You are currently browsing the tag archive for the ‘کودتای 28مرداد’ tag.




#ولایت_فقیه نه تنها مورث #دیکتاتوری نیست، به هیچ وجه هم #حاکمیت_ملی را نفی نمی کند!
#حکایت_حکومت_ولایت_فقیه_در_سرزمین ایران
[ قسمت ۱۲۸]
بخش سوم از فصل دوم (۵)
#ولی_فقیه_سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از:
#محمد_شوری( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad
ولایت فقیه علیرغم نظر #احزاب و گروه های سیاسی موجد دیکتاتوری نیست.
نگارنده که قبل از ائتلاف #حزب_ایران با #حزب_توده_ایران عضویت شورای عالی حزب ایران را عهده دار بودم و سپس مستعفی شدم و در مبارزات ضد استعماری ملت ایران و #ملی_شدن_صنعت_نفت سهم موثر و مستمر داشتم و پس از کودتای اختناق آمیز #۲۸_مرداد_۳۲ فعالیت های سیاسی را بکلی ترک گفته و به امور دینی و فعالیت های تبلیغی مذهبی پرداختم، به هیچ وجه قصد تخطئه جبهه ملی یا حزب ایران یا مرحوم #دکتر_مصدق رهبر نامدار و مجاهد کبیر مبارزه ضد امپریالیستی ایران را در ارتباط با موضوع مورد نظر در این نوشته کوتاه ندارم و این شناسایی مختصر را از این نظر یادآور شدم که یقین دارم دوستان و همرزمان دیرین احتمال کوچکترین شائبه ای را در مخیله خود راه نخواهند داد و به نظریات صمیمانه ام که جز عرق مذهبی انگیزه ای ندارد توجه صادقانه خواهند فرمود.
[ ] دیکتاتوری یا عین عدالت؟
من سخنرانی آقای #دکتر_آیت را در آن جریده شریفه نخوانده ام، ولی از مندرجات روزنامه گرامی 《#جبهه_آزادی》 و پاسخی که به ایشان داده شده کم و بیش از مسایل مطرح شده در آن سخنرانی اطلاع یافته ام و قصد تجدید مطلع ندارم، ولی چون مساله ولایت فقیه همچنان مورد بحث است، لازم دانستم با اهمیتی که از نظر سوابق سیاسی و فعالیت های دینی دارم، با کمال صراحت عرض کنم که #جبهه_ملی در مورد ولایت فقیه اشتباه می کند!
به اعتقاد من، ولایت فقیه علیرغم نظرات برخی از احزاب و گروه های سیاسی موجد دیکتاتوری نیست.
برای روشن شدن این حقیقت باید به مفهوم ولایت پی برده و منشا آنرا دریافت.
ولایت فقیه که معنی آن حاکمیت و حکومت و سلطه و استیلاست، اصالتا از آن خداوندیست که آسمان ها و زمین و تمام موالم ملک و ملکوت را به قدرت کلمه خود آفریده و همه چیز و همه کس را در قبضه و احتزاز مطلق خود دارد، و این ولایت مطلقه کلیه الهیه از جانب ذات آفریدگار توانا و دانا به انبیاء و فرستادگان والامقام آستان قدس الهی تفویض گردیده که وجود مقدس سرور کائنات حضرت رسول اکرم (ص) پیشوای بزرگوار اسلام مظهر الهی و اکمل این ولایت کامله الهی بوده و به حکم خاتمیت ادیان، پس از آن سرور عالمیان مقام 《ولایت الهی》 به دوازده جانشین بر حق آن حضرت مفوض شده که این معنی در طول ۲۳ سال بعثت و دعوت حضرت ختمی مرتبت بکرات در مواقع مختلف، سفر و حضر، در جنگ و صلح، در نخستین روز دعوت و آخرین روزهای حیات در مکه مدینه… منتشر گردید. این همان است که سفیر اسلام در غدیر خم با صدای رسا که به گوش ۱۲۰ هزار شنونده حاضر رسید و وسیله آنان به سراسر جهان اسلام پخش و منتشر گردید، از سوی پیشوای بزرگوار اسلام به حکم و فرمان الهی به مسلمین ابلاغ شد که : هر که من مولای اویم، پس از این علی مولای اوست!
در این بیان شریف پیغمبر عالیقدر که در کتب تاریخ وحدیث شیعه و سنی مضبوط است، کلمه مولا مشتق از ولایت است. بر خلاف پاره ای اظهارنظرهای ناصواب فقط و فقط به معنی حاکمیت و حق تصرف در جان و مال افراد تحت ولایت است. یعنی همان #ولایت_مطلفه کلیه الهیه که پیشوای نامدار اسلام از آن برخوردار بود و قرآن کریم بدان گواه است. و اگر صرف دوستی می بود، نیازی به آن همه تشریفات و تاکیدات در صحنه چشمگیر و خیر کننده و پر آوازه غدیر خم نداشت.این ولایت، که از نخستین روز دعوت پیامبر اکرم (ص) بالقوه و بالفعل وجود داشته، و در تمام دوران امامت ائمه طاهرین و حتی درعصر غیت حضرت ولی عصر (عج) به حکم خلافت و حجت الهی تداوم و استمرار داشته و ما با اعتقاد کامل به اصل مقدس امامت، خود را همچنان در زیر سایه این ولایت الهی در شاهراه رستگاری و حق می یابیم وتنها با ادامه این راهست که می توانیم به ساحل نجات نائل آئیم!
اینجاست که در همین عصر غیبت کبرا، اصل ولایت فقیه حاکمیت خود را درتداوم و استمرار ولایت مطلقه کلیه الهیه پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) جلوه ‌گر می سازد و شیعیان نیک اعتقاد در هرعصر و زمان و در هر جا و مکان همواره و با یک انتخاب طبیعی احسن و عاری از هر شک و ریب و شبهه و ریا، مولای خود راانتخاب می کنندو او بر مسند #مرجعیت تکیه زده و (ولایت فقیه)راحسب تشخیص و استنباط تکلیف شرعی خود و مسئولیتی که در پیشگاه خداوند و رسول و امام داشته اند اعمال نموده،تقلید و تبعیت کرده اند.
بحث در این مورد بسیار طولانی وحساس و مهم است که برای پرهیز از طول کلام به همین مختصر اکتفا می کنیم و یادآور می شویم که اصل پنجم #قانون _اساسی_جمهوری_اسلامی مبین یک اصل مهم مذهب بر حق #شیعه_جعفری_اثتی_عشریست که هر فرد #شیعه با اعتقاد به امامت و ولایت خاندان پاک رسول، در مرحله اصول عقاید، بدان معتقد است و در واقع ریشه و اصالت ایدئولوژیک دارد و به نظر نگارنده جای این اصل خارج و مافوق قانون اساسی است که به هر تقدیر و با هر نیت در متن قانون گنجانده شده و اینکه جبهه ملی و #حزب _یران و #جبهه_دمکراتیک_ملی و #گروه_سیاسی_ایران_امروز و سایر احزاب و دسته ها و گروه های سیاسی و نویسندگان وابسته به آن ها، این اصل را با اختیاراتی که #اصل_۱۱۰ قانون اساسی به رهبر داده شده است موجد دیکتاتوری می دانند سخت در اشتباهند.
ولایت فقیه با توجه به فقهای عالی مقام و برجسته و متقی و ورع و هریک آگاه به زمان خود، که در طول ۱۲ قرن دوران غیبت کبرا داشته ایم، نه تنها مورث دیکتاتوری نیست و به هیچ وجه نیز اصل حاکمیت ملی را نیز نفی نمی کند، بلکه در تاریخ آینده ایران تنها عاملی که می تواند جلوی هر گونه دیکتاتوری استعمار خارجی راباسلاح موثر نیروی ملی سد نماید همین اصل ولایت فقیه است و بس!
آنچه که موجب ظهور #دیکتاتور و استقرار دیکتاتوری در تمام طول تاریخ بشر خواهد شد، طبع قدرت پسند بشر (البته با شدت و ضعف آن در اقوام و ملل مختلف) و روحیه قدرت طلب زمامداران و مدیران و رهبران و اصولا حب ذات و خودخواهی و خودکامگی و مرد پرستی افراد بشر است که آن هم ارتباطی به #اصل_ولایت_فقیه ندارد.
آب که به صورت قطرات باران و دانه های برف، پاک و زلال از آسمان رحمت بر زمین می بارد پاک و سالم و گوراست، آنچه این آب صافی و خوشگوار را آلوده می سازد و به آدمیان و سایر جانداران و حتی گیاهان زیان می رساند کثافات و میکرب های آلوده گیهاست.
آری ولایت فقیه جویبار زلالی است از چشمه سار حیات بخش ولایت و امامت!
ماخذ:
#روزنامه_اطلاعات ۲۱ آذر ۱۳۵۸
در مورد ولایت فقیه اشتباه می کنند!
#فرهنگ_نخعی ( #ریمن_سابق)
این حکایت ادامه دارد…
تهران. ایران
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
یک شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
t.me/shourimohammad

#انقلاب_دوم را آمریکا کرد!

#محمد_شوری. نویسنده و روزنامه نگارتهران.

۱۱ آبان ۱۴۰۰t.me/shourimohammad

«با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه دو جانبه و نه چند جانبه»! این سخن #علی_خامنه_ای است که ۳۲ سال است #ولی_فقیه است و حرف، حرف اوست!#ایران و #آمریکا پیش از سرنگونی نظام پهلوی رابطه ی حسنه ای داشتند. شاه ایران به ژاندارم بودن در منطقه افتخار می کرد. ارزش افزوده ی ثروت #نفت رویاها و گُنده گویی های شاه ایران را افزون کرد و از طرفی انسداد سیاسی، و عدم آزادی مطبوعات و احزاب، از شاه یک خودشیفته ی متوهّم ساخت و همان به سقوط نظام سلطنت کمک شایانی کرد!هم چنین از سوی دیگر این گُمانه هست که احتمالا انتشار آن یادداشت معروف «ارتجاع سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات، و به قلم فردی ناشناخته بنام «رشیدی مطلق» با لابی و اشاره ی پنهان سیا(CIA ) آمریکا بوده باشد! و دلیل آنرا تلنگر و گوشمالی آمریکا به شاه ایران به خاطر برخی سخنان و بلند پروازی های #محمد_رضا_پهلوی و برای آنتریک کردن مخالفان شاه می دانند! تا به او یادآوری کنند که او با #کودتای_۲۸_مرداد و حمایت ما دوباه به قدرت بازگشته است!در یادداشت روزنامه اطلاعات، خمینی سیدی هندی و شاعر توصیف شد. علی رغم صحت، و به دلیل عدم اطلاع، همین سبب اعتراض برخی از مخالفین شد. در کنار آن، این تحلیل هم هست که مثل زمان #مصدق که بخشی از مردم را با پول واداشتند شعار مرگ بر مصدق و یا درود برمصدق بدهند _همانطور که در نظام #ولایت_فقیه هم ما پیمانکارهای آدم جمع کن را داریم که در مراسم های مختلف در له و علیه افراد و رویدادها شعار می دهند و پول می گیرند_ وقوع واقعه ی ۱۹ دی ۵۶ نیز می تواند در راستای همان گوشمالی دادن شاه باشد! منتها کنترل و تنظیم این نوع اجتماعات همیشه در اختیار برگزار کنندگان نیست؛ در دل هر واقعه و حادثه ای یک «سنتز» هست! و «سنتز» آن اعتراض و کشته شدن عده ای در #۱۹_دی، برگزاری مراسم های سنتی درگذشتگان به صورت هفتم و چهلم بود؛ که #سلطنت_پهلوی را به سراشیبی سقوط برد. و انقلاب شکل گرفت و پیروز شد!از آنجا که آن زمان دوره ی انقلاب چپ و به تاسی از #انقلاب_بلشویکی شوروی سابق و رواج اندیشه ی مارکسیستی بود، و ایضا همین هم دلیل #جنگ_سرد بین دو قدرت اتمی شوروی و آمریکا شد، انقلاب مردم ایران و هدایت کنندگان آنان، به سمت چپ روی، که ستیز با #امپریالیسم_آمریکا در راس آن قرار داشت، جهش پیدا کرد!خمینی با انتخاب « #مهدی_بازرگان» برای گزینه ی اولین نخست وزیر #دولت_موقت، این امید را در حاکمیت آمریکا زنده کرد که با مذهبی های ضد مارکسیسم می توان کنار آمد!انقلابیون _اعم از چپ #مارکسیسم و #سازمان_مجاهدین_خلق و نیروهای مذهبی هوادار خمینی مثل #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی و #حزب_جمهوری_اسلامی نمی توانستند با روحیه و نگاه گام به گام مهندس مهدی بازرگان نزدیکی کنند؛ بخصوص وقتی اولین سخنگوی دولت انقلاب « #عباس_امیر_انتظام» شد، که روی سوابق و شخصیت سیاسی وی «ان قلت» های فراوان می شد!خمینی شخصیت کاریزمایی داشت. او بود که توانست آن اجتماعات اعتراضی مردم را که درمساجد برگزار می شد و به مثابه ی یک شبکه اجتماعی گُسترده عمل می کرد، به پیروزی نهایی برساند. کاری که سال های سال مخالفین سیستماتیک و حرفه ای #شاه از عهده ی آن برنیامدند و لذا همه ی آنان در زیر سقف خمینی سُکنا گزیدند به این امید که با تاثیر گذاشتن روی خمینی، انقلاب را آنطور که می پسندند هدایت کنند. طبیعی بود خمینی نگاه مذهبی داشت و به کسانی اعتماد می کرد که این جنبه در آنان قوی و از سوابق آنان حداقل اطلاعاتی داشته باشد! و بیش از همه به حواریون روحانی خود اعتماد مطلق داشت.#سفارت_آمریکا یکبار در حد تصرف اشغال شد. معلوم نشد عاملین آن چه کسانی بودند؟ برخی آن را منتسب به جریان چپ و #سازمان_چریک_های_فدایی_خلق می دانند و برخی لابی خود آمریکا(سیا) در جریان چپ را برای انجام آن شریک می دانند! خمینی و حاکمیت آن واقعه را برنتافت و مانع این تصرف شد. این اعتقاد هست که از آن زمان آمریکا اسناد مهم و کلیدی خود را از سفارت خارج کرده و در عوض با برجا گذاشتن برخی اسناد دست چندم و ایضا گمراه کننده به آنچه بعدها تحت عنوان « #اسناد_لانه_جاسوسی» توسط « #دانشجویان_مسلمان_پیرو_خط_امام» منتشر شد، به ایجاد اختلاف و آغاز و شروع « #کودتای_خزنده» و «فرزند خوری انقلاب»(خواسته یا ناخواسته) کمک کرد!# ۱۳_آبان _۱۳۵۸عده ای دانشجو در خفا اجتماع کردند. اینکه در این دوره همی نفوذ غیر خودی هم بوده و از آن مطلع بوده؟ این پرسشی است که باید برخی دهان باز کنند!در این دوره همی تصمیم می گیرند با تصرف سفارت آمریکا در تهران، به عنوان یک نیروی مذهبی هوادار خمینی، خود عامل مبارزه با امپریالیسم آمریکا شوند و از نیروهای چپ مارکسیسم سبقت بگیرند. می توان شروع فعالیت #چپ_مذهبی پس از پیروزی انقلاب را همین واقعه دانست. هر چند پیش از انقلاب به دلیل تفاوت تفسیر از قرآن در نیروهای مذهبی ضد شاه، چپ به معنای عدالت اجتماعی و آرمان مستضعفین و دفاع از محرومین متولد شده بود!خمینی که تصور می شد مخالف باشد و در اخبار این چنین آمده است، به دلیل حضور یک روحانی سرشناس و مورد وثوق خود،یعنی « #سید_محمد_موسوی_خوئینی» در جمع این دانشجویان، ناگهان حمایت شدیدی کرد و آن را « #انقلاب_دوم» نامید!با ادامه ی انقلاب، خمینی تنها به اطلاعات روحانیون مورد وثوق خود، مثل علی اکبر #هاشمی_رفسنجانی _که از همه ی روحانیون سیّاس تر بود_ اعتماد می کرد، و با بی اعتمادی به #روشنفکران(که متاثر از ذهن عصبی و بدگمانی تاریخی و درونی وی بود) از همان #بازرگان که ابتدا دولت وی را دولت امام زمان و قرآن می دانست، رویگردان شد و سرانجام دولت موقت سرانجام نگرفته با اشغال سفارت آمریکا سقوط کرد. به همین موازات خمینی روز به روز به سمت «کانالیره» شدن کامل هدایت می شد و بعدها مثلث «سید احمدخمینی، سید علی خامنه ای و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی» تنها کسانی بودند که می توانستند اخبار را به اطلاع وی برسانند و هرفردی که در دایره ی این مثلث قرار نداشت از دیدار با خمینی محروم و یا با بایکوت شدن، با انگ سلسله اتهاماتی مواجه می شد!«انقلاب دوم» نتایجی داشت. راس آن عبارت است:الف- #جنگ_سرد بی سرانجام با آمریکا.ب- تحریم. علت العلل همه ی #تحریم های کنونی اشغال سفارت آمریکا در تهران است.ج- #اسرائیل که زمانی دشمن #اعراب بود،به عنوان یک دوست جای خود را در میان اعراب بازکرد.د_ شروع باصطلاح « #صدور_انقلاب» از آغاز همین واقعه است!#جنگ عراق با ایران به بهانه ی همان عامل پیش از انقلاب(اختلاف مرزی که می رفت جنگ صورت گیرد ولی بخاطر ژاندارم بودن نظام پهلوی در منطقه منجر به عهدنامه سال ۱۹۷۵ [۱۵ اسفند1۳۵۳] الجزایرشد) به اضافه ی نگاه ایدئولوژیک انقلاب به منطقه (مثل همه ی انقلاب های ایدئولوژیک در جهت جهانی بودن) که مسلمانان را به اتحاد و مبارزه علیه نظام سلطه و امپریالیزم فرامی خواند، ۸ سال جنگ بی حاصل را برای #نظام_ولایت_فقیه «نعمت» کرد و توانست به همین بهانه مطبوعات را تعطیل، مخالفین را اعدام و زندان کند و با خودی و غیر خودی کردن نیروهای انقلاب، تسویه و تصفیه هم شدت گرفت! و «ابن الوقت ها» در راس قرار گرفتند و میراث خوار انقلاب شدند. مدیریت های خُرد و کلان بدست نیروهای کوته بین و کم سواد و غیر متخصص و ایضا مذبذب _که بواسطه ی ایدئولوژی حاکم، که ریا کاری و تملق را می پسندید_ افتاد و شارلاتانیزم فرهنگ مسلط شد. دلیل آن هم صرفا #اصل_ولایت_فقیه است که همه ی ثروت و قدرت را در اختیار یک فرد گذاشته است! افشای واقعه ی « #ایران_گیت»، همان رویداد معروف آمدن « #مک_فارلین» به ایران ضربه ی مهلکی به هر دو حکومت ایران و آمریکا وارد ساخت. در آمریکا بدلیل آزادی رسانه تا مرز استیضاح دولت ریگان پیش رفت. #ریگان در یک سخن رادیویی و در بازتاب افشا شدن ماجرا گفته بود:«باید بگویم افرادی که با ما تماس گرفتند، یعنی کسانی که ما با آن ها مراوده داشتیم، هرگاه راز آن ها بر ملا می شد و اگر آیت الله خمینی با خبر می شد، زندگی آنان تا قبل از فرود آمدن شب نیز به طول نمی انجامید… این افراد عناصری بودندکه مایل بودند حکومتی داشته باشندکه ما با نوعی از آن روزی روابط بسیار نزدیک داشتیم و به همین دلیل بود که ما مراوده ی خود را با آن ها آغاز کردیم». برای همین #محسن_رضایی _یکی از مطلعین ورود مک فارلین_ به #علی_هاشمی_رفسنجانی (برادرزاده ی علی اکبر هاشمی رفسنجانی که خارج از ایران ملاقات هایی با نمایندگان دولت آمریکا داشت) پس از افشا شدن ماجرا، به وی توصیه می کند به جبهه ی جنگ برود تا آب ها از آسیاب بیفتد، تا مورد خشم خمینی قرار نگیرد! و زمانی که ماجرا توسط هاشمی رفسنجانی به نفع خود و عاملین آن جمع شد، به وی می گوید: از #جبهه برگرد، وضعیت سفید است! ولی درایران بدلیل عدم آزادی رسانه، عاملین این ملاقات پنهانی توانستند با فریب خمینی آن را به نفع خود تغییر ماهیت داده و با دستگیری و اعدام #امید_نجف_آبادی(با برچسب و اتهام غیر اخلاقی) که اولین بار او بود که این اطلاعات را به آیت الله #منتظری رسانده بود و اعدام #سید_مهدی_هاشمی به عنوان مفسد فی الارض و #زندانی کردن و آزار و اذیت دائمی کسانی که آنرا در سطح افکار عمومی به صورت علنی و انتشار بیانیه افشا کرده بودند، ماجرا را قلب واقعیت کردند!پرونده ی ماجرای « #مک_فارلین» که تا همین حال حاضر باز است و مختومه نشده و دارای ناگفته های فراوانی است، صرفا به این دلیل که ایران در قبال خرید اسلحه کمک می کرد تا گروگان های آمریکایی آزاد شوند، دارای اهمیت نیست! چون پیش از این، به دلیل همان تحریم هایی که علتش تصرف سفارت آمریکا در تهران بود، توسط واسطه هایی اسلحه برای جنگ خریداری می شد. ایضا اینکه این خرید اخیر(ماجرای مک فارلین) از اسرائیل صورت گرفته بود! و این ملاقات بهانه ای شد برای قرار و مدار برای بعد از خمینی(که در فروردین سال ۶۵ یک دفعه مرگ را رفت که به آغوش بگیرد ولی تا سال ۶۸ زنده ماند) همراه با تسویه حساب مخالفین.برنامه ریزی از پیش طراحی شده برای اعدام سید مهدی هاشمی(طبق اعتراف عاملین آن) به عنوان عامل #تروریسم؛ و #اعدام مخالفین نظام در سال ۶۷ که توسط دادگاه های انقلاب محکوم به زندان شده بودند و دوران #زندان خود را سپری می کردند و با مرگ خمینی پس از آزادی از زندان وارد جامعه می شدند و شروع به فعالیت می کردند، از جمله ی این تسویه حساب ها بود.هر دو واقعه، افشای آمدن «مک فارلین» و افشای «اعدام های سال 67»، هر دو از ناحیه ی آیت الله منتظری بود و همان هم دلیل کنار گذاشتن وی از قائم مقام رهبری شد! اکنون ما با قراردادی بنام « #برجام» که به دلیل « #انرژی_هسته_ای حق مسلم ماست!!» مواجه هستیم که نه تنها سودی برای ملت ایران نداشت، بلکه تا الان خسران و ضرر فراوان و هنگفتی علیه منافع ملی به ارمغان آورده است.از یک طرف آنچه به عنوان منافع «انرژی هسته ای» قلمداد می شود در سفره ی مردم اثری نیست و پیمان «برجام» که به خاطر بازدارندگی از تولید بمب هسته ای منعقد شد، به دلیل عدم ورود بازار و سرمایه ی شرکت های آمریکایی به ایران، رئیس جمهوری بعدی( #ترامپ) از آن خارج شد و با اعلان تحریم تمام شرکت ها و دولت هایی که با ایران قرارداد می بندند، تحریمی دو صد چندان و بیش از گذشته به نظام ولایت ففیه تحمیل کرد. که دودش فقط به چشم مردم معمولی و کم درآمد رفته و کشور را به فلاکت و فقر برده است. و همه این ها از آثار همان «انقلاب دوم» است. «برجام» خامنه ای و نظام ولایت فقیه را به باتلاقی فرود برده که نه راه پیش دارد و نه راه پس. مگر با باز شدن باب #مذاکره_مستقیم با آمریکا. که اگر هم ممکن شود به دلیل آنکه حاکمیت ایران در ناحیه ی ضعف قرار دارد و آمریکا و هم پیمانانش و از جمله اسرائیل در ناحیه قدرت، اگر مصالحه ای هم صورت گیرد،همانطور که در ماجرای #گروگانگیری و آن #قرارداد_الجزایر(۱۹۸۱) انجام شد، سودی نخواهد نداشت و همانطور که در قطعنامه ۵۹۸ جنگ، «هیچ» برای #منافع_ملی داشت!در حقیقت آمریکا _همان کشوری که هیچ غلطی نمی تواند بکند_ با فرو بردن حاکمیت نظام ولایت فقیه در تله ی برجام، دارد انتقام همان واقعه ی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در اشغال سفارت خود و قطع رابطه با آمریکا و گرایش نظام ولایت فقیه به روسیه ی پوتین (بازمانده ی ک.گ.ب شوروی سابق) و چین مائوئیست را می گیرد. در واقع انقلاب دوم را آمریکا کرد!گِره کور ۴۳ سال جنگ سرد ایران و آمریکا بدست خامنه ای باز می شود و چه بخواهیم و چه نخواهیم این برجام است که ایران را بی جان کرده و منافع ملی را هدر داده و مردم را به فلاکت و فقر برده و #ابن_الوقت ها را بالا آورده و دانایان را در ذیل و ذلیل کرده است. و باز همین برجام ( #برجام_2؟) است که شاید بتواند روزنه ای برای گشایش باشد!آنچه از تجربه و تفکر خودشیفتگی خامنه ای بدست آمده، به ما می گوید که او می خواهد همیشه پیروز و برنده باشد. و او را بُرنده نشان دهند. و بن بست کنونی نیز برای همین است. لذا اگر منتقدین داخلی بطور مستقیم خامنه ای را نشانه روند، ایران و مردم از بن بست ولایت فقیه بیرون خواهند آمد! که متاسفانه اینطور نیست!آنچه در آدرس تلگرامی زیر می توانید بخوانید مجموعه ای است مستند و خواندنی پیرامون ماجرای قطع رابطه با آمریکا و ۴۳ سال جنگ سرد ناشی از آن. که دانستن گذشته، یافتن راه حال و آینده است. محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار). تهران. ۱۱ آبان ۱۴۰۰https://t.me/shourimohammad/1268https://t.me/shourimohammad/1266https://t.me/shourimohammad/1269

نفتی که ملی نشد،ملتی که نفتی شد!
نفت به کام ملت هیچگاه شیرین نشد؛ولی درعوض ملتی نفتی شد!
هرچنددکترمحمدمصدق(رهبرنهضت ملی ایران)توانست همراه بایارارنش،نفت (سرمایه نقدی مردم ایران)راازکام استعمارگران بیرون کشد،امابدلیل کودتای28 مرداد،ثروت ملت از این جیب به آن جیب رفت!
در سالروز 29اسفند و جشن ملی شدن صنعت نفت،نفت همچنان درآمدش به جیبب استعمارگران استثمارگر می رود؛و سرمایه یک تمدن هدر می شود.
درابتدای انقلاب دو تئوری برای«نفت»مطرح شد؛عده ای گفتند:
نفت سرمایه ملی است و نباید زیاد تولید و فرخته شود و باید آیندگان نیز از آن سهم ببرند.
در مقابل برخی اعتقاد داشتند نفت را هر چقدر می توانیم باید تولید کنیم و بجایش کالایی وارد شود که مانند نفت ثروت تولید کند؛ و خود یک«ارزش افزوده» داشته باشد…
اماتجربه 33 سال نشان از آن دارد که هیچکدام از این دو تئوری عملی نشد؛ و بیشترین درآمد نفت یا صرف هزینه ها و مصارف پنهانی شده و برای «از ما بهتران»است و یا صرف خرید ادوات نظامی می شود.
هنوزدرهمین تهران«حلبی آبادهای»جدید هر روز مثل قارچ در کنار برج های سربه فلک رفته متولد می شود؛ و درجاهایی از میهن، فرزندان ما برای تحصیل باید رنج فراوان سرما و سختی راه و بلایای دیگر را به تَن بخرند تا بتوانند باسواد شوند. و در عوض بودجه و ردیف مخصوصی برای«نهضت سوادآموزی»ترتیب می دهند! و آموزش و پرورش مملکت با مدارس استجیاری حق حیات دارد و اگر آنرا بگیرند فَشل می شود!
درکوبا وقتی«فیدل کاسترو» در رأس کُرسی قدرت نشست،«جنگ شکر» در «کوبا»راه فتاد.
در ایران از وقتی مصدق نفت راملی کرد«جنگ نفت»در ایران نیز آغاز و همچنان ادامه یافت.
دردوران نهضت ملی شدن صنعت نفت،مصدق با توانایی های حقوقی خود و در اختیارداشتن یک ملت،نفت را«ملی»کرد؛اما فرصت نیافت آنرا وارد شریان اقتصاد کشور کند و نهال کاشته شده را آب دهد.
او در 28مرداد توسط همان دزدان نفت سرنگون شد و شاه که نمی توانست رسما و علنا بازگشت به عقب کند،با«کُنسرسیوم» های نفتی که توسط استحمارگران نوین ترتیب داده شده بود،درآمد نفت صرف هرینه سنگین ترین اداوت نظامی همچون هواپیماهای آواکس شد.و البته در کنارش همراه با سفرهای شاهانه و جشن های شاهانه و ریخت و پاش های حکومت هزار فامیلی…
شاه هرچند بالاجبار و برای پُز،تکنوکراتهایی را تربیت وسعی در نشان دادن متمول بودن جامعه کرد؛و مردم ایران نیز تاحدودی به آن سمت رفتند؛لیکن بدلیل«انسداد آزادی»و عدم امکان ابراز نظر آزاد در دریچه رسانه های گروهی و مسدود شدن انتخابات و گزینشی شدن آن-تاآنجاکه شاه گفت:«هرکه نمی خواهد عضو حزب رستاخیز شود،از این مملکت برود»-بادست خود گور خود را کَند.و امروز نیز هر که عضو«حزب ولایت فقیه»نیست جایی در این مملکت ندارد و پول نفت نیز…
ازآنزمان تا امروز؛چرخه نفت بکام ملت نیست.واقعیت این است که نفت هیچگاه به معنای واقعی«ملی»نشد؛چون درآمد آن صرف ملت نمی شود؛اگرمی شد سرتاسر ایران گلستان بود!
اما در عوض ملت ماسالهاست که نفتی شده است.بوی نفت مُشامش را آزار می دهد و هر آن امکان دارد با جَرقه کبریتی در وسط معرکه نفت،به آتش نفت بسوزد!
مسلما تا زمانی که پول نفت در یک شرکت«سهامی عام»بطور مساوی به حساب مردم واریز نشود،و تا دولت«مسلوب الاختیار»نشود و اجازه نیابد هرگونه که بخواهد خرج کند،نفت نیز ملی نشده است!:
نفت سرمایه این ملت است
مصدق آنرا ملی کرده است
در آغاز و نُخست،ملتی همراه وی
امادریغ از این همه همراه بی همراه وی
پول نفت را گرفت از خَصم زبون
خَصم امانش را بُرید، دولتش شد سرنگون
باز از جیب استبداد به جیب استعمار رفت
سرمایه مام میهن همچنان بر هرز و بر باد رفت
ج.ا.ا.با شعار عدل علی
گفت می کنم آب و برق و گاز را مجانی
پول نفت برسفره مردم نیامد که هیچ
سُرخاب و پُفک،پَشم و کَشک آمد همراه پیچ
خاص و عام شد شرکت نفت ملی
به خودی، غیرخودی و بی خودی
نظارت برانتخابات استصوابی شد
رقاصه هنرمند،هنرمند آواره شد
مصدق رهبرملی ماند،نفت ملی نشد
نفت جنگی شد،ملتی نفتی شد
(شعرازخودم؛اگراسمش شعرباشد؟!)
محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)
25 اسفند90

این یادداشت ابتدادروب سایت خودنویس منتشرشده است.

———————————————————————————————————————————

 اعتيادفقر!

همانطوركه‌طمع،حرص‌‌وآز، ولع‌ثروتمندان‌است،احتياج‌،گيجی‌وهرزرفتن‌‌،افيون‌فقراست!  اين‌نظريه‌براساس‌‌رواشناسی‌‌تاريخی‌‌‌به‌قدمت‌‌‌‌عمربشرتثبيت‌شده؛البته‌‌يك‌ فرمول‌صددرصدعلمی‌-مثل‌به‌جوش‌ آمدن‌ آب‌ در 100درجه‌ حرارت!-‌نيست‌؛‌زيرا‌‌در‌علم‌جامعه‌شناسی،چنين‌‌چيزی‌‌به‌دليل«‌‌‌تحول‌‌‌وسيروريت‌دائمی‌‌‌آدم‌ها‌»يعنی‌نظريه‌«تكامل‌بشری‌‌‌»،امكان‌پذير‌نيست؛بنابراين‌‌دربين‌مجموعۀثروتمندان‌‌ وفقراهمواره «‌‌‌استثناء»‌ و «‌نادر»‌هم‌هست!

در‌انديشۀ‌سياسی‌‌اسلام،همانطوركه‌ازپيامبر(ص)نقل‌شده،«كسی‌كه‌‌‌معيشت‌اقتصادی‌‌‌‌‌اش‌‌‌‌ميزان‌نباشد،دين‌‌وايمانش‌‌نيزناميزان‌خواهدبود:لامعاش‌له‌،لامعادله».[1]اين‌انديشه‌‌‌‌چون‌‌دايره‌اش‌‌‌اخلاق‌وانسان‌است،برای‌هر‌‌‌آدمی‌-باهرنژداد،مكتب‌‌ورنگی-صدق‌می‌كند.

بنابراين‌بين‌‌حوزه‌«اقتصاد»‌،ا«خلاق»‌و«سياست‌»‌،دراصطلاح‌منطقی‌‌آن،يك‌حالت‌«تساوی‌»برقراراست.هرجايكی‌ازآنهاباشد،آن‌دوديگری‌نيزهست!يعنی‌‌‌اينكه‌‌:دردايرۀ‌ سياست‌(كه‌كارش‌ تدبير مُدن‌‌ و همان‌ اداره‌ شهروجامعه‌است)‌اقتصاد(كه‌‌مقصدش‌‌‌‌برآوردگی‌نيازهای‌مادی‌‌است)حرف‌اول‌رامی‌زند؛وحضورهميشگی‌‌دارد.يعنی‌اينكه‌:هرجاسياست‌‌‌‌وكارسياسی‌‌‌هست‌،درهمانجا‌نيزاقتصادهم‌هست؛ و ازآنجاكه‌شيرازه‌، يابنيان‌واساس‌‌‌جامعه‌‌باتناسب‌وتوازن‌‌‌ايندوگره‌می‌خورد،‌(عرضه‌وتقاضای‌سياست‌واقتصاد)اخلاقيات‌(كه‌رُكن‌وزير‌ساخت‌‌‌‌اجتماع‌‌شهروندان‌‌رامی‌سازد)به‌همان‌تناسب‌‌نيز‌‌آسيب‌ديده‌و‌يامتحول‌و‌اخلاقی‌ترمی‌شود!(تورم‌‌اخلاقی!كه‌تورم‌اقتصادی‌نيزدردرونش‌است).اين‌روند«مرغ‌وتخم‌مرغی‌»‌بودن‌«اقتصاد،سياست‌واخلاق»،نظام‌های‌‌سياسی،ياهمان‌حاكميت‌‌‌‌‌‌ودولت‌ها‌راهم‌شكل‌می‌دهد‌. دمكراسی‌ (كه‌همان‌تعادل‌اجتماعی‌‌‌بوده‌‌‌ وخاستگاه‌‌‌وخواسته‌‌اش‌‌عدالت‌است)‌درهمين‌‌فرازونشيب‌يا«فرازوفرود»‌سياست‌واقتصادواخلاقيات‌،‌‌درجه‌بندی‌می‌شود.يعنی‌اينكه‌:ضعف‌‌وبالندگی‌‌دمكراسی‌باهمين‌‌روندبرآوردخواهدشد.ازاين‌‌روهرجامعه‌‌ياهرنظام‌سياسی‌كه‌‌‌‌دمكراسی‌اش‌‌به‌تعادل‌نزديك‌ترباشد،به‌مقصدومقصود،كه‌همان‌عدالت‌‌باشد‌نزديكترمی‌شودوهمين‌امرثبات‌را(به‌معنای‌‌پيشرفت‌‌‌وروبه‌جلورفتن)‌‌‌به‌‌دنبال‌‌دارد.‌‌آن‌نظام‌‌سياسی‌‌كه‌توانسته‌‌باشد‌‌‌‌‌اقتصاديات‌‌شهروندی‌رادرحدمعقول‌ثابت‌‌وياروبه‌جلوببرد،‌وهمراه‌باآن‌،‌حقوق‌‌اجتماعی‌شهروندان‌،يعنی‌مخدوش‌نكردن‌حق‌‌حقيقی‌-كه‌همان‌اخلاقيات‌‌وبرآورده‌كردن‌نيازهای‌فرهنگی‌‌‌‌‌بومی‌و‌هم‌چنين‌‌ حق«‌آزادزيستن»‌، «آزاد‌بودن»‌ و«‌حق‌ آزادی‌درآزادبودن»‌(كه‌بالذات‌‌‌‌‌‌درنهاد‌انسان‌است)-راتامين‌كند،‌چنين‌‌حاكميتی‌‌علاوه‌برآنكه‌‌‌‌‌مطلوب‌‌ومقصدانسان‌است،محبوب‌ترهم‌هست!‌در همين‌ راستا هم‌ هست‌ كه‌ مبارزات‌‌‌ وانقلاب،‌‌ياشورش‌های‌ اجتماعی‌ برای‌‌ بدست‌آوردن‌‌همان‌حق‌حقيقی‌وحقوقی‌،‌برپاشده‌ومی‌شود؛چون‌آزادی‌برای‌انسان«‌بالذات»‌است‌نه‌«بالعرض»يعنی«آزادی»برای‌آدمی‌همانندروشنايی‌‌لامپ‌است؛چون‌درذات‌لامپ‌روشنايی‌هست، ازجای‌ديگر نياورده‌ ،يعنی‌براوعرضه‌نشده‌است!

لذا‌چنانچه‌دريك‌حاكميت‌سياسی‌،كفّۀ‌ترازوبه‌يك‌سو‌سنگينی‌‌كند،آن‌رُكن‌ركين‌‌وزيرساخت ‌جامعه‌(اخلاقيات)مُتغيّرشده‌وآسيب‌می‌بيند.بطورمثال‌‌‌شهروندان‌دوره‌‌«سلطنت‌پهلوی»‌‌‌‌درتوانايی‌معيشتی‌‌(همان‌اقتصاديات)،

قشری ‌متوسط‌‌‌محسوب‌می‌شدند. درهمان‌دورۀ‌‌‌‌رژيم‌پهلوی،شهروندان‌كشور«كُره‌جنوبی»‌به‌عنوان‌انسان‌درجه‌3و4برای‌انجام‌كارهای‌دون،‌‌پست‌‌وپائين‌‌و‌بخاطردرآمدبيشتر،به‌ايران‌‌می‌آمدند؛امااين‌كشور

توانست‌‌‌ در كمترازنيم‌قرن،علاوه‌بريك‌ثبات‌سياسی‌(دردمكراسی)تعادلی‌نسبی(دراقتصاد)راهم‌‌ايجادكند.

بنابراين‌‌‌بطورماهيتی،‌فقرعامل‌‌انقلاب‌نبود!علت‌‌‌غالب،‌‌«‌انسداسياسی‌»‌‌يا«بستن‌‌و دوختن‌»دهان‌هابود.‌يعنی‌حبس‌‌«آزادی»كه‌بالذات‌انسان‌است.امامثلادر«جمهوری‌پاكستان»،هرچندفقر،(كه‌‌‌‌بالفعل‌‌‌‌ عدم‌ كنترل‌‌ و از ديادجمعيت‌‌را‌‌درذات‌خود‌دارد)‌‌چشمگيرتراست،اماشهروندپاكستانی‌می‌تواند(ولودريك‌آنارشيسم‌سياسی)، حرفش‌را‌صريح‌بزند؛هيچ‌‌خط‌قرمزسياسی‌‌وجودندارد!يعنی‌بطورنسبی‌ومعقول‌‌آزادی ‌(كه‌ بالذات‌‌‌ انسان‌ است‌‌) هست‌،اماكَفّۀ‌ديگرآن،‌يعنی«‌‌‌‌‌فقر»،كَفّه‌اش‌‌پائين‌وسنگين‌‌است!‌ بااين‌‌وجودودرعين‌اينكه‌‌اخلاقيات‌‌‌دچارآسيب‌فراوان‌شده‌است،امادرك‌‌‌ورعايت‌حق‌حقيقی‌ ‌شهروندی‌توسط‌حاكميت،ازآن‌بطورنسبی‌ يك‌ كشور‌ مقتدر درحوزه‌جغرافيايی‌‌‌ساخته‌است.حال‌چنانچه‌‌دوكفه‌ترازوخالی‌باشد،محتوانيزنيست.يعنی‌اينكه:هم‌‌‌فقروجودداشته‌باشدوهم‌حق‌‌‌حقيقی‌وحقوقی‌شهروندی‌پايمال‌شود.‌چنانچه‌ جامعه‌‌ای‌ دراين‌‌ مسير قرار گرفت‌ تندی‌ شيب‌ آن‌‌،سبب‌افول‌،نزول‌،فروپاشی‌و‌نابودی‌ يك‌تمدن‌خواهدشد‌‌.اضافه‌برآن،اين‌نكتۀ‌بديهی‌رانبايد‌فراموش‌كردكه‌در‌تجزيه‌وتحليل‌‌راندمان‌‌وضعيت‌‌‌اخلاقی، يافقراجتماعی‌،مقايسه‌‌‌‌‌ يك‌كشور،با‌ديگركشورها، بدون‌ در نظر گرفتن‌‌‌ساختارهای‌فرهنگی‌وسنن‌بومی‌‌،بعلاوۀ‌‌شمارگا‌ن‌جمعيت،يك‌قياس‌مع‌الفارق‌است.يعنی‌مقايسه‌آمار جُرم‌وجنايت‌وفقر‌‌‌درآمريكا‌باآمارجُرم‌وجنايت‌وفقر‌درايران،يكنوع‌سفسطه‌ومغلطه‌گرايی ‌است!

تمامی‌اين‌مقدمه‌چنينی(يابقول‌منطقيون‌كبری-صغری‌چيدن‌)‌برای‌اين‌‌است‌كه‌بگوئيم‌:همانطوركه‌انباشت‌ثروت‌درنزدقشرياطبقه‌‌ای‌خاص،‌موجب‌فساداست‌(كه‌فساد سياسی‌در‌حاكميت‌،جلب‌توجه‌‌ كننده‌تر‌‌ است)، بالا رفتن‌‌ آمارجمعيت‌‌«خط‌فقر»‌نيز،يك‌نوع«اعتياد»است!

‌يعنی‌اينكه:‌فرد‌فقير،‌معتاداست؛‌وهرچه‌اين‌دايره(دايرۀفقراقتصادی)فراخ‌ترشود،جامعه‌افيونی‌‌ترخواهدشد؛يك‌جامعه‌افيونی‌‌‌‌‌هم‌حكم‌غريقی‌را‌داردكه‌‌برای‌نجات‌خود به‌ هر حشيشی‌ تَشبُّث‌ می‌كند: «الغريق‌يتشبث‌بالحشيش»!

يعنی‌اينكه:انسان‌معتادوقتی‌افيون‌خودرابدست‌نياورد،حاضراست‌‌هركاری‌بكند.فقراقتصادی‌‌همين‌‌مسيررامی‌پيمايد‌وهمين‌نتيجه‌‌رادارد‌!

يعنی‌اينكه:‌‌‌‌‌مناسبات‌اخلاقی‌بشدت‌متزلزل‌‌خواهدشد‌.

يعنی‌اينكه:كثرت‌‌طلاق،هرزگی‌جنسی،دزدی،كلاه‌گذاری(برداشتن‌وگذاشتن)،آدم‌كشی‌،فسق‌وفجورهمه‌از‌‌‌‌معارض«‌اعتيادفقر»است.

دركشورهايی‌كه‌كفّۀ‌ترازوبه‌‌تعادل‌نزديكترباشد،حاكميت‌‌ياهمان‌دولت‌(كه‌نمايندگان‌منتخب‌شهروندان‌هستند)نوكرمردم‌محسوب‌می‌شوند؛‌آنهااستخدام‌‌می‌شوندتانيازهای‌اخلاقی‌-اقتصادی‌‌‌مردم‌ را برطرف‌ كنند. در همين‌ راستا نيزمبارزۀ‌ يا‌جَنگ‌ِ«‌‌احزاب»‌‌برای‌‌بدست‌آورده‌كُرسی‌‌قدرت‌‌سياسی‌معنی‌‌و‌مفهوم‌واقعی‌خودراپيدامی‌كندونتيجه‌می‌دهد! مثلاچنانچه‌يك«‌پُل»‌‌خراب‌شود،فوراوزيريامسئول‌ذی‌ربط،استعفاداده‌وجای‌خودرابه‌فردديگری‌می‌دهدويارسماپوزش‌می‌خواهد!ومقصردرمَحكمۀ‌‌علنی‌محاكمه‌و‌بطورآزادوآزادنه‌به‌آن‌‌پوشش‌خبری‌داده‌خواهدشد؛واطلاع‌رسانی‌‌شفاف‌‌،آشكاروبدون‌بهره‌بهری‌ازرانت‌است!اماحاكميتی‌‌كه‌(يعنی‌دولتی‌كه)نخواهدبراساس‌‌نيازبالذات‌انسان(آزادی)قدم‌بردارد، سعی‌می‌كند‌اولابتوانددرشيوه‌های‌‌ متفاوت‌، بيشترحكومت‌ كند و ثانيابا فقير ساختن‌مجموعه‌افرادجامعه‌،«اعتيادفقر»راقُوّت‌بخشد.دراين‌‌نوع‌حاكميت‌،مردم‌نوكردولت‌می‌شوند؛ودولت‌ياحاكميت‌‌‌وقدرت‌سياسی‌چنانچه‌كاری‌برای‌مردم‌انجام‌دهد،‌وفقيرنوازی‌هم‌بكند!ازنوع‌ دادن‌‌ «‌صدقه»‌ است؛ دراين‌نوع‌حاكميت‌‌سعی‌می‌شودمردم‌رابه«‌مرگ‌بگيرندتابه‌تب‌راضی‌‌شوند‌»وحقی‌كه‌(حق‌حقيقی‌وحقوقی‌شهروندی)بالذات‌است‌،توسط‌حاكميت،بصورت‌‌‌قطره‌چكانی‌‌عرضه‌می‌شود؛واين‌‌يعنی‌همان‌‌‌توليد‌«فقر اقتصادی»؛و‌نتيجه‌‌اش‌‌:«اعتيادفقر»!اعتيادفقرهمچون‌اعتيادبه‌افيون،‌سبب‌گيجی،هرزرفتن‌‌نيروی‌بالقوه‌‌‌انديشه‌ها،وباعث ‌احتياج‌مبرم‌وشديدبرای‌بدست‌آوردن‌‌«نان»‌بيشتر‌و«چرب»ترخواهدشد؛وچنين‌‌دورو تسلسل‌تكراری،تمامی‌شيرازۀ‌اخلاقيات‌جامعه‌را‌‌بشدت‌‌آسيب‌می‌رساند.يعنی‌اينكه:تملق،رياكاری(نفاق‌ودورويی)دروغ،خيانت‌درامانت،اهانت‌،بدگفتمانی‌‌‌ازجملۀ‌وعوارض‌«اعتيادفقر»است.‌ازآن‌سو‌چنانچه‌‌فرد«شكم‌سيری»ازدهانش‌‌‌«كلمة‌الحقی»هم‌برزبان‌آيد،به‌دل‌نمی‌نشيند.يعنی‌‌اينكه:همۀ‌‌‌‌‌‌آن‌روشنفكرانی‌‌كه‌به‌ماهيت‌‌علت‌خَلق‌‌وحادث‌شدن‌‌اين‌وضعيت،يعنی«اعتيادفقر»آگاه‌باشند،اما«رنج‌فقررايانچشيده‌وياازيادشان‌رفته‌‌باشد‌»وسخنانی‌نيز‌‌‌‌درمحاوره‌های‌گفتمانی‌،يانوشتاری‌‌‌خودبرزبان‌وقلم‌بياورندوتحريركنند،همچون‌‌‌حرفی‌است‌كه‌:«چون‌ازدل‌بيرون‌نمی‌آيد،لاجرم‌به‌دل‌هم‌نمی‌نشيد‌»،وبی‌نتيجه!يعنی‌اينكه‌:اعتيادفقر،خواستۀ‌قلبی‌همه‌‌مُستبدين‌است؛چون‌بااين‌اعتياد،فرصت ‌‌«انديشيدن»گرفته‌خواهدشد.و«فكر»در«دالان»تنگ«نان»«خُشك‌وكَپك‌زده»‌خواهدشد!‌‌‌يعنی‌اينكه‌:«آنچه‌شيران‌راكُندرُوبَه‌مزاج‌،احتياج‌است‌احتياج‌است‌احتياج»!

محمدشوری‌/نويسنده‌وروزنامه‌نگار

تهران/‌27/2/1387


[1] -درتعميم‌‌‌انديشۀ‌سياسی‌اسلام‌وعوارض‌«اعتيادفقر»‌هم‌چنين‌می‌توان‌گفت:بدست‌آوردن‌ودراختيارداشتن

‌‌‌«قدرت»‌توسط‌‌افراد‌‌خُرد(كوچك‌‌وسبك‌‌مغز)وكوچك‌‌و‌خانه‌نشين‌شدن‌ومغفول‌‌ماندن‌انسانهای‌بزرگ‌‌‌وانديشمند ‌وهنرمنداست:«ان‌الملوك‌‌اذادخلواقرية‌افسدواهاوجعلوااعزه‌اهلهااذله/نمل‌34»وخداوندچون‌عادل‌است،عدالت

نيز‌‌‌مقصدنهائی‌واصلی‌‌است،وبالطبع‌‌هرجامعه‌كه‌دولتمندانش‌(كه‌ازسوی‌شهروندان‌خوداستخدام‌می شوند)جهت

‌‌وحركتشان‌‌به‌سمت‌عدالت‌وايجادتعادل‌اجتماعی‌‌باشد،دوام‌وبقايشان‌طولانی‌ترخواهدبود؛ولوآنكه‌بركفرباشند؛

چون:«الملك‌يبقی‌مع‌الكفرولايبقی‌مع‌الظلم».‌

شركت‌سهامی‌‌جهموری‌اسلامی‌ايران!

علي‌اكبر ناطق نوري(رئيس‌‌دفتربازرسی‌‌‌رهبر‌‌ج.ا.ا.)‌با‌اشاره‌به‌اجرای‌ ‌اصل44،گفت:«در‌ مورد ‌خصوصي‌سازي‌اعلام‌مي‌كنيم‌كه‌سهام‌يك‌ ‌كارخانه‌در‌عرض‌5‌دقيقه‌ به‌فروش ‌رفت؛ اما‌بعداً‌معلوم‌می‌شود‌كه‌دستگاه‌‌دولتی‌‌يا‌عمومي‌آن‌را‌خريده‌است؛درواقع‌از‌دولتي‌آشكار‌به‌سمت‌دولتي‌پنهان‌‌حركت‌كرده‌ايم»[1].اين‌‌‌‌يك‌‌اعتراف‌است!واقعيتی‌كه‌حقيقت‌آن‌سالهاست‌كتمان‌شده‌‌واكنون‌‌برای‌مصارف‌سياسی‌،گاهی‌‌اوقات‌‌اززبان‌‌شخصيت‌های‌‌‌اصلی‌‌ صحنه‌های‌سياسی‌‌دوران‌30‌سالة‌تاسيس‌ج.ا.ا.‌‌،قصة‌ناقصش‌رامی‌شنويم‌‌.داستان‌ناراستانی‌‌كه‌گاهی‌نعل‌وارونه‌است!همه‌‌‌معضلات‌‌‌اقتصادی‌‌فعلی‌(وبه‌تبع‌آن‌فروپاشی‌‌ اجتماعی‌)‌‌ناشی‌‌از‌:

الف‌‌:دوگانگی‌‌‌درانديشه؛ب:نفاق‌‌درعمل‌است.

ازهمان‌‌ابتدا‌وآغاز‌‌تغييررژيم‌وتأسيس‌‌نظام‌ج.ا.ا.،‌دو‌جريان‌‌سياسی‌‌‌ مطلق‌حاكم‌-كه‌دارای‌ دوديدگاه‌‌متفاوت‌اقتصادی‌‌هم‌هستند-برای‌ حل‌معضلات‌‌ناشی‌‌از وضعيت‌‌اقتصاد‌ خُرد ‌و كلان ‌مملكت‌‌تضاد‌هايی‌‌‌وبه ‌دنبالش‌ تخاصماتی‌‌رادرعقيده‌‌وعمل‌خود‌آشكار‌كردند:

تفكر‌ی‌منصوب‌به‌چپ‌(چپ‌‌‌‌به‌معنای‌ديدگاه‌سوسياليستی‌ازاقتصاد)وتفكری‌‌منصوب‌به‌راست‌(راست‌به‌معنای‌ديدگاه‌سرمايه‌داری‌)‌درتمامی‌‌اين‌سالها،خود‌‌ونزديكان‌سببی‌و نسبی‌‌شان،‌بعلاوه‌‌‌دوستان‌اقتصادی‌‌‌وحاشيه‌ای‌آنان‌،‌براريكه‌قدرت‌‌درحيطه‌‌اجرا‌وقانون ‌گذاری‌بر‌همه‌چيزاشراف‌داشته‌‌و‌همه‌‌معضلات‌ومشكلات‌‌كنونی‌ونتايج‌‌‌حاصله‌‌ازآن‌نيز، دست‌پخت‌همين‌‌‌دو‌جناح‌ است.

درقانون‌اساسی‌برای‌‌برنامه‌ريزی‌‌‌دراقتصاد‌خُرد‌وكلان‌‌كشور،سه‌راه ‌‌پيش بينی‌شده: دولتی،خصوصی،تعاونی.

به‌تبع‌وطبيعت‌‌سالهای‌نخست‌‌‌‌انقلاب،غالب‌‌امورات‌‌اقتصادی،دراختيارحاكميت‌‌بود.والبته‌همان ‌تضاد‌‌های‌ناشی‌ازديدگاه‌ها،گاهی‌‌درصحنه‌ ‌عمومی‌كشور‌نيز‌علنی‌شد، كه ‌برخی‌ ‌ازآنهابادخالت‌امام‌خمينی‌تا مدتی‌،‌صورت‌مسأله‌پاك‌شد؛ اما ‌هيچگاه ‌‌معادله ‌‌آن‌حل‌نگرديد،دركنار اين‌كِش‌وقوس‌ها،ونيزتصفيه‌وتسويه‌حساب‌های‌سياسی‌،افرادی ‌حذف،وافرادی‌‌بطور‌ثابت‌‌همواره‌‌در‌سه‌قوه‌مقننه‌،مجريه‌‌وقضائيه‌‌ونيز ‌بيت‌رهبری‌‌، ‌نبض‌ امور را دراختيارگرفتند.[2]اشخاصی‌‌‌‌كه‌اگراكنون‌سوابق سياسی‌آنهارا بررسی‌ كنيم‌‌، ‌‌در طول‌اين‌‌30سال‌دريك‌‌جای‌حاكميت‌حضورداشته‌ودركنارآن‌توشه‌ای‌نيزبرای‌دنيای‌‌خود ‌ذخيره‌‌‌كرده‌اند!

وبدين‌گونه‌،‌شكل‌‌‌‌وشيوه‌‌‌مالكيت‌تعاونی‌(كه‌منظور‌ازآن‌‌تعاون‌‌‌وشراكت‌ ‌‌حاكميت‌ومردم‌‌ است) به‌شكل‌‌تعاون‌وشراكت‌‌‌حاكميت‌‌وبرخی‌از‌ كارگزاران‌دولتی‌، ‌‌تغيير ‌ماهيت ‌داده ‌‌‌‌‌‌و مسخ‌واستحاله‌شد.‌

اكنون‌چيزی‌به‌نام‌تعاونی‌‌آنطوركه‌‌منظور‌قانون‌اساسی‌هست،وجود خارجی،‌ملموس‌و عينی‌ ندارد.درحقيقت‌‌بخشی‌‌ازمالكيت‌دولتی‌،در شكل‌‌‌تعاونی،به‌‌برخی‌ كارگزاران ‌دولتی ‌‌انتقال‌يافت.‌همينطور‌انواع ‌شركت‌‌های‌‌خصوصی‌‌زاد ‌و وَلد شده ‌از اختيارات ‌دولتی،وياتفسيربه‌رأی‌قانونگذار‌ازمواد‌قانون‌‌اساسی‌درحوزه‌مالكيت‌‌دولتی‌‌،بدون ‌‌آنكه‌ ‌قانون ‌‌اساسی‌ متمم‌ بخورد،دراختياراين‌اشخاص‌گرفت.پيچ‌وتاب‌‌‌اموراجرائی در عمل‌،‌اين‌نقيصه‌رامتوجه‌كارگزاران‌كردكه خصوصی‌‌سازی‌‌‌،‌‌اصل‌‌وشاكله ‌پيشرفت‌اقتصادی‌است.‌ووظيفه ‌‌حاكميت‌‌‌فقط‌‌تنظيف‌‌و‌ياتعديل‌‌برای‌اجرای‌‌عدالت ‌است؛ نه‌دخالت‌‌در ‌‌تعاملات‌اقتصادی.

اما مشكل‌‌حل‌نشد؛چون‌اولا‌‌آن‌‌امنيت‌‌ا‌اقتصادی‌‌سالهای‌سال،به‌انحای ‌مختلف‌‌لوث‌‌شد؛ ‌و سرمايه‌‌گذاری‌درچنين‌‌وضعيتی‌يك‌ريسك‌‌وانتحار ‌‌اقتصادی‌محسوب‌می‌شود.

ثانيا،سهم‌خواهی‌جريانات‌‌سياسی‌(چه‌خارج‌از‌قدرت‌اجرائی‌وچه‌خارج‌از‌آن،‌ولی‌دردايره‌حاكميت)جمهوری‌اسلامی‌ايران‌رابه‌‌يك‌شركت ‌سهامی ‌خاص‌تبديل‌كرد. وهمان ‌دولت ‌پنهان ‌(به‌قول‌جناب‌ناطق‌نوری) تدريجا‌ فَربه‌‌وچاق‌‌شد.

موضوعی‌كه‌‌‌اينك‌فقط‌به‌اشاره‌ای‌‌‌ايشان‌‌به‌آن‌اعتراف‌‌كرده‌‌است.وياموضوعی‌كه‌وجهی‌از آن‌ اخيرا‌توسط‌ «عباس‌پاليزدار»‌افشاگری‌‌ناقص‌شد!‌

اگر‌محلی‌برای‌قضاوت‌‌عادلانه‌باشد،‌و‌‌جايی‌‌برای‌‌بازرسي‌،تحقيق‌و تفحص‌‌‌‌باشد، متوجه ‌‌خواهيم‌شد، ‌بخش‌‌اعظم‌شركت‌‌های‌خصوصی ‌‌تراوش‌شده‌از‌‌اختيارات ‌دولتی،‌ ‌در اختيار‌ همين‌برخی‌از‌‌كارگزاران‌دولتی ‌است. وهم‌چنين‌‌اگربه ‌واگذاری ‌‌مملوكات‌ دولتی‌ به‌بخش‌‌خصوصی‌‌‌نگاه ‌كنيم‌و‌به‌اصطلاح‌‌پرونده‌آنها‌را‌‌زير‌و‌رو‌كنيم‌،متوجه‌اين‌‌واقعيت‌‌خواهيم‌ شدكه‌اين‌بخش‌خصوصی،‌همان‌‌جريانات‌سياسی‌‌حاكم‌‌دراين‌‌سالها ‌هستندكه‌سهم‌‌ خود‌ازانقلاب‌را‌به‌«ثمن‌بخس»‌خريده‌و‌اكنون‌برای‌خود‌‌تشكيلات‌«مافيائی»‌درست‌كرده‌اند وازهمين‌زاويه‌‌مصوبه‌‌مجلس‌‌درمورد‌قانون‌پولشويی‌،خيلی‌‌محترمانه‌وقانونمدارانه‌به‌سُخريه‌‌گرفته‌ ‌شده‌‌و‌مسخ‌واستحاله‌‌می‌شود.

همينطور‌بازی بااصطلاحات‌اقتصادی‌‌وسياسی‌‌ومسخ‌‌ واستحاله‌آنها؛ مثل«‌مافيا»‌‌ و «دانه‌درشت‌ها» وازاين‌قبيل‌جملات‌وكلمات‌عوام‌پسند‌‌و گول‌زننده!

يعنی وقتی‌خبری‌ازاسكله‌های غيرقانونی‌درمطبوعات‌درز‌ورسما ‌اعلان‌می‌شود،‌خيلی ساده‌‌وبايك صغری وكبری‌نه‌چندان‌پيچيده‌‌، می‌توان‌فهميد‌‌كه صاحب‌آن‌اسكله‌‌‌‌ و يا‌ وارد ‌كننده ‌اختصاصی‌فلان ‌كالا‌، چه‌كس ياكسانی ،چه‌گروه‌ياجريانی، ‌چه ‌بنياد ‌و يا مؤسسه‌ای‌است!؟ درك‌‌وشناسايی‌آن‌‌نيزاصلا‌احتياج‌به‌تحقيق‌وتحفحص‌آنچنانی‌هم‌ندارد؛ زيرا: «چون ‌كه ‌صد ‌آمد،‌نود‌هم‌پيش‌ماست‌»!

منتهی‌چون‌ج.ا.ا.،‌به‌يك‌شركت‌سهامی‌خاص‌تبديل‌شده‌و‌‌‌همه‌‌اعضای ‌هيأت‌‌مديره ‌‌‌اين ‌‌شركت‌،ازهم‌به‌اصطلاح‌آتو‌وبرگ‌برنده‌‌داشته‌ودارند‌، ‌چنانچه‌‌مثلا ‌‌فردی ‌هم ‌بتواند ‌‌افشاگری‌كند،آن‌فردمقابل‌نيزدست‌های‌ آلوده‌ آنهارا‌‌رومی‌كند! بنابراين‌يك‌هماهنگی‌ ‌و ‌يا يك‌تفاهم‌ويايك‌اتئلاف‌‌‌‌غيرعلنی‌‌،‌بدون‌هيچ‌ ‌تشكيل‌جلسه‌ای‌،برقرار است!

از همين زوايه‌‌است‌كه‌هيچگاه‌درطول‌اين‌سالها‌‌يك‌مقام‌ومسئول‌ارشد ‌حكومتی‌‌به ‌‌خاطر ‌چپاول اقتصادی‌ياهمان‌اصطلاح‌لوث‌شده دانه ‌درشت‌ها» ‌‌محاكمه‌نشد، ‌فقط ‌در اين ‌وسط‌افرادی مثل‌شهرام‌جزايری‌بعداز«فَربه»‌شدن‌، گوشت‌قربانی‌شدند!

اگر‌‌دراين‌سالها‌محكمه‌ای‌‌برای‌مقامات‌شاخص‌‌‌برقرار‌گرديده‌است‌‌،صرفا بخاطر تضادهای ‌سياسی‌‌بوده‌است‌.

‌دراين‌ميان،آينده‌وتاريخ‌ثابت‌‌خواهد‌كرد‌كه‌برخی‌ازاين‌محكمه‌ها‌،صرفا ‌سياه‌بازی‌، يا ‌سياسی‌ كاری‌بوده‌‌ومصارف‌داخلی‌وخارجی‌‌داشته ‌است؛‌‌‌‌وتنهادر‌جهت‌نمايش‌برای‌‌‌ مردم ‌‌ايران‌ ومردم‌دنيا،‌‌‌به‌صحنه‌‌آورده شده‌است؟!

برهمين‌‌اساس‌‌‌‌وسبيل‌همين‌مراد،‌بند«ب»،يعنی‌:«نفاق‌درعمل»‌به‌ صورت‌‌طبيعی‌‌شكل‌ گرفت‌؛‌‌‌ تابتوان‌تفاوت‌زندگی‌های‌‌‌اشرافی‌وزندگی‌ معمولی‌‌را‌هم‌را‌ باچشم‌‌بصری ‌(نه‌چشم‌بصيرت)‌‌به‌عينه‌وآشكار،بانگاه ‌به‌اطراف،‌ملاحظه‌كرد! ازهمين‌زاويه، ‌برخی‌ مَفسده‌های‌بزرگ،ازجمله‌مفاسد‌اخلاقی‌بخاطر تمركز‌قدرت‌،بدون‌هيچ‌واهمه‌ و هراسی‌ ‌‌(وصرفاازناحية‌قدرت)توسط ‌برخی‌از‌كارگزاران‌‌دراين‌سالها‌‌يك ‌امرعادی‌شد؛ و اگر ‌فقط‌اندكی‌ازآن ‌(به‌هر‌دليلی‌)‌‌وبه‌صورت‌ناقص‌،‌افشاء‌شده‌است‌،‌صرفا‌يك‌تسويه ‌حساب‌ ‌ونيز‌مشيّت‌الهی‌مبنی‌بر«‌الملك‌يبقی‌مع‌الكفرولايبقی‌‌مع‌ الظلم»‌ بوده ‌است. ولی‌ ‌هيچگاه‌متهم،‌‌مجرم‌شناخته‌نشده‌‌‌است؛‌يابه ‌دليل‌فقدان ‌مدرك ‌و سند، تبرئه ‌شده‌اند ‌‌يابه‌واسطه‌مرورزمان،‌پرونده ‌مختومه‌‌وبايگانی‌‌گرديده‌‌است. ‌و اگر‌ محكمه‌ای ‌هم ‌صورت‌گرفته‌، می‌بايست‌‌برای‌عبرت‌هم‌‌كه‌شده‌،آشكارمی‌كردند.

‌‌حكومتی‌كه‌داعيه‌ عدل‌علی‌(ع)دارد‌،برای‌نشان‌دادن‌‌و‌گرفتن‌حق‌ مظلوم ‌از ظالم ‌‌و ‌هم‌چنين‌برای‌بقای‌خود‌،‌‌‌بايد‌اين‌نوع‌محكمه‌ها‌را‌‌‌علنی‌كند؛اما‌صرفا‌‌به‌‌بهانه‌همان‌تضعيف ‌نظام‌‌‌ودراصل‌تضعيف‌اشخاص‌، ‌‌‌مخفی‌نگه‌داشته‌اند!آنچه ‌اكنون ‌ما ‌در زمينه ‌‌‌مفاسد ‌‌اقتصادی‌‌- كه‌تبعاوطبعا‌دنباله‌اش‌‌مفاسد ‌بزرگ ‌‌‌اجتماعی ‌و به‌ دنبالش‌ ‌فرو پاشی‌ هم‌ ‌هست- ناشی ازهمين روند‌‌ اقتصاد‌ی‌است.زيرا به ‌قول ‌امام ‌عدالت، علی(ع) هيچ ‌كاخی‌ ‌بنا‌نمی‌شودمگر‌آنكه‌دركنارش‌كوخی‌متولد‌شود!

متأسفانه‌مادراين‌سالها‌فقط‌‌درشعار،بهترين‌الفاظ‌‌را‌‌‌لَق‌لَق‌زبان‌ كرده‌ايم‌و‌هميشه‌« ‌كلمة ‌‌الحقی»‌ ‌گفته‌ايم‌،اما‌‌اراده‌‌پنهان‌‌متكلمين، نيت‌‌باطل‌‌رادرسوادی ‌‌رفتار ‌و عمل‌ ‌آنان ‌‌‌‌نشان ‌می‌دهد‌.تاجائی‌كه‌اينك ‌‌به‌ضرص‌‌قاطع‌‌می‌توان گفت: ‌جمهوری‌اسلامی ‌ايران ‌به ‌يك ‌شركت ‌سهامی‌خاص‌تبديل‌شده‌است.والبته‌هرچه‌هست‌:«ازماست‌كه‌ برماستـ»!

 تهران/14شهريور‌1387

محمد‌شوری/نويسنده‌وروزنامه‌نگار


 1-به‌نقل‌ازخبرگزاری فارس؛‌دراين زمينه‌(دولت‌پنهان)به‌ياداشت‌‌اين‌جانب بانام‌»دولت سايه»‌مراجعه شود.

 1-اين‌اشخاص‌گاهی‌كه‌‌از‌مناصب‌رسمی‌كنارمی‌رفتند‌به‌عنوان‌مشاور وكارشناس‌ ‌درواحدهای‌تابعه‌ومجموعه‌مجمع‌تشخيص‌مصلحت‌‌به‌عنوان‌اعضای اصلی‌ويا‌‌مشورتی‌‌و‌حاشيه‌ا‌ی‌همواره‌حضوردائمی‌‌درقدرت‌‌وحاكميت‌‌راباخوديدك ‌‌كشيده‌اند!

—————————————————————————————————————————————————-

اقتصاد جناحی!

اقتصاد جمهوری اسلامی ایران نه اسلامی است،ونه کمونیستی و نه سرمایه داری؛ بلکه یک اقتصاد جناحی است و «محصولی» ها(وزیر پیشنهادی برای وزارت کشور، از پرسنل سابق سپاه پاسداران )و «اکبر خوش کوش» ها( از  پرسنل سابق وزارت اطلاعات)[1]و  رشد  بادکنکی برخی  آقازاده ها و به همراهش  «لُمپنیسم سیاسی-اقتصادی»(شعبان بی مخ های جدید) دستآورد آن است!

قانون اساسی ج.ا.ا(اصل 44) نظام اقتصادی را به سه بخش دولتی، خصوصی،وتعاونی تقسیم کرده  است:«بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ ،صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تامین نیرو، سد ها وشبکه های بزرگ آبرسانی ،رادیووتلویزیون ،پست وتلگراف  وتلفن، هواپیمائی ،کشتیرانی ،راه آهن ومانند اینهاست که به صورت مالکیت عمومی ودراختیار دولت است».

یعنی مهم ترین منابع اقتصادی وپولساز دراختیار دولت قرار داشته است. دولتی که مدیریتش در این 30 سال تقریبا ثابت واز افراد یکدست (جناحین اصول گرا واصلاح طلب فعلی) تشکیل شده است.  و این دولت ثابت(و دولت سایه) توانست  با تبصره ، بخشنامه وقوانین متبادر ازمجلس شورای اسلامی منابع  عظیم وثروت ساز در بخش دولتی را بدون آنکه قانون اساسی  درمحاق  بررسی مجدد  قرار گیرد  مصادره به مطلوب کند و قانون اساسی را قانونمندانه (بدون مراجعه به همه پرسی ) به نفع مالکیت شخصی و  (جناحی) خود تغییردهد!

صدور چنین  بخشنامه وتبصره وقوانینی  برای بخش دولتی اقتصاد، « آب باریکه» ای شد تا بواسطۀ آن بخشی  از نیروهای دولتی (اعم از جناح اصول گرا واصلاح طلب و نیز برخی  از روحانیون منتفذ وصاحب قدرت)به صورت یک «بورژوا کمپرادور» درآیند و به یک سرمایه دار کلان(سرمایه دار مسلمان !) تبدیل شده و تخم یک اقتصاد منحصربه فرد را بکارند!

هرچه اکنون اقتصاد ایران «درو» می کند محصول  کاشتۀ «محصولی» هاست!

در بخش تعاونی وخصوصی قانون اساسی  جایی برای تقسیم  ثروت و سهم عدالت نیست؛  فقط آنجایی که مالکیت دولتی اجازه  دهد ، مردم  خواهند توانست اموراتشان را بگذارنند!

اگر سرنخ  رشد سریع  افرادی چون «شهرام جزایری» را دنبال کنید، به آقازاده ها، و بخشی از نیروی های اطلاعاتی و نظامی(سپاهی)و مدیریت  ثابت  ویکدست دولت دراین 30 سال می رسید. که با بهره بری از «رانت قانونی» ثروت عظیمی       اندوخته اند؛ اما همیشه این «شهرام جزایری» ست؛که می بایست قربانی شود!

اقتصاد ایرن خانوادگی ،جناجی ، باندی  و رفیق بازی است.

یعنی تمام منابع  اقتصادی و ثروت بخش مالکیت  دولتی (که با تبصره وبخشنامه ها به تَمَلُّکِ  بخش خصوصی یاتعاونی ها  درآمده) ابتدا  از یک «رانت» شروع و سپس  ادامه وتقسیم ثروت و بهره اش  به  خویشان، دوستان و یاران حزبی و جناحی (به  اندازه قیمت و ارزش سیاسی –اقتصادی آنها) ختم شده است. 

اگر جایی برای تحقیق وتفحص  از موسسات خیریه  وسازمانهای غیر دولتی و نیزکمیته امدام امام و انواع   بنیاد ها(خاص وعام!) باشد، متوجه پولشویی قانونمندانه از ناحیه «رانت قانونی» خواهید شد. رانتی که برای «قانون از کجا آورده ای» جای هیچ «ان قلتی»  نمی گذارد و به او این اجازه را می دهد  قانون مندانه و بطور سالم(سالم سازی مجازی )ثروت  عظیمی را بدست آورد که حلال،طیب و پاک است!

 اگر تفاوت های فاحش و دهشتناک  در معیشت ، مسکن و نان  و آب  مردم هست ،  بخاطر آن است که به قول امام علی(ع) هر جا کاخی و بُرجی  افراخته شود و بالا رود، حتما در کنارش کوخ ها درست شده است.

 وضعیت اقتصاد فعلی ایران محصول«محصولی» ها ست! هر چند  خمسشان را داده  وپولشان حلال شده باشد!

تهران/25آبان 1387

محمد شوری(نویسنده و روزنامه گار)


 1- رجوع شود به  کتاب :«عالینجانب سرخپوش» / اکبر گنجی / ص90

——————————————————————————————————————————————————-

بنزين سياسي وسياست بنزينی!

محمد شوري

دولت نهم سعي دارد  با انجام برخي كارها نشان دهد كه دولتش با همه دولتهاي پيش از خود فرق دارد!  – كه فرق دارد!!- اما نه ازباب متمايز بودن؛ بلكه ازباب نشئة گي قدرت! چون  همه چيز را دراختياردارد.

اما آش آنچنان شورشده است كه سروصداي برخي ازسلف سياسي  هم قطار خود راهم بلند كرده وانتقاد پشت انتقاد. اما از آنجا كه نشئه گي قدرت اورا ازعالم واقع دور ساخته، از اينروباهر نيسم انتقادي كه بر اين دولت مي وزد، برشيوه هاي غلط ويا هياهوهاي تابلودارخود جري تر مي شود.

يكي از مسائل مهم درامور سياسي كشور موضوع بنزين است كه در هر دوره چون «نان»  سوژه شده و  شروع وآغازي ديگرازملا نقطي هاي رايج درعالم سياست.!

اقتصاد را نمي توان صورت ايدئولوژيك به آن داد؛ يعني لباس تفكر ذهني خودمان را برقامتش بياندازيم، بلكه براي رسيدن به عدالت اجتماعي، بايد اقتصاد  و امور ميعشتي را سالم سازي كرد كه آنهم بابكارگيري درست اصول علمي دراقتصاد و شناخت جامعه ميسور است.

گفتيم دولت نهم قصد دارد خود را متمايز از همه دولتهاي گذشته نشان دهد و از جمله صورتكي از دولت رجائي و شخص ايشان!

اولا دولت رجائي به آنجا نرسيد كه بشود در مورد او قضاوت كرد ودرثاني هر چه هست از خصوصيات شخصي وي است نه شيوه هاي كاري ايشان. از جمله، دعواي ايشان( رجائي ) با بني صدر در مورد بنزين.  به آرشيو مطالب منتشر شده در ابتداي انقلاب نگاهي بكنيد متوجه اين اختلاف  مي شويد. اختلافي كه بجاي حل مشكل به يك  جنگ ملانقطي تبديل شد.

بني صدر اعتقاد داشت گران شدن بنزين تورم زاست و تا زماني كه در ديگر مناسبات اقتصادي در مدار حداقل مطلوب ممكن قرارنگرفته باشيم، اين گراني آسيب زا  و بحران ساز خواهدبود. اما دولت رجائي به اين ديده علمي،  رنگ ايدئولوژيك داد و گفت چرا بايد پولدارهاي  گردن كلفت از سوبسيدي كه مابراي بنزي مي دهيم استفاده كنند؟! و قص عليهذا..

در اين مملكت بيشتر به من قال نگاه  مي كنند نه به ماقال؟! اگر طرف در وضعيت سياسي مطلوب  قدرت حاكم باشد هرنظريه غلطي هم كه بدهد وحي منزل تلقي مي شود.

از سويي در اين مملكت از همه چيز مافياي پنهان آن دست دارد: آمدند براي بليط اتوبوس بدليل چاپ تقلبي آن دربازار، تاريخ ومدت مصرف زدند! فيلم روي اكران كه سي دي اش فقط دردست كارگردان و يك نفر ديگر است! در بازار درحين پخش از سينماهاي كشور توزيع مي شود و… و بايد منتظر   فروش كارت سوخت جعلي بنزين هم باشيم.

با اين حال فقط همان قشر متوسط از بنزيني كه از پول نفت است محروم مي شود، قشرمتمول از هرراهي كه شده بنزين مصرفي اش را بدست مي آورد. همانطور كه بازوج و فرد كردن خودروها، دوتا ماشين خريده و يا يك تاكسي مي خرد!؟! دراين بلبشوي اقتصادي سود كارت سوخت وهمه حواشي آن به كام باندهاي خاصي – كه در قدرت هم حاكميت دارند – مي رود.يعني بنام ملت و به كام  عده اي خاص!

همچنين چرا بايد بنزين گران شود و سهميه بندي؟! مملكت ما  كشوري است  نفت خيز، مثل ژاپن نيست كه به نفت احتياج داشته باشد. در ثاني در اين سالها بجاي دعواي ملانقطي ، پالايشگاه ساخته مي شد تا از مشتقات نفت بنزين بيرون كشيده شود و درثالث به جاي  واردات و توليد بي رويه خودرو بصورتي كه براي هريك نفر دوخودرو است، و بنزين بيشتر مي طلبد، بفكر چاره سرويس عمومي باشيد. چرا همه كاسه و كوزه ها بر سرقيمت بنزين شكسته مي شود،  كه باعث گراني وتورم بيشتر شود.

 گران شدن بنزين و سهميه بندي جز تورم و گراني عايدي نخواهد داشت و اين گراني دودش فقط به چشم قشر محروم و متوسط  كه هرروز فقيرتر مي شوند خواهد رفت و قشر متمول و پولدار كه درصد ش كم است ولي نقدينگي اش بيشتر از همه است؛ و در اين فعل وانفعالات اقتصادي ككش هم نمي گزد. معلوم است كه جريان بنزين يك حركت سياسي براي پر نمودن جيب عده اي است. زيرا با  اين شعار كه باگران شدن بنزين جلوي گراني كاذب راخواهيم گرفت، نه تنها گرفته نشده است بلكه در امور اقتصادي اختلال ايجاد مي كند و هميشه اختلال اقتصادي سودش را سرمايه داران و متمولين مي برند.

اقتصاد يك بازار عرضه و تقاضاست. هر چه عرضه بيشتر باشد تقاضا كم و قيمت پائين وهرچه تقاضا بيشتر عرضه كمتر و قيمتها بالا. و از عوامل اصلي در رشد تورم است. بنابراين نمي توان فقط بابالا بردن قيمت بنزين كه درصنعت حمل ونقل  وچرخه سوخت  اثر گذاراست بي تاثيردر عوامل ديگر نباشد. عامل رواني اين بالا رفتن قيمت خودامر مهم و ويژه است. بالارفتن قيمت ها بايد دراقتصاد با بالارفتن توليد تراز باشد وبخواندو نيز با درامدها . هميشه ما درحل اموراقتصادي ساده ترين و يا آسان ترين و خودفريب ترين راه حل ها را انتخاب مي كنيم.

باوضعيت پيش آمده در خصوص بنزين چيزي جز رو آمدن همان تكرارهاي مكرر اين چند سال چيزي راعايد اين مردمي كه هر روز فقيرترمي شوند ندارد. و البته نفع كلان اقتصادي اش را شركتهايي  كه اين كار را سروسامان داه مي برند و دراين وسط فقط عده خاصي از محل پورسانت و امورديگر نان كلان مي خورند! درحالي به امور ابتدائي تردر وضعيت اجتماعي و اقتصادي  گرفتار هستيم وراه حلي برايش نداده ايم. پزدادن با كارت سوخت هوشمند و فيگور كشورهاي پيشرفته راگرفتن مضحك است. هنوز شهر تهران با يك بارندگي شديد چون گنداب  مي شود و  هكذاالخ ..

17/3/1386

دمکراسی مشترک

فشارهای بین المللی، همراه با تحریم های همه جانبه و تقویت و تهییج افکارعمومی علیه رژیم ج.ا.ا.، هیزم تنور آتش جنگ را انبوه و انبوه ترکرده است.

آیا بزودی جنگ سراسر جهان را فراخواهد گرفت؟!

دمکراسی یاهمان حکومت مردم بر مردم مذهب تمدن است. این مذهب همچون تمدنها در فرایند تاریخ، فراز و فرودهایی داشته و دارد.

دمکراسی مشترک همان توافق بین المللی و جلب افکار عمومی برای مداخله نظامی در یک کشور به جهت سرنگونی و تغییر نظام سیاسی است.

البته این توافق هرگونه که ساخته و پرداخته شود، برای خود بهانه یا دلایلی عنوان میکند که بتواند همراه با جذب افکار عمومی، خود را از هرگونه سلطه جویی و کشور گشایی (به رسم قدیم) مبری سازد.

دمکراسی مشترک هم در عراق و هم در افغانستان با مداخله نیروهای نظامی سازمان ملل ، ناتو، غرب و امریکا، نتیجه داد.

درآن کشورها، رژیم سیاسی مستبد و توتالیتر تغییر و یک نظام مبتنی بر آرای مردم شکل گرفت؛ و هم چنین منافع بین المللی به جهت امنیتی،اقتصادی و فرهنگی تأمین شد! و این یعنی «دمکراسی مشترک».

دو ضلع مثلث در دو منطقه پرآشوب خاورمیانه تکمیل شد. آیا با حمله نظامی به ایران ضلع سوم این مثلث کامل خواهد شد؟!

رژیم بعثی صدام همیشه نامتعادل بود. سالیان متمادی گروهی به ریاست صدام حسین برمردم عراق حکومت کردند؛ استبداد صدام زبانزد شد؛ این رژیم چه در دوره پهلوی و چه در دوره رژیم ج.ا.ا. برای کشورما و نیز برخی از کشورهای منطقه مثل کویت مزاحم بود.

در دوره پهلوی بخاطر حمایت بین المللی، جرأت حمله را نداشت؛ اما آرزوی خود را در دوره ج.ا.ا. به علت عدم حمایت بین المللی از ایران، عملی ساخت. و آنقدر توهّم قدرت بالا رفت که به کویت نیز حمله کرد.

در جنگ 8 ساله عراق و ایران هر چند غرب و آمریکا از در دوستی با صدام،با وی همکاری کردند،اما حمله عراق به کویت، حجت را بر آنها تمام کرد .

لذا افکار عمومی جهان به این سمت رفت که صدام زرّادخانه های سلاح های آتشین هسته ای دارد؟و خطر جنگ هسته ای جهان را تهدید می کند.

نتیجه گزارشات این شد که تا با یک جنگ تمام عیار پرونده رژیم بعثی در عراق مختومه و تاریخ مصرف صدام تمام شود.

و بدون آنکه ما بتوانیم در جنگ 8 ساله خود با عراق –که خواستار جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان بودبم- سربلند جنگ را خاتمه دهیم و برای فتح قدس از کربلا عبور کنیم، صدام سقوط کرد؛ و نیروهای چند ملیتی کربلا را آزادکردند!:ولولادفع الناس بعضهم ببعض(قرآن).

علیرغم حوادث تلخ در عراق،دمکراسی دلخواه مردم در حال تجربه شدن است.

ضلع دوم این مثلث افغانستان است.

افغانها سال های سال زیر چکمه های تزاریسم کمونیست! له شده بود؛با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گرفتار نوعی آنارشیزم سیاسی شد .

نتیجه فروپاشی جماهیر کمونیستها و خروج ارتش سرخ از افغانستان، تسلط و استیلای حکومت طالبان با رویکردی افراط گرایانه از اندیشه سیاسی اسلام بود.

توافق بین المللی برای نابودی طالبان بوجود آمد. و نتیجه آن نیز ورود نیروهای چندملیّتی و اعاده دمکراسی و انتخابات آزاد درافغانستان بود.

هرچنددر افغانستان همچون عراق،حوادث تلخ هنوز وجود دارد. اما مردم عراق و افغان دارند برای نخستین بار طمع شیرین دمکراسی ازنوع انتخابات آزاد را می چشند و البته در حاشیه آن منافع امنیتی و اقتصادی به همراه تغییرات فرهنگی بین المللی حاصل است!

پس از تأسیس ج.ا.ا. و تغییر رژیم سلطنتی شاه (که باکودتای 28 مرداد سرمست ومغرور شده بود)،هنوز کشورما دمکراسی «جمهوری خواهی» راتجربه نکرده بود که با یک جنگ ویرانگر مواجه شد.

و همان نیز آغاز دفن دمکراسی درایران و مسخ جمهوری و شروع تبلیغ و ترویج تفکر بنیادگرایانه از اندیشه سیاسی اسلام بود.

گروه های متعددی با نام اسلام خواهی درسراسر جهان به عملیات انتحاری و بمب گذاری پرداختند. که برخی از این گروهها مثل حماس و حزب الله لبنان به طور مستقیم از ایران حمایت می شوند.

از میان حوادث تلخ تاریخ عملیات انتحاری،حادثه 11 سپتامبر اوج آن بود که توسط خشن ترین گروه که خود را معرف اسلام می داند،یعنی گروه اسامه بن لادن بوجود آمد.

در داخل ایران و در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی رویکرد بین المللی به سمت گفت و گوی تمدنها که معبری برای تنش زدایی بود، پیش رفت؛ ولی با انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت ایران،ادبیات و لحن کلام رهبران ایران خشن شد و به سمت جنگ رفت.

احمدی نژاد،علیرغم فقدان سوابق درخشان در قبل و بعد از انقلاب در زمینه های علمی و سیاسی و برخلاف دو سلف پیشین ، یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی که دارای سوابق سیاسی و علمی متعددی هستند،مورد حمایت شدید و همه جانبه آیت الله خامنه ای قرار گرفت . وی که خود مجری گروهی خاص است و حتی از مجلس برآمده از نظارت استصوابی هم تمکین نمی کند، اکثر مدیران خود را از میان نیروهای امنیتی و سپاهی که روحیه جنگ ستیزی دارند برگزید.

دریک نظرسنجی که از مردم اروپا شده بود، اکثرا موافق جنگ با ایران هستند. آنها وحشت دارند که سلاح های هسته ای ایران شهر و کشورشان را هدف قرار دهد.

الان همه مسائل ایران و افکارعمومی جهان تحت الشعاع انرژی هسته ای ایران به این سمت رفته است که ایران در حال تولید بمب هسته ای است؟

اسرائیل تنها کشوری است که هر وقت هرکاری خواست انجام داد و هیچ وقت بخاطر آن مجازات بین المللی هم نشد.

آیا اسرائیل بدون اجازه آمریکا، ایران را بمباران خواهد کرد؟! و استارت شروع جنگی تمام عیار زده خواهد شد؟

آیا اوبامای برنده صلح نوبل رهبری یگ جنگ تما عیار را بدست خواهدگرفت تا ضلع سوم دمکراسی مشترک با ایران کامل و نتیجه دهد؟!

محمد شوری/ 28 مرداد 1389.

بایگانی

دسته‌بندی