انقلابی داشتند.آنها پس از پیروزی،فعالیت7تشکل چریکی خود را با نام«سازمان مجاهدین انقلاب»آغازکردند، که حتی بخاطرنامش مورد اعتراض «مجاهدین خلق»قرارگرفت.اما همین سازمان که بقول آقاسعید اندازه اش یک«مینی بوس»است،همچنان مینی بوسی باقی ماند و حتی حزب مشارکت را(باتمامی ید و بیضایی که سعی دارد وانمود کند که هست)به سمپاتی خودش واداشته است.می توان گفت،این حزب شاخه سیاسی و استادیومی سازمان است.یک دلیلش این است که درهیچ جاسراغ نداریدیک فرد(مصطفی تاج زاده)جزو کادر اصلی این دو حزب و سازمان باشد،و سخنگوی هر دوی آنهادرخارج از ایران یک فرد(رجبعلی مزروعی)باشد.و همینطور تعاملات و بازی آنها باشاخه چپ روحانیت،یعنی مجمع روحانیون مبارز درراستای هدایت آنان در اداره کشور!همین وجه شدیدترش هم برای جناح راست روحانیت متصوراست.
ازنظرنویسنده وزارت اطلاعات موازی،که«دولت سایه»نام دارد،همان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است.منتها نیروهایش هم اعضای جناح راست سازمان،که بعد از جدایی شان از سازمان بدلیل انقراض آن توسل«آیت الله راستی کاشانی»،دیگر در قالب رسمی این سازمان فعالیت ندارند و یا بانام های دیگر و بی نام وارد شده ودراین سالهاهمه شان دررأس نهادهای مهم امنیتی واطلاعاتی قرارداشته اند،مثل محسن رضایی؛و هم جناج چپ سازمان هستند.
وزارت اطلاعات بربنیاد فکری و عملی اعضای سازمان(اعم از راست و چپ)درست شده است.سازمانی که در سال های نخست همه جا حضور فعال داشت.بااین وجود این پذیرفتنی نیست که فکر کنیم الان که مثلا«علی فلاحیان»که دیگر وزیر نیست،دارد یک مؤسسه خیریه را اداره می کند!
و یا همینطور هرنیرو و کارمند دیگر این وزارتخانه؛چه آنهاکه هنوز که هنوز هست هستند و چه آنهایی که در اصطلاح نیستند.بی تردید آنها بازنشسته نمی شوند… اگر گفته شده است توسط دو «سعید»اداره می شود،شاید منظور همین است!و اطلاعات موازی هم یعنی این.
می تواند گفت اطلاعات موازی یک سکه دو روست که یک رویش جناح راست سازمان و روی دیگرش جناج چپ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است.
آنها توسط یار گیری و یار داشتن در وزارت اطلاعات رسمی،و جاهای دیگر،درهمه جااثرگذارند،دخالت دارندو عامل هستند و در قالب احزاب و یا امور دیگر،فعالیت های خود را چون یک دولت سایه به کرسی می نشانند!
ودرمورد«تقی محمدی»(عضووکادرسازمان مجاهدین انقلاب)که گفته شدخودکُشی کرده است،و سعیدامامی(باآن پیشینه نسبی و سابقه اش)که در راس مهم ترین اداره وزارت اطلاعات قرارداشت،دردومقطع حساس تاریخی هردوخودکُشی میکنند. خودکشی هم دراسلام گناه کبیره است که هرچقدرطرف آدم صالح و خوبی هم که باشد،باخودکشی اش زحماتش هدرمی رود!جالب است که هردوجناح(راست و چپ)بشدت ازاین دودفاع وآن هارافردی مومن،متعهدوگاه شهید می دانند.و گاه اعتقادشان براین است که این دو در اصل کشته شده اند تا آنکه خودکشی کرده باشند؟!
ودرموردتصرف عدوانی سفارت آمریکا،هدایت آن بدست جریان راست و چپ سازمان بود.هرچندعنوانش را«دانشجویان پیروخط امام»گذاشته بودند.
ازطرفی دیگر طبق شواهدواخبارمندرج،اعضای سفارت آمادگی آنراداشتندکه مورد هجوم انقلابیون قرار گیرند.بی تردیداسنادمهم رایامعدوم ویاقبل ازتصرف جابجا کرده اند.و تنها اسنادی روشدکه علیه دولت موقت و اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی و امثالهم بود.دشمنانی که امروزبه تآسّی:«دشمن دشمن مادوست ماست»،باهم دریک جبهه متحد قرارگرفته اند.
ویامسائل دیگری که آنموقع زبانزدویابعداروشد؛مثل ماجراهای کمیته پشت سفارت(ماشاءالله قصاب)وخانم دانشجویی که ازگروگان آمریکایی خود،باردارمیشود!
دراین سالهاتنها«آیت الله منتظری»است که گفت:«تسخیرسفارت اشتباه محض بود».
هنوزعاملین راست و چپ از آن دفاع و یا آنرا توجیه می کنند.این درحالی است که ازهمان لحظه تصرف سفارت آمریکا درتهران تا امروز،جنگ سردی بیهوده،خانمان برانداز،بی حاصل و بی نتیجه که منشاء تحمیل تاکتیک ها واستراتژی هایی در اداره کشورشد،ادامه دارد.جنگی غیرحضوری و غیرلجستیک که ما را به یاد دوران جنگ سرد شوروی سابق و آمریکا می اندازد که نتیجه اش را همه می دانند.
دراین موارد پرسش هایی که می بایدمی شدونشد،وحرف هایی که می بایست در این مصاحبه می زد،خواننده نشد!
سعیدحجاریان در این مصاحبه ازقول آقای هاشمی رفسنجانی خطاب به خودش می گوید:که مرکزتحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری روزنامه سلام شده است.
این حرف رئیس مجمع تشخیص مصلحت دور از حقیقت نیست.همانطور که روزنامه سلام هم بخشی ازسازمان مجاهدین انقلاب،و نیروهای بیرونی و درونی وزارت اطلاعات(اعم ازنگهبانهای زندان اطلاعات وبازجووغیره)شده بود.هرچندآیت الله خوئینی هابارهامی گفت که من وآقای مؤمنی(رئیس آبدارخانه)می توانیم به تنهایی روزنامه رادرآوریم،امادرواقع این فقط یک تصوروبه شوخی شباهت داشت. برخی همان زمان آقای خوئینی هارادر همان روزنامه دورزدند!که درآن ردپای وزارت اطلاعات مشهودبود.وحتی وقتی سندی(که اگر محرمانه هم نباشد)توسط یارگیری های اطلاعاتی برخی از اعضای سلام،ازسعید امامی در روزنامه چاپ و موجب تعطیلی شد،می بینید شاکی روزنامه،وزارت نیست،بلکه این دادگاه ویژه روحانیت(رقیب راست)اوست که وارد بازی می شودو آنرا تعطیل می کند!
به استنادسخنان آقاسعیددراین مصاحبه،خیلی ازکسانی که دررأس نهادهای مهم پس از پیروزی انقلاب قرار گرفته اند،مجموعه افرادی بوده اندکه به نوعی یادرقالب گروه و یا درقالب جمع های دوستانه(که بعدازانقلاب به باندمعروف شده)قبل از پیروزی فعالیت هایی داشته اند.برای همین هم است که سعید حجاریان25ساله که سربازفراری بوده،می توانددرراس نهادهای اطلاعاتی وامنیتی قراربگیرد.به همین سادگی!
انقلابی که سریع به پیروزی رسیدومردمی که تاالان هم که 34سال ازآن می گذرد این مجموعه افرادها را کاملا نمی شناسند و فقط آنقدر مجذوب رأس آن،یعنی امام خمینی شده بودند،که بشودبرخی دراین فاصله بتوانندفرصت یابندواز«کاریزما»یی امام نهایت بهره را ببرند و تا الان هم جاخوش کنندو سایه دولت شان برسرمردم مدام مستدام باشد!
با این رویکرد،بدیهی است هر نا آشنا به سیاست(و با توجه به همان اختلافات و کینه های قدیمی در زندان)می تواند بفهمد که مجالس برآمده ازانتخابات نمی تواند وزیر اطلاعات را سین جین و یا توبیخ و برکنارکند.
وقتی ولایت فقیه در رأس است نمی شود وزیر مهم ترین نهاد کشور را دراختیار معدود نماینده گذاشت.همانطور که علی فلاحیان گفت:«من بارئیسم(هاشمی رفسنجانی)می آیم!…و رفسنجانی هم که محل استیضاح و پرسش نیست…
ازهمان سال نخست و تاالان،وزیر اطلاعات رئیسش ولایت فقیه بوده ومجلس در رأس امور قرارنگرفته و به حسابش نیاورده اند…
وزیرش هم در اختیار مدیران ارشد و افراد خاص وزارت قرار داشته و مطیع آنها بوده. وزیری که بقول آیت الله منتظری فقط ماشین امضاء است.
همانطورکه دراین سالها و در دادگاه های دهه 60 وبعد،قاضی محکمه(آنهم در سن 19سالگی و 20سالگی اش که حکم اعدام می داد)فقط به استنادمطالب بازجوها،احکام صادرمی کرد!
وقتی کتاب خاطرات سیاسی اولین وزیر در جریان نحوه دستگیری سیدمهدی هاشمی و باصطلاح باندش را بخوانید،جهت دهی و القای آقای وزیر به امام کاملا مشهود است.القایی که البته خود وزیر از مدیرانش بدست آورده بود.(که حتی تا آن زمان بقول خودش از پرونده سیدمهدی هم خبرنداشت).
درحالیکه آقای منتظری به امام نوشت:شما حتی یکبار هم خود سیدمهدی را نخواستید که بیایدنزدتان وحرفهایش راحضوری و رو در رو بزند!سیدمهدی هاشمی کسی است که قبل وبعداز انقلاب رویش«ان قلت»های فراوانی بود…وتاثیرهمین القارا در حکم امام به وزارت در دستگیری افرادمنصوب به سیدمهدی هاشمی آشکار است:امام در آن نامه،حکم قضایی خود را صریحا اعلام کرده است.مابقی قضایادیگر فرمالیته بود…
بی گمان آقای سعید حجاریان ریشه تمایلات فکری خودش در تئوری نخبگرایی در حکومت را نخواسته است فاش سازد.
برای آنها یک ولایت فقیه(خوب)از نوع«سیدمحمدخاتمی»حکم کیمیادارد.
اگر انتخابات به شکل غرب پیش می رفت و برود،دیگر افراد 34سال دردستگاه های امنیتی و دولتی و غیره سایه شان نمی توانست مستدام باشد.
درست است که توسعه سیاسی مسیر توسعه اقتصادی است.اما تئوری توسعه سیاسی ایشان و دوستانش،مبتنی برهمان سایه ولایت فقیه که البته از راه آنهاوارد شود،می باشد.
برای همین هم هست که هنوز که هنوز است ازموضع اجرای بلامنازع قانون اساسی فعلی سخن می گویند.
اصلا جمهوری اسلامی یعنی:اصل ولایت فقیه.اصل ولایت فیقه که حذف شود، می شود:«جمهوری»!که باید با یک سری قوانین که مستخرج از توسعه سیاسی و انتخابات آزاد است اداره می شود.
آقا سعیداز اول می دانست که دراین ساختارهیچ وزیری در سازمان اطلاعاتی و امنیتی کشور از مجلس تبعیت نخواهدکرد.
لذا وقتی پای نفوذی ها و اتفاقاتی مثل قتلهای زنجیره ای(که وزارت مسئولیت آنرا برعهده گرفت)به میان می آید فورا و با ضرس قاطع از دو سوی جریان راست وچپ عنوان می شود که آنها عوامل موساد و سیا هستند و یا به بهانه«تئوری توطئه»، تمایلات درونی تحمیل می شود!
اگر این چنین باشدکه تف سربالاست!یعنی سالهای سال مملکت توسط موساد و سیا و غیره اداره شده است.و چه رژیمی برای غرب و آمریکا واسرائیل بهتر از نظام و وضعیت فعلی که اداره کنندگان اصلی اش موسادی وسیایی باشند!چون با نان قرض دادن،بازار مصرف خود(و از جمله فروش اسلحه)راگسترش می دهند.برای آنها که حکومت«زید و عمرو»مهم نیست.منافع ملی تعریف شده خودشان اهمیت دارد.
و اما اگر نه،اینها عوامل موسادوسیا نباشند.پس چگونه است که این وزارتخانه آدم می کشد،آدمکش استخدام می کندو دربازجویی از متهمان از رکیک ترین الفاظ و القاب استفاده می برد و شکنجه جسمی و روحی می دهد.اینجاست که باید مثلا از وزیر در مجلس سوال شود.ونمی شود!وهکدالخ…
هم چنین پرسش کننده از پاسخ دهنده در مورد قتلهای 67 هیچ نمی پرسد.یا در موردآثار استفاده از روانگردانهاکه ازهمان سالها(دردوره بازداشت نورالدین کیانوری و اعضای حزب توده و نیز سیدمهدی هاشمی و افرادش)مطرح بود،حرفی به میان نمی آید.واین موضوع ازپیچیده ترین زوایای پنهان فعالیت های این وزارتخانه است که هنوز هم مبهم باقی مانده.
روزنامه کیهان درسال67ودرتاریخ21خردادبه شماره 13342در یک مصاحبه مطبوعاتی باعده ای ازمدیران وزارت اطلاعات به نامهای حجت الاسلام احمدی،دکتر صلواتی، دکترنجابت،مهندس متقی وعبادیان و به نقل از علی فلاحیان نوشت:
«نکته دیگراینکه چگونه می شودافرادی مثل احسان طبری،و یاسایر کادرهای بالای گروهکهامی آیندودرزندانهای ماتوبه می کنندومصاحبه می نمایندومطالبی ارائه می دهند.حتی در جامعه شایعه می کنند که یکنوع دارویی به اینها می دهند و با خوردن این دارو آنها این حرفها را می زنند.طبیعی است که این مطالب درست نیست و اگر چنین دارویی وجود داشت طاغوت استفاده می کرد و به بزرگان ما می داد تا بیایند در رادیو و تلویزیون حرفهایی بزنند.».
این روزنامه هم چنین اضافه می کند:«درباره استفاده از داروهایی شیمایی برای گرفتن اعترافات از سال 1362 تا سال 1366در بخشی از نشریات شما وگروههای وابسته در اروپای غربی این شعار تکرار می شود که گویا اعترافاتی را که رهبران و مسئولین گذشته حزب توده ایران پس از بازداشت در زندان کرده اند، زیر تأثیر تزریق داروهای شیمیایی ویژه بوده است.مثلا در هفته نامه راه توده 27خرداد 1362 این طورنوشته شده است:«دژخیمان ساواک جدید،در یکی دوسال اخیر در سازمان جاسوسی امریکا و انگلستان و اسرائیل بامدرنترین دستگاهها و اشکال شکنجه های جسمی وروحی و دارویی آشنا شده بودند. تیغ خود را برای جان بهترین فرزندان خلق تیز کرده اند. این ادعا در تاریخ 16/2/1362 با استناد به گفته دو پزشک مترقی فرانسوی که در باره ساختن اینگونه داروها در ایالات متحده امریکا و مراکز تهیه آنها صحبت کرده اند، تکراری شده است».
و بازدراین سالها حرفهایی در تائید این مدعا زده شد.و مشخص شده شرکتی در آلمان از سال 1987 در این پروسه فعالیت داشته است.[I]

و برمبنای برخی از همین شواهد است که آیت الله منتظری در نامه خود به امام،می نویسد:
«شنيده شد فرموده ايد:فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواك شاه فرض می كند. البته حضرتعالی را شاه فرض نمی كنم ولی جنايات اطلاعات شما در زندانهای شما روی شاه و ساواك شاه را سفيد كرده است. من اين جمله را با اطلاعات دقيق می گويم».
والاسلام.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
8شهریور91

________________________________________
[I] -گمرک آلمان درمارس ۲۰۱۲ از صادرات ۵/ ۲ کیلو داروی اعتراف‌گیری «تیوپنتال» که توسط یک شرکت آلمانی به ایران صادرمی شد، جلوگیری کرد. این محموله که تحت عنوان دارو راهی ایران می‌شد، از جمله می توانست در بازجویی و اعتراف‌گیری مورد استفاده قرار گیرد.بنا به گفته ادراه مرکزی گمرک محموله‌ تیوپنتال (Thiopental) در قالب ۵ هزار شیشه کوچک دارویی آماده‌ ارسال به ایران شده بود.در گزارشی که یکی از روزنامه های آلمانی در مورد این شرکت متهم نوشته، خبر ازتحقیق اداره گمرک شهر آخن درباره اتهامات این شرکت داد.
این شرکت مظنون است که با قصد فروش داروی اعتراف گیری تیوپنتال به ایران، علیه بخشنامه مقابله با شکنجه آلمان عمل کرده است.روزنامه «بیلد ام زونتاگ»در این باره می‌نویسد:شرکت بزرگ معاملاتی دارویی زیگبورگر شمینوویس را که متهم است به اینکه در ماه مارس ۲۰۱۲ درصدد ارسال محموله‌ای حاوی ۵۰۰۰ آمپول تیوپنتال به ایران بوده است. در ماه مارس خبر جلوگیری از ارسال محموله ۲ و نیم کیلوگرمی تیوپنتال و ضبط آن توسط گمرک آلمان در شهر بن منتشر شده بود. اما در آن هنگام خبری در این مورد که چه شخصی عامل ارسال محموله بوده در دست نبود.به گزارش دویچه وله فارسی ،طبق قوانین آلمان، فروش ماده مخدر تیوپنتال به کشورهای دیگر به مجوز ویژه اداره فدرال آلمان در امور اقتصاد و کنترل صادرات نیاز دارد. یک سخنگوی اداره گمرک آلمان در مورد جلوگیری از صادرات تیوپنتال به ایران، به «بیلد ام زونتاگ» گفت: «کالا بخاطر آن ضبط شد که مجوز صادرات نداشت.» بخشنامه مقابله با شکنجه در آلمان صادرات کالاهایی را ممنوع یا مشروط به صدور مجوزهای ویژه می‌کند که برای اجرای حکم اعدام، شکنجه یا اعمال دیگر مجازات‌های غیرانسانی، تحقیرآمیز یا وحشیانه مورد استفاده قرار می‌گیرند.سخنگوی اداره گمرک آلمان به «بیلد ام زونتاگ گفته است: «قرار است وزارت اقتصاد آلمان تصمیم بگیرد که قضیه چگونه دنبال شود.» چون به نوشته این روزنامه آلمانی، صادرات تیوپنتال تنها در صورتی ممنوع است که تردیدی در این مورد وجود داشته باشد که قرار است از این ماده در عرصه‌ای به جز بیهوشی استفاده شود.اما به نوشته «بیلد ام زونتاگ»، این تردید در مورد «زیگبورگر شمینوویس» وجود دارد. «بیلد ام زونتاگ» بیش از هر چیز سابقه جنایی صاحب شرکت «زیگبورگر شمینوویس» را دلیل این تردید می‌داند.طبق تحقیقات این روزنامه، مدیر شرکت «زیگبورگر شمینوویس» ویکتوریا والاشک نام دارد که همسر پتر والاشک است. پتر والاشک برای اولین بار ۲۵ سال پیش، در ماه مارس ۱۹۸۷، مورد پیگرد اداره گمرک آمریکا قرار گرفت. او در آن موقع ۹۰ تن «تیو دی گلیکول» از شرکت آمریکایی «الکولاک» خریداری کره بوده است. این ماده شیمیایی برای تولید «گاز خردل» به کار گرفته می‌شود.پتر والاشک متهم بوده که در زمان جنگ ایران و عراق این ماده شیمیایی را از راه سنگاپور به بندر عباس رسانده است. ماموران دولت ایالات متحده او را سرانجام پس از اینکه سه بار کشتی‌های حاوی ماده مرگ‌آور را به ایران فرستاده بود، در شهر بالتیمور آمریکا دستگیر کردند.والاشک توانست با سپردن وثیقه آزاد شود و در دسامبر ۱۹۸۸ به آلمان بگریزد. پلیس فدرال آمریکا دستور پیگرد بین‌المللی او را داشت.پتر والاشک پس از بازگشت به آلمان در ایالت نوردراین وستفالن دستگاه عظیمی برای فروش مواد دارویی و شیمیایی تاسیس کرد و هم اکنون صاحب چند شرکت فعال در این زمینه‌هاست.به گزارش «بیلد ام زونتاگ»، اسناد داخلی اداره جنایی آلمان فدرال نشان می‌دهد که پتر والاشک از نام‌های مستعار پتر لوییمی، جان فارمر و جان استوارت بوردمان استفاده می‌کرده است. طبق این اسناد داخلی، پرونده‌هایی علیه وی با اتهام‌هایی چون کلاهبرداری و جعل اسناد موجود است.این ماده‌ دارویی مشمول بخشنامه «مقابله با شکنجه» در آلمان می‌شود و فروش آن به کشورهای خارجی به مجوز ویژه‌ی اداره‌ی فدرال آلمان در امور اقتصاد و کنترل صادرات نیاز دارد.بخشنامه‌ی مقابله با شکنجه در آلمان صادرات کالاهایی را ممنوع یا مشروط به صدور مجوزهای ویژه می‌کند که برای اجرای حکم اعدام، شکنجه یا دیگر صورت‌های رفتار یا مجازات غیرانسانی، تحقیرآمیز یا وحشیانه مورد استفاده قرار می‌گیرند. در کشورهایی با نظام‌های استبدادی استفاده از این ماده مخدر برای اعتراف‌گیری از زندانیان رایج است.تیوپنتال داروی حقیقت‌گویی یا «سرم اعتراف‌گیری» به ماده مخدری اطلاق می‌شود که به منظور گرفتن اطلاعات از فردی به کار گرفته می‌شود که حاضر به اعتراف بدان نیست. گمان می‌رود که سرویس‌های مخفی و اطلاعاتی یکی از استفاده‌کنندگان از این دارو باشند. در آلمان و اتریش کاربرد این ماده در بازجویی ممنوع است.از جمله تأثیرات تیوپنتال این است که به محض تزریق این سرم، فرد به طور معمول بسیار اهل گفت‌وگو و مراوده می‌شود و بدون تأمل افکارش را بیان می‌کند. این ماده در واقع توان داوری و قدرت تمرکز فرد قربانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کارشناس بازجویی را قادر می‌کند تا فرد قربانی را به سوی اعتراف در زمینه‌ی اطلاعات مطلوب بازجو هدایت کند.یک برداشت گمراه‌کننده‌ رایج این است که کاربرد «سرم حقیقت‌گویی» به طور خودکار قربانی را به سمت بیان حقیقت هدایت می‌کند. در حالی که فردی که تحت تأثیر این ماده‌ی مخدر قرار گرفته، قادر است همچون قبل دروغ بگوید، ولی نسبت به تلقین‌هایی که به او می‌شود آسیب‌پذیرتر است.حاکمیت ایران در طول ۳۳ سال حیات خود بارها به استفاده از مواد و داروهای روان‌گردان در بازجویی از زندانیان سیاسی متهم شده است. این اتهام‌ها و بحث «شکنجه سفید» به ویژه از سال ۱۳۸۰ و از زمان بازداشت گروهی چهره‌های ملی‌مذهبی و افراد نزدیک به نهضت آزادی ایران بالا گرفت.در بازداشت‌های گسترده فعالان سیاسی در تابستان سال ۱۳۸۸ نیز استفاده از داروهای ویژه بازجویی‌ها در زندان‌های ایران بار دیگر به نگرانی‌ها افزود.در ۲۴ مرداد ۱۳۸۸ جمعی از خانواده‌های بازداشت شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری در بیانیه‌ای که در بسیاری از وبسایت‌های خبری فارسی‌زیان منتشر شد به «استفاده از دارو برای درهم‌شکستن و اعتراف‌گیری از بازداشت‌شدگان اشاره کرده‌اند.»در این بیانیه نوشته شده بود: «اجبار زندانیان به استعمال داروهایی که اثرات جسمی و روانی فراوان بر روی مصرف کننده آن دارد، همه خانواده‌ها را نگران کرده و با توجه به این که اعتراف‌گیری تحت فشار و آزار و در شرایط غیرعادی، از جمله استعمال داروهای خاص، برای تدارک‌دیدگان سناریوی انقلاب مخملی واجد اهمیت فراوان است و هرگونه افشای حقیقت در این زمینه برای آنان هزینه‌های گزاف دارد، تلاش زیادی برای مستور ماندن این اقدامات غیرانسانی در زندان‌ها می‌شود.».
همچین روجوع شود به یادداشت«پیچ توبه»ازهمین نویسنده: https://mahkame2.wordpress.com/2009/08/02/%D9%BE%DB%8C%DA%86-%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87/

این یادداشت به درخواست سایت جرس برای سالگرد آن نوشته شد ولی چاپ نشد.متاسفانه این سایت نیروی حزب مشارکت وحزب مشارکت هم شاخه سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که یکجورهایی هم توسط نیروهایی امنیتی واطلاعاتی درایران هدایت می شود!

جِرّ زَنی جَرس!

«ساقیا می بده و غم مخور از دشمن ودوست

که به کام  دل ما آن بشد و این آمد

استنباط من به عنوان یکی از نویسندگان سابق جرس این است که به مرور به سمت حزب و فردگرایی با اهدافی خاص-که به نظر می آید هدایت شده است-پیش می رود؛وازفراگیر بودن انتشارتمامی اندیشه ها صرف نظرکرده و به سوی باندگرایی باهدف آلترناتیو سازی و بایکوت کردن رفته است؛وعلیرغم شعرحافظ که می گوید:«این قدرهست که بانگ جرسی می آید»باید عرض کنم که این قدر هم نشد؛جرس دارد قدر خود راازدست می دهد.

در ذیل این مقدمه کوتاه،چندموردکه درمقابله جرس با مطالب خودم و مشاهده ومطالعه این وب سایت دراین مدت بدست آورده ام را کوتاه بیان می کنم:

1-اولین یادداشت از این جانب باعنوان «عاقبت زین نردبان افتادنی ست»را که چاپ کردید،ازذکرنام نویسنده خودداری وآنرا بانام:«یکی از روزنامه نگاران» منتشر ساختید؛ووقتی با اعتراض روبروشدید،اظهارداشتید:«جرس از انتشارمطالبی که منتشرنشده استقبال می کند».تامدتی این مطالب چاپ می شد،اما مشاهدات، برداشت دیگرداشت؛تاآنکه درزیریادداشت من باعنوان«وزیر اطلاعاتی که نقش وزیر را بازی می کند»سرخود(لابدکارنفوذی های خودسردرجرس بوده است!!)بجای نام من،نام«محمد شورجه»راگذاشتید؛ووقتی بااعتراض شدید مواجه شدید،اصلاح کردید!

حدس من این است جرس آنجا که منجر به شناسایی افراد مستقلی مثل من باشدسعی داردبه نحوی همراه باتوجیهاتی،آنهارا از گردونه نویسندگان ثابت جرس خارج کند،وتجربه ومشاهده من این نظریه راتقویت کرد.آنجاکه وقتی می گفتم چرا مطالب مرا چاپ نمی کنید،عنوان می کردید«بدلیل حجم بالای مطالب رسیده مطلب شما دراولویت قرار نمی گیرد!؟»ووقتی بعدازآن به سلسله مطالب منتشرشده نگاه می کردم،مطالب تازه منتشرشده خیلی اندک شماربود!

لذااین تصور تقویت شد که درجرس عده ای عامدا وبه دلایل وابستگی اطلاعاتی و امنیتی مخفی خودبه  نیروهای داخل،سعی در بایکوت کردن برخی افراد و آگراندیسمان شدن برخی دیگر دارند.

و شاید رانت های گذشته ونمک گیربودن جرس،این پوئن رابه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی می دهد،که از آنها بخواهندبرخی حتمابایکوت و برخی مثل بادبادک باد شوند!

2-جرس در بخش پیوندها اعلان کرد:«که وبلاگ و وب سایت های خود را ارسال کنید تا در بخش پیوندهامنتشرشود،وبلاگ مرا که منتشر نکردید،اما حاضرهم نشدید و نیستید که وب سایت هایی مثل مثلا آقای اکبراعلمی رادرج کنید(که قبل هم به طور خصوصی گفته بودم).ووقتی هم به این لیست نگاه کنید افرادی خاص هستند که قراراست در هربرهه ای (البته باکمک رانت)دربورس باشند!

3-در قسمت میهمان یعنی انتشارمطالبی که قبلا جای دیگر چاپ شده فقط دائما گلچینی از مطالبی از نویسندگانی خاص است که به نظر می آید باهمان هدف گُنده سازی و بایکوت دیگران برنامه ریزی شده است.

هرچند جرس مختاراست که هر یادداشتی را که بخواهد منتشرکند،اما دیگر جرس جنبش سبز مردم ایران نیست،بیشتربلندگوی برخی احزاب و افراد است که چون اینک از ساختارقدرت کنارگذاشته شده اندو به اپوزیسیون پیوسته و با  کمک  دوستان دیگر خود که مثلا در رادیو فردا وبی بی سی(که به کمک همان رانت به آنجارفته وبه حساب نمک گیربودن آنها)سعی دارد با بمباران تبلیغاتی از خود،بقبولانند که درمملکت قحط الرجال است.تاآنجا که دائما مصاحبه های داخل وخارج روی این افرادکلیک می شود،وحتی پرسش هایی از این قبیل که امشب مثلا شام چی خوردی و صحبانه چی!و روزهایت راچگونه می گذارنی!!؟!

من با کمال احترامی که برای برخی از این اشخاص منفردا دارم،معتقدم،بخش مهمی از مدیریت دراین سالها دردست آنهابوده است،ومضررات و وضعیت فعلی محصول اندیشه و فعالیت و عملکرد آنهاهم است،و آنها بجای آنکه به خطاها واشتباهات گذشته خوداعتراف کنند،و آنرا تصحیح نمایند،دائما سعی دارند با کمک همان رانتی که درسالهای مدیریت خود بدست آورنده،همیشه دربورس سیاست بهترین سهام گذار رابرای خود بدست آورند! و حالاکه«خیاط هم به کوزه افتاده»،دائم با باکمک همین وسایل جمعی ازجمله جرس،که دارد کم کم بلندگوی آنها می شود،وشاید هم خودآنها آنرادرست کرده باشند،( چون دراین آسالها آنان با اسامی مختلفی وارد بازی سیاست شده،در حالیکه پوسته اصلی آنهاچند فرد است!)بیایندبگویند:«کی بود،کی بود؟من نبودم!»

4-نکنه آخراینکه:اگرهدف جرس ووبلاگ های مشابه بالابردن فهم وشعور سیاسی مردم خسته و درمانده و مفتون شده شیدایی سیاستمدران است،که بایداز آکادمیک بودن صرف خارج وبه زبان مردم هم سخن بگویند،وهمچون روشنفکران کافه نشین،بانوش کردن یک فنجان قهوه داغ و پُکی به سیگار؛برای مردم  راه و رسم مبارزه وزندگی ترسیم نکنند.

من الله التوفیق

محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)

14تیر91

شورای راه سبز امید اسم مستعارچه گروهی است؟
نویسنده: محمد شوري جزه – سه شنبه سی و یکم خرداد 1390

شورای راه سبز امید اسم مستعارچه گروهی است؟

شورای راه سبز امید اسم مستعارچه گروه وحزب وسازمانی است؟و چند تا محمدرضا مدحی ممکن است داشته باشد؟!

یک از شباهت های نظام سیاسی ایران و آمریکااین است که در طول سابقه تأسیس آمریکاوجمهوری دراین کشور،قدرت مطلق سیاسی یا دراختیار حزب دمکرات بوده است یا حزب جمهوری خواه.

ودر طول 32سال تأسیس ج.ا.ا. نیز قدرت و دولت یا دراختیار جریان چپ بوده و یا راست.

منتهابین این دو شیوه درآمریکاو ایران،دوتفاوت اساسی وجوددارد

یکی اینکه که قدرت سیاسی در نظام سیاسی آمریکا،بطور مطلق در اختیار یک شخص نیست؛ والبته این مهم به آن نیز قابلیت یک دمکراسی واقعی را داده است.

امادرایران هر چند نظام سیاسی پوسته وشکل ظاهری یک دمکراسی را برتن قانون اساسی خود کرده، اما برخلاف قانون اساسی در آمریکا،اختیارات مطلق دراختیار یک شخص است.

وتفاوت مهم دیگری که بین نظام سیاسی آمریکاوایران هست این است که در آمریکادیگر احزاب و شخصیت های مستقل بطور حقیقی و مستقل از دو حزب جمهوریخواه ودمکرات وجود دارد و هست،و آنها ازآزادی کامل هم برخوردارند،هرچند که هیچ وقت اکثریت آراء را بدست نیاورده ونمی آورند،اما لااقل امنیت آزادی را دارند،چیزی که در ایران نیست و این امنیت فقط برای خودی هایی است که خودی باقی بمانند!

درایران اکثر احزاب وشخصتها زیرمجموعه جریان راست وچپ هستند ومی شود گفت احزاب مستقل یادر همان اوائل انقلاب قلع وقمع شدند ویا گروه های سابقه داری مثل نهضت آزادی ایران هیچ وقت امکان عرض اندام را پیدا نکردند.و آنچه هست زاد و ولد در جریان راست و چپ بود و برای حضورهمیشگی در قدرت!

همانطور که مطلعین سیاسی واقفند ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی ایران موافق پاگرفتن احزاب نیست والبته آنچه بوده وهست فقط یک جعل حقیقت ویک سفسطه سیاسی است که همواره به دنبال خود این پرسش را هم مطرح کرده که آیا احزاب در نظام سیاسی ایران در طول ولایت فقیه هستند یا در عرض ؟![1]

اما ازآنجاکه لازمه یک دمکراسی این است که احزاب وپارلمان وانتخابات باشد،نظام سیاسی ایران در یک مغلطه سیاسی توانست فقط پوسته ظاهری آنرا نشان دهد.

لذا پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 فورا با تشکیل حزب جمهوری اسلامی و با حضور گرایش های ضد ونقیض ودرهم،انقلابیون(مخصوصا طیف روحانیت)خواستند به این مهم دست یابند وبتوانند نبض اموررادراختیارداشته باشند ومتهم به دیکتاتوری هم نشوند! ولی بخاطرهمان گرایش های ضدونقیض،زود فروپاشید.همانطورکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به آن مبتلا شد.

منتها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی متشکل از7 گروه چریکی زیرزمینی و بخشی از نیروهای خارج نشین بود که سابقه کار تشکیلاتی تا حدودی داشت.اما باز این سازمان هم بخاطر همان حضور افراد ضد و نقیض، سرانجام فرو پاشید و آنچه امروز به این نام هست فقط وجود اندک از برخی از افراد آن سازمان است و برخی دیگر یا درگروه های راست و یا به شکل افراد مستقل در این 32 سال به فعالیت خود ادامه داده اند.

وهمه می دانیم که تمامی این گروه و اعضایش(درطیف های مختلف سازمان)همیشه در رأس قدرت خصوصا درنهادهای امنیتی واطلاعاتی ونظامی ومشاغل کلیدی حضور دائمی داشته اند.

هرچه زمان گذشت سفسطه ومغلطه نظام حزبی درایران بیشتر هویدا می شد.لذا جریان راست و چپ سعی کرد از خود گروه و یا احزاب دیگری تأسیس کند و درخفا هدایت و پدر خواندگی آنها را برعهده داشته باشد.مثل حزب کارگزاران و حزب مشارکت.

من با پرسش از سعیدحجاریان در سایت نوروز،به ایشان گفتم که حزب مشارکت همان پوشش بیرونی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است(هرچند متهم به تئوری توهُّم توطئه شدم که این اتهام هم خود یک چسب همه جا چسب برای خیلی چیزهاست!؟) اماوقتی می خوانیم که مصطفی تاج زاده همزمان عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت و یا مزروعی عضو کادرمرکزی حزب مشارکت،سخنگوی این سارمان درخارج هم هست؟ متوجه می شوید بی ربط نگفته ام!چون درعالم سیاست، یک حزب دارای مرامنامه و اساسنامه و مسائل دورن گروهی خاص خود است که با دیگر احزاب متفاوت است،هرچند شباهت هایی هم داشته باشند،اما چون دارای اخبار و منابع خاصی هستندکه گروه رقیب نباید بداند،آنوقت چطور می شود که یک نفر همزمان عضو کادر مرکزی دو حزب می شود؟!

بعد از این مقدمه طولانی آنچه را که می خواهم عرض کنم این است که جریان چپ و راست به انحای مختلف توانسته کلید قدرت را در اختیارخود داشته باشند و سعی در تحمیل کردن قحط الرجالی در این مملکت را دارند.درحالیکه جهل الرجال است و البته برای آنها جهل نیست،برای مردم ما جهل الرجال است که اینان کاری می کنندکه مردم دراین جهل دائمی بمانند وباشند،تا همیشه خودشان در ویترین و مانیتور مصاحبه با رسانه های صوتی و تصویری داخل وخارج باشند، ویا همیشه در صفحه اول مطبوعات،و یا در رأس مدیریت و اخیرا برخی ازآنها هم نیز به عنوان چهره های شاخص اصلاحات و هکذا امثالهم معرفی شوند و باشند..!

مجله چشم انداز شماره 67ص 70 می نویسد:

«وقتی در درهه 1960 خروشچف آزادیخواهی را مطرح کرد،همه پچ پچ کردند که اینکه خودش قبلا جزو این کارها بوده حالا آزدایخواه می شود وبه استالین نقد می کنند!؟ خروشچف محکم روی میز می زند و می گوید سکوت.سپس می گوید:بیائید حرف هایتان را بلند بزنید.هیچ کس در سالن بلند نمی شودحرف بزند.خروشپف می گوید: من که به شما آزادی می دهم.حالاهم نمی آئیدحرفهایتان رابزنید؟ ولی آنزمان که استالین بمب اتم ساخت و سوسیالیسم را تحکیم کرد و20 میلیون نفردر برابر مقاومت با فاشیسم هتیلری دراستالینگرا شهید شدند آیا من می توانستم جلوی چنین رهبری بایستم ؟

درتعمیم این مطلب و رویکرد انقلاب به جریان اصلاح طلبی که از سوی افرادی مطرح شد، ویا به عنوان افراد شاخص اصلاحات (که البته فقط آنها مطرح می شوند)،باید گفت:

برخی وغالبا (اینها که دائما دربورس سهام سیاسی هستند و حتی اگر در زندان هم که باشند فقط آنها می توانندبیانیه بدهندو یایادادشت هم بنویسند، واگر بادی هم در زندان بوزودفقط اعضای خانواده اینان هستند(مثل علیا مخدره ایشان،همسر محترمه حاجیه خانمشان)که فورا از طرف افرادی دررسانه های صوتی وتصویری خارج از ایران طرف مصاحبه قرارمی گیرند که خودشان نیز تاچندی پیش درهمان حزب وروزنامه ایشان فعالیت داشت و البته اینگونه هم به هم نان قرض می دهند!

اما فرق اساسی دراین است که برخی ازآنها در وضعیت و مقام سابق خود خروشچف هم نبوده اند که اکنون در این دوره بتوانند پرچم اصلاحات را در دست بگیرند و چهره شاخص آنهم باشند!!؟ بلکه برخی از ااین فراد اقدامات استالینی در پرونده سیاسی شان بوفور یافت می شود.

دکتر شریعتی می گوید:«یکی دیگرازاختلافات میان مسائلی که درزمینه های فلسفی و علمی مطرح می شود باآنچه که درزمینه اجتماعی عنوان می گردد،این است که در علم باید به گفته نگریست نه گوینده.درصورتیکه در سیاست باید به گوینده نگریست سپس گفته.»[2]

و همین ضعف سیاسی مردم است که از آن احمدی نژاد هم بیرون آمد؟

حال برگردید به پرسشی که ابتدای یادداشت نوشتم!

والسلام

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

29خرداد90

خودنویس

1- بخوانید یادداشتهایی از اینجانب باعناوین:«اصلاحات ایدئولوژیک برای انقلاب ایدئولوژیک» و برهم زدن سلسله ریش محال است» و «حزب ولایت فقیه» و«بازی احزاب یا حزب بازی؟»و«شرکت سهامی جمهوری اسلامی ایران».

2-(مجموعه آثار،ش4،ص288).

جمهوری بر باد رفته(1)

روز22خرداد88می توانست به فراینددمکراسی درایران جهش دهد،اما بایک مهندسی سیاسی تضمینی برصورت جمهوری سیلی نواخته شد!

دراین روایت،بانقب به تاریخ و نقل تاریخی از«اندیشه سیاسی اسلام» داستان«جمهوری بربادرفته درایران»را با هم مرور می کنیم:

«تشیع صفوی درسیاست دخالت نمی کند.این قسمت را به سلطنت صفوی واگذارکرده اند.دوره غیبت است.سیاست یعنی چه؟ حکومت یعنی چه؟راجع به حیض، نفاص، جنابت، آداب الخلاء، احکام بَرده وحقوق خواجه بر بَرده اش هر چه بخواهی بپرس، فقط در آداب مستراح رفتن شش ماه تحقیقات ونظریات مفصَّل هست.اما راجع به موضوعاتی که به سبیل شاه عباس بربخورد، مجتهد صفوی ناپرهیزی نمی کند.زیرا مجتهد باید پرهیزکار باشد!»[1]

«استبدادواضح ترین نشانه حاکم طاغوتی است.معنای استبداد این است که آن کسی که اداره جامعه بدست اوست فقط به رأی خود ومیل خود متکی باشد،رأی دیگران، میل دیگران،مخصوصا میل مردمی که زمام امور آنها بدست اوست درتصمیم گیریهای او تأثیری نداشته باشد.مهم نیست برای اوکه مردم چه می گویند وچه می خواهند،مهم این است که رأی ونظرخوداوچیست،اوچه می گویدوچه میخواهد»[2].

«به تعبیرمخالفین ولایت فقیه یک حکومت دیکتاتوری است.مخالفین می گویند:زشت ترین حکومتها،حکومت یک فرد است برجامعه؛و در عین حالآنها می گویند:درمسأله ولایت فقیه هم همین حرف است؛که مثلا اگریک فردحکم وفرمانی راصادرکردهیچکس نمی تواندبااو مخالفت کندوبرهمه واجب است که ازاواطاعت کنند،مخالفینمی گویند این همان دیکتاتوری است…».[3]

«رژیم اسلامی بااستبدادجمع نمی شود.آن رژیم های جمهوری هم که استبدادی هستنددراسم جمهوری هستند،درمحتواسلطنتی هستند».[4]

یکی بود یکی نبود،در یکی از روزهای سرد زمستانی سال 56…

27خرداد1388

جمهوری بر باد رفته (2)

19دی ماه سال 56 بخشی از مردم در شهرستان قم ودیگر شهرستان ها در فقد فرزند امام خمینی،در مساجد جهت تسلیت و سوگواری گردهم می آیند. این تجمع و گردهمایی تبدیل به اعتراض علیه رژیم سلطنتی می شود. چند ماه قبل ازآن نیز در فقد دکتر علی شریعتی (29خرداد56) قشر دانشجویی و روشنفکری به بهانه فقد ودرگذشت نابهنگام وی، اعتراضاتی برپا کرده بود. اما 19دی ماه به علت کشتار مردم توسط رژیم شاه، تبدیل به یک موج عمومی و فراگیر شد.

برای کشته ها وشهدای آن واقعه در سراسر ایران مراسم هفت و چهلم برگزار شد. شاه برای حضور دائمی خود به تاکتیک های گوناگونی متوسل می شد.ازجمله برقراری حکومت نظامی،که مردم درپشت بامها شعار می دادند:«ازهاری گوساله بازم می گی نواره»!

هم چنین شاه برای بقای خود حاضر شد «نصیری»(رئیس ساواک) و«هویدا»(نخست وزیر مطیع وگوش بفرمانش که 13 سال حکومت کرد)را دستگیر وبه زندان بیافکند،که همزمان با پیروزی انقلاب،آنان نیزبه جوخه عدالت سپرده شدند.

افکار عمومی علیه سلطنت شاه او را در حالی که نالان و گریان بود و می گفت:«صدای انقلابتان راشنیدم»،مجبور به خروج از ایران کرد؛ به این امیدکه همچون کودتای 28 مرداد به کشور بازد گردد، اما این چنین نشد!

مراسم های هفته وچهلم شهدا، تبدیل به یک انقلاب مردمی شد.انقلابی که سرانجام توانست در 22 بهمن 57 سُلطه رژیم سلطنتی را از ایران بَرکند و نظام «جمهوری»رابرپاکند.

همان زمان در شعارها گفته می شد:«استقلال آزادی،حکومت اسلامی»امابرای همگان ازجمله رهبران نهضت،مفهوم«حکومت اسلامی»مشخص نبود.

بعدا بدلیل همین نامفهومی«حکومت اسلامی» وذهنیت منفی نسبت به آن،این شعار تغییرکرد؛وبه«استقلال آزادی،جمهوری اسلامی»تبدیل شد؛اما هیچکس نمی دانست«جمهوری اسلامی»یعنی چه؟

درسالهاپیش از انقلاب 22بهمن57،امام خمینی دردرسهای خود میان طلاب دینی،«طرح حکومت اسلامی در قالب ولایت فقیه»رامطرح کرده بود.اما از محتوای آن، برنامه ای تدوین وتبیین شده وبه اصطلاح«مانیفست حکومت اسلامی»معلوم نمی شد.

امام خمینی بارها دردهه 50 در پاسخ به نامه هایی (که غالبا قشر دانشجو بودند)عنوان حکومت اسلامی را مطرح می کرد.

ازجمله در پاسخ به نامه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان در اروپا به تاریخ 10/3/1349می نویسد:

«امروزمشکل است ما بتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسی و سیاسی واقتصادی و اجتماعی آن را برجوامع بشری حتی مسلمین بفهمانیم».

وی همچنین در پاسخ به نامهدانشجویان مسلمان مقیم اروپا در تاریخ 21/6/50می نویسد:

«اگرحکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دارالحکومه اش مسجد روی خاکهای گرم و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت می کند وملت در پناه آن با آرامش و درسایه عدل زندگانی می کند، روی کار آید،اساس انحرافات چپ در اصل برباد می رود». [5]

بنا و اساس تشکیل سازمان مجاهدین خلق با یک ایدئولوژی اسلامی و نیز با فاز چریکی و مسلحانه برهمین مبنا استوار بود.

التبه بحث«حکومت اسلامی» و یا تغییر«سلطنت» به«جمهوری» از دوره انقلاب مشروطیت آغاز شده بود.

حال واکنون می توان گفت مشابه همان موضوع«مشروطه مشروعه» که به رهبری«شیخ فضل الله نوری»در دوران انقلاب مشروطیت عنوان شد و سرانجام آنرا به نوعی استحاله کرد و سلطنت استبدای همچنان دوام آورد،اینک با«اصل نظارت استصوابی»وجود دارد؛ که با نتیجه انتخابات 22 خرداد 88 در صدد حاکمیت مطلق و متکامل شده همان نظریه«مشروطه مشروعه» شیخ فضل الله نوری هستند.

این درحالی بود که درمورد مشروطيت مجتهدین بزرگ دیگری چون سيدعبدالله بهبهانی و سيد محمد طباطبائی، آخوند محمدكاظم خراسانی وعلامه نائينی،مشروطه را قانونی دانسته وآن راتائیدمیکردند؛ اماشیخ فضل الله نوری می گفت مشروطه ای درست است که قوانین آن برآمده ازشرع و احكام اسلامی باشد.قوانینی که مجتهدین آنراتائید کرده باشند وهکذا الخ…

چنین مناقشه ای سالهاست که درجمهوری اسلامی ایران شروع شده است،اما در انتخابات 22 خرداد88رسما عملیاتی شد.و به استناد گفته «عطاء الله مهاجرانی»،عصر جمهوریت پایان وعصر حکومت اسلامی آغازشد.

موضوع تغییر«سلطنت»به«جمهوری»به 86 سل قبل بازمی گردد:

درتاریخ27 اسفند1302درجلسه علنی دوره پنجم مجلس،بین طرفداران رضا خان وسیدحسن مدرس مناقشات شدیدی درارتباط باتغییرسلطنت وتبدیل آن به نظام جمهوری روی دادودرپایان جلسه مجلس،دکتر حسین خان احیاء السلطنه سیلی محکمی برگوش سیدحسن مدرس نواخت؛كه این اقدام به«سیلی برگوش جمهوری»معروف شد.

درتاریخ28/12/1302سیل تلگراف هاازشهرها،برای تغییرنظام از سلطنت به جمهوری ارسال شد.

درتاریخ 30/12/1302،درجلسه علنی مجلس مدافعان ومخالفان جمهوری سخنرانی کردندوطرحی در انقراض سلطنت وتشکیل جمهوری به شرح زیر تقدیم مجلس شد:

«نظربه این که تمام طبقات مملکت درمخالفت باسلسله سلاطین قاجاریه،رأی به انقراض سلطنت مذکور رسیده ونظربه اینکه تقریباتمام تلگرافات واصله اظهارتمایل به جمهوریت شده وباصراحت اختیارتغییر رژیم رابه مجلس شورای ملی داده اند،ما امضاءکنندگان موادذیل را به قیدفوریت پیشنهاد می کنیم:

ماده1- تغییررژیم مشروطه به جمهوریت.

ماده2-اختیاردادن به وکلای دوره پنجم تادرقانون اساسی موافق مصالح مملکت در رژیم تجدید نظرکنند.

ماده3-پس ازمعلوم شدن نتیجه آرای عمومی رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.

درتاریخ2/1/1303،جلسه علنی مجلس شورای ملی برای اعلام جمهوری تشکیل شد.عده زیادی ازروحانیون واصناف در میدان بهارستان اجتماع کردندوعلیه جمهوری و نیزرضا خان شعار دادند؛در نتیجه آن زدوخورد شدیدی بین نظامیان ومردم روی داد.بدین خاطرجلسه علنی مجلس بدون اخذ نتیجه تعطیل شد.

در تاریخ 15/1/1303 عده زیادی از علما و تجاردردیداربارضاخان مخالفت خود را با جمهوری اعلام کردند.(ظاهرا ازعنوان جمهوری کفرو الحاد و زندقه بیرون می آمد!!).

درتاریخ11/1/1303 رضاخان که خودرا طرفدار جمهوری اعلام کرده بود،برای مذاکره باعلماوروحانیون واردشهرستان قم شد،سپس درپایان جلسه رسمامخالفت خودراباتغییررژیم سلطنت وتبدیل آن به جمهوری اعلام!ودر اطلاعیه ای آورد:

«برای احترام به مقام روحانیت پس ازتبادلنظرباآنان جمهوری موقوف می شود».؟!

سرانجام درتاریخ22 آذر1304مجلس مؤسسان با تشکیل پنج جلسه،اصول36،37،و40متمم قانون اساسی راتغییر دادوبه موجب آن نظام سلطنتی ازخانواده قاجاربه پهلوی رسید ودوره پنجم مجلس شورای ملی بدین شکل در22 بهمن سال 1304 پایان گرفت ومجلس ششم با آغازسلطنت پهلوی درایران مترادف شد.واین چینین نیزرضاشاه که خود را طرفدار جمهوری جازده بود،همانرا نیزبه نفع خودتغییرداد؛تا خود وفرزندش سالهای سال سلطنت کنند!

ازنكات گفتنی دررويدادفوق،(تغييررژيم سلطنتي ازقاجاربه پهلوی) تاريخ 22بهمن سال1304 است!که سرانجام در22بهمن سال1357، نظام «سلطنتی»بكلی درايران مختومه و«جمهوری»ازنوع اسلامی وآنهم نه«یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد»،تأسیس شد.

28خرداد1388

جمهوری بر باد رفته (3)

«جمهوری اسلامی» نه یک «کلمه»کم، نه یک «کلمه»زیاد.

این سخن،ختم الکلام امام خمینی بود در پاسخ به منازعات انجام شده پیرامون ماهیت «جمهوری اسلامی».

مهندس مهدی بازرگان(اولین نخست وزیر دولت انقلابی،که امام خمینی آنرا به دولت امام زمانملقَّب کرد)گفت:قید«دمکراتیک»به «اسلامی»اضافه شود؛اما امام خمینی گفت:«اسلام» درذات خود «دمکراتیک» هم هست.

اما«اسلام »امام خمینی،«اسلام ناب محمدی(ص) وبدون خُدعه،نیرنگ وریا»بود:

«بایدتلاش کنیم زهدوقدس اسلام ناب محمدی رااز زنگارهای تقدس مآبی وتحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم و مستضعفان نشان دهیم. ما اگر توانستیم نظامی بر پایه های نه شرقینه غربی واقعی اسلام پاک ومنزَّه ازریا وخُدعه و فریب را معرفی نمائیم،انقلاب پیروز شده است».[6]

«جمهوری»ماهیتش روشن وآشکار است؛امام ماهیت«اسلام»(چه اسلامی وباکدام بینش؟) معلوم نبود؛وتابه امروزهمین موضوع،مسأله روز ودردسرسازشده است.

در همان ابتدا،برای انجام رفرنداوم «جمهوری اسلامی،آری یانه؟»بحث وجدلهابالا گرفت که: »کدام اسلام؟!»

آیت الله مرتضی مطهری درگفت وگو های خودپیرامون ماهیت «جمهوری اسلامی»که درصداوسیماانجام می شد،وازجمله درمصاحبه بادکتر عبدالکریم سروش(نظریه پردازوفیلسوفِ سیاستمدار)گفت:

«بایدتوجه داشت که فرق است میان منزل و میان راه،منزل تغییرمیکند، اماآیا راه هم لزوما تغییر می کند؟».

وی هم چنین اضافه کرد:

«برای اکثریت قاطع ملت ایران،ایمان واعتقاد راسخ به اصول اسلام داشتن وبی چون وچرا دانستن آن اصول،نه گناه است ونه عیب.آنچه که می تواند گناه وعیب باشداین است که این اکثریت مسلمان،به اقلیت بی اعتقاد،اجازه چون وچرا ندهد».[7]

اما«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»شورای نگهبان نه تنها این«چون وچرا»راازاقلیت بی اعتقاد درهمان سالهای نخست پیروزی گرفت،بلکه بادرگذشت امام خمینی واعمال حاکمیت به شیوه«نظارت استصوابی»به نیروهایی باسابقه ای درخشان در قبل ازانقلاب که همگی جزو حاکمیت بودندودردایره خودی های نظام محسوب می شدند،نیز رحم نکردوهمه را با تیغ«نظارت استصوابی»،«ذبح قانونی»کرد.آنان به استناد این سخن امام خمینی که گفته بود:«حال،حال فعلی افراد است»هرکس راکه«تشخیص استصوابی»داد،از«دایره خودی بودن»«حذف» کردند!

و اکنون آنچه که مادرمورد بازتابهای«انتخابات 22خرداد88 » مشاهده می کنیم،متأثراز«حاکمیت استصوابی مشروطه مشروعه شورای نگهبان» است:

«ابوالعلاء معری موقعی که می گوید:«مردم بردونوعند،یادین دارندو عقل ندارند؛ویاعقل دارندودین ندارند»اسلام دراوج قدرت خودقرار دارد.واین شعرابوالعلاءبه عقیده من از بزرگترین افتخارات است واز تمام این کاخهاومساجدوساختمانهاوقدرتهاکه درتاریخ بنام«تمدن اسلام»بوجودآمده،ارزشش بیشتر است.یعنی یک آدم کور، ضعیف، منحصربفردِ منفور،که هیچکس نمی شناسندش وهیچ قدرتی ندارد، می توانددر موقعی که حکومت اسلامی دراوج قدرت خودقرارداردو بر جهان سیطره وغلبه پیدا کرده است،فحش بدهدوهیچکس هم کارش نداشته باشدودرهمان موقع ابوالعلاء ودیوانهای شعرش را پخش می کنندودرهمان موقع اشعارش درجامعه های اسلامی وحتی در مدارس مذهبی واگو وخوانده می شود.چنین جامعه ای بوده است که بعدمابه این شکل افتاده ایم».[8]

طبق نص صریح اصول قانون اساسی شورای نگهبان موظف است احکامی که خلاف اسلام و قانون اساسی باشدراتصویب نکند.

همانطورکه انقلاب مشروطیت نیزبرهمین بنااستوارشد:

«ملت ایران درانقلاب مشروطیت حق حاکمیت ملی راکسب کرد، هرگزآنرا منافی با قبول اسلام به عنوان یک مکتب ویک قانون اصلی و اساسی که قوانین مملکت بایدبارعایت موازین آن تدوین وتنظیم گردد،ندانست ولهذادرمتن قانون اساسی ضرورت انطبقاق با قانوناسلام آمده است و درآنجا صریحا گفته می شود که هیچ قانونی که بر ضد قوانین اسلام باشد،قانونیت نداردویا ضرورت حضور پنج فقیه طراز اول برای نظارت برقوانین ،که در متمم قانون اساسی مندرج است برای تأمین همین نکته است».[9]

هرچنددرقانون اساسی ترمیم شده دوم ،قدرت واختیارات«ولایت فقیه» بیشترشد،امارسمانوع نظارت رابه«استصوابی»تغییرندادند.یعنی همه نظریه پردازان«جمهوری اسلامی ایران»ازهمان ابتداونخست تشکیلمجلس خبرگان قانون اساسی اول ودوم،چنین ذهنیتی ازنظارت را نداشتند! اما شورای نگهبان ازدوره چهارم مجلس،نوع نظارت استصوابی را آرام آرام اعمال کرد وسرانجام آنرابه صورت یک قانون به تصویب رساند.

امام خمینی دردیدارخودبا فقهاوحقوقدانهای شورای نگهبان،درتاریخ 11/6/63می گوید:

«امامسأله شما.من بانهاد شورای نگهبان صددرصدموافقم وعقیده ام هست که بایدقوی وهمیشگی باشد،ولی حفظ شورای نگهبان مقداری به دست خودشماست.برخوردشما بایدبه صورتی باشدکه درآینده هم به این شورا صدمه نخورد».[10]

اما شورای نگهبان با استنادبه نص صریح قانون اساسی که تفسیر قانون اساسی را به عهده ایشان گذاشته است،نوع نظارت را استصوابی اعلام کرد.یعنی اینکه همه کاندیداها ابتدا باید به تأئید آنان برسد وبعد مردم آنها را انتخاب کنند.یعنی همان اعمال نظریه وتئوری معروف«یک کیلوگلابی»!

آیت الله آذری قمی(که بعدها عقایدش تغییرومغضوب همفکران و یاران خودشد)درارائه نظریه خوددربحث مبانی فقهی حکومت اسلامی گفته بود:«که ما فقط یک کیلو گلابی داریم ومردم هم بایدهمان را بخرندوانتخاب کنند»!؟!

رد صلاحیت بیش از100تن از نمایندگان دوره شش مجلس ونیز تشکیل مجلس هفتم وهشتم باهمین نوع نظارت ونیزتائیدصلاحیت فقط چهارکاندید،برای ریاست جمهوری دوره دهم،وهمچنین تشکیک درتعداد انتخابات 22خرداد88،که به اعتراض گسترده نامزدهاوبخشی ازمردم انجامید،بازتاب«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی شورای نگهبان»است!

آری«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»حق استیضاح حاکمیت را از ملت گرفت.

امام خمینی درمیان اعضای هیأت دولت،شورای نگهبان،شورای عالی قضائی جامعه روحانیت مبارز،جامعه مدرسین فرماندهان نیروهای سه گانه و …درتاریخ 21/4/62،هشدارداد:

«لکن ما بایدازخودمان شروع کنیم.اگرماخودمان را اصلاح کنیم قهرا آن مقصدی که ما داریم،دردنیا هم صدورپیدا می کند…اگرخدای نخواسته هواهای نفسانی مان اسباب این بشود که گله ها وشکایتها،به مخالفت هابرسدآن روزی است که عزای همه کشوررابایدبگیریم و گناهش گردن ماست که نفسانیت خودمان رازیرپا نگذاشتیم».[11]

چنین شدکه پس از انتخابات 22 خرداد 88،برای«جمهوریت»نظام عزاداری شدوهرنوع مخالفت واعتراضی به استنادآنکه بانیروهای بیگانه درارتباط است سرکوب گردیدوبه استناداینکه چون آیت الله خامنه ای درنمازجمعه گفته است:«جمهوری اسلامی به آرای مردم خیانت نمی کند،پس بایدبدون قیدوشرط و«چون وچرا»آنرا پذیرفت؛درغیراین صورت هرنوع عکس العمل،مخالفت واعتراض، محکوم بوده وعواقبی نیزدرپی خواهدداشت»!؟…

امارهبرنخست انقلاب ایران وبنیانگذار ج.ا.ا.،یعنی امام خمینی چنین عقیده ای نداشت.

ایشان درپاسخ به سخنان آیت الله خامنه ای درنمازجمعه ودرمنصب ریاست جمهوری گفت: «نبایدماهاگمان کنیم که هرچه می گوئیم و می کنیم کسی راحق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی است».[12] 30خرداد1388

جمهوری بر باد رفته(4)

اسلام آمریکایی،اسلام ناب محمدی!

دو اصطلاح که از سوی امام خمینی رهبر وبنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب 22 بهمن 57 مطرح شد.

اصطلاح «اسلام آمریکایی» پیش از این،سالهاپیش،از سوی«سید قطب» از رهبران «جنبش اخوان المسلمین» مطرح شده بود.او به همین جرم اعدام شد.

امااصطلاح«اسلام ناب محمدی(ص)»که از سوی رهبر انقلاب ایران (امام خمینی) مطرح شد، مفهومی گنگ داشت؛و دراجرا به موانع برخورد کرد!

وقتی انقلاب 22 بهمن 57 پیروز شد،برای تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی رفراندوم شد،مباحثی پیرامون ماهیت «اسلامی» بودن «جمهوری» مطرح شد:

«استاد!این روزها بانزدیک شدن زمان برگزاری رفراندوم مسائل عقیدتی وایدئولوژیکی بسیاری،بخصوص در میان روشنفکران مطرح شده است…به عنوان اولین سؤال،من از مفهوم جمهوری اسلامی شروع می کنم که بزعم بسیاری مفهومی گنگ و مبهم است.زیرا جمهوری به معنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم وبه معنای حکومت عامه مردم است. حالا آنکه قید اسلامی این اطلاق رامحدود و مُقیّد می کند وبه این ترتیب به نظر می رسد که مفهوم جمهوری اسلامی در تعارض باموازین دمکراسی ودر تعارض با مفهوم جمهوری به معنای عام آن باشد.این است که می پرسیم شما چه تعریفی از جمهوری اسلامی ارائه می دهید؟

استاد مطهری: احتیاج زیادی به تعریف ندارد.جمهوری اسلامی از دو کلمه مرکب شده است،کلمه جمهوری وکلمه اسلامی.

کلمه جمهوری، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می کند و کلمه اسلامی محتوای آنرا.می دانیم که حکومتهای دنیا درگذشته وچه درحال حاضر شکلهای مختلفی داشته اند از قبیل حکومت فردی موروثی که نام آن سلطنت وپادشاهی است یاحکومت حکیمان، متخصصان،فیلسوفان و نخبگان که اریستوکراسی نامیده می شودویا حکومت منتفذان،سرمایه داران و قس علیهذا.

یکی از این حکومتها، حکومت عامه مردم است یعنی حکومتی که در آن حق انتخاب باهمه مردم است، قطع نظرازاینکه مردیازن، سفید یا سیاه،دارای این عقیده یا آن عقیده باشند.در اینجافقط شرط بلوغ سنی ورشدعقلی معتبر است.ونه چیز دیگر.بعلاوه این حکومت حکومتی موقت است.یعنی هرچندسال یکبار بایدتجدیدشود…

واماکلمه اسلامی همانطورکه گفتم محتوای این حکومت رابیان می کند. یعنی پشنهاد می کندکه حکومت بااصول ومقررات اسلامی اداره شود ودر مداراصول اسلامی حرکت کند…به این ترتیب جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن،انتخاب رئیس حکومت ازسوی عامه مردم است برای مدت موقت ومحتوای آنهم اسلامی است».[13]

پس ازپیروزی انقلاب،اسلام در«جمهوری اسلامی»به«اسلام آمریکایی واسلام ناب محمدی»مرزبندی وتقسیم شد.وهمان نیزموردمناقشه و منازعه شدید قرارگرفت.

وجمهوری اسلامی برهرموضوع مدنی نیزرنگ دین زد!مثلا:درهر حکومت باهرنوع محتوای ایدئولوژیکی بعضی مسائل یک حُکم دارد؛ امادرجمهوری اسلامی ایران آنرا به رنگ حکم دینی درآورند!مثل عنوان عبورازچراغ قرمزحرام است؛یا حضوردر انتخابات یک تکلیف شرعی است وقس علیهذا…این شیوه نگاه به حکومت ومردم تاآنجا پیش رفت که در همه زوایای شخصی وخصوصی مردم دخالت کرده و به استناد آن که مردم نباید ایمانشان متزلزل شود،وارد عرصه زندگی خصوصی مردم شدند.

آیت الله ابوالقاسم خزعلی یکی از فقهای پیشین شورای نگهبان گفته بود:«مادرشورای نگهبان مواظب آن هستیم تاجوانان ماطعمه جهنمنشوند»یعنی اینکه شوراینگهبان خود مسئول ایمان مردم می داند!

عنوان حکومت دینی یاحکومت اسلامی امری نوظهوردرجمهوری اسلامی نیست.درانقلاب مشروطیت نیزوقتی جدال مشروطه طلبانِ مشروعه خواه(طیف آیت الله شیخ فضل نوری)بامشروطه طلبانِ مشروطه طلب صورت گرفت،دعوابرسرنوع محتواوچگونگی اجرای محتوا بود.

همان زمان«آیت الله نائینی»دردفاع از«مشروطه»کتاب«تنبیه الامه وتنزیه المله»رانوشت.

«حکومت دینی چگونه است وحکومت دیندار چیست؟

انقلاب اسلامی در ایران برای اعاده کدامیک آمده است؟آیا هدف از تشکیل جمهوری اسلامی تحکیم حکومت دینی است یا پایه گذاری یک حکومت دیندار؟

برای تبیین و شناخت از این دو عنوان باید تعریفی دقیق از دین ارائه دهیم:

دیندار ودینی بودن در انسان یک امر فطری است.آدمی فطرتا یک موجودی دیندار می باشد. اما برداشتهای انسانی از دین باعث گونَه گونی تلقّی های دینی شده است.

اما دین چه می خواهد وچه می گوید.سؤالی است که پاسخی طولانی دارد.

آیادین همان آداب وعقاید مذهبی است که از جانب خداوند از طریق انبیاء ائمه،علمای دینی واندیشه های متبلور ازآنان بما رسیده است و یادین-که آنرا فطری می دانیم-فراتر از این بوده وگُستره اش همه چیز است؟

استاد شهید مرتضی مطهری می گوید:«هر چه عدالت است همان دین می باشد«ایشان در کتاب«مبانی اقتصاداسلامی»می نویسد:«نه این است که آنچه دین گفت عدل است؛بلکه آنچه عدل است دین است».ودر ادامه مطلب آورده است:مقدس مآبی اقتضاء می کند که بگوئیم دین مقیاس عدالت است. اما اینطورنیست».بنابراین هر چه به عدالت منجر شود، سخن دین است.

دین درکشورماخودمان-اسلام وتشیع-دارای فرهنگی عمیق وریشه ای است.البته این تعلقات درطول سالیان دستخوش تغییرات ثانوی و ماهوی هم شده است! از اسلام در ایران قرائت های مختلفی وجود داشته ووجودخواهد داشت والبته این امر به کل جهان اسلام هم تعمیم می یابد.اگربحث تاریخی آنراورق بزنیم تفکراخباریون در کنارعقلیون ونیزتاریخچه حوزه های علمیه دینی نمایانگر آن است که ازشیعه و اسلام قرائت های متفاوت وبعضا متضادی هم متبادر شده است.

ملت ما توانست با رهبری کم نظیر حضرت امام (ره)نظام چند صدساله استبداد را از روند اجرایی کشور بزداید ویک حکومت اسلامی را پس از 14 قرن از تولد اسلام دوباره بنیان نهد.سؤال این است:آیا با توجه به اینهمه قرائتی که از اسلام هست، می توان حکومت اسلامی را برپاساخت؟وآنرااجراءو پیاده کرد؟کدام قرائت ازاسلام راباید حاکمیت بخشید؟

مشکلات فعلی ما درارائه اسلام وحکومت دینی ناشی ازهمین امر است!»[14]

«درجامعه ما،آزادی ودمکراسی ازجاده دین عبور می کند.استبدادو دیکتاتوری نیز ازهمین جا می گذرد. درک مستبدانه ازدین،نظام مستبدانه ودرک غیر مستبدانه ازدین، نظام غیر مستبدانه پدیدمی آید»[15]

31خرداد 1388

جمهوری برباد رفته(5)

درک مستبدانه ازدین نظام مستبدانه به همراه داردوراه دیکتاتوری و استبدادرا هموار می سازد.

استنباط مستبدانه ازدین به شرایط متعددی بستگی داردو مهم ترین آن، چگونگی شکل گیری تربیتی است.وشاخصه مهم آن،عدم تزکیه و نفاق است:«تاتزکیه نشده اید قدرت برای شما خطرناک است»[16]

وقتی چنین اندیشه ای بتواند اعمال قدرت کند،حق انتخاب راازفرد می گیرد:

«دیکتاتوری وآزادی ازاینجاناشی نمی شود که یک مکتب خود را حق می شمارد یاناحق؛بلکه ازاینجاناشی می شود که آیا حق انتخاب رابرای دیگران قائل است یا قائل نیست؟»[17]

حق انتخاب که سلب شود،آزادی سلب می شود؛آزادی که سلب شد،نان قطع می شود:

«آنکه آزادی ات رامی دزد،نانت را دزدیده است»[18]

نان انسان که قطع شود،معیشت اقتصادی،انسان را محتاج می کند.به استضعاف اقتصادی منجر می شود.استضعاف اقتصادی منجر به استضعاف فکری می شود؛وچنین انسانهایی به لحاظ اندیشه وقوه تفکر و اراده درانتخاب،مسلول ومعلول هستند:

«لا معاش له لا معادله»:«آنکهمعیشت اقتصادی اش معیوب است،ایمانش را هم به سختی حفظ می کند وازدست می دهد».آدم بی ایمان هرکاری می کند. کاری ازآدم علیل ساخته نیست؛چون نیازمند است.

ازهمین مسیردیکتاتوری واردخواهد شد،رشدکرده وتقویت می شود. دیکتاتورها فقط باوجودانسانهای علیل ونیازمند، قوی وقدرتمند هستند؛وجودشان باوجودآنهاگره می خورد.

قرآن می گوید:«قالت اناالملوک اذا دخلوا قریه افسدواها وجعلوا اعزه اهلهااذله وکذالک یفعلون:ستمگران ودیکتاتورهاوقتی به جایی وارد شوندوزعامت وقدرت رادراختیاربگیرند،فساد راباخودخواهندآورد،در آنزمان انسانهای وارسته ذلیل شده وآدمهای دون وپست شأن ومقام پیدا می کنند»

قاعدین برمجاهدین ترجیح داده می شود؛وکسانی که برای پیروزی انقلاب وتشکیل وتأسیس«جمهوری»یک روزراهم سختی شکنجه و زندان ورنج و دردبدری و …راتحمل نکرده ویادائم درعافیت دائم بسر برده اند،اینک برافرادی که بامجاهدت ورنج تحمل ناپذیر خود «سلطنت استبدادی»راشکستند،ترجیح داده می شود؛چون با افکار آنها همخوانی داشته ونزدیک است!

آنهامردم رارعیت خودکرده وبااستراتژی«صدقه پروری»سعی درجذب آراء استضعاف شدگان دارند؛به خودحق می دهندکه درمقام قدرت، مخالفین خویش را«خش وخاشاک»معرفی کنند، وآنهایی راکه باآنان نیستند،درهرشأن و مقام و منزلت اجتماعی که باشند،به زندان بیافکنند.

حقیقت جعل شده ونعل وارونه زده می شود؛حق چون وچراگرفتهمی شود:

«شاه گناهش همین بودکه می گفت آنچه من می گویم،نه آنچه ملت می خواهد.امروزهرکس این منش راتکرارکند،کاری مطرودومحکوم راانجام داده است».[19]

«من به جوانان وطرفداران اسلام هشدارمی دهم که خیال نکنندراه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری ازابراز عقیده دیگران است.ازاسلامفقط بایک نیرومی شودپاسداری کردوآن علم است وآزادی دادن به افکارمخالف ومواجهه صریح وروشن باآنها».[20]

جمهوری اسلامی درپیچ وخَم «اسلام آمریکایی واسلام ناب محمدی» تاب برمی دارد!تاجایی که علاوه برسخنان متناقض ازسوی نظریه پردازان آن،امام خمینی را نیز درچَنبره آن گرفتار می سازد؛ومصلحت اندیشی بدست مصلحت اندیشان می افتد:

«جمهوری«مصلحت اندیشان»…

اول تیر1388

جمهوری بر باد رفته(6)

پس ازسقوط سلطنت درایران،محتوای«جمهوری»،«اسلامی»عنوان شد. این اسلام،«اسلام ناب محمدی»توصیف شد.مشخصه وویژگی خاص و مهم این اسلام،نظریه«ولایت فقیه»است!

برای اولین باردرتاریخ30ساله انقلاب،ودرمخالفت بااظهارات آیت الله خامنه ای(ولایت مطلقه فقیه)که درسخنان نمازجمعه خودازرهبران سیاسی ودرواقع‏،ازنامزدهای اصلاح‏طلب،یعنی مهندس میرحسین موسوی ومهدی کروبی خواسته بودکه جلوی ادامه‏ تظاهرات خیابانی را بگیرند،وگرنه،مسئول عواقب آن خواهندبود،به صورتی علنی و فراگیر،وبرخلاف انتظار،وبه شکل رسمی ومدنی،دریک اجتماع میلیونی وعمومی،تظاهراتی همراه باسخنرانی میرحسین موسوی،پس از بیانات ایشان انجام شدکه چندکشته وزخمی نیزداشت!

رهبرجمهوری اسلامی ایران هم چنین درخطبه های نمازجمعه خود،«احمدی نژاد»(که سوابق ویژه ای چه درقبل وچه دربعدازانقلاب ندارد)رابه آقایان«هاشمی رفسنجانی»،«مهدی کروبی»،«میرحسین موسوی»،«مجمع روحانیون مبارز»،وبرخی نُخبه گان مذهبی،سیاسی، علمی،فرهنگی وهنری کشورونیزبخشی ازافکارعمومی مردم ایران وجهان ترجیح داد.زیرا «احمدی نژاد»همان رئیس جمهوری این قانون اساسی است وکاملا«ذوب در ولایت فقیه»؛ و اینکه «دوپادشاه در یک اقلیم نمی گنجد»!

«نداآقاسلطان»دانشجوی فلسفه،یکی ازصدهامعترض وازجمله افکارعمومی بودکه به ضرب گلوله ای کشته شد.

«عطاءالله مهاجرانی»دروبلاگ خودنوشت:«آیت الله خامنه ای شیوه «نَصَربالرُّعب»را درپیش گرفته است».

ده سال پیش امام خمینی درجمع علمای غرب تهران درتاریخ 30/7/1358درتوصیف ولایت فقیه گفت:«شماازولایت فقیه نترسید، فقیه نمی خواهدبه مردم زورگویی کند،اگریک فقیهی بخواهدزور گویی کنداین فقیه دیگرولایت ندارد،اسلام است،دراسلام قانون حکومت می کند،پیغمبراکرم(ص) هم تابع قانون بود،قانون الهی،نمی توانست تخلف بکند.ولایت فقیه ولایت براموراست که نگذارداین امورازمجاری خودش بیرون برود؛ نظارت کندبرمجلس،بررئیس جمهورکه مبادایک پای خطائی بر دارد، نظارت کندبرنخست وزیرکه مبادایک کارخطائی بکند.نظارت کند بر همه دستگاهها،برارتش که مبادایک کارخلافی بکند،جلوی دیکتاتوری را مامی خواهیم بگیریم، نمی خواهیم دیکتاتوری باشد، می خواهیم ضددیکتاتوری باشد،ولایت فقیه ضددیکتاتوری است نه دیکتاتوری».[21]

«ولایت فقیه»چگونه واردزندگی مردم ایران شد؟وچگونه شعار «استقلال آزادی،جمهوری اسلامی»،با«ولایت فقیه»(آنهم مطلقه)گِره خورد،گِره ای که پس از30سال«گره کور»تمامی مشکلات فعلی ایران عنوان می شود؟!

مسأله«ولایت فقیه»درپیش نویس قانون اساسی سال 1358،یعنی«اصل سوم»،درج نشده بود؛امادربحث های خصوصی وتخصصی که در «مجلس خبرگان قانون اساسی اول»،حادث می شود«اصل سوم»به«اصل پنجم»تغییریافته و«اصل«ولایت فقیه»درآن درج وسپس تصویب و در بازنگری دوباره درسال1368توسط مجلس خبرگان دوم قانون اساسی ترمیم وبااضافه کردن قید«مطلقه»واختیارات حداکثری برای ایشان، قدرتمندترومحتوای«جمهوریتِ»،نظام«فَربه تر» می شود!

توافق بر«اصل پنجم»به دلیل بحثهای درونی مجلس خبرگان بوده است، لذادرجلسه علنی آن،فقط بایک مخالف ویک موافق،وعلیرغم مخالفت برخی مبنی براجماع وبحث بیشتر(که متن گفت وگوها را هم مردم بدانند)،وعدم موافقت باآن،این اصل به تصویب می رسد.

«رحمت الله مقدم مراغه ای» به عنوان تنها مخالف گفت:«ما آذربایجانیهایک ضرب المثلی داریم که وقتی به تُرکی می گوئیم خیلی دلنشین است،ولی نمی دانم ترجمه می شودچه اندازه اثردارد.می گوئیم دوست آن است که وقتی پیش آمدی می شودبگوید«گفته بودم»امادشمن می گوید«می خواستم بگویم»…مطالبی که می گویم برای امروزنیست برای فرداهاست…جمهوری اسلامی ازدوکلمه اسلام وجمهوری تشکیل می شود که اسلام محتوااست.مااگراصول دین رادر قانون اساسی بیاوریم خدمتی نکرده ایم. چون اصول اسلام پشتوانه محکمتری ازقانون اساسی داردونبایدکاری کنیم که نیروی اسلام راکه اکنون دراوج است وامیددردلهابوجودآورده است به صورت قوانینی که ممکن است هر روزتغییرکنددرآوریم…بایداین مطلب راصریحا به ملت اعلان کنیم وتشکیل جلسات خصوصی هم ضرورت ندارد. در جلسات عمومی بحث کنیم وببینیم آیاولایت فقیه که ازنظراصل مورد قبول است،چطوربایدتنظیم شود؟ وقتی می گوئیم دراصل منظوراین است که اسلام بایدحاکم باشدولی نبایداسلام رایک طبقه خاصی در انحصار خود بگیرد،آن وقت ممکن است اسلام ابزاری شود دردست قدرطلبان واین تصورحاصل شودکه مبارزه ای راهمه ملت شروع کرده است اما پس از پیروزی عده ای می خواهندهمرزمان خودراکناربگذارند…امام(خمینی)باهمه قدرتی که دارندساده زندگی می کند،ساده صحبت می کند،ساده مردم رامی پذیرد.ازکجامی توانیم امیدوار باشیم که درآینده نیز،رهبری این چنین داشته باشیم؟…».

آیت الله دکتر بهشتی تنهاموافق گفت:«آقای مراغه ای صحیح می گوئیدکه اسلام هیچگونه نیازی به قانون اساسی ندارد،بله نظر شما قابل قبول است.ولی آنچه ماکردیم این نبودو آنچه مامی کنیم این نیست…آیااصل پنجم می خواهدبیایدآزادیهاراازبین ببرد؟می خواهد حکومت رادراختیارقشرمعیّنی وطبقه معیّنی قرار بدهد؟ مثلامی خواهد بگویدازاین پس نخست وزیرورئیس جمهور و وزراءهمه بایدروحانی ومعمم باشند؟هرگز.(مکارم شیرازی:ولایت فقیه را کاملا تفسیر کنیدتاابهامشان رفع شود)بنادارم واینکاررامی کنم. مرکزثقل حکومت، حکومت ورهبری برعهده فقیه.فقیه یعنی چه؟یعنی اسلام شناس. مطلع، ورزیده،متخصص،…یعنی دانای اسلام، اسلام دان…یعنی فقیهی که اعمالش،اخلاقش،رفتارش درهمه شئون با عدل اسلامی که عبارت است ازعمل به تمام فرائض وواجبات و پرهیز و اجتناب ودوری ازهمه محرمات،هماهنگ باشدونشانی اعتدال دررفتار او باشد…ما گفتیم مرکزثقل حکومت یک چنین فردی است و گفتیم این فردچگونه این مرکز ثقل رابدست می آوردوگفتیم که اکثریت مردم اورابه رهبری شناخته باشندوپذیرفته باشند… برای اینکه مامی خواهیم نظامی اجتماعی اسلامی درآینده داشته باشیم. برادر، خواهر،توکه انقلاب کردی،توکه فداکاری کردی،توکه فرزند و شوهر وبرادر و خواهر و همسرت راقربانی کردی،توکه زندان رفتی و زجرکشیدی،توکه تبعید شدی،توکه درتنگنابسربردی،توکه ازشرپلیس مزدوراستبدادو استعمارحتی یک شب درخانه ات امنیت نداشتی وهر شب آماده بودی که فردایاهمان شب درخانه نباشی ازتو می پرسم مجلس خبرگان ازتو می پرسد،همه این رنجها،وشکنجه هاراتحمل کردی که چه بدست بیاوری؟ توخودت گفتی، با فریاد گفتی، استقلال،آزادی،حکومت اسلامی…».[22]

2تیر 1388

جمهوری بر باد رفته(7)

«…بسا در اجرای سیاستهای کلی نظام گِره کورهایی پدید آید که نیاز به یک دستور قاطع مشکل گشا باشد ویا در مورد خاصی تحت شرایط خاص زمانی ومکانی نیازبه یک حُکم موقت موسمی مهم باشد که عقل وعقلاء به ضرورت آن حکم می کنند-مانند بسیج عمومی ملت- که قهرااین امور به تصدی ولی امرنافذ الکلمه انجام می شود،زیرا بصیرت او نسبت به ملاکهای احکام شرع بیشتر است که البته آنهمبا توجه به سیاستهای پیچیده دنیای امروز باید پس از مشورت با متخصصین رشته های مربوطه انجام شود وتکروی جایز نیست».[23]

وقتی مشاوران و چشم وگوشهای رهبری نظام طبق این اظهارنظراز آقای موسوی خوئینی (مدیر مسئول روزنامه سلام)که نقل کرده است:

«یک وقت خدمت مقام معظم رهبری بودم ایشان فرمودندیک کسی به من گفته این آقای کروبی برای دخترش عروسی گرفته وچه عروسی ای! ومهریه اش هم چنین وچنان بوده است؛گفتم آقای کروبی را می شناسم ومی دانم که ایشان اصلا دختر ندارد!؟»[24]

یااین سخن:

«اداره اموروسطورکلی جامعه در اختیاررهبر جامعه اسلامی قرار دارد. در صورتیکه مرجع تقلیددرمدیریت واداره کشورنقشی نداردوتنها ضوابط الهی درزندگی شخصی افرادرا مشخص می کند…مرجع فقط قانون را بیان می کندوتصمیم گیری درمورد جامعه اسلامی ارتباطی به مرجع ندارد».[25]

برهمین اساس،پس از30 سال مشاهده می کنیم با چنین چشم وگوشی وچنین مدیریتی که قراربودگِره کورنظام راحل و فصل کند،خودِگره کورمی شود.

همه این مسیرازآنجا آغاز شد که «اسلامیت» نظام «جمهوری» در محدوده «شخص ولایت مطلقه فقیه»تنظیم شدوقانون اساسی چه در دوره اول وچه دربازنگری دوم،اساس وبُنیانش برهمین چارچوب استواروسپس تدوین وتصویب گردید.

سرانجامی که مهم ترین شخصیت سیاسی و مذهبی انقلاب اسلامی و اصلی ترین نظریه پردازوتدوینگر موضوع«ولایت فقیه»رابهموضعگیری واعتراض علیه وضع موجود وادار می کند:

«اگرما-فرضا-ازنظرتئوری وبحث مدرسه ای،ولایت مطلقه فقیه رامطابق تفسیرآقایان بپذیریم ولی درمحیط وجوّ امروزکه مردم نوعا دارای رشدفکری وشعورسیاسی می باشندوباجهان خارج ارتباط دارند و آزادی های سیاسی کشورهای جهان رامشاهده می کنند،نادیده گرفتن آراء ونظریات مردم وسَلب آزادی های سیاسی ازآنان و اصرار بر ولایت مطلقه فقیه ولزوم تسلیم همه اقشاردربرابرنظریک فرد غیر معصوم جائزالخطا،موجب زدگی وعصیان آنان می شودوازآن به استبداد تعبیرمی شود؛وبرحسب منقول ازمرحوم آیت الله نائینی(ره) «استبداد دینی بدتر از استبدادسیاسی است»…چنین نیست که ولی فقیه ولایت بی حدوحصرداشته باشدبرجان و مال وناموس مردم.چنانچه در تعبیرات گفته می شود،بلکه اومجری احکام ودستورات خدا ویا ناظر بر اجرای آنهامی باشد،ودرشرایط استثنائی تصمیم نهایی بااوست،پس از مشورت با متخصصین مربوطه.ولفظ«ولایت مطلقه»چون مُوَهِّم ولایت بی حدوحصراست لفظ خوبی نیست وبوی استبدادمی دهد. خواه ولایت ازباب انتصاب باشد،یاازراه انتخاب ویاازراه حسبیه و قدر متقیّن بودن او،وهرگزخداوندبرای فردغیرمعصوم جائزالخطاچنین ولایتی را قرارنمی دهد.و مورد رضایت اوهم نیست».[26]

شعار«مرگ برضد ولایت فقیه»ازپیامدهای تئوریزه وکانالیزه شدن اسلامیت «جمهوری»است.

«درک مستبدانه»ازدین چنانچه تنهایک اندیشه باشد،درکنارش اندیشه متفاوترازآنراهم دارد.همانطور که درباب«ولایت فقیه»این تبادل اندیشه همیشه بوده وهمیشه هم هست.اما وقتی درک واستنباط مستبدانه ازدین با قدرت عجین شودوامکان عملیاتی کردن رابدست آورد،همان تعبیر «استبداد دینی»از «استبدادسیاسی»بدتر است رابه ذهن هر انسانی مُتبادر خواهد کرد:

«هرگزبین اسلام ودمکراسی درمقام قانونگذاری آشتی برقرار نخواهد شد».[27]

اماهمه مردم درابتدای انقلاب وبه هنگام آغازمراحل رفراندوم برای تغییرسلطنت به«جمهوری اسلامی» شنیدند وخواندندکه:

«ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خوددررأس دولت قرار بگیرد، وعملاحکومت کند.نقش فقیه دریک کشوراسلامی،یعنی کشوری که در آن مردم،اسلام رابه عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته وبه آن ملتزم و متعهد هستند،نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم.وظیفه ایدئولوگ این است که براجرای درست وصحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد،اوصلاحیت مجری قانون وکسی راکه می خواهدرئیس دولت بشود،موردنظارت وبررسی قرارمی دهد.تصور مردم آنروز-دوره مشروطیت-ونیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود ونیست که فقها حکومت کنندواداره مملکت رابدست گیرند بلکه درطول قرون و اعصارتصور مردم از ولایت فقیه این بوده که ازآنجاکه جامعه،یک جامعه اسلامی است ومردم وابسته به مکتباسلامند،صلاحیت هر حاکمی ازاین نظرکه قابلیت اجرای قوانین ملی اسلامی را دارد یا نه، باید موردتصویب وتائید فقیه قرارگیرد…اساسافقیه راخودمردم انتخاب می کنندواین امرعین دمکراسی است.اگرانتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقهیی فقیه بعدازخودراتعیین می کرد جا داشت که بگوئیم این امر، خلاف دمکراسی است.اما مرجع رابه عنوان کسی که دراین مکتب صاحب نظراست خودمردم انتخاب می کنند».[28]

موضوع«ولایت فقیه»ازهمان ابتدای تدوین وتصویب اصول قانون اساسی مسأله سازشد.ودراجرا باآنچه که ازآن تصور می شد،به تصدیق نرسید!

اولین شروع تنازع،بانخست وزیری محمد علی رجایی،ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدرورهبری امام خمینی آغازشد.کمیته و شورای حل اختلاف سابقه در ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی داشت.چون:«سه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجید»!

3تیر1388

جمهوری بر باد رفته(8)

درک مستنبدانه وغیرمستبدانه ازدین وتجمیع قدرت در«ولایت مطلقه فقیه» درقانون اساسی اول ودوم،برای حفظ اسلامیت «جمهوری» در «بازی سیاست»،درعرصه حاکمیت وعملیاتی شدن آن،سرانجامی جز «حذف سیاسی» رقیب در پی نداشت!

«سیدحسن مدرس»گفته است:«دین ماعین سیاست ما،وسیاست ما عین دیانت مااست».آنانی که از دین و ازاسلام و ولایت فقیه وحکومت اسلامی استنباطی جَزمی و مستنبدانه داشتندبه این نتیجه رسیدندکه دخالت درسیاست فقط حق مجتهدین وروحانیون است.چون سیاست امری است تخصصی وکاملا دینی:

«سیاست،حکومت ووولایت درشأن روحانیت جامع الشرایط است و در زمانی که فقیه جامع الشرایط ورهبرنظام اسلاسی وجوددارد،بقیه حق دخالت درمسائل حکومکتی را ندارند».[29]

یا گفته شد:

«اگر بخواهیم سیاستهایی که به مصلحت مردم،محرومین،ونظام اسلامی است همچنان با قدرت دنبال شود،حداقل تا50سال آینده بایدمدیریت سیاسی،اجرایی،تقیینی ودستگاه قضائی حتماباعالمان اسلامی باشد».[30]

چنین اعتقادی ازدین سعی می نمودبه وسیله ابزارهای قانونی که بدست می آورد،پایه های آنچه که ازیک حکومت اسلامی را تصور می کرد، به منصه ظهور برساند:

«مواظب باشیدگولتان نزنند،پذیرفتن اسلام باپذیرفتن دمکراسی در قانونگذاری به هیچ وجه سازگاز نیست».[31]

اماحداقل تازمان زنده بودن امام خمینی چنین تصوری به تصدیق نرسید وسرعت کودتای خزنده کُند بود:

«همانطورکه درصدهاسال توطئه شان این بودکه بایدروحانیون ومذهب از سیاست جداباشدواستفاده های زیادکردندوماضررهای زیادازاین بردیم، الان هم گرفتارضررهای اوهستیم،حالا دیدنداین شکست خورد، یک نقشه دیگرکشیدندوآن این است که انتخابات حق مجتهدین است،انتخابات یاددخالت درسیاست حق مجتهدین است.مردم بیدارباشیدتوجه کنیداینهابا توطئه هایایشان می خواهنداین کارراانجام دهند…آنوقت شیطنت این بودکه سیاست از مذهب خارج است وبسیارضرربه مازدند…این مطلب شکست خورده حالامی گویند که سیاست حق مجتهدین است.یعنی درامورسیاسی درایران پانصد نفر دخالت کنند،باقی شان بروندسرتاغ کارشان.یعنی مردم بروندسراغ کارشان. هیچ کاربه مسائل اجتماعی نداشته باشندو چند نفر پیرمردمرد ملا بیاینددخالت کننند…».[32]

باعملیاتی شدن«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»توسط شورای نگهبان تئوری«سیاست وحکومت شأن روحانیت است وکسی راحق دخالت درآن نیست»به اجراءگذاشته شد.

«مردمی بودن حکومت بادخالتهای شورای نگهبان درانتخاباتبسیار کم رنگ می شودومردم را ازشرکت درانتخابات دلسردمی کند … اگردرانتخاب خُبرگان مردم به طبع خودافراد مورد شناخت و اعتماد خود را انتخاب می کردند انتخاب مردمی بود.ولی باوضع دخالت شورای نگهبان که ممکن است جناحی عمل کنندوخودشان نیز از طرف ولی فقیه موجودمنصوب می باشند،اطمینان به آزادی ومردمی بودن آن بسیارکم می شود.وازآن مهمتر ومشکلتر اینکه انتخاب خُبرگان گرفتاریک دورباطلی است،زیراشورای نگهبان منتخب رهبر است پس بادخالت این شورادرامرخُبرگان رهبری درحقیقت رهبرازناحیه خودرهبر مُعیَّن می شود،پس برای رفع این محذورلازم است نظارت استصوابی شورای نگهبان به طورکلی لغوشود،وصلاحیت علمی وعدالت کاندیداهادرخُبرگان نیزازناحیه حوزه های علمیه و مراجع تقلیداحرازوتأئیدشودوشورای نگهبان درآن نقشی نداشته باشد».[33]

بامرورایام«ولایت فقیه»مترادف با خدا، دین، پیامبر(ص) و ائمه(ع) توصیف؛ وبرای مخالفین آن شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه»داده شد:

«اگرکسی درایمان خودنسبت به ولایت فقیه شک کندبایدبه ایمانش نسبت به پیامبرهم شک داشته باشد».[34]

فاصله ومرز بین دیکتاتوری وپیامبری کردن دردرک مستبدانه ازدین ودرک مترقیانه ازدین به اندازه باریکی یک «مو» است:

«رهبری باسیادت وآقایی وسرپرستی ونگهبانی فرق دارد.این،دوبینش سیاسی مختلف است که درطول تاریخ وجودداشته است ودارد.بینشی طرفدارنگهبانی وحفظ واداره جامعه و افراد است وحاکم را مدیرمی داند و بیشنی که معتقدبه تکامل بخشیدن وپپشرفت وترقی جامعه و فرد است وبه دلیل همین دو بینش است که دواصطلاح سیاست و پُلتیک بوجود آمده است. پُلتیک به معنای شهروشهر را اداره می کندو حکومت مملکت را.سیاست ازحکومت مفهومی دیگردارد؛عمل حکومت دراینجا اداره نیست.نگهداری مردم نیست که احساس خویشی و راحتی وآزادی مطلق فردی داشته باشند.هم چنین سیاست هدفش تحقق تمام حقوق فردی در جامعه نیست.بلکه تکامل وتربیت آنهاست.بلکه تکامل و تربیت آنهاست.این است که سیاست بازگوی طرزفکرماست…کلمه سیاست درلغت به معنای تربیت است.مسأله رهبری هم باسیاست انسان مطرح است نه سیادت بر انسان!مفهوم سیاست که براساس رهبری وتربیت جامعه وتغییردادن طرزتفکروروح و اخلاق افرادانسان است به همان اندازه که ازمفهوم پُلتیک مترقی تر است بیشتراز آن قابل سوء استفاده است.چون ظاهرا شبیه استبداد است.و به تعبیردرست تر،استبدادشبیه به آن.یعنی دیکتاتوری راحت تر می تواندعمل خودرابه معنی رهبری«یاتربیت»جامعه توجیه کندواین است که دریونان، رم و غرب امروز که بر اساس بینش پُلتیک به فلسفه حکومت می نگرند،دمکراسی پدیده آمده باآن سازگار است. ودرشرق دو جلوه متناقض ولی به ظاهرمتشابه یکی دیکتاتوری ودیگری پیامبری!».[35]

4تیر1388

جمهوری بر باد رفته(9)

«ولایت مطلقه فقیه» این سه کلمه محتوای«جمهوریت» شد.«جمهوری اسلامی»، همان «جمهوری ولایت فقیه» تعریف شد.

ولایت فقیه«رُحماء بینهم» است یا آنکه «اشداء بَینهم» شد؟!

ببینیم پس ازانحلال حاکمیت سلطنتی درایران، یعنی حکومت فرد بر ملت (خدا،شاه، میهن) و تأسیس «جمهوری» با محتوای «اسلامی»یعنی: «جمهوری اسلامی»،که اسلامِ آن نیزازراه ومسیری است که ولایت فقیه تعیین می کندوهمان نیزمحتوای«جمهوری»است،چگونه آمد وچگونه شد؟:

«بنده این مطالبی راکه عرض می کنم برای تاریخ است ومی دانم که حالامؤثرنخواهد بود.ولی ان شاءالله روزی نوه آقای بهشتی می آید مجلس وسراغ کتابخانه رامی گیردوبعد می رودآنجاوصورت جلسات را می خواندوبعدقضاوت می کند.(ربانی املشی:بفرمائیدنوه همه، اختصاص به شخص خاصی ندارد)بنده هم میمیرَم وآقایان هم همه خواهند مُرد؛ ولی ان شاءالله ایران زنده می ماند واسلام باقی می ماند. ولی همه ماخواهیم مُرد.لیکن آن روحی که انتظاربود ازاین مجلس چون این ساختمانی که اینجا ملاحظه می فرمائیدصحنه های عجیب و غریبی دیده است؛ولی همه گذشته،مطلبی که راجع به این اصل بنده خواستم عرض کنم اینست که ماآمده ایم یک ابداع جدیدی کهمی خواهد بشودبنده این راصریحا عرض می کنم که تاحالادرتشیّع سابقه نداشته مامی خواهیم به دست یک هیأتی یعنی شورای نگهبان بدهیم.عرض کردم مسأله امروزحل است تا امام باقیست این مسأله حل است واینکه عرض می کنم برای تاریخ صحبت می کنم…(کرمی: بگذارآن موقع بیاصحبت کن).نائب رئیس(آیت الله بهشتی):آقای کرمی اجازه بدهیدایشان آزادانه صحبت کنند. بفرمائیدآقای مراغه ای.

مقدمه مراغه ای:…این امانتی است که به ماسپرده شده است دادن این اختیارات به شورای نگهبان به عقیده بنده صحیح نیست…بنده میگویم چنین شورایی که می خواهدمقررات مربوط به مجلس خُبرگان(رهبری)وانتخاباتش وهمه چیزش راتعیین کندآیا چنین چیزی راصحیح می دانید؟خداشاهداست صحیح نیست…(کرمی:آقای بهشتی یاجواب بدهیدیامامی آئیم جواب می دهیم)…مقدم مراغه ای:.. دومطلب است که هراصلی بعدازاین دوبعدا بیاید بنده این راپیش بینی کردم و حضورابه آقایان گفتم که ازاین به بعداین دو درحال تصادم هستند وآن مسأله حاکمیت ملت و مسأله ولایت فقیه است که این را تا پیش خودمان حل نکنیم وخداشاهداست که هنوزحل نشده است …نه برای آقایان حل شده ونه برای مردم ایران حل شده وماداریم یک چیزی را اینجامی گذرانیم که ابهام درآن هست ولی من می خواهم یک چیزروشنی باشد…من واگذاری چنین اختیارات رابه اولین شورای نگهبان مصلحت نمی دانم شایدبهترباشدبه اولین مجلس منتخب واگذار شود…».[36]

«موسوی تبریزی»:این اصل 85(همان اصل 108)از اول تاآخرش که در واقع تتمه اصل 84(اصل 107)است،غیرازیک جمله ویک تمته بقیه همان است که آقایان دررساله های خودشان نوشته اندحالامن تعجب می کنم چطور آدم این مسائل به اصطلاح پیش پاافتاده دررساله های عملیه رانتواندتصوربکند.ولایت فقیه ورهبری یک فردیا رهبر به عنوان شورایی یکی ازضروریات مذهب است.روزجمعه گذشته در محضر امام بودم،پاسداران منطقه شش آمده بودندمحضر شان،آنجاصحبت برایشان فرمودند؛جمله ای که فرمودندمن یادداشت کردم که عین جمله شان را بگویم.ایشان فرمودند:«کسی اگر بگوید اسلام منهای ولایت فقیه معنایش این است که تابه حال اسلام راتجزیه وتحلیل نکرده است ومعنای اسلام رانفهیمده است»بعد فرمودند اینقدر تقلید از غرب نکنیدواسم کلمه خبرگان راهم آوردن وگفتندحتی اینهاکه در مجلس خبرگان هستندآنهانبایداینقدرتقلیدازغرب وشرق بکنند چرا اصالت خودشان رابایدازدست بدهند. این مطلب را صراحتا فرمودند و نوارش هم موجوداست که«کسی که مخالف ولایت فقیه است، مخالف اسلام هست»وبه نظر من ازربقه اسلام خارج است.این یک مطلب راجع به اصل ولایت فقیه.حالابنده اول راجع به این اصل صحبت می کنم وبعدجواب فرمایشات برادرم آقای مقدم مراغه ای را عرض می کنم….اگر این ولایت فقیه که درقسمت اول اصل 85(اصل 108)مثل به اصطلاح رهبری امام خمینیباشدعین معنایش حاکمیت ملت است.حاکمیت ملت مگرمعنایش این نیست که مستقلا باید نظر و رأی بدهد؟مگرحاکمیت ملت معنایش این نیست که من باید در سرنوشت خودم استقلال رأی داشته باشم؟ببینیداین ملت درپیش چشم شما است این مردم درپیش چشم شماهستند.اینهاهمه می گویندحزب فقط حزب الله،رهبر فقط روح الله؛این راخودشان قبول دارند بعد از پذیرش مردم که ولایت فقیه ازنظراثبات دراصل پنجم هم بعد از پذیرش مردم اثباتاپذیرش مردم راپشتوانه برای آن قراردادیم ونه ما قرار دادیم بلکه خدا قرارداده است لهذاحاکمیت ملت عین ولایت فقیه است واگرقسمت دومش را بفرمائید،قسمت دوم که خبرگانی بیایند ویکنفر که اوصاف ویژه وخاصی دارد از بین مراجع یا به عنوان شورای رهبری انتخاب کننداین کارباحاکمیت ملی کجایش مخالف است؟…نمی خواهم بگویم جناب آقای مقدم مراغه ای عمدا مخالفت می کنند برای اینکه این خلاف شرع است که درباره ایشان بگویم ولی ازایشان خواهش می کنم این مسائل راکه جنبه تخصصی دارد مثل مسأله ولایت فقیه که بعد از غیبت کبرای امام زمان(ع)به اصطلاح اسلام شاهنشاهی به من و شما معرفی کردند و حالا ما از اسلام فقط اسلام شاهنشاهی را می دانیم،در این مسائل که مسأله تخصصی است اگر برادران محترم یک مقدار مطالعه بیشتر داشته باشند می فهمندکه جریان امرچیست ودیگر بیجا مخالفت نمی کنند.پس بنابراین نه این اصل باحاکمیت ملت مخالفت داردو نه خلاف شرع است ونه مخالف حقوق حقه مردم است واینکه به عهده قانون گذاشته است که شورای نگهبان وآن شش نفر، علتش این است که مادیدیم بهتربن مرجع برای تعیین خُبره وبرای تعیین تعدادخُبره وکیفیت انتخاب همان شش نفر نواب امام زمان هستندکه دررأس مجلس شورای ملی هستند و باید از نظر تطبیق قانون باشرع آنهاآنهانظارت داشته باشند،به این جهت به عهده آنها گذاشته شده است که قانون نحوه تشکیل مجلس خبرگان (رهبری) را معین می کند بعد ملت آنها را انتخاب می کندواین عین حاکمیت ملت است نه اینکه مخالف حاکمیت ملت این عرض من بود».[37]

«اینک ما به یُمن انقلاب اسلامی ایران،مشتاقانه درانتظارتولدجامعه نوینی براساس ارزشهای اسلامی بسرمی بریم؛سؤالات خاصی مناسب بااین مرحله مطرح شده اند.طراحان این سؤالات گوناگونند؛هم دوستان؛ وهم دشمنان این سؤالات راازدو موضع ودیدگاه متفاوت به میدان آورده اند.سؤالات چنین اند:رابطه علمای دین که رهبری اعظم این انقلاب رادردست دارندباآینده این انقلاب چگونه خواهد بود؟ آیا پدیده ای بنام«دیکتاتوری روحانیت»درپیش است؟ چراشورای انقلاب صفت اسلامی رابدنبال خودمی کشد؟وقتی مردم هنوزنمی دانند جمهوری اسلامی چیست،چرارهبری انقلاب آن رااعلام می کند؟ وقتی جزئیات جمهوری اسلامی حتی بربسیاری ازمتفکران مسلمان روشن نیست،آیادعوت به جمهوری اسلامی دعوت مردم به مجهول مطلق نیست؟».[38]

«رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهدنشست رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم،دردمکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دمکراسی مطلوب ما با دمکراسی هایی که درغرب هست مشابه باشد.اما آن دمکراسی ای که ما می خواهیم بوجود آوریم، در غرب وجود ندارد.دمکراسی اسلام کاملتر ازدمکراسی غرب است».[39]

7تیر1388

جمهوری بربادرفته(10)

«جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.آری نسخه جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.اسلام اجتهاد دارد و اجتهاد یعنی آفریدن. یعنی با الهام از اصول وارزشهای پایه ای،حال را دگرگون کردن وآینده را ساختن.دو گروه حتمابایددرتفکرشان تجدیدنظرکنند.یکی ازآن گروه مسلمانان که تصورمی کنند جمهوری اسلامی یک نسخه از پیش نوشته شده دارد و دیگری آن گروه که معتقدندتاجزئیات یک سیستم حکومتی روشن نباشد نباید مردم را بدان دعوت کرد. به هردوگروه می گوئیم که توقع معلوم بودن جزئیات یک سیستم حکومتی یک طرزتفکرتقلیدی است. اسلام مردم رابه آفرینندگی،یعنی اجتهاددعوت می کند».[40]

جزئیات حکومت جمهوری اسلامی حتی برای تئوریسن های آن نیز معلوم نبود؛چه رسد به مردم کوچه و بازار:

«ازکارهای پر زحمت ما این است که با فقه مان که درمدرسه ها نوشته شده ودورازواقعیت زندگی است کارکنیم وچنین فقهی بی نقص نیست؛ فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود این فقه می تواند فقه بسیار محکمی باشد».[41]

«حکومت شرعی وعرفی»همه سخن وهدف نمایندگان مجلس خبرگانقانون اساسی بود.

این«حکومت شرعی و عرفی» درشخص«فقیه»که با«ولایت» اوبر«امت» ممکن بود،ابتداتصوروسپس بااصل«ولایت مطلقه فقیه»در قانون اساسی متبلوروتصدیق شد!

و«ولایت فقیه»راهمان «امام خمینی»و«امام خمینی»راهم همان«ولایت فقیه»دانستند.آنان ایشان را مترادف باسلف وجانشین وی درآیندهتصورکردند:

«پیشوائی عبارت است ازاعتقاد افراد انسانی به فردی که شایسته رهبری است ومی تواندآنان را از وضع بدی که دارندبه هدفی که آرزو می کنند،ببرد.وازاین جاست که افرادانسانی دریکدوره-یایک سرزمین- متوجه شخصیتی می شوند ودر آن شخصیت،هیأت قهرمان، یارهبر سیاسیشان رامی یابندومعتقد می شوندکه با توسل به او و پیروی از او می توانند به هدفشان برسند.در اینجا این رهبر،چه واقعاوحقیقتا حکومت وسرنوشت جامعه رابدست داشته باشدوچه نداشته باشد، قهرمان مورد اطاعت و اعتقاد گروهی از افراد انسانی است؛در اینجا قهرمان وپیشوا،اصولا نفس پیشوائی است. نفس ارتباطی است که دیگران بااودارندوکیفیت نگاهشان به این شخص متضمن این معناست. این فرد عملا متعهد است که این گروه را به آرزو و پیروزی مورد امیدشان برساند.عملا قهرمان است که پیشواست- پیشوای زندگی سیاسی، پیشوای استقلال و پیشوای جامعه است- و مردم درهروضع و گرفتاری ای متوسل به اومی شوندکه شایسته ترین افراداست.این قهرمان سیاسی،قهرمان ملی،قهرمان نژادی،قهرمان مذهبی،قهرمان اجتماعی گروهی از جامعه است،که چه حکومت یافته باشدوچه نباشد، چه سرنوشت مردم رابدست داشته باشد وچه نداشته باشد. هدفش بدست آوردن زمام سرنوشت مردم است وگذردادنشان از وضع بدی که دارندبه وضع بهتری که آرزومی کنند…».[42]

و«امام خمینی»دقیقا برای مردمی که انقلاب کردند(اعم ازروشنفکر و بی سوادو…)،چنین شخصیتی تصورشد؛وآنگاه چنین ویژگی رادر «فقیه»به عنوان جانشین خدا در روی زمین؛یعنی همان اصل«ولایت مطلقه فقیه»که در قانون اساسی دوم،همه قدرت واختیار رابه ایشان دادند،معنی ومفهوم شد!

سیدحسن آیت،(که زنده نماندتا ببیند بعدهاگفته اوکاملا عملیمی شود)به هنگام بحث وبررسی اصل 109 قانون اساسی،مربوط به اختیارات «ولایت فقیه» گفت:

«توجه بفرمائیدزبان فارسی گاهی اوقات لطیفه های جالبی دارد.داستان معروف راشنیده ایدکه می گوید ازسطح زمین تالب بام ازآن من،از لب بام تابه ثریا ازآن تو، ماآمدیم درمورد ولی امردرحدود شش روزیا بیشتر بحث کردیم و سروصدا ایجاد شد،مقالات نوشته شد تا اصلش به تصویب رسید اما حالا به اختیارات که رسیده ایم درحقیقت هیچ…»[43]

از نکات جالب و پیشینه تاریخی چگونگی تصویب «اصل ولایت فقیهواختیاراتش»درقانون اساسی،و نیزتجارب بعدازتصویب،سوابق و پیشینه سیاسی،مذهبی وشخصیتی افراددربحث وجدلهای کلامی پیرامون اصل ولایت فقیه است.

دکتر شریعتی می گوید:

«یکی دیگرازاختلافات میان مسائلی که درزمینه های فلسفی وعلمی مطرح می شود،باآنچه که درزمینه مسائل اجتماعی عنوان می گردد، این است که:درعلم بایدبه گفته نگریست نه گوینده؛درصورتیکه در سیاست بایدبه گوینده نگریست سپس به گفته!»[44]

بنابراین با روانشناسی و روانشناختی ازاین افراد،به اضافه «قدرت اضافی داشتن»دراعمال عقیده،(که همواره تجربه نشان داده است تجمیع قدرت دریک فرد فسادآور است)،درنوع بیان و فحوای کلام این افراد مشهوراست.ووقتی به سیر تحول«اصل ولایت فقیه درقانون اساسی»و نیزدرمرحله اجراء د این30 سال نگاه کنیم تفاوت (بعضافاحش)رادر مواضع قبلی و مواضع کنونی کلام و فعل آنهارامی توانیدبه سهولت تشخیص دهید؛که آیااین مصلحت(تفاوت)مربوط به«آفرینندگی در اجتهاداست»یامربوط به «ویژگی شخصیتی» مشارالیه…؟!

آیت الله مکارم شیرازی،درتاریخ 18مهرماه 1358؛در زمان تصویب اصل 109،اختیارات ولایت فقیه گفت:

«من این اصل رایک اصل سرنوشت ساز می دانم.من فکرمی کنم اگر این اصل به همین صورت تصویب شودآینده قانون اساسی درخطر است.آینده انقلاب وآینده خون شهیدان درخطراست.وچیزینمی گذردکه فاتحه بقیه اصول مفیدوسازنده این قانون نیزخوانده خواهدشد.به همین دلیل سکوت راجایزنمی بینم.عزیزان وسروران من،دلایل خودرامی گویم و ازشما تقاتضا دارم این اصل را اصلاح کنیدو موردتجدید نظر قراردهید.امادلایل مخالفت من بااین بندپنچ چیزاست:

1-من به ولایت فقیه روز اول رأی موافق دادم.الان هم می دهم وتا ابدرأی خواهم داد.ولی راه پیاده کردن ولایت فقیه این نیست. هیچکس نمی تواند بگویدبنده ولایت فقیه را نمی فهم.حدودسی سال است درحوزه های علمیه هستم وحدود دوازده سال است که درحوزه علمیه قم درس خارج یعنی دروس عالی می گویم. چندبارولایت فقیه رادرس گفته ام،بنابراین ازولایت فقیه حتماچیزی می فهم برهمین اساس صریحامی گو.یم ماازنظر اسلامی،دو وظیفه در این قانون اساسی داریم: اول اینکه قانونی برضد قوانین اسلام تصویب نشود.این هدف بحمدالله در اصل شورای نگهبان به خوبی تأمین شد…دوم اینکه:رئیس جمهورکه دررأس تمام قدرتهای اجرایی قراردارداگر فقیه ومجتهددر مسائل اسلامی نیست باید مأذون ازطرف فقیه باشد.یعنی به عبارت کاملاروشن وقتی رئیس جمهور رامردم انتخاب کردندورهبرپای آن صحه گذارد،بایدکارهای مملکت به دست اوسپرده شود.امااینکه رئیس جمهورهم منتخب مردم وهم مورد قبول فقیه ورهبرباشد… (جواد) فاتحی:آقا،ذات نایافته ازهستی بخش- کی تواندکه شود هستی بخش؟نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شمااجازه صحبت داد؟فاتحی:مامی گوئیم شما فقیه فرماندهی کل قوارا به رئیس جمهورداده و اذن و امضاء نمود…نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شما اجازه صحبت می دهد؟چرا نظم جلسه را رعایت نمی کنید؟من به شما اخطار نظامنامه ای می دهم.فاتحی:اگر او فرماندهی کل قوا نبود،چگونه این قدرت رابه رئیس جمهور می دهد که قدرت وحکومت را خدابه فقیه داده،نه مردم ونه ما؛ ماازخودمان چیزی نمی گوئیم.این خداست که این قدرت رابه فقیه داده…آیت الله مکارم شیرازی:امااینکه رئیس جمهورهم منتخب مردم وهم مورد قبول فقیه ورهبر باشد بازهم کاردست اونباشد معنی ندارد…

2-تنظیم کنندگان این اصل درچهاردیواری جوکنونی قرارگرفته اند و خیال می کنندهمیشه مرد بزرگی مانندآیت الله العظمی امام خمینی بر سرکاراست درحالی که شایدچندین قرن بگذردکه مردی با ویژگیهاو صفات عالی اووشرایط زمانی ومکانی او پیدا شودکه بتوان همه کارها رابدست اوسپرد. این یک استثناءتاریخ است.قانون اساسی را باید برای هر زمان و ر مکانی بنویسیم…

3-این اصل که نوشته شده باهمین شکل وصورت،دردنیای امروز اصلا قابل اجراء نیست؛و بزرگترین دلیل عدم صحت یک قانون، قابل اجراءنبودن آن است.درست فکرکنیددشمن درداخل وخارج مارا متهم به استبدادمی کند.ومارامخالف حاکمیت ملت معرفی می کند… اما این ماده ازقانون می گویدهمه سرنخها بدست ماست.[45] امروزممکن است مردم چیزی نگویند،اما فردا این قانون راکنارخواهندگذارد.بخدا این به صلاح اسلام نیست. به صلاح انقلاب نیست. ماحاکمیت ملت را دراصول گذشته تصویب کرده ایم،کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیربی دُم و اشکم شود…».[46]

امام خمینی در پاسخ به اظهارات آیت الله خامنه ای(دردوران ریاست جمهوری)به ایشان می گویند:

«ازبیانات جنابعالی اینطور ظاهرمی شودکه شما حکومت راکه به معنای ولایت مطلقه ای که ازجانب خدا به نبی اکرم(ص) واگذار شده و اهمِّ احکام الهی است وبرجمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد،صحیح نمی دانید …بایدعرض کنم که حکومت که شعبه ای ازولایت مطلقه رسول الله(ص) است،یکی از احکام اولیه اسلام است ومقدم برتمام احکام فرعیه،حتی نماز و روزه وحج است».[47]

هم چنین امام خمینی درتاریخ 13اسفندماه 1367درپیام خود به مراجع اسلام،روحانیون سراسر کشور ،درمورد استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی چنینن می گوید:

«ولایتی های دیروز که درسکوت وتحجُّر خودآبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند،درعمل پشت پیامبرواهل بیت عصمت وطهارت راشکسته اندوعنوان ولایت برایشان جزتکسّب وتعیّش نبوده است،امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده وحسرت ولایت دوران شاه رامی خورند».[48]

9 تیر 1388

جمهوری بر باد رفته (11)

«ما داریم خطرناکترین تصمیم یا بهترین و مهم ترین تصمیم مملکت را می گیریم.این می تواندخطرناک ترین وبدترین تصمیم یابهترین و مهم ترین تصمیم باشد.ولی هرچه باشدهمانطوری که عرض کردم در عمل بدترین نوع دفاع راازاین تصمیم،جلسه ماکرده است.وهمین کاری که ما تابه حال کرده ایم اثرخیلی بدی داشته است.ما این قدر حوصله نداشته ایم که مسأله را خارج از هرگونه احساسات و عواطف وحُب وبُغض مطالعه کنیم. غبطه امت در چیست؟سؤال ما این است مصلحت امت در چیست؟این یک مسأله جامعه شناسی است.من فقیه نیستم ولی این مسأله بایددرجامعه بررسی بشود،وطرز تحقیق درجامعه شناسی غیراز اینجا نشستن و بحث کردن است. این بحثهای ماهمه اش بحثهای ذهنی است.ماباید درجامعه برویم و ببینیم مصلحت جامعه مان بینی وبین الله چیست وولایت فقیه راما ازنظر اجرایی به چه شکل بهتری می توانیم اجراءکنیم که کل مزاج جامعه ما پذیرای آن باشد و هضمش کند.یک بچه ای که مقداری ضعیف باشدوتازه ازشیرگرفته شده باشداگر مادرش تحمل مزاج او را نشناسد، فکر می کند باید فورا اورا تقویت کند و مدام به او غذاهای نیرومندکننده وسنگین ومقوّی می خوراندکه بیش ازحدِّ تمحل بچه است و اورابه خیال خیرخواهی اصلا تَلف می کند.ولایت فقیه را اگر ما به یک شکلی اجراکنیم که مزاج جامعه بپذیرد وعکس العمل نشان ندهدورحمت خداوفیض الهی و ارمغان بداندوپاداش خون شهدای خود بداند مادر این مسأله موفق هستیم.ولی طلایه هاوطلیبعه های یک عکس العمل منفی درجامعه ما پایدارگشته است.که بازهم مربوط به جامعه شناسی می شود…همانطور که برادرمان بنی صدر در مقاله ای نوشته بودمااگر یک پیش بینی جامعه شناسانه براثرشناخت جامعه داشته باشیم درمقابل«دیکتاتوری آخوندی»و «استبدادروحانیت»که درهمه جای مملکت شایع کرده اند حقیقت رابه صورت دیگری به مردم نشان خواهیم داد…».[49]

اما تاریخ نشان دادکه «مُجرِّدات ذهنی» از«نظریه ولایت فقیه»در تشکیل «حکومت اسلامی»حجاب واقعیتها شد؛ودرطول این30سال،به همراه حُب و بغض های شخصی،جریان«حذف»به سرعت پیشروی کرد:

«چون غرض آمد،هنرپوشیده ماند/صدحجاب از دل به سوی دیده شد»

عالم مُجَرَّدات ذهنی ازنظریه ولایت فقیه درشخص امام خمینی تصور شد.درحالیکه وی یک رهبر«کاریزماتیک» و«استثنای»تاریخ بود:

«درموردرهبری امام بحثی نیست. اگر درقانون هم چیزی نیاوریم به رهبری ایشان خدشه ای وارد نمی شود،همینطورکه گاندی رهبری هند را به عهده داشت.درقانون هند هیچ ماده ای برای رهبری وضع نکرده بود،ولی تمام اقداماتی که به نفع مملکتش بودرا نجام دادوبه نحو خوبی انقلابش را به ثمر رساند…».[50]

پس ازپیروزی انقلاب در22 بهمن57،رهبران انقلاب باسرعت وشتاب بیش ازحد،اسکلتجمهوری اسلامی ایران را،یعنی بنای عظیم «جمهوریت واسلامیت»را فقط بایک ستون،یعنی همان«اصل ولایت فقیه» (که بعدا مطلقه هم شد)،پی ریزی کردند؛وهمه راههادرقانون اساسی به شخص «ولایت مطلقه فقیه» ختم گردید:

«بنظرمی رسددَمل چرکين تضاددر قانون اساسی کشور مابالاخره پاره شد،پس ازسی سال. پيشنويس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در سال ۵۷ تصويب شده بود توسط جمعی از قويترين حقوقدانان ايرانی زيرنظردکترحسن حبيبی که بعد ازآن به تصويت رهبر فقيد انقلاب اسلامی مرحوم آيت الله خمينی وسه نفر ازمراجع وقت عظام تقليد حضرات آيات گلپايگانی،مرعشی نجفی وشريعتمداری درآنزمان کتبا رسيد وهيچ نکته غير اسلامی درآن نيافتنديکی ازمترقی ترين قوانين جهان بود.در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ مردم يا نخبگان مردم باتوجه به اين پيشنويس بيش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی آری گفتنددرآن پيشنويس که نه رهبر فقید انقلاب و نه مراجع وقت تقليددرآن خللی اسلامی نديده بودنددرآن اثری از ولايت فقيه نبود. اين اصل هفت ماه بعددر مهرماه ۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی به آن پيشنويس افزوده شدوجغرافيای آن کاملاتغيير کرد.بخش باقيمانده از آن پيشنويس تماما مدافع آزاديها وحقوق پايه مردم بود. بخش اضافه شده که به قول بعضی بزرگان جامه ای بودکه تنهابه قامت رهبرفقيد انقلاب سازگاربود،سازديگری می زد.واقعيت آن اين بودکه ولايت فقيه فارغ ازعزيزی که آنراآغازکرديک حکومت يکّه سالاررا نويدمی دادو ترکيب جمهوريت و ولايت فقيه چندان سازگار نمی نمود».[51]

ماهیت اسلامیّتِ جمهوریت نزد فقها بود.آنهاآنچه راکه دربحث های حوزی خوانده بودندوصورتی کاملا علمی،فنی وکلاسیک داشت، فارغ از واقعیت ها،و نیز آنچه که از برخی واژه ها تصور می شد، اصل ولایت فقیه و اختیارتش را در عالم مجرَّدات، به عنوان یک قانونتصویب کردند که همان قانون نیزبعدهاخود مخالفت صریح و آشکار مدافعان اصلی اش را بدنبال داشت:

«نوعا آقایان اصرار دارندکه ولایت فقیه انتصابی است، نه انتخابی.بدین گونه که ولی فقیه از طرف ائمه(ع)منصوب می باشد.چنانچه خودائمه(ع)،از طرف پیامبراکرم(ص) منصوب می باشند و او هم ازطرف خدا».[52]

«…در پاسخ عرض مي کنم فقها نظرهای متفاوتی دارند. اقليت محضی ازفقهابه ولايت فقيه واقليت کوچکتری قائل به نظريه ولايت مطلقه فقيه هستند.اکثر فقهای شيعه به اين نظر باور ندارند. چه در ميان فقهای معاصر چه در ميان فقهای گذشته. يکی از بزرگترين فقيهانی که درباره ولايت فقيه صريحا اظهارنظرکرده است وبی شک سوادا ازتمام فقهای معاصر اعم از رهبر و بنيانگذار و ادامه دهنده و مراجع بالاتر است و کتاب او هنوز پس از يکصد سال کتاب درسی نهايی حوزه های علميه شيعه است مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب«کفایة الاصول»استمشهور است که اگر کسی کتاب کفايه را بفهمد مجتهد است وهنوزهم امتحان حوزه های علميه بر اساس کتاب کفايه آخوند انجام می گيرد. ايشان رهبر دين نهضت مشروطه بوده است و مطلقا به ولايت فقيه قائل نبوده است.درست برخلاف مرحوم آيت الله خمينی که به ولايت مطلقه فقيه قائل بودند. ايشان حتی درحوزه عمومی،در امورحسبيه هم به ولايت فقيه قائل نبودند.معتقدندوصريحا نوشته اند در زمان غيبت حکومت ازآن جمهور مسلمين است. ازاين صريح تر؟وبعد فرموده اندکه در امور حسبيه که بنظر ايشان امور عمومی ازامورحسبيه است وکلای مسلمين وعدول مؤمنين که مصداق آن نمايندگان دارالشورای کبراست وظيفه دارندکه به مدت موقت کليه امور جامعه را متکفل شوند.بعبارت ديگرنمايندگان مردم در مجلس شورا. بنابراين ماهيچ مشکل شرعی نداريم اگر بگوييم به ولايت فقيه قائل نيستيم».[53]

اما روند حاکم برتصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، فقط مجرَّدات ذهنی و تئوریک بود؛که همان را نیز درشخص امام خمینی می دیدند:

«رهبر ما یک مقامی است که جایش را نمی شوددر رژیم های غربی یا شرق کمونیستی پیداکرد،کسی است که قبل ازآنکه مقام رهبری و فرمانده کل قوا را به او بسپارند، مقام امامت را داشته…».[54]

«کاریزماتیک» بودن امام خمینی نمی گذاشت آن دَملِ چرکین خودرا بصورتی عریان(آنچنانکه پس از انتخابات 22خرداد بروز کرد) نمایش دهد.

«کاریزماتیک»بودن امام خمینی،سبب می شدتاآن دَملِ چرکین(که همان سال نخست سربازکرد،وباشروع اختلاف بین ابوالحسن بنی صدر «اولین رئیس جمهوری»و محمدعلی رجایی«اولین نخست وزیر»پایه و اسکلت بنای«جمهوری اسلامی»را کج بالا برد)،فور اباباندپیچی «مصلحت» وباندپیچی«شورای حل اختلاف»ویا«کمیته صیانت ازآراء»، مَرهم شود.اما این مرهم نیز درمان را دوا نبود.وبه همراه خود انواع باندهاوجریانات سیاسی راساخت.و امام خمینی را نیزدرچَنبره واقعیات جامعه(نوشیدن جام زهردرختم جنگ یکی ازآنهاست)ملزم به مصلحت هایی کرد،مصلحت هایی که تا آنزمان در فقه تدریس شده درحوزه های علمیه پیدا نمی شد و این خود نیز عامل بزرگ دیگری در محل اختلاف شد. اختلافی که بجایالتیام بخشیدن به آن دمل چرکین، آنرا چرکین تر کرد:

آیت الله العظمی منتظری،(باآن سابقه درخشان)شخصیتی که چندین جلدکتاب درموردمبانی فقهی حکومت اسلامی نوشته بود،و برای اصل ولایت فقیه بیش ازهمه پافشاری می کرد،مغضوب واقع گردید وخود اولین قربانی اصل ولایت فقیه شد.

ایشانمی گوید:

«اینکه در گفتار بعضی آقایان دیده می شود که ولی فقیه ولایت مطلقه دارد نسبت به جان و مال و ناموس مردم و بر این تعبیرات اصرار دارند، به نظرمی رسد علاوه بر اینکه این قبیل تعبیرات بدآموزی و بد تعریف کردن است و موجب اشمئزاز و وحشت مردم می شود، قابل مناقشه نیز می باشد،زیرا ولایت مطلقه را فقط خدایی که مالک الملوک والرقاب است دارد.هرچند او نیز بر حسب نظر «عدلیه» بر طبق عدالت و مصالح عامّه عمل می کند و آنچه به نظر قاصر ما برخلاف مصلحت می باشد در نظام کلّی جهان همه بجا و عادلانه است…ولایت مطلقه ذاتا ازآن خداست و در این امر شریکی ندارد،و حتیپیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز ولایت مطلقه ندارند تا چه رسد به ولی فقیه.آنان نیز بایددرچهارچوب احکام و دستورات خدا جامعه را اداره کنند…».[55]

اماراه حل همه مشکلات به«فصل الخطاب»بودنولایت فقیه و«حکم حکومتی»انجامید:

«اگرمغزدربدن کارخودش را ازطریق اعضاء انجام می دهدآیابه معنای این است که قوایش محدود شده است؟آیا این امر درهیچ جای دنیا معقول هست؟ آیا پیغمبر اسلام خارج ازمجاری دین عملمی کرد ویا تصمیمات و اختیاراتی داشت که هرجور دلش می خواست تصمیم می گرفت؟چنین چیزی داریم ما؟ اگر در مجاری عمل می کرد پس بهترین قانون،قانونی است که تمام مجاریش معیّن شده باشد، معلوم شودکه این درچه سازمانی عمل می کند و عالیترین قانون قانونی است که محل بسیار اندک یا محلی اصلا برای ابتکارات شخصی نداشته باشد…».[56]

11تیر1388

جمهوری بر باد رفته(12)

«قانون اساسی منحصر دراصل ولایت فقیه نیست،بلکه متضمن اصولی است که حکومت را مردمی نشان می دهد،ویک فصل آن نیزمبیّن حقوق ملت است.آقایان در تبلیغات خود دائما روی اصل ولایت فقیه تکیه می کنندولی این همه اصول متضمن حاکمیت مردم وحقوق ملت را نادیده می گیرند…به این قانون اساسی بااین اصول،ملت ایران وحتی مراجع عظام و مرحوم امام(ره)رأی دادند،وایشان درسخنانشان نوعا روی مردم وجمهوریت ومردمی بودن نظام تکیه داشتند،ودرپیش نویس قانون اساسی که به دستور ایشان نوشته شده بودوایشان آن را پسندیده بودند،اصلا اسمی ازولایت فقیه نبود.مادرمجلس خُبرگان قانون اساسی به منظورتضمین شرعیت واسلامیت نظام آن رااضافه کردیم.بعدآقایان دربازنگری بعدازاختلافات زیادی که اول داشتند، آخرالامریک کلمه«مطلقه«دراصل 57 اضافه کردند.نمی دانم توجه به تضادی که با اصول نامبرده می شود،داشتندیانه؟!».[57]

«روزی یک شیرگرسنه باسه گاوِسیاه،سفیدوقهوه ای رنگ همخانه شد.اونقشه می کشیدتاگاوهارابخورد. ابتدا باگاوقهوه ای رنگ،(که همرنگ خودش بود)،طرح دوستی ریخت.به اوگفت: ای گاو قهوه ای رنگ!من وتوهمرنگ هستیم،اماآن دوگاو مثل من وتو نیست،بگذار آن گاو سیاه رنگ بدترکیبرابخورم،تااین وصله ناجوربین ما نباشد. گاو قهوه ای رنگ ایناجازه رابه شیرداد تا گاوسیاه را بخورد.مدتی شیرازسیری آن کیفور بود.تاآنکه بازدوباره گرسنگی بروی غلبه کرد. ایندفعه باز دوباره به پیش گاوقهوه ای رنگ آمد وگفت:بیا فقط من وتوکه یکرنگ هستیم،باشیم؛گاوسفیدرنگ بین من وتوزائدومزاحم است!اجازه بده آن رانیز بخورم. گاو قهوه ای رنگبازدوباره اجازه خوردن راصادر وتوقیع کرد.مدتی بعد بازگرسنگیبه جناب شیر غلبه کرد؛آمدسراغ گاو قهوه ای رنگ وگفت:آمده ام تا ترا هم بخورم!گاو قهوه ای رنگ گفت:آنزمان که اجازه دادم آن دوگاو رابخوری،خودم نیزخورده شده بودم!(قصه ای به همین مضمون درکتاب کلیه ودمنه).

آیت الله العظمی منتظری درجلسه 42مجلس خبرگان قانون اساسی اول، روز19مهرماه1358پیرامون وظایف ولایت فقیه(رهبری)،اصل 87(109)می گوید:

«…شماخواستیدبه رهبریک عنوان بدهید،ولی پوچ وخالی.اماآنچه دراین اصل مهم بوده است آن جهت است که تأئید کاندیداها باید از طرف رهبرباشد.برای اینکه حکومت،حکومت اسلامی باشد.بنابراین من پیشنهاد می کنم این عبارت قطعا باید اضافه بشود:«تأئید کاندیداهابرای ریاست جمهوری به منظوراسلامی بودن حکومت وضمانت اجرایی آن».چون اگر رئیس جمهورازطرف رهبرتأئیدنشود احکامش برای ملت لازم الاجراءنیست.یعنی شمایک چیزراحذف کرده ایدویک چیز لغورا اضافه نموده اید»….«مردم به جمهوری اسلامی رأی دادندوماحالا می خواهیم قانون اساسی خودراطبق حکومت اسلامی تنظیم کنیم. معنای حکومت اسلامی این است که باید دستورات اسلام اجراء شود دستورات اسلام هم بایدزیر نظر کارشناس اسلامی باشد. وماهم نگفته ایم که هرآخوندی کارشناس اسلام است.ملاک عباوعمامه نیست وملاک هرآخوندی نیست،بلکه متخصص اسلام است…آقای مکارم فرمودندکه مارئیس جمهوررا یک فقیه معیَّن کنیم ولی ما وقتی خواستیم شرایط رئیس جمهوررامُعیَّن کنیم عده ای گفتندشرایط اوغیرازایرانی الاصل بودن ومسلمان بودن چیزدیگری نباشد.وماجرأت نکردیم بگوئیم رئیس جمهورباید فقیه باشد.مادراینجا اصرارکردیم که لااقل رئیس جمهورازطرف یک فقیه کاندید شود،یعنی ما گفته ایم کسانی که می خواهند کاندید رئیس جمهوری بشوند ازطرف فقیه تائید شوند. مثلا بگوید که من این ده نفر یابیست نفررا به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تأئیدمی کنم.و البته بعدمردم می روندورأی می دهندوهرکس رأی بیشتر آورد اوانتخاب می شود.یعنی درحقیقت مردم اورا انتخاب کرده اند ولی به هرحال عده ای حاضر نشدندکه ازوظایف فقیه این مطلب هم باشد…».[58]

درحقیقت پس از30سال،دردوره دهم انتخابات ریاست جمهوری،در تاریخ 22خرداد88 ،با توجه به اصول 4و72و93و96و99و108و بالاخص اصل97که تفسیر قانون اساسی رابرعهده شورای نگهبان گذاشته است،بادرنظرداشتن بازنگری انجام شده دراصول قانون اساسی اول، وهم چنین اختلافات دیرینه وسوابق فقاهتی وسیاسی افراد، و با جستجودرسخنان ومحتواوفحوای آنهایی که درمجلس خبرگان قانون اساسی اول به حمایت ازولایت فقیه پرداختندتا«اسلامیت» نظام تضمین شود،این شورا،همه را بااستراتژی«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی »دور زد!

درواقع همان تئوری معروفِ «یک کیلو گلابی»از:«آیت الله آذری قمی»برکُرسی حکومت جلوس کرد!وکاندیداهای ریاست جمهوری راهمان رهبری(ولایت فقیه)ابتدامنصوب کرده وسپس مردم فقط ازمیان آنها «اصلح»راانتخاب کردند!

در22 خرداد 88،دیدگاه«مافقط یک کیلوگلابی»داریم(با ضِرس اما و اگرهایی) رسماعملی شد.هرچنددر گذشته نیزناقص اجراء می شد،اما چون کاندیداهای دودوره گذشته،افرادی چون هاشمی رفسنجانی و خاتمی بودند(وهردو نیز فقاهت لازم راداشتند)،رهبری(یاهمان ولایت فقیه،هرچنداختیاراتش بیش ازهمه بود)امانمی توانست درمقابل«ان قلت»های این دو منتخب،درباب موضوعات مَدنی،همچون آزادی احزاب ومطبوعات وهکذا امثالهم… مقاومت کند!دوره اصلاحات در زمان آقای خاتمی مؤیِّدِ این ادعاست.

به هرحال چهارعددگلابی،یک کیلوگلابی می شودوگاها«پنج و یاشش»تا!هرکدام ازاین چندعدد گلابی(یعنی همان یک کیلوگلابی) ویژگی خاصِ خودش رادارد:یکی لَک دارد،یکی کال است؛یکی ترشیده است ویکی رسیده…؟!

نظریه امام خمینی،که گفته بود:«معیارسنجش وانتخاب،بایدحال فعلی افراد»باشد،تحقق یافت؛البته با«نظارت استصوابی«؟!؟

«مادرپی ایجادیک نظام وجامعه ای هستیم که درآن مسلمانان آگاه و متعهدونیرومندمسئولیت رابه عهده بگیرند.بنابراین نظامی که مادرپی آن هستیم نظامی است که درآن حکومت کنندگان اززبده ترین چهره های آگاه و متعهد اسلامی باشند.و هرگز نباید شائبه ای به میان بیایدکه هدف،حکومتِ روحانیت است».[59]

13تیر1388

جمهوری بر باد رفته(13)

اولین رئیس جمهور نظام سیاسی ایران،یعنی ابوالحسن بنی صدر، ظرف یکسال سرنگون شد.

«جمهوریت»نظام سیاسی ایران،ازهمان ابتدا، یُمن میمون ومبارکی نداشت؛ وباعث شدتابه امروزدیوار «جمهوریت»کج بالارود.

«اسلامیت» نظام سیاسی ایران نیز دردایره بسته«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»6تن ازفقهای شورای نگهبان(که همگی خود منصوب ولایت مطلقه فقیه هستند)،حبس وزندانی تنگ نظری شد؛ و نوعی«جمهوری سلطنتی»،یعنی ترکیبی ازرژیم گذشته ورژیم جمهوری اعاده شد».[60]

آنزمان سَردَرِشعارهاوپلاکاردهااین بود: «خدا،شاه،میهن» یعنی: بعداز خدا،شاه قرارداشت؛وپس از22بهمن57، نیزگفته شد:ولایت مطلقه فقیه جانشین ومنصوب خداست،ومردم هیچ نقشی درانتخاب وی ندارند:

«خدای متعال فقیه جامع الشرایط رانصب کرده است وبیعت مردم هیچ نقشی درمشروعیت ولایت فقیه نداردو فقط زمینه اعمال ولایت را فراهم می کند».[61]

بنابرهمین شیوه واستراتژی،رَجُل سیاسی این قانون اساسی،تنها فردی «چون احمدی نژاد»می توانست باشد؛و«میرحسین موسوی»نمیتوانست رئیس جمهور این رهبری شود:

«جناب آقای موسوی نخست وزیرمحترم!نامه استعفای شماباعث تعجب شد؛حق این بوداگرتصمیم بدین کارداشتیدلااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام رادرجریان می گذاشتید.درزمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام،فرزندان خودرابه قربانگاه می برندچه وقت گله واستعفا است!».[62]

اما«میرحسین موسوی»پس از20سال،سکوت راشکست.اوگفت:چون احساس خطر کرده،واردبازی سیاست شده است:

«مهندس میرحسین موسوی رسما خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرد.اما وی باید به سؤالات بسیاری پاسخ دهدوازجمله اختلافش بارهبرفعلی جمهوری اسلامی ایران؟آیا درپُشت پرده سیاست،توافق پنهانی صورت گرفته است؟وی20سال پیش نخست وزیر قانون اساسی اول بودوبه دلیل اینکه«سه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجد»،با اجباررهبرکاریزمای انقلاب،(امام خمینی)تاآخردراین پُست ماند».[63]

سرانجام اورئیس جمهوری این رهبری نشد.چون فقط احمدی نژاد رئیس جمهوری این قانون اساسی می توانست باشد!

دردودوره گذشته ریاست جمهوری،یعنی 16سال از20سال حضورآیت الله خامنه ای درمقام«ولایت مطلقه فقیه»،8 سال ِآن دراختیارآیت الله هاشمی رفسنجانی بود.وی خودیکی ازمحورهای اصلی نظام جمهوری اسلامی بشمار می رود.اونمی توانست درطول و ذیل رهبری آیت الله خامنه ای قراربگیرد.هرچندوی دراعلان مواضع رسمی سعی داشت آنرا پنهان کند،لیکن برهمگان معلوم بودکه وی در قدرت سیاسی خودراشریک می داندوهمانطور که درگذشته شاهد بودیم.دوپادشاه دریک اقلیم نمی گنجد!

هم چنین 8 سال حضورسید محمد خاتمی،ورأی بالای مردم به ایشان توازن قوا را برهم زد.توازنی که با22میلیون حامی،خواستاراصلاحات بود.ایشان علاوه برآنکه درکسوت روحانیت بودند،بدلیل فضای کاری درسالهای گذشته،خصوصادرعرصه وزارت ارشاد،دیدگاههای متفاوت ومتناقضی ارائه می دادکه با برخی جریانات سیاسی وقدرت سیاسی همخوانی نداشت.اومی توانست بااستفاده ازهمان ظرفیتهایی که ازقانون اساسی تصورمی شد، انقلاب وجمهوریت نظام سیاسی ایران به اصل خود بازگرداند؛اومی توانست با رأی بالای خود اعمال قدرت کند.اما آقای خاتمی بدلیل ضعف ونداشتن شجاعت لازم درتحکیم وتقویت پروسه اصلاحات،درمقابل اتفاقات عقب نشینی می کرد وهمین نیز سبب رویکرد مردم به فرد ناشناخته ای چون احمدی نژاد شد:

«قصد نداشتم در رابطه با عملكرد آقاي خاتمي و اصلاحات وعده داده شده ايشان فعلا اظهار نظر كنم، ولي با توجه به ارسال نامه ايشان براي من، وانتظاروتمايل دفتر ايشان به اظهار نظر،به چندكلمه اي اشاره ميكنم. و آقايان توجه دارند كه اينجانب همواره درگفتارونوشتارخود صريح اللهجه بوده ام .مراتب ديانت و فضل وآگاهي به مسائل روزو تعهدنسبت به وظايف ديني و ملي وسوابق درخشان وفضيلت خانوادگي جناب آقاي خاتمي و مخصوصا شخصيت معنوي و اخلاقي پدربزرگوار ايشان مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد روح الله خاتمي- طاب ثراه – براي همگان روشن است.همچنين ترديدي ندارم كه ايشان باحُسن نيت وبا علاقه به تحقق اهداف انقلاب اسلامي،خود را كانديداي رياست جمهوري نمودند واصلاحاتي رابه مردم وعده دادند.مردمي كه سالهاي تلخ جنگ تحميلي راتحمل نموده ولي قشر عظيمي ازآنان دراثرعملكردمسئولين ومتصديان امورنسبت به وعده هاي داده شده درانقلاب به يأس و نااميدي ويابه ترديدو آشفتگي واحيانا به بدبيني نسبت به آينده رسيده بودند. درچنين فضايي آقاي خاتمي با شعارهاي بسيارزيبا و دلنشين ومطابق خواسته هاي مردم،وعده«اصلاحات»را- كه جزوفا به وعده هاوشعارهاي اوليه انقلاب نبود- به مردم اعلام نمود، ومردم نيزبرهمين اساس چنان اقبالي نمودندكه براي همگان غيرمنتظره بود.اكنون بعد ازگذشت بيش از هفت سال ازرياست جمهوري ايشان متأسفانه ديده ميشوديأس و نااميدي ويا بدبيني مردم مجددابه همان وضعيت زمان قبل ويابدتر ازآن رسيده است، ونيز ديده ميشود قشرعظيمي ازنسل جوان احساس بي هويتي ميكندوبه آينده خودكاملا بدبين ميباشد.اينجانب نمي خواهم بابي انصافي بگويم جريان اصلاحات هيچ توفيقي به دست نياورد،اما ميخواهم بگويم آنچه به دست آمد درمقابل آنچه وعده داده شده بود امكان دسترسي به آن نيز فراهم شدونيزدرمقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسيارناچيز ميباشد.آقاي خاتمي در«نامه اي براي فردا» و نيز در بسياري ازسخنراني ها و مصاحبه هاي خودسعي كرده اندعلت يا علل اين ناكامي را تشريح نمايند، ولي به نظر اينجانب بيانات ايشان تاكنون قانع كننده نمي باشد.ايشان در اين رابطه چند محور را مطرح و مورد تأكيد قرار داده اند:1- ايشان فرهنگ استبداد زدگي ملت ما را مطرح ميكنند و اين كه سالها وقت بايد صرف شود تا اين فرهنگ غلط ازبين برود. دروجودفرهنگ استبدادزدگي بحثي و اختلافي نيست، اما سخن اين است كه چراما درعمل به اين فرهنگ مشروعيت ميدهيم ؟چرامادرعمل تسليم خواسته هاي متوليان اين فرهنگ شديم؟ و چرابه جاي اين كه با توكل به خداي متعال واعتمادبه نفس تسليم رضاي خداوخواسته مردم شويم،درهرفرصتي كه پيش آمدسرانجام راضي نمودن متوليان فرهنگ استبدادزدگي را ترجيح داديم؟بديهي است درچنين فضايي استبدادبه خودمشروعيت قانوني ميدهدوبه دنبال آن خواسته هاي ناشي ازفرهنگ استبدادزدگي شكل قانوني به خود ميگيرد و قهرا زور وخشونت نيزعملا قانوني ميگردد.انسان اگر- فرضا- دربرابرقدرتها توان مقاومت نداشته باشد، انتظارميرودحداقل توجيه گرومجري مظالم وكارهاي خلاف آنان نباشدوياباسكوت خودروي آنهاصحه نگذارد.2- ايشان درنامه اخيرخودودرجاهای ديگرگفته اند:«بايداين پندارغلط راازذهن خود بزداييم كه برای رهايی بايد منتظرقهرمان بود».كسي نگفته است كه مردم ما منتظرآمدن قهرمانی ازغيب ورهانمودن آنان ازوضعيت كنوني ميباشن؛بلكه بحث اين است كه مردم ما درجريان اصلاحات كارخودرابه بهترين وجه انجام دادند،وبا آنهمه تلاش وتبليغات مسموم وانحرافي جناح مخالف اصلاحات، دومرتبه به صحنه آمدند ورأی چشم گيری دادند، و در هر فرصتی كه پيش میآمد ازشعارهای اصلاحات وشخص ايشان پشتيبانینمودند.آياانتظارمردم ازآقای خاتمي برای عمل به وعده های خود كه مورد تأكيد تأييد آنان بودبه معنای انتظارقهرمان شدن ايشان بود؟مگرمردم چه كاری بايد مي كردند ونكردند؟آقاي خاتمي موانع سرراه اصلاحات-چه موانع به اصطلاح قانوني و يا غير آنها- راچه هنگامی برای مردم تشريح نمودوازآنان كمك خواست و مردم به ايشان پاسخ مثبت ندادند؟ درشرايطي كه جناح مخالف اصلاحات به كارشكنی وسنگ اندازی خودادامه ميداد،حداقل چيزی كه مردم ازآقای خاتمی انتظارداشتند اين بودكه صريحابا مردم صحبت كندوعذرخودرابه مردم بگويدوازمردم بخواهدعذراورا پذيرفته وآبرومندانه كناررود.كناررفتن آبرومندانه مستلزم و يابه معنای معارضه باحاكميت نمي باشد،بلكه قطعي ترين پيامدواثرآن حفظ حيثيت وجاذبه جريان اصلاحات وشخص ايشان بود،وقهراايشان میتوانست درآينده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد.اما درپيش گرفتن سياست دوپهلو حرف زدن ودرعمل جناح اقتدارگراراراضي نمودن وحقيقت راقرباني مصلحت كردن وعدالت رادرموارد گوناگون ونسبت به افرادزيادی قرباني مظالم تحميلی وناخواسته نمودن،عاقبتي جزهمين وضعيت كه پيش آمده است ندارد.3- ايشان ميگويد: «زور و خشونت رانبايدونمي توان بازوروخشونت پاسخ داد».منتقدين سياست های آقای خاتمي هيچگاه نگفته اندزوروخشونت طرف مخالف اصلاحات رابايدبازوروخشونت پاسخ داد،بلكه ميگويند: چرا عملا باسياست محافظه كاری ودوپهلو عمل كردن وحقايق راازمردم پنهان نمودن، به زوروخشونت اقتدارگرايان مشروعيت بخشيده شده وتحكيم گرديد؟كساني به زوروخشونت متوسل ميشوند كه دربين مردم جايگاه وخواستگاهي ندارند،اماجريان اصلاحات كه درآغاز دارای پشتوانه قوی مردمي بود چه نيازی به توسل به زوروخشونت داشت؟مردم سالاری وقتي از شعار به عمل ميرسد كه مردم كاملا در جريان كارشكنی هاي مخالفين اصلاحات قرار گيرند. طبيعي است هنگامي كه آقاي خاتمي سياست محافظه كاري و ملاحظه بيش از اندازه رقباي اصلاحات را پيش ميگيرد، مردم بتدريج از شخص و جريان وابسته به ايشان و نيز از اصلاحات مأيوس و نااميد ميشوند، كه نمونه آن را در انتخابات شوراها و در جريان رد صلاحيت ها و تحصن تعدادي از نمايندگان مجلس ديديم.اشتباه بزرگ ايشان اين بود كه از همان روزهاي اول رياست جمهوري وتعيين اعضاي كابينه – كه جناح اقتدارگرا درضعف كامل و حتي شوك غير منتظره بود- به جاي اتخاذ سياست متكي به خود و انتخاب افرادي كه خود تشخيص ميداد،با داشتن سرمايه عظيم رأي مردم، افراد وسياست هاي تحميل شده را قبول نمودوكساني را كه به كمتر از نابودي اوراضي نبودندحيات سياسي دوباره بخشيد و به آنان مشروعيت داد، و در اين رابطه بسياري از علاقه مندان و همفكران خود را از دست داد.همين اشتباه كليدي ايشان سرآغاز انحراف در مسير اصلاحات بود، وهمه ديديم كه متعاقب آن،آقاي خاتمي مجبور شد در هر مورد رضايت آنان را جلب كند؛و بدون گرفتن امتيازي پيوسته به آنان امتياز داد،تارسيدبه وضعيت كنوني كه متأسفانه دولت او تقريبا درمسائل اساسي كشور درحاشيه قرارگرفته و تصميم گيريهاي اصولي كشور درجاي ديگر توسط همان جناحي انجام ميشود كه ايشان مرتبا به آنان امتياز ميداد، وبا اين حال نمي دانم چراايشان همين حقيقت راصريحا به مردم نمي گويد؟».[64]

درهرحال بایدگفت: این قانون اساسی باچنین ویژگیهایی که دارد، چنین اشخاصی و باچنین ویژگی و سوابق سیاسی وعلمی رابرنمی تابید وآنهانمی توانستند درطول رهبری آیت الله خامنه ای باشند.آنهاسعی می کردنددرعرض ایشان وآنچه این قانون اساسی به آنها اجازه میداد، اعمال قدرت کنند.

تمام حوادث بعد از انتخابات 22خرداد88 ناشی از همین ساختاراست.

وجودکثرت شرکت کنندگان در انتخابات 22خرداد88،خود دلیل آن بود که احمدی نژاد بازنده انتخابات است!واین بار نیز همچون رویکرد مردم به آقای خاتمی درمقابل ناطق نوری،میرحسین موسوی بَرنده خواهدبود.امااعلان نتیجه آراءنشان دادکه یک بازی پنهان سیاسی پسِپرده سیاست اتفاق افتاده است!وهمین نیزسبب نافرمانی مدنی بخشی از مردم شد؛وباقی قضایا…

وقایعی که پس از انتخابات 22 خرداد88، رخ داد،آشکار ساخت که آیت الله خامنه ای احمدی نژاد را ترجیح می دهد.ایشان حتی قبل از تأئید انتخابات توسط شورای نگهبان، ریاست جمهوری وی را تبریک گفت.

هم چنین ایشان رسمادرنماز جمعه گفت:»در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم و مردم نباید دچار تَوهُّم شوندو چیز دیگری فکرکنند».

وی در رابطه با اختلافات محمود احمدی‌نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی گفت:«بین ایشان و رئیس جمهور از همان انتخابات سال ۸۴ اختلاف نظربودودرزمینه مسائل خارجی،نحوه اجرای عدالت اجتماعی و مسائل فرهنگی با هم اختلاف نظر دارند».

هم چنین رهبرجمهوری اسلامی ایران گفت:«نظر وی به نظرمحمود احمدی نژادنزدیک‌تر است»!

وقتی ابوالحسن بنی صدر،برصندلی ریاست جمهوری نشست،برای انتخاب نخست وزیرمشکل پیداکرد.

اوازیک طرف طبق وظایفش در قانون اساسی،بایدنخست وزیری را انتخاب می کردکه با اوتوافق داشته باشد.وازطرفی این نخست وزیر واعضای کابینه اش بایدبه تأئید مجلس شورای اسلامی می رسید.او ابتدا،«مصطفی میرسلیم»رامعرفی کرد.امابدليل اختلاف سياسي که مجلس با بنی صدر داشت،مسکوت ماند.

امام خميني درارتباط بااختلاف پیش آمده،انتخاب نماینده ای ازخود برای عضویت درهیات بررسی صلاحیت نخست وزیری را نپذیرفت وآن رابه رئیس جمهوری ومجلس موکول کرد.بنی صدرناچارا محمدعلی رجایی را برگزید.

بدلیل بالا گرفتن شدت اختلافات(اختلاف دیدگاهها از اسلام، حکومت اسلامی،وحاکمیت مردم)،یک شورای حل اختلاف تشکیل شد. اما در نهایت روند فوق به عزل بنی صدراز مقام ریاست جمهوری انجامید.

دولت رجایی و باهنردولت مستعجل شدند ونیامده رفتند!

اماسومین رئیس جمهوری(یعنی آیت الله خامنه ای)دوباره وازنو با همین اختلاف و روند فوق مواجه شد:

آیت الله علی خامنه ای، ابتداعلي اكبرولايتي(فردی که هم اینک نیز از مشاوران اصلی وصمیمی وی است)رامعرفی کرد؛انتخاب او،ميرحسين موسوي نبودا!

اما مجلس به نخست وزيري ميرحسين موسوي رأي اعتماد داد؛وهمان اختلافي كه بين رجائي وبني صدربود،بازبه نوعي بين ايشان وميرحسين موسوي نيزتكرارشد.

اماچون درآنزمان هم ایشان، وهم میرحسین موسوی جزو«خودی»های نظام محسوب می شدند،وعلاوه برآن باوجودرهبر«کاریزما»ی امام خمینی،ونیزوجودجنگ ومحاصره جنگی واقتصادی،این اختلاف، مانع ترکیدن آن دَمل چرکین می شد.لذا همیشه وهمواره باتزریق آمپولِ مُسَکِّنِ مصلحت وحفظ نظام جمهوری اسلامی(که امام آنراازنماز و روزه هم واجب ترمی دانست) امور و اداره مملکت درحوزه اندیشهحاکمان وقت رتق وفتق شد!

تمامی این گرایشها واختلاف هابه دو موضوع مهم بازگشت داشت: یعنی چنانچه بخواهیم به ماهیت وروانشناسی آن بپردازیم، اولا:بایدبه زمانهای گذشتهونیز قبل از انقلاب بازگردیم؛وثانیابا شناخت ازسوابق سیاسی و فقاهتی وعلمی افراددراختلافشان ازتئوری ونحوه برقراری و اداره حکومت اسلامی،به کُنه؛ماهیت وواقعیتهاپی ببریم وکشف حقیقت کنیم!

همان زمان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(متشکل از 7گروه چریکی مبارزدردوران رژیم پهلوی)بدلیل وحدت نظروانتخاب نام «سازمان مجاهدین»براتئلاف خود،باشماتت وسرزنش«سازمان مجاهدین خلق»(که خود را پیشتاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهمی دانست)روبروشد.حتی درزمان ائتلاف این 7 گروه چریکی تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،این ابوالحسن بنی صدربودکه درتجمع آنهابه ایرادسخنرانی پرداخت!

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باسه گرایش فکری متشکل شد.گرایشی که اینک وجودرسمی دارد،گرایش چپ یابه اصطللاح امروزی(اصلاح طلب)است.

گرایش راست سنتییابه اصطلاح امروزی(اصولگراویامحافظه کار)نیروهایی هستندکه آنزمان ازآیت الله راستی کاشانی تعذیه فکری می شدند.برای شناخت از آیت الله راستی کاشانی وازجمله منیرالدین حسینی به افکارجامعه مدرسین حوزه علمیه قم،وجامعه روحانیت مبارز وحزب (جمعیت)مؤتلفه اسلامی رجوع کنید!

برخی دیگرازاعضای سازمان به هیچکدام ازاین دوجریان گِره نخوردند، مستقل ماندند.والبته می توان ردپای آنهارادرحزب کارگزران وحزب مشارکت دید.

جامعه روحانیت مبارز تهران(وبه تأسی ازآن تمام شهرستانها)،بعلاوه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که مرکز توجه وهدایت کننده مبارزه مردم علیه رژیم شاه شده بود،طیف متفاوتی ازدیدگاهها رادرخودداشت.

آنزمان برای آنکه شائبه حکومت روحانیون نباشد،حزب جمهوری اسلامی ایران متشکل ازبرخی چهره های روحانی وغیرروحانی، مثل: »آیت الله بهشتی»،«آیت الله هاشمی رفسنجانی»،«آیت الله خامنه ای»، »میر حسین موسوی»، «جلال الدین فارسی»،و«سیدحسن آیت»که جزو عضو مرکزیت حزب بودند،تأسیس شد.

همان اختلافات دیرینه،منجربه تشکیل«حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان» هم نام وشبیه حزب جمهوری اسلامی ایران شد.رهبری «کاریزما» و فکری آن برعهده آیت الله شریعتمداری بود.

همین اختلاف به بروزاولین مرجع کُشی(مرجع تقلید)توسط نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید.وی ترورشخصیت شد.همه خودی های آنزمان در این مورد اتفاق نظر داشتند.

درهمان ابتدا وآغازِبهره وری ازپروژه «جمهوری اسلامی ایران» و تدوین قانون اساسی ودادن اختیاراتی به ولایت فقیه،رئیس جمهوری ونخست وزیری وشورای نگهبان(برای حفظ اسلامیت نظام)ومجلس شورای اسلام(برای حفظ جمهوریت نظام)،اختلاف دیدگاهها نیز با کاندیداتوری ابوالحسن بنی صدر شروع شد.

جلال الدین فارسی،کاندیدای مورد نظرومطلوب«حزب جمهوری اسلامی» بود؛امابه دلیل ایرانی اصل نبودن، از دور رقابت حذف شد.در حالیکه برخی درمورد حکومت اسلامی ونحوه تشکیل آن،روی موطن شخص مورد نظرتأکید ندارند.همانطورکه درموردولایت فقیه چنین مسأله ای (ایرانی الاصل بودن) شرط نیست!

«سید حسن آیت» عضو مرکزیت حزب جمهوری اسلامی ایران در یک سخنرانی درون گروهی(که به نوار آیت معروف شد)،علیه بنی صدرسخنرانی کرد.سخنان او پیش درآمد برکناری ابوالحسن بنی صدر شد.

آیت الله بهشتی آنزمان گفت:ایشان مسئول سخنان خودش هست و حرفهای او مورد تأئیدحزب نیست.[65]

اختلاف اندیشه در اسکلت وستون ساختمان«جمهوری اسلامی ایران»، توسط کارگزاران حکومتی خودش،علاوه برنحوه مدیریت وکیفیت آن، به چند پاره گی تشکلها،گروهها واحزاب وسازمان های مورد قبول نظام جمهوری اسلامی هم منجرشد.

مهمترین انشعاب بین اعضای جامعه روحانیت وجامعه مدرسیناتفاق افتاد ونزاع دیرینه درتفاوت دیدگاه از اسلام ونیز اختلافات شخصی وریشه ای درقدیم؛ که کینه اش امروز آشکارشده است،به صحنه آمد:

«بعضی رسانه های داخلی مالِ دشمن هستند.البته اینهاراهم می شناسم. یک آدمی که خودی هم هست.بیچاره براثرحادثه ای،کینه ای پیدامی کند.در مقابل نظام وسخن حق واره اماممی ایستد.بعضی هاعُقده دارند،کینه ای دارند.ویامحرومیت از فلان مسئولیت که مایل بود به او بدهندومثلا نشده،حرفی می زنند،اقدامی می کنند، موضعی می گیرند، به ضررتمام می شودودرخدمت دشمن قرارمی گیرند».[66]

دراسفندماه 1366جمعي ازاعضاي جامعه روحانيت مبارز تهران درپي بروزبرخي اختلاف نظرهابرسراداره كشور،بااين استدلال كه ديدگاهها ونظرات آنهادرجامعه روحانيت مبارز،كمترموردتوجه قرار ميگيرد با انشعاب وجمع نسبتاً قابلتوجهي،تشكلي تازه،تحت عنوان«مجمع روحانيون مبارز»راتأسيس كردند.امام خميني تشكل جديدرانه تنهامايه اختلاف ندانست،بلكه ظهوراين تشكل راباعث شفاف ترشدن ديدگاههاتلقي كرد.

دراين دوره حزب جمهوري اسلامي(اوخرداد66)وباموافقت امام خميني وسازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در مهرماه 1365با تقاضاي آيت الله راستي كاشاني وموافقت امام خميني،منحل شد.

بعداهمین انشعاب درجامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز اتفاق افتاد و «مجمع مدرسین حوزه علمیه قم»مولود آن شد.

یکی ازدلایل ناموفق بودن«حزب جمهوری اسلامی»وتمامی احزاب پس ازتأسیس جمهوری اسلامی ایران، موضوعِ درطول وعرض قرار داشتن حزب در مقابل ولایت فقیه است!

«سفسطه نعل وارونه زدن است.وسوفسطائی یا مغلطه گرکارش بالا آوردن جعلیات و وهمیات وشبهاتوزیربردن وپنهان ساختن حقیقتاست.«گاهی بین یک واقعیت موجود و حقیقت آن، فاصله وتفاوت بسیارفاحشی وجودداردومکتب سفسطه و مغلطه گر( خصوصادرحوزه اجتماعیات)سعی داردآن واقعیت موجود راحقیقت ناب جلوه دهد.این شیوه( سفسطه گری)درصدد قالب و (غالب)کردن جعل حقیقت بجای اصل حقیقت وتحمیل آن به عوام است.وگاهی این موضوع آنچنان پیچیده می شودکه ممکن است دانای عالم راهم گمراه کندوشبیه حق رابجای حق بگیردوبرهمین اساس حکم صادر کندویادیگراصول و فرامین وسخنان خود رانیزبرمبنای همین غلط رایج ترسیم،تبیین و تحلیل کرده و بنایش را با همان وهمیّات وشِبه حق بالا برده وبسازد. مصداق ما دراین قسمت،وجوداحزاب درساختار نظام سیاسی مبتنی بر «ولایت مطلقه فقیه» است…ما دراین سالها، متناوبا موضوع احزاب و جایگاه آن را اززبان برخی شخصیتهای سیاسی ونیز آکادمیک در سخنسرایی ها ویا مطالب متعددقلمی آنان خطاب به عوام و دانا شنیده وخوانده ایم؛ اما هیچگاه این پرسش پاسخ داده نشدکه: احزاب درنظام مبتنی برولایت فقیه درطول ایشان( ولایت مطلقه فقیه)هستندیا در عرض ایشان؟ یعنی اینکه وقتی یک حزب بایک ایده خاص بَرنده انتخابات می شود،چگونه می تواند با وجود اختیارات مندرج در قانون اساسی برای شخص ولایت فقیه، ایده های خودرابه کرسی عمل بنشاند؟! برای پاسخ به این سوال،ودرک این موضوع که آیابااین سیستم و این ساختار سیاسی، چنین امری، یعنی «جامعه ای مردم سالار و مدنی- که مستلزم وجود احزاب آزاد است- » ممکن و میسوراست؟»[67]

واقعیت این است که با این قانون اساسی(خصوصا پس ازبازنگری) احزاب همیشه در طول ولایت فقیه بوده اند.یعنی همه احزاب،«حزب ولایت فقیه»بودند.یکنوع «حزب رستاخیز» پُست مدرنیزه شده امروزی!

ازسوی دیگراگراحزاب بخواهنددر«عرض ولایت فقیه» قرار گیرند. یعنی همچون یک حزب واقعی وازروی قواعدعلمی ومبتنی برحق انتخاب (انتخاب شونده وانتخاب کننده) بوجود بیایند،باید گفت:با این قانون اساسی هرگزاین اتفاق نخواهد افتاد. این تصورغلط یاصحیح که برخی معتقدند دراین قانون ظرفیتهایی برای حاکمیت مردم(جمهوریت نظام) است،همانطورکه تجربه نشان داده،عملی نیست.[68]

آنچه اکنون برای مجمع روحانیون مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،حزب مشارکت وحزب کارگزاران(احزاب پرقدرت و نیروهای خودی)اتفاق افتادواحتمال غیرقانونی شدن برخی نیزمی رود،مدعاودلیل مامی باشد:

آقتاب آمد،دلیل آفتاب!

«درجامعه مابه جای ولایت احزاب،ولایت فقیه است. اگراحزاب بخواهنددرکشورما بیایند،بایددرچارچوب تفکرماباشند.یعنی حزب یک خط وفقیه هم یک خط دیگرنباشد.چون در آن صورت دو قطب بوجود می آید وحالت دایره به بیضی تبدیل می شودوثبات رااز بین می برد».[69]

14تیر1388

جمهوری بر باد رفته(14)

«آیامن دل را به همین خوش داشته باشم که مردم مرا امیرالمؤمنین بگویند؛ولی هیچگاه درناسازگاریهای روزگار باآنان همداستان نشوم وپاهایم راه بدسگلان را بپویند؟»[70]

فرایند دمکراسی،همچون ضربان قلب باید منظم کارکند.ضربان منظم قلب به هماهنگ بودن دیگر اعضاء وابسته است.

دمکراسی وفرایند آن به هماهنگی اندیشه مربوط است؛این هماهنگی به واسطه آگاهی بدست می آید:

«درهرجاآزادی نباشد،آنجا تاریکی حکم فرمایی می‌کند.هرجاتاریکی وفاقد فروغ دانش باشدآنجاسراسر فقروبیماری خواهدبود.از روزگاران دیرین و ازآن موقع که قدرت مطلقه بدست حکومتها افتاد پیوسته بین دونیروی مخالف یعنی یک اقلیت مقتدرویک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده ومجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب وگاهی آن غالب واین مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده ودرهر موقع که نوبه فتح وظفراقلیت رسیده توده های کثیراجتماع درزیرفشار استبدادوبیدادگری نالیده ورنج برده اند. اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشارومظالم متجاوزان درهربارطغیان کرده وازاین طغیان نهضتها وانقلابهابوجودآمده است.اقلیت مقتدردراین کشمکش به چه وسایلی مجهزبوده است؟پول وثروت،قدرت نظامی ونیروی تأمینه همه وهمه دردسترس آنهاووسیله اجرای نیات ومقاصدآنها است.اکثریت درمقابل آنهاچه حربه ای دارد؟برگزیده ترین افراد این اکثریت مقهوروناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده وقدرت نظامی می روند.گاه تأثیراین قلم به حدی است که ازدیوارهای آهنین ودِژهای استوار خداوندان قدرت گذشته واساس نیروی آنهاراواژگون می سازد…در هروقت وهرزمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتاز قبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح راازدست بدهدبه پایان می رسد.واگر چنین نباشد یک ملت وجامعه چنان درغرقاب فساد غوطه ورمی گردد که نجات وصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است.دراین دوره های تحول بازمسئو.لیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنها وبه استعانت قلم آنها برافروخته شود.این طبقه مخصوصاآنهاکه در دوره انحطاط توانسته اند روح آزادگی وعفت قلم راازدست نداده وعلی رغم تمام سختی هاو فلاکت هاوگرسنگی قلم راوسیله زیرپاگذاشتن حقوق اجتماع قرار نداده وبا نابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسهنزده اند،بایدبایک نقشه اساسی ومتین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشندوبه ارشادعقول وافکارکمرببندند».[71]

انقلاب فرانسه وجمهوری فرانسه چندین دوره راگذراند:

«ورینو،خطیب زبردست فرانسوی بامشاهده کشتاروتندرویهای گروههای انقلاب کبیرفرانسه گفت:«انقلاب فرزندان خودرامی بلعد».[72]

«درهمه انقلابهابرخی ازعناصررادیکال وانقلابی که نظامی راساقط می کنند،بعدازمدتی احساس می کنند که به اهداف خودشان رسیده اند.مثلابورژوازی بزرگ درانقلاب فرانسه پس ازاینکه رژیم پادشاهی فرانسه راسرنگون کردوبه آزادی سرمایه داری رسید،دیگر انقلاب راتمام یافته تلقی وعلیه عناصررادیکال که هنوزمعتقد به تداوم انقلاب بودند،فعالیت کرد؛تاآنجا که حتی رهبر انقلاب یعنی روبسپیر راکه بیشتر ازهمه مدافع پابرهنگان وگرسنگان بود وبه اصطلاح از دهقانان خرده بورژوازی حمایت می کرد،درمیدان انقلاب به گیوتین سپردندوسراوراجدا کردند.چون دیگر این عناصرکه تاکنون همراه انقلاب بودند وظیفه یاخواسته های خودشان راتمام شده احساس می کردند ودیگرضرورتی نمی دیدندکه به انقلاب یا انقلابی بودن ادامه بدهند».[73]

پس از پیروزی انقلاب،سرنوشت کشور بوسیله 6نفرازفقهای شورای نگهبان که خودمنصوب ولایت مطلقه فقیه هستندوولایت مطلقه فقیه نیزخود منصوب مجلس خُبرگانی است که اعضایش توسط همان 6نفر تائید می شود،رقم خورد.

‌دكترعلی‌شريعتی‌می‌گويد:

«بايدشماره‌رأی‌هابه‌شماره‌رأس‌هابرسدودرآنجاهمه ‌مردم ‌حق‌ رأی ‌و تشخيص ‌رهبری‌ سياسی ‌واجتماعی ‌خودشان‌راداشته‌باشند.نبايد سرنوشت‌جامعه‌رابه‌حكومت‌‌دمكراسی‌رأس‌هاسپرد».

وقتی امام خمینی ازپاریس به بهشت زهراآمد،درسخنرانی معروف خود جمله اي به این شرح ایرادکرد:

«مابه واسطه آراء مردم،مجلس سنا درست مي كنيم و…»البته بلاواسطه وباتذكري كه داده شد،امام خميني سخنان خودراتصحيح كرده و گفتند:«مقصودمن ازمجلس سنا،مجلس مؤسسان بود،نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفي است،هميشه بوده».[74]

امادراین30 سال،همه چیزدرمصلحت «مجمع تشخیص مصلحت»توسط مشروطه مشروعه نظارت استصوابی شورای نگهبان،بوسیله ولایت مطلقه فقیه نظارت استصوابی شد!

نهاد شورای‌نگهبان،طبق ‌‌مصوبۀ اوليۀ ‌مجلس ‌تدوين ‌خبرگان‌ قانون‌اساسی‌كه ‌خواسته وهدفش‌‌حفاظت‌از اسلامیّتِ جمهوریَّت بود،درست‌شد.اما ازآنجا كه ‌از قديم‌الايام ‌بين‌روحانيت‌،دوديدگاه ‌متضادحاكم ‌بوده ‌است، ‌‌تناقض آن دو دیدگاه،بعلاوۀ‌ اختلافات ‌قديمی‌،‌به اضافۀ‌ كينه‌های ‌‌گذشته، درحيطه ‌عمل،یعنی باتأسيس ‌ج.ا.ا)، آشكارشد،واولين واکنش ‌اجرايیش دراختلافات‌ بوجود‌آمده ‌بين ‌مجلس‌ وشورای‌نگهبان بروزکرد!

لذا امام‌خمينی‌ ‌راه ‌مجبورساخت تا«مجمع‌تشخيص‌مصلحت»‌تأسیس شود. مجمعی‌كه‌تازمان‌ زنده‌ بودن ‌ايشان ‌مَحمِل ‌قانونی‌ نداشت‌ و پس‌ از مرگ‌ وی،بابازنگری ‌وتعميم‌‌ قانون‌اساسی،‌‌صورت ‌رسمی ‌‌به ‌خود گرفت ‌وعلاوه ‌برآن ‌بر قدرت ‌ولايت‌فقيه ‌«مطلقه» هم ‌افزوده ‌شد!

اعضای مجمع تشخیص مصلحت مستقیم وغیرمستقیم منصوب ولایت مطلقه فقیه هستند.واکثریت اعضای آن همیشه ثابت بوده است؛این اعضاءهمیشه چه درصحنه آشکار وچه درصحنه مشاوره وپنهان، در این30سال قدرت سیاسی را دراختیارداشته است.[75]

می توان گفت:مجمع تشخیص مصلحت همان«دولت سایه»ای استکه به صورت آشکاروجود دارد؛و«دولت سایه»پنهان همان جریانی است که«قتلهای زنجیره ای» را هدایت کرد و…

هنگامی‌كه ‌رئيس ‌مجلس ‌خُبرگان‌ ‌قانون ‌اساسی ‌اول (آیت الله العظمی منتظری) ‌گفت:

«البته ‌بدين ‌معنی ‌نيست ‌كه ‌درقانون ‌اساسی ‌ماكه‌ خُبرگان ‌آن ‌هيچ‌ تجربه‌ای ‌ازقانون ‌نويسی ‌برای ‌يك ‌انقلاب ‌نوين ‌نداشتند،هيچ‌ ‌نقص ‌و ضعفی ‌وجود نداردووجود نواقص‌لازمۀ‌ طبيعی ‌ساخته‌های ‌انسان‌های ‌غيرمعصوم ‌است ‌‌واميدواريم‌كه ‌شرايطی ‌پيش ‌‌آيدكه ‌نواقص‌ آن ‌به ‌عنوان ‌متمم ‌برطرف‌گردد».[76]

قانون اساسی در سال 1368همزمان با فوت امام خمینی متمم خورد و سرنوشت انقلاب رابکلی تغییر دادوتمام قدرت واختیارات دراین20 سال را به«ولایتمطلقه فقیه»سپرد!

رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی اول،(آیت الله العظمی منتظری)در همان زمان گفت:

«اگرنسل ‌معاصرانقلاب ‌‌نتواند درعصرخودسنداصلی ‌انقلابش‌رابرشئون ‌مختلف‌‌كشورحاكم‌گرداند،چه‌ انتظاری ‌ازنسلهای ‌آينده‌كه ‌بايد انقلاب ‌و ابعادشعارهای ‌آنرا ازلابلای ‌صفحات ‌تاريخ ‌بيابند،‌می‌توان ‌داشت. اصلابطوركلی ‌آنچه ‌رابط‌‌بين ‌همه ‌قواو ارگانهای ‌مختلف‌كشوراست ‌و حقوق‌ همه ‌اقشاروثبات كشورراتضمين ‌‌می‌كند قانون ‌است ‌وبس. اگر بناباشدهر فردی‌ وياارگانی‌بخواهداراده ‌و فكرخودرادرمحيط‌‌كار‌ش ‌حاكم‌ گرداند جزهرج ‌و مرج ‌و اختلال ‌نظام ‌چيزی‌ عايد كشور نخواهد شد.وقتی‌كه‌ خداوند متعال ‌به‌ خاتم ‌پيامبران ‌با همه ‌عظمتش ‌دستور ‌می‌دهد:«وان ‌احكم ‌بينهم ‌بما انزل ‌الله ‌و لاتتبع ‌اهواهم ‌و احذرهم ‌ان‌يفتنوك ‌عن ‌بعض‌ ما انزل‌الله ‌اليك (مائده49) يعنی:براساس ‌‌قانون‌ خدا بين ‌‌مردم ‌حكم‌ كن ‌وازخواسته‌های‌آنان ‌پيروی‌نكن ‌ومواظب ‌باشد ترا از قانون ‌خدامنحرف‌ نكننند»پس ‌قهرا ‌من ‌وشمادرهرمقام ‌وپستی ‌باشيم ‌حق‌ نداريم‌خودسرانه ‌ويابراساس ‌روابط وتوصيه‌های ‌بيجا تصميم ‌بگيريم ‌و اقدام ‌نمائيم».[77]

اسلام قبل ازآنکه ‌»در پيچ ‌وخم‌ اداری‌ ‌حكومت ‌قرارگيرد،همواره ‌‌دو ديدگاه‌ متضادرادرحوزه‌انديشه داشت:؛‌يكی ‌معتقداست:

«عالمان‌(فقیهان دین)درحُكم ‌قيّم ‌وواليان ‌امرهستند،كاررسيدگی ‌به ‌ایتا‌م رادارا هستندوامت‌ اسلام، حالت ‌يتمی ‌را داردكه ‌سايه ‌پدرازسرش‌ كوتاه ‌‌شده ‌وسفارش ‌كرده‌اندازآنهاكفايت‌ شودوهدايت ‌این امت ‌رابرعهده گيرند، مانندقيّمی‌كه ‌بعدازپدر متكلفل ‌اداره ‌امور ايتام‌است».[78]

ودسته دیگرازاین فقیهان اعتقاد دارند:

«خداوندبه ‌عقل ‌كل،‌يعنی ‌پيامبر(ص) نيز می‌فرمايد:«وشاور هم ‌فی‌الامر»، فاذا عزمت‌،فتوكل ‌علی ‌الله» فاذا عزمت ‌‌براكثريت‌،نه ‌اينكه ‌مشاوره‌كن‌و بعد اقليت‌ رامتابعت‌ كن؛چراكه ‌اين ‌تبعيت ‌خلاف ‌عقل ‌همه ‌‌عقلای ‌عالم ‌است،چنانچه ‌اگر مشورت ‌كندودنبال ‌رأی ‌خودش ‌برود اينهم ‌خلاف‌ عقل ‌همه ‌عقلای ‌عالم‌ است.چون‌ ‌پيامبر(ص) ‌به عنوان ‌حاكم ‌است ‌وبا علم ‌غيبش‌ كه ‌نمی‌خواهدحكومت ‌كند.‌پس ‌حُكّام ‌نبايدكاری ‌كنندكه ‌مردم ‌به ‌آنها واسلام ‌بدبين ‌بشوند».[79]

همين‌ايشان‌يك جای‌ديگر‌گفته‌‌ است:

«درامورجامعه كه «‌مالانص ‌فيه» ‌است،خداوند يك‌ قانون ‌بيشترندارد و ‌مصلحت‌ ‌جامعه ‌باتشخيص‌خودجامعه ‌است‌ولذا نسبت‌ به ‌مصالح ‌جامعه‌كه‌‌عاری‌ازحرام ‌مثل‌رباورشوه‌ باشد،مااصلاخلاف ‌‌شرع ‌نداريم. مثلا اگر نمايندگان ‌جامعه ‌نشستند تصويب ‌بودجه ‌كردند،خلاف‌ شرع ‌در اينجا معناندارد،چون ‌مالانص‌فيه ‌است.چون ‌مصالح ‌را ديده‌اند و حرامی ‌هم ‌درآنها ‌نبوده ‌وچنين ‌تصميمی ‌گرفته‌اند.درمالانص ‌فيه‌نظر، نظرمردم ‌است. مشورت ‌بامردم‌است.اگرمثلا شيخ‌ انصاری ‌نظری ‌راجع ‌به ‌بودجه‌ داردولی ‌مردم ‌نظرديگری ‌دارند،بدون ‌آنكه ‌حرامی ‌درآنها باشد،اوحق ‌ندارد نظرخود‌را اعمال‌كند،زيرادرصورت‌ چنين‌كاری ‌اثباتا سر از اكراه ‌در می‌آورد. آری ‌می‌تواندبا قدرت‌ تبليغی ‌صحيح نظر خود رابرای ‌مردم ‌بيان‌ كندو استدلال ‌نمايد اگر ‌مردم ‌پذيرفتند فبها و الا شرعا حق ‌اجراء ندارد،خلاصه ‌يارأی ‌مردم،‌يارضايت آنها».[80]

امارونداجرایی پس از انقلاب،نشان دادکه سرنوشت مملکت ومردم در مصلحت اندیشی چند نفر رقم می خورد:

«ازحکومت دینی» قرائت‌های متفاوت ومتباینی تفهیم می‌شود؛ و این به نوع و اندیشه اندیشمندان دین بازگشت دارد؛ وآن عبارت است چگونگی فهم ما ازدین ودرک ما از احکام دینی.دریک قرائت ازحکومت دینی، عده‌‌‌ای بر این باورند،یا بلحاظ تعلقات خاص بر این باور رسیده‌اند که حکومت دریک نظام مبتنی بردین و عقاید مذهبی ازآن خداست که به امام عادل تفویض می‌شود،دراین انتقال مردم هیچ نقشی ندارند. این تفکر برای مردم فقط این برجستگی را قبول می‌کند که تا آنان نخواهند،البته امام عادل هم نخواهد توانست حکومت کند.اما وقتی امام عادل توانست به قدرت حکومتی برسد،دیگر نظرورضایت عامه مردم برایش اصل نیست؛ بلکه اعاده و جاری ساختن احکام الهی ومصلحت توده مردم- که به تشخیص اوست- برای شخص امام عادل مطمح نظربوده وتنها بایدبه این هدف و غایت بیندیشد، هرچند با مخالفت عامّۀ مردم هم روبرو شود.دراین دیدگاه مردم حق انتخاب نداردودرصورتیکه نهادهای مدنی مثل پارلمان هم-بخاطر شرایط زمانی- ضرورتش ایجاب شود،کنترل ومصلحت ازطرق دیگرکانالیزه شده وتصفیه می‌گردد.درهرصورت دراین اندیشه،مردم نقش اول را در عرصه‌های حکومتی برعهده ندارند،بلکه به مثابۀ وسیله و ابزار درجهت تحقق اهداف الهی حکومت دینی از آنان بهره‌برداری می‌شود.این اندیشه معتقد است: افراد دینی دراین حکومت تعبداًومتشرعاًبه این روند گردن می نهند. آنان- یعنی معتقدین به این اندیشه- خودرا مسئول ایمان مردم می‌دانندولوبا نصر بالرعب !درچنین دیدگاهی تمامی تفاسیردینی وبرداشت‌های اندیشه‌ای ازدین وحکومت به شکل بالاوپائین تحلیل وتبیین ودرصورت لزوم به صورت قانون تحریر می‌شود.این اندیشه از قاعده کلی اهم فی الاهم ودفع افسد به فاسد سود جسته وبه شکل ظریفانه‌ای آن را به همه چیز تعمیم می‌دهد.

اماازسوی دیگر اندیشه دیگری هم هست که اعتقاد دارد درحکومت دینی مردم نقش اول را بازی می‌کنند.آنان اعتقاددارندمردم-اکثریت مرد- اگردرامری اتفاق کنند،آن امرحق محسوب خواهد شد.وغالباً این اتفاق مورد وفاق ملت،حسنه است نه سیئه! اگر استثنائی هم حادث شود، لازمه خود باروری وخودسازی است و تکمیل نظام سیاسی اسلام وتلطیف حکومت اززنگارهای عوام گونه وقرائت های فاشیستی خواهد شد.دراین اندیشه و قرائت ازحکومت دینی،احکام الهی ازطریق خواست عمومی به طریق تشکیل نهادهای مدنی چون پارلمان وحق انتخابات آزاد،به صورت قوانین مدون شده وپیاده می‌گردد.درچنین روندی دیگر کارگزاران حکومت دینی به توجیه مصلحت عامه، مصلحت خودرا اعمال نخواهندکرد.درچنین اندیشه‌ای قرائت‌های مختلف ازدینفقط درصحنه برخورد اندیشه‌ها متبلور است که خودنیز زائیده ترقی وتکامل است.ولی درجاری ساختن حکومت دینی،آنچه اتفاق مردم-که درانتخابات آزاد متبلور می‌شود-هست جاری خواهد شد.یعنی احکام الهی هم بصورت ریز قانون درخواهد آمد.«اهم فی الاهم »و« دفع افسدبه فاسد» هم دریک نظام دمکراسی وپارلمانی که آحاد مردم خودشان آزادانه انتخاب کرده‌اندتوجیه وتفسیرخواهد شد نه درنزد افکار جدای ازحکومت.درچنین اندیشه‌ای حکومت دینی رضایت عامه رامی‌خواهدرضایت عامه هم ازطریق نهادهای مدنی چون پارلمان، احزاب آزاد، مطبوعات ورسانه‌های فراگیرتجسّم پیداخواهد کردوازطریق انتخابات آزاد نمایندگان مردم رضایت ومصلحت عامه را به تقریر و تحریر قانون درعرصه‌های حکومت محقق خواهندساخت».[81]

آیت الله هاشمی رفسنجانی درمجلس خبرگان قانون اساسی گفت:‌ «…قانون ‌اساسی‌وساير قوانين ‌در اين جمهوری ‌بايدصددرصد ‌براساس ‌اسلام ‌باشد.واگريك‌ ماده‌هم‌برخلاف‌احكام ‌اسلام ‌‌باشد،تخلف ‌ازجمهوری ‌وآراء ‌‌اكثريت ‌قريب ‌به ‌اتفاق ‌ملت ‌است.براين ‌اساس ‌هر رأی‌ ياطرحی‌كه ازطرف ‌يك‌ يا چندنماينده ‌به ‌‌مجلس ‌داده ‌شودكه ‌مخالف ‌‌اسلام ‌باشد،مردود و مخالف ‌مسير ملت ‌وجمهوری ‌اسلامی ‌است.واصولا نمايندگانی ‌كه ‌براين ‌اساس ‌انتخاب ‌شده ‌باشندوكالت ‌آنان ‌محدود به ‌حدود جمهوری ‌‌اسلامی ‌است ‌و اظهار نظر و رسيدگی ‌به ‌پيشنهادهای ‌مخالف ‌اسلام ‌‌يامخالف ‌نظام ‌جمهوری‌‌خروج‌ازحدود و وكالت‌آنها ‌است.تشخيص‌مخالفت ‌وموافقت ‌بااحكام ‌اسلام ‌‌منحصرادر صلاحيت ‌‌فقهای ‌‌عظام ‌است‌كه ‌الحمدلله ‌گروهی‌ازآنان ‌درمجلس‌وجود دارند.وچون ‌اين ‌يك ‌امرتخصصی ‌‌است،دخالت ‌وكلای ‌محترم‌ديگر در اين ‌اجتهاد وتشخيص ‌احكام ‌شرعی ‌ازكتاب ‌وسنت ‌دخالت ‌در تخصص ‌ديگران ‌بدون ‌داشتن ‌‌صلاحيت ‌وتخصص ‌لازم‌‌است…از گفته‌هاو نوشته‌های ‌بعضی ‌از جناح‌ها بدست ‌می‌آيد، افرادی‌‌كه ‌صلاحيت ‌تشخيص ‌‌‌‌احكام ‌‌و معارف ‌اسلامی ‌را ندارند،تحت ‌‌تاثّر مكتب‌های‌ انحرافی‌، آيات ‌قرآن ‌كريم ‌ومتون ‌احاديث ‌رابه‌ ميل ‌خودتفسيركرده ‌‌وباآن‌ مكتب‌ها ‌تطبيق ‌می‌نمايندوتوجه ‌ندارد كه ‌مدارك‌ فقه‌اسلامی‌براساس‌متنی‌است‌كه‌محتاج‌به ‌درس ‌و ‌بحث ‌و‌تحقيق ‌طولانی ‌است ‌وبا آن‌ استدلال‌های‌ مضحك‌ وسطحی ‌و بدون ‌توجه ‌به ‌ادّله ‌معارض ‌وبررسی ‌همه ‌جانبه،معارف‌ بلندپايه ‌و‌عميق ‌‌اسلامی ‌را نمی‌توان ‌بدست‌ آورد ومن ‌انتظارم ‌دارم ‌‌محيط ‌مجلس‌ خبرگان از چنين ‌رويه‌ای ‌بدور باشد».[82]

يكی‌‌گفت:

«قائمه‌جامعه‌دينی،ايمان‌رضامندانه‌است‌وايمان‌‌نه‌تنهااكراه‌بردارنيست كه ‌يكدست ‌شدنی ‌هم ‌نيست ‌و به ‌تنوع ‌شخصيت ‌آدميان‌،ايمان‌هاهم ‌‌تنوع ‌ونوسان ‌می‌پذيرد…آن ‌شاهدبازاری‌(فقه) اگردرپناه ‌دين ‌پروری ‌پرده‌نشين ‌(ايمان) ‌نخزد، متاعی‌ بی‌بهاءبيش نخواهدبودوهردستی ‌كه ‌حُرّيت ‌را از ايمان ‌ورزی ‌و سياست ‌را از فهم‌‌دينی،به‌ غصب‌ وغارت ‌سلب‌كنددرمعناومبنای ‌جامعه ‌دينی ‌خلل ‌افكنده ‌است‌…باچنان ‌‌شيوه‌هايی‌،حكومتی ‌توتاليتر و ايدئولوژيك ‌وپر وحشت ‌رامی‌توان ‌بناكرد، اماجامعه ‌امن ‌دينی‌‌چطور؟».[83]

وديگری گفت:

«اينكه ‌اين6نفر فقهای ‌شورای ‌نگهبان ‌چه ‌كاره ‌هستند،يعنی ‌امام ‌و پيغمبرچه ‌كاره ‌است؟من ‌مثل ‌شماهستم،اماوظيفه سنگين ‌پاسداری ‌از حُكم ‌خدارا برعهده ‌دارم. اگر حق‌ مردم ‌ازبين ‌برود،فردا مرا مؤاخذه ‌می‌كنند».[84]

وپاسخی‌می‌شنود:

«حكومت ‌نبايدخود را دارای ‌مأموريت‌ ويژه ‌ازسوی ‌خداوندبداند.يعنی ‌اگر پذيرفتيم ‌الگوی ‌خاصی ‌برای‌زمان‌غيبت ‌وجود ندارد،‌ديگر به ‌اين ‌صورت ‌نيست‌كه ‌احدی ‌دارای ‌مأموريت‌ واختيارات‌ ويژه ‌وخاص ‌برای‌هدايت‌جامعه‌‌باشدو ديگران ‌از چنين ‌اختياری ‌برخوردار نباشند… اگر درجامعه‌ای ‌حاكميت ‌ادواری ‌نباشد،به ‌بيان ‌ديگراگررأس‌ هرم ‌قدرت ‌سياسی ‌مادام العمر باشد،آفت‌ فساد بروز می‌كند…وقتی ‌حاكميت ‌‌امتدادزمانی ‌داشته ‌باشد،درادامه‌كارچاره‌ای ‌نخواهدداشت ‌جزاينكه ‌به ‌روشهای ‌خشونت ‌بارمتوسل‌شود».[85]

امامنازعات درجمهوری اسلامی فرا‌گير شد.ودرعمل گاهی ‌صحنه ‌‌زد و خورد،ترور،حبس،قتل ونیز قتلهای زنجیره ای که توسط نیروهای وزارت اطلاعات انجام شد…

وسرانجام پس ازانتخابات 22خرداد88، منجربه ضرب وجرح و قتل و زندانی کردن بخشی از مردم منجر شدکه در مخالفت مَدنی خواستاررسیدگی به نحوه شمارش آرای خودشده بودند!

درزمانی که اصل مربوط به شورای نگهبان درمجلس خبرگان قانون اساسی درحال تصویب بود،همان ‌ابتدا شيخ ‌عبدالرحمان ‌حيدری ‌يكی ‌از نمايندگان ‌‌گفت:

«پيشنهادشورای ‌نگهبان ‌قانون ‌اساسی‌به‌اين‌ترتيبی‌كه‌تدوين‌شده‌»ضرره‌‌ اكثر من ‌نفعه»است.ضررش‌بيشتر ازنفعش‌ است…».[86]

یکی بود یکی نبود:دردوران مبارزه علیه رژیم شاه شعار دادیم «استقلال،آزادی،حکومت اسلامی» اما هیچکس نمی دانست«حکومت اسلامی»یعنی چه؟!خیلی هاتصورمی کردند«حکومتاسلامی» همان «خلافت عثمانی»و«خلافت عباسیان وامویان»است… لذاآن شعار،آن روز،به«استقلال» آزادی» جمهوری اسلامی»تغییر داده شد.

مردم در22 بهمن57 پیروزی کامل را بدست آوردند.در12 فروردین 1357،با یک همه پرسی، برای تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی 98 درصد رأی گفتند.

چیزی نگذشت که در تاریخ28مرداد1358اولین جلسه تدوین قانون اساسی تشکیل شد.ده سال طول کشیدکه بدانندسه پادشاه دریک اقلیم نمی گنجد.درسال 1368قانون اساسی تغییرداده شده.اینبارهمه اختیارات رابه شخص ولایت مطلقه فقیه دادند.ویک رئیس جمهور هم گذاشتندکه منویات ولایت را اطاعت واجراءکند…

انتخابات 22خرداد88 پایان مجادله ومنازعه تفکر«جمهوری اسلامی» ودیدگاه«حکومت اسلامی»بود.

روز23خرداد 88،آغاز«حکومت اسلامی»عنوان شد.

دیگرسخن ازجامعه مدنی ،آزادی مطبوعات،وآزادی احزاب وبرگزای اعتراضات مدنی برای بدست گرفتن قدرت در«حکومت اسلامی» یک امرزائده و مزاحم است.

روز22خرداد88 مزاحمان«حکومت اسلامی»که مانع اجرای احکام خدا می شدندبرای همیشه قَلع وقَمع شدندو«جمهوری اسلامی»، به «جمهوری ولایت فقیه» نام گذاری شد.

درماجرای‌داستان «مزرعه‌‌حيوانات‌» اثربی بدیل وتاریخی و ماندگار همیشگیِ «جورج اورال»می خوانیم:

«روزی ‌صاحب ‌مزرعه ‌و ‌افرادش ‌فراموش‌ می‌کنندکه ‌به ‌حیوانات ‌غذا بدهند.حیوانات ‌نیزکه ‌ازگرسنگی ‌بی ‌طاقت ‌شده‌اند به‌ انبار‌علوفه ‌هجوم ‌می‌برندوهنگامی ‌که ‌صاحب ‌مزرعه ‌و افرادش برای ‌تنبیه ‌به ‌سراغ ‌آنها‌ می‌روند،باهجوم ‌حیوانات ‌مواجه‌ می‌شوندو‌آنها کنترل ‌مزرعه ‌رادر دست ‌می‌گیرند.‌خوکی ‌بنام ‌«ناپلئون» ریاست‌ قلعه ‌را قبول ‌می‌کند. شعارها و قوانینی ‌وضع ‌می‌کنند.اما ازهمان ‌ابتدا به ‌بی‌راهه ‌رفته ‌ووضع‌ حیوانا‌ت ‌نه ‌تنهابهترنمی‌شود،‌بلکه ‌وخیم‌تر ‌شده ‌و مزرعه ‌رو به ‌نابودی ‌می‌رود. ‌ناپلئون ‌ازهیچ ‌ظلمی ‌روی ‌گردان ‌نیست؛‌حیوانات ‌رابی‌دلیل ‌می‌کُشدوحکومتی ‌پلیسی ‌ومبتنی ‌بروحشت‌ راپایه ‌گذاری ‌می‌کند و در حالی‌که‌ شعارحمایت‌ ازتوده‌هاوبرابری‌همگانی ‌می‌‌دهد،خود و اطرافیانش ‌ازامتیازات ‌ویژه‌ای ‌برخوردارند.ناپلئون ‌به ‌علت ‌قدرت‌طلبی، ‌اسنوبال- خوکی ‌که ‌نقش‌ رهبرروشنفکررا بازی ‌‌می‌کند- رانیز ‌از ‌صحنه خارج ‌می‌کند.‌بزرگترین ‌پروژۀ توسعه ‌مزرعه ‌(ساخت‌ آسیاب ‌بادی)‌شکست ‌می‌خوردوهرچه زمان ‌می‌گذرد ‌فاصله ‌میان ‌حیوانات و ‌کسانی ‌که‌ قدرت ‌را دردست ‌دارندبیشترشده، ‌قحطی وگرسنگی ‌فراگیرتر می‌شود.شعارهاوقانونهای ‌انقلابی،‌تحریف‌وبدست‌ ‌فراموشی ‌سپرده ‌می‌شوندودرنهایت ‌ناپلئون ‌که ‌روزی‌ انسان ‌دوپا را بزرگترین ‌‌دشمن ‌حیوانات ‌می‌دانست،دست‌ دوستی ‌به ‌سوی ‌آنان ‌درازمی‌کند. ‌اصلی‌ترین ‌‌شعار انقلاب ‌مزرعه (چهارپا ‌خوب، دوپا بد)یعنی ‌دشمنی ‌با انسانهارازیرپامی‌گذاردودر پایان ‌داستان،‌درکمال ‌ناباوری ‌حیوانات، ناپلئون ‌حتی ‌نام ‌مزرعه ‌رانیزبه ‌همان‌ نام ‌قبلی‌ یعنی‌«مزرعهمانر» تغییر می‌دهد.

حیوانات مزرعه پس ازانقلاب خودعلیه آدمها،‌قانونی در7 اصل ‌به‌تصويب‌می‌رسانند:

1-هر موجودی ‌كه ‌روی‌ دوپا راه ‌می‌رود دشمن ‌است.

2- هرموجودی‌كه ‌روی ‌‌چهار پاراه ‌می‌‌رود ‌يا دوبال ‌دارد دوست ‌است.

3- هيچ‌ حيوانی ‌حق ‌پوشيدن ‌لباس ‌را ندارد.

4- هيچ ‌حيوانی ‌حق ‌خوابيدن ‌در بستر را ندارد.

5- هيچ‌ حيوانی ‌حق ‌نوشيدن‌ مشروب‌ را ندارد.

6- هيچ ‌حيوانی ‌حق ‌كشتن ‌حيوانی ‌ديگر را ندارد.

7-تمام ‌حيوانات ‌با هم ‌مساويند.

بعدها به ‌مرور زمان ‌همه آن ‌7‌اصل ‌در‌‌ يك‌ اصل ‌‌خلاصه ‌شد:

«چهار ‌پا خوب، ‌دو ‌پا بهتر!»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران 177 اصل دارد که با«مشروطه مشروعه نظارت استصوابی»6 ازتن از فقهای شورای نگهبانِ منصوب رهبری،تمامی آن، کن فیکون ،مسخ واستحاله شد.

«درروایتی ازخواجه نظام الملک آمده است که می گوید هنگامی که امیرابو لیث صفاری درمنطقه قهستان از امیراسماعیل سامانی شکست خورد، درپاسخ به پرسش رهگذری علت شکسست خودراگُماردن مردمان خُرد بر کارهای بزرگ دانست.»«فاعتبروا»…!

به پایان آمد این داستان؛قصه همه چنان ناتمام است…

والسلام علی من اتبع الهدی!

13رجب 1430مصادف با تولد امام عدالت، علی(ع)؛15تیر 1388


1-مجموعه آثارش9،ص234)اثر:«علی شریعتی»،کسی که تأثیرادبیات مذهبی او، همراه با فوت ناگهانی اش در29خرداد56،برپیروزی«جمهوری»در ایران،کم اثر نیست.

2-کتاب در مکتب جمعه،ج7،ص336، نقلی از خطبه های نماز جمعه «آیت الله سیدعلی خامنه ای»،رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، فردی که 20 سال است حکومت وزعامت «جمهوری» بدست اوست.اوطبق اصول متعدد قانون اساسی،قدرت واختیارات فوق العاده ای دارد.او می توانستبا«حکم حکومتی»خود انتخابات 22خردا88 راباطل ودستوربه انجام دوباره آن بدهد.

3-روزنامه رسالت3/2/1365؛ نقل قولی از:«آیت الله محمد یزدی»؛فردی که عضو فقهای شورای نگهبان است.اعضای شورای نگهبانمنتخب ومنصوب ولایت فقیه یاهمان رهبرنظام هستند.هم چنین شورای نگهبان وظیفه دارد طبق قانون«نظارت استصوابی»اعضای«مجلس خبرگان رهبری»راتأئیدکند.این مجلس قانونا می تواند درصورت تخلفِ رهبری، وی را ازقدرت خود«خلع » نماید. هم چنین وی به مدت ده سال ریاست قوه قضائیه را(که دربازنگری قانون اساسی ساختارش تغییرکرده بودوریاستش نیزمنصوب رهبری است)،برعهده داشت.آیت الله هاشمی شاهرودی پس از ایشان به قدرت رسید.وی همزمان با بدست گرفتن ریاست قوه قضائیه،گفت:«من ویرانه ای تحویل گرفته ام.ده سال وقت نیاز دارم که قوه قضائیه رامتحول کنم».

4-صحیفه نورج2،ص205؛سخنی از«امام خمینی»رهبر «انقلاب ایران» وبنیانگذار «جمهوری اسلامی».وی اندکی پس از فروپاشی نظام سلطنتی، با 8 سال جنگ ویرانگر روبروشد. که برای ختم وپایان جنگ به تعبیرخودش جام زهرنوشید.

5-صحیفه نور ج1 ص 152و162.

6-صحیفه نورج21،ص21، سخنی از:امام خمینی.

7-ازکتاب:پیرامون انقلاب اسلامی ؛ انتشارات صدرا.

8-از:علی شریعتی،مجموعه آثارش31،ص109.

9-آیت الله مرتضی مطهری,کتاب پیرامونانقلاب اسلامی.

10-صحیفه نور ج19،ص51.

11-صحیفه نور18، ص 361.

12-صحیفه نورج20ص70.

13-نقل قول از:آیت الله مرتضی مطهری.کتاب پیرامون انقلاب اسلامی.انتشارات صدرا،ص80.

14-بخشی از یادداشت اینجانب باعنوان«حکومت دینی،حکومت دیندار»که بانام مستعار«علی میثمی»در روزنامه صبح امروز در مورخه 11دی 1377به چاپ رسید.هم چنین نشریه «یالثارات»به صاحب امتیازی «انصار حزب الله»و مدیر مسئولی«عبدالحمید محتشم» در یک مقاله ای که پرونده روزنامه صبح امروزرا به نقدکشیده بود،درمورد یادداشت اینجانب نوشت:«گرادنندگان روزنامه صبح امروز تحلیل مضحکی ازحکومت دینی دارندکه جهت مزاح آنرامطرح می سازیم.این مزاح آنچنان به دل مسئولان صبح امروز نشست که نویسنده این هزلیات را خبرنگار سرویس گزارش خود قرار دادند…برای قرائت کامل این مقاله به روزنامه صبح امروز29اردیبهشت 1378 وبرای قرائت متن کامل این یادداشت،به پایان این کتاب مراجعه کنید.

15-از:دکتر عبدالکریم سروش،فیلسوف ونظریه پرداز.

16-از: امام خمینی

17-از:دکتر علی شریعتی؛کتاب شخصیت واندیشه دکترعلی شریعتی ص24.

18-از:آلبرکامو.

19-ازسخنان آیت الله علی خامنه ای،رهبر جمهوری اسلامی ایران؛ روزنامه کیهان 30/12/1357.

20-از:آیت الله مرتضی مطهری، کتاب پیرامون انقلاب اسلامی.

21-صحیفه نورج10،ص29.

22-نقل ازکتاب «صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی،ج1،ص373.

23-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی، ص14.

24-روزنامه سلام5/2/1371.

25-از:آیت مؤمن،عضوسابق شورای نگهبان،29آبان1370،روزنامه سلام.

26-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

27-از:آیت الله محمد تقی مصباح یزدی،روزنامه همشهری3/5/1377 .

28-از:آیت الله مرتضی مطهری،کتاب پیرامون انقلاب اسلامی،انتشارات صدرا ص85.

29-از:آیت الله محمدیزدی،عضو فقهای شورای نگهبان،روزنامه سلام،21/4/1376.

30-از:آیت الله واعظ طبسی،تولیّت آستان قدس رضوی،روزنامه رسالت 4/7/1375.

31-از:آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، روزنامه جامعه20/4/77.

32-از:امام خمینی؛صحیفه نوز ج18ص246.

33-از:آیت الله العظمی منتظری؛جزوه ولایت وقانون اساسی.

34-از:علی اکبرناطق نوری،هفته نامه آبان،سال اول،ش26.

35-از:دکترعلی شریعتی؛مجموععه آثار26،ص521.

136از:سخنان«مقدم مراغه ای»نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی اول،به هنگام تصویب اصل 108.از:کتاب:«صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی ج.ا.ا.ج2،ص1098».

37-همان منبع فوق الذکر.

38-از:م.مجتهد شبستری،روزنامه کیهان،14بهمن 1357.

39-از:امام خمینی،صحیفه نورج2،ص216،14آبان 1357.

40-از:م. مجتهد شبستری؛ روزنامه کیهان 21/11/1357.

41-از:آیت الله هاشمی رفسنجانی،رئیس مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی ایران؛7/5/1364؛ روزنامه جمهوری اسلامی.

42-از:دکترعلی شریعتی؛کتاب امت وامامت،ص77؛انتشارات قبل از انقلاب.

43-ازکتاب:صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،ج2، ص1112.

اختیارات ولایت فقیه درقانون اساسی اول کمتر از اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی دوم بود.در آنجا«ولایت مطلقه» قید نشده بود. امام خمینی فقط ده سال حکومت کرد.وقتی این مطلب را می خواندم یاد این سروده که در زمان شاه خوانده شده بود (فکر می کنم داریوش خوانده باشد) و من خیلی آنرا گوش می کردم، افتادم.شاید منظورش شاه بود:«یک وجب خاکمالِ من،هرچی که دارم مالِ تو / بوی گندم مالِ من،هرچی می کارم مالِ تو»!

44-مجموعه آثارش4،ص288.

45-توجه داشته باشید که هنوز آن زمان از اختیارات اضافه تر و بیشتر را که در بازنگری قانون اساسی به سال 1368، به شخص ولایت فقیه داده شدوبه ایشان عنوان «ولایت مطلقه فقیه »اطلاق گردید،خبری نبود!؟

46-همان مأخذ:ج2،ص1116.

47-صحیفه نور،ج20،ص170؛16دی ماه 1366.

48-صحیفه نور،ج21،ص93.

49-از:محمدجوادحجتی کرمانی،جلسه41،18مهر ماه 1358،تصویب اصل109قانون اساسی اول؛رجوع شودبه کتاب:صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،ج2،ص122.

50-از:دکترعباس شیبانی؛همان مأخذ،ج2،ص1132.

51-از:حجه الاسلام دکتر محسن کدیور؛سخنرانی در خارج ازکشور؛پس از واقعه 22خرددا88

52-از:آیت الله العظمی منتظری،جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

53-از:سخنان حجه الاسلام دکترمحسن کدیور؛روحانی نواندیش که بخاطر عقایدش در دادگاه ویژه روحانیت محکوم شد.

54-از:جلال الدین فارسی،کاندیدای دوره اول انتخابات ریاست جمهوری ورقیب بنی صدر(تقابل دو دیدگاه)که به دلیل ایرانی الاصل نبودن از رقابت بازماند.همان مأخذ:ج2ص1135.

55-مأخذ:جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

56-از:ابوالحسن بنی صدر؛ همان مأخذ:.ج2ص1150

57-از: فقیه عالیقدر،آیت الله العظمی منتظری؛جزوه ولایت فقیه وقانون اساسی.

58-همان مأخذ:ج2،ص1118و1142.

59-از:آیت الله دکتر بهشتی؛روزنامه بامداد،6دی ماه سال 1358.

60-به یادداشت«جمهوری سلطنتی» مراجعه شود.

61-از:آیت الله محمد تقی مصباح یزدی؛مجله حکومت اسلامی ش.اول.

62-از:امام خمینی؛صحیفه نورج21،ص11.

63-از:یادداشت«میرحسین موسوی رئیس جمهورکدام رهبری؟!»؛ مراجعه شود.

64-از:نامه آیت الله العظمی منتظری به سید محمد خاتمی؛20مرداد 1383.

65-دکترسیدحسن آیت،اهل شهرستان مراغه،باسابقه معلمي دردبيرستانهاي دخترانه دردوران سلطنت محمدرضاپهلوي،عضو سابق حزب زحمتکشان به رهبری دکتر مظفربقائی،نماينده مجلس خبرگان قانون اساسی ونماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی .

66-از:آیت الله سید علی خامنه ای؛ روزنامه فتح،27آذر1378.

67-به یادداشت همین نویسنده باعنوان«حزب ولایت فقیه»؛ مراجعه شود.

68-رجوع شوددبه یادداشت«ظرفیتهای قانون اساسی تَوَهُّم یاواقعیت؟!»رجوع شود.

69-از:آیت حائری شیرازی؛نشریه اروند8/11/1375.

70-از:نامه امام علی(ع)به عثمان بن حنیف انصاری.ماخذ:نهج البلاغه.

71-از:یادداشت روزنامه اطلاعات؛5 مهرماه سال1320.

72-ورینوازرهبران گروه ژیروندنها(GIRONDIN)وعضو مجلس کنوانسیون بودکه باسخنان آتشین خود راه رابرای اعدام لویی شانزدهم هموار کرد.وی درسال 1793 بوسیله روبسپیربه میانه روی متهم شدوهمراه با21نفردیگرازژیروندنها،باگیوتین اعدام شد.روبسپیرنیزخود درسال 1794اعدام گردید!

73-از:روح الله حسینیان،نماینده دوره هشتم مجلس شورای اسلامی،رئیس پیشین مرکزاسنادانقلاب اسلامی،وازمدیران اسبق وزارت اطلاعات؛نشریه ارزشها،ش86؛ 23شهریور1377.

74-صحيفه نورج5ص8.

75-به یادداشت«دمکراسی رأسها»، مراجعه شود.

76-ماخذ:«کتاب صورت مشروح‌مذاكرات مجلس بررسی نهائی قانون ‌اساسی ‌ج.ا.ا..آنزمان ایشان نمی‌دانست‌ ‌‌در‌‌‌آينده‌ای ‌نه ‌چندان دور،قانون ‌اساسی ‌متمم‌ خواهد،خورد، اما نه ‌آنجوركه ‌تصورش‌ را می‌کرد.

77-همان مأخذ.

78-از:آيه الله‌احمد‌جنتی،روزنامه ‌صبح‌ امروز؛20/11/1377.

79-از:آیه الله ‌العظمی‌‌صانعی‌،روزنامه ‌آريا 13/3/78.

80-روزنامه‌خرداد13/3/78.

81-متن داخل گیومه،یادداشتی بودازهمین نویسنده باعنوان:«مصلحت یارضایت عامه درحکومت دینی»،که در اردیبهشت 1379نوشته شدوبرای مطبوعات ارسال گردید؛ولی هرگزچاپ نشد!.

82-صورت ‌مشروح‌ مذاكرات ‌مجلس بررسی ‌نهائی ‌قانون ‌اساسی ‌ج.ا.ا. ج 1ص 6و5.

83-از:سخنان دکتر عبدالکریم سروش.

84-از:آيه الله‌ابوالقاسم ‌خزعلی؛روزنامه سلام‌17/3/78

85-از:حجت الاسلام دکتر محسن کدیور،روزنامه صبح امروز،19 فروردین8 137

86-همان منبع:ج1،ص52.

بایگانی

دسته‌بندی