You are currently browsing the tag archive for the ‘امام خمینی’ tag.

چند سال پیش (سری دوم)

در 10 شماره نقبی زدیم به تاریخ گذشته،ازحوادثی که منجر به انقلاب شد و رویدادهایی که در تاریخ انقلاب بهمن 57 بوقوع پیوست.

در 10 شماره دوم 5قسمت به هاشمی رفسنجانی و 5قسمت بعد به دهه60 که همچنان ادامه خواهد داشت،پرداختیم.

دیدگاه واطلاع و حضور نویسنده در قبل و بعدازانقلاب در انتخاب موضوع و ترتیب  وگزینش ها دخالت داده شده است.سعی ما در استقلال، بی طرفی و امانت داری است.واین تمام نقل وقول ها واتفاقات نیست.

مجموعه  دوم ده شماره بعدی چند سال پیش در اینجا تقدیم خوانندگان می شود.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

چند سال پیش(11)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(1)سیاست خارجی، جنگ و«مک فارلین»

 روزنامه اطلاعات،12آبان1361(نطق پیش ازدستور):

تاصدام هست کلمه صلح را بکارنبرید.اگرحقوق ما را بپردازند،آنچه مطرح است متارکه جنگ است و آن هم درصورتی است که در شرایطی باشیم که تمام حقوق مستضعفین منطقه و مخصوصاملت عراق تامین شده باشد.(نقل از نشریه شماره 47رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

11دی1363(سمینارفرماندهان نیروی زمینی):

من پیش بینی می کنم که مادرگیریهای طولانی و همه جانبه با استکبارخواهیم داشت؛و اگر ما به عنوان حکومت سایه امیرالمومنین(ع)بخواهیم در دنیا باشیم هیچگاه این قدرت های ظالم  با ماسازگارنخواهند بود.اگر روزی آمریکابه ماتمایل نشان بدهد،دو دلیل دارد:یا از ترس است و یا اینکه احساس می کندمادست ازمبارزه برداشته ایم؛درغیراین صورت هیچگاه سازش بین دیو و فرشته و آب وآتش امکان پذیرنیست.

(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

14اردیبهشت1364(دردیدارباگروهی از رزمندگان):

عراق امروزبه مراتب ضعیف ترشده است.این منظقی نیست که حالاحرفمان راپس بگیریم شمادرنظربگیریدحالاکه عراق ازداخل هرروزازطرف ماتهدیدمی شود،آیادرست است که ازحرف خودمان تنزل کنیم؟آنها اگر ما و شما را می شناختند اصلا این توهمّات و توقعات را نداشتند.حالاکه ما کنارجاده بصره و بغدادهستیم و موشک های ما می تواند بغداد را بزند چرا باید اظهارضعف کنیم؟مابرسرحرف خودمان این همه شهیددادیم و این همه مرارت کشیدیم و این غیرمنطقی است که تغییرموضع از روی ضعف بدهیم. حالا که ما ازهرلحاظ قدرتمندهستیم.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30اردیبهشت1364(دردیدارباوزیرامورخارجه عربستان):

همانطورکه گفتم بدون آنکه حرب بعث که مسئول این جنگ است کیفرببیند وحقوق حقه مردم ایران داده شود،راه دیگری وجود ندارد و هر راه دیگری موردقبول ما نمی باشد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 8رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی3تیر1364(درپایان سفربه لیبی):

وقتی که چندنفرتعدادی ازآمریکائیهارابه خاطرآزادکردن دوستان خوداززندان صهیونیستهاگروگان می گیرندآنهاراتروریست می خوانند،ولی دیگرآن زمان گذشته است که اسرائیلی ها به جنوب لبنان بیایندوهزاران مسلمان راگرفته و زندانی کنند،درحال حاضرمسلمانان جهان به این نقطه رسیده اندکه اگرآمریکا،انگلیس، فرانسه و ایتالیابخواهنددخالت کرده و نیرو پیاده کنند آنها درکامیون های پر از موادمنفجره می نشینند و لبنان را به جهنمی از آتش آنان تبدیل خواهندکرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 10رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،5مرداد1364(دردیداربامشاوررئیس جمهوری غنا):

اگر جنگ بما تحمیل نشده بود،بخشی از مخارج جنگ را در دنیا صرف مبارزه با سلطه گری می کردیم با وجود این مشکلات ما از یاری کشورهای جهان سوم دریغ نکرده ایم و درحدتوان خود درجهت اهداف خود این مسئله را دنبال خواهیم کرد.

(نقل از نشریه داخلی شماره  11رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

13مهر1364(نمازجمعه)

اسرئیل را اگر بخودش واگذار کنیم،یک وجب از زمین فلسطین را به فلسطینی ها نخواهد داد، تا حقیقتا زور بالای سرش نباشد،تا بمب بالای سرش نباشد،تا بمب در مقابل خانه شان منفجر نشود، یکوجب رمین را به فلسطینی ها نخواهند داد و از این روند صلح هم ناراضی نیستند،برای اینکه روندصلح داردتفرقه در دنیا می اندازد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 13رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آبان1364(درمراسم آئین تحلیف دوره سیزدهم آموزشگاه افسری):

آنان که می گویندبایدجنگ رادراین مرحله متوقف کنیم،نادان هستندزیرا پایان جنگ در این مرحله باعث احساس قوت دشمن می شود و فشار را بیشتر می کند.تقاضای صلح ازسوی دشمن درشرایط قوت ما است.

(نقل از نشریه داخلی شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه کیهان،23آذر1365:

پس ازافشای تلاش آمریکابرای نزدیکی به ایران دولت ریگان می خواهدقضیه را به سلاح منحرف کند.ما آنقدر نیازمند اسلحه نیستیم که مجبور باشیم به خاطر اسلحه با آمریکا آن جورحرف بزنیم.

روزنامه کیهان،2دی1365:

در زمان مناسب در باره سفر مک فارلین منتشرمی شود.در زمان منتاسب فتوکپی پاسپورت های افرادی که همراه مک فارلین به ایران سفرکرده بودندمنتشر می شود. و احتمالا اسناد دیگری نیزبه موقع و درصورت نیاز در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد.

روزنامه کیهان،8بهمن1365:

مک فارلین پیام هایی برای رئیس جمهوری و نخست وزیر و من آورده بود که ما قبول نکردیم.درمورداسلحه چندکلت کمری به عنوان هدیه فرستاده بودکه آنهاراقبول نکردیم.قضیه کتاب مقدس هم بعدازسفرمک فارلین بوده است.چیزهای دیگری هم فرستاده بودندکه در موقعی که لازم باشد آنها را ارائه خواهم داد.

روزنامه سلام،18خرداد1370:

انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی را در منطقه بخشکانیم.انتقام خون های مقدس شهدا آن است که حرمین شریفین را از وجود خبیث حکام سعودی پاک شود.

روزنامه همشهری،13آبان1381:

درهمان قضیه مک فارلین ازهمان لحظه اول امام درجریان بود.یعنی قبول داشتندکه ما از آنها تسلیحات بگیریم.

یکبار دولت شهیدرجایی گفته بود ما با ملت کار داریم،نه دولت ها.وقتی امام این را شنیده بود فرموده بود این چه حرفی است که می زنید؟درجلسات خصوصی ما در آن دوران تصمیم گرفتیم که در سیاست خارجی برای خودمان مشکل درست نکنیم.بعدازحادثه حج حتی بعد از اینکه امام گفتند ازصدام بگذریم، از عربستان نمی گذریم،ما را جمع کردند و گفتند بروید و مساله حج راحل کنید.

چند سال پیش(12)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(2)اقتصاد

روزنامه جمهوری اسلامی،20آبان1360:

یک توقیف بی جا،یک شعارمی دهندتوی دادگاه انقلاب،اطراف دادگاه انقلاب،رئیس دادگاه، انقلاب را،یا قاضی راتحت تاثیرقرارمی دهندکه این سرمایه داررابگیر،حالااین سرمایه دار را گرفتن آسان است،اینکه هست وداردکارمی کندشما این رامی گیرید،درسراسرکشورکبریت می کشید به اقتصادکشور.

(نقل از نشریه شماره  28رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی(نظق مجلس)23اسفند1360:

فروش کارخانه هاتزی است که دولت روی آن کارمی کندوبنانداریم که آنهارابه پولدارها بدهیم.مامی خواهیم کارخانه هارابه مستضعفین بدهیم تا آنهابا کمک گرفتن ازدولت، کارخانجات رابگردانند.

(نقل از نشریه شماره 36و37رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص243،1ا(نمازجمعه)ردیبهشت1362:

خطرمهمی که اینگونه اصلاحات(اصلاحات اقتصادی)راتهدیدمی کنداین است که طبقه ثروتمند به خاطرامکانات مالی شان پست هاومقامات را بدست بگیرند و بانفوذ درمراکز قانونگذاری و اجرایی دوباره رشته هارا پنبه کنند.

کتاب در مکتب جمعه،ج5ص238(نمازجمعه)،2دی1361:

درموردبانک های خصوصی و وابسته به بیگانگان که منجربه ایجادبانک خصوصی درزمان پهلوی شد:

در زمان پهلوی خُرده خُرده بانک های خصوصی شروع می شود…امروزبانک لازم است.عمده بحث برسرشیوه عملکرد بانک است…این پول هایی که یک جاجمع می شودخیلی قدرت عظیمی است.بانک هامی توانندخط بدهند.مثلا بگویندخیلی خوب مابه کسانی که مثلا یخچال وارد کنند،وام می دهیم.یکدفعه صنعت یخچال مملکت را می شکنند.متاسفانه دردوران حکومت پهلوی برای ما بدترین وضع  از این جهت پیش آمده بود.سرمایه داران وابسته بانک تاسیس کرده بودند و به میل خودشان و به سیاست خودشان و با تعلیم اربابانشان سیاست کشور را می گردانندند.

6بهمن1363(دردیداربا اعضای حزب جمهوری اسلامی):

مابنانداریم که واحدهای صنعتی که حاکمیت سرمایه رادنبال می کنندودرخط سلطه اقتصادی هستند،امور را اداره کنند.ازطرفی هم نمی خواهیم که کارها همگی دولتی بشودوباصطلاح دولت سالاری پیش بیایددراینجا است که وظیفه بنیاد مستضعفان روشن می گردد.

شمامی توانیدحرکت های بزرگ اقتصادی را انجام بدهیدوطرح های عظیمی را پی ریزی  کنید.بسیاری از کارها است که باید دولت انجام بدهد و از طرف دیگر نباید سرمایه های هنگفت در اختیار بخش خصوصی قرار گیردکه اهرمی علیه دولت داشته باشند.

پیشرفت های مادر زمینه صنایع کشور در دست مردم است. جریان تجارت خارجی دیگر آنچنان نیست که هرسودطلبی بتواند فورا میلیونر بشود.در جریان کشاورزی دیگر یک وابسته به رژیم نمی تواند امتیازات کلانی برای تصاحب زمین و حفر چاه و غیره بگیرد.تجارت داخلی نیز بنحوی تغییرکرده که دیگر سود سرمایه بخش های خصوصی که دربانک سپرده شده بود مثل آب روان، از هستی مردم استفاده  نمی کندتا سرمایه های آنها بدون زحمت  به سرمایه های مضاعف تبدیل گردد.

(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،6شهریور1364(دردیداربامدیران صنایع کشور):

آقایانی که حمایت ازاین سرمایه داران می کنندمی گوینداین به نفع مستضعفین است که این کارخانه دردست این ثروتمندی که مدیرخوبی است باشدکه تولیدافزایش یابد،کارگران هم بالاخره دراین بین چیزی بدست می آورند،این می شوداضافه تولیدبه قیمت غصب و استثمار. ولی این رفاه، هیچ وقت رفاه واقعی وحمایت ازمستضعفان نمی شود.حمایت ازمستضعفان این است که خودشان حاکم باشندبرمقدرات خودشان.

(نقل از نشریه داخلی شماره 12رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه سلام،29خرداد1372:

من خودراوقف انقلاب کرده ام.من چشم اندازآینده را بسیارروشن می بینم ودرآینده مشکلات ارزی نداریم.مادرآینده نه مشکل ارزی داریم،نه مشکل مواداولیه  ونه موادغذایی ونه مواد دارویی.

محمد شوری (نویسندنه و روزنامه نگار)

23فروردین93

چند سال پیش(13)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(3)سپاه،روحاتیت و ولایت فقیه

19دی1363(در دیدار با نماینده حضرت امام فرماندهان پایگاهها،تیپ ها،لشگرها و مسئولین واحدهای منطقه مرکزی):

ماکسانی را در سپاه می شناسیم که ازهمان روزهای اول تشکیل سپاه تاکنون درسطح یک سپاهی ساده ماده اند.اینها از عناصربرجسته بوده اندخوب فهمیده بودندکه کجاباید کار کنند. آمادگی فداکاری و میل بکارکردن برای رضای خدا در آنان آشکاراست.خیلی از هم درسی ها و همکارهایشان تاکنون نماینده مجلس اند و صاحب منصب دیگر شده اند ولی اینها موقعیت خود را درهمین حد ساده زندگی کردن حفظ کرده اند.

امروز زندگی یک سپاهی درسطح یک کارگرساده می باشد. و از مسکن و ترفیع شغلی و درجات کاری خبر ی نیست و هیچ مشوق مادی برای آنان وجودندارد.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

18اردیبهشت1365(دردیداربامسئولین حفاظت واطلاعات سپاه):

درشرایطی مثل کشور ما،دشمنان جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ درنهادی همچون سپاه خیلی سرمایه گذاری کرده و برای اینکار ازجاهای دور شروع می کنند.ممکن است مثلا یک بچه ای را بپرورانند و وی را بصورت آدم مقبولی وم طلوبی واردجریان کنند.(نقل از نشریه داخلی شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه آیندگان،6خرداد1360:

اویل انقلاب اختلافاتی به این شکل وجودنداشت.(اختلاف نظری گروهها واشخاص با روحانیت)حتی در مجلس خبرگان نیز آنچنانی وجودنداشت.اما به محض اینکه اصل ولایت فقیه در مجلیس خبرگان به تصویب رسید ناسازگاری با روحانیت آغازشد.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره17،رویدادها وتحلیل).

روزنامه سلام،12خرداد1370:

بدترین غیبت،غیبت هایی است که بعضی آقایان مقدسین می کنند. اول آدم را کافر می کنند و بعدبدی هایش را می گویندتابگویند ماغیبت مسلمانان رانمی کنیم.

کتاب در مکتب جمعه،ج6ص106؛6اسفند1361ک

باهمین رساله های موجود،باهمین ها احکام اولیه اسلام،بدون نیازبه توسل به احکام ثانویه،بدون نیازبه حق حکومتی،اگر اسلام را اجازه بدهند،ما درست اجراکنیم،ما در این مملکت دیگر محتاج نخواهیم داشت،ما در این مملکت فقیر به آن معنا نخواهیم داشت، نیازمند نخواهیم داشت.

روزنامه جمهوری اسلامی،7مرداد1364:

ازکارهای پر زحمت ما این است که باید با فقه مان که در مدرسه ها نوشته شده و دور از واقعیت زندگی است کارکنیم و چنین فقهی بی نقص نیست؛فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود.این فقه می تواند فقه بسیارمحکمی باشد.

روزنامه جمهوری اسلامی،(نمازجمعه)9مرداد1361:

بعضی ازدوستان مافرموده بودندکه ایشان(هاشمی رفسنجانی)فتواهای شاذ(کمیاب)رانقل می کند(دراقتصاد)اگرفتواهای محقق حلی و علامه حلی و ابن ادریس و شهیدثانی و شیخ طوسی دربعضی ازکتبش شاذ است و انسان کمونیست می شود،اگر این فتواها را نقل کند، من دیگر چیزی برای گفتن ندارم.(نقل از نشریه شماره 27رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

چند سال پیش(14)هاشمی رفسنجانی در چند سال پیش(4)آزادی و مطبوعات

 روزنامه جمهوری اسلامی،25فروردین 1360:

دررابطه با توقیف روزنامه میزان،من چون به مشروعیت و صداقت قوه قضائیه اطمینان دارم. فکر می کنم وظیفه خودشان را انجام داه اند و اگر ثبات حکومت قانون باشد،شانتاژنکنیم،قوه قضائیه مفسرقانون وتشخیص دهنده است و ما نباید باشلوغ کاری نگذاریم که قانون اجرا شود.(نقل ازنشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران شماره19رویدادها وتحلیل).

روزنامه جمهوری اسلامی،28مرداد1376:

به اعتقادمن،هم به نفع جامعه وهم به نفع مطبوعات است که فضای «تمیزحق وباطل»توسط مردم درکشوروجودداشته باشد.دراین فضامقداری قربانی خواهیم داد.اماقربانیانی که درمحیط خفقان وسانسورورمزگویی به وجود می آیدخطرناک ترخواهد بود.گاهی این جریان تبدیل به موج می شودوهمه چیز را باخود می برد.

روزنامه کیهان،11/خرداد1370:

اگرکسی انتقادداردقطعابایدبیان کندواگرماراه انتقادراببنیدیم،خیلی ضررمیکنیم.قطعاجلوگیری ازانتقادمنجربه دیکتاتوری می شود.قطعابایدراه انتقادبازباشدوانتقادباید آزادباشد.

 روزنامه کیهان،13اردیبهشت1365:

ماالان افرادی رامی بینیم وهرقدرنصیحت می کنیم وازطریق تقوا می خواهیم به این محیط سالم  برسانیم،هنوزیک مقاومت هایی منفی هست وخانم هایی متاسفانه پس ازهفت سال ازانقلاب هنوز به این راضی اند که مقداری از موهایشان بیرون باشد.تابحال با این طورافرادخیلی با نصیحت وموعظه برخورد کرده ایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیه را دارد ودربعضی مغازه ها این گونه مسائل ترویج می شود ودربعضی ازادارات هنوز خوب مراعات نمی شود واینهاخطرناک است وفکرمی کنم که پس ازهفت سال،تمحل  ماهم تمام بشود. مردم حزب الله چندبارطغیان کردندودیدیدکه درخیابانها ریختند وازهمین تریبون نمازجمعه وزیرکشور ودیگران خواهش کردند وبه آنها وعده دادیم …

روزنامه رسالت،13اردیبهشت،1365:

اردوگاههای خاصی برای عوامل فساد وبی حجابی ساخته می شود.مردم حزب الله تابه حال چندبار طغیان کرده وبه خیابان هاریختندوماجلوی آنهارا گرفتیم.ولی حالا مثل اینکه مقداری خشونت لازم است.

7اردیبهشت1364(دردیداربامدیران ومسئولین برنامه ریزی صداوسیما):

جامعه مابخاطررشدی که پیداکرده معمولاموافق صحنه های بی اثرفلان تیم اروپایی که ممکن است دربین عده ای جوان که آدم های بدی هم نیستندطرفدارداشته  باشد امااکثریت جامعه که انقلاب کرده اند وباانقلابی هستند اگر آنرانبینندحرفی ندارندوچیزی کم نمی آورند.

(نقل از نشریه داخلی شماره  8رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

18آذر1364(درسمیناربررسی ابعادگسترش وتعمیق انقلاب فرهنگی):

ازلحاط اخلاقی آنهامی خواستندآدمهای ضداخلاقی وفاسدرادرآموزشگاههابپذیرند،اماانقلاب فرهنگی می گویدکسانی باید درس بخوانندکه انسانند،دردطبقات محروم رامی فهمند و در جهت رفع مشکلات جامعه گام برمی دارند.مثلاکسانی که الان درکاروان های راهیان کربلابه طرف جبهه ها حرکت می کنندودرجبهه می جنگند،اینهاکسانی هستندکه چنانچه درس یخوانند باجان ودل درخدمت مردم جامه خودقرارمی گیرندومسلما اینهاارججیت دارند.

(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

کتاب درمکتب جمعه،ج6ص نمازجمعه؛6،24دی 1361:

خطاب به ایرانیان خارج ازکشور:این توفیق جبری است برای شماکه دراین کشورزندگی کنید،گناه نکنید،جنایت نکنید،فسادنکنید،خودتان خانواده هایتان درمعیارهای اسلامی زندگی کنید…شماازشهوترانی وعیاشی وبی بندباری چه طرفی بسته اید؟ولی البته آنهایی که مخالف باجمهوری اسلامی اند،مخالف نظامند،ضدانقلابند،این که هیچ برایشان چاره ای نیست جزهمان بدبختی که الان رفتندبایک مشت بدبخت درخارج ازکشور…

کتاب درمکتب جمعه،ج5ص190(نمازجمعه)،12شهریور1361:

یک وقت صحبت این بودفلان کس مثلا عامل شاه بود،شکنجه گربود،وفاسدبوده،ودرگذشته چه کرده بودآنهایک مسائلی بودکه گذشته وحتی ممکن است آنهایی که به نحوی تنبیه شده اندیک روزی اینهارابرگردانیم وکاربه آنهابدهیم. 

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

5اردیبهشت 93 

چند سال پیش(15)هاشمی رفسنجانی بهرمانی در چند سال پیش(5) گروهها، افراد،خامنه ای ومنتظری

 روزنامه جمهوری اسلامی،1تیر1360:

درروزهای قبل ازانتخابات ریاست جمهوری،آقای بنی صدرگفت: به نظرمن تنها کسی که غیراز من درمیان مردم رای دارد آقای مسعود رجوی است.این جمله،جمله ساده ای نبود و دلالت بر یک قرارداد استراتژیک بین اینها می کردکه امروز ما نتیجه آن را درخیابان های تهران و شهرستانها می بینیم.(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

اختلاف ما با  آقای بنی صدر در سه مورد خلاصه می شد:اول ولایت فقیه که آقای بنی صدر این را قبول نداردودربحث هایی که در مجلس خبرگان داشتیم ایشان با صراحت می گفت این اصل را قبول ندارم ودیکتاتوری است.براین اساس ما با ریاست جمهوری ایشان مخالفت کردیم…مساله دوم ..مصوبات مجلس را باید شورای نگهبان تاییدکندواین مورد را آقای بنی صدر وهمفکرانشان این اصل را قبول ندارندوهمانطورکه شنیده ایدایشان درسخنرانی هایش گفته است که من بزرگترین اندیشه قرن هستم ومساله سوم افرادناشناخته وکسانی که پای بندبه اسلام وانقلاب نیستنددورایشان راگرفتندودفترهماهنگی تشکیل دادندوروزنامه انقلاب اسلامی انتشاردادندواین مساله مورداختلاف ما بود.ایشان مرتبامارابه قدرت طلبی وانحصارطلبی متهم می کردوسعی داشت نمام مسایل رادرپشت پرده نگهداردبااین که مرتبا شعارمیدادمن حقایق را بامردم درمیان می گذارم.

آقای بنی صدرصریحادرمحضرامام گفت:من شورای نگهبان را قبول ندارم یکطرفه قضاوت می کنند. امام فرمودند تو(بنی صدر)خیال می کنی که این 11 میلیون آرای توست؟ مردم مسلمانند اگر بفهمندمرجعشان این آرا را نمی خواهد،تو500هزار رای هم نداری.چون آنها که برخلاف ما رای می دهند همین بی دینهاهستندوآنهادرانتخابات ریاست جمهوری به شمارای ندادند. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

 دریکی ازجلسات امام خیلی ناراحت شدند.امام خطاب به بنی صدر گفتنداگر بخواهی اینطورباشی دستورمی دهم توی همین خانه حبست کنند وتایکسال نمی گذارم بروی بیرون.خیال نکنی می گذارم بروی اروپا مقاله بنویسی.همینجا نگهت می دارم تاکشور آرام شود. .(نقل از نشریه شماره 14رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،13تیر1360(نمازجمعه):

(درجلسه ای با حضور آقای رجایی و مهندس بازرگان و آقای بنی صدر)،امام به (بنی صدر) گفتند تواین گروهکهای منافق رامسلح کردی،(بنی صد)گفت:خوب من اسلحه دادم خودشان را حفاظت کنند،جانشان حفظ بشود،امام فرمودندمگرتومسئول جان آنهاهستی،به درک که جانشان درخطرباشد،اسلحه مسلمانها رامی دهی به کی؟به محارب؟(نقل از نشریه شماره 20رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه جمهوری اسلامی،نطق مجلس،17مرداد1360:

ولایت فقیه،فرماندهی کل قوا،حکومت خط خالص اسلامی وگنجاندن سپاه پاسداران درقانون اساسی،رسواکردن ملی گرایان درمقابل شکستن بت بنی صدرازجمله اقدامات شهید آیت است. (.(نقل از نشریه شماره 22رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

8دی163درجمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی:

من و آقای خامنه ای ازسالهاپیش باهم بودیم.اززمان دزس آقای دامادویک سفرکربلاکه باهم رفتیم ودرمبارزات هم درکنارهم بودیم.آنموقع هروقت من دسترسی به آقای خامنه ای نداشتم احساس ضعف می کردم.الان هم همینطوراست.هرچه زمان می گذردایمان من به ایشان بیشترمی شود.ایشان یک عنصربرجسته باسواد،مجتهدمخلص وبسیارارزنده هستند. (نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

26دی1363(دردیداربااعضای فدائیان اسلام):

فدائیان اسلام مردم را به صحنه می کشاندندوزمانیکه مردم تجمع میکردندآیت الله کاشانی سمبل بسیارمناسبی بودچراکه ایشان یک شخصیت باسوادمتدین ودارای سوابق خوب بودند و لیبرالهاکه آمدند فکر کردندحالاکه کارها درست شده اول شر اینها را را از سرخودکم کنند و بعدسراغ کارهای دیگر بروند و هیچ امتیازی هم برای این آقایان قائل نشدندوحتی آنان را هم سرکوب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 4رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

10بهمن1363(دردیداربامعاونین سیاسی وزارت کشور):

ملی گراها ولیبرالهاکه طیف وسعی بودندسردرآخورغرب داشتند.اینها اصولا بدیگران ونیروهای انقلابی سهمی  در اداره کشورنمی دادند.در اولین کابینه  آنها ما تنها توانستیم دو پست غیر حساس را به آنهاتحمیل کنیم.(نقل از نشریه داخلی شماره 5رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

19بهمن1364(نمازجمعه):

لیبرالهاوآنهائی که وابستگی روحی به تمدن غربی دارندوالبته هم ریشه دریکی ازاین جریانات دیگر دارند و لیبرال بی خودنگفته نمی شود،یاریشه اش سرمایه داری است یا الحادیست یا همان اخلاق و بی بندوباریست یا انواع دیگریست منتهی شعار روشنفکری می شود و وقتی که تحلیلش کنیم،دریکی از اینهاهستند.اینهاباهرچه که زحمت برایشان درست کند،مخالف هستند.نمی توانندجنگ را تحمل کنند،خاموشی رامشکل تلقی می کنند،نمی توانند کمبود سوخت را قبول کنند،نمی توانندجیره بندی را قبول کنند،آنهابرایشان دردسرست.(نقل از نشریه داخلی شماره 17رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران) 

6آذر1364(درمصاحبه بارادیو وتلویزیون):

آیت الله العظمی منتطری برجستگی خاصی دارندوآن هم شرایطی است که مردم تشخیص دادنداین برجستگی را ازلحاظ آگاهی های وسیع سیاسی،اجتماعی علاوه براجتهادوشرایط عمومی مرجعیت است که ایشان خصوصیاتی دارندکه دردوران مبارزه شان کسب کرده اندکه این برجستگی را فقهای دیگری که وجود دارد وصلاحیت مرجعیت دارند،دارا نیستند.این جهت هم مورد قبول بودکه البته به آن صورت بحث نشد.فقط ما این جمله را اضافه کنیم مجلس خبرگان این انتخاب را صائب می داند. یعنی مردم درست انتخاب کردند.(نقل از نشریه داخلی شماره 15رویدادهاونحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

30دی1364(دردیدارباجمعی ازنمایندگان برگزاری اجلاس ستادبزرگداشت مقام معلم):

من به آینده جمهوری اسلامی درسایه مرجعیت آیت الله العظمی منتظری خیلی امیدوارم. ایشان باطرزتفکرمبانی فکری ای که دارند در این مرحله شکل گرفتن حکومت اسلامی که قرار است مبانی اسلامی درجامعه پیاده شود،امیدماهستند.یک طرزتفکرفقهامثل ایشان در این مرحله می تواندبسیارکارسازباشد.درمساله زمین،درنفس ولایت، حکومت،وجوه شرعیه، خمس، زکات،مسائل مالیاتی و بسیاری ازمسائلی که امروزه دردنیا مطرح است نظرات بسیار نیرومندی دارند.تفاوت ایشان بابعضی ازفقهای عظیم الشان دیگر دراین است که ایشان یک قدم بیشتر از دیگران درجامعه بوده اند و با واقعیتها و نیازهای جامعه و اجتماع ما مانوس تر بوده اند. لذا این انس و درک به فهم مبانی منتهی می شود.(نقل از نشریه داخلی شماره16 رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران).

25تیر1365(درضیافت شام به افتخاراعضای مجلس خبرگان):

ما امیدواریم که درحیات خود از رهبری موجود جدا نشویم.اما باوجود قائم مقام رهبری انشاء

الله استحکام رهبری همچنان حفظ خواهد شد.زیرا بحمدالله تمامی شرایط رهبری در وجود آیت الله العظمی منتظری جمع است و ایشان از اعتبار بسیاربالایی برخوردارند.(نقل از نشریه داخلی شماره 22رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران). 

 روزنامه کیهان،20فروردین1368:

اینکه چیزی بنام تنازع قدرت درکشور درانقلاب ما وجود داشته باشد این ادعامال کسانی است که این انقلاب را نمی شناسند.قطعا ایشان(امام خمینی)علاقه شان به آیت الله منتظری از لحاظ عاطفی درکل این کره زمین شماره یک ونمره یک است.

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

9اردیبهشت93

چند سال پیش(16)دهه 60…(1)

طاهر احمد زاده:

اسفند1359

«شماکه اینقدرامام امام درآورده اید،فردابه جای امام چه می خواهید بگذارید؟ چرارشدشخصیت راازمردم می گیرید؟چرانمی گذاریدمردم روی پای خودشان حرکت کنند؟

ارتباط امام بامردم،نه احساسی آن قطع نشده که مردم می روند ومی آیند،این ارتباطات تحلیلی وسیاسی،این هادرانحصارکانال خاصی ذرآمده.به امام گفتم که بدانید بااعلامیه وراه پیمایی،مسائل بعدازانقلاب رانمی شود حل کرد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

آیت الله یوسف صانعی:

8فروردین 1360

«شورای نگهبان مفسرقانون اساسی است.شورای نگهبان درمقابل دویست رای مجلس،رایش قاطع است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

احمدصدرحاج سیدجوادی:

روزنامه انقلاب اسلامی19فروردین1360

درباره توقیف روزنامه میزان:«به نظرم طلیعه ایجاداختناق برمطبوعات بخوبی ملاحظه می شود»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

شمس آل احمد:(درباره توقیف روزنامه میزان):

روزنامه انقلاب اسلامی22فروردین1360

«به این میزان داران،به آنهاتبریک می گویم؛موضع گیریشان راکه به اینجاانجامیده بهتون تیریک می گویم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

علی اصغرحاج سیدسیدجوادی:

پیام جبهه ملی19اردیبهشت1360

آیاهرگزشنیده ایدکه جانشین پیامبربزرگ اسلام درجواب کسی که به او گفت: اگر کج بروی بااین خنجرراستت خواهم کرد،اورادشمن اسلام ودشمن اقتدار و حاکمیت شرعی خودقلمدادنماید؟»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی20اردیبهشت 1360

«مبادآنکه مردم دراین میهن ملجاء وپناهی برای فریادرسی نیابندوبناچاربرای تظالم ودادخواهی به مراجع بین المللی متوسل شوند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حبیب الله پیمان:

روزنامه اطلاعات21اردیبهشت1360

افرادوگروههای غیرمسئول هم اکنون دربرخی شهرهاوبرخی نقاط تهران و هر جا که بتوانندبی اعتنابه ضوابط قانونی واعلامیه دادستانی به حملات خودبه افراد، احزاب و گروه های قانونی ادامه داده و آنها را موردضرب وشتم وایذاء وقتل قرارمی دهند».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

ابوالحسن بنی صدر:

روزنامه انقلاب اسلامی23اردیبهشت1360

«به عنوان رئیس جمهورمنتخب شما،هشدارمی دهم که اگردربرابرتمایل به استقرار استبداد نایستادید،استبداد برسشمامسلط خواهد شد و دمار از روزگار شما درخواهدآورد».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی:

روزنامه جمهوری اسلامی23اردیبهشت1360

نودوسومین اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درپیرامون دادگاه امیر انتظام انتشار یافت.

درقسمتی ازاین اطلاعیه آمده است:

«می دانیم نخستی کسی که اسنادراریرسوال کشید،تیمسارمدنی بودکه اینک همراه اویسی،بختیار،نریه،اشرف وذیگران به توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مشغول است…

اگردادگاه های انقلاب خدای ناکرده تحت تاثیرتبلیغات وجوسازی هایی که …اگر مردم شهید پور تحت تاثیر مظلوم نمایی ها،دروغ پردازی های اینان قرار گیرند و آنچنان که قانون وشرع حکم می کنداینان به مجازات نرسند،آنوقت از همین نقطه انحراف درجامعه انقلابی مان آغاز می شود».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

حجت الاسلام معادیخواه:

روزنامه میزان،23اردیبهشت1360

«بنده معتقدم آقای بازرگان دچاریک اشکال اساسی است که نمی توانددرست مسائل رابفهمد،نمی توانددرست قضاوت بکند،نمی توانددرست شهادت بدهد در مسائل».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدمنتظری:

روزنامه جمهوری اسلامی،27اردیبهشت1360

من اعلام می کنم اگرگفتن این حرفهادیوانگی واختلاس حواس است، بگذار تا همه بگویند.به حضرت رسول(ص)همه می گفتنددیوانه».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمدجوادحجتی کرمانی:

روزنامه آیندگان27اردیبهشت1360

«درمجلس نبایدرساله عملیه راتصویب کرد.لایحه قصای خودتصویب شده خدایی است، ولی بایداجرای حدوددریک جامعه اسلامی صورت گیردوباتوجه به این که رهبر انقلاب وآیت الله منتظری فرموده اندهنوزجامعه مااسمااسلامی است و عملا اسلامی نشده بنابراین اجرای این حدودبایدبه تعویق افتد.

ما هنوز آن رافت و عطوفتی که پیامبر وائمه داشتندبه مردم نشان نداده ایم و می خواهیم قصاص اسلامی رااجراکنیم.به نظرمن این ازنظرسیاسی وجامعه شناسی بدترین روش است».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،دفترسیاسی سپاه پاسداران،ش16).

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

17/ اردیبهشت1393

 چند سال پیش(17)دهه 60…(2) 

علی اصغرحاج سیدجوادی:اعلامیه بتاریخ 12اسفند1359:

«آیاوقتی پزشک معالج آقای خمینی بدون احرازسوابق و صلاحیت شغلی هم به ریاست دانشگاه تهران می رسد وهم به مقام وزارت علوم ارتقا می یابد ما حق نداریم به یاددکتراقبال پزشک مخصوص قوام السلطنه ودکترایادی پزشک مخصوص آریامهر مخلوع بیفتیم وبه مقایسه بنشینیم».

«…تاآنجایی که سراغ دارم آریامهرتامدتی توانست این قلم راممنوع کند اما هرگز قادربه شکستن آن نشد؛اما اگر قدر قدرتها این توانایی را دارند این گوی واین میدان»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش،15دفترسیاسی سپاه پاسداران)

مهدی کروبی(روزنامه میزان،12اردیبهشت 1360):

درمواردی مامردمرادرجریان حقایق قرارنمی دهیم.وکتمان حقایق می کنیم. مصلحت اندیشی می کنیم.ازچاله به چاه می افتیم.

روابط مشکوکی این روزهاهست.رفت وآمدهایی که هست،آیا حسن شریعتمداری چه می کند؟محمود قمی چه می کند؟اینها کجا می روند و می آیند؟ اگراین مسائل بامردم مطرح شود،طبیعی است که مردم درجریان قرارمی گیرند وخوب هم می توانند توطئه هاراخنثی کنند.حقیقت این است که مردم درجریان قرارنمی گیرند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

سیدحسین خمینی:(پیام جبهه ملی،19اردیبهشت1360):

«فاشیستی که الآن درکشورماحاکم است،فاشیستی است خطرناکتراز فاشیسم گذشته.اگراین استبداددرایران حاکم بشود،استبدادجدیدی که رنگ دینی بخودگرفته است،استبدادی است بسیارخطرناکترازاستبدادشاهی»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 15،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

احمد خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،24اردیبهشت1360):

«من صریحامی گویم،موضعگیری اخیربرادرزداه ام«حسین آقا»راقبول نداریم. و با حرفهای ایشان مخالفم.صحبت های ایشان به خودشان مربوط می شودونه تنهابه امام مربوط نیست که به من هم مربوط نمی شود،ولی این نبایدموجب شودتامابدون هیچ دلیلی بگوئبم ایشان به فلان گروه ودسته وابسته است.نه ایشان به هیچ گروهی وابسته نیست.ایشان یاعصبانی شده است واین مسایل تندرابیان داشته است ویافکرکرده وبه این نتیجه رسیده است…من باموضعگیری های عموی عزیزم حضرت آیت الله پسندهید مخالفم ودرعین حالیکه شدیدابه ایشان احترام می گذارم».

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

 خبرگزاری پارس:24اردیبهشت،1360:

مشهد:«گروهی بنام حزب الله برای چندمین بارمراسم نمازمغرب وعشادرصحن مسجدگوهرشادراکه به امامت آیت الله قمی برگزار می شودبه تشنج کشیدند.این تشنج پس ازانتشارمتن مصاحبه آیت الله قمی آغازشده است.آن عده که شعارمی دادندمرگ برضدولایت فقیه،درمقابلشان،عده ای از طرفداران قمی صلوات می فرستادند.که آیت الله قمی از مسجدخارج شده وبا اتومبیل که پلیس آنرااسکورت می کرد از محل دورشدند»

(نقل از:رویدادهاوتحلیل،ش 16،دفترسیاسی سپاه پاسداران)

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

25اردیبهشت1393

چند سال پیش(18)دهه 60…(3)

ابوالحسن بنی صدر(روزنامه انقلاب اسلامی،2خرداد1360):

«من نامه شان را خواندم(نامه مجاهدین خلق)نوشته اندکه آماده انداسلحه شان راتحویل بدهند،منتهاگفته اندتضمینش چیست که باماقانون اجرابشود.خوب من چه جوابی بدهم»(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران).

خبرگزاری پارس،9خرداد1360،جهرم:

«به هنگام رسیدگی به پرونده 5نفر از دختران هوادارمجاهدین خلق به اتهام فروش نشریه مجاهد در دادگستری جهرم،گروهی با شعار حزب الله به دادگستری هجوم برده و مانع کاردادگاه شدند.گفته می شود این عده خواستار محاکمه دختران هواداربوسیله دادگاه انقلاب بودند.ضمنااین اقدام آنان موجب فرار یکی از دختران شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خبرگزاری پارس،9خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب اسلامی آبادان و خرمشهر یک متهم به عمل لواط  که به اعدام محکوم شده بود،پس از اعتراف و توبه محکومیتش از اعدام به 5 سال زندان تقلیل یافت».

روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360:

«به حکم دادگاه انقلاب شیرازانگشتان دست سارقین 37کیلوطلاقطع شد».   

احمد سلامتیان(روزنامه انقلاب اسلامی،12خرداد1360):

«یک عده چماق بدست با فریادمرگ بر بنی صدر و درود بر بهشتی به من گفتند که بگو درود بر بهشتی.بخدا قسم ذره ذره وجود من خواهدگفت:مرگ بر استبداد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش17،نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

روزنامه انقلاب اسلامی،14خرداد1360)بهشر:

«در مراسم نماز جمعه به 7 پاسدار عضو سپاه پاسداران به جرم کتک زدن متهمین حین و پس از دستگیری بین 10 الی 34 ضربه شلاق زده شد».(نقل از رویدادهاوتحلیل،ش18نشریه دفترسیاسی سپاه پاسداران)

خمینی(روزنامه جمهوری اسلامی،7خرداد1360):

«اینقدرتعقیب نکنید که بخواهید روحانیت را کنار بگذارید،آخر شما در ظرف چندین سال چه کردید برای این کشور،که روحانیون را می گوئید نباشد،چه کردید؟چه کار مثبتی شما کردید؟جز حرف هیچی ندارید».

ناطق نوری(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«همه بدبختی هایی که ما داریم این است که یک عده متخصص بی حیا را در راس کارها گذاشتیم.آقا تحصص را به رخ ما نکشید…».

سیدعلی خامنه ای(روزنامه جمهوری اسلامی،9خرداد1360):

«ضرر استبداد ودیکتاتوری دریک جامعه این است که نهال انسانیت خشک می شود،مردم قالب بی روح می شوند،از صحنه اداره جامعه وتصمیم گیری خارج می شوند».

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

6خرداد1393

  چند سال پیش( 19)دهه 60…(4)

اطلاعیه کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی:

کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی طی اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن تلاش های ضد انقلابی حاکمیت در برقراری کامل سانسورواختناق در جامعه متذکرشده است که:

«اگر تادیروزشرایط حاکم بر میهن و انقلاب و اسلام برای بسیاری در پرده بود،شاید امروز با چرخش های شما به اینکه در روند انقلاب توسط نیروهای حاکم پدید آمده بسیاری از نقاط مبهم روشن گشته و حجاب هاکنار رفته است».

در اطلاعیه مذکور بااشاره به اقدامات فاشیستی حاکمیت عوارض خطرناک این اقدامات را مانند تمحیل ارعاب و دیکتاتوری،تثبیت و تحکیم تک حزبی از طریق قوای سه گانه به اوج گیری بحران اقتصادی-اجتماعی تداوم سرکوب خلق کُرد و بالاخره تسریع خط سازش و وابستگی به قدرت های امپریالیستی ذکر کرده است.

در اطلاعیه مذکور از شکل گیری در جبهه ای که دریک سوی آن حاکمیت و کلیه نیروهای ارتجاعی و در سوی دیگر آن خلق قرار گرفته است سخن به میان آمده است.

اطلاعیه در پایان خطاب به مردم می گوید:

«شما با مقاومت منفی و طرد قوانین تحمیلی در یک شکل آن تحریم روزنامه های حکومتی نخستین قدمها را برای ایفای سیاست تاریخی خود بردارید. و صفوف خود را از نیروهای ضد انقلاب و فرصت طلب که احیانا میان شما نفوذ خواهند کرد جدا سازید».

(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش19)

13خرداد1360،روزنامه میزان،ابراهیم یزدی:

«کسانی که بخواهند این انقلاب را به قشر خاص اختصاصدهند دشمن اسلام و انقلاب مردمند».

«امروز همه طرفداران استبداد سیاه خود را زیر شعار مقدس حزب الله مخفی کرده اند».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش17)

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

دادسرای انقلاب اسلامی طی اطلاعیه ای روزنامه های:آرمان ملت،انقلاب اسلامی،جبهه ملی ومیزان و چند نشریه دیگر را توقیف کرد».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

بعد از توقیف شدن روزنامه انقلاب اسلامی اولین شماره آن با نام انقلاب  اسلامی(در بند)به قطع اندازه و شکل وتقریبا محتوای روزنامه مجاهد منتشر سد.

این شماره از روزنامه انقلاب اسلامی حاوی مطالب با عناوین ذیل است:

«1-پیام ریاست جمهوری به ملت ایران2-اشغال دفتر ریاست جمهوری3-حمایت گسترده مردم و نیروهای متعهد مردمی و پرسنل آگاه ارتش و شهربانی از رئیس جمهور و اعلام خطر نسبت به حاکمیت استبداد و اختناق…»در تعقیب موضوع به دکر اسامی میروها و گروه ها و شخصیت های حمایت کننده از رئیس جمهوری پرداخته که ما در اینجا نام چنذ تن از این انجمن ها و گروهها و…را برای شناختن این ظبقه حمایت کننده می آوریم:

مجاهدین خلق،انجمن حقوقدانان مسلمان(وابسته به مجاهدین خلق)،کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی(احسان)،علی تهرانی،طاهر احمد زاده ،آیت الل محمد تقی عالمی(همدان)،همسر آیت الله طالقانی،حجت الاسلام مجد(سرپرست برکنار شده بسیج مستضعفین)،حاج محمد شانه چی(کاندیدای مجاهدین خلق)،دکتر محمد ملکی(کاندیدای مجاهدین خلق)احمد علی بابایی،پوران شریعت رضوی(همسر دکتر شریعتی)،یزدان حاج حمزه،جلال گنجه ای،ابوذر ورداسپی(کاندیدای مجاهدین خلق). (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 14).

18خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«بدنبال توقیف روزنامه میزان و انقلاب اسلامی و چند روزنامه دیگر اعضای دفتر هماهنگی مردم را دعوت به راهپیمایی کردند و بدنبال آن نیز وزارت کشور این راهپیمایی را غیر قانونی اعلام نمود».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش 18)

21خرداد1360،روزنامه صبح آزادگان:

«عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا».

21خرداد1360،روزنامه کیهان:

«همسربنی صدر در بنز ضد گلوله در حال رهبری مجاهدین و مهاجمین مسلح دستگیر شد».

21خرداد1360،روزنامه کیهان،موسوی خوئینی ها:

«درجلسه امروز مجلس گفت:رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری شکست خط سیاسی آمریکا در ایران است».

بنی صدر بعد از عزل فرماندهی کل قوا:

«اینکه یک انقلابی بشود بعد از یک خفقانی و تفکر در آن نباشد یک مصیبت بزرگی است. این را مجبور بشود در مقام دفاع از این دولت بگوید این ها عقل دارند سواد ندارند،نگوید این ها بی سوادند،عقل دارند واز این توجه غافل بمانند که خوب این چه عقلی است که این طرف دارد و بدنبال دانایی نرفته؟اگر عقل داشت که علم هم بدست می آورد.همین دیشب در تلویزیون بود که کار من زیاد بود در تهران نتوانستم که بیایم در آنجا باشم بگویم که تا ظهور مهدی خدایا امام را نگهدار این تملق،تملق گویی و مداحی به معنای عاقل بودن است.اگر کسی این را گفت عاقل است و اگر کسی نگفت معلوم می شود اگر هم علم دارد،عقل ندرد.اگر می خواستم دنبال خط قدرت بروم ساده ترین راه آسانترین راه همین بود که با این آقایان کنار بیایم اتفاقا آخریم پیام امام هم به من در کرمانشاه قبل از برکناری از فرماندهی کل قوا همین بوده است و ساده اش این است که یا با اینها کنار بیا یاکنار برو…» (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش20).

21 خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«در خیابان فردوسی افرادی از مجاهدین خلق و دیگر گروهها بطرف یک پاسدار که آنان را از ادامه تظاهرات بر حذر داشته بود،هجوم برده و در حالیکه پاسدار را زیر ضربات مشت خود گرفته بودند،اسلحه او را ربوده و وی را خلع سلاح کردند.در حین این عمل گلوله ای از اسلحه شلیک و یک عابر به قتل می رسد». (نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی:

«یکی از برادران بسیج با دیدن عده ای از گروهکها که به همراه دسته ای از طاغوتیان به طرفداری از بنی صدر شعار داده و راهپیمایی می کردند،بی محابا بسوی آنها حمله ور شده و فریاد می زند که به امام فحش ندهید که در اینحال هواداران گروهها با ضرب و شتم قرار دادن وی او را بزیر تریلی انداخته و شهید می نماید.ضمنا در همین روز یک پاسدار نیز به شهادت رسید».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

21خرداد1360،روزنامه جمهوری اسلامی،هادی غفاری در مجلس:

«آقای رئیس جمهور چشمتان روشن!

مجاهدین خلق ایران ضمن محکوم کردن مجدد و تعطیلی روزنامه انقلاب اسلامی حمایت خود را از رئیس جمهوری اعلام کردند.

مجاهدین خلق قبلا هم از تعطیلی روزنامه بامدادو آیندگان آمریکایی اظهار تاسف کرده اند.

تذکری به خواهران و برادران حزب اللهی در سراسر ایران:جامعه ملت ما آنچه اسمش را حزب الله می گذارد در پاریس بستنی و شیرینی دانمارکی گاز نمی زده،توی سلول های ایرانی بر خلاف آنها که با اشپیگل می خوابیدند وبا لوموند بیدار می شوند با شلاق می خوابیدند و با باتون بیدار می شدند.امروز بر سراسر کشور حاکمند و هیچ وحدت بهم نخورده وحدت حفظ شده است».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش  18).

22خرداد1360،خبرگزاری پارس،هادی غفاری:

«از برادران که در فرودگاه یا در مرزها و جبهه ها هستند می خواهم نگذارند بنی صدر فرار کند.طرفداران بنی صدر همه آدمهای مجاهدین خلق هستند ایران را گورستان طرفداران بنی صدر می کنیم..عامل فجایع هویزه و خونین شهر بنی صدر است.نصیری به من می گفت سردسته اشرار مسلح و مقدم مراغه ای می گفت چماقدار،بنی صدر به من می گوید سر دسته اشرار چماقدار… نصیری+مراغه ای= بنی صدر.

بنی صدر می توانذ محرمانه استعفا بدهد ولی دادگاه باید او را محاکمه کند. شاه رفت و گفت کوروش آسوده بخواب ما بیداریم. بنی صدر گفت: مصدق آسوده بخواب ما بیداریم».(نقل از نشریه دفتر سیاسی سپاه پاسداران،روایدادها وتحلیل،ش21).

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

16 خرداد 1393

 چند سال پیش(20)دهه 60…(5)

احمدبنی احمد:

بنی احمد ضمن پیامی به اعدام 15 تن از اعضای مجاهدین خلق اعتراض کرده و این عمل را آدمکشی نامیده است؛وی گفته که:این مبارزان بدون محاکمه تیرباران شده اند و این جبهه میهنی به کوشش های خودتاسرنگونی رژیم فعلی ادامه خواهد داد.

وی افزوده:آخوندیسم لیستی از 100 شخص مشهور تهیه کرده تا توسط حزب الهی ها نابود شوند»

خبرگزاری پارس2تیر1360(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

خمینی:(صحیفه نورج8)4تیر1360:

بنی صدر بارها به من گفت این دولت را کنار بگذاریم.می خواست مرا دیکتاتور کند ومن می خندیدم و می گفتم اگر قدرت داری خود شما این کار رابکنید.

محمد علی بشارتی(قائم مقام وزارت امورخارجه )روزنامه جمهوری اسلامی،7تیر1360:

طبق اسناد و مدارک موجود بنی صدر ماموریت داشته که بیاید و رئیس جمهور بشود ومطابق تحقیقات از27  کتابی که متعلق به اوست هیچکدامش را خودش ننوشته است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

شیخ علی تهرانی:8تیر1360:

بهشتی شکنجه و اخنتقاق را حتی در دبستانها و دبیرستانها برقرار کرده و رندانهای ویژه برای خود و حزبیش ساخته است. جنگ داخلی در ایران غیرقابل اجتناب است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14)

آیت الله بهشتی:

ما(روحانیت)همان خادمان بی توقع از شما ملت،همان محافظان نوامیس اسلام و امت و همان پاسداران استقلال جامعه در برابر نفوذ های مرئی و نامرئی  ابرقدرتها و قدرتهای درجه دوم جهانی،می خواهیم بمانیم نه این که بگویم دیگران چنین نقشی ندارند دروغ است روحانیت انحصار طلب نیست. این هم از دروغ های شاخدار است.

روزنامه جمهوری اسلامی 10 تیر1360.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 14).

بهزاد نبوی:روزنامه آیندگان،11تیر1360

ایشان(بنی صدر)میل داشتند این انقلاب مثل انقلاب مشروطه شود. در واقع خارج رفته بیایند و به طرفداران این خط(بنی صدر)بگویند شما چیزی نمی دانید و میدان ر اخالی کنید. اگر جریان بنی صدر به این هدف نمی رسید می رفت تا به هدف دوم برسد. یعنی ایجاد یک مصدق در مقابل امام و نیروهای انقلابی. کسانیکه فکر می کنند کارتمام است(کاراین جریان)دچار اشتباهی شده اند که مسلمانان در جنگ احد مرتکب شدند خدمتگزاران شمارامی خواهند از شما دور کنند مارادرقفس های شیشه ای قرار دهند و می خواهند ما را وادار به دیکتاتوری کنند تا بگویند تحلیل آقای بنی صدر و بختیار درست بوده است.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 20).

20تیر1360:حزب توده و فدائیان خلق(اکثریت)بامشورت همدیگر نامزدهای مشترکی راتعیین نمودند و ازاعضاهواداران خود و همه مردم انقلابی دعوت کردند که به آنها رای دهند. شورای نگهبان پس از یکی دو روز از اعلام اسامی کاندیداهای ذی صلاح از طریق رسانه ها ی گروهی، اعلام کرد که نامزدهای این دو گروه اقدامات قانونی مقتضی رادراین باره انجام خواهیم داد.بااین حال ازاعضا وهواداران خودخواسته اندکه فعالانه پای صندوق های رای بروند وبرای ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی ودرشهرستانهاعلاوه بر آن به نامزدهای مشترک حزب و سازمان وسایرنیروهایی که مورد پشتیبانی است رای دهند.(نقل ازنشریه رویدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21)

خبرگزاری پارس،آذربایجان غربی،24تیر1360

دادیاردادگستری خوی به اتهام ارتباط با سازمان طوفان بازدداشت شد.

آیت الله موسوی اردبیلی(رئیس دیوان عالی کشور):روزنامه جمهوری اسلامی،27تیر1360:

دررابطه با گروهها (که مساله روز می باشد)دستگاه و نظام تاچندی پیش فکرمی کرد که اینها ممکن است یک سازمان سیاسی باشند که نظراتی دارند…بعدامعلوم شدکه چیزی شبیه مافیادرحال انعقاد است که نمی دانم اگردیگران بااین مسائل روبرومی شدند چه می کردند؟آیاجزاینکه بااین بیماری بایدباقاطعیت رفتارشود آیاغیرازاین راه عقلانی، راه دیگری وجوددارد؟ودیگران که غیر از این راه رفتند آیا نتیجه مثبتی گرفتند؟

پیام بنی صدر در 27تیر1360:

ایشان(امام)گفته بودندکه اگربه نابود کردن آزادی ها اعتراض نکنم و باباندحاکم ازدرسازش درآیم وبرتصرف نهادهای قانونی چون شورای قضائی و شورای نگهبان ومجلس وهیات وزیران وروزنامه ها ورادیوو تلویزیون و… صحه بگذارم، رئیس جمهور وفرماندهی کل قوا راهنوز هم حفظ می کنم و اگر چنین نکنم تاهمه جاایستاده اند….

آمریکابانفوذ همه جانبه که دارد،بدست حاکمان کنونی مخالفان واقعی رژیم دلخواهش را ازمیان نمی برد..

این رژیم درزمینه اسلام وآزادی ها دچار چنان دگرگونی شده است که رژیم شاه سابق آرزو کردنی گشته است…

یک سخن همیشگی این جانب به آقای خمینی این بود که مردم شمارا مرجع دینی می شناسند ونه یک سیاستمدار متخصص قطع و وصل های داخلی وخارجی. جای تاسف بسیاراست که وی این سخن را نشنید وبا اسلام وکشور وشخصیت کرد آنچه که کرد و می کند…

باکمال میل حاضرم ازدهها گناه کرده ونکرده توبه کنم به شرط آنکه آقای خمینی،  آقای خمینی پاریسی بشوند.(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

29تیر1360:سازمان فدائیان خلق(اکثریت)درتاریخ 29تیر1360طی اطلاعیه ای به حذف کاندیداهای سازمان و حزب توده (فتاپور،دانشگری،ش فعال تمامی اقشار مردم درانتخابات دانسته است. .(نقل ازنشریه روایدادها وتحلیل  دفتر سیاسی سپاه پاسداران ش 21).

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

2تیر1393

گیرِ مردم
ازمحقق تا مقلدفرقهاست
کین چون داوودست وآن دیگرصداست
وقتی مردم به دولت(حاکمیت و حکومت)گیرِسه پیچ ندهند،خُب معلوم است،آنها گیرمی دهندوبه جای مردم تصمیم می گیرند؛ومردم سواری جای مردم سالاری را می گیرد!
وقتی ازواژه هایی مثل مردم حرف می زنیم،بایداقلیت واکثریت رامدِّنظرداشت.
گاهی اقلیتی بواسطه توانایی هایی،اکثریتی را مقهورخودمی کند.وگاهی هم اکثریتی ازنوع«اکثرهم لایعقلون»و «اکثرهم لایعلمون»،(واژه واصطلاح قرآنی) می تواند،اقلیت باشعوری رابه سازخودبرقصاند!
همانطورکه درسالهای پس از انقلاب شاهدش بودیم؛آن اقلیت تابو شکنی نکردو تابع شد؛در دام افتادو آلوده شد؛تقیه کرد و ساکت ماند!وحالا:برخی از اینان که مدعی اند«ازآن دست که داده اند،دارندازاین دست می گیرند»،همان ناملایمات و آزارها و رنج هایی راکه دم فروبستند،الان سراغ خودشان آمده!
وقتی خداوندمی گوید«اکثرهم لایعلمون و اکثرهم لایعقلون»،یعنی همانهایی که (که بازخود قرآن به آن اشاره دارد)«اولئک کاالانعام بلهم اضل»هستند.
یعنی فهم و درک و شعور و هوش و حواس کسانی که درحول و حوش ناف و زیر ناف،خوردن و خوابیدن و چریدن و مانندآن است.
وآنجاکه امربه مشورت می کند:«وشاورهم فی الامر»و«امرهم شوری بینهم»، منظور آن مردمی نیست که اکثرهم لایعقلون و لایعلمون هستند.شما هیچگاه از دیوانگان تیمارستان،دراداره اموربیمارستان نظرخواهی و ایده نمی گیرید.
منتهادرانقلاب و قبل ازآن،سعی شده ومی شودکه درجه فهم مردم از حد کلاس ابتدایی بالاتر نرود!
دریک جامعه مُدرن و رو به پیشرفت،انتخابات آزادمهم ترین وسیله و ابزارغربیل اجتماع و حرکت به سمت جلو و ترقی است.که سعی می شود درقالب احزاب و برنامه وایده،برای دستیابی به قدرت برای مردم بیان شود!
اماآیامی شوددریک دورباطل ازآرای اکثریتی که درهمان«لایعقلون و لا یعلمون» ثابت و یا کم تحرک مانده و درجامی زند،منتخب مُفَهِّم از صندوق بیرون کشید؟هرگز! ازهمین روست که گه گاهی سخنانی مثل سخن اخیر«سیدمحمودهاشمی شاهرودی» را می شنویم که می گوید:«اگر امروز قوه مقننه ما از علمای مجتهد و روحانیون آگاه تشکیل می‌شد مجلسی نافع تر و پرسودتر برای نظام اسلامی بود».یعنی همان ایده قلبی روحانیت در تأسیس حکومت.که آیت الله مرتضی مطهری،درجایی ازآن به عنوان«جهموری آخوندی»[1] یادکرده است.
یا همان تعریفی که از سیاست شد و سلف رئیس قوه قضائیه(محمدیزدی) ابراز نظر کردکه چون دین امری تخصصی است و سیاست هم از دین جدانیست،پس غیر روحانیت حق ورود به آنرا ندارد.که باتشر و انتقادشدیدامام خمینی موضوع کان لم یکن تلقی شد؛اما امروز اینگونه باز از زبان رئیس پیشین قوه قضائیه،تکرارش را به نحوی دیگرمی شنویم.
جامعه هویتی مستقل از افراد دارد و خود بخود،این هویت خلق می شود.افراد مستقل ازجامعه هستند،امابدلیل زندگی مشترک درجغرافیای یکسان،تحت تأثیر همدیگر، هویتی جداگانه به جامعه تحویل می دهندکه همان تولید مدرنیته است.
مدرنیته محصول مشترک همه آدمهای کره زمین است که با ابزار و لوازم ساخت خود سعی داشته و دارد برای بهتر دیدن و راحت زندگی کردن آنرا تولید و ترویج کند.
برتری تفاوتی آدمها هم با همین ساخت آدم است که توانست تفاوتها را نشان و ایده و یا قدرت خود را به همنوع تحمیل سازد و بواسطه آن بر دیگری،تسلط یابد.
می توان گفت ورود لوازم و اسباب مدرنیته مثل صنعت چاپ،و سینما و رادیو و تلویزیون و انتشارمطبوعات،تا الان که هجوم شبکه های ماهواره ای رارصدمی کنیم و با شبکه های اینترنتی، آنلاین باهم در ارتباط هستیم،به افرادجامعه فرصت شتابنده ومضاعف می دهد که درک و شعور و فهم از قضایا را ارتقا دهد.اما اینطور نیست!
متأسفانه هرچندلوازم مدرنیته هم به وفور درایران هست و ازآن هم به وفور استفاده می شود، اما تناسب بین لوازم و بالارفتن عقلانیت اجتماعی برقرارنیست!
در ایران،مردم همزاد با ورود مدرنیته رشد نکرده اند.یعنی اگر حضورعینی و لمسی مدرنیته را درایران 100درصد فرض کنیم،فهم آن توسط مردم شاید فقط 10درصد باست.1به 10!؟
این سؤال وپرسش همواره هست که چرا مردم همیشه نسبت به رویدادهای اجتماعی پیرامون خود،واکنشی عمل می کنند و کمتر از روی شناخت و درک عمیق است؟!
وقایع تاریخی از دوره مشروطیت تا حال حاضر مصادیق فراوانی داردکه این مدعا را ثابت می کندکه:همواره اقلیتی مقتدر،اکثریتی را فریفته و یا اقلیتی هوشمند اکثریتی را تلنگرزده و ازخواب بیدارساخته و وی را به سمت حرکت واداشته است!؟
اماکمتراکثریتی مقهورومقتدرخودجوش شتاب داشته و باعث تحول شده است.برای همین هم هست که همیشه تحولات عمیق اجتماعی مثل مشروطیت و انقلاب بهمن 57 به مصائبی برخورد و باصطلاح گیریپاژ می کند!
می توان با ضرس قاطع گفت اکثر مردم از ماهواره و اینترنت استفاده می کنند،ولی از آن بیشتر به عنوان وسیله،تفریح،سرگرمی و وقت کشی و به اصطلاح به سرکردن روزمرِّه گی زندگی بهره می برند.و نه بالابردن توانایی ها و فهم و درک و شعور عقلانی!
علت این درجا زدن ها:نفت،و تسلط روحانیت بر زندگی مردم،و در باغ نبودن روشنفکران است.که وقتی از این دوقبیله افرادی به جمع سیاستمداران-که کارشان تجارت است-به پیوندد،معجونی ازفریب رابخوردمردم می دهدکه می توانند قوه تشیخص و تمیز آنهارا به سمت وسویی برندکه آنهامی گویند. و انتخابشان،انتخاب آنهاباشد.
نفت مهم ترین سرمایه نقدی کشوراست که همواره دراختیارحاکمیت بوده وهرگونه که دلش خواست هزینه کرد.تمام صنایع موجود و لوازم مدرنیته ای که هم داریم و هست از صدقه سری همین نفت است.یعنی پول داشتیم خریدیم!
مثل آن آدم پولداری که بی حساب و کتاب هرجوری که دلش خواست خرج می کند و خم به ابرو هم نمی آورد.وچون پول زیاد می تواند ایجادقدرت کند،همان قدرت نمی خواهد،چرخه آگاهی بچرخد.وبه همین دلیل،دور باطل فقر وفساد،بخاطر تمرکز ثروت،دایره اش وسیع تر می شود و هرگونه عصیان برآمده هم بدلیل عقلانی نبودن،درنهایت دور باطل دیگری از همان روند را به ارمغان می آورد!
تکرارهمین پروسه،سبب شده تا مردم در چرخه حرکت برای نهادینه کردن یک جامعه شعور مند وعقلانی باصطلاح ریپ بزنند!
دومین ومهم تر از حتی نفت،نهادروحانیت و مرجعیت است.روحانیتی که پیش از انقلاب در همه جا حضورداشت.بعلاوه الان که هم قدرت و هم ثروت نفت را مطلق دراختیاردارد.
تنها روحانیت بودکه پیش از انقلاب درمیان مردم حضور فعال داشت و اتفاقاهمین پیشینه و پیوندهای اجتماعی(که الان از آن به عنوان شبکه های اجتماعی در لفظ مدرنیته اش یاد می کنند)توانست با یک تلنگر و واکنش اقلیتی آگاه،مردم و رهبری انقلاب را بدست آنها سپارد!
بدیهی است همان روحانیت دیروز که اینک در دروره جمهوری اسلامی قدرت مطلق رابدست آورده(غیرازاقلیتی انگشت شمار)نمی خواهدفهم وشعور اکثریت در حدِّ«اِن قُلت» کردن به آنها بالا رود!
نقل است که آیت الله منتظری گفته است:مردم زیاد ازما(روحانیون)سؤال نمی کنند وگرنه می دانستندچقدرمابی سوادیم»!
برای همین هم هست که مردم در فقه شیعی (مخصوصادرحوزه ولایت که اکنون در حکومت ولایت مطلقه فقیه منظور است)در زُمره صُغّار به حساب می آیند و در جاهایی تشبیه به گوسفند می شوندکه نیاز به چوپان دارند وگرنه گرفتار گرگ می شوند!؟!
سخنانی ازنوع سخنان«هاشمی شاهرودی»مبیَّن همین مدعاست.ووقتی مارکس از آن بعنوان افیون یادمی کند،مصداق بارزش همین پروسه ای است که سالهاطی شده وگرنه دین یک مفهوم حسی و درونی همه آدمهاست که به شکل طبیعی وجود دارد و درازمنه مختلف،هادیان متفاوت داشته و ظهورکرده اند تا بواسطه آنان،درک عقلانی مردم وسیع شود و از تعداد«اکثرهم لایعقلون ولایعلمون و بلهم اضل» کم و به تعداد عاقلان عاقل(ونه البته عاقل جاهل)!اضافه شود!
وقتی در دوره ای که باید فهم دین از دایره شکم و زیر شکم و انواع شکیّات خارج می شد و نشد،تابوشکنی هم بعدازانقلاب نشد و بجایش نحوه چگونه نماز خواندن درکره ماه مسأله روز برخی شد(دوره پیش ازنقلاب)،بدیهی است این دورباطل از نحوه تأثیرپذیری مردم از دین و روحانیون که تا الان هم هست(وقطعا با ازدست دادن حکومت،ممکن است گذشته خودشان را هم از دست بدهند وبرای همین هم همین شیوه دائم مستمر درجریان است)سبب شده تا رویکرد اجتماعی و اطلاعات عمومی این دسته از مردم درحدهمان ابتدایی برقرارباشد(البته امروزه با تزئین مدرنیته جدید)!
تابوشکنی از درون نهاد یا صنف روحانیت(آنهم نه خارج ازایران بلکه درداخل )و(آنهم نه در موضوعاتی که خودمعلول است).درموصوعاتی که راه ورود فهم درست مردم رابگوید،راه نجات روحانیت است.وگرنه الان که مشعوف از قدرت و ثروت هستند، خواسته و ناخواسته خودشان بامذهب به جنگ مذهب رفته اند…
الان یکی از مهم ترین وظایف نهادمرجعیت و روحانیت که بعداز انقلاب تقریبا خاموش است و علتش هم کارمند شدن آنها درحاکمیت است،امربه معروف و نهی ازمنکر قدرت و دولت و حاکمیت است.که می شود به این وسیله به عقول و شعور مردم روشنایی داد و آنانرا از دویدن در دور یک دایره محدود (که جایی برای فرار و بالارفتن درک ندارد)نجات داد.
اماهمانطورکه یک اصل جامعه شناسی می گوید:«اگرمی خواهید بدانیدطرف چگونه حرف می زند،باید بدانیدازکجا می خورد»!روحانیت تقریبا مطلقا در اختیار حاکمیت است و همین امر سبب شده که اکثریت مردم در شناخت به وقایع اطراف خود و در شناخت از افراد و کسانیکه مدیریت جامعه را دراختیار دارند،ضعف داشته باشند و با دست خود،خود را به هلاکت برسانند.
حضرت علی(ع)درنهج البلاغه خ 25،وقتی می خواهد مردم ساکت و مدهوش و مغبون قدرت را نفرین کند،می گوید:
خدايا! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار». لذاتامردم خود را به خارج از این دایره بسته پرتاپ نکنند،هرروزشاهدفشل شدن خودشان باید باشند.
یکی از راههای بیرون آمدن از این فشلیسم،روحانیت است که باید روحیه کنش و واکنش اجتماعی را درمردم ایجاب کند.
اما آنان بدلیل جایگاه طبقاتی(هم قبل و هم بعدازانقلاب)مایلند امور در همان دایره بسته بین خدا و مردم واسطه گری ودلالی کنندو نگذارند زیاد ازشان سوال شود..!
روشنفکران ایرانی مقوله دیگراست که به دلیل عدم حضوردرمیان مردم و نداشتن پایگاه وسیع وآنگاه یکهو مدرنیته را هُل دادن به سمت مردم و گرایش به اندیشه های غیردینی،جایگاهی برای تنویر و بالا آوردن درجه فهم مردم به قضایا نداشتند،وهنوز که هنوزه پای شان می لنگد.
البته خیلی ها روشنفکر نیستند.شبه روشنفکری هستندکه دست درجیب قدرت،سعی دارد،بازی دوگانه کند و همیشه هم روشنفکر معرفی شود، مخصوصاالان با کمک لوازم مدرنیته!
اگردرقبل وبعداز انقلاب،افرادی مثل شریعتی و سروش هم دراین وادی قدم نهادند، بدلیل اینکه هیچ دکانداری از رقیب خوشش نمی آمد(حرف مهندس مهدی بازرگان در مورد شریعتی وروحانیبت)مورد حسادت و هجو و حمله قرارگرفتند.
الان وبهتر بگوئیم روشنفکرانی از این قبیل در این 30 سال اخیر،در جامعه حضورعینی وملموس ندارد و به این ترتیب عقلانیت عمومی ضعیف شده است!
اماسیاستمداران که اداره جامعه دراختیار آنهاست،کاسب وتاجرند.آنها در دنیای کنونی(با توجه به وجودروز افزون لوازم پیشرفته مدرنیته)مجبورند مخلق به رفتار صواب باشند و از اصول بدیهی اخلاق خارج نشوند وگرنه مفتضح می شوند و جایش را به دیگری می دهد.
اماچون مردم ما در یک دایره محدود همواره دویده اند،سیاستمداران ما هم (که بخش عظیمی از آنها همان روحانیت است و ثابت در قدرت باقی مانده اند)افرادی انگشت شمارند که به شکل دائم اداره جامعه را در اختیار دارند.
سیاستمداران در اینجا رسوا و محاکمه علنی و شفاف نمی شوند،چون محاکمه شونده ومحاکمه کننده هر دو یکی است!اصلا می گویند خطا واشتباهی از ما سرنزده وقس علیهذا…
مثلا هر گاه اتقاقی مثل پخش فیلم زورگیران(بواسطه همان وجود ورود مدرنیته درایران)روی می دهد،واکنشی از سوی مردم نیست.
یا چنددانش آموزی که در آتش فقرتوسط پول بادآورده نفت سوختندو حوادثی ازاین قیبل که هر روزشاهدش هستیم.
اما از آن طرف همین سیاستمداران ومدیران با مسخ و استحاله کردن قضیه،سر و ته اش رابهم آورده و پرونده را مختومه می کنند.
یعنی همیشه شاهد بوده ایم در اینگونه حوادث جانی فلفور بعد از انجام جنایت دستگیر و حکم صادر و اراذل و اوباش بگیری هم روزش معلوم می شود!تاجایی که هرسال این رویه مرسوم شده است.که بهتراست روزی در تقویم به عنوان روزاوباش بگیری هم ثبت شود! وبعد هم پیروزمندانه می آیند برصفحه تلویزیون وآنرا اعلام می کنند.
و گاه طلبکار مردم هم هستند.هرچند در محاوره ها وگفتمان ها مردم را تاج سر خود عنوان می کنند و مردم،مردم رابه ناف مردم می بندند…
وقایعی از این دست مرتب دراین کشور اتفاق می افتد اما واکنش اجتماعی بوجودنمی آید!
وقایعی که اصلاسیاسی هم نیست و امری است کاملا مدنی و مربوط به حق شهروندی.
چه سخن بسیارزیبایی داردقرآن؛همان قانون طبیعت و سنت تغییرناپذیرالهی که مختص مسمانان هم نیست؛واتفاقا غیرمسلمان بیش از مسلمان به این آیه عمل کرده و می کند:«ان الله لایغیروامابقوم حتی یغیروامابانفسهم».
بنابراین مشکل کنونی جامعه ماخودم مردمند که فراتر ازاین آگاهی و درک و فهم گام بر نمی دارند.فقط گاه واکنشهایی تند می کنند.مثل بارانی که یکهو شدید می آید و بعدمی ایستد،ریز ودائمی نیستند.
و یا می گذارندتوسط دیگرانی که دستهاشان آلوده ست؛دهنشان باز و بسته شود و به اراده آنها در مسیردلخواه آنها قرارگیرند…والسلام.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
11دی ماه سال 1391

1-ن.ک.به یادداشت:«جمهوری آخوند»:http://assize.blogspot.nl/2009/12/blog-post.html

اقتصادمقاربتی؛واقعیت این است!
اقتصادجمهوری اسلامی ایران یک اقتصادمقاربتی است که در اثرتزویج و ممزوج شدن جنس های ناجور و فامیلی به امراض مُسری و بیماری های صعب العلاج مبتلاست و قبل ازهرچیز،به جراحی سیاسی نیازدارد!
آیت الله خامنه ای با ربع قرن قدرت مطلقه،همواره سخنانش یک قالب داشته وهیچگاه ازآن پوسته خارج نمی شود.
حرفهایی که همیشه شبیه سالهای نخست انقلاب است.درحالی که از آنزمان 34سال می گذرد. واقعیت این است!
اقتصادمقاومتی،ازآن دسته جملات کلیشه ای است که مصرف همیشگی دارد.و فقط برای دوران جنگ 8 ساله خوب بود؛آنزمان خیلی ازمسائل این چنین عریان نبود،واقعیت این است!
واقعیت این است که بعد از 34 سال،اقتصادکشور با یک مرغ،«آبله مرغان»می گیرد و-درست یا نادرست-همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
آیت الله خامنه ای همیشه متکلم الوحده بوده و سالهاست هرگز درمصاحبه ای با خبرنگاران داخل وخارج به گفتگو ننشسته است؛تا سخنان و پچ پچ های عالم واقع را بشنود.
متکلم مع الغیرش هم افرادی معدود،محدود وگلچین شده است.برای همین هم هست که گویش گفتمانش هیچگاه تغییر نمی کند.
وی سراشیبی و نزول و فرود و سقوط آرمانهای انقلاب که در ورطه هدم و نابودی ست،درعالم و رویای خود،واقع می بیند،در حالی که واقعیت این نیست!
ازجمله آرمان های انقلاب،عدالت اجتماعی،توزیع عادلانه ثروت و بسط معنویت بود؛که امام خمینی آنرا درهمان سال نخست ورود به ایران گفتند:«ما آب و برق شما را مجانی می کنیم؛به این هم دلخوش نباشید،معنویت شمارا هم می سازیم و شما را به مقام انسانیت می رسانیم!» آیا این آرمان،درعالم واقع مشهوداست!واقعیت این است که نیست!
واقعیت این است که آنقدرفساداجتماعی و اقتصادی ملموس و باصطلاح آنقدر آش شور شده که دزدان هم فریادمی زنند:«آهای بگیریددزد را»و تنها کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است…
وقتی آدمی از این دست سخنان می شنود،به یاد«اصحاب کهف»می افتد که بعد از سالها خواب؛بیدارمی شوند وهمه چیز را به زمان خودمی بینند…
واقعیت این است که همه مسئولین چه آنها که از دایره قدرت خارج و چه آنها که دراختیاردارند، یک شعار مشترک می دهندو آن اینکه:«کی بود،کی بود،من نبودم»وهیچگاه مسئولیت سوء مدیریت وخلاف خود را برعهده نگرفته و یا حداقل مثل کشورهای متمدن،آداب دمکراسی را رعایت کنند و با استعفاء از مقام خود، جای خود را به تازه وارد بدهند.
در اینجا اگر شخصی هم مجبور به استعفاء و کناره گیری شود فورا درجایی دیگر(یا در پُست مشاورت و یا درمجمع مصلحت ومانند آن)حتما برای ادامه برخورداری از رانت،شغلش محفوظ است…و البته همیشه از مردم می خواهند که مقاومت کنند!صرفه جویی کنند و دهان استکبار را بخاک بمالند…
اقتصادیک علم و روش است که باتناسب زمان و شرایط و محیط، شیوه های خودش را دارد.لازمه و شرط اول توسعه اقتصادی،توسعه سیاسی است.
هرجاتوسعه سیاسی(که با انتخابات آزادهمراه است)باشد،بی شک توسعه اقتصادی را هم به همراه خواهد داشت.
آلبرکامومی گوید:«آنکه آزادی ات را می دزد، نانت را دزدیده است».
الان حاکمیت از مردم می خواهد مقاومت کنند؛ومجلس گوش به فرمان،فورا در دو فوریتی خود، راههای اقتصادمقاومتی را بررسی می کند!!
ولی همین حاکمیت به پوشیدن لباس مردم،خوردن و آشامیدن مردم؛خروج و ورود مردم،اندرونی و بیرونی مردم کار دارد،«نیروی ناجور نظمیه»اش(بقول مجموعه قهوه تلخ)-که در راس اموراست-خود راقیِّم مردم می داند و برای آن دستورالعمل صادرمی کند.و با ضرب زور و فشار و شیوه نصربالرعب می خواهد مردم باایمان شوند،تا به بهشت بروند.
اما واقعیت این است که درشهر مذهبی قم بدلیل خوردن مشروبات تقلبی عده ای جان خود را ازدست می دهند و از این دست خبر بارها و بارها تکرار شده و می شود…
چرا چنین است؟چون چرخه قدرت سالهاست دراختیارعده معدودی است؛آنها نیز با تناسب خویشاوند و رفقایشان،اقتصاد مملکت را می چرخانند و از آن یک اقتصاد رفاقتی که به امراض مقاربتی مبتلا شده،درست کرده اند!
شما هرجا انگشت بگذارید آبشخورمعاملات کلان،پروژه های پولساز،و واردات و صادرات کالاهای اساسی و لوکس و پردرآمد را در یَدِ آنها می بینید.
در برنامه های کلان مصلحت نظام و در اجرای اصل 44 قانون اساسی ثروت ملی به ثُمن بَخس به کسان نظام فروخته شد.نامش را هم گذاشتند:«بخش خصوصی»
البته من و امثال من هم یک کارت دلخوش کُنک به اسم«سهام عدالت» -که از منابع غیر سوده درست شده – داریم که سود نداشته اش را هم هیچگاه نداده اند…واقعیت این است…
آقای خامنه ای! واقعیت این است که من بخاطر آنکه دزدان نان،نان آزادی ام را دزدیده اند،امروز از داشتن دفترچه بیمه درمانی محروم و از اینکه بتوانم گوشت و مرغ بخرم ناتوانم …واقعیت این است…
مقاربت یعنی نزدیکی،که چنانچه ناجور و ناجنس باشد و پیشگیری نشود،به امراض مُسری و بیماری های صعب العلاج مبتلا خواهدشد.
چرا اقتصادمقاربتی می شود،برای آنکه قدرت سیاسی متمرکز و در چرخه نیست تا حرکت داشته باشد.همین ایستایی ایجاد رانت می کند.
رانت زائیده اقتصاد رفاقتی است که با دستیابی به بیت المال و عدم پاسخگویی فَربه می شود. الان سالهای متمادی است که اقتصادمملکت رانتی اداره می شود و برای همین مقاربت است که به امراض صعب العلاج دچار شده؛و وقتی وضع بحرانی شود،خرج از کیسه میهمان-که مردم باشند-آسان است ؛ازمردم می خواهندمقاومت کنند؛مرغ نخورند!ضرردارد…
اما آیا دراین 34سال شمادیده و شنیده ایدکه فلان سردار معروف سپاه؛فلان فرمانده نیروی انتظامی،فلان روحانی سرشناس و فلان وزیر و وکیل و فلان آقازاده، که همیشه دوجورش در راس قدرت بوده (جنس باصطلاح اصولگرا و جنس باصطلاح اصلاح طلب)رسما و علنابه اتهام فساد اخلاقی و فساد اقتصادی در دادگاهی مستقل محاکمه و محکوم شود.لابد می گویند:«آنها پاک پاک هستند»!!
اما واقعیت این است که وضعیت فعلی محصول مدیریت آنهاست؛از کوزه همان برون تراود که در اوست؛و درهمین راستا و صراط در تعمیم آن:«الناس علی دین ملوکهم».
«اعظم طالقانی»در یادداشت خود می نویسد:«اخیراً مقامات نیروی انتظامی اعلام کرده‌اند که قاچاق انواع و اقسام مواد مخدر و مشروبات الکلی به ایران افزایش یافته است.برخی دیگر از انواع مواد مخدر نیز در داخل کشور تولید و توزیع می‌شود.سود کلانی که از قاچاق موادمخدر به جیب قاچاقچیان می‌رود تا جايي است كه از مردم کوچه و خیابان شنیده می شود اغلب اعضای باندهای مافیایی تادهها میلیون تومان در هر روز درآمددارند.اینکه برای مقابله با این بحران و جنايتكاران چه باید کرد یک روی سکه است،اما روی دیگر سکه افكار عمومی بر آنست كه بخش عمده‌ای از قاچاق مواد مخدر مربوط به جريانهاي وابسته به قدرت صورت می‌گیرد. چطور ممکن است حکومتی که به اقتدارو امنیت خود متكي است نمی تواند طی این سالها باندهای مافیایی قاچاق مواد مخدر يا انسان را شناسایی و ريشه كن كند؟در اینجا سوال برای عموم مردم مطرح شده که آیا احتمال این نیست که گزارشات و اخبار مبنی بر دخالت گروه‌هایی از قدرت در حمل و نقل مواد مخدر صحت دارد؟!»
البته این فقط در بخش مواد مخدر است؛در بخش های دیگر هم دخالت گروه هایی از قدرت نه محتمل، بلکه واقعیت است…
برای مداوای اقتصادکشور ،جراحی سیاسی لازم است.اولین گام این است که رهبری در خود را بازکنندتاخبرنگاران داخلی و خارجی بتوانند هرماه یا هر هفته،آزادانه(ونه بازهم گلچین شده)باوی بطورزنده مصاحبه کنند.
گام بعدی انتخابات آزاد،بدون نظارت استصوابی ونظارت حراستی است.(و احتمال به یقین تغییراتی که اکنون می خواهند درقانون انتخابات اعمال کنند کلا نظارت حراستی است).
این دو پروسه ازمهم ترین آرمانهای انقلاب است ،که هیچگاه عملی نشد.واقعیت این است…
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
5مرداد91

روشنفکری شریعتی

روشنفکری شریعتی با روشنفکری خیلی از روشنفکران تفاوت داشت.اشتراک شریعتی و روحانیون در این بودکه می رفت و در مساجد و حسینیه ها و در میان مردم عادی سخن می گفت.ولی زبانش با زبان روحانیت تفاوت فاحش داشت.

درحالی که غالب روحانیون با ارتزاق ازجیب مردم،بارفتارهای عوامانه مردم ملموس، و سواربرآن می شدند؛وبرای همین هم بود که توانستند انقلاب بهمن 57 را مصادره به مطلوب کنند!

یادم هست یکی از طلاب آن دوره که اینک جزوفضلای طراز اول و از مدرسین حوزه است،وقتی آمده بود آبادان تا کلاس قرآن بگذارد،می گفت اسلام برای روحانیت مثل موج رادیو است که در هرفرکانسی که بخواهد می تواند آنرا بچرخاند!

و وقتی با این دیدگاه فقهی که معتقد به دفع افسد به فاسد و احکام ثانویه و اولیه است و حفظ نظام و حکومتش اگر منجربه ترک نمازهم شود واجب است، روبرو شدم،به یادسخن فوق الذکر افتادم؛و وقتی نتیجه  35 سال حکومت روحانیون -که در هر پُست دولتی،غیردولتی و انتفاعی و غیرانتفاعی یا ریاست می کنند و یا معاونت و یا نظارت!وآنچه هست محصول دینی است که اینهابه این شیوه برای مردم عرضه کرده اند،یاد تئوری مرحوم«مارکس»افتادم که گفت:«دین افیون توده هاست»!؟لذا با این دین گریزی حاضر -که خود نیز اقرار می کنند و دست پخت خودشان هم هست-پیش بینی می شود که تا یک دوره نظام سکولاریزمی در ایران حاکم و تجربه نشود،آگاهانه بادین آشتی  کردن هم میسورنخواهدبود!(تاریخ دولت عثمانی وآتاتورکیسم بعدازآن شاهدتاریخی است).

شریعتی هم مغضوب روحانیون بود و هم برخی از روشنفکران.

روحانیون بخاطر اینکه بقول بازرگان هیچ کاسبی از رقیب خوشش نمی آید؛ مخصوصا اینکه جنسش  مرغوب تر هم باشد!(نقل قول به مضمون).

شریعتی هم چنین مغضوب برخی روشنفکران وطنی هم بود؛چون ازجنس آنهاحرف نمی زد وگاهی نیز کاسه وکوزه  شان را می شکست!

اما با این وجود و پس از35سال که از مرگ مشکوک وی می گذرد،هیچ زمانی و سالی و ماهی و روزی نبوده که حرف و نقل قول از شریعتی نباشد. و این یعنی همان زنده بودن وی؛که  اثرگذاری اورا مُسلَّم و مُبرهن می سازد و نشان می دهد.

در بین روشنفکران دوره همزمانی و قبل و بعد از وی، چنین ویژگی وجود ندارد؛ و این یعنی تفاوت روشنفکری شریعتی با روشنفکری رسمی و کلاسیک!

درمیان روحانیون درجه یک نیز این ویژگی خیلی کم هست و شاید آیت الله منتظری تک محصول آن باشد.

و اتفاقا ریشه اختلاف امام و ایشان(استاد و شاگرد،مُرید و مُراد)را هم می توان در  نگاه به علی شریعتی پیدا کرد!

نوع نگرش این دو به جامعه و مردم و مصادیق ملموس زندگی متفاوت بود؛ همین نیزاثرخودش را در پیچ و تاب سیاسی کاری سیاستمداران دوران انقلاب،گذاشت و بالاخره منجر به جدایی منتظری  از امام شد.

امام  هیچگاه دردوره حیات و بعد از فوت علی شریعتی (به غیر از یک مورد که آنهم چون مواجه با انبوه پیام تسلیت شده بود، و در نامه ای  خطاب به دکتر ابراهیم یزدی از ایشان نام برده؛ذکری نکرده است؛که آنهم بدون هیچ نوع واکنش احساسی و عاطفی بوده است؛تمامی حرفها و نقل قولها هم   با واسطه است که درهر دوره ای  مختلف بوده  و تاریخ مصرف خودش را داشته  است!

اما آیت الله منتظری،دردوره ای که کتاب اسلام شناسی علی شریعتی کفریات و زندیق از سوی روحانیون معرفی می شد،در پشت جلد همان کتاب بادست خط و امضای خودش نوشت: این کتاب را به کتابخانه  مسجد اهداء می کنم!

و وقتی به سوابق ایشان و امام دردوره های زندگی نگاه کنید،همان نوع روشنفکری،متاثربوده است.

مثلا امام بیشترین عمرش را درحوزه نجف و با روحانیون سنتی و افراد محدود و دور از ایران گذارند،فقط در دوره ای که در پاریس و با افرادی روشنفکر کلاهی سروکارداشت نوع سخنانش نیزتفاوت دارد،و وقتی واردایران شد و حکومت را بدست گرفت،همزمان باجنگ و دیگر مسائل،عقایدش نیز بسته تر و دُگماتیسم تر شد.

اما درعوض آقای منتظری در دوره شاه،در زندانها و در تبعیدها با همه نوع تیپ شخصیتی زندگی کرد و مباحثه؛ از مارکسیستها تا روحانیون سنتی وغیره…وهرچه زمان گذشت نشان دادن تنها مرجع تقلیدی بود که روشنفکری کرد!

برخی می خواهند  وضع موجود ناشی  از رفتارهای اخلاقی و عملی دولت و حکومت جمهوری اسلامی و تئوری ولایت فقیه را محصول تفکرات علی شریعتی  بدانند.

یادم هست دراولین تظاهرات علیه رژیم شاه،درشهرآبادان که از حسینیه اصفهانیها،که  حسینیه ای بود شبیه حسینیه ارشاد تهران وبجای فرش،صندلی ومیز بود وسخنرانهای مختلف ومتفاوت رادعوت می کرد،شروع شد،وقتی به مناسبت هفت شهدای قم،بعداز یک سخنرانی جمعیت به خیابان ریخت وعلیه شاه شعارداد،یک نفر وسط جمعیت و به تنهایی فریاد زد: مرگ برشریعتی؟!؟

الان نیز همان ها و همان نگاه،با موج سواری،می خواهد ازآب گل آلود ماهی  بگیرد و عملکرد35حکومت  و ولایت مطلقه فقیه را نتیجه افکار علی شریعتی تلقین کند.درصورتی که مشکل این مملکت و مردم فقط ناآگاهی واحساساتی بودنشان  هست که به راحتی به هر دولت و هر فرد کاریزمایی سواری می دهد.و وقتی عصبی می شود،شورشگری می کند.عصیان ناشی از کم اطلاعی و نا آگاهی از حقوق اجتماعی و شخصی،سبب شده هردولتی که آمدبرایش هورابکشد و دنبالش بدود…و باهمین شناخت از مردم است که برخی (مخصوصا اصلاح طلبان دولتی و حکومتی)که خود سالها جزو مدیران دست اول این کشوربوده  و یک دست شان در جیب ولایت فقیه،ولی اینک از ویروسی حرف می زنند که حتی سخنگوی شان در خارج از کشورهم حاضرنیست به صراحت وی حرف بزند وحرفش را نظرشخصی می داند! می خواهندباپشتوانه رانتی خود،موج سواری کنند و دوباره مدیریت!

سخن آخر آنکه:زمانه ما هنوز به نوع روشنفکری شریعتی نیازمنداست.که بتواند باشجاعت و بدون پشتوانه رانتی-دولتی،آگاهی و فهماندن را در مردم تزریق کند؛چون بقول خودش،تاملتی نفهمد،حرف زدن ازاستقلال اقتصادی و فرهنگی و سیاسی حبابی بیش نیست!(نقل به مضمون).

والسلام

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

29خرداد91

مردم جن زده مفتون شیدایی سیاستمداران!

فواره چون بلند شود،سرنگون شود…
دراین 33سال هیچ فردو گروه سیاسی در واکنش به رویدادهای سیاسی پیش رو نه خود را مقصرمی داند و نه مردم جن زده ایران را!
اگربه سخنان مخالفین (اعم ازمذهبیون وملیّون وکمونیست ها) وهم چنین موافقان نظام دراین 33 سال دقت کنید همه آنها بلا استثناء اولا خود را(در شرایطی که اکنون هستیم) پاک و منزه ازخطا،تقصیر،اشتباه وگناه می دانند و ثانیا همه آنهامردم را ملتی باشعور،با درایت،و آگاه به زمان و مطلع ازحوادث سیاسی و شناخت ازافراد؟!
این درحالی است که وضعیت فعلی محصول کسانی هم هست که اینک بخاطرجنگ قدرت در دام استبدادی که خودشان هم بی نقصیرنیستند، گرفتار آمده اند که هم در تثبیت آن تلاش های وافر و گاه رذیلانه و منافقانه داشته اند؛مثل دادن قدرت مافوق قانون، درقانون اساسی برای شخص ولایت فقیه، لابد به گمان آنکه روزی هم این قدرت نصیب آنها هم بشود! و تابه امروز لام تا کام سخنی نگفتند و مکتوبی ننوشتند واکنون که خیاط در کوزه افتاده است، داد از سلطان جائر می زنند… این فریاد به گمان ما ازحُب علی نیست، ازبغض معاویه است که روزی روزگاری وقتی افرادی مثل مهندس مهدی بازرگان و آیت الله منتظری(آنزمانی که آنان نیز درکرسی قدرت نشسته بودند و لعن این دو می کردند)دراوج سکوت ملتهب از ریا،نفاق و ترس فریاد زدند:ولایت فقیه تنها عبایی است که فقط به تن امام می خورد و برتن دیگران گشاد است… ولایت فقیه نباید تبدیل به سلطنت فقیه شود…که آنها اگراینک کلمه الحقی هم می گویند بوی یرادبهاالباطل می دهد! و آدمی احساس می کند برای فریب دوباره مردمی است که چون آدمهای جن زده،مفتون شیدایی سیاستمدارانی شده اند که آداب سیاست را در دوره ای که بایستی رعایت می کردند، نکردند و اکنون که درکنار و حاشیه قدرت هستند و نه سواربرقدرت،فریاد:ای آزادی چه رنج ها و زندانها که برایت نکشیده ام،بر زبان دارند!
این درحالی است که مطلعین سیاسی می دانند که خیلی ازاین افراد لااقل رنج سیاسی که نکشیده اند،هیچ خودشان و اقوامشان نیز سهم شان را هم گرفته اند و کیسه و جیب همه شان به یُمن همان ولایت فقیه پرشده است که اکنون می توانندبادراختیارداشتن بهترین امکانات،مادی درداخل وخارج وبایکوت برخی (بدلیل نداشتن همان امکانات) بخواهند دوباره مردم مفتون شده را شیدای خود کنند!
واقعش این است که در این بلبشوی سیاسی که جریانهای سیاسی راه انداخته اند، همه آنها بدلیل فهم قاصرمردم و شمولیت شیدایی آنهاکه شاد و شنگولند! می خواهند دوباره ازاین نقطه ضعف،سوار برقدرت شوند!مردمی که وقتی بخود می آیندکه مثل وقوع یک جنگ تازه کار ازکار گذشته باشد و قدمی دیگر تمدن پرآوازه ایرانی،مشمول فرسودگی و هدم وعدم شود!
اگرآداب سیاست رعایت می شد،اینها باید بدانندکه خود در این وضعیت مقصرند. برای آنکه حرف شان به دل بنشیند باید اول بخودشان یک سوزن بزنند! اما چرا اینکار را نمی کنند؟!چون:آنوقت پرده ها که کنار رود(هرچنداین روزها به استناد سخن یکی از امامان که فرمود:اللهم اشغل الظالمین بالظالمین،ظلم کنندگان پرده هم را دارند می درند)مردم قاصر مفتون شده جن زده مامتوجه می شوند عجب کلاهی تمامی سیاستمداران بر سرشان گذاشته اند؟! لذا اینهابدشان هم نمی آید که این مردم همچنان برای آنها(بی حساب و کتاب)سوت بزنند و شیدایی کنند!آنطورکه دراین 33سال هم برای یزید هورا کشیدند و هم برای امام حسین!!؟
اینکه الان(هرچندکه شاید یک نوع وسیله گمراه کننده و فریب اذهان هم باشد)داد می زنندکه شنودها در رختحواب ها هم هست!در حالیک باید پرسید مگرمال آلان است؟! زمان شماچطور؟ نبود؟
یاآنکه بخواهند باشدیدترین و تندترین الفاظ یا بخاطر مثلا فقط حذف یک معظم از مقام،محکوم به زندان وحبس وشلاق شوند(درحالی که ما که توی روزنامه سلام که بودیم گه گاهی عامدامعظم راازمقام قلم می کشیدیم وچیزی هم نشد…) محکوم که شوندهیچ؛زیادی هم آگراندیسمان شود!والبته مثل قضیه سکینه آشتیانی که برای دولت ایران سوژه مناسبی شده تا جهانیان را سرکار بگذارد،و این وسط حرفهای گفتنی زده نشود و اگر برخی هم می گویند،بایکوت شود…
آنچه که اینک برای بازسازی لایه سوراخ سوراخ شده انقلاب،انقلابی که اگر واقعا خوب اداره می شد و فهم و شعورمدیریت اداره آن بود،موجب تعالی می شد،نه اینکه دراین 33 سال موجب تؤالی فساد و مفسده شده است،لازم است که این آقایانی که دائم ازهم انتقاد می کنند،یاد شان بیاوریم این است که آنان قدرت و سهمشان رادراین 33سال،در شرکت سهامی خاص ج.ا.ا. گرفته اند،نه من نوعی!
که اکنون بدلیل مفتونی و شیدایی و جن زده گی مردمی که در چم وخم بدبختی درهم می لولند،که اگریک فردی هم بدون هیچ پشتوانه وسابقه سیاسی وفرهنگی و علمی وسواد سیاسی برقدرت سوار شود،او را معجزه گر مشکلات بدانند،بخواهند دوباره بایک فریب و بدلیل همان داشتن بهترین امکانات سمعی و بصری دررسانه هاو توزیع افرادخویش در آن،سهم از دست رفته یکی دوسال اخیرشان را دوباره تامین کنند!
این نه جوانمردانه است و نه عادلانه،والبته اگربازی سیاست دراین 33 سال عادلانه بود،آنها عزیر مردم می شدند،و مردم برایشان تره هم خورد می کردند! اما اینطور نیست.
آینده ایران به واکنش مردم وابسته است؛اماازاین مردم جن زده امیدی نیست.آن مردمی که من می شناسم و برخورد دارم و با آن روبرو هستم می دانم که مثل آدمهای جن زده احتیاج به شوک دارند!
آیااین شوک،تحمیل یک جنگ دیگر است؟یاازهم پاشیدن شیرازه اقتصاد مملکت که ازرأسش تا ته اش دزدتربیت کرده وبرای آنکه بخواهنددزدی را«درز»بگیرند، رئیس پلیسش می آیدمی گوید:«بایدما دربانک مرکزی حضور داشته باشیم واگر مااز اول حضور داشتیم اینطورنمی شد»!!سخنی شبیه یک جوک!که کَل اگر طیب هستی،وظیفه اصلی ات،که همانا امنیت بدون حضورپلیس است را مدیریت کن!یا فروپاشی اخلاقی که درسایه حکومت اسلامی که دائم وَعظش گوش فلک را پر کرده،اماجنایاتی رامی خوانیم ومی شنویم که در غیراخلاقی ترین حکومت هاهم نبوده است!
طناب ظلم از کلفتی پاره می شود.
والسلام
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)
11دی90
جرس

«واجا»


هشتم شهریور1360،حادثه بمب گذاری درجلسه شورای امنیت توسط دبیرشورا، مسعود کشمیری است.
به گفته روایان موثق و منتشرشده در جراید، نظم، و رعایت تقوی و آداب شرعی از او یک مؤمن مقیّد و مُتعبُِد نشان می داد که مرحوم رجایی و دیگران را وامی داشت تا پشت سر وی نماز جماعت بخوانند!او به همراه «کلاهی»-که حادثه هفتم تیر را رقم زد-هنوز زنده اند و معلوم نیست در چه وضغیت و درچه مکانی قرار دارند!
تنهاقربانی این دو حادثه مهم،خودکشی یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و کاردار وقت ایران در افغانستان-محمدتقی حاج محمدی-بود؛ که به ظّن اتهام و مشارکت در حادثه بمب گذاری جلسه شورای امنیت دستگیر و سپس گفته شد که وی در زندان خودکشی کرد.
همانطورکه گفته شد سعید امامی از معاونین ارشد و مشاورین وزیر و وزارت اطلاعات و عامل و طراح قتل فروهر و همسرش(رجلین سیاسی) و پوینده و مختاری(از اعضای کانون نویسندگان)در حمام زندان خود را با داروی نظافت خلاص کرد!؟!
بانگاهی به گذشته و روند شکل گیری وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایرا(واجا)متوجه می شویم تمامی حوادث مهم در رویدادهای کشور متأثر از این وزارتخانه و نهادهای موازی اطلاعاتی و امنیتی همچون واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بوده است.
حضورگسترده نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی سابق در دوره احمدی نژاد و آمدن علنی آنها در عرصه اداره کشور و بدست گرفتن نهادهای قدرت(مثل وزارت نفت،مخابرات و مانندآن)خود نشان دهنده امتداد گذشته ای است که آرام آرام با سوار پرقدرت، توسط قدرتمندترین نهاد اطلاعاتی و امنیتی کشور صورت گرفته است!
هر نظام سیاسی برای حفظ حاکمیت خود و با هرنوع گرایش فکری،نیاز دارد که یک تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی داشته باشد.تشکیل چنین نهاد یا نهادهایی بسیار ضروری و در دورانی که ما هستیم مهم ترین رکن رکین اداره یک کشور و جامعه است!
هر کس، یا هر گروه و دولت و یا قدرت سیاسی و اقتصادی که رگ خواب نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را دراختیار داشته باشد،رگ خواب کل کشور را در اختیار خواهد داشت و بواسطه آن می تواند مدیریت دلخواه خود را پیاده کند! و بالطبع و در تعمیم آن،چنانچه این رگ خواب، قوه شاکله اش(اصلی ترین نفوذی ها)در اختیار نیروهایی خارج از مرزها باشد،مدیریت و حاکمیت در اختیار او خواهد بود!
در این نوع اداره کشور، رفتن و آمدن دولت ها با هرنوع گرایش،برای آنها اهمیت ویژه ای ندارد؛ و در صورت بروز هرنوع گریز از مرکز،به ترتییی سعی در سرنگونی آن خواهند کرد. مثل دولت آلنده در زمان ژنرال پینوشه.مثل آنچه برای دولت خاتمی و اصلاحات رقم خورد. که در مرحله اول آنها مایل بودند وی استعفاء دهد، و وقتی قوه جاذبه بیش از حد ایشان در مماشات با امور و عدم استفاده از قدرت رأی 22 میلیونی را متوجه شدند، توانستند از اصلاحات یک مُرده زنده نما بسازند؛که اینک سالهاست که در «کُما»ست!
اولین نکته مهم در مورد ساختار تشکیلاتی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران (واجا) وزیر آن است.
نسبت وزیر اطلاعات با زیر مجموعه نیروهای تحت مدیریتش،نسبت ولایت فقیه است با دولت و ارکان اداره کشور.در آنجا ولایت فقیه باید یک مجتهدجامع الشرایط(که پیش از این مرجع تقلیدبود)و از رجال سیاسی و مدیر باشد.و در اینجا،و درانتخاب وزیر اطلاعات،اجتهاد و مجتهد بودن،فقط شرط اصلی ست.این درحالی است که ولایت فقیه فقط دراحکام شرعی تبحُّر دارد،نه در احکام دیگر؛و لذا برای خود دفتر و دستک عظیمی دارد که برای او حکم مشاور را دارند؛ (مثل نهادمجمع تشیخص مصلحت ودفتر رهبری)؛وچون باتوجه به حجم قدرتی که ایشان در قانون دارد،به او این اجازه رامی دهدکه ازهرنوع دخل و تصرفی درحکومت«ولوبلغ مابلغ» وبنام«حکم حکومتی»انجام دهد،لذا در این ساختار ترکیب افراد مشاوره دهنده و نیروهای بکارگرفته شده درتعیین جهت دهی نظرات ونوع کلمات در ایراد سخنرانیها و اخذتصمیمات بسیار تعیین کننده است.
آیت الله العظمی منتظری در مصاحبه معروف خود با عمادالدین باقی که در تلویزیون «بی.بی.سی»،توسط شبکه ماهواره پخش شد،گفت:«من رفتم پیش امام وگفتم این نامه هایی که برای تومی آید،آیا آنها را می خوانی؟امام گفت:نه؛ آنهایی که مهم است خلاصه اش رابه من می دهند.من گفتم:نه من برخلاف شما،همه نامه ها را تا آخرمی خوانم و حتی فحش هایش را.
یا مثلا مرحوم محمدمنتظری درنامه ای به امام خمینی درتاریخ سوم مهرماه1358،در مورد انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری می نویسد:«حضرت ‌امام!ازجهات‌ امنيتی ‌و انقلابی ‌پيشنهادمی‌كنم که شمادركليه ‌پيشنهادكنندگان ‌و يا مشاورينتان‌،تجديدنظر فرمائید،و حتی‌ آنان‌ كه‌ مهندس‌ بازرگان رابرای ‌‌تشكيل ‌‌دولت‌ پيشنهادكرده‌اند،كه ‌آنان‌ يا بی‌توجه ‌بوده‌اند و ‌يا خائن.حتی ‌برخی‌ ‌از خوبان ‌و افتخارات ‌امت ‌را هم ‌‌در شورای‌انقلاب ‌و غيره‌ را محاصره ‌كرده‌اند. زيرا هميشه ‌ميكربهابه ‌سراغ‌ خيار و چغندر ‌نمی‌روند.بلكه‌ گوشت‌ چربی‌ دار را محاصره‌گرند.و اگر خود ‌آقای ‌بازرگان ‌هم ‌در بُعد نهائی ‌می‌دانست‌ كه‌ عواقب ‌كارش‌ به‌‌ كجا‌خواهدانجاميد، اگر عواقب‌كار را می‌دانست،‌مسئوليتی ‌اينگونه ‌نمی‌پذيرفت».
همین مشترکات برای وزیر اطلاعات هم هست.همین نسبت برای وزیری که هیچ شمِّ اطلاعی و فن امنیتی و مدیریتی ندارد و فقط یک مجتهد است،بیشتر مشهودمی شود! همانطورکه آیت الله منتظری درسخنانی به آن اشاره کردوگفت:«وزیراطلاعات نباید ماشین امضاء باشدوزِرتی امضاء کند».
دکترمهندس سعیدحجاریان در خاطرات خود درنحوه تشکیل وزارت اطلاعات درمصاحبه ای می گوید:«یك روزاحمدآقابه من زنگ زدوگفت امام راجع به این طرح نظرمخالف دارند و می‌پرسند كجای دنیا،اطلاعات وزارتخانه است كه شما می‌خواهید وزارتخانه درست كنید. من دو استدلال آوردم. آن موقع آقای صافی گلپایگانی دبیر شورای نگهبان بود. ایشان البته جزو روحانیت سنتی به حساب می‌آمدند و گرایشات راست هم داشتند. من با ایشان بحث كرده بودم. ایشان معتقد بود كه چون وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصاء شده است و این به معنی حصر این اختیارات است عملا تشكیل سازمان اطلاعات توسط رهبری مخالف قانون اساسی است و اگر امام بخواهد كه این تشكیلات را سامان بدهد باید از موضع بنیانگذار نظام حكم حكومتی بدهد و خارج از قانون اساسی اقدام كند. من این استدلال آقای صافی را به اطلاع امام رساندم. موضوع دیگری را هم كه مطرح كردم این بود كه بالاخره ممكن است در جریان كارهای اطلاعاتی و امنیتی اقداماتی خلاف قانون صورت بگیرد. شكنجه‌ای شود. مشكلی برای بی‌گناهی به وجود آید. اینها اگر كارشان مستقیم زیر نظر امام باشد این مسائل هم به پای ایشان گذاشته می‌شود. امام هر دوی این استدلال‌ها را پذیرفت و نظرشان تغییر كرد».حجاریان در ادامه و درباره تمركز وزارتخانه تحت نظارت دولت و مجلس و بحث اجتهاد وزیر می‌گوید:«البته باید بگویم كه موضوع اجتهاد وزیر در طرح ما نبود. قبل از آن به این موضوع باید اشاره كنم كه مجلس دوم علیرغم اینكه مجلس راستی بود اما دارای هویت بود و از قدرت خود حراست و حفاظت می‌كرد. این زمینه خوبی بود كه بتوانیم با مجلس كار را به پیش ببریم. حتی مرحوم موحدی ساوجی كه با من مخالف بود اما چون این موضوع را برای هویت مجلس و اختیارات آن دارای اهمیت می‌دانست در تمام طول بحث با من همراه بود و از استدلال‌های من به طور كامل پشتیبانی می‌كرد. البته من الان كه به این موضوع نگاه می‌كنم می‌بینم كه شاید تلاش بیهوده‌ای كرده‌ایم. من آن موقع فكر می‌كردم بالاخره وزیر باید از مجلس رای اعتماد بگیرد. می‌شود از او سؤال كرد. می‌شود كمیسیون برای نظارت تشكیل داد. می‌شود تحقیق و تفحص كرد. می‌شود وزیر را استیضاح كرد و انداخت. همه اینها كمك می‌كند كه وزارتخانه در خدمت مردم و دموكراسی باشد و خیلی كار دموكراتیك می‌شد. اما حالا نگاه می‌كنم می‌بینم كه اگر فقط بخواهد یك جزء از ساختار سیاسی دموكراتیك شود فایده چندانی ندارد. اگر از اول یك عده غربال شوند و عده‌ای دیگر به كمك شانتاژ روی كار بیایند، حال تشكیلات اطلاعات می‌خواهد وزارت باشد، می‌خواهد سازمان باشد، زیر نظرنخست وزیر به عنوان معاون نخست‌وزیرمثل ساواك یا می‌خواهد زیر نظر قوه قضائیه باشد، خیلی فرقی نمی‌كند».
اتفاقات بعدی نشان داد که فرقی ندارد سازمان باشد،یا وزارت!
سعید حجاریان درهمین مصاحبه گفته است:«آقای خامنه‌ای یك روز مرا صدا كرد و گفت: ما در دادرسی ارتش نیرو نداریم. آقای ری‌شهری را ایشان به ما معرفی كرد و گفت كه طلبه فاضلی است و از این به بعد مسوول دادگاه ارتش است. ما هم به ایشان نیرو و امكانات دادیم و دادگاه ارتش را راه انداختیم».
در واقع اولین وزیراطلاعات هم همین گونه آمد!یعنی اولین وزیر اطلاعات(که قبل ازآن شخص دین پرور معرفی شده بود و رأی نیاورد.)همین آقای ری شهری بود.
سعید حجاریان هم چنین در مورد نحوه تشکیل وزارت اطلاعات می گوید:«با گذشت بیش ازیكسال ازانقلاب عملاامور اطلاعاتی و امنیتی گسترده و گسترده‌تر می‌شد. پراكندگی‌ها و تداخل‌هایی كه به طور طبیعی از این پراكندگی‌ها نشأت می‌گرفت در كارها اخلال ایجاد می‌كرد. دفتر اطلاعات نخست‌وزیری با ابتكار خود شهید رجایی شكل گرفت. اولین كاری كه در آنجا صورت گرفت تقسیم كار میان سپاه و ارتش و كمیته و شهربانی بود. حفاظت اطلاعات و اطلاعات عملیات مربوط به هر یك از این نیروها به خود آنان واگذار شد. كمیته‌ها در جمع‌آوری اطلاعات آشكار به عنوان ضابط قوه قضائیه تعریف شدند و البته بعدا دستگاه قضایی پلیس قضایی را تشكیل داد كه بعد از چند سال آن را به هم زد و اخیرا مجددا به دنبال احیای آن افتاده‌اند. كارهایی كه برای خود دفتر باقی ماند یكی حراست‌های دستگاه‌های مختلف بود. یكی ضد جاسوسی (همان اداره هشتم سابق ساواك با تغییر ماموریت‌ها و كادرها) و سازمان جمع‌آوری پنهان. برخی كارهای ویژه هم زیر نظراین دفتر صورت می‌گرفت. مثلا برخی خریدهای ویژه اطلاعاتی، دستگاه‌های خاص كه خرید و ورود آن به كشور نیاز به تشریفات ویژه داشت از این طریق صورت می‌گرفت. یك ستاد امنیت كشور هم درست شد كه بیشتر نقش دبیرخانه‌ای داشت و درجهت هماهنگی عمل می‌كرد».
همینطور آقای ری شهری نیز در درکتاب خاطرات سیاسی (ص 26 ) می نویسد:»پس از تاسیس وزارت اطلاعات در سال 1363 واحدهای مخالفی که به عناوین گوناگون مشغول فعالیت های اطلاعاتی و تلاش برای حفظ امنیت کشور بودند، موظف به انتتقال تجارب و مدارک خود به وزارت اطلاعات شدند. یکی از این مراکز واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود».
ساختار مدیریتی و اصلی وزارت اطلاعات ج.ا.ا.(واجا)ویابقول ابوالحسن بنی صدر «واواک»، از مجموعه ای نامتجانس بوجود آمد که همان نیز پایه و اساس عملکرد یک ربع قرن فعالیتش شد!
می توان گفت نیروهای اصلی«واجا» از مجموعه نیروهای 7گروه چریکی قبل از انقلاب که تحت عنوان«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» متشکل شده بودند بوجود آمد!
سازمانی که تضادها و تناقضات عمیق درون گروهی اش زود آشکار شد.اختلافی که تا آلان هم مشهود و موردمنازعه و ستیز و مدخل و مؤثر دراداره امور است وخود دلیلی ست برای تسویه حساب و جنگ قدرت در درون وزارت!
و همین نیز سبب شد تا امام خمینی فتوا دهدکه عضو هیچ حزب و گروهی حق ورود به سپاه و ارتش و نیروهای نظامی و اطلاعاتی را ندارد.
هم چنین جذب بخشی ازکادروزارت،ازدانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود؛که خود آنها نیزمجموعه ای نامتجانس وناهمگون بودند؛آنها بخاطرراه اندازی انقلاب دوم!! خیلی آسان پابه درون وزارت اطلاعات نهادند.مثلا«عباس عبدی»درخاطرات خودمی گوید:«من عضو وزارت اطلاعات بودم واستعفاء نداده آمدم بیرون»!؟
هم چنین وزارت اطلاعات ازمجموعه های متناقص ومتضادگروه های فعال سیاسی آن دوره درست شد.بخشی از نیروهای مفظربقایی و حزب زحمتکشان،سازمان مجاهدین خلق،حزب توده و انجمن حجتیه وحتی ساواکی های قدیم و با کمک از ارتشبد فردوست. که البته همه به بانقاب غیرحزبی ومقیَّدبه آداب ولابدباوضو هم واردمی شدند!!
سعید حجاریان در ادامه همان خاطرات و با اشاره به همین موضوع می گوید:«در ابتدای انقلاب بچه‌های سازمان مجاهدین خلق در همه ارگان های حساس حضور داشتند. در دادستانی بودند.در دستگاه قضایی تا حد دستیار قاضی بودند.در حزب جمهوری هم حضور داشتند. مركزیت سازمان از مقطعی به بعد به نیروهایش اعلام كرد كه غیرعلنی كار كنند و هویت سازمانی خود را پنهان كنند.كلاهی، كشمیری،جواد قدیری،عباس زری‌باف وتعداد دیگری از افراد،نظیرقاتل شهید قدوسی ازنیروهای آنان بودندكه بعدامشخص شد درحزب، دادستانی،اطلاعات نخست وزیری و جاهای مختلف نفوذكرده اند.كشمیری را آقای علی تهرانی(باشیخ علی تهرانی اشتباه نشود)به مامعرفی كرده بود.البته ایشان هم شناختی ازهمكاری او با سازمان نداشت.اول انقلاب هركسی دوستانش را باخودمی‌آورد. كشمیری خیلی منظم بود ودرتنظیم گزارش‌هاو صورت جلسات دقت فوق‌العاده‌ای داشت. این بود كه وقتی برای دبیرخانه شورای امنیت ملی كسی را خواستند اطلاعات نخست وزیری هم كشمیری را معرفی كرد.بعد از انفجاردفتر نخست وزیری بود كه درپیگیری‌ها پس از آنكه مادروخواهركشمیری بازداشت شدندبه ارتباطات خانوادگی اوبا سازمان دست پیدا كردیم. برادرهای همسر كشمیری درقصر شیرین عضو سازمان بودند و طبیعی بود كه با امكانات كمی كه ما در گزینش افراد درابتدای انقلاب داشتیم به این ارتباطات دست پیدا نكنیم.وی درباره این‌كه آیا بعدازانفجاردفتروافشای نقش«كلاهی»اقدامی دردستگاهها برای شناسایی عوامل نفوذی صورت نگرفت تصریح می‌كند:«در فاصله كمی كه میان این دوانفجاربودعملاامكان گزینش مجددهمه نیروهانبود.اساساتكیه روی پرونده انفجار نخست وزیری اقدامی مسأله‌داروازنظرمن تسویه‌حساب جناحی بوده است. راست‌ها می‌خواهند ازاین ماجراسوءاستفاده كنند.وگرنه چرابرای انفجار حزب پرونده‌ای درست نشد.چراماجرای كلاهی كه به لحاظ ابعادبسیاربزرگترازدفتر نخست‌وزیری بودوچرابرای ترور شهید قدوسی پرونده تشكیل نشد.بچه‌های دفتراطلاعات نخست‌وزیری را گرفتند و سخت‌ترین فشارها را برآن واردكردند.ركورد تاریخی زندان انفرادی برای یكی ازهمین دوستان دفتراطلاعات نخست‌وزیری دراین ماجرا به مدت سه سال كه نه قبل ونه بعدازانقلاب سابقه نداشت رقم خورد.ماجرااینقدربالاگرفت كه خودامام واردشدوفرمان دادكه پرونده بایدمختومه شود. حالاهم هنوزبعداز بیست وچهار سال از آن ماجرا در نماز جمعه می‌گویند كه ما نفهمیدیم كه پرونده چطور مختومه شد.جا داردكه ماهم بگوییم كه ما نفهمیدیم كه چرا پرونده انفجار حزب اصلامفتوح نشد؟»
ازهمین زاویه است که«روح الله حسینیان(ازمدیران ارشدوزارت اطلاعات و رفیق سعید امامی)دردفاع از«سعیدامامی»می گوید:«همسر «سعیدحجاریان»ازاعضای«سازمان مجاهدین خلق»بوده ودرزمان شاه به زندان رفته است»!یعنی شما هم«بله»!…
ازهمین منظر وقتی به یک ربع قرن فعالیت«واجا»نگاهی بیفکنیم،متوجه می شویم این وزارتخانه برای حفظ نظام ویا ادره کشورویانهادقدرت مجلسی که بایددررأس امور باشد و وزیرش پاسخگو، در هر دوره(بواسطه نظارت استصوبی که آبشخور و طراح این نظریه هم «واجا»ست)ضعیف وضعیف ترشده است.
نمایندگانی که می بایست ازفیلیترنظارت استصوابی بیرون بیایندوشورای نگهبانی که اعظم اطلاعات خودش را از این وزارت کسب و به آن استناد می کندوطبق نظرامام که گفته است:«حال فعلی افرادمهم است»،بواسطه مسأله«رفیق گرمابه وگلستان بودن» و «رانت خواری»و هزاران فسادکوچک وبزرگ(همچون اختلاسهای میلیاردی)که دربدنه حاکمیت رخنه کرده وبواسطه «شنود»خیلی ها راازدایره نمایندگی حذف ویابخاطرعدم رسوایی،ملزم به سکوت کرده ند!وافرادباجُربزه ومغزداروباسوادوبااطلاع وآگاه،ومستقل از راست و چپ وشجاع راهم بایدباتشبث به هرحشیشی حذف تادرمجلس دیگرکسی موی دُماغ نباشد.وحق تحقیق وتفحص وبرکناری واستیضاح رانداشته وآنچه باشد یا صوری و نمایشی از پیش طراحی شده و یا با اشاره«حکم حکومتی»مسخ و استحاله شود!
لذا چنین مجلسی مسلم است که توان سؤال ویااستیضاح ازمهم ترین نهادامنیتی و اطلاعاتی راندارد.همانطور که دردوره«علی فلاحیان»کسی صدایش درنمی آمدوجرأت آنرا نداشت…
وبرهمین سبیل وصراطاست که همه راست وچپ عامدانمی خواهنددوران وزارت«محمدی ری شهری»رابه چالش بکشانندونقدکنند!
می توان گفت غیرازعلی فلاحیان(تنهاوزیرمقتدر و با 16سال سابقه مدیریت و قائم مقامی وزیر)،که باخروجش عنوان نهادهای موازی هم مطرح شد،،الباقی وزراء درحدیک ماشین امضاء بوده اند؛ …
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)ششم شهریور90

مرجع تقلیدی که روشنفکر زیست

به گمان من و به ضرص قاطع،آیت الله العظمی منتظری را می توان تنها مرجع تقلیدی دانست که روشنفکر زیست و روشنفکرانه درگذشت.
دکتر علی شریعتی می گوید:
«مبارزه اجتماعی برزگترین عامل خودآگاهی روشنفکر بشمار می آید. روشنفکری که در پشت میز مطالعه و محاط در انبوهی از کتاب و یا در مبادله ذهنی میان دوستان و هم صنفان خویش،خود را یک انقلابی مردمی می شمارد و راه حلها را از میان الفاظ و فرضیه ها و متون ایدئولوگها برمی گزیند،تنهادر کوره آزمایش عمل سیاسی است که می تواندهم اندیشه های خودرا تصحیح کندو هم از بیماری لفّاظی شفا یابد و هم خویشتن را بیازماید…مبارزه سیاسی زمینه واقعی و عملی و آزمایشی مفاهیمی است که روشفکر غالبا از کتاب ها و از زبان ها آموخته است و می آموزد و در عین حال او را با مسائلی روبرو می کند و با واقعیتهایی در تماس قرارمی دهد که هرگز در محیط امن و آرا می وجود ندارد که الفاظ و اصطلاحات فلسفی و فکری با او گیر و دار دارند و باز مبارزه سیاسی است که روشنفکر را بامتن مردم ،خواستها، نیازها و ایده آل ها،قدرت ها و ضعف های مردم آشنا می سازد و درعین حال امکانات عمل را در برابر او آشکار می کند و از بیماری پرت افتادن از مردم یا جلو افتادن از مردم –که غالبا روشنفکران بدان دچار می شوند- رهایی می دهد و او را مفید می سازد که پیشاپیش مردم،اما متصل به مردم در حرکت باشد.(مجموعه آثار2/ص176).
و به حق، 50سال مبارزه سیاسی آیت الله العظمی منتظری چه در دوران قبل از انقلاب،که در زندان و تبعید زندگی کرد؛ و چه پس از پیروزی انقلاب،که 21 سال از عمرش را در اعتراض به وضع موجود،با حبس خانگی سپری کرد، از او روشنفکری ساخت که بتواند از بیماری پرت افتادن یا جلو افتادن از مردم مصون باشد.
خیلی از پدیده ها در زندگی شخصی،تربیتی و روابط اجتماعی سبب بروز افعالی از انسان می شود که بعدها درحیطه عمل به صحنه می آید.
شاید(واز نظرمن)یکی از وجوه اختلاف فکری، در نحوه اجرای مدیریت جمهوری اسلامی ایران بین ایشان و امام خمینی،به گذشته آن دو و سیر تحول زندگی و مبارزه سیاسی آنها بازگشت دارد.
بطورمثال،امام خمینی بدلیل 15سال تبعید و دوری از محیط اجتماعی ایران،و نشست و برخاست محدود در حوزه علمیه نجف،و پس از بازگشت به ایران نیز، بدلیل وجود انحصار در دیدار کنندگان حضوری و گفتمان با وی،یعنی همان اصطلاح کانالیزه شدن (که برای نخستین بار ازسوی فرزند ایشان سید احمد خمینی عنوان شد) و یا مراسم زائد و وقت گیری مثل مراسم دست بوسی(که بعدا تعطیل شد)،آنهم برای رهبری چون ایشان که باید یک انقلاب نو پا و جنگ آغاز شده راهدایت کند،می توانست منشاء اثر در دریافت اطلاعات و اخبار از وضع جامعه و سپس نوع انعکاس آن از سوی رهبری باشد.
یا بطور مثال، نقل قول مدیرمسئول روزنامه سلام، که آیت الله خامنه ای به وی گفته بود: «شنیده است مهدی کروبی در عروسی دخترش سکه طلا توزیع کرده» وجواب می شنود که تا آنجاکه من می دانم وی دختر ندارد،و قص علیهذا …
اگر فرض کنیم در طول این سالها از این دست اخبار و اطلاعات از وضعیت جامعه، این گونه ذهن رهبران انقلابی را (که اصولا پس از هر انقلابی توسط برخی احاطه می شوند) تزئین کند،مبرهن است که منشاء اثر در نوع نگاه ایشان به جامعه و رویکردهای آن در قالب بیانیه و اطلاعیه و یا انتصابها خواهد شد.
اما وقتی به زندگی آیت الله العظمی منتظری در پیش از پیروزی انقلاب نگاه کنیدمتوجه می شوید که وی علاوه بر تبعیدهای مکرر و حشر و نشو با مردم شهرهای مختلف و آشنایی نزدیک با آنها، در زندانهای رژیم شاه نیز با افراد متنوع در زیر سقف یک سلول زندگی کرده است.از کمونیست های دو آتشه و سران سازمان مجاهدین خلق گرفته تا افراد وابسته به جبهه ملی و ملیون و روحانیت.
و می بینیم وی، همین شیوه را پس از پیروزی تعمیم می دهد؛ و با باز و گشاده بودن درب منزل و بیتش،با همه نوع گرایشی از نزدیک تماس و گفتگو داشته است و به گفته خود ایشان، روزی یک ساعت شخصا نامه های دریاقتی را (حتی فحش نامه ها را هم) می خوانده است.
در حالیکه بندرت در میان هم صنفان و هم رده های سنی وی (در کسوت مرجع تقلید و عالمان دینی)،چنیین تعامل و تبادلی را در بیوت آقایان مشاهده می کنید و اکثرا محدود و منحصر به قشرخاصی است و دایره حضور افراد متفاوت به آنجا و گفتمان آنها با ایشان خیلی تنگ و یا اصلا محال است.
همین شیوه رفتاری سبب تفاوت در نوع اندیشه و نگاه آنها،هم به متون دینی و هم به مسائل اجتماعی (خصوصا پس از تأسیس ج.ا.ا.) شده است.
بی شک وقتی به سیل پیامهای تسلیت از هر قشر و مسلک و مذهب وایده ای که این روزها برای رحلت این عالم ربانی در دید قرار گرفته است را نگاه کنید، متوجه یک وجه اشتراک می شوید و آن اینکه: حضرت آیت الهق العظمی منتظری پاک زیست و انسان زیست و درس انسانیت و شرافت و آزادگی و حریَّت به همه داد.
روح و روان این فقیه عالی مقام شاد و همیشه مسرور باد.
من الله التوفیق
اول دی ماه سال 1388
تهران/محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)
جنبش راه سبز(جرس)

بایگانی

دسته‌بندی