You are currently browsing the tag archive for the ‘وزیراطلاعات’ tag.

سربازان گمنام امام زمان،لقب و عنوانی ست که خمینی به بازجویان و مامورین امنیتی و اطلاعاتی داد.
آیت الله منتظری،در کتاب جامع چند جلدی خود پیرامون چگونگی حکومت اسلامی تحت عنوان «دراسات فی ولایه الفقیه وفقه الدوله الاسلامیه»باعنوان فارسی:«مبانی فقهی حکومت اسلامی»ترجمه وتقریرابوالفضل شکوری، ج4 در فصل احکام استخبارات و کسب اخباردربیان اینکه مامورین امنیتی واطلاعاتی باید چه ویژگی هایی داشته باشند،می گوید:
«چنانکه بارها گفته ایم عمل مراقبت وتجسس یک عمل حساس وخطیرمی باشد.برای اینکه باحریم مردم وآزادی های مشروع آنان تماس مستقیم دارد.روی این اصل جایز نیست برای تصدی این شغل استخدام منصوب شودمگرکسی که خردمند، باهوش، ومورداعتماد و موثق،متعهدوملتزم به احکام وموازین شرع مقدس اسلام،عارف واشنا به حلال وحرام،نسبت به مردم خوش برخوردومهربان ونسبت به اسرارمردم امین وحافظ بوده وباشد.وازتحقیروکوچک بینی مردم بپرهیزد و در خواری آنان نکوشد.بویژه درباره افراد وشخصیتهای خوش سابقه وسرشناس با وقار،متانت وادب برخوردکند.ودرباره همه افرادواعضای جامعه و کسانیکه سر و کارشان باآن شخص می باشدخالی از حقدوکینه و حسد و رشک باشد». (ص382).
امااین سربازان گمنام چه کسانی هستند؟
(درقسمت های آینده بیشتردرموردآنهاخواهیم نوشت).
اماازمیان این همه سربازان گمنام(که درهمه جاهستند وبرخی هم مخلص) آنهایی سواربرکارندکه ماتعدادی ازایشان رادرفیلم بازجویی از همسرسعیدامامی و همکاران خودشان می بینیم.آنقدرمشئمزکننده است که آدمی درتنهایی و خلوت خودهم که آنراببیند،شرم می کند!…
خمینی درموردحفظ نظام ج.ا.ا،گفته است:
«حفظ نظام ازاوجب واجبات است،ولوبه ترک نماز،روزه،حج وواجبات دیگر».
یعنی همان«هدف وسیله راتوجیه می کند»که «ماکیاول»آن رابه زمامداران توصیه می کند!
منشااختلاف خمینی و آیت الله منتظری از همینجاست.ایشان می گوید:
«ماانقلاب کردیم تاارزشهای انسانی واسلامی برجامعه عملی شود،نه آنکه بخاطرنظام،همه ارزشهاپایمال».(بدین مضمون).
ششم مهرماه سال 1366،«سیدمهدی هاشمی»نماینده آیت الله منتظری در امورنهضتهای آزادی بخش واخوی دامادایشان،به حکم دادگاه ویژه روحانیت، اعدام شد.
فردای آن روزنگهبانهای زندان مراباچشم بند،به اطاقک بازجویم بردند.روی زمین برروی موکت نشستم.
بازجوبه من گفت:سیدمهدی اعدام شد.
گفتم:یک دستی می زنی!
گفت:نه این هم روزنامه اش!
گفتم:شایدساختگی باشد!
گفت:زنگ بزن منزل.
زنگ زدم و اعدام وی تائیدشد.بلافاصله گفتم حق او اعدام نبود.
وی گفت:ایشان مفسدفی الارض بود!
بازجویم را همیشه باچشم بند ملاقات می کردم.والبته گه گاها،اززیرآن یواشکی صورتش را (نه کامل)دیدمی زدم تادرخاطرم بماند.حالاوقتی روح الله حسینیان را می بینیم،یادبازجویم می افتم.چقدربه اوشباهت دارد!
روح الله حسینیان،ازطلاب مدرسه حقانی،که ازهمان سال نخست انقلاب درحوزه های امنیتی لنگرانداخته ودرحال کنگرخوردن تابه الان است.ازمهره دولت سایه.
من بارهادرجاهای مختلف اززبان افرادی خاص شنیدم:«کسانی که آمدن مک فارلین راافشاکردند،حکم شان اعدام بود».
اکنون وقتی می بینم پس از25سال ازهمه حقوق اجتماعی(شغل وغیره)محروم شده ومجوز به کتابهایم نمی دهند یااگرچاپ شد محترمانه توزیعش نمی کنند، می فهم که چراآنروزبازجومرانزدخودآورد واین خبرراداد…
من(والبته به کمک دوستان واخبارواطلاعات بدست آمده)قبل از دستگیری اما در 6آبان1365،اعلامیه ای نوشتم باعنوان:
«چراملاقات های فقیه عالیقدر لغوشد»
زیراعلامیه عنوان«گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران راداشت»
درآن جا نوشتم:«طبق اخباررسیده ازبعضی ازمسئولیت وچه یک سری مطبوعات اروپایی ملاقات دکترنجف آبادی!(محمدعلی هادی نجف آبادی،نماینده تهران)با«رابرت مک فارلین»مشاورامنیتی ریگان برسرحل مساله جنگ،یاملاقات مخفی و…»
اما آنچه محسن هاشمی به همراه حبیب الله حمیدی در کتاب:«ماجرای مک فارلین »می نویسد:«پس ازآزادی یکی از گروگان ها درابان 1365دربرخی دانشگاه هااعلامیه هایی ازسوی دفترتحکیم وحدت درمحکومیت برخی مراودها با آمریکامنتشر شد»!
و یا نقل سخنرانی هاشمی رفسنجانی هم در 13 آبان.
و یا عکس العمل برخی نمایندگان وابن الوقت ها(که در اصل درجهت مخالفت با میرحسین موسوی بود)به نفع خود برای استضیاح وزیر اطلاعیه دادندکه باسرکوب وانتقادشدیدخمینی مواجه شدند»
نمایندگانی که رد پای حزب زحمتکشان بقایی وآیت رادرمیان آنها می بینید!
همه این عکس العمل ها مال بعداز انتشار آن اعلامیه ای بود که توسط ما افشاگری شد و هم چنین توزیع.اما دربازتابها ازآن هیچ یادی نمی شود وتمام قدقصد انکارآن را دارند…
تا بعد…
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
5مهر1393

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:
https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze
مقالات اندار احوالات من

هاشمی شویی
به نظرمی رسدپروژه هاشمی شویی(مثل پول شویی) کلید خورده است.
درپروسه پول شویی،پول کثیف(یعنی پول هایی که از راه غیر قانونی ومعاملات خلاف مثل موادمخدرکسب می شود)در یک مسیر قانونی و حساب شده تبدیل به پول پاک می شود.
با این وجود پروژه هاشمی شویی هم روی تطهیرکردن و هم روی از دور خارج کردن را دارد.
وجه اول ممکن است سناریویی از سوی خودش باشد.چون صاحب نفوذ وقدرت است.قصد دارد ثابت شود که هیچ خدشه ای در کارنامه اش نیست و همچنان مرد بحرانهاست و اوست که می تواند کشور را با سیاست های خود نجات دهد.
اما وجه منفی آن -که می توانداز سوی مخالفان هدایت شود-سعی دارد،وی را برای همیشه (آنهم به شکل افتضاح سیاسی)از مدیریت و اداره کشور کنار بگذارد.
همه می دانند و همه می دانیم،درانتخاب آقای خامنه ای به رهبری،هاشمی رفسنجانی نقش کلیدی را داشت.وبنابراین قدرت کنونی رهبرج.ا.ا.،تاحدودی مدیون وی است.واز طرفی امام گفته بود تا زمانی که این دو باهم هستند ج.ا.ا. آسیبی نخواهد دید و هست!
رهبری(البته باهدایت مشاورین سیاسی واطلاعاتی خود)نمی خواهدوبهتر است بگوئیم نمی تواند مستقیما رو در روی هاشمی رفسنجانی قراربگیرد.
او البته توانسته است تا حدودی توسط دیگران در این سالها وی را به حاشیه ببرد و باصطلاح درصحنه سیاسی کشور،وی را بی اعتبار سازد.
هاشمی رفسنجانی هم نمی تواند علنا وارد مخالفت با رهبری شود.او همیشه با یکی به نعل و یکی به میخ و به اصطلاح عدم تفریط و افراط،خواسته است جلوی تکرار پروسه آیت الله منتظری را برای خودش بگیرد.او می داند این شتری است که درخانه اش خواهد خوابید،لذا دارد پیشگیری می کند. ونمی خواهد به این آسانی و به این شکل خود را بازنشسته سیاسی کند.
او هر چند می داند بیت رهبری دارد پنبه اش رامی زند،اما پشتوانه قدرت وی دراین سالها،به اومی گویددربازی سیاست این اوست که حرف آخررامی زندوبرگ برنده در اختیار اوست.
بیت رهبری،وهاشمی رفسنجانی و نیز براندازان نظام ج.ا.ا می دانندپایان رهبری نزدیک است.بنابراین بیت می خواهد،هاشمی هم به سرنوشت منتظری دچار و هاشمی هم می خواهد،دراین آشفته بازار سیاسی که کهنه ها دارند مقدس و نو و قحط الرجالی دارد آگاهی رسانی می شود،به عنوان مرد بجرانها ونجات دهنده و منجی ایران مطرح شود.
البته در این سوی مبارزه سیاسی هم براندازان باطیف های متفاوت ومتضاد وجود دارد وهم کسانی که برای حفظ آرمانهای انقلاب بهمن 57(ونه حفظ نظام ج.ا.ا.) تلاش دارند.
با این وجود در کشور ما پروسه جانشینی هیچگاه دمکراتیک نبوده و مردم بر اساس آگاهی درست دست به انتخاب نزده اند. بلکه با شیوه های جنگ روانی،وتطمیع و قدرت اضافه داشتن برخی افراد وگروهها در عرصه رقابت،تغییر صورت پذیرفته است.
پروسه پروژه هاشمی شویی در همین امتداد ومسیر قرار دارد.
پروژه دستگیری و زندانی کردن مهدی و فائزه و الفاظ رکیک به آنها در مجامع عمومی،می تواند بخشی از پروسه مشترک هر دو وجه «هاشمی شویی»باشد!
و همین بس که برای مصرف عوام وی (هاشمی رفسنجانی)گفت:«فرزندان من هم مثل بچه های مردم»!
اما مسلم است که هیچکس این حرف را جدی نمی گیرد. حقیقت این است که زندان آنها مثل زندان ما و بچه های مردم نیست.
وقتی من خودم(نویسنده یادداشت) یک روز پس از تعطیلی روزنامه سلام بدلیل نوشتن در مطبوعات دوره آقای خاتمی!بازداشت شدم و به زندان توحید(موزه عبرت فعلی!!)رفتم،دیدم در راهروی زندان به جای دو عکس رسمی آقای خامنه ای(به عنوان رهبرو محمدخاتمی(به عنوان رئیس جمهوری)عکس های هاشمی رفسنجانی و امام خمینی بر روی دیوار نصب شده است!این یعنی چه؟!و چه مفهومی می توانست داشته باشد؟!
یامثلا آیامهدی هاشمی نیزمثل(سید)مهدی هاشمی(ازبستگان آیت الله منتظری) که زندان رفت و به اجبار آنهم فقط برای رضایت امام،مصاحبه ای با فریب از اوگرفتند تافقط امام ببیند،ولی آنرا برای مردم پخش کردند،و یا به اقرار«محمدی ری شهری» (اولین وزیر اطلاعات کشور)در کتاب خاطرات سیاسی(چاپ سوم)خود صفحه 95که نوشت:«او (منظور سید مهدی هاشمی)به جرم اخیرازسوی قوه قضائیه به تحمیل هفتاد ضربه شلاق محکوم شد.متهم،پیش ازجرای کامل حکم،برای افشای حقیقت اعلام آمادگی کرد.لذا از اجرای بقیه حکم خودداری شد».آیا مهدی هاشمی فرزند هاشمی رفسنجانی هم مثل بچه های مردم،چنین مصاحبه ای خواهد کرد(برای رضای رهبری؟)واز او اقاریر به نام تعزیربا ضربلات شلاق خواهند گرفت؟!مثل بچه های مردم!!؟!
نه…بعید است؛الان در شرایط و زمان فعلی برای بعضی ها(تاکید می کنم فقط برای بعضی ها)زندان واقعا هتل و پرستیژ و رانت است!وبرخی به کمک همان رانتی که سالها بدست آورده اند،به کمک تبلیغات سعی دارند از این نمد برای آینده خود کلاه بسازند!
آیا مهدی هاشمی (فرزند هاشمی رفسنجانی)مثل بچه های مردم نیززندانی اش اینگونه خواهد بود؟!و مثل خودم(نویسنده این یادداشت)ماههای متمادی از هواخوری و آفتاب و کتاب و حتی بازجویی محروم و 8ماه(سال 1365)را دریک سلول انفرادی تنگ و نمناک و تاریک خواهد گذراند؟!و نیز مثل من پس از زندان(سال 1378)از همه چیز(کار،بیمه و مانند آن)و حقوق اولیه یک زندگی معمولی محروم خواهد شد!؟
یا این که نه،زندانی شدن آنهاپروسه ای است برای«هاشمی شویی»که توافقش پیشاپیش از سوی ارباب قدرت تنظیم شده است؟
آقای خامنه ای و هاشمی رفسنجانی هر دو می دانند،پایان دوره رهبری نزدیک است. هردو برای پس ازاین درتلاش هستند تا قدرت آینده را دراختیار داشته باشند.
آقای خامنه ای در این پروسه باکمک سپاه و نیروهای اطلاعاتی وامنیتی و تسلط آنها بر همه ارکان اداره کشور و حتی با شنود زندگی خصوصی شخصیتها ومدیران کشور وعلی الخصوص مجلس خبرگان رهبری،سعی دارد،این تسلط همچنان حفظ شود.که در این میان برخی هم به قیمت عدم رسوایی شان و قطع نشدن پول بی حساب وکتاب بیت المال که به جیب شان واریز می شود،سکوت.
در پروسه هاشمی شویی،هاشمی رفسنجانی بی میل نیست بتواند ازسوابق و قدرت و ذی نفوذ بودنش،از موضع یک رهبر فراگیر و جامع-که چتر خود را بر سر همه پهن خواهد کرد-سکان اداره کشور را بگیرد.
واز طرفی هدایت کنندگان بیت رهبری(نه صرفا فقط خود رهبری،که شاید خودش هم مطلع نباشد)دوست ندارند،پس ازایشان هاشمی رفسنجانی پر و بال داشته باشد،چون به هرحال هاشمی رفسنجانی به طریق اولی تفاوت های فاحش با آقای خامنه ای دارد و اعتبار سیاسی وی در زمان حیات امام و قدرت و تسلط وی، از او یک سیاستمدار برجسته ساخته است.
ازطرفی وضعیت فعلی کشور،آنچنان شده است که احتمال وحدت و بوجود آمدن یک دولت آشتی ملی به رهبری هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان و منتقدین داخلی برای حفظ نظام هست.که برخی نشانه ها را در گرایش ها و حرفهای سیاسی محمد خاتمی می توان دید.واین البته به پروسه پروژه هاشمی شویی بستگی دارد.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
12مهر1391

دلّالِ 4 میلیونی!(دولت سایه-قسمت4)

به کشته شدن «ندا آقا سلطان» و دیگران وقعی نهاده نشد؛ به وضع فجیع و نحوه رفتار با بازداشت شدگان اهمیتی داده نشد؛ اما سر انجام به حُکم قرآن که می گوید:«و لولا دفع الناس بعضهم ببعض» خیاط نیز در کوزه افتاد؛و با کشته شدن غم انگیز و رِقَّت بار فرزند یکی از منتسبین به حاکمیت،صدای تلنگرش،گوش و چشم «صُمُّ بُکمُّ» را هم بصیر ساخت!
«سردارعلایی»درمورد کشته شدن فرزنددکتر عبدالحسین روح الامینی(محسن روح الامینی)می گوید:
«به آقای روح الامینی تسلیت گفتم ودراتوبوس به همراه وی عازم بهشت زهرا شدم.درمسیر راه،او ماجرای اتفاق افتاده برای فرزندش را اینگونه برایم تشریح کرد»:
«براساس اطلاعات دریافتی این دو روزه، محسن را در روز پنجشنبه ۱۸ تیرماه، افراد لباس ‌شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه ۱۹ تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می‌نمایند».
وی ادامه داد:
«من ازروزدستگیری وی،به هرکجاکه مراجعه کردم،پاسخی به من ندادند.نیروی انتظامی،سپاه،وزارت اطلاعات وقوه قضاییه هرکدام ازخودسلب مسؤلیت می‌کردند.دو هفته را این گونه سپری کردم.به هرکجاسر می‌زدم،بادیواربلندی ازناامیدی روبرو می‌شدم.تا این‌که دلّالی پیدا شد و گفت اگر چهارمیلیون تومان به من بپردازید،ترتیب ملاقات شمارا با فرزندتان می‌دهم.درروز مبعث درحسینیه امام خمینی (ره) ودردیدارمسؤولین کشور بارهبری،این موضوع رابا وزیراطلاعات که درملاقات حضور داشت،مطرح کردم تادرمورد آن فرد«دلال» تحقیق کنند. شماره‌های خودرا نیر به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد…».
اما سرانجام جنازه آن مرحو م راتحویل دادند…
ما در سه قسمت با عناوین:«تشکیلات،قدرت ورانت»،ساختار«دولت سایه» را تبیین کردیم؛ و نوشتیم:
«درحال‌حاضر،‌درعصرجمهوری‌‌اسلامی‌‌ايران مصاديق‌ملموس‌‌وآشكار دولت سایه ‌را نمی‌توان ‌‌مثال ‌زد؛اماشماوقتی‌دودی‌‌غليظ‌درجايی‌رؤيت‌‌می‌كنيد،حتما به ‌آتش‌ گرفتن‌‌‌آن ‌مكان،تصديق ‌خواهيد‌كرد.الان ‌ما می‌‌توانيم تأثيرات ‌گروه‌های ‌مافيايی ‌در ايران ‌را در زندگی ‌خود تصديق‌كنيم».
هم چنین نوشتیم:
«دولت سایه از«رانت» قدرت گرفته و«قدرت» رانت رادراختیارخودقرارمی دهد».
و اضافه کردیم:
«دولت پنهان یا«دولتسایه»درکنار«دولت رسمی»بدون آنکه در مقابل افکارعمومی
پاسخگو باشدومسئولیت افعال خود را بپذیرد،بواسطه داشتن«قدرت»و«رانت» بیشترین استفاده از«منابع قانونی»را می برد».
وگفتیم:
«دولت سایه بدون حضور و نفوذ دردولت قانونی نمی تواندمتشکل شود.ودر جوامعی دولت سایه حکومت وقدرت را دراختیار دارد که نهادهای دمکراتیک بی اثر باشد».
کشته شدن فرزند یکی از افراد سرشناس ومنصوب به جناح حاکم و نیز روایت سردارعلایی از دوستش «دکتر روح الامینی»،تلنگری بود به کسانی که همه چیز را از نگاه و دریچه تعبد و تقدُّس مَحض و ذوبِ در ولایت دریافت می کنند!
تلنگری بود تا گفته شود:حاکمیت و دولتی که توسط احزاب ومطبوعات آزاد و نمایندگان واقعی مردم نقد و استیضاح نشود،همیشه چنین حوادث تلخ و خفت باری برای کشورش رقم خواهد خورد.
کشته شدن«محسن روح الامینی» سبب شد کمیته ای برای بررسی زندانهاو نقض«حقوق بشر» ترتیب و نمایش داده شود!
هم چنین بدستور آیت الله خامنه ای،زندان کهریزک بدلیل فاقد داشتن لوازم«حقوق انسانی» تعطیل اعلام شد!
همه می دانیم آقای احمدی نژاد چه قبل و چه بعد از انقلاب ویژگی خاص و سوابقی ملموس و قابل عرض ندارد. درحقیقت قد و قامت لباس ریاست جمهوری بر تن او سنگینی می کند.
بااین وجود آیت الله خامنه ای آقای احمدی نژاد را به آیت الله هاشمی رفسنجانی ترجیح می دهد.
ولی آقای احمدی نژاد حتی به پیغام و پسغامهای شفاهی وکتبی ایشان نیزوقعی نمی نهدوحاضر نمی شود«اسفندیاررحیم مشایی» راخلع نماید.
مخالفت مراجع تقلید با«اسفندیار رحیم مشایی»حامیان ایشان را هم به عکس العمل واداشت!وسرانجام نیز آیت الله خامنه ای را مجبور ساخت تا رسما نامه دهد و ایشان راعزل کند!
آقای قالیباف(شهردارتهران)،درسوابق آقای «مشایی»گفت:او«بازجوی زندان»بوده است!؟
همه می دانیم اکثر افرادی که در استخدام دولت آقای احمدی نژاد هستندسوابق امنیتی و نظامی دارند!؟
حال با این احتساب،فرض کنیم دعوای احمدی نژاد با«مصفطی پورمحمدی»، (باتوجه به سوابق ایشان) یک اختلاف حقیقی بوده است،اماهمین اختلاف او رابه یک مقام مهم تر،یعنی ریاست سازمان بازرسی کل کشور در قوه قضائیه می رساند!
ایضا اگر اختلاف آقای احمدی نژاد با«محسنی اژه ای»(بادرنظر گرفتن همه سوابق ایشان)برسرعزل«مشایی»،واقعی باشد،علاوه برسلب مسئولیت از وی در وقایع اخیر،احتمال اینکه آقای محسنی اژه ای به ریاست قوه قضائیه برسد،کم نیست!؟
تصریح و یادآوری می کنیم:
قاتل«زاهراکاظمی»معلوم نشد؛نحوه وعلت کشته شدن«زهرا بنی یعقوب»پنهان ماند؛«سعید امامی»مهر ه اصلی قتلهای زنجیره ای؛باخوردن«واجبی»خودکشی کرد؛و آخرالامر معلوم نشد عوامل اصلی قتل فروهر وهمسرش،مختاری،پوینده،دکتر سامی و… چه کسانی بوده اند.
این«دلال 4میلیونی»بخشی از جمله افراد همان«دولت سایه» ای است که سالیان سال حکومت می کند؛ امام هیچگاه محکوم نمی شود؛دستگیرنمی شود،با اسم و رسم معرفی نمی شود؛و اگرشود،قربانی شده تا«رئیس»برای همیشه مخفی بماند؛همانطور که با قربانی شدن «سعید امامی»قفل شاه کلید باز نشد!
تهران؛6مرداد88
محمد شوری(نویسنده و روزنگار

————————————————————

 

دولت سایه(3)رانت

دولت سایه از«رانت» قدرت گرفته و«قدرت»رانت رادراختیار خود قرار       می دهد.

رانت استفاده(دراصل سوء استفاده)از منابع قانونی است!

«منابع قانونی»شامل اختیارات،و گریزگاه های«قانون»است که فرد یا گروهی هر دو را داشته باشد.

او(آن فرد یا گروه)بواسطه آن،وبه موازات فعالیت رسمی،سعی می کند در کنار فعالیت رسمی،برای شخص خود،یا آن تشکیلات،از این«منابع قانونی» نهایت استفاده را ببرد و باصطلاح توشه آتیه خود را پرنماید.

هرچه دسترسی به این«منابع قانونی»بیشتر باشد،آن شخص و یا آن تشکیلات نیز قوی تر خواهد شد و به کارغیر رسمی خود ادامه خواهد داد.

دولتسایه یا «دولت پنهان» برخواسته و برآمده از این مسیر است!

«رانت»ماهیت و مفهومی اقتصادی دارد؛اماحاشیه های آن در «بازی سیاست» گاهی «متن» می شود!

دولت پنهان یا «دولتسایه» درکنار«دولت رسمی» بدون آنکه در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشد و مسئولیت افعال خود را بپذیرد،بواسطه داشتن «قدرت»و «رانت»بیشترین استفاده از «منابع قانونی»را می برد.

دولتسایه ازمجموعه افراد «کاریزما»،یا گروههای فراماسونری،باندی و یا مافیایی،با در اختیارداشتن«رانت»می تواند «دولت رسمی» را به اطاعت و فرمان بری از خود وا دارد!

«رانت»و بهره بری رانتی از «منابع قانونی»،مهم ترین و کارآمدترین ابزار دولت سایه است و چنانچه به نحوی از وی سلب شود،فرو می ریزد.

«رانت»زیربنای ساختمان«قدرت»در «دولت سایه» است؛که همان مبنای اولیه بهره وری از چنین رانتی باعث فزونی قدرت شده و فزونی قدرت سبب در اختیارگرفتن رانت بیشترشده است؛و با همین تسلسل،ابزار بیشتری از قدرت و رانت را دراختیار می گیرد…

ماهیت یابخشی از ماهیت درونی دولت سایه آنگاه  آشکار می شود که  درجایی فسادش چون یک «غُدِّه چرکین»سربازکند،و در دیده عوام یا افکارعمومی عیان شود ؛در غیر اینصورت همچنان در«سایه» به دولت رسمی فرمان می دهد!

و درصورت سرباز شدن غده،چنانچه دولت سرمایه اش،(یعنی داشتن قدرت)،مکفی باشد، با ترمیم و باندپیچی کردن زخم آن غده -که پیشتر درتعریف «باند»، به آن اشاره ای کرده ایم-سعی می کند نگذارد عفونت به جاهای دیگر سرایت کند؛و البته گاهی این عفونت سرایت می کند و آشکار می شود و آنچه نباید آشکار می شد،آشکار می شود!

ماجرای «لو» رفتن «قتلهای زنجیره ای توسط برخی از مدیران وزارت اطلاعات» یکی از این سرریزشدن های «غده چرکین» است…

و این چنین«گروهی»،یا «باندی»،ویاحتی یک «نهاد رسمی»و «خانواده ای»  به شکل«مافیایی»بخشی ازاختیارات«دولت رسمی»را(بدون آنکه در معرض افکار عمومی قرارگیرند)ا مرو نهی کرده وبه اطاعت ازخود مجبور می سازند!

مثال:

اصلی به نام اصل 44 قانون اساسی وجود دارد،که در آن قید شده است تمامی منابع طبیعی کشور که سرشار از ثروت است و این ثروت باید به طور عادلانه در جامعه تقسیم شود، در اختیار دولت باشد؛اکنون(با توجه به همان گریزگاه های قانونی) بدون آنکه قانون اساسی از مجاری قانونی تعمیم شود، بعد از30سال تصیمم گرفته شده است به بخش خصوصی اهمیت بیشتری بدهند و به همین دلیل با تبلیغات مکرر و از نوع«سهام عدالت»(که مدیریتش در اختیارسهامدارش نیست؟!)وانمود می کنندبه اینکه می خواهند منابع سرشارثروت را در اختیار بخش خصوصی یا آحاد ملت  قرار دهند؟!

هر چند از پیشتر و از گذشته، برخی از همین منابع ثروت،از کیسه ملت،حاتم بخشی شده است[1] و از ناحیه «رانت» در اختیار اشخاص یا جریاناتی قرار داده شده است که این افراد یا جریانات همواره در حاشیه دولت رسمی پرسه زده اند و هیچگاه برای پاسخگویی در معرض افکار عمومی قرارنگرفته اند و…اما بااین وجود،علاوه برآنکه سهام عدالت مدیریتش در دست سهامدارش نیست؛و جدای ازآنکه این انتقال تقریبا ازمنابع سوخته و یا کم ارزش است؛با این وجود،درهمین نقل و انتقال و نوع گیرندگان سهام عدالت، بخوبی موضوع «رانت» واعمال «قدرت» در آن دخیل است که این نیز خود جدا از فرمان بَری از دولت سایه نمی تواندباشد…

یا مثلا آنچه در مورد وزیر کشور (وزیرمیلیادر) گفته شده است-برفرض پاکی مال-مبنای اولیه آن از یک«رانت» آغاز شده است…

یا مثلا ازآنچه به عنوان سرمایه گذاری بخش خصوصی درخارج از مرزها(که به کمک رانت دولتی یامساعدت و هماهنگی رسمی ممکن شده است) بخشی از آن در اختیار افراد دولت سایه است…

یامثلا در مورد کمیته امداد که منابع عظیم ثروت وراههای بهره بری از ثروت را با داشتن یک تشکیلات قوی و رسمی در اختیار دارد و بخاطر نفوذ وحضورش درمیان افراد ضعیف شده جامعه،(بدون آنکه درمعرض اتهامی قرارگیرد و یا در جایی مورد پرسش و بازرسی و یا تحقیق و تفحص واقع شود) توانسته است یک دولت سایه تشکیل دهد…

 و همینطور انواع بنیادهای رسمی و غیر رسمی که بیشترین بهره را از راههای«رانت»برده و برای خود «قدرت»مافیایی بوجود آورده اند و به کسی هم پاسخگو نیستند …

یا مثلا درحوزه قضاکه موضوع«رانت» در آن اهمیت بسیاری دارد؛و برای اولین بار توسط سید محمود هاشمی (رئیس قوه قضائیه)ازآن به عنوان «رانت قضائی»نام برده شد؛تاجائی که وی اعتراف کرد بواسطه همین رانت، دختر13ساله ای به فساد کشیده شده است…

دستگیری باند 25 نفره ای از مجموعه کارمندان و نگهبانان در زندان زنان[2] که به توزیع مواد مخدر در میان زنان زندانی می پرداخت و در یک اتفاق ظاهرا بی اهمیت،بخشی ازماهیت این باند«لو»رفت و علنی شد،ازجمله بهره وری از رانت است.و همه می دانیم یک دختر معتاد (بخاطر جنس خود) مورد سوء استفاده های دیگر نیز قرار می گیرد…

 فرض را بر این تصور قرار می دهیم که این باند در همین حد و تعداد بوده است،اما همین افراد نیز به خاطرداشتن همان قدرت (درحوزه اختیارات) و بهره وری از «رانت»،توانسته بود چنین تشکیلاتی را در داخل زندان زنان هدایت کند.تشکیلاتی که درآن علاوه بر توزیع مواد مخدر(که درآمد هنگفت و سرشاری دارد)می تواندبه تجارت سکس (ازهمان ناحیه )نیز بپردازد…[3]

یا مثلا جدای ازاخبار ضد و نقیض و نیز صحت و سقم آن،که در مورد «سردارزارعی» نقل شده است؛او در هرحال از مقام خود (که دارای اختیارات و بهره بری از رانت بوده ) سوء استفاده کرده است…

اینهاناشی از«رانت»(یا همان رانت قضائی) است که رئیس قوه قضائیه پیشتر به آن اشاره کرده بود،می باشد.[4] و دولت در سایه، بیشترین  استفاده بهینه! را از آن می برد…

 تمامی این نوع رویدادها،(که گاهی آشکار می شود)متاثر از «رانت خواری»است.و اصولا کسانی از این ناحیه بهره می برند که بیشتر در حاشیه هستند و گاهی می توانند «متن» را تغییر داده و یا اصلاح کنند.

ممکن است ما با یک دولت سایه روبرو نباشیم.یعنی به میزان بهره بری وی از رانت و داشتن قدرت،دولت سایه به حیات خود ادامه می دهد و بر«دولت رسمی»تفوق وبرتری داشته و بر ایشان حکم رانی می کند…

اصل دولت سایه بر اساس سه ضلع مثلت:«تشکیلات، رانت و قدرت» متصور است.

هیچ تشکیلاتی بدون قدرت پایدار نیست؛و هیچ قدرتی بدون داشتن منابع ثروت،امکان ادامه حیات نداردواین «بودن»و«ماندن»تنهااز ناحیه«رانت»حاصل می شود.

ادامه دارد…

تهران

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

 30آذر1387


  1-به انواع افشاگری هاکه در این سالها در مورد به «ثَمن بَخس» فروختن این منابع به اشخاص و یا گروههایی خاص  شده  است، مراجعه کنید.

 2-رجوع شود به یادداشت اینجانب در همین وبلاگ:«بانده 25نفره ای در ویرانه ای بنام قوه قضائیه».

 3-به اخبارمنتشر شده در صادرات و واردات زنان ودختران ایرانی و غیرایرانی به داخل و خارج از مرزها  توجه کنید.

 4- همچنین می توانید به یادداشت اینجانب که در روزنامه ملت بانام «پنج احتمال»که در مورخه17مهر1380و بنام مستعار «محمد زمانی»چاپ شد،رجوع کنید.

 

——————————————————————————————————————————————

 

 

دولت‌سايه(2)قدرت‌

در‌نخستين‌‌قسمت،‌‌در‌تبيين‌‌دولتِ‌سايه‌،ابتدا‌تشكيلاتِ‌اين‌دولت‌‌،  ‌ ‌دراشكالِ‌‌‌كاريزماتيك(فردی)،مافيايی‌(خويشاوندی)‌و‌باندی‌‌‌(اشتراك)‌ و‌‌‌با‌بيان‌‌برخی‌مصاديق‌،‌آن‌راتعريف‌كرديم.

اكنون‌‌‌در‌اين‌شماره‌‌‌به‌«قدرت»‌،‌نيروی‌‌‌پمپاژِ‌‌‌گرِ‌‌‌تشكيلات‌می‌پردازيم.

هرتشكيلاتی‌بدون‌داشتن‌قدرت‌ِ‌‌كافی‌‌دوام‌‌مُستدام‌نيز‌نخواهد‌داشت.

قدرت‌‌‌برای‌دولتِ‌‌سايه‌حُكم‌ِ‌‌اسلحۀ‌بَرنده‌و‌بُرنده‌رادارد؛آن‌را‌بگيريد‌فرو‌ می‌ريزد!

اما‌در‌يك‌جامعه‌‌چگونه‌يك‌دولت‌سايه‌درمقابل‌‌دولت‌قانونی‌‌به‌موازات‌آن‌، خواستهای‌خود‌رااعمال‌می‌كند؟!

دولت‌سايه‌بدون‌حضور‌ونفوذ‌در‌دولتِ‌قانونی‌‌نمی‌تواند‌متشكل‌شود.

ودرجوامعی‌دولت‌سايه‌‌حكومت‌‌وقدرت‌را‌دراختيار‌دارد‌كه‌‌‌‌نهادهای ‌دمكراتيك‌‌بی‌اثر‌باشد.

مثلا‌در‌جريان‌مدرك‌‌‌جعلی‌‌دكترای‌‌وزير‌كشور،‌از‌هر‌سو‌‌‌توسط‌‌نهاد‌‌ها‌و اشخاص‌حقيقی‌‌‌وحقوقی‌‌‌‌اين‌عمل‌‌تقبيح‌‌شد،اما‌آب‌ازآب‌تكان‌نخورد.

درحاليكه‌‌مقام‌‌وزارت‌كشور‌‌در‌هر‌‌كشور‌ی‌‌اهميت‌‌بسياری‌‌درمعادلات‌‌‌و مبادلات‌‌اجتماعی‌دارد.‌‌ودر‌جوامع‌‌دمكراتيك‌،تنها‌اشارۀ‌‌آن‌كافی‌است ‌كه‌وزيری‌‌رابه‌استعفاء‌‌مجبور‌سازد!

قدرت‌واقعی‌‌‌‌درجوامع‌‌دمكراسيزاسيون‌شده‌‌‌‌‌دراختيار‌نهادهای‌‌دمكراتيك ‌ومدنی‌است؛و‌دولتها‌‌هيچ‌‌قدرتی‌‌ندارند!پشتوانۀ‌‌آنها‌همان‌نهادهای‌ دمكراتيك‌‌ومدنی‌‌است‌‌وچنانچه‌‌چتر‌حمايتی‌آنها‌را‌ازدست‌بدهند،‌محكوم‌ به‌شكست‌‌هستند!

نهاد‌های‌دمكراتيك‌ومدنی‌‌:احزاب‌ومطبوعات،‌سنديكاهای‌صنفی‌و كارگری‌‌‌و‌‌N.G.Oها‌هستند‌.

اما‌در‌جوامعی‌كه‌دولت‌سايه،‌سايه‌اش‌رابردولت‌ِ‌قانونی‌‌‌گسترانده‌،اين‌ نهاد‌ها‌يابه‌حاشيه‌‌می‌روند‌‌و‌‌يا‌توسط‌‌‌بخشی‌از‌دولت‌سايه‌،با‌‌تأسيس‌‌و ‌تشكيلِ‌‌‌جعلی‌‌آن‌‌،‌‌سعی‌می‌كنند‌‌‌بتوانند‌افكار‌عمومی‌را‌‌‌در‌‌فهمِ‌‌صحيح‌ حقايق‌و‌وقايع‌‌‌منحرف‌‌و‌يامشغول‌‌سازند‌‌‌!

از‌كارهای‌‌دولت‌سايه‌‌جعلِ‌‌نهادهای‌مدنی‌ودمكراتيك‌‌است!‌و‌البته‌كاملا ‌‌فريب‌‌دهنده‌واغواگر؟!

«قدرت‌»‌چگونه‌‌تجميع‌می‌شود؟‌وقتی‌‌جامعه‌ای‌‌حسابرس‌‌نداشته‌باشد و‌نشود‌‌«مو»‌راازماست‌‌بيرون‌كشيد،‌‌دولت‌سايه‌‌بوجود‌‌می‌‌آيد‌‌و‌بعد‌گُنده‌ می‌شود؛‌وسپس‌به‌همه‌جا‌گَند‌می‌زند!‌‌والبته‌‌با‌تمام‌توان‌می‌كوشد‌‌‌بوی ‌گَندش‌عمومی‌نشود!

در‌‌دولت‌‌سايه‌‌بواسطۀ‌‌داشتن‌‌قدرت‌،تشكيلات‌‌موازی‌‌‌پمپاژ‌انرژی‌شده‌‌و‌ هزينه‌‌های‌عمومی‌به‌جای‌‌‌مصروف‌شدن‌در‌‌‌عمران‌وسازندگی‌،صرف‌ تقويت‌‌قدرت‌آنها‌می‌شود!‌زيرا‌ضعفِ‌‌قدرت‌مترادف‌با‌‌اضمحلال‌آن‌‌تشكيلات وشكست‌‌دولت‌سايه‌‌است‌.

درهمين‌‌‌راستا‌‌‌مبارزه‌‌باندهای‌قدرت‌ومافيايی‌عليه‌هم‌‌‌برای‌كسب‌‌قدرت ‌بيشتر‌‌‌معنی‌‌ومفهوم‌پيدا‌می‌كند‌‌و‌گاه‌به‌خاطر‌‌بدست‌آوردن‌‌برتری،‌به ‌تصفيه‌وتسويه‌‌يكديگر‌‌می‌پردازند!

شايد‌جريان‌وقوع‌قتل‌های‌زنجيره‌ای‌‌و‌بعد‌نوع‌ِ‌افشاگری‌‌ها‌وسپس‌‌ادامۀ‌ نقد‌‌ها‌وتنش‌های‌بعدی‌،‌متأثر‌ازهمين‌تسويه‌حساب‌ها‌باشد؟!

قدرتِ‌دولت‌‌سايه‌‌با‌ضعف‌‌و‌فقر‌فرهنگی‌ارتباط‌تنگاتنگ‌دارد‌.‌‌و‌‌بدون‌‌آن‌‌هيچ ‌است!

ضعف‌‌يا‌فقر‌فرهنگی‌‌عوامل‌‌متعدد‌دارد؛‌اما‌استبدا‌د‌‌پيشينۀ‌آن‌است.

‌وقتی‌‌استبداد‌‌باشد،‌اين‌ضعف‌وفقرفرهنگی‌شدَّت‌‌پيدا‌می‌كند‌‌ووقتی‌ ‌استبداد‌برچيده‌شو‌د‌،‌‌‌بخاطر‌همان‌‌ضعف‌‌وفقر‌فرهنگی‌بجا‌مانده،‌دولت‌ سايه‌نيز‌‌دركنار‌و‌به‌‌موازات‌دولت‌‌جايگزين‌و‌يا‌دمكراتيك‌‌‌آرام،‌آرام‌‌قدرت ‌می‌گيرد‌و‌قدرتمند‌‌می‌شود،تا‌جايی‌‌كه‌بدون‌‌آنكه‌شناخته‌شود،‌با‌يك‌ استبدا‌دِ‌‌نوين‌‌وتازه‌‌‌به‌استثمار‌و‌يا‌بقولی‌به‌استحمار‌می‌‌پردازد!

«قدرت»‌دولت‌سايه‌‌‌و‌تجميع‌«قدرت»‌در‌نزد‌‌عده‌ای،‌محصول‌همان‌ضعف‌و فقر‌‌فكری‌وفرهنگی‌است‌،كه‌فقط‌با‌‌«‌قدرت»‌گرفتن‌‌نهادهای‌مدنی‌‌و دمكراتيك‌‌می‌توان‌‌ماهيت‌‌پنهان‌دولت‌سايه‌راآشكار‌كرد.‌

‌افشاگری‌‌‌وآشكاركردن‌دولت‌سايه،درصدِ‌‌فقر‌فرهنگی‌را‌كم‌می‌كند‌و‌ جامعه‌رابه‌سمت‌«‌تك‌‌دولتِ»ی‌‌‌هدايت‌می‌كند!

بايد‌‌متذكر‌شد،هرنوع‌افشاگری‌‌،هرچند‌‌بخشی‌از‌ماهيتِ‌دولت‌سايه‌را ‌آشكارمی‌سازد،اما‌‌اين‌‌می‌تواند‌صرفا‌‌يك‌تسويه‌حساب‌باشد؛‌وگاهی ‌‌افشاگری‌ها‌با‌پشتوانۀ‌‌دولت‌سايه‌‌‌برای‌انحراف‌افكار‌عمومی‌‌صورت‌ ‌می‌گيرد؛چون‌عامل‌ِ‌اين‌افشاگری‌‌از‌پشتوانه‌ورانت‌حمايتی‌‌برخوردار‌است ‌‌وكسی‌نيست‌‌‌كه‌به‌او‌‌آسيب‌برساند،يعنی‌‌بايك‌‌پشتوانه‌ورانت‌ حمايتی‌هرنوع‌سخنی‌راگفته‌ياهرنوع‌‌مطلبی‌رامی‌نويسد‌وكسی‌نيست ‌به‌او‌به‌گويد‌‌‌بالای‌چشمت‌ابروست!(مثلِ‌مطالب‌‌و‌گفته‌های‌خانم‌فاطمه ‌رجبی‌،همسر‌غلامحسين‌الهام،وزير‌دادگستری)!

گاهی‌دولت‌سايه‌از‌يك‌شخص‌‌باتأمين‌‌و‌ساپورت‌‌مالی‌‌و‌تداركاتی‌‌وامنيتی‌ ازوی‌يك‌نيروی‌‌مخالف‌‌می‌سازد‌‌و‌‌آن‌شخص‌در‌راستای‌يك‌سری‌اهداف ‌دراز‌مدت‌‌،‌‌باهمان‌پشتوانه‌و‌آسودگی‌خاطر،‌سناريوهای‌‌ازپيش‌نوشته‌ شده‌رايك‌به‌يك‌اجرا‌می‌كند.(مثل‌اكبر‌گنجی‌).

درقسمت‌بعد،‌بخش‌‌ديگری‌‌از‌‌چارچوب‌ِ‌‌دولت‌سايه‌رابابرخی‌‌از‌مصاديق‌ ‌‌مطرح‌خواهيم‌كرد.

پس‌تابعد…‌‌‌‌والسلام!

تهران

‌محمد‌ شوری

نويسنده‌‌وروزنامه‌نگار

25/مهرماه‌1387

 —————————————————————————————————————————–

 

به‌مناسبت‌18تير،كوی‌دانشگاه‌و‌تعطيلی‌روزنامه‌سلام

 دولت‌سايه(1)

تشكيلات

دولت‌‌سايه‌عبارت‌است‌ازويژه‌گی‌‌هايی‌كه‌يك‌شخص‌(حقيقی‌و حقوقی)دريك‌فرايندآن‌رابدست‌آورده‌وبواسطه‌‌آن‌می‌تواند،(يا توانسته)خواسته‌‌خودرابرجامعه‌‌يادولت(ويابربخشی‌از هردو)

 تحميل‌وديكته‌نمايد.

دولت‌سايه‌‌دراشكال‌فردی(كاريزماتيك)،مافيائی(خانوادگی)باندی (اشتراك)ظاهرشده‌وافراد‌جامعه‌آثارآن‌را‌‌به‌شكل‌آشكاروپنهان

احساس‌‌می‌كنند.

درشكل‌انفرادی‌:مثل،راسپوتين‌(۱۸۶۴،۱۹۱۶)است.راهب‌رو‌سی‌ كه‌قدرت‌و‌نفوذ‌عجیبی‌در‌نیکلای‌دوم‌زن‌او‌داشت،ودراغلب‌کارهای ‌درباری‌دخالت‌می‌کرد.اوتوسط‌دوتن‌از‌اشراف‌روسی‌در‌آب‌خفه‌شد. ‌يك‌شخصيت‌حقيقی‌كه‌به‌تنهايی‌تاثيرزيادی‌درفروپاشی‌امپراطوری

‌تزارنيكلای‌دوم‌داشت.

اشخاصی‌‌به‌شكل‌حقيقی‌(يعنی‌فردی)‌ممكن‌است‌تاثيركاريزماتيك‌ ‌برافراد‌ديگرداشته‌باشند،به‌نحوی‌كه‌بتوانند‌باهرسخن‌واشاره‌،  ‌وضعيت‌‌‌رابه‌نفع‌‌‌ياهدف‌خود‌تغييردهند.البته‌‌مُحتمل‌است‌اين ‌اشخاص‌‌‌خود‌نيزمتأثّر‌ازيك‌جای‌‌ديگر‌باشند‌كه‌‌آن‌‌برای‌عموم‌‌شناخته

‌شده‌نيست؛ويابه‌چشم‌‌نمی‌آيد!دراين‌پروسه،تأثيرات‌‌درهردوجنبۀ ‌مثبت‌وجنبه‌منفی‌آن‌مُحتمل‌‌است.بدون‌آنكه‌وارد‌قضاوت‌روی‌ ‌اشخاص‌حقيقی‌وحقوقی‌‌درجنبه‌مثبت‌ومنفی‌آن‌شويم،مصاديقی‌از آن‌را(آن‌چنانكه‌‌حافظه‌به‌‌ياد‌دارد)درتاريخ‌معاصرايران‌ونيز‌درعصر جمهوری‌اسلامی،مثال‌می‌زنيم.

مثلا‌درمورد‌‌گروه‌«فرقان»درنقل‌وقول‌ها‌ازرهبراين‌گروه،ازايشان‌به‌ عنوان‌يك‌فرداين‌چنينی‌سخن‌گفته‌شده‌است؛‌تاجايی‌كه‌‌وی‌ توانست‌دراندك‌مدت‌‌(ظهوروسقوط‌گروه‌فرقان)اثرات‌‌‌خودراباتروريك ‌تعداداشخاص(آن‌هم‌‌بيشتردرحوزه‌انديشه)به‌نمايش‌بگذارد.

همينطورترورهای‌كوردرعمليات‌های‌گروه‌سازمان‌مجاهدين‌‌خلق ‌ايران،كه‌متأثرازهمين‌پروسه‌است.ياترورهای‌رضاخوشنويس‌در سريال‌«هزاردستان»كه‌بخشی‌ازتاريخ‌ايران‌است.

ياهمينطورقتل‌های‌زنجيره‌ای‌توسط‌بخشی‌ازنيروهای‌وزارت ‌اطلاعات‌‌ونيزترورسعيدحجاريان‌توسط‌سعيدعسگر!

ودرعرصه‌بين‌الملل،ملامحمدعمر(رهبرگروه‌طالبان‌وبن‌لادن‌)كه ‌تأثيرات‌وی‌در‌جهان‌سياست‌بسيارملموس‌است.هم‌‌چنين

‌عمليات‌‌های‌انتحاری(كه‌فردی‌‌خودرابه‌آغوش‌مرگ‌می‌سپارد)‌متأثر ازيك‌جريان‌«كاريزماتيكی»‌است.ومی‌توانندخواسته‌خود‌راديكته‌‌و

تحميل‌نمايند.

جريان‌فراماسونری‌ولژ‌های‌آن(كه‌جهان‌وطنی‌عضوگيری‌می‌كنندو مرزنمی‌شناسند)نمايی‌ازيك‌«دولت‌سايه»است.

در‌شكل‌مافيايی:مافياياانجمن‌مخفی‌خلافکاران‌سیسیل‌بود.این‌ گروه‌در‌اواسط‌قرن‌۱۹میلادی‌در‌سیسیل‌به‌وجود‌آمدوبعدهادرشرق‌ ایالات‌متحده‌آمریکا‌و‌استرالیا‌گسترش‌یافت.مافیاازمجموعه‌ گروه‌هایی‌که‌به‌عنوان‌خانواده‌شناخته‌می‌شود‌تشکیل‌می‌شود‌که

‌هرخانواده‌یک‌روستا،یک‌شهریایک‌منطقه‌رارهبری‌می‌کندومعمولاً توسط‌فردی‌که«پدرخوانده»نامیده‌می‌شود،هدایت‌می‌شود.

اصطلاح‌«مافيا»يامافيايی‌عمل‌كردن‌،يك‌اصطلاح‌فراگيرويك‌پروسه

‌ جهان‌شمول‌است.

درحال‌حاضر،در«ج.ا.ا.»مصرف‌سياسی‌دارد‌؛يعنی‌اينكه‌هرجامصرف

‌سياسی‌پيداكرد،‌به‌شكل‌«مافيايی»نيزآن‌را‌دربين‌عموم‌مطرح‌

می‌كنند؟! گروه‌های‌مافيايی‌‌نيزباتوجه‌به‌امكاناتی‌كه‌‌(حق‌ياناحق) ‌بدست‌آورده‌اند،سعی‌دارنداولاآن‌راگسترش‌داد‌ه‌ودرهمۀ‌حوزه‌ها ‌دخالت‌دهند،ثانيا‌به‌شدّت‌ازهم‌دفاع‌كرده‌وپشتيبان‌هم‌باشند.وبا توجه‌به‌قدرتی‌كه‌بدست‌‌آورده‌ويامی‌آورند،اهداف‌خودرابرافراد

جامعه‌‌تحميل‌‌كنند.

درحال‌حاضر،‌درعصرجمهوری‌‌اسلامی‌‌ايران(بنابردلايلی‌كه‌درادامه

‌سلسله‌مطالب‌تحرير‌خواهدشد)مصاديق‌ملموس‌‌وآشكارآن‌را نمی‌توان‌‌مثال‌زد؛اماشماوقتی‌دودی‌‌غليظ‌درجايی‌رؤيت‌‌می‌كنيد، حتمابه‌آتش‌گرفتن‌‌‌‌آن‌مكان،تصديق‌خواهيد‌كرد.الان‌مامی‌‌توانيم‌ تأثيرات‌گروه‌های‌مافيايی‌درايران‌رادرزندگی‌خودتصديق‌كنيم‌؛اما نمی‌توانيم‌بااسم‌ورسم‌ومستند‌ازآن‌ها‌نام‌ببريم.درشكل‌باند: «باند»يك‌كلمه‌‌لاتين‌‌است؛و‌اصطلاح‌رايج‌درزبان‌ماهم‌هست.مثل‌‌ «باندفرودگاه»‌،كه‌انواع‌هواپيماازهرجاراپوشش‌‌می‌دهد‌وخدمات‌ رسانی‌می‌كند؛يا«باند»ی‌كه‌طبيب‌برروی‌زخم‌ياشكستگی‌‌ می‌پيچاندتاهم‌زشتی‌اش‌‌نمايان‌نشودوهم‌آن‌‌«زخم‌خورده»‌التيام

‌يابد!ازهمين‌روانواع‌باندهادرانواع‌متفاوت‌‌،زخم‌‌خورده‌هايی‌هستند

‌كه‌باباند‌پيچيی‌كردن‌خودمی‌خواهندزخمی‌كه‌برپيكره‌شان‌واردشده

‌‌است‌‌راالتيام‌بخشند!

درهرصورت‌ودرهرمعنا،«سرويس‌‌دهی»‌و«پوشش»‌وجه‌‌مشخصۀيك‌

«‌باند»‌است.اعضای‌يك‌باندممكن‌است‌‌متأثرازيك‌شخص‌‌باشندكه‌ هرگزآن‌رانديده‌اند؛‌ويااصلاوی‌‌رانمی‌شناسند؛هم‌چنين‌مُحتمل‌ است‌‌اعضای‌باندنيز،‌يكديگررانشناسند؛مثل‌يك‌تشكيلات‌‌سياسی

‌ومخفی،‌‌كه‌بخاطر‌‌وضعيت‌امنيتی‌،اعضايش‌راملزم‌می‌كندتاازيكديگر ‌اطلاعات‌‌كمتری‌داشته‌باشندويااصلانشناسند.

آنچه‌يك‌مجموعه‌رابه‌‌صورت‌يك‌«باند»درمی‌آورد،«اشتراك»‌است. اين«‌اشتراك»‌ممكن‌است‌درحوزه«‌سياست»‌باشدوبتواندبروضعيت

‌جامعه‌تاثيربگذارد.بطورمثال‌جريان‌«سيدمهدی‌هاشمی»؛كه‌به‌يك ‌«باند»‌مصطلح‌شد!باندی‌كه‌بدون‌‌عضوگيری‌تشكيلاتی،‌فقط‌بر اساس‌يك‌انديشه،به‌صورت‌‌خودجوش‌رشدوبعد‌توسط‌‌يك‌«‌جريان» ‌ديگرازرشد‌،بسط‌ونفوذش‌‌جلوگيری‌به‌عمل‌آمد؛اماعوارض‌‌واثرات‌‌آن‌

هنوزدرروابط‌‌‌سياسی‌‌ملموس‌است.ياآن‌باندی‌كه‌وزارت‌اطلاعات‌با

صدوراطلاعيه‌اش‌‌‌مبنی‌بردست‌داشتن‌‌تعدادی‌ازكاركنانش‌‌در عمليات‌‌ترور،موسوم‌به«‌قتل‌های‌زنجيره‌ای»‌ازآن‌‌يادكرد؛نمونه‌‌ای

‌ازپديدۀ‌‌«بانديسم‌»‌درجمهوری‌اسلامی‌ايران‌است‌،باندی‌كه‌‌درپی

‌آن‌همراه‌بادستگيری‌تعدادديگری‌نيز‌‌شد‌كه‌آنان‌‌با‌جزوات‌وانتشار مطالب‌‌خود‌‌درقالب‌عناوينی‌چون:«مرکزارشادوآگاه‌سازی‌عمومی»، «مرکز‌‌اطلاعات36میلیونی»،تحليل‌هايی‌رامنتشرمی‌كردند‌كه‌‌درآن

‌باادعای‌دسترسی‌به‌اسنادمحرمانه‌خارجی،‌برخی‌ازمسئولان‌نظام ‌رابه‌خیانت‌متهم‌كرده‌بودند.می‌شود‌گفت‌دقيقاشبيه‌همين‌خبر،در موردباند‌‌موسوم‌به‌‌«باندعباس‌پاليزدار»-كه‌پس‌ازافشاگريش‌،

تبعاتی‌‌درجامعه‌‌به‌‌همراه‌داشت-‌ابتداتوسط‌‌روزنامه‌كيهان‌‌مطرح،

‌وسپس‌رسماتوسط‌سخنگوی‌قوه‌‌قضائيه‌تائيد‌شد!

ودرحوزه‌اقتصاد‌وفرهنگ‌‌نيز‌اين‌انواع‌‌باند‌حضور‌‌قوی‌دارد.مثلاتأثير سرمايه‌داران‌ياسرمايه‌گذاران‌(يارانت‌‌‌داران)‌بربازارعرضه‌وتقاضا‌ ‌است؛كه‌می‌توانند‌هم‌به‌صورت‌«تك‌رو»‌‌وهم‌به‌شكل‌صنفی‌‌ورسمی

(مثل‌اتاق‌بازرگانی‌واتحاديه‌ها)‌‌عمليات‌خودرابه‌اجرابگذارند.

اين‌باند‌می‌تواندباكم‌وزيادكردن‌محصولات‌(خصوصاكالاهايی‌كه‌ ارتزاق‌عمومی‌وروزانه‌‌دارد)يك‌جَنگ‌روانی‌تاثيرگذار‌هم‌برقيمت‌ها، هم‌‌بر‌دولت‌،‌هم‌بر‌افرادجامعه‌‌ازخودبه‌‌جای‌گذارد.

هم‌چنين‌درديگرمناسبات،مثل‌بدست‌آوردن‌‌‌سؤالات‌كنكوروفروش‌آن‌

به‌برخی‌وتضمين‌قبولی‌به‌صورت‌100درصدی‌توسط‌بعضی‌از گروههای

‌‌آموزشی!

هم‌چنين‌درحوزۀ‌سكس‌‌و‌موادمخدر،اين‌انواع‌باند‌فعاليت‌گسترده‌ای‌دارد.‌

درجامعه‌امروزی‌ودرهمه‌جا‌ی‌دنيا،«سكس»‌و«مواد‌مخدر»يك‌كالای ‌اقتصادی،سياسی‌و‌اجتماعی‌‌است.واگرحرف‌اول‌رانزند،بی‌تأثيردر

ديگرامور‌نيست!

به‌‌خاطرسود‌‌دهی‌فوری‌‌وكلان‌،اهميت‌زيادی‌در‌مناسبات‌دولت‌سايه‌‌

‌دارد؛ازهمين‌‌رو‌،درتمام‌‌دنياتعدادزيادی‌ازانواع‌«باند»‌به‌صورت‌«خُرد

وكلان»‌درزمينۀ‌توزيع«‌سكس‌»و«موادمخدر»سرويس‌می‌دهند‌و‌ ‌فعال‌مايشاء‌هستند.وكشورمانيزازاين‌قاعدۀ‌مستثنی‌نيست!در همين‌راستا،مفهوم‌‌«رانت‌قضائی‌»كه‌رئيس‌‌قوه‌قضائيه‌(هاشمی ‌شاهرودی)ازآن‌يادكرده‌بود‌،بواسطه‌‌قدرت‌وامكاناتی‌است‌كه‌‌اين «‌باند»هابدست‌می‌آورند،معلوم‌‌می‌شود!به‌طورمثال‌دستگيری‌ باندی‌كه‌درزندان‌برای‌زنان‌‌زندانی‌موادمخدرتوزيع‌می‌كردكه‌از اعضای‌اين‌‌باندتعدادی‌ازكارمندان‌زندان‌هم‌حضورداشتند!يا خانه‌های‌فسادی‌كه‌به‌كَرّات‌ازمحل‌اختفای‌آن‌‌درمطبوعات‌‌رونمايی

‌ می‌شود.

بامثلاخبری‌كه‌سال‌هاپيش‌درافشای«خانه‌‌ياس»يا«خانه‌هدايت» كه‌توسط‌‌برخی‌منتفذين‌سياسی‌وحكومتی‌برا‌ی‌نگهداری‌دختران ‌بد‌سرپرست‌يافراری‌‌‌وآسيب‌پذيرتأسيس‌وبرپاشده‌بودوبعدهادريك ‌فرايند‌ازآنان‌‌‌برای‌تجارت‌سكس‌‌سود‌جسته‌وسوء‌‌استفاده‌شد.اين ‌نوع‌اخبار،‌‌(‌تاسيس‌وانهدام‌خانه‌های‌فساد)‌می‌تواند‌سرنخی‌باشد‌

تامارابه‌‌يك‌ياچندباند،يا‌گروه‌مافيايی‌وياافرادمنتفذدردولت‌‌‌وحاكميت

‌‌‌‌برساند!‌مثلادر‌خبری‌نقل‌شد:«يك‌دختر17ساله‌رهبرباند‌اعزام ‌دختران‌برای‌«سكس»‌يا«كار»‌به‌«دوبی»‌‌بوده‌است.

‌طبيعی‌است‌اين‌دختر17ساله‌نمی‌تواند‌رهبرواقعی‌باند‌باشدودر حقيقت‌يك‌باند‌اصلی‌به‌رهبری‌فرد‌ديگر،آن‌رابه‌طورغيرمحسوس

‌‌ هدايت‌می‌كرده‌است‌‌و…!

الان‌درجامعه‌ماانواع‌«باند»‌‌درموضوعات‌مختلف‌‌حضوردارد.اين‌انواع ‌«باند»ممكن‌است‌اعضايش‌بدون‌آن‌كه‌يكديگررابشناسند،زنجيروار به‌يك‌‌«باند»‌يا«جريان‌آهنين»‌مرتبط‌باشند‌،ويابه‌افرادی‌‌معدودو ابسته‌باشند‌ومحدود‌به‌‌اشخاصی‌‌شوند‌‌كه‌اين‌‌اشخاص‌‌هيچگاه

 ‌نبايد‌شناخته‌‌شوند!

مثلاشمادرفيلم‌«متولدماه‌مهر»ملاحظه‌می‌كنيددوجريان‌ازدرون ‌دانشگاه‌باهم‌زدوخوردمی‌كنند‌ودانشگاه‌ياجامعه‌رابه‌‌هم‌می‌ريزند.

اين‌درحالی‌‌است‌‌درصحنه‌ديگری‌ازفيلم،دونفررا(بدون‌آنكه‌‌صورت‌و چهره‌شان‌هويداوشناخته‌‌شود)،دردستشويی‌دانشگاه‌‌نشان ‌می‌دهدكه‌باهم‌در‌حال‌گفت‌وگوهستندوباخنده‌ومزاح‌می‌گوينداين ‌جارازيادبهداشتی‌عمل‌‌نكرديم.يعنی‌اينكه‌هدايت‌‌حادثۀ‌‌‌‌دانشگاه‌ بازتاب‌اقدام‌مشترك‌و‌اختصاصی‌اين‌دونفربوده‌است!واين‌قضيه‌هم‌ ‌مُحتمل‌است‌‌كه‌شايداين‌دونفری‌كه‌درصحنۀ‌‌آشكارباهم‌مخالف

هستند،در صحنۀ‌‌پنهان،‌باهم،‌«هم‌پياله»باشند!؟

حادثه‌كوی‌دانشگاه‌می‌تواندمصداق‌عينی‌‌‌بخشی‌ازاين‌فيلم‌باشد.

درحالی‌كه‌‌هيچگاه‌‌عاملين‌آن‌شناخته‌نشدند!

درشكلNGO‌‌ (انجمن‌ها،مؤسسات‌خيريه،وغيرانتفاعی‌‌وبنيادها):

كه‌درآن‌علاوه‌برپولشويی،بااستفاده‌ازهمان‌عناوين‌‌،می‌توانند‌در شكل‌يك‌باند،ياوابسته‌به‌يك‌باند‌وياتحت‌سيطره‌اشخاصی‌معدود، ‌مقصودخودراديكته‌كنند.درتمام‌موارد‌فوق‌مصاديقی‌هست،كه‌در سلسله‌يادداشت‌هابعدی‌عنوان‌خواهد‌شد.

ياد‌آوری‌می‌شود:

‌رشد‌دولت‌سايه‌‌بيشتردردمكراسی‌های‌لرزان‌وناقص‌‌است‌. دمكراسی‌‌مذهب‌اجتماعی‌قرن‌حاضراست؛وهميشه‌درحال‌تكامل.

دمكراسی‌درفرايندهايی‌تقويت‌وياسست‌می‌شود.«دولت‌‌سايه»

‌درسايۀ‌‌دمكراسی‌‌سست‌شده‌متولد‌شده‌ورشد‌مضاعف‌وتصاعدی

‌‌پيدامی‌كند.

«‌دولت‌سايه»‌‌بدون‌آنكه‌خودرا‌به‌شكل‌علنی‌‌‌درگيركارزار‌سياسی‌ ‌كند،می‌تواندباچيدن‌مُهره‌‌‌دراركان‌دولت‌ونيزنهادهاو‌‌NGOهانبض‌

 اموررادر‌دست‌خود‌بگيرد.

هم‌چنين،دولت‌سايه‌وقتی‌خودرادرخطر‌ببيند،حاضراست‌برخی ‌نيروهای‌خودراهم‌قربانی‌كند؛‌تاموجوديت‌واقتدارش‌حفظ‌شود.

مثل‌سعيدامامی!

وگاهی‌‌نيروهای‌قربانی‌شده‌،بدون‌آنكه‌متوجه‌‌‌شوند،ذبح‌می‌شوند؛

تاپروند‌ه‌برای‌هميشه‌مختومه‌شود!؟

می‌توان‌گفت‌در«ج.ا.ا.»يك‌«دولت‌سايه»‌‌مقتدرانه‌برامورفرمان‌می‌راند،

دولتی‌‌كه‌رسمی‌نيست،امارسميت‌دارد!

ادامه‌دارد…

تهران/محمد‌شوری/نويسنده‌وروزنامه‌نگار

16تير1387

 

 

 

 

 

 

بایگانی

دسته‌بندی