You are currently browsing the tag archive for the ‘موسوی تبریزی’ tag.

این ۶ نفر نایب امام زمان در راس مجلس هستند!

#ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است!(۹۶)#حکایت_حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایرانفصل دوم (۵۳)تصویب #اصل_ولایت_فقیه در #مجلس_خبرگان#قانون_اساسی (اول) تا دوره ی مطلقه

تدوین و تحقیق از: #محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار)@shourimohammad[میر ابوالفضل] موسوی تبریزی:این اصل ۸۵ [اصل ۱۰۸] از اول تا آخرش که در واقع تتمه اصل اصل ۸۴ [اصل ۱۰۷ قانون اساسی اول] است، غیر از یک جلسه و یک نکته بقیه همانست که آقایان مراجع در رساله های خودشان نوشته اند.حالا من تعجب می کنم چطور آدم این مسائل به اصطلاح پیش پا افتاده در رساله های عملیه را نتواند تصور کند!#ولایت_فقیه و رهبری یک فرد یا رهبری به عنوان شورایی، یکی از ضروریات مذهب است.روز جمعه گذشته در محضر امام بودم، پاسداران منطقه ۶ آمده بودند محضرشان، آنجا صحبتی برایشان فرمودند _جمله ای که فرمودند، من یاداشت کردم، که عین جمله شان را بگویم_ ایشان فرموند:《کسی اگر بگوید #اسلام_منهای_ولایت_فقیه، معنایش این است که تا به حال اسلام را تجزیه و تحلیل نکرده، و معنای اسلام را نفهمیده است》.بعد فرمودند:《اینقدر #تقلید از غرب نکنید》!و اسم کلمه #خبرگان را هم آورند و گفتند:《حتی این ها که در مجلس خبرگان هستند، آن ها نباید اینقدر تقلید از غرب و شرق بکنند! چرا اصالت خودشان را باید از دست بدهند؟》.این مطلب را صراحتا فرمودند و نوارش هم موجود است که:《کسی که مخالف ولایت فقیه است، مخالف اسلام هست》!و به نظر من از ربقه ی اسلام خارج است!این یک مطلب راجع به اصل ولایت فقیه.حالا بنده اول راجع به این اصل صحبت می کنم، بعد جواب فرمایشات برادرم آقای #مقدم_مراغه_ای را عرض می کنم.ما گفتیم رهبر یا شورای رهبری را خبرگان تعیین بکنند. چون ما رهبر را فقط نمی خواهیم که رهبر سیاسی باشد، بلکه علاوه بر رهبر سیاسی بودن، باید مرجعیت هم داشته باشد که پشتوانه مردمی داشته باشد. و در مساله مرجعیت خبره می خواهد. این مساله ای است که در رساله های عملی خود آقایان مراجع نوشته اند که حداقل دو نفر خبره در تعیین مرجع لازم هست. ما هم اینجا گفته ایم چه کسانی هستند آن افرادی که به عنوان رهبر یا به عنوان شورای رهبری در مملکت رهبری خواهند کرد، به اضافه مرجعیت شان، خبرگانی هستند،. خبرگان یعنی آن هایی که اجتهاد اشخاص و عدم اجتهاد اشخاص را تشخیص می دهند. و منظور این مجلس خبرگان نیست. چون ولایت فقیه زیربنایش اجتهاد است. ملاک خبره بودن #اجتهاد است. و آن ها می آیند و تعیین می کنند.در کمیسیون بحث شد که آیا بگوئیم هفتاد نفر، _جناب آقای دستغیب که الان اینجا تشریف ندارند، ایشان فرمودند: هفتاد نفر_ بعضی ها گفتند سیصد نفر، بعضی ها گفتند صد نفر و یا پنجاه نفر و بحث شد که از تمام بلاد و حوزه ها تعداد خبرگان چند نفر باید باشند؟ بعد گفتیم بهنراست بگذاربم به عهده قانونی که بعدا می آید و تعدادی که خبرگان تمام بلاد و خبرگانی که درتمام حوزه های علمیه هستند صلاح بدانند این اول کیفیت انتخاب و تعدادشان را #شورای_نگهبان که ۶ مجتهد جامع الشرایط هستند و من جمله شرایطهم العداله هست، آن ها تعداد و کیفیت انتخاب را بیان کنند. حالا این کجایش مخالف شرع است؟بنده نمی دانم کجایش مخالف #حقوق_بشر است؟اما مساله حاکمیت ملت که جناب آقای مقدم مراغه ای فرمودند!این اصل ۸۴ [۱۰۷] را که با ۵۹ رای تصویب کردید اگر این ولایت فقیه که در قسمت اول اصل ۸۵ [۱۰۸] مثل به اصطلاح رهبری امام خمبنی باشد، عین معنایش حاکمیت ملت است!حاکمیت ملت مگر معنایش این نیست که مستقلا باید نظر و رای بدهد؟ مگر حاکمیت ملت معنایش این نیست که من باید در سرنوشت خودم استقلال رای داشته باشم؟ …این ملت در پیش چشم شما هستند. این ها همه می گویند: حزب فقط #حزب_الله رهبر فقط روح الله! لین را خودشن قبول دارد!بعد از پذیرش مردم که ولایت فقیه از نظر اثبات در ا#صل_پنجم هم بعد از پذیرش مردم اثباتا پذیرش مردم را پشتوانه رای آن قرار دادیم. و نه ما قرار دادیم، بلکه خدا قرارداده است، لذا حاکمیت ملت عین ولایت فقیه است!واگر قسمت دومش را بفرمائید، قسمت دوم که خبرگانی بیایند و یک نفرکه اوصاف ویژه و خاصی دارد، از بین مراجع یا به عنوان شورای رهبری انتخاب کنند، این کار با حاکمیت ملی کجایش مخالف است؟من نمی خوام بگویم جناب آقای مقدم مراغه ای عمدا مخالفت می کنند!‌ برای اینکه این خلاف شرع است که درباره ایشان بگویم، ولی از ایشان خواهش می کنم این مسائل را که جنبه تخصصی دارد مثل مساله ولایت فقیه که بعد از غیبت کبرای امام زمان… به اصطلاح #اسلام_شاهنشاهی به من و شما معرفی کردند و حالا ما از اسلام فقط اسلام شاهنشاهی را می دانیم. در این مسائل که تخصصی است اگر برادران محترم یک مقدار مطالعات بیشتر داشته باشند می فهمند که جریان امر چیست؟ و دیگر بی جهت مخالفت نمی کنند.پس بنابراین، نه این اصل با حاکمیت ملت مخالفت دارد و نه خلاف شرع است و نه مخالف حقوق حقه مردم است. و اینکه به عهده قانون گذاشته است که شورای نگهبان و آن ۶ نفر! علتش این است که ما دیدیم بهترین مرجع برای تعیین خبره و برای تعیین تعداد خبره و کیفیت انتخاب، همان ۶ نفر #نواب_امام_زمان هستند! که در راس مجلس شورای ملی هستند و باید از نظر تطبیق‌قانون با شرع آن ها نظارت داشته باشند. به این جهت به عهده آن ها گذاشته شده است که قانون نحوه تشکیل مجلس خبرگان را معین می کند. بعد ملت آن ها را انتخاب می کنند واین عین حاکمیت ملت است![رحمت الله] مقدم مراغه ای:بنام خدا. بنده این مطالبی را که عرض می کنم برای تاریخ است و می دانم که حالا موثر نخواهد بود. ولی انشاالله روزی نوه ی آقای #بهشتی می آید مجلس و سراغ کتابخانه را می گیرد و بعد می رود آنجا صورت جلسات را می خواند و بعد قضاوت می کند…[محمد مهدی] ربانی املشی:بفرمائید نوه ی همه! اختصاص به شخص خاصی ندارد…[مقدم مراغه ای]:بنده هم می میرم و آقایان همه خواهند مرد! ولی انشاالله ایران زنده می ماند و اسلام باقی می ماند! ولی همه ما خواهیم مرد! و لیکن آن روحی که انتظار بود از این مجلس، چون این ساختمانی که اینجا ملاحظه می فرمائید صحنه های عجیب و غریبی دیده است. ولی همه گذشته.مطلبی را که راجع به این اصل بنده خواستم عرض کنم اینست که ما آمدیم یک ابداع جدیدی که می خواهد بشود بنده این را صریحا عرض می کنم که تا حالا در #تشیع سابقه نداشته است!ما می خواهیم اختیاراتی به دست یک هیاتی یعنی شورای نگهبان بدهیم_عرض کردم مساله امروزمان است تا امام باقیست این مساله حق است و اینکه عرض می کنم برای تاریخ صحبت می کنم_…[محمد]کرمی:بگذارید آن موقع صحبت کنید!!نایب رئیس (بهشتی):آقای کرمی اجازه بدهید ایشان آزادانه صحبت کنند…[مقدم مراغه ای]:این امانتی که به ما سپرده شده است، دادن این اختیارات به شورای نگهبان به عقیده من صحیح نیست![محمد] یزدی: تصویب شد و گذشت!…[مقدم مراغه ای]:مجلس خبرگانی که دراین اصل گفته شده، مجلس خبرگان دیگری است. با یک اختیارات دبگر. حالا ما چطور می خواهیم در باره نحوه تشکیل آن به یک شورایی، یعنی شورای نگهبان اختیار بدهیم که ۶ نفر حقوقدان هم در آن شوراهست؟… بنده می گویم چنین شورایی که می خواهد مقررات مربوط به مجلس خبرگان و انتخاباتش و همه چیزش را تعیین کند، آیا چنین چیزی را صحیح می دانید؟ خدا شاهد است صحیح نیست!…کرمی:آقای دکتر بهشتی یا جواب بدهید، یا ما می آئیم جواب می دهیم!مفدم مراغه ای:حضور آقایان گفتم که از ابن به بعد این دو، در حال تصادم هستند و آن مساله حاکمیت ملت و مساله ولاایت فقیه است…ربانی املشی:آقای مهندس مراغه ای هر وقت پشت میکروفون می آیند یک مطلبی را می گویند که جنجالی ایجاد کند. این بار هم که آمدند می گویند اگر بعد از این نوه ی آقای بهشتی بیایند و صورت جلسات مجلس را ببینند، آنوقت اعتراض می کنند! این در حقیقت به این معنا است که ما این مطالب را خودمان تصویب نکردیم! آفای بهشتی به ما دستور دادند و ما گفتیم بلی! و اگر آقای بهشتی به ما بگویند نه، ما هم می گوئیم نه! شما هر وفت می روید پشت میکروفون یک مطلب علیه ما می گوئید!مقدم مراغه ای:بنده مطالبم را درآن جلسات هم گفتم!کرمی:ساکت باش!ماخذ:#کتاب_صورت_مشروح_مذاکرات_مجلس_بررسی_ نهایی_قانون_اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج۲، جلسه چهلم ، ۱۷ مهرماه۱۳۵۸. ص ۱۰۹۸ تا ۱۱۰۰.ادامه دارد…۱۱ آبان‌۱۴۰۰#نه_به_ولی_فقیه_سوم!پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.t.me/shourimohammad

11

روح #قانون_اساسی#ولایت_فقیه است که در #مجلس_خبرگان احضار می شود!!

#ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است (شماره52 )[ #حکایت_حکومت_ولایت_فقیه در سرزمین #ایرانفصل دوم (9)

تصویب #اصل_ولایت_فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی(اول) تا دوره ی «مطلقه».]تدوین و تحقیق از: #محمد_شوری (نویسنده و روزنامه نگار)@shourimohammad[ #موسوی_جزایری]:«حدود قلمرو رهبری کدام است؟ شرایط رهبر چیست؟ آیا بهتر است قائم به فرد باشد یا شورایی؟با توجه به اصل ولایت فقیه که یک اصل اسلامی است، رهبری مملکت باید نظارت و مراقبت بر قوای سه گانه را به عهده گیرد… قائم به فرد باشد یا شورا. در پیش گفتیم امام خمینی مادام الحیوه رهبر این امت است. پس از امام مردم شورایی تشکیل می دهند و انتخاب می کنند به نام شورای خبرگان. که مرکب باشند از فقهای سیاسی و سیاسیون متدین و اسلام شناس. شورای مزبور قیام می کنند به #تعیین_رهبر».[ #موسوی_تبریزی]:«قانون اساسی ما یعنی ضوابطی مستفاد از قرآن و احادیث ائمه اطهار(ع) و بدست آوردن این ضوابط کلی، که بشر تحت آن زندگی کند، عبارت از #فقیه_جامعه_الشرایط است… ولایت فقیه کما هو حقه در پیش نویس فانون اساسی جمهوری اسلانی آنطور که باید و شاید امور بیدالعلما بالله الامنا علی حلاله و حرامه گنجانده نشده… بینش فقیه در حق قانون اساسی و متن قانون اساسی و #روح_قانون_اساسی که عبارت از همان ولایت فقیه است … باید در این قانون اساسی گنحانده بشود».[ #کتاب_صورت_مشروح_مذاکره_مجلس_بررسی_نهایی_قانون_اساسی جمهوری اسلامی.ج1،ص80،و 85، جلسه چهارم، 29مرداد1358]ادامه دارد…15 مرداد 1400#نه_به_ولی_فقیه_سوم!پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.t.me/shourimohammadTelegram (http://t.me/shourimohammad)

جعبه سیاه سینما رکس آبادان؛روایت نویسنده که خود شاهد بود!#سینما_رکس در 28مرداد57 همراه با تماشاگران #فیلم_گوزن_ها سوخت و به قراری تعدادی انسان در آتش حماقت،یا جنایت و خیانت سوختند و تا الان درباره آن هر فردوگروه وجریان سیاسی بر اساس اطلاعات خود_بغض ها و کینه ها و یا استقلال نفس و حُریَّت_حرف هایی زده و نوشته هایی را نوشته اند.اما حرف های زدنی و نوشته های نوشتنی هنوز هم به وفور هست و #جعبه_سیاه_سینما_رکس_آبادان اسرارش کاملا گشوده نشده و بخش مهم آشکار شدن آن هم منوط می شود به پایان دوره ی #نظام_ولایت_فقیه در #ایران.همانطور که با سقوط #رژیم_پهلوی برخی دروغ های شاخدار انقلابیون علیه نظام پهلوی و #شاه برملا شد!ازآنجاکه خودمتولدشهر #آبادان هستم و بلافاصله در اولین دقایق آتش گرفتن سینما رکس(به دلیل نزدیکی منزل به سینما که حدود5دقیقه بود)خود را به آنجا رساندم و شاهد بودم و ایضا،ازآنجاکه دراین شهرفعالیت مخفی و نیمه علنی انقلابی داشتم و بابرخی ازافرادازدور و نزدیک آشنا هستم،روایت خود را مکتوب می کنم:اینجاوآنجاروایت هایی خوانده وشنیده ام که تقریبایکسان و صفر و صدی و یا سیاه ویاسفیدهستند!یا به ضرس قاطع باصطلاح طرفداران #خمینی سینما را آتش زده اندو یا بدست #ساواک انجام گرفته است!بیشترحرف هاو نوشته هایی که من خوانده ام واطلاعاتی که بدستم رسیده متاثر ازجّوفعلی نظام ولایت فقیه است؛درحالی که آنزمان کسی حدس نمی زد انقلاب در عرض یکسال به پیروزی می رسد؛ولی در هر حال سوژه ی سینما رکس آبادان برای عده ای کسب شهرت حبابی شد!!خصوصا اکنون که با شبکه های اجتماعی وماهواره واینترنت وغیره،درکمترین زمان می توان آگراندیسمان شدودرست و نا درست،دروغ و راست یک روایت ویایک حادثه و تحلیل و خبر را به خورد عوام الناس داد.و اصولا عوام الناس هم دنباله این هستندکه چه مطالبی ویا فیلمی زیاد لایک وفالور دارد،یافردگوینده ونویسنده ی آن کیست؟ اگر از شهرت برخوردار شده باشد، برایش غَش می کنند!!و از طرفی هم الان به ضرب و پمپاژ رسانه هاو شبکه های اجتماعی،فردی ازهیچ به پیچ می رسد!!وهر بادی هم که از مقعد او هم خارج شود،وحی مُنزل و مقدس می شود!!مثل این است که شما یک پول بادآورده بدست آورده باشی و بواسطه همان پول،پول های بسیاری را به جیب بزنی!!حکایت رسانه های امروزی در عصر پسامدرنیزم!!همین است…ولذامثلامی بینیم که فردی به مدت یک هفته باصطلاح #زندان رفته است وبه اندازه چندجلدکتاب خاطره تعریف می کند!!ویامستنددرباره زندان می سازد!!وبه کمک رانت همان رسانه-که باید مطیعش باشد-مثل بادکنک بادمی شودو سپس حلوا حلوا!!عموما مردم کاری به«مال قال»ها ندارندکه چه گفته است؟مردم عادی زیاد اهل کنکاش و تحقیق،ومورا ازماست کشیدن نیستند.در این میان هم اگر بخواهی آدم مستقلی باشی وجدای ازبُغض هاوکینه هاووابستگی،به زعم خودسخنی درست وحرف صحیحی را بزنی،با بایکوت آنان طرف می شوی.بطور مثال،وقتی خودم در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران باچسباندن یک پلاکارددراعتراض به نحوه برخورد حکومت و #انجمن_صنفی اعتراض کردم و حیّ وحاضرخودم در مقابل #خبرنگار#بی_بی_سی بودم ودرهمان حال هم این خبرنگار داشت باهمکارم در #روزنامه_سلام ( #انصافعلی_هدایت)داشت مصاحبه می کردوایشان ازمن دراین مصاحبه یاد کرد،آن خبرنگارحاضرنشدکه باخودم مصاحبه کند!؟واززبان خودم حرف هایم رابشنود،یعنی اجازه نداشت!!یا مثلا وقتی در ماجرای افشای #مک_فارلین(که به همین دلیل در آبان 1365زندانی شدم و اولین کسی بودم که بانام بردن ازمک فارلین،آمدن وی رابه تهران،درقبل از13آبان65(که #هاشمی_رفسنجانی آن رادر13آبان،در #نماز_جمعه علنی کرد)،در یک اعلامیه،تحت عنوان:[چرا ملاقات های #قائم_مقام رهبری قطع شد]که باکمک دوستان منتشروتوزیع شد،آنرا آشکار و افشا کردم ،ولی می بینیم وقتی مستندی ساخته می شودویاجایی مصاحبه ای می شودویانوشته ای منتشر،ازاین رویدادو این اعلامیه وازمن هیچ حرف وسخنی به میان نمی آیدوسعی درپنهان کردن آن را دارند!و یا همینطور مثلا در قضیه ساخت« #مستند_قائم_مقام» به عمد و با اشاره نهادهای امنیتی مرا ندیدگرفتندوحتی مطالبی راکه خودم درپاسخ آن نوشته بودم را سعی کردندبه نحوی گم وگور کرده وکم رنگ جلوه دهند؛همانطورکه دیگرمطالب و صحبت های اینجانب در #یوتیوب؛که به کمک عوامل خودکاری کرده اندکه باصطلاح دیده نشودویا مرعوب وتوجیه وتهدیدوتمهیدکردن افراد،که خودرابه کوچه علی چپ بزنند!وبه #سکوت خودهمچنان ادامه دهند!ولی بعد می بینم که یک فردی از همان دست اندرکاران ساخت«مستند قائم مقام»می آیدبه من زنگ می زندو ازمن می خواهدهمینجوری برای تکمیل اطلاعات شخصی خودش در یک جایی-که معلوم نیست کجاست؟-یک #بازجویی محترمانه بکندوباصطلاح بامن گفت گو کندونفعش را هم ببرد!!و البته ازمن هم چیزی در نزد افکار عمومی منتشر نشود و کسی هم چیزی نداند!!انگاری من هالو و یا ملانصرالدین هستم!!و ایضادر قضیه ی دستگیری و زندانی شدن من در زمان تعطیلی روزنامه سلام،(و آن هم به دلیل نوشتن)همه بالاتفاق(هم در داخل و خارج از ایران) ناجوانمردانه و منافقانه و رزیلانه تا الان در باره آن و زندانی شدن من سکوت کرده اند، که وضعیت بدخیم معیشتی وبیکاری فعلی من هم ناشی ازهمین سکوت ادامه دارونا جوانمردانه آن هاست که به نظام #ولایت_فقیه این اجازه راداده است که تا الان علاوه براینکه مرا ازحقوق شهروندی وشغل خودم محروم کنند،به آزارواذیت #شنودی خود هم متداوما ادامه دهند!ومن می دانم چرا؟دلیل آن هم جنایتی است که در زمان آزادی از #زندان(در اسفند سال1366) انجام داده اند.و این همه نامردی و سکوت رذیلانه و آزارشنودی و غیره، و محرومیت ازهمه ی حقوق شهروندی هم به خاطرافشانشدن آن جنایت ولاپوشانی آن است.لذا بدلیل گُهی بودن کون برخی وشریک دزد بودن و…و…_که درچاه ویل و باتلاقی که توسط نهادهای امنیتی کَنده اند،فرو رفته ودست وپا می زنند،و اگر بخواهندحرفی هم بزنندو سکوت خودرا بشکنند،ابتدا بایدطهارت بگیرندو دلیل سکوت وحرف نزدن خودرا توجیه کنند_ولی من خوددراین سال ها سعی کردم با همین بضاعت اندک مالی و زندگی در #شنود، آرام آرام حقایقی را بنویسم و حرف هایی را بزنم.و زمان هم به نفع من است؛هر چنددر محرومیت و محدودیت شدید هستم.واقعه ی سینما رکس آبادان از جمله حوادثی است که خیلی دوست داشتم در باره آن مفصّل ومستندبنویسم.وفعلا هم دارم روی آن کار می کنم. البته یک خاطره ای کوتاه چندسال پیش در وبلاگم نوشتم، ولی به همان دلیل ندید گرفتن و گم و گور کردن، نوشته ام عیان نشد!الان هم درصددآن نیستم که از این واقعه،واقعیتی که خودم می فهمم را کامل بیان کنم.که این نیز دلایل مختلف دارد.امادیدم در این سال ها به قول #مولانا«زاغان درباغ رُز،نعره ی زاغان می زنندَ»باخودگفتم:«کی کندازبلبل»؟لذابرای ثبت درتاریخ آنچه راکه می دانم وخاطرم هست(از روی حافظه)مطالبی را منتشر می سازم.1-شهرت فیلم #گوزن_ها-را بدلیل باصطلاح سیاسی بودن آن-شنیده بودم، برای دیدن فیلم،این دست و آن دست و امروز و فردا می کردم که این حادثه اتفاق افتاد!2-در زمان آتش گرفتن سینما رکس آبادان،در حالی که در اتاق خود داشتم با رادیویی که با آن اخبار بی بی سی را گوش می کردم و بدلیل خرابی و قطع شدن سیم بلندگویش با آن ور می رفتم و در حال لحیم کردن آن بودم،به من خبر دادند که سینما رکس آتش گرفته است. فورا بدلیل نزدیکی به منزل، به آنجا رفتم.3-کم کم جمعیتی زیادی در آن جا جمع شد و من برای شنیدن حرف ها،به میان جمعیت رفتم.ابتدا بگویم:در #سینماهای آبادان افرادی در استخدام سینما بودند که کارشان این است که چراغ قوه دست بگیرندتاهنگام خروج و ورود افراد نور بیاندازند و تماشاگر مسیر را پیدا کند،ما به این افراد می گفتیم:چراغ لیت!یکی از همان افراد درون جمعیت که مقابل سینما جمع شده بودند،و خود را «چراغ لیت» سینما معرفی کرد، شنیدم که گفت من شغلم در سینما چراغ لیت است الان همه می آیندبیرون.چون خودش از سینما بیرون آمده بود؛ اما کسی بیرون نیامد!4-سینما یک در ورودی و خروجی برای تماشاگران داشت. من حدود 20دقیقه آنجا ایستادم تا آتش نشانی آمد-که ابتدا آب هم نداشت-!و از طرف دیگر«بمبو»ها-شیر های فلکه آب که سرچهارراه هابود- آن ها هم آب نداشتندواز سوی دیگر سینما فضای باز برای مهار کردن آتش نداشت،دقایق زیادی برای خراب کردن دیوار و ایجاد سوراخ و منفذ برای ریختن آب و خاموش کردن آتش توسط آتش فشان ها سپری شد!و در این فاصله،بر خلاف سخن آن «چراغ لیت»،کسی ار سینما هم خارج نشده بود و وقتی اجساد را بیرون می آوردند، معلوم شد خیلی ها قبل از سوختن،خفه شده اند. و در همان حالت نشسته، جنازه ی سوخته شده ی این افرادرا ازسینما بیرون آوردند. یعنی اینکه احتمالا توان حرکت از آنان،قبل از سوختن سلب شده است!همان روزها شنیدم که از قبل،«پودرِ آتش زا»در محوطه تماشاخانه پاشیده اند، و سینما یکهو و یکجا آتش گرفته است.5-بواسطه جو انقلاب،همه نگاه ها خودجوش به سمت آن رفت که این جنایت، کار ساواک است.6-اینجا و آنجا خوانده ام که چون در آبادان جو انقلاب محسوس نبود، بنابراین برای کشاندن مردم به خیابان ها،این اقدام توسط طرفداران خمینی صورت گرفته است!!؟ چه تحلیل سستی؟مثلا نقل قولی که از #کیاوش هست و هر سال هم افراد مختلف از دست هم آن را دیکته کرده و می نویسند و می گویند که وی گفته است:[جوانان بوشهر تعدادی روسری و کرست فرستاده اندو گفته اند جوانان آبادان مَرد نیستند و هیچ اقدامی نمی کنند ولذا به جوانان های آبادان بَر می خورد و تصمیم می گیرند کاری بکنند] و بعد نتیجه می گیرند که منطور از«کاری بکنند»،یعنی آتش زدن سینما آن هم با آدم هایش بوده است!!و این راهم کیاوش برنامه ریزی کرده است!!اولا کیاوش را با عقاید پس از انقلابش نباید قضاوت کرد. هر چند که قبل از انقلاب هم همان عقاید را داشت.خاطره ای می گویم:ما(من و دوستانم) در شهر #آبادان یک کتابفروشی در دل #حسینیه_اصفهانی_های_آبادان تاسیس کردیم که آشنایی من با افراد مختلف،از همان جا شروع و بعد به فعالیت های انقلابی و مخفی و نیمه مخفی شدن هم انجامید.کتابی از تهران در چندکارتن از سوی رابط ما به دست ما رسید. این #کتاب« #توحید» نام داشت که به « #توحید_آشوری» معروف شد. نویسنده آن کتاب، #حبیب_الله_آشوری بود که پس از انقلاب به دلیل واهی #ارتداد و تئوریسین #گروه_فرقان #اعدام شد.کیاوش به دلیل نفوذی که روی هیات مدیره ی حسینیه(که از متمولین مذهبی و بازاربودند)داشت،فشار آورد که این #کتاب ضاله است و باید جمع شود و ما بالاجبار آن را جمع کردیم.7-حضور و دخالت امثال #رشیدیان(نماینده مرحوم شده ی #مجلس که سه سال معلم جغرافیای من بود و به شاگردانش می گفت من شکنجه شوم بهتر از این است که معلم جغرافیا باشم و من باید معلم دینی باشم!ولی درعوض، فردی بنام #مباشری که مبلغ و نمایندگی« #انجمن_حجتبه» در آبادان را داشت وکلاس هایی را هم در منازل افراد دراین رابطه تشکیل می داد، معلم دینی ما بود و پس از انقلاب هم بدون هیچ سابقه ی مبارزاتی و غیره، به معاونت #مهدوکنی در #دانشگاه_امام_صادق رسید!!)و ایضا کیاوش،که معلم بودودرقبل #انقلاب فعالیت هایش هم محسوس و مهم نبود،(یعنی از نظر من نبود).شاید هم به این دلیل که من و دوستان هم مبارزه ای هیچ ارتباط فیزیکی و رو در رو با وی نداشتیم.و یا خبر نداشتیم!؟ اما به نظر نمی آیدو نمی آمد که مثلا وی فعالیت های مخفی آنچنانی داشته باشد!!به نظرمامعلمی بودباکمی گرایش های سیاسی وانقلابی مذهبی. و مقداری نفوذ به دلیل نزدیکی به روحانیت شهر،وبرای همین شهرت یافته بود.لذا برفرض صحت سخن فوق،دلیلی بر آتش زدن سینما و یا اطلاع وی نمی شود.کدام آدم عاقلی می آید به صراحت بگویدکه سینما را با آدم هایش آتش بزنید!درست است که انقلابیون مذهبی سینمارایکی از عوامل تحکیم رژیم پهلوی و به عنوان نمادفحشامی دانستند،وگاهی هم درتظاهرات هایی که همراه با خشونت بود،سینماهاوایضامشروب فروشی هاوبانک هارا هم به آتش می کشیدند،اما این دلیلی نیست که بخاطر آن افکار و رویه،کسی بیایدهسته ای از افرادراتشکیل بدهدکه بروندسینماراباتماشاگرانش آتش بزنندآن هم بخاطر آن که شاید رگ غیرت مردم بجوش آیدوبه خیابان هابریزندوانقلابی شوند!!و قس علیهذا…آن هم با فردی مثل« #تکبعلی زاده»که آدمی سابقه دار،متوهم و مشکل دار و بی سواد بود!و نمی شودبه سخنانش استنادقضایی کردویابه حرف هایش اهمیت داد.و مهم تر این که اینکه چطور ایشان ازسینمامی تواندخارچ شودو آن دو نفر همراه وی نه؛ودراتش می سوزنند!!؟8-احتمال این که درجمعی،کسی حرفی زده وبعدخودسرانه تصمیمی گرفته شده وبعدهم ساواک هم مطلع شده وازآن خواسته استفاده وبهره ی خودرا ببرد، هست.مخصوصااینکه یکی ازاین افرادشخصی به نام«تکبعلی زاده»باآن خصوصیات است؛که می توانست آلت دست باشد!لذا سخنان نقل شده ازکیاوش اگر صحت هم داشته باشد،بازهم خلاف حقیقت و واقعیت آن زمان است وسوابق تظاهرات وحضور مردم آبادان اگرازشهر های دیگر بیشترنبود،کمترهم نبود.مضافااینکه شهر آبادان سابقه ی سیاسی و نفتی و چپ هم داشت.من حضور و فعالیت خودرااینجاخلاصه وارمی گویم:من به همراه سه نفر دیگر یک هسته و به قول آن روزی ها،یک تیم درخانه تیمی برای مبارزه علیه نظام پهلوی تشکیل داده بودیم.زمینه اش هم ازهمان کتاب فروشی وقبل از19دی56ازسال های 54،55 بود.وقتی قم کشته دادماسه نفر(که اول چهارم نفربودیم ودرهمان ایام یک نفرازماسه نفربه دلیل شلیک یک پاسبان تیرخوردوزخمی شدوسرانجام ازجمع ماکنارکشید) درنیمه های شب اعلامیه ای مبنی بزرگداشت شهدای قم و شرکت درفلان مسجد توزیع کردیم.شب قبل آن هم درهمان ایام(دی ماه56)درهمان حسینیه،پس ازخاتمه سخنران، ازمحل حسینیه تاخیابان اصلی شهر،به صورت تظاهرات،برخی ازمستمعین شعار هایی به نفع خمینی دادند.می شودگفت این اولین تظاهرات درهمان ابتدای شروع انقلاب در شهرآبادان بود.در آبادان رسم بودکه هرهفته #روحانیت شهردریکی ازمساجد شهر جلسه هفتگی می گذاشت ومردم راهم دعوت می کرد.ما بدون آن که روحانیت بداند اعلامیه ای به این مضمون که مردم درگرامیداشت و هفته شهدای قم در فلان روز به مسجد بهبهانی ها(که درجواریک کلیسابود) بیایند،نوشتیم ودرتمام شهر توزیع و در در و دیوار شهر چسباندیم؛که خُب همان شب هم دوست ما هم تیر خورد!ماسه نفر در حسینیه ای به نام حسینیه اصفهانی های آبادان-که شبیه حسینیه ارشاد تهران،به جای فرش،در سالن خود ازمیزوصندلی برای مدعوین استفاده می کرد-آشنا شدیم.هیات موسس این حسینیه برخی از متمولین بازارومیدان ومذهبی بودندوغالبا طرفدارخمینی.ودرایام مختلف،مثل ایام محرم وصفروماه رمضان واعیادو غیره، سخنران های متعددی ازقم و تهران دعوت می کردند؛که بعضابرخی ازآن هاپس ازپیروزی انقلاب،مثل همین موسوی تبریزی که دادستان انقلاب شدویامکارم شیرازی_که آبادان خانه دوم او محسوب می شد!!_جزو سران حکومتی شدند.و به نان و نوای حکومت هم رسیدند.ماسه نفر(البته باکمک برخی دیگر که البته جزو تیم سه نفره ما نبودند)کتابخانه وکتابفروشی آن حسینیه رااداره می کردیم.وجرقه ی تاسیس کتابفروشی را هم یک پزشک عمومی(بنام دکترصادقیان که ظاهرادرزمان جنگ شهیدشده است) زد.خرید کتاب از قم و تهران توسط ما صورت می گرفت،و وی بابت30درصد تخفیفی که به مردم می دادیم،مابه التفاوت قیمت خریدرا به ما پس می داد. ولی ما درکنار کتاب های معمولی،کتاب های ممنوعه،ازجمله کتاب های #علی_شریعتی-که با اسامی مستعار به چاپ می رسید-رابدست می آوردیم ودراختیارمردم قرارمی دادیم وبابت آن هم تامرزدستگیری وزندانی شدن توسط ساواک پیش رفتیم که به کمک موسسین حسینیه وجمع آوری برخی کتاب هاومخفی کردن آن ها،برای مدتی باصطلاح قسر در رفتیم!مابرای خرید #کتاب اجازه ی آن چنانی ازمسئولین حسینیه نمی گرفتیم.مثل همان کتاب توحید آشوری. این صورت ظاهر کار ما بود ولی در کنار آن فعالیت های مخفی تالحظه پیروزی انقلاب راهم انجام می دادیم.ولذااینطورنبودکه فعالیتهای انقلابی در شهرنبوده ویااینکه تظاهراتی تازمان آتش سوری انجام نگرفته است؛واین یک دروغ بزرگ است که البته،هر چه بزرگتر باشد،هضم آن هم سهل تر است!!دراین حسینیه یک #صندوق_قرض_الحسنه هم تاسیس شده بود.ودرزمان وانفسایی که #بانک ها #وام هایی بابهره های بالابه افراد خاص می داندند،این صندوق باهمکاری وکمک چندنفروباپول های پس اندازمردم وبرخی متمولین مذهبی_که برخی ازآن هاهم دراداره حسینیه شریک ومعتمد بودند_به مردم عادی وام هایی بدون یک ریال بهره می داد.مرحوم ابوی من نیز یکی ازدست اندر کاران این صندوق قرض الحسنه بود.هم چنین در آبادان جمعیتی بودبه نام»جمعیت نیکوکاران اسلامی»که باکمک برخی تاسیس شده بودوخدمات رایگان و ارزان پرشکی و بهداشتی در اختیار مردم محروم می گذاشت.و یک جمعیت دیگر هم بود،که کمک های غیرنقدی راانجام می دادوپدرم درهر سه فعال بود.ولذا به همین دلیل،شهرت پیدا کرد. پدرم در ایام جوانی برای کارو زندگی به آبادان مهاجرت کرد،ولی هیچ گاه متمول و باصطلاح امروزی سرمایه دارنشدو نبود،یک کاسب جز بود. عطاری داشت و کارهای آسیاب موادعطاری را انجام می داد.اوائل درفقر و دراین اواخر جزو طبقه متوسط محسوب می شد،شایدبشود گفت خُرده بورژوا!!آنزمان پدرم47 سال و من 17 سال داشتم.چندسال پیش اززبان یک سرهنگ شهربانی(بیات)در«بی بی سی»شنیدم که وی پدرم و برخی از افراددیگر،مثل آقایان،ابراهیمی،قبادی و زریباف را عامل و بانی آتش زدن سینما رکس آبادان معرفی کردوهمین فایل صوتی و تصویری به عنوان یک سندتاریخی به کمک رسانه های امروزی دائم تکراروبه خورد مردم هم می دهند!!وبااینکه من درذیل آن جواب دادم،امانخواستندکه بامن در این رابطه مصاحبه بکنندو ایضا هکذا الخ.. و مثل آن…10-درجوانقلابی بعدازانقلاب،تعدادی بی گناه و قاصروایضاشایدمقصر،به دلیل آتش زدن سینما رکس آبادان محکوم و اعدام شدندکه #موسوی_تبریزی بایدبه صراحت به تاریخ پاسخ شفاف دهد.یکی از این افرادکه گفته شدبه دلیل خصومت شخصی موسوی تبریزی باوی اعدام شد،سرگرد(یاستوان بهمنی)بود.که حُسن شهرت نداشت وبه بدنامی وآزارمعروف بود.واتفاقابه دلیل همین اطلاعاتی که ازاوداشتیم یک روزدر یک مراسم سخنرانی در یک مسجد-که فکر کنم مسجد نو آبادان بود- و وی بالباس شخصی درجمع حضورداشت وافرادراشناسایی می کردوجزوکارهایش بود،بابرخی دوستان تصمیم به تروروی(آن هم با ضربه چاقو)گرفتیم(والان می گویم خوشبختانه)موفق نشدیم!اعدام وی احتمالا به ربطی به سینمانداشت،ولی در دادگاه آن را مدخلیت دادند!البته یک سروان دیگرهم بنام«منیرطاهری»افسرشهربانی بودکه درارتباط باسینما رکس آبادان اعدام شد.ولی ازمحتوای پرونده وحرف های وی در این دادگاه اطلاعی دردست نیست(و حداقل من ندیده و نخوانده ام)!اودررودسربه اتهام شهیدکردن ۳جوان رودسری وشرکت درفاجعه آتش سوزی سینمارکس آبادان،دردادگاه انقلابی اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم شد.رونامه اطلاعات مورخه 5اسفند1357نوشت:[وی درجریان محاکمه خوداعتراف کردکه درمشهدوتهران وشیرازازعوامل موثرساواک ونیزیکی ازماموران آتش زدن سینمارکس آبادان بوده است.سروان منیرطاهری قبلادرآبادان بخدمت رژیم منفور مشغول بودوپس از آتش سوزی سینما رکس آبادان با ارتقاء درجه به رودسر انتقال یافت.برادر وی که از #مجاهدین_خلق می باشدبه رودسرآمدوپس ازدیدن سروان طاهری به او گفت که به ملت مبارز ایران خیانت کرده و باید اعدام شود]!علاوه بر این #روزنامه_آیندگان در27دی57به نقل ازوزیردادگستری(محمدرضا هاشمی) می نویسد:[محمدرضاهاشمی(وزیردادگستری)درمجلس گفته است: رئیس دادگستری آبادان ضمن بیهوده دانستن اقدامات انجام شده درباره سینما رکس،خواستار تجدید تحقیقات درباره این واقعه شده است]!و کلام آخر اینکه:هنوزحعبه سیاه واقعه ی دهشناک سینما رکس آبادان کاملا خوانده نشده و نیاز به یک دولت مستقل و بی طرف و برآمده ازمردم دارد.واحیاناکسانی هنوزهم هستندو شاهدبوده اندوتا الان حرف وسخنی هم نگفته اند.لذا اینکه بیائیم به ضرس قاطع بگوئیم فلان افرادمشهور(که نمی دانستندانقلاب کی به پیروزی می رسدوآن هاهم بعدبه قدرت!)وبه چندنفرآدم گُمنام(که شناختی ازآن ها نداشتند)، اعتمادکرده وبه صراحت به آن هافرمان آتش زدن سینمارکس (آن هم با افرادش؟)را داده اند!!این تحلیل از پایه سُست است و آنوقت به تمامی تحلیل و بررسی های تاریخی افرادی که این چنین می اندیشند،باید شک کرد!در یک گزاره ی منطقی هم صغرا و هم کبرای قضیه باید درست باشد تا قیاس و نتیجه اش هم مقبول افتد!درست است که روحانیت سنتی(مخصوصادرآن دوره)باسینمابه عنوان عامل فحشا و فساد مخالف بودند،ولی هرگز نمی آیندبه صراحت دستور اجرای چنین سناریویی را بدهد.آن هم سوزاندن سینما با آدم هایش!؟تخریب و آتش زدن سینما،مشروب فروشی و بانک درتظاهرات ضدسلطنت امری بدیهی و عادی بود.ولذا هر کس می توانست سرخود و یا با هدایت افراد و مراکزی خاص، می توانست این کار را کرده باشد.واقعیت های گذشته را براساس نگاه فعلی نباید تحلیل وسپس حکم صادر کرد.باید خودمان را در آن زمان و فضا و موقعیت و جغرافیا قرار دهیم.اصولا تاریخ را باید اینگونه بررسی کرد.الان برای ما معلوم شده است که نظام ولایت فقیه روی رژیم پهلوی را هم سفید کرده است،امااین دلیل نمی شودهرحادثه واتفاق درگذشته بارا این نگاه آنالیزکنیم وبعدبیائیم بگوئیم آن کارها راهم،کار رژیم آخوندی جمهوری اسلامی بوده است!!دردوران انقلاب هم همین نگاه بود؛ وهرحادثه و اتفاق و واقعه ای را به رژیم شاه منتسب می کردند و به دلیل جو زمان همگان هم قبول می کردند؛که الان برخی از آن ها معلوم شده که ازاساس سست و بی بنیان بوده است.می توان هم مذهبی هارامقصر دانست وهم ساواک را؛که توامان دراین کار دخالت داشته اند.به نظرم(و این تحلیل شخصی است)چیزی شبیه #قتل_شمس_آبادی انجام شده است؛که گفته شد #گروه_هدفیون منتسب به #سید_مهدی_هاشمی آن را انجام داده اند. احتمال اینکه ساواک به دلیل اشراف برسید مهدی هاشمی وکنترل وی در #قهدریجان به خاطرسخنرانی هایی که وی می کردوجو آن زمان جو مخالفین #کتاب_شهید_جاویدو موافقان آن کتاب بودوهرکه مخالف کتاب شهیدجاویدبود #مرتجع محسوب می شدوازجمله مرحوم شمس آبادی وهرکه موافق بود،طرفدارخمینی؛ وساواک هم ازآن مطلع بود،لذااحتمال اینکه خبرچین های ساواک درمحافل خصوصی و یاخانگی ویاجلسات،مساله ی هشدار دادن به مرحوم شمس آبادی مطرح شده باشدو ساواک هم بو برده و شنیده باشدهست؛ودر نهایت ضربه آخر را هم ساواک زده و بهره ی آن را برده است.وعده ای دراین میان قربانی شده اند!دلیل مابرای این تحلیل،همین پازل های این حادثه است که وقتی آن ها را در کنارهم می گذاریم،یعنی ازنیامدن راننده مخصوص شمس آبادی برای بردن وی به مسجد برای خواندن نماز صبح به جماعت!وبعدبی گناهی وی ازاین ماجرا.و اینکه متهم اصلی گفته است ماقصدترساندن داشتیم و نه کشتن؛و احتمال اینکه وی از ترس سکته کرده ویابعداتوسط افراددیگربادستمالی-که در عکس هایی آنرا آغشته به خون هم نشان داده اند-در حالی که خونی ریخته نشده و علت مرگ خفگی اعلام شده،کشته شده باشدهست؛و تلفن های ناشناس و ناشناس هایی به مراکز ذی ربط و مطبوعات آن زمان،و دادن اطلاعات ذی قیمت که بخاطر همان اطلاعات،افرادی وازجمله سیدمهدی هاشمی دستگیر و زندانی می شود،و شناخته نشدن تلفن کننده های ناشناس هاکه چه کسانی بوده اندو قس علیهذا…والان هم اگر نظام جمهوری اسلامی-بخاطر بی اهمیت دانستن واقعه سینما رکس آبادان که در رویدادهای انقلابی و رسمی آن را تبلیغ نمی کند-سکوت می کند،واین رابرخی یکی ازدلایل ویکی از متهم بودن افرادرژیم جمهوری اسلامی در این ماجرامی دانند،دلیلش این است که حاکمیت با سینمای آن زمان مخالف بودوتماشاگرانش را درست و صالح نمی دانست!تابخواهدمثلامثل واقعه ی آتش زدن مسجد کرمان،آن را گرامی و پاس بدارد!هنوز هم گفتنی در باره ی این رویدادبسیاراست.وامیدواریم در آینده هرکه در باره آن می گویدومی نویسدمستند لاتردید باشد!سی مردادنودونه#محمد_شوری(نویسنده و روزنامه نگار)t.me/shourimohammad12People Reached3EngagementsBoost Post

2You and 1 other1 CommentLikeCommentShare

خواب ولایت فقیه

سید محمد خاتمی رئیس جمهوری سایق ایران خواب ولایت فقیه شدن را می بیند.

اگر همگان یادشان باشد وقتی سید مهدی هاشمی(از منسوبین آیت الله العظمی منتظری) وباندش! در سال 1365 دستگیرشد،سه سال بعد امام خمینی هم مرحوم شد؟!

به ضرس قاطع می توان گفت درپشت پرده سیاست«جمع قدرت» می دانست که امام بزودی رفتنی است؛لذا برای حذف قائم مقامی آیت الله العظمی منتظری،چه چیزی بهتر از پیراهن عثمان شدن«سیدمهدی هاشمی» که سوژه ای کهنه، ولی فراموش نشده بود!

لذا همین اصلاح طلبان حکومتی و محافظه کاران اصولگرا! به اتفاق نظر و هماهنگ،در خلع ید از«آیت الله العظمی منتظری»همت کردند و به جانشینی«آیت الله سید علی خامنه ای»که تجربه 8 سال ریاست جمهوری را هم داشت و مضافا اینکه جزو سادات هم بود،رأی داد…

ولایتی که همزمان در واپسین لحظات عمر امام خمینی و به دستور ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی دوم در حال تغییر بود؛ ولایتی که مطلقه شد و قدرتی مافوق قانون به او داده شد(نگاه کنید:به یادداشت اینجانب با عنوان:وقتی 177 اصل یک قانون شد).

آیا خاتمی با سخنانی از این دست در همسویی با سخنان اخیرش،خواب ولایت فقیه شدن همچون آیت الله خامنه ای را می بیند؟او نیز تجربه 8 سال ریاست جمهوری و باضافه سادات بودن را هم دارد؟!(بخوانید یادداشت اینجانب باعنوان:خاتمی ولایت فقیه مطیع اصلاح طلبان).اما بقول مرحوم مهندس مهدی بازرگان که سخنی تاریخی و جاودانه زد: «ولایت فقیه عبایی است که فقط به تن امام خمینی اندازه است».

برای اینکه این تئوری قرین به صحت باشد،باید یک نگاه کوتاه وفوری به گذشته هم کرد:

از یک سو دوره انقلاب و انقلابیگری را درعصر اینترنت و ماهواره معدوم و یا یایان یافته می توان تلقی کرد.و از سوی دیگر، اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی،آنهم با همین قانون اساسی،بیشتر به یک «شو» و نمایش کُمدی می ماند؟! و تازه آنهم بدست اصلاح طلبان حکومتی(بخوانید یادداشتی باهمین عنوان ازاینجانب)که در وضع موجوددراین سالها شریک قدرت بوده اند.(بخوانیدیادادشتی ازاینجانب باعنوان:«شرکت سهامی خاص ج.ا.ا.» و«کفن دزد اولی»).

همچنین اگرخوب به سخنان منتقدین قانونی و اصلاح طلبان،از جمله لیدرهای کنونی جریان موسوم به جنبش سبز (میرحسین موسوی وکروبی)دقت کنید،متوجه می شوید همه آنها می گویند:اجرای بلامنازع قانون اساسی؟!(نگاه کنیدبه یادداشت اینجانب با عنوان:ظرفیت های قانون اساسی توَهُّم یا واقعیت؟!)ولذا اگر آنها تا الان برای بیانیه دادن و سخنرانی کردن فعال وآزادبودند،ناچارا بایدعلنادراین موردموضع رسمی می گرفتندو در باره ولایت فقیه حرف می زدند…و البته حصر خانگی به کمک شان آمد..!؟!…

به نظر نویسنده این یادداشت،هم اکنون قانون اساسی عینا دارد اجرا می شود.و همه چیز قانونی ست!

واین قانون-که بیشترین قدرت وآنهم مجاری اصلی وکلیدی رادراختیاریک شخص قرار داده- و طبق نظریاتی که اخیراعنوان شد،می تواند:زن رئیس جمهوری را هم به رئیس جمهور، حرام کند!

واقعیت این است که جمهوری اسلامی مساوی است باولایت فقیه؛واگرولایت فقیه راازآن بگیرندچیزی بنام جمهوری اسلامی نخواهیم داشت!ومی شودچیزی مثل جمهوری ترکیه که دراین راستابودکه برخی هم شعار«جمهوری ایرانی»سر دادند!(بخوانید یادداشتی از اینجانب با عنوان:جمهوری آخوندی).

و همچنین بعد از این واقعه بودکه جریان«مشایی»چون بوی کُباب شنید،سعی کردبا شعار«مکتب ایرانی»بواسطه رانتی که بدست آورده برای بعداز آیت الله خامنه ای،برای خوددرعرصه قدرت جایی همیشگی دست و پا کند؛آنجا که وی می گوید:«من اهل سکته پکته نیستم ولی برخی را هم سکته می دهم!؟»لذاجنگ قدرت کنونی راهم می توان در این راستا توصیف کرد:(نگاه کنید به یادداشت اینجانب با عنوان:وزیر اطلاعاتی نقش وزیر بازی می کند).

و اگر که فرض بگیریم که انقلاب شود،ماحتی بدل و آلترناتیوهایی که در دهه بهمن 57 داشتیم را هم نداریم. یعنی باصطلاح کسانی که درعرصه سیاست عدد باشند!

یا کم داریم و یا آنهایی هم که هستندبرخی شان یا عددی نیستند و هنوز پشت لبشان در سیاست سبز نشده و یا آنکه در این سالهادرقدرت شریک ویابا جنایت و خیانت رفیق و همپالکی شده اند…!

وقتی انقلاب بهمن 57 پیروز شد افرادی مثل امام خمینی، آیت الله طالقانی،مهندس مهدی بازرگان،آیت الله منتظری،دکتر سنجابی،آیت الله شریعتمداری،دکتر سحابی و مهندس عزت الله سحابی و دکترابراهیم یزدی و دکتر بنی صدر و دکتر بهشتی و محمد منتظری و آیت لله لاهوتی و دکتر پیمان و دکتر سامی و دکتر فروهر و دکتر کیانوری،و گروههایی مثل سازمان مجاهدین خلق که محبوب بود،و اکنون ملعون،نهضت آزادی ایران، جبهه ملی وحزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق و هکذا امثالهم داشتیم…امااکنون یا نیستندو یا اگرهستند بواسطه 30سال تجربه ج.ا.ا،یا شریک خیانت شدند و یا بواسطه هدایت مردم توسط جریان قدرت،«اَهه» و بد…!

ماحتی برای بعدازآقای خامنه ای نیزبدل ولایت فقیه هم نداریم که مجلس خبرگان بخواهد آنراباصطلاح کشف کند!!

برای همین هم هست که برخی با شنیدن بوی کباب شایدمی خواهند نظام سلطنتی را بادمکراسی وجمهوری خواهی در ایران آشتی دهندودوباره روز ازنو و روزی از نو؟!… (جمهوری برباد رفته اینجانب را بخوانید).

بااین توصیف وبا این قاراشمیشی که فعلادربازی سیاست راه افتاده وباخروج اصلاح طلبان حکومتی ازقدرت و رحل اقامت درفرنگ! که کمافی السابق اجرای بلامنازع قانون اساسی را هم خواهانند، بعیدبه نظرنمی آید که آنها خواب حکومت ولایت فقیه اما این دفعه ازنوع قرائت رحمانی از اسلام را ببینند…!

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

دوم خرداد سال 90

—————————————————-

آقای‌‌خاتمی!باآمدنتان‌،می‌خواهيد‌خاكريز‌

كدام‌جريان‌شويد؟!

تاانتخاب‌رئيس‌جمهوری‌بعدی،11ماه‌‌وقت‌باقی‌‌است،اما‌دراين‌ ميان‌جناح‌‌موسوم‌به‌اصلاح‌طلب‌علاوه‌برمعرفی‌كانديداهای‌ اصلی‌خود،به‌شكل‌فزاينده‌ای‌‌سعی‌‌‌دراقناع‌‌آقای‌خاتمی‌‌برای‌ ‌تكرار‌درحضور‌رادارد!

ازحضرت‌علی‌(ع)‌درنهج‌البلاغه‌نقل‌شده‌است:

«خردمندى‌كه‌به‌ديده‌دل‌مى‏نگرد‌و‌از‌روى‌بصيرت‌كارمى‏كند،در‌ آغاز،بايدبداندكه‌آنچه‌مى‏كندبه‌زيان‌اوست‌يا‌به‌سود‌او.اگر‌به‌ سود‌او‌بود‌،‌همچنانش‌پى‌گيرد‌و‌اگر‌به‌زيان‌او‌بود‌از‌انجام‌،‌آن‌باز ايستد.زيراهركس‌بدون‌علم‌دست‌به‌عملى‌زند،چونان‌كسى‌ است‌كه‌بيرون‌ازراه‌گام‌مى‏زند،كه‌هرچه‌پيشتررودبيشتراز‌ مقصوددورگردد.كسى‌كه‌بر‌مقتضاى‌علم‌عمل‌مى‏كند،همانند كسى‌است‌كه‌درراهى‌روشن‌و‌آشكارراه‌مى‏سپرد.پس‌بر‌ بيننده‌است‌كه‌بنگردكه‌آياپيش‌مى‏روديابازپس‌مى‏گردد.بدان،‌ كه‌هرظاهرى‌راباطنى‌است‌همانند‌آن.».

آقای‌خاتمی!

به‌اعتراف‌خود‌وحاميان‌اصلاح‌طلب،مردم‌دردوم‌خرداد‌نه‌به‌شما‌ رأی‌دادندونه‌به‌جريان‌موسوم‌به‌‌اصلاح‌طلب‌؛[1]همانطوركه بارأی‌به‌احمدی‌نژاد‌‌نه‌به‌ايشان‌رأی‌دادند‌ونه‌به‌جريان‌اصلاح طلب!

آقای‌خاتمی‌!

مردمی‌كه‌به‌شمارأی‌دادند،نمی‌دانستند‌جامعه‌مدنی‌ چيست؛فكر‌می‌كردند‌باآن‌ديگر‌برای‌‌گرفتن‌هرنفرسه‌‌عدد‌مرغ ‌درماه‌‌مبارك‌رمضان،‌‌سگدونخواهند‌زد[2]،هرچندكه‌توسعه‌ سياسی‌‌وفهم‌‌ودرك‌‌درست‌از‌وضعيت‌جامعه‌،نان‌شب‌راهم‌ ارزان‌خواهد‌كرد[3]البته‌انتخاب‌شما‌‌ناخواسته‌‌كارخودش راكرد!وتأثيرخودراگذاشت.[4]

آقای‌خاتمی!

اولاآزموده‌راآزمودن‌خطاست؟شماآزموده‌شده‌ايد[5]واينكه‌مؤمن‌ازيك‌سوراخ‌دوبارگزيده‌نمی‌شود.

آقای‌خاتمی!

شمايك‌شخصيت‌روحانی‌روشنفكری‌هستيد‌كه‌حرف‌هايتان‌شيرين‌‌است؛اماديگربرای‌مردم‌وَصف‌العيش،نصف‌العيش‌ نمی‌شود؛يعنی‌باحلوا‌،حلوا‌دهان‌شيرين‌نمی‌گردد.

شماتنها‌‌كانديدايی‌هستيد‌كه‌دردورۀ‌دوم‌نيز‌رأی‌بيشتری آورديد!‌[6]اما‌اين‌شمارافريب‌ندهد.چون‌آن‌سبوبشكست‌وآن‌ پيمانه‌ريخت![7]

فرض‌می‌گيريم‌كه‌بازباهمان‌رأی‌بالا‌،بالاآمديد!بامجلس‌‌برآمده‌ ازنظارت‌استصوابی‌چه‌خواهيد‌كرد؟[8]

آيابازمی‌خواهيد‌‌همچون‌دكترمحمد‌مصدق‌،لايحۀ‌قانون‌‌افزايش‌ اختيارات‌‌رابه‌مجلس‌ببريد؟!!(همچنان‌كه‌كرديد‌؛ولی‌بعد‌پس ‌گرفتيد!)

 آقای‌خاتمی‌!

همين‌دوستانی‌كه‌اكنون‌با‌ايجاد‌يك‌فضای‌تبليغاتی‌،باكمك‌از انواع‌شخصيتهای‌‌سياسی‌ونيزبرخی‌مراجع،وراه‌اندازی‌‌انواع‌‌ ‌وب‌سايت‌‌هاووفورمصاحبه‌وگفت‌وگو‌ها،اينكه‌برای آمدن‌دوباره‌تان‌‌تلاش‌دارند،همانهاهمزمان‌با‌‌پايان‌دورۀ ‌رياست‌جمهوری‌شما،گفتند‌باظرفيتی‌كه‌اين‌‌قانون‌اساسی‌ دارد،‌رئيس‌جمهوری‌‌فقط‌يك‌تداركاتچی‌است‌و‌البته‌درست‌‌هم‌ گفته‌اند[9]اما‌اينك‌معلوم‌شدكه‌كلمه‌الحقی‌گفته‌اند‌كه‌‌يراد‌بها‌ الباطلی‌را‌درسرداشته‌اند!

آيا‌فكرنمی‌كنيد‌اين‌نوع‌«هَل‌مِن‌مبارز‌»طلبيدن‌وجنگ‌احزاب‌راه‌ انداختند،فقط‌يك‌سياسی‌كاری‌ونمايش‌سياه‌بازی‌‌‌ست؟![10]

آقای‌خاتمی!

اكنون‌‌آنچه‌حاكميت‌دارد،هماهنگ‌‌باهم‌هستند!دولت‌‌‌ومجلس‌ و‌قوای‌نظامی‌وانتظامی‌همه‌ذوب‌درولايت‌‌‌مطلقه‌فقيه‌هستند. همان‌چيزی‌كه‌درگذشته‌بارهاشعارش‌داده‌شده‌بود.واينك عملی‌شده‌است!

همه‌اصولگرا‌هستند.[11]يعنی‌می‌خواهند‌آنچه‌بخاطرآن‌انقلاب‌‌كرديم‌همان‌باشدولاغير!!؟‌

چرانمی‌گذاريد‌‌خود‌را‌‌بيازمايند؟و‌گردش‌قدرت‌مدتی‌برای‌آنها بچرخد‌!

انقلاب‌بعد‌از30سال‌فرازونشيب‌‌يابه‌اصل‌برمی‌گرددو‌يا‌‌ آنكه‌:«خانه‌ازپای‌بست‌ويرانه‌است»![12]

آقای‌خاتمی‌چنانچه‌شمارئيس‌جمهوری‌‌دوره‌بعدی‌شديد؟آيا‌با ظرفيت‌های‌قانونی‌كه‌قانون‌اساسی‌ومجلس‌‌‌استصوابی‌دارد، چه‌اقدامی‌می‌خواهيد‌انجام‌دهيد‌كه‌درآن‌8سال‌نكرديد؟!

آقای‌خاتمی!

باآمدن‌دوباره‌خاكريزكدام‌جريان‌‌می‌شويد؟اصولگرايان‌يا جريان‌نامتوازن‌وناهمگون‌باصطلاح‌اصلاح‌طلبان‌!؟!

تهران/22‌شهريور‌1387

محمد‌شوری‌/نويسنده‌وروزنامه‌نگار


 1-رجوع‌كنيد به‌روزنامه‌سلام‌،2خرداد1377،گزارش‌«دوم‌خراد؛ انقلاب‌درانقلاب»ازاينجانب.كه‌همين‌مطلب‌باعث‌شد‌ازانتشارمطالب ‌ديگرم‌بانام‌اصلی‌جلوگيری‌شودوسپس‌باانتشارگزارش‌«خط‌قرمز»با نام‌‌مستعارعلی‌ميثمی‌درروزنامه‌سلام‌به‌تاريخ‌20آبان‌1377،و‌‌‌پاسخ‌ ‌مديرمسئول‌به‌يك‌سؤال‌در‌«الوسلام»برای‌هميشه‌ازنوشتن‌در‌روزنامه‌ سلام‌محروم‌شدم.برای‌خواندن‌‌می‌توانيد‌به‌كتاب‌‌اينجانب‌‌به‌نام «حرف‌های‌زدنی‌ونوشته‌های‌نوشتنی‌ازيك‌نويسنده‌وروزنامه‌نگار اصلاح‌طلب‌‌مسافركش)‌صفحه‌72رجوع‌كنيد.

2-رجوع‌كنيد‌به‌يادداشت‌‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام‌«نُشادر‌‌و‌فرق‌ جامعه‌مدنی‌وتوده‌ای‌»!

 3-دردمكراسی‌های‌پيشرفته‌‌دولت‌هانوكرمردم‌هستند،باهر‌كج‌روی ‌فور‌ا،بااعتراض‌مردم‌واقتدار‌احزاب‌‌راست‌شده‌وياكنارمی‌روند، اما‌در كشورمابه‌دليل‌فقدان‌توسعه‌سياسی‌وحاكميت‌استبداد‌درطول‌‌ سالهای‌‌گذشته‌،‌تحكّم‌پذيری‌وتن‌دادن‌به‌آن‌‌يك‌فرهنگ‌‌تبديل‌شده‌ است!

رجوع‌شود‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام‌«سياهی‌لشگری به‌نام‌مردم».

 4-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت:«مُسهل،يبوست‌سياسی»درهمين وبلاگ.

 5-ظاهرادرمملكت‌ماقحط‌الرجال‌است!نگاه‌به‌يادداشت‌های‌اينجانب ‌درهمين‌وبلاگ،به‌نام‌های:«نوبت‌سياسی»،«قحط‌الرجال»،‌و «انسدادسياسی؛آقای‌خاتمی‌معجزه‌نكرد!».

 6-دردوره‌اول‌انتخابات‌رياست‌جمهوری‌كه‌آزادترين‌انتخابات‌وبيشترين‌ كانديداهاراداشت‌،‌وباتوجه‌به‌سن‌رأی‌دهند‌گان‌كه‌18سال‌‌بود،‌ ابوالحسن‌بنی‌صدر،بيش‌از11ميليون‌رأی‌آوردو‌شهيد‌رجايی‌‌درشرايط ‌روزسياسی-كه‌كفّه‌‌سياست‌به‌نفع‌آنان‌بود-وهم‌چنين‌باتوجه ‌به‌‌مابه‌التفاوت‌سن‌رأی‌دهندگان‌درتقليل‌آن‌به‌‌16سال‌ورشد ‌جمعيت‌سن‌رأی‌دهندگان‌دراين‌5/1سال‌بعد،ايشان‌فقط‌1ميليون‌رأی ‌بيشترآوردند!وهمينطوربانگاهی‌به‌انتخابات‌بعدی‌وبا‌‌توجه‌به‌اوضاع‌ روانی‌وسياسی‌روز،رشد‌سن‌رأی‌دهندگان‌‌وكانديداهای‌محدود(كه‌از دوياسه‌نفرتجاوز‌نمی‌كرد،)‌رشد‌كمّی‌رأی‌(به‌غيراز‌آقای‌خاتمی)رشد ‌كيفی‌نداشت‌!

مردم‌هرچند‌درشرايطی‌‌ويژه‌وخاص‌،گاهی‌‌سياهی‌لشگر‌‌قدرت‌ها‌ می‌شوند،اما‌يك‌‌جاهايی‌درعين‌مشاركت‌،‌يك‌نوع‌مبارزه‌منفی‌هم‌از خودنشان‌داده‌اند!انتخاب‌آقای‌خاتمی‌دردودوره‌بارأی‌بالاونيزپس‌ازآن ‌‌انتخاب‌احمدی‌نژاد،يك‌مبارزه‌منفی‌درعين‌‌مشاركت‌‌رامی‌توان‌تلقّی‌ كرد!

مردم‌هرچنددرمحضورات‌‌روزمّرۀزندگی‌گرفتاروسَرخورده‌شوند،اما نمی‌توانند‌به‌نَفْس‌خوددروغ‌بگويند،‌لذاگاهی«‌شاخ‌ملت»‌برتن‌‌بالا دستان‌فرودست‌فرومی‌رود؛چون‌اين‌سنت‌تاريخ‌وسنت‌‌خداونداست!

هم‌چنين‌می‌توانيد‌نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اين‌جانب‌به‌نام‌«حاكميت‌و فقدان‌‌امنيت»درهمين‌وبلاگ.‌

 7-مواظب‌باشيد‌‌‌به‌سرنوشت‌آقای‌هاشمی‌رفسنجانی‌دچارنشويد! ضمن‌آنكه‌باديجتيالی‌شدن‌‌انتخابات،هرگونه‌دستكاری‌‌سهل‌و‌ساده‌ است!‌وهر‌كه‌ازپيش‌قرعه‌به‌نامش‌‌درآمده‌باشد،‌همان‌نيزرئيس‌جمهور ‌خواهدشد؟!

8-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ،به‌نام‌:وقتی‌177اصل ‌يك‌اصل‌شد».هم‌چنين‌يادداشت‌:«حزب‌ولايت‌فقيه».

 9-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اينجانب‌درهمين‌وبلاگ‌بنام‌(مديرتداركاتچی).

 10-نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌های‌اينجانب‌بنام‌سياستمداران‌وسفسطه‌ ونيز يادداشت‌دنكيشوتهای‌ج.ا.ا.‌درهمين‌وبلاگ.

11-اين‌كلمات‌درجای‌‌خود‌نيستند؛اصلاح‌طلبی‌‌واصولگرايی‌‌محل‌ كسب‌‌سياسی‌شده‌است.

نگاه‌كنيد‌به‌يادداشت‌اين‌جانب‌‌درروزنامه‌«مردم‌سالاری»‌بانام‌«اصول ‌گرايی‌واصلاح‌طلبی‌به‌كدام‌معنا؟!»مورخ‌30آبان‌1385انتشاربانام‌ مستعار«محمدزمانی».

12-نگاه‌كنيد‌به‌ياداشت‌اين‌جانب‌درهمين‌وبلاگ‌به‌نام:«انقلاب‌‌عريان»

———————————————————————————————-

  خاتمی؛ ولایت فقیه مطیع اصلاح طلبان

جریان راست(یا اصول گرا)علیرغم وحشت کاذب از «گلاسنوست»و «پروستریکا»ی ایرانی، چاره ای جز تمکین ندارد؛و درپنهان از آن حمایت خواهد کرد.

سید محمد خاتمی لیدر  گلاسنوست و پروستریکای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

 هر انقلابی چنانچه در دایرۀ بستۀ خود چرخ بخورد،محکوم به شکست است. انقلابها برای آن که استمرار داشته باشند، باید متمم پذیر باشند.

اصلاحات یعنی تبصره و متمم زدن به انقلاب.

انقلاب فرانسه تمثیل خوبی است .این انقلاب پس از عبور از چند جمهوری،اینک به یک دمکراسی نسبتا مطلوب رسیده است.

انقلابها یا ایدئولوژیک هستند و توده ها صرفا اطاعت پذیری دارند،یا محصول تحول فکر افراد جامعه .

انقلابهای ایدئولوژیک یا محکوم به شکست هستند، یا سعی دارند با تغییر در پوشش و پویش،پوستینی تازه بر تن کنند .

انقلاب مارکسیست لنینیستی شوروی سابق تامدتی گُل سرسبد مبارزات توده ای بود؛ولی با روی کارآمدن ژوزف استالین،ماهیت اقعی اش  آشکار شد.

حضور خروشچف در شوروی کمونیستی، رویکرد به اصلاحات بود.

 آخرین رهبر و امپراطور اتحاد جماهیر شوروی،یعنی «میخائیل گورباچف» با طرح «گلاسنوست»(فضای باز سیاسی)و «پروستریکا»(آزاد سازی اقتصاد)،شتاب اصلاحات تحمیلی را شدّت داد. این سرعت سرانجام اتحاد جماهیر شوروی را شکست و آن را به چندین جمهوری تبدیل کرد؛اما«تزاریسم»و«کمونیسم»جدید در روسیه فعلی همچنان باقی ماند! انقلاب مخملین یا«رنگین» واکنش آن است.

پوتین(رئیس جمهوری سابق و نخست وزیر فعلی)،عضو ارشد«کا.گ.ب» (سازمان اطلاعات امنیت)شوروی سابق بود.

اصلاح گرایی با اصلاح طلبی فرق دارد.هر مُصلحی بدنبال اصلاحات نیست! و هررویکرد اصلاح طلبانه هرچند متضمن رفرم و تغییرات است، اما نمی تواند متمم بر انقلاب باشد.

انقلابها وقتی متکامل می شوند که متمم بخورند و از یک دایرۀ بسته محدود و یکنواخت تکراری خارج شوند!

انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب ایدئولوژیک است؛که در آن توده ها صرفا اطاعت پذیرهستند؛ و بدون وجود اصل «ولایت فقیه»،جمهوری اسلامی ایران نمی تواند استمرار داشته باشد.

ایران همچون اکثرکشورها، نیروهای سیاسی اش به دو جریان چپ و راست تقسیم شد. و در این سالها اختلاف ها نیز آشکار و فاحش شد؛اینک این دو جریان به «اصول گرایان» و «اصلاح طلبان» تغییر نام   داده اند؛ و اکثر آنان  بطور واقعی دراین جایگاه نیستند .در حقیقت آنها «دن کیشوت»های اصلاح طلب یا اصول گرا هستند.

هر دو جریان به حُکم ایدئولوژیکی بودن انقلاب «ولایت فقیه» مطلوب  خود را  جستجو می کنند؛و بدون آن نمی توانند برای همیشه باشند.

آیت الله منتظری هرچند با همه جریانها واشخاص گفتمان،دیدار و مصافحه داشت،اما «حرف شنو» نبود!

آقای خامنه ای تنها گُزینۀ مورد توافق هر دو جریان راست و چپ بود.

در حال حاضر  اصولگرایان (یا همان جریان راست)همۀ لوازم قدرت، بعلاوۀ  ولایت مطلقۀ فقیه را دارد و به هیچ وجه حاضر نیست قدرت را به جریان چپ (اصلاح طلبان ) تحویل دهد!

جریان اصلاحات در ایران یک هیبت «شتر،گاو،پلنگی» دارد و اکثر کسانی که اکنون جریان اصلاح طلبی را مِلک طِلق خود می دانند یا سالها بطور آشکار و پنهان درمدیریت کشور حضور داشته اند و یا برخی شان از مدیران ارشد وزارت اطلاعات ودستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بوده اند.

از آنجا که عصر ما،عصر تکنولوژی است و دورۀ انقلاب انسانی به سر آمده،انقلاب اسلامی ایران با ماهیتی ایدئولوژیک برای استمرار و ماندن،باید با آن مماشات کند؛ و از آنجا که ماهیتا با هم متفاوت هستند،در آینده (که هم اکنون نیز در حال آن هستیم!)دچار چالش جدی و خطر آفرین خواهد شد!

سید محمد خاتمی (رئیس جمهوری دو دوره ریاست جمهوری که بیشترین آراء را داشته است) از آنجا که «جهان پسند» است و می تواند رضایت بین المللی را کسب کند،و با توجه به ماهیت ایدئولوژیکی انقلاب، وی علاوه بر بدست گرفتن رهبری گلاسنوست و پروستریکای ایرانی، ولایت فقیهی مطلوب و مطیع نیز برای جریان باصطلاح اصلاح طلب است!

جریانی که سعی دارد با هدایت گلاسنوست و پروستریکای ایرانی، توسط سید محمد خاتمی، هم حضور ایدئولوژیک و هم قدرت سیاسی خود را کماکان حفظ کند؛و جریان راست (یا اصولگرا) هر چند درظاهر مخالف است،اماچاره ای جز قرار گرفتن دراین مسیر  ندارد!

محمد شوری (نویسنده و وروزنامه نگار)/تهران؛8/8/1387

 

—————————————————-

 شاید این جمعه بیاید!

بی گمان اکثرشما درمورد ظهور امام زمان(ع)این شعار را شنیده یا خوانده اید:

«شاید این جمعه بیاید!»

الان مدتی است برخی  سیاسیون ،که البته حتمالا از گرسنگی احساسی ندارند؛  وفکر می کنند الان تمامی مردم این سخنان و شعارها را با ولع می خوانند و همه چیز در چند تیتر و وبلاگ وسایت خلاصه می شود! موضوع آمدن یا نیامدن خاتمی به عرصه انتخابات ریاست  جمهوری را دستمایه عرض وجود و «اَنَا رَجُل» خود کرده اند.

نگاه کنید:

*خاتمی: یا من می آیم یا میرحسین موسوی.

*محمدعلی ابطحی:خاتمی امروز اعلام کرد که یا خود کاندید می شود و یا مهندس موسوی.

* ابطحی: خاتمی دیگر نمی تواند نیاید.

*سلامتی: خاتمی و میرحسین موسوی در امور اجرایی در کنار یکدیگر قرار گیرند.

*سحرخیز: خاتمی رئیس‌جمهور شود، میرحسین معاون اول.

*حمایت میرحسین از خاتمی.

*خاتمی یا میرحسین، مسئله این نیست.

*ظريفيان: دليل اصلي سکوت موسوی اين است که ذره ای نسبت به ضرورت حضور خاتمي القای خدشه نشود.

*سیدمحمد خاتمی و ميرحسين موسوی با يکديگر ديدار کردند.

*درباره دیدار آقای خاتمی با رهبر انقلاب / محمدعلی ابطحی.

*تردیدهای خاتمی با دیدار رهبری نیز پایان نمی گیرد.

*  خاتمی فردا به دیدار خامنه ای می رود.

* دلیلی برای منع رهبری از حضور خاتمی نیست.

 *موسوی تبریزی: گزينه اول مجمع محققين حمايت ازخاتمی است.

*آرمين: در ميان مخالفان سرسخت اصلاحات نيز کسی خاتمی را متهم به عدم صداقت و يا سياست بازی نمی کند.

*ناصری: اصولگرايان از حضور خاتمی هراس دارند.

*مزروعی: گرايش مردم به خاتمی و اصلاح‌‏طلبان رو به گسترش است.

*قائم‌‏ مقام مدير‌‏عامل بنياد باران: حضور خاتمی براي عده‌‏ای حرمت شرعی پيدا کرده است.

*منصوری: موج استقبال جوانان از خاتمی بي‌‏پاسخ نخواهد ماند.

*عارف: حضور خاتمی به نفع نظام است.

*درایتی در گفتگو با یاری:تخریب خاتمی نتیجه عکس می دهد .

* راه حل آمدن خاتمی از نظر خانیکی.

*دعوت «موج سوم» از همه ایرانیان حامی نامزدی خاتمی برای گردآوری امضا برای طومار.

* یاری:درخواست ایرانیان برای کاندیداتوری سید محمد خاتمی.

* موج سوم؛ پایگاه اطلاع رسانی «پویش (کمپین) دعوت از خاتمی».

* یک هموطن تبریزی خطاب به خاتمی:اگر حضورتان برای عده ای حساسیت ایجاد می کند غیبتتان دل ملتی را می شکند.

*آقای خاتمی برای اعلام نظرشان درباره کاندیداتوری منتظر دو اتفاق هستند که احتمالا به زودی با مشخص شدن آن نظر نهایی خود را اعلام خواهندکرد.

* روزنامه سرمايه – حضور سرزده خاتمی در جمع عزاداران حسینی.

* ترکیب احتمالی ستاد خاتمی اعلام شد – Khouznews : سایت خبری تحلیلی …

* عدم حضور خاتمی می تواند منجر به حضور همزمان دیگر کاندیداها شود.

* عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران: نه خاتمی جرأت مقابله با دوستان نابابش را دارد، نه کروبی.

* اطلاعيه ديدار با خاتمي در راهروي مجلس پاره شد.

* Noandish::تلاش شبکه های ماهواره ای برای تخریب خاتمی.

* شعار ضد خاتمی در تظاهرات غزه!

* شمال نیوز :حمله روزنامه اعتماد به خاتمی.

peykeiran.com * البرز نيوز(اصولگرا) : در درستی مدرک تحصيلی خاتمی شک است.

* سیدمحمد خاتمی: اگر قرار بر مأیوس شدن دوباره مردم باشد، نباید آمد.

* سياوشون :خاتمی: آمدن ما شاید هزینه مملکت را زیادتر کند.

* ادوار نيوز:محمد خاتمی: اگر نمی گذارند کار کرد، نباید آمد.

* همه دغدغه های خاتمی.

*آفتاب:  آیا تردیدهای خاتمی پایان می یابد؟

* رادیو زمانه | گوي سياست | ایران | چرا خاتمی تعلل می کند؟

* شمال نیوز : احتمال کاندیداتوری خاتمی به زیر 50 درصد رسید.

* همکلاســــی – آقای خاتمی! یا بیا یا برای همیشه برو! – دانشگاه …

* الف – اعتماد چرخید؛ خاتمی نیاید

* سید محمد خاتمی : نمی آیم – ايران – اخبار : ايران ديپلماسي :: IRAN …

* سید محمد خاتمی نمی آیم .

دوره قهرمان پروری و سوپرمن بودن گذشته است. و این را شخص آقای خاتمی خود  نیز خوب می داند. اما از آنجاکه مردم ما سالها گرفتار استبداد بوده اند و همواره در انتظار یک قهرمان «منتظر» بوده اند، لذا برخی از سیاسیون سعی می کنند از این احساسات  و این انتظار ، به نفع خود بهره برداری کنند!

برخی با توسل به امام زمان ، وهاله نور دیدن؛ و برخی نیز شخصیت سازی از یک فرد؛ تا جایی که فردی تا حد خدا بودن نیز بالا می بردند و اگر بگوید ماست سیاه است قبول می کنند!

آقای خاتمی شما 8 سال با بهترین شعارها و در موقعیت بسیار عالی و با پشتوانه ای   از بیشترین  رأی در تاریخ سیاسی انقلاب ، خود را آزموده اید!

آقایخاتمی! جنابعالی عروس تازه انتخابات نیستید!

آقای خاتمی! چه شما کاندیدا شوید و بیائید؛ و چه دوستانتان بیایند؛بدانید که با این قانون اساسی کاری از پیش نمی برید.

این قانون اساسی یک رَجُل سیاسی مثل احمدی نژاد می خواهد.

والسلام علی من اتبع الهدی!

تهران/25دی 1387

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

———————————————

بایگانی

دسته‌بندی